علاج
و درمان حسد
مى گويند كه اين مرض اجتماعى خطرناك درمان ندارد. زيرا حسد از
توان انسان خارج است ، كه اين گفتار نادرست است چون حفظ و نگهدارى حسد،
يك حالت اختيارى است ، و بديهى است كه هر انسانى مى تواند نفس خود را
تهذيب كند و آن را به سوى نيكى يا بدى وادار سازد.
چنانكه قرآن كريم مى فرمايد:
انا
هدايناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا.
(انسان / 3)
ما راه راست را به او (انسان ) نشان داديم خواه شكرگزار باشد و خواه
بطرف كفران برود (مخير است .)
بلى تعدادى عوامل هستند كه در طبيعت و نهاد انسان نفوذ دارند. به طورى
كه به صورت عادت ريشه دار و طبيعت دوم بروز مى كنند. ولى اراده انسان
مافوق آن است كه مى تواند آن عادت و طبايع را در طول زمان تغيير دهد. و
اگر انسان به عاقبت زشت اين مرض اجتماعى بيانديشد، همانروز جلوى آن را
مى گيرد.
بعضى از حكماء فرموده اند:
يصل
الى الحاسد خمس عقوبات قبل اءن يصل حسده الى المحسود: اءولها غم
لاينقطع ، الثانية مصيبة لايؤ جر عليها، الثالثة مذمة لايحمد عليها،
الرابعة سخط الرب ، الخامسة يغلق عنه باب التوفيق .
پنج عقوبت است كه به حسود مى رسد قبل از آنكه به طرف مقابل (محسود)
برسد:
اول : غم و اندوهى كه پايان نمى پذيرد.
دوم : مصيبتى كه اجر و پاداش ندار.
سوم : مورد مذمت مردم قرار مى گيرد و كسى او را ستايش نمى كند.
چهارم : مورد غضب و خشم خدا قرار مى گيرد.
پنجم : در توفيق به رويش بسته مى شود.
شاعر در اين باره چه نيكو سروده :
اصبر على حسد الحسود |
|
فان صبرك قاتله |
كالنار تاءكل بعضها |
|
ان لم تجد ما تاءكله |
زيرا كه صبر تو او را خواهد كشت .
مانند آتشى كه بعضى از آن بعض ديگر را خاكستر مى كند،
اگر چيزى پيدا نكند كه آن را از بين ببرد.
پس يگانه راه علاج حسد، عبارت از تمركز حواس بر انجام واجبات و كنار
گذاشتن محرمات ، و مشغول شدن به كارهاى خود، و ترك عيبجوئى از ديگران
است . انسان مومن بايد فرمايش پيامبر را نصب العين خود قرار دهد كه
فرمود:
من
حسن اسلام المرء تركه مالا يعنيه .
(تحف العقول / 291)
از نشانه هاى خوبى ايمان مرد ترك كردن آنچه كه به او ارتباط ندارد مى
باشد.
همچنين بايد با جد و جهد تمام براى رسيدن به هدف عاليه انسانى در زندگى
خويش ، كوشش نمايد و بداند كه حسد سودى به حال او ندارد، بلكه در رسيدن
به اهدافش به حال او زيانبار است .
خداوند متعال مى فرمايد:
و ان
تصبروا و تتقوا لايضركم كيدهم شيئا ان الله بما يعملون محيط.
(آل عمران / 120)
و (اما) اگر شما صبر پيشه كنيد و پرهيزكار باشيد، از حيله و دشمنى آنان
به شما هيچ آسيبى نخواهد رسيد، كه خداوند به آنچه مى كنند محيط و آگاه
است .
چه زيبا سروده شاعر كه مى گويد:
لا تشتغل بالعيب يوما للردى |
|
فيضيع و قتك والزمان قصير |
خود را به عيبجوئى از افراد پست مشغول مدار
كه وقت خود را ضايع مى كنى و عمر كوتاه است .
استهزاء و مسئوليت آن از نظر اسلام
خداوند متعال مى فرمايد:
يا
ايها الذين امنوا لايخر قوم من قوم عسى اءن يكونوا خيرا منهم ولا نساء
من نساء عسى اءن يكن خيرا منهن ولا تلمزوا انفسكم ولا تنابزوا
بالاءلقاب ، بئس الاسم الفسوق بعد الايمان و من لم يتب فاولئك هم
الظالمون .
