صحيفه نور جلد ۶

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱۴ -


تاريخ : 4/3/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـينى در جمع بانوان سازمان حمايت خانواده هاى قم و گروهى از اهالىبناب
خيانت و ستم به زنان و مردان ، به اسم خدمت !!
بسم الله الرحمن الرحيم
چـه خـوب نهضتى بود، چه خوب قيامى . ما هر روز تقريبا با قشرهاى مختلف ، با گروه هـاى مـختلف از اقشار ايران مواجه هستيم . الان در اين مجلس خانم هاى محترم قم كه فعالانه بـراى اسـلام و نهضت و براى تربيت جامعه فعاليت مى كنند با آقايان بنابى كه از راه دور آمده اند در يك مكان مجتمعيم . اين قبل از نهضت هيچ تحققى نداشت ، شما يك راهى داشتيد ما يك راهى ، آقايان هم يك راهى . چه خوب نهضتى كه همه ما را در يك مكان مجتمع كرده است كـه بـا هـم صـحـبـت كـنـيـم ، مـسـائلى كـه احـتـيـاج بـه آن داريـم طـرح كـنـيـم ، دردهـاى دل را بگوئيم به هم و راه جبرانش را هم گفته بشود و شايد با گفتن درد و درمان بتوانيم به يك جائى برسيم .
دردها زياد است و زيادتر بود و بحمدالله يك مقدارى از آن رفع شد. آنهائى كه براى ما دردهاى عظيم پيش آوردند، آنهائى كه به كشور ما خيانت كردند، آنهائى كه به بانوان ما بـيـشـتـر ظلم كردند تا به مردها، آنها كه بانوان را به طورى به آنها ظلم كردند و به صـورت ايـنـكـه مـى خـواهيم خدمت بكنيم آنها را به عقب راندند، به آنها ظلم زياد شد، به مـردهـا هـم شـد، بـه همه اقشار ظلم شد، بحمدالله دست آنها كوتاه شد و اميدواريم كه اين قـشـرهـاى ضـعـيـفـى كـه مـثـل حـيـوانـات ضعيف زير زمين مى لولند و مى خواهند ريشه هاى گل ها را فاسد كنند آنها هم انشاء الله از بين بروند.
ما بيزار هستيم از اسلام منهاى روحانيت ، اسلام منهاى روحانيت خيانت است
دردهاى حالا هم زياد است ، دردهائى كه به واسطه خيانت هائى كه به ما كردند و به ملت مـا كـردند، تتمه آن باقى است ، خيانت ها و تبليغاتى كه بر ضد اسلام و بر ضد قرآن كـريـم كـردنـد و قـشـرهـا را خـواسـتـنـد از قرآن كريم جدا كنند و خواهران و برادران ما را خـواستند از اسلام دور كنند، اينها باز يك مقدارشان هست با صورت هاى مختلف . شما زحمت كـشـيـديد، زن و مرد زحمت كشيد، به خيابان ها ريخت ، جورها كشيد، خون ها داد كه اسلام را زنده كند، براى اسلام خون داد، براى شهادت داوطلب شد، آن كه مى خواست ملت ما، آن كه به او راى داد ملت ما، جمهورى اسلامى بود، اسلام مورد نظر بود. الان قشرهائى هستند كه مى خواهند اسلام را كنار
بگذارند با نوشتن ، با گفتن ، با اجتماعات . اين درد بزرگترين دردى است كه الان ملت مـا بـه آن مـبـتـلا هست و ما از آن نگرانيم كه ملتى كه راى داد بر جمهورى اسلامى ، 5/99 درصـد راى داد بـر جـمـهـورى اسـلامـى ، يعنى ما اسلام را مى خواهيم ، اگر براى صرف جـمـهـورى بـود، هـمچو رائى نبود، اگر براى جمهورى دموكراتيك بود، همچو رائى نبود، ديـگـران هـم از ايـن حـرف ها سابقا گفتند و شكست خوردند. ملت ما براى اسلام قيام كرد و براى اسلام راه را پيمود و براى اسلام خون داد.
الان قـشـرهـائى هـسـتـنـد كه مى خواهند اسلام را كنار بگذارند. جمهورى تنها، از اسلام مى تـرسـند، جمهورى تنها، جمهورى دموكراتيك . آنها كه مى خواهند يك قدرى در پرده صحبت كنند، جمهورى دموكراتيك اسلام . اينها همه خدعه است . اينها براى اين است كه از اسلام مى تـرسـنـد. اسـلام را مـخـالف مـى دانـنـد بـا هـواهـاى نفسانى خودشان ، بيدار باشيد اگر انـحـرافـى باشد از جمهورى اسلام ، هر انحرافى اگر از جمهورى اسلامى باشد، خلاف مـسـيـر شـماست ، خلاف مسير اسلام است . مسلمين توجه داشته باشند كه در حزب هائى كه صـحـبـتـشـان از اسـلام نـيـست ، صحبتشان از دموكراتيك است ، قشرهائى كه به اسلام كار نـدارنـد گـرچـه بـه آزادى كار دارند، آزادى را مى خواهند اما آزادى به غير اسلام ، ملت ما تـوجـه كـنـنـد كـه لااقل داخل اينطور حزب ها نشوند. شما عزيزان خودتان را براى اسلام داديـد، حـالا كـه عـزيـزهـا را داديد، به ضد اسلام بخواهيد وارد بشويد، هدر مى دهيد خون عـزيـزان خـودتان را. توجه بكنيد، اينها مى خواهند هدر بدهند خون شما را. اجتماعات اينها بـر ضد اسلام است . چند روز پيش اجتماع زياد داشتند به بهانه و حرف هايشان بر ضد اسـلام بـود. بـا ايـنـها همكارى نكنيد. مسلمين با اينها همكارى نكنيد. خودتان را از اينها دور نـگـه داريـد. از ايـنها اجتناب كنيد. اينها آزادى منهاى اسلام را مى خواهند، اين غير از طريقه شـمـاسـت ، شما اسلام را مى خواهيد. ما اسلام را مى خواهيم كه اسلام آزادى به ما بدهد، نه آزادى منهاى اسلام . آنها استقلال منهاى قرآن را مى خواهند ما قرآن را مى خواهيم ما اگر تمام آزادى هـا را به ما بدهند، تمام استقلال ها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگيرند مـا نـمـى خـواهـيـم . مـا بـيـزار هـسـتـيـم از آزادى مـنـهـاى قـرآن ، مـا بـيـزار هـسـتـيـم از اسـتـقـلال مـنـهـاى اسـلام . مـا بيزار هستيم از اينكه بگويند اسلام منهاى روحانيت ، اسلام ى مـنـهـاى روحـانـيـت خـيـانـت اسـت . مـى خـواهـنـد اسـلام را بـبـرنـد، اول روحـانـيـت را مـى بـرند، اول مى گويند اسلام را مى خواهيم ، روحانيت را نمى خواهيم ، روحانيت استثناء شود، اسلام در كار نيست ، اسلام با كوشش روحانيت به اينجا رسيده است .
