آداب معاشرت در اسلام
(ترجمه شرح الاربعين النبوية)

محمد حسين الجلالى
مترجم : جواد بيات و محمد آذربايجانى

- ۱۶ -


اياك والكذب فانه يسود الوجه .
(ترغيب / ج 3، 596)
از دروغ بپرهيز زيرا كه دروغ صورت انسان را سياه مى كند.
4 - على (عليه السلام ) فرمود:
اءعظم الخطايا عند الله اللسان الكذوب و شر الندامة يوم القيامة .
(محجة البيضاء / ج 5، 243)
بزرگترين خطاها نزد خداوند زبانى است كه بسيار دروغ گويد و آن بدترين پشيمانى ها در روز رستاخيز است .
5 - (عليه السلام ) فرمود:
ينبغى للرجل المسلم . اءن يجتنب مواخاة الكذاب فانه يكذب حتى يجيى ء بالصدق فلا يصدق .
(اصول كافى / ج 4، 38)
براى مرد مؤ من شايسته است كه از رفاقت و برادرى كذاب (بسيار دروغگو) كناره گيرى كند زيرا كه او دروغ گويد تا آنجا كه سخن راستش هم باور نشود.
6 - على (عليه السلام ) فرمود:
اعتياد الكذب يورث الفقر.
(بحار / ج 76، 315)
عادت به دروغگوئى باعث فقر و بيچارگى مى شود.
7 - على (عليه السلام ) فرمود:
الصدق اءمانة والكذب خيانة .
(بحار / ج 69، 261)
راستگوئى امانت است و دروغگوئى خيانت .
8 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
ان الكذب هو خراب الايمان .
(بحار / ج 69، 246 - اصول كافى / ج 4، 26)
دروغ ويران كننده ايمان است .
9 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ان مما اءعان الله على الكذابين النسيان .
(اصول كافى / ج 4، 28)
از نتايج و كيفرهاى خدا به دروغگويان فراموشى است .
ضرب المثل معروف است كه دروغگو فراموشكار مى شود.
10 - امام صادق صلى الله عليه و آله فرمود:
كفى بالمرء كذبا اءن يحدث بكل ما سمعه .
(كنز العمال / ح 8208)
براى دروغگوئى شخص ، همين بس كه هر چه بشنود بازگو نمايد.
11 - امام حسن عسگرى (عليه السلام ) فرمود:
جعلت الخبائث كلها فى بيت واحد و جعل مفتاحها الكذب .
(بحار/ ج 69، 263)
همه خبائث و پليديها در يك خانه قرار داده شده است و كليد همه آنها دروغ است .
خوب است كه سخن خود را با فرمايش پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به پايان ببريم كه فرمود:
لا يكذب الكذاب الا عن مهانة فى نفسه .
(بحار / ج 74، 212)
هيچ فردى دروغ نمى گويد مگر بخاطر خود كمتر بينى و ضعفى كه در خودش احساس مى كند.
و چه نيكو گفته شده :

ما يكذب المرء الا عن مهانته   اءوفعله السوء اءومن قلة الاءدب

هيچ كس دروغ نمى گويد مگر بخاطر ضعف و كمتر بينى خود يا بخاطر كار بدش يا كمبود ادب .
در مذمت و نكوهش دروغگو همين بس كه هميشه نگران و پريشان خاطر است ، زيرا مردم نسبت به وى خشمگين بوده و به گفته هاى او اعتماد نمى كنند و از معاشرت و معامله با وى دورى مى كنند.
بحثى پيرامون غضب و خشم
خداوند متعال مى فرمايد:
والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس ، والله يحب المحسنين .
(آل عمران / 134)
(و مردم نيكوكار) غضب و خشم خود را فرو نشانند و از بدى مردم درگذرند و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
خشم يك حالت روانى است كه باعث هيجان خون در بدن انسان مى شود.
