سيماى مؤمن در قرآن و حديث

ابوالفضل بهشتى

- ۱۳ -


در متون دينى يكى از نشانه هاى بارز مؤ من - كه دربردارنده صفات نيكو و پسنديده است - رفع نياز نيازمندان و رسيدگى به بيچارگان است .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در توصيف اهل ايمان مى فرمايد:
...لا يرد سائلا...متواصلا الى الاخوان ، مترادفا للاحسان (406)
... هرگز دست نيازمندى را رد نمى كند، با برادران ايمانى پيوند دارد و اهل احسان است .
و در روايت ديگر آمده است :
...يخف الى حاجات اءخيه المؤ من (407)
مؤ من خواسته ها و نيازهاى برادر ايمانى اش را برآورده مى كند.
و امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من ...عون للضعيف (408)
از نشانه هاى مؤ من يارى ضعفا و مستمندان است .
خير خواهى مردم
نيك انديشى و خير خواهى براى مردم از اخلاق پسنديده دينى است ، چنين شخصى پيوسته خواهان سعادت و هدايت مردم است و در ايجاد رابطه نيكو بين مردم و اصلاح ذات البين كوشش وافر دارد و مانع فساد و خصومت در ميان مردم است . از اين رو، همه چنين كسى را دوست دارند و اين خصلت غير از نفع رسانى به مردم ، موجب عزت و سعادت و عظمت خود شخص خير خواه نيز مى شود و از فقر و بيچارگى و مذلت در امان است .
بر اساس متون روايى انسان هاى خير خواه و نيك نفس در روز قيامت بزرگ ترين مردم به شمار مى آيند.
خير خواهى مصاديق فراوانى دارد و نهايتش آن است كه در حضور و غياب رعايت حرمت ديگران را بكند و آنچه بر خود مى پسندد براى برادران دينى خود نيز بپسندد.
بر اساس روايتى كه از امام صادق (عليه السلام ) رسيده از خصوصيات مؤ من نصيحت و هدايت برادران ايمانى اش به سوى سعادت است :
يجب للمؤ من على المؤ من النصيحه (409)
بر مؤ من واجب است كه در حضور و غياب خير خواه برادر ايمانى اش باشد.
و نيز پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
خصلتان ليس فوقهما من البر شى ء: الايمان بالله ، و النفع لعباد الله ممم (410)
دو خصلت است كه نيك تر از آن نيست : ايمان به خدا و نفع رسانى به بندگان خدا.
و صفت مقابل اين خصلت نيكو، بد خواهى و ضرر رسانى به مردم است كه بر سعادت و آسايش مردم حسد مى برد، چنين اشخاصى با حسدورزى - كه حد اعلاى پستى است - پيوسته خاطرى آزرده و دلى پژمرده دارند و هميشه در صدد فتنه انگيزى هستند و خصلت هاى ناپسندى چون رشوه خوارى ، احتكار، گران فروشى و... هم از مظاهر خصلت ناپسند بدخواهى و بد سرشتى است .
در قرآن مجيد از معاشرت با چنين افرادى نهى شده است :
و لا تطع كل حلاف مهين هماز مشاء بنميم مناع للخير معتد اءثيم (411)
و از كسى كه بسيار سوگند ياد مى كند و پست است اطاعت مكن و بسيار مانع كار خير و متجاوز و گناهكار است .
يكى از مصاديق بارز و بااهميت خير خواهى امر به معروف و نهى از منكر است كه با توجه به اهميت ويژه آن به طور فشرده و مستقل به آن پرداخته ايم .
مروت و يتيم نوازى
يتيم طفل صغيرى را گويند كه پدر و مادرش از دنيا رفته باشد و به حد بلوغ نرسيده باشد، مروت و ترحم در حق بى پناهان و ضعيفان به ويژه يتيم از شرايط انسانيت است . قرآن مجيد مى فرمايد:
و لا تقربوا مال اليتيم الا بالتى هى اءحسن حتى يبلغ اءشده (412)
و به مال يتيم ، جز به بهترين صورت (اصلاح ) نزديك نشويد، تا به حد رشد خود برسد.
پيامبر صلى الله عليه و آله به نگهدارى ايتام علاقه داشت و مى فرمود:
من دوست دارم يتيمان تندخو و بهانه جو را نگاه دارى و سرپرستى كنم تا در قبال زحماتى كه در اين راه متحمل مى شوم اجرى بزرگ از خداوند يكتا بگيرم .
