صحيفه نور جلد ۹

امام خميني رحمه الله عليه

- ۴ -


رفـتـه بـود، پـرفـسـورى كـه رفـتـه بـود، گـفـتـه بـود كـه اهل كجا هستى . اهل ايران ، تهران . گفته بود، مگر امين الملك نيست آنجا؟ گفته بود يا هست يـا نـمـى شـنـاسـيـم . آنـطـور كـه آن آقـا نـقـل مـى كـرد، گـفـتـه بـود: امـيـن المـلك از مـثـل ايـنـكه همچو چيزى ما بهتر است . طبيب خوب داريم لكن مغزهايمان ، مغزهاى غربى شده اسـت . خـود طـبـيـب هـا همين طورند. خودشان هم وقتى پيش خودشان برويد مى گويند ديگر بـايـد بروى اروپا براى اينكه خودشان هم مغزشان اين طورى شده خودشان را گم كرده انـد، قدرت را از دست داده اند، حيثيت ، مليت خودشان را از دست داده اند و از دست داده ايم همه مـان . تـا ايـن مـلت از ايـن غـربـزدگـى بـيـرون نـيـايـد اسـتـقـلال پـيـدا نـمـى كـند. تا اين نويسنده هاى ما كتاب هايشان به اين وضع است كه هر مـطـلبـى كـه مـال خـودمـان هـسـت وقـتـى بـخـواهـنـد بـيـان بـكـنـنـد اسـتـشـهـاد بـه قـول فـلان خـارجـى مـى كـنند، فلان غربى مى كنند، تا از اين وابستگى شماها در نيائيد اسـتقلال پيدا نمى كنيد. تا اين خانم ها (شما را نمى گويم شما توده هستيد، آن خانم هارا مـى گـويـم ) تـا ايـنـهـا توجهشان به اين است كه فلان چيز بايد، فلان مد از غرب به ايـنـجا بيايد، فلان زينت بايد از آنجا به اينجا سرايت بكند، تا يك چيزى آنجا پيدا مى شود اينجا هم تقليد مى كنند، تا از اين تقليد بيرون نيائيد نمى توانيد آدم باشيد و نه مـى تـوانـيـد مستقل باشيد. اگر بخواهيد مستقل باشيد، اگر بخواهيد شما را به اينكه يك ملتى هستيد بشناسند و بشويد يك ملت ، از اين تقليد غرب بايد دست برداريد. تا در اين تـقـليـد هـسـتـيـد، آرزوى اسـتـقـلال را نـكـنـيـد. تا اين نويسنده هاى ما، نويسندگان ما، همه حـرفـهـايـشـان غـربـى است ، اين را دست از آن برندارند، اميد نداشته باشند كه ملتشان مستقل بشود. تا اين اسم هائى كه در خيابان ها و در داروخانه ها و در كتاب ها و در پارچه هـا و در هـمـه چـيـزتـان ، فـقـط مـسـاجد است كه اسماء خارجى را ندارند آن هم براى اينكه روحـانـيـون تـا حـالا بـه حـسب نوعشان آنجور نشده اند و الا همه چيز بايد يك اسم غربى داشـتـه بـاشـد هـم آنـهـائى كه مى نويسند اسم غربى مى گذارند، هم شما كه مى خواهيد بـخـوانـيـد، ايـنـهـائى كـه مـى خـواهـنـد بـخـوانـنـد تـا يـك اسـم آنـطـور نـبـاشـد بـه آن اقبال نمى كنند. والذين كفروا اولياء هم الطاغوت آنهائى كه كافر هستند، كفران نعمت خدا را مـى كـنـنـد . مـسـتـور اسـت واقـعـيـات پـيـش ‍ آنـها، در سطح و در تيرگى هستند كه اينها اوليائشان طاغوت است . كار طاغوت چيست ؟ يخرجهم من النورالى الظلمات از نور، از نور مـطـلق ، از هـدايت ، از استقلال ، از مليت ، از اسلاميت ، اينها را بيرون مى كند و وارد مى كند در ظلمت ها. در اين ظلمات اينها را وارد مى كنند. ماها الان خودمان را گم كرديم ، مفاخر خودمان را الان گـم كـرديـم ، مـاثـر خـودمـان را گـم كـرديـم ، تـا ايـن گـم شـده پيدا نشود شما مستقل نمى شويد. بگرديد پيدايش كنيد، بگرديد شرق را پيدا كنيد. تا ما اينطور هستيم ، تا نويسنده هاى ما آنطور است ، تا روشنفكرهاى ما آنطور فكر مى كنند، تا آزاديخواهان ما آنـطـور آزادى غـربـى را مـى خـواهـند همين است كه هست . فرياد مى زنند كه ما اختناق است ، اخـتـنـاق است ، آزادى نيست . چه شده است كه آزادى نيست ؟ نمى گذارند اين آخوندها زن ها و مـردهـا با هم توى دريا بروند بغلطند، اين آخوندها نمى گذارند كه اين جوان هاى ما آزاد بـاشند بروند در مشروبخانه ها و در قمارخانه ها و در فحشا فرو بروند، آزادى نيست ، اينها نمى گذارند كه راديو و تلويزيون ما زن هاى لخت را نشان بدهد و آن وجه وقيح را فضيح
را، قـبـيـح را و بـچـه هـا و نـوجوان هاى ما را مشغول كند. اين يك آزادى وارداتى است كه از غـرب آمـده است ، آزادى استعمارى است يعنى ممالك مستعمره را ديكته كردند به آنهائى كه خائن به مملكت هستند به اينكه ترويج اين آزادى ها را بكنيد، آزادند كه هروئين بكشند، چه بـكـنـنـد، آزادنـد كـه افـيـون بـكـشـنـد، آزادند كه به قمارخانه ها بروند، آزادند كه به عـشـرتـخـانه ها بروند، آزادند كه به سينماها بروند. نتيجه چه ؟ نتيجه اينكه اين جوان هـائى كـه بـايـد براى يك مملكت و براى سرنوشت يك مملكت فعاليت داشته باشند، نسبت بـه سـرنـوشت مملكت بى تفاوت باشند. تمام نظرشان به اين است كه كى شب بشود ما سـيـنـما برويم و كى تابستان بشود ما دريا برويم . همه نظر اين است . يك آدم افيونى نـمـى تـوانـد فـكـر كـنـد براى يك مملكت ، يك آدمى كه مغزش به موسيقى عادت كرد نمى تـوانـد بـراى مـمـلكـت مـفـيد باشد و اينهائى كه بازى خوردند از خارج يا بازى نخورده عمال خارج هستند و ترويج موسيقى مى كنند، ترويج فحشا مى كنند، ترويج اين كارهائى كه جوان هاى ما را به تباهى مى كشد مى كنند، اينها كارهايشان ، نتيجه كارهايشان اين است كه يك مملكت را كه قدرتش بايد از جوان سرچشمه بگيرد، بايد جوان آن قدرت را داشته بـاشـد تـا اداره بـكند، اين قدرت را از جوان مى گيرند. اين فكر اينكه چه مى گذرد به ايـن مـمـلكـت ، حـكومت ها چه مى كنند با اين مملكت ، محمدرضا چه به سر اين مملكت آورد، اين فكر از توى كله ها بيرون مى رود، تمام توجه ، تمام اين مغز، مغز موسيقى مى شود، به جـاى مـغـز جـدى ، مـغز لهوى مى نشيند. بايد يك آدمى باشد كه به سرنوشت خودش فكر كـنـد، ايـن فـكـر را از او گـرفـتـه انـد. ايـن آزادى اسـت كـه آزادى استعمارى بايد به آن بگوئيم غير آزادى است كه در ملت بايد باشد. آزادى است كه از خارج وارد شده است و ماها را ايـنطور كرده است ، جوان هاى ما را اينطور كرده است . جوان ها، آنهائى كه عادت بكنند، چـنـد روز عادت بكنند به اين كارها، به اين عشرت ها، به اين چيزهائى كه در سينماها مى كـردنـد و نمايش مى دادند، اين ديگر در فكر اينكه نفت ما را كى مى برد و آهن ما را كى مى برد و گاز ما را كى مى برد، اين به اين فكرها ديگر نيست . چه كار دارم ، بگذار عيش و عـشـرتم را بكنم . مگر بيكارم كه بروم وقتم را صرف كنم براى اين چيزها اينطور ما را بـار آوردنـد. تـا جـوان هـا را اين نويسندگان بى انصاف ما نجات ندهند و آزادى سالم را تـرويـج نـكـنند و آزادى فاسد را جلويش را با قلم و قدم نگيرند، اميد اينكه يك مملكت آزاد مستقل داشته باشيم اين اميد را به گور بايد ببريم .
