اخلاق در خانواده و تربيت فرزند

سيد محمد نجفى يزدى

- ۶ -


اخلاق و ارزشها را با رفتار خود به طفل تلقين كنيد
ارزشهاى اخلاقى را برايش تلقين كنيد، آن هم در عمل ، يعنى به گونه اى بر خورد كنيد كه باور كند، علم بهتر از ثروت است ، اخلاق بهتر از جمال و مال است .
اگر شما در سخنان و برخوردهاى خود نسبت به ديگران ، هميشه ارزش را به مال و جمال و مقام و رفاه بدهيد، فرزندتان هم همانگونه بار مى آيد.
او همواره به فكر رسيدن ، به اين ارزشهاى كاذب خواهد بود. پدر و مادر آگاه ، وقتى از كسى تعريف مى كنند و آن را بزرگ مى شمرند بايد بخاطر جنبه هاى اخلاقى و مهم باشد، تا بچه هم عملا اين را باور كند، شما ديده ايد كه اگر خانواده به نظافت و تميزى اهميت دهند، فرزندان آنها هم تميزى و نظافت بر ايشان اهميت مى يابد.
مبادا كه پدر و مادرى ، بخاطر كيفيت غذا خوردن و يا شستشو و يا لباس ‍ پوشيدن ، دهها بار با فرزندانشان صحبت كنند و تذكر دهند.
اما نسبت به اخلاق او دين او راستگوئى او، بد دهن نبودن او، حسود نبودن و يا تنبلى او تذكرى ندهند يا جدى برخورد نكنند.
فرزندان خود را از نظر روحى واكسينه كنيد 
تربيت اولاد بايد هماهنگ با سن اولاد صورت گيرد، آن وقت كه بچه نمى فهمد، بايد در عمل ، او را تربيت كرد، يعنى با رفتار شايسته با او و در خانه ، ارزشها را به او تلقين كرد، فرزندانى كه دوران كودكى را در خانواده پاك و ارزشمند سپرى كرده اند، و روحيات آنها به شكل زيبا و مناسبى شكل گرفته است ، وقتى به سن رشد و درك مى رسند، و در مقابل آراء و افكار و شهوات گوناگون قرار مى گيرند خود را مجهز مى يابند، و در مقابل فساد و فحشاء واكسينه شده مى باشند و دچار انحرافات و امراض سخت اخلاقى نمى شوند، و نسبت به انجام كارهاى خوب ، در سراشيبى قرار دارند و به راحتى انجام مى دهند.
اما فرزندانى كه از اين موهبت بى بهره بوده اند، و روحيات آنها به علت جو بد خانواده و اخلاق و رفتار ناهنجار پدر و مادر، به طور ناشايستى پرورش ‍ يافته است .
آنها همانند طفلى كه زمينه امراض گوناگون را به ارث برده باشد، براى انحرافات مستعد و آماده هستند، اينها از درون ، متمايل به صفات ناپسند هستند، وقتى به سن رشد و درك مى رسند، خود را با جو اخلاقى ارزشمند، نامتناسب احساس مى كنند، كارهاى اخلاقى و پر ارزش براى آنها سخت و كم فروغ است .
حتى اگر صفات اخلاقى خود را هم درك كنند و بفهمند كه روحيات آنها نامناسب است ، زير پا گذاردن و ناديده گرفتن آنها و تغيير عادت و ارزشهاى درونى ، كارى است بس مشكل ، كه از عهده هر كسى مخصوصا جوان كمتر بر مى آيد. حضرت على عليه السلام فرمود: (( اصعب السياسات نقل العادات . )) سخت ترين برنامه ها تغيير دادن عادتهاست .(232)
جوانان خود را طورى تربيت كنيد، كه هنگام رشد و فهم ، خود را نسبت به ارزشهاى واقعى بيگانه ندانند، بلكه متمايل به نيكى باشند، حضرت على عليه السلام در سفارشات خويش به يكى از فرزندانش مى فرمايد: دل بچه همانند زمين آماده است كه هر چه در آن نهاده شود مى پذيرد. من به تربيت تو قبل از اينكه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد اقدام كردم .(233)
تربيت دختر با پسر فرق دارد، آنها را براى آينده آماده كنيد 
تربيت دختر و پسر بايد نزد پدر و مادر فرق داشته باشد، مبادا كه دختران خود را مثل پسر بزرگ كنيد، پسر بايد به گونه اى پرورش يابد، كه در زندگى فرداى او يك مرد پر استقامت و با عقل در مقابل امواج زندگى باشد.
چرا برخى از والدين ، سعى دارند بجاى تربيت و تقويت عقل پسران خود، به سر و وضع آنها و زيبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى كه بچه حس ‍ زيبائى او بيش از عقلش تقويت مى شود.
لباسهاى بچه ها بايد زيبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبك نباشد، پسرها بايد سردى و گرمى ، شكست و استقامت و تلاش را، در خانواده تمرين كنند.
در تربيت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئوليتهاى خانوادگى و تاءثير آن در اجتماع ، بايد مراقبت بيشترى نمود. دختر وقتى به سن هفت سالگى رسيد، كم و بيش بايد متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد، اگر بنا باشد، هر جائى كه پسر مى رود دختر هم برود و يا او را ببرند، هر طور كه پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آيا دخترى كه مثل پسر احساس آزادى در پوشش كرده است ، در سن رشد و درك مى توان او را دستور حجاب داد؟! حجاب براى اين دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشكل است .
دختران شما عروسك نيستند، زندگى آينده آنها به بانوئى نياز دارد، خوش فكر، با ادب و اخلاقى بلند و دينى محكم ، همراه با تميزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت ، كارى كنيد كه اين خدمات در دختران تقويت شود، حس زيبائى جوئى و زينت كردن در بانوان بطور غريزى وجود دارد و چه بسا افراط هم بكنند، و احتياج به تشويق چندان ندارند، بلكه در بسيارى احتياج به كنترل و تعديل دارد، اين كنترل و تعديل را پدر و مادر بايد انجام دهند.
