مساءله اول :
بدان كه بعد از اين مذكور خواهد شد(133)
كه هر روزه اى كه از آدمى ترك شود، بر ولى او واجب است كه بعد از مردن آن شخص ، آن
را قضا كند. و ظاهر آن است كه در صورتى كه يقينا بر ذمه ميت روزه باشد و ولى داشته
باشد، نتوان به جهت او استيجار نمود، بلكه بر ولى لازم است كه خود، آن روزه را
بگيرد. بلى ، مشهور آن است كه هرگاه ميت ، خود وصيت كند كه به جهت او استيجار كنند،
از ولى قطع مى شود و احوط آن است كه در اين صورت ، ولى نيز خود بگيرد.
بلى ، هرگاه يقين نباشد كه بر ذمه ميت روزه هست ، وليكن او خود احتياطا وصيت كرده
باشد كه به جهت او استيجار كنند و بر ولى لازم نيست كه روزه بگيرد.
و وجه اجاره آن از ثلث تركه محسوب مى شود نه از اصل ، پس هرگاه زيادتر از ثلث باشد،
ورثه مى توانند زيادتى را ندهند.
و همچنين هرگاه ولى نداشته باشد و روزه بر ذمه او باشد و وصيت كند، بايد به جهت او
استيجاره كنند و اگر وصيت نكند، ديگرى مى تواند از مال خود به جهت او استيجاره روزه
بكند.
و همچنين هرگاه مطلقا وصيت نكرده باشد و يقين هم نباشد كه بر ذمه او روزه است ،
جايز است استيجاره روزه به جهت او كردن ؛ خواه روزه سنتى باشد و يا به جهت احتياط و
خواه ولى داشته باشد يا نه .
مساءله دويم : هرگاه كسى خود را اجاره بدهد كه چند
روزه به جهت ميتى بگيرد، پس اگر وقت آن را معين كرده باشند، مثل اينكه در فلان ماه
يا فلان روز بگيرد، بايد در همان وقت روزه را بگيرد و جايز نيست تقديم و تاءخير آن
. و هرگاه پيش بگيرد، صحيح نيست و هرگاه تاءخير بيندازد، بعد گرفتن آن صورت ندارد.
و هرگاه وقت آن را معين نكرده باشند، در هر وقتى كه خواهد مى تواند بگيرد. و لازم
نيست كه بعد از اجاره دادن ، فى الفور مشغول روزه گرفتن شود.
مساءله سيم : بايد اجير به نيت روزه اجاره ، ذكر آن
شخصى كه به جهت آن روزه مى گيرد بكند.
پس اگر روزه اى باشد كه بر ذمه ميت باشد، چنين نيت مى كند كه : ((روزه
مى گيرم به جهت اينكه بر من واجب است به نيابت از فلان شخص و بر او واجب باشد اصاله
، قربه الى الله )).
و هرگاه روزه اى باشد كه يقين نباشد كه بر ذمه او واجب بود، بلكه از راه احتياط يا
روزه سنتى باشد، چنين نيت مى كند: ((روزه مى گيرم به جهت
آنكه بر من واجب است نيابت از فلان شخص ، قربه الى الله )).
و هرگاه در صورت اول همچنين نيت كند، كفايت مى كند.
مساءله چهارم : كسى كه خود را به اجاره بدهد كه به
جهت ديگرى چند يوم روزه بگيرد، لازم نيست كه آن روزها را پى در پى بگيرد.
مساءله پنجم : جايز است كه اجير از جانب زن ، مرد
باشد و جايز نيست كه طفل غير بالغ اجير باشد. و همچنين جايز نيست اجير شدن بنده
بدون اذن آقا.
مساءله ششم : جايز است كه كسى كه روزه واجبى - مانند
قضا يا نذر - بر ذمه او باشد، اجير ديگرى شود كه روزه بگيرد و هر يك را كه خواهد،
مى تواند مقدم داشت . بلى ، هرگاه قضاى روزه رمضان همان سال بر ذمه او باشد و اگر
مشغول روزه اجاره شود، رمضان ديگر داخل شود، بايد اول روزه قضاى ماه رمضان گذشته
خود را بگيرد و بعد از آن ، روزه اجاره را.
فصل چهارم در بيان شرايط وجوب روزه
يعنى امورى كه هرگاه يكى از آنها در كسى موجود نباشد، روزه بر آن شخص واجب
نمى شود.
و آن پنج چيز است :
اول : بلوغ
پس واجب نمى شود روزه مطلقا بر كسى كه بالغ نباشد؛ خواه روزه ماه مبارك رمضان باشد،
يا غير آن . بلى ، هرگاه در ماه مبارك رمضان پيش از صبح بالغ شود، روزه آن روز بر
او واجب است . و هرگاه بعد از صبح به حد بلوغ برسد و هنوز چيزى نخورده باشد، روزه
بر او واجب نيست ، بنابر اظهر، اگر چه احوط آن است كه آن روز را نيت روزه بكند.
دويم : عاقل بودن
پس واجب نمى شود روزه بر ديوانه ، مگر هرگاه پيش از صبح عاقل شود. و هرگاه بعد از
صبح عاقل شود، باز بنابر اظهر بر او واجب نيست و اگر چه احوط آن است كه هرگاه چيزى
نخورده باشد، نيت روزه بكند.
و همچنين واجب نيست به بيهوش . و در واجب بودن قضا بر او و هرگاه پيش از بيهوشى نيت
روزه نكرده باشد، خلاف است و بعد از اين مذكور خواهد شد(134).
