جـواب : آنـهـا
عـمـال شـاه هـسـتـنـد. آنـهـائى كـه ايـن حـرف هـا را مـى زنـنـد، سـال هاست كه مى
زنند و اينها را هم شاه به آنها ديكته كرده است و آنها هم براى شما مى گـويـند براى
اينكه مى خواهند شاه را برگردانند. به آنها بگوئيد شاه ديگر بر نمى گردد و شما اگر
حكومت اسلامى را ببينيد، خواهيد ديد كه ديكتاتورى در اسلام اصلا وجود ندارد. سؤ ال
: در بازگشت به ايران احيانا اگر مواجه با يك كودتاى نظامى شديد چه خواهيد كرد؟
جواب : هيچ ، مبارزه خواهيم كرد.
تاريخ : 3/11/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون فرانسه
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله العظمى امام خمينى در آخرين مصاحبه خود با تلويزيون فرانسه گفتند:
بـراى تـغـيير رژيم ، فشار افكار عمومى به معنى قانون است . ما به استناد همين
قانون قدرت را به دست مى گيريم و حكومت را مستقر مى كنيم .
امام خمينى در پاسخ پرسشى در پيرامون ميزان وفادارى ارتش به قيام ملت اظهار داشتند:
مـا امـيـدواريـم كـه ارتـش بـا تـمـام افـسـران آن بـرگـردد. البـتـه در حـال
حـاضـر قـشـرهـائى در ارتـش رو به ملت هستند ولى من صلاح ارتش مى دانم كه همه
بـرگـردنـد بـه طـرف مـردم و بـا شـاهـى كه كنار رفت و ديگر برگشتى ندارد، تماس
نـداشـتـه بـاشـنـد و تـوهـم نـكـنـند كه بايد تماس داشته باشند. ارتش بايد ارتش
ملت بـاشـد. مـا ارتـش را از خـودمـان مـى دانيم ، اگر چند نفرى جنايتكارند،
حسابشان جداست و اميدواريم همه افراد ارتش به آغوش ملت باز گردند و از آنها پذيرائى
خواهيم كرد.
در پـاسـخ ايـن پـرسـش كـه بـراى تـغـيير رژيم و سپردن قدرت به دوستانتان از طرق
قانونى استفاده مى كنيد و يا با توسل به افكار عمومى ؟ آيت الله العظمى خمينى
گفتند: فـشـار افـكـار عـمـومـى هـمان قانون است . در آنوقت كه در ايران رژيم
سلطنتى بود، به خـيـال آنـهـا سـلطـنـت بـا نـظـر مـردم بـوجـود آمـده بـود، در
حـالى كـه از اول هـم چـنـيـن نبود. اكنون آراء عمومى شاه را خلع كرده است ما به
استناد همان فشار افكار عمومى كه قانون واقعا همان است ، بايد قدرت را به دست
بگيريم و حكومت را مستقر كنيم .
خـبـرنـگـار تـلويزيون فرانسه از امام خمينى پيرامون شايعه ثروتمند بودن روحانيت و
هـمـچـنـيـن گـرفـتـن كـمك از كشورهاى ديگر و احتمال بازگشت به نظام قرون وسطى سؤ
ال كرد و ايشان پاسخ دادند: قضيه ثروتمند بودن روحانيون در ايران مطلب كذبى است ،
كـمك از جاهاى ديگر نيز تكذيب مى شود. از هيچ مملكتى و از هيچ جائى ، روحانيون
ايران پـشـتـيـبانى و كمك مالى نمى گيرند. مردم ايران علاقه اسلامى دارند به
روحانيون و هر كـمـكى روحانيون بخواهند به آنها مى دهند و احتياجى به كمك خارجى
ندارند. اينكه گفته انـد مـى خـواهيم مملكت را به عقب برگردانيم ، مطلبى است كه شاه
منتشركرده براى اينكه دست و پا بزند و خلاص شود از اين گرفتاريهائى كه دارد. ما با
آثار تمدن موافقيم . مـايـليـم كـه مـمـلكـت مـا مـجـهـز شـود بـه هـمـه آثـار
تـمـدن ولى نـه آنـطـور كـه شـاه عـمـل كـرد. شـاه تـمـام آثـار تمدن را به صورت
فاسد كننده در آورد. سينما به صورت ترويج فساد شد، اخلاق جوان ها را فاسد كرد،
مراكز
فحشا را زياد كرد و وسائل اعتياد جوانان را فراهم ساخت ، جوان هاى ما را به هروئين
مبتلا كـرد. مـا بـا ايـنـها مخالفيم ، با آثار تمدن و پيشرفت مخالف نيستيم ، با
پيشروى هاى شـاه مـخـالفـيـم كـه مـا را بـه عـقـب رانـده . حـالا مـلت ايـران سـال
هـا بـايـد زحـمت بكشد كه ايران را ترميم كند و خساراتى را كه شاه در ايران ايجاد
كـرده و خـرابـى هائى را كه به بار آورده جبران نمايد. * چون به متن اصلى اين
مصاحبه دسترسى نداشتيم به ناچار از متن روزنامه استفاده شده است .
