الا اى طاير قدسى در اين ويرانه برزنها |
|
بسى دام است و ديو و دد بسى غول است و رهزنها |
در اين جاى مخوف اى مرغ جان ايمن كجا باشى |
|
گذر زين جاى ناامن و نما روى چسوى ماءمنها |
در اين كوى و در اين برزن چه پيش آمد ترا رهزن |
|
به يك دو دانه ارزن فرو ماندى ز خرمنها |
در اين لاى و لجنها و در اين ويرانه گلخنها |
|
شد از ياد تو آن ريحان و روح و باغ و گلشنها |
13- تويى آخر نگار هم نشينش |
|
بزرگى جانشين بى قرينش |