مـوسـى (ع ) مـامور شد ان اخرج قومت را از ظلمات به نور، ماموريت است ، ماموريت همه انبيا ايـن اسـت كـه ايـنها را از اين ظلمت ها، از اين چيزهائى كه بر خلاف مسير انسانيت است ، بر خـلاف مـسـيـر مـليـت اسـت ، ايـنـهـا را خـارج كـنند و متوجه به نور كنند. وارد كنند در نور و نـورانـى بـاشد. قلب نورانى نمى تواند ببيند كه ماثر و مفاخرش را دارند زير پا مى گـذارنـد و حـرف نـزنـد. نـمـى تـوانـد يـك قـلب نورانى ببيند كه ملتش را به اين ذلت كـشـيدند و افرادش در اطراف تهران هم باز يك سوراخ منزلشان است و اين صحبت نكند و آنـهـا مـى خـواهـند كه شما را جورى بار بياورند كه در همه امورشان بى تفاوت باشيد، نـپـرسـيـد كه چرا اين مستمندان به حال مستمندى باقى مان ده اند و نفت هاى ما راديگران مى بردند،
نپرسيد در ذهنتان اصلا نيايد، در ذهن وارد نشود كه يك همچو گرفتارى هائى هم ما داريم . شـمـا حـالا را مـلاحـظـه نـكـنـيـد كـه نـور وارد شـده اسـت در قـلب هـاى شـمـا. شـمـا پانزده سـال پـيـش از ايـن ، بـيـسـت سال پيش از اين را ملاحظه كنيد ببينيد كه هيچ مقاومتى بود در مقابل آنهائى كه همه چيز ما را مى بردند؟ نبود، كارى نداشتند به اين حرف ها، يك دسته اى گـاهى وقت يك نقى مى زدند، نه توى مجلسمان صحبت بود و نه توى مسجدمان صحبت بود و نه توى دانشگاهمان صحبت بود و هيچ جا.
ايام الله را از ياد نبريم
امـر دومـى كـه فـرمـوده اسـت خداى تبارك و تعالى به حضرت موسى وذكرهم بايام الله ايـنـهـا را متذكر كن به ايام خدا. همه ايام مال خداست لكن بعضى از ايام يك خصوصيت دارد كه براى آن خصوصيت يوم الله مى شود.
روزى كـه پـيـغـمبر اكرم (ص ) هجرت كردند به مدينه اين روز يوم الله است . روزى كه مـكـه رافـتـح كـردند يوم الله است . يوم قدرت نمائى خداست كه يك يتيم را كه همه ردش كـرده بودند، نمى توانست زندگى بكند تو وطن خودش ، تو خانه خودش ، بعد از چندى فـتـح مكه به دست او شد و آن قلدرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سيطره او واقـع شـد و فـرمـود انتم الطلقاء مى گويند آزادتان كردم ، برويد. اين يوم الله است يـوم خـوارج ، روزى كه اميرالمومنين سلام الله عليه شمشير را كشيد و اين فاسدها را، اين غـده هـاى سـرطـانـى را درو كرد اين هم يوم الله بود. اين مقدس هائى كه پينه بسته بود پيشانيشان لكن خدا را نمى شناختند، همين ها بودند كه كشتند اميرالمومنين را. قيام كردند در مـقـابـل امـيـرالمـومـنـيـن سـلام الله عـليـه ، از لشـكـر خـودش بـودنـد، قـيـام كـردنـد در مـقـابـل او بـراى خـاطـر آن قـضايائى كه در صفين واقع شد و امام (ع ) ديد كه اگر اينها بـاقـى بـاشـنـد، فـاسد مى كنند ملت را. تمامشان را كشت الا بعضى كه فرار كردند. اين يوم الله بود. روزهايى كه خداى تبارك و تعالى براى تنبيه ملت ها يك چيزهائى را وارد مـى كـنـد، يـك زلزله اى وارد مـى كند، يك سيلى وارد مى كند، يك طوفانى وارد مى كند كه شلاق بزند به اين مردم كه آدم بشويد، اينها هم يوم الله است . چيزهائى است كه به خدا مـربـوط است ، از آن يوم الله ها پانزده خرداد بود. پانزده خرداد هم از ايام الله بود كه يـك مـلت ايـسـتاد در مقابل يك قدرت و كارى كرد كه پنج ماه تقريبا حكومت نظامى شد منتها قـدرت نـداشـت مـلت ، بـاز اجتماع درست نشده بود. بيدار نشده بودند، شكست خوردند، نه شكست ، به حسب ظاهر، والا از همانجا مبداء پيروزى ملت است . هفده شهريور هم كه امروز ما اينجا مجتمع هستيم ، آن هفده شهريور سال گذشته ايام الله ، آن هم از ايام خدائى بود كه يـك مـلت زن و مردش ، جوان و غير جوانش ، بايستند و خون بدهند براى احقاق حق . اين روز خداست . هفده شهريور من ايام الله بايد متذكر باشيد، بايد يادآورى كنيد اين ايام الله را چـنـانچه كرديد، از ياد نبايد برود اين ايام الله براى اينكه اين ايامند كه آدم سازند، در ايـن ايـام اسـت كه جوان هاى ما را از عشرتكده ها بيرون مى آورد به ميدان جنگ مى برد. اين ايـام الهى هست كه ملت ما را بيدار مى كند و بيدار كرد. امر مى كند ذكر هم بايام الله ايام الله را در ذكر مردم وارد كن .
يـادتـان نـرود ايـن ايـام بـزرگـى كـه بـر مـلت مـا گـذشـت و ايـام الله بـود. مـثـل پـانزده خرداد، مثل هفده شهريور، آن روزى كه اين خبيث فرار كرد از ايام الله بود كه يـك مـلتـى كـه هيچ نداشت ، يك قدرت را شكست . به طورى كه نتوانست بماند. نه قدرت خـودش ، قدرت همه دنيا ايستاده بود مقابل شما. من مطلع بودم . دنيا ايستاده بود پشتيبان ، پشتيبان خودش اول ، پشتيبان وارث آن ، كه اين شخص بختيار باشد ثانيا، ايستاده بودند دنـبـال او كـه نـگـهـشـان دارنـد. دو دستى آمريكا چسبيده بود كه شاه را نگه دارد. وقتى او فـرار كـرد دو دستى چسبيده بودند بختيار را نگه دارند، مى فرستادند پيش ما كه اين از مـاسـت ايـن مـال مـاسـت . نـوكـر بـودنـد ايـنـهـا. و ايـن را بـعـيـد نـدانـيـد كـه يـك نفر را ده سـال ، پـانـزده سـال ، بـيـسـت سـال بـا يـك صـورتى نگه دارند، به يك صورت ملى ، صـورت دروغـى مـلى ، صـورت مـلى كـاذب نـگـه دارند براى يك روز كه به دردشان مى خـورد. مـمـكن است بيست سال يك كسى تو مسجد نماز بخواند عرض مى كنم كه عبادت بجا بـيـاورد كـه يـك روز بـراى آنـهـا كـار بكند، اين ممكن است و ممكن است يك نفر آدم ده ، بيست سـال ادعـاى صـداقـت بـكـنـد و مـليـت بكند و فحش هم بدهد به خارجى ها، مقاله هم بنويسد براى آنها، به ضد آنها، تا در دل مردم درست جاگير بشود، براى يك روز، آن يك روز آن روزى بـود كـه وقـتـى او رفـت او جـايـش بـاشـد براى حفظ منافع اجنبى ها هيچ بعيد شما نـدانيد اينها را، چنانچه شد و واقع شد و ديديد و به ما مى گفتند كه زود است ، شما حالا نـرويـد زود رس اسـت ، حـالا شـمـا بـه ايـران نرويد. مى خواستند جمع و جور كنند قدرت خـودشـان را و آشفتگى ها را تمام كنند كه ديگر امكان رفتن نباشد. آن هم يكى از ايام الله بـود و يـكى از ايام بزرگ خداى تبارك و تعالى ، آن شبى بود كه كودتا كردند اينها، آن شـبـى كـه مـا تـهـران بـوديم و اعلام حكومت نظامى روز هم شد كه روز هم كسى بيرون نيايد و آن شب ، بعدها به ما اطلاع دادند كه اينها آن شب بنا داشتند كه تمام سران قوم ، هر كس گوشش مى جنبيد بكشند و تصفيه كنند تمام بشود كار. خدا نخواست . آن قيام ملت و آن قـيـام نورانى ملت ، ملت متعهد كه بعدش كه اينها قيام كردند، نيروهاى آن طرف هم به ايـن طـرف مـلحق شدند، هى ملحق شدند، يك مساله اى بود كه الهى بود و من ايام الله بود. اين را از ياد نبريد كه تمام چيزها را جمع كردند و تمام كيدها را درست كردند براى اينكه در يـك شـب بـريـزنـد كـودتـا كـنـنـد و هـمـه اشـخـاصـى كـه احـتـمال مى رود يك كارى از آنها بيايد همه را از بين ببرند، ملت را باز برگردانند به آن حال اول ، خدا نخواست . اين يكى از ايام الله بود كه شما ملت شريف نورانى با قلب هـاى پـر از ايـمـان نـترسيديد و آن روز ريختيد به خيابان ها بااينكه اعلام حكومت نظامى بـود، ريختيد به خيابان ها و خنثى شد آن چيزى كه آنها مى خواستند. مى خواستند خيابان هـا خـلوت بـشـود تـانـك هـا را بـيـاورنـد هـمـه جـا مـسـتـقـر بـكـنـنـد و شـب مشغول آن جنايت بشوند. همه قدرت ها دنبال اينها بودند، همه قدرتها، نه فقط قدرت ابر قـدرت ، ديـگـران هـم بودند، آنهائى كه به نرخ روز كارهايشان را مى كنند، نان را به نـرخ روز مـى خـورنـد. هـمه آن روز پشتيبانى مى كردند، معذلك خداى تبارك و تعالى با شـمـا مـرحـمت فرمود شما را بر اين قدرت هاى بزرگ پيروز كرد و دست اجانب را از مملكت شما كوتاه كرد و انشاءالله تا آخر كوتاه است .
