آداب بيمارى و احكام وفات

آيه الله حاج سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: سروش دانش

- ۵ -


ه - ميت چنين كفن مى‏شود

احاديث شريف:

1 - امام رضاعليه السلام فرمود:
"إنّما اُمِرَ أن يكفّن الميّت ليلقى ربّه عزّ وجلّ طاهر الجسد، ولئلاتبدو عورته لمن يحمله أو يدفنه، ولئلا ينظر )يظهر( الناس على بعض‏حاله وقبح منظره، ولئلا يقسو القلب بالنظر إلى مثل ذلك للعاهةوالفساد، وليكون أطيب لأنفس الأحياء، ولئلا يبغضه حميمه فيلغي‏ذكره ومودّته فلا يحفظه فيما خلف واوصاه به وأمره به وأحبّ"(123).
"بدان جهت به كفن كردن ميت دستور داده شده است كه‏پروردگارش را با بدن پاكيزه ملاقات كند، و عورت او براى كسى كه اورا حمل يا دفن ميكند نمايان نشود، و مردم از بعضى از حالات اووزشتى منظر او مطلع نگردند، و براى اينكه قلبها با ديدن زشتى‏وناتوانى و تباهى او قساوت پيدا نكند و ديگر اينكه براى زندگان،پاك و دلپذير باشد تا دوستانش از او نفرت پيدا نكنند و خاطره‏و محبت او را به فراموشى نسپارند و او را در آنچه از خود بجا گذاشته‏يا به آن سفارش كرده و دستور داده است، حفظ و حمايت كنند."
2 - ابو مريم انصارى مى‏گويد:
"سمعت أبا جعفرعليه السلام يقول: كفن رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله في ثلاثة أثواب،برد أحمر حبره وثوبين أبيضين صحاريّين -إلى أن قال-: وقال: إن‏الحسن بن على‏عليه السلام كفّن اُسامة بن زيد في برد أحمر حبرة، وأنّ عليّاًعليه السلام‏كفّن سهل بن حنيف في برد أحمر حبره"(124).
"از امام باقرعليه السلام شنيدم كه مى‏گفت: پيامبر خداصلى الله عليه وآله در سه جامه‏كفن گرديد رداى سرخ حبرى )يك نوع پارچه يمنى( و دو جامه سفيدصحارى -تا اينكه فرمود: حسن بن على‏عليه السلام اسامه بن زيد را در رداى‏سرخ حبرى كفن كرد و حضرت على‏عليه السلام سهل بن حنيف را در رداى‏سرخ حبرى كفن نمود."
3 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"الميّت يكفّن في ثلاثة سوى العمامة والخرقة يشدّ بها وركيه لكيلايبدو منه شي‏ء والخرقة والعمامة لابدّ منهما، وليستا من الكفن"(125).
"ميت در سه جامه كفن مى‏شود غير از عمامه و پارچه‏اى كه‏رانهايش بدان بسته مى‏شود تا چيزى از او پپدا نباشد. پارچه و عمامه‏لازم هستند اما جزو كفن نمى‏باشند."
4 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"يكفّن الميت في خمسة أثواب: قميص لا يزرّ عليه، وإزار، وخرقةيعصّب بها وسطه، وبرد يلفّ فيه، وعمامة يعتمّ بها ويلقى فضلها على‏صدره"(126).
"ميت در پنج جامه كفن مى‏شود: پيراهنى كه دكمه نشود، لنگ،پارچه‏اى كه از كمرتاران ميت با آن بسته ميشود، و رداى سرتاسرى كه‏ميت در آن پيچيده مى‏شود و عمامه‏اى كه بر سر او مى‏بندند و اضافه‏آن روى سينه ميت انداخته مى‏شود."
5 - حسن بن راشد مى‏گويد:
"سألته عن ثياب تعمل بالبصرة على عمل العصب )القصب(اليماني من قزّ وقطن، هل يصلح أن يكفّن فيها الموتى؟ قال: إذا كان‏القطن أكثر من القزّ فلا بأس"(127).
"از امام پرسيدم درباره جامه‏اى كه در بصره و به مانند جامه يمانى‏از ابريشم و پنبه ساخته مى‏شود آيا مى‏شود با آن مردگان را كفن كرد؟فرمود: اگر پنبه آن از ابريشم بيشتر باشد، اشكال ندارد.".
6 - امام جعفر صادق‏عليه السلام از پدرش از امير المؤمنين‏عليه السلام نقل‏مى‏كند:
"على الزوج كفن امرأته إذا ماتت"(128).
"كفن زن اگر بميرد، بر شوهر اوست."