سيم : خالى بودن از حيض و نفاس در مجموع روز
پس اگر در جزوى از روز حايض شود، يا نفاس به هم رسد، روزه آن روز بر او واجب نيست .
و استحاضه مانند حيض و نفاس نيست ، بلكه روزه بر صاحب استحاظه واجب است ؛ خواه
استحاضه قليله باشد يا كثيره . هرگاه در كثيره اغسالى را كه سابق بر اين مذكور شد
نكند، روزه او صحيح نيست ، همچنان كه گذشت
(135).
چهارم : صحيح بودن از مرض
پس هر كه مريض باشد و روزه گرفتن باعث اذيت رسيدن به او باشد - به تفصيلى كه مذكور
شد(136)
- روزه بر او واجب نيست . و همچنين است هرگاه مرض در اواخر روز هم رسد و امساك كردن
باعث اذيت رسيدن باشد.
و هرگاه پيش از زوال مرض او رفع شود و امرى كه باعث بطلان روزه مى شود به عمل
نياورده باشد، روزه آن روز بر او واجب است . و اگر امرى كه باعث بطلان روزه مى شود
به عمل آورده باشد، يا بعد از زوال مرض او رفع شود، روزه آن روز واجب نيست ، اما
سنت است كه تا شام ، ديگر چيز نخورد و امساك نمايد.
و هرگاه كسى صحيح باشد، اما يقين يا ظن غالب داشته باشد كه روزه گرفتن آن باعث حصول
مرضى مى شود، باز اقوى آن است كه روزه بر او واجب نيست .
پنجم : حاضر بودن
پس هر كه در سفر باشد، روزه بر او واجب نيست ؛ خواه روزه ماه رمضان بوده باشد يا
غير آن ، مگر آنچه استثنا شده است كه در مطلب سيم مذكور خواهد شد(137).
و در حكم حاضر بودن است قصد اقامت ده روز.
و ساير متعلقات و احكام و مسايل مسافر در مطلب سيم بيان خواهد شد(138).
و هرگاه در سفر باشد و پيش از ظهر وارد خانه خود يا منزلى كه در آن قصد اقامت ده
روز دارد بشود، روزه آن روز بر او واجب است ، هرگاه چيزى نخورده باشد. و هرگاه چيزى
خورده باشد، سنت است كه تا شام آن روز را امساك كند. و همچنين واجب است روزه روزى
كه بعد از ظهر آن روز سفر مى كند.
و در اينجا دو مساءله است كه بايد ذكر شود.
مساءله اول : بدان كه بالغ شدنى كه باعث وجوب روزه و
ساير عبادات مى شود، به چند چيز شناخته مى شود:
اول : به بيرون آمدن منى ؛ خواه زن باشد و خواه مرد
باشد، و خواه بيرون آمدن به جماع باشد يا به غير آن ، و خواه در خواب باشد يا
بيدارى .
و هرگاه پسرى گمان كند كه منى از او بيرون مى آيد، بر او لازم نيست كه متعرض او شود
و در صدد امتحان برآيد.
و هرگاه پسرى منى در جامه مختصى خود ببيند، حكم مى شود به بلوغ او، و هرگاه در جامه
مشترك باشد، حكم به بلوغ آن نمى شود.
دويم : به روييدن مويى زبر از زهار؛ خواه پسر باشد يا
دختر.
سيم : به سن . و سنى كه باعث حكم به بلوغ مى شود، در
دختر نه سالگى است ، يعنى تمام شدن نه سال . و در پسر خلاف است و اقوى و اشهر آن
است كه سنى كه باعث حكم به بالغ شدن مى شود در پسر تمام شدن پانزده سال است و داخل
شدن در سال شانزدهم .
چهارم : به حايض شدن دختر.
پنجم : به آبستن شدن او.
مساءله دويم : سنت است امر فرمودن پسر را قبل از بلوغ
به روزه گرفتن ، به قدرى كه طاقت داشته باشند. و ابتداى وقتى كه سنت مى شود، وقتى
است كه نه سال او اتمام شود. و بعضى در هفت سالگى گفته اند(139
) و دليل آن به نظر حقير نرسيده .
و اما در خصوص دختر، پس بعضى باز گفته اند كه سنت است در هفت سالگى او را عادت دادن
(140) و اين نيز دليلى ندارد، اگر چه در وقت طاقت او سنت بودن و امر
كردن او به روزه گرفتن دور نيست ، اما مبداء وقت استحباب در او معين نيست .
مبحث دويم : در بيان روزه هاى سنتى
بدان كه روزه هاى سنتى بسيار است و آنچه در اين كتاب ذكر مى شود، هفده روزه
است :
اول :روزه سه روز از هر ماهى ؛
پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر و چهارشنبه اول دهه دويم .
و همچنان كه بعضى از اصحاب تصريح به آن كرده اند، ظاهر اين است كه اين روزه افضل
جميع روزه هاى سنت است و احاديث و اخبارى كه در ترغيب به اين رسيده است ، بسيار است
و به حد استفاصه رسيده است
(141).
و در حديث بسيار معتبر وارد است كه : ((حضرت پيغمبر صلى الله
عليه و آله از دنيا رحلت فرمودند، در حالتى كه اين روزه را مى گرفتند(142))).