واى به حال فرزندان آخر الزمان 
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله نگاهش به طفلى افتاد و فرمود: واى به حال بچه هاى آخرالزمان از طرف پدرهاى ايشان ! پرسيدند: يا رسول الله از پدرهاى مشرك ؟ فرمود: نه از پدرهاى مؤ من كه واجبات را به فرزندان خود تعليم نمى دهند، و هر گاه ديگرى بخواهد به ايشان تعليم دهد، مانع مى شوند، و خشنود هستند كه فرزندانشان از مال و منال دنيا چيزى بدست آورند (ولى به دين اولادشان اهميت نمى دهند، فقط به فكر رفاه هستند) من از اين پدرها بيزارم ، آنها هم از من بيزارند.(234)
پدر و پسر نمونه 
حضرت ابراهيم عليه السلام در خواب ديد كه خداوند از او مى خواهد تا فرزند خود اسماعيل را قربانى كند، اسماعيل جوان دلبند حضرت ابراهيم است كه خداوند او را پس از سالها انتظار در سن پيرى به حضرت ابراهيم عطا كرده است ، حالا خداوند مى خواهد اين پسر و اين پدر را امتحان كند، تا معلوم گردد كه مهر پدرى و علاقه فرزندى در آنها بيشتر است يا محبت پروردگار؟!
حضرت ابراهيم ، خواب و دستورى را كه به او داده شده بود با اسماعيل در ميان گذارد، و گفت چه مى گوئى ؟ فرزند صالح و با تقواى او كه مى دانست ابراهيم از طرف خدا ماءموريت دارد، بى چون و چرا جواب داد: اى پدر ماموريت خود را انجام ده ، من اگر خدا بخواهد استقامت مى كنم !
ابراهيم هم بر سر پيمان حاضر شد، و اسماعيل را به قربانگاه برد و دست و پاى او را بست ، و كارد را بر گلوى اسماعيل گذارد، اما با تعجب ديد، كارد نمى برد، در اين هنگام ندا آمد كه اى ابراهيم ، خوابت را راست گرداندى ( و از امتحان پيروز در آمدى ) و سپس گوسفندى بجاى اسماعيل براى قربانى آورده شد، و مراسم قربانى به ياد بود آن ايثار و فداكارى بنا شده است .
اين داستان كه خلاصه آن در قرآن آمده است ، درسى است براى پدران و فرزندان كه بدانند، محبت خدا را هرگز نبايد فداى فرزند كنند.
قربانيان حسينى ، فرزندان نمونه ، كربلا جوان نمونه 
امام حسين عليه السلام از مكه به طرف عراق خروج نموده بود، در منزلى توقف نمود و فرمود تا همه آب بردارند، سپس كوچ نمود، در همان حال كه بر روى اسب بود، چشمان مباركش را خوابى سبك برگرفت ، سپس بيدار شده فرمود: (( انا لله و انا اليه راجعون ، الحمدالله رب العالمين .)) كلمه استرجاع را كه هنگام مصيبت بيان مى دارند بر زبان آورد و سپس حمد خدا را اظهار نمود، اين سخن را دو يا سه بار تكرار كرد.
فرزند دلبندش ، و جوان برومندش على ابن الحسين ، وقتى اين كلمات را شنيد به مركب ركاب زد و خود را به پدر رساند و عرض كرد: استرجاع نموديد، و سپس حمد خدا گفتيد؟ علت چه بود؟ حضرت فرمود: پسرم خواب سبكى رفتم ، در خواب اسب سوارى را ديدم كه مى گويد: اين گروه مى روند، ولى مرگ هم به دنبال آنها مى رود، فهميدم كه مقصودش ‍ مائيم .
جوانش على ابن الحسين گفت : اى پدر، خدا براى شما بد نياورد، مگر ما بر حق نيستيم ؟ حضرت فرمود: آرى سوگند به خدائى كه بندگان نزد او بر مى گردند، ما بر حقيم .
جوانش گفت : وقتى ما بر حقيم ترسى از مرگ نداريم ، امام حسين عليه السلام فرمود: خداوند تو پسر را بهترين پاداش يك پدر بر پسر عنايت كند.(235)
آرى او چنان پرورش يافته بود، كه امام حسين در رابطه با او فرمود: در صورت و سيرت از همه مردم به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شبيه تر است ، و ما هر وقت كه مشتاق ديدن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بوديم به او نگاه مى كرديم (236) و سرانجام در كربلا پس از نبردى دلاورانه در حالى كه سپاه دشمن بدن او را قطعه قطعه كرده بود به فوز شهادت نائل گرديد.
نوجوان نمونه كربلا 
شب عاشورا بود، قرائن مى داد، كه اميدى به كوفيان نيست ، دشمن ، امام حسين و سپاه اندك او را محاصره كرده بود.
امام حسين ياران خود را در ميان خيمه اى جمع كرد، و فرمود: اى ياران و اى خاندان من ، اين مردم با من كار دارند، بعد از كشتن من متوجه كسى نمى شوند، شب را سپر قرار دهيد، شما را راحت مى گذارم كه برويد، و بيعت خود را از شما برداشتم ، خودتان را نجات دهيد، ولى برادران و خانواده و يارانش همه به يك زبان گفتند: بخدا سوگند اى سرور ما هرگز تو را رها نمى كنيم و تنها نمى گذاريم تا مردم بگويند امام و سرور و مهتر خود را رها كردند تا كشته شد، اما اين عار را نمى پسنديم و تو را رها نمى كنيم تا در مقابل شما كشته شويم .
حضرت فرمود: من فردا كشته مى شوم ، شما هم همگى كشته مى شويد و هيچكس از شما باقى نمى ماند؟ گفتند: سپاس خداى را كه ما را به يارى شما گرامى داشت و شرافت كشته شدن با شما را به ما عنايت كرد، آيا شما راضى نيستى كه با شما اى پسر پيامبر هم مرتبه باشيم ؟! حضرت فرمود: خداوند شما را جزاى خير دهد.
در روايت است كه حضرت به آنها فرمود: سرهايتان را بلند كنيد و نگاه كنيد، آنها با چشم خود در همين دنيا جايگاه خويش در بهشت را ديدند، و حضرت جايگاه هر يك را به او نشان مى داد، به همين جهت بود كه اصحاب حضرت به استقبال نيزه و شمشير مى رفتند تا به جايگاه خود در بهشت برسند.(237)
در اين ميان حضرت قاسم ابن حسن فرزند امام مجتبى عليه السلام كه ماجرا را ديد و شنيد، به عمويش امام حسين عليه السلام عرض كرد: آيا من هم كشته مى شوم ، حضرت بر او دلسوزى نمود و فرمود: پسرم مرگ نزد تو چگونه است ؟
پاسخ داد: (( يا عم احلى من العسل ، )) اى عمو جان ، مرگ نزد من از عسل شيرين تر است !