انسان خشمگين تعقل و تفكر را از دست داده مانند حيوان وحشى مى گردد. او نسبت به پائين تر از خود ظلم و تعدى مى كند و از مافوق خود مى ترسد. گاهى كه از فرمان وى مخالفت شود، يك حالت روانى و ناراحتى به وى رخ مى دهد، لذا دست به كارهاى نامعقول مى زند، مثلا چهار پايان و حيوانات (زبان بسته ) را كتك مى زند و اءشياء گران قيمت را مى شكند. هر گاه غضب شدت پيدا كند،غيظ ناميده مى شود، و ريشه آن از ضعف نفس و عجله در كار و بخاطر عياشى در زندگى سرچشمه مى گيرد. غضب يك حالت اضطرارى و ناخودآگاه نيست بلكه حالتى است كه از روى درك و آگاهى و اختيار، از انسان صادر مى شود، كه بدنبال دلبستگى انسان به اسبابى كه به آنها اشاره شد، به وجود مى آيد. مانند سخن زشت به زبان جارى كردن ، يا كارى كه با ادب انسانى منافات دارد و مانند آن . هر مقدار سبب غضب فزونى يابد، خشم و غضب نيز افزون خواهد شد. در نكوهش غضب همين بس كه حالتى است مانند حالت ديوانگان و در حديث آمده است :
اول الغضب جنون و آخره ندم .
(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد / حكمت 746)
اول خشم ديوانگى و آخرش پشيمانى است .
شخص غضبناك اولين ضرر را به خود مى زند پيش از آنكه به ديگرى ضرر وارد سازد، بدين گونه كه موجب اذيت خود مى شود و مانند ديوانه از فهم و شعور، باز مى ماند، و دست به كارهاى ضرب و شتم و نابودى و غارت و تجاوز مى زند و به آن درنده خوئى هم مى گويند. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
الحدة نوع من الجنون الا اءن صاحبها يندم فان لم يندم فجنون مستحكم .
(بحار / ج 70، 266)
تند خوئى نوعى از جنون است جز آنكه صاحب آن پشيمان مى شود زيرا اگر پشيمان نشود سخت ديوانه است .
چقدر زشت است حالتى كه خود انسان را بيازارد، و هيچ مشكلى را نتواند حل كند بلكه مشكلاتى را به مشكلاتش ‍ بيافزايد. اگر به صورت انسان خشمگين نگاه كنى آن وقت خواهى ديد كه او در حالت پريشانى و از چشمانش آثار خشم نمايان است و بدون شك حالت يك ديوانه را دارد، به همين علت مى گويند: هر گاه خشمگين شدى به سرعت به آينه نگاه كن پس خواهى ديد كه آن حالت ، يك حالت غير عادى است كه فرد عاقل نبايد در چنين حالت روانى باشد زيرا كه آن حالت شيطانى است .
از امام صادق (عليه السلام ) وارد شده :
لوقال اءحدكم اذا غضب : اءعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، ذهب عنه غضبه .(43)
(تفسير روح المعانى / ج 24، 111 - تفسير نمونه / ج 20، 278)
هر گاه يكى از شما به هنگام خشم بگويد: از شر شيطان رانده شده ، به خدا پناه مى برم غضبش از بين مى رود.
سزاوار است كه انسان عواقب وخيم خشم را به ياد آورد، زيرا آن موجب دشمنى و عداوت در بين مردم مى شود، و گاهى بدتر از درنده خوئى و قساوت قلب در دنيا و آخرت مى شود، و رضايت خداوند متعال را كه به عيبها آگاهتر و بر همه اينها تواناتر است ، از دست مى دهد. پس براى انسان سزاوار است كه تاءمل و دقت نمايد و سخنى را كه بر زبان مى آورد، و كارى را كه انجام مى دهد، آيا بايد اين سخن را بگويد، و آن كار را انجام دهد؟ يا نبايد آن را مرتكب شود.
گاهى كسى به تو كارى مى كند كه به او خشم كنى تا از تو انتقام گيرد يا به تو حسادت مى ورزد و يا مى خواهد وقت تو را تلف كند تا تو را از كارهايت باز دارد و در نتيجه در زندگى بر تو پيشى گيرد. لذا اگر تو خشمگين شوى و به وى غضب كنى ، در حقيقت او را وادار كردى كه به تو بد كند. اگر اين حالت را در خود نابود سازى ، و به وى احترام نمائى ، اساس ‍ عداوت و دشمنى را نسبت به خودت نابود كرده اى ، و چه بسا دوستى و محبت او نسبت به تو جلب شود، و با تو تجديد پيمان كند.
خداوند متعال مى فرمايد:
ادفع بالتى هى اءحسن فاذا الذى بينك و بينه عدوة كانه ولى حميم .
(فصلت / 34)
بدى را با نيكى دفع كن تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صميمى شوند.
علاج و درمان غضب
هرگاه اين حالت روانى غضب به تو رخ داد و اراده نمودى كه نفست را از اين پديده روانى پاك و منزه كنى حالت خود را كه در آن خشمگين شدى به حالت ديگر تبديل كن اگر ايستاده بودى بنشين و اگر نشسته بودى بايست .
ميسر مى گويد: خدمت امام باقر (عليه السلام ) از غضب سخن به ميان آمد. حضرت فرمود:
ان الرجل ليغضب فما يرضى اءبدا حتى يدخل النار فاءتما رجل غضب على قوم و هو قائم فليجلس من فوره فانه سيذهب عنه رجز الشيطان و اءتما رجل غضب على ذى رحم فليدنومنه فليمسه فان الرحم اذا مست سكنت .
(اصول كافى / ج 3 412)
همانا مرد غضب مى كند و تا داخل دوزخ نشود، هرگز راضى نگردد. پس هر كس بر مردمى خشمگين شد و ايستاده بود، فورا بنشيند تا پليدى شيطان از او دور شود. و هر كس بر خويشاوندش غضب كند بايد پيش او رود و تنش را مسح كند (مثلا با او دست بدهد) زيرا خويشاوند هرگاه مسح شود آرامش يابد.
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
الغضب يفسد الايمان كما يفسد الخل العسل .
(اصول كافى / ج 3، 412)
غضب ايمان را فاسد مى سازد چنانكه سركه عسل را فاسد مى كند.
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
ثلاث من كن فيه استكمل خصال الايمان : الذى اذا رضى لم يدخله رضاه فى باطل ، و اذا غضب لم يخرجه الغضب من الحق ، و اذا قدر لم يتعاط ما ليس له .
(بحار / ج 78، 209 - وسائل / ج 11، 291)
سه چيز است كه در هر كس باشد ايمانش كامل است :
1 - هرگاه از چيزى راضى و خشنود شد، خشنودى او را به كارهاى باطل وادار نكند.
2 - و هرگاه خشمگين شد، خشم او را از راه حق بيرون نبرد.
3 - و در حال توانائى از حد خود تجاوز نكند.
3 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
مردى به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) عرض كرد:
يا رسول الله ؟ علمنى عملا لايحال بينى و بين الجنة . قال لا تغضب ولا تساءل الناس شيئا و ارض للناس ما ترضى لنفسك .
(اصول كافى / ج 3، 415 با اندك تفاوت )
اى رسول خدا! عملى به من بياموز كه بين من و بهشت حائل نباشد. حضرت فرمود:
غضب نكن ، و از مدرم چيزى مخواه ، و آنچه را كه نسبت به خود مى پسندى براى ديگران هم بپسند.
4 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من كف غضبه عن الناس كف الله عنه عذاب يوم القيامة .
(كافى / ج 3، 415 - بحار / ج 70، 263)
هر كه خشم خود را از مردم بازگيرد، خدا عذابش را در روز قيامت ، از او بازگيرد.
5 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
لا تغضب فاذا غضب فاقعد و تفكر فى قدرة الرب على العباد و حلمه عنهم .
(تحف العقول / 15)
خشم مكن . اگر خشم نمودى ، بنشين و درباره قدرت پروردگار خود نسبت به بندگانش و بر بردبارى او نسبت به آنان فكر كن .
6 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
نهى رسول الله صلى الله عليه و آله : اءن يريد الناءديب عند الغضب .
(تحف العقول / 18)
پيامبر نهى فرمود كه كسى در حال غضب ديگرى را تاءديب كند.
7 - از على (عليه السلام ) سوال شد:
من اءحلم الناس فان الذى لايغضب .
(بحار / ج 70، 263)
بردبارترين مردم كيست ؟ فرمود: كسى كه غضب نكند.
7 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
... اءى شى ء اءشد من الغضب ان الرجل ليغضب فيقتل النفس التى حرم الله و يقذف المحصنة .
(اصول كافى / ج 3، 413)
چه چيزى سخت تر از غضب است . همانا مرد غضب مى كند و در اثر آن مرتكب قتل نفسى كه خدا حرام كرده است ، مى شود زن پاكدامن را متهم مى سازد.
8 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
الغضب ممحقة لقلب الحكيم وقال : من لم يملك غضبه لم يملك عقله .
(اصول كافى / ج 3، 415 - بحار ج 70، 262)
غضب دل شخص حكيم را نابود كند (از اين رو به جاى حكمت از او سفاهت ببينند). و فرمود: هر كس مالك غضب خود نباشد، مالك عقل خود نخواهد بود.
9 - امام صادق صلى الله عليه و آله فرمود:
الغضب مفتاح كل شر.
(اصول كافى /ج 3، 412)
غضب كليد هر بدى است .
حلم و بردبارى
بردبارى و خشم دو حقيقت ضد يكديگرند، زيرا بردبارى عبارت است از حفظ و نگهدارى نفس به هنگام غضب از تعدى به ديگران و غضب علتهاى پليدى دارد مانند انتقام جوئى ، حسد، كينه و كدورت كه ضد حلم و بردبارى است زيرا حلم راهنماى صفا، حسن نيت ، زيركى و گرفتن جانب عقل است هنگامى كه زمام اراده خود را به دست مى گيرد و بر عاطفه حاكم مى شود، و از اين طريق از بدى نفس خود و جامه دورى مى جويد. در مدح حلم روايات زيادى از سنت وارد شده است .
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
احتمل الاذى عمن هو اكبر منك و اصغر منك و خير منك و شر منك فانك ان كنت كذلك تلقى الله يباهى بك الملائكة .
(بحار / 76، 275)
نسبت به كسى كه از تو بزرگتر يا كوچكتر يا بهتر يا بدتر از تو مى باشد بردبارى كن و اذيت وى را تحمل نما، و رفتار نيك داشته باش ، زيرا اگر چنين كنى ، خدا درباره تو به فرشتگان خود مباهات و افتخار مى كند.
2 - پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
من حلم ساد و من تفهم ازداد.
(بحار / ج 74، 208)
كسى كه بردبارى كند سيادت و آقائى پيدا مى كند و كسى كه در پى فهم باشد به دانسته هاى خود مى افزايد.
3 - على (عليه السلام ) فرمود:
اول عوض الحليم عن حلمه اءن الناس انصاره على الجاهل .
(بحار / 68، 427)
اولين ميوه و ثمره صبورى انسان براى بردباريش اين است كه مردم او را در مقابل نادان ، ياريش نمايند. 4 - امام صادق صلى الله عليه و آله فرمود:
ما من عبد كظم غيظا الا زاده الله عزوجل عزا فى الدنيا والاخرة .
(اصول كافى / ج 3، 170)
هيچ بنده اى خشمى فرو نخورد جز آنكه خداى عزوجل عزت او را در دنيا و آخرت بيافزايد.
5 - امام رضا صلى الله عليه و آله فرمود:
لا يكون الرجل عابدا حتى يكون حليما.
(اصول كافى / ج 3، 272)
مردى عابد نمى گردد مگر زمانى كه حليم و بردبار شود.
6 - امام رضا صلى الله عليه و آله فرمود:
من صبر على ما ورد عليه فهوالحلم (الحكيم ).
(وسائل / ج 2، 903 مسلسل )
هر كس بر آنچه به وى وارد مى شود، صبر نمايد او بردبار (حكيم ) است .
بردبارى بهترين كيفر براى انسان متجاوز است .
در حديث است كه :
قد سمع اءميرالمؤ منين (عليه السلام ): رجلا يشتم قنبرا وقد رام قنبر اءن يرده عليه فناداه (عليه السلام ) مهلا يا قنبردع شاتمك مهانا ترضى الرحمن و تسخط الشيطان و تعاقب عدوك فوالذى خلق الحبة و برى ء النسمه ما اءرضى المؤ من ربه بمثل الحلم ولا اءسخط الشيطان بمثل الصمت ولا عوقب الاءحمق بمثل السكوت عنه .