بيدار باشيد، توطئه بزرگ در كار است
بـيـدار بـاشـيـد، خـانـم هـا بـيـدار بـاشـيـد، آقـايـان بـيـدار بـاشـيـد، مسائل شخصى خودتان را كنار بگذاريد. مسائل جزئى را كنار بگذاريد. احتياجات را كنار بـگـذاريـد. امـروز وقت اين نيست كه من محتاج هستم ، من چيز ندارم . امروز وقت اين است كه ما اسـلام را تـقـويـت كـنـيم . همه اقشار بيدار باشند. كارگرها بيدار باشند. دهقان ها بيدار بـاشـنـد. بـازارى هـا بـيـدار باشند. دانشگاهى ها بيدار باشند، تز اسلام منهاى روحانيت يعنى لااسلام ، درجه اولش اين است ، بعد هم كتاب هاى روحانيت را به دريا
بريزند.
بـيـدار باشيد. من توجه شما را به اين خطر، به اين خطر عظيم عطف مى كنم خطر بزرگ اسـت بـا صـورت هـاى (آزادى مـا مـى خـواهـيـم ، دمـوكـراتـيـك مـا مـى خـواهـيـم ، اسـتـقـلال مـى خواهيم ) اسلام چه ، منهاى اسلام ، در تمام حرف هايشان اسلام در كار نيست . اگـر اسـلام نبود، شما حالا در زاغه ها بوديد، شما در خارج كشور بوديد. اگر در كشور بـوديـد، در زاغـه ها زندگى مى كرديد، در بيغوله ها زندگى مى كرديد، نمى توانستيد ظاهر مى شويد. اسلام است كه شما را آزادى داد و آورد در ميدان ، بر ضد اسلام قيام نكنيد. خـواهـران مـن ! عـزيـزان من ! برادران من ! عزيزان من ! توجه داشته باشيد توطئه در كار اسـت ، تـوطـئه بـزرگ در كار است ، توطئه در كار است ، قشرهاى مختلفى كه به اسلام پشت كرده اند و از اول توجه نداشتند، دارند با هم جمع مى شوند.
بـايـد تـجـديـد نـظـر كـنـند، بايد در كارهاى خودشان تجديد نظر كنند، در اجتماعاتشان تـجـديـد نـظـر كـنـنـد، مـلت نـمـى تـوانـد تـوطـئه را تـحـمـل كـنـد، مـا تحمل نمى كنيم اين توطئه را، اينها توطئه است ، توطئه بر ضد اسلام تـوطـئه بـر ضـد مـلت . آزادى هـسـت تـوطئه نيست ، آزادى معنايش اين نيست كه بنشينيد بر خـلاف اسـلام صـحـبـت كـنيد، آزادى در حدود قانون است ، دين كشور ما اسلام است ، آزادى در حـدود اين است كه به اسلام ضرر نخورد، قانون اساسى ما دين را اسلام مى داند. خداوند انشاء الله شر مفسدين را قطع كند. خدا به شماها توفيق عنايت كند، سلامت و سعادت عنايت كند. من از همه شما تشكر مى كنم و اميدوارم كه با اراده قاطع ، با تصميم قاطع به پيش برويد. سلام بر همه شما، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير كهنوج و اساتيد دانشگاه  
تعدى پنجاه و چند ساله به ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
چـه فـرصـت هـاى خـوبـى بـراى مـا در ايـن انـقـلاب حـاصـل مـى شـود و حـاصـل شده است . ما از شما عشاير و از ساير عشاير اقشار ايران جدا بـوديـم ، مـا را جـدا كـرده بـودنـد، مـا را از دانـشگاه جدا كردند، ما را از قشرهاى ديگر جدا كردند، از ارتش جدا كردند، از فرهنگيان جدا كردند و از عشاير.
نـمـى تـوانـسـتـيـم بـا هـم در يـك محلى مجتمع بشويم و مسائلى كه لازم است با هم در ميان بـگـذاريـم ، شـمـا مـشـكـلات خـودتـان را بيان كنيد و ما هم مشكلات خودمان را. اين نهضت از بـركـاتـش ايـن بـود كـه ايـن فـرصت را براى ما پيش آورد كه مى توانيم با شما مجتمع شويم و مى توانيم مسائل را با شما در ميان بگذاريم . ايشان ذكر از مستكبرين و مستضعفين كردند و من بايد بيان مستضعف و مستكبر را به اندازه اى كه در اين مجلس مناسب است عرض كـنـم . مـسـتـكـبـريـن منحصر نيستند به سلاطين ، منحصر نيستند به روساى جمهور، منحصر نيستند به دولت هاى ستمگر، مستكبرين يك معناى اعمى دارد. يك مصداقش همان اجانبى هستند كـه تمام ملت ها را ضعيف مى شمرند و مورد تجاوز و تعدى قرار مى دهند، يك مورد هم همين دولت هـاى جـائر و سـلاطـيـن سـتـمگر كه ملت هاى خودشان را ضعيف مى شمرند و به آنها تـعـدى مـى كـنـنـد، دسـت تـعـدى بـه مـلت هـا دراز مـى كـنـنـد، چـنـانـكـه در اين پنجاه و چند سال شما مبتلا بوديد و ما هم مبتلا بوديم و همه ملت مبتلا بودند ملت را ضعيف مى شمردند و مـلت را از روى اسـتكبار نظر مى كردند و به ملت تعدى مى كردند و تجاوز مى كردند. آنها رفتند و انشاءالله بر نمى گردند.
