صحيفه نور جلد ۵

امام خميني رحمه الله عليه

- ۸ -


اتصال اقشار به يكديگر از الطاف خداوند و اسباب پيروزى
در هـر صـورت هـمـين كلمه جمهورى اسلامى ، من هم رايم همين است ، رايم را هم انشاءالله در صـنـدوق مى اندازم ، راى من هم مثل راى شماها جمهورى اسلامى است و اگر اين را انشاءالله تـعـقـيـب كـنـيـد وامـيـد است نصرت پيدا كنيد و نصرت پيدا مى كنيد انشاءالله ، خداوند با شـمـاسـت . خـداى تـبـارك و تـعـالى نـظـرش بـا شـمـاسـت . دليـل ايـنـكـه نـظـرش با شماست اين پيروزى است كه پيدا كرديم ما در عين حالى كه هيچ بـوديـم . يـعـنـى هـيچ نداشتيم ديگر. اين تفنگ !!!ها كه حالا بينيد، بعد از پيروزى است . قبل از اينكه تفنگى در كار نبود، چيزى نداشتيم ما. ما بوديم و يك آه و ناله و يك فرياد و يك مشت !!! عرض كنم كه !!! گره شده و خدا خواست كه اين ناله و فرياد مردم را و اين مشت خـالى را غـلبـه بـدهـد بـر هـمـه قـدرت هـاى بـزرگ بـه مثل قدرتى كه اينها داشتند و همه اسباب و آلات را داشتند. معذلك خداوند خواست كه در بين خـودشـان تـفـرقـه افـتـاد، خـودشان متصل شدند. يعنى ديدند كه ما خير آنها را مى خواهيم بـراى ايـنـكـه روحـانـيـت خـيـر آنـهـا را مـى خـواهـد،ارتـشـى هـا هـم ايـن را فـهـمـيـدنـد مـتـصـل شـدنـد، نـيـروى هـوائى مـتـصـل شـدنـد !!! عـرض مـى كـنـم كـه !!! هـمـه اقـشـار مـتـصـل شـدند به ما و اين موجب پيروزى شد و اين اسبابى بود كه خداى تبارك و تعالى فراهم كرد.
تـلاش بـراى تـفـهـيـم مـعـنـاى واقـعـى يـك حـكـومـت عدل اسلامى
انـشـاءالله پـيـروز خـواهـيـد شـد و انـشـاءالله بـا تـدريـج يـك حـكـومـت عـدل اسـلامـى كـه مردم و عالم بفهمد معناى اسلام چه است و معناى حكومت چه است . آيا حكومت ايـن بـوده اسـت كـه تا حالا بوده است كه حالا كه حاكم جائر رفته است حالا مى فهميم كه چه گنجينه ها برده است ؟!!! در بانك ها !!! چه چيزها اينها به سرقت بردند و در بانك ها سـپـردنـد، اين مال ملت را چطور غارت كردند و فرار كردند، اين حكومت ، حكومت است ؟ ياآن حـكـومـت كـه وقـتى كه مى خواهد چيز بخورد، يك نان خشكى با نمك ، وقتى كه مى گويد، شـبـى كـه صـبـح آن شـب شـهـادت مـى رسـد، مـولا امـيـرالمـومـنـيـن وقـتـى كـه (بـه حـسـب نـقـل ) بـر ايـشـان غـذا مـى آورند مى بيند كه شير آورده و نمك آورده و نان ، نان جوين مى خـورنـد، نـه نانى كه ، سنگكى كه شما مى خورديد، آن نانى كه او مى خورد مى فرمايد كـه (بـه طورى كه نقل شده است ) چه وقت ديدى كه من دو تا خورش داشته باشم كه حالا آوردى ،
رفـت نـمك را بردارد در نقل است كه قسمش داد به جان خودش كه شير را بر دارد، شير را برداشت . دو لقمه !!! نمك !!! با نمك ميل فرمود و صبح آن روز هم به شهادت رسيد و هيچ هـم نـداشـت ، هيچ هم نداشت يعنى چيزهائى تهيه كرده بود با دست خودش ‍ لكن همه رفت ، هـمـه را بـعـد از آنكه آن نهر بزرگ را با فعاليت خودش با دست خودش حضرت امير حفر كرد و چيز كرد، وقتى كه آب بيرون آمد فرمود: (بشر الورثه ) لكن براى ورثه هم نـگـذاشـت ، وقـف كـرد. آيـا آن طـرز حـكـومـت بـهـتـر اسـت ، آن حـكـومـتـى كـه رسـول الله كـرد بـهـتـر اسـت كـه وقـتـى كه تو مجلس ، توى مسجد نشسته بود و مردم و اصـحاب هم نشسته بودند، مى آمدند گفتند كدام يكى از شما پيغمبر است كدامتان هستيد؟ يا آنـكـه وقـتـى تـشـريـفـات طـورى است كه همه مى فهمند كه اين ، اين داراى اين تشريفات عـبـارت از حـاكم است . حكومت اسلام اين است . البته ما نمى توانيم يك همچو حكومتى درست كـنـيـم ، مـاهـا قادر نيستيم لكن توانيم يك مقدارى نزديك بشويم به آن حكومت ، مى توانيم دسـت دزدهـا را قـطع بكنيم و تا حالا بحمد الله عمده شان قطع شد دستشان . عمده آنهائى كه سران قوم بودند و ذخاير ما را بردند و در بانك گذاشتند، عمده آنها دستشان ديگر از بـردن زيـادى قـطع شد و اميد است كه دست ما برسد و ما بگيريم از آنها آنچه را كه دزد يده اند و برده اند، بگيريم از آنها.
آزادى در امر رفراندم ، از مظاهر حكومت اسلامى
در هـر صـورت الان وقـت اين است كه ما فعاليت بكنيم براى اينكه اين جمهورى اسلامى را پـياده كنيم !!! و راى از مردم !!! تقاضا كنيم از مردم كه راى بدهند به جمهورى اسلامى و هـمـه هـم آزادنـد امـا شـمـا هـدايـتـشـان بـكـنـيـد، الزام نـيـسـت كـه بـرويـد مـامـور بگذاريد، مـثـل سـابـق كـه مـامـور مـى گذاشتند سر مردم كه راى بدهيد، بعد هم كه از مردم راى نمى گرفتند خودشان راى مى دادند، راى ها را خودشان مى خواندند و خودشان مى دادند و تمام مـى شـد قـضـيه ، نه مردم آزادند لكن شما هدايت كنيد مردم را. مردم ما مسلمانند، اسلام را مى خواهند، شما معرفى كنيد اسلام را، معرفى كنيد حكومت اسلامى را، معرفى كنيد احكام اسلام را، به آنها بفهمانيد كه اگر شما يك حكومت عدلى بخواهيد، يك حكومت انصافى بخواهيد، بخواهيد كه در رفاه باشيد، بخواهيد كه فقراى شما در رفاه باشند، بخواهيد كه اغنياء به شما ظلم كنند، ظلم نكنيد، بخواهيد كه دولت ها به شما ظلم نكنند، بخواهيد كه پاسبان هـا ديگر نتوانند به شما ظلم كنند، ارتش نتواند به شما ظلم كند، اگر يك همچو چيزى را بـخـواهـيـد، راى بـدهيد به جمهورى اسلامى تا اينكه انشاءالله اسلام و احكام اسلام پياده بشود كه البته طولانى است مطلب . اينقدر خرابى شده است ، اينقدر خرابى در اين مملكت شـده اسـت كـه مـا نـمـى تـوانـيـم تصور آن را بكنيم . اينقدر خرابى شده است ، اينقدر در ادارات خرابى شده است ، اينقدر در وزارتخانه ها خرابى شده است كه به اين زودى نمى تـوانـيـم جـبـران بكنيم . دستور اكيدا بر حفظ جهات شرعى و عدم معصيت در وزارتخانه ها الان وزارتـخانه ها باز (اين را مى گويم كه به دولت برسد ) وزارتخانه ها آن طورى كه براى من نقل مى كنند باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نبايد در آن معصيت
