تحليلى اجتماعى از صله رحم

سيد حسين شرف الدين

- ۸ -


3. زيادت رزق : 
امام صادق عليه السلام در ذيل يكى از روايات در ضمن برشمردن آثار ناشى از نيكى به والدين مى فرمايد:
... و لم يصبه فى حياته فقر اءبدا (400)؛
... و هرگز در زندگى مبتلا به فقر نخواهد شد.
4. دريافت پاداش زياد: 
قال اءبو عبدالله عليه السلام : مايمنع الرجل منكم اءن يبر والديه حيين اءو ميتين : يصلى عنهما، و يتصدق عنهما، و يحج عنهما، و يصوم عنهما، فيكون الذى صنع لهما، و له مثل ذلك ؛ فيزيدالله عزوجل يبره و صلاته خيرا كثيرا(401)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: چه چيز مانع شخص مى شود كه پدر و مادرش زنده يا مرده اند، به آنها نيكى كند، به اين صورت كه به نيت آنها نماز بخواند، صدقه بدهد، حج به جا بياورد و روزه بگيرد، زيرا اگر چنين كند ثواب آنها به پدر و مادر مى رسد و به خود شخص هم همان قدر ثواب داده مى شود؛ به علاوه خداوند متعال با كارهاى نيك و نماز او خير زيادى به او اعطا مى كند.
عن ابن عباس ، قال : رسول الله صلى الله عليه و آله ما ولد بار نظر الى اءبويه برحمة الا كان له بكل نظرة حجة مبرورة ، فقالوا: يا رسول الله و ان نظر فى كل يوم مائة نظرة ؟ قال : نعم : الله اءكبر و اءطيب (402)؛
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر فرزند نيكوكارى كه با مهربانى به پدر و مادرش نگاه كند، در مقابل هر نگاه ، ثواب يك حج كامل به او داده مى شود. سؤ ال كردند حتى اگر روزى صد مرتبه به آنها نگاه كند؟ فرمود: آرى خداوند بزرگ تر و پاك تر است .
جاء رجل الى رسول الله صلى الله عليه و آله فقال : يا رسول الله انى راغب فى الجهاد نشيط، قال : فجاهد فى سبيل الله فانك ان تقتل كنت حيا عندالله ترزق ، و ان مت فقد وقع اءجرك على الله ، و ان رجعت خرجت من الذنوب كما ولدت ، فقال : يا رسول الله ان الى والدين كبيرين يزعمان اءنهما ياءنسان بى ويكرهان خروجى ، فقال رسول الله صلى الله عليه و آله : اءقم مع والديك ، فوالذى نفسى بيده لاءنسهما بك يوما و ليلة خير من جهاد سنة (403)؛
مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: اى رسول خدا، من به جهاد در راه خدا بسيار مشتاقم . حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: پس در راه خدا جهاد كن ، اگر در اين راه كشته شدى ، در پيشگاه خدا زنده خواهى بود و از روزى هاى او بهره مند خواهى شد و اگر در مسير جهاد، مرگ تو فرا رسد پاداش و اجر تو با خدا خواهد بود و اگر سالم از جبهه مراجعت كنى ، گناهان تو بخشيده خواهند شد، آن گونه كه گويا گناهى مرتكب نشده اى . آن مرد سپس به حضرت مى گويد: اى رسول خدا، پدر و مادر پيرى دارم كه با من انس دارند و به همين خاطر، رفتن من به جهاد را خوش ندارند. حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: پس با آنها همراه باش ، قسم به كسى كه جانم در يد قدرت اوست ، يك شبانه روز مؤ انست با ايشان از يك سال در جهاد در راه خدا بهتر است .
5. جلب مغفرت حق : 
عن على بن الحسين عليه السلام ، جاء رجل الى النبى صلى الله عليه و آله فقال : يا رسول الله ما من عمل قبيح الا قد عملته فهل لى من توبة ؟ فقال له رسول الله صلى الله عليه و آله : فهل من والديك احد حى ؟ قال : اءبى ، قال : فاذهب فيره ، قال : فلما ولى قال رسول الله صلى الله عليه و آله لو كانت اءمه (404)؛
امام سجاد عليه السلام فرمود: مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و گفت : اى رسول خدا، من هيچ كار زشتى نمانده كه انجام نداده باشم ، آيا مى توانم توبه كنم ؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آيا هيچ يك از پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت : بلى ، پدرم . حضرت فرمود: برو به او نيكى كن (تا آمرزيده شوى ). وقتى او راه افتاد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كاش مادرش زنده بود (يعنى اگر مادرش زنده بود و به او نيكى مى كرد، زودتر آمرزيده مى شد).
6. بخشش گناهان : 
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يقال للعاق : اعمل ما شئت فانى لااءغفر لك ، و يقال للبار: اعمل ما شئت فانى ساغفر لك (405)؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: به عاق والدين (از طرف خدا) گفته مى شود هر كارى مى خواهى انجام بده ، ديگر تو را نمى بخشم و به نيكوكار (نسبت به پدر و مادر) هم گفته مى شود هر چه مى خواهى انجام بده ، تو را مى بخشم .
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : من اءدرك شهر رمضان فلم يغفر له فاءعده الله ، و من اءدرك والديه فلم يغفر له فاءبعده الله و...(406)؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه ماه رمضان را درك كند و مورد غفران الهى قرار نگيرد، پس خدا او را از رحمت خويش به دور داشته است و همچنين كسى كه والدين خود را درك كند و مورد غفران واقع نشود، پس خدا او را از رحمت خود به دور داشته است .
7. وصول به بهشت : 
عن ابراهيم بن شعيب قال : قلت لاءبى عبدالله عليه السلام : ان اءبى قد كبر جدا و ضعف ، فنحن نحمله اذا اءراد الحاجة ، فقال : ان استطعت اءنت تلى ذلك منه فافعل ، و لقمه بيدك ؛ فانه جنة لك غدا(407)؛
ابراهيم بن شعيب مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم پدرى فرتوت و ضعيف دارم كه به هنگام قضاى حاجت او را به دوش مى كشم . حضرت فرمود: تا هرگاه كه مى توانى از اين عمل مضايقه نكن و غذاى او را لقمه در دهانش بگذار، چه اين عمل در واپسين روز، سپر از آتش خواهد بود.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اءربع من كن فيه نشر الله عليه كنفه ، و اءدخله الجنة فى رحمة : حسن خلق يعيش به فى الناس ، و رفق بالمكروب ، و شفقة على الوالدين ، و احسان الى الملوك (408)؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چهار خصوصيت است كه اگر كسى واجد آن باشد، لطف و احسان حق تعالى بر او ريزش خواهد كرد و در بهشت رضوان او ماءوا خواهد گزيد: الف ) اخلاق نيكى كه با آن در ميان مردم زندگى كند؛ ب ) مدارا كردن با گرفتاران ؛ پ ) شفقت و مهربانى به والدين ؛ ت ) احسان به زيردستان .
