فصل يازدهم : فرو رفتن در باطل
بزرگ ترين مردم از جهت گناه در روز قيامت ، كسى است كه بيش تر در باطل ، فرو
رفته باشد(436).
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )
مقدمه
يكى از عوامل رشد و انتشار زشتى ها در جامعه بشرى ، فرو رفتن در باطل
(437) است . دانشمندان علم اخلاق ، حكايت زشتى ها يا فرو رفتن در
باطل را از بيمارى هاى زبان به شمار آورده اند. شخص مبتلا به اين بيمارى ، ويژگى
بسيار ناپسندى دارد كه جامعه اى را به فساد و تباهى مى كشد.باز گفتن اعمال زشت ،
موجب از بين رفتن زشتى آن ها شده ، شخص راوى يا شنونده را به ارتكاب گناه ترغيب مى
كند.
اين فصل به بيان مطالبى چند جهت آشنايى با اين بيمارى و راه درمان آن مى پردازد و
موضوعات مورد بحث در آن عبارتند از:
1 -تعريف فرو رفتن در باطل
2 - اقسام فرو رفتن در باطل
3 - نكوهش فرو رفتن در باطل
4 - ريشه هاى درونى فرو رفتن در باطل
5 - پيامدهاى زشت فرو رفتن در باطل
6 - راه هاى درمان فرو رفتن در باطل .
(1): تعريف فرو رفتن در باطل
فرو رفتن در باطل نزد دانشمندان علم اخلاق ، اعم از نقل گناه و رفتار
ناشايستى است كه خود فرد يا ديگرى انجام داده است ؛ به شرط آن كه اين كار فقط براى
سرگرمى انجام شود و نيازى مشروع و عقلانى به آن نباشد؛ ولى اگر بيان رفتار ناشايست
ديگران ، براى استمداد در بازداشتن ايشان از گناه يا پاسخ به كسى كه در امر مهمى
مشورت طلبيده يا هر نياز مشروع ديگر باشد، ((فرو رفتن در
باطل )) نخواهد بود.همچنين اگر حكايت گناه ديگرى ، جهت آشكار
ساختن عيب او يا خرد و بى مقدار كردن او انجام شود، در محدوده گناهانى چون غيبت ،
سخن چينى و... قرار خواهد گرفت .
مثل معروفى است كه ((وصف العيش نصف العيش ؛ وصف لذت نيمى از
لذت است )). آن گاه كه كسى گناه خود يا ديگرى را جهت گرم
كردن مجلس دوستانه و لذت بردن از آن ، با آب و تاب نقل كند، به اين رذيله اخلاقى
گرفتار شده است ؛ پس اين عمل نه غيبت است ، نه سخن چينى و نه فحش و...؛ بلكه گناهى
است كه عنوان خاص خود را دارد.
(2): اقسام فرو رفتن در باطل
حكايت گناه و رفتار زشت به دو صورت انجام مى شود:
حكايت گناه انجام شده
1 -گاه از گناهى كه پيش از اين انجام گرفته ، حكايت مى شود؛ مانند آن كه
فرد، از فريب كارى ها و نيرنگ بازى هاى خود داستان سرايى كند و از مفاسد خويش سخن
بگويد.