(حجرات / 11)
اى اهل ايمان ! مومنان هرگز نبايد گروهى گروه ديگر را استهزاء و مسخره
كنند (شما چه مى دانيد) شايد آن قومى را كه مسخره مى كنيد بهترين
مومنان باشند. و نيز بين زنان با ايمان قومى ديگرى را مسخره نكنند. چه
بسا آن قوم بهتر از آنان باشند و هرگز (از همدينان خود) عيبجوئى نكنيد.
و به نام و لقب هاى زشت يكديگر را نخوانيد كه پس از ايمان به خدا، نام
فسق (بر مومن گذاشتن ) بسيار زشت است و هر كه از فسق و گناه به درگاه
خدا توبه نكند بسيار ظالم و ستمكار است .
يكى از آداب اسلامى اين است كه هيچ انسانى ، انسان ديگرى را كه در
آفرينش مانند او است ، به استهزاء نگيرد.
گاهى كسى كه تو او را به باد مسخره گرفته اى ، ممكن است انسانى شريف و
با ارزش و پاك سرشت و خيرخواه جامعه باشد اگر چه ظاهر او گوياى اينها
نباشد.
اين اخلاق زشت گاهى از ناآگاهى به مسئوليت خطير انسانى و گاهى از حسادت
سرچشمه مى گيرد. زيرا كه انسان حسود مى خواهد از ارزش انسان متمدن در
زندگى بكاهد لذا به كوچكترين نقطه ضعف وى انگشت مى گذارد در حالى كه
خودش بيش از او نقطه ضعف دارد. اگر او انسان شريفى بود، به مقتضاى
شرافتش بجاى مسخره كرده افراد به وظيفه اش عمل مى كرد و در به سعادت
رساندن ديگران ، سعى و كوشش مى نمود.
مراد از سخريه كه در آيه شريفه به آن اشاره شده است ؛ يعنى استهزاء و
اهانت كردن به كرامت انسانها به هر طريقى كه ممكن باشد. دين اسلام ، هم
از راه مثبت بوسيله تشويق و ترغيب انسان به كارهاى نيك ، و هم از راه
منفى بواسطه نهى از منكر و دورى از آن ، (با مسخره كرده يكديگر)،
مبارزه كرده است .
مسئوليتهاى انسان
1 - مسئوليت در مقابل افراد جامعه
دين اسلام نسبت به امر به معروف و نهى از منكر، بسيار اهميت
داده و سفارش كرده است ، زيرا كه ايندو در برگيرنده مسئوليت در زندگى
انسان است ، و مسئوليت پذيرى ، هر فرد مسلمان را در زندگى موفق ، و در
پيشگاه خالق و وجدان و جامعه خود سربلند مى كند، كه خداوند متعال مى
فرمايد:
ان
السمع والبصر والفؤ اد كل اولئك كان عنه مسئولا.
(اسراء / 36)
(... و بدون تحقيق در پس سخن نرو و كسى را نيك و بد مخوان و از احدى
نكوهش و ستايش نكن و به كسى گمان بد نبر) زيرا كه چشم و گوش و دل در
پيشگاه خداوند مسئول اند.
و در سوره نور آيه 24 مى فرمايد:
يوم
تشهد عليهم اءلسنتهم و اءيديهم و اءرجلهم بما كانوا يعملون .
بترسيد از روزى كه زبان و دست و پايتان بر اعمال (ناشايست ) شما گواهى
دهند.
2 - مسئوليت در مقابل
پروردگار
مسئوليت انسان در مقابل پروردگارش ، التزام قلبى به دستورات خدا
و عمل به شريعت و قوانين او است ؛ از قبيل عبادات و مسائل اخلاقى و
اقتصادى و معاملات كه بجا آوردن حق خدا نسبت به ما، همان اعتراف و
اقرار به فضل خالق و شكر و سپاسگزارى به نعمتهاى بيكران او است .
3 - مسئوليت در مقابل
وجدان
مسئوليت انسان در مقابل وجدان ، مراقبت بر حسن سلوك و رفتار و
پاكسازى نهان خود از صفات رذيله مانند تكبر و خود بزرگ بينى و نيت بد و
مسخره كردن ديگران است .
4 - مسئوليت در مقابل
جامعه
مسئوليت انسان در قبال جامعه اين است كه به جامعه خود خير
برساند و شرها و بديها را از كشور و اجتماع خود دفع نمايد.
مراحل مسئوليت انسان در قبال جامعه
اين عمل در دو مرحله امكان پذير است :
در مرحله اول بايد خود سازى كند و خود كارهاى نيكو و شايسته اى انجام
دهد.