8. جلب رضاى حق : 
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : رضى الله مع رضى الوالدين ، و سخط الله مع سخط الوالدين (409)؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خشنودى خدا يا خشنودى والدين حاصل مى شود و غضب خدا از طريق غضب والدين حاصل مى گردد.
قال الصادق عليه السلام : بر الوالدين من حسن معرفة العبد بالله ؛ اذ لاعبادة اءسرع بلوغا بصاحبها الى رضى الله من حرمة الوالدين المسلمين لوجه الله ؛ لان حق الوالدين مشتق من حق الله تعالى ...(410)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: نيكى به پدر و مادر نشانه معرفت شايسته بنده به خداست ، زيرا هيچ عبادتى زودتر از رعايت احترام پدر و مادر مسلمان براى خدا انسان را به رضايت خدا نمى رساند، زيرا حق والدين از حق خداوند مشتق شده است ... .
9. ورود به اعلى عليين : 
عن اءبى جعفر عليه السلام قال : اءربع من كن فيه من المؤ منين اءسكنه الله فى اءعلى عليين فى غرف فوق غرف فى محل الشرف كل الشرف : من آوى اليتيم و نظر له فكان له اءبا، و من رحم الضعيف و اءعانه و كفاه ، و من اءنفق على والديه و رفق بهما و برهما، ولم يحزنهما، و...(411)؛
امام باقر عليه السلام فرمود: اگر مؤ منى چهار ويژگى در خود داشته باشد خداوند او را در اعلى عليين و شريف ترين جايگاه قرار خواهد داد. كسى كه يتيمى را پناه داده و بر او پدرانه نظر افكند، كسى كه ضعيفى را مورد ترحم قرار دهد و در حد كفايت به او كمك كند، كسى كه به والدين خود انفاق و با آنان مدارا كند، به ايشان نيكى كرده و از نگران ساختن آنها اجتناب نمايد و... .
عن الصادق عليه السلام قال : بينا موسى بن عمران عليه السلام يناجى ربه عزوجل اذ راى رجلا تحت ظل عرش الله عزوجل ، فقال : يا رب من هذا الذى قد اءظله عرشك ؟ فقال : هذا كان بارا بوالديه ، و لم يمش ‍ بالنميمة (412)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه حضرت موسى عليه السلام مشغول مناجات با پروردگارش بود، مردى را ديد كه در زير سايه عرش الهى در ناز و نعمت است ، عرض كرد: خدايا اين كيست كه عرش تو بر او سايه افكنده است ؟ خداوند متعال فرمود: او نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود و هرگز سخن چينى نمى كرد.
10.جلب دعاى والدين : 
در برخى روايات به اهميت دعاى والد در حق فرزندان اشاره شده است كه خود از متفرعات توجه به آنها مى باشد:
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اياكم و دعوة الوالد؛ فانها ترفع فوق الحساب حتى ينظرالله تعالى اليها، فيقول الله تعالى ارفعوا الى حتى استجيب له ، فاياكم و دعوة الوالد، فانها اءحد من السيف (413)؛
پيامبر اكرم فرمود: از دعاى (نفرين ) پدر دورى گزينيد، چه آن به بالاترين سطح صعود خواهد كرد تا جايى كه خداوند بر آن نظر مى افكند و مى فرمايد: دعاى او را بالا بياوريد تا آن را اجابت كنم . پس بپرهيزيد از دعاى پدر، به درستى كه آن از شمشير تيزتر و برنده تر است .
قال الصادق عليه السلام : ثلاث دعوات لايحجبن عن الله تعالى : دعاء الوالد لولده اذا بره ، و دعوته عليه اذا عقه ، و دعاء المظلوم على ظالمه و...(414)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند دعاى سه كس را رد نخواهد كرد: دعاى پدر در حق فرزند و به هنگام نيكى به او، دعاى پدر عليه فرزند (نفرين ) هنگامى كه مورد عاق او واقع شود و دعاى مظلوم عليه ظالم ... .
11. همنشينى با ابرار: 
عن رسول الله صلى الله عليه و آله : من حج عن والديه اءو قضى عنهما مغرما بعثه الله يوم القيامة مع الاءبرار(415)؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه به نيت پدر و مادرش حج انجام دهد يا بدهكارى آنها را بپردازد، خداوند او را در روز قيامت با نيكان برمى انگيزد.
در روايت ديگر مى فرمايد:
سيد الاءبرار يوم القيامة رجل بر والديه بعد موتهما(416)؛
برترين انسان هاى نيك در قيامت كسانى خواهند بود كه به والدين خويش ، پس از مرگ آنها نيكى كرده باشند.
توصيف عاق والدين 
در توصيف عاق والدين نيز رواياتى وارد شده است كه به برخى از آنها تحت عناوين ذيل اشاره مى شود:
1. خدا از آن نهى كرده است : 
عن الرضا عليه السلام قال : حرم الله عقوق والدين ؛ لما فيه من الخروج من التوفيق لطاعة الله عزوجل ، و التوقير لوالدين (417)؛
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند عاق والدين را حرام گردانيد، چه آن خروج از طاعت حق تعالى و مخالفت با بزرگداشت والدين است .
و در روايت ديگر، امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
اءدنى العقوق اءف ، ولو علم الله اءن شيئا اءهون منه لنهى عنه (418)؛
كمترين چيزى كه موجب عاق ايشان مى گردد گفتن اف است . و اگر خداوند گناهى حقيرتر و كوچك تر از آن سراغ مى داشت ، هر آينه از آن نهى مى كرد.
2. از گناهان كبيره است : 
ان من اءكبر الكبائر اءن يسب الرجل والديه ، قيل : كف يسب والديه ؟ قال : يسب الرجل فيسب اءباه و اءمه (419)؛
امام عليه السلام فرمود: بزرگ ترين گناه كبيره آن است كه انسان به والدين خود دشنام دهد. راوى سؤ ال مى كند: چگونه ممكن است كسى والدين خود را دشنام دهد؟ حضرت فرمود: دشنام والدين به اين است كه انسان به ديگران دشنام دهد و آنها متقابلا والدين او را دشنام گويند.