حكايت گناهى كه قصد انجام آن شده
2 - گاه از گناهى كه قصد انجام آن را دارد، حكايت كرده ، درباره راه و روش
انجام آن سخن مى گويد كه اين كار، حكايت از تصور و تخيل گناه است ؛ البته گاه هدف
از نقل خطا و حكايت گناه ، پند دادن به ديگران است ؛ ولى بايد مراقب بود كه بيان آن
موجب اشاعه مفاسد نشود. به ويژه كسانى كه در مسند تدوين و تاليف پندهاى فردى و
اجتماعى فعاليت مى كنند و قصد دارند با نقل داستان هايى آموزنده ، به ديگران اندرز
و آموزش دهند، بايد دقت كنند كه اين حكايت ها موجب تحريك افراد به گناه نشود يا
جرات انجام گناه را در شخص پديد نياورد يا به گونه اى نقل نشود كه زشتى آن كار به
چشم نيايد؛ زيرا در چنين مواردى ، پيش از اين كه با نقل خطا، به نتيجه اى مناسب دست
يابند، بدآموزى كرده اند؛ براى نمونه بسيارى از هنرمندان در ساختن نمايش ها و فيلم
ها، هدف كلى خوبى دارند؛ ولى برخى از آن ها در كنار اين هدف خوب ، به گونه اى به
نقل و حكايت خطاها مى پردازند كه بدآموزى هاى فراوانى را در بر داشته ، باعث فراموش
شدن مقصود اصلى سازنده ، مى شود.
(3): نكوهش فرو رفتن در باطل
باز گفتن گناهان با انگيزه سرگرمى و لذت بردن يا فراگيرى آن ها، از جمله
رفتارهاى ناپسندى به شمار مى رود كه شرع آن را نكوهيده است . قرآن كريم ضمن بيان
پرسش بهشتيان از دوزخيان درباره علت ورود به دوزخ مى فرمايد:
و كنا نخوض مع الخائضين
(438).
و با ياوه گويان [= حكايت كنندگان گناه ] ياوه مى گفتيم .
البته آيه ، شامل همراهى عملى با گناه كاران نيز مى شود(439)
و بيانگر آن است كه فرو رفتن در باطل ، يكى از علل يا بخشى از علت ورود به دوزخ است
؛ البته وعيد آتش و دوزخ بر رفتارى داده مى شود كه حرام است . همچنين خداوند متعالى
در قرآن كريم مى فرمايد:
فلا تقعدوا معهم حتى يخوضوا فى حديث غيره
(440).
با آن ها ننشينيد تا در سخن ديگرى فرو روند.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بنا بر نقلى در توضيح و تفسير همين آيات
فرمود:
اعظم الناس خطايا يوم القيامه اكثرهم خوضا فى الباطل
(441).
گناهكارترين مردم در روز قيامت ، كسى است كه بيش تر در باطل فرو رفته باشد.
روايات نيز انسان را از آزاد گذاشتن زبان ، چه درباره خودش و چه درباره ديگران ،
نهى كرده است .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
ان الرجل ليتكلم بالكلمه من رضوان الله عزوجل فيكتب له بها
رضوانه يوم القيامه
(442). و ان الرجل ليتكلم بالكلمه لا يدرى انها بلغت منه حيث بلغت
فيوجب الله له بها سخطه الى يوم القيامه
(443).
همانا آدمى سخنى را كه خشنودى خدا در آن است مى گويد، و به سبب همين سخن ، روز
قيامت خشنودى خدا براى او نوشته مى شود... و همانا آدمى سخنى مى گويد (كه مورد غضب
الاهى است )در حالى كه ؛ نمى داند اين سخن او را به چه مرحله اى مى رساند؛ پس
خداوند به واسطه همين سخن ، ناخشنودى خود را تا روز قيامت براى او مى نويسد.
ابوذر غفارى (رض ) يار صديق رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز گفته است :
گناه كارترين مردم در روز قيامت ، كسانى هستند كه در معصيت خدا بسيار صحبت مى كردند(444)؛
پس با توجه به اين كه بيش تر اهل آتش از راه زبان وارد دوزخ مى شوند، بايد از نقل
خطا و معصيت پرهيز كرد.
حضرت زين العابدين (عليه السلام ) در دعاى ختم قرآن مى فرمايد:
اللهم صل على محمد و اله و اجعل القران .... لالسنتنا عن
الخوض فى الباطل من غير ما افه مخرسا(445).
بار الاها بر محمد و خاندان او درود فرست و قرآن را خاموش كننده زبان ما از فرو
رفتن در باطل ، بدون تحمل ضرر، قرار ده .
