فصل
6: مسائل پزشكى
نظر به پيشرفت علم و تکنولوژی در کشورهای غربی وآمريکايی ، بيشتر مسلمانان بای
ديدن دوره نخصص های پزشکی به ان کشور ها وارد می شوند هم چنانکه مسلمانان ساکن
در آن کشورها همانند ديگر شهروندان،آنجا که سلامتيشان ايجاب کند نيازمند معالجه
و مراجعه به مراکز پزشکی می شوند وبه همين سبب،نيکوست که ما برخی احکام شرعی را
توضيح دهيم.
مسئله351ـ تشريح اندام مسلمان به قصد آموزش و ديگر اغراض،جايز نيست اما اگر
حيات يک مسلمان هر چند در آينده به آن عمل،موقوف باشد، چنان کاری ،جايز می شود.
مسئله352ـ جايز است عضوی از اعضای يک حيوان و حتی سگ و خوک را به بدن انسان
پيوند بزنند و برآن عضوپيوندی
آثار و احکام بدن خود انسان مترتب است يعنی : آن، پاک است و نماز با آن جايز می
باشد.بعد از آن که حيات در آن عضو حلول کرده باشد،و عضو بدن انسان به حساب آيد.
مسئله353ـ هيچ پزشکی نمی تواند دستگاهی را که برای ادامه حيات يک مريض مسلمان
کار گذاشته شده و ضربان قلب او را راه انداخته است هر چند که حيات گياهی بوده و
اگر چه مغز از کار افتاده باشد بکشد و از کار بيندازد زيرا جان مسلمان احترام
دارد.
همچنين هيچ پزشکی نبايد به تقاضا و در خواست مريض و يا خويشاوندان او از کمک و
معالجه مريض مسلمان خودداری کند واگر پزشکی آن دستگاه را راه بيندازد و مريض
بميرد،آن پزشک قاتل شناخته می شود.
مسئله354ـ شايسته نيست دانشجوی پزشکی ،به هنگام آموزش به آلت تناسلی کسی نگاه
کند مگر زمانی که با نگاه او، ضرر و آسيبی بزرگ از مسلمانی هر چند در
آينده،برطرف می شود.
مسئله355ـ واجب نيست مسلمان قبل از خوردن دوا جستجو کند که آيا آن دوا مشتمل بر
مواد حرام هست يا نه هرچند که چنان تفحصی سهل و آسان باشد.
و اينک برخی استفتائهای ويژه اين فصل و پاسخ های حضرت آيت الله العظمی سيستانی
دام الظله.
مسئله356ـ معروف است که مواد مخدر به استعمال کننده آن و يا به طور کلی بر
جامعه ضرر و زيان قابل توجه دارد اعم از اعتياد دايم يا جز آن. و لذا پزشکان و
خانه های بهداشت يک صدا به آن حمله می کنند و قوانين اجتماعی و کشوری هم با عا
ملهای آن به مبارزه بر می خيزند،نظر شريف شما در آن باره چيست؟
جواب: استعمال مواد مخدر که دارای ضرر و زيان قابل توجهی است اعم از آنکه ضرر
از ناحيه اعتياد دائم باشد و يا جز آن حرام است. بلکه احتياط واجب، آن است که
به طور کلی از آنها پزهيز شود مگر در هنگام ضرورت های پزشکی وامثال آن، پس به
همان اندازه ضروری تجويز می شود و خدا داناست.
مسئله357ـ توصيه های پزشکی می گويد سگار کشيدن عامل اصلی بيماری های قلبی و
سرطان است و گاهی هم سبب کوتاهی عمر می شود پس حکم سيگار کشيدن بالنسبه به
اشخاص ذيل چيست؟
1ـ کسی که تازه شروع کرده است.
2ـ به سيگار کشيدن معتاد شده است.
3ـ در کنار کسی نشسته ايم که او سيگار می کشد و پزشکان می گويند آن کس که در
کنار شخص سيگاری می نشيند ضرری قابل توجٌٌٌٌٌٌٌٌٌه،به او می رسد.
جواب:
1ـ کشيدن سيگار اگر موجب ضرر و زيان می شود هر چند در آينده واعم از اينکه آن
ضرر معلوم باشد ويا گمان ضرر وجود داشته باشد طوری عقلا بر سلامت شخص بيمناک
باشند، حرام است.و اما اگر ايمن از ضرر و زيان شديد باشد هر چند بدين جهت که
کمتر می کشد، مانعی ندارد.
2ـ اگر ادامه کشيدن سيگار ضرر شديدی می آورد بايد دست برداردمگر آنکه ترک سيگار
موجب ضرر ديگری شود مثل ضرر حاصل از سيگار کشيدن و يا سخت تر از آن و يا اينکه
ترک سيگار برای او حرجی باشد طوری که عادتاً تحمٌل ناپذير است.
3ـ چنين شخصی همانند شخص مبتدی است،و جواب بخش اول شامل حال او هم می شود.
مسئله358ـ به عقيده بعضی ،مرگ مغز برابر با مرگ انسان است،هر چند که نبض او
بزند اما پس از مدتی نبض هم می ايستد ـ آنگونه که پزشکان می گويند ـ آيا چنان
انسانی مرده حساب می شود و يا بايد نبض از حرکت باز ايستد؟
جواب: در صدق عنوان ((مرده)) که موضوع عده ای از احکام شرعی است،نظر عرف شرط
است که او را مرده نامند و در فرض سؤال چنين نيست.
مسئله359ـ کار طبابت ايجاب می کند که پزشکان بعضی خانمهای بيمار را با دقت
معاينه کنند و چون در کشورهای اروپايی در آوردن لباسهای رويی به هنگام
معاينه،معمولی است آيا پرداختن به شغل پزشکی در آنجاها و به اين صورت جايز است؟
جواب: با اجنتاب از نگاه کردن و دست زدن که حرام می باشند جايز است،مگر به
مقداری که تشخيص بيماری به آن بستگی دارد.
مسئله360ـ گاهی پزشک معالج، لازم می بيند که بخشی از بدن زن نامحرم را باز کند
و احياناً ممکن است آنجا،از جاهای حساس باشد جز آلت تناسلی آيا باز کردن بدن
نامحرم به هنگام معاينه و يامعالجه جايز است؟
اولاً: با وجود پزشک زن هر چند با پرداخت ويزيت گران؟
ثانياً: بيماری چندان مهم نيست ولی به هرحال او مريض شده و به پزشک مراجعه کرده
است.
ثالثاً: اگر پزشک بخواهد به آلت تناسلی نگاه کند حکم آن چيست؟
جواب:
1ـ با وجود پزشک زن،مراجعه به پزشک مرد جايز نيست مگر آنکه حق ويزيت آنقدر زياد
باشد که او از عهده پرداخت آن نتواند بيرون آيد.
2ـ و اگر در آن صورت ترک معالجه به ضرر و زيان افتد و يا به رنجی گرفتار شود که
تحمل پذير نيست،جايز است.
3ـ به هر تقدير بايد به اندازه ضرورت و ناچاری اکتفا شود و اگر معالجه بدون
نگاه مستقيم ميسر باشد مانند نگاه در صفحه تلوزيون و يا در آينه،احتياط ترک
نشود.