(بحار / ج 68، 424)
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) شنيد كه مردى قنبر را زياد دشنام مى داد و قنبر (غلام حضرت ) خواست كه پاسخش دهد. حضرت به وى فرمود: قنبر! او را به حال خود بگذار، كه با خوارى تو را دشنام مى دهد و تو خداى رحمان را از خود راضى و خشنود مى كنى و شيطان را غضبناك مى سازى و دشمن خود را مجازات مى كنى (يعنى احمق را. زيرا كه جواب ابلهان خاموشى است ) به خدائى كه انسان را آفريد و دانه را شكافت هيچ مؤ منى پروردگار خود را به مانند حلم و بردبارى خشنود نساخته و شيطان را به مانند خاموشى غضبناك ننموده و احمق را به مانند سكوت در مقابل وى مجازات نكرده است .
براى شرافت بردبارى همين بس كه براى افراد بى ادب تنبيه است در عين حال كه صفتى زيبا و نشانه عقل و كمال است .
تربيت و ادب اسلامى
خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها الذين امنوا قوا اءنفسكم و اءهليكم نارا.
(تحريم / 6)
اى اهل ايمان (در اطاعت حق بكوشيد) و خود را با خانواده خويش از آتش دوزخ نگهداريد.
كلمه ادب در اينجا به معنى تربيت است كه هر دو به يك معنى است . اسلام در همه قوانينش راههاى مختلف تربيت را بيان فرموده و از نظر جسمى و بدنى به انواع تربيت ها توجه كامل نموده است . براى آن ، قوانينى از قبيل نظافت و پاكيزگى و مسابقه تيراندازى قرار داده است و از نظر فرهنگى به خواندن و نوشتن و از نظر معنوى به عبادات و طاعات دستور اكيد داده است . همچنين مسئوليت تربيت را از حيث زمان تا بيست و يك سالگى تعيين نموده است . همچنين مسئوليت تربيت را از حيث زمان تا بيست و يك سالگى تعيين نموده است چنانكه در حديث وارد شده كه فرمود:
لا عب ابنك سبعا و اءدبه سبعا و صاحبه سبعا ثم اجعل الحبل على الغارب .
(معناه فى البحار / ج 101، 95)
هفت سال با فرزند خود بازى كن و هفت سال ديگر او را ادب كن و هفت سال ديگر او را به همراه خود نگهدار. سپس ‍ ريسمان را به گردن خودش بيانداز.
آرى بعد از بيست و يك سالگى مسئوليت بايد بر گردن خود انسان باشد چه نسبت به خودش يا خانواده و منزلش ، يا جامعه ملى و انسانى اش .
حال توجه خوانندگان عزيز را به گوشه اى از نظرات اسلام درباره تربيت جلب مى كنم .
اول - آزادى فردى
آزادى از مسائل اوليه در زندگى انسان است . دين اسلام اين آزادى را براى انسان تضمين نموده و او را از هرگونه تجاوز به جان يا مال يا ناموس تاءمين داده است بشرط آنكه آزادى وى به آزادى ديگران لطمه اى وارد نسازد و موجب تجاوز به حقوق ديگران نگردد:
اسلام به فرد فرد جامعه شخصيت و آزادى به مفهوم عام داده است كه شامل حقوق سياسى و مدنى در عقيده و راءى و دانش و حقوق مالى و غير آن مى گردد. همه اين حقايق در آياتى از قرآن كريم تجلى مى كند:
1 - لا اكراه فى الدين .
(بقره / 256)
در قبول دين اكراهى نيست .
2 - فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم .
(بقره / 194)
(بطور كلى ) هر كس به شما تجاوز كرد به مانند آن بر او تعدى كنيد.
3 - لا تدخلوا بيوتا غير بيوتكم حتى تستائسوا و تسلموا على اءهلها.
(نور / 27)
در خانه هائى غير از خانه هاى خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اءهل آن خانه سلام كنيد.
همچنين است در همه قوانين اسلام و بخصوص در قانونهائى كه بازدارنده (فرد از تعدى به ديگران ) است مانند حرام بودن غيبت و سخن چينى و آزار رساندن به ديگران و منت گذاشتن و مسخره كردن ، كه در همه آنها حقوق فردى ملاحظه شده است .