(4): ريشه هاى درونى فرو رفتن در باطل
گرايش به گناهان و كردار ناپسند، ريشه اصلى فرو رفتن در باطل است . جاذبه
گناه ، انسان را به يادآورى ، تخيل و سخن گفتن درباره آن وا مى دارد. شخصى كه زشتى
ها و ناپسندى ها را با آب و تاب حكايت مى كند به قطع ، پيش از آن ، افكارش در همان
امور سير كرده است و اين همه ، در نيروى افسار گسيخته شهوت بشر ريشه دارد.
(5): پيامدهاى زشت فرو رفتن در باطل
1 - ريختن قبح گناه
نقل خطا و باز گفتن رفتارهاى ناپسند، زشتى آن ها را نزد گوينده و شنونده از
بين مى برد. انسان درستكار از نقل گناه و شنيدن آن نيز شرمگين مى شود و روشن است كه
حكايت تباهى ها، آرام آرام ، اين احساس شرم را از ميان خواهد برد و وقتى زشتى عملى
در نظر انسان كمرنگ شد، براى انجام آن جرات مى يابد.
2 - تشويق به گناه
يادآورى رفتارهاى زشت ، نيروى شهوت انسان را تحريك كرده ، ميل و رغبت بر
انجام گناه را افزايش مى دهد و از آن جا كه نفس عمل خطا بوده است ، اين تهييج در
خارج از مرزهاى الاهى و حريم انسانى صورت مى پذيرد.
3 - اشاعه زشتى ها
نقل گناه و نشان دادن راه انجام آن ، افزون بر اين كه زشتى گناه را از بين
مى برد، شنونده را به بدى سوق داده ، به انجام گناه راهنمايى مى كند. چه بسا كه فكر
ارتكاب آن گناه ، به ذهن شنونده خطور نكرده يا راه انجام آن را نمى دانسته ؛ اما با
شنيدن حكايت گناه ، به هر دو نكته دست يافته است ؛ يعنى هم جرات انجام آن كار و هم
دستورالعمل اجراى آن را مى آموزد.
(6): راه هاى درمان فرو رفتن در باطل
رهايى از اين بيمارى همانند ديگر بيمارى هاى اخلاقى با يادآورى پيامدهاى زشت
و ناپسند آن ميسر است .عواقب اين رفتار حرام به اندازه اى شوم و زننده است كه تذكر
آن ها، تنفر و انزجار از اين بيمارى را در پى خواهد داشت . همچنين بايد كوشيد تا از
امور مهم دين و دنيا به اندازه نياز سخن گفت و به جاى سخنان بيهوده به ذكر خدا
مشغول شد. افزايش ذكر و دعا و مناجات در برنامه زندگى ، روش بسيار مناسبى براى ترك
سخن درباره گناه است .
وظيفه شنونده حكايت گناه
اگر شنونده متوجه شود كه سخنان گوينده در ذهن او اثر نامطلوب مى گذارد، حتى
اگر غرض گوينده ، خوب و درست هم باشد، نبايد به آن گوش دهد؛ چرا كه از نظر روانى
موجب تحريك او به سمت گناه مى شود و برايش خطر لغزش وجود دارد. همان گونه كه گفته
شد، خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
فلاتقعدوا معهم حتى يخوضوا فى حديث غيره
(446).
پس با آن ها ننشينيد تا در سخن ديگرى فرو روند.
نهى پروردگار از نشستن در كنار كسانى كه در باطل فرو مى روند، پس از آن است كه مى
فرمايد:
و به تحقيق ، خداوند براى شما در قرآن دستورى فرستاده است كه هر گاه بشنويد افرادى
آيات خدا را انكار كرده ، مورد استهزا قرار مى دهند، با آن ها ننشينيد تا به سخن
ديگر بپردازند؛ در غير اين صورت ، شما نيز مانند آن ها خواهيد بود. خداوند منافقان
و كافران را در جهنم جمع مى كند(447).
