اخلاق اسلامى جلد ۳

على تهرانى

- پى‏نوشت‏ها -


(1) - سوره احزاب آيه 23.
(2) - جامع السعاده چاپ سنگى تهران صفحه 371.
(3) - مصدر مذكور.
(4) - مصدر مذكور صفحه 372.
(5) - براى دريافت توضيح درباره اين غريزه سرشتى و بيان اينكه در صورتى كه محكوم به احكام طبيعت و قهر در چنگ قواى حيوانى و شيطانى نگردد و در كنترل عقل در آيد وزير عقل و منشاء خير است و خود نيز خير است و در صورتى كه محكوم به احكام طبيعت و مقهور در چنگ قواى حيوانى و شيطانى گردد و از كنترل عقل خارج شود. وزير جهل و مبداء شرور است و خود نيز شر است ، به جلد اول فصل دوم صفحه 53 تا 59 مراجعه شود.
(6) - بعضى از مفسران "بكلماته " را بوعده هاى خدا تفسير كرده اند كه در آيات ديگر رسيده مانند آيات 171 تا 173 - از سوره صافات - و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين - انهم لهم المنصورون - و ان جندنا لهم الغالبون همانا پيشى گرفت كلمه ما يعنى وعده ما به پيروزى بندگان برانگيخته شده ما - مسلم آنها يارى شوندگانند - و مسلم لشگريان ما غلبه كنندگانند.
(7) - در ابتداى آيه شريفه آمده كه خدا از آسمان آب باران را مى فرستد و رودخانه ها جارى مى شود و خس و خاشاك ها بر روى آن آبها به جريان در مى آيند نيز آمده كه صنعت كاران سنگ هاى معدنى را بر روى آتش قرار مى دهند تا از آنها طلا و نقره و ساير فلزات را استخراج كنند و بر روى آن فلزات آب شده ، كثافتها و مواد زائد، قرار مى گويند و دوريخته مى شوند.
(8) - چه مراتب توحيد كه مراحل سير شخص موحد به سوى حقيقة الحقايق و طريق وصولش بغايت الغايات است و نيز مراتب جليه و خفيه شرك بحسب اين نظر از عهده اين رساله كه در آن فهم عمومى ملاحظه شده ، خارج است و سودى از آن عايد عموم نمى شود و خواص هم خود بر آن مطلعند اگر چه اكثرا فقط اطلاع علمى دارند و در مقام عمل و تحقق دادن و سير وجودى در مراتب توحيد و در مراحل آن ، كميت اكثر شان لنگ است و حقير در اين عصر جز استاد نايب الامام عجل الله تعالى فرجه الشريف امام خمينى روحى له الفدا را مرد اين ميدان و صاعد بر اين قله بس بلند و سعب الوصول نمى دانم .
(9) - و از نبى اكرم و حضرت صادق با اختلاف اندكى در مضمون رسيد: الناس سواء كاسنان المشط انسانها با هم همانند دندانه هاى شانه برابرند.
(10) - كه مبتنى بر انواعى از كيفيت نيازهائى است كه در چنين بينش مشركانه اى انسانها نسبت بهم حس مينمايند.
(11) - اين موضع را بتاريخ 2 ربيع الاول 1399 - مطابق 10/12/1357 - نوشتم .
(12) - از جهت آنكه خود او مورد نظر و خواسته باشد كه قهرا مستلزم گرفتار آمدن بمفاسد و مظالم بسيارى مى شود و بيمار بدردهاى گوناگونى مى گردد نه آنكه وسيله اى براى تحصيل سعادت مادى و معنوى قرار گيرد و شخص از داروهايش (كه در اين روايت شريف به آن اشاره شده) استفاده نمايد.
(13) - بنا حق مى كشتند پيامبران را.
(14) - نه از جهت آنكه وسيله اى برا تهيه زندگى خود و عيالش مى باشد و يا وسيله اى براى نظام دادن بامور سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى ، محيط خود بلكه محيط زيست انسانى است چه در آن صورت اشتغال بدنيا وسيله آخرت و تحصيل خوشنودى حق و پيروى از دستورات خدا و رسولش مى گردد.
(15) - جمله هاى ديگرى هم در روايت شريف ذكر شده كه چون در اينجا مورد استشهاد نبود، ذكر نكرديم .
(16) - در بعضى از نسخه ها جلع ضبط شده كه معنايش صريحا بى شرمى است چنانكه خلع بطور كنايه بى شرمى است چه معناى صريحش ، نزع و كندن و برداشتن است و قهرا لازمه كندن و برداشتن حيا و شرم ، حصول بى شرمى است .
(17) - مقصود آن است كه قضا و تلافى مالى در آن لازم نيست نه آنكه رعايت شرايط عامه توبه (كه در بحث سوم بيان مى شود) در آن لازم نيست .