7 - فضل بن يونس كاتب مى‏گويد:
"از امام موسى بن جعفرعليه السلام پرسيدم مردى از اصحاب ما مى‏ميردو چيزى از او بجا نمانده است كه با آن كفن شود آيا كفن او را از اموال‏زكات بخرم؟ فرمود: از زكات به اندازه‏اى كه براى تكفين او، كفايت‏كند به خانواده‏اش بده تا آنها او را كفن كنند. گفتم: اگر او پسر يا كسى‏ديگرى كه اين كار را انجام دهد، نداشته باشد، آيا من او را از زكات‏تكفين كنم؟ فرمود: پدرم مى‏گفت: حرمت و احترام بدن ميّت مؤمن‏مانند زنده اوست. پس بدن و عورت او را بپوشان و كفن كن و حنوطبده و اينها را از زكات حساب كن و جنازه او را هم تشييع نما. گفتم:اگر برخى از برادران او كفن ديگرى براى او بدست آوردند و بر ذمّه اودَيْن هم باشد، آيا با يكى كفن شود و با كفن ديگرى دَين او پرداخت‏گردد؟ فرمود: نه، اين ميراثى نيست كه از او بجا مانده باشد، چيزى‏است كه بعد از وفات او بدست آمده است. پس بايد با اين كفنى كه‏بعد بدست آمده است كفن كنند و آن كفن ديگرى از آن آنها است كه باآن كار خود را سامان دهند.(129)"
8 - امام باقرعليه السلام فرمود:
"إذا أردت أن تكفّنه فإن استطعت أن يكون في كفنه ثوب كان يصلّي‏فيه نظيف فافعل فإنّ ذلك يستحبّ أن يكفّن فيما كان يصلّى فيه"(130).
"وقتى خواستى ميّت را كفن كنى پس اگر امكان دارد در كفن اوجامه‏اى را كه در آن نماز مى‏گزارده و تمييز است بگذار، زيرا مستحب‏است كه ميّت در جامه‏اى كفن شود كه با آن نماز مى‏خوانده است."
9 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"قال أمير المؤمنين‏عليه السلام: "لا تجمّروا الأكفان ولا تمسحوا موتاكم‏بالطيب إلّا بالكافور فإنّ الميّت بمنزلة المحرم"(131).
"حضرت على‏عليه السلام فرمود: "به كفن‏ها بخور نزنيد و به‏مردگان خود بوى خوش نماليد جز كافور، زيرا ميّت به منزله مُحرِم‏است."
10 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"لا يسخّن للميّت الماء، لا تعجّل له النار، ولا يحنّط بمسك"(132).
"براى غسل ميّت، نبايد آب گرم شود، در تهيه آتش براى ميّت‏شتاب نگردد و با مشك حنوط داده نشود."
11 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"كفن بايد برد باشد و اگر برد نبود، همه آن از پنبه )نخ( باشد و اگرعمامه پنبه‏اى )نخى( نيافتى براى عمامه از پارچه سابرى استفاده‏كن.(133)"
12 - از امام صادق‏عليه السلام درباره ميّت سئوال شد. پس حديثى را بيان‏فرمود كه در آن گفت:
"سپس كفن مى‏كنى: ابتدا در مقعد او مقدارى پنبه و ذريره )نوعى‏از بوى خوش( قرار مى‏دهى، و رانهايش را با هم محكم مى‏بندى‏وجامه‏هاى كفنش را با سه عود خوشبوى كن، سپس سر تا سرى را به‏درازا پهن مى‏كنى و بر آن ذريره مى‏پاشى و سپس لُنگ را پهن مى‏كنى‏به گونه‏اى كه سينه و پاها را بپوشاند و بعد هم پارچه‏اى را كه پهناى آن‏يك وجب و نيم است و بعد هم پيراهن را. پارچه را بر پيراهن روى‏عورت و فرج ميّت مى‏بندى تا چيزى از عورت ميّت پيدا نباشد،ومقدار كمى كافور در گوشها و محل‏هاى سجده در بدن او قرار بده،ودر چشمان، دهن و گوشهاى او مقدار كمى پنبه بگذار، سپس بر سراو عمامه بپيچ و بر صورتش مقدارى ذريره بينداز و دو طرف عمامه‏بايد به طرف چپ او و به اندازه يك وجب به صورت ميّت رها شود،و كسى كه ميّت را غسل داده و كسى كه ميّت را مسّ نموده بايد غسل‏كند هر چند كه ميّت غسل داده شده باشد. كفن هم بايد برد باشدواگر برد نبود همه آن از پنبه باشد و اگر عمامه پنبه‏اى نيافتى، ازپارچه سابرى عمامه تهيه كن. بعد فرمود: براى فرج ميّت زن به اندازه‏نيم منّ پنبه لازم است. درباره روش و ترتيب كفن كردن فرمود: ازپيراهن آغاز مى‏كنى، سپس پارچه را روى پيراهن بر باسن و رانهاوعورت او مى‏پيچى و درازاى پارچه سه ذراع و نيم و پهناى آن يك‏وجب و نيم باشد. سپس لنگ چهار باره پيچيده شود و بعد سرتاسرى و سپس عمامه و اضافه عمامه بر صورت او رها شود، و در هرپارچه‏اى از كفن بايد مقدارى كافور گذاشته شود و هم‏چنين ذريره اگرچه در سرتاسرى، پارگى وجود داشته باشد.(134)"
13 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"أجيدوا أكفان موتاكم فإنّها زينتهم"(135).
"براى مردگان خود كفن نيكو انتخاب كنيد، زيرا كفن زينت‏مردگان است."
14 - حسن بن عبداللَّه صيرفى، از پدرش نقل مى‏كند كه:
"امام موسى بن جعفرعليه السلام با كفنى تكفين شد كه در آن حبره بودوبه دو هزار و پانصد دينار تهيه شده و همه قرآن بر آن نوشته شده‏بود.(136)"
15 - محمّد بن على بن الحسين فرمود: "روايت شده است كه‏سندى بن شاهك به امام ابوالحسن موسى بن جعفرعليه السلام گفت:دوست دارم اجازه بدهى من تو را كفن كنم. امام فرمود: ما اهل بيت،حجّ صروره ما )يعنى حجّ واجب ما( و مهر زنان ما و كفن‏هاى ما ازپاكترين اموال خود ما مى‏باشد.(137)"
16 - محمّد بن مسلم از يكى از دو امام‏عليهما السلام نقل مى‏كند:
"گفتم: كسى كه چشمان ميّت را مى‏بندد و كسى كه ميّت را غسل‏مى‏دهد بايد غسل كند؟ فرمود: بلى. گفتم: پس ميّت را غسل بدهدو قبل از آنكه خود غسل كند، ميّت را كفن كند؟ فرمود: ميّت را غسل‏بدهد، سپس دستانش را از شانه بشويد، پس از آن ميّت را كفن نمايدو بعد خود غسل كند.(138)"
17 - امام باقرعليه السلام فرمود:
"لا تماكس في أربعة أشياء: في الاضحيّة والكفن وثمن النسمةوالكراء إلى مكّة"(139).
"در چهار چيز چانه نزن: در خريدن قربانى و كفن و قيمت برده‏و كرايه رفتن به مكّه."
تفصيل احكام:
1 - كفن كردن مرده مسلمان بر همه مسلمانان واجب كفائى است.كفن عبارت از سه پارچه است: لنگ كه از ناف تا پاهايش با آن‏پيچيده مى‏شود، و پيراهن و سرتاسرى كه همه بدن را مى‏گيردومستحبّ است كه با پارچه‏اى كمر ميّت با عورت و رانهاى اوبسته شود و بر سر او هم عمامه‏اى پيچيده شود.
2 - لنگ بايد از ناف تا زانو را بپوشاند، و به اندازه‏اى كه لنگ گفته شودكفايت مى‏كند، و پيراهن از شانه تا نصف ساق پا را بپوشاند و بهتراين است كه تا روى پاها برسد، امّا سرتاسرى بايد همه بدن رابپوشاند و اگر سرتاسرى بگونه‏اى باشد كه از نظر پهنا يك طرف آن‏روى طرف ديگر قرار گيرد، و از نظر درازا هم بستن دو سر آن‏ممكن باشد، احوط است.
3 - ميّت با پوست مردار و پارچه غصبى و چيز نجس )حتى آنچه درنماز عفو شده است( و پارچه ابريشمى خالص كفن نمى‏شود،واحوط اين است كه از پارچه طلا كارى شده هم اجتناب شود،وهم‏چنين با پوست ومو و پشم حيوان حرام گوشت هم كفن كردن‏جائز نيست، امّا پوست حيوان حلال گوشت هم اگر بر آن جامه ياپارچه صدق نكند احوط آن است كه در كفن از آن اجتناب شود.
4 - اگر كفن، بعد از گذاشتن ميّت در آن، نجس شود بايد تطهير شود،يا با شستن يا بريدن و يا تبديل آن به كفن ديگر، چه قبل از اينكه‏جنازه در قبر گذاشته شده باشد و يا بعد از آن.
5 - كفن زن بر شوهر است اگر قدرت مالى داشته باشد، مگر اينكه‏كسى ديگر كفن او را به عهده گيرد و تبرّع )بخشش( كند يا اينكه‏زن وصيّت خاصّى كرده باشد. پس اگر وصى او وصيّت را انجام‏داد از شوهر ساقط مى‏شود، و احوط آن است كه ساير مخارج‏وفات هم مثل كفن است و شوهر بايد آنها را به دوش بگيرد.
6 - كفن هر انسان از اموال خود او تهيه مى‏شود. فقهاءرحمهم الله گفته‏اند: اگرميّت فقير باشد و كسى هم كفن او را تبرّع نكند، برهنه دفن‏مى‏شود و بر اقارب و يا ساير مسلمانان، كفن او واجب نيست.ولى اگر گفته شود كه كفن ميّت بر كسانى كه ميّت واجب النفقه اوبوده است واجب است، و اگر چنين كسى نباشد بر ساير مسلمانان‏واجب كفايى است، اين قول اقرب و احوط است.