تاريخ : 4/11/57
بـــيـانـات امـام خـمـيـنـى در مورد لزوم نظارت مردمى
بر امور جارى كشور و حفظ وحدت
كلمه
اصلاح ويرانى هاى كشور در گرو وحدت اقشار ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از هـمـه آقـايـان مـتـشـكـرم كـه در ايـن مـوقـعـى كـه مـا گـرفـتـار ايـن
مـسائل هستيم كمك كردند و كارها را انجام دادند و بايد بگويم كه كار، كار خودشان
بوده و مـنـزل ، مـنـزل خـودشـان بـوده و ايـن مـعـنـا را تـنـبـه بـدهـم كـه در
يـك منزل محقرى كار محقرى ما بايد با اجتماع كار بكنيم يعنى دسته جمعى هر كسى يك
كارش را بـكـنـد و مـيسور نيست براى يك نفر يا دو نفر همه كارها را انجام بدهد.
آنوقت راجع به كار يك كشورى كه الان تقريبا بايد گفت مصائب هست و تا حالا خرابكارى
بوده ، كار يك كـشـورى نـمى شود انجام بگيرد الا اينكه همه اجزاء كشور، همه افراد
كشور در آن همكارى كـنـنـد. اگر چنانچه همه ملت ايران ، هر كس در هر جا هست اقدام
به ساختمان اين مملكت نكند مـمـلكـت بـه حـال خـرابـه يـا نـيـمـه خـرابـه بـاقـى
خـواهـد مـانـد و مـسوول خواهيم بود همه . هر كس هر كارى را مى تواند بايد به طور
مقتضى ، با صبر و تـحـمـل و تـحـمـل مزاحمات ، تحمل زحمات اقدام بكند. اگر همچو
چيزى شد يك مملكت آباد و صحيح و خوب محقق خواهد شد.
ضرورت دقت و نظارت مردم در كليه امور و شوونات مملكت
و باز همه اجزاى مملكت بايد نظارت در امور بكنند كه نتوانند شياطين باز رخنه بكنند.
در ادارات دولتى اشخاصى كه رفت و آمد مى كنند، اينها بايد نظارت بركارهاى آنها
بكنند يعنى مثل سمت بازرسى و تفتيش و اينطور چيزها كه اگر خطائى آنها مى كنند،
تعمدى مى كـنـنـد عـرض مـى كـنم كه خيانتى مى كنند، به دستگاه قضائى اطلاع بدهند تا
اينكه آنها تعقيب بكنند.
