گفتار در حج مستحبى<"58">
مساءله 1 - براى كسى كه شرائط وجوب حج يعنى بلوغ و
استطاعت و غير آنرا ندارد مستحب است ، تا جائى كه ممكن است حج بجاى آورد، و همچنين
براى كسى كه حج واجب راآورده اين استحباب هست ، و مستحب است آنرا تكرار كند بلكه
همه ساله بجاى آورد ترك آن در پنج سال متوالى مكروه است و مستحب است هنگام بيرون
آمدن از مكه نيت برگشتن را داشته باشد و قصد برنگشتن به آن مكروه است .
مساءله 2 - مستحب است كه آدمى تبرعا و بدون گرفتن
اجرت به نيابت از مرده و زنده خويشاوندان و غير آنان و همچنين به نيابت از معصومين
عليهم السلام حج بجاى آورد، و از طرف آنان طواف كند البته اين استحبابا در وقتى است
كه منوب عنه در مكه حاضر نباشد و يا اگر حاضر است نمى تواند حج بجاى آورد و مستحب
است انسان ديگرى را به حج بفرستد چه اينكه آن ديگرى مستطيع باشد و يا نباشد و جائز
است از زكاة هزينه حج كسى را داد كه استطاعت آنرا ندارد.
مساءله 3 - براى كسى كه هزينه حج را ندارد مستحب است
زاد وراحله آنرا قرض كند البته اين در صورتى است كه اطمينان داشته باشدبه اينكه مى
تواند آن قرض را بپردازد.
مساءله 4 - مستحب است در سفر حج زياد خرج كند و
آوردن حج بهتر از آن است كه هزينه آن را صدقه دهد.
مساءله 5 - آوردن حج با مال حرام جائز نيست ولى با
مال مشتبه از قبيل جائزه اى كه سلطان جور به كسى بدهد و او علمى به حرمت آن مال
نداشته باشد جائز است .
مساءله 6 - جائز است اينك ثواب حج را بعد از تمام
شدن آن به ديگرى اهدا كند همچنانكه مى تواند قبل ازشروع اهداء به غير را نيت كند.
مساءله 7 - براى كسى كه مالى آن كه با آن حج برود
ندارد مستحب است هر چند به نحو اجير شدن از طرف غير آنرا بياورد.
گفتار دراقسام عمره<"59">
مساءله 1 - عمره مانند حج تقسيم مى شود به عمرة واجب
( چه به اصل شرع و چه به خاطر سبب ديگر چون نذر) و عمره مستحب عمره واجب به اصل شرع
همان است كه با حجة الاسلام ميشود، بر هر مكلفى كه داراى شرائط معتبره در حج باشد
واجب است در عرض عمرش يك بار عمره را بجايآورد و وجوب اين عمره مانند حج فورى است
ودر واجب شدن آن شرط نيست كه استطاعت حج را نيز داشته باشد بلكه استطاعتش بر عمره
به تنهاى كافى است كه عمره بر او واجب شود هرچند كه استطاعت براى حج نداشته باشد
همچنانكه عكس آن نيز همين حكم را دارد يعنى اگر كسى تنها استطاعت انجام حج را دارد
حج به تنهائى بر او واجب است بدون عمره .
مساءله 2 - عمره تمتع از عمره مفرده مجزى است ، حال
آيا بر كسى كه وظيفه اش حج تمتع است ولى استطاعت آنرا ندارد تنها استطاعت عمره را
دارد عمره بر او واجب است يا نه ؟ مشهور گفته اند واجب نيست و همين قول اقوى است و
بنابراين بر كسى كه اجير شده براى غير حج بجاى آورد بعد از انجام آن با اينكه
استطاعت آوردن عمره مفرده را دارد چون در مكه بر او واجب نيست و همچنين بر كسى كه
بخاطر مانعى تمكن از حج ندارد ولى تمكن از عمره را دارد واجب نيست آنرا بياورد لكن
نزديكتر به احتياط آوردن آن است .
مساءله 3 - گاه مى شود كه عمره بخاطر نذر و يا سوگند
و يا عهد و يا شرطى در ضمن عقد و يا اجير شدن براى غير و يا فاسد شدن حج قبلى واجب
مى شود، هر چند كه در غير فرض اخير تحقيق اين است كه اطلاق وجوب بر چنين حجى مسامحه
است (چون در حقيقت وفاى به نذر و عهد و شرط سوگند واجب است نه حج ) يكى ديگر از
مواردى كه عمره واجب مى شود عمره كه بخاطر داخل شدن مكه است كه در اينجا نيز در
حقيقت داخل شدن به مكه بدون احرام حرام است مگر در چند مورد: يكى آنكه شغلى (از
قبيل هيزم و بوته كنى ) داشته باشد كه ايجاب كند همه روزه از مكه خارج شود و برگردد
و اما اگر شغل او مستلزم تكرار و از آن خارج مى شوند استثناء شده اند يكى ديگر از
مواردى كه استثناء شده مريض و مبطون و افراد ديگرى است كه در جاى خودش ذكر كرده
اند، و غير از چند موردى كه گفتيم آوردن آن مستحب است در عمره نيز مانند حج مستحب
آن است كه تكرار شود و در فاصله معتبر بين دو عمره اختلاف كرده اند و احتياط واجب
آن است كه اگر بخواهد در كمتر از يك عمره اول انجام دهد آنرا به اميد ثواب بياورد.
گفتار در اقسام حج<"60">
حج سه قسم است : تمتع و قران و افراد حج تمتع بر كسى واجب است كه منزلش از مكه دور
باشد، و حج قران و افراد وظيفه كسانى است كه حاضر باشند (يعنى از مكه دور نباشد) حد
دورى از مكه بنابر اقوى چهل و هشت ميل از هر طرف است ، و كسى كه در سرچهل و هشت
ميلى قرار داردعلى الظاهر وظيفه اش تمتع است و اگر كسى شك كند در اينكه منزلش داخل
حد است و يا خارج آن واجب است فحص كند و اگر تمكن از فحص ندارد رعايت احتياط را
بنمايد (هم وظيفه دور را انجام دهد و هم وظيفه نزديك را) آنچه گفته شد درباره حجة
الاسلام است واما حج نذرى و امثال آن شخص مى تواند هر يك از اين قسم را نذر كند و
يا عهد نموده و يا بر اداء آن سوگند ياد كند و اما حج افسادى تابع حجى است كه فاسد
شده اگر تمتع بوده بايد تمتع بياورد و اگر قران يا افراد بوده بايد قران يا افراد
بياورد.
مساءله 1 - كسى كه داراى دو وطن است يكى داخل در حدت
و يكى در خارج آن و يا در سر حدبايد ببيند در كدام وطن بيشتر زندگى مى كند وظيفه
آنرا انجام دهد لكن به شرطى كه دوسال در مكه اقامت نكرده باشد، و اگر از اين نظر
مساوى بودنداگر استطاعت حج از هر دو منزل را دارد مخير معين دو وظيفه است هرچند كه
بهتر انتخاب تمتع است و اگر استطاعت حج از يكى از دو منزلش را دارد و از منزل ديگر
استطاعت ندارد واجب است وظيفه وطن استطاعت را بياورد.
مساءله 2 - كسى كه از اهل مكه بوده و به بعضى از
شهرها رفته و سپس برگشته احتياط آن است كه واجب اهل مكه را بياورد بلكه اين خالى از
قوت نيست .
مساءله 3 - آفاقى (كسى كه منزلش در مكه نيست ) اگر
در شهر مكه مقيم شود، اگر اقامه اش بعد از استطاعت و وجوب حج تمتع بوده كه اشكالى
نيست در اينكه حكم تمتع درباره اش باقى است چه اينكه اقامتش به قصد توطن بوده باشد
يا بقصد مجاور ولو به پيش از دو سال ، و اما اگر مستطيع نبوده وبعد از اقامت مستيطع
شده (چنانچه استطاعت او بعد از ورود به سال سوم باشد) وظيفه اش منقلب مى شود و بايد
واجب اهل مكه را بياورد لكن به شرطى كه اقامتش بقصد مجاورت بوده باشد و اما اگر به
قصد توطن بوده از همان زمان كه قصد كرده وظيفه اش منقلب شده است و در صورت انقلاب
نسبت به استطاعت نيز حكم كلى را پيدا مى كند يعنى در مستطيع شدنش همين كافى است كه
بتواند از مكه حج كند ديگر مشروط به اين نسبت كه استطاعت حج از وطن را پيدا كند و
اگر بعد از اقامت در مكه و قبل از گذشته دو سال استطاعت برايش حاصل شد چنانچه قبل
از دو سال مبادرت به وظيفه كند ظاهرا مثل كسى مى شود كه در وطنش مستطيع شده كه بايد
حج تمتع بياورد هرچند كه تا سال سوم يا بيشتر هم در مكه بماند، و اما مكى از اگر از
مكه خارج شود و در شهرى از شهرهاى آفاق مجاور شود حكم اهل آن شهر را پيدا نمى كند
يعنى وظيفه اش حج تمتع نمى شود مگر وقت كه قصد توطن در آنجا را داشته باشد(و بعد از
قصد) و مستطيع شده باشد كه در اينصورت حتى از همان سال اول وظيفه اش تمتع مى شود.
مساءله 4 - كسى كه در مكه اقامت دارد اگر حج بر او
واجب شود مثل اينكه حصول استطاعت براى او در وطنش بوده ويا قبل از انقلاب وظيفه در
مكه مستطيع شده باشد، واجب است از مكه خارج شود و به ميقات برود ودر آنجا براى عمره
تمتع احرام ببندد، و به احتياط نزديكتر اين است كه به ميقات مخصوص سرزمين خود برود
و از آنجا محرم شود، بلكه اين خالى از قوت نيست واگر برايش امكان ندارد كافى است كه
به نزديكترين ميقات برود و احتياط آنست كه هر قدر كه مى تواند از مكه دور شود و در
جائى محرم شود كه نزديكترين نقطه به ميقات سرزمين خودش است و اگر برايش امكان
ندارد كه به نزديكترين ميقات برود در همانجائى كه هست احرام مى بندد و نزديكتر به
احتياط همان است كه تا مى تواند از مكه دور شود.
گفتارى اجمالى در كيفيت حج تمتع<"61">
حج تمتع آنست كه در ماههاى حج در يكى از ميقاتها احرام عمره تمتع براى حج را ببندد
و سپس داخل مكه معظمه شده ، هفت دور طواف خانه كعبه را انجام دهد و نزديك مقام
ابراهيم عليه السلام دو ركعت نماز طواف بخواند، و سپس بين صفا و مروه هفت نوبت سعى
كند(يعنى قدم بزند) آنگاه احتياطا هفت نوبت ديگر طواف نساء و سپس نماز طواف نساء را
بجاى آورد (هرچند كه اقوى اين است كه طواف نساء و نماز آن در عمره تمتع واجب نيست )
و در آخر تقصير كند(يعنى چيزى از موى و يا ناخن خود را بچيند) كه بعد از تقصير همه
آنچه كه با احرام بر او احرام شده بود برايش حلال مى شود، اين است صورت و كيفيت
عمره تمتع كه يكى از دو جزء حج تمتع است ، و سپس در مكه معظمه احرامى مى بندد براى
حج و وقت اين احرام تا زمانى وسعت دارد كه بداند مى تواند وقوف در عرفه را درك كند
وبهتر آنست كه آن را در روز ترويه يعنى هشتم ذى الحجة بعد از نماز ظهر انجام دهد،
سپس از مكه به سوى عرفات حركت مى كند و از ظهر روز عرفه تا غروب آنروز در عرفات
توقف نموده ، سپس به سوى مشعر كوچ مى كند وشب را در مشعر مى ماند و بعد از طلوع فجر
روز عيد قربان تا طلوع خورشيد در آنجا توقف مى كند، سپس به سوى منى كوچ مى كند تا
اعمال روز عيد را در آنجا انجام دهد، به اين نحو كه اول جمره عقبه را رمى كند وسپس
شتر يا گوسفند را قربانى مى كند، و آنگاه در صورتى كه حج اول او باشد بنابراحتياط
واجب سر را مى تراشد و اگر اولين سفر حج او نباشد مخير است بين تراشيدن سر و تقصير
(كوتاه كردن مقدارى از مو يا ناخن ) و اگر زن است تنها موى سر و يا ناخن را كوتاه
مى كند، و بعد از كوتاه كردن مو و يا ناخن شخص از احرام درمى آيد و همه محرمات غير
از زن و عطر بر اوحلال مى شود، البته نزديكتر به احتياط آن است كه از شكار كردن نيز
بپرهيزد و هر چند كه اقوى آن است كه شكار كردن از حيث احرام بر او حرام نيست ، بلكه
از حيث حرمت فقط حرام است بعد از حلق و يا تقصير اگر خواست در همان روز به مكه مى
آيد و طواف حج نموده دو ركعت نماز طواف مى خواند و سعى بين صفا و مروه مى كند و بوى
خوش بر او حلال مى شود و مجدداهفت شوط ديگر بعنوان طواف نساء دو ركعت نماز طواف را
مى خواند زن نيز بر او حلال مى گردد، و سپس به منى برگشته سه شب تشويق يعنى شب
يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه را در منى بيتوته مى كند، البته بيتوته شب
سيزدهم مخصوص بعضى از صور مساءله است كه بعدا شرح آن مى آيد، و در ايام تشريق همه
روزه هر سه ستون را رمى مى كند و اگر خواست روز عيد به مكه نمى رود و همچنان در منى
مى ماند تا در روز يازدهم و دوازدهم هر سه جمره را رمى كند آنگاه بعد از ظهر روز
دوازدهم بسوى مكه كوچ نموده دو طواف و سعى را در مكه انجام دهد، البته اين در صورتى
كه از زنان و شكار پرهيز داشته و اگر تا كوچ دوم يعنى روز سيزدهم در منى مانده مى
تواند بعد از رمى سه جمره قبل از ظهر كوچ كند، و صحيح تر آن است كه طواف و سعى حج
تا آخر ماه نزديكتر است بلكه سزاوار نيست كه بدون عذر آن تا فرداى روز عيد تاءخير
بيندازد تا چه رسد به بعد از ايام تشويق .
مساءله 1 - در حج تمتع چند چيز شرط است :
اول نيت : به اين معنا كه وقتى مى خواهد به احرام عمره تمتع محرم شود نيت كند كه مى
خواهد اين نوع از سه نوع حج را بياورد، پس اگر چنين نيتى نكرده باشد ويا نوع ديگر
را نيت كرده باشد و يا بطور ترديد نيت كرده باشد (مثلا گفته باشد محرم مى شود به
احرام يا قران و افراد) عملش صحيح نيست .
دوم : اينكه مجموع عمره و حج او در ماههاى حج واقع شود، بنابراين اگر همه عمره او و
يا قسمتى از آن در غير ماههاى حج واقع شده باشد عمره اش براى حج تمتع كافى نيست ، و
ماههاى حج عبارتند از سه ماه شوال و ذى قعده و ذى حجه كه بنابر اصح همه ذى الحجه
جزء ماههاى حج است .
سوم : اينكه حج و عمره در يكسال واقع شود، پس اگر عمره را در يك سال و حج را در سال
ديگر بياورد صحيح نيست ، و وظيفه حج تمتع را ساقط نمى كند، چه اينكه بعد از عمره اش
تا سال بعد در مكه بماند و يا نماند، و چه اينكه از احرام عمره اش محل شده باشد و
يا همچنان تا سال بعد به حال احرام مانده باشد.
چهارم : اينكه در حال اختيار احرام حج او در خود مكه واقع شود، و اما محل احرام
عمره اش ميقاتهائى است كه بعدا ذكر مى شود، و افضل در همه نقاط مكه مسجدالحرام و
افضل از همه نقاط مسجد مقام ابراهيم و يا حجر اسماعيل است واگر احرام بستن از شهر
مكه برايش متعذر بود از هرجا كه برايش امكان دارد محرم مى شود و اگر در حال اختيار
وعمدا از غير مكه محرم شود احرامش باطل است و اگر آنجا تجديد نكند حجش نيز باطل است
تنها آمدن به مكه كافى نيست بلكه بايد احرام را در آنجا تجديد كند زيرا احرام بستن
شخص در غير مكه مثل احرام نبستن است واگر بخاطر ندانستن مسئله مسئله و يا فراموش
كردن آن در غير مكه محرم شده باشد واجب است در صورت امكان به مكه برگردد واحرام را
در آنجا تجديد كند و اگر امكان ندارد در همانجا كه هست تجديد كند.
پنجم اينكه مجموع عمره وحج را يك نفر و يابراى يك نفر انجام دهد، پس اگر دو نفر
اجير شوند كه يكى به نيابت از شخصى كه فوت كرده عمره تمتع بياورد و ديگرى به نيابت
از همان شخص حج تمتع او را انجام دهد تكليفى كه بگردن ميت بوده ساقط نمى شود، و
همچنين اگر فردى عمره و حج تمتع را انجام دهد عمره اش را به نيابت از كسى و حجش را
به نيابت از شخص ديگر صحيح نيست .
مساءله 2 - احتياط واجب آنست كه بعد از خارج شدن از
احرام عمره تمتع بدون حاجت از مكه خارج نشود، و اگر حاجتى برايش پيش آمد احتياط آن
است كه اول در مكه به احرام حج تمتع محرم شود وآنگاه براى رفع حاجتش بيرون رفته و
در حال احرام برگردد و اعمال حج را انجام دهد، لكن اگر بدون حاجت وضرورت و بدون
احرام خارج شد و برگشت و براى حجش در مكه شد و اعمال حج را بجا آورد حجش صحيح است .
مساءله 3 - وقت احرام بستن براى حج وسيع است ،
بنابراين تاءخير انداختن آن تا هنگامى كه بتواند وقوف اختيارى عرفه را درك كند جائز
است ولى بيش از آن تاءخير انداختن جائز نيست و مستحب بلكه نزديكتر به احتياط آن
است كه احراى براى حج را در روز ترويه انجام دهد.
مساءله 4 - اگر احرام بستن را فراموش كند واز مكه به
سوى عرفات خارج شود واجب است به مكه برگردد و در آنجا احرام ببندد مگر آنكه بخاطر
تنگى وقت يا عذرى نتواند برگردد كه در اينصورت از همانجا كه هست احرام مى بندد واگر
بيادش نيايد تا همه اعمال حج تمام شود حجش صحيح است كسى هم كه جاهل به حكم است مثل
فراموش كار است و اما اگر عمدا احرام را ترك كند تا زمانى كه وقوف به عرفات به
مشعرش فوت شود حجش باطل است .
مساءله 5 - كسى كه وظيفه اش حج تمتع است جائز نيست
در حال اختيار به آن دو قسم ديگر عدول كند، بله اگر وقتش براى اتمام عمره تمتع و
رسيدن به حج تنگ باشد جائز است از عمره تمتع به حج افراد عدول كند و بعد از تمام
كردن حج بار ديگر براى عمره احرام ببندد و حد تنگى وقت اين است كه بترسد وقوف
اختيارى عرفه اش فوت شود، وظاهرا اين حكم شامل حج مستحبى نيز مى شود پس اگر در
احرامش عمره تمتع مستحبى را نيت كرده و وقتش تنگ شود يعنى نتواند عمره را تمام كند
وبه حج نيز برسد جائز است از عمره تمتع به حج افراد عدول كند و اقوى اين است كه
ديگر عمره بر او واجب نيست .
مساءله 6 - كسى كه وظيفه اش تمتع است اگر قبل از
داخل شدن در عمره بداند تنگى وقت اجازه اتمام عمره و رسيدن به حج را نمى دهد بعيد
نيست جائز باشد كه از همان اول به حج افراد عدول كند، بلكه اگر در حال احرام علم به
تنگى وقت پيدا كند جائز است اصلا حج افراد را نيت كند و بعد از انجام حج عمره مفرده
را بياورد كه در اين صورت حجش تمام است و از حجة الاسلام كافى ، و اگر در وسعت وقت
به نيت تمتع داخل عمره شود ولى سعى و طواف آنرا عمدا تاءخير بيندازد تا وقت تنگ شود
آيا جائز است عدول كند واگر عدول كرد كافى از حجة الاسلام او هست يا نه ؟ مشكل است
و احتياط آن است كه عدول بكند ولى به آن اكتفا ننمايد يعنى اگر حج بر او واجب بوده
دوباره حج را بياورد.
مساءله 7 - حائض و نفساء اگر وقتش كافى براى رسيدن
به طهر(پاك شدن ) و اتمام عمره نباشد واجب است به حج افراد عدول نموده حج را تمام
كند و سپس عمره مفرده اى بياورد، و اگر بخاطر عذرى بدون احرام داخل مكه شده و وقت
هم گنجايش بيرون آمدن و از ميقات محرم شدن را ندارد احرام حج افراد مى بندد و بعد
از تمام شدن حج عمره مفرده اى مى آورده و عملش صحيح و كافى از حجة الاسلام است .
مساءله 8 - حج افراد مانند حج تمتع است مگر در يك
چيز و آن اين است كه در حج تمتع قربانى واجب است ولى در افراد مستحب است .
مساءله 9- صورت عمره مفرده مانند عمره تمتع است و
تنها در چند چيز با آن تفاوت دارد، يكى اينكه در عمره تمتع راه بيرون شدن از احرام
تنها تقصير (كوتاه كردن مو و ناخن ) است و تراشيدن سر جائز نيست ، ولى در عمره
مفرده مخير است بين يكى از آن دو تفاوت دوم : اين است كه در عمره تمتع طواف نساء
نيست هرچند كه انجام آن به احتياط نزديكتر است ولى در عمره مفرده طواف نساء واجب
است سوم : اين است كه ميقات عمره تمتع يكى از مقيات هائى است كه ذكرش مى آيد ولى در
عمره مفرده ميقات نزديكترين نقطه حل است هرچند كه از ساير مواقيت نيز جائز احرام
ببندد.
گفتار در ميقاتها<"62">
ميقاتها عبارتند از نقاطى كه براى احرام بستن تعيين شده و آن جهت عمره حج پنج نقطه
است .
اول : ذوالحليفه است كه ميقات مردم مدينه و هر آن كسى است كه در مسير خود به مكه
معظمه از مدينه عبور مى كند و احتياط آن است كه به خود مسجد شجره اكتفا نموده در
بيرون مسجد و محاذى آن احرام نبندد بلكه اين معنا خالى از وجه نيست .
مساءله 1 - اقوى آن است كه جائز نيست در حال اختيار
احرام را تا حجفه كه ميقات مردم شام است تاءخير بيندازد، بله در صورتى كه از قبيل
مرض يا ضعف و ياعذرهاى ديگر غير آن دو در كار باشد مى تواند تاءخير بيندازد يعنى در
مسجد شجره محرم نشود تا برسد به جحفه و در آن جا محرم شود.
مساءله 2 - براى جنب و حائض و نفساء جائز است در حال
عبور كردن از مسجد شجره احرام ببندد، در صورتى كه احرام بستن بدون توقف در مسجد
ممكن باشد واجب است چنين كند و اما اگر ممكن نباشد جنب و همچنين حائض و نفسائيكه
خون آن ها قطع شده و آب ندارند و يا نمى توانند استعمال كنند بايد براى داخل شدن و
احرام بستن در مسجد تيمم كنند، و اما قبل از قطع خون اگر ممكن باشد صبر كنند تا قطع
شود وگرنه احتياط آن است كه خارج مسجد و پهلوى آن محرم بشوند و سپس در حجفه و يا
محاذى آن دوباره احرام را تجديد كنند.
دوم : عقيق است كه ميقات مردم نجد و عراق و هر آن كسى است كه در مسيرش به مكه از
اين نقطه عبور ميكند، و عقيق بيابانى است كه اول آن مسلخ و وسط آن عمره وآخر آن ذات
عرق است و اقوى آن است كه در حال اختيار احرام بستن در همه اين چند نقطه جائز است
البته از همه بهترش مسلخ و پس از آن عمره به ذات عرق تاءخير بيندازد احتياط آنست كه
چنين كند، بلكه در اين فرض جائز نبودن احرام قبل از عرق خالى از وجه نيست .
سوم : جحفه است كه ميقات اهل شام و مصر و مغرب و هر آن كسى است كه در مسيرش به طرف
مكه از اين سرزمين مى گذرد.
چهارم : يلملم است كه ميقات مردم يمن و هر آن كسى است كه در مسيرش به سوى مكه از
آنجا عبور مى كند.
پنجم : قرن المنازل است كه ميقات اهل طائف و هر آن كسى است كه سر راهش به مكه از آن
جا مى گذرد.
مساءله 3 - اگر كسى علم به اين ميقاتها دارد و آنها
را مى شناسد در آنجا احرام مى بندد واگر اطلاع ندارد كه مثل اين نقطه همان فلان
ميقات است يا خير، مقيات بودنش از راه دو شاهد عادل و شياع اطمينان آور ثابت مى
شود، و با نبودن آن دو با گفته اهل اطلاع كه گفته اش مظنه بياورد ثابت مى شود هرچند
كه اطمينان آور نباشد، بنابراين اگر مثلا بخواهد از مسلخ محرم شود و برايش ثابت
نشده باشد كه فلان محل مسلخ است بايد احرام را تاءخير بيندازد وپيش برود تا يقين
كند داخل ميقات شده است .
مساءله 4 - كسى كه در مسيرش به سوى مكه به هيچ يك از
ميقاتها برخورد نمى كند جائز است از نقطه اى محرم شود كه محاذى يكى از آنهاست و اگر
در مسيرش دو ميقات هست بنابراحتياط واجب است محاذى آن ميقاتى محرم شود، كه به مكه
دورتر از ديگرى است ، البته بهتر آن است كه در محاذى ميقات ديگر احرام خود را تجديد
كند.
مساءله 5 - منظور از محاذات اين است كه حاجى در
مسيرش به مكه به محلى برسد كه ميقات دست راست و يا سمت چپ او باشد به اين معنا كه
اگر خط مستقيمى از محل او به طرف ميقات فرض شود به ميقات برخورد كند و اگر حاجى از
آن محل جلوتر برود ميقات به طرف پشت سر او متمايل شود، البته ميزان محاذات عرفى است
نه عقلى و دقيق ، و كافى بودن محاذات از بالا براى كسى كه سواره طياره است (به فرضى
كه احرام با حفظ محاذات ممكن نباشد) مشكل است بنابراين احتياط آن است كه به اينچنين
احرام اكتفا نشود.
مساءله 6 - محاذات به همان راههائى اثبات مى شود كه
گفتيم اصل ميقات با آنها ثابت مى شود البته به گفته اهل خبره و كسانى كه به وسيله
قواعد علمى آنرا كشف مى كنند اگر گفته آنان مظنه بياورد نيز ثابت مى شود.
مساءله 7 - ميقاتهائى كه شمرديم ميقاتهائى مخصوص
عمره حج است وگرنه ميقاتهاى ديگرى نيز هست مانند: 1 - مكه معظمه ، كه ميقات حج تمتع
است . 2 - خانه شخصى ، كه ميقات كسانى است كه محل سكونتشان از ميقات به مكه نزديكتر
است و نيز ميقات اهل مكه و كسانى است كه مجاور مكه شده اند و وظيفه آنان از حج تمتع
به حج قران و افراد مبدل شده است كه اينها از خود مكه براى حج قران و افراد محرم
ميشود هرچند كه احتياط براى خصوص مجاور اقتضاء مى كند از جعرانه محرم شود، وظاهرا
احرام بستن از خانه براى نامبردگان از باب رخصت و تخفيف است نه اينكه احرام بستن از
ميقات برايشان جائز نباشد پس مى توانند به ميقات رفته از آن جا محرم شوند 3 -
نزديكترين نقطه حل به حرم : كه ميقات عمره مفرده است ، چه عمره اى كه بعد از حج
قران و حج افراد آورده مى شود و چه عمره اى كه به تنهائى و بدون حج انجام مى شود و
بهتر آنست كه در عمره مفرده از حديبيه يا جعرانه و يا تنعيم كه نزديكترين نقطه حل
به مكه است انجام گيرد.
گفتار در احكام ميقاتها<"63">
مساءله 1 - جائز نيست قبل از ميقات احرام بستن و اگر
ببندد منعقد نمى شود و عبور با احرام از ميقات كافى نيست بلكه بايد در ميقات محرم
شود مگر در دو جا كه استثناء شده يكى اينكه نذر كرده باشد كه قبل از ميقات احرام
ببندد كه اين نذر جائز و صحيح است و واجب است به نذر خود عمل كند، و بر چنين كسى
واجب نيست احرامى را كه قبل از ميقات بسته در ميقات تجديد كند، و نيز واجب نيست كه
حتما از ميقات عبور مى نمايد، و احتياط آن است كه نقطه احرام بستن را تعيين كند پس
بنابراحتياط نذر احرام بستن قبل از ميقات بدون اينكه معين كند كجا احرام ببندد صحيح
نيست ، بله بعيد نيست كه تعيين با ترديد بين دو مكان صحيح باشد به اينكه بگويد براى
خدا باد بر عهده من كه يا از كوفه محرم شود و يا از بصره هرچند تكه احتياط خلاف اين
و در اين مسئله فرقى نيست بين احرام براى حج واجب يا مستحب يا عمره مفرده ، بله اگر
براى حج يا عمره تمتع باشد شرطش آن است كه در ماههاى حج بوده باشد.
مساءله 2 - اگر نذر كند ونذر خود را عمدا و يا
نسيانا بشكند (يعنى از آن مكانى كه نذر كرده بود احرام نبندد) در صورتى كه از ميقات
محرم شده باشد احرامش باطل نيست تنها در صورت تخلف عمدى كفاره بعهده اش مى آيد.
مورد دوم جائى است كه بخواهد عمره را درك كند و بترسد كه اگر احرام را تا رسيدن به
ميقات تاءخير بنيدازد ماه رجب سرآيد، كه در اينصورت مى تواند از قبل از رسيدن به
حساب عمره رجب احرام ببندد هر چند كه بقيه اعمال عمره اش در شعبان واقع شود و بهتر
و به احتياط نزديكتر آنست كه چون به ميقات رسيد آنرا تجديد كند همچنانكه بهتر و به
احتياط نزديكتر آنست كه بستن احرام را تا آخر وقت رجب تاءخير بيندازد، هرچند كه
ظاهر اين است كه قبل از تنگى وقت نيز جائز است به شرطى كه تعيين داشته كه اگر احرام
را تا رسيدن به ميقات تاءخير بيندازد رجب از او فوت مى شود، و ظاهرا فرقى بين عمره
مستحبى و واجب و عمره نذرى و امثال آن نباشد.
مساءله 3 - تاءخير انداختن احرام از ميقات جائز نيست
، مثلا كسى كه مى خواهد حج و يا عمره را بجاى آورد و يا مى خواهد داخل مكه شود جائز
نيست در حال اختيار بدون احرام از ميقات بگذرد، بلكه احتياط آن است كه حتى از محاذى
ميقات نيز نگذرد هرچند كه سر راه خود ميقاتى ديگر در پيش داشته باشد، بنابراين
اگر از ميقات محرم نشده باشد واجب است برگردد به ميقات و احرام ببندد بلكه احتياط
آن است كه برگردد هرچند در پيش رويش ميقاتى ديگر باشد، و اما قصد مناسكى (براى حج
يا عمره ) ندارد و نمى خواهد داخل مكه شود مثلا در نقطه اى داخل حرم و خارج مكه
كارى دارد، واجب نيست احرام ببندد.
مساءله 4 - اگر عمدا و با علم احرام از ميقات تاءخير
بيندازد و سپس بخاطر تنگى وقت و ياعذرى نتواند به ميقات برگردد و در پيش روى هم
ميقاتى نباشد احرام وحجش باطل است و واجب است در صورتى كه مستطيع بوده سال بعد حج
را بياورد، و اما اگر مستطيع نبود واجب نيست هرچند كه بخاطر ترك احرام گناه كرده
است .
مساءله 5 - اگر مريض باشد و نتواند لباس خود را
درآورده دوجامه احرام رابه تن كند كافى است اينكه نيت احرام نموده تلبيه بگويد،
البته همينكه عذرش از بين رفت بايد جامه را بكند و لباس احرام را بپوشد و ديگر واجب
نيست به ميقات برگردد.
مساءله 6 - اگر بخاطر بيمارى يا بيهوشى و عذر ديگرى
مثل آنها نتواند از ميقات محرم شود در نتيجه بدون احرام از ميقات بگذرد، هرزمان كه
عذرش برطرف شد واجب است به ميقات برگردد و اگر نتوانست در همانجائيكه هست احرام
مى بندد، و نزديكتر به احتياط آنست كه بهر مقدار كه مى تواند به سمت ميقات برگردد
هرچند كه واجب نبودن اين اقوى است ، بله اگر به داخل حرم رسيده باشد حتى الامكان به
خارج حرم برميگردد و اگر ممكن نبود همانجا كه هست محرم مى شود و بهتر و نزديكتر به
احتياط آن است كه به هر مقدار كه مى تواند به طرف خارج حرم نزديكتر شود، در جائى هم
كه ترك احرام به خاطر فراموشى و يا ندانستن حكم و يا جهل به موضوع
(مثلا جهل به موضوع ميقات )بوده
و همچنين در فرضى كه بناى انجام مناسك نداشته و بعد از گذشتن از ميقات با به سمت آن
برگردد و اگر احرام را فراموش كند و تا آخر اعمال عمره آنرا نياورد و جبرانش نيز
برايش ممكن نباشد صحت عمره اش بعيد نيست لكن نزديكتر به احتياط آنست كه بگوئيم باطل
است و اگر تا آخر اعمال عمره و حج به ياد نياورد حج و عمره اش صحيح است .
گفتار در كيفيت احرام : <"64">
در هنگام بستن احرام سه چيز واجب است :
اول : قصد كردن ، نه به معناى داشتن نيست احرام بلكه به اين معنا كه معين كند اين
احرامش براى كداميك از مناسك است بنابراين اگر مثلا به قصد عمره (و ياحج ) احرام
ببندد و تلبيه بگويد محرم مى شود و احكام احرام بر آن مترتب مى گردد، واما اگر
عنوان عمره يا حج را قصد نكند وتنها احرام را نيت كند احرامش صحيح نيست زيرا معقول
نيست كه قصد احرام تحقيق دهنده عنوان احرام باشد، چه اينكه عمدا نيت عمره يا حج را
نكرده باشد و چه سهوا وچه بخاطر ندانستن حكم در نتيجه مناسكى هم كه با چنين احرامى
انجام داده در صورت عمد باطل است و اما در صورت سهو و جهل باطل نميشود و واجب است
دوباره احرام را از ميقات (اگر ممكن بود) تجديد كند و اگر ممكن نبود از هرجا كه
ممكن است كه تفصيل آن گذشت .
مساءله 1 - در نيت احرام مانند ساير عبادات دوچيز
معتبر است يكى قربت (به اينكه اولا عمل را به نيت تقرب به خدا بياورد و ثانيا خالصا
لوجه الله باشد) وديگر خلوص كه بانبودن آن دو و يا يكى از آندو احرام باطلب است و
بايد اين دو امر مقارن با شروع در احرام محقق باشد پس اگر در حين شروع محقق نباشد و
در اثناء حاصل شود كافى نيست و اگر آن دو را ترك كرده باشد واجب است احرام خود
راتجديد كند.
مساءله 2 - در نيت معتبر است كه معين كند كه اين
احرامش براى حج است و يا براى عمره ، براى تمتع است و يا قران ياافراد، براى خودش
است و يا نيابت ازغير است ، براى حجة الاسلام است ياحج نذرى يامستحبى ، بنابراين
اگر بدون تعيين نيت كند و تعيين آنرا موكول به بعد نمايد احرامش باطل است و اما نيت
وجه واجب نيست مگر وقتى كه تعيين متوقف بر آن باشد (مثلا نذر كرده باشد انجام حج
وجبى را به جهت وجوب آن ) و در نيت معتبر نيست كه آنرا به زبان بگويد و يا در دل
خود خطور دهد.
مساءله 3 - در احرام معتبر نيست كه به طور تفصيل و
يا اجمال قصد كند ترك محرمات را، حتى اگر قصدارتكاب بعضى از آنها را داشته باشد
ضررى به احرامش نمى زند، بله اگر قصد داشته باشد كارى كه حج را باطل مى كند انجام
دهد احرامش باطل است چون با قصد حج نمى سازد.
مساءله 4 - اگر بعد از بستن احرام فراموش كند چه
عنوانى را در نيت معين كرده حج را و يا عمره را، در صورتى كه صحت واقعى مختص به يكى
از آندو باشد نيت خود را به همان عنوان صحيح تجديد مى كند و در جائى كه عدول از يكى
به ديگرى جائز باشد نيت راعدول مى دهد وعملش صحيح مى شود، واگر هر دو عنوان صحيح
است ولى عدول از يكى به ديگرى جائز نيست اگر ممكن است و حرجى نيست طبق قواعد اجمالى
عمل مى كند واگر عمل بر طبق قواعد علم اجمالى بدون حرج ممكن نبود، به حسب امكانش و
به مقدارى كه حرج لازم نيايد رفتار مى نمايد.
مساءله 5 - اگر در نيت خود بگويد احرام مى بندم به
حجى كه فلانى به آن حج محرم شده اگر بداند كه او به چه حجى محرم شده احرامش صحيح
است ، و اما اگر نداند حجش باطل است .
مساءله 6 - اگر حج يا عمره اى كه به حسب اصل شرع به
گردنش آمده نوع معينى بوده باشد و او غير آنرا نيت كند باطل است ، و اما اگر آن چه
به عهده اش آمده با نذر و شبه نذر واجب شده باشد و او غير آنرا نيت كند باطل نمى
شود، و اگر در دل نوع معينى را نيت كند و در زبان نوعى ديگر را بگويد معيار همان
نوعى است كه در دل نيت كرده ، واگر مشغول مناسك نوعى معين باشد ودر اثناء شك كند در
اينكه هنگام احرام همانرا نيت كرده .
مساءله 7 - اگر از روى جهل بجاى عمره تمتع حج تمتع
را نيت كند اگر مقصود او اين بوده كه براى همان عملى محرم مى شود كه ديگران براى آن
محرم مى شوند و خيال مى كرده كه آنچه بار اول بايد برايش احرام بست نامش حج است
عمل او ظاهرا صحيح است و بعنوان عمره واقع مى شود و اما اگر خيال كند كه در تمتع حج
مقدم بر عمره است و محرم به احرام حج آن بشود به اين نيت كه از آنجا به عرفات برود
و اعمال حج را تمام نموده آن گاه براى عمره اش احرام ببندد احرامش باطل است و واجب
است آن را تجديد كند، و اگر ممكن است در ميقات و اگر ممكن نيست در جائى كه تفصيل آن
در ترك احرام گذشت .
دوم از واجبات احرام گفتن لبيك هاى چهارگانه است و صورت آن بنابر قول صحيح تر چنين
است : لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك اين
حداقلى است كه اگر بگويد محرم مى شود و احرامش هم صحيح است ولى نزديكتر به احتياط و
بهتر آن است كه دنبال آن اضافه كند: ان الحمد و النعمة لك و
الملك لاشريك لك لبيك و از اين هم به احتياط نزديكتر آن است كه بعد از آن
بگويد: لبيك اللهم لبيك ان الحمد و النعمة لك و الملك
لاشريك لك لبيك
مساءله 8 - واجب است تلبيه ها را بر وجه صحيح اداء
كند يعنى كلمات آن بر طبق قواعد عربى به زبان آورد، پس اگر غلط اداء كند با اينكه
مى تواند صحيح را هرچند از راه يادگيرى و يا تلقين بياورد كافى نيست و اما اگر
برايش ممكن نيست احتياط واجب آنست كه جمع كند بين آوردن تلبيه به هر نحوى كه ميداند
و آوردن ترجمه آن به زبان مادريش و بهتر آن است كه علاوه بر اين نائب هم بگيرد، و
كسى كه قدرت بر اداء تلبيه بطور صحيح دارد وصحيح نيست به ترجمه آن اكتفاء كند، و
كسى كه لال است با انگشتان خود اشاره مى كند وزبان را نيز به حركت درمى آورد و بهتر
آن است كه علاوه بر اين نائب هم بگيرد، و تلبيه كودك غير مميز را ديگرى مى گويد.
مساءله 9- احرام عمره و حج تمتع و احرام حج افراد و
عمره مفرده منعقد نمى شود مگر با گفتن تلبيه ، تنها حج قران است كه درآن مكلف
مخيراست بين گفتن تلبيه و اشعار و يا تقليد، اشعار مخصوص به شتر است و اما تقليد
مشترك بين شتر و ساير انواع هدى است ، و در شتر نيز بهتر آنست كه آنرا هم اشعار
كنند و هم تقليد، بنابراين احرام حج قران به يكى از سه راه منعقد مى شود.
1 - گفتن تلبيه
2 - اشعار: يعنى كوهان شتر را بخون آن آلوده كردن
3 - تقليد: يعنى نعلى را به گردن حيوان بستن . لكن نزديكتر به احتياط آن است كه با
اشعار و تقليد نيز تلبيه را ضميمه كند واحتياط واجب بر كسى كه حج قران انجام مى دهد
اين است كه تلبيه را بگويد، هرچند كه منعقد شدن احرامش موقوف به آن نيست پس گرفتن
تلبيه براى او واجب است از باب احتياط.
مساءله 10 - اگر تلبيه رافراموش كند واجب است به
مقيات برگردد و آن را تدارك كند، و اگر برگشتنش ممكن نبود بنابراحتياط واجب اگر
نگوئيم بنابر اقوى بايد همان تفصيلى كه در مسئله ترك احرام گذشت رعايت كند و اگر
قبل از تلبيه عملى را انجام دهد كه در حال احرام موجب كفاره است كفاره بعهده اش نمى
آيد چون هنوز احرامش منعقد نشده و جز با تلبيه منعقد نمى شود.
مساءله 11 - گفتن تلبيه يكبار واجب است بله بيش از
يكبار گفتن و تكرار آن به هر مقدار كه بتواند مستحب است مخصوصا در دنبال هر نماز
واجب و نافله و بالا رفتن از بلنديها و پائين آمدن به دره ها و در آخر شب و هنگام
بيدار شدن و موقع سوار شدن و هنگام ظهر و برخوردن به سواره اى كه مى آيد و در هنگام
سحر.
مساءله 12 - احتياط آن است كه كسى عمره تمتع انجام
مى دهد هنگام ديدن خانه هاى مكه تلبيه راقطع كند و احتياط آن است كه اگر شهر بزرگ
شده باشد همين كه خانه هاى مكه رااز دور مشاهده كرد تلبيه را قطع كند و كسى كه عمره
مفرده را مى آورد اگر از خارج حرم به طرف مكه مى آيد تلبيه را هنگام داخل شدن در
حرم قطع كند و اگر براى بستن احرام از مكه خارج شده تا هنگام ديدن كعبه تلبيه را
ادامه داده وقتى كعبه را ديد آنرا قطع كند، و كسى كه براى حج احرام بسته هر نوع حجى
كه باشد درظهر روز عرفه تلبيه راقطع مى كند و احتياط آن است كه بگوئيم قطع تلبيه
(در دو فرض اخير)وظيفه اى
است وجوبى به استحبابى .
مساءله 13 - ظاهرا در تكرار تلبيه لازم نيست آنرا به
همان نحو كه در هنگام انعقاد احرام معتبر بودبگويد، بلكه همين مقدار كافى است كه
بگويد، لبيك اللهم لبيك
بلكه بعيد نيست كه تكرار كلمه (لبيك ) نيز كافى باشد.
مساءله 14 - اگر بعداز گفتن تلبيه شك كند در اينك
آنرا صحيح انجام داده يانه بنا را بر صحت مى گذارد، ولى چنانچه بعد از نيت و پوشيدن
جامه احرام شك كند در اينكه تلبيه گفته يا نه بنابراين مى گذارد كه نگفته
(البته اين تا زمانى است كه در ميقات قراردارد)اما
بعد از گذشتن از ميقات و مخصوصا بعد از اشتغال بكارهائى كه بعد از احرام بايد انجام
داد، اگر چنين شكى كند بنابراين بگذارد كه آنرا گفته .
مساءله 15 - اگر عملى مرتكب شود كه كفاره مى آورد
سپس شك كند در اينكه بعد از تلبيه مرتكب شده تا كفاره به گردنش آمده باشد، و يا قبل
از تلبيه تا واجب نشده باشد، كفاره بر او واجب نيست چه اينكه به تاريخ تلبيه و در
تاريخ آن عمل هر دو جاهل باشد و چه به تاريخ يكى از آن دو جاهل باشد.
سوم از واجبات احرام پوشيدن دو جامه احرام بعد از كندن كليه جامه هائى كه پوشيدن بر
محرم حرام است بدين ترتيب كه يكى از آن دو جامه را مانند لنگ به كمر مى بندد و
ديگرى را چون عبا بدوش مى اندازد. و اقوى آن است كه پوشيدن دو جامه احرام شرط تحقق
احرام نيست بلكه واجبى تعبدى است و ظاهرا در پوشيدن آن دو جامه كيفيت خاصى معتبر
نيست بنابراين مى تواند به هر نحوى كه مى خواهد يكى را لنگ و ديگرى را سردوشى كند
چه اينكه دوطرف آنرا رها سازد و يا دامنه راست آنرا به دوش چپ و چپ آنرا بدوش راست
بيندازد و يا به طرز ديگرى آنرا بپوشد، چيزى كه هست نزديكتر به احتياط آن است كه
آنرا به طرز متعارف بپوشد و همچنين احتياط آن است كه لباس احرام را با چيزى و حتى
يكى را به ديگرى گره نزند و با سوزن و سنجاقى نبندد هرچند كه اقوى جواز همه اينها
است تا جائى كه از صورت لنگ و رداء بيرون نشود، بله اين احتياط كه لنگ را به گردن
خود گره نزند را نبايد ترك كند ودر اندازه اين دو جامه همين مقدار كه مسماى آن به
عمل آيد كافى است هرچند كه بهتر و به احتياط نزديكتر اين است كه لنگ به مقدارى بلند
باشد كه از ناف تا زانو را بپوشاند و رداء شانه ها را در خود جاى دهد.
مساءله 16 - احتياط واجب آن است كه نبايد به يك جامه
بلند كه يك طرف آن رالنگ و طرف ديگرش را رداء كند اكتفاء نمايد مگر در صورت ضرورت و
اگر ضرورت در اثناء عمل برطرف شد بايد دو جامه بپوشد، و همچنين احتياط آن دو را
انجام داده باشد بايد دوباره بعد از پوشيدن آن دو را اعاده كند، و احتياط آن است كه
در پوشيدن احرام نيت و قصد تقرب داشته باشد و اما در كندن جامه نيت نيمه معتبر نيست
هرچند كه بهتر وبه احتياط نزديكتر آن است كه در هنگام كندن جامه نيز نيت داشته
باشد.
مساءله 17 - اگر با علم به حكم وعمدا در پيراهن
احرام ببندد عمل حرامى مرتكب شده ولى اعاده آن واجب نيست و همچنين اگر روى دو جامه
احرام و يا زيرآن پيراهن بپوشد، هرچند كه اعاده كردن به احتياط نزديكتر است و كندن
پيراهن واجب فورى است و اگر از روى نادانى و يا فراموشى در پيراهن محرم شود وقتى
حكم را فهميد و يا متذكر شد واجب است آنرا بكند و احرامش صحيح است و اگر بعد از
بستن احرام پيراهن را بپوشد براى كندنش لازم است آنرا پاره كند واز پائين بدن بيرون
آورد بخلاف آنجائى كه پيراهن محرم شده باشد كه كندنش واجب است نه پاره كردنش .
مساءله 18 - بر محرم واجب نيست كه دائما دو جامه
احرام را بر تن داشته باشد بلكه جائز است آن دو را براى تطهير و تميز كردن از تن
درآورده تبديل نمايد بلكه ظاهرا جائز است كه گاهى از اوقات خود را از آن دو برهنه
كند.
مساءله 19 - در احرام پوشيدن بيش از دو با در نظر
داشتن شرائط اشكالى ندارد هرچندكه اضطرارى هم در بين نباشد.
مساءله 20 - در دو جامه احرام شرط آن است كه از
چيزهايى باشد كه نماز در آن جائز است پس احرام با پارچه ابريشمى يا جامه اى كه از
حيوان حرام گوشت درست شده يا جامه غصبى يا جامه متجنش به نجاستى كه در نماز عفو
نشده جائز نيست ، بلكه احتياط آن است كه زنان نيز با پارچه ابريشمى خالص احرام
نبندد بلكه احتياط براى زنان آن است كه تا آخر احرام لباس حرير نپوشد.
مساءله 21 - احرام بستن در لنگى نازك كه بدن نما
باشد جائز نيست و بهتر آن كه رداء نيز اينطور نازك نباشد.
مساءله 22 - بر زنان پوشيدن دو جامه احرام واجب نيست
پس براى آنان جائز است كه در جامه دوخته شده احرام ببندد.
مساءله 23 - احتياط واجب آن است كه دو جامه احرام را
اگر به نجاستى كه معفوعنه نيست متنجس شود تطهير نمايد و يا عوض كند، چه در اثناء
عمل باشد يا نباشد و احتياط آن است كه بدن نيز اگر در حال احرام نجس شود در تطهير
آن مبادرت نمايد، ولى اگر تطهير نكند احرامش باطل نمى شود و كفاره اى هم بر عهده اش
نخواهد بود.
مساءله 24 - نزديكتر به احتياط آن است كه جامه احرام
از جنس پوست نباشد هر چندكه بعيد نيست در صورتى كه صدق جامه كند جائز نباشد
همچنانكه لازم نيست بافته اى باشد پس احرام بستن در نمد در صورتى كه جامه احرام بر
آن صادق باشد صحيح است .
مساءله 25 - اگر بخاطر سرما و مانند آن ناگزير از
پوشيدن قبا با پيراهن شود پوشيدن آن جائز مى شود لكن واجب است آنرا پائين و بالا
بپوشد يعنى با دامن آن سينه خود راگرم كند و با سينه آن پائين تنه خود را و آنرا به
تن نكند بلكه رداى خويش قرار دهد بلكه نزديكتر به احتياط آن است كه پشت و رو
استعمالش كند. و در مورد پيراهن نيز واجب است آنرا رداى خود نموده بر تن نكند، بله
اگر جز با پوشيدن آن دو ضرورت برطرف نمى شود پوشيدن آن دو جائز است .
مساءله 26 - اگر هنگام احرام بستن عالما و عامدا دو
جامه احرام را نپوشيد و يا جامه اى داراى دوخت بپوشد معصيت كرده ولى احرامش صحيح
است و در صورتى كه با عذر بوده معصيت هم نكرده .
مساءله 27 - در صحت احرام طهارت از حدث اصغر و حدث
اكبر شرط نيست پس بدون وضو و در حال جنابت و حيض و نفاس هم احرام صحيح است .