و عن الصادق عليه السلام قال : عقوق الوالدين من الكبائر؛ لاءن الله عزوجل جعل العاق عصيا شقيا(420)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: عاق پدر و مادر شدن از گناهان كبيره است ، زيرا خداوند متعال عاق شونده والدين را گناهكار شقى شمرده است .
3. عقوبت آن سريع الوصول است : 
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ثلاثة من الذنوب تعجل عقوبتها و لاتوخر الى الآخرة : عقوق الوالدين ، والبغى على الناس ، و كفر الاحسان (421)؛
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كيفر سه گناه به قيامت نمى رسد (يعنى در همين دنيا مجازات مى شود): عاق پدر و مادر، ظلم و تجاوز به مردم ، ناسپاسى در مقابل احسان و نيكى .
عن اءبى جعفر عليه السلام قال : اءربعة اءسرع شى ء عقوبة ... رجل يصل قرابته و يقطعونه (422)؛
امام باقر عليه السلام فرمود چهار چيز است كه پاداش آن سريع مى رسد: يكى از آنها (پاداش ) كسى است كه صله رحم به جاى مى آورد، در حالى كه ارحام وى با او قطع كرده اند.
4. اختصاص به زمان حيات والدين ندارد: 
عن اءبى جعفر عليه السلام قال : ان العبد ليكون بارا بوالديه فى حياتهما ثم يموتان فلا يقضى عنهما الدين ، و لايستغفر لهما، فيكتبه الله عاقا، و انه ليكون فى حياتهما غير بار لهما فاذا ماتا قضى عنهما الدين و استغفرالله لهما فيكتبه الله تبارك و تعالى بارا(423)؛
امام باقر عليه السلام فرمود: گاه انسان در زمان حيات والدين به ايشان نيكوكار است ، اما پس از مرگ آنها، دين ايشان را ادا نكرده و براى آنها استغفار نمى كند، چنين فردى در زمره عاق شدگان والدين به شمار مى آيد و در مقابل ، گاه انسانى در زمان حيات والدين به آنها نيكى روا نمى دارد، اما پس از مرگ آنها، دين ايشان را ادا و براى آنها از خدا طلب غفران مى كند، چنين فردى را خداوند در زمره نيكوكاران به حساب مى آورد.
آثار عاق والدين 
1. محروميت از رحمت حق : 
عن اءبى عبدالله عليه السلام قال : اذا كان يوم القيامة كشف غطاء من اءغطية الجنة ، فوجد ريحها من كانت له روح من مسيرة خمسمائة عام ، الا صنفا واحدا، قلت : من هم ؟ قال : العاق لوالديه (424)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: در روز قيامت ، پرده اى از پرده هاى بهشت فرو مى افتد و بوى معطر آن از فاصله پانصد سال براى نيكوكاران قابل استشمام است و تنها يك گروه از اين نعمت محرومند و آن ، عاق شدگان والدين هستند.
عن اءبى جعفر عليه السلام قال : ان اءبى نظر الى رجل و معه ابنه يمشى والابن متكى ء على ذراع الاءب ، قال : فما كلمه اءبى مقتا له حتى فارق الدنيا(425)؛
امام باقر عليه السلام فرمود: پدرم مردى را ديد كه پسرش همراهش راه مى رفت و به بازوى پدر تكيه كرده بود، (وقتى اين جريان را ديد) تا زنده بود از روى ناراحتى و خشم با او (پسر) صحبت نكرد.
علامه مجلسى (ره ) در ذيل اين روايت مى نويسد: از اين فهميده مى شود كه مساءله احترام به والدين تا چه حد دقيق است و با كمترين تخلف ، انسان مرتكب عاق مى شود.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اءربعة لاينظر اليهم يوم القيامة : عاق و منان و مكذب بالقدر و مدمن خمر(426)؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در قيامت ، خدا به چهار گروه نظر رحمت نخواهد كرد: عاق والدين ، منت گذار، منكر قضا و قدر، شرابخوار.
عن اءبى عبدالله عليه السلام : قال : ملعون ملعون من ضرب والده اءو والدته ، ملعون ملعون من عق والديه و...(427)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: ملعون كسى است كه پدر و مادر خود را بزند، ملعون كسى است كه مورد عاق والدين واقع شود.
2. كاهش جمعيت : 
قال ابوالحسن الثالث عليه السلام : العقوق يعقب القلة (428)؛
امام هادى عليه السلام فرمود: عاق والدين ، كاهش نفوس را موجب مى گردد.
3. گرفتار شدن به ذلت : 
قال اءبوالحسن الثالث عليه السلام : العقوق ... يودى الى الذلة ...(429)؛
امام هادى عليه السلام فرمود: عاق والدين ... انسان را به ذلت گرفتار مى سازد.
4. سلب توفيقات : 
عن الرضا عليه السلام قال : حرم الله عقوق والدين ؛ لما فيه من الخروج من التوفيق لطاعة الله عزوجل ، و التوقير للوالدين و...(430)؛
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند عاق والدين شدن را حرام گردانيد، زيرا آن ، خروج از طاعت حق تعالى و مخالف با بزرگداشت والدين است .
5. ناگوار شدن زندگى : 
قال ... و عقوق الوالدين يعقب النكد و يمحق العدد و يخرب البلاد(431)؛
يكى از معصومين عليهم السلام فرمود: مورد عاق والدين شدن ، سختى زندگى و كاهش عدد و ويرانى سرزمين را به دنبال دارد.
6. قبول نشدن طاعات : 
عن اءبى عبدالله عليه السلام قال : من نظر الى اءبويه نظر ماقت وهما ظالمان له لم يقبل الله له صلاة (432)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه از روى نفرت به پدر و مادرش كه به او ستم كرده اند نگاه كند، نمازش در درگاه الهى پذيرفته نمى شود.
7. تيره شدن هوا: 
عن اءبى عبدالله عليه السلام قال : الذنوب التى تظلم الهواء عقوق الوالدين (433)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: از گناهانى كه هوا را تيره و تار مى كند عاق والدين شدن است .
