اخلاق الاهى
جلد چهارم ، آفات زبان

استاد آيت الله مجتبى تهرانى

- ۲ -


نكوهش غيبت از ديد شرع

يكى از صريح ترين آيات در نكوهش غيبت كه آن را گناهى كبيره دانسته ، اين آيه از سوره حجرات است :
يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا يغتب بعضكم بعضا اءيحب احدكم اءن ياءكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه (21).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى گمان ها [در حق يكديگر] بپرهيزد كه برخى از گمان ها گناه است و [و درباره يكديگر] تجسس نكنيد و برخى از شما از ديگرى غيبت نكند. آيا هيچ يك از شما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ البته از آن كراهت داريد و...

گوشت هاى بندگان حق خورى   غيبت ايشان كنى كيفر برى (22)

يكى از راه هاى شناخت بزرگ بودن گناه ، مقايسه آن با ديگر گناهان بزرگ (معاصى كبيره ) است . در اين آيه ، غيبت ، با خوردن مردار مقايسه شده كه از گناهان بزرگ به شمار مى رود. اگر مردار، گوشت گوسفند باشد، حرام است ؛ چه رسد به اين كه گوشت انسان باشد و از آن مهم تر اين كه انسان با مرده ، رابطه برادرى هم داشته باشد.
از اين مقايسه مى توان دريافت كه غيبت تا چه اندازه زشت و ناپسند است !
پيشواى يازدهم ، حضرت عسكرى (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
اعلموا ان غيبتكم لا خيكم المؤ من من شيعه آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) اعظم فى التحريم من الميته (23).
بدانيد كه غيبت شما از برادر مؤ منتان كه از شيعيان اهل بيت است ، از خوردن گوشت مرده حرام تر است .
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چنين روايت شده است :
ان الغيبه اشد من الزنا(24).
به درستى كه غيبت كردن از زنا بدتر است .
روشن است كه زنا از گناهان بزرگ شمرده مى شود؛ پس غيبت هم كه از آن بدتر است ، گناه بزرگ (معصيت كبيره ) خواهد بود.
راه ديگر براى شناخت بزرگ بودن گناه ، بيم و وعيد الاهى به عذاب دردناك است . آن جا كه خداوند، جزاى رفتار زشتى را عذاب دردناك معرفى كند، آن رفتار از گناهان بزرگ خواهد بود.
خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم (25).
همانا براى كسانى كه دوست دارند زشتى در بين كسانى كه ايمان آورده اند شايع شود، عذاب دردناكى است .
كه مفسران ، عبارت ان تشيع الفاحشه در آيه كريمه را به غيبت تفسير كرده اند.
حضرت رضا (عليه السلام ) از پدر بزرگوار موسى بن جعفر (عليه السلام ) نقل مى كند كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ان الله يبغض البيت اللحم ...
خداوند خانه اى را كه در آن گوشت وجود دارد، دشمن مى دارد.
به امام عرض كردند كه ما گوشت را دوست داريم و خانه هايمان از آن خالى نيست . حضرت فرمود:
انما البيت اللحم البيت الذى توكل فيه لحوم الناس ‍ بالفيبه (26).
خانه گوشت ، خانه اى است كه در آن گوشت مردم با غيبت ، خورده مى شود. در روايتى ديگر از حضرت آمده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در شب معراج به آتش جهنم نظر افكند و ديد گروهى مشغول خوردن مردار هستند. به جبرئيل فرمود: اين ها چه كسانى هستند؟
جبرئيل پاسخ داد: اين ها كسانى هستند كه گوشت مردم را مى خورند(27).
از آن جا كه در قيامت ، اعمال انسان تجسم مى يابد؛ اگر عمل ، گناه و سيئه باشد، شكل حيوانات را به خود مى گيرد و اگر حسنه باشد، مفرح است و به شكل حوريه و غلمان درمى آيد و صالحان در قيامت عمل خود را به شكل حورالعين در آغوش مى گيرند و اهل غيبت ، در دوزخ مردار خوارند.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
الغيبه قوت كلاب النار(28).
غيبت ، خوراك سگ هاى آتش است .
در روايت ديگرى با همين مضمون از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده است :
اجاتنبوا الغيبه فانها ادام كلاب النار(29).
از غيبت بپرهيزيد؛ چرا كه خورش سگ هاى جهنم است .