مسئله361ـ در دانش ژنتيک برخی دانشمندان مدعی اند که می توانندنوع انسان را به
واسطه تغيير ژنها و تأثير بر آنها،زيباتر کنند. اولاً: زشتی صورت را برطرف می
کنندو ثانياً به جای آن،زيبايی قرارمی دهند و ثالثاً: هر دو کار را انجام می
دهند. آيا دانشمندان حق چنين کاری را دارند و آيامسلمان حق دارد ابه پزشک اجازه
دهد که ژن های ارثی را،زيبا سازد؟
جواب: اگر مشکل جانبی نداشته باشد چنان عملی در حد ذات خود بلامانع است.
مسئله362ـ برخی شرکت های غربی ، دواهايی را قبل از آنکه رسماً به بازار آيد
تجربه می کنند.
آيا يک پزشک می تواند چنان دوايی را به وسيله مريض خود بيازمايد بدون اينکه
مريض بداند بخصوص اگر پزشک گمان دارد که پيش از حصول نتيجه نهايی برای آن شرکت
دربرای مريض مفيد خواهد افتاد؟
جواب: بايد بيمار را مطلع ساخت و موافقت اورا در تجربه دوا به دست آورد مگر
آنکه پزشک مطمئن باشد که آن دوا بر مريض،اثر جانبی ندارد و همين اندازه که فقط
در مفيد بودن آن شک دارد.
مسئله363ـ برخی اداره ها (پزشکی قانونی ) در مواردی می خواهند جنازه ای را برای
فهم علت مرگ و يا قتل،تشريح کنند آيا چنين اجازه ای هست يانه و چه موقعی جايز
نمی باشد؟
جواب: ولی ّ ميّت،نمی تواند به تشريح جنازه مرده ای برای مقصد ياد شده،اجازه
دهد. ودر صورت امکان،بايد از آن جلو گيری به عمل آورد. مسئله364ـ هديه کردن
کليه مثلاً از آدمی زنده برای زنده ديگر و يا با وصيت مرده ای برای زنده اعم از
مسلمان برای کافر ويا به عکس،جايز است؟و آيا فرقی ميان اعضاء هديه شده وجود
دارد؟
جواب:بخشيدن عضوی از شخص زنده برای زنده ديگر و پيوند آن به بدن ديگری اگر او
را با خطر جدی روبر رو نکند مانعی ندارد مانندآنکه شخصی که کليه ديگرش سالم است
و کار می کند کليه دومش را به بيمار کليوی اهدا کند. وهمچنين بريدن عضوی از
اندام مرده با وصيت او و پيوند دادن آن به شخص ديگر هر گاه ميّت،مسلمان و يا در
حکم مسلمان نباشد باز مانعی ندارد.زيرا نجات يک انسان مسلمان موقوف به آن است،
و اما در غير اين دوصورت در نفوذ وصيٌت و در صحت آن و در جواز قطع عضوی از وی ،
اشکال هست اما به هر حال اگر طبق وصيت عضوی بريده شدبرای قطع کننده آن،ديه واجب
نمی شود.
مسئله365ـ اگر عضوی را از بدن ملحدی به بدن مسلمانی پيوند بزنند آيا پس از عمل
پيوند و بعد از آنکه عضو بدن مسلمان شد،آن عضو پاک است؟ جواب: عضوی که از بدن
زنده جدا می شود بدون فرق ميان مسلمان و غير مسلمان نجس است و پس از آنکه جزيی
از بدن مسلمان و يا کسی که در حکم مسلمان است،گرديد و روح درآن حلول کرد محکوم
به طهارت و پاکی است.
مسئله366ـ ماده انسولين که در معالجه بيماری قند تزريق می شود احياناً از بنکر
بايس خوک،گرفته می شود آيا استعمال آن جايز است؟ جواب: مانعی نيست که در عضله
يا رگ يا زير پوست با سوزن،تزريق شود.
مسئله367ـ آيا پيوند کليه خوک به انسان جايز است؟
جواب: جايز است و خدا عالم است.
مسئله368ـ آيا کشت نطفه جايز است بدين معنی که تخمک زن و نطفه مرد را منتقل می
کنند و تخمک را دز بيرون رحم تلحيق کرده و آنگاه در داخل بدن قرارمی دهند ؟!
جواب: اين کار در حد ذات خود جايز است.
مسئله369ـ برخی بيماری های ارثی هستند که از پدران به فرزندان انتقال می يابد و
زندگانی آنها را به مخاطره می اندازد.علم جديد راه نجات برخی از مرضها را يافته
است بدين ترتيب که تخمک زن را در لوله خارجی کشت می کنند و جنين های به وجود
آمده را کنترل می کنند و سالم را از بين آنها انتخاب و در رحم مادر کشت می
کنند،بقيه را از ميان می برند آيا چنين عملی شرعاً جايز است؟
جواب: مانعی ندارد
مسئله370ـ در عمل تلقيح تخمک در داخل دستگاه مصنوعی ، گاهی چندين جنين شکل می
يابد و چه بسا کشت همه آنها در رحم مادر برای او مرگ آور و يا خطر ناک است آيا
می توان يک جنين را برگزيد و بقيه را تلف کرد؟
جواب: کشت تخمک پرورده شده که در دستگاه آزمايش،به عمل می آيد واجب نيست پس در
فرض سؤال می توان يکی را برگزيد و بقيه را تلف کرد و از بين برد.
مسئله371ـ آيا می توان با عمل جراحی ،صورت و يا قسمت های ديگر بدن را زيبا
ساخت؟
جواب: با پرهيز از لمس و نظر حرام،جايز است.
بيماری ايدز (Aids)و يا ضعف سيستم ايمنی بدن از خطر ناکترين بيماری های بشری
است که بر حسب آمار 1996،هشت ميليون قربانی در جهان داشته است و فعلاً بيست و
دو ميليون انسان حامل ويروس اين بيماری وجود دارد و آمارهای اخير نشان می دهد
که تلفات اين بيماری در سال 1996 به يک ميليون و نيم انسان بالغ شده است و
بنابر اين آمار، تعداد مرگ ومير حاصل از ايدز تا 1998 به شش ميليون نفر می رسد
و همين رقم را سازمان بهداشت جهانی به مناسبت روز جهانی ايدز که مصادف با
1/12/1996 است اعلام کرده است.
پزشکان راههای عمده سرايت اين بيماری را به قرار زير اعلام کرده اند:
الف ـ ارتباط جنسی ميان افراد هم جنس و يا از دو جنس و اين خطرناکترين و سيله
شيوع بيماری ايدز است و ابتلا از اين طريق 80% می باشد.
ب ـ ورود ميکروب از راه خون اعم از طريق آمپولهای آلوده و خصوصاً آلوده به مواد
مخدر و يا از طريق زخم های قابل نفوذ و پيوند اعضا و حتی در عمليات جراحی اگر
ابزار جراحی کاملاً ضد عفونی نشده باشند.
ج ـ از طريق مادر مبتلا هنگام بارداری و يا در موقع زايمان،ويروس به جنين
انتقال می يابد.
آمارهای ، گويای اين حقيقت هستند که تمام کشورهای جهان به اين بيماری مبتلا
هستند و ملٌتی از آسيب آن، در امان نيست هم چنان که شماره بيماران به طور مرتب
بالا می رود و بيشتر در ميان جنس مرد است و هم چنين از آثار بداين بيماری
(ايدز) شيوع برخی بيماری هايی است که در حال ريشه کن شدن در عالم بوده اند مثل
سل ريه.
پس از اين مقدمه،برخی استفتاءها را تقديم می کنيم:
مسئله372ـ کسی که به بيماری ايدز مبتلاست آيا واجب است شخصاً خود را منزوی کند
ويا خانواده اش او را منزوی نمايند؟
جواب: بر او واجب نيست که خود را منزوی کند و بر خانواده او نيز واجب نمی باشد
که او را منزوی نمايند بلکه اگر خطر سرايت به ديگران نباشد نمی توان او را از
حضور در مساجد و ديگر اماکن عمومی منع کرده بلی واجب است در خصوص راههای سرايت
قطعی و يا احتمالی مراقبت و پيشگيری به عمل آيد.
مسئله373ـ حکم سرايت دادن عمدی چيست؟
جواب: چنان کاری جايز نيست و اگر آن عمل موجب مرگ شخص سرايت شده، شود هر چند پس
از مدتی ، ولی مرده می تواند نقل کننده عمدی را قصاص کند به خصوص اگر می دانست
که چنان کاری به مرگ طرف می کشد و اما اگر جاهل بوده و يا ازاثر آن غفلت داشته
است فقط ديه و کفاره واجب می شود و بس. مسئله374ـ آيا شخص مبتلا به بيماری ايدز
می أتواند با شخص سالم ازدواج کند؟
جواب: آری ، ولی نمی تواند طرف را فريب دهد يعنی خود را به هنگام خواستگاری
سالم معرفی کند با اين که خود می دانسته است که بيمار است. همچنانکه بر او جايز
نيست با همسرش مقاربت کند که به سرايت ويروس منتهی می شود و اما مجرد احتمال
سرايت با وجود عدم يقين،اجتناب از نزديکی واجب نيست البته پس از توافق و تحصيل
رضايت طرف.
مسئله375ـ حکم ازدواج کسانی که هر دو حامل ويروس ايدز هستند چه طوراست؟
جواب: مانعی ندارد اما اگر روابط جنسی ميان آنها سبب تشديد بيماری در حد خطرناک
باشد،اجتناب، لازم است.
مسئله376ـ مجامعت با کسی که به بيماری ايدز مبتلاست چطوراست؟آيا شخص سالم بايد
از او اجتناب و دوری کند زيرا معاشرت،يکی از عمده ترين راههای سرايت ويروس اين
بيماری است؟
جواب: همسری که سالم است می تواند از شوهرش که مبتلا به ايدز است و مقاربت موجب
سرايت ويروس می شود هر چند که احتمالاً، تمکين نکند بلکه واجب است او از عمل
مقاربت که موجب انتقال ويروس ايدز به وی می شود خود داری کند.
و اگر ممکن باشد، احتمال سرايت را هر چند با استعمال کاندوم و يا ديگر وسايل
پيشگيری تا2% پائين آورد جلوگيری از بارداری جايز می شود بلکه بنابر احتياط خود
داری از مقاربت جنسی جايز نمی باشد.
و از همين مسئله حکم شوهر سالم نسبت به همسر مبتلا به ايدز معلوم می شود،يعنی
مرد نمی تواند با همسرش که مبتلا به ايدز است نزديکی کند با احتمال سرايت ويروس
به وی ، البته با يد اين احتمال معقول و قابل قبول باشد و حق شرعی مقاربت در هر
چهار ماه ساقط می شود مگر اينکه
بتوانند از وسايل ايمنی استفاده کنند و جلو سرايت را بگيرند.
مسئله377ـ زن و يا شوهری که سالم است حق دارد طلاق و جدای را مطرح کند؟
جواب: اگر به هنگام عقد، فريب صورت گرفته باشد يعنی در وقت خواستگاری و عقد
خوانی زن و يا مرد خود را سالم معرفی کرده است و عقد مبنی بر سلامت طرفين واقع
شده است در اين صورت آن کس که فريب خورده حق دارد عقد را بهم بزند و فريبی که
موجب حق اختيار می شود،تنها با سکوت زن و يا ولی ّ او ثابت نمی شود اگر مرد
عقيده داشته که بيماری وجود ندارد. اما اگر فريب کاری در ميان نبوده ويا مرض او
بعد از عقد پيدا شود مرد می تواند همسرش را مرض ايدز دارد طلاق دهد و اما همسر
سالم آيا به مجرد اين که شوهرش مريض است و با او نمی تواند مقاربت کند، می
تواند طلاق بخواهد؟در اين مسئله دو وجه است.واحتياط ترک نشود البتته اگرشوهری
به کلی همسرش را ترک کند طوری که او بلاتکليف بمانداو می تواند به حاکم شرع
مراجعه کرده و شوهرش را به يکی از دو امر الزام کند يا طلاقش دهد و يا به کلی
او راترک نکند.
مسئله378ـوقتی که شوهر به بيماری ايدز مبتلا باشد حکم طلاق از سوی زن چگونه است
؟
جواب : پاسخ اين سوال گذشت (زن می تواند به حاکم شرع مراجعه کند وتقاضای طلاق
دهد...)
مسئله 379:آيازنی که به بيماری ايدزمبتلاست می تواند سقط جنين کند ؟
جواب: اين کار جايز نيست بخصوص پس از آنکه روح به جنين دميده شده اما اگر ادامه
حاملگی برای مادر ضرر داشته باشد قبل از حلول روح در جنين،اسقاط آن جايزاست اما
پس از آن نه.
مسئله380ـ حق حضانت طفل سالم برای مادر مبتلا به ايدز و دادن شير آغوز و يا جز
آن چيست؟
جواب: حق حضانت و سرپرستی مادر نسبت به فرزندش، ساقط نمی شود ليکن لازم
است،مراقبت به عمل آيد تا از سرايت بيماری پيشگيری شود واگر احتمال سرايت
ويروس،احتمالی معقول باشد و شير خوردن مستقيم از پستان مادر برای طفل خطرناک
باشد، اجتناب لازم است.
مسئله381ـ آيا می توان بيمار ايدز را بيماری مرگ تلقّی کرد؟
جواب: چون دوران اين مرض، خيلی طولانی است و زمان زيادی طول می کشد، نمی توان
آن را مرض موت حساب کرده اما مرحله های پايانی آن که مرگ بيمار نزديک می شود
مانند مرحله شدت هيجان،و فقدان کامل نيروی دفاعی و يا عوارض عصبی کشنده ديگر،
آن را مرض موت می توان تلقّی نمود.
مسئله382ـ آيا برای پزشک جايز و يا واجب است که بيماری ايدز را به کسان بيمار
مانند همسران و شوهران، آشکار بيان کند و آنان را مطلع سازد؟
جواب: هر گاه بيمار و يا ولیّ او اجازه دهند اعلام مرض وبيماری توسط پزشک جايز
است. و اگر تأمين حيات برای او به مدت طولانی موقوف به اعلام مرض باشد چنان که
نگفتن آن ممکن است عوارضی را به دنبال داشته باشد مانند ترک احتياط لازم و
سرايت مرض، در اين صورت اعلام مرض برای کسان بيمار واجب می شود و خدا داناست.
مسئله383ـ اگر مسلمانی بداند که او به مرض ايدز مسری ،گرفتار است آيا جايز است
او با همسرش،عمل زناشويی انجام دهد و آياواجب است او را مطلع سازد؟
جواب: هرگاه او بداند که با عمل زناشويی ، ويروس مرض به همسرش سرايت می کند
زناشويی به طور مطلق جايز نيست و همچنين است اگر چنان امری را احتمال دهد و آن
احتمال قابل توجه باشد.مگر آنکه همسرش از بيماری شوهرمطلع باشد و با رضايت خود،
تمکين کند.
فصل
7: ازدواج
در باره زناشويی و ازدواج در شريعت اسلامی ، قوانين و مقررات ويژه ای وجود دارد
که همگی جنبه حياتی دارند و از اين نظر که نياز های مختلفی را از انسان رفع می
کنند هر يک حاوی نکته های کلی و جزئی می باشند و تأمين کننده بسياری از خواسته
هايی هستند که با زندگی فردی و جمعی او پيوند پيدا می کنند.احکام در رابطه
بامسائل جنسی مرد و زن، بسيار است و ما به آن اندازه که به زندگی يک مسلمان در
يک کشور غير اسلامی ارتباط زياد دارد ودانستن آنها برای او مهم و لازم است،می
پردازيم .
مسئله384ـ ازدواج از مستجبات مؤکد است از رسول اکرم (صلی الله عليه وآله )
روايت است که فرمود:هر کس ازدواج کرد نيمی از دين خود را حفظ کرد.
و در روايت ديگر فرمود:هر کس می خواهد از سنّت من پيروی کند،نکاح از سنّت من
است.
و در حديث سوم فرمود: هيچ مسلمانی ،پس از اسلام،همانند همسر مسلمانی که به
هنگام نگاه، او را شاد کند و از دستوراتش فرمان برد و در عياب حافظ ناموس وی
باشد، بهره ای به دست نياورده است.
مسئله385ـ شايسته است مردی که می خواهد همسر برگزيند برخی صفات را در نظر بگيرد
و جز با زن عفيف،پاکدامن،بزرگوار، ريشه دار و صالحه ای که در امور دين و دنيا
يار و ياور اوباشد، ازدواج نکند و سزاوار نيست که مرد فقط به جمال ظاهری بسنده
کند در حديث آمده که پيامبر (صلی الله و عليه وآله) فرمود:از سبزی مزبله
بپرهيزيد.پرسيدند: مراد شما چيست؟ فرمود زن زيبای بد تربيت.
مسئله386ـ شايسته آن است که زن و اوليای دختر که او می خواهد ازدواج کند، مردی
دارای صفات ذيل را برای شوهری انتخاب کند و جز مرد متدين،عفيف و پاک نظر،خوش
اخلاق که هرگز لب به شراب نزده و به منکرات و گناهان کبيره آلوده نشده است را
انتخاب نکند.
مسئله387ـ بهتر است اگر خواستگار، مردی متدين و خوش اخلاق است جواب رد به وی
داده نشود رسول خدا فرمود: اگر کسی به خواستگاری شما آمد و از دين واخلاق
اوخشنود بوديد با او ازدواج کنيدواگر نکنيد در روی زمين فتنه و فسادی بزرگ روز
خواهد داد.
مسئله388ـ مستحب است هر انسانی در امر ازدواج ديگران وساطت کند و طرفين را بدان
امر راضی کند.
مسئله389ـ مردی که می خواهد با دختر يا زنی ازدواج کند قبل از خواستگاری می
تواند به زيبايی های او نظر اندازد و با وی هم صحبت شود و از جمله زيبايی های :
صورت،مو،گردن، دست،پا بازوان،و ديگر جاهای زيبايی به شرط اينکه به قصدلذت جنسی
نباشد.
مسئله390ـ ازدواج در شريعت اسلامی دو نوع است1ـ دائم 2ـ موقت
ازدواج دائم آن است که مدت تعيين نمی شود و همسر دائمی است.ولی در ازدواج
موقت،زمان معين می شودمثل يک سال،بيشتر و ياکمتر، چنين همسر، همسر موقت و يا
متعه ناميده می شود.
مسئله391ـ در هر دو نوع ازدواج بايد صيغه عقد خوانده شود در ازدواج دايم، زن به
طور مستقيم می گويد خود را به عقد ازدواج شما در آورم با فلان مهر(و مقدار مهر
ذکر شود) و مرد می گويد پذيرفتم.
ودر عقد موقت زن می گويد: خود را برای فلان مهری و برای فلان مدت به ازدواج تو
در آورده ام و مرد می گويد پذيرفتم.
مسئله392ـ کسی که نمی تواند صيغه ازذواج را با زبان عربی بخواند با هر زبانی که
قابل فهم باشد می تواند بخواند هر چندکه وکيل او بتواند صيغه را به عربی اجرا
کند.
مسئله393ـ زن و مرد می توانند صيغه عقد خود بخوانند و يا به کسی وکالت دهند و
حضور شهود در مجلس عقد،شرط نيست هم چنانکه حضورعالم دينی هم شرط صحت عقد ازدواج
نمی باشد.
مسئله394ـ هر مسلمانی می تواند بازن يهودی يا مسيحی به طور موقت ازدواج کند و
احتياط واجب آن است که با غير مسلمان، ازدواج دايم نکند، چنانکه ازدواج با زن
کافر غير کتابی به طور مطلق جايز نمی باشد و بنابر احتياط واجب، با زن مجوسيه
هم ازدواج نکند هر چند، موقت باشد.اما زن مسلمان به طور قطع و يقين با هيچ مرد
کافر ـ کتابی و غيره ـ نمی تواند ازدواج کند.
مسئله395ـ در ازدواج دوشيزه مسلمان يا اهل کتاب، موافقت پدر و يا جد پدری در
صورتی که در امور زندگی مستقل و مالک امور خويش نباشد، شرط است و بنابر احتياط
واجب اگر مستقل هم باشد، رضايت و موافقت يکی از آن دو (پدر يا جد پدری ) راجلب
کند اما اجازه و رضايت مادر،برادر خواهرو ديگر خويشاوندان نزديک،شرط نمی باشد.
مسئله396ـ در ازدواج دوشيزه بالغ و رشيد اگر پدر و يا جد، او راازازدواج با
همگن خود باز می دارندشرط مزبور،منتفی است و نيز اگر خود را به طور کلی از
زندگانی آن دوشيزه کنار بکشد و يا دوشيزه دسترسی به ايشان نداشته و تحصيل اجازه
آن ميسر نگردد چنان شرطی ساقط است پس او می تواند با مردی همگن است بدون اجازه
پدر و يا جد پدری ازدواج کند.
مسئله397ـ اجازه پدر و يا جد پدری در مورد ازدواج دختری که قبلاً ازدواج شرعی
نموده شرط نمی باشد اما اگر آن دختر، بکارت خود را در اثر زنا يا به وسيله ديگر
از دست داده باشد، اجازه پدر و يا جدپدری هم چنان شرط است.
مسئله398ـ در کشورهايی که کافر کتابی و غير کتابی و ملحد وجود دارد مسلمانی که
می خواهد با دختری ازدواج کند بايد از دين و مذهب او سؤال کند تا اطمينان پيدا
کند که او با دختری بی دين ازدواج نمی کند و نکاح او باطل نمی باشد و در اين
خصوص، سخن آن دختر پذيرفته است.
مسئله399ـ مسلمانی که با يک زن مسلمان ازدواج نموده است نمی تواند بدون اجازه
او با يک زن ديگر کتابی مانند يهودی و يا مسيحی ، ازدواج مجدد کند و بنابر
احتياط واجب ازدواج موقت هم بپرهيزد هر چندکه همسر او اجازه داده باشد و در اين
مسئله ميان دور بودن و ياهمراه بودن همسرش فرقی نيست.
مسئله400ـ هيج مرد مسلمانی با يک زن کتابی مثل يهودی و يا مسيحی ، نمی تواند
بدون ازدواج قانونی عمل جنسی انجام دهد هر چندکه دولت متبوع آن زن کتابی ،در
حال جنگ با مسلمانان باشد.
مسئله401ـ بنابر احتياط واجب انسان باکسی که به زنا مشهور است، ازدواج نکند مگر
پس از توبه او هم چنانکه بنابر احتياط واجب مرد زنا کار با زنی که با او زنا
کرده، ازدواج ننمايدمگر بعد از توبه آن زن.
مسئله402ـ ازدواج غير مسلمان که مطابق قوانين دين و آيين خود آنان صورت گرفته
است، ازدواجی صحيح می باشد اعم از آنکه زن و شوهر هر دو کتابی باشند مثل يهودی
ومسيحی و يا غير کتابی باشند مانند گروه های کفار و يا يکی کتابی وديگری غير
کتابی باشد حتی اگر آنان در يک زمان هر دو مسلمان گشتند،نيازی به عقد مجدد نيست
و ازدواج سابقشان به قوت خود باقی می ماند .
مسئله403ـ وقتی پدری ولايت خود را از دخترش برداشت واو را در سن هيجده سالگی در
شئون زندگی ،خود مختار و در تصرف امور، مستقل کرد چنانکه در برخی کشورهای
اروپايی و يا آمريکايی و يا غير آنها چنين وضعيتی حاکم است.و در اين صورت
دوشيزه می تواند بدون اجازه پدر و جلب رضايت او ازدواج کند.
مسئله404ـ هر يک از زن و شوهر می توانند به ظاهر و باطن اندام يکديگر نظر
اندازند حتی آلت تناسلی و نيز می توانند به هر عضوی از اعضای يکديگر دست يزنند
با لذت و بدون آن.
مسئله405ـ در ازدواج دايم هزينه زندگی زن به عهده شوهر است به شرط آنکه او در
اموری که بايد از شوهر اطاعت کند،فرمان ببرد پس شوهر بايد خوراک،پوشاک و مسکن و
ديگر ملزومات زندگی او رااز قبيل وسايل گرم و سرد کننده و يا فرش و اثاث و غير
آنها مطابق شئون همسر بالنسبة به شوهر، فراهم سازد و اين امر،با اختلاف زمان و
مکان و حال و عرف و عادت و سطح زندگی اشخاص،فرق می کند.
مسئله406ـ بر شوهر واجب است که هزينه سفرهايی را که همسرش با وی همراه است،
بپردازد همچنين اگر او تنها سفر رود و آن سفر،ضروری بوده وخارج از شئون زندگی
هم نباشد مثل آنکه مريض باشدو احتياج به هزينه پيدا کند و يالازم باشد که به
پزشک مراجعه نمايد در اين صورت بر شوهرواجب است که همه هزينه ها را بپردازد.
مسئله407ـ جايز نيست با زن جوان بيش از چهار ماه ترک هم خوابيگی شودمگر در صورت
داشتن عذر مانند حرج و ضرر و يا آنکه همسرش راضی باشد و با در حين عقد، آن را
شرط کرده باشد و بنابر احتياط اين حکم به زن دايم اختصاص ندارد پس زن موقت هم،
چنين است هم چنان که اين حکم به وطن اختصاص ندارد در سفر نيز آن حکم صادق است
پس مرد نمی تواند بدون عذر شرعی ، سفری طولانی رود طوری که حق همسرش ضايع شود
خصوصاً اگر چنان سفری ،ضرورت هم نداشته باشد مانندآنکه برای تفريح و گردش می
رود.
مسئله408ـ هيچ زن مسلمانی نمی تواند با يک مرد کافر به طور دايم و يا موقت،
ازدواج کند.
مسئله409ـ اگر شوهری بدون دليل شرعی ، همسرش را اذيت و آزار کند او می تواند به
حاکم شرع مراجعه کند تا شوهر، ملزم به حسن رفتار گرددو اگر سودمند واقع نشد به
هر گونه که حاکم صلاح بداند او را تنبيه می نمايد و اگر آن هم فايده نبخشيد، زن
می تواند درخواست طلاق کند و اگر شوهر، اورا طلاق نداد واجبار به حسن معاشرت،
ميسر نشد، حاکم شرع آن زن را طلاق می دهد.
مسئله410ـ جايز است منی شوهر را به همسرش تلقيح مصنوعی کنند به شرط آنکه اين
کار مستلزم فعل حرام نشود مانند نگاه کردن به جاهايی که حرام است و امثال آن.
مسئله411ـ زن می تواند با استفاده از داروهای گياهی و پزشکی مانع بارداری شود
به شرط آنکه ضرر و زيان جدی پيش نياورد و در اين کار رضايت و عدم رضايت شوهر،
شرط نمی باشد.
مسئله412ـ هر زنی می تواند با استفاده ازaud و يا هر وسيله ديگر مانع از
بارداری شود به شرط آنکه استفاده از آن، موجب ضرر و زيان جدی نگردد و قراردادن
آن، مستلزم فعل حرام نباشد مثل نگاه و لمس نامحرم به بدن زن وهمچنين نگاه و لمس
بدون دستکش توسط زنی که اين دستگاه را در بدن زن ديگر قرار می دهد که همه اينها
فعل حرام می باشد و ديگر اينکه قرار دادن آن دستگاه موجب سقط جنين نشود.
مسئله413ـ زن نمی تواند جنينی را که روح در آن حلول کرده است به هيچ عنوانی
بيندازد.
مسئله414ـ اگر مادری جنين خود را ساقط کند بايد ديه بپردازدو همچنين است پدر و
يا هر شخص ديگر مانند پزشک که حق ندارد سقط جنين کنند و اگر کردند ديه بر آنان
لازم می شود.
واينک نمونه ای از استفتائات و پاسخ های آيت الله العظمی سيستانی دام ظله در
اين خصوص.
مسئله415ـ آيا سهم امام (عليه السلام) را می توان به عنوان مساعدت در امر
ازدواج يک جوان در کشور غربی به مصرف رسانيد؟با علم به اين که با ارز پرداختی
در اين کشورن امر ازدواج بيش از يک يا دو مؤمن را که در کشور های اسلامی زندگی
می کنند و نيازمندهم هستند،می توان سامان داد و آيا شايسته نيست از آن سهم
امام(عليه السلام) چندين شخص مستحق بهرمند گردند؟
جواب: تزويج مردان مؤمن و محتاج هر چند که از جمله مصارف سهم امام (عليه
السلام) است اما صرف آن جز بااجازه مرجع و يا نماينده او جايز نيست و هزينه
کزدن آن،در باره چندين نفر واجب نمی باشد بلکه اهم و مهم و يا الاهم فالاهم را
بايد مراعات کرد و اين،با اختلاف موراد فرق می کند.
مسئله416ـ آيا خواندن صيغه ازدواج با زبان عربی توسط غير عرب کافی است؟ بدون آن
که معانی آن کلمات را بداند باعلم به اين که در حقيقت،مقصود اجرای عقد ازدواج
است؟ وآنگهی صيغه ازدواج را با لغت و زبان غير عربی نمی توان خواند؟
جواب: توجه اجمالی به مفاد معنای صيغه،کافی است و بنابر احتياط،اجرای آن با لغت
و زبان ديگرجايز نمی باشد.
مسئله417ـ آيا عقد ازدواج را با تلفن می توان خواند؟
جواب: صحيح است.
مسئله418ـ آيا شهادت و گواهی به وسيله تلفن،فاکس و نامه پستی ممکن است؟
جواب: احکامی برای شهادت نزد قاضی قابل اثبات است که حضوری باشد اما نقل وحکايت
آن به هروسيله ممکن است و از آن جمله است تلفن امثال آن به شرط آنکه از اشتباه
و تقلب کاری ايمن باشيم.
مسئله419ـ آيا به اندام کسی که می خواهيم با ازدواج کنيم، می توانيم با دقت
تمام با قصد لذت و يا بدون آن،جز آلت تناسلی ، نگاه کنيم؟ جواب: می توان به
زيبايی های مانندصورت،مو،دست ها، بدون قصدلذت،نگاه کرد هر چند بداند که چنان
لذتی نا خود آگاه حاصل خواهد شدو پس از آنکه وضع را بايک نگاه فهميد، تکرار
جايز نيست.
مسئله420ـ در برخی کشورهای غربی ، دختران پس از شانزده سالگی ، استقلال مالی و
سکنی دارند و عملاً از خانه پدر جدا می شوند و شخصاً به اداره شئون زندگی می
پردازند و اگر احياناً با پدر و يا مادر در برخی مسائل مشورت کنند فقط به عنوان
ادب است آيا اين چنين دوشيزاه ای می تواند بدون اذن پدر به طور دائم و يا موقت
ازدواج کند؟
جواب: اين وضع زندگی اگر به اين معناست که پدر به او اجازه ازدواج با هر مردی
را داده است و يا نوعی کناره گيری از دخالت در شئون زندگی دخترن تلقی می شود پس
او می تواند ازدواج کند و گرنه،جايز نيست.
مسئله421ـ زنی که سن او از سی سال گذشته است و هنوز دوشيزه باقی مانده است به
هنگام ازدواج همچنان اجازه ولی خودنياز دارد؟
جواب: اگر در شئون زندگيش مستقل نيست، اجازه لازم است بلکه بنابر احتياط واجب
اگر مستقل هم باشد باز اجازه بگيرد.
مسئله422ـ آيا دوشيزه گان می توانند با آرايش خفيف و استفاده از پودرهای زيبايی
برای جلب توجه بانوان در مجالس ويژه و يا برای زيبايی بيشتر، حاضر شوند و
قصدشان آن باشد که خواستگار پيدا شود و آيا چنين کاری عيب پوشی به حساب می آيد؟
جواب: آن چنان آرايشی را جايز است انجام دهند و آن، پنهان کردن عيوب،محسوب نمی
شودبا اين وجود اگر عيب پوشی هم به حساب آيد باز هم حرام نيست مگر آنکه
فريبکاری برای خواستگاران تلقی شود.
مسئله423ـ چه زمانی ، زن می تواند از حاکم شرع، در خواست طلاق کند؟
آيا زنی که شوهرش دائم با او بدرفتاری می کند و يا نياز جنسی اورا ارضاء نمی
کند به طوری که بيم آن می رود که به او نگاه افتد،می تواند پيشنهاد طلاق دهد و
آيا در چنين صورت،طلاق داده می شود؟
جواب: اگر شوهری از انجام حقوق همسرش خود داری کندو پس از اجبارحاکم شرع به
رعايت يکی از دو امر (طلاق و يا حسن معاشرت)،نتيجه گرفته نشود زن می تواند از
حاکم شرع در خواست طلاق کند و مواردی که زن می تواند از حاکم شرع در خواست طلاق
کند به قرار ذيل است:
1ـ موقعی که شوهر،نفقه و هزينه زندگی همسرش را نپردازدو حاضر به طلاق دادن هم
نشود و همچنين اگر شوهری قادر به پرداخت هزينه نباشد و ازديگر سو،طلاق هم ندهد.
2ـاگر شوهری همسرش را بيازارد و برابر دستور خدا با وی رفتار نيکو کند.
3ـ هرگاه مردی همسرش را رها کرده و او بلا تکليف گذاردطوری که گويا شوهر ندارد.
و اما درصورتی که مرد فقط نياز جنسی همسرش را نمی تواند بطور کامل برآورده سازد
و بيم آن رود که زن به گناه افتد هر چند که بنابر احتياط واجب شوهر هر طور که
شده از نظر مسائل جنسی همسرش را ارضاء کند و يا او را طلاق دهد با اين وجود اگر
چنين نکرد بهتر ان است که زن شيوه صبر و انتظار پيشه کند.
مسئله424ـ زن مسلمانی مدت زمانی است که از شوهرش جدا رندگی می کند و معلوم نيست
که اين وضع تا چه وقت ادامه داشته باشد مضافاً بر اين که اگر زن در مغرب
زمين،تنها و بدون شوهر بماند برجان خود از دزدان و آدم ربايان و هجوم به خانه
اش ايمن نمی باشدآيا او در اين صورت می تواند در خواست طلاق کند و با ازدواج
مجدد، با يک شوهر ديگر به آرامی زندگی کند؟
جواب: اگرشوهر او را رها کرده و تنهايش گذاشته است او می تواند به حاکم شرع
مراجعه کند و درخواست طلاق کند و حاکم شرع شوهر را مجبور می کند تا باوی زندگی
کند و يا آزادش کند تا او همسری ديگر برگزيندو اگر شوهر به يکی از اين دو وظيفه
عمل نکند زن می تواند به حاکم شرع رجوع نمايد و طلاق خود را مطرح سازد.
و اما اگر زنی بدون مجوز شرعی ،شوهرش را رها کند و جدا از او زندگی نمايددر اين
صورت زن چنان حقی را ندارد و حاکم شرع هم نمی تواند او را طلاق بدهد.
مسئله425ـ برای يک مرد مسلمانی چنان پيش آمده که مدت زمان طولانی جدا از همسرش
زندگی می کند آيا او می تواند با يک زن کتابی ازدواج دايم کند بدون آنکه همسر
مسلمانش را آگاه سازد و اگر همسرش را مطلع کرد و از وا اجازه گرفت، چنين
ازدواجی صحيح می باشد؟
جواب: يک مرد مسلمان نمی تواند با يک زن کتابی به طور دايم ازدواج کند اما
ازدواج موقت در صورت نداشتن همسر، مجاز است و با وجود همسر مسلمان بدون اجازه
او ازدواج موقت نيز جايز نيست و بنابر احتياط واجب در صورت اجاره همسر هم از آن
کار خود داری کند.
مسئله426ـ مسلمانی که دارای همسر مسلمان می باشد سالهاست از کشور خود مهاجرت
کرده و نياز به ازدواج دارد آيا پس از طلاق همسرش در زمان عده طلاق، می تواند
با يک زن کتابی ازدواج متعه نمايد؟
جواب: چنان متعه ای باطل است زيرا زن در زمان عده طلاق رجعی ، در حکم همسر است
و در مسائل پيش گفتيم که متعه زن کتابی با وجود همسر مسلمان، جايز نمی باشد.
مسئله427ـ آيا واجب است کسی را که می خواهد با يک زن کتابی و يا حتی مسلمان،
ازدواج کند او را مطلع می سازيم که آن زن در عده همسر سابقش می باشد و يا اصلاً
عده نگاه نداشته است؟
جواب: اطلاع دادن،واجب نيست.
مسئله428ـ آيا يک مرد مسلمان می تواند با زن کافری که همسر يک مرد کافری
است،ازدواج کند؟و آيا اگر آن زن از شوهر کافر گرف،عده دارد؟ و زمان عده
چقدراست؟و آيا جايز است در زمان عده، با اوهمبستر شدو اگر آن زن، مسلمان شد
برای ازدواج با يک مرد مسلمان،چقدر بايد عده نگاه دارد؟
جواب: مردمسلمان نمی تواند با زن کافری که دارای شوهر قانونی وبرابر شريعت خود
می باشد،ازدواج کند زيرا او شوهر دار است اما پس از طلاق وانقضای عده ـ و نه
قبل از آن ـ ازدواج موقت جايز است وزمان عده زن غير مسلمان همانند عده زن
مسلمان می باشد و هر گاه آن زن،مسلمان شود پس از آنکه با شوهر غير مسلمان
همبستر شده بوده و شوهرش مسلمان نگرديده احتياط آن است که قبل از انقضای عده با
آن زن ازدواج نشود اما اگر آن زن قبل از همبستر شدن با آن شوهر غير مسلمان به
اسلام بگرود،عقد ازدواج خود به خود فسخ می شود وعده ندارد.
مسئله429ـ معنی رعايت عدالت ميان همسران چيست؟
جواب: عدالتی که رعايت آن واجب است،تقسيم وقت و شبهاست بدين معنی گه اگر يک شب
با يکی بود شب بعد با همسر ديگر باشد در هر چهار شب،و اما عدالت مستحبی عبارت
از آن است که در هزينه کردن و توجه نمودن ودر برآوردن نياز جنسی و با روی باز و
خندان روبه رو شدن برابر عمل کند. مسئله430ـ اگر يک زن مسلمانی زنا کند شوهرش
می تواند او را به قتل برساند؟
جواب: بنابر احتياط واجب،جايز نيست او را به قتل برساند هر چند که او را در حال
زنا کردن ببيند.
مسئله431ـ در رساله های علميه، جمله ((زن مشهور به زنا)) آمده است معنای آن
جمله چيست؟
جواب: معنای آن جمله اين است که آن زن در ميان مردم به عمل زنا شناخته شده و
بدان صفت مشهورگشته است.
مسئله432ـ آيا با زن مشهور به زنا می توان ازدواج موفت کرد؟ در صورتی که يک
جوان به شدت به ازدواج نياز دارد و جز آن زن زنی ديگر نيست.
جواب: بنابر احتياط واجب بازن مشهور به زنا قبل از توبه، ازدواج نشود.
مسئله433ـ معنای اين که فقها می گويند زن زنا کار بعد از عمل زنا،عده
نداردچيست؟
جواب: معنای جمله آن است که زن زناکار بعد از زنا می تواند ازدواج کند و عده
نگاه ندارد و اگر آن زن زناکار شوهر دار باشد،می توانند همبستر شوند بی آنکه به
سبب زنا عده نگاه دارد مگر آنکه وطی به شبهه صورت بگيرد که نگاه داشتن عده در
اين وقت لازم است.
مسئله434ـ مردی با يک زن بدون عقد شرعی ، به قصد ازدواج بعدی ،همبستر می شود و
دارای فزند می گردد و سپس او را به عقد شرعی در می آورد آيا روابط گذشته
آنان،مشمول عقد شرعی می شود و آيا عقد بعدی عطف به ما سبق می شود؟به هر حال وضع
بچه ای که در حال ارتباط بدون عقد شرعی به وجود آمده است چيست؟
جواب: در تحقق ازدواج، علاقه زن و شوهری با ايجاب و قبول لفظی انشاء می شود و
هيچ چيز ديگر هر چند که به ايجاب و قبول دلالت نمايد جای عقد لفظی را نمی
گيرد.نتيجه آنکه چنين ازدواجی صحيح نمی باشد مگر پس از اجرای عقد لفظی و اثر آن
به زمان پيش برنمی گردد.و فرزند حاصل از چنين ازدواجی در صورت جهالت و نادانی
پدر و مادر، حلال زاده است زيرا همبستری از روی اشتباه رخ داده است و اما اگر
هر دو می دانسته اند، عملشان زنا و فرزند نيز و لدز ناشناخته می شود اگر يکی از
آنان بداند و ديگری نداند فقط نسبت به آن کس که نمی دانسته،فرزند حلال زاده
محسوب می شود.
مسئله435ـ برخی اوقات،زن و شوهر به تلقيح مصنوعی که پزشکی آن را اجراء می کند
نياز پيدا می کنند و آن عمل،مستلزم ديدن آلت تناسلی آنان توسط پزشک است آيا
چنين عملی جايز است؟
جواب: ديدن آلت تناسلی و مشاهده آن توسط فرد نامحرم، تنها به سبب ياد شده در
سؤال،جايز نمی باشد و اما اگر نياز به فرزند، ضروری باشد و آن،به ديدن آلت
تناسلی موقوف باشد در آن صورت جايز می شود و از موارد ضرورت آن است که پدر و
مادر آنچنان برای فرزند داشتن بی صبری می کنند که تحمل آن وضع برايشان فوق
العاده دشوار و طاقت فرساست.
مسئله436ـ زنی که نمی خواهد فرزند دار بشود به پزشک مراجعه کرده و از او می
خواهد تا لوله های رحم اورا ببندداعم از آن که باز کردن آن لوله ها بعداً ممکن
باشد و يانه و اعم از آنکه شوهر راضی باشدو يا نه، آيا چنين کاری جايز است؟
جواب: چنان عملی برای زن جايز است به شرط آن که اکر به دست زدن و نگاه نامحرم
نکشد اعم از ان که باز کردن لوله ها بعدا امکان داشته باشد يانه. و اجازه شوهر
از اين جهت که بستن لوله های رحم،از فرزندداری ، مانع می شود، لازم نيست بلی
گاهی اجازه شوهر لازم می شود و آن، جهت خروج از خانه برای مراجعه به پزشک می
باشد زيرا خروج از خانه بدون اجازه شوهر جايز نيست.
مسئله437ـ در برخی کشورهای غربی چنان رايج شده که تخمک زن را از نطفه مرد می
گيرند و آن را در يک رحم مصنوعی می کارند و سپس جنين بارور شده را به رحم مادر
صاحب تخمک منتقل می سازند و آن گاه جنين در رحم مادر بزرگ، پرورش يافته و وضع
حمل پيش می آيد.
اولاً:آيا کشت جنين در رحم مادر بزرگ جايز است؟
و ثانياً مادر شرعی اين طفل کيست؟
جواب: جواز اين کار مشکل است قطع نظر از اين که چنان عملی احياناً به دست زدن و
نگاه نا محرم موقوف می شود و اگر تلقيح مصنوعی ، عملی شد در اين که مادر نسبی
آن طفل کيست؟ دو احتمال وجود دارد و نسبت به هر دو، زن صاحب تخمک و مادراو،
احتياط ترک نشود.
مسئله438ـ گاهی منی يک مرد را در بانک ويژه، نگاهداری می کنند آيا يک زن مسلمان
طلاق گرفتن می تواند منی مرد بيگانه ای را با اجازه او وبدون عقد، برای خود
تلقيح کند؟
واگر آن منی ، از شوهر قبلی خود او باشدو اين کار در ايام عده صورت بگيرد جايز
است و پس از پايان عده چطور؟
جواب: تلقيح منی يک مرد بيگانه،برای زن جايز نمی باشد اما منی شوهر در ايام عده
رجعی ، جايز است وپس از انقضای عده جايز نمی باشد.
مسئله439ـ شخصی بين راضی نگاه داشتن خانواده و همسرش به مشکل برخورده است آيا
او برای رضايت خانواده اش می تواند همسر خود را طلاق دهد و يا به عکس،شوهر برای
رضايت خاطر همسرش خانواده خود را رها سازد ؟
جواب: بايد به آنچه صلاح دين ودنيای او ايجاب می کند عمل نمايد و عدالت و انصاف
را پيش بگيرد و از ظلم و تعدی و تضييع حقوق ديگران، اجتناب ورزد.
مسئله440ـ مقصود از هزينه و نفقه ای که هر شوهر برای همسرش بايد بپردازد
چيست؟آيا آن،بايد با وضع اجتماعی شوهر متناسب باشد؟ و يا با موقعيت خانوداگی
همسر مطابق باشد؟ و يا، نه آن است و نه اين؟
جواب: ملاک،شئون زن است به نسبت موقعيت شوهر.
مسئله441ـ هر زنی برعهده شوهرش حقوقی دارد که بايد آنها را ادا کند پس اگر
شوهری از انجام آنها سر باز زد آيا زن می تواند مانع همبستر شدن وی شود؟
جواب: زن چنان حقی را ندارد اما اگر پند و هشدار برای مرد مفيد واقع نشود زن به
حکم حاکم شرع رجوع می کند و از او تعيين و تکليف می خواهد. مسئله442ـ آيا جايز
است مسافر مسلمان به هنگام سفر، در توديع و ااستقبال، همسرش را در انظار مردم
ببوسد و يا بغل کند؟
جواب: اگر تحريک کننده نباشد و حجاب و پوشش رعايت شود، چنان کاری حرام نيست ما
بهتر آن است که به طور کلی اجتناب شود.
مسئله443ـ يک زن و شوهر در کشور غير اسلامی برابر مقرارت آن کشور طلاق قانونی
گرفته اند اما مرد،حق قانونی و شرعی همسرش را نمی دهد و حرف واسطه ها را نمی
پذيرد تکليف چنين زنی چيست با علم به اين که صبر و شکيبايی بر اين وضع برای او
فوق العاده طاقت فرسا می باشد؟
جواب: آن زن به حاکم شرع و يانماينده او مراجعه می کند و آنان شوهر را به رعايت
يکی از دو کار الزام می کنند يا هزينه بپردازدو يا طلاق شرعی دهد هر چند با
وکالت دادن به يک شخص ثالث. و هر گاه شوهر از هر دو کار خود درای کرد و پرداخت
نفقه، از دارايی شوهر امکان نداشت حاکم شرع و يا نماينده او،وی را طلاق می
دهند.
مسئله444ـ آيا همبستر شدن با يک زن کافر ـ اعم از کتابی و غير کتابی ـ بدون عقد
شرعی و قانونی جايز است؟ با علم به اين کشور متبوع آن زن مستقيم و يا غير
مستقيم در حال جنگ با مسلمان است؟
جواب: جايز نيست.
مسئله445ـ همسری از شوهر خود اطاعت نمی کند و به مسئوليت ها و وظايف شرعی خود
در برابر شوهر عمل نمی نمايد. و همچنين بدون اجازه شوهر از خانه خارج شده و تا
هفت ماه در خانه پدری به سرمی برد و از همانجا به جای پناه آوردن به احکام
اسلامی به يک دادگاه غير اسلامی ، مراجعه می کندتا هزينه زندگی خود و فرزندان
را بگيرد ضمن آمن که از شوهرش طلاق هم می خواهد، آيا اينگونه همسری ،دارای حق
هست؟و آيا با اين وضع، از شوهرش حقی طلب دارد؟به ويژه آن که به يک دادگاه غير
اسلامی رجوع کرده و تقاضای طلاق و حق و حقوق خود و فرزندانش را کرده است، چنين
بانويی استحقاق همه حقوق شرعی يک همسر را دارد؟
جواب: چنان همسری که در سؤال اشاره شده،مستحق هزينه ونفقه شرعی نيست و اما
مهريه و حق حضانت وسرپرستی فرزندان را در دو سال کامل دارد و آنها با نشوز و نا
فرمانی ساقط نمی شوند.
مسئله446ـ زن جوانی باعمل جراحی ،رحم خود را بيرون آورده و در نتيجه از عادت
ماهانه افتاده است و مدت پانزده سال است که حيض نمی بيند.او برای مدتی متعه کسی
شده است آياعده نگاه داشتن بر او پس از انقضای مدت، واجب است و زمان عده او
چقدر است؟
جواب: اگر او در سن و سال زنانی باشد که حيض می بيند بايد عده نگاهدارد و زمان
آن،چهل و پنج روزمی باشد.
مسئله447ـ گاهی يک زن غير مسلمان به قصد ازدواج با مردی مسلمان، شهادتين می
گويد بدون آن که ما يقين داشته باشيم که آن شهادتين قلبی است. آيا شنونده آن
شهادتين می تواند او را مسلمان بداند؟
جواب: بلی .بر چنان شهادتين، آثار مثبت بار می شود مگر آنکه سخن و يا عمل منافی
از او سر بزند.
مسئله448ـ گاهی طی عمل جراحی تخمک يک زن را به زن ديگر تلقيح می کنندآيا چنان
عملی جايز است و اگر آن زن،بار دار شد طفل از آن کداميک است؟
جواب: با اجتناب از لمس و نگاه حرام، چنان عملی مانع ندارد اما اين که مادر
جنين کدام است؟(صاحب تخمک و يا رحم) در احتمال وجود دارد و بنابر احتياط واجب
هر دو جانب احتياط را رعايت کنند.
مسئله449ـ جنين در رحم مادر در ميان مايعی شناور است که به هنگام ولادت و يا
قبل از آن،خارج می شود گاهی همراه با خون است آيا اين مايع اگر بدون خون باشد
پاک است؟
جواب: بلی ،در صورتی همراه خون نباشد پاک است.
مسئله450ـ چه موقعی سقط جنين جايز است؟ آيا برای آن سن خاصی ّ مطرح است؟
جواب: پس از انعقاد نطفه، سقط جنين به هيچ وجه جايز نمی باشد مگر زمانی که مادر
بر جان خود بترسد و يا ماندن جنين در شکم او ان قدر پر زحمت باشد مه غير قابل
تحمل گردد و خلاصی از آن ،جز سقط جنين راهی ديگری ندارد،در اين صورت تا روح در
جنين دميده نشده است سقط، جايز است و اما پس از دميده شدن روح در جنين سقط آن
به هيچ وجه جايز نيست.
مسئله451ـ گاهی پزشکان، چنان تشخيص می دهند که جنين بيماری خطرناکی دارد واگر
زاده شود اوناقص الخلقه خواهد بود و يا پس از اندک زمانی ، خواهد مرد و پزشکان،
ترجيح می دهند که جنين را ساقط کنند آيا چنان حقی را دارند؟ و آيا مادر می
تواند خود را دراختيار پزشکان قرار دهد تا جنين او را در آورند؟ وسرانجام ديه
او به عهده کيست؟
جواب: تنها بدين جهت که جنين ناقص الخلقه و يا پس از تولد،فقط مدت کوتاهی زنده
خواند بود،مجوز سقط جنين نمی شود پس مادر نمی تواند اجازه چنين کاری را به
پزشکان بدهد و آنان نيز نمی توانند جنين را خارج کنند و ديه بر عهده کسی است که
عملاً به چنان کاری دست زده است.
مسئله452ـ آيا مادری که فرزندنمی خواهد می تواند جنين خودرا قبل از حلول روح
بيندازد در حالی که ماندن جنين،خطری جدی برای مادر ندارد؟ جواب: او چنان حقی را
ندارد مگر آن که بقای جنين برای مادر موجب زحمت فوق العاده و طاقت فرسا باشد.