امام حسين عليه السلام فرمود: عمويت به فدايت ، آرى به خدا سوگند تو هم يكى از آن مردانى هستى كه با من كشته مى شوند، البته بعد از آنكه بلائى بزرگى به تو مى رسد، و فردا پس از يك نبرد دليرانه ، وقتى مجروح بر زمين افتاد، امام حسين به ياريش شتافت ، دشمن نيز حمله كرد، و در اين ميان حضرت قاسم در زير سم ستوران به لقاء پروردگار شتافت .
به همسر و كودكان خود ظلم نكنيد 
امام باقر عليه السلام فرمود: وقتى هنگام وفات (پدرم ) على ابن الحسين عليه السلام رسيد، مرا در آغوش گرفت و فرمود: اى پسرك من ترا سفارشى مى كنم كه پدرم (امام حسين عليه السلام ) هنگام وفات (شهادت ) مرا به آن وصيت نمود و فرمود كه پدرش (حضرت على عليه السلام ) او را وصيت كرده است به آن ، وصيت اين است (حضرت على عليه السلام ) فرمود: اى پسرك من بپرهيز از ستم كردن به كسى كه جز خدا ياورى برابر تو ندارد.
و امام صادق عليه السلام نيز فرمود: هيچ ستمى ، بزرگتر از آن ستمى نيست كه مظلوم جز خدا ياورى نداشته باشد.(238)
اين احاديث بايد زنگ خطرى باشد براى كسانى كه به زير دستان خود ستم مى كنند، و آنها را بى ياور مى پندارند، در همين رابطه است كه پدر و مادر، مخصوصا پدر نسبت به برخورد با كودكان بايد به مهربانى و خويشتن دارى رفتار كند.
خشونت بى مورد و نامتناسب ، بدگوئى و بى احترامى نسبت به كودكان ، مخصوصا زدن آنها ظلمى است ، كه بخاطر بى ياور بودن كودكان ، انتقام الهى را در بر خواهد داشت .
والدين و يا معلم و يا هر فردى كه قدرتى احساس كرد، گمان نكند كه چون مظلوم ياور ندارد مى توان با او هر ظلمى را روا داشت ، خداوند ياور بى ياوران است و كافى است كه خداوند از كسى انتقام بگيرد، خشم بر كودكان بايد به موقع و متناسب باشد و جنبه تربيتى داشته باشد، نه از روى فرو نشاندن خشم و عقده گشائى ، و مقدار آن هم بايد متناسب با تربيت وى و خطاى او باشد، نه بمقدار خشم شما و ناتوانى او.
به هر حال كودكان از نمونه هاى روشن اين حديث هستند، همچنانكه ستم به همسر نيز از مصاديق همين حديث است .
خشم الهى 
(( ان الله لا يغضب بشى ء كغضبه للنساء و الصبيان . ))
امام موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: خداوند براى هيچ چيزى مثل زنان و كودكان خشمگين نمى شود.(239)
مسائل شرعى مربوط به زدن اطفال يا ديگران از توضيح المسائل
مساءله 2716 - اگر بصورت كسى سيلى يا چيز ديگر بزند بطورى كه صورت او سرخ شود بايد يك مثقال و نيم (شرعى ) طلا كه هر مثقال 18 نخود است بدهد، و اگر كبود شود 3 مثقال و اگر سياه شود بايد 6 مثقال شرعى طلا بدهد، ولى اگر جاى ديگر بدن كسى را بواسطه زدن سرخ يا كبود يا سياه كند بايد نصف آنچه را كه گفته شد بدهد.
مساءله 2820 - اگر بچه يكى از گناهان كبيره را انجام دهد ولى (سرپرست شرعى ) يا معلم او با اجازه ولى طفل مى تواند بقدرى كه ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند.
مساءله 2821 - اگر كسى بچه اى را طورى بزند كه ديه واجب شود، ديه مال طفل است و اگر (بچه ) مرده ، بايد به ورثه او بدهد و چنانچه مثلا پدر بچه ، به قدرى او را بزند كه بميرد، ديه او را ورثه ديگرش مى برند، و بخود پدر از ديه چيزى نمى رسد.
و اگر پدر يا مادر يا معلم و يا ديگران بچه را سيلى يا بگونه ديگر زده باشند كه موجب ديه است به آن طفل مديون هستند، و پدر و مادر نيز به فرزندان خود مديون خواهند بود، و مى بايد يا آنان را راضى كنند تا بخشند و يا به آنها بپردازند.
فرزندان خود را نماز آشنا كنيد 
يكى از وظائف مهم پدر و مادر آشنا كردن فرزندان خود با نماز در سن كودكى است .
حضرت على عليه السلام فرمود: به بچه هاى خود نماز را ياد دهيد، و در هشت سالگى آنها را وادار كنيد به نماز خواندن .(240)
شخصى از امام رضا عليه السلام پرسيد: كسى فرزندش يكى دو روز نماز نمى خواند، آيا مى تواند او را مجبور كند؟
حضرت فرمود: آن پسر چند ساله است ، گفت : هشت ساله است ، حضرت با تعجب پرسيد: سبحان الله (بچه هشت ساله ) نماز نمى خواند؟! آن مرد گفت : بيمارى دارد، حضرت فرمود: هر مقدار كه مى تواند نماز بخواند.(241)
آرى پس از سن هفت سالگى ، پدر و مادر مى بايست ، فرزند خود را با نماز كه اساس دين ، و ستون آن است آشنا كنند، و بوسيله تشويق و مراقبتهاى پى در پى سعى كنند بچه را به نماز عادت دهند تا هر چه بيشتر با خدا آشنا شود.
