سيماى مخبتين
( شرح زيارت اَمين اللّه )

شيخ محمود تحريرى

- ۱۸ -


فصل بيست و نهم : پياپى آمدن بهره هاى افزون خداوند بر موجودات 
و عوائد المزيد لهم متواترة
عنايتهاى بى پايان خداوند به بندگان خالص  
در بحث وعده هاى حتمى خداوند متعال گفته شد كه خلقت موجودات و نعمتهاى بى پايان و نيز ارسال رسولان و وعده هاى ثواب بر اطاعت ، از تفضلهاى خداوند است به بندگانش تا در مسير تحقق بندگى كوشا بوده و مراتب آن را بپيمايند و به حقيقت آن برسند، لكن عنايتش به اين مقدار محدود نمى شود علاوه بر دادن تمامى (1419) اجرى كه خودش معين فرموده و نيكوتر از آن را(1420) نيز عطا مى كند، از روى تفضلش چيزهايى را عنايت مى كند كه در برابر اعمال صالح بندگان واقع نمى شود حتى خواسته ايشان نيز به آن تعلق نمى گيرد، خداوند متعال در آيه نور - پس از بيان نور خود و تمثلات آن - مى فرمايد: فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال رجال لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة يخافون يوما تتقلب فيه القلوب و الابصار ليجزيهم الله احسن ما عملوا و يزيدهم من فضله و الله يرزق من يشاء بغير حساب (1421)، (در خانه هايى كه خداوند اجازه داده است كه آنها بالا روند و ياد او در آنها شود، تسبيح مى كنند او را صبح و شام ، مردانى كه ايشان را تجارت و خريد و فروشى از ياد خدا و به پا داشتن نماز و دادن زكات ، سرگرم و غافل نمى كند، مى ترسند از روزى كه دلها و چشمها در آن در آن دگرگون مى شود، براى اينكه خداوند جزا دهد ايشان را به نيكوتر از آنچه عمل مى كردند و زياد بكند از فضلش برايشان ، و خداوند هر كس را كه بخواهد بدون حساب رزق مى دهد) اين آيات بيانگر اين حقيقتند كه خانه اى كه در آن ياد خداوند شود - البته معلوم نيست مراد خصوص خانه باشد بلكه هر جا مراد است - از مرتبه بالايى نزد خداوند برخوردار است به گونه اى كه صاحبان آن همواره تسبيح كننده خداوند از نقايص مى باشند و هيچ يك از امور دنيايى ايشان را از ياد خداوند و انجام وظيفه عبادى و دادن حقوق مالى ، غافل نمى كند و در عين حال از مقام پروردگارشان خائفند و اطمينان به خود ندارند كه آيا اعمالشان مقبول خداوند واقع مى شود يا خير؟ و از روزى هم كه حقايق ظهور مى كند و وحشت بر آن حاكم مى شود به گونه اى كه چشمهاو دلها را دگرگون مى سازد، ترسناكند، چنين افرادى از هدايتهاى ويژه خداوند برخوردارند به گونه اى كه به واسطه آن به نور الهى منور شده و حقيقت نوريت او را درك مى كنند و پاداششان نيز بهتر از عملشان خواهد بود يعنى خداوند نقايص اعمالشان را ناديده مى گيرد چون بعد از آن مى فرمايد: خداوند هر كس را بخواهد بدون حساب رزق مى دهد، و اين همان رزق معنوى و پاداش آخرتى است و شايد آيات ديگر اين رزق و پاداش را بيان كند و آن آياتى است كه پاداش متقين حقيقى را در بهشت آنچه را بخواهند معرفى كرده است ، لهم فيها ما يشاءون كذلك يجزى الله المتقين (1422)، لكن در اين دسته از آيات (1423) علاوه بر آن مى فرمايد: كه خداوند از فضلش بر آنها زياد مى فرمايد، و شايد مراد از اين زياده همان باشد كه اين آيه مى فرمايد: لهم ما يشاءون فيها و لدينا مزيد(1424)، (براى ايشان آنچه در بهشت بخواهند موجود است و نزد ما زياده است ) يعنى عنايتهايى به اين گروه مى شود كه خارج از خواسته ايشان مى باشد و در بعضى از روايات امام صادق عليه السلام اين عنايتها را به طور مجمل بيان مى كند كه : (خداوند بهشتى را به دست خود خلق كرده است كه چشمى آن را نديده و مخلوقى بر آن اطلاع ندارد، خداوند هر صبح آن را باز مى كند و به آن مى فرمايد: بويت زياد شود، پاكيزگيت زياد شود...(1425)) با دقت در روايات بسيار به دست مى آيد كه براى بهست درجاتى است همان طور كه قبلا به آن اشاره شد و معلوم نيست كه اين درجات در عرض هم باشند بلكه طولى هستند يعنى صاحب درجه دوم محيط به درجه اول مى باشد بدون عكسش ، و شايد اين قسمت از دعا با قسمت قبلى مرتبط باشد زيرا ضمير (لهم ) به مخلوقات برمى گردد و معنايش اين باشد كه خداوند براى عده اى رزقهاى بى پايانى دارد كه حتى تحت مشيت ايشان هم قرار جنبه هاى معنوى يعنى توجه به اسماء و صفات و ذات خداوند كه محيط به تمامى مظاهر و با آنهاست را نيز دارد و اين تعبيرات - هر روز صبح آن را باز مى كند... كناياتى است از جنبه هاى ظاهرى بهشت است چنانچه در روايتى امام سجاد عليه السلام پس از توصيف ظاهر بهشت مى فرمايد: (سپس ‍ خداوند جبار بر اهل بهشت اشراف كرده و ظاهر مى شود و به ايشان مى فرمايد: اى دوستان و اهل طاعت و ساكنان بهشتم در جوار من ؛ آيا بشما خبر دهم به بهتر از آنچه شما در آن مى باشيد؟ پس مى گويند: پروردگار ما؛ چه چيزى بهتر از آن است كه ما در آن مى باشيم ؟ در حالى كه ما در آنچه مى خواهيم و چشمان - قلب - ما از آن لذت مى برد از نعمتهاى در جوار كريم مى باشيم ؟ حضرت فرمود: خداوند سخن گذشته را تكرار مى كند، پس ‍ مى گويند: پروردگار ما، بله پس به ما بهتر از آنچه در آن مى باشيم را عنايت فرما، پس خداوند تبارك و تعالى به ايشان مى فرمايد خشنودى من از شما و محبتم به شما بهتر و بزرگ تر از آن چيزى است كه شما در آن هستيد، حضرت فرمود: مى گويند: بله اى پروردگار ما؛ رضايتت از ما و محبتت به ما بهتر است براى ما و پاكيزه تر است براى جان ما...(1426)) و در روايت ديگر امام صادق عليه السلام در بيان فضيلت نماز شب كه به سبب عظمتش ‍ ثوابى براى آن در قرآن ذكر نشده است مى فرمايد: (... پس وقتى اهل بهشت اجتماع مى كنند پروردگار تبارك و تعالى بر آنها تجلى مى كند در اين مرتبه به سجده مى افتند خداوند به ايشان مى فرمايد: سرتان را بلند كنيد اينجا جاى سجده و هنگام عبادت نيست ، بتحقيق زحمت را از شما برداشتم ، عرض مى كنند: پروردگارا؛ چه چيزى برتر از آن چيزى است كه به ما عنايت كرده اى ؟ بهشت را به ما دادى ، پس خداوند مى فرمايد: براى شماست هفتاد برابر آنچه كه نزد شماست ... و اين همان سخن خداست كه : نزد ما زيادتر از خواسته ايشان است ،... تا اينكه همسران ايشان به آنها مى گويند: ما زيباتر از تو در اين ساعت نديديم ؟ او مى گويد: به نور پروردگارم نظر كردم ...(1427)) اين روايات مؤ يد روايت اهل سنت (1428) است كه (ولدينا مزيد) را به تجلى پروردگار بيان نموده است . البته امثال اين تعبيرات لطيف ترى براى اهل آخرت كه به حيات طيبه رسيده اند در حديث معراج (1429) آمده است كه مقدارى از آن قبلا ذكر شد، و اگر آيه نور و آيات بعدش در روايات به ائمه عليهم السلام تطبيق شده است به جهت اين است كه ايشان مصداق اتم اين حقايق هستند كه توصيفات آيات را به طور اكمل دارا هستند و الا مضامين آنها منحصر در ايشان نمى باشد، ديگران نيز به اندازه تلاش و عنايت خداوند و ظرفيت وجوديشان مى توانند به آن حقايق دست يابند، و دليل آن هم اختلاف تعبير روايات (1430) درباره ائمه عليهم السلام مى باشد، بنابراين عنايتهاى خداوند به بندگان خالصش ‍ بى پايان است و هر مقدار خلوص بيشتر باشد عنايت او بيشتر است و تعيين مقدار - هفتاد - هم در روايات براى بيان كثرت است نه محدوديت .
فصل سى ام : بخشيده شدن گناه طالبين آمرزش 
و ذنوب المستغفرين مغفورة
بى نهايت بودن آمرزش خداوند  
در فصل بيست و يكم از اين كتاب بحث مفصلى درباره توبه و شرايط پذيرش آن بحث شد لكن در اينجا اجمالا اشاره اى به غفاريت وسيع حق تعالى مى شود، خداوند متعال براى جلب رحمت بى پايانش به بندگان اولا از ايشان مى خواهد كه از او طلب مغفرت كنند، افلا يتوبون الى الله و يستغفرونه و الله غفور رحيم (1431)، (آيا به سوى خدا رجوع نمى كنند و از او آمرزش نمى طلبند و حال آنكه خداوند بخشنده مهربان است )، و نيز از قول حضرت صالح به قومش نقل مى كند كه : لولا تستغفرون الله لعلكم ترحمون (1432)، (چرا از خداوند آمرزش نمى طلبيد شايد مورد رحمت قرار گيريد) زيرا به طلب مغفرت ، انسان خود را مقصر و ناچيز در برابر حق تعالى مى بيند و خداوند اين حالت را دوست دارد و اين حالت خودش ‍ رحمتى است از جانب او كه موجب رحمتهاى ديگرى مى شود. و ثانيا خداوند خود را بيش از نود مورد از قرآنش با صفت مشبهه كه دلالت بر ثبات مى كند به عنوان غفور معرفى كرده كه هفتاد مورد آن با صفت رحيميت و بقيه موارد با صفات حليم ، ودود، شكور و عفو همراه است كه تمامى اينها حكايت از وسعت بخشندگى او مى كند علاوه بر اين كه بخشندگيش همراه با رحمت و بردبارى و لطف و شكرگزارى ، از بنده مى باشد و همچنين پنج مورد خود را با صفت غفار يعنى بسيار بخشنده معرفى نموده است و ثالثا نه تنها تصريح به وسعت مغفرتش كرده (1433) بلكه بندگان را امر به سرعت (1434) و سبقت (1435) به سوى معفرتش نيز كرده است و همچنين نه تنها نويد به مغفرت تمامى گناهان را داده بلكه مى فرمايد: و من يعمل سوءا او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما(1436)، (هر كس كه كار بد انجام دهد يا به خويش ظلم كند سپس از خداوند طلب مغفرت كند، خدا را بخشنده مهربان مى يابد)، از اين جهت نه تنها نبايد بين گناهان خود و مغفرت الهى مقايسه اى كرد همان طور كه امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: و لمغفرتك و رحمتك اوسع من ذنوبى (1437)، (براستى مغفرت و رحمتت از گناهانم وسيع تر است ) بلكه با اعمال ما نيز قابل مقايسه نمى باشد و به آنها نمى توان دل بست و فقط به رحمت و مغفرت الهى بايد دل خوش بود كه دست ما را بگيرد و نجات دهد و اعمال را به عنوان وظيفه بايد انجام داد كه زمينه نجات و تكامل است همان طور كه امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: و انى بمغفرتك و رحمتك اوثق منى بعملى (1438)، (و