در مرحله دوم ديگران را به كارهاى شايسته و نيك دعوت نمايد و برعكس آن
است كارهاى ناپسند، كه هم خودش بايد مرتكب آن نشود و هم ديگران را از
كارهاى ناشايست بازدارد و دين اسلام براى هر دو مرحله ، راهنمائيهاى
ارزنده اى ارائه نموده است :
مرحله اول : انجام اعمال نيك و معروف :
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
استتمام المعروف اءفضل من ابتدائه .
(بحار / ج 69، 405)
به پايان رساندن و كامل كردن كارهاى نيك بهتر از شروع آن است .
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من
ساءلكم بالله فاعطوه و من اءتاكم معروفا فكافئوه .
(وسائل / ج 11، 537)
اگر كسى بخاطر خدا چيزى از شما درخواست كرد، به او عطا كنيد و اگر كسى
نسبت به شما كار نيكى انجام داد، با نيكى پاسخش دهيد.
3 - امام حسن مجتبى (عليه السلام ) از على (عليه السلام ) نقل كرده :
خير
المعروف ما لم يتقدمه مطل و لم يعقبه من والبخل اءن يرى الرجل ما
اءنفقه تلفا و ما اءمسكه شرفا.
(غررالحكم / ج 1، 390)
بهترين كار نيك آن است كه سستى و تنبلى به آن راه نيابد و بدنبال آن
منّتى نباشد؛ و مفهوم بخل آن است كه كسى چيزى را كه انفاق مى كند، آن
را تلف شده و از دست رفته بشمارد و آنچه را كه از مال دنيا نگه داشته
شريف انگارد.
4 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
ان
الله عزوجل جعل للمعروف اءهلا من خلقه حبب اليهم المعروف و حبب اليهم
فعاله و وجه لطلاب المعروف الطلب اليهم و يسر لهم قضاه كما يسر الغيث
الارض المجدبة ليحييها و يحيى به اءهلها.
(فروع كافى / ج 1، 168 - وسائل / ج 11، 521)
براستى كه خداى عزوجل ، گروهى از مخلوقات خود را براى اعمال نيك و
معروف آفريده و كارهاى نيكو را براى آنان پسنديده است و بر طالبان
نيكيها واجب كرده كه به سويش روند، و با انجام آن شاد و مسرور شوند
همانطورى كه باران زمين مرده را شاداب و زنده مى كند. در نتيجه اهل
زمين هم بوسيله آن زنده مى شوند.
5 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
صنايع المعروف تقى مصارع السوء و كل معروف صدقة و اءهل المعروف فى
الدنيا هم اءهل المعروف فى الاخرة و اءهل المنكر فى الدنيا هم اءهل
المنكر فى الاخرة و اول اءهل الجنة دخولا الى الجنة اءهل المعروف و ان
اءهل النار دخولا الى النار اءهل المنكر.
(وسائل / ج 11، 523)
انجام كارهاى نيك ، انسان را از هلاكت در جايگاه هاى بد نگه مى دارد؛ و
هر كار نيكى صدقه است ؛ و نيكوكاران در دنيا نيكان در آخرتند و بدكاران
در دنيا بدان در آخرتند؛ و اولين كسانى از اهل بهشت كه وارد آن مى
شوند؛ نيكوكاران و انجام دهندگان معروف هستند؛ و بدكاران در دنيا، بدان
در آخرتند.
6 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
انما
يومر بالمعروف و ينهى عن المنكر مومن فيتعظ اءو جاهل فيتعلم ...
(تحف العقول / 375)
امر به معروف و نهى از منكر براى مومن موعظه است و براى جاهل و نادان
يادگيرى مسائل و احكام الهى است .
7 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
اذا
اءردت اءن تعلم اءشقى الرجل اءم سعيد فانظر بره و معروفه الى من يصنعه
فان كان يصنعه الى من هو اءهله فاعلم اءنه الى خير، و ان كان يصنعه الى
غير اهله فاعلم اءنه ليس له عندالله خير.
(وسائل / ج 11، 532)
هرگاه خواستى بدبخت ترين و خوشبخت ترين مرد را بشناسى به كارهاى نيك و
خوب وى نگاه كن كه در حق چه كسى نيكى مى كند. اگر نسبت به اهل خير نيكى
مى كند، بدان كه او به نيكى خواهد رسيد و اگر نسبت به غير نيكان ، خوبى
مى كند، بدان كه در نزد خدا براى وى نيكى نخواهد بود.
8 - امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
اصطنع المعروف الى من هو اءهله و الى من ليس اءهله فان لم يكن هو اءهله
فكن اءنت من اءهله .