نعمت آزادى وسيله اى است براى خدمت به خالق و خلق
امـروز روزى اسـت كـه خـداى تـبـارك و تـعـالى بـه مـا آزادى و اسـتـقـلال مـرحـمـت فـرمـوده اسـت و مـا را بـا ايـن آزادى و استقلال امتحان مى كند. ما را آزادى مرحمت فرموده است كه ببيند در اين آزادى ما چه مى كنيم . مـا مـسـتـقل شديم و خداوند به ما اين مرحمت را فرمود تا ما چه بكنيم ، آيا ما هم از مستكبرين باشيم يا از مستضعفين ؟ هر فرد مى شود كه مستكبر باشد و مى شود مستضعف باشد. اگر من به زير دست هاى خودم ولو چهار نفر باشد تعدى و تجاوز كردم و آنها را كوچك شمردم ، بنده خدا را كوچك
شـمـردم مـن مـسـتكبرم و او مستضعف و مشمول همان معنائى است كه مستكبرين و مستضعفين هستند. اگـر شـمـا كـسـانـى كـه زيـر دسـتتان هست ضعيف شمرديد به آنها خداى نخواسته تعدى كرديد، تجاوز كرديد، شما هم مستكبر مى شويد و آن زير دست ها مستضعف . ببينيم ما از اين امـتـحـان ، از ايـن بـوتـه امـتـحـان چطور بيرون مى آئيم ، آيا سرفراز بيرون مى آئيم يا گـردن كـج و شـكـسـتـه ؟ آيـا مـا بـا بـندگان خدا به طور، به طورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است رفتار مى كنيم حالا كه آزاد شديم ، آزادى را وسيله براى خدمت به خـلق و خدمت به خالق قرار مى دهيم يا آزادى را براى مخالفت با خدا و استكبار مردم ؟ هيچ فـرق نـيـسـت مـا بـيـن مـن طـلبـه و ايـن آقايان اهل علم و شمايى كه از عشاير محترم هستيد و بازارى و ارتشى و ادارى و همه و همه ، ما الان در تحت مراقبت هستيم ، مراقبت شديد، امتحان الهـى . نـعـمـت هـا گـاهى براى امتحان است تا آن اشخاصى كه نالايقند، آن اشخاصى كه فـرصـت طـلبـنـد ايـنها كارهاى خودشان را بكنند و مستحق عذاب بشوند آنهائى كه لايقند، آنـهـائى كـه شـريـفند آنها هم كارهاى شرافتمندانه خودشان و خدمت به هموطن خودشان را بـكـنـنـد تـا سـعـادتـمـنـد بـاشـنـد. بـسـيـار مـشـكـل اسـت ، بـسـيـار مـشـكـل است كه از اين امتحانى كه خداى تبارك و تعالى ما را در معرض آن قرار داده است از عـهـده بـرآئيـم ، و بـسيار مراقبت مى خواهد كه مبادا خداى نخواسته ما از امتحان بد درآييم . اگـر از امـتـحـان بـد درآيـيـم مـمـكـن اسـت كـه بـاز عنايت خدا برگردد و آزادى سلب شود، اسـتـقـلال گـرفـتـه بـشـود. هـمين دنيا ممكن است كه ما اگر چنانچه بر خلاف موازين الهى رفـتار كنيم و اين آزادى را اسباب دست براى تعدى به مظلومان قرار بدهيم ، در همين دنيا مـمـكـن اسـت مـا مـجازات بشويم . و اميد است كه در همين دنيا مجازات بشويم ، مجازات ما به عـالم ديـگر نرسد. مجازات عالم ديگر غير از اين مجازات هاست . ما نمى توانيم تصور آن مجازات ها را بكنيم اگر ما خطاكار هستيم ، خدايا! اگر ما خطاكار هستيم ، اگر اين آزادى را مـا وسـيله قرار دهيم از براى تعدى به مظلومان ولو يك نفر باشد، تعدى به زيردستان ولو يك نفر باشد، خدايا! ما را در همين عالم عذاب كن نگذار برسد به عالم ديگر.
مسؤ وليت پاسدارى از مملكت امام زمان (عج ) بر دوش يكايك افراد ملت
دوستان من ! عزيزان من ! من دانم كه عشاير هر جا كه هستند، در مرزها، مرزها را نگهدارى مى كـنـنـد، در جـاهـاى ديـگـر جـلوگيرى از مفسده ها مى كنند. من مى دانم كه شما عشاير از زمان رژيـم سـابـق مـظـلوم بـوديـد، ما هم مظلوم بوديم ، روحانيون هم مظلوم بودند، بازارى هم مـظـلوم بـود، كـى نـبـود مـظـلوم ؟ مـن مـى دانم كه ارزش ها مرز دارها و عشاير ما چيست . آنها عـشـايـر را سـركوب مى خواستند بكنند براى اينكه راه را براى اجانب باز كنند، آنها به جـزاى خودشان رسيدند و مى رسند و به جزاى آخرت كه سخت ترين جزاست هم مى رسند. مـا بـايـد الان كه در بوته امتحان گذاشته شديم و اختيار به ما دادند و ما را آزاد كردند، خـداى تـبـارك و تـعـالى ما را از قيد و بندهاى استعمار و استضعاف آزاد كرد، حالا كه آزاد هستيم ، چه مى كنيم ؟ چه بايد بكنيم ؟ نباشد كه يك وقت ما هم در صف محمد رضا خان واقع بشويم او آزادى را از يك امت سلب كرد و ما آزادى را از يك قشر كوچك سلب بكنيم .