و در حديث صحيح وارد شده است كه حضرت صادق عليه السلام فرمودند كه :
((پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت فرمودند بر اين روزه
)). و فرمود كه : ((روزه اين سه روز،
مقابل آن است كه هميشه را روزه بگيرد و وسوسه را رفع مى كند)).
و بعد از آن فرمودند كه : ((امت هايى كه پيش از اين بودند،
هرگاه عذاب نازل مى شد بر ايشان ، در اين روزها نازل مى شد، پس پيغمبر صلى الله
عليه و آله اين روزهاى ترسناك را روزه گرفت
(143))).
و در حديث ديگر وارد است كه : ((حضرت پيغمبر صلى الله عليه و
آله اين روزها را روزه مى گرفت و مى فرمود كه اين روزه مقابل آن است كه كسى هميشه
روزه بگيرد(144
))).
و احاديث در خصوص اينكه روزه اين سه روزه مقابل روزه تمام عمر است ، بسيار است
(145).
و در حديث بسيار معتبر وارد است كه حضرت صادق عليه السلام فرمودند كه :
((در وصيت حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله از براى حضرت
اميرالمومنين بود كه فرمودند كه يا على ! وصيت مى كنم تو را در نفس تو به چند خصلت
- تا بعد از شمردن آنها فرمود كه ششم از آن خصلت ها اخذ كردن نسبت من است در نماز
من و روزه من و تصدق من . اما نماز، پس پنجاه ركعت و اما روزه ، پس سه روز در هر
ماهى ، پنجشنبه در اول و چهارشنبه در وسط و پنجشنبه در آخر(146))).
و بدان كه هرگاه كسى روزه اين سه روز را ترك كند، سنت است كه قضا كند، مگر هرگاه به
جهت سفر كردن ترك كرده باشد، كه در اين صورت قضاى آن سنت نيست . و بعضى گفته اند كه
هرگاه به جهت مرض هم ترك كرده باشد، قضاى آن سنت نيست
(147) و حق آن است كه در اين صورت باز سنت است .
و جايز است كه اين روزه را در تابستان تاءخير بيندازد و عوض آن را در زمستان بگيرد.
و اگر كسى عاجز باشد از گرفتن آن ، سنت است كه به عوض هر روزى يك ((درهم
)) نقره يا يك ((مد))
از طعام تصدق كند. و بيان ((درهم )) و
((مد)) در كتاب زكات مذكور خواهد شد(148).
دويم : روزه ايام البيض هر ماهى .
و آن روز سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم است ، بنا بر اقوى .
و سيد ابن طاووس روايت كرده است از حضرت امير عليه السلام كه فرمود كه :
((فرمود رسول الله صلى الله عليه و آله كه جبرئيل آمد و گفت
كه : بگو به على كه روزه بگير از هر ماهى سه روز را كه نوشته شود به جهت روز اول كه
روزه مى گيرد، ثواب روزه ده هزار سال و به روز دويم ، سى هزار سال و به روز سيم ،
صد هزار سال . پس حضرت گفت كه گفتم : يا رسول الله ، اين خطاب به سوى من است به
تنهايى يا همه مردم ؟ پس پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود كه : خدا اين ثواب را به
تو مى دهد و به هر كه مثل اين را بجا آورد. پس گفتم : اين سه روز چه روزى هستند؟
فرمود: ايام البيض از هر ماهى ، سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم
(149))).
و بدان كه بعضى از علماء گفته اند كه استحباب روزه اين سه روز منسوخ شد به روزه سه
روزى كه اول مذكور شد(150).
و اقوى آن است كه منسوخ نشده است ، اما آن سه روزه اول افضل است و تاءكيد در آن
بيشتر است .
سيم : روزه روز عيد بزرگ است ، يعنى
عيد غدير خم .
و آن هجدهم ماه ذى الحجه است .
و در فضيلت روزه اين روز احاديث بسيار وارد شده است .
روايت كرده است حسن بن رشدى از حضرت صادق عليه السلام كه گفت كه : عرض كردم به آن
حضرت كه فداى تو شوم ، كه از براى مسلمان عيدى غير از عيد فطر و عيد اضحى هست ؟
فرمود: ((بلى اى حسن ! عيدى هست بزرگتر و شريفتر از آن دو)).
گفتم : چه روزى هست ؟ يعنى از روزهاى هفته . فرمود كه : ((ايام
مى گردد و آن روز هيجدهم ذى الحجه است )). گفتم : چه سزاوار
است كه در آن روز بكنم ؟ فرمود كه : ((روزه بگير آن را اى
حسن !)). و بعضى چيزهاى ديگر فرمود. عرض كردم كه چه ثواب است
از براى كسى كه آن روز را روزه بگيرد؟ فرمود: ((روزه شش ماه
(151))).
و در حديث ديگر وارد شده است كه : ((روزه روز عيد غدير معادل
روزه عمر دنياست . هر كسى به آنقدر زنده باشد و روزه بگيرد، خواهد بود از براى او
بعينه همين ثواب . و روزه اين روز مقابل است در نزد خدا و در هر سالى ، صد حج و صد
عمره مبروره مقبوله
(152))).
چهارم : روزه روز ولادت با سعادت حضرت
پيغمبر صلى الله عليه و آله
و آن ، بنا بر اظهر و اقوى روز هفدهم ماه ربيع الاول است . و بعضى گفته اند
كه روزه دوازدهم اين ماه است
(153)، و اين مذهب اهل سنت است . و ظاهر آن است كه روز هفدهم است .