(بحار / ج 74، 409 - وسائل / ج 11، 528)
نيكى كن نسبت به كسانى كه اهل نيكى هستند، و همچنين نسبت به كسانى كه
اهل نيكى نيستند، زيرا اگر آنها هل نيكى نيستند، تو از اهل نيكى باش .
9 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
راءيت المعروف لايتم الا بثلث : تعجيله ، و تصغيره و ستره فاذا عجلته
هناءته و اذا صغرته عظمته عند من تصنعه اليه و اذا سترته اءتممته .
(بحار / ج 78، 328 - وسائل / ج 11، 543)
كار نيك ، در نظر من كامل نمى شود مگر با سه شرط: 1 - عجله در انجام آن
2 - كوچك شمردن آن 3 - پوشيده نگه داشتن آن . پس هرگاه در انجام آن
تعجيل كردى ؛ آن را گوارا ساخته اى . و هرگاه آن را كوچك شمردى ؛ در
نظر شخص مورد احسان ؛ بزرگش كرده اى . و هرگاه آن را پوشيده داشتى ،
كاملش كرده اى .
مرحله دوم : امر به معروف و نهى از منكر ديگران : و براى آن سه مرحله
لازم است :
1 - بينش و آگاهى دادن با رشد دادن به فكر آنها.
2 - گفتار و تبليغ با موعظه و ارشاد آنان .
3 - مبارزه منفى با منكر، با مقاومت در برابر آن .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من
راءى منكم منكرا فلينكر بيده ان استطاع ، فان لم يستطع فبلسانه ، فان
لم يستطع فبقلبه فحسبته اءن يعلم الله من قلبه انه لذلك كاره .
(وسائل / ج 11، 407)
كسى كه عمل ناپسندى را ببيند اگر مى تواند با دستش از آن جلوگيرى نمايد
و اگر نمى تواند با زبانش از آن مانع شود، و اگر نمى تواند در قلبش با
آن مخالف باشد، زيرا برايش همينقدر بس است كه خداوند او را در حالى
ببيند كه با قلبش از علم ناپسند ناراضى است .
براى هر يك از اين مراحل سه گانه درجات سخت و آسانى است . در فتاواى
علما، مشهور است كه بايد در امر به معروف و نهى از منكر مراتب شدت و
ضعف رعايت شود. (در ابتداء) نبايد با شدت برخورد كرد مگر بعد از اتمام
حجت با مرتبه ضعيف از آن . جنبه عملى امر به معروف به همه جنبه هاى
تئورى و فرضى آن ، تقدم دارد، زيرا كه دعوت به نيكى ثمربخش نخواهد بود
مگر بعد از آنكه خود دعوت كننده ، عامل به وظائف باشد.
دين اسلام تاءكيد دارد كه امر به معروف و نهى از منكر يك مسئوليت عمومى
بعهده تك تك افراد مسلمان است چنانكه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و
آله و سلم ) فرمود:
كلكم
راع و كلكم مسؤ ول عن رعيته .
(ميزان الحكمة / ج 4، 327)
همه شما نسبت به ديگرى مانند چوپان و درباره رعيت خود مسئوليت دارد.
شرايط امر به معروف و نهى از منكر
امر به معروف و نهى از منكر داراى شرايطى است كه اهم آن چنين
است :
اول - شناخت معروف و منكر.
دوم - احتمال تاءثير در آن .
سوم - منجر به مفسده مهمتر از آن نگردد.
واجب بودن آن بر تك تك افراد منافات ندارد كه گروه خاصى آن را به عهده
بگيرند چنانكه در عصر كنونى اين وظيفه به عهده پليس (يا هر نيروى ديگرى
كه قانون معين مى كند) مى باشد و حكومت اسلامى در طول تاريخ نظارت بر
امور حسبى(38)
را به اجراء گذاشته است ، جاى تاءسف است كه اين وظيفه بزرگ اسلامى به
سستى و تعطيلى كشانيده شده است . تا آنجا كه دامنه منكرات و كارهاى زشت
همه جا را بدون هيچ مانعى ، فرا گرفته است و كارهاى حرام بدون هيچ
بازدارنده اى سبك شمرده شده است . اينجاست كه جاى ترس از خدا را، ترس
از هيچ سلطه و نظامى پر نخواهد كرد، و بخاطر همين است كه عليرغم وجود
نيروهاى پليسى و انتظامى در كشورها، باز فساد و فحشاء و جرائم زيادى
انجام گيرد و نتيجه آن ، اين مى شود كه كينه ها و زياده طلبى ها و فساد
بر آنها حاكم شود.