7 - مقدار واجب كفن، از اصل مال ميّت برداشته مى‏شود و هم‏چنين-بنابر اشبه- ساير مخارج دفن و كفن. و در اين صورت بايد حدّمتعادل لايق شأن ميّت در نظر گرفته شود و از اسراف پرهيز گردد،امّا ساير مصارف وفات كه از مستحبّات است يا از سنّتها و رسوم‏اجتماعى است، بايد با اذن ورثه صورت گيرد مگر اينكه خودميّت وصيّت كرده باشد كه در اين صورت از ثلث او برداشته‏مى‏شود.
8 - در كفن، مستحب است كه براى مرد يك عمامه اضافه شود كه برسر او پيچيده مى‏شود و دو سر آن از زير گردن بر روى سينه او رهامى‏گردد، يعنى طرف راست عمامه به طرف چپ سينه و طرف‏چپ آن به طرف راست سينه ميّت انداخته مى‏شود.
9 . و مستحبّ است براى زن بجاى عمامه، مقنعه اضافه شودو پارچه‏اى كه پستانهايش را با پشتش ببندد.
10 - مستحب است با پارچه‏اى كمر ميّت -چه مرد باشد و يا زن-بسته شود و با پارچه ديگر رانهاى او بسته گردد.
11 - علاوه بر سرتاسرى واجب، مستحب است يك سرتاسرى ديگرهم اضافه شود و بهتر اين است كه بُرد يمانى باشد.
12 - مستحب است مقدارى پنبه روى عورت ميّت و در مقعد اوگذاشته شود تا چيزى از آن خارج نگردد و هم‏چنين در فرج زن‏و بلكه در سوراخ‏هاى بينى نيز اگر بترسند كه چيزى از آن خارج‏شود، مقدارى پنبه گذاشته شود.
13 - مستحب است كه كفن خوب انتخاب شود و از جنس پنبه )نخى(و رنگش سفيد باشد و رنگ زده هم نباشد مگر پارچه حبره(140) كه‏روايت شده كفن رسول خداصلى الله عليه وآله حبره سرخ بوده است. ومستحب است كفن از مال خالص ميّت باشد و اگر از جامه احرام‏و نماز او باشد بهتر است، و هم‏چنين مستحب است مقدارى‏كافور يا ذريره )دانه خوشبو و معطّرى است به اندازه دانه گندم(پاشيده شود و اگر چيزى از تربت امام حسين‏عليه السلام همراه ميّت‏گذاشته شود بهتر خواهد بود و مستحبّ است طرف راست كفن‏بر روى طرف چپ آن گذاشته شود و اگر نيازى به دوختن داشته‏باشد از نخ خود كفن بدوزند.
14 - مستحب است كسى كه ميّت را غسل مى‏دهد، بعد از تطهيرو شستن دستان و پاهايش به كفن كردن ميّت بپردازد.
15 - مستحب است كه در حاشيه كفن، شهادت ميّت به وحدانيّت‏خدا و نبوّت پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله و امامت ائمّه معصومين‏عليه السلام و نام‏آنان نوشته شود، بدين ترتيب كه نوشته شود: فلان فرزند فلان‏شهادت مى‏دهد به چنين و چنين... و مستحبّ است همه قرآن‏را روى كفن ميّت بنويسند يا بر پارچه‏اى ديگر كه همراه كفن‏گذاشته شود.
16 - مستحبّ است كه انسان قبل از مرگش، كفن خود را تهيه نمايد تاجزء غافلان شمرده نشود.
17 - مكروه است كه كفن با آهن بريده شود و آستين و دكمه براى آن‏گذاشته شود، و اگر ميّت در پيراهن خود كفن شود بايددكمه‏هاى آن را بردارند و هم‏چنين مكروه است كه نخ كفن را باآب دهن تر كنند.
18 - مكروه است كه كفن را بخور بزنند و هم‏چنين مكروه است كه‏رنگ كفن سياه باشد يا با رنگ سياه بر آن نوشته شود يا از جنس‏كتّان يا مخلوط با ابريشم باشد.
19 - مكروه است كه انسان در خريد كفن چانه بزند.
20 - مكروه است كه كفن كثيف و چركين باشد يا به قول بعضى از فقهادوخته باشد.

و - درباره حنوط و جريدتين‏

احاديث شريف:

1 - على بن ابراهيم، از پدرش، از امام‏عليه السلام نقل مى‏كند:
"السنّة في الحنوط ثلاثة عشر درهماً وثلث أكثره وقال: إنّ‏جبرئيل‏عليه السلام نزل على رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله بحنوط وكان وزنه أربعين درهماًفقسّمها رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله ثلاثة أجزاء جزء له وجزء لعليّ وجزءلفاطمةعليهم السلام"(141).