و روزه اين روز ثواب بسيار دارد و احاديث در فضيلت اين روزه به حد استفاضه رسيده
است
(154).
و شيخ طوسى رحمه الله در مصباح ، از ائمه هدى روايت كرده است كه ايشان فرموده اند
كه : ((هر كه روزه بدارد اين روز را، مى نويسد خداى تعالى از
براى او روزه يك سال
(155))). و در بعضى روايات وارد شده است كه :
((مى نويسد پروردگار از براى او روزه شصت سال را(156))).
پنجم : روزه روز مبعوث شدن پيغمبر صلى الله عليه و آله بر
خلق .
آن ، روز بيست و هفتم ماه رجب است . و در حديث معتبر
وارد است كه : ((روزه اين روز، ثواب روزه شصت ماه را دارد(157)))
و به روايت ديگر ((هفتاد سال
(158))).
ششم : روزه روز ((دحو
الارض )) است ؛ يعنى روز پهن شدن زمين از زير خانه كعبه بر
روى آب .
در حديث بسيار معتبر وارد است كه : ((هر كه اين روز
را روزه بدارد، مانند كسى است كه شصت ماه را روزه بدارد(159))).
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه : ((حق
تعالى رحمت خود را در اين روز بر بندگان فرستاده است و روزه اش مثل روزه هفتاد سال
است
(160))).
هفتم : روزه روز مباهله است .
و آن روز بيست و چهارم ذى الحجه است ، بنابر اشهر.
و در اخبار هر چند تصريح به استحباب روزه اين روز نشده ، اما نظر به آنكه بسيارى از
علماء گفته اند، استحباب آن و فضيلت آن ، علاوه بر استحباب و فضيلت روزه مطلق ، دور
نيست .
هشتم : روزه روز جمعه است .
و در ثواب روزه آن احاديث بسيار است
(161).
و بعضى از علماء گفته اند كه سنت بودن روزه جمعه در وقتى است كه يك روز پيش از آن
را با يك روز بعد از آن را به آن ضم كند و روزه گرفتن جمعه به تنهايى سنت نيست
(162).
و بعضى از متاءخرين گفته است كه مطلقا روزه روز جمعه بخصوصه مستحب نيست ، بلكه
مانند ساير روزه ها است و فضيلتى بخصوص جمعه بودن از براى او ثابت نيست
(163 ).
و اظهر آن است كه روز جمعه بخصوصه مستحب است ، به اين معنى كه روزه اين روز سنت شده
است از جانب شارع و علاوه بر فضيلت و استحبابى كه از براى روزه مطلق است ، بخصوص
اين روز نيز زيادتى فضيلت و ثواب است
(164).
نهم : روزه روز پنج شنبه است .
و در استحباب آن بخصوصه نيز بعضى از متاءخرين تاءمل كرده است
(165) و اظهر استحباب است .
دهم : روزه روز نوروز.
يازدهم : روزه روز اول ماه محرم .
روايت شده است كه : ((اين روزى است كه دعا كرد در اين
روز زكريا و خدا مستجاب كرد دعاى آن را. پس هر كه روزه بگيرد اين روز را و دعا كند،
خدا مستجاب كند دعاى او را، همچنان كه دعاى زكريا را مستجاب كرد(166))).
دوازدهم : روزه اول ماه ذى الحجه است
.
و روايت شده كه : ((هر كه اول ذى الحجه را روزه
بگيرد، نوشته مى شود از براى او روزه شصت ماه
(167))). و در بعضى روايات ،
((هشتاد ماه
(168))) نيز رسيده است .
سيزدهم : روزه روز ((ترويه
)) است .
و آن ، روز هشتم ذى الحجه است .
و از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه : ((روزه روز ترويه
، كفار يك سال گناه است
(169))). و در بعضى احاديث ، گويا
((شصت سال )) نيز رسيده است
(170))).
چهاردهم : روزه ماه رجب ، همه آن يا
بعضى از آن .
مروى است از حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله كه فرمود كه ((هر
كه جميع ماه رجب را روزه بدارد، خداى تعالى خشنودى خود را براى او بنويسد و هرگز او
را عذاب نكند(171))).
و از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه : ((هر كه روز اول
ماه رجب را روزه بگيرد، آتش جهنم به قدر يك سال راه از او دور مى شود. و هر كه هفت
روز از رجب را روزه بگيرد، هفت در جهنم به روى او بسته مى شود. و هر كه هشت روز را
روزه بگيرد، هشت در بهشت به روى او گشوده مى شود. و هر كه پانزده روز را روزه
بگيرد، هر حاجت كه از حق تعالى بخواهد، برآورد. و هر كه بيست و پنج روز آن را روزه
بگيرد، گفته مى شود كه عمل را از سر بگير كه خدا گناهان تو را آمرزيده . و هر كه
زياد كند، خداى تعالى هم اجر او را زياد مى كند(172))).
و از حضرت باقر عليه السلام مروى است كه فرمود كه : ((هر كه
يك روز از اول ماه رجب را، يا وسط آن ، يا آخر آن را روزه بگيرد، واجب مى گرداند
خدا از براى بهشت را و مى گرداند او را با ما در درجه ما در روز قيامت . و هر كه دو
روز از رجب را روزه بگيرد، گفته مى شود كه عمل را از سر بگير كه به تحقيق خدا
آمرزيده گناهان گذشته تو را. و هر كه سه روز آن را روزه بگيرد، گفته مى شود از براى
او كه خدا آمرزيده گناهان گذشته و آينده تو را، پس شفاعت كن از براى هر كه مى خواهى
از برادران مؤ من و آشنايان . و هر كه هفت روز از رجب را روزه بگيرد، هفت در جهنم
به روى او بسته مى شود. و هر كه هشت روز آن را روزه بگيرد، هشت در بهشت از براى او
گشوده مى شود(173
))).