خداوند متعال مى فرمايد:
ان
الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما باءنفسهم .
(رعد / 11)
خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتى ) را تغيير نمى دهد مگر آنكه آنها خود
را تغيير دهند.
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
ان
الاءمر بالمعروف والنهى عن المنكر فريضة عظيمة بها تقام الفرائض و
تاءمن المذاهب و تحل المكاسب و ترد المظالم و تعمر الارض و ينتصف من
الاءعداء و يستقيم الاءمر.
(وسائل / ج 11، 395)
امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگ الهى است كه بقيه فرايض
(واجبات ) با آنها برپا مى شوند به وسيله ايندو راهها امن مى گردد، و
كسب و كار مردم حلال مى شود، حقوق افراد تاءمين مى گردد، و در سايه آن
زمينها آباد گشته ، و از دشمنان انتقام گرفته مى شود، و در پرتو آن ،
همه كارها روبراه مى گردد.
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
لاتزال امتى بخير ما اءمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و تعاونوا على
البر فاذا لم يفعلوا ذلك نزعت منهم البركات و سلط بعضهم على بعض و لم
يكن له ناصر فى الاءرض و لا فى السماء.
(وسائل / ج 11، 398)
مادامى كه امت من امر به معروف و نهى از منكر كنند و همديگر را بر
نيكوكارى يارى دهند، دائما به نيكى خواهند رسيد. و هرگاه اين وظيفه مهم
را انجام ندهند، بركات از آنها برداشته مى شود و بعضى ديگر مسلط مى
گردند، و برايشان در زمين و آسمان يار و ياورى نخواهد بود.
لذا مى بينيم كه اسلام اين مسئوليت را، به عنوان يك وظيفه اجتماعى بر
هر فرد مسلمان كه توان بر راهنمائى ديگران را دارد، قرار داده است .
بحثى پيرامون صبر و شكيبائى
خداوند متعال مى فرمايد:
و
بشر الصابرين الذين اذا اءصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه
راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و اولئك هم المهتدون .
(بقره / 155)
و به استقامت كنندگان بشارت بده به آنها كه هنگامى كه مصيبتى به آنها
برسد، مى گويند ما متعلق به خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم .
اينها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا، شامل حال آنان شده و آنها
هدايت يافتگان هستند.
صبر و شكيبائى در زندگى ، راه پيروزى و نشانه رستگارى است ، و در
بخشهاى مختلف زندگى از قبيل علم و صنعت و تجارت ، همراه با موفقيت است
. اگر اين افراد همه اين مشكلات را كه طبيعت هر كار سختى است ، تحمل
نمى كردند، و در مقابل آنها صابر نبودند، هرگز به هدف عالى در زندگى
دست نمى يافتند.
خداوند متعال مى فرمايد:
ولنجزين الذين صبروا اءجرهم باءحسن ما كانوا يعملون .
و كسانى را كه صبر و استقامت پيشه كنند، به بهترين اعمالشان پاداش
خواهيم داد.
و در آيه ديگر مى فرمايد:
واصبر على ما اءصابك ان ذلك من عزم الامور.
(لقمان / 17)
و در برابر مصائبى كه به تو مى رسد، با استقامت و شكيبا باش ، كه اين
از كارهاى مهم و اساسى است .
اگر انسان به صبر آراسته نباشد، بطور يقين در سختيها و مشكلات زندگى ،
شكست مى خورد و در زندگى بيچاره و بدبخت مى شود. در حديثى از امام صادق
يا امام باقر (عليه السلام ) آمده است كه فرمود:
من
لايعد الصبر لنوائب الدهر يعجز.
(اصول كافى / ج 3، 150)
كسى كه براى ناگواريهاى روزگار، صبر و شكيبائى آماده نكند، در مى ماند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله ارزش صبر و شكيبائى در اسلام را، در كلام
جامعى چنين تعرف نموده كه :
الصبر من الايمان بمنزلة الراءس من الجسد.
(اصول كافى / ج 3، 142 - بحار / ج 68، 92)
صبر از روى ايمان مانند سر در بدن است .
بنابراين كسى كه صبر و شكيبائى ندارد، ايمان نيز ندارد. قرآن كريم كلمه
صبر را در بيش از هفتاد مورد، تكرار فرموده است . صبر به معناى پايدارى
و تحمل سختيها است .
مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى در تعريف صبر فرموده است :
الصبر: حبس النفس عن الجزع عندالمكروه و هو يمنع الباطن من الاءضطراب
واللسان عن الشكاية والاءعضاء عن الحركات غير المعتادة .
(سفينة البحار / ج 2، 4 ماده صبر)
صبر عبارت است از: خوددارى كردن به هنگام ناگواريها از بيقرارى و
ناراحتى . و صبر درون انسان را از دلهره و زبان را از شكايت و اعضاى
انسان را از حركتهاى غير عادى باز مى دارد.
پس صبر به اين معنى ، استقامت در مقابل هواى نفس مى باشد، و به معناى
تسليم در مقابل مصيبت نيست ، زيرا كه تسليم شدن در برابر مصيبت ، دليل
ضعف و ترس انسان است ، لذا صبر بر جهل و نادانى جايز نيست ، چونكه جهل
يك مرض اجتماعى و در نتيجه مصيبت اجتماعى است . و همچنين صبر در مقابل
ظلم و ستم ، ناروا است و بايد با آن مبارزه كرد.
بنابراين صبر، وسيله اى براى مبارزه با تمام زشتيها است .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) به جبرئيل فرمود:
يا
جبرئيل ! فما تفسير الصبر؟ قال : تصبر فى الضراء كما تصبر فى السراء و
فى الفاقة كما تصبر فى الغنى و فى البلاء كما تصبر فى العافية فلا تشكو
حالة عند مخلوق بما يصبر من البلاء.
(بحار / ج 74، 20)
اى جبرئيل ! تفسير صبر چيست ؟ جبرئيل (عليه السلام ) عرض كرد: در هنگام
سختيها، شكيبائى را پيشه كند چنانكه در راحتى صبر مى كند و در زمان فقر
و بى چيزى صبر كند چنانكه در غنى و بى نيازى شكيبائى مى ورزد و در
هنگام بلا و گرفتارى صبور باشد، همانطورى كه در عافيت و سلامتى صابر
است ، و در پيش مردم از صبر خود بر گرفتاريها، شكوه ننمايد.
پس صبر به اين معانى نوميدى و تسليم شدن به حوادث نيست بلكه تقويت روحى
و ايستادگى در برابر حوادث است ، و زرق و برق ماديات نمى تواند او را
از پاى درآورد يا فريبش دهد، هر چند حوادث بزرگ باشد. صبر يك نيروى پر
صلابت در مقابل آزمايش دنيوى است ، و انسان بوسيله آن ، اراده قوى و
حالت آرامش پيدا مى كند كه وى را از ناراحتى روحى و روانى و نااميدى و
دلهره و ترس و وحشت ، باز مى دارد، و ما، در زندگى خود، به آن نياز
مبرم داريم . براى صبر درجاتى است كه اگر انسان بتواند به نهايت آن دست
يابد، به صورت يك انسان زنده و سعادتمند در زندگى شخصى و اجتماعى ،
ظهور خواهد نمود.
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
الصبر نصف الايمان .
(بحار / ج 82، 137)
صبر و شكيبائى نيمى از ايمان است .
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
الصبر ثلاثة : صبر عند المصيبة و صبر على الطاعة و صبر عن المعصية .
(بحار / ج 71، 77 - اصول كافى / ج 3، 145)
صبر بر سه نوع است : صبر در مصيبت ، و صبر بر طاعت ، و صبر از گناه .
3 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
الصبر من الايمان بمنزلة الراءس من الجسد ولا جسد لمن لا راس له ولا
ايمان لمن لاصبر له .
(بحار / ج 71، 92 - اصول كافى / ج 3، 142)
صبر نسبت به ايمان مانند سر است نسبت به تن . كسى كه سر ندارد، تن او
بى فايده است و كسى كه صبر و شكيبائى ندارد، ايمانش سودى ندارد.
4 - على (عليه السلام ) فرمود:
ثلاث
بهن يكمل المسلم : التفقه فى الدين والتقدير فى المعيشة والصبر على
النوائب .
(بحار / ج 71، 77)
سه چيز باعث كمال مسلمان است : 1 - شناخت و آگاهى در دين 2 - داشتن
برنامه منظم در زندگى 3 - صبر بر مشكلات
5 - على (عليه السلام ) فرمود:
الصبر شجاعة والعجز آفة .
(بحار / ج 69، 49)
صبر از شجاعت است ، و عجز و ناتوانى آفت است .
6 - امام على (عليه السلام ) فرمود:
الصبر يرغم الاءعداء.