ايـن ايـام يادتان باشد از يادتان نبريد، اين ايام بزرگ الهى كه از ايام الله است اينها را يادتان
بـاشـد.يـادتـان نـرود كـه مـا يك پانزده خرداد داشتيم ، پانزده خرداد مبداء نهضت اسلامى ايران است . يادتان نرود كه ما يك هفده شهريور داشتيم ، هفده شهريور از ايام الله است و بـايـد يـادمـان نـرود ايـن را. آنـقـدر شـهـيـد داديـم ، آنـقـدر خـون داديـم مـا آن روز در مـقـابـل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب . قيام كردند ملت ما و خونشان ريخته شد لكن پـيـروز شـديـم ، مبداء پيروزى و همه روزهائى كه نمى توانيم ما بشمريم اين روزهائى كـه آنـهـا بـا كـمـال شـقـاوت حـمـله مـى كـردنـد و شـمـا بـا كـمـال شـجـاعـت زن و مـردتـان مـى ايـسـتـاديـد در مـقـابـلشـان ، يـك كـسـى كـه بـراى مـن نـقـل كـرد گـفـت من خودم ديدم كه يك بچه ده ، دوازده ساله ( يك همچو چيزى ) سوار موتور سيكلت بود و رفت طرف تانك ، تانك هم او را زير گرفت از بين برد اما يك همچو روحيه اى پـيـدا شـده بود كه بچه دوازده ساله هم حمله به تانك مى كند با دست خالى و هيچى . شـمـاهـا هـم بـا دسـت خـالى يـك امـپـراتـورى !!! نـمـى دانـم دو هـزار و پانصد ساله و يك جـنـايـتـكـاران دو هـزار و پـانصد ساله را كه اگر مطالعه بكند كسى تاريخ را، در اينها شـايـد يك نفر هم پيدا نشود كه جنايتكار نباشد منتها كم و زياد داشتند، كم و زياد داشتند، آنـهـا هـم كـه بـه آنـهـا جـنـت مكان مى گويند آنها هم جنايتكار بودند، آنها هم پسر برومند خـودش را كـور كـرد بـراى ايـنكه مبادا يك وقتى قدرت نمائى كند. آنها هم اينطور بودند لكـن جـنـايـت اصـيل ، آن كسى كه اصيل در جنايت بود اين پسر بود، پدر به اين اصالت نـبـود، بـراى ايـن ، هـم ارث بـرده بـود و هـم خـودش بـود. آن كـه اصيل بود در جنايت ، آن كه همه چيز ما را به اسم تمدن بزرگ عقب نگه داشت آنكه اسلام عـزيـز ما را با اسم اسلام مى خواست محو بكند، آن كه مفاخر ما را از بين مى خواست ببرد، تـاريـخ بـزرگ مـا را مى خواست به هم بزند، كه از همه اصالتش بيشتر در جنايت بود اين شخصى بود كه حالا معلوم نيست كجاها دارد سرگردان مى گردد.
به مظاهر و مفاخر اجنبى پشت كنيد
شـما اين مظهرهاى خودتان را از ياد نبريد، روشنفكرهاى ما و نويسندگان ما، نويسندگان ما و تمام طبقه عالم و روشنفكر توجه به مفاخر خودشان داشته باشند، اينقدر طرف غرب سـجـده نـكـنـند كتاب بنويسند. شما مطلب خودت دارى ، چه كار دارى فلان كس چه گفته ؟ جهنم . چرا استشهاد به يك قول اجنبى مى كنى تا روح جوان هاى ما را افسرده كنى و اينها را از قالب خودشان بيرون بكنى . شماملت هم بنابر اين بگذاريد كه اگر يك داروخانه اى اسـم خـارجـى داشـت از او چـيـزى نـخـريد تا اسمش را عوض كند. اگر يك كتابى ، اين دانـشـگـاهـى هاى عزيز ما، اينها هم توجه به اين معنا بكنند كه اگر يك نويسنده اى در هر كتابى شروع مى كند از ديگران در كتابش استشهاد كردن ، اين كتاب را نخوانيد. نخوانند اين كتاب را. اگر اينطور بكنيد و مشترى ها كنار بروند (اينها مى خواهند مشترى پيدا كنند) اگـر مـشـتـرى ها كنار بروند، اينها هم دست بر مى دارند از اين كارها. وقتى متاعى مشترى نداشت ديگر عرضه نمى شود. شما بنابر اين بگذاريد كه اين چيزهائى كه دارد شما را مـى كـشد به طرف غرب و مفاخر شما را زير پا مى گذارد و به جاى او مطالب غربى را مـى نـشـانـد، شـمـا هـم اعـراض كنيد از او، پشت كنيد به اين . به نويسنده اين طورى پشت بكنيد، به كتاب اين طورى پشت بكنيد، اين كتاب هائى كه هر چه صحبت مى شود
از لنـيـن و اسـتـاليـن و زهـر مار صحبت مى شود، نخريد. الزامى نيست كه شما بايد كتاب بـخـريد، نخريد اين كتاب ها را، نخوانيد اين كتاب ها را!!! من وقت گذشته است كه تفسير اين قضيه را كه فردا ما مبتلا هستيم به دانشگاه و مبتلا هستيم به توطئه گريهائى كه در دانـشـگاه بنا دارند مى كنند، من حالا وقت ندارم كه راجع به آن يك صحبتى بكنم ، گذشته وقـت ، لكن بايد خود، خود جوان هاى ما كه اكثرا متعهد هستند، اكثرا اين ملت ملى هستند، اكثرا بـه اسـلام اعـتقاد دارند، اينها نگذارند يك عده اى بيايند آنجا و شلوغ كنند و توطئه كنند. پشت كنند به اينها. كتاب هايشان را نخوانند. من نمى گويم آتش بزن ، نه ، آتش سوزى غـلط اسـت . هـيـچ آتـش سـوزى بـدتـر از اعـراض نـيـسـت . وقـتـى آتـش سـوزى بشود مردم خيال مى كنند يك چيزى توى اين بوده ، حالا آتشش زده اند، وقتى پشت بكنيد به آنها تمام مى شود. نخريد كتابهايشان را، نگذاريد اين متاعى كه مى آورند شما مشتريش باشيد، نه ، مـشـتـرى نـبـاشـيـد. بـيـايـند بريزند آنجا، صد خروار هم كتاب را بريزند اينجا. نه ، نريزيد و آتش نزنيد و پاره نكنيد لكن نخوانيد و نخريد. اگر نخوانيد و نخريد بعد از چـنـد روز مـى بـيـنـيـد كـه خـبـرى نـيـسـت ديـگر، اين كتاب ها، كتاب ها را مى آورند كه شما بخوانيد. مى خواهند شما را از شرقيت به غربيت ، آن هم به آن بدترين اقسام ديكتاتورى ، بـدتـريـن اقـسـام ديـكـتـاتـورى را بـه شـمـا مـى خـواهـنـد تحميل كنند. نخريد اين كتاب ها را
انـشـاءالله اگـر فرصتى باشد در يك وقتى بيشتر راجع به اين مطلب ، اين مطلب را من نـمـى تـوانـم حـالا حقش را ادا كنم . حالا من دعا مى كنم به شما كه خداوند تبارك و تعالى هـمانطور كه عنايت كرد بر اين ملت ، رحمت كرد بر اين ملت و اين ملت را از شر اجانب و از شـر نـوكرهاى اجانب نجات داد، اين نظر رحمت را بر اين ملت حفظ بكند كه ديگر اين اجانب رخنه نكنند در اين مملكت .