هـمـه مـصـيـبـت هـائى كـه در ايـن سـال هـا واقع شده است براى اين بوده است كه
دستگاه ها سرخود بوده اند. از آن دستگاه اول گرفته ، آن شخصى كه به اسم شاه در
مملكت حكومت كـرده سـر خـود حـكـومـت كـرده ، مـقـيـد بـه قوانين نبوده . وقتى كه
اين سر خود حركت كرده كـسـانـى هـم كـه دنبال او هستند از او ياد مى گيرند، اينها
هم سر خود مى شوند. وقتى يك مجلسى را به طور سر خودى و بدون رعايت قوانين بوجود
آوردند، نمايندگان اين مجلس هـم سـر خـود خـواهـنـد شـد، پـايـبـنـد قـوانـيـن
نـخـواهـنـد شـد. بايد خاتمه پيدا بكند اين مسائل ، بايد ايران يك مملكتى بشود كه
مترقى به معناى واقعى باشد نه اينكه لفظى و
همين گفتن ترقى . معنويات يك مملكتى را بايد در صدد بود كه اصلاحش كرد يعنى بايد
دست خيانت را كوتاه كرد، دست جنايات را كوتاه كرد. همه جاهائى كه يك عضوى از اعضاى
ادارات دولتـى يـا دولت ، عـضـوى از اعـضـاى دولت تـكـفـل مـى كـنند، مردم موظفند
كه نظارت كنند كه نظارت كنند در آن . آنهائى كه مى روند آنـجـا براى گرفتاريهائى كه
مثلا دارند، محاكماتى كه دارند، مى روند در كلانترى ها، مـى رونـد در نـظـمـيـه ،
مـى رونـد در عـرض مـى كـنـم دادگـسـتـرى و امثال اينها، خودشان بايد ناظر باشند كه
چه مى گذرد و خودشان مكلفند (اگر بخواهند مـملكت اصلاح بشود مكلفند) كه چيزهائى كه
گذشته است اگر چنانچه خلاف بوده است ، بـه جـاهـائى كـه بـراى ايـن امـر تاسيس مى
شود اطلاع بدهند تا تعقيب بشوند. اگر يك مـلتـى يـك هـمـچـو جـهـتى پيش بيايد كه يك
محاكم صالحه اى تصرف بكند در همه امور، يـعـنى برسد به داد مردم ، همچو نباشد كه
مثل حالا باشد كه دادگسترى ها كارى به اين حـرف هـا نـدارنـد يـا نـمـى تـوانـنـد
داشـتـه بـاشند !!! عرض مى كنم كه كلانترى ها كه بـخـواهـنـد مـردم را چـه بـكـنند،
لخت بكنند، امثال اينها، اگر اينطورها باز ادامه پيدا بكند فـرض كـنيد كه اين دزد
بزرگ رفت ، كوچك ها جاى او مى نشينند و كارها را انجام مى دهند. بـايـد هـمـه تـان
، هـمـه مـان در ايـن امـور دقـت كـنـيـم و دنبال كنيم و فداكارى بكنيم تا اينكه
انشاءالله يك مملكت صحيحى بار بيايد.
مـن از خـداى تـبـارك و تـعـالى سلامت همه شما را مى خواهم و من از اينكه اين مدت
شما زحمت كـشيديد عذر مى خواهم . خداوند شما همه را حفظ بكند و سلامت بدارد و ما
حالا مى رويم به اين مملكت ببينيم كه آيا چه مى شود. هر چه كه بشود همين است . ما
بنا داريم كه برويم ، حـالا چـه از بـين راه برگرديم و باز هم خدمت شما باشيم و چه
برويم و پياده بشويم و آنـجـا چـه بـشـود. و مـن ايـن (را) هـم بـايـد بـگـويم به
شما آقايان كه به آقاى يزدى و بـعـضى از آقايان گفتم كه من بيعتم را از شماها
برداشتم عرض مى كنم كه ممكن است كه آنـطـورى كـه ايـنـهـا تـهـيـه ديـدنـد در ايـن
سـفـر خـطـر در كـار بـاشـد و مـن مـيـل نـدارم كـه بـه خـاطر من شماها خداى
نخواسته در خطر بيفتيد. من سنم ديگر گذشته ، شما حالا جوانيد.
يـكـى از حـضـار: مـن بـه خـانـم هـا عـرض كـردم كه آقا فرمودند احيانا خانم ها در
هواپيما نباشند. آنها گفتند كه من خدمتتان عرض كنم مگر امام حسين حضرت زينب و
خواهران خويش را همراه نبردند.
امـام : خـوب ، حـالا امـام حـسـيـن ، امـام حـسـيـن بـود. مـا يـك جور ديگر است
وضعمان . نخير من ميل دارم زحمت خانم ها نباشم ، آقايان هم همين طور. گمان مى كنم
كه اگر اينطور بشود كه من بروم عليحده و بعد آقايان بيايند بهتر است .
خـداونـد عـمـر شـما را زياد كند، موفق باشيد انشاءالله . در هر صورت براى من
ناگوار اسـت كـه بـراى خـاطر من كسى به زحمت بيفتد. من براى خودم مانعى ندارد اما
ناگوار است برايم كه ببينم يكى از برادرهاى من براى خاطر من گرفتار شده است .