(غررالحكم / ج 1، 27)
صبر و شكيبائى ، بينى دشمنان را به خاك مى مالد.
7 - امام على (عليه السلام ) فرمود:
بالصبر تدرك معالى الامور.
(غررالحكم / ج 1، 333)
به وسيله صبر مى توان ارزشهاى فوق العاده را بدست آورد.
8 - امام على (عليه السلام ) فرمود:
لايعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان .
(نهج البلاغه فيض الاسلام / حكمت 145)
انسان صبر پيشه ، پيروزى را از دست نمى دهد، هر چند زمانش طولانى باشد.
9 - امام على (عليه السلام ) فرمود:
من
ركب مركب الصبر اهتدى الى ميدان النصر.
(بحار / ج 75، 79)
كسى كه سوار بر مركب ، صبر باشد، به ميدان پيروزى راه مى يابد.
10 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
...
الصبر الجميل صبر ليس فيه شكوى الى الناس .
(غررالحكم / بحار / ج 68، 83)
صبر زيبا و نيكو آن است كه در آن شكوه به مردم وجود ندارد.
11 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
مروة
الصبر فى حال الحاجة والفاقة والتعفف والغنى ، اكثر من مروة الاءعطاء.
(اصول كافى / ج 3، 147)
جوانمردى و صبورى در حال نيازمندى و فقر و نگهدارى آبرو در حال
ثروتمندى ، بهتر از جوانمردى و بخشندگى است .
12 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
راس
طاعة الله الصبر والرضا عن الله فيما اءحب العبد اءو كره ولا يرضى عبد
عن الله فيما اءحب اءو كره الا كان خيرا له فيما اءحب اءو كره .
(اصول كافى / ج 3، 99 - باب الرضاء بالقضاء)
نهايت اطاعت از خداوند، و رضايت از او، نسبت به آنچه كه بنده دوست دارد
يا بدش مى آيد، صبر است . و هيچ بنده اى از خدا نسبت به آنچه دوست يا
ناپسند دارد، راضى نباشد، جز آنكه خير و صلاح وى در آن باشد.
13 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
كم
من صبر ساعة قد اءورثت فرحا طويلا و كم من لذة ساعة اءورثت حزنا طويلا.
(بحار / ج 71، 91)
چه بسا يك ساعت صبر كردن ، خوشحالى طولانى بدنبال داشته باشد و چه بسا
لذت (بى مورد) يك ساعت باعث ناراحتى و اندوه طولانى بشود.
14 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
قد
عجز من لم يعد لكل بلاء صبرا ولكل نعمة شكرا ولكل عسر يسرا.
(تحف العقول / 379)
كسى كه آماده نكند در مقابل هر بلائى صبرى را، و در مقابل هر نعمتى
شكرى را، و در مقابل هر سختى آسانى را، در مى ماند.
15 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
عليك
بالصبر فى جميع امورك فان الله بعث محمدا صلى الله عليه و آله فاءمره
بالصبر والرفق . فقال تعالى : واصبر على ما يقولون واهجرهم هجرا جميلا.
(مزمل / 10)
(اصول كافى / ج 3، 143)
بر تو باد به صبر و شكيبائى در تمام كارهايت ، زيرا كه خداوند محمد صلى
الله عليه و آله را برانگيخت و او را به صبر و مدارا با مردم فرمان داد
و فرمود: (اى پيامبر ما) بر آنچه مى گويند صبر كن و به خوشى از آنان
كناره گيرى كن .
16 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
الصبر يعقب خيرا فاصبروا تظفروا واظبوا على الصبر تؤ جروا.
(اصول كافى / ج 3، 145 با اندك تفاوت )
صبر و شكيبائى ، نيكى بدنبال دارد. پس شكيبائى كنيد تا پيروز شويد و بر
صبر مواظبت نمائيد تا اجر ببريد.
17 - امام كاظم (عليه السلام ) فرمود:
الصبر عندالبلاء اءفضل من الغفلة عندالرخاء.
(بحار / ج 79، 129)
صبر به هنگام بلا و آزمايش ، بهتر از غفلت به هنگام آسايش است .
بحثى پيرامون جزع و بى تابى
جزع كردن و بى صبرى بر عكس صفت صبر است .
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
الجزع عند البلاء تمام المحنة .
(بحار / ج 70، 235)
بى قرارى به هنگام بلا و آزمايش ، تمام مصيبت است .
2 - على (عليه السلام ) فرمود:
من
لم ينجه الصبر اءهلكه الجزع .