پانزدهم : روزه ماه شعبان ، همه آن يا
بعضى از آن .
و در فضيلت روزه آن احاديث بسيار وارد شده است ، كه منقول است كه از حضرت
رسول صلى الله عليه و آله سؤ ال كردند كه كه كدام روزه از روزهاى سنتى افضل است ؟
فرمود: ((روزه شعبان ، براى تنظيم ماه رمضان
(174))).
و ايضا از حضرت باقر عليه السلام منقول است كه : ((هر كه ماه
شعبان را روزه دارد، او را پاك كند از هر نفرتى و از قسم هاى معصيت و قسم هاى در
وقت غضب
(175))).
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : ((روزه
شعبان ذخيره بنده است از براى روز قيامت و هر بنده اى كه در شعبان روزه بسيار
بگيرد، البته حق تعالى امر معشيت او را به اصلاح آورد و كفايت كند شر دشمنان او را.
و كمتر ثوابى كه بر روزه دار روزى از شعبان مى دهند آن است كه بهشت از براى او واجب
گردد(176))).
و به سندهاى معتبر از آن حضرت منقول است كه : ((حضرت رسول
صلى الله عليه و آله فرمود كه : شعبان ماه من است و رمضان ماه خداست ، پس هر كه يك
روز از ماه من روزه بگيرد، من شفيع او باشم و در قيامت و هر كه دو روز از ماه من
روزه بدارد، گناهان گذشته او آمرزيده گردد و هر كه سه روز از ماه من روزه بدارد، او
را ندا كنند كه عمل را از سر گير(177)))؛
يعنى هيچ گناهى ندارى .
و احاديث در فضيلت روزه اين ماه بى شمار است و ذكر همه آنها در اين رساله مناسب
نيست
(178). و از بعضى روايات معلوم مى شود كه بهتر آن است كه روزه اين
ماه را وصل نكنند به روزه ماه مبارك رمضان
(179)؛ يعنى لااقل يك روز در ميان ماه شعبان و رمضان افطار كرده
شود. و حق آن است كه وصل كردن روزه شعبان به روزه ماه رمضان افضل است و ثواب آن بى
حد است ، همچنان كه احاديث بسيار بر آن دلالت مى كند.
شانزدهم : روزه ايام البيض ماه رجب
به جهت جا آوردن عمل ام داود، به نحوى كه در كتب ادعيه مذكور است
(180).
هفدهم : روز چهارشنبه و پنج شنبه و
جمعه
به جهت طلب حاجتى كه رو داده باشد.
و اين نيز در كتب ادعيه ذكر شده است
(181).
و بعضى از روزه هاى سنت ديگر هست كه در كتب مطوله مذكور است و ما به همين قدر در
اينجا اكتفا نموديم .
از جمله روزه هاى سنت ، روزه هر روز است ، مگر روزهايى كه روزه آن حرام است ، به
تفصيلى كه بعد از اين مذكور خواهد شد(182).
و در هر روزه روزه گرفتن سنت است و موجب ثواب مى شود. بلى ، فرق روزه هاى مخصوصى كه
ذكر شده آن است كه علاوه بر ثواب مطلق روزه ، وقوع آن در روز نيز زيادتى ثواب دارد
و هرگاه در روزى ديگر روزه بدارد، آن زيادتى ثواب را نخواهد داشت ، به خلاف روزه
مطلق ، كه در هر روزى كه گرفته شود، ثواب آن تفاوت نمى كند، مگر در روزهايى كه روزه
آنها مكروه است ؛ همچنان كه خواهد آمد(183).
و نيز بدان كه بعضى از علماء گفته اند كه روزه روز عرفه هرگاه هلال محقق باشد و
باعث ضعف از دعا و عبادت نباشد، سنت است
(184) و اظهر در نظر حقير آن است كه روزه روز عرفه بخصوصه سنت نيست
، بلكه آن هم مانند روزهاى ديگر است كه ترغيبى در آن نرسيده است .
و همچنين بعضى روزه روز عاشورا را به جهت حزن و اندوه ، مستحب دانسته اند(185)
و اظهر عدم استحباب ، بلكه كراهت است ، همچنان كه مذكور خواهد شد(186).
و از جمله روزه هايى كه بعضى روزه آن را سنت دانسته اند، روزه دوشنبه است
(187) و اقوى آن است كه سنت نيست ، بلكه روزه نگرفتن آن بهتر است ،
مگر هرگاه روز دوشنبه يكى از روزهايى واقع شود كه روزه آن سنت است . و از حضرت امام
رضا عليه السلام مروى است كه : ((روز دوشنبه روز نحسى است كه
حق تعالى در آن روز قبض روح پيغمبر خود را نمود و مصيبتى نرسيد به آل محمد مگر در
روز دوشنبه ، پس ما آن را شوم گرفتيم و دشمنان ما به آن روز تبرك جستند. و روز
عاشورا، شهيد شد در آن حسين عليه السلام و تبرك جست به آن ابن مرجانه و شوم گرفتند
آن را آل محمد صلى الله عليه و آله ، پس هر كه روزه بگيرد اين دو روز را يا تبرك
بجويد به اين دو روز، ملاقات خواهد كرد پروردگار را در حالتى كه قلب او مسخ شده
خواهد بود و حشر او در قيامت با كسانى خواهد بود كه سنت قرار داده اند روزه اين دو
روز را و تبرك جسته اند به اين دو روز(188))).
