فرد مفلوج و زمين گير اگر
دزدى كند، دستش قطع مى گردد چه دستش فلج باشد يا سالم و اگر دوباره
مرتكب شود، پاى چپش قطع مى گردد و اگر بار سوم نيز مرتكب دزدى شود،
زندانى ابد مى شود و مخارج وى از بيت المال داده مى شود تا (شر) او از
سر مردم كوتاه گردد.
امام صادق (عليه السلام ) درباره بچه اى كه دزدى كرده بود فرمود:
يكبار يا دوبار بخشوده مى شود و در بار سوم تعزير و تنبيه مى گردد.
در حديث ديگرى سماعة از آن حضرت نقل كرده است كه فرمود:
من
سرق خلسة خلسها لم يقطع و لكن يضرب ضربا شديدا.
(وسائل / ج 18، 503)
هر كس چيزى را با حيله و نيرنگ بدزدد دستش قطع نمى شود ولى بشدت او را
مى زنند.
موجب قطع دست ، جمع شدن سه شرط است :
1 - شكستن حرز بطور پنهانى و حرز آن است كه بوسيله قفل كردن با بستن يا
دفن كردن كه دسترسى به آن براى غير مالك ممكن نباشد و اگر چنين نشود به
اتفاق نظر (فقهاى اسلام ) دستش قطع نمى شود. و اگر دزدى علنى باشد غصب
است نه دزدى .
2 - مال دزديده شده به حد نصاب برسد و آن يك چهارم دينار از طلاى خالص
سكه دار به سكه رايج كشور است .
3 - شبهه اى در ميان نباشد مثل اينكه شكل دو صندوق به يكديگر شبيه
باشد، زيرا كه شبهه حدود را دفع مى كند. حديث ذيل به روشنى حدود دزدى
را بيان مى كند:
محمد بن مسلم مى گويد: به اءبى عبدالله (عليه السلام ) (امام صادق )
عرض كردم : در ازاى سرقت چه مبلغى دست دزد بريده مى شود؟ فرمود: يك
چهارم دينار. گفتم : در ازاى سرقت دو درهم ؟ فرمود: در ازاى سرقت يك
چهارم دينار به هر چند دينار كه برسد (يعنى به يك چهارم دينار كه رسيد
دست قطع مى شود اگر چه بيشتر از آن دزدى كند) گفتم : آيا اگر كسى كمتر
از يك چهارم دينار دزدى كند، هنگام دزدى ، عنوان دزد بر او صدق مى كند؟
و آيا واقعا او در پيشگاه خدا دزد است ؟
فرمود: هر كس چيزى از مسلمانى بدزدد كه آن را در پوشش و در حرز قرار
داده بود، نام دزد بر او صادق است و در پيشگاه خدا نيز دزد محسوب مى
گردد ولى دستش قطع نمى شود جز در يك چهارم دينار و بالاتر از آن . و
اگر بنا بود در كمتر از يك چهارم دينار دست دزد بريده شود، آنگاه تو
اكثر و بيشتر مردم را دست بريده مى يافتى .
(وسائل / ج 18، 482)
علتش اين است كه همچنانكه عموم حكم دزدى در قرآن در مورد ديوانه و كودك
تخصيص
(30) مى خورد، همچنين در مال دزدى نيز تخصيص مى خورد كه
كمتر از ربع دينار (4/1 دينار) از حكم دزدى خارج مى شود، اما يك چهارم
دينار و بيشتر از آنرا شامل مى گردد زيرا كه مجازات بيشتر از جرم نمى
شود (مجازات هر جرمى به تناسب آن است ) بلكه مجازات در اين هنگام تعزير
و تنبيه است به اندازه اى كه او را از اين كار باز دارد چنانكه تعزير(31)
كردن بر افراد ديگرى نيز واجب است :
1 - دزدى كه مال مردم را مخفيانه از غير حرز (حفاظ)، آنرا بدزدد.
2 - فرد زورگوئى كه آشكارا مال مردم را غصب كند.
3 - كسى كه با تكبر و غرور و از راه شهادت دروغ مال مردم را تصاحب كند.
4 - شخص معتاد كه مال مردم را براى استعمال مواد مخدر بگيرد.
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
اربع
لاتدخل بيتا واحدة منهن الا خرب ولم يعمر بالبركة : الخيانة ، والسرقة
، و شرب الخمر والزنا.
(بحار / ج 76، 19 - وسائل / ج 18، 482)
چهار چيز است كه هيچيك از آنها به خانه اى داخل نمى شود مگر آنكه آن
خانه خراب و ويران مى گردد و با (هيچ ) بركتى آباد نمى شود: خيانت ،
دزدى ، شرابخوارى و زنا.