اسلام بزرگترين روشهاى تربيتى را براى ساختن درون انسان و تربيت روح و رعايت بندگى خدا در تمام قوانين واجب خود وضع نموده است ، مانند نماز و زكات و روزه و حج . نيز اسلام به فرد، بعنوان زير بناء اساسى جامعه توجه دارد. هر كس از اصلاح خويش ناتوان باشد بطور يقين از اصلاح جامعه عاجز خواهد بود، لذا اسلام به واجب ساختن عبادات اهميت قائل شده و نسبت به ترك آن سخت گيرى نموده است تا انسان روح خود را از راه تقوى تقويت نمايد. آن (عبادات ) عبارت از امتثال امر پروردگار، و اجتناب كردن از نافرمانى او است ، و جز اين چيز ديگرى نيست . بلكه اسلام استفاده از همه امكانات مشروع در زندگى طبيعى را بدون اسراف و سختگيرى ، مباح دانسته است .
خداوند متعال مى فرمايد:
قل من حرم زينة الله التى اءخرج لعباده و الطيبات من الرزق هى للذين امنوا فى الحياه الدنيا خالصة يوم القيامة كذلك نفصل الايات لقوم يعلمون .
(اعراف / 32)
بگو چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است ؟ بگو اينها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده اند (اگر چه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند ولى ) در قيامت خالص (براى مومنان ) خواهد بود. اينچنين ، آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مى دهيم .
و در سوره فرقان مى فرمايد:
والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما.
(فرقان / 67)
(بندگان خاص خداوند) كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مى كنند و نه سخت گيرى بلكه ميان اين دو حد اعتدالى دارند.
اين آيه شريفه هنگامى به رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد كه بعضى از مسلمانان به حضور ايشان رسيدند. و درخواست نمودند كه با حرام كردن زنان و ساير پاكيزگيها بر خود، به خدا تقرب جويند و روزها روزه و شبها عبادت كنند. پيامبر آنان را از اين كار باز داشته و فرمود:
اءما اءنا فاءصوم و اءفطر و اءقوم و اءنام و اءتزوج النساء.
(كافى / ج 2، 85 با اندك تفاوت )
اما من (كه پيامبر شما هستم ) روزه مى گيرم و افطار مى كنم ، و شب زنده دارى مى كنم و مى خوابم ، و با زنان ازدواج مى كنم .
و نيز فرمود:
لا رهبانية فى الاسلام .
(سفينة البحار / 1، 540 ماده رهب )
در اسلام گوشه نشينى و رهبانيت نيست .
قرآن مجيد در اين زمينه ، تنها به آن اكتفا نكرده بلكه صريحا فرمان مى دهد كه بايد از زينتهاى زندگى استفاده كرد، چنانكه مى فرمايد:
يا اءيها الذين امنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم واشكروا لله ان كنتم اياه تعبدون .
(بقره / 172)
اى افراد با ايمان ! از نعمتهاى پاكيزه به شما روزى داديم بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد اگر تنها او را پرستش مى كنيد.
در آيه ديگر مى فرمايد:
يا اءيها الناس كلوا مما فى الاءرض حلالا طيبا ولا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين .
(بقره / 168)
اى مردم از آنچه در زمين است ، حلال و پاكيزه بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد. چه اينكه او دشمن آشكار شما است .
و در سوره نحل مى فرمايد:
فكلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا واشكروا نعمت الله ان كنتم اياه تعبدون .
(نحل / 114)
از آنچه خدا روزيتان كرده است حلال و پاكيزه بخوريد و شكر نعمت خدا را بجاى آوريد اگر او را مى پرستيد.
در عين حال كه اسلام براى تربيت اهميت قائل است ولى از مشقت انداختن بدن بيش از طاقت آن نهى فرموده است :
لا يكلف الله نفسا الا وسعها.
(بقره / 286)
خداوند هيچكس را جز به اندازه توانائى اش تكليف نمى كند.
باز در قرآن مى فرمايد:
و ما جعل عليكم فى الدين من حرج .
(حج / 78)
خداوند در دين كار سنگين براى شما قرار نداده است .
و خداى متعال مى فرمايد:
يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر.
(بقره / 185)
خداوند راحتى شما را مى خواهد، و تكليف را مشكل نگرفته است .
حتى (برخى ) عبادات - با آن همه اهميتى كه در اسلام دارد - در مسافرت مختصر شده يا حذف مى شود مانند نماز و همچنين مريض نمازش را در حد توان خود به جا مى آورد و مسافر در سفر نبايد روزه بگيرد (با شرايطى كه در كتب فقهى ذكر شده است .) دين اسلام با فطرت سالم انسانى سازگار است و بطور طبيعى با زيباترين و آسان ترين روش با مسائل برخورد مى كند.
دوم : آزادى در خانه و خانواده (آزادى خانوادگى )
زندگى خانوادگى جزئى از زندگى اجتماعى و داراى نظام آسمانى يا قرار دادى است كه خانواده در تمام شئون زندگى از آن پيروى مى كند، تا افراد خانواده در سايه آن با امنيت كامل و تضمين در زندگى انسانى قرار گيرند كه همراه با ادب و تربيت انسانى آنان را در دنيا به سوى سعادت و در آخرت به رستگارى رهنمون شود. از خانواده ها است كه اعضاى صالحى براى يك جامعه بزرگ بوجود مى آيد. در حديث گذشته به نقش سازنده پدر و مادر و حقوق آندو اشاره كرديم و در اينجا به نقش بزرگ مادر كه در اداره جامعه كوچك (خانواده ) به عهده دارد، مختصر اشاره اى مى كنيم كه چه اندازه در روش زندگى افراد - كوچك و بزرگ - نقش مستقيم دارد.
چه زيبا سروده شاعر عرب :

الام مدرسة اذا اءعددتها   اءعددت شعبا طيب الاعراق
الام استاذ الاءساتذة الاولى   شملت مآثرهم مدى الافاق

مادر مدرسه اى است كه هرگاه آن را بدست آورى .
ملتى را با ريشه هاى پاكيزه بدست آورده اى .
مادر استاد استادان اوليه است .
كه آنان شاهكارهاى خود را در طول تاريخ مرهون مادر هستند.
لذا اسلام در انتخاب مادر، توجه شايانى دارد، زيرا كه او اولين آموزگارى است كه افراد صالحى را تربيت مى كند و به جامعه تحويل مى دهد و يگانه كسى است كه مى تواند با افكار خود، مردان بزرگى را به اوج رساند و عارفان بلند مقامى را تربيت نمايد. از همينجاست كه اسلام به پيوند زناشوئى با زنان با ايمان تشويق مى كند و از ازدواج با زنان مشرك نهى مى فرمايد:
ولا تنكحوا المشركات حتى يومن .
(بقره / 221)
و با زنان مشرك و بت پرست تا ايمان نياورده اند، ازدواج نكنيد.
زيرا اگر عقيده زن مشرك در مرد تاءثير داشته باشد همين عقيده ، علت انحراف مرد مى شود و اگر تاءثير نداشته باشد باعث جدائى و تفرقه ميان آندو خواهد شد كه در اينگونه خانواده ها محبت و سازگارى بوجود نخواهد آمد و ريشه خويشاوندى و خانوادگى گسسته مى شود.
اسلام صفاتى زنى را كه شايسته است انسان با او پيوند مشترك زندگى برقرار نمايد، بيان فرموده است .
مانند فرمايش پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه فرمود:
اختاروا لنطفكم فان الخال اءحد الضجيعين .
(وسائل / ج 14، 29)
براى نطفه هاى خود جاى بهترى انتخاب كنيد (و هنگام انتخاب همسر به برادر او بنگريد) زيرا كه دائى فرزند شما يكى از نزديكان همبستر شده است .
اسلام ، بعضى از آن صفات را بر بعضى ديگر مقدم مى داند مثلا دين كه بر مال و زيبائى و نژاد تقدم دارد. ركن اساسى در پيوند زناشوئى همان دين او است كه هيچ انسانى به آن تمسك نمى جويد جز آنكه خدا عزت و شرافت و نيكى او را مى افزايد.
امام زين العابدين (عليه السلام ) مى فرمايد:
من اءراد عزا بلا عشيرة ، و هيبة بلا سلطان ، فليخرج من ذل معصية الله الى عز طاعته .
(بحار / ج 15، 164 از امام صادق (عليه السلام ) - غرر الحكم / 692 از على (عليه السلام ) با اندك تفاوت )
اگر كسى عزتى بدون فاميل ، و هيبتى بدون سلطان بخواهد، بايد از ذلت معصيت خدا خارج شود و به عزت اطاعت خدا داخل گردد.
بيان اين صفات جز اين نبوده كه اسلام از آن نگران است كه مبادا رابطه زندگى مشترك ازدواج كه هدف اسلام است گسسته شود.
خداوند متعال مى فرمايد:
و من آياته اءن خلق لكم من اءنفسكم ازوا جالتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون .
(روم / 21)
و از نشانه هاى او (خدا) اينكه همسانى از جنس خود شما براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان دوستى و رحمت قرار داد. در اين امر نشانه هائى است براى گروهى كه تفكر مى كنند.
اين سنت و قانون آفريدگار جهان است كه بشر را از يك جنس (مرد) در زمين رها نكرده تا در گوشه اى بدون جنس ‍ لطيف (زن ) زندگى نمايد.
مقام زن در اسلام
دين اسلام زن را از بدبختى نجات داد و آزادش كرد و هنگامى كه هيچيك از نظامهاى اجتماعى حقوق وى را به رسميت نمى شناخت ، حقوق انسانى وى را عطا كرد و براى او ارزش قائل شد و نيمى از مسئوليت زندگى را بر عهده او گذاشت . در بين تمام ملتهاى روى زمين حتى آن ملتهائى كه در دوره باستان داراى تمدن بوده اند، مانند تمدنهاى روم و ايران براى زنان اراده و استقلالى قائل نبوده اند و خواه ناخواه با آنها مانند خادمان و كنيزان رفتار مى كردند - چنانكه حالا نيز در جامعه هائى كه منتسب به اسلامى است وضع به همين منوال است - وليكن دين اسلام مقام و ارزش وى را بالا برد، تا جائى كه او را نيمى از پيكر مكمل انسان قرار داد و او را از زير ظلم مردان و از تاريكيهاى جهل و نادانى و از قيد بند اسارت آزاد كرد و حقوقش را به وى عطا نمود تا آنجا كه در حقوق اساسى شريك مردان گرديد، و هر دو را به يك اصل و به يك نفس منتسب كرد.
خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نساء واتقوا الله الذى تساءلون به والارحام ، ان الله كان عليكم رقيبا.
(نساء / 1)
اى مردم از پروردگارتان بپرهيزيد كه همه شما را از يك انسان آفريد و همسر او را (نيز) از جنس او آفريد و از آن دو مردان و زنان فراوانى (در روى زمين ) منتشر ساخت . از خدائى بپرهيزيد كه (همگى به عظمت او معترفيد و) هنگامى كه چيزى از يكديگر مى خواهيد نام او را مى بريد (و نيز) از خويشاوندان خود (يعنى قطع ارتباط با آنها) پرهيز كنيد زيرا خداوند مراقب شما است .
خداوند بر زنان - مانند مردان - تمامى فرايض اسلامى را واجب گردانيد و اين ثابت مى كند كه هر دو در حقوق انسانى مساوى هستند و چيزى مخصوص براى زنان مقرر نفرمود مگر چيزهائى كه طبيعت و سرشت آنان با شخصيت غريزى و فطرى ايشان سازگار است ، همانطورى كه اين مطلب از عقد بيعت با آنان آشكار مى گردد.
خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها النبى اذا جاءك المومنات يبايعتك على اءن لايشركن بالله شيئا ولا يسرقن ولا يزنين ولا يقتلن اءولادهن ولا ياءتين ببهتان يفترينه بين اءيديهن و ارجلهن ولا يعصيتك فى معروف فبايعهن واستغفر لهن الله ان الله غفور رحيم .
(ممتحنه / 12)
اى پيامبر هنگامى كه زنان مومن نزد تو آيند و با تو بيعت كنند كه چيزى را شريك خدا قرار ندهند، دزدى نكنند، آلوده زنا نشوند، فرزندان خود را نكشند، تهمت و افترائى پيش دست و پاى خود نياورند (فرزندى كه ميان دست و پاى خود پرورده ، و علم به آن از انعقاد نطفه او دارند، به دروغ به كسى غير پدرش نبندند)، و در هيچ كار شايسته اى مخالفت فرمان تو نكنند، با آنان بيعت كن و براى آها از درگاه خداوند طلب آمرزش نما كه خدا آمرزنده و مهربان است .