نماز را سبك نشماريد 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگام وفات فرمود: از من نيست كسى نماز را سبك بشمارد، بخدا سوگند (فرداى قيامت ) نزد حوض (كوثر) پيش من نخواهد آمد.(242)
ابو بصير گويد: بعد از رحلت امام صادق عليه السلام نزد همسر آن حضرت بنام ام حميده رفتم تا او را تسليت گويم ، گريست و ما را هم گرياند، سپس ‍ گفت : اگر امام صادق را هنگام مرگ ميديدى تعجب مى كردى ؟
حضرت چشمان مبارك را باز كرد و فرمود: تمام فاميلهاى مرا دعوت كنيد بيايند، همه را بدون استثناء دعوت كرديم .
حضرت نگاهى به آنها انداخت ، سپس فرمود: (بدانيد) كه شفاعت ما به كسى كه نماز را سبك بشمارد نمى رسد.(243)
نماز شرط قبولى اعمال است  
نكته بسيار حساس اين است كه اگر كسى اهل نماز نباشد، كارهاى خوب او هم تاثيرى برايش نخواهد داشت ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نماز ستون دين است ، و آن اولين چيزى است از اعمال انسان كه (روز قيامت هنگام حساب ) به آن نگاه مى شود، اگر نمازش صحيح نبود، ساير اعمال را نگاه نمى كنند.(244)
و در حديث ديگرى فرمود: مثل نماز همانند ستون خيمه است ، وقتى ستون پابرجا باشد، طنابها و ميخها و خيمه ارزش دارد، و چون ستون شكسته شود، طناب و ميخ و خيمه ارزش ندارد.(245)
در نماز خواندن عجله نكنيد 
پس به نماز خود ارزش دهيد، خانواده خود را هم به نماز تشويق كنيد، كه شما مسئول خانواده خود هستيد، و هرگز نماز را بخاطر كار دنيا سبك و تند نخوانيد، كه اين بدترين دزديهاست .
امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت على عليه السلام مردى را ديد كه سريع نماز مى خواند، فرمود: چند وقت است كه اينگونه نماز مى خوانى ؟ گفت : فلان مقدار، حضرت فرمود: تو نزد خدا همانند كلاغى هستى كه نوك بر زمين مى زند، اگر بميرى ، بر روش پيامبر نمرده اى ، سپس فرمود: بدترين دزدها كسى است كه از نمازش بدزدد.(246)
و امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى بنده اى به عجله نماز را تمام مى كند و ميرود تا كارش را انجام دهد، خداوند مى فرمايد: اين بنده من مگر نمى داند كه كارها بدست من است ؟!(247)
بچه هاى ده ساله جدا بخوابند 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: رختخواب پسر و پسر، دختر و دختر، دختر و پسر را وقتى به سن ده سالگى مى رسند بايد جدا كرد.(248) (زيرا در اين سن قواى شهوانى كم كم مى تواند خطرناك باشد بنابراين در سخن و اعمال و لباس پوشيدن و غيره بايد رعايت عفاف را كرد).
تيراندازى و شنا 
(( علموا اولادكم السباحة و الرماية .))
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: به فرزندان خود شنا و تيراندازى ياد دهيد.(249)
جوانان را با دين آشنا كنيد 
امام صادق عليه السلام فرمود: جوانان خود را با دين آشنا كنيد، قبل از اينكه گروه مرجئة (طائفه اى كه زمان حضرت صادق بخاطر عقيده فاسدشان خطرناك بودند) آنها را دريابند.(250)
مؤ لف گويد يعنى چنان خود و فرزندانتان را با مساجد و مجالس آشنا كنيد كه هنگام جوانى با دين بيگانه نباشند.
گوياتر از زبان 
(( كونوا دعاة للناس بغير السنتكم .))
امام فرمود: مردم را از راهى جز زبان (در عمل ) دعوت (به نيكى ) كنيد.(251)
فرزندان خود را با دين و جلسات دينى ، قرآن و علماء بيگانه نكنيد، خودتان در نمازتان دقت كنيد، هنگامى كه شما وضوء مى گيريد، يا هنگام غذا بسم الله مى گوئيد، وقتى سخن از خدا مى گوئيد، ترس و تشويق و بهشت و جهنم را متذكر مى شويد، روزه مى گيريد، اطفال را به جلسات مى بريد، در خواندن قرآن و حفظ آن تشويق مى كنيد، كتب دينى تهيه مى كنيد، مخصوصا وقتى در جلسات عزادارى اهل بيت اشكى مى ريزند و سينه اى مى زنيد، لباس سياهى مى پوشيد و مى پوشانيد، بهترين تربيت دينى را انجام مى دهيد.
عفت را در خانه مراعات كنيد 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پدر نبايد با دخترش زير يك لحاف بخوابد، مادر هم نبايد چنين كند.(252)
و امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه به سن بلوغ رسيد، بر مادر و خواهر و خاله و ديگران بى اجازه وارد نشود، اول اجازه بگيرد و شما هم اجازه ندهيد تا اينكه سلام كند، كه سلام اطاعت خداوند عزوجل است .(253)
مؤ لف گويد: پدر و مادر، خواهر و برادر، در خانه بايد نسبت به لباس و زينت و مسائلى از اين قبيل دقت كنند، مادر نبايد در مقابل جوان خود، بطور ناهنجار ظاهر شود، خواهر و برادر هم همينطور، خانه مى بايست جاى آرامش و اخلاق باشد، نه مركز فساد و تحريك شهوت .
تساوى ميان اطفال 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى كه دو پسر داشت و يكى را بوسيد و ديگرى را نبوسيد نگاه كرده فرمود: چرا ميان آندو به تساوى رفتار نكردى (254) (حساسيت ذهن اطفال در عين كودكى قابل انكار نيست و رفتار شما و كردار بزرگترها در اعمال و كردار آنها اثر مستقيم دارد).
پدر و مادر هم عاق فرزند مى شوند 
(( يلزم الو الدين من العقوق لولد هما ما يلزم الولد لهما من عقوقهما اذا كان الولد صالحا.))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پدر و مادر هم عاق فرزندشان مى شوند اگر فرزند صالح باشد همچنانكه فرزند عاق پدر و مادر مى شود.(255)
به دختر شايسته خود افتخار كنيد 
امام صادق عليه السلام به زنى فرمود: اى فلانى اگر خداوند به تو چيزى نداده بود جز آن دخترت را، همانا به تو خير بسيار عطا كرده بود(256). الحديث
يعنى پدران و مادران ، ارزش اولاد صالح خود مخصوصا دختران صالح و عفيف و مؤ من خود را بدانند و از اين نعمت بزرگ الهى تشكر كنند و خوشحال باشند.