خـداونـد بـه شما سعادت ، سلامت ، عزت ، قدرت ، جديت بدهد و شما را از اين آزادى هائى كه استعمارى هست و از خارج وارد شده است به اين مملكت ، نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 17/6/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى پاوه
ممانعت اشرار از اصلاح و باز سازى در كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
هـر چـه كـوتـاهـى شـده اسـت دربـاره ايـن مـنـاطـق شـمـا و امـثـال شـمـا و خـصـوصـا مـنـطـقـه كـردسـتـان ، ايـن بـراى هـمـيـن اشـرار و مفسدين است كه مجال ندادند تا دولت به بازسازى و رسيدگى برسد. براى اينكه اين مسائلى كه شما گـفـتـيـد و حـتـمـا هـست ، براى اينكه اينها تحقق پيدا كند بايد يك منطقه آرام باشد، در يك مـنـطقه اى كه اشرار دائما آتش روشن مى كنند و حتى خود مردم را سركوب مى كنند و قواى انـتـظـامـى اگـر بـيـايد با آنها جنگ مى كنند، در حال جنگ نمى شود كه شما توقع داشته بـاشـيـد كـه مـسـائلى كـه مـربـوط بـه مـنـطـقـه اسـت و بـايـد بـا آرامـش تـحقق پيدا كند، حـل شـود. شـمـا گـمـان نـكـنيد كه دولت در فكر نيست ، براى همه مناطق ايران و خصوصا مـنـاطقى كه در زمان رژيم سابق عقب افتاده بوده است ، اينطور گمان نكنيد كه دولت نمى خـواهـد كـارهـاى آنـجـاهـا را عـمـل بكند، اشرار فرصت نمى دهند به كس ، به اسم اينكه ما مـنـافـع خلق را مى خواهيم ، فرصت نمى دهند كه كسى منافع خلق را تحقق بدهد، اينها مى خـواهـنـد مـنـطـقـه را بـه هـم بـزنـنـد تـا دولت نـتـوانـد كـارى بـكـنـد و بـاز هـمـان مسائل سابق و همان عقب افتادگى هائى كه شماها و همه داشته اند تكرار بشود. انشاءالله اگـر چـنـانـچـه شـر ايـن اشـرار كـنـده شـد بـكـلى و انـشـاءالله مـى شـود، بـه ايـن مـسـائل رسـيـدگـى مـى شـود و مـن راجـع بـه مـطـلق عـلمـاى اهـل سـنت در هر جا باشند و خصوص علماى كردستان با دولت صحبت كردم و آنها همه وعده كـردنـد كـه هـمه قشرها را و علماى آنجا بالخصوص مورد عنايت واقع بشوند و رسيدگى بـشـود و هـمـيـن طـور البـتـه مـدرسـه اى كـه مـدرسـه قرآن است محترم است و بايد به آن رسـيـدگـى شـود و طـلاب هـم اگـر چـنـانچه آنجا مجتمع شدند و مدرسه اى تاءسيس شد، انشاءالله رسيدگى مى شود لكن شرط اين است كه بگذارند، شرط اين است كه محيط آرام باشد. آنها نمى گذارند كه محيط آرام باشد، آنها با اسم اينكه ما فدائى خلق هستيم و ما دموكرات هستيم و مى خواهيم آزادى در دنيا پيدا بشود، نمى گذارند مردم آزاد بشوند، مهلت نـمـى دهـنـد بـه دولت كـه يـك فـكـرى بـكـنـد براى اينها، اينها كه از بين رفتند آن وقت قضاياى ديگر حل خواهد شد.
اولياى امور مشغول برنامه ريزى و اصلاحند
شـمـا گـمـان نـكـنـيـد كـه جـاهـاى ديـگـر عـمـل شـده اسـت و بـراى شـمـا عمل نشده است ، در حال
بـرنـامه ريزى هستند، براى همه جا مشغولند لكن آنقدر رژيم سابق خرابكارى كرده است كه به اين زودى نمى شود اصلاحش كرد. انشاءالله بالخصوص راجع به مناطق شما كه الان هـم يـك بـودجه خوبى برايش ‍ قرار داده شده و بعدا هم اگر چنانچه كسر آمد باز هم قـرار داده مى شود و هيات هائى مى آيند براى رسيدگى و همه جهات انشاءالله ترميم مى شـود. مـهـم ايـن است كه شما خودتان و همين طور علماى كردستان و همين طور جوان هاى شما آنـهـا هـم كـمـك كـنـنـد و ايـستادگى كنند در مقابل اين اشرار و اين اشرار را خارج كنند، اين اشرار را بيرون كنند تا يك مجالى داده بشود كه انشاءالله كارها اصلاح بشود
سـلام مـرا بـه هـمـه رفـقـاى خـودتـان و بـه همه علماى آنجا و به همه طبقات برسانيد و اطمينان بدهيد كه ما در فكر شما هستيم و اسلام براى همه است و ما همه در تحت لواى اسلام انشاءالله اميدوارم با رفاه و امنيت زندگى كنيم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 17/6/58
فرمان امام خمينى در حجت الاسلام كروبى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى دامت افاضاته
بسمه تعالى
طـبـق اطـلاع واصـله در مـنـطـقـه اليـگـودرز مشكلاتى پيش آمده كه با توجه به اطلاعات و سوابقى كه جنابعالى از منطقه داريد، مقتضى است مسافرتى به اليگودرز و همچنين ازنا و مـنـاطـق عشايرى آن حدود بنمائيد و در رفع مشكلات و ايجاد امنيت در آن منطقه به هر نحو صـلاح مـى دانـيـد بـا مـشـورت عـلمـاء اعلام منطقه و افراد ذيصلاح اقدام نمائيد و به امور مـسـتـضـعـفـين و نيازمندى هاى ايشان از نظر عمران و آبادى و ساير احتياجاتشان رسيدگى كـرده و از طـريـق كـمـيته امداد و احيانا اگر احتياجى بود با تماس گرفتن با جناب آقاى نـخـسـت وزيـر و ساير وزرا و مقامات مربوطه در رفع نيازمندى هاى ايشان اقدام و كوشش كنيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را در اين راه خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
بسمه تعالى
تاريخ : 17/6/58
فرمان امام خمينى به ثقه الاسلام امر اللهى
جناب مستطاب ثقه الاسلام حاج شيخ محمد حسن امراللهى دامت افاضاته
بـديـن وسـيـله جـنـابـعـالى بـه سـمـت قـاضـى شرع در دادگاه هاى صنفى شهر تهران و شـهـرسـتان قم منصوب مى شويد كه به مراجعات و شكايات اصناف محترم كه در دادگاه هـاى مـزبور مطرح مى شود رسيدگى نموده و حكم شرعى امور را صادر و اجرا نمائيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 18/6/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان واحد بخش صداى جمهورى اسلامى ايران
تمام شهادت ها و ايثارگرى ها براى تحقق اسلام عزيز بود
