شرح زيارت جامعه كبيره (ترجمه الشموس الطالعه)
علامه سيد حسين همدانى درود
آبادى
مترجم : محمد حسين نائيجى
- ۶۲ -
خدايا تو شهادت بده و شهادت تو كافى است
كه من شهادت به ربوبيت و وحدانيت تو مى دهم ، خلق و امر از آن تو و ملكوت همه اشياء
در دست توست و تو قيوم و مرجع همه آنها هستى و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)
بنده و رسول و حبيب توست و رسالات تو را كه بر دوش او گذاشته اى به خوبى حمل كرده و
آنچه را امين آن كردى رسانيد و كسى را كه تو خليفه كرده اى خليفه خويش كرد. يعنى
على و يازده فرزندش يعنى حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد
و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و حجت بن
الحسن - صلوات خدا بر ايشان بر ارواح و اجساد ايشان و رحمت و بركات خدا بر ايشان
باد! -
پروردگارا! من پيمان مى بندم كه به تو ايمان آوردم و به پيامبر اكرم (صلى الله عليه
و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام ) ايمان آورده ايم و ايشان را نديده ام پس مرا
به مقام محمود برسان كه در آن مقام در نزد تو هستند، همان طور كه مرا به سوى ايشان
راه نمودى در حالى كه من ايشان را نديده بودم . فقط بسيار بخشنده اى و ايشان را در
همه حوائج شفيع من قرار ده و صداى مرا به آنها برسان و نادارى مرا به ياد آنها آور
و اين كه من نيازمند تو و ايشان هستم . تو داراى فضلى بزرگ هستى ، چه اين كه خودت
بر خوردت قسم خوردى كه هر كس آنها را واسطه قرار داد و از تو درخواست كند او را
نااميد بر نگردانى ، و اميدوارى را نااميد نكنى ، تو خلف وعده نمى كنى و بخشنده
كريمى .
خاتمه
بدان كه در فقره ((و دعائم الاخيار))
بيان شد كه عبوديت داراى سه مرتبه است ، چنان كه ولايت داراى سه مرتبه بود، كه در
آيه شريفه به آن اشاره شد:
انما وليكم الله
و رسوله والذين آمنوا؛ قال انما يعنى اءولى بكم اءى اءحق بكم و باءموركم و اءنفسكم
و اءموالكم الله و رسوله و الذين آمنوا يعنى عليا و اءولاده الاءئمة ع الى يوم
القيامة
(1706)
((همانا ولى شما خدا و رسولش و كسانى كه ايمان آورده اند مى
باشد، فرمود: يعنى آنها از شما اولى هستند مراد اين است كه خدا و رسول و كسانى كه
ايمان آورده اند احق از شما به شما و به امور و نفوس و اموال شما هستند، و مراد از
كسانى كه ايمان آورده اند احق از شما به شما و به امور و نفوس و اموال شما هستند، و
مراد از كسانى كه ايمان آورده اند على (عليه السلام) و فرزندان او هستند كه تا روز
قيامت امامند)). و نيز شرح آيه شريفه و بيان تفاوت بين ولايت
خدا و ولايت پيامبر و ولايت كسانى كه ايمان آورده اند را بيان كرديم و نيز در جمله
من اراد الله
بدء بكم معلوم گرديد كه خداى - سبحانه - برتر از اين است كه ذات و يا صفتى
شناخته شود.
و نيز روشن كرديم كه مراد از اخبارى كه در معرفت خدا و توجه به او تشويق مى كرد اين
است كه فرمان داده تا آيات و وجه و سبيل و خليفه خدا را كه در هر نفس به وديعت
گذاشته شده و از مصاديق اسم الله است كه سر آل محمد (عليهم السلام ) است را بشناسيم
كه درباره سر مزبور امام صادق (عليه السلام) در چند روايت فرمود: ((هر
كس آن را عبادت كند كفر ورزيده و هر كس آن را با مسماى آن بپرستد شرك ورزيده و هر
كس مسمى را با اطلاق اين اسم بر آن بپرستد، مومن حقيقى است )).
و خداى - تعالى - فرمود:
انى جاعل فى
الاءرض خليفة
(1707) و آنگاه بعد از خلق آدم (عليه السلام) دستور داده تا
فرشتگان او را سجده نمايند.
پس مراد از خلقت آدم و خليفه شدن او اين است كه چون بندگان نمى توانستند آثار
عبوديت را بيابند، زيرا عبادت با توجه به خدا ممكن بود و كسى نمى توانست به او توجه
كند، چه اين كه او از توجه منزه بود، زيرا توجه به چيزى باعث اثبات مكان بود و مكان
براى موجودات مكانى است ، و لازمه آن خالى بودن مكان ديگر از او مى شد، در حالى كه
هيچ مكانى از او خالى نبود و او محيط به همه جهات است و به همه نزديك است و نزديكى
او نسبت به همه مساوى است . لذا خليفه قرار داده تا توجه به سوى خليفه نشانه توجه
به خدا و طاعت او نشانه طاعت خدا و سجده براى او نشانه سجده براى خدا باشد و لذا
فرمود: و نفخت
فيه من روحى فقعوا له ساجدين # فسجد الملائكة كلهم اءجمعون # الا ابليس اءبى اءن
يكون مع الساجدين
(1708) يعنى : ((هنگامى كه از روح خود
بر او دميدم بر او سجده آوريد. همه فرشتگان به جز ابليس سجده كردند و او ابا كرد،
از اين كه با سجده كنندگان باشد)). و فرمود:
يا بنى آدم خذوا
زينتكم عند كل مسجد(1709)
يعنى : ((اى بنى آدم زينت هاى خود را در هنگام حضور در مساجد
برداريد)).
در تهذيب از امام صادق (عليه السلام)(1710)
روايت شده كه ((مراد از غسل كردن به هنگام برخورد با امام
است )) و عياشى
(1711) از آن حضرت نقل كرده كه مراد ائمه (عليهم السلام ) هستند.
و نيز فرمود: و
قد كانوا يدعون الى السجود و هم سالمون
(1712) يعنى : ((ايشان در حالى كه
سالم بودند به سجده خوانده شدند)).
و فرمود: ((يعنى ايشان به ولايت اميرالمومنين در دنيا خوانده
شدند در حالى كه مى توانستند آن را بپذيرند)).
در معناى سجده ملائكه براى حضرت آدم (عليه السلام) در وسائل
(1713) از احتجاج طبرسى به اسنادش از امام عسكرى (عليه السلام) در
احتجاج پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بر مشركين عرب روايت شده كه
((آن حضرت پرسيد: چرا بت ها و نه خدا را مى پرستيد؟
پاسخ دادند: ما با پرستش ايشان به خدا نزديك مى شويم .
و برخى در پاسخ گفتند: هنگامى كه خداوند آدم (عليه السلام) را آفريد و به فرشتگان
دستور داد تا او را سجده نمايند، ما براى سجده بر آدم سزاوارتر از فرشتگانيم ، چون
در آن زمان نبوديم و نتوانستيم ، لذا صورت آدم را كشيديم و او را سجده كرديم تا به
خداوند نزديك شويم . چنان كه فرشتگان به واسطه سجده بر آدم نزديك به خدا شدند و
همان طور كه به شما دستور داده شد كه به طرف مكه سجده كنيد و سجده كرديد و آنگاه
محراب هايى ساخته و به سوى آن سجده كرديد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اشتباه كرديد و گمراه شديد... تا اين
كه فرمود: خدا در آن زمان كه فرمان به سجده باى آدم داد دستور نداد كه صورت او را
سجده كنند، چه اين كه صورت غير از خدا بود، لذا شما حق نداريد كه اين را با آن
بسنجيد، زيرا شما نمى دانيد، شايد خداوند از اين كه سجده مى كنيد خوشش نيايد. زيرا
كه خود به آن دستور نداده . آنگاه فرمود: آيا اگر كسى به شما اجازه داد كه يك روز
معين به خانه اش رويد، آيا شما حق داريد كه بدون اجازه او بعد از آن روز به خانه اش
رويد و يا مى توانيد به خانه ديگر وى بدون دستورش وارد شويد؟ گفتند: خير.
فرمود: پس خداوند سزاوارتر است از اين كه بدون اجازه اش در خانه اش تصرف شود، پس
چرا چنين كرديد و چه كسى به شما فرمان داده كه بر اين صورت ها سجده كنيد؟
و از امام صادق (عليه السلام)(1714)
در حديثى طولانى روايت شده كه : زنديقى به آن حضرت گفت : آيا سجده براى غير خدا
جايز است ؟
پاسخ فرمود: خير
گفت : پس چگونه خداى - تعالى - به فرشتگان دستور داد كه بر آدم سجده كنند؟
فرمود: هر كس به امر خدا سجده كند در واقع خدا را سجده كرده ، پس سجده از آن
خداست چه اين كه از فرمان خدا بوده است .
و از طبرسى در مجمع البيان در آيه شريفه : (و خروا له سجدا)(1715)
روايت شده كه ((گفتند: سجده ايشان براى خدا بوده تا شكر او
كنند، چنان كه هنگامى كه نعمتى به صالحان رسد چنين سجده اى مى كنند. و
((له )) در آيه شريفه به خدا بر مى
گردد. يعنى ايشان سجده را براى خدا كردند و در سجده به خداوند توجه كردند، چنانكه
مى گويند: فلانى براى قبله سجده كرد)) اين روايت از امام
صادق (عليه السلام) است .(1716)
و از على بن ابراهيم در تفسيرش
(1717) از محمد بن عيسى بن يحيى بن اكثم روايت شده كه
((موسى بن محمد از مطالبى پرسيد و من آنها را خدمت امام
ابوالحسن على بن محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) آوردم . يكى از آن سوالات اين
بود: درباره يعقوب و فرزندان او برايم بگو كه آيا سجده ايشان براى يوسف بوده ؟ در
حالى كه ايشان پيامبر بوده اند؟ امام هادى (عليه السلام) پاسخ فرمود: سجود يعقوب و
فرزندانش براى يوسف نبوده ، بلكه آن طاعت خدا و تحيت حضرت يوسف بود، چنان كه سجده
فرشتگان براى آدم طاعت خدا و تحيت حضرت آدم بود)).
حضرت امام حسن بن على عسكرى (عليه السلام)(1718)
در تفسيرش از پدرانش از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل فرموده كه
فرمود: سجده فرشتگان براى آدم به اين جهت بود كه آدم قبله ايشان بود كه ايشان بدان
سمت براى خدا سجده مى كردند، و به همين خاطر بزرگ و معظم گرديد و سزاوار نيست كه
كسى براى غير خدا سجده كند و قصدش خضوع باش ، همان طور كه براى خدا خاضع مى شوند و
تعظيم و بزرگداشت ديگران با سجده همانند تعظيم خدا جايز نيست ...))
مرحوم طبرسى در احتجاج
(1719) به اسنادش از امام حسن عسكرى (عليه السلام) آن را نقل كرده
است . اين اخبار همان طور كه ديديد تصريح دارند بر اين كه دو نوع سجده داريم : 1.
سجده عبادى و آن عبارت از اين است كه معبود و مسجود ذاتا و استقلالا مستحق سجده است
2. سجده غير عبادى كه عبارت از اين است كه مسجود براى بزرگداشت سجده شود ولى اين
سجده در واقع از آن مولاى حقيقى است كه فرمان به سجده براى مسجود داده است . تا
اظهار عبوديت وى شود و عقيده قلبى با عمل جوارحى مطابق گردد و كفر كسانى كه در دل
آن را مكتوم داشته اند روشن شود. چنان كه در امر و سفارش فرشتگان به سجده چنين شد.
چه اين كه كفر ابليس در اين امتحان آشكار گرديد. لذا خداى - تعالى - فرمود:
اءلم اءقل لكم
انى .علم غيب السموات والاءرض و اءعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون
(1720) يعنى : ((آيا نگفتم كه من نهان
آسمان ها و زمين را مى دانم و آنچه را آشكار داشته و آنچه را كه نهان داشته ايد مى
دانم )) يعنى كه مى دانم آن چه را كه به طور آشكار رد كرديد
و گفتيد: اءتجعل
فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء(1721)
و نيز اين اعتقاد شما را مى دانم كه اعتقاد داشتيد كه هيچ كس بهتر از شما نمى تواند
خدا را عبادت كند و نيز مى دانم كه ابليس تصميم گرفت كه اگر فرمان دادند كه آدم را
سجده كند از آن سر باز زند، لذا آدم حجت بر ابليس شده است .
و در صافى
(1722) از على بن الحسين (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:
((پدرم از پدرش از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
روايت كرده كه آن حضرت فرمود: ((بندگان خدا! هنگامى كه آدم
نور را از صلب خويش ساطع ديد، چه اين كه خداوند اشباح ما را از قله عرش به پشت
آدم انتقال داده بود، وى نور را ديد ولى اشباح معلوم نبود، پرسيد: پروردگارا! اين
انوار از چيست ؟
پروردگار فرمود: اين انوار اشباحى است كه از شريف ترين منطقه عرشم به پشت تو انتقال
دادم ، و لذا به فرشتگانم دستور دادم كه تو را سجده كنند، زيرا كه تو ظرف اين اشباح
بوده اى ...))
از امام عسگرى (عليه السلام)(1723)
در سخن حق - تعالى -
و اذ قلنا
ادخلوا هذه القرية فكلوا منها حيث شئتم رغدا و ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطة نغفر
لكم خطاياكم و سنزيد المحسنين
(1724) يعنى : ((و هنگامى كه به ايشان
گفتيم وارد قريه گرديد و از هر كجا اراده كرديد از آن به گوارايى بخوريد، و در حال
سجده وارد آن شويد و بگويى : حطه (آمرزش ) ما گناهان شما را مى بخشيم و بر پاداش
نيكوكاران مى افزاييم ...)) فرمود: ((يعنى
به ياد آوريد اى بنى اسرائيل به هنگامى كه به پدران شما گفتيم داخل اين قريه شويد،
يعنى قريه اريحا از بلاد شام گرديد، و اين در زمانى بود كه ايشان از بيابان (تيه )
بيرون آمده بودند. و از هر كجاى قريه خواستيد بخوريد، گوارايتان باد و در وسعت و
بدون زحمت بخوريد، و از باب قريه در حال سجده وارد شويد. خداوند مثال و اشباح حضرت
محمد و على (عليهما السلام ) را در باب قريه براى ايشان متمثل كرده و ايشان را
فرمان داد كه سجده كنند تا آن مثل و اشباح را بزرگ بدارند و بيعت آنها را تجديد
نمايند و موالات ايشان را به خاطر آورند و عهد و ميثاقى كه خداوند درباره حضرت محمد
و على (عليهما السلام ) از ايشان گرفته بود را به ياد آورند، و (و قولوا) بگوييد كه
اين سجده براى خداست ولى براى بزرگداشت مثال و شبح محمد و على (عليهما السلام ) است
و نشانه اعتقاد ما به ولايت آن دو است و (حطة ) يعنى از بين برنده گناهان ما و محو
كننده بدى هاى ماست ، خداوند در اين هنگام فرمود: (نغفر لكم ) با اين كار ما گناهان
سابق شما را مى بخشيم (خطاياكم ) و گناهان قبلى شما را از بين مى بريم و (و سنزيد
المحسنين ...)
اكنون كه اين مطلب روشن شد پس بوسيدن آستانه ائمه (عليهم السلام ) صورت بر خاك
گذاشتن براى بزرگداشت ايشان و اظهار بندگى و طاعت ايشان براى امتثال فرمان خداست ،
تا معلوم شود كه ايشان را ولى امر خود گرفته و در وجود آنها فانى است ، و اين نشانه
اى از مطالب پوشيده در دل هاى ماست و بيانگر عقيده قلبى يعنى ايمان به ولايت آنهاست
و ايرادى ندارد. گرچه نام سجده بر آن صادق باشد. چه اين كه اخبار و رواياتى كه
دلالت مى كند بر اين كه سجده ويژه خداى - تعالى - است مراد از آن سجده عبادى است و
نه سجده آلى و به عنوان مرآت و آينه سجده خدا، وگرنه چگونه خداوند فرمان داده كه
فرشتگان براى آدم سجده كنند و چگونه حضرت يعقوب (عليه السلام) و خانواده اش با توجه
به عصمت او براى يوسف (عليه السلام) سجده مى كنند و اگر سجده تنها سجده عبادى مى
بود اين حركت صحيح نبود. بنابراين اين عمل همانند اين است كه خانه كعبه را قبله
قرار دهند. بنابراين اخبار و آيات را نمى توانستيم با سجده عبادى توجيه كنيم . اين
را از خداوند خواستيم و خداوند اين مطلب را به من عنايت و هديه كرد. بنابراين
خداوند را حمد مى كنم همان طور كه شايسته و مستحق اوست . و در گذشته بر من منت
گذاشت و مرا از دوستان آل محمد (عليهم السلام ) قرار داد و به دلم آگاه كرد كه بايد
از خود ايشان معرفت خودشان را بخواهم و به سوى خدا تضرع كنم و اصرار نمايم و
اطمينان به وعده او كنم و يقين داشته باشم كه شفاعت اوليايش نصيب من خواهد شد و
توفيق به من داده خواهد شد تا بتوانم ايشان را شفيع بگيرم و از ايشان كمك بخواهم و
مرا فهمانيد كه حزن و اندوه خود را به سوى خودش و ائمه (عليهم السلام ) ببرم و درد
و سوزش دلم را كه ناشى از نادانى من به مقامات ايشان و فقر و فاقه و بيچارگى بود و
نيز دور شدن از كسانى كه اميد مى رفت درمانم به دست ايشان باشد تا اين كه اميدم از
همه آنها بريده شد. در اينجا بود كه خداوند با هدايت خود مرا رهنمون ساخت و با علم
لدنى اش به من فضل و جود و احسان كرد بدون اين كه بر من منت گذارد. لذا تنها حمد از
آن خداست و هميشه شكر از آن اوست . همان طور كه او اهليت و استحقاق دارد و اين شكر
در ابتدا و انتها و ظاهر و باطن تنها از اوست . و اميد دارم كه اين كتاب را
((لسان صدق )) من در مردمى كه بعد مى
آيند قرار دهد، و برادران مومن از آن سود ببرند.
و اين كتاب را با سپاسگزارى ام از بنده مسكين خويش بپذيرد، چه اين كه او بسيار
بخشنده و آمرزنده بزرگ و ختم كننده به خير براى كسانى كه خود مى خواهد، مى باشد تا
ايشان را با محمد و آل طاهرين (عليهم السلام ) او محشور نمايد.
درود خداوند بر همه ايشان باد
و لا حول و لا
قوة الا بالله العظيم .
تاءليف اين كتاب در دهه آخر ذى القعده سال 1322 هجرى پايان يافت .
و پاكنويس آن در دهه آخر ماه جمادى الثانيه 1325 هجرى - كه بر هجرت كننده آن درود و
تحيت باد - پايان يافت
و صلى الله على
محمد و آله الطاهرين الطيبين .
حمد و سپاس خداى راست كه مرا توفيق داد تا ترجمه آن را در شب هفتم رجب المرجب سال
1424 خاتمه دهم و از خداى - تعالى - به حق معصومين پاك (عليهم السلام ) خواهانم كه
اين كتاب را ذخيره آخرت و وسيله شفاعت آن بزرگان در روزى كه ((لا
ينفع مال و لا بنون )) است ، فراهم آورد. چه اين كه خداوند
كريم و اين بزرگواران پاك جايگاه اين اميد و آرزو هستند.
و الحمد لله رب
العالمين و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
محمد حسين نائيجى
|