و مخفى نماند كه از جمله روزه هاى سنت ، ((روزه تاءديب
)) است . و آن عبارت است از امساك كردن و بازداشتن خود از
چيزهايى كه باعث افطار مى شود، در بعضى از روز، به جهت نگاه داشتن و مراعات كردن
ادب . پس فى الحقيقه آن ، روزه نيست ، اما نظر به اينكه آن شخص شبيه به روزه داران
است در اينكه امساك مى كند از مفطرات ، آن را روزه گفته اند.
و آن در هفت موضع است :
اول : در مسافر، هرگاه بعد از ظهر وارد خانه خود يا
مكانى كه قصد اقامت ده روز دارد، بشود. پس از براى او مستحب است كه تا شام امساك
كند و چيزى كه باعث افطار شود به عمل نياورد، اگر چه در آن روز روزه او صحيح نيست .
و همچنين است هرگاه پيش از ظهر وارد خانه خود يا موضع قصد اقامت بشود، اما پيش از
ورود افطار كرده باشد، كه در اين صورت نيز از براى او سنت است كه تا شام امساك كند.
دويم : مريض ، هرگاه پيش از ظهر از مرض شفا يابد و
پيش از رفع شدن مرض افطار كرده باشد، يا بعد از ظهر مرض او رفع شود؛ خواه افطار
كرده باشد يا نه ، كه در اين دو صورت ، مستحب است از براى او كه تا شام شبيه به
روزه داران باشد و ديگر افطار نكند.
سيم : حايض و صاحب نفاس ، هرگاه در اثناى روز خون او
منقطع شود و پاك شود. در اين صورت مستحب است كه ديگر تا شام چيزى نخورد و افطار
نكند؛ خواه پيش از انقطاع خون افطار كرده باشد يا نه .
چهارم : كافر، هرگاه در اثناى روز مسلمان شود، سنت
است از براى او كه بعد از مسلمان شدن امساك بكند.
پنجم : طفل ، هرگاه در ميان روز بالغ شود، از براى او
سنت است كه در بقيه آن روز افطار نكند.
ششم : ديوانه ، هرگاه در ميان روز ديوانگى او رفع
شود.
هفتم : بى هوش ، چنانچه در اثناى روز افاقه او بشود و
به حال خود باز آيد.
و بدان كه ظاهر آن است كه روزه روز عاشورا نيز - كه در بعضى اخبار رسيده است
(189) - از اين قبيل باشد؛ يعنى سنت باشد كه در روز عاشورا در اكثر
روز امساك كند از مضطرات ، به جهت حزن و اندوه ، اما تا شام نرساند، همچنان كه
خواهد آمد(190).
و همچنين روزه طفل در بعضى از روز، كه در وقتى كه طاقت روزه تمام روز را نداشته
باشد، از اين قبيل است ؛ يعنى سنت است كه طفل را عادت بدهند به روزه گرفتن ، همچنان
كه گذشت
(191). و هرگاه همه روز را تاب نياورد، تا هر قدر كه مى تواند امساك
كند و بعد افطار مى كند و روزه او ((روزه تاءديب
)) خواهد بود.
و در اينجا دو مساءله است كه بايد بيان شود:
مساءله اول : بدان كه احكام روزه سنت و مسايل و
متعلقات و مبطلات و مكروهات (آن ) به نحوى است كه سابق بر اين مذكور شد.
مساءله دويم : هرگاه كسى در روزى نيت روزه سنت كند از
صبح تا شام ، در هر وقت كه خواهد مى تواند روزه را بر هم زند و افطار كند. بلى ،
بعد از داخل شدن ظهر مكروه است برهم زدن روزه و افطار كردن ، و قبل از ظهر كراهت هم
ندارد.
و كراهت افطار كردن بعد از ظهر در وقتى است كه كسى او را تكليف به طعام خوردن نكند.
اما هرگاه كسى او را تكليف كند، يا وارد شود بر كسى و او طعامى از جهت او بياورد،
پس افطار كردن كراهت ندارد، بلكه افضل افطار كردن است .
مبحث سيم : در بيان روزه هاى حرام
و آنها ده روز است :
اول : روزه دو روز عيد؛ يعنى : عيد
فطر و عيد اضحى .
دويم : روزه سه روز ايام تشريق
يعنى روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ماه ذى الحجه ، از براى كسى كه در منى
باشد، و كسى كه در منى نباشد روزه گرفتن آن ضرر ندارد.
سيم : روزه روزى كه شك شود در آن روز
كه آيا آخر شعبان است يا اول رمضان ، به نيت واجب ، يا به نيت اول رمضان .
اما هرگاه به نيت سنت يا به نيت آخر شعبان روزه بگيرد، حرام نيست ، بلكه سنت
است ، چنانچه گذشت
(192).
و بعضى از متاءخرين گفته است كه : احتياط آن است كه روز شك را مطلقا روزه نگيرد، نه
به نيت اول رمضان و نه به نيت آخر شعبان
(193). و اين كلام ضعيف است .