ابعاد غيبت از ديدگاه روايى

به غيبت از سه بعد مى توان توجه كرد:

1 - بعد عملى :

دو روايت پيشين به بعد عملى غيبت اشاره داشت .

2 - بعد درونى (روانى ):

امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
الام الناس المغتاب (30).
پست ترين مردم كسى است كه غيبت مى كند.
حضرت در اين روايت به بعد درونى و روانى غيبت نظر دارد؛ به اين معنا كه حال درونى شخص غيبت كننده را بيان مى كند.

3 - بعد معنوى (الهى ):

حضرت در روايت ديگرى به تاءثير منفى غيبت در بعد معنوى اشاره دارد و رابطه خداوند با اهل غيبت را روشن مى سازد:
ابغض الاخلائق الى الله المغتاب (31).
مبغوض ترين مردم در نظر خداوند كسى است كه غيبت مى كند.
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
يا معشر من آمن بلسانه و لم يؤ من بقلبه لا تغتابوا المسلمين (32).
اى گروهى كه به زبان ايمان آورده ايد، اما دل هاى شما ايمان نياورده است ، از مسلمانان غيبت نكنيد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با صراحت ابراز مى دارد كه غيبت كننده ، فاقد ايمان قلبى است ؛ زيرا فردى كه با زبان ، به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر اقرار كند، مسلمان است ؛ ولى اگر وابستگى قلبى ، يعنى ايمان نداشته باشد و از مسلمانان غيبت كند، بعد معنوى اش ضعيف مى شود؛ بنابراين مسلمان واقعى كسى است كه قلب و زبانش ، هر دو معتقد، و از غيبت به دور باشند.

بدترين نوع غيبت

غيبت از هر مسلمانى زشت و ناروا است ؛ اما غيبت از خوبان و صالحان ، بسى زشت تر و ناپسندتر است . در روايات آمده است : انسانى كه عيوب و نقايص نيكان را مطرح ، و پشت سرشان غيبت كند، دچار يكى از زشت ترين پستى ها شده است :
من اقبح اللؤ م غيبه الاءخيار(33).
از زشت ترين پستى ها غيبت كردن از نيكان است .
غيبت كردن از اخيار، برگزيدگان و نيكان از نظر دنيايى ، پيامدهاى منفى در زندگى انسان به بار مى آورد. عمر را كوتاه مى كند و گرفتارى بسيار پيش ‍ مى آورد و انسان را از خوبى هاى دنيا و آخرت محروم مى سازد.

حكم غيبت از نظر فقهى

پشتوانه احكام در فقه شيعى ، ادله اربعه (كتاب ، سنت ، اجماع و عقل ) است و بسيارى از فقيهان شيعى در بحث غيبت مى فرمايند:
الغيبه حرام بالادله الاربعه (34).
غيبت به ادله اربعه حرام است ؛
يعنى فتواى ايشان به هر چهار مرجع ، مستند شده است كه بر قوت و استحكام فتواى مورد نظر مى افزايد. از آن جا كه اين بحث فقهى به طور گسترده در اين مجال نمى گنجد، فقط به ذكر روايتى از امام صادق (عليه السلام ) در اين مورد بسنده مى شود كه مى فرمايد:
الغيبه حرام على كل مسلم ... والغيبه تاءكل الحسنات كما تاءكل النار الحطب (35).
غيبت بر هر مسلمانى حرام است ... و غيبت نيكويى ها را مى خورد، همان گونه كه آتش هيزم را نابود مى كند.