2 - على (عليه السلام ) فرمود:
ان
لاءهل الدين علامات يعرفون بها: صدق الحديث و اءداء الاءمانة و وفاء
بالعهد و صلة الرحم و رحمة الضعفاء.
(وسائل / ج 11، 149)
براى اهل دين نشانه هائى است كه با آنها شناخته مى شوند: راستگوئى ،
اداى امانت ، وفاى به عهد، صله رحم ، و رحم به ضعيفان و ناتوانان .
3 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
مدمن
الزنا والسرقة والشرب كعابد وثن .
(بحار / ج 72، 94)
كسى كه دائم زنا و دزدى و شرابخوارى كند مانند بت پرست است .
4 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
اتقوا الله و عليكم باءداء الاءمانة الى من ائتمنكم فلو اءن قاتل
اميرالمومنين ائتمننى على امانة لاءديتها اليه .
(بحار / ج 73، 141)
از خدا تقوى پيشه كنيد، و بر شما باد اداى امانت به كسى كه شما را امين
دانسته . اگر قاتل اميرالمومنين (عليه السلام ) مرا نسبت به امانتى
امين بداند حتما آن را به وى باز خواهم گردانيد.
5 - امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
ان
علة قطع اليمين من السارق لانه يباشر الاءشياء بيمينه و هى اءفضل
اءعضائه و اءنفعها له فجعل قطعها نكالا و عبرة للخلق لئلا يبغوا
الاموال من غير حلها.
(نوادر راوندى / ج 1، 607 - وسائل . ج 18، 481)
علت اينكه دست راست دزد را مى برند اين است كه وى اشياء را با دست
راستش برمى دارد و آن (دست ) بهترين و نافع ترين اعضاى اوست لذا قطع
كردن آن را مجازات و عبرتى براى مردم قرار داده است تا از راه غير حلال
و نامشروع به اموال مردم دستبرد زده نشود.
در زمان محمد معتصم عباسى (198 / 318 ه) دزدى به سرقت خود اعتراف كرد
و از خليفه ، در مورد تطهير و اقامه حد بر دزد سوال شد. وى همه فقهاء
را براى اين مساءله در مجلس خود حاضر ساخت و قبل از همه امام محمد بن
على الجواد (عليه السلام ) را نيز حاضر ساخته بود، علماء در تعيين حد و
جاى قطع شدن دست ، اختلاف كردند؛ بعضى گفتند از مچ و بعضى ديگر اظهار
داشتند از مرفق بايد بريد در اين هنگام خليفه امام (عليه السلام ) را
قسم داد كه جواب مساءله را بگويند آن حضرت در جواب فرمود: آنان در اين
مساءله حكم سنت را اشتباه فهميدند قطع دست بايد از مفصل ريشه انگشتان
دست (راست ) باشد و كف دست باقى بماند. معتصم گفت : دليل بر اين مطلب
چيست ؟ فرمود: فرمايش رسول الله صلى الله عليه و آله كه فرموده :
السجود على سبعة اءعضاء: الوجه واليدين والركبتين والرجلين سجده
بر هفت عضو انجام مى گيرد: پيشانى و دستها و زانوها و (انگشتان ) پاها
پس اگر مچ دست يا مرفق قطع گردد، دستى براى دزد باقى نمى ماند كه با آن
سجده كند، و خداوند متعال مى فرمايد: و ان المساجد لله : (جن / 13)
سجده گاهها مال خداست . يعنى اين اعضاى هفت گانه كه با آن سجده مى شود
و آنچه مال خداست ، قطع نمى گردد.
در اين هنگام معتصم دستور داد كه دست دزد را از بند انگشتان ببرند نه
از كف دست .
(وسائل / ج 18، 490)
اين اختلاف آراء بطور طبيعى كشف مى كند كه درباره يحكم دزدى ، در طول
آن مدت طولانى در تاريخ اسلام ، مرافعه اى بوجود نيامده بود تا جائى كه
در مورد تعيين محل قطع دست دزد، اختلاف واقع شد. همچنين اين جريان عمق
اثر قانون اسلام را آشكار مى سازد كه در بازدارى امت اسلام ، از اين
خيانت از عصر رسالت تا عصر امام جواد (عليه السلام ) كه در سال 220
هجرى دار فانى را وداع فرموده ، موثر بوده است .