بـشـود، در وزارتـخـانـه هاى اسلامى نبايد زنهاى لخت بيايند، زن ها بروند اما با حجاب بـاشـنـد، مـانـعـى ندارد بروند اما كار بكنند لكن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شـرعـى بـاشـنـد، نـبـايـد در آنـجـا ظـرف طـلا و نـقـره كـه بـه نـص اسـلام حـرام اسـت اسـتـعـمـال بـشود، نبايد اين تزئينات فوق العاده اى كه صرف شده است در اينجا و آنجا باز محفوظ باشد، اينها را بگذاريد در بانك ها، بگذاريد در چيز، براى ملت خرج بكنيد. ملت عدالت مى خواهد، اطاق بزرگ نمى خواهد. ملت وزارتخانه خواهد وزارتخانه اسلامى ، نـه آن وزارتـخـانـه كـاخ دادگـسـتـرى ، كـاخ نـخست وزيرى ، كاخ وزارت ، هى كاخ . كاخ مال ملت است اينها را نكنيد اينطور. اين تزئيناتى كه الان د راين كاخ ‌ها موجود است ، علاوه بر اينكه بسياريش يا بعضيش از محرمات است و حتما بايد دولت اين را توجه كند به آن ، دولتـى كـه مـى گـويـد دولت اسـلامى است و هستند نبايد تحت تاثير واقع بشود و هر طورى سابق بوده حالا همان طورى كه در زمان محمد رضا شاه خان ، بوده است حالا هم همان فـرم بـاشد. پس شما چكاره ايد؟ تو كه مى گويى من مسلمان هستم ، چكاره هستى ؟ ما يكى يـكـى بـايد بگوئيم ؟ دانه دانه بايد بشمريم ؟ اينهابايد اصلاح بشود و شماها من مى دانـم شـمـا مسلمانيد، من همه افراد اينها را، بعضى شان را مى شناسم ، بعضى شان را هم مـعـرفـى كـرده اند به من ، اينها همه متعهدند، همه مسلمانند لكن ضعيف النفسند. مى ترسند كـه مـبادا يك وقت مهمانى از اجانب بيايد در كاخ دادگسترى يا دركاخ نخست وزيرى و اينجا بـبـيـنـد كه يك چيز محقرى است ، بايد حتما به فرم غرب باشد. ضعيفيد آقا، تا ضعيفيد زير بار اقويا هستيد. آنوقتى كه نفس شما قوى شد و اعتناء نكرديد اعتناء به اين زخارف نكرديد آنوقت است كه از شما حساب مى برند. صدر اسلام را مطالعه كنيد ببينيد چه جور بـوده وضـع ، آنـهايى كه ممالك را فتح كردند، آنهايى كه دنيا را گرفتند، آنهائى كه قـدرتـشـان را بـر عـالم نـشـان دادنـد، زندگيشان چه جور بود؟ وقتى حرير فرش كرده بـودنـد در يـكـى از دارالسـلطـنه ها، اين جوانهاى اسلام آمدند آنجا گفتند (اگر چه حرام نـفـرمـوده اسـت فـرش حـريـر را لكـن چـون لبـاس حـريـر را ايـنـطـور نـقـل ميكنند حرام فرموده ، ما روى فرش حرير هم نمى نشينيم ) با سر شمشير در حضور سـلطـان كـنـار گذاشتند اينها را وروى زمين نشستند. اينها آدم بودند، اينها قوى بودند. آن كسى كه در راس بود، در زندگى از همه افراد پايين تر بود، شايد در يمامه شايد در سرحدات يك نفر باشد كه گرسنه باشد، يك نفر باشد كه درست نتواند زندگى خوب بـكـنـد، بـنـابـراين من اينجا كه هستم بايد زندگيم اين باشد يعنى يك لقمه نان با يك قـدرى نـمـك . ايـن حـكـومت ما بود و ما هم البته قدرت نداريم ولى خودشان فرمودند شما قدرت نداريد لكن ععع (اعينونى بالورع و الاجتهاد بالتقوى و الورع ... والاجتهاد ) عععع اعانت كنيد امير المومنين سلام الله عليه را.
براى اصلاح جامعه و ايجاد تحول (بايد از خود شروع كرد)
دولت هـا بـفـهـمند كه قدرت به اين نيست كه ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت بـه ايـن نـيـسـت كـه پرده هاى كذا باشد، بزرگى و عظمت به اين نيست كه پرده هاى كذا بـاشـد و مـبل هاى كذا باشد از مال اين ملت ضعيف ، خود ملت توى اين غارها زندكى بكند و شما در كاخ ‌هاى دادگسترى و در
كاخ ‌هاى نخست وزيرى . تعديل كنيد خودتان را، اگر از خودتان شروع نكنيد نمى توانيد اصـلاح كـنـيـد. وزارتخانه ها را اصلاح كنيد. !!! همه !!! همه درد و بلاى ما اين است كه ما غـربـزده هـسـتـيـم ، مـا سالهاى طولانى زير بار غرب بوديم ، زير بار آمريكا بوديم ، سـالهـاى مـتـمـادى مـانـوس شـديـم مـا، اصـلا قـلوبـمـان ، قـلوب !!! هـى !!! غـربى است ، مـتـبـدل شـديـم به يك انسان غربى و به اين زودى نمى توانيد شما برگرديد لكن همت كـنيد، برگرديد. شما حالا مى خواهيد بگوئيد روى پاى خودمان مى خواهيم بايستيم ، باز هـم رنگ غرب ؟! حالائى كه مى گوييد روى پاى خودمان باز هم جمهورى دموكراتيك يعنى جـمـهـورى غـربى ؟! مستقليم و مى خواهيم مستقل باشيم ، ما اسلام است مذهبمان . ما قوانينمان قـوانـيـن اسـلام اسـت ، قـوانـيـن غـنـى اسـلام اسـت . هـمـه چـيـز بـايـد متحول بشود. حضرت امير در آن فرمايششان كه من حافظه ندارم كه يادم بماند مطلب كه : مـثـل ايـنـكـه شـمـا را مـتـبـدل مـى كـنـنـد، مـثل اينكه از ته بالا بيايد، از ته پائين بيايد مـثـل ديـگـى كـه كـمـچـه بـه آن زنـند كه آنچه زيرش رو بشود، رويش زير بشود. بايد مـتـحـول بـشـويـد، هـمـيـن تـحـولى كـه مـلت مـا در ظـرف مـدت كـمـى پـيـدا كـرد، يـك نحو تـحـول مـعجزه آسا كه يك روز از پاسبان حساب مى برد، بازارهاى بزرگ ما از پاسبان حـسـاب مـى بـردنـد، يـك روزى هـم از شـخـص اول مملكت حساب نبردند، يك روز جرات نمى كـردنـد كـه تـوى خـانـه شان اسم شاه را به ناگوارى ببرند، يك روز هم در خيابان ها ريختند و گفتند مرگ بر اين . همچو متحول شد، كى اين كار را كرد؟ اسلام ، قوت ايمان و الا انـسان كه نمى تواند اين كار را بكند، كار من و تو و اينها نيست كه ، كار اسلام است . مـتـشـبـث بـشـويـد بـه اسـلام ، مـتـحـول كـنـيـد خـودتـان را، اول بايد، نقطه اول اين است كه خود انسان متحول بشود، خود انسان از غربزدگى بيرون بيايد. بايد حتما ما وزارتخانه هايمان آنطور تشريفات داشته باشد كه هر كسى تويش بـرود خـيـال كـنـد كـه در يـك جـائى غـيـر از ايـران است ، يك جاى ديگرى است ، يك بساط ديگرى است ؟! از آنجا وقتى بيايد در اين زاغه نشينان ما كه يك شب به من نوشته بودند، عـدد مـحـله هـائى كـه در تـهران از اينها هست ، چادرنشين ها، زاغه نشين ها اين خانه هاى گلى خـيـلى خرابه ، اينها را به من نوشته بودند كه قريب سى تا، يا سى وچند تا محله ها ما در تـهـران داريـم كـه از بـركـت اصـلاحـات ارضـى ، مـردم از مـحـال خودشان كوچ كردند آمدند اينجا با اين زندگى فلاكت بار دارند زندگى مى كنند لكـن نـديـده بـودنـد، در چـند شب پيش از اين در همين حوض حرم بود، در تلويزيون كه من نـگـاه كـردم نـشـان داده بـود، انـسـان اگـر انصاف داشته باشد، يك قدرى انصاف داشته بـاشـنـد بـايـد چـقـدر متاثر باشد از اينكه يك جمعيت انسان مسلم ، انسان اينطور زندگى بكند و ما به فكر اينها نباشيم .
لزوم ملى كردن غنائم به دست آمده از قيام يكپارچه ملت
بـه تدريج ، حالا يك روز برويد عقب ، هى عقب ، عقب ، عقب ، ما تهران كه بوديم اين مطلب را گفتيم به اينها كه بايد كليه دارايى ، دارائى نمى گوئيم كه دارائى آنها بوده است ، كـليـه آن چـيـزهـائى كـه محمد رضا خان و پدرش و اتباع اينها غصب كردند از اين ملت ، بـايـد هـمـه ايـنها ملى بشود و به صرف مستمندها برسد، هيچ ارتباطى به دولت ندارد، غنيمتى است به دست آمده است با
قـيـام و نهضت اين ملت يعنى اين ملتى كه از طبقه سوم است . شما آمار اينهائى كه شكسته شـدنـد، يـك وقتى اگر مى توانيد، هر كس ‍ مى تواند در هر جا هست به دست بياورد، اگر يـك دولت تـو آن قـيـام و نـهـضـت ايـن مـلت يعنى اين ملتى كه ، اگر يك خان توى آن آمار ايـنـهـائى كـه شكته شدند، يك وقتى اگر مى توانيد، هر كس مى تواند در هر جا هست به دسـت بـيـاورد، اگـر يـك دولت تـو آن هـسـت ،اگـر يـك تـاجـر درجـه اول تـوى آن هـسـت ، اگـر يـك خـان توى آن هست ، اگر يك سرباز توى آن هست ، اگر يك وزيـر توى آن هست ، اگر يك كمونيست توى آن هست ، شما پيدا كنيد به ما اطلاع دهيد. همه آنها مسلمان هائى بودند كه توى خيابانها ريختند كه ((مرگ بر او، و ما جمهورى اسلامى مـى خـواهيم )) همه كشته ها ى ما از اينها، شما افشا كنيد، پيدا كنيد كه چند نفر وزير بوده است ، چند تا مدير كل بود ه است ، يكى از اينها را نمى توانيد پيدا كنيد. هر چه بوده اين مـلت ، ايـن تـوده جـمـعـيـت و مـلت بـوده اسـت ، ايـن مـلت مـسـلم ، غـنـائم مـال ايـنـهـاسـت و بـايـد به اينها بدهيد، مستمندان ، اينهائى كه صدمه ديدند، آنهائى كه شـكـتـه داده اند، آنهائى كه جوان داده اند، پيرزن هائى كه جوان هايشان از بين رفت . اين غـارتـگـرى اينها را، بايد براى آنها زندگى تامين كرد و زايد هم هست ، خيلى زايد است ، يـك مـمـلكـتـى را مـى شـود اداره كـرد با اين دزدى هاى اينها. اين مقدارى است كه حالا در خود ايـران بـدسـت مـى آيـد آن مـقـدارى كه خارج است كه اخيرا نوشته بود روزنامه كه در اين اخـيـر، در ايـن آخر يك همچو تعبيرى حالا درست يادم نيست كه پانزده ميليارد يا 23 ميليارد دلا ر !!! مـيـليـارد !!! 23 مـيـليـارد دلار يـعـنـى بيست و سه هزار ميليون دلار، اگر اينها را پـهـلوى هـم بـچـيـنـند تا كره مشترى هم خواهد رفت !!! اينطور !!! اينطور پهولى هم يكى يـكـى بـچينند. اين قلم هائى است كه آخرى برده اند خارج ، در بانك سوئيس چه دارند خدا مـى دانـد؟ نـمـى تـوانـيـم مـا بـفـهـمـيـم . ايـن قـلمـى كـه گـفـتـم مـال خـود ايـن مـرديـكـه اسـت ، نـه مـال خـودش و اتـبـاعـش ، مـال خـود اوسـت . مـاهـى پـنجاه ميليون فرح خانم از نفت مى گرفته ، پنجاه ميليون ، سى مـيـليـون ، سـى مـيـليـون از نـفـت مـى گرفته ، حالا از جاهاى ديگر چه ميگرفته ، در تمام شـركـت هـايـى كه در ايران بوده است اينها شريك بودند، سهيم بودند، سهيم بودند نه ايـنـكـه خريدند، صاحب كارخانه يا براى اينكه مردم را بچاپند اينها را شريك كردند يا اينكه اگر اشخاصى بودند كه اهل چاپيدن نبودند، براى اينكه محفوظ باشند از مامورين ساواك و امثال ذلك اينها را هم بشوند. كه !!! قافله !!! رفيق قافله هم بشويد.
نفى سياست گام به گام
ايـنـهـا، مـن از تـهـران كـه آمدم آقايان آمدند آنجا و من به آنها عرض كردم كه بايد قضيه ايـنـطـور بـشود، بنا هم دارند البته ، اما مثل اينكه قدم ، قدم مى خواهند راه بروند، در اين نـهـضـت هـم بـعـضى قدم قدم مى گفتند برويم كه حالا قدم اولش را !!! اگر !!! من به آن آقـائى كـه آمـد پـاريـس و ايـن مـطـلب را گـفـت ، گـفـتـم در قـدم اول پـايـتـان را هـمـه را مـى شـكـنند. انشاءالله خداوند به همه شما سلامت ، صحت ، عافيت عنايت كند.
انـشاءالله شما همانطورى كه معروفيد به جندالله ، جندالله باشيد يعنى براى خدا كار بكنيد. انشاءالله خداوند همه شما را سعادتمند كند هم در دنيا و هم در آخرت .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 15/12/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهاى از زنان شجاع قم  
همراهى و شركت فعالانه زنان در نهضت ، پيروزى اسلام را بيمه كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بـى پـايـان بـر بـانـوان ايران ، سلام بر شما خواهران محترم ، رحمت خدا بر شما شـيـردلانـى كـه بـه همت والاى شما اسلام از قيد اسارت بيگانه بيرون آمد. شما خواهران عـزيـز و شـجـاع دوشـادوش مـردان پـيـروزى را براى اسلام بيمه كرديد. من از شما زنان ايـران و قـم تـشـكـر مى كنم . خداوند و امام عصر از شما راضى باشد. شما با بچه هاى كوچك خودتان در خيابان ها آمديد و با تظاهرات پر شورتان از اسلام پشتيبانى كرديد. مـن اخـبـار قـم و ساير شهرها را مى شنيدم . من اخبار خيابان چهار مردان قم را مى شنيدم . من ازشـجـاعت هاى زنان ايران و قم و ساير شهرها احساس غرور مى كنم . شما زنان دلير در ايـن پـيـروزى پيشقدم بوديد و هستيد، شما مردان را تشجيع كرديد، ما همگى مرهون شجاعت هاى شما زنان شيردل هستيم .
اسـلام نـظر خاصى نسبت به شما زنان دارد. اسلام در زمانى در جزيره العرب ظهور كرد كـه زنـان حـيـثـيت خودشان را از دست داده بودند. اسلام آنان را سربلند و سرافراز كرد. اسلام آنان را با مردان مساوى كرد. عنايتى كه اسلام به زنان دارد، بيشتر از عنايتى است كه به مردان دارد.
در ايـن نـهضت ، زنان حق بيشترى از مردان دارند. زنان مردان شجاع را در دامان خود بزرگ مـى كـنند. وقرآن كريم انسان ساز است و زنان نيز انسان ساز. اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شوند، ملتها به شكست و انحطاط كشيده مى شوند.
زنان بايد در مقدرات اساسى مملكت و سرنوشت خويش سهيم باشند
قوانين اسلام همه به صلاح زن ومرد است . زن بايد در مقدرات اساسى مملكت دخالت كند. شـمـا هـمـانـگـونـه كـه در نهضت نقش ‍ اساسى داشته ايد و سهيم بوده ايد، اكنون هم باز بايد در پيروزى سهيم باشيد و فراموش نكنيد كه هر موقع كه اقتضا كند، نهضت كنيد و قـيـام كـنـيـد. مـملكت از خود شماست ، انشاءالله شما بايد مملكت را بسازيد. زنان در صدر اسـلام با مردان در جنگ ها هم شركت مى كردند. ما مى بينيم و ديديم كه زنان همدوش مردان بـلكـه جـلوتـر از آنان در صف قتال ايستادند، خود و بچه هاى خود و جوانان خودشان رااز دست دادند و باز هم مقاومت كردند. ما مى خواهيم ، زن به مقام
والاى انـسـانـيـت برسد. زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. دوره اختناق مى خـواسـت زنـان جـنگجوى ما را ننگ جو بار آورد ولى خدا نخواست . اينها مى خواستند با زن مـثـل يـك شـيـئى !!! مـثـل يـك چـيـز!!! مـثـل يـك مـتـاع رفـتـار كـنـنـد ولى اسـلام زن را مـثـل مـرد در هـمـه شوون (همانطورى كه مرد در همه شوون دخالت دارد ) دخالت مى دهد. همه مـلت ايـران ، چه زنان و چه مردان بايد اين خرابه اى كه براى ما گذاشته اند بسازند. ايران با دست مرد تنها درست نمى شود. مرد و زن بايد با هم اين خرابه را بسازند.
و اما مساله اى كه بايد توجه داشته باشيم اين است كه زنانى كه مى خواهند ازدواج كنند، از هـمـان اول مـى تواند اختياراتى براى خودشان قرار دهند كه نه مخالف شرع باشند و نـه مـخـالف حـيـثـيت خودشان ، مثلا مى توانند از اول شرط كنند كه اگر چنانچه مرد فساد اخـلاق داشـت و يـا اگـر بـدرفـتـارى بـا زن كـرد، زن وكـيـل بـاشـد در طـلاق . اسلام براى زنان حق قرار داده است . اسلام اگر محدوديتى براى زنـان و مـردان قـائل شده است ، همه با صلاح خودشان بوده است . اسلام همانگونه كه حق طـلاق را بـراى مرد قرار داده است ، اين حق را براى زن هم قرار داده است كه در وقت ازدواج شـرط كـنـد كـه اگـر بـا مـن چـه كـردى و چـه كـردى ، مـن وكـيـل بـاشـم در طـلاق و اگـر ايـن شـرط را كـرد، مـرد ديـگـر نـمـى تـوانـد او را مـعـزول كـنـد.اگـر مـردى بـا زنـى بد رفتارى كرد، در اسلام او را منع كند و اگر گوش نكرد، او را حد مى زند و اگر گوش نكرد، مجتهد زن را طلاق مى دهد.
خـداونـد هـمـه شـمـا را بـا عـزت و سـلامـت و سـعـادت ، بـا ايـمـان كامل ، با تربيت و فرهنگ صحيح قرين كند.
سلام بر شما بانوان عزيز و محترم
تاريخ : 16/12/58
بيانات امام خمينى در جمع پزشكان شهرستان قم  
ايجاد بى تفاوتى و تفرقه افكنى ، خيانت بزرگ رژيم سابق
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از آثار اين نهضت اين شد كه ما با رخسارهايى مواجه مى شويم كه قبلا نمى شديم . مـا قبلا بواسطه فعاليت هائى كه عمال اجانب و خود در مدت هاى طولانى كرده بودند از هم جدا بوديم ، همه قشرها از هم جدا بودند.
مـا (يـعـنـى روحـانـيـت ) با شما يعنى اطباى ارجمند علقه مان فرق دارد با علقه هاى ديگر (العـلم عـلمـان : عـلم الابـدان و عـلم الاديـان ) روح و جـسـم بـا هـم وحـدت دارنـد، جـسـم ظـل روح اسـت ، روح بـاطن جسم است ، جسم ظاهر روح است ، اينها با هم يك هستند، جدايى از هـم نـدارنـد. هـمـانـطـورى كـه جـسم انسان و روح انسان وحدت دارد بايد طبيب جسمى و طبيب روحى وحدت داشته باشند، آنها بايد يك باشند و مع الاسف ما را از هم جدا كردند، ما را از هـمـه اقـشـار جـدا كـردنـد، روحـانـيت رايا !!! به نسيان !!! به طاق نسيان سپردند يالكه داركـردنـد، شـمـا را از نـظر ما انداختند، ما را از نظر شما انداختند، اين خيانتى بود كه در عـرض قـريـب سـيـصـد سـال اجـانـب بـا كـارمـنـدهـاى خـودشـان ، بـا عمال خودشان انجام دادند، دانشگاه رااز مدارس ما جدا كردند بلكه هر يك را مخالف ديگرى كردنذ، اقشار ملت مارا از هم جدا كردند، اين خيانت بزرگى بود كه به ما و ملت ما كردند تا ما را به اين روزها نشاندند. نه تنها اقشار يك ملت را از هم جدا كردند، ملت ها را از هم جـدا كـردنـد، بـطـورى كـه مـلت ايـران بـا مـلت تركيه هيچ روابط ندارد و نداشت ، اگر مـخـالفـت نـداشت موافقت هم نداشت ، بى تفاوت بود. اگر مصيبتى به برادرهاى ترك ما مـثـلا مـى رسـيـد يـا عرب ما، برادرهاى فارس ما بى تفاوت بودند و بعكس ، اگر به ما مـصـيـبـتـى وارد مـى شـد آنـهـا بـى تـفـاوت بـودنـد. ايـن بـى تـفـاوتـى از هـمـيـن عـمال اجانب و خود اجانب ايجاد شد كه يا تا توانستند مخالفت ايجاد كنند و اگر نتوانستند غـفـلت ايـجـاد كـنـنـد و مـا را غـافـل كـردنـد، از مـقـدرات خـودمـان غـافـل كـردنـد. از مـقـدرات بـرادرهـاى خـودمـان غـافـل كـردنـد. ما بايد از اين به بعد اين هوشياريى كه ملتمان پيدا كرده است جديت كنيم كه ادامه پيدا كند. ما صدمه اين غفلت ها را سـيـصـد سال است داريم ميخوريم پنجاه و چند سال است كه پيرمردهاى ما، آنهائى كه به سـن مـن يـا يـك قـدرى هـم كـمـتـر هـسـتـنـد، پـنـجـاه و چـنـد سـال اسـت كـه عـذاب اليـم ايـن طـايـفـه را چـشـيـدنـد و شـمـا جـوانـهـا هـم بـيـسـت و چـنـد سال است كه
ديديد هر چه ديديد، و شنيديد هر چه شنيديد.
هـمـه ذخـائر مـا را از بـيـن بـردنـد، نـيـروى انسانى كه از همه ذخائر بالاتر است از بين بـردند انسان هاى ما را كه بايد مقدرات اين مملكت در دست آنها باشد و مملكت را آباد كنند، مـعـنـويتش را آباد كنند، ماديتش را آباد كنند، اين نيروها را از دست ما گرفتند يا به مراكز فـحشاه كشيدند. تمام مراكز آموزشى را اينها مراكز فحشاء قرار دادند، سينما كه يكى از مراكز آموزشى است در دنيا، راديو و تلويزيون كه يكى از مراكز آموزشى است براى همه ، آمـوزش بـراى هـمـه طـبـقـات ، دستگاهى است كه بايد همه ملت را آموزش بدهد ،اينها به صورت ديگرى ، واژگون در آوردند. سينماها را مراكز فحشاءتقريبا قرار دادند، راديوها تـبـليـغـاتـشان ديديد چه بود، تلويزيون هم همينطور، اينها امروز كه به خدمت اسلام در آمدند بايد اصلاح بشوند و مشغولند به فعاليت براى اينكه اصلاح بشوند. الان هم آن تـتمه رژيم فاسد در اينها هست ، در مطبوعات ما هست ، در روزنامه هاى ما هست ، در مجلات ما هست ، الان هم آن فساد هست تتمه آن ، بايد بتدريج اينها اصلاح بشود. اين اخلاق فاسدى كـه در جـوانـهـاى ما ايجاد كرده اند، باز هم تتمه اش هست لكن بايد اصلاح بشود. خدا مى دانـد كـه اين مراكز فحشاء با جوانهاى ما چه كرد، براى آنها همه چيز را تهيه كردند كه غـفـلت كـنـنـد از همه چيز خودشان ، مراكز فحشاء را درست كردند به رايگان دادند، دعوت كـردند، دعوت ها كردند، جوانهاى ما را كشيدند در آن مراكز و از مقدرات خودشان غافلشان كردند.
پيدايش تحول معنوى بدست خداوند متعال
مـن خـدا را شـكـر مـى كـنـم كـه در ظـرف ايـن يـك سـال ، يـك سـال و نـيـم يـك تـحـول اسـاسـى در مـلت مـا پـيـدا شـد، جـوانـهـاى مـا تـوجـه بـه مـسـائل روز پـيـدا كـرده انـد، مـنـصـرف شـدنـد از آن ، اكـثـرا از آن چـيزهائى كه قبلا بود مـتـحـول شـدنـد، مـنـصـرف شـدنـد، تـحـول هـاى مـعـنـوى پـيـدا شـدكـه ايـن تـحـول هـا را نـمـى تـوانـيـم اسمى رويش بگذاريم الا اينكه به دست خدا بود،بشر نمى تواند.
تـحـول روحـى در هـمـه طـبـقـات ، ايـنرا كرارا گفته ام كه يك پاسبان مى آمد يك بازار را سـرتـاسـر هـر امـرى را مـى كـرد اطـاعـت مـى كـردنـد وبـراى خـودشـان حـق چـون و چـرا قائل نبودند، نه اينكه حق قائل بودند و نمى كردند، اصلا، وضع روحى شان را اينطور كـرده بـودنـد كـه !!! حـق !!! كـوركـورانه بايد اطاعت كرد، همانطورى كه ارتش ما آنطور بـود، مـردم را ايـنـطـور كـرده بـودند كه مثل گوسفند اطاعت كنند، سر تا پا اطاعت باشد، (چه فرمان سلطان ، چه فرمان خدا) (چه فرمان ايزد، چه فرمان شاه )، اين كلمه را در اذهـان بـچـه هاى ما از بچگى رشد دادند، آن هم اين شاه . يك تحولى پيدا شد در ظرف يكى دو سال كه همين جمعيتى كه از پاسبان آنطور وحشت داشتند، به تانك ها حمله كردند و بـه شـاه هر چه خواستند گفتند و او را بيرونش كردند، همين جمعيت كه ديروز از يك ستاره دار آنـطـور خـوف و وحـشـت مـى كـرد، مـشـتـش را گـره كـرد، مقابل همه ايستاد و همه را بيرون كرد.
اين غير از تقدير الهى ، غير از حكم الهى نيست ،
ايـمـان اسـت ، اگـر ايـمـان نـبـود نمى شد، ايمان به خدا اين كار را كرد، ايمان به مبادى اسـلامـى ايـن كـار را انـجـام داد، هـمـه بـا هم گفتند كه ما اسلام را خواهيم ، اين ايمان بود. قدرت ايمان غلبه كرد بر اين قدرت ها و الا ما كه چيزى نداشتيم ، با همان كاردهاى توى مطبخ خانه و با همان !!! عرض كنم !!! چوب ها، با همان چيزها آمدند بيرون و غلبه كردند بـر ايـن تـانـك هـا و تـوپ هـا و مـسـلسـل هـا و ايـنـهـا، گـفـتـنـد ايـنها ديگر اثر ندارد. در مقابل ايمان ارث رهم نداشت و نتوانست اثر بكند.
ايمانتان را حفظ كنيد آقا، ايمان به خدا را حفظ كنيد، وحدت كلمه را حفظ كنيد، اين نهضت را حـفـظ كـنـيـد، مـا هـرچـه داريـم از ايـن ايمان و وحدت كلمه است . آنها ايمان را از ما خواستند بگيرند و وحدت كلمه را، كوشش كردند براى اين دو تا و خداى تبارك و تعالى نخواست و بـا مـا بـود و مـتـحـول كـرد يـك مـمـلكـت و يـك مـلتـى كـه اعـتـنـا بـه مسائل دينى نداشت ، متحولشان كرد بطورى كه همه توجه دارند همه با، ايمان به ميدان آمدند، يك ملتى كه با هم دعوا داشتند، اين شهر با آن شهر، اين محله با آن محله ، اين جوان آن جـوان ، يـك دفـعـه يك تحول الهى پيدا شد كه حس تعاون پيدا شد، يكى از دوستان من مى گفت كه در تهران من در اين تظاهرات ديدم كه يك پيرزنى يك جايى ايستاده است و يك كـاسـه اى دسـتـش هـسـت كـه در آن تـويـش پول است گفتم خوب لابد اين حالا مى خواهد يك پـولى جـمـع بـكـنـد، رسـيـدم به آن گفتم كه پيرزن چيست ؟ گفت كه (حالا چو ن بازار تـعـطـيـل اسـت مـردم هـم بـه تـلفن احتياج دارند من ديدم كه اين كار را بكنم ، اين پولها را بياورم كه مردم پول خرد ندارند بردارند بيندازند آنجا و تلفن بكنند)، يك همچو حسى در يـك افـراد پـيـدا شـد، يك همچو حس تعاونى كه وقتى كه اين جمعيت بيرون مى آمد، همه مـردم در خـانـه و بـيـرون بـا ايـنـهـا كـمـك مـى كـردنـد. ايـن تحول به دست خدا واقع شد، اتكال به خدا بكنيد، اگر خداى نخواسته اين ايمان از دست مـا گـرفـتـه بـشـود، ايـن اتكال به خدا از دست ما گرفته بشود وحدت كلمه هم گرفته خواهد شد، باز خداى نخواسته برگشت به همان مصيبتهاست .
جمهورى اسلامى ، نه يك كلمه كم ، و نه يك كلمه زياد
دعـوت كـنـيـد مـردم را، دعـوت كنيد همه را به اينكه در اين رفراندم به جمهورى اسلامى ، فقط جمهورى اسلامى ، يك كلمه اين طرف يك كلمه آن طرف نبايد باشيد، نه از آن اسقاط بـشـود نـه بـه آن زيـاد بشود شياطين مى خواهند يك كلمه را اسقاط بكنند يا كلمه را زياد بكنند، توجه به اين معنا داشته باشيد، دعوت كنيد همه را.
مـن از هـمـه اطباء ايران و حالا كه قم هستم از اطباء قم و از مريضخانه ها تشكر مى كنم كه در ايـن مـسـائل ، ايـنها هم حس مسئوليت كرده اند و انجام وظيفه كرده اند. خداوند همه شما را به وظايفتان بيشتر از اين آشنا كند كه اين دعاى بزرگى است و همه شما را سعادت بدهد و همه شما را سلامت و مملكت شما را از دست اجانب نجات بدهد. انشاءالله خداوند همه تان را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 16/12/58
بيانات امام خمينى در ديدار با پزشكان و پرستان  
به اسم تمدن ملت را عقب راندند
اعوذ با لله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
شـمـا آقـايان بهتر مى دانيد كه به ملت ما چه گذشت ، شما كه در بيمارستانها بوديد و كـفـيل حال مجروحين و مصدومين و قتلى بوديد، بهتر از ما اطلاع داريد، مى دانيد كه اينها با اسـم ترقى چه كردند با مملكت ما و با اسم تمدن چطور ما را عقب راندند، نيروى انسانى ما را هدر دادند، تمام شوون ملى ما را به شكست دادند.
من از شما آقايان كه در اين اوقات سختى ، با بيماران كه خودتان بودند، همه از خودمان بـودنـد، بـا ايـن مجروحين و مصدومين همراهى كرديد، زحمت كشيديد، من از همه شما متشكرم و خداوند اميدوارم كه از همه شما راضى باشد، شماها در اين موقع از زمان از جندالله بوديد ،براى خدا انجام اين وظايف را كرديد، من از بانوان شما و از آقايان ، از همه تشكر مى كنم . خداوند همه شما را عزت و سلامت و سعادت بدهد، آزادى بدهد.
ماموريت خرابكارانه شاه براى وطنش
مـا در ايـن پـنـجـاه و چند سال روى آزادى را نديديم . شما جوانها يادتان نيست كه در زمان رضـا خـان چـه گـذشـت بـر ايـن ملت ، من از اول تا حالا شاهد قضايا بودم ، من همه تلخى هـايـى كـه از زمان اين پدر و پسر گذشته است بر ملت ما، آن تلخى ها را چشيده ام و شما آقـايان همين زمان اين را و شايد اخيرا زمان اين را بعضيتان مطلع شديد و ديديد چه كردند ايـنـهـا بـا مـا. او را انـگـليـسـى ها آوردند و مامور كردند (اين را متفقين به حسب آنطورى كه خـودش در كـتـاب نـوشـت و بـعد شنيدم كه آن جمله را برداشتند، خودش در كتاب نوشت كه مـتـفـقين كه آمدند اينجا، صلاح ديدند كه من باشم ) ماموريت براى وطن داشت كه اين وطن را به شكست برساند، به عقب برگرداند، ماموريت داشت كه اقتصاد ما را فلج كند، ماموريت داشت كه دانشگاه هاى ما را نگذارد عمل بكنند، ماموريت داشت كه زراعت ما را و كشاورزى ما را بكلى ساقط كند، ماموريت ها را هم خوب انجام داد، ماموريت داشت كه همه خزائن ما و مخازن ما را به رايگان بلكه بدتر از رايگان ، آنكه به آمريكا داد نه
ايـنـكـه رايـگـان بود بلكه عوضش پايگاه براى آنها درست كرد، نفت داد و پايگاه براى خود امريكايى ها در ايران عوض نفت درست كرد، يعنى هم عوض به جيب آنها رفت هم معوض بـه جـيـب آنها رفت ، ماموريت را خوب انجام داد لكن آنها هم خيلى پشتيبانى ها را، گفتند هى پـشـتـيـبـانـى مـى كنيم ، چه تهديدها كردند، چيزها گفتند. لكن ملت بحمدالله ايستاد و با ايـنـكـه هـيچ دستش نبود، قوت ايمان داشت يعنى يك نهضت اسلامى بود، همه با اسم اسلام جلو مى رفتند، چون با اسم اسلام بود و با ايمان به خدا بود بر همه قدرت هاى بزرگ ، ابرقدرت ها غلبه كردند و آن دستگاه بزرگ را فر و ريختند با دست خالى ، با توپ هـا و تـانـك و هـمـه را شـكـسـت دادنـد و كـاخ ‌هـا را فـرو ريختند و حالا او را آمريكايى ها هم قـبـولش نـدارنـد، آن رقـيـق شـفـيقش ملك حسن هم مى گويد اين را به عنوان يك آدم عادى مى پـذيـرم ، ملك حسينش هم مثل ملك حسنش ،همه به او پشت كردند و خداى تبارك و تعالى از او انتقام خواهد كشيد.
كيفر واقعى شاه تنهابدست خدا و در دنياى ديگر ميسر است
انـتـقـام ايـنطور مجرم ها را ما نمى توانيم بكشيم ، براى اينكه كسى كه يك نفر را بكشد، يـك جـان را از بين ببرد، جان او هم باندازه اوست !!! او، ديگر او !!! به اندازه يك نفر كه كـشـتـه شد، ما قصاص مى توانيم بكنيم ، كسى كه صدها هزار نفر را به كشتن داده است ، كـسـى كـه صـدهـا هـزار نفر را به زجر در زندان ها و در بيغوله ها جاى داده است ، اين جز اينكه در يك عالم ديگرى كه ابدى است ، براى هر يك از اينها يك حسابى باز مى شود و ايـنـجـا قـدرت نـيست براى اين كار. ما يك نفر را مى كشيم به جاى يك نفر، جان اشخاص ، فـرق مـا بـيـن شـاهـش و گـدايـش و مـجـرمـش و غـير مجرمش فرقى نيست بلكه جانهاى اينها شريفتر از اوست .
مـا نـمـى تـوانـيـم ، بـشر نمى تواند اين مجرم هاى بالذات را ازشان انتقام بكشد، براى ايـنـكـه آخرش هر چه زجر بكند، يك نفر را زجر كرده و اين يك نفر هزاران نفر را. ما چطور مى توانيم ،يك نفر در مقابل يك نفر ما مى كشيم ، اين هزاران نفر را كشته است ، هزار دفعه كـه نـمـى تـوانـيـم بكشيم لكن آنجائى كه خداوند بخواهد انتقام بكشد، مى كشد، زنده مى كـنـد، مـى كـشـد، زنـده كـنـد، براى هر يك از اينها شكنجه مى كند، چه شكنجه اى ، شكنجه هايى غير از اينكه در اينجاست . انتقام را خداى تبارك و تعالى انشاءالله مى كشد از اينها.
هر چه براى خدا باشد محفوظ است
مـن تـكـرار مـى كـنـم ايـنـكـه شما آقايان كه در اين مدت زحمت كشيديد، پيش خداى تبارك و تعالى ماجور هستيد، اينكه براى خدا باشد، جائى نمى رود، هست ، محفوظ است براى شما، هـر چـه كـه براى خدا باشد منسى نخواهد شد، محفوظ خواهد بود. براى خدا كار بكنيد، از حالا به بعد هم براى خدا، براى سازندگى يك مملكتى كه خراب است .
هـمه چيزمان خراب و درهم و برهم و همه بايد با هم با يك صدا اين نهضت را نگذاريد كه بـه سـسـتى بكشد، حفظ كنيد، همه مكلفيم كه حفظ كنيم اين را، با اين نهضت اسلامى ما تا ايـنـجـا آمـديم و قدرت ها را عقب زديم ، با اين نهضت اسلامى بايد سازندگى كنيم از حالا به بعد، يعنى همه با هم ، همه با هم به جلو برويم ، همه با هم به يك تمدن صحيح ، نـه تـمـدن (مـحـمـدرضـائى )، تـمـدن الهـى ، تـمـدن رسـول اللهـى ، آنـكـه هـمـه اقـشـار بشر را، سياه و سفيدش را هيچ فرق نمى گذارد مگر اينكه به تقوى (ان اكرمكم عندالله اتقيكم ) ميزان تقوى است ، ميزان انسانيت است .
خـداونـد هـمـه شـمـا را تـائيـد كند و همه با هم انشاءالله اين راه را طى بكنيد و همه با هم انشاءالله به بهشت اعلى برويد .
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 16/12/58
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از پزشكان  
بايد طبيب جسمى و طبيب روحى وحدت داشته باشند
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از آثار اين نهضت اين شد كه ما با رخسارهايى مواجه مى شويم كه قبلا به واسطه قعاليت هايى كه عمال اجانب و خود اجانب در مدت هاى طولانى كرده بودند از هم جدا بوديم ، همه قشرها از هم جدا بودند. ما يعنى روحانيت ، با شما يعنى اطباى ارجمند، قوه مان فرق دارد بـا آنهاى ديگر. ععع (العلم العلمان : علم الابدان و علم الاديان ) روح . جسم با هم وحـدت دارنـد، جـسـم ظـل روح اسـت ، روح باطن جسم است ، جسم ظاهر روح است ، اينها با هم يكى هستند، جدايى از هم ندارند. همانطورى از هم ندارند. همانطورى كه جسم انسان و روح انـسـان وحـدت دارد بـايـد طـبـيـب جـسـمـى و طبيب روحى وحدت داشته باشند. اينها بايد يك بـاشـنـد و مع الاسف ما را از هم جدا كردند، ما را از همه اقشار جدا كردند. روحانيت را يا به نـسـيـان ، بـه طـاق نـسـيان سپردند يا لكه دار كردند. شما را از نظر ما انداختند، ما را از نـظـر شـمـا انـداخـتـنـد. ايـن خـيـانـتـى بـود كـه در عـرض قـريـب سـيـصـد سـال اجـانـب بـا كارمنداهاى خودشان ، با عمال خودشان انجام دادند. دانشگاه را از مدارس ما جـدا كـردنـد بـلكـه هـر يـك را مخالف ديگرى كردند. اقشار ملت ما را از هم جدا كردند. اين خـيـانـت بـزرگـى بـود كه به ما و به ملت ما كردند تا ما را به اين روزها نشاندند، نه تنها اقشار يك ملت را از هم جدا كردند، ملت ها را از هم جدا كردند به طورى كه ملت ايران بـا مـلت تـركـيـه هـيـچ روابـط نـدارد. اصولا، اگر مخالف نداشت موافقت هم نداشت ، بى تـفـاوت بـود. اگـر مـصـيـبـتـى به برادرهاى ترك ما مثلا مى رسيد يا عرب ما، برادرهاى فـارس مـا بـى تـفـاوت بـودنـد و بـه عكس اگر به ما مصيبتى مى شد، اينها بى تفاوت بودند. اين بى تفاوتى از همين عمال اجانب و خود اجانب ايجاد شد كه تا توانستند مخالفت ايـجـاد كـنـنـد و اگـر نـتـوانـسـتـنـد غـفـلت ايـجـاد كـنـنـد و مـا را غـافـل كـردنـد از مـقـدرات خـودمـان ، غـافـل كـردنـد، از مـقـدرات بـرادرهـاى خـودمـان هـم غافل كردند. ما بايد از اين به بعد اين هوشيارى كه ملت ما پيدا كرده است جديت كنيم كه اين ادامه پيدا كند.
انسان هاى ما را يا از ما گرفتند و يا به مراكز فحشا كشيدند
ما صدمه اين غفلت ها را سيصدسال است كه داريم مى خوريم .
پنجاه و چند سال است كه پير مردهاى ما، آنهايى كه به سن من يا يك قدرى هم كمتر هستند پـنـجـاه و چـنـد سال است كه عذاب اليم اين طايفه را كشيدند و شما جوان ها هم بيست و چند سال است كه ديديد هر چه ديديد و شنيديد هر چه شنيديد. همه ذخائر ما را از بين بردند، نـيـروى انـسـانـى كـه از همه ذخائر بالاتر است از بين بردند، انسان هاى ما را كه بايد مـقـدرات ايـن مـملكت در دست آنها باشد و مملكت را آباد كنند، معنويتش را آباد كنند. ماديتش را آبـاد كـنـنـد، ايـن نـيـروهـا را از دسـت مـا گرفتند يا به مراكز فحشا كشيدند. تمام مراكز آمـوزشـى را ايـنـها مراكز فحشا قراردادند. سينما كه يكى از مراكز آموزشى است در دنيا، راديو و تلويزيون كه يكى از مراكز آموزشى است براى همه ما، آموزش براى همه طبقات ، دسـتـگـاهـى است كه بايد همه ملت را آموزش بدهد اينها به صورت ديگرى واژگون در آوردنـد. سـيـنـمـاهـا را مـراكز فحشاء تقريبا قرار دادند. راديوها تبليغات شان ديديد چه بـود، تـلويـزيـون هـم هـمين طور. اينهائى كه امروز به خدمت اسلام در آمدند بايد اصلاح بشوند و مشغولند به فعاليت براى اينكه اصلاح بشوند. الان هم اين تتمه رژيم فاسد در آنها هست ، در مطبوعات ما هست ، در روزنامه هاى ما هست ، در مجلات ما هست ، الان هم آن فساد هست ، آن تتمه بايد به تدريج !!! اينها !!! اصلاح بشود. اين اخلاق فاسدى كه در جوان هـاى مـا ايـجـاد كـردنـد بـاز هـم تتمه اش هست لكن بايد اصلاح بشود. خدا مى داند كه اين مـراكز فحشا با جوان هاى ما چه كرد، براى آنها همه چيز را تهيه كردند كه غفلت كنند از هـمـه چيز خودشان . مراكز فحشا را درست كردند به رايگان دادند، دعوت كردند، دعوت ها كردند جوان هاى ما را كشيدند در آن مراكز و از مقدرات خودشان غافلشان كردند.
ما هر چه داريم از ايمان به خدا و وحدت كلمه است
مـن خـدا را شـكـر مـيـكـنـم كـه در ظـرف ايـن يـكـسـال ، يـكـسـال و نـيـم يـك تـحـول اسـاسـى در مـلت مـا پـيـدا شـد، جـوان هـاى مـا تـوجـه بـه مـسـائل روز پـيـدا كـردنـد مـنـصـرف شـدنـد از آن ، اكـثـرا از آن چـيـزهـائى كـه قبلا بود، مـتـحـول شـدنـد، مـنـصـرف شـدنـد، تـحـول هـايـى مـعـنـوى پـيـدا شـد كـه ايـن تـحـول هـا را نمى توانيم اسمى روى آن بگذاريم الا اينكه دست خدا بود توى كار. بشر نـمـى تـوانـد تـحـول روحـى در هـمه طبقات ، اين را كرارا گفتم كه يك پاسبان مى آمد يك بازار را سرتاسر هرامرى را كه مى كرد اطاعت مى كردند و براى خودشان حق چون و چرا قـائل نـبودند، نه اينكه حق قائل بودند و نمى كردند، اصلا وضع روحى شان را اينطور كرده بودند كه حرف كوركورانه بايد اطاعت كرد، همين طور كه ارتش ما هم اينطور بود. مـردم را ايـنـطـور كـرده بـودنـد كـه مـثل گوسفند اطاعت كند، سر تا پا اطاعت باشد (چه فرمان سلطان چه فرمان خدا، چه فرمان ايزد چه فرمان شاه ) اين كلمه را در اذهان بچه هـاى مـا از بـچـگـى رشـد دادنـد، آن هـم ايـن شـاه . يـك تـحـولى پيدا شد در ظرف يكى دو سال كه همين جمعيتى كه از پاسبان آنطور وحشت داشتند، با تانك ها حمله كردند و به شاه هر چه خواستند گفتند و او را هم بيرونش كرد. همين جمعيت كه ديروز از يك ستاره دار آنطور خـوف و وحـشـت مى كرد مشتش را گره كرد مقابل همه ايستاد و همه را بيرون كرد. اين غير از تـحـول الهـى ، غـيـر از حكم الهى نيست . ايمان است ، اگر ايمان نبود، نمى شد. ايمان مى خواهد.
ايـمـان بـه خـدا ايـن كار را كرد، ايمان به مبادى اسلامى اين كار را انجام داد، همه با هم ، همه با هم گفتند كه ما اسلام را مى خواهيم . اين ايمان بود، قدرت ايمان غلبه كرد بر اين قدرت ها و الا ما كه چيزى نداشتيم . با همان كاردهاى توى مطبخ ‌ها و با همان !!! عرض مى كـنـم !!! چوب ها و با همان چيزها آمدند بيرون و غلبه كردند بر اين تانك ها و توپ ها و مـسـلسـل هـا و ايـنـهـا، گـفـتـنـد ايـنـهـا ديـگـر اثـر نـدارد در مقابل ايمان اثر هم نداشت و نتوانست اثر بكند. ايمانتان را حفظ كنيد آقا، ايمان به خدا را حـفـظ كـنـيـد، وحدت كلمه را حفظ كنيد، اين نهضت را حفظ كنيد. ما هرچه داريم از اين ايمان و وحـدت كـلمـه ، آنها ايمان را از ما خواستند بگيرند و وحدت كلمه را. كوشش ‍ كردند براى ايـن دو تـا و خـداى تـبـارك و تـعـالى نـخـواسـت و بـا مـا بـود و متحول كرد يك مملكت و يك ملتى كه اعتنا به مسائل دينى نداشت متحولشان كرد به طورى كـه هـمـه تـوجـه دارنـد. هـمه با اينان به ميدان آمدند. يك ملتى كه باهم دعوا داشتند، اين شـهـر بـا آن شـهـر، خـود شـهـر، اين محله با آن محله ، اين جوان با آن جوان ، يك دفعه يك تحول الهى پيدا شد كه حسن تعاون پيدا شد. يكى از دوستان من مى گفت كه در تهران من در ايـن تـظـاهـرات ديـدم كه يك پيرزنى يك جائى ايستاده يك كاسه اى دستش است تويش پـول اسـت ، گـفـت لابـد ايـن حـالا مـى خـواهد يك پولى جمع بكند، رسيدم به او گفتم كه پـيـرزن چـيه ؟ گفت كه حالا چون بازار تعطيل است مردم هم به تلفن احتياج دارند من ديدم كـه ايـن كـار را مـن بـكـنـم ، ايـن پـول هـا را بـيـاورم كـه مـردم پـول خـرد نـدارنـد بردارند بيندازند آنجا و تلفن كنند. يك همچو حسى در يك افراد پيدا شـد، يـك هـمـچـو حـس تعاونى كه وقتى كه اين جمعيت بيرون مى آمد همه مردم توى خانه و بيرون با اينها كمك مى كردند. اين تحول به دست خدا واقع شد.
همه را دعوت كنيد تا فقط به جمهورى اسلامى راى بدهند
اتـكـال بـه خـدا بـكـنـيـد. اگـر خـداى نـخـواسـته اين ايمان از دست ما گرفته بشود، اين اتـكال خدا از دست ما گرفته بشود وحدت كلمه هم گرفته خواهد شد باز خداى نخواسته بـرگشت به همان !!! مصيبت هاست . دعوت كنيد مردم را، دعوت كنيد همه را به اينكه در اين رفـرانـدم بـه جـمـهـورى اسـلامـى ، فقط جمهورى اسلامى . يك كلمه اينور، يك كلمه آنور نـبـايد باشد، نه از آن اسقاط بشود، نه به آن زياد بشود. شياطين مى خواهند يك كلمه را اسقاط بكنند، يا كلمه را زياد بكنند. توجه به اين معنا داشته باشيد، دعوت كنيد همه را.
مـن از هـمـه اطباء ايران و حالا كه قم هستم از اطباء قم و از مريضخانه ها تشكر مى كنم كه در ايـن مـصـائب ايـنـهـا هم حس مسئوليت كردند و انجام وظيفه كردند. خداوند همه شما را به وظـائفـتـان بيشتر از اين آشنا كند كه اين دعاى بزرگى است و همه شما را سعادت بدهد و هـمه شما را سلامت و مملكت شما را از دست اجانب نجات بدهد انشاءالله . خداوند همه تان را حفظ كند.
والسلام عليكم والله وبركاته
تاريخ : 16/12/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و طلاب قم  
ما بايد (بنده ) باشيم و همه چيز را از خدا بدانيم كه غرور اسباب شكست است
بسم الله الرحمن الرحيم
من سخنان ايشان را تاكنون نشنيده بودم و موجب شرمسارى است كه همه ما داريم و من اميدوارم كـه نـمـايـندگان ما همه موفق باشند. فقط يك نكته را مى خواستم عرض بكنم و آن اينكه اين مبالغات را كه راجع به من فرموده اند، من نمى پذيرم . من يك خادمى از همه شماها هستم و قضيه رهبرى و غير رهبرى در كار نيست ، قضيه نهضت است و صف واحد، همه با هم .
ايشان خوب بيان مى كنند لكن راجع به من را يك قدرى بايد عرض كنم تندروى فرمودند و خـصـوصـا در حضور كسى از او اينطور تمجيد كنند، ممكن است كه باور كند، غفلت كند و فـاجـعه ببار بياورد. من اميدوارم كه همه آقايان اين جهت را توجه داشته باشند كه در عين حـال كه يك نهضت مقدس عالى بوده است كه نظيرش را ما سراغ نداريم و يك نهضتى بود كـه بـا ضـايـعات كم ، عايدات زياد، عايد ما شد، در ظرف بايد گفت چند ساعت اين رژيم مـنـحـوس را از بـيـخ و بـن كـند، لكن غرور نياورد. غرور اسباب شكست است . بايد ما بنده باشيم و همه چيز را از خدا بدانيم .
فراگير شدن نهضت در كليه اقشار، يك مساله الهى است
مـن آنوقت ها كه مى ديدم كه اين نهضت همگانى شده است و همه اقشار ملت را گرفته است ، كـه بـچـه اى كه پستانك دهنش است پستانك را در مى آورد و شعار مى دهد و اين در يك قشر محدود نيست بلكه قشرها را فرا گرفته است ، از حدود هم گذشته است ، من اميدوار مى شدم بـراى ايـن نـكـتـه كـه مى ديدم كه مساله اى نيست كه بشر بتواند، مساله اى نيست كه به رهـبرى درست بشود، مساله اى نيست كه مردم بتوانند، مساله اى است الهى . اين قدرت خداى تـبـارك و تـعـالى اسـت كه با عنايات خاص خودش اينطور كرد كه تمام اقشار ملت ما يك زبـان شدند، تمام اقشار يك مقصد شدند، مقصد واحد، شعار واحد من اميدوار شدم . آنوقت هم كـه در سـختى بودم و هجوم از اطراف بود، تهديدات از اطراف ، از آمريكا بود، از ايران بـود و مـى خواستند مانع بشوند از اينكه من بيايم به ايران ، و آن نقشه ها را كشيدند، و بـحـمـدالله آن نـقـشـه هـا نـقـش بـر آب شد !!! من از آنوقت مطمئن !!! اگر مطمئن نشدم خيلى احـتـمال مى دادم كه مسئله ، مسئله غير عادى باشد و بود همينطور. و لهذا همه اين تهديداتى كه شد و توصيه هائى كه شد، از قبل
دولت ايـران بـوسـيـله دولت فـرانـسـه و امـريـكـا بـه وسائل مختلف ، اينها همه قوت داد ذهن مرا كه اينها توطئه مى خواهند ببينند، از رفتن من به ايران ، اينها يك خوفى در دلشان هست و رفتن من را مى خواهند تعويق بيندازند، (زودرس اسـت حـالا نـرويـد.) بـه صـورت اينكه با ما مى خواهند يك مثلا نوازشى از ما بكنند، يك مـصـلحـت بينى و من مى ديدم كه دشمن ها نمى خواهند مصلحت ما را ببينند، مصلحت خودشان اين است . من اين را فهميدم عازم شدم به اينكه نه ، بايد بروم . توصيه ها هم ، از رفقاى ما هم ، از دوستان ما هم توصيه مى شد كه حالا زود است ، لكن من اصرار آنها را از آن فهميدم كـه نه زود نيست حالا بايد رفت و اينها در صددند كه همه قوا را جمع بكنند و يك توطئه اى اسـت در كـار. ايـنـجـا هـم كـه من آمدم باز آقايان ، بعضى از آقايان مى گفتند كاش مثلا زودتـر نـمـى آمدند باز يك مقدارى زود بود ولى من اعتقادم اين بود كه زود نبود، و زود هم نـبـود. اگـر مـا ايـنـهـا را مـهـلت داده بوديم و يك قدرى تعويق انداخته بوديم ، شايد تا حـال اگـر تـعويق انداخته بوديم اينها كارهاى خودشان را كرده بودند، و نقشه هايى كه بايد بكشند پياده كرده بودند، و ما تا آخر ديگر نمى گذاشتند كارى بكنيم ، شايد ما را ديـگـر نـمى گذاشتند به اين حدود بيائيم ، لكن من روى همان معنا كه از كارهاى اينها و از سـفارشات اينها اطمينان پيدا كردم به اينكه مساله اى در كار است . رفقا هم كه به من مى گـفـتـنـد خـوب است كه يك قدرى تعويق بياندازيد، مى گفتم نمى شود اين ، براى اينكه ايـنـهـا دشـمـن هـاى مـا هستند كه مى گويند نرو، اگر چنانچه آنها همچو چيزى نمى گفتند، خـوب يـك چـيز بود، اما اينها دشمن ما هستند كه مى گويند حالا نرو زودرس است حالا.براى آنها زودرس بود، لكن به ما مى گفتند كه حالا رفتن شما زودرس است .
پيشرفت هاى چشمگير به اراده مقدس و مدد غيبى خداوند
از ايـن جـهـت مـن آمـدم و بـحـمـدالله تـاكنون پيشرفت هاى چشمگيرى شد، به طورى كه اين نـهـضـت نمونه است در همه نهضت هائى كه در طول تاريخ واقع شده است ، يعنى نهضتى اسـت كه همه قشرها، من گمان نكنم كه در تاريخ نهضتى كه بچه كوچولو هم همان شعار پـيـرمـرد و شـعـار جـوان را بدهد، تحقق پيدا كرده باشد. چنانچه نهضتى كه اين طور يك هـمـچـو قـدرت غـول وار را و بـا پـشـتيبانى هاى ابرقدرت ، اين نهضت با دست خالى پيش ببرد، اين هم يك امر غيبى بود. ما نبايد غرور پيدا كنيم كه ما كرديم ، خداست كه اين كارها را به اراده مقدسه خودش انجام داد.
حـالا هـم صـف هـاى ما بايد فشرده تر بشود. يك قشر نمى تواند اين خرابى ها را ترميم كـنـد، هـمـه بـا هـم ، همه با هم ، تمام اقشار با هم به پيش . اگر چنانچه از اين به بعد سستى بشود خداى نخواسته ، اين نهضت رو به سستى برود، آنها در كمينند و دشمن هاى ما دست بر نداشته اند.
ايـنـجا مملكت نفت است ، اينجا مملكت چيزهاى ديگر، ذخائر زير زمينى زياد است ، آنها دست از اينجا بر نمى دارند. اينجا سرحدى است كه براى آنها قضيه سوق الجيشى در كار است ، آن هـا بـه ايـن زودى دسـت بـر نـمـى دارنـد، لكـن مـلت مـا بـايـد هـوشـيـار بـاشـد، ملت ما خيال نكند تمام شد مطلب ، آقايان
خـيـال نـكـنند كه مطلب تمام شد حالا بايد ديگر رها كنيم ، خير مطلب مهم است و از اين به بعد همه با هم باشيم .
اختلاف ، ناشى از هواى نفس و وسوسه شيطان است
تبليغات ما بايد قوى تر بشود از سابق ، اقشار ما بايد فشرده تر بشوند از سابق ، صف ما بايد فشرده تر بشود، اختلافات ما بايد كمتر بشود. من متاسفم كه در بعضى از بـلاد مـى شنوم اختلاف شده است . اختلاف سر چه ؟ براى چه اختلاف ؟ آنهائى كه اختلاف مى اندازند، اينها معلوم شد از اسلام اصلا حظى ندارند. اين اختلاف معنايش اين است : شكست اسـلام . اگـر مـا با هم مختلف بشويم ، اسلام شكست مى خورد. اگر در قشر روحانى خداى نـخـواسـتـه مـردم احساس كنند كه اين اختلافات براى دنياست ، براى دين كه اختلافى در كار نيست ، همه ما، همه ما يك دين داريم ، يك قرآن داريم ، اگر اختلافى پيدا بشود اختلاف روى اساس دين است ، شيطان است كه اختلاف مى اندازد.

next page

fehrest page

back page