كسانى كه دل يتيمان را مى آزارند و يتيم معمولا قدرت مطالبه حق خود را ندارد بدترين ظلم و رذيله اخلاقى به شمار مى آيد و موجب خسران و بدبختى و فقر و مذلت مى شود، زيرا شعله سوزان آه يتيمان ، بنيان و هستى ستم پيشگان را مى سوزاند.
خداوند مى فرمايد:
ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انما ياكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيراممم (413)
كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى خورند، (در حقيقت ) تنها آتش در درون خود مى خورند، و به زودى در شعله هاى آتش (دوزخ ) مى سوزند.
رحم و مروت ، ترحم و مهربانى و عاطفه نيز از خصايل پسنديده اند و خداوند خود را با اين صفت نيكو، يعنى مهربانى ستوده است .
((بسم الله الرحمن الرحيم ))
يعنى به نام خداوند بخشنده مهربان .
شخص با عاطفه همان گونه كه نسبت به خلق به ويژه يتيمان ، رحمت مى آورد، مورد لطف و محبت و راءفت خدا و خلق واقع مى شود، چنانچه فرموده اند: ((ارحم تُرحم ، رحم كن تا مورد رحم قرار گيرى )). و به عبارت ساده تر، به زير دستان رحم كن تا زير دستان به تو رحم كنند. خداوند اهل رحم و عاطفه را چنين مى ستايد:
الذين ينفقون فى السراء و الضراء و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين (414)
آنان كه در حال توانگرى و تنگدستى ، انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى برند و از خطاى مردم در مى گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) دين داران را داراى علايم و صفاتى مى داند از جمله : راستگويى ، امانت دارى ، وفاى به عهد، صله رحم و ترحم به ضعيفان .
سعدى مى گويد:

دل زير دستان نبايد شكست   مبادا كه روزى شوى زير دست
و پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
و يرحم الصغير(415)
اهل ايمان كودكان را نوازش مى كنند.
و نيز مى فرمايد:
من اخلاق المؤ منين : الماسحون راءس اليتيم (416)
از اخلاق اهل ايمان آن است كه بر سر يتيمان دست نوازش كشند.
و نيز مى فرمايد: ((اءبا لليتيم (417) ، اهل ايمان پدر يتيمان است )).
تمام بزرگان دين به ويژه پيامبر گرامى و ائمه هدى (عليهم السلام ) در نهايت درجه ، صاحب رافت و مهربانى بوده و از همين طريق بسيارى از گمراهان را هدايت فرموده اند.
اگر در بين افراد يك جامعه حق عاطفه و رافت باشد، اتحاد و هميت و عظمت به آن جامعه حكمفرما شده و در مقابل قساوت قلب و سنگدلى و بى رحمى كه بر خلاف مروت و بسيار زشت و ناپسند است ، جامعه را دچار خشونت و تيرگى ، قتل و غارت و دزدى و جنايت مى كند. بنابراين ، بايد كوشيد در جامعه خصلت ارزشمند رحم و مروت و عاطفه را در قلب هاى انسان ها به وجود آورد كه بهترين شيوه جذب و كسب چنين خصلتى ، كاشتن بذر ايمان و خداپرستى در دل هاست ، زيرا قلب هاى اهل ايمان جايگاه خصلت رحم و مروت است .
صلح و آشتى
صلح و اصلاح و وحدت خواهى در نيكى و عظمتشان همين بس كه تمام ملت هاى عالم خواهان آنند، چرا كه صلح و صميميت موجب آسايش و آرايش و امنيت در هر جامعه اى است .
وجود انسان هاى مصلح سبب خير و بركت و اتحاد و اتفاق مى شود و نتيجه آن حفظ استقلال و قدرت و شوكت مى باشد، لذا شخص مصلح مورد محبت و احترام جامعه است . قرآن مجيد كرارا بشر را به رعايت اصلاح ذات بين (ميان دو نفر) امر كرده است ، از آن جمله مى فرمايد:
انما المؤ منون اخوه فاصلحوا بين اءخويكم و اتقوا الله لعلكم ترحمون ممم (418)
مؤ منان برادر يكديگرند، پس بين دو برادر خود را صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت الهى واقع شويد.
و نيز در روايات از فضيلت صلح و آشتى عبارات بلندى رسيده است كه از انجام واجباتى چون نماز و روزه برتر است (419) .
جنگ و فتنه انگيزى
فتنه انگيزى - كه ضد صلح است - بسيار زشت و مذموم است ، زيرا جنگ و فتنه انگيزى موجب سلب امنيت و اختلال امور جامعه است و موجب توليد بغض و عداوت و نفاق و پراكندگى در ميان افراد بشر مى گردد و بر هر ملتى نفاق و شقاق چيره گردد، باعث زوال استقلال و بدبختى آن جامعه مى شود.
از صدر اسلام ، مسبب اين همه خونريزى و فساد، اشخاص مفسده جو و فتنه انگيز بوده است كه تبليغات سوء و حركات ناپسند آنان موجب قتل نفوس و اختلاف عقايد گرديده كه تا روز قيامت اثر آن باقى مى ماند.
قرآن مجيد توصيه اكيد به اجتناب از اين خوى پليد و زشت نموده و مى فرمايد:
و الفتنه اكبر من القتل و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم ان استطاعوا و من يرتدد منكم عن دينه فيمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم فى الدنيا و الاخره و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (420)
و ايجاد فتنه ، (و محيط نامساعد، كه مردم را تشويق به كفر و از ايمان باز مى دارد) حتى از قتل بالاتر است ، و مشركان ، پيوسته با شما مى جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند، ولى كسى كه از آيينش برگردد و در حال كفر بميرد، تمام اعال نيك (گذشته ) او، در دنيا و آخرت بر باد مى رود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.
امانت دارى
رفتار مناسب و شايسته با مال ، جان ، ناموس و آبروى مردم ، از نشانه هاى ((مؤ منان )) است و چنين شخصى را امين مى گويند و گفتار و كردار او در نزد مردم مهم و داراى ارزش و اعتبار است . رواج اين خصلت ، جامعه را از تشكيل دادگاههاى حقوقى و جزايى بى نياز مى سازد.
قبل از بعثت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مردم حجاز آن حضرت را ((محمد امين )) مى ناميدند و خداوند انبيا و اوليا و ملائك را امناى خود خوانده و زمام امور بشر را به آنان سپرده است ، و يكى از راه هاى موفقيت انبيا به ويژه پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله برخوردارى از اين خصلت نيكو و پسنديده است .
خداوند به اداى امانت امر فرموده است :
ان الله ياءمركم اءن تودوا الامانات الى اهلها(421)
خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش برگردانيد.
در اهميت امانت دارى در اسلام همين بس كه امام زين العابدين (عليه السلام ) (بر اساس خير معروف ) فرموده است :
سوگند به خدايى كه محمد صلى الله عليه و آله را به حق فرستاده است اگر شمشيرى كه شمر بن ذى الجوشن با آن سر پدرم را بريد كسى به من سپارد به او رد مى كنم .
آيات و روايات بسيارى بر امانت دارى - كه نشانه اهل ايمان است - پافشارى مى كند. خداوند مى فرمايد:
((والذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون ))(422)
(مؤ منان ) آنها كه امانت ها و عهد خود را رعايت مى كنند.
پيامبر صلى الله عليه و آله در توصيف اهل ايمان مى فرمايد:
... اءمينا على الامانات (423)
مؤ منان نسبت به امانات مردم امين هستند.
و امام زين العابدين (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من ... لا يحدث اءمانته الاصدقاء(424)
مؤ من به امانت دوستان خود خيانت نمى كند.
و پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
من اخلاق المؤ منين يا على ... و اذا ائتمنوا لم يخونوا(425)
اى على ! از اخلاق اهل ايمان اين است كه : هر گاه مورد اطمينان و اعتماد مردم واقع شود (و امانتى به او سپرده شود) خيانت نورزد (و به صاحبش رد كند.)
نيز حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من ... ان عاين شرا ستره ... يستر العيب (426)
مؤ من ...اگر بدى ببيند بپوشاند...و عيب را مخفى كند.
رازدارى
از جمله مظاهر امانت دار، رازدارى و حفظ اسرار ديگران است و اين خصلت را بايد از خدا آموخت ، خداوندى كه بيش و پيش از هر كسى از اعمال و حالات و رفتار و عيوب و گناهان بنده اش باخبر است . اما حلم و بردبارى و پرده پوشى و رازدارى او همه آنها را حفظ مى كند و در پيش ديگر بندگانش برملا نمى سازد و به راستى اگر خداوند كارهاى زشت ديگران را فاش مى كرد براى چه كسى آبرو و حيثيت باقى مى ماند كه در دعاى كميل خطاب به محضرش عرض مى شود:
و لا تفضحنى بخفى ما اطلعت عليه من سرى .(427)
پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
يا معشر من اءسلم بلسانه و لم يسلم بقلبه ، لا تتبعوا عثرات المسلمين ، فانه من تتبع عثرات المسلمين تتبع الله عثرته ، و من يتبع الله عثرته يفضحه (428)
اى كسانى كه به زبان مسلمان شده ايد، ولى در دل ها مسلمان نشده ايد! در پى عيبها و لغزش هاى مسلمانان نباشيد، چرا كه هر كس در پى شمارش و يافتن عيب هاى مسلمانان باشد خدا نيز در پى عيب او خواهد شد و هر كه را كه خدا در پى عيوبش باشد رسوايش مى سازد.
و در روايتى على بن موسى الرضا (عليه السلام ) مى فرمايد:
مؤ من ، مؤ من حقيقى نباشد مگر زمانى كه سه خصلت و روش در او باشد، روشى از پروردگارش و روشى از پيغمبرش و روشى از ولى و امامش ، اما روش پروردگارش ‍ نگهدارى راز است . خداوند مى فرمايد: خداى عزوجل عالم غيب است و كسى را بر غيب خود آگاه نكند جز رسولى را كه بپسندد.ممم (429)
شايان ذكر است : افشاى اسرار، نشانه ضعف نفس و سستى اراده است كه كتمان سر و رازدارى دليل قوت روح و كرامت نفس است و ظرفيت شايسته و بايسته يك انسان را مى رساند. نگهبانى از راز خود، مردم و نظام همه از تكاليف است .
حفظ لسان و كنترل زبان در مباحث اخلاقى جايگاه مهمى دارد و به موضوعاتى چون : دروغ ، غيبت ، افترا، لغو و بهتان و در بخشى نيز به رازدارى مربوط مى شود.
هم چنين ((تقيه )) - كه رازدارى سياسى و عقيدتى است - در جايگاه خود يك تكليف محسوب مى شود و از نشانه هاى مؤ من است كه در روايات معصومين (عليهم السلام ) وارد شده است :
ان التقيه ترس المؤ من .(430)
همانا تقيه ((سپر)) و نگهدارى مؤ من است .
وفاى به عهد
وفاى به عهد كه از لوازم مردانگى است ، در متون دينى به عنوان يكى از نشانه هاى ايمان است و در اهميت آن همين بس كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديث زير وفاداران به عهد را نزديك ترين افراد به خود در موقف قيامت معرفى كرده است :
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
اءقربكم منى غدا فى الموقف اءصدقكم فى الحديث و آداكم للامانه و اءوفاكم بالعهد(431)
نزديكترين شما به من در موقف قيامت ، كسى است كه راستگوتر و امانت دارتر و باوفاتر به پيمان باشد.
نيز فرمود:
من كان يؤ من بالله و اليوم الاخر فليف اذا وعد(432)
هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، هر گاه وعده مى دهد به آن وفا مى كند.
و در زمينه رابطه وفاى به عهد با ايمان نيز مى فرمايد:
ان حسن العهد من الايمان
همانا رعايت پيمان از لوازم ايمان است .
هم چنين مى فرمايد:
من اخلاق المؤ منين يا على ...اذا وعد لم يخلفوا(433)
اى على از اخلاق و منش اهل ايمان است كه هر گاه وعده دهد تخلف نورزد.
گفتنى است كه عهد و پيمان مفهوم گسترده اى دارد كه شامل عهد و پيمان با خدا، پيامبران ، امامان ، رهبرى ، مردم ، خانواده و... را شامل مى شود.
عفو و گذشت
بخشش و گذشت درباره كسانى كه به ما بدى مى كنند، يا زيانى وارد مى سازند و حقى پايمال مى كنند، در مواردى كه نقش سازنده اى دارد، بسيار نيكو و پسنديده است .
پيامبر و على و ائمه هدى (عليهم السلام ) در حد كامل داراى اين خصلت بودند و اين ناشى از تاءسى به ذات اقدس الهى است كه او را ((غفار الذنوب )) (بخشنده گناهان ) مى دانيم و توصيه اكيدى كه در كسب چنين خصلتى دارد:
خذ العفو واءمر بالعرف و اءعرض عن الجاهلين (434)
(به هر حال ) با آنها مدارا كن و عفوشان كن و به نيكى ها دعوت نما و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستيزه مكن ).
و آن بزرگواران نيز پيروان خود را به چنين خصلتى دعوت كرده اند. پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
افضل الايمان الصبر و السماحه (435)
برترين ايمان ، بهره مندى از صبر و جوانمردى است .
اين خصلت خداپسند در متون روايى به عنوان يكى از نشانه ها و ويژگى هاى اهل ايمان به شمار آمده كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من ...يعفو عمن ظلمه (436)
مؤ من از جفاكاران خويش گذشت مى كند.
نيز مى فرمايد:
المؤ من ... و عفوه يغلبو حقده ،
مؤ من گذشتش بر كينه اش غلبه دارد.
نيز مى فرمايد:
المؤ من اذا قدر عفا(437)
مؤ من در وقت اقتدار (به جاى كينه ورزى ) گذشت مى كند.
مدارا با مردم
يكى از مصاديق بارز حسن خلق ، مدارا كردن با مردم است .
آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است   با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا
اسلام در توصيه به مدارا حتى دشمنان را نيز منظور داشته است ، چرا كه اين خصلت در جذب و تاليف قلوب تاثير به سزايى دارد. البته در چارچوب حفظ ارزش ها و پاى بندى به مبانى و اصول اسلامى .
چنان با نيك و بد خو كن ، كه بعد از مردنت ((عرفى ))   مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
اءمرنى ربى بمداراه الناس كما اءمرنى باءداء الفرائض (438)
همان گونه كه پروردگارم مرا به انجام واجبات فرمان داده به مدارا با مردم دستور داده است .
در حديث ديگرى وارد شده كه : جبرئيل به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و از سوى خدا چنين پيام آورد: اى محمد! پروردگارت سلام مى رساند و به تو مى گويد: با بندگان من مدارا كن ممم (439) .
رابطه ايمان و مدارا
در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله مدارا با مردم را نيمى از ايمان دانسته است :
مداراه الناس نصف الايمان و الرفق بهم نصف العيش (440)
نيمى از ايمان ، مداراى با مردم و نيمى از زندگى ، رفق و ملاطفت با آنان است .
نيز امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
مؤ من واقعى كسى است كه روشى از پروردگار و روشى از پيامبر و روشى از ولى و امامش داشته باشد.
و اءما السنه من نبيه فمداراه الناس ، فان الله عزوجل اءمر نبيه بمداراه الناس ، فقال : ((خذ العفو واءمر بالعرف ))(441)
و اما روش پيامبرش خوش رفتارى با مردم است ، زيرا خداى عزوجل پيامبرش را به خوش رفتارى با مردم دستور داده و فرموده است : گذشت را پيش گير و به نيكى دستور ده .
امر به معروف و نهى از منكر
دو فريضه امر به معروف و نهى از منكر در اسلام از جايگاه خاصى برخوردار و از مظاهر بارز خير خواهى به شمار مى آيد كه در آيات الهى و فرامين معصومين (عليهم السلام ) از آن دو به عنوان نشانه هاى اهل ايمان ياد شده است .
والمؤ منون و المؤ منات بعضهم اولياء بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكرممم (442)
مردان و زنان باايمان ولى (يار و ياور) يكديگرند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من ...مناصحا، متباذلا، متواخيا ناصح فى السر و العلانيه (443)
از جمله اوصاف اهل ايمان : خير خواهى و بخشندگى و برادرى است و او در نهان و آشكار نصيحت كننده است (از بدى ها باز دارنده و به خوبى ها دعوت كننده است .)
على (عليه السلام ) امر به معروف و نهى از منكر را به سه قسم تقسيم مى فرمايند: 1. قلبى 2. زبانى 3. عملى . كه هر سه قسم بايد رعايت شود وگرنه ناقص خواهد بود و اگر هر سه را ترك كند، مرده اى در ميان زندگان است :
و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و يده فذلك ميت الاحياء(444)
و گروهى ديگر با زبان و يا قلب و يا با دست (عمل ) نهى از منكر نمى كنند اين ها در حقيقت مردگانى در ميان زندگانند.
توضيح آن كه : كم ترين مرتبه امر به معروف و نهى از منكر آن است كه انسان در قلب خود نيكوكاران را دوست بدارد و گناهكاران را دشمن و چنين حالتى موجب مى شود كه با نيكوكار با چهره شاد و با گنهكاران با چهره اى عبوس كه بيانگر نارضايتى او از گناه است رو به رو شود، اگر نهى از منكر با زبان كه با روش هايى چون حكمت و استدلال و موعظه و پند نيك و مجادله و مناظره و... صورت مى گيرد - اثر بخشيد، نوبت به مرتبه سوم ، يعنى امر به معروف و نهى از منكر عملى مى رسد كه خود داراى مراتبى است . بحث امر به معروف و نهى از منكر بحث بسيار گسترده اى است كه در اين جا به اختصار به آن اشاره شد.
سلام ، مصافحه ، معانقه و تسليت گويى
در روايات اخلاقى اسلام و متون دينى به روابط اجتماعى توصيه هاى فراوانى شده است ، مانند: سلام ، مصافحه ، تسليت گويى و... از آنها به عنوان نشانه هاى اهل ايمان و مظاهر ادب اسلامى ياد شده است . امام زين العابدين (عليه السلام ) پيرامون اخلاق مؤ من مى فرمايد:
من اءخلاق المؤ من ...و ابتداءهم اياهم بالسلام عليهم (445)
از اخلاق مؤ من ، سلام كردن به برادران دينى است .
از سلام كردن به عنوان عامل آمرزش گناه ياد شده است . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
ان من موجبات المغفره بذل السلام و حسن الكلام (446)
از موجبات آمرزش و مغفرت ، اداى سلام و سخن نيكو است .
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان المؤ من اذ القى اءخاه مصافحا لم تزل الذنوب تتحات عنهما ما داما متصافحين كتحات الورق عن الشجر فاذا افترقا قال : جزاكما الله خيرا من اءنفسكما فان التزم كل واحد منهما صاحبه ناداهما مناد طوبى لكما و حسن مآب .(447)
هنگامى كه مؤ من برادر دينى اش را ببيند و با او مصافحه نمايد و دست بدهد تا وقتى كه مصافحه مى كند پيوسته گناهانشان مانند ريزش برگ درختان مى ريزد و هنگامى كه از هم جدا مى شوند دو فرشته ايشان به آنان مى گويند: خداوند به شما دو نفر جزاى خير دهد و اگر پس از مصافحه هر دو با هم راه مى روند، ندا دهنده اى خطاب به آنان مى گويد: خوشا به حالتان و نيكو باد حالتان .
يكى ديگر از چيزهايى كه رعايت آن در روابط اجتماعى نقش به سزايى دارد و مورد تاكيد معصومين (عليهم السلام ) قرار گرفته است . دلدارى دادن افراد و خارج ساختن آنان از قيد غم و غصه هاى زندگى است و اين خصلت كه از او به تسليت گويى تعبير مى شود، از صفات بارز حسنه و اخلاق شايسته و وظايف نيك بشرى محسوب مى شود.
اجتناب از غيبت
غيبت - كه بدگويى كردن در غياب ديگران است - برخلاف ((حفظ الغيب )) بسيار زشت و پليد و از گناهان كبيره است ، به ويژه اگر غيبت شونده فرد مؤ منى باشد كه غير قابل آمرزش است .
غيبت ناشى از ضعف نفس ، حسد و بدبينى است ، زيرا اشخاص قوى الاراده و با تقوا اگر عيبى در شخص يا اشخاص ببينند با كمال صراحت به نيت نهى از منكر متذكر مى شوند نه اين كه مانند انسان هاى پست در صدد عيب جويى و غيبت او بر آيند. امير مؤ منان (عليه السلام ) فرمود:
الغيبه جهد العاجز(448)
غيبت ، آخرين تلاش شخص ناتوان و عاجز است .
چنين اشخاصى مورد اعتماد مردم نيستند، زيرا به قول سعدى :
هر كه عيب دگران پيش تو آورد و شمرد   بى گمان عيب تو نزد ديگران خواهد برد
در مذمت غيبت همان بس كه در روايات بدتر از زنا معرفى شده است و از نشانه هاى اهل ايمان اجتناب از اين خصلت ناپسند است .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در بيان صفات اهل ايمان مى فرمايد:
و لا يذكر اءحدا بغيبته (449)
مؤ من ، به ذكر امور ديگران به صورت غيبت و بدگويى نمى پردازد.
در قرآن مجيد از اين خوى زشت به خوردن مردار برادر دينى تعبير شده است :
و لا يغتب بعضكم بعضا اءيحب اءحدكم اءن ياءكل لحم اءخيه ميتا فكرهتموه واتقوا الله ان الله تواب رحيم (450)
و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين ) همه شما از اين امر كراهت داريد، تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند توبه پذير و مهربان است .