خداوند به بانوان مهربانتر است  
(( ان الله تبارك و تعالى على الاناث ارق منه على الذكور - الحديث ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند بر بانوان مهربانتر است تا مردان و هر مردى كه بر بانوئى از فاميل خود شادى ، برساند خداوند روز قيامت او را شاد مى گرداند.(257)
گلهاى پيامبر اكرم 
(( الولد الصالح ريحانه من الله قسمها بين عباده و ان ريحانتى من الدنيا الحسن و الحسين سميتهما باسم سبطين من بنى اسرائيل شبرا و شبيرا.))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فرزند خوب گلى است كه خداوند ميان بندگان خود تقسيم نموده است و دو گل من از دنيا حسن و حسين عليهماالسلام هستند من آندو را همنام دو سبط بنى اسرائيل كه شبر و شبير بودند (و به عربى حسن و حسين مى شود) ناميدم .(258)
با فرزندان خود مهربان باشيد 
(( ان الله ليرحم الرجل لشدة حبه لولده .))
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند مرا را بخاطر محبت شديد وى به فرزندش مورد رحمت قرار مى دهد.(259) (پس با فرزندان خود مهربان باشيد).
پيامبر اكرم به شدت اطفال را مراعات مى كرد 
امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم روزى با مردم نماز ظهر مى خواند، ناگاه دو ركعت آخر را به سرعت تمام كرد، بعد از نماز مردم از حضرت پرسيدند: آيا در نماز مساءله اى پيش آمد؟ حضرت فرمود: چطور؟ گفتند: شما دو ركعت آخر نماز را تند خوانديد، حضرت فرمود: مگر صداى بچه را نشنيديد(260)؟!
آرى نبى مكرم كه تمام رفتارش الگوى ما مسلمانان است ، اينقدر به اطفال و رعايت آنها اهميت مى داد.
فرزندانتان را شاد كنيد 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه فرزندش را ببوسد، خداوند يك كار نيك برايش بنويسد و هر كه فرزندش را شاد كند، خداوند روز قيامت او را شاد مى كند و هر كه به فرزندش قرآن ياد دهد، پدر و مادرش را صدا زده و دو لباس كه نور آنها صورت اهل بهشت را نورانى مى كند بر آنها مى پوشاند.(261)
نصايح اهل بيت عليهم السلام در مورد فرزند 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: رحمت خدا بر پدرى كه فرزندش را در نيكى به پدر يارى دهد، به اينكه از خطايش در گذرد و براى او ميان خودش و خدا دعا كند.(262) و فرمود: فرزندان خود را زياد ببوسيد.(263)
مردى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: به كه خدمت كنم ؟ حضرت فرمود: به پدر و مادرت ، عرض كرد: آنها از دنيا رفته اند، فرمود: به فرزندت نيكى كن ؟(264)
راه تاءديب  
شخصى به حضرت موسى ابن جعفر عليه السلام از پسرش شكايت كرد: حضرت فرمود: او را نزن ولى با او قهر كن اما طول نده .(265)
نفرين مكن 
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه بر فرزندش نفرين كند فقير مى شود.(266)
انار براى كودكان 
امام صادق عليه السلام فرمود: به بچه هاى خود انار بخورانيد كه براى جوانى آنها سودمندتر است .(267)
دختر بهتر است  
(( خير اولادكم البنات ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين فرزندان شما دخترانند.(268)
احترام و ادب  
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اولاد خود را احترام و آنها را نيكو ادب كنيد، تا موجب آمرزش شما شود.(269)
آقا و عبد و وزير 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فرزند تا هفت سالگى سرور است ، تا هفت سال هم بنده است (مطيع است ) و تا هفت سال هم وزير است ، در بيست و يك سالگى اگر اخلاقش مورد پسند بود وگرنه تو معذورى .(270)
بهترين اعمال 
امام صادق عليه السلام روايت كند كه حضرت موسى به خداوند عرضه داشت : پروردگارا برترين كارها نزد شما كدام است ؟ خداوند فرمود: دوستى با كودكان ، زيرا من آنها را بر توحيد آفريده ام و اگر آنها را از دنيا ببرم ، به رحمتم آنها را وارد بهشت مى كنم .(271)
حضرت امير عليه السلام مى فرمود: من از خدا اولاد خوش رو و يا خوش ‍ قامت نخواستم : بلكه اولادى خواستم كه فرمانبردار خداوند و خدا ترس ‍ باشد، به گونه اى كه وقتى به او كه مطيع خداست نگاه كنم ، چشمم روشن شود.(272)
با بچه ها خوش قول باشيد 
كليب صيداوى گويد: امام هفتم به من فرمود: وقتى به بچه ها وعده اى داديد وفا كنيد زيرا ايشان فكر مى كنند شما به ايشان روزى مى دهيد، همانا خداوند عزوجل خشمگين نمى شود بر چيزى همانند خشمگين شدن او بخاطر (ستم به ) زنان و فرزندان .(273)
پيامبر و پدر بى رحم 
پيامبر اكرم امام حسن و امام حسين را مى بوسيد، مردى به نام اقرع ابن حابس گفت : من ده فرزند دارم كه هرگز يكى از آنها را نبوسيده ام ، پيامبر فرمود: (( من لا يرحم لا يرحم ، )) هر كه مهربانى نكند، مهربانى نمى بيند.
و در حديث ديگرى حضرت به مردى كه گفت : تا بحال هيچ بچه اى را نبوسيده ام فرمود: اين مردى است كه اهل آتش است .(274)
رفتار با بچه ها 
(( من كان عنده صبى فليتصاب له .))
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه نزد او بچه اى است بچگى كند. (همانند او بازى كند و متناسب با او سخن گفته و رفتار نمايد).
ما چه مى كنيم ؟ پيامبر اكرم چه مى كرد؟ 
در تاريخ زندگانى و احوالات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است كه : بسيار مى شد كه نوزادى را نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى آورند تا او نامگذارى كند و يا برايش دعا بفرمايد، حضرت براى احترام به خانواده طفل ، نوزاد را در دامن خود مى نهاد، بسا مى شد كه بچه در دامن حضرت ادرار مى كرد و لباس حضرت را آلوده مى نمود، برخى از كسانى آنجا فرياد برمى آوردند، (اعتراض مى كردند)
حضرت فرمود: ادرار بچه را قطع نكنيد (او را نترسانيد) و مى گذاشت بچه ادرارش را تمام كند، سپس با روى باز دعا مى كرد يا نامگذارى مى نمود و نمى گذارد خانواده طفل ناراحت شوند، وقتى آنها مى رفتند، لباس خويش ‍ را مى شست .(275)
(آرى آب كشيدن لباس و بر طرف كردن نجاست ، بسيار آسانتر است از بيرون كردن ناراحتى و دلشكستگى يك انسان )
پيامبر بر بچه ها سلام مى كرد ما چطور؟ 
در روايات متعدد از شيعه و عامه آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چند كار است كه من تا دم مرگ آن را رها نمى كنم ، تا روشى گردد بعد از من (و مردم انجام دهند) 1 - لباس پشمينه پوشيدن 2 - سوار بر الاغ شدن يا روانداز ساده (بدون تشريفات ) 3 - با برده ها غذا خوردن 4 - وصله كردن كفش بدست خودم 5 - سلام كردن بر بچه ها.(276)
مسئوليت والدين و پدر و مادر ناموفق 
(( يا ايها الذين امنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون .))
خداوند متعال در سوره منافقون آيه 8 مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اموال و فرزندان شما، ما را از ياد خدا غافل نكند، كسانى كه چنين كنند زيانكارانند.
مؤ لف گويد: گرچه تاءمين مسائل اقتصادى و تربيت صحيح فرزند وظيفه پدر و مادر است ولى اين مسئله نبايد بگونه اى درآيد كه پدر و مادر خود را بعنوان يك اجير و كارگر بدون مزد تبديل كنند و چنان غرق در تاءمين مسائل اولاد شوند كه سعادت خود و ارزشهاى معنوى را همراه با جوانى و نشاط و سلامتى خود، خرج رفاه فرزندان خويش كنند، بطورى كه براى خود فرصت يك قرآن خواندن ، دعا خواندن ، جلسه رفتن ، نماز شب و غيره نگذارند.
شما براى بزرگ كردن اولاد آفريده نشده ايد، آن مسئله يكى از وظائف شماست ، هدف اصلى را فراموش نكنيد و خداى ناكرده مبادا كه دين خود را فداى اولاد خود كنيد كه در قيامت هرگز اين اولاد براى شما جبران نخواهد كرد و خلاصه آنكه چه زشت است انسان براى ديگرى ولو اولاد، عمرى با علاقه بيگارى كند اما نوبت به سعادت خود كه مى رسد بگويد وقت ندارم .
آنچه سودمند است عمل است  
حضرت امير عليه السلام فرمود:
پسر آدم وقتى آخرين روز از دنيا و اولين روز از آخرت قرار گيرد (يعنى هنگام مرگ ) مال و فرزند و اعمال او در مقابلش ظاهر مى شوند، او به مال خود توجه كرده مى گويد: به خدا قسم كه من بر تو حريص بودم ، و از خرج كردن تو دريغ مى ورزيدم ، اكنون چه كمكى از تو ساخته است ؟
دارائى او جواب مى دهد: تو از من (فقط) كفن خودت بر بردار!
(آن شخص چون از دارائى نااميد مى شود) روبه فرزندانش مى كند و مى گويد: به خدا قسم كه من شما را دوست مى داشتم و از شما نگهدارى مى كردم ، چه كمكى از شما ساخته است ؟ آنها جواب مى دهند: ما (فقط) تو را تاگودال قبر و هنگام دفن همراهى مى كنيم .
سپس روبه اعمال خود مى كند و مى گويد: به خدا كه من نسبت به تو بى رغبت بودم و تو بر من سنگين بودى ، اعمالش جواب مى دهد: من همدم تو هستم چه در قبر و چه هنگام قيامت تا اينكه من و تو با هم در مقابل خداوند قرار بگيريم .(277)
مقدار كار و تلاش در زندگى 
امام صادق عليه السلام فرمود: كار و تلاش تو براى زندگى بايد در حد متعال و آبرومندانه باشد، نه در حد ضايع كردن و سستى و نه مثل حريصى كه به دنيا خشنود شده و به آن تكيه كرده است ، بلكه خود را از رتبه انسان سست و ضعيف بالا بگير، و آنچه براى مؤ من ضرورى است تهيه كن ، همانا آنانكه به ايشان مال دادند ولى شكر نكردند، مال ندارند(278)
(بنابراين به دنيا همانند يك وسيله نظر كنيد كه مى بايد هدف اصلى كه معنويت و آخرت است فراموش نشود و ضمن يك زندگى آبرومندانه ، هدف اصلى نيز تاءمين شود).
احساسات و عواطف خود را كنترل كنيد 
(( لا دين لمن بطاعة من عصى الله تبارك و تعالى ))
حضرت على عليه السلام در كوفه بر روى منبر در ضمن بياناتى فرمود:
هر كس پايبند اطاعت كسى باشد كه نافرمانى خدا مى كند، دين ندارد(279)
پس بر پدر و مادر گرامى لازم است كه محبت و عواطف خود كنترل كنند و هرگز بخاطر عواطف خود، شرع و عقل را زير پا نگذارند.
آنچه از يك پدر و مادر فهميده و دلسوز انتظار مى رود، اين است كه آنها راهنماى فرزندان خود باشند و خواسته هاى آنها را تعديل كنند، نه اينكه پس از گذشت اين همه سال و كسب تجربيات و پختگى ، نه تنها راهنماى فرزندان خود نباشند، بلكه سعادت خود را به دست جوانى خام بسپارند تا او، خودش و آنها را به سمت نافرمانى خدا بكشاند.
بنابراين خريدن لباسهاى ناهنجار، رفتن به مجالس نامشروع و حرام ، مصرف عذاهاى حرام ، آوردن ابزار قمار و موسيقى و يا وسائل منحرف كننده مثل ويدئو و كتابهاى مبتذل و نوارهاى ناهنجار و مانند اينها، بخاطر درخواست فرزند، جز بدبخت كردن خود، و خانواده سودى ندارد.