او در وسـط واقـع بـشـود و مـا در يمين و يسار او و همه از جند او. چشم هاى خودتان را باز كـنـيـد، تـوجـه خـودتـان را و دقـت خـودتـان را در ايـن مسائل بكنيد. امروز روز امتحان الهى است ، شما قدرتمنديد، شما جوانيد، شما برومنديد و مـن ايـن جوان هاى برومند را كه مى بينم افتخار مى كنم لكن شما جوان ها امروز جوان هائى هـسـتـيد كه پاسدار اسلام هستيد. ديروز مملكت ، مملكت طاغوتى بود و شما در مظلوميت واقع بـوديد در ظل مملكت طاغوتى . امروز مملكت اسلامى است و شما در سايه اسلام هستيد و شما پـاسـداران اسـلام ، پـاسـداران اسـلام بـايـد احـتراز كنند از تمام چيزهائى كه بر خلاف اسـلام اسـت . پاسدارى فقط پاسدارى مرز نيست . پاسدارى يك معناى وسيعى دارد. هر يك از مـا پـاسـداريـم نـسـبـت به ديگران ، من بايد نصيحت بكنم به شما، شما به من نصيحت كنيد. من به شما بگويم كه امروز كه روز امتحان است خوب از امتحان بيرون بيائيد، شما هـم بـه مـن هـمـيـن مـعـنا را بگوئيد من به شما عرض مى كنم كه با مظلوم ها و زيردست هاى خـودتـان خـوب رفـتـار كـنيد، عادلانه رفتار كنيد. شما هم به من بگوئيد همه ما مسووليم (كـلكـم راع و كـلكـم مـسـوول ) هـمـه مـا مـثـل شـبـان هـا هـسـتـيـم و هـمـه مـا مـسـوول هـستيم از اين شبانى . همانطورى كه مى دانيد شبان نسبت به آن گوسفندهائى كه زير دستش است محبت دارد، آنها را در جائى كه علفزار باشد، در جائى كه آب خوب باشد مـى بـرد و آنـجـا تـربـيـت مـى كـنـد. هـمـه مـا نـسـبـت بـه هـم ايـنـطـور بـايـد بـاشـيـم ، مـثـل شـبـانـى كـه گـوسـفـنـدهاى خودش را با محبت بدون آزار تربيت مى كند ما هم اينطور بـاشـيـم . مـبـادا كه يكى از ما خداى نخواسته حالا كه آزاد است ، به آن دوست زير دستش ، بـه آن شخص زير دستش تعدى بكند، تجاوز بكند و تعدى و تجاوز عبارت از همان هائى است كه اسلام منع كرده است ما همه مسوول هستيم و خداى تبارك و تعالى الان همه ما را، همه ملت ايران را در تحت امتحان قرار داده است . از امتحان خدا خوب بيرون بيائيد. ما از شما مى خـواهـيـم كـه ايـن مـرزهـا را خـودتـان حـفـظ كـنـيـد. مـمـلكـت امـروز مـال خـود شـمـاست . ديروز اجانب در آن تصرف داشتند، امروز يك مملكتى است اسلامى ، يك مـمـلكـتـى اسـت مـال پـيـغـمـبـر اسـلام ، يـك مـمـلكـتـى اسـت مال امام زمان سلام الله عليه . مملكت از آن وجود مقدس است و ما همه پاسدار آن هستيم و بايد ايـن مـمـلكت را حفظ كنيم هر كس به هر اندازه اى كه مى تواند. شما جوان هاى برومند مسلح بـه آن مقدارى كه مى توانيد بايد مرزها را حفظ كنيد، ما هم در اينجاها كه هستيم به اندازه اى كـه مـى تـوانـيـم بـايـد حـفـظ كـنـيـم جـهـات را، مـمـلكـت مال خودتان است ، الان همانطورى كه با عائله خودتان رفتار مى كنيد، محبت نسبت به عائله خودتان داريد، نسبت به كشور خودتان داشته باشيد، نسبت به برادرهاى خودتان داشته باشيد. اينها برادر شما هستند و ملت برادر هم هست . خداى تبارك و تعالى مى فرمايد كه (المـومـنون اخوه ) برادر هستند اينها، بايد به برادرى رفتار كرد. چطور شما برادر خودتان را دلتان نمى آيد كه اذيت كنيد، بايد همين طور با هم رفتار كنيد و با ديگران ، بـا ديـگـران هـمـيـن طـور رفـتار كنيد. نفوس خودتان را تربيت كنيد، تهذيب كنيد. اين دنيا پـايـان دارد بـراى هـمـه ما، من زودتر و شما بعد. پايان دارد، نمى مانيم . آن كه مى ماند خـوبـى و بـدى اسـت شـمـا صـفـحـه اعـمـالتـان مـنـور بـه نـور اسـلام بـاشـد، بـه عـمـل و احكام اسلام باشد تا در همه جا سعادتمند باشيد. در اينجا دلتان خوش باشد به اينكه خدمت به ملتتان كرديد، خدمت به زير دستتان كرديد،
خدمت به كشورتان كرديد، در آنجا هم در ازاى اين خدمت جزاهاى بسيار بزرگ است ، عوض هـاى بـسـيار بزرگ . من چون بايد آن طرف هم باز بروم ، به آن آقايان هم عرض ارادت بـكـنم ، از اين جهت من دعا مى كنم خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خداوند همه ما را، همه ما را به راه راست هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
تاريخ : 4/3/58
بـــيـــانات امام خمينى در جمع گروهى از معلمان و دانشجويان دانشسراى دختران تبريز وپزشكان كاشان و روشندلان
امر بر قيام براى خدا و استقامت در آن قيام
بسم الله الرحمن الرحيم
اين آيه اى كه اين خواهر خواندند (فاستقم كما امرت ....) در دو جاى قرآن است يكى در سـوره شـوراسـت كـه هـمـيـن آيـه بـود كه ايشان خواندند (فاستقم كما امرت ) و يك در سوره هود است كه در آنجا (فاستقم كما امرت و من تاب معك ...) در روايت وارد شده است كه نبى اكرم (ص ) فرمود (شسيبتنى سوره هود لمكان هذه الاية ) در سوره شورا !!! در سوره شورا !!! امر شده است كه پيغمبر استقامت كند. در سوره هود امر شده است كه پيغمبر و امـت اسـتـقـامت كنند. استقامت امت را هم در سوره هود خواسته است خداى تبارك و تعالى . اين سـوره اسـت كـه ايـن آيه است كه پيغمبر مى فرمايد مرا پير كرد اين آيه براى اينكه امر مـشـكل و مهمى است . قيام براى خدا و استقامت دنبال آن قيام . در وصيت خدا به وسيله پيغمبر بـراى امـت ايـن اسـت كـه قيام كنيد براى خدا، يكى يكى قيام كنيد، جمع جمع قيام كنيد، لكن قيام براى خدا. در اين آيه است كه استقامت كنيد. شما ملت قيام كرديد و بحمدالله قيام شما بـراى خدا بود، همه فرياد مى زديد كه ما جمهورى اسلامى مى خواهيم . براى احكام اسلام قـيام كرديد. امر اول را كه فرموده اند قيام كنيد براى خدا، اطاعت كرديد، باقى مانده است امـر دوم (فـاسـتـقـم كـمـا امـرت و مـن تـاب مـعك ) استقامت كنيد، اين قيام را حفظ كنيد، اين تـحـول روحى كه براى شما ملت حاصل شده است ، حفظ كنيد، استقامت كنيد، نگه داريد اين تـحـول انـسـانـى كـه بـالاتـر از تـحول هاى فعال خارجى است ، اين تحولى كه شما را بـراى رسـيـدن بـه آمـال مـشـتـاق كـرد كـه خـون بـدهـيـد، ايـن تـحـول انـسـانـى كـه شـمـا بـراى بـرادرانـتـان حـاضـريـد جـان بـدهـيـد و حـاضـريـد مـال بـدهـيـد حـاضـريـد وقـت صـرف كـنـيـد، ايـن تـحـول مـهـم بـود، ايـن تحول بالاتر از اصل مبارزه بود.