همانا من به مغفرت و رحمتت مطمئن تر هستم تا به عملم ) بنابراين نبايد از استغفار كردن غافل بود زيرا به فرموده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله لكل داء دواء و دواء الذنوب الاستغفار(1439)، (براى هر دردى دوايى است و دواى گناهان استغفار كردن است ) و آن سبب معطر شدن روح انسان مى شود همان طور كه على عليه السلام مى فرمايد: تعطروا بالاستغفار لاتفضحنكم روائح الذنوب (1440)، (به واسطه استغفار معطر كنيد خود را تا بوهاى گناهان شما را رسوا نگرداند) و كثرت استغفار آن قدر مطلوب است كه راوى به امام جواد عليه السلام عرض مى كند چيزى به من ياد دهيد كه وقتى آن را گفتم در دنيا و آخرت با شما باشم حضرت به خط مباركشان نوشتند: (زياد سوره قدر را بخوان و لبهايت را مرطوب نگه بدار(1441)) و تنها براى محو شدن گناهان نيز مفيد نيست بلكه براى برطرف شدن گرفتاريهاى مادى از قبيل رزق و برطرف شدن امراض و بچه دار شدن نيز مفيد است همان طور كه راوى به امام باقر عليه السلام از نداشتن فرزند درد دل كرد حضرت فرمود: (در هر روز و در هر شب صد مرتبه استغفار كن زيرا خداوند عز و جل مى فرمايد: از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد زيرا او بسيار بخشنده است ... و تا شما را به اموال و فرزندان كمك كند)(1442) و در روايات ديگر آمده است كه راوى پس از اين تعليم ، استغفار كرد و داراى فرزندان بسيارى شد، البته با شنيدن اين حقايق نبايد استبعاد كرد زيرا بين حوادث عالم و اعمال ما روابطى وجود دارد - از ديدگاه كتاب و سنت - كه ما آنها را درك نمى كنيم بفهمانند و بايد آن را تعبدا پذيرفت و عمل كرد و نيز براى آمرزش گناهان بايد شرايط توبه محقق باشد لكن اگر تمامش هم محقق نبود نبايد از اصل استغفار غافل شد، زيرا آن ، توفيق براى توبه حقيقى را فراهم مى كند و نورانيتى ايجاد مى كند تا طلب آمرزش به حقيقت بپيوندد، و از اين جهت است كه اين همه اذكار استغفار در اوقات و مكانهاى مختلف و به مناسبتهاى گوناگون از اعمال نمى باشد و هر كسى به حسب مرتبه ايمانى خود يك نوع غفلتى از مقام ربوبى دارد همان طور كه قبلا در اقسام توبه گفته شد و استغفار آثار نقصها و غفلتها را از بين مى برد از اين جهت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: ان رسول الله صلى الله عليه و آله كان يتوب الى الله و يستغفره فى كل يوم و ليلة ماءة مرة من غير ذنب ، ان الله يخص اولياءه بالمصائب ليوجرهم عليها من غير ذنب (1443)، (رسول خدا صلى الله عليه و آله در هر روز و شب به سوى خدا توبه مى كرد و صد مرتبه استغفار مى كرد بدون انجام گناهى ، زيرا خداوند اوليائش را به مصيبتها اختصاص ‍ داده است تا ايشان را بر آنها پاداش دهد بدون ارتكاب گناهى )، و امام باقر عليه السلام نيز مى فرمايد: من احب عبادالله الى الله المحسن التواب (1444)، (از محبوب ترين بندگان خداوند به سوى او، انسان نيكوكار توبه كننده است ) و امام سجاد عليه السلام نيز مى فرمايد: و ان احب عبادك اليك من ... جانب الاصرار و لزم الاستغفار(1445)، (و از محبوب ترين بندگانت به سوى تو كسى است كه ... از اصرار بر گناه دورى كند و ملازم با استغفار باشد).
پس حالت استغفار داشتن براى مؤ من همواره مطلوب است هر چند كه در بعضى از اوقات مانند ماههاى حرام و سحرها(1446) و بعضى از مكانها مانند مسجد و كعبه و مزار پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام به سبب شرافت زمان و مكان استغفار مطلوب تر و مؤ ثرتر است .
فصل سى و يكم : برآورده شدن نيازمندى موجودات از طرف خداوند 
و حوائج خلقك عندك مقضية
نيازمنديهاى موجودات  
با دقت عقلى در موجودات ، پى به خصوصيات و شئون وجوديه آنها مى بريم به عنوان مثال در اولين مرحله پى مى بريم به مخلوقات آنها و سپس ‍ به مربوب بودنشان و همين طور به ساير شئون آنها، و هر مقدار موجود از نظر وجودى پيچيده تر باشد شئون وجوديه اش بيشتر و قهرا نيازمنديش نيز مطابق با آن خواهد بود مانند انسان كه علاوه بر پيچيدگى ابعاد مادى ، ابعاد روحى و روانى پيچيده اى دارد كه از مربوبيت ويژه اى برخوردار است ، و شايد به علت اين نيازمندى مفرط انسان باشد كه ، قرآن كريم به او خطاب مى كند: يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد(1447)، (اى مردم ؛ شما نيازمند به سوى خدا هستيد و خداوند بى نياز ستوده شده مى باشد) و هر كارى هم انجام دهد كه به خيال خود بى نياز شود، از نيازمندى خارج نمى شود از اين جهت مى فرمايد: و من يبخل فانما يبخل عن نفسه و الله الغنى و انتم الفقراء(1448)، (و كسى كه بخل ورزد - انفاق در راه خدا نكند - پس بتحقيق از خويش بخل ورزيده در حالى كه خدا بى نياز است و شما فقيران به سوى او هستيد). بنابراين هر يك از خصوصيات موجودات از نيازمندى خاصى حكايت مى كند.