در روايت است كه پيامبر اكرم مى فرمايد: هر كس خواسته ديگرى را به خشم خدا برآورده كند، خداوند همان شخص را مخالف او مى گرداند.(280)
چرا محبت والدين بيشتر است  
يكى از اصحاب پيامبر از حضرت پرسيد: چرا به آن مقدار كه ما نسبت به فرزندان خود علاقه داريم ، آنها به ما ندارند، حضرت فرمود: چون آنها از شما هستند ولى شما از آنها نيستند.(281)
(فرزند پاره تن شماست و شما جزء خود را دوست داريد، اما شما پاره تن فرزندانتان نيستند)
اين پدر به وسيله پسرش عاقبت نه بخير شد 
(( ما زال الزبير رجلا منا اهل البيت حتى نشا ابنه المشوم عبدالله ))
حضرت على عليه السلام فرمود: زبير - نام يكى از اصحاب معروف پيامبر است - همواره از ما خاندان بود تا اينكه فرزند شوم و نكبتش عبدالله بزرگ شد.(282)
مؤ لف گويد: سرنوشت غم انگيز زبير درسى است كه هر هوشمندى بايد از آن عبرت گيرد، او يكى از بزرگترين شخصيتهاى صدر اسلام است ، بارها در غزوات و جنگها براى اسلام شمشير زده و از حق دفاع كرده است ، حتى پس از رحلت پيامبر و مظلوميت على عليه السلام او از معدود افرادى بود كه در خانه على عليه السلام بست نشست و با ابوبكر بيعت نمى كرد، او در شوراى شش نفره اى كه پس از عمر براى جانشينى وى تعيين شده بود به نفع على عليه السلام راءى داد.
اما همين شخصيت ، كارش به جائى رسيد كه در اثر طمع و فريب فرزند، به جنگ با حضرت على عليه السلام برخواست ،، فرزندش ، عبدالله يكى از سرسخت ترين دشمنان بنى هاشم بود، او در دورانهاى بعد كه اندكى قدرت يافت حتى نام پيامبر را هم در خطبه جمعه و ساير جاها علنى بر زبان نمى آورد و مى گفت : پيامبر فاميل بدى دارد كه مى ترسم پر رو شوند، و گفت : خدا خاندان پيامبر را زياد نكند و بركت ندهد، خانواده بدى هستند كه اول و آخر ندارند!!
اين خبيث همان فردى است كه تمام بنى هاشم را در دره اى بنام دره عارم در مكه جمع كرد و هيزم بسيارى بز گذرگاه آن قرار داد تا بنى هاشم را كه در ميان آنها محمد ابن حنفية و پسرش ، كه فرزندان اميرالمؤ منين هستند و همچنين ابن عباس بود بسوزاند، زيرا آنها با او بيعت نمى كردند، و نزديك بود كه آنها را بكشد، اما خداوند بوسيله مختار آنها را نجات داد، اين ملعون خود مى گفت كه من چهل سال است كه دشمنى اين خانواده را در سينه ام مخفى كرده ام .(283)
آرى اين فرزند ناصالح ، در اثر كينه اى كه به بنى هاشم داشت ، پدر را از ولايت حضرت على عليه السلام دور نمود، و چنان تشويق و تحريك كرد كه به جنگ با على عليه السلام رضايت داد، گاهى كه زبير اظهار ترديد مى كرد به پدر گفت : از لشكر على ترسيدى كه پيام مرگ را در بردارد.(284)
و كار به جائى رسيد كه زبير عاقبت نه بخير شد و به دست مردى دور از معركه بعد از روشن كردن آتش جنگ جمل ، ترور شد، وقتى سر و شمشير او را نزد حضرت شمشير او را نزد حضرت آوردند، حضرت شمشير او را از غلاف بيرون كشيد و فرمود: چه بسيار با اين شمشير مقابل پيامبر نبرد كردى و در روايتى فرمود: شمشيرى است كه بسيار غم و غصه با آن از روى پيامبر زدود - ولى الان به اين وضع بدگرفتار شد.
سپس در صورت زبير دقت كرده فرمود: تو مدتى با پيامبر هم صحبت بودى و با حضرت فاميل بودى ، اما شيطان وارد دماغ تو شد و تو را به اين جا كشاند، و در همين زمان بود كه حضرت فرمود: زبير همواره با ما اهل بيت بود تا اينكه پسرش بالغ شد و او را از ما جدا كرد.(285)
مراتب احترام و خدمت به پدر و مادر 
ابى ولاد حناط گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به اين سخن خداوند كه مى فرمايد: (( و بالوالدين احسانا )) به پدر و مادر احسان كنيد، پرسيدم : اين نيكى چيست ؟
حضرت فرمود: احسان اين است كه با آنها خوب برخورد كنى ، و آنها را وادار نكنى كه از تو چيزى بخواهند وقتى تقاضا دارند، گرچه آنها بى نياز باشند (يعنى نه تنها بايد به پدر و مادر كمك كرد و نه تنها بايد قبل از درخواست به آنان كمك كرد بلكه اگر خودشان هم مى توانند حوائج خود را تهيه كنند باز فرزند، كار آنها را انجام دهد).
سپس حضرت فرمود: مگر نه اين است كه خداوند مى فرمايد: (( لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ، )) هرگز به نيكى نرسيد تا از آنچه دوست مى داريد انفاق كنيد و فرموده (( اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما )) يعنى اگر يكى يا هر دوى آنها نزد تو به پيرى رسند به آن دو اه نگو و از خود مران .
حضرت صادق عليه السلام فرمود: يعنى اگر تورا ناراحت كردند اه نگو و اگر تو را زدند از خود مران ، (و اينكه خداوند مى فرمايد) (( و قل لهما قولا كريما )) به پدر و مادر سخن شايسته بگو، حضرت فرمود: بگو خداوند شما پدر و مادر را مشمول غفران خود كند اين سخن شايسته است .
و اينكه مى فرمايد (( و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة ، )) بال ذلت از روى رحمت براى پدر و مادر بگشا، حضرت صادق عليه السلام فرمود: به پدر و مادر ذخيره مشو مگر از روى مهربانى و محبت و صدايت را بلندتر از صداى آندو مكن و دستت را هم روى دست آندو بلند مكن و جلوتر از آنها قرار مگير.(286)
پدر و مادر بر زن و فرزند مقدم هستند 
امام صادق عليه السلام فرمود: مردى نزد پيامبر آمده عرض كرد: مرا سفارش نما، حضرت فرمود: براى خدا شريك مگير، گرچه تو را به آتش ‍ بسوزانند و شكنجه ات كنند مگر اينكه (از روى ترس باشد ولى ) قلب تو به ايمان مطمئن باشد.
