هزار و یک مسئله فقهی : مجموعه استفتائات

حسين نوري همداني

- ۱۶ -


تشريح و كالبد شكافي :

س974 : آيا كالبد شكافي ميت مسلمان يا غير مسلمان جائز است يا خير ؟ اگر كالبد شكافي جهت تعليم براي نجات جان ديگران باشد حكم مسأله را بيان فرماييد ؟

ج : در صورتي كه حفظ و نجات جان مسلمانان بر آن متوقف باشد و افرادي به اين موضوع نه براي تامين اغراض مادي اقدام مي كنند لازم است اگر ممكن است اين عمل را در اجساد كافر حربي و اگر ممكن نشد در كافر ذمي و اگر ممكن نشد در اجساد مسلمين انجام دهند و لازم است به مقدار لازم اكتفاء بكنند و از اهانت به بدن مسلمانان اجتناب شود و احترام آن و ساير اموري كه مربوط به بدن مسلمان هست را در نظر بگيرند در كشف جرايم نيز اگر موضوع مهم است و به آن متوقف است جايز است .

س975 : اگر شخصي وصيت كند كه بعد از مرگش جنازه او را جهت تعليم به دانشكده پزشكي هبه نمايند آيا وصيت او صحيح است ؟ در صورت صحيح بودن وصيت ، آيا ديه به خاطر كالبد شكافي در اينجا تعلق مي گيرد يا خير ؟

ج : اگر خود در حال حيات وصيت كرده باشد بعيد نيست كه ديه ساقط شود ولي اگر وصيت نكرده است جايز نيست و اگر اين كار را انجام دادند ديه ثابت است و هر آسيبي كه به بدن ميت وارد مي شود موجب ديه مي گردد و بايد ديه را در راه خدا صرف نمايند و ثواب آن به ميت مي رسد و در عين حال احترام بدن ميت مسلمان بايد در نظر گرفته شود.

س976 : اگر شخصو وصيت نكند اما وارث يا اولياي ميت بخواهند جنازه ميت مسلمان را به دانشكده پزشكي جهت تعليم علم طب هديه نمايند آيا صحيح است ؟ اگر جنازه را بفروشند آيا جايز است ؟ آيا ولي فقيه يا حاكم شرع بدون رضايت صاحب ميت مي تواند چنين اجازه اي دهد ؟

ج : اذن قبلي و وصيت ميت لازم است و اگر آن انجام نشده با نظر و اجازه فقيه جامع الشرائط جايز است ، دليلي بر ولايت اولياء و اقرباي ميت در اين قبيل امور نداريم .

س977 : همانگونه كه مشتحضريد يكي از وظايف پزشكي قانوني تشخيص و تعيين علت تامه مرگ متوفايي مي باشد كه بنا به دلايلي از جمله بيم وقوع و يا وقوع جنايت براي محاكم قضايي بايد علت تامه مرگ آنان روشن گردد و در اكثر موارد تشخيص و تعيين دقيق علت فوت فقط با كالبد گشايي مقدور مي باشد و با اين اقدام است كه خيلي از جنايات به وقوع پيوسته كشف كرديده و از پايمال شدن خون به ناحق ريخته مقتولين جلوگيري به عمل آيد ، حال با عنايت به مطالب فوق ، استدعا دارد كه نظر مبارك خويش را در خصوص مسائل زير مرقوم فرماييد :

1 ـ با توجه به اينكه انجام عمل كالبد شكافي راهي است براي كشف حقيقت و احقاق حق اولياء دم آيا انجام اين عمل شرعا جايز است يا خير ؟

ج : در مواردي كه در فوق مرقوم گرديده است ، با رعايت احترام ميت مسلمان لازم است كه انجام بگيرد .

2 ـ به فرض جايز بودن آيا رضايت اولياء دم براي انجام عمل كالبد گشايي شرعا لازم است يا خير ؟ و اگر لازم است در صورتي كه بعضي از اولياء دم راضي و بعضي ناراضي باشند شرعا چه حكمي دارد ؟

ج : رضايت و اذن آنها لازم است و در صورت اختلاف ، نظر حاكم شرع متبع است .