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن مـيـل دارم كـه همه قشرهاى ملت ، خصوصا قشرهائى كه در خدمت دولت هستند، همه ادارات مـخـتـلفـه و از هـمـه بـالاتـر راديـو و از آن بـالاتـر راديـو و تـلويـزيـون مـيـل دارم كـه باورشان آمده باشد كه جمهورى اسلامى است . يك وقت انسان راى مى دهد به جمهورى اسلامى (كه راءى داديد) يك وقت هم هست كه محتواى جمهورى اسلامى را مطلع نيست ، ايـن بـايـد مـطلع بشود كه جمهورى اسلامى معنايش اين است كه راءى عموم يا اكثر، براى نـظـام و مـحـتواى نظام اسلام و احكام اسلام ، برنامه اسلام است ، يك وقت اين را هم مى داند لكـن بـاز بـاورش نـيـامـده اسـت كـه بـايـد هـمـه چـيـز اسـلامـى بـشـود. مـن مـيـل دارم كـه هـمـه بـاورشـان آمـده بـاشـد كـه ايـن نـهـضـتـى كـه از اول تا آخرش قريب پانزده ، شانزده سال طول كشيد و زحمت ها كشيده شد، خون ها داده شد و جوان ها از دست رفت ، خانه ها از دست رفت ، خانمان ها خراب شد و خصوصا در اين يكى دو سـال آخر كه همه شاهد بوديد كه چه شد، باورمان آمده باشد كه اين همه براى اسلام بـود. هـيـچ من نمى توانم و هيچ عاقلى نمى تواند تصور كند كه بگويند ما خون هاى مان را داديم كه خربزه ارزان بشود، ما جوان هايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلى جـوانـش را نمى دهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براى جوان هاشان مـى خـواهـنـد، براى خانمانشان مى خواهند. اين منطق ، يك منطق باطلى است كه شايد كسانى انـداخـتـه باشند، مغرض ها انداخته باشند توى دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلا كشاورزيمان چه بشود، آدم خودش را به كشتن نمى دهد كه كشاورزيش چه بشود. چرا همان منطقى كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطق شان بود آن را ذكر نمى كـنـنـد؟ هـمـه ديديد كه تمام قشرها، خانم ها ريختند توى خيابان ها، جوان ها ريختند توى خـيـابان ها، در پشت بامها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مـى خـواهـيـم و جـمهورى اسلامى مى خواهيم . براى اسلام است كه انسان مى تواند جانش را بـدهـد. اوليـاى مـا هـم بـراى اسـلام جـان دادنـد، نـه بـراى اقـتـصـاد. اقـتـصـاد قـابـل ايـن نيست كه انسان ، آدم اقتصاد را براى خودش مى خواهد، خودش را به كشتن بدهد كـه اقـتـصـادش درسـت بـشـود! ايـن مـعـقـول نيست ، يا جوان هايشان را بدهند كه نان ارزان گـيـرش بـيـايـد! ايـن يـك چـيـز مـعـقـولى نـيـسـت . آن كـه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد اين است كه همانطورى كه در صدر اسلام ، پيغمبر اسلام
صـلى الله عـليـه و آله و اوليـاى اسـلام ، هـمه چيزشان را فداى اسلام مى كردند، براى اينكه در اين فداكارى باخت نيست . آنهائى كه دم از اقتصاد مى زنند و زير بناى همه چيز را اقـتـصـاد مـى دانـنـد، آنـهـا از بـاب ايـنـكـه انـسـان را نـمـى دانـنـد يـعـنـى چـه ، خـيال مى كنند كه انسان هم يك حيوانى است كه همان خورد و خوراك است منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقى دارد، اين چلوكباب مى خورد، او كاه مى خورد، اما هر دو حـيـوانـنـد. ايـنهائى كه زير بناى همه چيز را اقتصاد مى دانند اينها انسان را حيوان مى دانـنـد، حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است ، زير بناى همه چيزش است ، الاغ هم زير بـنـاى هـمـه چـيـزش اقـتـصـادش اسـت . ايـنها انسان را نشناختند اصلا كه چه هست . ما بايد بـاورمان بيايد به اينكه مملكت ما همه چيزش را فدا مى خواست بكند براى اسلام . الان هم مـى آيـنـد به من مى گويند مكرر، دست جمعى ، تنهائى كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم . مـعـقـول اسـت كـه بـگويد من شهيد بشوم براى اينكه شكمم سير بشود؟! براى شكمش مى خـواهـد شـهـيـد بـشـود؟! كـسـى معقول است كه تقاضاى شهادت بكند براى شكمش ؟! همچو مـعـقـول نـيـسـت ايـن معنا تقاضاى شهادت ، براى اينكه ادراك كرده است كه در شهادت موت نيست يك حيات جاويد است ، براى حيات جاويد است ، كه اين تقاضاى شهادت مى كند. زير بـنـا تـوحـيـد اسـت ، زيـر بنا عقايد حقه الهى است ، نه زير بنا شكم باشد اينهائى كه اقـتـصاد را زير بنا مى دانند، اينها منحط كردند انسان را از حد انسانيت به حد يك حيوانى مثل ساير حيوانات .
تلاش رژيم طاغوت در تباه ساختن نيروهاى انسانى
مـن مـى خـواهـم كـه هـمـه مـا باورمان آمده باشد كه جمهورى اسلامى است و بايد همه چيز ما اسـلامـى بـشـود. ما از آن وضع سابق كه اخيرا پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را من شـاهـدش بـودم و شـمـاهـا چـنـديـن سـال ، البـتـه هـيـچ كـدام پـنـجـاه سال يادتان نيست ، شماها چندين سالش را كه در زمان اين حكومت جائر بود، در نظر داريد كـه هـمـه وابـستگى به غرب بود و به آمريكا بود و تلخى هايش را هم همه ديديد. ذائقه هـاى شـمـا بـاز از آن چـيـزها تلخ هست ، حبس ها را، حالا خودتان هم حبس نرفتيد، دوستانتان رفـتـنـد، اهـل مـلتـتـان رفـتـنـد، حـبـس هـا، زجـرهـا، حـتـى گـاهـى بـراى مـن نـقـل كـرده انـد كـه ايـنـهـا نـقـلش هم مشكل است ، بعضى ها را در تاوه سرخ مى كردند، مى گذاشتند روى تاوه آهنى برق را متصل مى كردند سرخش مى كردند. اين تلخى ها در ذائقه ما هست و شما، ما حالا بايد باورمان بيايد كه آن بساط طاغوت بايد بر چيده بشود. همان راءس و رده بـالا بـرود و بـاقى اش باقى بماند، اين باز به مقصد نرسيديم . همه جا، در هـمـه وزارتـخـانه ها، در همه ادارات ، در بازار، در همه جا بايد جورى بشود كه وقتى كـه يـك كـسى وارد شد ببينيد كه وارد شده در يك مملكت اسلامى ، همه چيزش اسلامى است ، نـه كـم فـروشـى در ايـنجاست ، نه گرانفروشى و اجحاف هست در آن ، نه دروغ هست ، نه تـقـلب هـسـت ، نـه ايـن كـاغـذ بـازى هـاى ادارى هـسـت ، نـه آن مـجلات با آن عكس ها و با آن تبليغات كه جوان هاى ما را به تباهى كشيدند و نه آن بساطى كه در راديو و تلويزيون بود و شماها ديديد. مقصد آنهائى كه اينها را پيش آورده بودند، در