8. مشكل شدن مرگ : 
عن اءبى عبدالله عليه السلام : اءن رسول الله صلى الله عليه و آله حضر شابا عند وفاته فقال له : قل لا اله الا الله ، قال : فاعتقل لسانه مرارا، فقال لامراءة عند راءسه : هل لهذا اءم ؟ قالت : نعم اءنا اءمه ، قال : اءفسا خطة اءنت عليه ؟ قالت : نعم ما كلمته منذ ست حجج ، قال لها: ارض عنه ، قالت : رضى الله عنه برضاك يا رسول الله : فقال له رسول الله صلى الله عليه و آله : قل : لا اله الا الله قال : فقالها... ثم طقى ...(434)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر بالين جوانى ، كه مرگش نزديك بود، حضور يافت و به جوان فرمود: بگو لا اله الا الله . فرمود: چندين بار سعى كرد اين گفته را تكرار كند اما زبانش توان اداى آن را نداشت . پيامبر صلى الله عليه و آله به زنى كه كنار جوان بود فرمود: آيا اين جوان مادر دارد؟ زن گفت : بله شش سال است كه با او صحبت نكرده ام . فرمود: آيا از او ناراضى هستى زن گفت : يا رسول الله ، خدا براى رضاى تو از او راضى شود (= از او راضى شدم ). سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به جوان فرمود: بگو لا اله الا الله . جوان در اين هنگام گفت : لا اله الا الله و پس ‍ از لحظاتى دار فانى را وداع گفت .
موقعيت والدين در كلام امام سجاد عليه السلام 
امام سجاد عليه السلام در ضمن يكى از دعاهاى ماءثور در صحيفه سجاديه ، توصيف جامعى از موقعيت بر جسته والدين ، منزلت والاى ايشان ، حقوق و امتيازات ويژه و تعهدات و تكاليف متناسب با آنها بر فرزندان ، تنبهات و تذكرات اكيد شريعت به رعايت اين حقوق ، اولويت و تقدم و بلامعارض ‍ بودن اين حقوق ، لزوم ابراز محبت و احسان لاينقطع به آنها در قالب هاى مختلف رفتارى ، استحقاق آنها در دريافت بى شائبه ترين عواطف و انعامات و خدمات انسانى ، در منظر دين و نظام ارزشى آن به دست داده اند.
تاءمل وافى در قسمت هايى از اين دعا، تحليل محتوا و استخراج پيش ‍ فرض ها و پيام هاى نهفته در آن ، اهميت اين سنخ تعاليم را بيش از پيش ‍ مبرهن مى سازد. ما به رغم نقل معظم روايات باب ، خود را از ذكر اين بخش ‍ از دعا كه در حقيقت ، مجمعى از احكام متنوع مربوط به ابعاد مختلف اين موضوع مى باشد، بى نياز نمى بينيم :
خدايا مرا چنان كه از والدينم همچون از پادشاه ستمكار بترسم و همچون مادر مهربان درباره ايشان خوش رفتارى كنم . فرمانبردارى و نيكوكارى درباره ايشان را در نظرم از لذت خواب در چشم خواب آلوده لذيذ تر و در كام دلم از شربت گوارا در مذاق تشنه گوارا تر ساز تا آرزوى ايشان را بر آرزوى خود ترجيح دهم و خشنودى شان را بر خشنودى خود بگزينم و نيكويى ايشان را درباره خود - هر چند كم باشد - افزون بينم و نيكويى خويش را درباره ايشان - گر چه بسيار باشد - كم شمارم .
خدايا بانگم را در گوششان ملايم گردان و سخنم را بر ايشان خوش آيند كن و خوبم را براى ايشان نرم و دلم را بر ايشان مهربان نما و مرا نسبت به آندو سازگار و مشفق گردان . خدايا ايشان را در برابر پرورش من ، جزاى نيكو ده و در مقابل گرامى داشتنم ماءجور دار و آنچه را كه در كودكى ام منظور داشته اند بر ايشان منظور فرماى .
خدايا هر آزار كه از من به ايشان رسيده يا هر مكروه كه از من به ايشان پيوسته يا هر حقى كه در مقام ايشان از طرف من تضييع شده ، پس آن را وسيله ريختن از گناهان و بلندى درجات و فزونى حسنات قرار ده .
اى كسى كه بدى ها را به چندين برابرش از خوبى ها تبديل مى كنى . خدايا هر تندروى كه در گفتار با من كرده اند يا هر زياده روى كه درباره من روا داشته اند يا هر حق كه از من فرو گذاشته اند يا هر وظيفه كه در انجامش ‍ درباره من كوتاهى كرده اند، پس من آن را به ايشان بخشيدم و آن را وسيله احسان درباره ايشان ساختم و از تو مى خواهم كه بار وبال آن را از دوش ‍ ايشان فرو گذارى ، زيرا كه من نسبت به خود، گمان بد به ايشان نمى برم و ايشان را در مهربانى نسبت به خود، مسامحه كار نمى دانم و از آنچه درباره ام انجام داده اند ناراضى نيستم - اى پروردگار من - زيرا كه رعايت حق ايشان بر من واجب تر و احسانشان به من قديم تر و نعمتشان نزد من بزرگ تر از آن است كه ايشان را در گرو عدالت كشم ، يا نسبت به ايشان معارضه به مثل كنم ، وگرنه - اى خداى من - طول اشتغال ايشان به پرورش من و شدت رنجشان در پاس داشتنم چه خواهد شد و تنگى و عسرتى كه در راه رفاه من تحمل كرده اند كجا به شمار خواهد آمد؟ هيهات ، ايشان نمى توانند حق خود را از من استيفا كنند و من نمى توانم حقوقى را كه بر ذمه من دارند تدارك كنم و وظيفه خدمت ايشان را به جا آورم ... مرا در زمره كسانى كه پدران و مادران خود را خوار مى دارند قرار مده .
خدايا بر محمد آل و نسل و تبار او رحمت فرست و پدر و مادر مرا به بهترين امتيازاتى كه به پدران و مادران بندگان مؤ منت بخشيده اى اختصاص ده ، اى مهربان ترين مهربانان .
خدايا در پى نمازها و در قسمتى از اوقات شب و در ساعاتى از ساعات روزم ذكر ايشان را از يادم مبر. خدايا بر محمد و آل او رحمت فرست و مرا به وسيله دعايم درباره ايشان و ايشان را به سبب مهربانى شان درباره من مشمول آمرزش حتمى قرار ده و به وسيله شفاعت من به طور قطع از ايشان خشنود شو و ايشان را با اكرام به سرمنزل هاى سلامت برسان .