رفيقى كه غايب شد اى نيك نام   دو چيز است از او بر رفيقان حرام
يكى آن كه مالش به باطل خورند   دوم آن كه نامش به غيبت برند(36)

شرايط حرمت غيبت

حرمت غيبت از نظر فقهى ، شرايطى دارد كه عبارتند از:
1 - شخصى كه انسان در غياب ، او، عيبش را بازگو مى كند، مؤ من باشد؛ يعنى بينشان اخوت ايمانى وجود داشته باشد؛ همان گونه كه خداوند متعالى در آيه شريفه سوره حجرات ، غيبت را به خوردن گوشت برادر مؤ من تشبيه فرمود.
در همين زمينه ، روايتى از امام صادق (عليه السلام ) به نقل از عبدالرحمن سياب آمده است :
ان من الغيبه ان تقول فى اءخيك ما ستره الله عليه (37).
غيبت اين است كه درباره برادر مؤ منت عيبى را كه خدا براى او پوشانده است ، بگويى ؛
بنابراين ، اگر عيب كافر پشت سرش گفته شود، غيبت به شمار نمى آيد.
مؤ من كسى است كه به همه اصول دين (توحيد، عدل ، نوبت ، امامت و معاد) اعتقاد داشته باشد.
2 - از نظر شرعى ، غيبت هنگامى پيش مى آيد كه پشت سر فرد، ((عيب و نقص )) او را بازگو كنند؛ ولى اگر كمالش را بگويند (راضى باشد يا نباشد) غيبت شمرده نمى شود.
3 - عيب و نقصى كه شخص در غياب برادر يا خواهر مؤ منش مى گويد، نزد عموم ناخوشايند و ناپسند باشد؛ از اين رو اگر عامه مردم آن عيب را زشت بشمارند؛ ولى خود فرد غايب به باز گفتن آن راضى باشد، غيبت به شمار مى رود.
پيش تر از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در بحث ((تفاوت بهتان و غيبت )) روايتى آورده شده كه حضرت در تعريف غيبت فرمود: ذكرك اخاك بما يكره در اين حديث ، اين نيست كه آن چه را فقط برادرت خوش ندارد، ذكر كنى ؛ بلكه منظور، امرى است كه به طور طبيعى و نزد عامه ناخوشايند باشد؛ زيرا خداوند متعالى راضى نيست آبروى مؤ من در اجتماع بريزد. و در روايات هم آمده است :
قوا اعراضكم (38).
آبروهايتان را حفظ كنيد. امير مؤ منان (عليه السلام )
ليس للمؤ من ان يذل نفسه (39).
مؤ من حق ندارد خودش را خوار كند.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )
ان الله تبارك و تعالى فوض الى المؤ من كل شى ء الا اذلال نفسه (40).
خداوند بلند مرتبه همه چيز، جز ذليل كردن نفس را به مؤ من تفويض كرده است .
امام صادق (عليه السلام )
پس اگر مؤ من ، عيب برادر مؤ من خود را كه ناپسند تلقى مى شود، پشت سرش بگويد و آن فرد هم راضى باشد، رضايتش موجب برداشته شدن حرمت اين عمل نمى شود.
4 - عيب و نقصى در غياب فرد بازگو شود كه از مردم پوشيده بوده است ؛ بنابراين اگر فردى به داشتن عيبى نزد مردم معروف باشد، بازگفتن آن نزد كسى كه از آن آگاهى دارد، حرام نيست .
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) فرمود:
من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه مما عرفه الناس لم يغتبه و من ذكره من خلفه بما هو فيه مما لا يعرفه الناس اغتابه (41).
كسى كه پشت سر شخصى چيزى را يادآور شود كه همه مردم مى دانند، غيبت نيست و اگر كسى پشت سر شخصى نقص يا عيبى را بگويد كه مردم نمى دانند، غيبت است .
5 - قصد انتقاص وجود داشته باشد؛ يعنى شخص با باز گفتن عيب ديگرى ، قصد كاستن از وجهه و شخصيت او را داشته باشد؛ پس اگر باز گفتن عيب ، براى درمان و برطرف كردن آن باشد، مثل آن كه انسان ، حالات مريضى را به پزشك بگويد، چون قصد انتقاص ندارد، رفتار او غيبت به شمار نمى آيد.
6 - شنونده داشته باشد؛ پس اگر انسانى نشسته باشد و از روى ناراحتى يادآور عيوب ديگرى شود، چون شنونده ندارد، رفتار او حرام نيست و غيبت به شمار نمى رود.

