آشنايى با اديان بزرگ

حسين توفيقى

- ۳ -


5- چين و ژاپن

1- كنفوسيانيسم

كنفوسيوس (Confucius) حكيم و سياستمدار چينى آيين تازه اى براى مردم چين آورد كه با وجود مقبوليت عامه ، پس از چندى از رونق افتاد و جاى خود را به آيين بودا داد.

1-1- سرگذشت كنفوسيوس

در حدود سال 551 ق .م . در ايالت لو (Lu) در چين ، در خاندان كونگ (Kung) فرمانرواى تسو (Tsow) كودكى به دنيا آمد كه او را چيو (Chiu) ناميدند. وى در سه سالگى پدر خود را از دست داد و اين در حالى بود كه آن فرمانروا هيچ ميراثى براى زن و يگانه فرزند خود باقى نگذاشته بود. كودك نزد مادر رشد كرد و آموزگارانش هوش او را مى ستودند و آينده درخشانى را براى او پيش بينى مى كردند. نوزده ساله بود كه وزير اعظم آن منطقه سرپرستى مزرعه ها را به او سپرد. وى در كنار اين منصب دولتى به مطالعات و تحصيل هنر ادامه داد و دانشمندان براى كسب علم و كمال نزد او حاضر مى شدند. مردم او را كونگ فوتسه (futze-Kung) يعنى كونگ فيلسوف مى ناميدند كه ما آن را كنفوسيوس تلفظ مى كنيم .

كنفوسيوس زندگى پر ماجرايى داشت و علاوه بر تعليم شاگردان ، به كارهاى حكومتى نيز مى پرداخت و در پنجاه سالگى به وزارت دست يافت و مقام او در زمانى كوتاه بالا رفت و وزير اعظم شد. توانايى وى در مديريت كشور حسادت رقيبان را برانگيخت . از اين رو، پس از چندى از مناصب حكومتى كناره گيرى كرد و تنها به تربيت شاگردان پرداخت .

سرانجام هنگامى كه به سال 479 ق .م . مرگ به سراغ وى آمد، از عدم موفقيت كامل خويش اندوهگين بود، ولى شاگردان و يارانى از خود باقى گذاشت كه پيام او را به همه رساندند.

2-1- آثار

كنفوسيوس در سالهاى آخر عمر خود كتابهايى نوشت كه جزء ادبيات كلاسيك چين شد. كتابهاى وى عبارتند از:

1. شوچينگ (كتاب تاريخ )؛

2. شى چينگ (كتاب شعر)؛

3. لى چى (كتاب شعائر)؛

4. اى چينگ (كتاب تبديلات )؛

5. چون چيو (سالنامه بهار و پاييز).

چهار كتاب نخست گزيده اى از سخنان پيشينيان را نيز در بردارد، ولى سراسر كتاب پنجم از خود اوست .

3-1- تعاليم

تعاليم كنفوسيوس تركيبى بود از اصول اخلاقى ، سياست مدن و مقدارى مسائل دينى . وى معتقد بود كه اجداد مردم طبق قاعده لى (Li) زندگى مى كردند و از اين رو، از انواع نيكيها و بركات برخوردار بودند، ولى مردم زمان وى بر اثر رها كردن آن شيوه ، از آن امور محروم مانده اند. لى از ديدگاه كنفوسيوس معانى مختلفى داشت و براى پاكى ، ادب ، تشريفات و عبادت به كار مى رفت . وى معتقد بود با پيروى از لى هر چيزى بسامان مى آيد و جامعه آرمانى تشكيل مى شود.

4-1- اصول اخلاقى

وى پنج رابطه را مطرح كرد كه هرگاه درست باشند، همه چيز درست مى شود:

1. مهربانى در رابطه ميان پدر و پسر؛

2. لطف برادر بزرگتر به برادر كوچكتر و تواضع برادر كوچكتر در مقابل برادر بزرگتر؛

3. عدالت شوهر با زن و اطاعت زن از شوهر؛

4. علاقه مندى زبردستان به زيردستان و اطاعت زيردستان از زبردستان ؛

5. مهربانى فرمانروايان به رعايا و وفادارى رعايا به فرمانروايان .

كنفوسيوس در مورد آرمانشهر و رابطه شهريار با رعايا تعليم مى داد كه هرگاه كشور نيز مطيع قانون مى شوند. وى درباره انسان كامل نيز سخن گفت و صفات پنجگانه وى را چنين نشان داد: عزت نفس ، علو همت ، خلوص نيت ، شوق به عمل و خوش رفتارى .

5-1- مناسك

گر چه كنفوسيوس قبل از هر چيز يك معلم اخلاق بود و بيش از اين ادعايى نداشت ، مردم در تعاليم او روح معنويتى مشاهده كردند كه وى را مثل اعلاى ديندارى به حساب آوردند. دينى كه او مطرح مى كرد بسيار ساده و به دور از مسائل ماوراءالطبيعه بود و بيشترين سعى وى در آن بود كه خود را با عبادات و مناسك موجود زمان خويش وفق دهد. او مى گفت خاقانهاى اعصار گذشته مردمى سعيد و نيكبخت بوده اند؛ زيرا اولاد و اعقابى چند از ايشان بر جاى مانده بودند كه مراسم قربانى و عبادت و احترام را درباره آنها بعد از وفات به دقت انجام مى دادند.