آيه به ظاهر چنين مى گويد كه اگر شنونده بداند قصد گوينده نادرست و باطل ، و سخن او
با نيتى نادرست توام است ، بايد از گوش دادن به آن بپرهيزد.
فصل دوازدهم : استهزا و سخريه
يا ايها الذين آمنوا لا يسخر قوم من قوم عسى ان
يكونوا خيرا منهم و لا نساء من نساء عسى ان يكن خيرا منهن
(448).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هيچ گروهى از شما گروه ديگر را مسخره نكند. شايد
ايشان [= گروه دوم ] از آن ها [= گروه اول ] بهتر باشند و زن هايى ، زن هاى ديگر را
مسخره نكنند، شايد ايشان از آن ها بهتر باشند.
مقدمه
يكى از رفتارهاى ناشايست كه گروهى براى بى اعتبار كردن ديگران ، از آن بهره
مى گيرند، ((استهزا)) يا
((سخريه
(449))) است . استهزا و سخريه ، از جمله
بيمارى هاى بسيار زشت و نازيباى زبان است كه عواقبى چون آزردگى ، دشمنى و
انتقامجويى را در جامعه بشرى به بار آورده ، روح وحدت و يك پارچگى را از ميان مى
برد. اين فصل مى كوشد تا ضمن بررسى ابعاد گوناگون اين آفت ، راه هايى براى درمان آن
ارائه دهد و موضوعات مورد توجه در آن چنين است :
1 -تعريف استهزا و سخريه
2 - اقسام استهزا و سخريه
3 - نكوهش استهزا و سخريه از ديد شرع و عقل
4 - ريشه هاى درونى استهزا و سخريه
5 - پيامدهاى زشت استهزا و سخريه
6 - راه هاى درمان استهزا و سخريه .
(1): تعريف
استهزا و سخريه
تقليد گفتار، كردار يا صفتى از صفات يا نقصى از نقايص ديگرى ، براى خنداندن
مردم ، استهزا ناميده مى شود. گاه انسان فقط براى معرفى ديگرى ، لحن گفتار يا شكل
رفتار او را نمايش مى دهد و حالت يا صفت او را بيان مى كند، همانند آن كه فرد مورد
نظرش را با صفت نابينايى يا لنگى مى شناساند كه البته اين از تعريف استهزا خارج است
؛ ولى گاه همين صفات را جهت خنداندن ديگران بيان مى كند كه از رفتارهاى زشت و
ناپسند شمرده ، و ((استهزا و سخريه ))
ناميده مى شود؛ پس حقيقت استهزا از دو جزء تشكيل شده است : 1 -تقليد از ديگران 2 -
قصد خنداندن آن ها.
(2): اقسام استهزا و سخريه
تقليد از ديگرى به دو صورت امكان پذير است :
الف - صريح (گفتارى و رفتارى )
همانند آن كه شكل رفتار (طرز راه رفتن ، غذا خوردن ، نشستن و...) يا لحن و
صداى فردى را براى خنداندن ديگران تقليد كند.
ب - غير صحيح (اشاره اى و كنايه اى )
مثل آن كه با ايما و اشاره به گونه اى لحن يا شكل رفتار فرد را بيان كند كه
موجب خنده ديگران شود.
استهزا از جهت پنهان بودن يا نبودن عيب مورد تقليد نيز به دو نوع قابل تقسيم است :
الف - تقليد عيب پنهان
گاه آن چه دستاويز فرد ريشخند كننده قرا مى گيرد، عيب و نقصى است كه ديگران
از آن بى اطلاعند و فقط شخص استهزا كننده از آن آگاه است .
ب - تقليد عيب آشكار
گاه مورد استهزا، عيبى است كه همه از آن آگاهند.
استهزا از جهت حضور يا غياب شخصى كه مسخره مى شود نيز به دو نوع تقسيم مى شود:
الف .استهزا شخص در حضور خود او
ب .استهزا شخص ؛ غيابش .