انشاالله خداوند همه تان را حفظ كند و موفق باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
تاريخ : 5/11/57
بيانات و مصاحبه امام خمينى پس از ممانعت از بازگشت
ايشان به ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از ايـرانيانى كه با من همراهى كرده اند متشكرم . من مى خواستم كه فردا را در
ميان ملت بـاشـم و هـر رنجى كه آنها مى برند من هم با آنها باشم لكن دولت خائن از
اين امر مانع شده و همه فرودگاه هاى ايران را بست . من پس از باز شدن فرودگاه ها
بلافاصله به ايـران خـواهـم رفـت و به او خواهم فهماند كه شما غاصب هستيد و خائن به
ملت ما و ملت ما ديـگـر تـحمل شما نوكرهاى خارجى را نخواهد كرد. بارى اينها بايد
بدانند كه وقت آنكه قلدرى بكنند گذشت . من ملت ايران را به ادامه نهضت دعوت مى كنم
و دعوت مى كنم تا اين قـلدرهـا را سرجاى خودشان بنشانند لكن آرامش را از دست ندهند.
من از همه ملت ايرن تشكر مـى كـنـم و در اولين فرصت پيش مردمم به ايران خواهم رفت
تا با آنها يا كشته شوم و يا حقوق ملت را بگيرم كه به ملت برگردانم . خداوند همه
شما را توفيق بدهد.
مـلت ايـران بـايـد بـدانـد كـه ايـن شـخـص كـه مـتـكـفـل حـكـومـت شـده اسـت ، بـه
ايـل خودش خيانت مى كند. آن ايلى كه پشتوانه ايران بودند و رضاشاه آنها را از پاى
در آورد. ايـن شـخـص بـه ايـل خـودش ، بـه مـلت خـودش خـيـانـت مـى كـنـد. بـايـد
ايـل بـخـتـيـارى بـدانـد كـه ايـن اشـخـاصـى را كـه بـه آنها خيانت مى كنند از جلو
راه ملت بـردارنـد. بـايـد ارتش بداند كه اينها خيانتكارند و به آنها كمك نكنند.
بايد همه ايران بـدانـنـد كه توطئه اى در كار است . از اين توطئه بايد جلوگيرى شود.
اين آخرين قدمى است كه اين خائنين بر مى دارند و ما انشاءالله اين قدم را هم مى
شكنيم و پيش شما مى آئيم و آنها را به جاى خودشان خواهيم نشاند.
سؤ ال : چه وقت تصور مى كنيد كه خواهيد توانست به ايران برويد؟
جـواب : هـر وقت كه منع برداشته شود و فرودگاه ها باز شود من به ايران خواهم رفت و
اگر بنا باشد خون من بريزد، در پيش رفقاى خودم و همراه جوان هاى ايران بريزد. ما از
اين هيچ باكى نداريم و سرافرازى اسلام و ايران را مى خواهيم .
سـؤ ال : آيـا تـوصـيـه مى كنيد كه مردم با برداشتن سلاح فرودگاه را براى بازگشت
شما باز كنند؟
جواب : عجالتا بنا ندارم كه امر به برداشتن سلاح بكنم . هر وقت صلاح ديدم اين امر
را مى كنم و به آنها مى فهمانم كه چه بايد بكنند.
سـؤ ال : مـمكن است به يك فرودگاه كشور نزديك به ايران برويد و از آنجا عازم ايران
شويد؟
جواب : بايد مطالعه شود.
سؤ ال : با توجه به اينكه بازگشت شما ممكن است باعث خونريزى هاى بيشتر شود، آيا باز
هم اصرار به بازگشت خواهيد داشت ؟
جواب : من بايد پيش برادرهايم باشم .
سؤ ال : آيا اين آغاز يك جهاد جديد است .
جواب : ممكن است .