رفع نيازمندى از طرف خداوند 
با توجه به مطالب گذشته ، نتيجه گرفته مى شود كه نيازمندى موجودات ، آنها را به طرف بى نياز مطلق مى كشاند و فهميده يا نفهميده (به حسب درك ابتدايى و الا به نظر قرآن (1449) تمامى موجودات از يك درك خاصى نسبت به حق تعالى برخوردارند ولكن انسان آن را نمى فهمد) فقط از او سؤ ال مى كنند و او پاسخ دهنده به نيازهاى آنها مى باشد، قرآن كريم مى فرمايد: يساءله من فى السموات و الارض كل يوم هن فى شاءن (1450)، (آنچه را كه در آسمانها و زمين است از او سؤ ال مى كند او هر روز در كارى است ) و امام سجاد عليه السلام نيز مى فرمايد: يا من لاتنقطع عنه حوائج المحتاجين (1451)، (اى كسى كه نياز نيازمندان از او بريده نمى شود) و تمامى آنها حتى ذرات وجود انسان خضوع تكوينى در برابر خداوند دارند هر چند كه به او كافر باشد، همان طور كه مى فرمايد: ان كل من فى السموات و الارض الا آتى الرحمن عبدا(1452)، (هيچ موجودى در آسمانها و زمين نيست مگر اينكه بنده خداوند مهربان مى آيد) لكن اين انسان است كه وقتى به خود مى آيد و به مرحله درك مى رسد و داراييهايى را نسبت به خود مى دهد، در اثر عدم دقت و تاءمل در آنها، خيال مى كند كه از خودش مى باشد و ادعاى استغناء مى كند يا اعتقادا بر اين خيال باقى مى ماند و منكر ارتباط وجودش ‍ را حق تعالى و غنى مطلق مى شود و يا عملا آن را دنبال مى كند از اين جهت به طغيان اعتقادى يا عملى مبتلا مى شود، همان طور كه مى فرمايد: ان الانسان ليطغى ان راه استغنى (1453)، (براستى انسان طغيان مى كند، اينكه مى بيند خود را كه مستغنى است ) يا درباره بخل مى فرمايد: و اما من بخل و استغنى و كذب بالحسنى فسنيسره للعسرى و ما يغنى عنه ماله اذا تردى (1454)، (و اما كسى كه بخل ورزد و - با آن - طلب بى نيازى كند و نيكوكارى را تكذيب كند پس او را بزودى به طرف دشوارى مى كشانيم ، و وقتى كه تباه شد مالش او را بى نياز نمى كند) و بخل از خويش ورزيدن كه قبل از اين به آن اشاره شد همان در تنگناى وجودى قرار گرفتن است به گونه اى كه دلش نمى آيد آنچه را به دست آورده در راه خدا خرج كند و همچنين درباره اين چنين انسانى مى فرمايد: و آتاكم من كل ما ساءلتموه و ان تعدوا نعمة الله لاتحصوها ان الانسان لظلوم كفار (1455)، (خداوند به شما داده است از هر چيزى كه از او سؤ ال كنيد و اگر نعمت او را بخواهيد شمارش كنيد نمى توانيد براستى انسان ستمگر ناسپاس است ) با دقت در اين آيه مطالبى فهميده مى شود كه اولا هر چيزى كه در وجود انسان قرار داده سؤ ال وجودى اوست از حق تعالى كه در برابرش نعمتى را اعطاء كرده است كه رافع آن نياز مى باشد و ثانيا همان طور كه نعمتهاى الهى بى حد است نسبت به انسان ، نيازهاى او هم به حق تعالى بى حد است به گونه اى كه تصور بى نيازى درباره او نمى توان كرد، و ثالثا انسان هر مقدار هم تلاش ‍ كند جز به نعمتهاى الهى نمى تواند دست يابد و خود تلاش و ابزار تلاش او نيز از نعمتهاى اوست ، و رابعا بعضى از نعمتها از جانب خداوند متعال مبتنى بر سؤ ال گردد، و خامسا نوع انسانها به علت فرو رفتن در نعمتها از صاحب نعمت كه با خود آنهاست غافلند و حد و اندازه وجودى خويش را كه شكرگزارى در برابر اوست فراموش كرده و از آن تجاوز مى كنند و صاحب نعمت را با نعمت نمى بينند و توجه به نعمت موجب پوشش ‍ صاحب نعمت از ايشان مى شود، بنابراين خداوند متعال با اين آيه و آيات ديگر تضمين كرده است كه هر سؤ الى كه از او بشود به شرط اينكه به مقتضاى وجودى انسان باشد به گونه اى كه از حدش خارج نباشد پاسخگوى آن نياز مستقلا خداوند است لكن به ملاحظه آيات ديگر و با توجه به ذيل آيه ذكر شده ، اگر به خداوند توجه داشته باشد و آن نعمتها را از او بداند و به مقتضاى آنها قدم بردارد، او نعمتهاى ديگرى را نيز اعطاء مى كند، لكن اگر از اين امور غفلت ورزد و صاحب نعمت از جلو ديدگان او پوشيده بماند، از آن نعمتها، جلوگيرى كرده و آنها را اعطاء نمى كند همان طور كه خودش فرموده است : و اذ تاءذن ربكم لئن شكرتم لازيدنكم ولئن كفرتم ان عذابى لشديد(1456)، (و ياد آور هنگامى را كه پروردگارتان اعلام كرد اگر شكرگزار باشيد حتما شما را زياد مى كنم و اگر كفر ورزيد براستى عذابم سخت است )، البته انسان موحد توفيق شكرگذارى را نيز از او مى خواهد همان طور كه قرآن كريم از زبان او نقل مى فرمايد: قال رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضاه و اصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين (1457)، (انسان گويد: پروردگارا؛ توفيقم ده تا تو را شكر كنم نسبت به نعمتى كه به من و پدر و مادرم دادى و اينكه عمل صالحى انجام دهم كه مورد خشنوديت باشد و ذريه ام را صالح گردان ، براستى به سوى تو، توبه كردم و از مسلمانان - تسليم شدگان - مى باشم ).
فصل سى و دوم : جايزه سرشار سؤ ال  كنندگان نزد خداوند
و جوائز السائلين عندك موفورة و عوائد المزيد اليهم واصلة
كرامتهاى سرشار به سائلين از خداوند  
در اين فصل دو قسمت از زيارت با هم توضيح داده مى شود زيرا ظاهرا قسمت دوم تكرار عنوان فصل بيست و نهم است و اگر تكرار هم نباشد دنباله قسمت اول اين فصل است زيرا ضمير (اليهم ) به سائلين برمى گردد.
با توجه به مطالب در فصل قبل ، روشن شد كه موجودات تكوينا سائل از خداوند متعال آفريده شده اند و تمامى شئون وجوديه ايشان سؤ ال و خواندن از اوست لكن اين سؤ ال هر مقدار آگاهانه تر و داراى خصوصيات ديگر باشد جواب حق تعالى سريع تر و بهتر و كامل تر خواهد بود و اساسا اين نوع سؤ ال از انسان ميسر و متوقع است .
اوصاف سؤ ال كنندگان از خداوند  
خداوند هر چند به مقتضاى صفت رحمانيت و رحيميتش با اظهار كمالات و اعطاى نعمتها، پاسخ ‌گوى تكوينى و تشريعى به سؤ الات و نيازمنديهاى موجودات و انسان مى باشد لكن چون كمالاتش نامحدود است مى خواهد با اظهار تقاضاى انسان از او كمالات تكوينى و تشريعى ديگرى را براى او اظهار نمايد همان طور كه على عليه السلام به امام حسن عليه السلام مى نويسد، و اعلم ان الذى بيده خزائن السماوات و الارض قد اذن لك فى الدعاء، و تكفل لك بالاجابة ، و امرك ان تساءله ليعطيك ، و تسترحمه ليرحمك (1458)، (و بدان خداوندى كه گنجينه هاى آسمان و زمين در تحت قدرت او است ، به تو اجازه دعا داده است و تضمين كرده برايت اجابت را و تو را امر كرده است كه از او سؤ ال كنى تا به تو عطا كند و طلب كنى رحمت را تا بر تو رحمت بفرستد) لكن براى ظهور اين عنايتها براى درخواست كنندگان نيز شرايطى لازم است كه عبارتند از:
الف - توجه به نياز: موجودات آگاهى فطرى به نياز وجودى خويش دارند لكن توجه آگاهانه يا تمام آگاهانه به آن ندارند جز انسان كه مى تواند به آن توجه و علم به علم پيدا كند، لكن چون علم او نيز محدود است ، با تحليل عقلانى يك توجه اجمالى به نيازش پيدا مى كند ولى با يادگيرى و پيروى از كسانى - انبياء و اولياء عليهم السلام - كه خداوند تمام نيازمنديها را به آنها تعليم فرموده است مى تواند به طور گسترده آگاهى به نيازها پيدا كند، دعاهاى ائمه عليهم السلام بيانگر اين حقايق است همان طور كه امام حسين عليه السلام به خداوند عرض مى كند، و اوقفنى على مراكز اضطرارى (1459)، (خدايا، مرا آگاه كن بر جهات اضطرارم ).
ب - داشتن حالت اضطرار و درماندگى : انسان پس از توجه به نياز خود هر مقدار حالت اضطرار و درماندگيش نسبت به رفع نيازمنديش بيشتر شود حالت تقاضاى واقعيش به درگاه الهى بيشتر مى شود و قهرا عنايت خداوند به او بيشتر خواهد شد چون خداوند متعال مى خواهد كه بنده اش نسبت به او اين گونه باشد. همان طور كه امام سجاد عليه السلام عرض مى كند، اللهم انى اسئلك سؤ ال من اشتدت فاقته و ضعفت قوته ... سؤ ال من لايجد لفاقته مغيثا و لالضعفه مقويا... غيرك (1460)، (خدايا از تو مى خواهم ، خواستن كسى كه نيازش سخت و تواناييش سست شده است ... سؤ ال كسى كه براى نيازمنديش فريادرسى و براى ضعفش توانايى دهنده اى ... غير تو نمى يابد) و همچنين عرض مى كند، و اسالتك مسئلة الحقير الذليل البائس الفقير الخائف المستجير... و انا بعد اقل الاقلين و اذل الاذلين و مثل الذرة او دونها (1461)، (و از تو مى خواهم همچون درخواست موجود پست خوار نيازمند بى چيز ترسان پناه گيرنده ... و من بعد از تمامى اينها، كمترين كمترها و خوارترين خوارها و مانند ذره (كوچك ترين مورچه يا آنچه در آفتاب از روزنه ديده مى شود) بلكه كمتر از آنم ).
ج - فراگير بودن درخواست : انسان در تقاضا و خواستن نبايد تنگ نظر بوده و فقط نيازهاى خود را از خداوند بخواهد بلكه هر چه ديدگاهش نسبت به برآورد شد نياز نيازمندان وسيع تر باشد، خود را مستعدتر در پذيرش عنايت الهى كرده و عنايت او را به خويش جاذب تر مى كند، از اين جهت بيشتر تقاضاهاى اولياى الهى به صورت جمع ذكر شده ، چه آنهايى كه قرآن ذكر كرده و چه آنهايى كه در دعاهاى ائمه عليهم السلام آمده است بعنوان نمونه امام سجاد عليه السلام پس از تقاضاى امور شريفى براى فرزندان خويش به خداوند عرض مى كند، و اعط جميع المسلمين و المسلمات و المؤ منين و المومنات مثل الذى سالتك لنفسى و لولدى فى عاجل الدنيا و اجل الاخرة انك قريب مجيب سميع عليم عفو غفور رؤ ف رحيم (1462)، (و عطا كن به تمامى مردان و زنان مسلمان و مؤ من مانند آنچه را كه از تو براى خويش و فرزندانم نسبت به امور دنيا و آخرت خواستم زيرا تو نزديك ، جواب دهنده ، شنوا، عالم ، عفو كننده ، آمرزنده ، مهربان ، بخشنده ، هستى ).
د- توجه به گستردگى كمالات خداوند: توجه به بى نهايت بودن كمالات الهى از طرفى موجب اميد و دلگرمى انسان در سؤ الش مى شود و از طرفى موجب مى شود كه سؤ الش در يك اندازه معينى محدود نشود زيرا به فرموده امام سجاد: يا من لاتفنى خزائنه المسائل (1463)، (اى كسى كه مسئله ها گنجينه هايش را از بين نمى برد) و نيز توجه به اينكه او در هر حال ، هر كسى از او سؤ ال كند در تنگنا قرار نمى گيرد دلگرمى را در سؤ ال بيشتر مى كند آن حضرت عرض مى كند: و ان كرمك لايضيق عن سؤ ال احد(1464)، (و همانا كرم تو از سؤ ال كسى در تنگنا قرار نمى گيرد) با چنين توجهى همت انسان بالا مى رود و به امور فانى ، محدود نمى شود چنانچه على عليه السلام مى فرمايد: فلتكن مساءلتك فيما يبقى لك جماله ، و ينفى عنك وباله (1465)، (پس بايد سوالت در آنچيزى باشد كه زيباترين برايت باقى مى ماند و آثار نامطلوبى برايت نداشته باشد) و به فرموده آن حضرت (1466) چون كليد خزينه هاى خودش را در دست انسان قرار داده كه با سؤ ال مى تواند آن را باز كند، خواسته است كه مطلب و سؤ ال انسان نسبت به مراتب عالى از امور باقى باشد همان طور كه اولياى الهى با توجه به حقايق اين عالم به خداوند عرض مى كردند: اللهم اجعل رغبتى فى مسئلتى مثل رغبة اوليائك فى مسائلهم (1467)، (خدايا، ميل مرا در سوالم مانند ميل اوليائت در سؤ الشان قرار بده ) بلكه از خداوند جز او را طلب نمى كرده اند همان طور كه آن حضرت عرض مى كند: فانت يا مولاى دون كل مسئول موضع مساءلتى (1468)، (پس تو اى مولاى من ، خواستگاه سوالم هستى نه هر چيز ديگرى كه سؤ ال شود).
ظهور كرامتهاى سرشار براى سائلين  
پس از توجه به شرايط سؤ ال كننده از خداوند و تحصيل آنها بايد توجه داشت كه خداوند متعال به اندازه ظرفيت ايشان بر آنها كرامتها و كمالاتش ‍ را ظهور مى دهد همان طور كه در حديث معراج نسبت به اهل آخرت عنايتهايى را ذكر مى كند از جمله آنكه مى فرمايد: حتى اذا فارق روحه جسده لااسلط عليه ملك الموت و لايلى قبض روحه غيرى و لافتحن لروحه ابواب السماء كلها و لارفعن الحجب كلها دونى ... و لايكون بينى و بين روحه ستر (1469)، (تا اينكه وقتى روحش از جسدش مفارقت كند ملك الموت را بر او مسلط نمى گردانم و قبض روح او را غير من به دست نمى گيرد و حتما براى روحش تمامى درهاى آسمان را باز مى كنم و تمامى پرده ها را - براى رسيدن - نزد خودم بالا مى زنم ... و بين من و او پرده اى نمى باشد) البته مقدارى از اين كرامتها را در فصل بيست و نهم ذكر كرديم . بنابراين چون خداوند متعال مى خواهد كه بنده اش او را در تمامى شئون همه كاره بداند، وقتى اين گونه بود و از او هر كمالى را سؤ ال كرد به شرط تحقق بقيه شرايطش ، فيض و اجابت و جايزه اش حتمى است لكن به واسطه مصالحى مقدر نيست كه تمامى خواسته هاى مادى به انسان مؤ من داده شود، شايد اين انسان از او غفلت پيدا كند و موجب طغيان او شود ولى خواسته هاى معنوى كه كمال حقيقى هستند به اندازه ظرفيت درك و تحصيل شرايط ديگر، نزد حق تعالى آماده است .
فصل سى و سوم : آماده بودن سفره احسان خداوند براى طالبين طعام 
و موائد المستطعمين معدة
نياز موجودات در بقاء به خداوند  
با بحثهاى گذشته معلوم شد معلول تمام وجودش نياز به علت بالذات و حق تعالى مى باشد چه در حال حدوث يا در حال بقاء و اگر لحظه اى افاضه او قطع شود معلول عين عدم خواهد بود، از اين جهت هر چيزى كه در بقاء به آن نياز دارد نيز بايد از طرف او افاضه شود، معلول اگر موجود مادى باشد كه وجودش علاوه بر علت فاعلى به شرايط و زمينه هاى مادى بستگى دارد، آنها نيز بايد از حق تعالى افاضه شود تا زمينه بقاء معلول موجود باشد، يكى از آن زمينه ها طعام است براى موجوداتى كه احتياج به غذا دارند تا جزء وجودشان گردد و مستمرا به جاى آن اجزايى كه هضم مى شود و فرسوده شده و نابود مى گردد قرار گيرد و موجود به واسطه قوه جاذبه اش ، آن را جايگزين جزء تحصيل شده كند مانند گياهان و حيوانات و انسانها، كه مواد اوليه اين عالم را به حسب ساختمان وجودى خود، به اندازه معين مستمرا مى گيرند و جزء وجود خود مى كنند سپس بعد از مدتى مواد زايده را دفع مى كنند، تا زمان معينى كه مرگشان فرا رسد با شدت و ضعف اين فعاليت تداوم دارد ولى تمامى اين فعاليتها در تحت ربوبيت حق تعالى قرار دارد از اين جهت قرآن كريم مى فرمايد: قل اغير الله اتخذ وليا فاطر السموات و الارض و هو يطعم و لايطعم (1470)، (بگو اى پيامبر، آيا غير خدا را ولى و سرپرست خود قرار دهم در حالى كه ايجاد كننده آسمانها و زمين است كه اطعام مى كند ولى طعام نمى خورد) لكن در ميان موجودات حيوان و انسان است كه براى فراهم شدن و نزديك شدن اين زمينه - اطعام - براى قوه جاذبه و هاضمه اش بايد فعاليتى بكند ولى بايد متوجه بود كه هيچ گونه استقلال در كسب و ساير امور مربوط در بقاء ندارد و با توجه به اين امور است كه پيامبر توحيدى حضرت ابراهيم عليه السلام مى فرمايد: الذى خلقنى فهو يهدين والذى هو يطعمنى و يسقين (1471)، (پروردگار عالميان ، آن كسى است كه مرا خلق كرده و هدايتم نموده است و آن كسى است كه مرا مى خوراند و مى نوشاند)، بنابراين چنين موجوداتى با توجه به مرتبه وجودى خود، تكوينا از خداوند متعال طلب اطعام مى كنند هر چند توجه آگاهانه به آن نداشته باشند و خداوند هم با ايجاد زمينه ها به اين تقاضاى وجودى دائما جواب مثبت مى دهد، لكن كمال انسان در اين است كه به اين حقيقت توجه آگاهانه داشته باشد، پس ‍ بايد همواره در رفع اين نيازمندى به او توجه داشت و از او آن را درخواست نمود، هرچند به حسب ظاهر وظيفه داريم در اين راه تلاشى بكنيم ، از اين جهت ائمه عليهم السلام با دستورات مستحبى ما را به اين حقيقت متوجه مى كنند و به عنوان نمونه فرموده اند مستحب (1472) است هنگام داخل شدن در بازار براى طلب كسب دعاهايى خوانده شود كه از طلب فضل و بركت از خداوند متعال در رزق حكايت مى كند و نيز هنگام خوردن غذا دعا و اذكارى وارد(1473) شده است كه بر اين مطلب دلالت مى كند. و آن اينكه با پيمودن راههاى ظاهرى در تحصيل طعام و آماده كردنش در سر سفره و دست دراز كردن به سوى آن براى رفع گرسنگى ، سيركننده را خداوند بدانيم كه به واسطه اسباب ظاهرى اين كمال را ظهور مى دهد و اين ديدگاه توحيدى است كه از شرك مخفى خالى مى باشد همان طور كه امام صادق عليه السلام فرمود: (از مصاديق شرك خفى آن است كه كسى بگويد اگر فلانى نبود هلاك مى شدم و اگر فلانى نبود حتما به فلان چيز مى رسيدم و اگر فلانى نبود عيالم ضايع مى شدند، آيا نمى بينى كه براى خدا در ملكش ‍ شريك قائل شده است كه او را رزق مى دهد و از او مشكلات را دفع مى كند؟ رواى عرض كرد: اين طور بگويد:؟ اگر خدا بر من منت نمى نهاد به واسطه فلانى ، حتما هلاك مى شدم ، حضرت فرمودند: بله اين طور اشكال ندارد(1474)) بنابراين امكان دارد كه بعضى از اطعامهاى خداوند به سبب مصالحى مانند اتمام حجت بر قومى يا نشان دادن جلالت قدر كسى از غير راههاى عادى باشد همان طور كه خداوند به واسطه دعاى حضرت عيسى على نبينا و عليه السلام پس از تقاضاى حواريين ، مائده اى از آسمان بر ايشان نازل كرد(1475) و آن حضرت فرمود: شرطش تقواى با ايمان است ، و نيز براى نشان دادن مرتبه تقواى و ايمان حضرت مريم عليهاالسلام ، براى آن حضرت رزق آسمانى فرو فرستاد،(1476) البته نسبت به اولياى ديگر نيز گاهى خداوند متعال اين گونه بوده است مانند(1477) نزول مائده بهشتى بر پيامبر اكرم و اهل بيت گرامش عليهم السلام .
ممكن است مقصود از اين فراز از دعا، آماده بودن غذاهاى معنوى براى طالبين آن از طرف خداوند متعال باشد، يعنى خداوند متعال علاوه بر اينكه براى حيات حقيقى (1478) انسان زمينه هايى را فراهم كرده است مانند ارسال رسولان و انزال كتب آسمانى ، براى كسانى كه از ايشان تبعيت كنند طعامهاى معنوى كه موجب وسيع شدن حيات معنوى آنها مى شود نيز آماده كرده است همان طور كه در بحثهاى گذشته به آنها اشاره شد لكن در اين قسمت از آنها به طعام معنوى تعبير شده است .
جلب طعام خداوند با اطعام به ديگران  
يكى از بهترين اسباب جلب اطعام خداوند براى خويش ، اطعام به ديگران است هر مقدار كه ممكن باشد چون با اين عمل قابليت خود را براى افاضه خداوند به خويشتن اظهار كرده ايم ، از اين جهت امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمودند: الرزق اسرع الى من يطعم الطعام من السكين فى السنام (1479)، (رزق به كسى كه اطعام مى كند سريع تر مى رسد از چاقو در كوهان شتر) و در روايت (1480) ديگر خير و بركت به جاى رزق ذكر شده است . و در بعضى از روايات در فضيلت اطعام مؤ من آمده است كه (كسى كه دعوت انسان را مى پذيرد تا طعام انسان را بخورد و به او خدمت شود، بر اطعام كننده منت بزرگى مى گذارد زيرا موجب مى شود رزق بر خانه اش سرازير شده و گناهانش پاك شود(1481)).
مهيا بودن طعام معنوى براى اطعام كننده  
خداوند متعال آن قدر لطفش به بندگان خويش زياد است كه در اثر كارهاى كوچك بنده عنايتهاى بى حسابى به او مى فرمايد، از اين جهت براى اطعام خالصانه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام به مسكين و يتيم و اسير در سه شب متوالى با آن تحمل رنج گرسنگى ، سوره هل اتى بر آنها نازل شده و خداوند در آن بشارتهاى زيادى به ايشان داده است كه در بهشت ظهور مى كند و قابل تصور با اين دركهاى عادى نمى باشد، البته اين مائده هاى الهى ، به ايشان منحصر نمى باشد هر چند نهايت درجه آن مختص به ايشان مى باشد لكن درجات پايين ترش به بركت وجود ايشان به ديگران نيز عنايت مى شود، از اين جهت امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: من اطعم مؤ منا اطعمه الله من ثمار الجنة (1482)، (كسى كه مؤ منى را اطعام كند خداوند او را از ميوه هاى بهشتى اطعام مى كند) و در بعضى روايات از طعام بهشت آمده است ، اين اطعام عموميت (1483) دارد چه نسبت به انسان فقير باشد يا غنى مؤ من ، البته اطعام فقير مؤ من در اولويت قرار داشته و از مزيت (1484) برخوردار است ، و در بعضى از روايات (1485) اطعام مؤ من به منزله احياى او معرفى شده است كه احياى مؤ من مانند احياى تمامى مردم است ، اين احياء نيز موجب احياى معنوى اطعام كننده مى شود، با اين بيانات كه گوشه از بيانات نورانى ائمه عليهم السلام است معلوم مى شود كه مى توان با فراهم كردن بعضى از زمينه ها، موجبات اطعام مادى و معنوى حق تعالى را براى خويش فراهم كرد.
فصل سى و چهارم : پر شدن راه آب تشنگان از طرف خداوند 
و مناهل الظما لديك مترعة
سيراب شدن تشنگان به افاضه خداوند  
همان طور كه در فصل گذشته بيان شد خداوند متعال به اقتضاى صفت ربوبيت و رحمانيتش امورى را كه بقاى موجودات به آنها مربوط مى شود ايجاد مى كند، يكى از لازم ترين آنها آب است كه مايه حيات موجود زنده مى باشد همان گونه كه مى فرمايد: و جعلنا من الماء كل شى ء حى (1486)، (و از آب هر موجود زنده را ايجاد كرديم ) بنابراين كه بعضى از موجودات مانند نباتات ، حيوانات و انسان را تشنه آفريده است كه در حدوث و بقاء به آب نياز دارند، آن ها را نيز به اقسام مختلف با آب گوارا، سيراب مى گرداند همان طور كه مى فرمايد: و جعلنا فيها رواسى شامخاتو اسقيناكم ماء فراتا(1487)، (و در زمين لنگرهاى - كوهها - افراشته قرار داديم و به شما آب گوارا نوشانديم ).
در اين قسمت نيز شايد منظور سيراب شدن به آب حقيقى باشد كه مايه حيات حقيقى انسان است زيرا خداوند انسان را فطرتا تشنه درك حقايق آفريده است و حقايق را به واسطه امورى به او القاء مى كند به طورى كه مى تواند با به كار بستن ميل حقيقت جويى ، به آن حقايق نائل شده تا خداوند روحش را با آنها سيراب كرده و حيات واقعى دهد.
نوشيدن آب حقيقى با نوشاندن آب ظاهرى  
همان طور كه خداوند متعال آب را در مكانهاى مختلفى از اين عالم براى حيات ظاهرى موجودات اين عالم ذخيره كرده است ، آب حقيقى را نزد خودش براى مؤ منينى كه در جهت سيراب كردن انسان مؤ من تشنه كوشش ‍ نمايند مقرر فرموده است كه اول (1488) از گناهان پاك مى شوند و سپس قابليت پيدا مى كنند كه آب زلال حقايق را هر كدام به اندازه ظرفيت وجودى خود دريافت كنند از اين جهت در روايات (1489) زيادى ائمه عليهم السلام فرموده اند: كسى كه مؤ منى را از تشنگى سيراب كند خداوند او را از جامى مهر زده سيراب مى كند، و در آيه اى (1490) مهر آن را مشك بيان كرده است كه آن جام از تسنيم - بالاترين مرتبه بهشت - ممزوج شده است و آن چشمه اى است كه مقربان درگاه خداوند از آن مى نوشند، و شايد مراد از نوشيدن رحيق مختوم ، شراب طهور وسقاهم ربهم شرابا طهورا(1491)، باشد كه پروردگارشان با احاطه به ايشان به آنها مى نوشاند و موجب پاك شدن از شركهاى مخفى مى شود و حجابهاى غفلت از حق تعالى از چهره قلب آنها كنار رفته و او را مى يابند همان طور كه در روايتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از قول خداوند نقل مى كند كه به كسى كه به عيادت مؤ من مريضى نرفته و نيز به كسى كه از انسان آب و طعام طلب كرده است و انسان به او نداده ، خطاب مى كند كه : (من مريض شدم و از تو آب و طعام طلب كردم ، به عيادتم نيامدى و آب و طعام ندادى ، به خداوند عرض مى كند كه تو مريض و گرسنه و تشنه نمى شوى ؟ خداوند مى فرمايد: بنده من مريض شد، عيادتش نكردى و اگر او را عيادت مى كردى حتما مرا نزد او مى يافتى ، و نيز اگر به او آب و طعام مى دادى قطعا مرا نزد او مى يافتى (1492))، پس نبايد به كارهاى خوبى كه به حسب ظاهر كوچك است بى اعتنايى كرد، زيرا موجب آثار مهم روحى مى شود.