اسلام بر رعايت امانت و تفريط نكردن در آن ، اين همه تاءكيد كرده ، و
براى ريشه كن ساختن جرثومه فساد، مجازات شديدى را وضع نموده است . چه
زيادند در زمان ما دزدانى كه دزدى را وسيله رفع نياز خود قرار داده چون
مى دانند كه زندان در روح آنان اثر نخواهد گذاشت ، بلكه دوباره از
زندان برمى گردند و راه فساد خود را ادامه مى دهند ولى به عكس آن ، حكم
اسلام خود بخود، فكر تجاوز بر دارائى و اموال ديگران را قلع و قمع مى
سازد و در نتيجه سبب حفظ امنيت جامعه مى گردد.
مسئوليت گفتار و كتمان شهادت
خداوند متعال مى فرمايد:
ولا
تكتموا الشهادة و من يكتمها فانه اثم قلبه والله بما تعملون عليم .
(بقره / 283)
گواهى و شهادت را كتمان نسازيد كه هر كس آنرا كتمان سازد قلبش گنهكار
است و خداوند به آنچه مى كنيد آگاه است .
زبان انسان مصيبتهاى زيادى را بوجود مى آورد و به مهلكه هاى زيادى منجر
مى شود. بخاطر همين ، اسلام از سخن گفتن بيهوده و دخالت بى فايده زبان
و ساير آفات آن نهى فرموده است .
خداوند متعال مى فرمايد:
الم
تر كيف ضرب الله مثلا كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى
السماء توتى اكلها كل حين باذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعلهم
يتذكرون و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتثت من فوق الارض مالها من
قرار يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى
الاخرة .
(ابراهيم / 23)
آيا نديدى چگونه خداوند كلمه طيبه (و گفتار پاكيزه ) را به درخت پاكيزه
اى تشبيه كرده كه ريشه آن (در زمين ) ثابت و شاخه آن در آسمان است ؟!
ميوه هاى خود را هر زمان به اذن پروردگارش مى دهد، و خداوند براى مردم
مثلها مى زند شايد متذكر شوند، (و پند گيرند) و همچنين كلمه خبيثه را
به درخت ناپاكى تشبيه كرده كه از زمين بركنده شده و قرار و ثباتى
ندارد. خداوند كسانى را كه ايمان آوردند بخاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان
ثابت قدم يم دارد، هم در اين جهان و هم در سراى ديگر.
بنابراين براى سخن گفتن ، مسئوليت خطيرى وجود دارد زيرا كه سخن مانند
درختى است كه ميوه مى دهد و مسلمان قبل از گفتار خود (درباره آن ) مى
انديشد. چه بسا كه يك كلمه سخن ، باعث ويرانى يك خانواده بلكه همه يك
ملت خواهد شد، بخاطر همين ، اسلام به ما دستور داده تا فرصت انحراف و
سرپيچى به زبان ندهيم بلكه آن را بر اطاعت كردن و دعوت به خير، كه درسى
بر انجام نيكى ها و تعهد به خوبى هاست ؛ عادت دهيم .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من
كان يؤ من بالله واليوم الاخر فليقل خيرا اءوليصمت .
(نهج الفصاحه / 582 شماره 2823)
هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، يا به هنگام سخن ، نيك بگويد و
يا ساكت بماند.
چقدر زيباست كلام اميرالمومنين (عليه السلام ) در فرق بين سخن پاكيزه و
زشت و خبيث و بين عقل و حماقت و ديوانگى !
آنجا كه مى فرمايد:
لسان
العاقل وراء قلبه و قلب الاءحمق وراء لسانه .
(نهج البلاغه فيض الاسلام / حكمت 39، 1106)
زبان عاقل در پشت قلب وى و قلب احمق در پشت زبان اوست .
(عاقل ابتدا فكر مى كند و بعد سخن مى گويد ولى احمق سخن مى گويد سپس
درباره گفته خود فكر مى كند)، كه فرق بين عاقل و احمق ، همان كنترل
زبان و استفاده از آن بعد از فكر و انديشه است .
گواهى و شهادت دادن
اگر خاموشى حكمت است ، در همه حالات نيست . چه بسا سكوت ، در
مواردى ، جرم و گناه محسوب شود. گاه مى شود كه سكوت و خاموشى ، باعث
ويرانى خانواده ، بلكه همه يك ملت بشود. يكى از اين موارد، گواهى دادن
است ، كه اگر كسى از گواهى دادن به حق ، خوددارى نمايد، و در مقابل
افتراى تجاوزكار سكوت كند، گناه بزرگى را مرتكب شده است ، زيرا كسى كه
از گفتن حق ساكت بنشيند، شيطان لال است .