تاريخ : 5/11/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت به تعويق افتادن
بازگشت ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از مـلت ايـران خـصـوصـا اهـالى شـهـرسـتـان هـا و روسـتـاهـاى كـشـور كـه
مـتحمل زحمت شده و از نقاط دور و نزديك به تهران آمده اند، تشكر مى كنم . اميدوارم
تا با مـيـزبـانان خود، اهالى محترم و آگاه تهران همگامى كرده و در راهپيمايى آنان
شركت كنم و مـظـالم دولت حيله گر و غيرقانونى را افشاء نمايم . از اينكه ايادى
اجانب فرودگاه هاى سـراسـر ايـران را به روى من بسته اند، به ناچار تصميم گرفتم كه
روز يكشنبه 29 صـفـر بـه كـشـور بـرگـشـتـه و چـون سربازى در كنار شما به مبارزه
عليه استعمار و استبداد تا پيروزى نهايى ادامه دهم . مردم دلير ايران آگاهند كه اين
حركات مذبوحانه و غـيـر انـسانى از دولت غاصب و متظاهر به قانون اساسى ، نمى تواند
راه ملت را منحرف نـمـايد. دولتى كه برخلاف تمام موازين اسلامى و انسانى كرارا
مطالبى به دروغ به ايـنـجـانـب نـسـبـت داده اسـت كه شديدا تكذيب مى كنم . من هرگز
با دولت هاى غير قانونى مـذاكره نكرده و نمى كنم . اينان عمال اجانب هستند كه در
زير پوشش قانون اساسى خيانت خـود را پـنـهـان مـى كـنـنـد. اينان اگر به قانون
اساسى و آراء عمومى ارج مى گذاشتند، بـايـد هـر چـه زودتر كنار مى رفتند. ملت شريف
و آگاه بايد بداند كه دولت فعلى با كـمـال بـيـشـرمـى تـصـمـيم دارد شاه مخلوع و
فرارى را چون گذشته برگرداند و حكومت جـابـرانـه ايـن دودمـان نـنـگـيـن را بـار
ديـگـر بـر مـا تحميل كرده و براى هميشه ما را در اختناق و زير سلطه اجانب قرار دهد
ولى ديگر دير شده است و اراده آهنين ملت به خواست خداى تعالى اين آخرى را نيز درهم
خواهد شكست . از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 8/11/57
پيام امام خمينى درباره شرط پذيرش بختيار
بسم الله الرحمن الرحيم
حـضـرات حـجـج اسـلام تهران و ساير شهرستان ها دامت بركاتهم آنچه ذكر شده است كه
شـاپـور بـختيار را در سمت نخست وزيرى من مى پذيرم ، دروغ است بلكه تا استعفا نداده
اسـت او را نـمـى پـذيـرم چـون او را قـانـونـى نـمى دانم . حضرات آقايان به ملت
ابلاغ فـرمـائيـد كـه تـوطـئه اى در دسـت اجـراسـت و از ايـن امـور جـاريـه گول
نخورند. من با بختيار تفاهمى نكرده ام و آنچه سابق گفته است كه گفتگو بين من و او
بوده ، دروغ محض است . ملت بايد موضع خود را حفظ كند و مراقب توطئه ها باشد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 8/11/57
بـــيـــانـات امـام خـمـيـنـى در مورد نقش شوم اجانب در
ايجاد وابستگى و چگونگى رهائى
ازسلطه ابرقدرتها
تاثر و تاسف از مصيبت هاى وارده بر ملت ايران
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن هـر چـه مـصـيـبـت بـر بـرادرهـاى ايـرانـى وارد بـشـود، يـا تحمل زحمت ها
بكنند، اين به منزله يك بار سنگينى است كه بر دوش من واقع مى شود و من از عهده جواب
اين نمى توانم برآيم . همين دو سه روز باز كشتارهائى در ايران واقع شده اسـت كـه
مـوجـب تـاثـر مـاسـت و اهالى ايران از شهرهاى مختلفه ايران به تهران آمدند و
تـحـمـل زحمات كردند و در اين سرماى زمستان رجوع كردند به طرف تهران و اين هم موجب
تاثر من است و تمام آنها يك بارى است به دوش ما كه سنگينى مى كند. من از خداى تبارك
و تعالى توفيق ملت ايران را و مردم ايران را خواستارم و من سلامتى همه آنها را از
خداوند تـعالى خواستارم . من بنا داشتم كه بروم پيش رفقاى ايرانى و در صف آنها خدمت
بكنم و مـيـل داشـتـم كـه اگـر چـنـانـچـه آنـها برايشان غمى وارد بشود من هم شريك
باشم ، اگر چـنـانـچـه خداى نخواسته خون آنها بريزد من هم با آنها شريك باشم لكن
دست خيانتكارها بـاز از آسـتـين در آمد و به توهم اينكه اگر ما برويم به ايران ،
براى آنها مثلا بد مى شـود يـا بـراى اربـاب هـا... از رفـتن من ممانعت كردند و راه
ها را بستند و من انشاءالله در فرصت اول همان برنامه اى را كه براى رفتن داشتم دارم
.