(نهج البلاغه فيض / حكمت 180)
كسى كه صبر او را نجات ندهد، جزع و بيقرارى هلاكش سازد.
3 - على (عليه السلام ) فرمود:
المصيبة واحدة و ان جزعت صارت اثنتين .
(غررالحكم / ج 1، 62 حديث 1654)
مصيبت يكى است ولى اگر جزع و بيقرارى كردى دو تا خواهد شد.
براى نصيحت شخص جزع كننده و بى قرار، همين بس كه درباره آنچه كه در
ستايش از صبر، و مذمت از جزع در دنيا و آخرت وارد شده است ؛ فكر كند كه
خداوند صابران را به سه چيز مژده داده كه عبارت از: درود خدا، و رحمت ،
و هدايت او است . چه بزرگ است فضيلت اين سه مژده ؟!! از جانبى ثابت است
كه مصيبتهاى دنيا كوتاهند، و هيچ انسانى نيست كه امثال اين مصيبتها، او
را دامنگير نشود، و چه بسا افرادى كه به مشكلتر از آن امتحان مى شوند.
بنابراين شهامت آن است كه عواطف انسان ، راسختر و محمتر از آن باشد كه
با اينگونه مصيبتها، تزلزل پيدا كند. چه زيبا آمده است در ديوان على
(عليه السلام ):
انى وجدت ، فى الاءيام تجربة |
|
للصبر عاقبة محمودة الاءثر |
و قل من جد فى مريطالبه
|
|
فاستصحب الصبر الا فاز بالظفر |
من در روزگار، تجربه هائى يافته ام كه براى صبر و شكيبائى ، عاقبت و
آثار پسنديده اى است .
و كم است كسى كه در بدست آوردن كار سختى كوشش نمايد
و صبر را پيشه خود ساخته تا اينكه به پيروزى دست يابد.
سپاسگزارى و كفران نعمتها
خداوند متعال مى فرمايد:
لئن
شكرتم لا زيدنكم و لئن كفرتم ان عذابى لشديد.
(ابراهيم / 7)
اگر شكرگزارى كنيد (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود. و اگر كفران كنيد
مجازاتم شديد است .
دين اسلام ، از انسان مى خواهد كه در زندگى به واقعيتها و حقايق بنگرد.
و وضعيت حاضر، او را از آينده غافل نسازد، و مظاهر فريبنده ، او را
فريب ندهد، و زينتهاى ظاهرى وى را مغرور نكند، زيرا كه انسان در دنيا
نبايد طورى زندگى كند كه مانند حيوان تمام هم و غمش ، علف او باشد، و
غرق در شهوات و لذات دنيوى باشد. نعمتهاى بيشمار خدا، از فضل او بر
بندگان است كه سزاوار نيست انسان تنها به منافع شخصى خود اكتفا كند و
مازاد بر نيازش را مانند چهارپايان و حيوانات ، به زير پاى خود بريزد،
بلكه براى انسان اهدافى است كه بايد او را از اسراف و كفران نعمت ، باز
دارد و موجب شكر نعمت و معرفت خدا گردد، و به هنگام استفاده از نعمت
هاى زندگى ، اعتدال و ميانه روى را بر خود لازم بداند و با استفاده از
حرامها، به خود ستم و ظلم نكند و به هدف اسراق قدم نگذارد و به حد
تقتير و حالت خسيسى نرسد، بلكه حد وسط را برگزيند.
خداوند متعال مى فرمايد:
كلوا
واشربوا و لا تسرفوا
(اعراف / 31)
بخورد و بياشاميد ولى اسراف و زياده روى نكنيد.
و در سوره ديگر مى فرمايد:
ولا
تجعل يدك مغلولة الى عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا
(اسراء / 29)
هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از
حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرو مانى .
حد وسط عبارت از شناختن نعمتهاى الهى ، و شكر بر آن است . و گاهى شكر
همراه با عبادت است ؛ مانند سجده شكر كه بعد از نماز انجام مى دهيم و
با زبان خدا را شكر مى كنيم ، كه عايشه به پيامبر اسلام (صلى الله عليه
و آله و سلم ) عرض كرد:
لم
تتعب نفسك و قد غفر الله لك ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر؟ فقال صلى الله
عليه و آله : يا عائشه اءلا اءكون عبدا شكورا
(اصول كافى / ج 3 / 149)
چرا خودت را خسته مى كنى و حال آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده ترا
آمرزيده است ؟ فرمود: اى عايشه آيا من بنده سپاسگزار خدا نباشم ؟