6-1- پيروان و رقيبان

شاگردان كنفوسيوس كه گفته مى شود هفتاد تن بودند، به سراسر كشور چين رفتند و به تعليم حاكمان و صاحب منصبان مشغول شدند و گروهى از آنان نيز گوشه گيرى را برگزيدند. تعاليم اين حكيم به وسيله شاگردانش تا يكى دو نسل پس از وى گسترش يافت . با ضعيف شدن نظام سلطنتى فئودال و پديد آمدن مكاتب فلسفى رقيب ، نشر انديشه هاى وى با مشكل روبرو شد. هر يك از اين مكاتب به گونه اى انديشه هاى حكيم را مورد حمله قرار مى داد. در اين گير و دار، پيروزى گاهى از آن مكتب كنفوسيوس و گاهى از آن مكاتب رقيب بود تا اينكه با ورود آيين بودا به چين ، نزاع به نفع اين آيين پايان يافت و انديشه هاى كنفوسيوس تا اندازه اى در حاشيه قرار گرفت . با اين وصف ، شهرت و عظمت وى پيوسته در چين حضور داشته است .

7-1- دين رسمى

فرمانروايان چين در دورانهاى مختلف همواره كنفنوسيوس را حرمت مى نهادند و رسما او را بزرگترين حكيم مى شناختند و به روان او اداى احترام مى كردند. قربانى كردن نزد آرامگاه او از زمان شاگردانش ‍ معمول بود، ولى نخستين پادشاهى كه به اين كار اقدام كرد كائوتسو ناميده مى شد كه در سال 195 ق .م . پس از زيارت آرامگاه وى ، قربانى گذارند.پس از وى ، پادشاهان ديگر اين رسم را ادامه دادند و قربانيها و هدايايى تقديم روح حكيم كردند. از سال 1911 اداى احترام رسمى و دولتى به روح كنفوسيوس به تدريج ترك شد. پس از چندى ، دولت چين براى احياى افكار وى به عنوان يك متفكر در رديف نيوتون و پاستور اقدام كرد، ولى پس از انقلاب كمونيستى چين به سال 1945، مبارزه شديدى با انديشه هاى وى آغاز شد و كمونيستها او را كسى معرفى كردند كه در مقابل توده هاى زحمتكش ، از طبقه اشراف حمايت كرده است .

2- تائوئيسم

مكتب تائو / دائو (Taoism)به لائوتسه (tse_lao) حكيم (متوفاى 517 ق .م ) منسوب است . در اينكه آيا وى وجود خارجى داشته است يا صرفا يك شخص افسانه اى است ، ميان دانشمندان اختلاف وجود دارد. به گونه اى كه از سنت به دست مى آيد وى در سال 604 ق .م . در چين به دنيا آمد و مدتى در دربار پادشاه سمت بايگان داشت . وى پس از چندى شغل خود را رها كرد و براى پرداختن به صفاى روح از همه امور حتى كسب علم دست كشيد و در خانه خود ماند. مردم درباره او كنجكاو شدند و براى آگاهى از انيشه هاى وى به ديدار او شتافتند. گفته مى شود كنفوسيوس نيز به ديدار وى رفت . وى از مراجعات مردم خسته شد و بدين جهت از سرزمين خود مهاجرت كرد. يكى از دروازه بانان شهر او را در حال عزيمت ديد و از خواهش كرد كه به وى چيزى بياموزد. لائوتسه در كنارى ايستاد و رساله اى را به او املا كرد كه تاكنون باقى است و نام آن تائوته چينگ يعنى رساله تائو و خاصيت آن ، است . اين رساله شامل سخنان كوتاهى است كه معناى بعضس از آنها روشن نيست . رساله را به دروازه بان داد و از آنجا عبور كرد و ديگر خبرى از او باز نيامد. برخى گفته اند وى در سال 517 ق .م . درگذشت .

كسانى كه لائوتسه را شخصى افسانه اى مى دانند، مى گويند فلسفه منسوب به وى از زمان كنفوسيوس قديمتر است و رساله ياد شده نيز قبلا وجود داشته است .

1-2- لائوتسه و فلسفه تائوته چينگ

رساله منسوب به لائوتسه محصول انديشه يك تن نيست ، بلكه در طول قرون حك و اصلاحاتى در آن صورت گرفته است ، اما بيشتر محتويات آن از قرن چهارم قبل از ميلاد است .

از ديدگاه فيلسوفان قديم چين هر گونه فعل و انفعالات جهان تحت تاءثير نظامى است كه تائو ناميده مى شود. تائو در زبان چينى به معناى راه است و در اصل به بستر رودخانه اطلاق مى شده است . مى شده است . پيروان اين فلسفه براى تحولات جهان قانونى ثابت مانند بستر رودخانه قائل بودند و مى گفتند تائو آغاز و انجامى ندارد و پس از پديد آمدن جهان مادى ، تائو نيز براى ايجاد تناسب ، در آن جريان يافته است . از اين رو، واژه تائو به كاسموس (cosmos) يونانى كه به معناى تناسب است ، نزديك مى شود. يونانيان جهان را كاسموس مى ناميدند.

در رساله تائوته چينگ آمده است كه هر گاه اشياء در بستر طبيعى خود سير كنند با كمال تناسب حركت خواهند كرد؛ زيرا اين حركت با تائو هماهنگ است ، ولى هر گاه چيزى از بستر طبيعى منحرف شود تناسب خود را از دست مى دهد. هدف نهايى انسان بايد آن باشد كه خود را با تائو هماهنگ كند.

2-2- چگونه تسه و مقالات او

چوانگ تسه پس از لائوتسه ، معروفترين فيلسوف تائوئيسم است و گفته مى شود وى در قرن چهارم قبل از ميلاد تعاليم استاد فرضى خود، لائوتسه را نشر داده است . به اين حكيم سى و سه مقاله نسبت داده اند كه بسيارى از آنها قطعا از اوست . وى تحولات جهان را به شكل دورانى ترسيم مى كرد و معتقد بود كه اضداد بر يكديگر تاءثير مى گذارند و از ميان مى روند. او معتقد به نيست خير و شر بود و براى بيان انديشه هاى خود از تمثيلهاى بسيارى استفاده مى كرد.

3-2- دين رسمى

براى نخستين بار در سال 165 م . يكى از پادشاهان چين معبدى به نام لائوتسه بنا كرد و هداياى تقديم داشت ، ولى تائوئيسم پيشرفت چندانى نكرد تا آنكه در قرن هفتم ميلادى اين آيين در چين رسميت يافت . در آن زمان آيين بودا و مكتب كنفوسيوس در چين پيشرفت كرده بودند. افرادى به اين عنوان كه آيين بودا از كشور هندوستان به چين سرايت كرده و يك آيين بومى نيست ، به ترويج تائوئيسم پرداختند. آنان آداب و رسومى را بنا نهادند و براى چيزهاى مختلف خدايانى را مطرح كردند. با اين حال ، اين آيين در چين پيروان اندكى داشت و كم كم از صحنه بيرون شد. با آنكه دولت كمونيستى چين با افكار مذهبى شديدا مبارزه مى كند، هنوز هم افرادى به جنبه هاى جادويى اين آيين علاقه دارند.

3- شينتو

شينتو(Shinto)يعنى طريقه خدايان ، آيين باستانى ژاپن است . اين آيين الهه خورشيد به نام اماتراسو(Amaterasu) را نگهبان سرزمين اجدادى مى داند و خاندان سلطنتى را از نسل اين خدا و تجسم وى مى شمارد.

1-3- سابقه اجتماعى

آيين مهاياناى بودايى در حدود سال 552 م . به ژاپن وارد شد و پس ‍ از برخورد با شينتو، سرانجام بسيارى از عناصر بودايى را به مذهب شينتو منتقل كرد. پرستش خدايان ملى و امپراطور، كرنش و قربانى براى مردگان و وطن پرستى از آداب اين آيين است . نوعى فتوت به نام بوشيدو(Bushido)يعنى طريقه دلاوران كه تا اندازه اى از آيين زن الهام مى گرفت ، جوانمردى و مقاومت براى شرف را الزام مى كرد. بر اين اساس ‍ سربازان هنگام شكست ، طى مراسمى با يك خنجر مخصوص كه در سراسر عمر آن را همراه داشتند، شكم خود را پاره مى كردند و شهيد راه وطن شدند. آيين شينتو نيز بارها نوسازى شده است و پرستش امپراطور از سال 1946 توسط خود وى منسوخ گرديده است . اكنون در ژاپن اين آيين در كنار آيين بودا به حيات خود ادامه مى دهد.

2-3- كتابهاى شينتو

در آيين شينتو كتابهايى يافت مى شود كه آداب و سنن گذشتگان را در بر دارد. اين كتابها در زمانهاى مختلف تهيه شده و يكى از آنها كه در سال 806 م . نوشته شده ، داستانهاى كهن را در دفاع از طبقه روحانيون نقل مى كند. كتاب ديگرى از قرن دهم است كه فهرستى از عبادات و مناسك و رسوم شينتو، بويژه آداب پرستش امپراطور را شرح مى دهد.

3-3- ريوبو

سرانجام ، آيين بودا در ژاپن در قرن هشتم ميلادى كاملا رواج يافت و مقامات كشور آن را پذيرفتند. در آن زمان لازم شد كه ميان آيين بومى و قديم شينتو از يك سو و آيين بيگانه و نورسيده بودايى از سوى ديگر تلفيقى صورت گيرد. در آن هنگام برخى از روحانيون بودايى اعلام كردند در مكاشفات خود دانسته اند كه خدايان باستانى ژاپن در حقيقت هر كدام بودى ستو بوده اند و آنجا ظهور كرده اند. همچنين گفتند اماتراسو يعنى خداى خورشيد همان ظهور كامل بودا در كشور ژاپن بوده است . اين مكتب را ريوبو، يعنى شينتوى تركيبى ناميدند و به تبليغ آن پرداختند. بدين شيوه آيين شينتو نوسازى شد و احيا گرديد.

4-3- دين رسمى

حدود نه قرن بعد، در قرن هفدهم برخى از رهبران دينى گفتند خوب است آيين شينتوى قديم احيا گردد و سرانجام در سال 1868 تحول تازه اى در حيات اجتماعى مردم ژاپن پيش آمد و با تردد مسافرانى از آمريكا به ژاپن ، در اين كشور به روى جهانگردان باز شد. چندى بعد امپراطور ژاپن شينتو را دين رسمى اعلام كرد و دستور داد نشانه هاى آيين بودا را از آن آيين بزدايند. اين كار در آغاز با فشار انجام گرفت ؛ زيرا مردم هنوز هم به آيين بودا علاقه مند بودند. سرانجام در قانون اساسى سال 1889 حق آزادى مطلق دين براى تمام مردم ژاپن به رسميت شناخته شد، ولى دولت جانب آيين شينتو را مى گرفت .

آيين دولتى شينتو تا سال 1945 كه آمريكا ژاپن را بمباران اتمى كرد و اين كشور به اشغال آمريكا در آمد، ادامه داشت و تعاليم آن به گونه اى بود كه جوانان را در مقابل نفوذ تمدن غربى مقاوم مى ساخت . از سال 1945 به بعد، انجام دادن مراسم اين آيين اختيارى شده است .

كتابنامه

1. بهار، مهرداد، اديان آسيايى ، تهران : 1371.
2. حكمت ، على اصغر، تاريخ اديان ، تهران : انتشارات ابن سينا، 1345.
3. زرين كوب ، عبدالحسين ، در قلمرو وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، 1375.
4. كنفوسيوس ، مكالمات ، ترجمه كاظم زاده ايرانشهر، تهران : بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، 1340.
5. ناس ، جان بى .، تاريخ جامع اديان ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، 1370.
6. هيوم ، رابرت اى .، اديان زنده جهان ، ترجمه عبدالرحيم گواهى ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، 1373.

6- ايران باستان

1- آيين مغان

قبل از ظهور زردشت ، يعنى پيش از پادشاهى مادها، بوميان غير آريايى ايران يعنى داشتند كه آيين مغان ناميده مى شود. كلمه مغ (مگوش ) در زبان قديم ايران به معناى خادم بوده است . به نظر مى رسد مغان سكنه بومى ايران بوده اند و مانند دراويديان هندوستان ، پس از ورود آرياييان سرزمين خود را تسليم آنان كرده اند. واژه المجوس كه در زبان عربى به زردشتيان اطلاق مى شود، از همين كلمه مگوش مى آيد.

برخى از پژوهشگران معتقدند كه دوگانه پرستى يعنى ايمان به خداى خير و خداى شر در دين زردشتى از مغان قديم ايران آمده است ؛ زيرا در كتاب گاتها كه قديمترين بخش اوستا و داراى صبغه ايرانى است ، چيزى در مورد دو گانگى يافت نمى شود، ولى از كتابهاى تاريخى بر مى آيد كه مغان قديم دو گانه پرست بوده اند. مغان به رستاخيز نيز ايمان داشتند.

2- مهرپرستى

به عقيده مهرپرستان ، خداى مهر روزى به صورت انسانى در يك غار ظهور كرد و شبانانى كه در آن مكان به چرانيدن گوسفند مشغول بودند، به وى ايمان آوردند. آنگاه خداى مهر، گاو نرى را كشت و خون او را بر روى زمين افشاند. هر جا كه قطره اى از خون او افتاد، سرسبز و بارور شد. وى پس از چند سال به آسمان رفت و روان او پيوسته براى كمك به بندگان خود در زمين آماده است .

از آنجا كه به عقيده مهرپرستان ، خداى مهر در آغاز در غارى ظاهر شد، آنان معابد خود را در غارها مى ساختند و درون آن به پرستش مهر مى پرداختند. برخى از آن معابد متروكه اكنون در بخشهايى از اروپا يافت مى شود.

1-2- مبادى ، رسوم و عبادات

كسانى كه به دين مهرپرستى روى مى آوردند، لازم بود از هفت مرحله بگذرند و در هر مرحله به وى نامى مى دادند. مثلا در مرحله پنجم او را پارسى و در مرحله ششم آفتاب و در مرحله هفتم پدر مى ناميدند، سپس مراسم نان و عسل كه يادآور مراسم نان و شراب مسيحيت است ، انجام مى شد و سرانجام وى را با خون گاو تعميد مى دادند.

گفته مى شود بسيارى از اعتقادات و آيينهاى مسيحيت از مهرپرستى گرفته شده است .

3- دين زردشت

هنگامى كه چند قرن بر ورود آرياييان به ايران گذشت اين قوم اندك اندك به شهر نشينى روى آوردند و اين مساءله در جهان بينى ايشان تاءثير گذاشت .

در آن روزگار انسان اصلاح گرى بر خاست و آرياييان را كه خواستار ترك خرافات قديم بودند، به آيين تازه اى دعوت كرد و آيين مغان را برانداخت . اين پيامبر مصلح كه خود را فرستاده خداى خوبى و روشنايى معرفى مى كرد، زردشت نام داشت . وى مدعى بود آيين خود را از آهورمزدا دريافت كرده تا جهان را از تيرگيها پاك كند و آن را به سوى نيكى و روشنايى رهنمون شود.

زردشتيان به نامهايى چون گبر و مجوسى و پارسى خوانده مى شوند. كلمه (گبر) در زبان سريانى به معناى كافر از از جانب ديگران به آنان اطلاق گرديده و واژه (المجوس ) در دستور زبان عربى ، اسم جنس ‍ جمعى و مفرد آن مجوسى است . (المجوس ) در قرآن كريم (حج :17) در كنار پيروان اديان ديگر يافت مى شود. اكثر علماى اسلام زردشتيان را اهل كتاب دانسته اند. احاديثى نيز در اين باب موجود است . آيين زردشت حدود يك قرن قبل از ميلاد تحول يافت و آن صورت تحول يافته را آيين مزديسنى مى نامند. مزديسنا در لغت به معناى ستايش مزداست .

1-3- سرگذشت زردشت

دانشمندان در مورد وجود تاريخى پيامبر ايران باستان شك دارند، اما بيشتر آنان وجود وى را نفى نمى كنند. زردشت ، زرتشت ، زرادشت ، زراتشت ، زردهشت و كلماتى از اين قبيل از واژه (زرثوشتر)(Zarathushtra) در گاتها (بخشى از كتاب آسمانى زردشت ) مى آيد كه طبق نظريه صحيحتر معادل زرد اشتر يعنى دارنده شتر زرد است .

نام پدرش پوروشسب يعنى دارنده اسب پير، نام مادرش دغدو يعنى دوشنده گاو ماده و نام خاندان وى سپيتمه يعنى سپيد نژاد بود.

طبرى مورخ مشهور اسلام و پيروان او زردشت را از فلسطين مى دانند و مى گويند وى از آنجا به ايران آمده است ، اما قول صحيح و معروف آن است كه وى ايرانى و اهل آذربايجان بوده است و محل برانگيختگى او را كوهى نزديك درياچه اروميه مى دانند. (11)

درباره زمان زردشت نيز اختلاف است و زمان وى حتى به 6000 سال قبل از ميلاد نيز برده شده است . اما بر اساس نظريه مشهور، وى در سال 660 قبل از ميلاد به دنيا آمد و در 630 قبل از ميلاد (در سن 30 سالگى ) به پيامبرى مبعوث شد. وى در سال 583 ق .م . در سنن 77 سالگى در آتشكده اى در بلخ (افغانستان ) توسط لشكر قومى مهاجم به شهادت رسيد.

گر چه بعثت زردشت در شاهنامه فردوسى آمده است ، اما متاءسفانه آن حادثه در قسمت افسانه اى آن كتاب مذكور است ، به طورى كه درباره گشتاسب (پادشاهى كه زردشت او را دعوت مى كند و به آيين خود در مى آورد) اختلاف است . برخى او را با ويشتاسب پدر داريوش هخامنشى برابر دانسته اند. از سوى ديگر از نظر تاريخى مسلم است كه ويشتاسب نه يك پادشاه ، بلكه استاندارى بوده است .

2-3- تعاليم زردشت

در آيين زردشت سه اصل عملى گفتار نيك ، پندار نيك ، كردار نيك وجود دارد كه مانند آن را در اديان مختلف مى يابيم . از جمله در اسلام آمده است : (الايمان قول باللسان و اقرار بالجنان و عمل بالاركان .)

احترام به آتش به عنوان يكى از مظاهر خداى روشنايى و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمى خاص در اطراف آن در معابدى به نام آتشكده مشخصترين ويژگى اين آيين است . همچنين آبادانى ، كشاورزى دامدارى و شهرنشينى مورد ستايش قرار گرفته است . احترام به حيوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنين خوشرفتارى با مردم نيز جايگاهى به حيوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنين خوشرفتارى با مردم نيز جايگاهى ويژه دارد. برخى از آداب و رسوم سرزمين ما از قبيل مراسم چهارشنبه سورى و سوگند خوردن به روشنايى چراغ و چيزهاى ديگر با تعاليم زردشتى ارتباط دارد.

همچنين برخى زنديقان قرون نخست اسلام گرايشهاى زردشتى داشتند.

3-3- اوستا

كتاب آسمانى زردشتيان اوستا نام دارد كه به معناى اساس و بنيان و متن است . اين كتاب به خط و زبان اوستايى نوشته شده است كه به ايران باستان تعلق دارد و با زبان پهلوى و سانسكريت همريشه است . به عقيده بسيارى از محققان ، خط اوستايى در دوره ساسانيان (226 - 641 م .) پديد آمد و اوستا كه قبلا در سينه ها بود، به آن خط كتابت شد و به قولى اين كار پس از ظهور اسلام صورت گرفته است .

زردشتيان و پژوهشگران بر اين مساءله اتفاق دارند كه اوستا در اصل بسيار بزرگتر بوده است كه به عقيده برخى روى 12000 پوست گاو نوشته بود. اوستاى كنونى داراى 83000 كلمه است و احتمالا اصل آن داراى 345700 كلمه (يعنى چهار برابر) بوده است . اوستاى اصلى به 21 نسك (كتاب يا بخش ) تقسيم مى شد و اوستاى كنونى نيز 21 نسك است .

اوستا 5 بخش دارد:

1. يسنا (يعنى جشن و پرستش )؛ قسمتى از اين بخش گاتها ناميده مى شود (به معناى سرود). اين بخش كه مشتمل بر ادعيه و معارف دينى و معروفترين قسمت اوستاست ، به خود زردشت نسبت داده مى شود، در حالى كه ساير قسمتهاى اوستا را به پيشوايان دين زردشت نسبت مى دهند؛

2. ويسپرد (يعنى همه سروران ) مشتمل بر نيايش ؛

3.ونديداد (يعنى قانون ضد ديو) درباره حلال و حرام و نجس و پاك ؛

4. يشتها (يعنى نيايش سرود و تسبيح )؛

5. خرده اوستا (يعنى اوستاى كوچك ) درباره اعياد و مراسم مذهبى و تعيين سرودهاى آنها زردشتيان ، علاوه بر اوستا، تفسيرى به نام زنداوستا و كتب مقدس ديگرى به زبان پهلوى دارند.

4-3- داستان خلقت و دو گانه پرستى

كسى نمى داند گرايش زردشتيان به خدايان دو گانه (خداى نيكى و خداى بدى يا خداى روشنايى و خداى تاريكى ) در چه عصرى آغاز شده است . در قسمت گاتها (از يسناى اوستا) كه به خود زردشت نسبت داده مى شود، اهريمن در برابر خرد مقدس صف آرايى مى كند و نه در برابر آهورمزدا كه خداى واحد و فوق پروردگاران روشنايى و تاريكى است . همچنين گروهى از زردشتيان به نام زروانيان در عصر ساسانى پديد آمدند كه معتقد به خداى يكتا به نام زروان بودند و او را از خداى روشنايى و تاريكى برتر مى شمردند. اين فرقه پيروان بسيارى در ايران آن روز داشته است . (12)

5-3- خدايان

با مطالعه در آيين زردشت معلوم مى شود كه وى در ميان ايرانيان به اصلاح دينى قيام كرده و خرافات مذهب باستانى آرياييان را مورد حمله قرار مى داده است . از جمله آنكه وى از آهور مزدا تبليغ مى كرده و خدايان قوم خود را كه دئوه (يعنى ديو) خوانده مى شده اند، باطل مى دانسته و آنها را خداى دروغ دوستان مى ناميده است .

در آيين زردشت ، آهور مزدا 6 دستيار دارد كه به منزله فرشتگان اديان ابراهيمى هستند. آن دستياران را امشاسپندان يعنى جاويدان مقدس ‍ مى نامند. آنها رهبرى دارند به نام سپنتامئنيو يعنى خرد مقدس و نامهاى خودشان از اين قرار است :

1. وهومن (Vohuman)؛

2. اشه وهيشته (vahishta-Asha)؛

3. خشتره وائيريه (vairya-Xshathra)؛

4. سپنته ارمئيتى (armaiti-Spenta)؛

5. هئورتات (Haurvartat)؛

6. امرتات (Ameretat).

پس از آنها يزتها قرار دارند كه 30 عدد از آنها معروفند. اينها تشكيلات خرد مقدس هستند. در مقابل ، اهريمن هم تشكيلاتى دارد. (13)

طبق آيين زردشت دوره كهن كنونى جهان 12000 سال است . خداى نيكى مدت 3000 سال بر جهان حكمرانى مى كرد و در اين مدت خداى بدى در تاريكى به سر مى برد. پس از اين مدت خداى بدى از تاريكى بيرون آمد و با خداى نيكى روبرو شد. خداى نيكى به وى 9000سال مهلت داد كه با او مقابله كند. وى اطمينان داشت كه سرانجام خود او به پيروزى خواهد رسيد. در اين زمان هر دو به آفريدن نيك و بد آغاز كردند و بدين گونه با يكديگر به مبارزه برخاستند. پس از 3000 سال زردشت آفريده شد و از اين زمان به بعد توازن قوا به نفع خداى نيكى گراييد و به سير صعودى خود ادامه داد.

6-3- آخر الزمان

در هزاره گرايى زردشتى (Millennialism Zoroastrean)انتظار ظهور سه منجى از نسل زردشت مطرح است . اين منجيان يكى پس از ديگرى جهان را پر از عدل و داد خواهند كرد.

1. هوشيدر، 1000 سال پيش زردشت ؛

2. هوشيدرماه ، 2000 سال پس از زردشت ؛

3. سوشيانس (يا سوشيانت )، 3000 سال پس از زردشت كه با ظهور او جهان پايان مى يابد.

7-3- بقاى روح

زردشتيان به جاودانگى روح عقيده دارند. آنان مى گويند روان پس ‍ از ترك جسم تا روز رستاخيز در عالم برزخ مى ماند. همچنين آنان به صراط، ميزان اعمال ، بهشت و دوزخ معتقدند. بهشت آيين زردشت چيزى مانند بهشت اسلام است ، ولى به خاطر مقدس بودن آتش ، دوزخ زردشتى جايى بسيار سرد و كثيف است كه انواع جانوران در آن ، گناهكاران را آزار مى دهند.

8-3- وضع كنونى

بيش از هزار سال است كه زردشتيان ايران به بمبئى هندوستان كوچيده اند و اكنون حدود صد و پنجاه هزار نفر از آنان در آن سامان زندگى خوبى دارند و پارسى ناميده مى شوند حدود پنجاه هزار نفر از ايشان نيز در يزد، كرمان و تهران سكونت دارند.

افراد برجسته اى در گذشته از اين اقليت كوچك برخاسته اند، مانند ارباب كيخسرو شاهرخ نماينده زردشتيان در مجلس شوراى ملى در عصر شهيد مدرس (ره ). وى كه كه صندوقدار مجلس بود به درستكارى و بى آلايش ‍ شهرت داشت . شهيد مدرس (ره ) يك بار در مجلس گفته بود: (در اين مجلس فقط يك مسلمان وجود دارد و آن هم ارباب كيخسرو است !.) (14)

زردشتيان قومى تحصيل كرده و با فرهنگ هستند و همواره رفتارشان با ديگران خوب بوده است .

4- مانويت

مانويت در فاصله ميان ظهور مسيحيت و اسلام پديد آمد و در مدت كوتاهى فراگير شد و پيروانى پرشور و با اخلاق گرد آورد. اين تركيبى است از اعتقادات صابيان ، بوداييان ، زردشتيان و مسيحيان . اصول عرفانى و انسانى اين آيين به گسترش آن شتاب داد و آن را در شرق تا چين و در غرب تا مركز اروپا پيش برد. حاكمان ايران و روم و سرزمينهاى ديگر با مانويان از در خصومت در آمدند و دسته دسته آنها را كشتند و سرانجام ، محكمه تفتيش اروپا آخرين گروه مانويان را در سيزدهم ميلادى نابود كرد.

1-4- سرگذشت مانى

مانى در يك خانواده ايرانى در شهر بابل به سال 216 م . متولد شد. پدرش پاتك ناميده مى شد كه از همدان به بابل رفته و آيين صابيان را پذيرفته بود.

مانى در سال 228 م . ارعاى رسالت كرد و براى تبليغ آيين خود به سرزمينهاى مختلف رفت . وى به سال 243 م . هنگام تاجگذارى شاپور اول نزد او آمد و وى را به دين خود دعوت كرد. شاه از او استقبال كرد او نيز كتابى به پهلوى ساسانى نوشت و آن را شاپورگان ناميد. وى براى تبليغ دين خود به آسياى ميانه نيز سفر كرد و پس از بيست سال در زمان بهرام اول به ايران بازگشت . اين پادشاه با مانى دشمنى كرد و او را در سال 274 م . كشت .

پيروان مانى پس از او مانويت را تبليغ كردند و حتى آن را به قسمتهايى از اروپا و چين گسترش دادند. بيشتر مانويان در آسياى ميانه بودند. اين آيين بر اثر فشار زردشتيان و مسيحيان ضعيف شد و پس از چندى با گسترش ‍ اسلام تقريبا از ميان رفت . اقليتهايى از مانويان در مناطقى مانند بوسنى هرزگوين تا قرنها باقى ماندند و سرانجام نابود شدند.

برخى از نهضتهاى ملى ايرانيان در قرون نخست اسلام از مانويت الهام مى گرفت همچنين برخى زنديقان قرون نخست اسلام گرايشهاى مانوى داشتند.

2-4- منابع مانوى

بسيارى از منابع مانوى قرنها پس از ظهور اسلام وجود داشته و مطالبى از آنها در كتب تاريخى قديم نقل شده است . اين كتابها اندك اندك از ميان رفت تا اينكه اخيرا مقدار زيادى از آثار مانوى در شهر تورفان در تركستان چين از خاك بيرون آمد و بر اطلاعات ما در باب مانويت افزود.

يكى از نوآوريهاى مانى اين بود كه با در نظر گرفتن بيسوادى عموم مردم ، از نقاشى استفاده مى كرد و علاوه بر نوشتن مطالب دينى ، آنها را نقاشى مى كرد و مجموعه اى به نام ارژنگ پديد آورده بود كه بقاياى آن اخيرا كشف شد. برخى از كتابهاى ديگر او و پيروانش نيز مصور بودند. شش ‍ كتاب زير قطعا توسط مانى نوشته شده است :

1. شاپورگان كه به زبان پهلوى بوده و قطعاتى از آن در تورفان كشف شده است ؛

2. انگليون (انجيل ) اين كتاب مصور بوده و احتمالا ارژنگ همان است ؛

3. گنجيه زندگان شامل احكام ؛

4. پراگماتيا (كتاب جامع )؛

5. كتاب رازها؛

6. كتبا ديوها؛

3-4- تعاليم و مبانى

مانى مى گفت : (حكمت و حقيقت الهى را پيامبران در زمانهاى مختلف و سرزمينهاى گوناگون نشر دادند. روزگارى بودا در هندوستان ، زمانى زردشت در ايران ، هنگامى عيسى در فلسطين و اكنون من ، مانى پيغمبر خدا هستم و براى نشر حقايق در سرزمين بابل ماءموريت دارم .) بيشتر تعاليم مانى بر مسيحيت و زردشتى گرى استوار است و در اين آيين جنگ نور و ظلمت نقش مهمى بر عهده دارد.

مانويان جامعه را به پنج طبقه دينى تقسيم مى كردند:

1. فريستگان يا فريشتگان كه دوازده تن بودند و جانشينان مانى شمرده مى شدند؛

2. ايسپاساگان يا اسقفان كه هفتاد و دوتن بودند؛

3. مهيشتگان يا كشيشان كه سيصد و شصت نفر بودند؛

4. ويزيدگان يا گزيدگان كه شمارشان بسيار بود و دين مانى را تبليغ كردند؛

5. نغوشاكان يا نيوشندگان كه عامه پيروان مانى بودند و شمارشان از همه بيشتر بود.

مانويان ، تحت تاءثير آيين زردشت ، سه اصل اخلاقى را رعايت مى كردند و آن ها را سه مهر مى ناميدند؛

1. مهر دهان (پرهيز از گفتار زشت )؛

2. مهر دست (پرهيز از كردار زشت )؛

3. مهر دل (پرهيز از پندار زشت ).

پيروان مانى گياهخوار بودند و طبقات اول تا چهارم حق ازدواج و مال اندوزى نداشتند. مانويان نماز و روزه داشتند و معبد خود را خانگاه مى ناميدند كه همان خانقاه صوفيان دوران اسلام است .(15)

5- مزدك

بحرانهاى اجتماعى در پديد آمدن باورهاى دينى نقش مهمى دارند و دينهايى كه در زمان و مكانى بحرانى تاءسيس مى شوند، گسترشى عمومى مى يابند. آيين به شدت اجتماعى مزدك يكى از شواهد اين مدعاست . فردوسى در شاهنامه هنگام سخن گفتن از پادشاهى قباد، شرح مفصلى از ظهور مزدك مى دهد. وى مى گويد مزدك حكيمى بود كه مردم را در زمان تنگى برانگيخت تا به انبار غله هجوم برند و از اين راه شهرت وى بالا گرفت .

1-5- سرگذشت مزدك

مزدك پسر بامداد در زمان قباد (488-531 م .) از ميان دانايان و دانشمندان از شهر مازيارا در كنار دجله كه اكنون كوت العماره خوانده مى شود، برخاست . تاريخ نگاران ، حتى آنان كه با وى مخالف بوده اند، به خرد و منطق و صفات برجسته او اشاره كرده اند. مى گويند او مردى پرهيزكار بود و لباس ساده اى بر تن مى كرد.

مزدك هيچ گاه ادعاى پيامبرى نداشت و خود را پيرو شخصى به نام بوندوس مى دانست كه در حدود سال 300 م . اصلاحاتى در مانويت پديد آورده بود و در ايران و روم پيروانى داشت .

2-5- قيام مزدك

در شاهنامه فردوسى مى خوانيم كه مزدك مردى خردمند و سخنور بود. روزى ديد مردم گرسنه و بينواى كشور در اطراف كاخ پادشاه آمده اند و از او نان مى خواهند. مزدك كه در دربار منصبى داشت ، از پادشاه پرسيد: (اگر كسى را مار گزيده و در حال مردن باشد، ولى دوست يا همسايه او نوشدارويى داشته باشد و از دادن آن مضايقه كند، با اين شخص چه بايد كرد؟) قباد پاسخ داد: (سزاى او مرگ است .) مزدك پرسيد: (اگر مردم نيازمند نان باشند و كسى كه نان دارد، به ايشان ندهد، سزاى او چيست ؟) قباد پاسخ داد: (سزاى او مرگ است .)

3-5. ديدگاهها

انديشه هاى مزدك در كتابى به نام مزدك نامه گرد آمده بود كه پس از ظهور اسلام ابن المقفع به عربى ترجمه شد و قرنها وجود داشت ، ولى اكنون يافت نمى شود. مزدك از جهاتى با كنفوسيوس و افلاطون قابل مقايسه است ؛ زيرا مكتب وى كاملا سياسى و اجتماعى است . مزدك گونه اى اسبراك در اموال را تبليغ مى كرد و براى برانداختن اختلاف طبقات مى كوشيد. ازدواج ميان اشراف و غيراشراف را جايز مى دانست و آنچه معروف است كه وى معتقد به اشتراك جنسى بود، صحت ندارد.

كتابنامه

1. اوستا.
2. آلبرى ، سى . آر. سى .، زبور مانوى ، ترجمه ابوالقاسم اسماعيل پور، تهران : انتشارات فكر روز، 1375.
3. آموزگار، ژاله و تفضلى ، احمد، اسطوره زندگى زردشت ، تهران : نشر چشمه و آويشن ، 1375.
4. الياده ، ميرچا، آيين گنوسى و مانوى ، ترجمه ابوالقاسم اسماعيل پور، تهران : انتشارات فكر روز، 1373.
5. اوشيدرى ، جهانگير، دانشنامه مزديسنا، تهران : شركت نشر مركز، 1371.
6. بويس ، مرى ، تاريخ كيش زرتشت ، ترجمه همايون صنعتى زاده ، تهران : انتشارات توس ، 1374.
7. تقى زاده ، سيد حسن ، مانى و دين او، (با ضمائم )، تهران : انجمن ايران شناسى ، 1347.
8. حكمت ، على اصغر، تاريخ اديان ، تهران : انتشارات ابن سينا، 1345.
9. خسروى ، خسرو، مزدك ، تهران : 1359.
10. رئيس نيا، رحيم ، از مزدك تا بعد، تهران : انتشارات پيام ، 1358.
11. زرين كوب ، عبدالحسين ، در قلمرو وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، 1375.
12. زنر، آر. سى .، زروان ، ترجمه تيمور قادرى ، تهران : انتشارات فكر روز، 1374.
13. زنر، آر. سى .، طلوع و غروب زردشتى گرى ، ترجمه تيمور قادرى ، تهران : انتشارات فكر روز، 1375.
14. طاهر رضوى ، س . م .، پارسيان اهل كتابند، ترجمه م . ع . مازندى ، بمبئى ، انجمن ايران ليك ، 1936.
15. كريستنسن ، آرتور امانوئل ، سلطنت قباد و ظهور مزدك ، ترجمه احمد بيرشك ، تهران : كتابخانه طهورى ، 1374.
16. گيمن ، دوشن ، دين ايران باستان ، ترجمه رؤ يا منجم ، تهران : انشارات فكر روز، 1375.
17. ناس ، جان بى .، تاريخ جامع اديان ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، 1370.
18. ورمازرن ، مارتن ، آيين ميترا، ترجمه بزرگ نادرزاد، تهران : نشر چشمه ، 1372.
19. ويدن گرن ، گئو، دينهاى ايرانى ، ترجمه منوچهر فرهنگ ، تهران : انتشارات آگاهان ايده ، 1377.
20. هيوم ، رابرت اى .، اديان زنده جهان ، ترجمه عبدالرحيم گواهى ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، 1372.