تـحـول نـفـسـانـى ، تـحـول روحـى ، تـحـول انـسـانـى ، ايـن تـحـول را حـفـظ كـنـيـد، مـسـتـقـيـم بـاشـيـد، اسـتـقـامت كنيد، دشمن در توطئه است . دشمن در حـال تـوطـئه و نـقـشـه اسـت . اگـر اسـتـقـامـت نـكـنـيـد، اگـر ايـن تـحـول را حـفـظ نـكـنـيـد، شـايـد خـداى نـخـواسـتـه دشـمـن پـيـروز شـود. ايـن تـحـول روحـى ، ايـن تـحـول انـسـانـى ، ايـن تـحـولى كـه اساس پيروزى شما بود، اين تحول را حفظ كنيد تا پيروز شويد. خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت عنايت كند و اسـتـقـامـت كـه بـالاتـريـن نعمت است . قيام براى خدا و استقامت در آن قيام . تا اينجا قيام كـرديـد و پيروز شديد، اگر استقامت كنيد پيروز خواهيد شد، اگر استقامت كنيد اين عده اى كه در صدد توطئه هستند ريشه كن خواهند شد.
خـداونـد شـمـا را هـدايـت كـنـد و شـما را به استقامت دعوت كند و شما را به استقامت و اطاعت خودش راهنمائى فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از تكنسين هاى پزشكى اورژانس تهران  
تمام اعمال نيك و بد انسان در ماوراء طبيعت يك صورت مجسم دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
البته فرق است مابين شنيدن و ديدن . ما در اين جنايات آخر مصيبت هائى كه بر جوان هاى مـا و اطفال ما وارد شد از دور مى شنيديم و شما ديديد و اين خيلى فرق مى كند، ما در خارج خـدمـت هـاى لفـظـى مـى كـرديـم و شما عملى ، شما در ميدان بوديد در ميدان مبارزه به كار خـودتـان و مـسـؤ وليـت خـودتـان عـمـل مى كرديد و شما در كارتان از كار ما بالاتر بود. البـتـه مـا هـم در زمـان شـاه سـابق كه جوان بوديم با مشاهده ، چيزهائى ديديم لكن اخيرا شـمـاهـا ديـديـد كـه بر سر اين ملت چه آمد و شما حالا احساس مى كنيد كه اينهائى كه مى خـواهـنـد اخـلال كـنـنـد كـه همان رژيم را با صورت ديگرى ، نه رژيم شاهنشاهى ، با يك صـورت ديـگـرى هـمـان مسائل سابق پيش بيايد و به ملت ما همان بگذرد كه ديديد. شما بـيـشـتـر احـساس ناراحتى مى كنيد شما بهتر خيانت هاى اين قشرهائى كه مى خواهند آشوب كنند و در آشوب ، از خارج ، ديگران ، آنهائى كه ما را غارت كردند، آنهائى كه جوان هاى مـا را با توطئه هاى آنها به خاك و خون كشيدند، برگردند، شما بيشتر احساس ناراحتى بايد بكنيد براى اينكه شما ديديد كه چه كردند و ما شنيديم كه چه كردند، هر چه بايد بـكـنـنـد، و رفـتـنـد و انشاء الله به جزاى خودشان ، هم در اينجا و هم در آنجائى كه جاى جزاست خواهند رسيد. بعضى از كارهاست كه جزاى او در اين دنيا نمى شود، امكان ندارد، هر جـانـى يـك نـفر آدم است ، مثل ساير مردم است ، يك جان دارد و يك حيات دارد، اين جانى اگر چنانچه ده هزار نفر را كشته باشد ما بخواهيم براى ده هزار نفر اين را مجازات كنيم چطور مـجـازات كـنـيـم ؟ يـك جانى كه صد نفر را به آن طرزى كه مى دانيد در شكنجه قرار داده يـعـنـى آن طـرزى كـه شـنـيديد در شكنجه قرار داده ، حالا ما بخواهيم اين را مجازات كنيم ، چـطـور مـجـازات كـنـيـم ؟ نمى شود، يك جان دارد و غايت امر اين است كه او را بكشيم يا با مجازات و شكنجه بكشيم ، !!! اما اين كه !!! او كه يك شكنجه نكرده ، يك نفر نكشته كه يك كـشـتـن در مـقابل يك كشتن و يك شكنجه در مقابل يك شكنجه باشد. شكنجه گرهاى ما كه از خـارج هم تعليم ديده اند، اينها فوج فوج مردم را شكنجه كرده اند، آنهائى كه جوان هاى ما را كشته اند، بعضى از آنها عدد بسيارى از جوان هاى ما را كشتند و از بين بردند، اينها آنـقـدرى كـه مـاهـا مـى تـوانـيـم شكنجه شان كنيم و ماها مى توانيم جزايشان بدهيم يك امر ناچيزى است . لكن يك جاى ديگرى هم هست كه در آنجا شكنجه هائى است كه ما نمى توانيم بفهميم و آن از خود اعمال است ،
ايـنـطـور نـيـسـت كـه نـظـيـر ايـنـجـا يـك فـراشـى از خـارج بـيـايـد و شـكـنـجـه كـند، خود عـمـل انـسـان اگـر چـنـانـچـه صـالح بـاشـد، خـود آن عـمـل در آنـجـا بـه انـسـان مـى رسـد و اگـر چـنـانـچـه عـمـل نـاصـالح بـاشـد، هـمـان عـمـل بـه او مـى رسـد. (فـمـن يـعـمـل مـثـقـال ذره خـيـرا يـره و مـن يـعـمـل مـثـقـال ذره شـرا يـره ) خـود عمل را مى بيند. هر ذره اى كه انسان عمل مى كند يك صورت ماوراء طبيعت دارد، اينجا زبانش را آدم دراز مى كند. زبان درازى مى كند، يك مسلمانى را، يك مومنى را فحش مى دهد، غيبت مى كند، آن مومن فرض كنيد در آمريكاست شما از اينجا به او فحاشى مى كنيد يا غيبتش را مى كـنـيد، در آنجا كه اين زبان اينقدر دراز شده است در آنجا صورتش اين است كه همين زبان دراز شـود تـا آنـجـا از رويـش عـبـور مـى كـنـنـد. در حديث است كه زبان درازى اينجا، آنجا صـورت دارد. ايـن شـكـنـجـه هـاى نـاجوانمردانه اى كه به جوان هاى ما كردند، هر شكنجه صـورت دارد در آنـجـا، هـر داغـى كـه كـردنـد داغ مـى شـونـد آنـجـا، هـمـيـن عـمـل آنـجـا صـورت پـيـدا مـى كـنـد، هـمـيـن عـمـل شـكـنـجـه مـى شـود آنـجـا. ايـن اعـمـال انـسانى كه شما كرديد و در يك موقعى بود كه همه در زجر و در شكنجه بودند و شما يك چنين عمل انسانى كرديد و آنها را براى معالجه برديد، همين در آنجا صورت دارد، همين عمل شما يك صورتى در ماوراى طبيعت دارد كه ماوراى طبيعت را حالا نمى توانيم بفهميم ، انـبـيـاء مى فهميدند و خداى تبارك و تعالى اطلاع داده است . پس شما هر كارى كه انجام بـدهـيـد و مـا هـر كـارى كـه انـجام بدهيم ، چه كار خوب و چه كار بد، همان را خواهيم ديد، ايـنـطـور نـيـست كه مخفى شود از كسى ، خود عملى كه انجام مى دهيم در آنجا متحقق مى شود مـلكـات انـسـان ، يكى هست كه ملكه خوب دارد و يكى هست كه ملكه زشت دارد، همين ملكات در آنـجـا تـجـسمى دارد، تحققى دارد. در نفس انسان ملكه است ، ملكه خيانت ، طبيعتش طبيعت خائن اسـت ، در ايـنـجـا انـسـان ابتدا كه به دنيا مى آيد، همه چيز در انسان به طور استعداد هست يـعـنـى تـحـقـق بـاز نـدارد، امـا قـابـل اسـت . ايـن بـچـه اى كـه بـه دنـيـا مـى آيـد قابل است كه ملكات صالحه پيدا كند و قابل است كه ملكات رذيله ، اگر سعى كرد در آن طـرف مـلكـات رذيـله كـم كـم ايـنـهـا تـحـقـق پـيـدا مـى كـنـنـد و بـاطـن ذات انسان يك موجود رذل مـى شـود. گـاهـى انـسـان يـك كـارهـائى مـى كـنـد كه مناسب با يك جور حيوانى است ، درنـدگـى لفـظـى هم باشد كه مردم را با فحاشى ، با اينطور چيزها آبرويشان را مى ريـزد (درنـدگـى اسـت اينها) يا درندگى هاى ديگرى دارد، اين ملكه اى در انسان پيدا مى شـود كـه يـك مـلكـه درنـدگـى اسـت . انـسـان وقـتـى از ايـنـجـا مـنـتـقل مى شود به يك ماوراى اينجا، همان ملكه درندگى مطابق با يك صورتى كه مناسب بـا آن هـسـت مـى شـود، بـه يـك صـورت حـيـوانـى ، حـيـوانـى درنـده مـتـنـاسـب بـا آن مـتـحـول مـى شـود. مـى گـويـند گاهى اوقات انسان چند تا صورت آنجا دارد صورت هاى مختلف دارد، در طرف اعمال صالحه هم اينطورى است .
عمل صالح ، عملى است كه با فطرت ابتدائى انسان سازگار باشد
اعـمـال صـالحه آنهائى هست كه سازش داشته باشد با نفس انسان ، نفس انسان سعادتمند خلق شده است ، يعنى استعداد سعادت در آن هست و فطرت انسان فطرت سعيد است .
عـمـل صـالح آن اسـت كـه بـا ايـن فـطـرت سـازش داشـتـه بـاشـد، صالح يعنى سازش . عـمـل نـاصالح آن است كه با فطرت انسان سازش ‍ نداشته باشد. اين اعمالى كه براى بـرادرهـايـتـان انجام داديد، اين سازش دارد با آن فطرت ، فطرت انسان فطرت دوستى اسـت بـا بـرادرانـش ، دشـمـنـى يـك فـطـرت ثانوى است كه انسان برايش پيدا مى شود، دوسـتـى يـك فطرت ابتدائى انسان است . بچه كوچكى كه متولد شده است رحمت و دوستى در او ظـاهـر اسـت ، كـم كـم باعث مى شود كه از آن طرف بيفتد يا اينكه قوت پيدا كند اين عـمـل صـالحـش . ايـن كـارهـائى كـه شـمـا بـراى خـدمـت بـه بـرادرهـايـتـان كـرديـد خـيـال نـكـنـيـد كـه از جـيـبـتـان رفـت ، خـيـر. ايـنـهـاسـت كـه بـه جـيـب شـمـا مـى آيـد، ايـن اعـمال است كه فردا صورتش را مى بينيد و چه صورت هاى زيبائى ، اثرش را مى بينيد و چـه اثـرهاى زيبائى و آن روز است كه مى بينيد كه آنهائى كه شكنجه كردند چه حالى دارند. در قرآن هست كه مى بينند اينها آنها را، گاهى احاطه پيدا مى كنند، آنها را مى بينند آنها هم اينها را مى بينند آنها به اينها مى گويند يك قدرى آبى ، چيزى به ما بدهيد. همين هـائى كـه ايـن جـوان هـاى مـا را شـايـد تـشـنـگـى هـم دادنـد (داده اند لابد) اينها هم در آنجا عـمـل خـودشـان را مـى بـيـنـنـد، هـمـراه عـمـل خـودشـان اسـت . جـهـنـم از اعـمـال مـا درسـت مـى شـود، بـهـشـت هـم از عـمـل مـا درسـت مـى شـود، هـمـه اش عـمـل مـاسـت . كـوشش كنيد كه عمل صالح باشد، سازگار باشد با طبيعت و فطرت . همين اعمالى كه شما انجام داديد ارزشش را ما نمى توانيم تعيين كنيم در يك ميدان جنگى كه دارد گلوله غرش مى كند و دشمن با توپ و تانك حمله كرده ، براى نجات دادن يك انسان اگر كسى خودش را به خطر بيندازد و برود نجات بدهد او را، ارزش ‍ اين كار را در اينجا نمى تـوانيم ما تعيين كنيم كه چقدر ارزش دارد. قضيه نجات يك آدم نيست قضيه آن حالى روحى اسـت كـه ايـن آدم دارد و بـا آن حـال روحـى مـى رود و ايـن اقـدام را مـى كـنـد. ايـن عمل شما ارزش دارد پيش خدا و اين عمل را ادامه بدهيد. انشاء الله آن چيزها نمى آيد در كار، لكن خوب تصادف ها هست ، گرفتارى ها هست ، مرض ها هست ، همه اينها هست .
نياز بيمار به تلطف و مهربانى طبيب بيشتر از مداواست
شـغـل شـمـا يـك شـغل شريفى است و پر ارزش ، تماس لمسى شما داريد با آن برادرهاى گـرفـتـار، تـوجـه كنيد كه خوب انجام بدهيد، با آنها خوب رفتار كنيد كه يك نفرى كه الان گـرفـتـار است و مثلا زير اتومبيل رفته يا زخم برداشته يا زلزله ديده يا چه ، اين آنقدر كه احتياج به مداوا دارد بيشتر احتياج به لطف دارد. اين كسى كه مى رود او را نجات مـى دهد، پرستارى مى كند، مى آورد طبيبى كه او را مى بيند، آنقدرى كه اين آدم الان احتياج دارد كـه بـا او تـلطـف كـنـند، ترحم كنند، خوب رفتار كنند، بيشتر از آن اندازه اى است كه بـايـد مـداوا كـنـنـد. ايـن يـك لطف روحى است و آن يك گرفتارى جسمى . خيلى بايد توجه داشـتـه بـاشـيـد بـه اينكه با آنهائى كه سر و كار داريد و اينها گرفتار هستند، طورى رفـتـار كـنـيـد كـه گـرفـتـارى هـايـشـان سـبـك بـشـود. وقـتى با آنها رفتار خوب بشود مـثـل يك پدرى كه اولادش را مى خواهد نجات بدهد يا مادرى كه بچه اش گرفتارى دارد و مـى خـواهـد او را نـجـات بـدهـد، آنـقـدرى كـه الطاف اين مادر او را آرام مى كند، مداوا، آنقدر تاثير در او ندارد، اين الان احتياج به اين دارد كه روحش آرام بشود، مادر روح اين را آرامش مى دهد، پدر روح او را آرامش مى دهد.
جـورى رفـتـار كـنـيـد بـا ايـن كـسـانـى كـه گـرفـتـار شـده انـد و گـرفـتـار هـسـتـنـد، مـثـل پـدرى كـه بـا اولادش ايـنـطـور رفـتـار مـى كـنـد، مـثـل مـادرى كـه با فرزندش رفتار مى كند. اين ارزش زياد دارد، آن هم ارزش دارد و اما اين يـك وضـع ديـگـرى دارد. انـشاءالله خداوند به شما هم سلامت و سعادت عنايت كند و همه ما انشاءالله به وظايفى كه برايمان هست ، وظايف انسانى ، وظائف اسلامى ، انشاءالله موفق بشويم و خداوند به شما همه توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 5/3/58
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع بـانـوان خـانـواده هـاى فضلاى حوزه علميه قم و ديگر گروهها
خدا و مومنين حافظ و حامى دين اسلام و اهداف الهى پيامبر اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
(يـا ايـهـا النـبـى حسبك الله و من اتبعك من المومنين ) چه خطاب افتخار آميزى است براى مـومـنـين ، چه خطاب مسؤ وليت آورى است براى مومنين . افتخار آميز براى اينكه ، با اينكه خـداى تـبـارك و تـعـالى كـافـى اسـت و هـيـچ كـس در مـقـابـل حـق تعالى قدرتى ندارد، قوه اى ندارد، همه هيچ هستند ولى خداى تبارك و تعالى بـه مـومنين كه مومنات هم داخل مومنينند، اين افتخار را مرحمت فرموده است كه در پهلوى اسم مـبـارك خودش مومنين را هم ذكر فرمود (براى تو خدا و كسانى كه متابعت كردند، مومنينى كه از تو متابعت كردند كافى است ) با اينكه خدا كافى است لكن همچو تشريفى را به مومنين كه مومنات هم داخل هستند مرحمت فرموده است كه خدا و مومنين ، كسانى كه از تو تبعيت كـردنـد، براى تو كفايت مى كنند. چقدر افتخار آميز است براى ما، براى مومنين براى شما مـخـدرات ، بـراى شـمـا مومنات كه شما در يك رديف خداى تبارك و تعالى قرار داده است و چـقـدر مسؤ وليت آور است اين خطاب مومنين بايد كفايت كنند از اسلام ، حفاظت كنند از اسلام ، پيغمبر اسلام را كافى هستند، پيغمبر اسلام هست و احكام اسلام ، اهداف اسلام . خداى تبارك و تـعـالى در ايـن آيـه به ما فرموده اند كه اهداف اسلام و خود نبى اكرم و هركس مربوط به نبى اكرم است ، شماها بايد كفايت كنيد. ما ماموريم ، ماموريم كه حفاظت كنيم از دين خدا، حـفـاظـت كـنيم از اهداف الهى . شما مومنات ، شما مخدرات كه از بيوت علما و فضلاء هستيد، اولى هـسـتـيـد از ديـگـران ، شـمـا از بيت نبوت هستيد، اولى هستيد به اينكه اهداف اسلام را حفاظت كنيد. خداوند به ما اين مرحمت را فرموده است كه شما با خدا حفاظت كنيد از اسلام و از دين اسلام . (حسبك الله و من اتبعك من المومنين .)