س978 : آيا براي انجام عمل كالبد گشايي تشخيص پزشكي قانوني مي تواند جواز شرعي باشد يا علاوه بر آن در خواست مقام قضايي نيز در اين خصوص لازم است ؟

ج : معيار ضوابط حكومت اسلامي است كه با سلسله مراتب به ولي فقيه منتهي مي شود .

س979 : با فرض شرط بودن رضايت اولياء دم در جواز شرعي انجام كالبد گشايي آيا در صورت در خواست مقام قضايي باز هم رضايت اولياء دم شرط است يا خير ؟

ج : مراجعه به انها لازم است ولي اگر اختلاف يا امتناع كردند متابعت نظر حاكم شرع لازم است .

س980 : علم تشريح و كالبد شناسي انسان از رشته هاي بسيار ضروري پزشكي است كه بدون تشريح انسان ركني از اركان اصلي و اساسي پزشكي حذف مي شده است كه بالطبع مطالعه ساير قسمت هاي پزشكي امكان پذير نخواهد بود . لذا تقاضامند است نظر مبارك را نسبت به تشريح كالبد انسان اعلام فرماييد .

ج : تشريح بدن مسلمان جز در مواردي كه ضرورت اقتضا مي كند و يا حيات جمعي از مسلمانان بر آن متوقف باشد جايز نيست و در غير مسلمان اشكال ندارد .

س981 : آيا شكافتن قبر به منظور تشريح بدن ميت براي نجات فرد متهم به قتل يا شناخت قاتل و اصولا اموري كه اهميت بيشتر از هتك حرمت است جايز است ؟

ج : جايز است .

س982 : كالبد شكافي در مرگ هاي مشكوك براي تشخيص جرم چه حكمي دارد ؟

ج : بر اساس موازين متعارف اشكال ندارد .

تلقيح :

س983 : انتساب طفل ناشي از تلقيح مصنوعي دو بيگانه با طفل ناشي ا ز وطي به شبه چه تفاوتي دارند ؟

ج : در دومي شرعا نسب ثابت است ولي در اوّلي نَسَب ثابت نيست .

س984 : همانگونه كه حضرت مستطاب عالي استحضار داريد تعدادي از زنان و مردان كه به ازدواج يكديگر در مي آيند به دلايل طبي نمي توانند به طور طبيعي زاد و ولد نمايند و نياز است كه روشهاي درماني مختلف براي كمك به آنها استفاده شود .

يكي ا زاين روشها ن لقاح خارج از رحم است . در اين روش تخمك را از زوجه و نطفه را از شوهرش گرفته و آنها را با هم مخلوط مي كرده . از اختلاط و امتزاج تخمك و نطفه جنين حاصل مي شود و بعد اين جنين به رحم زوجه منتقل مي شود تا حاملگي و بعد زايمان صورت گيرد . لازم به ذكر است كه جنين ها هنگام انتقال به رحم فقط 24 تا 48 ساعت از زمان لقاحشان گذشته و داراي 4 الي 8 سلول مي باشند . بسياري از اوقات تعداد جنين هاي حاصله از نطفه زن و شوهر بيش از حد نياز است . در اين صورت اضافات آن منجمد شده و بعدها د رصورتي كه زن حامله شد و زايمان انجام داد ، با رضايت زوجين ، جنين ها از رده خارج و دور ريخته مي شوند .

از طرف ديگر تعدادي از زوجها وجود دارند كه به دلايل طبي به هيچوجه صاحب فرزند نمي شوند اما براي برخي از آنها ، اين امكان از نظر طبي وجود دارد كه جنين هاي مازاد دسته اول را در صورت عدم نياز زوجين ، به رحم اين زن انتقال داد تا او حامله شود و زايمان انجام دهد و بعد بچه را شير داده و بزرگ نمايد .