گواهى دادن ، امانت خدا است كه كتمان يا تحريف آن ، جايز نمى باشد، و
كسى كه چنين كارى كند، خائن به امانت خدا است .
و من
اظلم ممن كتم شهادة عنده من الله ؟ و ما الله بغافل عما تعملون .
(بقره / 140)
و چه كسى ظالمتر است از آنكه گواهى را (كه از جانب خدا نزد وى امانت
است ) كتمان كند؟! و خدا از آنچه مى كنيد غافل نيست .
خداوند متعال در آيه مذكور، كتمان شهادت را، از آشكارترين مصاديق ظلم
بشمار آورده است و شهادت دروغ ، نيز بطور حتم ، چنين است .
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
ما
من رجل يشهد بشهادة زور على مال رجل مسلم ليقطعه الا كتب الله له مكانه
صكا الى النار.
(وسائل / ج 18، 234 - بحار / ج 104، 310)
هيچ مردى درباره مال مسلمانى ، شهادت دروغ نمى دهد، تا آن را از چنگ وى
بربايد؛ مگر اينكه خداوند بجاى آن ، سندى از آتش (جهنم ) بر وى بنويسد.
و امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
شاهد
الزور لاتزول قدماه حتى تجب له النار.
(وسائل / ج 18، 236 - بحار / ج 104، 310)
گواه و شاهد دروغگو، روز قيامت قدم از قدم برندارد، تا جهنم بر وى واجب
شود.
رسوا كردن شاهد دروغگو، به اتفاق نظر، جايز است ، تا مردم از شر وى در
امان باشند و بر حاكم شرع واجب است كه وى را تعزير و تنبيه نمايد (به
اندازه اى كه وى را از شهادت دروغ ، بازدارد.)
و از على (عليه السلام ) نقل شده كه :
كان
(عليه السلام ) اذا اخذ شاهد زور فان كان غريبا بعث به الى حيه و ان
كان سوقيا بعث به ال سوقه و طيف به ثم يحبسه اءياما ثم يخلى سبيله .
(وسائل / ج 18، 236)
آن حضرت هرگاه شاهد دروغگو را مى گرفتند، اگر غريب و ناشناخته بود، به
قبيله خودش مى فرستادند، و اگر بازارى بود، او را به بازار مى
فرستادند، تا در بازار بگردانند (تا مردم وى را بشناسند) و بعد چند
روزى او را زندانى مى كردند، و سپس وى را رها مى ساختند.
پس همچنانكه گواهى بى مورد و دروغ ، گناه زشتى به شمار مى رود، سكوت و
خوددارى از شهادت به حق نيز، گناه وحشتناكى است و همه اين گناهان ، از
آفات زبان است . اين آفريده كوچك ، با اينكه از آهن خلق نشده ، ولى از
آن تيزتر است . و از استخوان نمى باشد ولى خطر و كاربردش از آن بزرگتر
است .
خداوند متعال مى فرمايد:
يا
ايها الذين آمنوا اتقوا الله وقولوا قولا سديدا. يصلح لكم اعمالكم و
يغفر لكم ذنوبكم و من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظيما.
(احزاب / 70)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا بترسيد و (هنگام گفتار) سخن حق و
درست بگوئيد، تا خدا اعمال شما را، اصلاح كند، و گناهانتان را بيامرزد.
و هر كس اطاعت خدا و رسولش كند، به رستگارى (و پيروزى ) بزرگى نائل شده
است .
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
شاهد
الزور كعابد الوثن .
(وسائل / ج 18، 236؛ با اندك تفاوت )
شاهد دروغگو، مانند بت پرست است .
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من
سئل عن علم فكتمه حيث يجب اظهاره و تزول عنه التقية جاء يوم القيامة
ملجما بلجام من النار.
(بحار / ج 2، 68)
كسى كه درباره مطلبى از او سوال شود، و اظهار آن بدون تقيه بر وى واجب
باشد، و سخن خو را در آن مورد كتمان سازد؛ روز قيامت با افسارى از آتش
به دهن ، (به صحراى محشر) خواهد آمد.
3 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
ان
املاء الخير خير من السكوت والسكوت خير من املاء الشر.
(وسائل / ج 8، 533)
بازگو كردن نيكى بهتر از سكوت است و سكوت بهتر از بازگو كردن شر و بدى
است .
4 - امام سجاد (عليه السلام ) فرمود:
ان
القول الحسن يثرى المال و ينمى الرزق و ينسى الاءجل و يحبب الى الاءهل
و يدخل الجنة .
(وسائل / ج 8، 531)
گفتار نيك ، ثروت را زياد نموده ، و روزى را افزايش داده ، و اجل را
فراموش مى سازد، و انسان را پيش خانواده اش محبوب مى گرداند، و صاحبش
را به بهشت وارد مى كند.
5 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
معاشر الشيعة ! كونوالنا زينا ولا تكونوا علينا شيئا و قولوا للناس
حسنا واحفظوا اءلسنتكم و كفوها عن الفضول و قبيح القول .
(وسائل / ج 8، 536)
اى گروه شيعيان ! براى ما زينت باشيد. نه مايه عيب و سرافكندگى ، با
مردم نيكو سخن گوئيد، و زبان خود را (از زشتيها) حفظ كنيد، و آن را از
زياده گوئى و گفتار ناپسند بازداريد.
6 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
لايتكلم اءحدكم بما لايعنيه وليدع كثيرا من الكلام فيما يعنيه حتى يجد
له موضعا، فرب متكلم فى غير موضعه جنى على نفسه بكلامه ولا يمارين
اءحدكم حليما ولا سفيها فان من مارى حليما اءقضاه و من مارى سفيها
اءرداه .
(وسائل / ج 8، 537)
الف - (مواظب باشيد) هر يك از شما چيزى را كه سودى برايتان ندارد
نگوئيد.
ب - در موارد لازم نيز، در گفتار خود، زياده روى نكنيد تا زمينه گفتار،
(در فرصتهاى بعدى ) بدست آيد. چه بسيارند گويندگان بى مورد كه با
اطمينان بر گفتار خود، افسوس مى خورند.
ج - با فرد بردبار و نه سفيه ، ستيز و كشمكش نكنيد زيرا كسى كه با شخصى
بردبار و حليم ستيز كند، او را محكوم مى سازد و هر كس با سفيه درآويزد،
وى را به پستى مى كشاند.
بلى هر سخنى ، چه مسئوليت خطيرى دارد. تا جائى كه كشورهاى جهان ، بر
سخن و گفتار، توجه خاصى دارند و با دستگاههاى تبليغاتى خود، با يكديگر،
به رقابت برمى خيزند كه اساس آن (دستگاهها) بر روى گفته ها و شنيده هاى
مثبت و منفى ، پى ريزى شده است ، و دولتها با سخاوت فراوان بر روى آن ،
سرمايه گذارى مى كنند.
بحثى پيرامون عدالت
عدالت پايه ضرورى و لازم در زندگى انسان ، و اساس حكومت اسلامى
است ، و زندگى بشر با عدالت و اديان آسمانى پى ريزى شده است . اصولا
اديان الهى ، براى حمايت از عدالت ، در ارتباط آن با خالق و مخلوق ، و
اجراى آن در ميان مردم آمده است . عدالت هدف همه قوانين الهى و بشرى
است ، و از آثار آن ، اين است كه هرگاه قوانين ، همگام با عدالت بوده ؛
دوام و ثبات بيشترى در جامعه ، داشته است . عدل عبارت است از دادن حق
هر صاحب حقى به خودش در مقابل ستم . از آثار و جلوه هاى آن ، مساوات
بين مردم در حقوق و وظايف همگانى است ، و بر اين مساوات در آيه شريفه
اشاره فرموده است كه :
اعدلوا هو اقرب للتقوى .
(مائده / 8)
عدالت پيشه كنيد كه آن ، به پرهيزكارى نزديكتر است .
و در سوره نحل مى فرمايد:
ان
الله ياءمركم بالعدل والاحسان .
(نحل / 90)
خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد.
و در سوره انعام مى فرمايد:
و
اذا قلتم فاعدلوا ولو كان ذا قربى .
(انعام / 152)
و هرگاه سخن گوئيد، عدالت را رعايت نمائيد، حتى اگر در مورد نزديكان
بوده باشد.
عدالت ، اساس حكومت اسلامى است ، و اسلام براى عدالت ، حتى نسبت به خود
انسان به عنوان اينكه او هدف اسلام و نظام برتر جهان هستى است ، نهايت
توجه را مبذول فرموده است .
خداوند متعال مى فرمايد:
و
اذا حكمتم بين الناس اءن تحكموا بالعدل .
(نساء / 58)
و هنگامى كه ميان مردم داورى مى كنيد، از روى عدالت داورى كنيد.
و در آيه ديگرى مى فرمايد:
يا
ايها الذين امنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله ولو على انفسكم .
(نساء / 135)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، كاملا به عدالت قيام كنيد، براى خدا
گواهى دهيد اگر چه (اين گواهى ) به زيان خود شما باشد.
و در سوره ديگر مى فرمايد:
ولا
يجرمنكم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى واتقوا الله
ان الله خبير بما تعملون .
(مائده / 8)
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد) دشمنى با جمعيتى ، شما را به گناه ترك
عدالت نكشاند. عدالت كنيد كه به پرهيزكارى نزديكتر است . از خدا
بپرهيزيد كه از آنچه انجام مى دهيد، آگاه است .
خداوند متعال ، لزوم عدالت در بين همه انسانها را، يكسان داشته ، و بين
دوستان و نزديكان و حتى دشمن ، در اين مورد فرقى نگذاشته است ، و در
حديث آمده است :
من
المنجيات كلمة العدل فى الرضا والسخط.
(بحار / ج 77، 52 - ميزان الحكمه / ج 10، 33)
از جمله نجات دهنده ها، گفتن كلمه عدل ، در حال خوشنودى و غضب است .
در فضيلت و نيكى عدل ، همين بس كه پايه زندگى ، بر آن استوار است و به
همين خاطر خداوند سبحان ، آن را يكى از نامهاى خود، اختيار فرموده و او
را عدل به معنى صاحب عدالت گويند.
بحثى پيرامون ظلم و ستم
ظلم برخلاف عدالت ، سبب نابودى و ويرانى كشورها و فساد و تباهى
بين مردم مى شود. ظلم عبارت از قرار دادن چيزى ، در غير جايگاه آن است
و خداوند آن را از خود نفى فرموده و مى فرمايد:
ان
الله لا يظلم مثقال ذرة ...
(نساء / 40)
خداوند (حتى ) به اندازه سنگينى ذره اى ستم نمى كند...
و در سوره ديگر مى فرمايد:
ولا
تحسبن الله غافلا عما يعمل الضالمون انما يوخرهم ليوم تشخص فيه
الاءبصار.
(ابراهيم / 42)
و گمان مبر كه خدا از كارهاى ظالمان غافل است (نه ، بلكه كيفر) آنها را
تاءخير انداخته ، براى روزى كه چشمها در آن ، (از ترس و وحشت ) از حركت
باز ايستد.
گاهى انسان ، با ارتكاب كار حرام ، به خود نيز ستم مى كند كه آيه شريفه
به آن اشاره نموده و مى فرمايد:
و من
يتعد حدود الله فاولئك هم الظالمون .
(بقره / 229)
اينها حدود و مرزهاى الهى است ، از آن تجاوز نكنيد. هر كس از آن تجاوز
كند، ستمگر است .
و در سوره ديگر مى فرمايد:
و من
يتعد حدود الله فقد ظلم نفسه .
(طلاق / 1)
كسى كه از حدود و مرزهاى الهى ، تجاوز كند، همانا به خود ستم نموده است
.
خوبى عدالت و زشتى ستم ، مطلب روشنى است كه نياز به تفصيل و توضيح
ندارد و چه زيبا گفته شده :
لا تظلمن اذا ما كنت مقتدرا
|
|
فالظلم يرجع عقباه الى الندم |
تنام عيناك والمظلوم منتبه |
|
يدعوا عليك و عين الله لن تنم |
هرگاه قدرت و توان پيدا كردى ، هرگز به كسى ظلم نكن ،
كه ظلم نهايتش ، به پشيمانى مى انجامد،
چشمان تو مى خوابد، ولى مظلوم بيدار است ،
به تو نفرين مى كند، و چشم خدا هرگز به خواب نمى رود.
چنانكه در حديث نبوى است ، فرقى بين ستم و تكيه به ستمگر هر چند از
نزديكان صميمى باشد، و بين يارى نمودن بر ستمگر در ظلم وى ، وجود
ندارد. مانند دادن تازيانه تا كسى را بزند و دادن قلم تا چيزى بنويسد و
به دنبال آن به ديگران آزار رساند.
و در حديث آمده است :
من
اءعان ظالما على ظلم ، اءكبه الله على منخريه فى النار.
(كنزالعمال / ج 6، خبر 14950)
كسى كه ظالمى را بر ظلم او يارى دهد، خداوند وى را بر بيتى به آتش
افكند.
خداوند متعال مى فرمايد:
ولا
تركنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار.
(هود / 113)
به ظالمين و ستمگران تكيه نكنيد تا آتش (جهنم )، شما را به همراه آنان
، فرا بگيرد.
امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
الدخول فى اعمال السلطان (الظالم ) والعون له فى حوائجه عديل الكفر
والنظر اليه على العمد من الكبائر التى يستحق بها النار.
(بحار / ج 72، 374)
وارد شدن در كارهاى پادشاه ستمگر و يارى دادنش در نيازها، هم رديف كفر
است . و نظر كردن عمدى به سوى وى ، از گناهان كبيره و مستحق آتش است .
مردى به امام صادق (عليه السلام ) عرضه داشت :
جعلت
فداك انه ربما اءصاب الرجل منا الضيق اءوالشدة فيدعى الى البناء يبنيه
اوالنهر يكريه او المسناة يصلحها، فما تقول فى ذلك ؟ فقال (عليه السلام
): ما احب اءنى عقدت لهم عقدة او وكيت لهم و كاءا و ان لى ما بين
لابتيها (جبلان محيطان بالمدينة ) لا ولا مدة بقلم ان اءعوان الظلمة
يوم القيامة فى سرادق من نار حتى يحكم الله بين العباد.
(ميزان الحكمة / ج 5، 612 - فروع كافى / ج 5، 107)
فدايت گردم ! گاى يكى از ما در تنگدستى و شدت ، قرار مى گيرد، و از وى
دعوت مى شود كه ساختمانى (براى ستمگران ) بنا كند يا نهرى (براى آنان )
جارى نمايد يا آب بند (سد) (آنان ) را اصلاح و تعمير كند؛ در اين باره
مى فرمائيد؟
فرمود: دوست ندارم در برابر گرفتن دو كوه اطراف مدينه ، گروهى براى
آنان (ستمگران ) ببندم ، و سر ظرفى را محكم كنم و نه قلمى براى آنها
بكشم (يعنى چيزى بنويسم .) زيرا يارى دهندگان به ظلم ، روز قيامت در
خيمه هائى از آتشند تا هنگامى كه خداوند بين بندگانش داورى فرمايد.
و در حديث است :
من
قتل دون مظلمته فهو شهيد.
(وسائل / ج 11، 92 - كنزالعمال / خ 11205 - ميزان الحكمة / ج 5، 97)
هر كس بخاطر دادخواهى از حق خويش كشته شود، شهيد است .
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من
مشى الى ظالم ليعينه و هو يعلم انه ظالم فقد خرج عن الاسلام .
(كنز كراچكى / ج 6، 75)
هر كس براى يارى به ظالم ، قدمى به سوى وى بردارد و بداند كه و ظالم
است ؛ از اسلام خارج شده است .
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
اتقوا الظلم فانه ظلمات يوم القيامة .
(كافى / ج 4، 17)
از ستم بپرهيزيد كه موجب تاريكيهاى روز قيامت است .
3 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
جور
ساعة فى حكم اءشد و اءعظم عندالله من معاصى ستين سنة .
(بحار / ج 75، 352)
گناه يك ساعت ستم كردن در حكمرانى (و قضاوت )، در پيشگاه خدا بدتر و
بزرگتر از گناهان شصت سال است .
4 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من
خاف القصاص كف عن ظلم الناس .
(اصول كافى / ج 4، 21)
هر كس از قصاص بترسد، دست از ظلم بر مردم برمى دارد.
5 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
شرار
الناس ثلاث : الذى يسعى الى السلطان فيهلك نفسه ويهلك اءخاه و يهلك
السلطان .
(ميزان الحكمة / ج 5، 39 به نقل از بحارالانوار / ج 72، 226)
بدترين مردم سه دسته اند: اول آنها كسى است كه پيش پادشاه از ديگران
سعايت و بدگوئى كند و خود و برادرش و سلطان را هلاك سازد. (بعضى را با
كشتن و بعضى را با كشته شدن )...
6 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من
مدح سلطانا جائرا و تخفف و تضعضع له طمعا فيه كان قرينه فى النار.
(وسائل / ج 12، 133 - بحار / ج 72، 369 - ميزان الحكمة / ج 9، 89)
هر كسى زمامدار (حاكم ) ستمگرى را براى طمع در وى ثناگويى و چاپلوسى
نمايد، و خود را در پيش وى سبك و بى مقدار نمايد در آتش جهنم همراه وى
خواهد بود.
7 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
اءلا
و من علق سوطا بين سلطان جائر، جعل الله ذلك السوط يوم القيامة ثعبانا
من النار... يسلط عليه فى نار جهنم .
(وسائل / ج 12، 130 - بحار / ج 75، 369)
آگاه باشيد! هر كس تازيانه اى در دسترس زمامدار قرار دهد، خداوند روز
قيامت آن تازيانه را، مارى از آتش قرار مى دهد... تا در جهنم بر وى
مسلط سازد.
8 - على (عليه السلام ): وصيتى براى حسنين (عليه السلام ):
كونا
للظالم خصما و للمظلوم عونا.
(بحار / ج 100، 90)
هميشه دشمن ستمگر و ياور مظلوم باشيد.
9 - على (عليه السلام ) فرمود:
والله لئن اءبيت على حسك السعد ان مسهدا و اجرفى الاغلال مصفدا اءحب
الى من ان القى الله و رسوله يوم القيامة ظالما لبعض العباد و غاصبا
لشى ء من الحطام و كيف اظلم اءحدا لنفس يسرع الى البلى قفولها و يطول
فى الثرى حلولها.
(بحار / ج 75، 359)
سوگند بخدا اگر شب را بر روى خار سعدان(32)
تا صبح بگذرانم و (دست و پا به گردن بسته ) مرا در غلهاى زنجير بكشند،
نزد من محبوبتر است از آنكه خدا و رسول را روز قيامت ملاقات نمايم ؛ در
حالى كه بر بعضى از بندگان ستم نموده و چيزى از مال دنيا غصب كره باشم
. و هيچگونه بخاطر نفسى كه به سوق فرتوتى و پوسيدگى مى رود و ماندنش
در زير خاك به طول مى انجامد، به كسى ستم نمايم ؟!.
10 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
ما
انتصر الله من ظالم الا بظالم و ذلك قوله عزوجل : و كذلك نولى بعض
الظالمين بعضا مما كانوا يكسبون . (انعام / 129)
(بحار / ج 75، 313)
خداوند از هيچ ظالمى انتقام نگرفت مگر بوسيله ظالم ديگرى ، و دليل آن
فرمايش خداوند عزوجل است كه فرموده : و همچنين بعضى از ستمكاران را بر
بعضى ديگر مسلط مى سازيم بخاطر آنچه كه (از ظلم و ستم ) بر ديگران روا
مى دارند.
11 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
لما
حضرت اءبى الوفاة ضمنى الى صدره ثم قال : يا بنى اوصيك بما اءوصانى به
اءبى حين حضرته الوفاة ... اياك و ظلم من لا يجد عليك ناصرا الا الله .
(كافى / ج 2، 331)
پدرم هنگام وفات مرا به سينه چسبانيد، سپس فرمود:
فرزندم ! بپرهيز از ظلم به كسى كه جز خدا ياورى ندارد.
12 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
العامل باظلم والمعين له والراضى به شركاء.
(بحار / ج 72، 312 - ميزان الحكمة / ج 5، 612)
ستمگر و كسى كه او را (در ظلم كردن ) يارى دهد، و كسى كه به ستم او
راضى باشد، هر سه در مجازات شريكند.
13 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ما
ياءخذ المظلوم من دين الظالم اكثر مما ياءخذ الظالم من دنيا المظلوم .
(بحار / ج 72، 311)
آنچه كه ستمديده از دين ستمگر مى گيرد، بيشتر از آن است كه ستمگر از
دنياى ستمديده مى گيرد.
14 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ما
من مظلمة اءشد من مظلمة لايجد صاحبها عليها عونا الا الله .
(كاف / ج 2، 331 - ميزان الحكمة / ج 5، 603)
هيچ ستمى بالاتر از آن نيست كه صاحب آن براى برطرف ساختنش ، غير از خدا
پشتيبانى نداشته باشد.
15 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من
عذر ظالما بظلمه سلط الله عليه من بظلمه و ان دعا لم يستجب له ولم
ياءجره الله على ضلامته .
(ميزان الحكمة / ج 5، 618 - بحار / ج 75، 332)
هر كس ظلم ظالمى را توجيه كند، خداوند كسى را به او مسلط مى سازد تا به
وى ظلم نمايد. و اگر خدا را بخواند، اجابتش نخواهد كرد. و در مقابل
ظلمى كه به او مى شود پاداشى نخواهد داشت .
16 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ان
العبد ليكون مظلوما فما يزال يدعوا حتى يكون ظالما.
(وسائل / ج 4، 1165)
همانا بنده اى كه مظلوم باشد، دائما خدا را مى خواند تا زمانى كه خود
ظالم شود (و وقتى ظالم شد، توفيق دعا از وى سلب گردد و اين از ثمرات
زيانبار ظلم مى باشد.)
17 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود: