ترجمه و شرح تبصرة المتعلمين فى أحكام الدين
جلد اول

علامه حلّى‏ (قدس سره‏)
مترجم: ابو الحسن بن محمد شعرانى‏

- ۶ -


باب هشتم در اعمال حج و در آن چند فصل است‏

فصل أول در احرام حج‏

چون از عمره فارغ شود واجب است از مكه احرام حج بندد و مستحب است احرام روز هشتم ذى الحجه باشد كه روز ترويه گويند زير ناودان خانه هنگام ظهر و احرام حج مانند احرام عمره است چنانكه گذشت مگر آن كه اينجا نيت حج كند و تلبيه را تا ظهر روز عرفه مستمر دارد و ظهر قطع كند. اگر فراموش كند احرام بندد تا وقتى به عرفات برسد در صورت امكان به مكه باز گردد و گر به همان جا احرام بندد و اگر تا آخر مناسك به ياد احرام نيايد چيزى بر او نيست و حجش صحيح است‏ و بعضى گويند صحيح نيست.

و أصل در اعمال حج آن است كه بترك هيچ يك سهوا حج يا عمره باطل نشود و در غالب آنها به جاى عمل اختيارى اضطرارى هم مشروع است.

فصل دويم در وقوف به عرفات‏

يعنى بودن و ماندن در صحراى عرفات ركن حج است اگر عمدا ترك كنند حج باطل مى‏شود و اگر فراموش كند تا آفتاب غروب كند و به مشعر الحرام هم نرسد نيز حج باطل است.

واجب است در وقوف عرفات نيت كردن و تا غروب آفتاب در آنجا ماندن و اگر روز نتواند شب تا پيش از آن كه فجر طلوع كند صحيح است و اگر شب نيز نتواند يا فراموش كند اما در مشعر الحرام وقوف كند كافى است.

اگر پيش از غروب آفتاب بعلم و اختيار از عرفات بيرون رود واجب است شترى بكشد و اگر نتواند هيجده روز روزه دارد

و اگر مسأله نداند يا فراموش كرده باشد بر او فديه و كفاره واجب نيست و اين كه بعضى پندارند در شريعت اسلام جاهل اگر چه مقصر نباشد در حكم عالم است و جهل را عذر نبايد شمرد حكم كلى نيست و در هر جا مى‏بايد بدليل آن رجوع شود.

و فقها گويند چند موضع در اطراف صحراى عرفات است به نام نمره و ثويه و ذو المجاز و عرنه و اراك كه همه در سر حد عرفات واقعند و ماندن در آنها كافى نيست از عرفات و مستحب است حاجيان روز هشتم ذى الحجه پس از زوال ظهر بمنى روند و امام در آنجا نماز گذارد و تا اذان صبح روز عرفه در منى بمانند و بس از نماز آهنگ عرفات كنند و آخر صحراى منى از جانب عرفات وادى محسر نام دارد بر وزن منجم و تا آفتاب طلوع نكند از آن وادى نگذرند. مستحب است وقتى داخل صحراى عرفات مى‏شوند دعا بخوانند و هنگام غروب كه بيرون مى‏آيند و در راه نيز پيوسته مشغول دعا باشد و در جانب چپ كوه عرفات بر دامنه آن بايستد و بر كوه بالا نرود و ميان نماز ظهر و عصر جمع كند به يك اذان و دو اقامه و بقيه روز به دعا بپردازد و تا بتواند ايستاده باشد و مكروه است نشسته يا سواره بودن.

فصل سيم- وقوف در مشعر الحرام-

چون آفتاب روز عرفه غروب كند و البته علامت آن بر طرف شدن سرخى است از جانب مشرق، از عرفات آهنگ مشعر الحرام كند و مستحب است راه ميانه رود نه بسيار كند و نه بسيار شتابان. و چون به تل ريگ سرخ رسد دعا كند و مغرب و عشا را تاخير اندازد تا به مشعر رسد هر چند يك جزء از چهار جزء شب بگذرد آن‏گاه ميان مغرب و عشا جمع كند به اذان و دو اقامه. و واجب است در مشعر نيت وقوف كند يعنى نيت ماندن در آنجا كه خود عبادت است و مستحب است ذكر خدا كردن.

وقت اصلى براى وقوف از طلوع فجر است تا طلوع آفتاب مانند وقت نماز صبح هر اندازه از اين مدت بماند كافى است و واجب نيست همه مدت بين الطلوعين در مشعر باشد و اگر هيچ نتواند تا ظهر روز عيد هر وقت ممكن شود خود را برساند اگر پيش از طلوع فجر از مشعر الحرام بيرون رود بعمد و علم بايد يك گوسفند كفاره دهد اما حجش صحيح است زن و بيمار و آنان كه از انبوه و فشار مردم بيم دارند جائز است پيش از فجر از مشعر بيرون روند و بهمان بودن شبانه اكتفا كنند و كفاره بر آنها نيست. وقوف در مشعر ركن است پس كسى كه عمدا آن را ترك كند نه شب آنجا باشد و نه بين الطلوعين و نه تا ظهر روز عيد حجش باطل است و اگر به فراموشى و عذر ترك كند حجش صحيح است مگر وقوف عرفات را نيز ترك كرده باشد.

حد مشعر را از طرف عرفات مأزمين مى‏گويند كه در جانب مشرق مشعر است و از طرف منى كه طرف مغرب مشعر است وادى محسر مى‏نامند و تا جائى به نام حياض امتداد دارد.

چند مسأله در وقوف:

1- وقوف عرفات دو وقت دارد: اختيارى و اضطرارى وقت اختيارى از ظهر روز عرفه است تا غروب آن و اضطرارى از غروب روز عرفه است تا طلوع فجر روز عيد.

وقوف مشعر الحرام نيز دو وقت دارد اختيارى و اضطرارى اختيارى آن از طلوع فجر است تا طلوع آفتاب. و اضطرارى آن از طلوع آفتاب تا ظهر روز عيد و اضطرارى ديگر آن براى زنان و بيماران شب عيد است پيش از طلوع فجر.

كسى كه وقت اضطرارى را ادراك كند و يك وقت اختيارى از اين دو وقوف حجش صحيح است و اگر هر دو اضطرارى را ادراك كند نيز صحيح است و بعضى گويند صحيح نيست اما اگر فقط يك وقت اضطرارى را درك كند حجش صحيح نيست اتفاقا

2- كسى كه حجش باطل شود افعال پس از وقوف از او ساقط است اما بهتر است در منى بماند و پس از آن به مكه رود و به نيت عمره مفرده طواف و سعى به جا آورد و از احرام بيرون آيد و اين عمره واجب است و اگر حجش واجب بوده سال ديگر قضا كند و اگر واجب نبوده است قضا واجب نيست چون بعمد باطل نكرده است.

3- مستحب است وقوف بعد از نماز باشد يعنى نماز را از اول وقت تاخير نيندازد بلكه اول نماز گذارد پس از آن به دعا پردازد نه آن كه نيت وقوف پس از نماز كند.

و مستحب است كسى كه بار اول بحج آمده است بر كوه قرح بالا رود در مشعر الحرام و آنجا ذكر خدا كند و زمين مشعر را كه نزديك كوه است زير پاى بكوبد چون آنجا مقام مقدس قريش بود در جاهليت و به جاى عرفات وقوف در مشعر الحرام مى‏كردند و خويشتن را بر ساير مردم فضيلت مى‏نهادند اين عمل تعصب قومى آنان را به ياد مى‏آورد و تنبيه مى‏شوند كه همه كس حق دارد بر همه جا گام نهد و مكان مقدس الهى خاص جماعتى نيست.

4- مستحب است سنگ ريزه براى انداختن به جمرات را از مشعر بردارد و هر چند از همه جاى حرم جائز است مگر از مساجد.

فصل چهارم- در اعمال منى‏

روز عيد اضحى سه عمل در منى واجب است.

اول سنگ انداختن به جمره عقبه‏

و جمره ستونى است به سنگ ساخته‏اند و جمره سه است يكى كه از همه به مكه نزديكتر است جمره عقبه گويند و بايد هفت سنگ كوچك باشد و از حرم بردارند و سنگى كه يك بار انداخته باشند كافى نيست واجب ست در آن نيت كند و به سبب انداختن به جمره بخورد نه به علت ديگر اگر بدست روى جمره بكشد كافى نيست و مستحب است سنگ سست باشد دو رنگ به اندازه سر انگشت و خود آن را برچيده باشد و از سنگ بزرگتر شكسته نشده و سخت نباشد و با هر يك سنگ كه‏ مى‏افكند دعا بخواند و وضو داشته باشد و از جمره ده تا پانزده ذراع دور باشد و سنگ را بر انگشت ابهام يعنى شست گذارد و به فشار سبابه بيفكند و مستحب است وقت سنگ انداختن به جمره عقبه پشت بقبله و روى به جمره باشد يعنى در جانب مغرب جمره بايستد چون قبله منى روى به مغرب است و هنگام سنگ انداختن بدو جمره ديگر روى بهر دو باشد هم روى بقبله و هم روى به جمره يعنى در مشرق جمره بايستد. و اگر كسى بيمار باشد و نتواند خود سنگ اندازد نائب بگيرد.

عمل دوم قربانى-

واجب است قربانى پس از سنگ انداختن به جمره و قربانى بر كسى است كه حج تمتع گذارد، واجب يا مستحب و اگر حجش حج تمتع نباشد مى‏تواند هنگام احرام با قربانى آهنگ مكه كند و حج او قران ناميده مى‏شود يا قربانى همراه نياورد و حج او حج افراد باشد و قربانى حج قران را اشعار ياتقليد مى‏كنند يعنى هنگام احرام بستن كوهان آن را مى‏شكافند و اندكى به خون آلوده مى‏كنند و يا نعلين گردن آن مى‏آويزند و باين عمل ممكن است آغاز احرام كرد به جاى تلبيه و هر گاه بنده مملوك باذن مولاى خويش حج تمتع گذارد مولى مختار است به او قربانى بدهد تا در روز عيد وظيفه خويش را ادا كند يا چيزى ندهد و به جاى آن بنده را بروزه امر كند و اگر پيش از وقوف عرفات آزاد شود و قدرت به گذارندن قربانى داشته باشد واجب است قربانى و گر نه روزه دارد.

واجب است در كشتن حيوان نيت و اين كه در منى در روز عيد باشد. جاى ديگر و روز ديگر كافى نيست. و جائز نيست دو نفر يا بيشتر در كشتن يك حيوان شريك شوند بلكه بر هر كس حيوانى جدا واجب است. واجب است حيوان كشتنى اگر شتر است پنج سال تمام داشته باشد داخل سال ششم شده و اگر گاو است يك سال تمام كرده و داخل سال دويم شده باشد اما گوسفند: بز يك سال تمام كرده و ميش هفت ماه تمام كرده كافى است و علامه رحمه اللَّه فرمايد چهار پا بايد ثنى باشد يعنى دندان ثنايا انداخته باشد گويند گاو در سال اول دندان نمى‏اندازد و اهل لغت هم گاو يك سال تمام كرده را ثنى نمى‏گويند بهر حال به مقتضاى روايات و آيه قران گاو بهر سن كافى است خواه ثنى بگويند يا نگويند و كسى كمتر از يك ساله را كافى ندانسته است.

واجب است قربانى حج عيب و نقص نداشته باشد و اگر بسيار لاغر باشد به حدى كه بر كليه‏هاى او پيه نباشد كافى نيست و مستحب است فربه باشد و آن را روز عرفه در صحراى عرفات برده باشند شتر و گاو ماده بهتر است و بز و ميش نر. مستحب است هنگام ذبح دعا بخواند و حيوان را سه قسمت كند و لو غير متساوى يك قسمت را خود بخورد و يك قسمت هديه دهد به دوستان و هم‏سايگان و يك قسمت به محتاجان ببخشد. و بعضى اين تقسيم را واجب شمرده‏اند.

اگر روز عيد قربانى نيابد اما بهاى آن را داشته باشد نزد كسى امانت گذارد تا او حيوانى بخرد و قربانى كند تا آخر ذى الحجه و اگر قيمت آن را هم نداشته باشد سه روز در حج روزه گيرد و هفت روز وقتى به منزل خود باز گردد و آن سه روز را مى‏توان از اول ذى الحجه روزه گرفت بعد از احرام حج اما پيش از ذى الحجه جايز نيست و اگر روزه نگرفته توفيق حج يافت و سال ديگر بازگشت بايد قربانى سال گذشته و آن سال را با هم در منى قربانى كند، اين سه روز روزه در سفر جائز است مى‏تواند دو روز آن را پيش از عيد روزه دارد و روز سيم پس از ايام تشريق هدى يعنى حيوان قربانى كه در حج قران همراه مى‏آورند بايد در منى كشته شود و اگر همراه عمره گذار است در مكه و هدى از اول احرام با او است با اشعار يا تقليد و اشعار آن است كه كوهان شتر را بكارد بشكافند و آن را خون آلوده كنند و تقليد آن است كه شتر يا غير آن را قلاده بندد به بنعل خود كه با آن نماز خوانده باشد.

جائز است حيوان را سوار شدن و از شير آن نوشيدن چون از ملك او بيرون نرفته هر چند تصرف او محدود شده است و شرط است كه سوارى و خوردن شير ضرورى به حيوان يا بچه آن نرساند. اگر حيوان تلف شد ضامن نيست مگر آن كه خود شرط ضمان كرده باشد و لازم نيست گوشت هدى را صدقه دهد بلكه مال او است هر چه خواهد كند مگر آن كه نذر صدقه كرده باشد. اين حكم قران است. و هر حيوان كه كشتنش واجب باشد در حج مانند كفاره و نذر اگر تلف شود بدل آن را بايد داد و گوشتش صدقه است و مكروه است پوست آن را به قصاب و سلاخ دهند و بعضى گويند حرام است چون پوست هم در حكم گوشت و بايد به مصرف نذر و فقرا رسد و بهتر آن است كه بگوئيم نذر و صدقه در حيوان به گوشت تعلق مى‏گيرد نه به پوست و احتياط مطلوب است. پوست هدى يعنى قربانى حج تمتع را به قصاب مى‏توان داد بى‏اشكال هر چند واجب است. مستحب است اضحيه (يعنى حيوانى كه روز عيد قربان مى‏كشند نه در مناسك حج) و آن را در روز عيد و دو روز بعد از عيد مى‏توان كشت در غير منى و در منى تا سه روز بعد از عيد يعنى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم. آن كه حج تمتع مى‏گذارد همان هدى تمتع كافى است و اضحيه ديگر لازم نيست و اگر حيوانى نيابد بهاى آن را صدقه دهد و كراهت دارد حيوان دست پرورد خود را كشتن و جائز است پوست آن را به قصاب داد اما مكروه است.

عمل سيم- در روز عيد سر تراشيدن است يا تقصير كردن‏

يعنى كوتاه كردن موى شارب يا ريش و ناخن و سر تراشيدن افضل است خصوصا براى كسى كه بار اول بحج آمده يا موى خود را به صمغ و كتيرا بهم چسبانيده و روايات در سر تراشيدن تاكيد بسيار كرده‏اند اما احتمال وجوب ضعيف است و زن را سر تراشيدن جائز نيست. اگر پيش از سر تراشيدن و تقصير از منى بيرون رود باز برگردد و اگر نتواند بايد در همان جا كه هست موى و ناخن كوتاه كند و اگر بمنى فرستد تا در منى‏ دفن شود بهتر است و كسى كه سرش موى ندارد تيغ بر آن بگذراند و ظاهرا كافى از تقصير نيست.

و طواف زيارت پيش از كوتاه كردن موى و ناخن جايز نيست و اگر عمدا طواف كرد يك گوسفند كفاره آن است و اگر فراموش كرده يا ندانسته ترك تقصير كند كفاره بر او نيست و بهر حال طواف را اعاده كند.

حاجى وقتى سر تراشيد يا از موى و ناخن بريد از احرام بيرون مى‏آيد و همه چيز بر او حلال مى‏شود مگر بوى خوش و زن و چون طواف زيارت به جا آورد بوى خوش بر او حلال مى‏شود و هر گاه طواف نساء كند زن نيز بر او مباح مى‏گردد و شكار كردن بر او حلال نخواهد شد تا از حرم بيرون رود و علامه رحمه اللَّه ذكر صيد نكرد چون پس از تقصير از جهت احرام مانعى از صيد نيست حرمت آن از جهت حرم است.

و شيخ شهيد ثانى فرموده است به طواف نساء صيد حلال مى‏شود اما بنظر سخت بعيد مى‏آيد و بقول او اگر كسى طواف نساء نكرده بشهر خود باز گردد صيد كردن بر او حلال نيست چنانكه زن حلال نيست تا وقتى طواف نساء را خود يا نائب او به جا آورد و اين از عجايب احكام است.

باب نهم در بقيه مناسك‏

چون در منى از احرام بيرون آيد همان روز عيد قربان يا فرداى آن روز به مكه رود براى طواف و سعى حج و طواف و سعى حج به تفصيل و ترتيبى است كه در اعمال عمره گفته شد و پس از آن طواف نساء و نماز طواف نساء به جا آورد و طواف نساء در هر حجى واجب است و بايد براى مبيت شب دوازدهم بمنى برگردد و بعض علما در حج تمتع اين تعجيل را واجب دانسته‏اند چون سنت و سيره بر اين بوده است اما در قران و افراد تا آخر ذى الحجه هر وقت توانست براى طواف و سعى به مكه رود جايز است و اگر در تمتع تاخير اندازد حجش صحيح است و كفاره هم ندارد حتى بقول آن كه تعجيل را واجب دانسته اما ظاهر استحباب است و بهتر است زودتر طواف و سعى را به جا آورد روز دهم و يازدهم و دوازدهم و علت آن كه فقها دوازدهم را ذكر نكرده‏اند آن است كه رفتن به مكه و برگشتن با سعى و طواف‏ دو بار و ادراك آفتاب صبح براى سنگ انداختن به سه جمره و آفتاب پيش از غروب دوازدهم در منى در يك روز با وسائل آن روز مشگل بود.

واجب است شب يازدهم و دوازدهم ذى الحجه در منى بماند و روز يازدهم و دوازدهم سنگ به سه جمره اندازد بهر جمره هفت سنگ و آغاز از جمره اولى كند پس از آن جمره دويم و پس از آن سيم و اگر عكس كند اعاده بايد كرد و جمره اولى آن است كه به مشعر الحرام نزديكتر است. محاذى مسجد خيف و جمره سيم آن كه به مكه نزديكتر است در غربى منى و مستحب است هر جمره را از طرف چپ زند و تكبير بگويد و دعا بخواند و وقت آن از طلوع آفتاب است تا غروب و شب جائز نيست مگر براى عذرى مانند آن كه از دشمن ترسد يا چوپان و بيمار و بندگان كه روز فرصت نكنند و اگر روز سيزدهم در منى باشد هم‏ سنگ زدن واجب است و اگر نماند سنگها كه همراه دارد مستحب است در زمين منى دفن كند.

اگر در شب يازدهم و دوازدهم در منى نماند براى هر شب گوسفندى كفاره دهد مگر آن كه براى عبادت در مكه مانده باشد مقصود از ماندن در منى بودن از غروب آفتاب است تا نيمه شب پس از آن هر جا خواهد رود جائز است.

كسى كه از شكار پرهيز نكرده است واجب است شب سيزدهم در منى بماند و روز سيزدهم سنگ به جمرات اندازد هم چنين كسى كه روز دوازدهم آن قدر در منى بماند و بيرون رفتن را تاخير اندازد تا آفتاب غروب كند واجب است در منى بماند تا نيمه شب و پس از آن بيرون رود و واجب نيست روز سيزدهم بماند و سنگ به جمره اندازد بيرون رفتن از منى را به نيت ختم عمل در روز دوازدهم نفر اول گويند و روز سيزدهم نفر دويم و نفر به سكون فاء است. نفر اول بايد پس از ظهر باشد و نفر دويم پيش از ظهر جائز است.

هر كس سنگ انداختن به جمرات را فراموش كند فرداى آن روز قضا كند اول قضاى روز گذشته را به جا آورد پس از آن وظيفه همان روز را و اگر يكى از سه جمره را فراموش كند و به ياد نياورد تا به مكه رسد بايد بمنى باز گردد و وظيفه ادا كند و اگر ممكن نباشد بر او چيزى نيست و مستحب است اگر سال ديگر موفق بحج شود قضاى گذشته را به جا آورد و مى‏تواند نيز نايب بگيرد. مستحب است روزهاى تشريق در منى بماند و واجب نيست مگر به اندازه رمى جمرات.

چون اعمال منى به انجام رسد كار حج به انجام رسيده اگر طواف و سعى زيارت را پيش انداخته باشد و گر نه بايد به مكه رود و طواف و سعى به جا آورد و اگر پيش به جا آورده مستحب است باز به مكه رود و طواف وداع كند و مستحب است مخصوصا براى كسى كه بار اول حج او است داخل خانه كعبه شود و در چهار گوشه خانه نماز گذارد و هم چنين ميانه دو ستون خانه شريف بر سنگ مرمر سرخ كه فرش كعبه است نماز كند و نيز مستحب است در راه منى به مكه در مسجد حصبه داخل شود و آن جا نماز گذارد و بر پشت بخوابد. اما اين ادريس فرمايد از اين مسجد نشانى باقى نيست و مجلسى فرمود اكنون در راه صفه است كه مردم را ديدم در آنجا مى‏نشستند. هم چنين مستحب است داخل شدن در مسجد خيف در منى و نماز گذاشتن و مستحب است چون آهنگ بازگشت نمود به وطن خود و خانه را وداع كرد از مسجد الحرام از باب حناطين بيرون رود يعنى در محاذى ركن شامى كه اكنون در مسجد الحرام است و عطر فروشان در آن زمان نزديك آن مى‏نشستند و خداى را سجده كند بر اين توفيق و دعا كند بهر چه خواهد آن‏گاه يك درهم خرما خرد و صدقه دهد و به وطن خويش باز گردد و علامه فرمود مجاورت به مكه مكروه است و مجاورت مدينه مستحب. و نيز فرموده زن حايض از بيرون در مسجد وداع كند.

مستحب است پس از حج به مدينه منوره رود براى زيارت رسول (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و در آن تاكيد بسيار است و زيارت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كند در روضه مطهره پيغمبر چون بمذهب صحيح و قرائن عقلى و نقلى آن حضرت در خانه خود مدفون شد كه اكنون داخل شبكه مقدسه قبر پيغمبر است (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آن‏گاه ائمه (عليهم السلام) را در بقيع زيارت كند و شهداء احد را خصوصا قبر حمزه رضى اللَّه عنه عم پيغمبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و مستحب است در مسجد مدينه سه روز اعتكاف كند و با اين كه مسافر است روزه از او صحيح است .

باب دهم- در عمره‏

عمره مانند حج واجب است با شرائط و اسباب حج به اجماع علماى اهل بيت (عليهم السلام) در مقابل ابو حنيفه و بعض علماى اهل سنت كه عمره را واجب ندانستند و بقول ما و شافعى كسى كه براى حج به مكه رود هم حج بر او واجب است و هم عمره‏ چه حج تمتع باشد و چه قران و افراد و آن كه عمره را واجب نداند گويد مى‏تواند حج مفرد به جا آورد و بى‏آن كه عمره بگذارد به وطن باز گردد و مقصود آن نيست كه مستطيع براى عمره بالخصوص بايد به مكه رود و لو در غير موسم حج اگر چه مستطيع براى حج نشود چون اين قولى نادر است و واجب بودن عمره اجماع. اين را بر آن نمى‏توان حمل كرد.

افعال عمره چنانكه گذشت احرام است به نيت و طواف و نماز طواف و سعى و تقصير و اگر عمره مفرد باشد پيش از تقصير طواف نساء و نماز هم واجب است و در آن سر تراشيدن جائز است بر خلاف عمره تمتع.

عمره مفرده در همه وقت سال مى‏توان كرد و افضل ماه رجب است. در حج قران و افراد پس از حج بايد به جا آورد و در حج تمتع پيش از حج كسى كه به نيت عمره مفرده به مكه آمده و در ماههاى حج باشد مى‏تواند عدول به تمتع كند اگر هدى يعنى قربانى همراه نياورده باشد.

و جائز است عمره مفرده در هر ده روز يك بار نيز و سيد مرتضى رحمه اللَّه فرمود حدى براى مدت فاصله ميان دو عمره نيست و هر وقت مى‏توان عمره مفرده به جا آورد و لو هر روز.

باب يازدهم ممنوع شدن از حج‏

ممنوع از حج كسى است كه به آهنگ حج بيرون رود و احرام بندد اما به علتى نتواند به مكه رود و حج خود را تمام كند يا به مكه رود و از عرفات و مشعر ممنوع گردد. اگر مانع دشمن باشد آن را صد و حاجى ممنوع را مصدود گويند و اگر مانع غير دشمن باشد مانند بيمارى، حصر و محصور گويند و هر گاه دشمن مانع شود بايد حاجى هر جا هست قربانى بكشد به نيت آن كه از احرام بيرون آيد و بى‏هدى و نيت از احرام بيرون نمى‏آيد و در عمره اگر هدى همراه آورده همان را بكشد كافى است حج واجب به سبب ممنوع شدن ساقط نمى‏شود اما مندوب ساقط مى‏شود و آن كه به علت بيمارى ممنوع باشد بايد هدى خود را اگر اشعار كرده و همراه آورده بفرستد و اگر نياورده حيوانى بخرد و با امينى بفرستد و علامه رحمه اللَّه در مختلف گويد بهر حال هدى ديگر بفرستد. چون قربانى به محل قربانى رسيد (اگر در حج است بمنى و اگر عمره است به مكه) حاجى در محل خود موى يا ناخن كوتاه كند و از احرام بيرون آيد و همه چيز بر او حلال مى‏گردد مگر زن پس اگر حج واجب بود بايد صبر كند تا سال ديگر بحج رود و زن بر او حلال مى‏گردد و اگر حج مستحب بوده است و مجبور نيست سال ديگر بحج رود مى‏تواند نائب گيرد در طواف نساء و در جامع المقاصد گويد در حج واجب نيز مى‏تواند نائب گيرد براى طواف نساء و لازم نيست تا سال ديگر صبر كند چون حرج است و طواف نساء در حال ضرورت به نيابت كافى است چنانكه گفتيم.

اين مسأله بسيار مشگل است زيرا كه حلال شدن زن هم چنان كه توقف بر طواف نساء دارد توقف بر طواف زيارت و سعى‏ و وقوفين دارد و اگر حاجى اين اعمال را به جا نياورد و تنها طواف نساء كند به مقتضاى بسيارى از روايات زن بر او حلال نيست و اگر گويى از آنها به سبب بيمارى معذور است گوييم از طواف نسا نيز معذور است فرق ميان طواف نساء و طواف زيارت نيست و در روايت بزنطى فرمايد به فرستادن هدى زن نيز حلال مى‏شود مانند ساير محرمات. بارى اگر در عمره تمتع محصور شود چون طواف نساء واجب نيست بى‏شبهه به فرستادن قربانى همه چيز حلال است و اگر در حج يا عمره مفرده محصور شود و هدى فرستد و پس از آن به علت ديگر غير بيمارى نتواند به مكه رود نيز در حكم مصدود باشد و اگر بيمار نتواند درنگ كند و مدتها محرم بماند تا هدى به مكه رسد البته مى‏تواند از احرام بيرون آيد و فرستادن هدى به مكه لازم نيست بلكه در هر جا هست قربانى كند مانند مصدود و اگر ضرورت مقتضى شود مى‏تواند سر تراشد و گوسفندى قربانى كند و مى‏تواند به جاى قربانى سه روز روزه گيرد يا شش مسكين يا ده مسكين طعام دهد چنانكه در آيه كريمه فرمود فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ. ابن جنيد مطلقا مخير كرده است هدى به مكه فرستند يا همان جا كه هست قربان كند و علامه رحمه اللَّه در مختلف فقط در وقت ضرورت تجويز كرده است.

هر گاه بيمارى بهتر شد و وقوف عرفات يا مشعر را ادراك كرد حج صحيح را دريافته و الا فلا.

و اگر هدى به مكه فرستاد يا بهاى آن را به امينى سپرد و در وقتى كه بايد به مكه رسيده باشند و قربانى كرده از احرام بيرون آيد پس از آن معلوم شد قربانى نكرده بودند بر وى حرجى نيست اما بايد پس از اين قربانى به مكه فرستد و يا امينى را بدان مامور كند و بمذهب حق اين امر ظاهرى مقتضى اجزا است.