سوالاتي كه در اين زمينه مطرح مي شود عبارتند از :

1ـ انتقال اين جنين ها به رحم زن ثالث از نظر شرعي چگونه است ؟

2ـ در صورت عدم نياز زوجين به جنين خود ، آيا وافقت آنها براي هديه جنين به غير لازم است يا خير ؟

3ـ آيا والدين صاحب جنين مي توانند در ازاي اهداء جنين خود وجهي دريافت نمايند ؟

4ـ آيا ارائه مشخصات اهدا كنندگان جنين به دريافت كنندگان و يا برعكس لازم است يا خير ؟

5ـ در صورت پسر بودن فرزند ، با زني كه در رحم او بزرگ شده محرم است يا خير ؟

6ـ در صورت دختر بودن ، فرزند با شوهر زني كه در رحم او بزرگ شده محرم است يا خير ؟

7ـ والدين فرزند حاصل ، چه كساني هستند ؟

8ـ تكليف ارث اين بچه ها پس از تولد چگونه است ؟

9ـ در صورت توافق قبلي والدين صاحب جنين ( صاحب نطفه و تخمك ) در اهداء جنين خود ، آيا مي توانند پس از تولد نوزاد و يا سالها بعد ، از شخص ثالث مدعي استرداد طفل شوند ؟

ج : انتقال دادن نطفه غير شوهر به رحم زن جائز نيست و در صورت انتقال فرزندي كه از اين راه بوجود ميايد فرزند غير مشروع است بنابراين جواب بسياري از سوالات بعد منتفي است و فقط رد مساله محرميت كه در بند 5 و 6 مطرح شده است و در مساله ازدواج احتياط مراعات شود .

س985 لقاح مصنوعي ما بين زن و شوهر چه حكمي دارد ؟

ج : اگر تلقيح ( رساندن نطفه مرد به رحم زن ) به اين صورت باشد كه زن و شوهر ما بين خودشان نطفه را از شوهر گرفته در رحم آن زن داخل كنند و واسطه اي در بين نباشد بدون اشكال جائز است و بچه اي كه از اين راه به وجود مي آيد متعلق به آنهاست و تمام احكام فرزند از قبيل ارث و غيره بر آن مترتب مي شود . و در صورتي كه واسطه اي در اين تلقيح ( تلقيح نطفه شوهر به همسرش ) دخالت داشته باشد هرچند آن واسطه به جهت نگاه كردن به عضوي كه نگاه اجنبي بر آن جايز نيست يا لمس كردن آن كه خود گناهي اس ، باشد ولي چون فرزند از نطفه شوهر آن به وجود آمده است باز احكام فرزند بودن ، به طور كلي بر او مترتب مي گردد .

س986 : لقاح مصنوعي ما بين غير زن و شوهر چه حكمي دارد ؟ و بچه اي كه از اين راه به وجود مي آيد ملحق به كيست ؟ و از جهت ارث چه وضعي دارد ؟

الف : با علم مرد و زن

ب : با جهل هر دو

ج : با علم يكي از آنها و جهل ديگري

ج : در تلقيح نطفه ، تلقيح نطفه مرد احنبي به زن ، بايد توجه داشت كه اين نوع تلقيح شرعا از جهت حكم تكليفي جايز نيست و اگر محقق شد در صورت علم مرد به اين كار ، فرزندي كه به وجود مي آيد به آن مرد ارتباط ندارد ولي اگر زن جاهل باشد و چنين تصور كند كه اين نطفه شوهر او است حكم وطي شبهه ( آميزش بر اساس اشتباه ) پيدا مي كند و فرزند به مادر ملحق مي شود و احكام وطي شبهه از قبيل ارث و غيره بر آن مترتب مي شود و چنانچه از طرف صاحب نطفه نيز شبهه اي باشد يعني او هم تصور كند كه آن زني كه اين نطفه بر او تلقيح مي شود همسر اوست فرزند به او نيز ملحق مي شود و احكام وطي شبهه بر او جاري مي گردد و اما در صورت علم مرد و زن در احكام مربوط به نكاح و غير آن احتياط لازم است .

سقط جنين

س987 : ديه سقط جنين اگر ذمي باشد ، يعني پدر و مادر آن كافر ذمي باشد چه مقدار است ؟

ج : مراتب تكامل جنين را با اصل ديه ذمي با در نظر گرفتن مراتب جنين باديه مسلمان بايد محاسبه كرد .

س988 : اگر زن حامله مرض شود و دكتر متخصص تشخيص بدهد كه معالجه زن بستگي به سقط جنين دارد ، آيا در اين فرض سقط جنين جايز است ؟

ج : جايز نيست .

س989 : سقط جنين در مورد حاملگي در اثر تجاوز جنسي كه فشار روحي سختي را بر مادر تحميل مي كند چه حكمي دارد ؟

ج : سقط جنين در هيچ حالي جائز نيست .

پيوند اعضاء

س990 : اگر عضوي از بدن ميت غير مسلمان به بدن مسلمان زنده وصل شود و منجر به حلول حيات نگردد لمس محلّ مذكور و نماز با آن چه حكمي دارد ؟

ج : اگر طوري است كه فعلا عضو بدن اين مسلمان محسوب مي شود و مثل دندان غير مسلمان است كه بجاي دندان مسلمان در داخل لثه او قرار گرفته است پاك است و نماز با آن صحيح است .

س991 : پيوند زدن اعضاء محكوم به اعدام مثل كليه را به شخصي كه احتياج مبرم به كليه دارد جايز مي دانيد يا خير ؟

ج : با اختيار و وصيّت آن فرد محكوم به اعدام جايز است .

س992 : آيا فردي مي تواند وصيت كند كه پس از فوت ، عضوي از وي را خارج ساخته و به ديگري پيوند زنند ؟ ( توضيح اينكه اكنون هزاران نفر نابينا در ايران وجود دارد كه با پيوند قرنيه از چشم ميت به آنها ، بينا خواهند شد و ممكن است در آينده نيز اعضاي ديگري مورد استفاده مفيد و معقول باشد )

ج : بلي مي تواند .

ب ) در صورت جايز بودن مساله فوق ، آيا وجهي به عنوان ديه يا عنوان ديگر بايد پرداخت گردد ؟ و اين وجه در چه راهي مصرف شود ؟

ج : اين موضوع به كيفيت وصيت بستگي دارد كه در مقابل اگر مطلق باشد بايد در راه خير مصرف شود و ثواب آن مال آن ميت مي باشد و به ورثه مربوط نيست .

ج ) در سوال بالا ، آيا اولياء ميت مي توانند چنين اجازه اي دهند ؟ ( با فرض عدم وصيّت ) .

ج : نمي توانند .

س993 : اگر فرد وصيت كند كه پس از فوت ، عضوي از او را به ديگري پيوند زنند ، آيا اولياء ميت مي توانند به وصيت عمل ننمايند ؟

ج : لازم است در صورت امكان به وصيّت عمل شود .

س994 : اگر فردي طبق سوال قبل وصيت كرده و پزشك به وصيت عمل نموده است ، آيا اولياء ميت مي توانند عليه پزشك شكايت نمايند ؟

و آيا مي توانند ديه ، درخواست نمايند ؟

ج : اگر به وصيت عمل شده كسي حق اعتراض و شكايت ندارد و در خواست ديه به كيفيت وصيت مربوط مي شود .

س995 : از يك سو فردي دچار مرگ مغزي شده است و ضربان قلب و نيز نفس او به كمك دستگاه كار مي كند لكن مغز به كلي از كار افتاده است و از نظر پزشكان همچون فردي است كه سرش را از بدن جدا كرده باشند ، ( كه در اين صورت نيز فقط تا چند دقيقه قلب به كار خود ادامه مي دهد ) بنابراين از نظر پزشكان ، مرده تلقي مي شود لذا پس از مدتي دستگاهها را از او جدا مي نمايند .

از سوي ديگر فرد يا افرادي داريم كه جانشان در معرض خطر است و اگر عضو مورد نياز به آنها پيوند نشود از دنيا خواهند رفت .

آيا براي حفظ بيماران زنده ، جايز است كه اعضاي فرد دچار مرگ مغزي را قطع و به بيماران پيوند زنند ؟

ج : بلي جائز است كه اعضاي فردي كه دچار مرگ مغزي شده را قطع و به بيماران پيوند بزنند ولي اگر وصيت نكرده است اين كار بايد با اذن و برنامه از طرف فقيه انجام شود . و ديه نيز اگر وصيت نكرده است ساقط نمي شود و بايد پرداخته شود و در راه خير براي ميت مصرف شود .

س996 : در صحنه جنگ مسلمانان با كفار در صورتي كه حيات رزمنده مسلمان متوقف بر پيوند اعضاء باشد آيا مي توان اعضاي ميت غير مسلمان را قطع و براي پيوند استفاده نمود ؟ بر فرض جواز آيا در اين صورت ديه لازم است يا خير ؟ و بر عهده بيمار است يا قطع كننده ؟ آيا عضو پيوند شده براي نماز اشكال ايجاد نمي كند ؟

ج : در اقدام به پيوند زدن در فرض مذبور كافر حربي بر كافر ذمي مقدم است و در كافر ذمي ديه ثابت است و اصل كار بايد با نظر فقيه با رعايت سلسله مراتب انجام گيرد و بعد از پيوند ، حكم بدن مسلمان را پيدا مي كند و براي نماز اشكال ندارد .

س997 : در صورتي كه در اثر وقوع بيماري لا علاج و پيشرونده از نظر پزشكان مرگ حتمي قريب باشد آيا مي توان از اعضاي بدن بيمار نظير قلب ، كليه و كبد براي پيوند به بيماران و نجات جان آنان استفاده نمود ؟

ج : در فرض مزبور نسبت به اعضاي رئيسه بدن مانند قلب و ريه مثلا جائز نيست ولي اعضاي غير رئيسه مانند انگشت يا يكي از كليه ها ، با اجازه او جايز است .

س998 شخصي كه وصيت به تشريح و پيوند اعضاي بدن خود را كرده آيا بعد از مرگش اولياي او ميتوانند اجازه چنين كاري را دهند ؟

ج : در فرض مذبور نمي توانند .

س999 : امروزه علم پزشكي بسيار پيشرفت نموده است و پزشكان مي توانند برخي از اعضاي فردي را كه به طور طبيعي فوت كرده و ضربان قلب نيز از كار افتاده است ، به بيماراني كه در خطر مرگ هستند و يا زندگاني پر مشقت و رنج آوري دارند پيوند زنند ( مانند كليه ، استخوان ، كبد ، چشم ، و غيره ) آيا اين عمل جايز است ؟

ج : اين عمل جائز است ولي اگر وصيت نكرده است لازم است با نظر و اجازه فقيه انجام شود .

س1000 : آيا بر پزشكي كه مي تواند با پيوند زدن اعضاي ميت فردي را از مرگ نجات دهد ، واجب است كه اين عمل را انجام دهد ؟

ج بلي واجب است ولي با اذن فقيه نيز انطباق پيدا كند .

س1001 : آيا فردي كه در حال مرگ مغزي است ، ولي به وسيله دستگاه تنفس مصنوعي به حيات نباتي ادامه مي دهد و از نظر پزشكي امكان برگشت وي وجود ندارد و مرده تلقي مي شود مي توان عضوي را مثل چشم يا كليه براي پيوند خارج كرد ؟ با اين توضيح كه سال گذشته لايحه اي نيز از دولت به مجلس آورده شد مساله پيوند قانوني شود . البته در اينجا مطالبي مطرح است كه : مرگ مغزي و مرگ قلبي چيست ؟ مرگ مغزي كه مطرح است و براي پيوند لازم ، هنگامي است كه چند نفر از متخصصان ذيربط نظر دهند انساني كه تصادف كرده يا به هر علتي مغزش از كار افتاده ، ديگر به عنوان انسان زنده مطرح نيست و به اصطلاح فقط زندگي نباتي دارد ، يعني با دستگاه مي شود او را نگه داشت ولي ديگر شعوري ندارد چون هيچ گونه علائم از نظر مغزي روي نواري ثبت نمي گردد و هيچ نشانه اي از حيات وجود ندارد ، اين هنگام نياز است ما قلب اين انسان را به طور زنده دارند ، زيرا نمي شود از انساني كه فوت كرده آن طور كه در شرع مطرح است بعد از آنكه بدن سرد شد و مرده قلب را خارج كرد چرا كه به درد پيوند نمي خورد بله چشم را مي شود برداشت و كليه نيز يك بحث ديگري دارد ، حالا اگر قرار باشد نيز مثلا قلب را بردارند بايد به زندگي نباتي اين فرد كه امروز با دستگاه مي باشد معلوم نيست يك ساعت دو ساعت دو روز يا ... كه دقيقا مشخص نيست زنده مي ماند پايان داد و اين در حالي است كه قلب كار مي كند ولي فرد شعور ندارد و دستگاه از فعاليت مغز چيزي را نشان نمي دهد سوال اينجاست كه در چنين شرايطي آيا جايز هست قلب فرد را برداشته و به يك انساني كه نيازمند است پيوند زده شود ؟ و باز در اين خصوص سوال ديگر هم مطرح مي شود كه اگر قلب را برداشتند قابل فروش هست يا خير ؟