هـمـه جاها كه شما قدم مى گذاشتيد در آن يك چيز نمايان بود كه اشخاص عميق آن يكى را مى فهميدند و آنكه نگذارند جوان هاى ما رشد كنند، جوان هاى ما را بار بياورند به طورى كـه در قـيـد ايـن نـبـاشـد كـه مـملكتش چه در آن مى گذرد. اگر يك كسى عادت كرد كه اين مجلات را كه ديديد با آن عكس ها و با آن مسائل ، آن سينماها را كه ديديد كه با آن بساط و امثال ذلك و آن تلويزيون آن وقت و آن راديوى آن وقت و آن مدارس آن وقت و آن كنار دريا رفـتـن هـاى آن وقـت و آن مـراكز فحشاى آن وقت ، همه اينها در يك مطلب شريك بودند و آن ايـنـكـه جـوان هـاى مـا را بـى تـفـاوت كـنـنـد راجـع بـه مـسـائل خـودشـان . يـك جـوانى كه عادت كرد كه هر روز برود يا هر شب برود در سينما و آنـطـور مـسـائل را بـبـيـنـد، ايـن ديـگـر فـكـرش نـمـى رود دنـبـال ايـنكه نفت ما را كه مى خورد، كجا مى رود اين نفت ، اين ثروت ما كجا مى رود، اصلا تو فكرش ‍ نمى آيد اين . اين همان مثل آدم هروئينى مى ماند. يك آدم هروئينى اصلش فكرش دنـبـال ايـن نـيـسـت كـه چه مى گذرد. او همه اش دنبال اين است كه چه وقت ، وقت هروئين مى شـود يا وقت استعمال ترياك . آن كسى كه عادت كرد كه برود در اين مراكز فحشا، تمام هم و غمش همان مراكز فحشاست ، حالا چه مى گذرد در اين مملكت ، چه به سرش دارد مى آيد پـيـشـش مـطـرح نـيـسـت ، دنـبـال ايـن مـطـلب نـيـسـت . تـمـام ايـن مـسـائلى كـه در ايـن پـنجاه سال اخير اينها پيش آوردند و خصوصا در زمان اين دومى كه از اولى بدتر بود، تمام اين مـسـائل ديـكـتـه اى بـود كـه شده بود براى اينكه جوان هاى ما را بى تفاوت كنند، هر چه سـرشـان مـى آيـد بـه مـن چـه ربـطى دارد. آن كه مى رود در دريا با مثلا چه ، با هم آنجا بـازى مـى كـنـند، اينها ديگر فكر اينكه مسائل روز چه هست ، دولت ها چه مى كنند، اين مرد خائن چه به سر ما آورد، اصلا فكر اين در ذهن شان نمى آيد. اين روشن فكرها و نويسنده ها و آزاديخواه ها (نه همه شان ، بسيارشان ) يا توجه به اين ندارند كه اين برنامه ها و آزاد گـذاشـتن اين جوان ها و اين دخترها و اين پسرها براى اينكه هر كارى دلشان مى خواهد بـكـنـنـد، ايـن چـه بـه سـر اين مملكت مى آورد، يا توجه ندارند، يا مى دانند و اجير هستند، دنبال همان هستند فرياد مى زنند اى آزادى ازبين رفت ، اى آزادى . خوب آزادى از بين رفت ، چـه شـد؟ شـرابـخانه ها محدود شده يا گرفته شده ، مراكز فحشا را جلويش را گرفتند (حـالا تـمـامـش هـم بـاز مـعـلوم نـيـسـت ، مـن نمى دانم حالا پاكسازى شده يا نه ) ديگر نمى گـذارند اين دختر و پسر تو دريا بروند لخت بشوند با هم چه بكنند. اينها آزادى را اين مـى دانـنـد و هـمـان آزادى مـى دانند كه از غرب ديكته شد براى ما، نه پيش خودشان ، پيش خـودشـان اگـر ايـنـطـور بـود، ايـن ترقيات مادى را نمى كردند. ديكته شده براى ممالك اسـتـعـمـارى ايـن نـحو آزادى ها، اين آزاديها، آزادى هاى وارداتى است و اين بى انصاف هاى طـرفـدار بـه قـول خـودشـان حـقـوق بـشـر و ايـن بـى انـصـاف هـاى بـه قـول خـودشـان نـويـسنده (همه شان را نمى گويم ، بعضى شان ) و اين بى انصاف هاى آزاديخواه اين نحو آزادى را براى ما تبليغ مى كنند و تاءكيد مى كنند، آزاديى كه مملكت ما را بـه تـبـاهـى مـى كـشـد. مـمـلكت ، مملكت است به جوانش ، به نيروى انسانيش . چيزى كه نيروى انسانى را به باد بدهد، مملكت را به باد مى دهد. اگر يك مملكتى نيروى انسانى نـداشـتـه بـاشـد، ايـن مـملكت نمى تواند اداره بشود. و اين طور آزاديى كه اين آقايان مى خواهند، اين آزاديى است كه نيروى انسانى را به تباهى مى كشد و به آنجا مى كشد كه هر چه سرش بياورند حرف نزند، يعنى
حـرف نزدن مطرح نيست پيشش ، او تمام همش به اين است كه چه وقت تابستان بشود و چه وقـت ، وقـت ايـن بـشـود كـه بـرونـد دريـا، تـمام همش به اين است كه چه وقت شب بشود و بـرونـد بـه سـيـنـمـا، چـه وقـت اين مثلا قضاياى راديو تلويزيون پيش بيايد و بنشينند تـمـاشـا. نـمـى تـوانـد، هـمـانـطـورى كـه آدم تـريـاكـى نـمـى تـوانـد از پـاى مـنـقـل پـاشـود بـرود سـراغ فـرض كـنـيـد جـهـادسـازنـدگـى ، نـمـى تـوانـد از پـاى مـنـقـل فكر اين معنا را بكند كه به مملكت ما چه مى گذرد، فرهنگ ما چه شده ، اقتصاد ما چه شـده ، نـمـى تواند فكر كند، اينها هم مى خواهند همين جور باشند. آنهائى كه مى خواهند ما را غـارت كـنـنـد، مـى خواهند بى مزاحمت غارت كنند چرا مزاحم براى خودمان درست كنيم ، راه عـيـش و عـشـرت را بر اين جوان هاى تازه رس باز مى كنيم ، هر چه مى خواهند از اين عيش و عشرت ها بكنند ما هم آن مخازنشان را مى بريم اينها هم اين عيش و عشرتشان را بكنند. اينها فرياد بكنند و عيش و عشرت بكنند، آنها هم همه چيزشان را ببرند.
اسـلام ، رزمـنـده مـى خـواهـد، جـنـگـجـو مـى خـواهـد در مقابل كفار
اين پنجاه سال وضع ما اين بود، دامن مى زدند به همه چيزهائى كه در اين معنا مشترك بود كه جوان هاى ما را تباه كنند، بى تفاوت مى كردند. در همه اين معنا مشترك بود و حالا ما مى خواهيم كه باورمان آمده باشد، چه شماها كه در تلويزيون هستيد، در راديو هستيد و كار مى كنيد و چه ما كه طلبه هستيم و آنجا هستيم ، باورمان بيايد كه ما يك رژيم فاسدى كه همش بـه ايـن گـمـاشـتـه بـود كـه جـوان هـاى مـا را فـاسد كند، تباه كند،بى تفاوت نسبت به مـسـائل اسـاسـى خـودش بـكـند، باورمان بيايد كه آن رفته كه يك رژيم اسلامى انسانى بـيـايـد كـه در هـمـه امـور جـدى بـاشـد اسـلام شـوخـى هـم نـدارد، هـمـه اش جـدى اسـت . هـزل نـدارد، لغـويـات نـدارد، لهـويات ندارد، همه اش جدى است ، جديات است ، هم در امور مادى ، كه اسلام هر دو جهت را دارد، هم امور مادى و هم امور معنوى كه همه اش جد است ، لهو و لعـب و لغو و آن چيزهائى كه اسلام جلويش را گرفته همان هائى است كه اينها دامن به آن مـى زنند. هر چيزى ديديد كه اينها ترويجش مى كنند بدانيد آنى است كه اسلام جلويش را گـرفته . آن چيزهائى كه اسلام جلويش را گرفته است همين هائى است كه جوان هاى ما را بـه تـبـاهـى مـى كـشـد. اسـلام رزمـنـده مـى خـواهـد، جـنـگـجـو مـى خـواهـد در مقابل كفار، در مقابل آنهائى كه هجوم مى كنند به مملكت ما، اسلام مجاهد مى خواهد درست كند، نمى خواهد يك نفر آدم عياش درست كند كه اين آدم عياش ، عياشى اش را بكند و همه چيزش را از بـيـن بـبـرنـد، هـمـه شـرافـتـش را از بـيـن بـبـرنـد و ايـن بـاز مـشـغـول عـيـاشـى و رقـصـيـدن بـاشـد. اسـلام جـد اسـت ، يـك مـسـلك جـدى اسـت ، هـزل در آن نـيـسـت ، لغـو در آن نـيـست ، لهو در آن نيست ، بازى در آن نيست . آن بازيى كه اسـلام اجـازه داده تـيـرانـدازى اسـت و اسـب سـوارى ، مـسـابقه در اسب سوارى ، مسابقه در تيراندازى ، آن هم جنگ است آن را اجازه داده ، حتى برايش رهان هم قرار داده اند يعنى شرط بندى هم بكنند، آن را اجازه داده اند لكن مساله جدى است آنجا، تربيت است و اينها مى خواهند كـه مـا را بـه هـمـان حـالى كـه بـوديـم ،اسـم جـمـهـورى اسـلامـى و رسـم و واقعيت ، همان مسائل طاغوتى و همان مسائل باشد.