مسؤ وليت خطير مادران ، تربيت اولاد صالح و حافظ اسلام
بـانـوان مـحـتـرم ! مـسـووليـد هـمـه ، مـسـووليـم هـمـه ، شـمـا مـسـوول تـربـيـت اولادهـا هـسـتـيـد، شـما مسووليد كه در دامن هاى خودتان اولادهاى متقى بار بـيـاوريـد، تـربـيـت كـنـيـد، بـه جـامـعـه تـحـويـل بـدهـيـد. هـمـه مـسـوول هـستيم كه اولادها را تربيت كنيم لكن در دامن شما بهتر تربيت مى شوند. دامن ما در بـهـتـريـن مـكـتبى است از براى اولادها. مسؤ وليت داريد نسبت به فرزندان خود، مسؤ وليت داريد نسبت به كشور خودتان و شما مى توانيد بچه هايى تربيت كنيد
كـه يـك كـشـور را آباد كنند. شما مى توانيد بچه هايى را تربيت كنيد كه حفاظت از انبياء بـكنند، حفاظت از آمال انبياء بكنند. شما هم خود حافظ بايد باشيد و هم نگهبان درست كنيد، نـگـهـبان ، اولادهاى شما هستند، آنها را تربيت كنيد. خانه هاى شما بايد خانه تربيت اولاد بـاشد. منزل علماست منزل شما و منزل تربيت علمى ، تربيت دينى ، تهذيب اخلاق . توجه بـه سـرنـوشـت ايـنـهـا در عـهـده پـدران اسـت و در عـهـده مـادرهـا، مـادرهـا بـيـشـتـر مـسـوول هـسـتند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادرى از شرافت پدرى بيشتر است ، تاثير مادر هم در روحيه اطفال از تاثير پدر بيشتر است .
ترور اشخاص ، ترور نهضت نيست
شـمـا مـسـووليـد، مـا هـمـه مـسـووليـم ، خـداى تـبـارك و تـعـالى هـمـه را مسوول قرار داده است ، و در اين آيه شريفه فرموده است (حسبك الله و من اتبعك من المومنين ) خـدا كـسـانـى كـه تـبـعيت كردند ترا، از مومنين ، مومنينى كه تابع اسلام هستند، تابع پـيـغـمـبـر اسـلام هـسـتـنـد، ايـنـهـا اشـخـاصـى هـسـتـنـد كـه كـافـى هـسـتـنـد بـراى رسـول ، براى پيغمبر كافى هستند. يك تكليف بزرگى است به عهده همه ، به عهده همه مـتـابـعـيـن ، به عهده همه ملت كه تبعيت دارند از پيغمبر، بايد اين نشان (حسبك الله و من اتبعك من المومنين ) هم در پيشانى آنها باشد، حفاظت كنند از دين خدا، حفاظت كنند از اسلام ، از قـرآن كـريـم . نلغزند از اين جنبش هاى ضعيفى كه اين اقشار غير انسان در ايران ايجاد مـى كـنـنـد، نـتـرسـنـد از ايـنـكـه ايـن اقـشـار ضـعـيـف بـه جـنـبـش در آمـدنـد و بـه خيال خود براى ارعاب ملت ترور مى كنند. ملت ما هرگز از اين معانى نمى ترسد و نهضت مـا هـرگـز تـرور نمى شود. ترور اشخاص ، ترور نهضت نيست . نهضت ما قائم است ولو اشـخـاصـى مـثـل مـرحـوم (مـطـهـرى ) و مـثـل آقـاى (هـاشـمـى ) هـم و مثل سايرين هم نباشند. خداى تبارك و تعالى و من اتبع نبى را من المومنين كافى است ، ملت كافى است و ملت ما راه خود را پيدا كرده است ، هيچ خوفى نيست ، هرگز ما نمى ترسيم از ايـن تـرورهـا و هـرگـز بـه عـقـب بـر نـمى گرديم و هرگز اجازه نمى دهيم شرق و غرب دخالت كند در مملكت ما.
خدمات ارزنده زنان به نهضت اسلامى
خـداونـد شـمـا مـومـنـات را حـفظ كند كه در نهضت اسلامى حظ كافى داشتيد و الان هم براى مـسـتـمـنـدان كمك كرديد و كمك هاى شما بسيار با ارزش است ، كمك هاى بانوان ارزشش چند بـرابـر كـمك هاى مردان است . خداوند شما را حفظ كند و شما را براى تربيت انسان ها كه شـغل انبياء است ، براى تربيت انسان ها كه شغل انبياء است حظ كند. سلام بر همه شما و رحمت بر همه شما.
تاريخ : 5/3/58
پـــيـــام امـــام خـمـيـنـى بـه حـجـة الاسـلام و المـسلمين هاشمى رفسنجانى در مورد ترور نافرجامايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جـنـاب حجت الاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شـد از بـيـمـارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم . مدرس حالا هم زنده است . مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمى زنده است چون نهضت زنده است . آمريكا و ديگر ابرقدرت ها بدانند ملت ما زنده است . اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است . اينان با اين تلاش هاى احمقانه نمى توانند انقلاب اسلامى ما را ترور كنند، نمى توانند شخصيت انسانى اسلامى مطهرى و هاشمى را ترور كنند، هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابرقدرت ها و جـنـايـتـكـاران بـيـن المـللى بـه چـشـم بـخـورد. مـلت بـا تـمـام قـوا بـايـد در مـقـابـل دسـيـسـه هـا مـقـاومـت كـنـد، تـوطـئه هـا را بـشـكـنـنـد، بـا كـمـال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسائى كنند و به دادگاه هاى انقلابى معرفى كـنـنـد. پـاسـداران انـقلاب و روساى آنان موظفند از اين شخصيت هاى ارزنده انقلابى حفاظت كـنـنـد و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند، اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بـزرگ اسلامى مصمم است به نهضت اسلامى خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كـشـور خـود نـدهـد. مـا مـلت هـاى بزرگ اسلامى را به همكارى در اين نهضت اسلامى ايران دعـوت مـى كـنـيـم . بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامى و از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملت هاى اسلامى تحقق يابد. من به آقاى هاشمى فرزند برومند اسـلام تـبـريـك مى گويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم .
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى

fehrest page

back page