ج : در اينجا چند مسئله به وجود مي آيد و لازم است كه ما اين مسائل را يك يك بررسي كنيم :

مساله اول اين است كه آيا مرگ به چه چيز تحقق پيدا مي كند ؟ آيا به از كار افتادن قلب ، مرگ محقق مي شود ؟ ممكن است كه فعاليت مغز از كار بيفتد ولي قلب چند لحظه باز هم به تپش خود ادامه دهد و در اسلام نيز غسل مس ميت آن وقت لازم مي شود كه بدن سرد شود اما ميت و موت قبلا محقق شده و به خروج روح از بدن موت صورت گرفته است ، اما اسلام براي تسهيل بيشتر مقرر داشته تا زماني كه بدن گرم است اگر كسي دست زد غسل به گردنش نيايد چئن بايد دست بزند و محتضر را رو به قبله كنند و چشمانش را ببندد و آن حالت حالتي است كه نبايد به علت عدم مس همگي كنار بروند و لذا اين مصلحتي است كه اسلام براي تصحيل در كار قائل شده است اما معنايش اين نيست كه تا بدن سرد نشده فرد نمرده است بلكه همينكه روح از بدن خارج شد مرده است اينكه مرگ به چه چيز محقق مي شود بجز اينكه يك بحث مهمي است يك بحث فقهي نيز هست زيرا در اسلام حفظ حيات آن اندازه كه ممكن است واجب است اگر مغز هنوز نمرده نمي توانيم كاري كنيم كه توقف حاصل شود بلكه بايد سعي كرد كه حيات حفظ گردد و اگر نه به كار افتادن مغز شخص مرده است كه به نظر مي رسد كه همين طور هم باشد ديگر آن وقت مي شود دستگاه را كنار گذاشت و به قلب توجه نكرد چون عمده همان مغز است و قلب تلمبه اي است كه كار خود را تا مدتي كه ممكن است دامه مي دهد و مهم مغز است كه مركز فرماندهي بدن است كه احساس و ادراك و همه اينها به آن منتهي مي شود و در بعضي موارد قلب مي زند در حالي كه مرگ مغزي همان طور كه مرقوم داشته ايد مسلم شده است مثلا فردي سكته قلبي مي كند كه متعاقب آن قلبش از كار مي افتد در فاصله اي كه قلبش از كار مي افتد تا رساندنش به بيمارستان چون چند دقيقه اي بوده كه قلب از كار افتاده است آن را با شوك الكتريكي بر مي گردانند و قلب دوباره به كار مي افتد اما مغز ديگر از كار افتاده ، قلب كار مي كند ، كليه كار مي كند و با لوله غذا به معده وارد مي كند ولي چشم زبان و مغز كار نمي كند .

مسئله دوم اين است كه به واقع هنوز هم علم نتوانشته پاسخ دهد كه چگونه مرگ مغزي تحت هيچ شرايطي قابل تجديد حيات نيست ولي مريض هايي بوده اند كه حيات به آنها بر گشته است بخصوص در كساني كه جوان هستند و در اثر حوادثي اين وضعيت را دارند و اتفاق افتاده كه بعد از دو ماه در مرگ مغزي به سر بردن باز علائم حيات مغزي در آنها پيدا شده است .

مسئله بعدي اين است كه كار كردن قلب و مثلا ريه به چه نحوي است ؟ آيا بايد هر آن از جانب مغز به اينها امدادي برسد با كار كنند ؟ يا اگر يك آن امداد رسيد ودستور صادر شد و بعد قطع گرديد باز هم مي توانند دقايقي و لحظاتي بعد كار كنند ؟ اگر از نوع اول است ، يعني هر لحظه و هز آن بايد از مغز امداد و دستور بگيرد لازمه است اينست كه هرگاه مغز از كار افتاد كليه و ريه و قلب و ... هم از كار مي افتد و لذا اگر اين اعضا كار مي كنند اشتباه است كه فكر كنيم مغز از كار افتاده است . و اگر نه يك لحظه امداد كافي است كه يك عضو چند دقيقه بعد هم كار كند معلوم مي شود كه مغز از كار افتاده و اين اعضا هستند كه خودشان كار مي كنند . و اين را بايد متخصصين روشن كنند .

به نظر اين جانب مرگ وقتي محقق مي شود كه مغز از كار بيفتد ، براي اينكه اعضاي ديگر هم اگر كا رمي كنند امدادش را از مغز گرفته و لو چند لحظه قبل اين امداد رسيده است و اين هم ممكن نيست كه مغز از كار افتاده باشد ولي قلب و ريه و ... بتوانند در دراز مدت به فعاليتهايشان ادامه دهند و اين را بايد دانست كه : هميشه فقه كليات را مي گويد ولي تشخيص جزئيات ، با متخصّصين هر رشته است .

س1002 : من يك شوهري دارم كه بينايي خود را از دست داده است آيا مي تواند يك چشم خودم را به او تقديم كنم ؟ زيرا دوست دارد در اين انقلاب بزرگ نقشي داشته باشد و در راه اين انقلاب كوشش نمايد .

ج : جايز نيست .

س1003 : آيا خريد و فروش اعضا براي پيوند با اينكه عضو مورد اشاره يك كليه يا يك چشم باشد فرقي نمي كند ؟

ج : در فرض مزبور يك كليه با يك چشم فرق دارد ، اولّي جائز است .

س1004 : در مواردي كه قطع عضو به منظور پيوند زدن جائز است ، فروش آن عضو نيز جايز است يا خير ؟

ج : ظاهر اين است كه شخص مي تواند در حال حيات خود عضو بدن خود را بفروشد كه پس از مر گ او از آن براي پيوند زدن استفاده كنند ، بلكه جواز فروش تمام جسم براي تشريح در مواردي كه تشريح جايز است بعيد نيست ، چنانچه گرفتن مبلغي براي دادن اجازه اين موضوع نيز مانعي ندارد ، ولي احترام بدن ميت مسلمان و احكام غسل ميت و نماز و دفن بايد مراعات شود.

س1005 : بعضي افراد براي كمك به درمان بيماراني كه نياز به فرآورده هاي خوني يا اعضاي بدن دارند حاضر مي شوند كه خون يا مثلا كليه يا چشم خود را بفروشند اين موضوع چه حكمي دارد ؟

ج : در فرض مزبور فروختن خون و كليه در صورتي كه براي فروشنده خطر و ضرر ممتني به نداشته باشد جائز است .

س1006 : عضو پيوند زده شده بدن ميت غير مسلمان به بدن مسلمان كه حيات پيدا كرده است از نظر طهارت چه صورتي دارد ؟

ج : در اين صورت ديگر نه تنها نجس و ميته نيست بلكه پاك است و نماز خواندن با آن هم اشكال ندارد و همچنين اگر عضو حيوان نجس العين مانند سك و خوك نيز پيوند شود از عضويت حيوان خارج مي شود و به عضويت بدن انسان در مي آيد .