استماع غيبت

همان گونه كه گفته شد، غيبت زمانى تحقق مى يابد كه شنونده اى وجود داشته باشد؛ پس شنونده غيبت ، همانند گوينده آن ، در تحقق غيبت دارد؛ از اين رو حكم غيبت شامل حال او نيز مى شود.
با اين وصف ، فقيهان ((گوش دادن )) به غيبت را هم از لحاظ شرعى حرام دانسته اند و از اين نظر اختلافى بين آنها نيست . روايات بسيارى نيز در اين زمينه وجود دارد كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:
امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) افراد را از غيبت كردن و گوش دادن به آن نهى فرمود:
نهى عن الغيبه و الاستماع اليها(42).
پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
السامع للغيبه احد المغتابين (43).
گوش كننده غيبت يكى از دو نفرى است كه غيبت مى كند.
ما عمر مجلس بالغيبه الا خرب من الدين (44).
هيچ مجلسى با غيبت آباد نشد، مگر اين كه از نظر دينى خراب شد.
فنزهوا اءسماعكم من استماع الغيبه (45).
گوش هاى خود را از شنيدن غيبت پاك كنيد.
امام صادق (عليه السلام ) نيز مى فرمايد:
الغيبه كفر و المستمع لها و الراضى بها مشرك (46).
غيبت ، كفر، و شنونده و خشنود از آن ، مشرك است .
كفر بر دو گونه است :
الف - كفر اعتقادى
ب - كفر عملى .
كفر اعتقادى عدم اعتقاد به اصول حقه است ؛ اما كفر عملى نديده گرفتن چيزى است كه از سوى خداوند مورد امر و نهى قرار مى گيرد؛ البته اگر كفر عملى ادامه يابد، چه بسا به كفر اعتقادى بينجامد؛ براى نمونه ، تكليفى مانند نماز كه از اركان و پايه هاى دين ما است ، اگر به صورت عمدى ترك شود، در ايمان انسان خلل وارد مى شود چنان كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من ترك الصلوه متعمدا فقد كفر(47).
كسى كه نماز را به عمد ترك كند، كافر است .
غيبت ، طبق فرموده امام صادق (عليه السلام ) چنين است :
الغيبه اءن تقول فى اخيك ما ستره الله عليه (48).
غيبت آن است كه آن چه [= عيبى ] را خداوند پنهان ساخته است ، بازگويى .
از سويى ، شنونده غيبت در آشكار شدن آن عيب همان اندازه نقش دارد كه گوينده غيبت دارد؛ زيرا اگر گوشى براى شنيدن غيبت نباشد، گوينده كارى از پيش نمى برد؛ بنابراين ، هر دو مرتكب گناه شده اند.
عبدالله بن سنان روايت مى كند كه به امام صادق (عليه السلام ) عرض ‍ كردم :
عوره المؤ من على المؤ من حرام ؟ قال : نعم قلت : يعنى سفلته ! قال : ليس ‍ حيث تذهب ! انما هو اذاعه سره (49).
آيا عورت مؤ من بر مؤ من حرام است ؟ فرمود: بله . گفتم : منظور از عورت همان معناى عورتين (50) است ؟ گفت : نه ، آن گونه كه گمان كردى نيست . منظور از عورت نشر دادن سر او بود.
امام صادق (عليه السلام ) از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) چنين نقل كرده است :
من اذاع الفاحشه كان كمبتدئها(51).
كسى كه عمل زشتى را نشر دهد، مثل كسى است كه آن كار را آغاز كرده است .
همچنين امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من قال فى مؤ من ما راءته عيناه و سمعته اذناه فهو من الذين قال الله عزوجل ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم (52).
كسى كه از مؤ منى ، چيزى را كه با چشمش ديده يا با گوشش شنيده ، به كسى ديگر بگويد، از كسانى است كه خداوند مى فرمايد: دوست دارند عمل زشتى در ميان كسانى كه ايمان آورده اند، نشر يابد و براى ايشان عذاب دردناكى است .
در غيبت ، گوينده با گفتار، و شنونده با شنيدن خود، راز ديگرى را فاش ‍ مى كنند و منشاء نشر عمل زشت مى شوند؛ البته گوش كردن هر چيز دو حالت دارد:
1 - يا شنيدن (سماع ) است ؛ بدين معنا كه چيزى ناخودآگاه به گوش كسى مى رسد، بدون اين كه او خواسته باشد به آن گوش فرادهد.
2 - يا گوش دادن (استماع ) است ؛ يعنى شخص به طور كامل توجه كند و آن چه را مى شنود، به ذهن خود بسپارد.
نكته قابل توجه ديگر آن كه در مساءله غيبت ، گوش ندادن به غيبت ديگران كافى نيست ؛ بلكه افزون بر گوش نكردن ، مقابله با آن نيز لازم است .
فقيهان بر اين نظر اتفاق دارند كه نه تنها نبايد به غيبت گوش كرد، بلكه اگر كسى در جايى غيبت مى كند، بايد او را از اين كار بازداشت .