چهارم :روزه صمت .
و آن روزه اى
(194) است كه علاوه بر نيت روزه ، نيت كند كه تا شام حرف نزند.
هرگاه چنين نيتى بكند، مشهور ميان علماء آن است كه علاوه بر آنكه فعل حرام كرده ،
روزه او نيز باطل مى شود. و بعضى احتمال داده اند كه همين فعل حرام كرده باشد و
روزه باطل نشود(195).
و اين اظهر است ، اگر چه قول اول نيز دور نيست .
و هرگاه با نيت روزه ضم كند كه در بعضى از روز حرف نزدند، احتمال مى رود كه حرام
نباشد، به جهت اينكه اخبارى كه تواند حجت باشد، در آنها تصريح شده است به حرمت حرف
نزدن تا شام
(196). و ظاهر آن است كه حرام باشد نيت حرف نزدن تا شام ، اگر چه با
قصد روزه نباشد، مگر اينكه به جهت اين نيت را بكند كه شرعا رجحانى داشته باشد.
پنجم : روزه وصال .
و روزه وصال آن است كه نيت كند كه روز را روزه بگيرد تا وقت سحر و در سحر
افطار كند. و هرگاه چنين نيت كند، علاوه بر اينكه فعل حرام كرده است ، روزه او نيز
باطل است .
و بعضى از فقهاء گفته اند كه روزه وصال آن است كه دو روز و يك شب روزه بگيرد كه در
يك شب مطلقا افطار نكند و روز قبل و بعد آن را - هر دو - روزه بگيرد(197).
و ظاهر آن است كه اين نيز حرام باشد، اگر چه اقوى آن است كه معناى روزه وصال ، همان
اول است .
و مخفى نماند كه حرام بودن در صورتى است كه افطار نكردن آن تا سحر به نيت روزه
باشد، اما اگر افطار نكردن به جهتى ديگر باشد، مانند افطار شخصى ، يا مشغول بودن به
شغلى ، يا غير اينها، حرام نيست ، اگر چه احوط آن است كه به هيچ جهتى از جهات افطار
كردن را تا سحر تاءخير نيندازد.
ششم : روزه نذر معصيت .
يعنى نذر كند كه هرگاه فلان معصيت از براى او ميسر شود، به شكرانه آن روزه
بگيرد. و هرگاه همچنين نذرى بكند، نذر او منعقد نمى شود. اما هرگاه نذر كند كه
هرگاه فلان معصيت از آن سر زند، به جهت ((زجر نفس
)) روزه بگيرد، نذر او منعقد مى شود و حرام نيست ، بلكه بعد
از نذر و سر زدن معصيت ، واجب است كه روزه را بگيرد.
هفتم : روزه زن بدون اذن شوهر.
هرگاه روزه سنتى باشد، حرام است بر زن بدون اذن شوهر روزه سنتى گرفتن ،
مطلقا؛ خواه زن دايمى باشد يا متعه ، و خواه شوهر حاضر باشد يا به سفر رفته باشد. و
فرقى نيست ميان اينكه صريحا منع كند از روزه گرفتن ، يا زن نداند كه راضى است يا نه
. و ظاهر آن است كه هرگاه اذن فحوى بر رضاى او باشد، كفايت مى كند.
هشتم : روزه سنتى بنده بدون اذن آقا.
و آن نيز حرام است مطلقا؛ خواه آقا حاضر باشد يا غايب .
نهم : روزه مسافر در وقتى كه شرايط
سفر در او متحقق باشد؛ خواه روزه واجبى و خواه روزه سنتى ، بنا بر اقوى ، مگر آنچه
استثنا شده است ، به تفصيلى كه مذكور خواهد شد(198).
دهم : روزه مريض ، هرگاه به (موجب ) روزه متضرر شود.
مبحث چهارم : در بيان روزه هايى كه مكروه است
و آن هشت روزه است :
اول : روزه روز عرفه
در صورتى كه خوف آن باشد كه روزه موجب ضعفى شود كه مانع از دعا و عبادت
باشد، يا در صورتى كه هلال ذى الحجه مشتبه است و احتمال برود كه آن روز عيد باشد.
دويم : روزه روز عاشورا.
و آن روز دهم ماه محرم است و روزه آن روز مكروه است ، بنابر اقوى .
و بعضى از متاءخرين گفته اند كه حرام است روزه روز عاشورا، بلكه گفته است كه حرام
بودن روزه او در نهايت ظهور و وضوح است
(199).
و جمعى از علماء گفته اند كه مستحب است روزه روز عاشورا به قصد حزن و اندوه ناك
بودن
(200).
و اقوى آن است كه روزه آن مكروه است . بلى ، سنت است كه در اين روز امساك كند از
چيزى خوردن بدون نيت روزه تا عصر و بعد از آن افطار كند.
و بدان كه كراهت روزه اين دو روز در وقتى است كه اتفاق نيفتاده باشد كه روزه آنها
واجب باشد، اما هرگاه روزه آنها واجب شده باشد، مثل اينكه پنجشنبه را نذر كرده باشد
كه روزه بگيرد و اتفاق بيفتد كه عاشورا باشد، يا عرفه باشد و هلال ذى الحجه مشتبه
باشد، يا باعث ضعف در دعا و عبادت نباشد، روزه آن مكروه نيست ، بلكه واجب است .
سيم : روزه گرفتن ميهمان روزه سنتى را
بدون اذن ميزبان .