پدر و مادرت را اطاعت كن و نيكى نما چه در حال مرگ و اگر پدر و مادر به تو دستور دادند كه از خانواده و ثروت خود جدا شوى انجام ده كه از ايمان است .(287)
مؤ لف گويد: اين حديث را بايد كسانى كه بخاطر مال و همسر از پدر و مادر جدا شده اند بيشتر دقت كنند، يك مرد موفق كسى است كه پدر و مادر و همسر را با حفظ حقوق متقابل با خود نگه دارد، و بداند كه احترام و رعايت پدر و مادر هرگز قابل مقايسه با همسر نيست ، هيچكس پدر و مادر نمى شود و با هيچ دليلى نمى شود به آنان اهانت كرد و يا كوتاهى نمود.
البته پدران و مادران دورانديش خوب مى دانند كه بايد جوان خود را مخصوصا هنگام ازدواج درك كنند و بدانند احيانا اگر جوانشان در سرآغاز زندگى جديد گاهى كم لطفى مى كند يا انتظارات آنها را انجام نمى دهد، مقطعى است و نبايد خيلى سخت بگيرند، شود زندگى جديد و جوانى و نيروى جنسى و مسائل ديگر گاهى جوان را از بسيارى از مسائل از جمله پدر و مادر غافل مى كند.
جوانان نيز بايد بدانند درست همان لحظات و ايامى كه اوج خوشوقتى و لذت آنان در زندگى جديد است ، براى پدر و مادر از نقطه هاى عطف زندگى است و همان ايام غفلت شما از پدر و مادر جنبه هاى ديگر دارد و آنها انتظار دارند جوانشان در هنگام ازدواج بيشتر به آنها توجه كند و جوان هم در اثر ازدواج اگر از پدر و مادر غافل شود مسئله ساز خواهد بود.
مشكله ازدواج اين است كه انتظارات پدر و مادر زياد غفلت جوان هم بخاطر ازدواج زياد است و اينجا اين جوان هوشيار است كه بايد با دقت و هوشيارى از اين مرحله به سلامت عبور كند.
الا اى يوسف مصرى كه كردت سلطنت مغرور!!
پدر را باز پرس آخر كجا شد مهر فرزندى
حضرت يعقوب پس از سالهاى طولانى كه در فراق يوسف گريست و افسوس خورد، بالاخره فهميد كه يوسف در مصر است و به مقام رياست رسيده است ، تصميم گرفت تا به نزد يوسف براى ديدار او برود، كاروان حضرت يعقوب به مصر نزديك مى شد، يوسف فهميد كه پدر وارد مى شود به استقبال او آمد.
امام صادق عليه السلام فرمود: يعقوب با ديدن يوسف پياده شد،(288) يوسف خواست پياده شود، اما مقام و رياست نگذاشت تا در مقابل پدر پياده شود، همينكه بر پدر سلام كرد، جبرئيل بر نزد يوسف آمد و گفت :
اى يوسف خداوند متعال به تو مى گويد: چه شد كه در مقابل بنده شايسته من پياده نشدى ؟ اين مقام و رياست ؟ باز كن كف دست خود را، يوسف دست خود را گشود، ناگاه نورى از ميان انگشتانش خارج شد، پرسيد: اين چه بود؟ جبرئيل گفت : (نور پيامبرى بود) هرگز از نسل تو پيامبرى نخواهد آمد، اين مجازات تو بود بخاطر برخورد تو با پدرت يعقوب كه در مقابل او پياده نشدى .(289)
رمز خوشبختى در خدمت به والدين است  
يكى از مهمترين ابزار خوشبختى براى انسان ، رضايت و خدمت به پدر و مادر است ، خدمت به پدر و مادر و دعاى خير ايشان ، پشتوانه محكمى براى سعادت دنيوى و اخروى اولاد به حساب مى آيد.
گرچه در دوران كنونى كه عصر تمدن و پيشرفت علمى و انحطاط ارزشهاى انسانى مى باشد، فرزندان همين كه احساس استقلال كردند، بطور كلى با پدر و مادر به سردى برخورد مى كنند و آنها را به كنج عزلت و فراموشى مى سپارند، و يا آنها را مانع نشاط و خوشى خود به حساب مى آورند.
اما تجربه نشان داده است كه اينگونه افراد در زندگى موفق نخواهند بود، و بر عكس آنها كه به والدين خدمت مى كنند، داراى زندگى خويش و با نشاط خواهند شد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه خوشحال مى شود از اينكه عمرش افزايش يابد و روزى او فراخ شود، به پدر و مادرش خدمت كند كه خدمت به آنها اطاعت خداست ، حضرت صادق عليه السلام فرمود: اگر مى خواهى عمرت زياد شود به دو بزرگ خود - يعنى پدر و مادرت - نيكى كن .(290)
احترام فوق العادة به مادر 
امام صادق عليه السلام فرمود: مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول الله به چه كسى نيكى كنم ؟ حضرت فرمود: به مادرت ، عرض كرد سپس به كى ؟ حضرت فرمود: به مادرت ، باز پرسيد: سپس به كه ؟ حضرت باز فرمود: به مادرت ، دفعه بعد كه پرسيد سپس به كه ؟ حضرت فرمود: به پدرت .(291)
امام سجاد عليه السلام نيز فرمود: مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول الله هيچ كار زشتى نمانده كه انجام نداده باشم آيا براى من توبه اى هست ؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيا از پدر و مادرت هيچكدام زنده اند، عرض كرد: پدرم ، حضرت فرمود: برو به او نيكى كن ، وقتى آن مرد پشت نمود كه برود، پيامبر فرمود: اى كاش مادرش (زنده ) مى بود.(292)
مؤ لف گويد: محبت فراوان و فداكارى مادر از يك طرف و حساسيت و لطافت روح او از جهت ديگر موجب اين احترام فوق العاده براى وى شده است .

next page

fehrest page

back page