نكته مهم ديگر آن كه گاه انسان را به دليل داشتن عيب يا نقصى مسخره مى كنند، مانند
مسخر شخص لنگ و كسى كه در تكلم و سخن گفتن ، ناتوان است ؛ ولى گاه او را براى رفتار
نيكويش استهزا مى كنند؛ همان گونه كه كافران و مشركان ، مؤ منان را براى داشتن
ايمان به استهزا مى گرفتند، يا افراد بى مبالات ، اشخاص نيكوكار را مسخره مى كنند.
خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
ان الذين اجرموا كانوا من الذين امنوا يضحكون و اذا مروابهم
يتغامزون
(450).
همانا كسانى كه گناه كار و مجرمند، هميشه (در دنيا) به مؤ منان مى خنديدند و هنگامى
كه از كنار ايشان مى گذشتند، (با اشاره چشم و ابرو)مسخره مى كردند.
ريشخندى كرده اند آن منكران |
|
بر مثل ها و بيان ذاكران |
تو اگر خواهى بكن هم ريشخند |
|
چند خواهى زيست اى مردار چند |
شاد باشيد اى محبان در نياز |
|
بر همين در كه شود امروز باز(451)
|
(3): نكوهش استهزا و سخريه از ديد شرع
و عقل
تجاوز به حريم آبروى ديگران و تحقير ايشان به هر شكل و صورتى مورد نهى عقل و
شرع است . خرد بشر بدون نياز به هيچ راهنمايى ، ستم به تجاوز به حقوق ديگران را زشت
و نازيبا، و ستمگر و متجاوز را مستحق سرزنش مى داند و صد البته كه استهزا و سخريه
از مصاديق روشن ستم و تجاوز است ؛ از اين رو، زشتى استهزا و سخريه نزد عقل ، امرى
قطعى به شمار مى رود.
شرع نيز به حكم ملازمه احكام عقل و شرع
(452)، ظلم و تعدى در حق ديگران را حرام شمرده ، ظالم را
مستحق عقاب مى داند. افزون بر اين قرآن كريم و روايات ، اين رفتار را با صراحت ،
نهى كرده و ممنوع شمرده اند.
خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
يا ايها الذين آمنوا لا يسخر قوم من قوم عسى ان يكونوا خيرا
منهم و لا نساء من نساء عسى ان يكن خيرا منهن
(453).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هيچ گروهى از شما گروه ديگرى را مسخره نكند. شايد
ايشان (گروه دوم ) از آن ها (گروه اول ) بهتر باشند و زن هايى ، زن هاى ديگر را
مسخره نكنند. شايد ايشان از آن ها بهتر باشند.
در قرآن آمده است :
و وضع الكتاب فترى المجرمين مشفقين مما فيه و يقولون
ياويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيره و لا كبيره الا احصاها(454).
و نامه اعمال قرار داده مى شود، پس گناه كاران در حال هراس از آن چه در آن است ،
نگاه مى كنند و مى گويند: اى واى بر ما! اين چه برنامه اى است كه هيچ كوچك و بزرگى
فروگذار نشده ، مگر آن كه آن را به شمار آورده است .
ابن عباس در ذيل اين آيه روايت مى كند:
الصغيره التبسم بالاستهزاء بالمؤ من و الكبيره القهقهه بذلك
(455).
صغيره ، لبخندى براى استهزاى مؤ من ، و كبيره ، قهقهه و خنده بلندى براى ريشخند او
است .
از سويى اگر شخص را در حضور او ريشخند كنند، موجبات ناخشنودى اش را فراهم آورده و
خاطر او را آزرده اند كه در اين صورت ، استهزا كننده مشمول حكم آزار دهندگان مؤ
منان نيز مى شود كه آزار دهنده مؤ من ، آزار دهنده خدا است و آزار دهنده خدا
((ملعون )) است ، چنان كه رسول اكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
من آذى مؤ منا فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله و من آذى
الله فهو ملعون فى التوراه و الانجيل و الزبور و الفرقان
(456).
كسى كه مؤ منى را برنجاند، به تحقيق مرا رنجانده است و كسى كه مرا برنجاند، به قطع
خدا رنجانده است و كسى كه خدا را برنجاند، در تورات و انجيل و زبور و قرآن لعن شده
است .
آزار دهنده مؤ من بايد به خدا اعلان جنگ بدهد؛ چنان كه از حضرت صادق (عليه السلام )
نقل شده است :
قال الله عز و جل لياءذن بحرب منى من اذى عبدى المؤ من
(457).
خداوند عزوجل مى فرمايد: كسى كه به بنده مؤ من من آزار رساند، بايد به من اعلان جنگ
دهد.
استهزا اگر در غياب شخص و درباره عيوب پنهانش صورت پذيرد، افزون بر حكم استهزا،
مشمول حكم غيبت نيز مى شود كه خود گناهى بزرگ از گناهان متعدد زبان است . همچنين
اگر عيوب پنهان شخص در حضور او موضوع استهزا قرار گيرد، گذشته از حكم استهزا، حكم
غيبت را نيز دارا است ؛ اگر چه نام غيبت بر آن صدق نكند. هر گاه شخص را براى رفتار
نيك يا ايمان و اعتقاد درستش مسخره كنند، مايه وهن دين خدا شده اند؛ يعنى به ايمان
و عمل صالح توهين كرده اند كه اين گناهى بس بزرگ است .
خداوند متعالى در قرآن كريم ضمن ترسيم حال دوزخيان ، و در پاسخ به تقاضاى بازگشت
ايشان به دنيا مى فرمايد:
اخسؤ ا فيها و لا تكلمون انه كان فريق من عبادى يقولون ربنا
امنا فاغفرلنا وارحمنا و انت خيرالراحمين فاتخذتموهم سخريا حتى انسوكم ذكرى و كنتم
منهم تضحكون
(458).
دور شويد و با من سخن نگوييد. همانا گروهى از بندگان من مى گفتند:
((پروردگارا! ما ايمان آورديم ؛ پس ما را بيامرز و بر ما ترحم كن و تو
بهترين رحم كنندگانى ، و شما ايشان را به ريشخند گرفتيد تا مرا از ياد برديد و بر
ايشان مى خنديديد.
(4): ريشه هاى درونى استهزا و سخريه
استهزا از عوامل درونى گوناگونى سرچشمه مى گيرد كه گاه به نيروى شهوت ، و
گاه به نيروى غضب مربوط است . براى اين رفتار ناپسند، گاه جنبه شهوانى مانند تحصيل
مال يا مقام و گاه جنبه خشم و غضب مانند كينه و دشمنى وجود دارد. برخى از اين ريشه
ها عبارتند از:
1 - طمع مال يا مقام
مسخره كنندگان براى خوشايند توانگران يا صاحب منصبان ، ديگران را استهزا مى
كنند تا از اين راه مال يا مقامى به دست آورند كه اين كار، گاه پيشه آن ها و راه در
آمدشان مى شود، مانند دلقك هايى كه در دربار پادشاهان خدمت مى كردند و با تمسخر
ديگران موجب سرگرمى آن ها مى شدند، و گاه اين رفتار ناپسند، شغل آن ها نيست ؛ بلكه
فقط برخى اوقات براى خوشايند و خنداندن ديگران ، آن را انجام مى دهند كه اين نيز
فسق ، بوده و انجام دهنده آن فاسق است . امروزه در جوامع بشرى ، برخى از اين كارها
را ((هنر)) مى نامند و انجام دهنده را
هنرمند مى گويند(459)!!!
2 - كينه و نفرت
تمسخر، گاه براى فرونشاندن خشم و ابراز دشمنى و كينه انجام مى گيرد. انگيزه
استهزا كننده در اين حالت ، نشان دادن تنفر خويش از شخص مورد نظر او است و با اين
رفتار مى كوشد تا آبرو و وجهه آن شخص را از بين ببرد. تنفر و دشمنى استهزا كننده از
فرد مورد نظرش چه بسا معلول دشمنى او با عقيده فرد مذكور باشد؛ مانند دشمنى كافران
با مؤ منان كه موجب مى شود مؤ منان را استهزا كنند.
3 - حسد
حسادت به موقعيت افراد، ممكن است عاملى براى ريشخند كردن آن ها شود. فرد
حسود به دليل نداشتن موقعيت شخص مورد نظرش ، مى كوشد تا به هر صورت ممكن او را از
رتبه و شانش پايين آورد.
(5): پيامدهاى زشت استهزا و سخريه
استهزا، پيامدهاى ناخوشايند و ناپسندى در دنيا و سراى آخرت براى استهزا
كننده و جامعه بشرى به بار خواهد آورد كه از آن جمله مى توان به موارد ذيل اشاره
كرد:
الف - پيامدهاى دنيايى
1 -سبك شدن مسخره كننده : مسخره كننده با ارتكاب اين رفتار زننده و سبك ،
پيش و بيش از ديگرى ، خود را خوار و خفيف مى كند و مايه نزول شان و از بين رفتن
وقار خويش مى شود.
2 - كينه و دشمنى : استهزا، كينه و دشمنى ميان مسخره كننده و استهزا شونده را در پى
دارد.
3 - سست شدن پيوند برادرى : تمسخر، پيوند برادرى ميان مؤ منان را سست كرده ، از بين
مى برد؛ چرا كه خنده شنوندگان و بينندگان استهزا، بر تمسخر ديگرى ، رابطه برادرى او
با آن ها را ضعيف ، و سرانجام نابود مى كند.
4 - عقوبت در دنيا: ريشخند كردن ديگران مجازات الاهى در همين دنيا را در پى دارد.
چه بسيار كسانى كه به آن چه استهزا مى كردند، مبتلا شدند، حضرت زين العابدين (عليه
السلام ) در بخشى از گفتارى طولانى به توضيح و تشريح گناهان گوناگون پرداخته است :
والذنوب التى تنزل النقم ....والاستهزاء بهم [بالناس ]
والسخريه منهم
(460).
و گناهانى كه عذاب و عقوبت را فرود مى آورد: استهزاى مردم و مسخره كردن ايشان است .
هر كى استهزا كند بر خاصگان عشق حق |
|
تيغ قهرش بر سر آيد از جلاد قهرمان |
ندهدش قهر خدا مهلت كه تا يك دم زند |
|
گرچه دارد طاعت اهل زمين و آسمان |
عبرت از ابليس گيرد آنك نسل آدم است |
|
كو به استهزاى آدم شد سيه روى قرآن |
تا كه بهتان ها نهد آن مظلم تاريك دل |
|
خنبك و مسخرگى و افسوس بر صاحب دلان |
احمد مرسل به طعن و سخره بوجهل بود |
|
موسى عمران به تسخرهاى فرعونى چنان |
صبرها كردند تا قهر خدا اندر رسيد |
|
دود قهر حق برآمدشان ز سقف دودمان
(461) |
ب - پيامدهاى آخرتى
1 -استهزا كننده در قيامت ريشخند مى شود. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله
و سلم ) فرمود:
ان المستهزئين بالناس يفتح لاحدهم من باب الجنه فيقال هلم
هلم فيجى ء بكربه و غمه فاذا اتاه اغلق دونه ثم يفتح له باب اخر فيقال هلم هلم فيجى
ء ببكربه و غمه فاذا اتاه اغلق دونه فما يزاله كذلك حتى ان الرجل ليفتح له الباب
فيقال : هلم هلم فما ياتيه
(462).
همانا بر هر يك از مسخره كنندگان مردم ، درى از درهاى بهشت باز، و گفته مى شود: پيش
آى . پيش آى . او به سختى و اندوه مى آيد و هنگامى كه آمد، آن در بسته مى شود؛ سپس
در ديگر گشوده ، و گفته مى شود: پيش آى . پيش آى . او (دوباره ) به سختى و اندوه
مى آيد و هنگامى كه آمد، آن در بسته مى شود و اين ادامه مى يابد تا ديگر پيش نيايد.
كيفر و پاداش هر كس در قيامت با عمل او متناسب است . اگر كسى را مسخره كرده ، مسخره
مى شود. آن گاه كه انسان ، سزاى متناسب با عمل خويش را مى چشد، اثر رفتار زشت خود
را احساس مى كند. به تعبير دقيق تر، قيامت ، صحنه ((تجسم
اعمال )) يا ((ديدن واقعيت عمل خويش
)) است . اعمال انسان ، باطن و واقعيتى دارد كه آدمى به دليل
گرفتارى در حجاب هاى دنيايى ، از ديدن آن محروم است و آن گاه كه با خروج از دنيا و
ورود به قيامت از اين حجاب هاى رست ، واقعيت اعمال خويش را آن گونه كه هست مى بيند.
خداوند بزرگ در قرآن كريم از عاقبت كسانى كه اهل ايمان را در دنيا استهزا مى كردند،
خبر داده است :
فاليوم الذين آمنوا من الكفار يضحكون على الارائك ينظرون
(463).
پس امروز (قيامت (مؤ منان به كافران مى خندند؛ در حالى كه بر تخت هاى مزين بهشتى
نشسته اند و نگاه مى كنند.
2 - از آن جا كه مسخره كننده با رفتار زشت خود، مؤ منى را رنجانده است ، به سختى
مجازات خواهد شد؛ زيرا آزار مؤ من ، آزار خدا است و آزار دهنده خدا از رحمت خدا به
دور است به ويژه اگر رفتارهاى نيك يا اعتقادات درست مؤ من مسخره شود، مجازاتى سنگين
تر در آخرت به بار خواهد آورد(464).
(6): راه هاى درمان استهزا و سخريه
براى درمان اين بيمارى بايد به عواقب و پيامدهاى شوم آن انديشيد. استهزا،
مايه دشمنى دنيا و عذاب و گرفتارى آخرت است . استهزا موجب خوار شدن مى شود و او را
از شان و مقام خويش پايين مى آورد و چه بسا به همان چيزى كه دستاويز قرار داده دچار
شود. تاريخ حكايت مى كند كه حكم پدر مروان به دنبال رسول خدا (صلى الله عليه و آله
و سلم ) راه مى افتاد و به قصد تمسخر، از راه رفتن حضرت با حالتى زشت تقليد مى كرد
تا روزى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) متوجه رفتار زننده او شد و فرمود:
(از خدا مى خواهم ) همان طور كه هستى بمانى . با اين جمله ، حكم به مرض اختلاج
(465) گرفتار شد و تا آخر عمر به همين مرض مبتلا بود.
شخصى كه استهزا را شغل خويش قرار داده بايد بداند كه روزى دهنده خدا است .
در قرآن كريم آمده است :
و من يتوكل على الله فهو حسبه
(466).
هر كس به خدا توكل كند، خدا برايش است .
كسب خشم و ناخشنودى خدا،مايه قهر او و از بين برنده روزى است . گاه نفرين كسانى كه
مورد تمسخر قرار گرفته اند، موجب تنگى روزى فرد مسخره كننده مى شود. همچنين استهزا
كننده بايد به اين بينديشد كه اگر خود مورد استهزا قرار مى گرفت ، آيا خشنود مى شد.
با انديشيدن در اين نكات ، از استهزاى ديگران منصرف مى شود و در صدد درمان خود بر
مى آيد.