"سنّت پيامبر در مقدار حنوط، حدّاكثر سيزده درهم و يك سوم‏درهم است، زيرا جبرئيل براى رسول خداصلى الله عليه وآله حنوط آورد و وزن آن‏چهل درهم بود پس رسول خداصلى الله عليه وآله آن را سه قسمت تقسيم كرد:قسمتى را براى خود و قسمتى را براى على‏عليه السلام و قسمتى را براى‏فاطمه‏عليها السلام قرار داد."
2 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"أقلّ ما يجزي من الكافور للميّت مثقال"(142).
"كمترين مقدارى كه از كافور براى ميّت كفايت مى‏كند، يك مثقال‏است."
3 - محمّد بن عبداللَّه بن جعفر حميرى مى‏گويد:
"كتبت إلى الفقيه اسأله عن طين القبر يوضع مع الميّت في قبره هل‏يجوز ذلك أم لا؟ فأجاب: -وقرأت التوقيع ومنه نسخت- توضع مع‏الميّت في قبره ويخلط بحنوطه إن شاء اللَّه"(143).
"به فقيه )امام‏عليه السلام( نوشتم و درباره خاك قبر )تربت امام‏حسين‏عليه السلام( پرسيدم كه با ميّت در قبرش گذاشته مى‏شود آيا جايزاست يا نه؟ امام جواب داد: -من توقيع امام را خواندم و از روى آن‏استنساخ كردم- با ميّت در قبرش گذاشته مى‏شود و با حنوطش‏مخلوط مى‏گردد ان شاء اللَّه."
4 - عبدالرحمان بن ابى عبداللَّه مى‏گويد:
"سألت أبا عبداللَّه‏عليه السلام عن الحنوط للميّت فقال: اجعله في‏مساجده"(144).
"از امام صادق‏عليه السلام درباره حنوط ميّت پرسيدم فرمود: حنوط رادر مواضع سجده او بگذار."
5 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"إذا أردت أن تحنّط الميّت فاعمد إلى الكافور فامسح به آثار السجودمنه ومفاصله كلّها ورأسه ولحيته وعلى صدره من الحنوط وقال: حنوطالرجل والمرأة سواء، وقال: أكره أن يتبع بمجمرة"(145).
"وقتى خواستى ميّت را حنوط كنى پس كافور بخواه و آن را به‏محل‏هاى سجده در بدن ميّت و مفاصل و سر و ريش و سينه او بمال.و فرمود: حنوط كردن مرد و زن يكسان است. و فرمود: من كراهت‏دارم از اينكه ميّت با عود يا چيز ديگر بخور داده شود."
6 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"إنّ النبيّ‏صلى الله عليه وآله نهى أن يوضع على النعش الحنوط"(146).
"پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله نهى كرد از اينكه حنوط بر روى جنازه گذاشته‏شود."
7 - زراره مى‏گويد:
"قلت لأبي جعفرعليه السلام ارأيت الميّت إذا مات لم تجعل معه الجريدة؟فقال: يتجافى عنه العذاب والحساب ما دام العود رطباً، إنّما العذاب‏والحساب كلّه في يوم واحد في ساعة واحدة، قدر ما يدخل القبرويرجع القوم وإنّما جعلت السعفتان لذلك فلا يصيبه عذاب ولا حساب‏بعد جفوفهما إن شاء اللَّه"(147).
"به امام باقرعليه السلام گفتم: چرا جريده )دو چوب تر( همراه ميّت‏گذاشته مى‏شود؟ در جواب فرمود: تا زمانى كه چوب، تر باشد،عذاب و حساب از او دور خواهد بود، زيرا عذاب و حساب همگى‏دريك روز و در يك ساعت مى‏باشد به اندازه وقتى كه ميّت در قبرگذاشته مى‏شود و مردم بر مى‏گردند و اين دو جريده )دو شاخه‏چوب تر يا نخل خرما( براى همين است و بعد از خشك شدن آن‏دو، هيچگونه عذابى به او نمى رسد اِن شاء اللَّه."
8 - سهل بن زياد از جمعى از اصحاب ما نقل مى‏كند:
"قلنا له: جعلنا اللَّه فداك، إن لم نقدر على الجريدة؟ فقال: عودالسدر. قيل: فإن لم نقدر على السدر؟ فقال: عود الخلاف"(148).
"به امام‏عليه السلام گفتيم: فدايت گرديم، اگر نتوانيم جريده )شاخه‏خرما( پيدا كنيم چه كار كنيم؟ فرمود: چوب سدر. گفته شد: اگرچوب سدر هم نباشد؟ فرمود: چوب خلاف. )خلاف يا صفصاف‏نوعى از درخت بيداست كه در سرزمين عرب زياد وجود دارد."
9 - جميل بن درّاج مى‏گويد:
"قال: إنّ الجريدة قدر شبر، توضع واحدة من عند الترقوة إلى مابلغت ما يلي الجلد، والاُخرى في الأيسر من عند الترقوة إلى ما بلغت‏من فوق القميص"(149).
"جريده به اندازه يك وجب است. يكى از آن دو در كنار استخوان‏بالاى سينه نزديك گردن و چسبيده به پوست بدن گذاشته مى‏شودوديگرى در طرف چپ و در همان محل ولى از بالاى پيراهن كفن‏گذاشته مى‏شود."
10 - سهل بن زياد مى‏گويد:
"قيل له: جعلت فداك، ربّما حضرني من أخافه فلا يمكن وضع‏الجريدة على ما روينا، فقال: ادخلها حيث ما أمكن"(150).
"به امام‏عليه السلام گفته شد: فدايت گردم، چه بسا ممكن است كسى درآنجا باشد كه از او مى‏ترسم، پس گذاردن جريده طبق آنچه براى ماروايت شده، امكان ندارد. فرمود: جريده را با او بگذار هر طور كه‏امكان داشته باشد."
11 - ابوالبخترى از امام صادق‏عليه السلام از پدرش امام باقرعليه السلام روايت‏مى‏كند:
"إنّ الرشّ على القبور كان على عهد النبي‏صلى الله عليه وآله، وكان يجعل الجريدالرطب على القبور حين يدفن الإنسان في أوّل الزمان، ويستحبّ ذلك‏للميّت"(151).
"آب پاشيدن روى قبر در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله مرسوم بود و يك شاخه‏نخل تر و سبز نيز بلا فاصله پس از اينكه ميّت دفن مى‏شد، روى قبرگذاشته مى‏شد و اين مستحبّ است."
12 - از امام صادق‏عليه السلام از پدرش‏عليه السلام نقل شده:
"إنّ النبيّ‏صلى الله عليه وآله سئل عن رجل يدعى إلى وليمة وإلى جنازة فأيّهماأفضل؟ وأيّهما يجيب؟ قال: يجيب الجنازة فإنّها تذكّر الآخرة وليدع‏الوليمة فإنّها تذكّر الدنيا"(152).
"از پيامبرصلى الله عليه وآله سئوال شد درباره مردى كه هم به وليمه دعوت‏شده و هم به جنازه، كدام يك بهتر است؟ كدام يك را بايد اجابت‏كند؟ فرمود: جنازه را اجابت كند، زيرا آخرت را به ياد انسان مى‏آوردو وليمه را ترك كند، زيرا انسان را به ياد دنيا مى‏اندازد."
13 - ميسّر مى‏گويد:
"سمعت أبا جعفرعليه السلام يقول: من تبع جنازة مسلم اُعطي يوم القيامةأربع شفاعات ولم يقل شيئاً إلّا وقال الملك: ولك مثل ذلك"(153).
"از امام باقرعليه السلام شنيدم كه مى‏گفت: كسى كه جنازه مسلمانى رادنبال )تشييع( كند، روز قيامت چهار شفاعت داده خواهد شد و درهنگام تشييع چيزى نمى‏گويد مگر اينكه فرشته مى‏گويد: براى تو نيزمثل همين باد."
14 - امام باقرعليه السلام فرمود:
"كان فيما ناجى به موسى ربّه أن قال: يا ربّ ما لمن شيّع جنازة؟قال: اُوكّل به ملائكة من ملائكتي معهم رايات يشيّعونهم من قبورهم‏إلى محشرهم"(154).
"در ميان آنچه حضرت موسى‏عليه السلام با پروردگارش مناجات كرد اين‏بود كه: پروردگارا، براى كسانيكه جنازه‏اى را تشييع كنند چه پاداش‏خواهد بود؟ فرمود: فرشتگانى را موظّف مى‏سازم كه با آنهاپرچمهايى است و آنان را از محل قبرشان تا محشر تشييع كنند."
15 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"أوّل ما يُتحَف المؤمن به في قبره أن يغفر لمن تبع جنازته"(155).
"اوّلين چيزى كه به مؤمن در قبرش به عنوان يك تحفه بخشيده‏مى‏شود اين است كه كسانيكه جنازه او را دنبال كرده‏اند، آمرزيده‏مى‏شوند."
16 - اصبغ بن نباته مى‏گويد:
"قال أمير المؤمنين‏عليه السلام: من تبع جنازة كتب اللَّه من الأجر له أربع‏قراريط: قيراط باتّباعه، وقيراط للصلاة عليه، وقيراط بالانتظار حتى‏يفرغ من دفنها، وقيراط للتعزية"(156).
"حضرت على‏عليه السلام فرمود: كسى كه جنازه‏اى را دنبال )تشييع(كند، خداوند براى او چهار قيراط پاداش مى‏نويسد: يك قيراطبخاطر دنبال كردنش، و يك قيراط به جهت نمازگزاردن بر او، و يك‏قيراط براى انتظار كشيدن تا فراغت از دفن او، و يك قيراط هم براى‏تعزيت و سوگوارى."
17 - زراره مى‏گويد:
"كنت مع أبي جعفرعليه السلام في جنازة لبعض قرابته فلمّا أن صلّى على‏الميّت قال وليّه لأبي جعفرعليه السلام: ارجع يا أبا جعفر مأجوراً ولا تعني لأنّك‏تضعف عن المشي، فقلت أنا لأبي جعفرعليه السلام: قد أذن لك في الرجوع‏فارجع ولي حاجة اُريد أن اسألك عنها، فقال أبو جعفرعليه السلام: إنّما هوفضل وأجر فبقدر ما يمشي مع الجنازة يؤجر الذي يتبعها فأمّا بإذنه‏فليس بإذنه جئنا ولا بإذنه نرجع"(157).
"همراه امام باقرعليه السلام در تشييع جنازه بعضى از بستگان او بودم،هنگاميكه بر ميّت نماز گزاردند، ولىّ ميّت به امام باقرعليه السلام گفت: اى‏ابا جعفر! شما پاداش خود را گرفتيد، برگرديد و خود را به زحمت‏نيندازيد، زيرا از راه رفتن ناتوان هستيد. پس من هم به ابا جعفرعليه السلام‏گفتم: به شما اجازه داد، برگرديد و من هم كارى دارم مى‏خواهم ازشما بپرسم. امام باقرعليه السلام به من گفت: اين يك فضيلت و پاداش است‏و به كسى كه دنبال جنازه مى‏آيد به همان اندازه‏اى كه همراه جنازه راه‏مى‏رود پاداش داده مى‏شود، امّا اجازه ولىّ ميّت لازم نيست ما بااجازه او نيامده بوديم و با اجازه او هم بر نمى‏گرديم."
18 - جابر از امام باقرعليه السلام نقل مى‏كند:
"مشى النبيّ‏صلى الله عليه وآله خلف جنازة فقيل: يا رسول اللَّه، مالك تمشي‏خلفها؟ فقال: إنّ الملائكة رأيتهم يمشون أمامها ونحن تبع لهم"(158).
"پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله پشت جنازه‏اى راه مى‏رفت. پس گفته شد: يارسول اللَّه! چطور از پشت جنازه مى‏رويد؟ فرمود: مى‏بينم كه‏فرشتگان پيشا پيش آن حركت مى‏كنند و ما هم به دنبال آنان هستيم."
19 - امام باقرعليه السلام از پدرش، از پدرانش، از على‏عليه السلام روايت‏مى‏كند:
"سمعت النبيّ‏صلى الله عليه وآله يقول: اتّبعوا الجنازة ولا تتبعكم، خالفوا أهل‏الكتاب"(159).
"از پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله شنيدم كه مى‏گفت: شما از دنبال جنازه‏حركت كنيد نه اينكه جنازه از دنبال شما حركت كند، شما مخالف‏اهل كتاب عمل كنيد."
20 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"امش أمام جنازة المسلم العارف ولا تمش أمام جنازة الجاحد، فإنّ‏أمام جنازة المسلم ملائكة يسرعون به إلى الجنّة، وإنّ أمام جنازة الكافرملائكة يسرعون به إلى النار"(160).
"در جلو جنازه مسلمان عارف راه برو و در جلو جنازه كافر منكرخدا راه نرو، زيرا در جلو جنازه مسلمان فرشتگانى است كه او را به‏سرعت بسوى بهشت مى‏برند و در جلو جنازه كافر هم فرشتگانى‏است كه بسرعت او را به سوى آتش جهنّم سوق مى‏دهند."
21 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"مات رجل من الأنصار من أصحاب رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله فخرج رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله في جنازته يمشي فقال له بعض أصحابه: ألا تركب يا رسول اللَّه؟فقال: إنّي لأكره أن أركب والملائكة يمشون"(161).
"مردى از انصار و از اصحاب پيامبر خدا فوت كرد و حضرت‏پيامبرصلى الله عليه وآله در تشييع جنازه او پياده مى‏رفت بعضى از اصحاب‏مى‏گفتند: يا رسول اللَّه! چرا سوار نمى‏شويد؟ حضرت فرمود: من‏مايل نيستم سوار باشم و فرشتگان پياده راه بروند."
22 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"السنّة أن تستقبل الجنازة من جانبها الأيمن وهو ممّا يلي يسارك ثمّ‏تصير إلى مؤخّره وتدور عليه حتى ترجع إلى مقدّمه"(162).
"سنّت پيامبر آن است كه از طرف راست جنازه كه طرف چپ تومى‏شود، جنازه را بردارى و بعد به سمت عقب او برگردى ودوربزنى‏تا به سمت جلو او بازگردى."
23 - امام باقرعليه السلام فرمود:
"من حمل أخاه الميّت بجوانب السرير الأربعة محى اللَّه عنه أربعين‏كبيرة من الكبائر، والسنّة أن يحمل السرير من جوانبه الأربعة وما كان‏بعد ذلك فهو تطوّع"(163).
"كسى كه جنازه برادر ميّت خود را از چهار گوشه تابوت بردارد،خداوند چهل گناه كبيره او را محو مى‏گرداند، و سنّت اين است كه‏تابوت را از چهار طرف آن حمل كند و اضافه بر آن اختيارى است."
تفصيل احكام:
1 - حنوط كردن ميّت يعنى ماليدن كافور بر مواضع هفتگانه سجده)پيشانى، هر دو كفّ دست، زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها(واجب است، و احتياط اين است كه سر بينى نيز اضافه شود،وفرقى ندارد كه كافور را بر مواضع يادشده با دست بمالد و يا باپارچه بمالد، بلكه پاشيدن كافور در آن مواضع هم جائز است‏ومستحب است كه بر مفاصل، سر، ريش، سينه، فرج، گردن،شانه‏ها، آرنج‏ها و پشت دستان نيز ماليده شود.
2 - وقت حنوط كردن بعد از غسل )يا تيمّم( است چه پيش از كفن‏كردن باشد يا بعد و يا در هنگام آن، و بهتر اين است كه پيش از كفن‏كردن حنوط شود، و احتياط اين است كه كافور طاهر، مباح،ساييده شده و خوشبو باشد.
3 - شخص مُحرِم كه قبل از طواف مرده باشد، از حنوط كردن استثناشده است.
4 - در حنوط، مسمّاى آن كفايت مى‏كند و بهتر اين است كه وزن آن به‏اندازه سيزده درهم و يك سوم درهم )در حدود هفت مثقال‏صيرفى( باشد و حدّاقل آن يك مثقال شرعى )سه چهارم مثقال‏صيرفى( و بهتر از آن چهار درهم است.
5 - اگر حنوط كردن با كافور امكان نداشته باشد وجوب آن ساقطمى‏شود.
6 - مستحب است كافور، با مقدارى از تربت قبر امام حسين‏عليه السلام‏مخلوط گردد، و مكروه است كه به دنبال جنازه بخوردان حمل‏شود.
7 - مستحب است كه در حنوط از پيشانى آغاز كند.
8 - مستحب است كه همراه ميّت دو جريده )دو چوب تازه و سبز(گذاشته شود و بهتر اين است كه از نخل خرما باشد، و گرنه از سدرو گرنه از خلاف )بيد( يا انار باشد و اگر درختان يادشده دردسترس نباشد از هر درخت ديگر هم درست است و بايد تر باشدو چوب خشك فائده‏اى ندارد، و بايد هر يك به اندازه يك ذراع‏طول داشته باشد.
9 - جريده اوّل در طرف راست ميّت روى استخوان بالاى سينه‏نزديك گردن )استخوان چنبره يا ترقوه( و چسپيده به بدن گذاشته‏شود و جريده دوّم در سمت چپ ميّت و در همان محلّ ولى روى‏پيراهن و زير سرتاسرى قرار داده شود.
10 - اگر دو جريده در قبر ميّت گذاشته نشود، روى قبر او بگذارند.
11 - اگر روى هر دو جريده، اسم ميّت و اسم پدرش و اينكه او به‏شهادتين و ائمّه دوازده‏گانه‏عليهم السلام شهادت مى‏دهد، نوشته شودنيكو خواهد بود.
12 - مستحب است كه مؤمنين از وفات برادر مؤمن‏شان مطّلع شوند تااز ثواب حضور در تشييع جنازه بهره‏مند گردند، و مستحب است‏كه شخص تشييع كننده در هنگام تشييع، دعاهاى روايت شده ازمعصومين را بخواند و به دنبال جنازه پياده راه برود و نه سواره‏وهمچنان نعش‏را بر شانه‏هاى خود حمل كنند نه‏روى وسايل‏نقليّه مگر در هنگام ضرورت، و هم‏چنين مستحب است كه تشييع‏كننده، خاشع باشد و انديشه كند و از ديدن جنازه عبرت بگيردوپشت سر جنازه يا دو طرف آن حركت كند نه جلو آن، و جامه‏تزئين شده روى نعش گذاشته نشود و جنازه را چهار نفر حمل‏كنند.
13 - مستحب است كه تشييع كننده از چهار گوشه جنازه )تربيع(بگيرد و بهتر اين است كه از طرف راست ميّت شروع كند و بر شانه‏راست خود بگذارد و بعد گوشه عقب تابوت را روى شانه راست‏خود حمل كند و سپس گوشه ديگر آن را روى شانه چپ خودحمل كند و بعد به جلو تابوت برود و سمت چپ ميّت را روى‏شانه چپ خود حمل نمايد.
14 - مستحب است صاحب عزا پا برهنه راه برود و رداى خود راوارونه بپوشد تا شناخته شود كه او صاحب مصيبت است.
15 - خنده كردن و كارهاى لهو و لعب در كنار جنازه مكروه است،وهم‏چنين مكروه است كه غير صاحب مصيب، رداى خود راوارونه بپوشد، و هم‏چنين مكروه است سخن گفتن به غير ذكرخداوند و اينكه جنازه را خيلى بسرعت ببرند و اينكه تشييع كننده‏دست بر ران يا دست بر روى دست خود بزند و اينكه بدنبال‏جنازه بخوردان حمل شود.