خدايا اگر ايشان را پيش از من آمرزيده اى ، پس ايشان را شفيع من ساز و اگر مرا پيش از ايشان مورد آمرزش قرار داده اى پس مرا شفيع ايشان كن تا در پرتو مهربانى تو در سراى كرامت و محل مغفرت و رحمتت گرد آييم ، زيرا كه تو صاحب فضل عظيم و نعمت قديمى و تو مهربان تر مهربانانى . (435)
فصل پنجم : صله و قطع رحم در برخى از اديان و آيين هاى مذهبى پيشين 
صله و قطع رحم در تورات و انجيل 
تورات و انجيل نيز در آيات متعدد و با عباراتى صريح ، مؤ منان را به بر والدين توصيه نموده و از عاق ايشان بر حذر داشته اند، در برخى آيات نيز به آثار ناخوشايند مترتب بر بى توجهى به حقوق يا عاق والدين توجه داده اند. گفتنى است كه در اين دو كتاب به غير از والدين از صله و قطع ساير ارحام سخن درخور ذكرى به ميان نيامده است :
پدر و مادر خود را احترام نما تا روزهاى تو در زمينى كه يهوه خدايت به تو مى بخشد دراز شود. سفر خروج ، 20 : 12
و هر كه پدر يا مادر خود زند هر آينه كشته شود سفر خروج ، 21 : 15.
و هر كه پدر يا مادر خود را لعنت كند هر آينه كشته شود سفر خروج ، 21 : 17.
نزد آنها سجده مكن و آنها را عبادت منما زيرا من كه يهوه خداى تو مى باشم خداى غيورى هستم كه ... سفر خروج ، 20 : 5.
هر يك از شما مادر و پدر خود را احترام نمايد و سبت هاى مرا نگاه داريد. من يهوه خداى شما هستم . سفر لاويان ، 19 : 3.
از قول الشيخ بن شافاط به ايليا: و چون ايليا از او در مى گذشت رداى خود را بر وى انداخت و او گاوها را ترك كرده از عقب ايليا دويد و گفت بگذار كه پدر و مادر خود را ببوسم و بعد از آن در عقب تو آيم . او وى را گفت برو و برگردد. كتاب اول پادشاهان ، 19 : 20.
اى پسر من ، تاءديب پدر خود را بشنو و تعليم مادر خويش را ترك منما كتاب امثال سليمان نبى ، 1 : 8.
و هر كسى كه پدر يا مادر خود را لعنت كند البته كشته شود، چون كه پدر و مادر خود را لعنت كرده است خونش بر خود او خواهد بود. سفر لاويان ، 20 : 9.
اى پسر من ، اوامر پدر خود را نگاه دار و تعليم مادر خويش را ترك منما؛ آنها را بر دل خود دايما ببند و آنها را بر گردن خويش بياويز كتاب امثال سليمانى نبى ، 6 : 20 و 21.
پسر حكيم پدر خود را مسرور مى سازد، اما پسر احمق باعث حزن مادرش ‍ مى شود كتاب امثال ، 10 : 1.
هر كه بر پدر خود ستم كند و مادرش را براند پسرى است كه رسوايى و خجالت مى آورد كتاب امثال ، 19 : 26.
هر كه پدر و مادر خود را لعنت كند، چراغش در ظلمت غليظ خاموش ‍ خواهد شد كتاب امثال ، 20 : 20.
پدر خويش را كه تو را توليد نمود گوش گير و مادر خود را چون پير شود خوار مشمار... كتاب امثال ، 23 : 2.
كسى كه پدر و مادر خود را غارت نمايد و گويد گناه نيست ، مصاحب هلاك كنندگان خواهد شد كتاب امثال ، 28 : 24.
(از جمله مطرودين ) چشمى كه پدر را استهزار مى كند و اطاعت مادر را خوار مى شمارد كتاب امثال ، 30 : 17.
(از جمله مطرودين ) گروهى مى باشند كه پدر خود را لعنت مى نمايند و مادر خويش را بركت نمى دهند كتاب امثال ، 30 : 11.
هر كه پدر يا مادر را بيش از من دوست دارد لايق من نباشد و هر كه پسر يا دختر را از من زياده دوست دارد لايق من نباشد انجيل متى ، 10 : 37.
زيرا خدا حكم داده است كه پدر و مادر خود را حرمت دارد و هر كه پدر و مادر خود را دشنام دهد البته هلاك گردد؛ ليكن شما مى گوييد هر كه پدر و مادر خود را گويد آنچه از من به تو نفع رسد هديه اى است ؛ و پدر و مادر خود را بعد از آن احترام نمى نمايد، پس به تقليد خود حكم خدا را باطل نموده ايد انجيل متى ، 15 : 4.
صله و قطع رحم در تلمود 
كتاب تلمود نيز به عنوان شارح و مفسر تورات به وظيفه بسيار مهم فرزندان در قبال والدين ، وجوب احترام اكيد ايشان حتى پس از مرگ آنها، لزوم مساعدت و دستيارى آنها حتى در فرض ناتوانى و فقر فرزند و... توجه داده است . در تلمود نيز همچون تورات از ساير ارحام و خويشاوندان ذكرى به ميان نيامده است :
كتاب مقدس وظيفه گرامى داشتن والدين را با فرضيه تكريم به خداى حاضر در همه جا برابر دانسته است . در يك جا گفته است : پدر و مادر را احترام نما.
و در جاى ديگر آمده است : از ما يملك خود خداوند را تكريم نما (امثال سليمان ، 3 : 9).
در يك جا آمده است : هر كدام از شما مادر و پدر خود را احترام نمايد (سفر لاويان ) 9 : 3).
و در جاى ديگر مرقوم است : از خداوند خداى خودت بترس .
از دو آيه اولى چنين بر مى آيد كه وظيفه انسان نسبت به والدين ، حتى از وظيفه اى كه نسبت به خداوند دارد، مهم تر است . فريضه اى احترام نسبت به والدين ، بزرگ و مهم است ، زيرا كه ذات قدوس متبارك ، اهميت بيشترى براى آن قائل شده است تا براى فريضه تكريم به ذات متبارك خودش گفته شده است :
از مايملك خود خداوند را تكريم نما! خداوند را چگونه تكريم خواهى كرد با آنچه كه او به تو عطا فرموده است ؟ فى المثل با كنار گذاشتن خرده ريز محصول ، دسته هاى گندم فراموش شده و محصول گوشه كشت زار براى فقرا، دادن سه نوع عشريه ، احسان به مستمندان و غيره . اگر استطاعت مالى و امكان انجام دادن اين فرايض را داشته باشى ، آنها را انجام بده و اگر چنين توانايى را نداشته باشى ، موظف به انجام دادن آن نيستى ، لكن در مورد فريضه احترام به والدين ، چه توانايى مالى داشته باشى و چه نداشته باشى ، بايد، آن را انجام دهى ، حتى اگر لازم شود كه به در خانه ها بروى و گدايى كنى . بروشلمى پئاه ، 2 دال .