و بعضى از علماء گفته اند كه مكروه بودن در صورتى است كه منع نكند و اگر منع
كند، حرام است و روزه آن باطل است
(201).
و بعضى از متاءخرين گفته است كه مطلقا روزه سنتى ميهمان بدون اذن ميزبان ، حرام است
؛ خواه منع بكند يا نه
(202).
و اقوى آن است كه مطلقا روزه آن مكروه است ؛ خواه منع بكند يا نه .
چهارم : روزه گرفتن ميزبان روزه سنتى
را بدون اذن ميهمان .
پنجم : روزه گرفتن پسر بدون اذن پدر و مادر.
و جمعى از علماء در اينجا نيز تصريح كرده اند به حرام بودن روزه او بدون اذن
آنها(203)،
و اظهر كراهت است .
و بعضى تخصيص داده اند كراهت روزه پسر را در وقتى كه بدون اذن پدر باشد و ذكر مادر
را نكرده اند(204)،
و حق آن است كه بدون اذن مادر نيز مكروه است .
و ظاهر آن است كه اين حكم تخصيص به پسر نداشته باشد، بلكه دختر نيز چنين باشد.
ششم : روزه سه روز بعد از عيد فطر.
و آنچه را جمعى از علماء گفته اند كه روزه شش روز بعد از عيد فطر سنت است
(205)، ضعيف است .
هفتم : روزه ايام تشريق از براى كسى
كه در منى نباشد.
هشتم : روزه كسى كه نيت روزه سنت كرده باشد و او را تكليف
كنند به طعام خوردن
و احاديث بسيار، دلالت بر افضليت افطار در اين صورت مى كند(206)،
بلكه ظاهر آن است كه خلافى در اين نباشد كه هرگاه كسى نيت روزه سنتى كرده باشد و او
را تكليف به طعام خوردن كنند، بهتر آن است كه افطار كند.
و افضل آن است كه در اين صورت اظهار نكند كه من روزه ام و افطار كند؛ خواه طعام را
بخصوص او حاضر كرده باشند، يا بخصوص او نباشد، و خواه تكليف كننده كسى باشد كه مكدر
شود از چيزى نخوردن او يا نه ، و خواه پيش از ظهر باشد يا بعد از آن .
در حديث صحيح مروى است از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود كه : ((هر
كه داخل بشود بر برادر مؤ من خود و روزه باشد، پس افطار كند در نزد او و اعلام نكند
او را كه من روزه ام ، خداى تعالى روزه يك سال به جهت او مى نويسد(207))).
و ايضا مروى است كه از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود كه : ((هر
كه داخل بشود بر برادر مؤ من خود و روزه باشد و افطار كند به جهت خاطر برادر مؤ من
، افضل است از روزه سنتى گرفتن
(208))).
و ايضا مروى است از على بن حديد كه گفت : عرض كردم به حضرت كاظم عليه السلام كه من
داخل مى شوم بر جمعى و ايشان چيزى مى خورند و من نماز عصر را كرده ام و روزه ام ،
پس به من مى گويند: افطار كن ، حضرت فرمود كه : ((افطار كن !
پس به درستى كه افطار كردن افضل است
(209))).
مطلب سيم : در بيان احكام مسافر و
بيان قضاى روزه و احكام آن و بيان كفاره روزه واحكامى كه متعلق به آن است .
و در اين مطلب سه فصل است
(210).
فصل اول : در بيان احكام سفر و مسافر
و آنچه متعلق به آن است
و هر چند جميع مسايل متعلقه به سفر، از شرايط و احكام ، در كتاب تحفه رضويه
(211 ) به تفصيل مذكور شده است ، ليكن در اينجا بر سبيل اجمال ،
بعضى از آنها ذكر مى شود.
و در اين فصل دو مقام است :
مقام اول : در بيان سفرى كه در آن
افطار كردن واجب است
بدان كه - همچنان كه مكرر مذكور شد(212)-
واجب است بر مسافر كه افطار كند و روزه گرفتن بر آن حرام است . و سفرى كه بايد
افطار نمود، بعينه همان سفرى است كه نماز را بايد در آن قصر نمود. و آن موقوف به
چند شرط است :
اول : مسافت
بدان كه اگر مسافتى كه مى رود هشت فرسخ شرعى باشد- كه هر فرسخى سه ميل است و هر
ميلى چهار هزار زرع ، به زراع دست - البته بايد روزه را بخورد و روزه گرفتن بر آن
حرام است . و همچنين اگر مسافتى كه مى رود به چهار فرسخ شرعى رسيده باشد و خواهد
همان روز برگردد، بايد البته افطار كند. و اگر به چهار فرسخ رسيده باشد و به هشت
فرسخ نرسيده باشد و اراده برگشتن در همان روز نداشته باشد، مشهور آن است كه بايد
روزه را بگيرد. و ابن ابى عقيل و بعضى از متاءخرين گفته اند كه در اين صورت افطار
كردن واجب است و جايز نيست روزه گرفتن
(213). اما اقوى و اصح آن است كه روزه گرفتن واجب نيست ، بلكه مخير
است ميان روزه گرفتن و افطار كردن ، اما افطار كردن و روزه نگرفتن افضل است ، بلكه
احوط نيز آن است كه افطار كند و روزه را ترك كند؛ خواه پيش از ده روز اراده داشته
باشد به مكان خود عود كند، يا نه .