رد غيبت

هر جا رفتار زشت و امر حرامى واقع شود، بر هر مسلمان واجب است از منكر نهى كند و اين مساءله به غيبت اختصاص ندارد؛ اما در اين افزون بر نهى از غيبت ، رد آن و دفاع از غيبت شونده نيز لازم است .
در اين زمينه روايات متعددى وارد شده است كه از جمله به موارد ذيل اشاره مى شود:
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من رد عن عرض اخيه بالغيب كان حقا على الله ان يعتقه من النار(53)
كسى كه (بدگويى ) را از برادر مؤ منش در غياب او دور كند، سزاوار است خداوند او را از آتش برهاند.
در جايى ديگر حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) به سرزنش كسى كه به يارى غيبت شونده اقدام نكند، پرداخته ، به اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) مى فرمايد:
يا على ! من من اغتيب عنده اخوه المسلم فاستطاع نصره فلم ينصره خذله الله فى الدنيا و الاخره (54)
اى على ! كسى كه پيش او از برادر مسلمانش غيبت شود و بتواند آن برادر مسلمان را يارى كند، ولى كمك نكند، خداوند او را در دنيا و آخرت خوار مى كند.
حضرت باقر (عليه السلام ) نيز در تاءييد رد كننده غيبت ، و سرزنش كسى كه غيبت او بشنود و رد نكند فرمود:
من اغتيب عنده اخوه المؤ من فنصره و اءعانه نصره الله و اعانه فى الدنيا و الاخره و من لم ينصره و لم يعنه و لم يدفع عنه و هو قدر على نصرته و عونه خفضه الله فى الدنيا و الاخره (55).
اگر پيش كسى ، از برادر مؤ منش غيبت شود و او برادر مؤ منش را يارى كند، خداوند هم او را در دنيا و آخرت يارى كند مى كند؛ اما اگر بتواند كمك كند و آن غيبت را از برادرش برگرداند و اين كار را نكند، خداوند او را در دنيا و آخرت خوار مى كند.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) پاداش رد غيبت را بزرگ شمرده است :
من رد عن اخيه غيبه سمعها فى مجلس رد الله عنه الف باب من الشر فى الدنيا و الاخره فان لم يرد عنه اعجبه كان عليه كوزر من اغتاب (56 ).
اگر كسى از برادر مؤ منش غيبتى شنيد و آن را رد كرد، خداوند هزار شرو بدى را از او بر مى گرداند و اگر آن غيبت را رد نكرد، بلكه تعجب هم كرد، گناهش مثل همان شخصى است كه غيبت مى كند.
بر اساس روايتى ديگر اگر در مجلسى ، پشت سر برادر مؤ منى ، غيبت شود، در حالى كه شخص بتواند آن را رد كند، ولى نكند، گناهش هفتاد بار بيش تر از غيبت كننده است (57).
همان گونه كه از روايات پيشين بر مى آيد، اگر در مقابل غيبت سكوت شود، ميدان براى غيبت كننده بازتر مى شود و رد نكردن آن به منزله تشويق شخص و امضاى عملى بر گفتار او است .

چگونگى رد غيبت :

رد غيبت و دفاع از كسى كه مورد غيبت قرار گرفته ، بايد با نوع غيبت متناسب ، و جامع و كامل باشد. اگر عيب نفسانى فردى بازگو شده ، مانند آن كه گفته شده است : فلانى متكبر يا حسود است ، پاسخ هم بايد با آن متناسب باشد؛ همانند آن كه به غيبت كننده گفته شود: تو چگونه از درون و باطن ديگرى آگاه شده اى ؟! انسان به صورت معمول از رذايل نفسانى خودش نيز غافل است و آگاه نيست ، پس چگونه مى تواند به رذيله اى از رذيل درونى ديگرى پى ببرد!؟
ممكن است او در پاسخ به كردار ظاهرى كه گوياى صفات زشت درونى است ، استناد كند؛ مانند آن كه بگويد: فلان كس بخيل است ؛ زيرا مال و ثروت دارد؛ ولى استفاده نمى كند. در جواب او بايد گفت : از كجا مى دانى كه او اين گونه است ؟ چه بسا او براى خودش استفاده نمى كند؛ اما به ديگران مى دهد.
اگر غيبت درباره بدن و جسم شخص باشد، در پاسخ مى توان گفت : عيب آن است كه نزد خداوند نقص به شمار رود. پروردگار عالم فقط نقص هاى روحى يا علمى را براى انسان عيب مى شمرد. چه بسا افرادى با نقص ‍ جسمانى پيش پروردگار محبوب ترين ، و افرادى با وجود برخوردارى از سيما و اندامى مناسب ، نزد خدا مبغوض ترين باشند.
گاه غيبت در زمينه امور دينى است كه البته درباره گناهان راه توجيه باز است و مى توان رفتارى به ظاهر نادرست را بر شكل درستى حمل كرد؛ چون ممكن است عملى دو چهره داشته باشد: يكى چهره گناه ، و ديگرى چهره غير آن كه گناه شمرده نمى شود؛ ولى اگر راهى بارى توجيه وجود نداشته باشد و درباره عمل شخص ، پشت سرش بدگويى كنند مى توان گفت كه هر مؤ منى [غير از پيشوايان معصوم (عليه السلام )] مى لغزد و ممكن است دستش به گناه آلوده شود؛ پس نمى توان بر او عيب گرفت ؛ چرا كه ممكن است توبه كند، و ديگران به دليل غيبت كردن از او، دچار معصيت شده و موفق به توبه نشوند؛ در نتيجه روز قيامت ، او پاك باشد و ديگران آلوده باشند.
اگر موقعيتى پيش آيد كه شنونده غيبت به هيچ شكلى به رد آن قدرت نداشته باشد، بايد راه هاى ديگرى را پيش بگيرد؛ مانند آن كه بكوشد مسير سخن را منحرف يا به گونه اى حرف را عوض كند. اگر باز هم نتوانست جلو اين گناه را بگيرد، مجلس غيبت را ترك كند؛ اما اگر اين هم ممكن نبود، مانند آن كه در جايى زندانى بود و نمى توانست غيبت را رد كند يا از مجلس ‍ برخيزد، بايد در دل ، ناخشنود، و از اين كار ناراضى باشد؛ چرا كه اگر كسى از غيبت ديگرى راضى باشد و از اين كه عيوب او بازگو شده خرسند شود، بدون آنكه خود در غيبت نقشى داشته باشد، گناه كار است .
حضرت صادق (عليه السلام ) فرمود:
الغيبه كفر و المستمع لها و الراضى بها مشرك (58).
غيبت كفر است و شنونده غيبت و راضى به آن مشركند.

كفاره غيبت

توبه از گناهان واجب است و هر مسلمان بايد بى درنگ از گناه خود پشيمان شده ، توبه كند و اگر موفق به توبه نشود و از دنيا برود، در صحنه قيامت با گناهان بسيار خود رو به رو خواهد شد و هيچ گريزگاهى نخواهد داشت .
انسانى كه غيبت مى كند، مرتكب گناهى بزرگ شده و بر او واجب است كه بلافاصله توبه كند.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من اغتاب اخاه المسلم بطل صومه و نقض وضوؤ ه فان مات و هو كذلك مات و هو مستحل لما حرم الله (59).
هر كسى از برادر مسلمانش غيبت كند، روزه اش باطل مى شود و وضويش از بين مى رود؛ پس اگر در اين حالت بميرد، در حالى مرده است كه حلال شمرنده حرام الاهى است .

استحلال و استغفار:

((استحلال )) به اين معنا است كه شخص غيبت كننده ، نزد كسى كه از او غيبت كرده است برود و از او حلاليت بطلبد، و ((استغفار)) يعنى كه شخص غيبت كننده پس از ارتكاب غيبت ، از خداوند آمرزش ‍ بخواهد.
فقيهان درباره ((استحلال و استغفار)) از غيبت ، احتمال هايى را مطرح كرده اند؛ از جمله اين كه اگر بر ((استحلال )) مفسده اى مترتب نباشد و دشمنى و كدورتى پديد نياورد يا آن را بيش تر نكند، بايد انجام شود؛ اما اگر موجب مفسده اى شود، فرد فقط باشد استغفار كند چه بسا اگر غيبت كننده به قصد طلب حلاليت ، رفتار ناشايست خود را براى كسى كه از او غيبت كرده ، باز گويد، بذر دشمنى و كينه را در دل او بكارد. به هر حال ، از نظر فقهى احتياط آن است كه از شخص غيبت شده ، استحلال كند تا توبه او مقبول افتد.
برخى فقيهان شرط قبولى توبه را استحلال مى دانند، بر اين اساس ، شخص ‍ غيبت كننده بايد از كسى كه غيبتش را كرده ، حلاليت بطلبد و تا آن شخص ‍ او را نبخشايد، آمرزيده نمى شود.
از پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است :
يا اباذر! اياك و الغيبه ... و الغيبه لا تغفر حتى يغفرها صاحبها(60)
اى اباذر! از غيبت بپرهيز... غيبت آمرزيده نمى شود، مگر اين كه شخص ‍ غيبت شده آن را ببخشد.
و اما مصاحب الغيبه فيتوب فلا يتوب الله عليه حتى يكون صاحبه الذى يحله (61).
در بعضى روايات آمده است كه خداوند، مؤ منى را پس از توبه عذاب نمى كند، مگر دو كس را كه يكى از آن دو، غيبت است ، و اين شايد درباره غيبت كننده اى باشد كه غيبت شونده از او نگذشته است .
در روايت ديگر، نه تنها قبولى توبه با عفو و حلاليت رابطه مستقيم دارد، بلكه قبولى اعمال نيك انسان نيز به حلال كردن كسى كه از او غيبت شده ، وابسته است .
رسول گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
من اغتاب مسلما او مسلمه ، لم يقبل الله تعالى صلاته و لا صيامه و اربعين يوما و ليله الا ان يغفر له صاحبه (62).
كسى كه از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند نماز و روزه اش را تا چهل روز و شب نمى پذيرد، مگر اين كه فرد غيبت شده او را ببخشد.
اين روايت به آن معنا است كه عبادت هاى او سازندگى ندارد و در او نورانيتى پديد نمى آورد، نه آن كه تكليف نماز و روزه از گردن او ساقط شده باشد.
در روايت ديگرى عنوان شده است كه بايد براى شخص غيبت شونده ، از درگاه خداوند آمرزش طلبيد؛ يعنى غيبت كننده در برابر غيبتى كه از او كرده ، بايد برايش دعا كند.
از حضرت صادق (عليه السلام ) نقل شده است :
سئل النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) : ما كفاره الاغتياب ؟ قال : تستغفر الله لمن اغتبته كلما ذكرته (63).
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيده شد: كفاره غيبت چيست ؟ فرمود: اين كه هر گاه غيبت شده را به ياد آورى ، برايش از خداوند آمرزش بخواهى .
من ظلم احدا ففاته فليستغفر الله كلما ذكره فانه كفاره له (64).
كسى كه حق ديگرى را به ستم پايمال كند، هر گاه او را به ياد مى آورد، از خداوند متعالى برايش آمرزش بطلبد. همانا اين ، كفاره گناه او است .