جديت در پياده كردن محتواى اسلام و سالم سازى برنامه هاى راديو و تلويزيون
ما بايد جديت كنيم كه همانطورى كه راى داديم به جمهورى اسلامى و اسم جمهورى اسلام الان در ايـران اسـت ، مـحـتـوايـش را اسـلامـى كـنيم ، يعنى راديو تلويزيون كه شما هستيد اسلامى باشد، لغويات و لهويات و نمى دانم صورتهاى كذا نباشد. اصلاح بايد بشود ايـنـهـا، البـتـه مـا بـخـواهـيـم جـوان هـامـان كـه چـنـديـن سـال از آن وقـتـى كـه چـشـم بـاز كردند در فساد بودند و در مراكزى بودند كه همه اش فـسـاد بـوده و ايـن جـور بـزرگ شـدنـد، بـرنـامـه هـم ايـن بـوده كـه ايـنـها را اين جورى بـزرگـشـان كـنـنـد، بـخـواهـيـم بـرگـردد بـه حال اول ، طولانى است ولى اميدواريم كه برگردد و الحمدلله تحولاتى كه الان دارد مى شود و شده است تقريبا راه صد ساله را بـا يك شب جوان هاى ما دارند مى پيمايند، تحولات ، تحولات تند سريعى بوده و اميدوار كـنـنـده اسـت . مـا ميل داريم ، الان راجع به تلويزيون صحبت دارم مى كنم ، يك چيزى كه از هـمـه رسـانـه هـا حـسـاسـتـر اسـت ، تـلويـزيـون از هـمـه مـسـائل تـبـليـغـى و آلات تبليغى حساستر است ، براى اينكه هم گوش است و هم چشم . در چـيـزهاى ديگر حتى راديو فقط گوش استفاده مى كند، در نمى دانم روزنامه ها و مطبوعات چـشـم از آن اسـتـفاده مى كند، راديو تلويزيون گوش است و چشم ، آن هم نه به اينكه مثلا تـيراژش مثل روزنامه كذا، ده هزار، بيست هزار، صد هزار، يك ميليون باشد، همه مملكت است ، الان هـم وضـع جورى شده است كه در دهات هم كه مى رويد آن مرد دهاتى كه شايد درست خرج عائله اش را نتواند ادا بكند، يك راديو خريده است يا يك تلويزيون دارد. همه جا هست ، يـعـنى اين چيزى كه در تلويزيون نشان داده مى شود در همه سطح مملكت و در بيرون هم هـر جـا كـه مـوج هـا بايد بروند همه جا منتشر مى شود. اين حرفى كه در راديو گفته مى شـود و در راديـو تـلويـزيـون گـفـتـه مـى شـود، مـال يـك طـايـفـه نـيـسـت ، مـال يـك جـمـعيت نيست ، مال يك مملكت نيست ، همه جاست ، همه قشرها هستند. ما اگر اين دستگاه كـه بـايد يك دستگاه آموزنده باشد، يك دستگاهى باشد كه آن تباهى ها، آن چيزهائى كه جوان هاى ما را به تباهى كشيد و مى كشد حذف بشود، به جاى آن آموزندگى باشد، امور اخـلاقـى بـاشـد، امـور فرهنگى باشد، چيزهائى كه به درد جوان هاى ما مى خورد و جوان هـاى ما را تربيت مى كند، اين بايد يك همچو عضو حساس و يك همچو آلتى كه همه جا و در هـمـه قـشـرها اين پا دارد، همه جا هست ، حاضر است همه جا،الان اينجا هست اگر فردا هم مثلا راديـو تـلويـزيون اين حرف ها را بگويد، همه جا مى شنوند، يك مطلبى است همه جائى ، ايـن اگـر آمـوزنـده بـاشـد، هـمـه مـلت را بـرايـش آمـوزندگى دارد و اگر خداى نخواسته انـحـراف داشـتـه بـاشـد، هـمـه مـلت را بـه انـحـراف مـى كـشـد. مـا مـى خـواهـيـم كه راديو تـلويـزيـونـمـان كـه پـيـشـتر در خدمت طاغوت بود، حالا در خدمت خدا باشد، در خدمت اسلام بـاشـد و اسـلام مـى خـواهـد كـه هـمـه مـسـائل جـدى بـاشـد، مـسـائل مـمـلكـتـى مـسـائل جـدى بـاشـد، مـسـائل روحـى مسائل جدى باشد، جد است در آن ، حتى در اين امور تفريحى هم در اسلام يك جورى است كه بـاز در آن جـد پـيـدا مـى شـود. عـائله هـم كـه وقـتـى انـسـان مـى خـواهـد تـشـكـيـل بـدهـد يـك نـحـو جـدى در آن هـسـت و زيـاد و يـك دقـت هـاى زيـاد بـراى تـشـكـيـل يك ازدواج ، از قبل از اينكه ازدواج بكند دستور هست . زن چه مردى را انتخاب كند، مرد چه زنى را انتخاب كند. بعد هم حتى اوقات ازدواج يك اوقات
مـثـلا بـا بـركـتـى بـاشـد. بعد هم كيفيت ازدواج و كيفيت همه چيز يك برنامه خاصى داشته باشد. بعد هم زمان حمل براى مادر چه برنامه هائى باشد بعد هم وقتى كه بچه را شير مـى دهـد در زمـان شـيـردادن چـه برنامه هائى باشد بعد هم در دامن مادر كه مى خواهد بچه تـربـيـت بـشـود چـه جـور تربيت بشود. بعد هم در حمايت پدر كه بچه مى خواهد تربيت بـشـود، چـه بشود. بعد هم در مدرسه كه مى رود چه باشد، براى اينكه برنامه همه مكتب هـاى تـوحـيـدى كـه اسـلام در راءس آنهاست برنامه آدم درست كردن است ، مى خواهند انسان درسـت كـنـند. قرآن اصلا آمده است كه يك انسان صحيح درست كند، انسان ساز است . از اين جـهـت هـمـانـطـورى كـه يـك كـشـاورز اگـر بـخـواهـد يـك زراعـت سـالم خـوب تـحـويـل بـگـيـرد، زمـيـن را بـايـد، شـرايـطـى دارد كـه بـايـد روى آن شـرايـط عـمـل كـنـد، آب چه وقت بايد داده بشود، چه آبى بايد باشد، چه كودى بايد ريخته شود روى آن ، چـه وقـت بـايـد شـيـار بشود، چه رسيدگى هائى به آن بايد بشود، همه اينها بـراى ايـن است كه يك ثمره اى ، يك گندمى را مى خواهد. تمام اينهائى كه عرض كردم و بـسـيارى از چيزهائى كه هست و حالا در ذهن من فرض كنيد نيست يا طولانى مى شود، براى اين است كه اسلام ماها را يك نباتى كه بايد آن جور تربيت بشود و بعد هم وقتى كه به مرتبه حيوانيت رسيد، اين جورى بايد تربيت بشود تا برساندش به يك انسانى . زير بـنـا اقـتـصاد نيست ، براى اينكه غايت انسان ، اقتصاد نيست . انسان زحمتش براى اين نيست كـه فـقـط شكمش را سير كند يا جوان هايش را بدهد شكمش سير بشود، حرف است اينها. از ايـنـجـا تا لانهايت انسان هست ، اين انسان مردنى نيست ، انسان تا آخر هست و برنامه اسلام اين است كه اين انسان را جورى كند كه هم اينجا صحيح باشد و هم آنجا صحيح باشد. راه مـسـتقيم ، نه طرف شرق ، نه طرف غرب ، صراط مستقيم ، يك سرش اينجاست ، يك سرش هـم لانهايت . ما مى خواهيم كه آنقدرى كه مى توانيم ، البته قدرت ما كم است ، آنقدرى كه مـى تـوانـيـم ايـن مـمـلكـت را از ايـن حـال طـاغـوتـى مـتـبـدلش ‍ كـنـيـم بـه يـك حال توحيدى ، اسلامى و اين بايد با كمك همه باشد، يكى نمى تواند اين كارها را بكند، يـك جـمـعـيـت نـمـى تـوانـد، هـر كـس در هـر كـارى كـه مشغول است بايد آن كار را خوب انجام بدهد، آن كار را الهى اش كند، از طاغوتى بيرونش كند. خداوند انشاءالله همه شما را موفق كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 18/6/58
فرمان مام خمينى به ثقه الاسلام برقعى
بسم الله الرحمن الر حيم
جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد رضا برقعى دامت افاضاته
پـيرو درخواست مكرر آقايان محترم ، ايرانيان مقيم قطر، مقتضى است جنابعالى مسافرتى بـه آنـجـا نـمـوده و بـه وضـع مـنـطقه از نزديك رسيدگى نموده و چنانچه مصلحت ديديد، مـدتـى در آنـجـا اقـامت نموده و مانند مسافرت هاى قبلى كه به آن منطقه كرده ايد در رفع مـشـكـلات مـذهـبـى اهالى سعى كافى مبذول داريد. اميد است آقايان محترم نيز با جنابعالى هـمـكـارى هـاى لازم را بـنـمايند از خداى تعالى موفقيت همگان را در پيروزى اسلام و مسلمين خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 18/6/58
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع نـمـايـنـدگـان عـشـايـر بـختيارى مسجد سليمان و جهاد سازندگىيزد
برنامه بوده است كه ملت ما را با هر وسيله اى كه مى توانستند عقب نگه دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
بـرنـامـه ايـن بـوده اسـت كـه مـلت مـا را بـا هر وسيله اى كه مى توانستند عقب نگه دارند، مـراكـزى كـه ذخـائر مـا زيـر زمـيـنـى هـسـت ، روى زمـينش اهالى همان جا هم به فقر و مسكنت زنـدگـى كـنند، مراكز تعليمى ما را طورى بكنند كه جوان هاى ما از تعليم صحيح بهره بـردارى نكنند و وضع كشاورزى ما را آنطورى كه ديديد به اسم اصلاحات به آن فساد بـكـشـنـد، هـمـه نيروهاى انسانى ما را هدر بدهند. اينها يك برنامه اى بوده است كه ماءمور اجـرا بـودنـد و اين پدر و خصوصا اين پسر خوب هم اجرا كردند، مطابق دلخواه ارباب ها عـمل كردند و اينكه در آن كتاب نوشته است ماءموريت براى وطنم ، اين كلمه صحيح است اما مـاءمور از جانب آمريكا و ديگران بوده است براى اينكه نگذارد اين وطن ، وطن باشد و شما گـمـان نـكـنـيـد كـه فـقـط در مـسـجـد سـليـمـان و در بـخـتـيـارى و در عـشـايـر و آنـجـا اين مـسـائل هست ، اين عقب افتادگى در همه جا هست بعضى از شهرها را كه بسيارى از سران آن شـهـرهـا سـر سپرده بودند، آنها را يك قدرى رسيدگى كردند و بعضى هم كه نمى شده است كه رسيدگى نكنند كرده اند لكن در همان شهرها هم وقتى اطرافش را ملاحظه كنيد همين مشكلات هست . شما تشريف ببريد تهران و آن زاغه نشين هاى تهران و آن محله هائى كه در حاشيه شهر واقع شده است ملاحظه كنيد، قطعا خواهيد فهميد كه وضع آن حاشيه نشين هاى شهر كه از جاهاى ديگر آمدند اينجا ساكن شدند و به واسطه همان اصلاحات ارضى اينها مـجـبـور شـدنـد حـركـت كـنـنـد، بـدتـر از وضـع مـسـجـد سـليمان و وضع بختيارى هاست . خـيـال نـكـنـيـد كـه آنـجـاهـا شـهـرهـا هـمـه كـارهـايـشـان درست است و فقط مسجد سليمان يا امـثال او اينطور است ، همان زاغه نشين هاى تهران كه من نجف كه بودم صورت محله هايشان را پـيـش من آوردند، گمان مى كنم حدود سى محله نوشته بودند محله هاى اسم برده بودند كـه فـلان مـحله در كجا، فلان در كجا، فلان در كجا، فلان ها حصير نشينند، فلان ها زاغه نـشـيـنـنـد، ايـنـها هم هيچ يك از اين چيزهائى كه مربوط به يك شهرى است ندارند، نه آب دارنـد، نـه بـرق دارنـد، نـه اسـفـالت دارنـد. ايـنـهـا آب را هـم بـايـد از آن گودال ها، پله هاى زيادى را طى بكنند و بيايند لب خيابان تا برسند به يك شير آبى و آب بـبـرنـد براى بچه هايشان . هر چندين نفرشان در يك سوراخى كه نمى شود اسمش را خـانـه گـذاشـت ، يـا يـك چـيـزى درسـت كـرده انـد يك حصيرى درست كرده اند اين طورى زندگى مى كنند. و اين مساله اى است كه در
بـسيارى از جاهاى مملكت هست و از اطراف هم اين عشايراطراف اينجا مى آيند همين حرف هائى كـه شـمـا مـى زنـيـد كه ندارد هيچى آنها هم مى گويند. منتها هر كسى محيط خودش را اطلاع دارد و از مـحيطهاى ديگر بى اطلاع است ، خيال مى كند جاهاى ديگر درست شده اينجا نشده . نـخـيـر، بـنـابـر ايـن بـوده اسـت كـه ذخائر ما را ببرند و خود ما در يك مملكت غنى اى ، يك مملكتى كه داراى همه چيز است گرسنه به سر ببريم .
و مـن امـيـدوارم كـه بـا ايـن تـحـولى كـه الان شـده اسـت و دست آنها كوتاه شده است و دست چپاولگران كوتاه شده است و ملت ايران قيام كرد و جبارها را خارج كرد و اين چيزهائى هم كـه حـالا هـسـت ايـنـهـا هـم از بـيـن خـواهـنـد رفـت و مـمـلكـت هـم مـال خـودتـان خـواهـد شـد و دولت هـم اسـلامـى اسـت و اول بـرنـامـه اش ايـن اسـت كـه از روسـتـاهـا و از آنـجـا شـروع كـنـنـد بـه اصـلاحـات و مشغول هم هستند لكن اينقدر پريشانى زياد است و اينقدر آشفتگى زياد است كه اينها در عين حـالى كـه هـمـه مـشـغـولنـد، نـمـى توانند برسند به اين زودى ، اين البته بايد با يك مـهـلتـى بـاشد و مسلما انشاءالله خواهد كه ميسر شد خصوصا براى مراكزى كه نفت زير پـايـشـان اسـت ، ايـن مـراكـزى كـه ايـن ذخـيـره زير پايشان است و اينها رويش نشسته اند گرسنگى مى خورند، البته بايد اينجاها همه درست بشود و در صدد هم هستند، آقاى مدنى هـم مـورد رضايت ماست ، اميدوارم كه ايشان هم فعاليت هايشان را ادامه بدهند، دولت هم كمك بكند و مسائل انشاءالله حل بشود.
مابايد فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند
مهم اين است كه ما اين چيزى كه بايد پيش همه برادرهاى ما مطرح باشد اين نباشد كه هر چـه هـست مربوط به همين ماديات و همين طبيعيات باشد، بايد ما فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند. اگر اسلام در اين مملكت ، احكام اسلام در اين مملكت پياده بشود، همه جهات مـادى و مـعـنـوى تاءمين خواهد شد. اسلام برنامه اش است كه مابين فقير و غنى و نمى دانم كـرد و تـرك و لر و اينها فرق نگذارد، همه برادر و همه برابر و براى همه است و شما بـاز هـمـيـن نـهضتى را كه داريد، نهضت اسلامى با همان نيت اسلامى و نهضت اسلاميش ادامه بدهيد و اميدوارم كه موفق بشويم به اينكه اين جمهورى اسلامى را آنطورى كه اسلام مى خـواهـد ما پياده كنيم و اگر چنانچه آنطور بشود، مطمئن باشيد كه براى همه قشرها رفاه هست ، هم دراينجا و هم در آن طرف .
خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت بدهد و همه تان با هم دوست و رفيق و همه كمك هـم بـاشـيـد و كمك دولت باشيد. دولت ديگر از خودتان است ، فاصله نيست ما بين شما و مـابـين دولت ، و ماموران دولت هم مى دانند كه جمهورى اسلامى است ، ديگر آن تحميلاتى كـه آنـوقـت هـا هـر كـس مـى رفـت در هـر جـا، مـامـور مـى شـد در هـر جـا بـه مـردم تـحـميل مى كرد، ديگر در جمهورى اسلامى نيست اينطور. همه برادر با هم و همه با هم اين نهضت را پيش ببريد و به سعادت و سلامت انشاءالله برسيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 18/6/58
فرمان امام خمينى به ثقة الاسلام محمدى گلپايگانى
بسمه تعالى
جـنـاب مـستطاب ثقه الاسلام آقاى حاج شيخ غلامحسين محمدى گلپايگانى دامت افاضاته ، طـومـارى بـه امـضـاء گـروه بـسـيـارى از كـارمـنـدان و پـرسـنـل مـحـتـرم نـيروى هوائى پايگاه اصفهان واصل گرديد كه در خواست كرده بودند جـنـابـعـالى كماكان در آن پايگاه بمانيد و به ارشاد و تبليغ و رفع مشكلات اجتماعى و ديـنـى آنان اشتغال داشته باشيد. با توجه به وضع حساس كنونى و سابقه و آشنايى جـنـابـعـالى بـا مـحـيـط مـذكـور مـقـتـضـى اسـت دعـوت آقـايـان محترم را بپذيريد. اميد است پـرسـنـل مـحـتـرم نـيـز از همكارى هاى لازم در راه پيشبرد اهداف عاليه اسلام با جنابعالى دريغ ننموده و قدردانى كنند.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 19/6/58
پيام امام خمينى به مناسبت در گذشت آيت الله طالقانى
انالله وانا اليه راجعون و فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر
بسم الله الرحمن الرحيم
عمر طولانى اين عيب را دارد كه هر روز عزيزى را از دست مى دهد و به سوگ شخصيتى مى نـشـيـنـد و در غـم بـرادرى فرو مى رود. مجاهد عظيم الشان و برادر بسيار عزيز، حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاى طالقانى از بين ما رفت و به ابديت پيوست و به ملا اعلى با اجداد گرامش محشور شد. براى آن بزرگوار، سعادت و راحت و و براى ما و امت ما تاءسف و تـاثـر و انـدوه . آقـاى طـالقـانـى يـك عـمـر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند. او يك شـخـصـيـتى بود كه از حبسى به حبس و از رنجى به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچ گـاه در جـهـاد بـزرگ خـود سـسـتى و سردى نداشت من انتظار نداشتم كه بمانم و دوستان عـزيـز و پـر ارج خـودم را يـكـى پـس از ديـگرى از دست بدهم . او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گوياى او چون شمشير مالك اشتر بود، برنده بود و كوبنده . مرگ او زود رس بود و عمر او با بركت . رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او كه در راس پـرهـيـزكـاران بـود و بـر روان خـودش كه بازوى تواناى اسلام . من به امت اسلام و ملت ايران و عائله ارجمند و بازماندگان او اين ضايعه بزرگ را تسليت مى دهم . رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه حق
والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى

next page

fehrest page

back page