تنها در يك مورد احترام به خداوند مقدم بر احترام والدين مى شود و اين زمانى است كه پدر يا مادر از فرزند خود بخواهند از انجام دادن يكى از فرمان هاى الهى سرپيچى كند.
در آيه هايى كه از كتاب مقدس نقل شد، دو كلمه چشمگير است : ترس و احترام . آنها را بدين گونه وصف كرده اند:
ترس از پدر، عبارت از اين است كه فرزند در مكانى كه از براى پدر است نايستد، در جايى كه مخصوص اوست ننشيند، گفته او را تكذيب نكند و عليه او راءى ندهد. احترام به پدر بدين گونه اى است كه فرزند براى پدر، غذا و آشاميدنى و پوشاك و كاشانه تهيه كند و وى را در رفت و بازگشت از خانه كمك نمايد قيد و شين ، 31 ب .
خانه اى كه در آن به پدر و مادر احترام مى نهند، مشمول لطف و عنايت الهى خواهد بود. هنگامى كه انسان به پدر و مادر خود احترام مى گذارد، ذات قدوس متبارك مى فرمايد: چنين است كه مى گويى در ميان آنها به سر برده ام و ايشان به من احترام نموده اند، لكن هنگامى كه انسان والدين خود را رنج مى دهد و پريشانحال مى كند، ذات قدوس متبارك مى فرمايد: چه خوب كه در ميان ايشان به سر نبردم ، چون اگر در ميان آنان منزل مى گزيدم ، رنج مى بردم قيد و شين ، 30 ب ، 31 الف .
حتى در صورتى كه پدرى با فرزند خود ستيزه كند و او را به خشم آورد، فرزند بايد خويشتن دارى كند و عملى دور از احترام پدر انجام ندهد.
احترام به والدين بايد بعد از مرگ ايشان نيز ادامه يابد. انسان بايد نسبت به پدر (و مادر) خود، چه در هنگام حيات و چه پس از مرگ وى اداى احترام كند. اگر بعد از مرگ پدر موقعيتى پيش آيد كه لازم شود پسر از او نقل كند، وى نبايد بگويد: پدرم اين طور گفته است ، بلكه بايد چنين بگويد: پدرم و استادم كه اى كاش من كفاره مرگ او بشوم ، چنين فرموده است .
اين روش مربوط به دوازده ماه اول پس از مرگ پدر است . بعد از سپرى شدن اين مدت ، هرگاه كه نام پدر را مى برد، بايد اين كلمات را بر زبان آورد: يادش براى حيات جاويدان جهان آينده به خير باشد قيد و شين ، 31 ب .
در جايى نيز دوستى و محبت ورزيدن به همنوعان را به اعتبار انتساب به يك مبداء مشترك متذكر شده است :
محبت مردم جهان نسبت به يكديگر... فقط يك آرمان ساده نيست كه در تورات از آن حمايت شده باشد، بلكه تنها ميزان و معيار حقيقى رابطه انسانى با يكديگر است ؛ در حالى كه ربى عقيوا به فرمان صريح فوق الذكر اشاره كرده است ، بن عزاى اين آرمان را بر پايه اين اصل كلى قرار داده است كه همه انسان ها از يك پدر به وجود آمده اند و از اين همگى به واسطه خويشاوند بودن با يكديگر و پديد آمدن از يك ريشه مشترك به هم پيوسته اند و هم اين كه جملگى در يك امتياز گرانبها كه همان آفريده شدن به شباهت خداوند است با يكديگر شريك هستند. خداوند اين مطلب را به جهانيان اعلام كرد و فرمود: همنوعت را مانند خودت دوست بدار، من كه خدا هستم همنوع تو را آفريده ام . اگر تو او را دوست بدارى ، من امين هستم و به تو پاداش نيك خواهم داد، ولى اگر او را دوست ندارى ، من داور هستم و تو را مجازات خواهم كرد آووت ربى ناتان ، 16. (436)
تعاليم كنفوسيوس حكيم 
كنفوسيوس حكيم نيز در ضمن تعاليم خود به مقام و موقعيت عظيم والدين و حقوق ايشان و لزوم مراعات آن ، تواءم با حرمت و قداست ، و ابراز محبت و شفقت به آنها در هر حال ، حتى در صورتى كه عقايدى مخالف فرزند داشته باشند، توجه داده است .
استاد گفت : امروز مردم كسانى را فرزند خوب مى نامند كه مى كوشند پدر و مادرشان گرسنه نمانند و به قدر كافى خوراك داشته باشند. اما بايد در نظر گرفت كه مردم اين كار را درباره سگان و اسبان نيز به عمل مى آورند. اگر حس حرمت در ميان پدر و مادر و فرزندان حكمفرما نباشد، پس چه فرقى ميان آدمى و حيوان مى ماند (2 ، 7).
با پدر و مادرت موافق آداب و رسوم خدمت كن و پس از مردن ، ايشان را دفن كن و مراسم عزادارى و صدقه و احسان را به نام ايشان به جا بياور (5، 2).
به خوبى مى توان يك بار به پدر و مادر با كمال فروتنى راه و كار سودمندى را نشان داد، ليكن اگر ايشان عقيده و راءى خود را تغيير ندهند، بايد در برابر ايشان رفتارى با محبت و شفقت پيش گرفت و اگر نتيجه مطلوب به دست نيايد، باز هم نبايد رنجيده و دلتنگ شد (18 ، 4). (437)
خويشاوندى در آيين زردشت  
در ايران باستان نيز با الهام از تعاليم زردشت ، پيوندهاى طبيعى و قراردادى ، از حرمت و قداست ويژه اى برخوردار بود و هر يك به تناسب و بر اساس ‍ نظام سلسله مراتبى ، حقوق و وظايفى را ميان اعضاى شبكه خويشاوندان موجب مى شد.
يكى از جامعه شناسان در تحقيقى جامع به تشريع نظام خانوادگى و خويشاوندى در ايران قبل از اسلام پرداخته كه در اين جا با هدف شناخت جايگاه اين شبكه در نظام اجتماعى ايرانيان پيشين ، كيفيت رده بندى اين شبكه ، چگونگى حقوق و وظايف متقابل و نيز ميزان انطباق آن با جامعه ايران بعد از اسلام به نقل گزيده هايى از آن مى پردازيم :
در خانواده ايرانى خويشاوندى ، پيوند طبيعى يا قراردادى ، اما هميشه مقدس است كه مايه وصلت يكى با ديگرى مى شود و در ميان آن دو تكاليفى به بار مى آورد كه رنگ مذهبى يا اقتصادى دارد و اين تكاليف ، روابطى را كه ميان آن دو هست ، از لحاظ معنوى و مادى ، كم و بيش ‍ فشرده تر و نزديك تر مى كند. خويشاوندى ، به چشم ايرانى ، نهادى مقدس ‍ است . جامعه مذهب براى تسجيل و تقدس نكاح و فرزند خواندگى پاى به ميان مى نهد و ايفاى برخى از تكاليف مذهبى چون آموزش يا پرستش نياكان را بر گردن كسانى مى گذارد كه به وسيله علقه خانوادگى به هم پيوند يافته اند. آيين مزدا به خويشان و بستگان سفارش مى كند كه اصول و قواعدى را كه حكم شفقت و وفا و اخلاص است ، در حق همديگر به جاى آورند. از نظر اقتصادى ، شركت در همان درآمدهايى كه از كار مشترك يا جهيز به دست مى آيد، اشتراك دارايى و ميراث ، موجد تعاون مادى مى شود و خلاصه عشق و محبت كه از لحاظ احساس و عاطفه ، مايه استوارى اين پيوند گردد، بر اشتراك منافع هميارى و امداد مادى و معنوى افزوده مى شود.
نسب طبيعى ، شكل شايع و ماءلوف قرابت خاصه اى است كه به وسيله پيوندها و علقه هاى خونى به وجود مى آيد و به حسب نحوه روابط پدر و مادر، به حسب جنبه كم و بيش مقدسه ازدواج آن دو و به موجب جنس ‍ فرزند، در ميان وى و پدر و مادر و به ويژه در ميان وى و پدر، رابطه هاى كم و بيش نزديك خويشاوندى و بستگى طبيعى به بار مى آورد.
اين رابطه ها به حسب جنس فرزند و وضع شرعى و زناشويى مادر به صورت سلسله حقوق و وظايف متقابله اى چون احترام و محبت و تعاون و بذل نفس در ميان وى و پدر و مادرش نمايان مى شود كه اهم تكاليف معنوى و اجتماعى و مادى ايشان است .
... براى بررسى روابط خويشاوندى عمومى مى توانيم دو مورد تشخيص ‍ بدهيم : يكى موردى كه قرابت ، جنبه طبيعى دارد؛ دوم موردى كه قرابت مبتنى بر عقد است . روابطى كه در ميان برادرها و خواهرها، پسر عموها، پدر بزرگ و مادر بزرگ و نوه ها، عموها و برادرزاده ها، عمه ها و خواهر زاده ها و... اين گونه خويشاوندان هست ، ارتباط به مورد اول دارد و روابطى كه در ميان پدر زن و مادر زن و داماد، پدر شوهر و مادر شوهر و عروس ‍ (قرابت عمومى و مدنى ) برادر خوانده ها و خواهر خوانده ها (قرابت عمومى قانونى ) و اين گونه بستگان هست ، در سلك مورد دوم در مى آيد.
ايرانى در حق او - ( napat ) نپات = نوه - درست همان تكاليفى را دارد كه در حق پسر خويش به گردن خواهد داشت ، يعنى همان تكاليفى كه پدر در حق فرزند خود دارد، به گردن خواهد داشت ، زيرا كه نوه ، جانشين وارث مستقيم است . گاهى نوه دخترى - ( napti ) نپتى - هم مى تواند مايه بقاى نسل خانواده شود. اگر پدر نباشد، وظيفه پدر بزرگ است كه او را شوهر دهد و اذن لازم را به او بدهد.
در عوض بايد به همان عنوانى كه فرمان پدر برده مى شود، فرمان پدر بزرگ ( nyak ) هم برده شود. جانب احترام پدر بزرگ و مادر بزرگ پدرى ، چه به سبب سن و تجربه زندگى شان و چه به اين سبب كه كهن ترين نمايندگان خانواده و تصوير زنده و جاندار نياكان هستند، بايد به ويژه نگه داشته شوند. بايد از پرستشى كه به پاس نياكان و مختص به رؤ ساى در گذشته خاندان است ، سهمى داشته باشند. وجودشان مقدس است ، خواست ها و آرزوهايشان به منزله فرمان است و رضاى خاطرشان حمد و شكران است و از اين رو، اطاعت بى قيد و شرطشان عمل خير و عبادت است . يارى دادن به ايشان و كوشش به اندازه وسع و امكان خويش ، ابراز محبت و علاقه و توجه به ايشان و كوشش در راه آميختن شادمانى هاى شيرين به زندگى شان كه اغلب سالخوردگى و پيرى ، تيره و اندوهگين كرده است ، بايد پيوسته مشغله خاطر نوه ها باشد... شيرين كردن واپسين روزهاى زندگى ايشان و فرونشاندن غمى كه از احساس نزديكى مرگ به ايشان دست مى دهد، محبت و احسانى دلنشين است .
در درجه سوم ، خط قرابت غير مستقيم ، توئيريه ( tuirya ) يعنى عمو - پس از برادر و پدر بزرگ - نزديك ترين خويشاوند ايرانى است ، براى ايرانى به منزله پدر است ، زيرا كه تكاليف وى در حق برادر زاده براترويه (bratruya ) يعنى پسر برادر همانند تكاليفى است كه در حق فرزند خويش ‍ خواهد داشت ...
عمه ، توئيريا( tuirya ) كه خويشاوند خط غير مستقيم و درجه سوم است كه مى تواند قيم بچه برادرش بشود و كفيل آموزش و پرورش وى باشد.
ايرانى بايد پسر عمو و دختر عمو را به چنان چشمى بنگرد كه گويى برادر و خواهرش هستند. تكاليف محبت و قرابت در ميان پسر عمو و دختر عمو بسيار بزرگ است و به اندازه تكاليف برادرى اهميت دارد.
ايرانى در پنجمين درجه قرابت در خط غير مستقيم ، بچه پسر عمويش را مى بيند. نوه عمو (توئيريو نپات napat tuiryo ) و دخترى كه نوه عمو (توئيريو نپتى napti tuirya ) است ، در قبال او همان حقوق و تكاليف را دارند كه پيش از اين گفتيم .
... هر دو اصطلاح خانواده و خويشاوندى به گسترده ترين مفهوم خودشان ، هم ذريه پدرى و هم ذريه مادرى را در بر مى گيرند. خويشاوندان پدر و به زبان ديگر خويشاوندانى كه از طرف پدرى هستند، نبانزدشته (nabanazdista ) خوانده مى شود كه معناى لفظ به لفظ آن ، نزديكان و خويشان نافه است و خويشاوندان ديگر، آن كسانى كه از ناحيه مادر خويشاوندى دارند، نافيه ( nafya ) - اهل نافه - خوانده مى شوند. اين اصطلاح نيز ممكن است از اصطلاح سامى ارحام (كه مفرد آن ، رحم يعنىuterus است ) و به معناى خويشاوندان و بستگان مادرى به كار مى رود، قياس گرفته شود.
... ايرانى خوب در مى يابد كه در ميان او و بستگانش چيزى بيشتر و برتر از علقه خويشاوندى وجود دارد، به اين نكته پى مى برد كه در ميان بستگان و او، گاهى از حيث جسمانى و روحانى مشابهتى هست كه تا اندازه اى حكايت از اشتراك خون دارد و اين است كه رفته رفته خويشاوندان مادرى (پتوند) خود را به اصطلاح به حساب مى آورند، به همان عنوانى كه به خويشاوندان پدرى (تخم ctoham ) خود وقع مى گذارد و در خلال اين احوال ، اين رسم به ميان مى آيد كه پيوندهاى خويشاوندى مادرى به وسيله پيوندهاى تبنى (فرزند خواندگى ) استحكام بيابد.
مرگ باعث فسخ قرابت ايرانيان نمى شود. از لحاظ مدنى يا قانونى ، مرد و زن ، پدر و فرزند خوانده تا قيامت به همديگر پيوند دارند و اين پيوند كه تو گويى علقه خونى است ، ابطال و انحلال نمى پذيرد. گسستگى پيوند فرزند خواندگى و طلاق چيزى جز عواقب گريز ناپذير انحطاط و ناشايستگى يكى از دو طرف عقد نمى تواند باشد، وگرنه قرابت بسان رشته اى به جاى مى ماند كه مردم را حتى در زندگى پس از مرگ نيز به هم پيوند مى دهد. قباله نكاح در ميان زن و شوهر پيوندى جاودانه به بار مى آورد...
سوگوارى داشتن به درجه قرابت نيز بستگى دارد. از اين رو به حسب اين كه ايرانى ، خويشاوندى نزديك تر يا دورترى با متوفى داشته باشد، دوره سوگوارى درازتر يا كوتاه تر است . پدر و مادر و پسر و دختر و برادر و خواهر، هر يك حق سى روز سوگوارى ، شوهر و همسر حق شش ماه سوگوارى ، نوه ها و پدر بزرگ و مادر بزرگ حق بيست روز سوگوارى و برادر و خواهر پدر حق پانزده روز سوگوارى ، عمو زادگان و عمه زادگان و دايى زادگان و خاله زادگان كه قرابت درجه چهارم دارند حق ده روز سوگوارى فرزندانشان كه داراى قرابت درجه پنجم ، در خط غير مستقيم هستند، هر يك حق پنج روز سوگوارى دارند... . (438)
فصل ششم : تحليل آثار و كاركردهاى صله رحم 
تحليل آثار و كاركردهاى صله رحم 
مهمترين بحثى كه پس از استخراج آثار و دسته بندى كاركردهاى فردى و اجتماعى صله رحم جلب توجه مى كند، تبيين اين آثار و كيفيت ترتب و به طور كلى دريافت منطق حاكم بر ارتباط ميان اين آثار با علل آن است . آنچه از ظواهر بسيارى از روايات نتيجه مى شود، وجود رابطه عينى عليت به عنوان يك سنت لايتغير و جهان شمول در عالم هستى ، ميان آثار مذكور با پديده صله مى باشد.
موانع و ابهامات موجود در مسير وصول به درك عميق اين ترابط و نيز پيچيدگى و غموض فى نفسه اين سنخ روابط على و معلولى ، خصوصا هنگامى نمايان مى گردد كه فرد در مقام تبيين اين آثار و ارجاع مستقيم آن به منشاء رفتارى و عامل موجد و مؤ ثر آن يعنى صله رحم برآيد. وجود تفاوت ميان الگوى مطلوب و ايده آل صله در منظر دين با اشكال موجود آن در عرف مؤ منين ، عدم التزام كافى به رعايت دقيق آن و بالطبع عدم وصول كامل به آثار موعود آن در مقام عمل و احيانا خنثى شدن برخى از آنها در مقام تزاحم با آثار ناشى از ساير اعمال و رويه هاى رايج ، آزمون ناپذيرى و عدم امكان بهره گيرى تجربى از برخى آثار و پيامدهاى آن همچون آثار اخروى و به طور كلى درك خصوصيات و ويژگى هاى منحصر به فرد اين سنخ روابط على و معلولى كه عادتا با عليت هاى رايج در ميان پديده هاى محسوس و مشاهد تفاوت جوهرى دارد، به دست دادن يك تبيين معقول و همه فهم از اين ارتباط را با مشكلات عديده اى مواجه مى سازد. در عين حال ، ترتب آشكار و ملموس برخى از نتايج و آزمون پذيرى آن در حوزه روابط اجتماعى ، اشتياق برخى محققان به تبيين و تحليل اين آثار را موجب شده است . ما نيز با الهام از اين منطق و با اعتقاد كامل به كاركردى بودن تعاليم اخلاقى و حقوقى اسلام - هر چند به سبب قصور معرفت ، درك فلسفه برخى از آنها براى ما ميسور نيست - و نقش بى بديل آن در زمينه سازى و پى ريزى و استقرار يك حيات معقول با هدف تاءمين سعادت دنيوى و اخروى مؤ منان ، به تبيين برخى از آثار و نحوه تاءثير گذارى صله رحم به عنوان يك عمل عبادى در شكل گيرى و تحقق آنها خواهيم پرداخت .
آثار و كاركردهاى مذكور در روايات به ترتيب عبارتند از: