اخلاق (درسنامه اخلاق براى طلاب پايه چهارم) جلد چهارم

حضرت امام خمينى قدس سره
گزينش : مركز تدوين و نشر متون درسى حوزه

- ۱۷ -


و در كافى شريف سند به حضرت باقر العلوم عليه السلام رساند كه فرمود: اى جماعت شيعيان آل محمد صلوات الله عليه و آله و سلم شماها در حد وسط باشيد كه غالبان به شما رجوع كنند، و تاليان به شما ملحق شوند . يكى از انصار كه اسمش سعد بود عرض كرد: فدايت شوم ، غالى چيست ؟ فرمود: قومى هستند كه درباره ما چيزهايى گويند كه ما درباره خود نگوييم ؛ پس آنها از ما نيستند و ما از آنها نيستيم . عرض كرد: تالى چيست ؟ فرمود: كسى است كه طالب هدايت است ، و طريق آن را نمى داند و مى خواهد كه خير به او برسد و عمل كند . پس ‍ از آن رو به شيعيان فرمود و گفت : به خدا قسم كه با ما برائت و آزادى از خداوند نيست (يعنى از سخط و عذاب او )؛ و بين ما و خداوند خويشاوندى نيست ؛ و ما بر خداوند حجتى نداريم ؛ و تقرب به خدا حاصل نكنيم مگر به اطاعت و فرمانبردارى . و هر كس از شما مطيع خداوند باشد، فايده دارد به حال او ولايت و دوستى ما؛ و هر كس فرمانبردار خدا نباشد از شما، ولايت ما به او نفعى نرساند . واى بر شما مغرور نشويد؛ واى بر شما مغرور نشويد . (644)
و هم در كافى شريف است كه حضرت باقر العلوم عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ايستاد بر صفا پس فرمود:اى اولاد هاشم ،اى اولاد عبدالمطلب ، من رسول خدا هستم به سوى شما و من شفقت دارم نسبت به شما؛ و همانا عمل من براى خود من است ، و براى هر يك از شما عمل اوست . نگوييد كه محمد از ماست و زود است كه ما داخل شويم در آنجايى كه او داخل شد . نه !به خدا قسم ،اى بنى عبدالمطلب ، دوستان من از شما و غير شما نيست مگر پرهيزگاران . آگاه باشيد كه من نمى شناسم شما را روز قيامت در صورتى كه بياييد و حمل كرده باشيد دنيا را به پشتهاى خود، و مردم ديگر بيايند نزد من در صورتى كه آخرت حمل آنهاست . (645)
و در حكايت معروف طاوس است كه ديد صداى ناله و تضرع و زارى مى آيد، تا آنكه صاحب آن ناله خاموش شد و گويى غشوه اى براى او دست داد . چون به بالين او آمد . ديد جناب على بن الحسين عليهما السلام است !سر آن بزرگوار را به دامن گرفت و كلماتى مشتمل بر آنكه تو فرزند رسول خدا و جگرگوشه فاطمه زهرايى و بهشت از شماست ، عرض كرد . آن سرور خداوند بهشت را خلق فرموده براى كسى كه عبادت و اطاعت او كند، اگر چه غلام حبشى باشد؛ و آتش را خلق فرموده براى كسى كه معصيت او كند، گرچه اولاد قريش باشد . (يا سيد قريش باشد ) . (646)
اين است چند حديث از احاديث شريفه صريحه به اينكه اين اشتهاى كاذبه كه ما اهل دنيا و معصيت داريم غلط و باطل است ، و از هوسهاى شيطانى و مخالفت با عقل و نقل است . و ضميمه نما به آن آيات شريفه قرآنيه را، مثل قول خداى تعالى : (كل نفس بما كسبت رهينة ) (647) و فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره . ( و من يعمل مثقال ذرة شرا يره ) (648) و لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت (649) و غير اينها از آيات شريفه كه در هر صفحه از كتاب الهى موجود است ، كه تاءويل و تصرف در آن خلاف ضرورت است .
در مقابل اينها احاديث ديگرى است كه آنها هم در كتب معتبر مذكور است ، ولى نوعا جمع صحيح عرفى دارد . و اگر جمع نيز پسند نيفتد و قابل تاءويل نباشند، مقاومت با اين همه حديث صحيحه صريحه متواتره مؤ يده به ظواهر قرآنيه و نصوص فرقانيه و عقل سليم و ضرورت مسلمين ننمايد . فمن ذلك ما رواه الكلينى عن اءبى عبدالله عليه السلام : الايمان لا يضر معه عمل ، و كذلك الكفر لا ينفع معه عمل . (650)
و چند حديث ديگر به اين مضمون وارد است . (651) و جناب محدث جليل ، مجلسى (عليه الرحمه ) اين دسته از اخبار را حمل فرمودند به اينكه مراد از ضرر دخول نار يا خلود در نار است . (652) و بنا بر اينكه مراد دخول نار باشد، منافات ندارد با عذابهاى ديگرى كه در برزخ و مواقف قيامت از آنها بشود . و نويسنده گمان مى كند كه ممكن است اين اخبار را حمل كرد به آنكه ايمان قلب را طورى منور مى كند كه اگر فرضا گاهى خطا يا گناهى از انسان صادر شود، به واسطه آن نور و ملكه ايمان جبران كند به توبه و رجوع الى الله نمايد؛ و صاحب ايمان بالله و يوم الآخرة نگذارد اعمالش به روز حساب افتد . پس ، در حقيقت اين اخبار حث بر تمسك به ايمان و بقاى به آن است . چنانكه نظير اين حديثى است كه در كافى شريف از حضرت صادق عليه السلام نقل فرموده :
حضرت موسى عليه السلام به جناب خضر عليه السلام گفت : من از رفاقت با تو داراى شرافت و حرمت شدم ، پس وصيتى به من فرما . فرمود به او: ملازم باش با چيزى كه ضرر نرساند به تو با آن چيزى ، چنانكه با غير آن به تو چيزى نفع نرساند . (653)
و من ذلك ما رواه عن اءبى عبدالله عليه السلام :
كان اءميرالمؤ منين عليه السلام كثيرا ما يقول فى خطبته : يا ايها الناس ، دينكم دينكم !فان السيئة فيه خير من الحسنة فى غيره ؛ و السيئة فيه تغفر، و الحسنة فى غيره لا تقبل
. (654)
اين حديث شريف و امثال آنكه در مقام ترغيب به ملازمت ديانت حقه است دلالت بر آن دارد كه سيئات مؤ منين و صاحبان دين حق بالاخره آمرزيده شود؛ چنانكه خداوند فرمايد: (ان الله يغفر الذنوب جميعا ) (655) و از اين جهت سيئات آنها را توان گفت كه بهتر از حسنات ديگران است كه هيچ وقت قبول نشود؛ بلكه شايد حسناتى كه شرايط قبول ، مثل ايمان و ولايت ، در آن نباشد خود داراى ظلمتى باشد كه از سيئات مؤ منين ، كه به واسطه نور ايمان در خوف و رجا هستند، ظلمت و كدورتش بيشتر باشد . بالجمله ، اين حديث دلالت ندارد بر آنكه اهل ايمان بر سيئات خود ماءخوذ نيستند؛ چنانكه ظاهر است .
از جمله احاديث مشهوره كه گويند بين فريقين مشهور است اين است كه : حب على حسنة لا يضر معها سيئة ، و بعضه سيئة لا ينفع معها حسنة . (656)
اين حديث شريف در سلك حديثى است كه درباره ايمان پيش از اين مذكور شد . و معنى آن يا به طورى است كه مرحوم مجلسى در آن اخبار احتمال دادند، كه مقصود از ضرر خلود در نار يا دخول در نار است ؛ يعنى ، حب آن سرور، كه سرمايه ايمان و اكمال و اتمام آن است ، موجب شود كه به شفاعت شافعين از نار مستخلص شود . و اين منافات ندارد با آنكه عذابهاى گوناگون برزخ را داشته باشد؛ چنانكه در حديث است كه فرمودند شماها برزخ خود را اصلاح كنيد، ما در قيامت از شما شفاعت مى كنيم . (657) و يا آنكه آن طور كه ما ذكر كرديم مقصود باشد كه حب آن سرور نورانيت و ملكه ايمان در قلب حاصل كند كه احتراز از گناهان كند؛ و اگر گاهى به گناهى مبتلا شد، آن را به توبه و انابه ترميم نمايد، و نگذارد كه رشته كار از دستش بيرون رود و مهار نفس گسيخته گردد . و از جمله ، يك دسته اخبارى است كه در ذيل آيه شريفه در سوره فرقان مذكور شده : قال تعالى و الذين لا يدعون مع الله الها آخر و لا يقتلون النفس التى حرم الله الا بالحق و لا يزنون و من يفعل ذلك يلق اءثاماَ يضاعف له العذاب يوم القيامة و يخلد فيه مهاناَ الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاءولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله عفورا رحيما (658) . در ذيل اين آيه اخبار كثيره هست كه ما به ذكر يكى از آنها اكتفا مى كنيم ، زيرا همه قريب به هم هستند .
عن محمد بن مسلم :
ساءلت اءبا جعفر، محمد بن على عليهما السلام عن قول الله عزوجل : ( فاءولئك يبدل سيئاتهم حسنات و كان الله غفورا رحيما ) فقال عليه السلام : يؤ تى بالمؤ من المذنب يوم القيامة حتى يقام بموقف الحساب ؛ فيكون الله تعالى هو الذى يتولى حسابه لا يطلع على حسابه اءحدا من الناس ؛ فيعرفه ذنوبه حتى اذا اءقر بسيئاته . قال الله عزوجل للكتبة : بدلوها حسنات و اءظهروها للناس : فيقول الناس حينئذ ما كان لهذا العبد سيئة واحدة !ثم ياءمر الله به الى الجنة . فهذا تاءويل الآية . و هى فى المذنبين من شيعتنا خاصة .
(659)
اينكه آيه شريفه را بالتمام نوشتم و كلام را طولانى كردم براى آن است كه مطلب چون از مهمات است و بسيارى از اهل منبر به مردم عامه بد فهماندند اين قبيل اخبار را، و ربط آنها به آيه شريفه جز به ذكر آيه معلوم نمى شد، از اين جهت معذورم از طول ممل . كسى كه صدر و ذيل آيه شريفه را ملاحظه كند، مى فهمد كه مردم مطلقا به اعمال خود گرفتارند و مؤ اخذ در زشتيها هستند؛ مگر آنها كه ايمان آورند و توبه از گناهان كنند و عمل صالح به جا آورند . و اين سه در هر كس جمع شود، رستگار و مورد الطاف خداوند و در پيشگاه مقدس حق محترم است ، و سيئات و گناهان او مبدل به حسنات شود . و جناب باقر العلوم عليه السلام نيز همين را فرمودند كه كيفيت حساب و موقف چنين اشخاصى به اين ترتيب است . منتها آنكه اين خاص به شيعيان اهل بيت است و ديگر مردم از آن محروم هستند، زيرا ايمان حاصل نشود مگر به ولايت على و اوصياى او از معصومين طاهرين عليهم السلام بلكه ايمان به خدا و رسول قبول نشود بدون ولايت . پس ، اين آيه شريفه و اخبار مفسره را بايد از ادله اوليه شمرد، زيرا دلالت دارد بر آنكه اگر شخصى ايمان داشته باشد و جبران گناهان را با توبه و عمل صالح نكند، مشمول اين آيه نخواهد بود . پس اى عزيز، شيطان تو را مغرور نكند . البته انسان تنبل مبتلا به شهوات و حب دنيا و جاه و مال ، هميشه دنبال بهانه است براى تاءييد تنبلى خود؛ و هر چه موافق با شهوات او و مؤ يد هواهاى نفسانيه و خيالات شيطانيه او باشد، اقبال به آن نمايد و چشم و گوش خود را به آن باز كند بدون آنكه فحص از مغزاى آن نمايد يا به مقابلات و معارضات آن نظر نمايد . بيچاره گمان مى كند به مجرد دعوى تشيع و حب اهل بيت طهارت و عصمت جواز ارتكاب هر محرمى را خداى نخواسته دارد و قلم تكليف نعوذ بالله از او برداشته شده !بدبخت نمى داند كه شيطان بر او تعميه كرده ؛ و در آخر عمر بيم آن است كه محبت بى مغز و بى فايده نيز از دستش برود و با كف تهى در صف نواصب اهل بيت محشور گردد . آخر دعوى محبت كسى كه بينه نداشته باشد . پذيرفته نيست . ممكن نيست من با شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم ، و بر خلاف تمام مقاصد و مطلوبات شما اقدام كنم . درخت محبت ثمره اش ‍ عمل بر طبق آن است ؛ و اگر اين ثمره را نداشته باشد، بايد دانست كه محبت نبوده ، خيال محبت بوده .
پيغمبر اكرم و اهل بيت مكرم او (صلوات الله عليهم ) تمام عمر خود را صرف در بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و يگانه مقصد آنها نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده و هر قتل و غارت و ذلت و اهانتى را در راه اين مقصد شريف سهل شمردند و از اقدام باز نماندند؛ پس محب و شيعه آنها كسى است كه در مقاصد آنها با آنها شركت كند و پيروى از آثار و اخبار آنها كند . اينكه در اخبار شريفه اقرار به لسان و عمل به اركان را از مقومات ايمان شمرده بيان يك سر طبيعى و سنة الله جاريه است ؛ چون كه حقيقت ايمان ملازم با اظهار و عمل است . عاشق در جبله طبيعيه اوست تغزل در شاءن معشوق ، و عمل به لوازم ايمان و محبت خدا و اولياى او . اگر عمل نكرد مؤ من نيست و محبت ندارد . و اين صورت ايمان و محبت بى مغز و معنى نيز با جزئى حوادث و فشار، از بين مى رود و صفراليد به دار جزاى اعمال منتقل شود .
فصل دوم : ولايت اهل بيت شرط قبولى اعمال 
آنچه ذيل حديث شريف دلالت بر آن دارد كه ولايت و معرفت شرط قبول اعمال است از امورى است كه از مسلمات بلكه ضروريات مذهب مقدس ‍ شيعه است . و اخبار در اين باب به قدرى زياد است كه در اين مختصرات نگنجد و فوق حد تواتر است ؛ و ما به ذكر بعضى ، اين اوراق را تبرك مى كنيم : عن اءبى جعفر عليه السلام :
ذروة الاءمر و سنامه و مفتاحه و باب الاءشياء و رضى الرحمن الطاعة للامام بعد معرفته ... اءما لو اءن رجلا قام ليله و صام نهاره و تصدق بجميع ماله و حج دهره و لم يعرف ولاية ولى الله فيواليه و يكون جميع اءعماله بدلالته اليه ، ما كان له على الله حق فى ثوابه و لا كان من اءهل الايمان .
(660)
و عن اءبى عبدالله عليه السلام :
من لم ياءت الله عزوجل يوم القيامة بما اءنتم عليه ، لم يتقبل منه حسنة و لم يتجاوز له سيئة . (661)
و الله لو اءن ابليس (لعنه الله ) سجد لله بعد المعصية و التكبر عمر الدنيا، ما نفعه ذلك و لا قبله الله ما لم يسجد لآدم كما اءمره الله عزوجل اءن يسجد له ؛ و كذلك هذه الاءمة العاصية المفتونة بعد تركهم الامام الذى نصبه نبيهم لهم ، فلن يقبل الله عملا؛ و لن يرفع لهم حسنة حتى ياءتو الله من حيث اءمرهم و يتولوا الامام الذى اءمرهم الله بولايته و يدخلوا من الباب الذى فتحه الله و رسوله لهم ...
(662)
اخبار در اين باب و به اين مضامين بسيار است . و از مجموع اخبار استفاده شود كه ولايت شرط قبول اعمال ، بلكه شرط قبول ايمان به خدا و به نبوت رسول مكرم صلى الله عليه و آله و سلم است .
دعا و ختام 
بار خدايا كه قلوب اوليا را به نور محبت منور فرمودى و لسان عشاق جمال را از ما و من فرو بستى ، و دست فرومايگان خودخواه را از دامن كبريايى كوتاه كردى ، ما را از اين مستى غرور دنيا هشيار فرما، و از خواب سنگين طبيعت بيدار؛ و حجابهاى غليظ و پرده هاى ضخيم خودپسندى و خودپرستى را به اشارتى پاره كن ؛ و ما را به محفل پاكان درگاه و مجلس ‍ قدس مخلصان خدا خواه بار ده ؛ و اين ديو سيرتى و زشت جويى و درشت گويى و خود آرايى و كج نمايى را از ما بركنار فرما؛ و حركات و سكنات و افعال و اعمال و اول و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت مقرون نما .
بارالها، نعم تو ابتدايى است داد حق را قابليت شرط نيست و نوال تو غير متناهى ، باب رحمت و عنايتت مفتوح است و خوان نعمت بى پايانت مبسوط؛ دلى شوريده و حالى آشفته ، قلبى داغ دار و چشمى اشك بار، سرى سودايى بى قرار، و سينه اى شرحه شرحه آتش بار مرحمت فرما؛ و خاتمه ما را به اخلاص به خودت و ارادت به خاصان درگاهت ، يعنى ديباچه دفتر وجود و خاتمه طومار غيب و شهود، محمد و اهل بيت مطهرش (صلوات الله عليه و عليهم اءجمعين ) به انجام رسان .
و الحمد لله اءولا و آخرا و ظاهرا و باطنا .
به اتمام رسيد به دست فانى ، مؤ لف فقير در عصر روز جمعه
چهارم شهر محرم الحرام سنه يك هزار و سيصد و پنجاه و هشت هجرى .
و على الله التكلان فى الافتتاح و الاختتام