رهايى از وابستگى و نيل به سعادت و استقلال سرلوحه قيام
ملت ايران
در نـقـلى اسـت كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم ديدند كه عده اى از آن
كفار را دارنـد مـى آورنـد، دسـتگير كردند مى آورند و عبور مى دهند، فرمودند كه
آنها را ما (قريب بـه ايـن مـعـنا) مى خواهيم به بهشت ببريم و آنها را با زنجير مى
كشند به طرف بهشت . انـبـيـا عـليـهم السلام كه براى سعادت بشر مبعوث شدند يعنى
سعادت همه جانبه بشر، سـعـادت دنـيـاى بـشـر، سـعـادت حـيـات ديـگـر بـشر، آنها مى
خواستند كه انسانها را به كـمـال لايق به انسانيت برسانند. بشر زير اين بار
(بسياريشان ) نمى روند و نرفتند. مـا هـم بـه تـبـع نـبـى اكـرم صلى الله عليه و
آله وسلم قيام كرديم براى اينكه اين ملت مـحـروم را بـه كـمـال لايـق خـودش
بـرسـانـيـم . ايـن مـلتـى كـه در طول رژيم سلطنتى از اول و در طول اين پنجاه سالى
كه ما يادمان هست از جهت ظلم اينها، از همه جهت محروم و گرفتار بودند، همه چيزشان
به باد مى رفت
و همه ثروتشان را دشمن مى بردندو مى برند و همه نيروهاى ما را به باد دارند مى
دهند، ايـران نـهـضـت كـرد و مـا هـم بـه تبع ايران ، دنباله ايرانى ها، ماهم يك
چند كلمه اى ، چند قدمى مى رويم براى اينكه اين ملت را نجات بدهيم .
مـا مـى خـواهـيـم دولت هـائى (را) كـه حكومت بر ايران مى كنند، نجات بدهيم . ما مى
خواهيم ارتـش را از ايـن انـگـل بـودن نـجـات بـدهـيـم . مـا از اول كه مستشارهاى
امريكا آمدند و ارتش ما را در دست گرفتند، با اين مخالف بوديم . ما از مصونيت دادن
به اتباع امريكا تنفر داشتيم و اظهار تنفر كرديم . ما مى خواهيم اين دولت ها را
مـسـتـقـل كـنـيـم و راضـى شـوند. ما مى گوئيم شما خودتان مستقلا در مملكت خودتان ،
در مـقـدرات مـمـلكـت خـودتـان بـايد دخالت داشته باشيد، اينها مى گويند ما مى
خواهيم نوكر بـاشـيـم ، (لفظا نمى گويند، عملا اينطور است ) ما مى خواهيم ارتش را
از اين مستشارهاى امـريـكـائى ، آقـا بالا سرها نجات بدهيم ، اين گردن كلفت هاى
ارتش راضى نمى شوند به اين ، مى خواهند زير بار باشند. اين همان آن چيزى است كه
پيغمبر اكرم (ص ) فرمود كـه : بـا زنـجـيـر مـا اينها را داريم مى كشيم به طرف بهشت
، طرف سعادت . ما بايد اين گردن كلفت ها را با زنجير بكشيم طرف سعادت .
ما مى خواهيم شما آقا باشيد، شما مى گوئيد مى خواهيم نوكر باشيم !! ما مى گوئيم شما
بـايـد خودتان كشور خودتان را اداره بكنيد، خودتان كشور خودتان را اداره بكنيد،
منافع مـمـلكـت مال خودتان باشد، ذخائر مملكت براى آن بيچاره باشد كه در زاغه ها
نشسته اند، شـمـاهـا راضـى نـمى شويد، راضى نمى شويد كه خودتان هم آدم بشويد!! ما
مى خواهيم شما را آدم كنيم ، شما آدم نمى خواهيد بشويد!!
نقطه اصلى جنايات را فراموش نكنيد
شما با ادعاى از اول ما مبتلاى به ادعاها بوديم ، زمانى كه محمدرضا خان بود اينجا
ادعاها پـشـت سـرهـم ، راديـو فـريـاد مـى كـرد و تـلويـزيون اعلاميه اش را مى داد
و مطبوعات هم دنـبـالش و هـر وقـت آدم روزنامه را باز مى كرد، اولش اعليحضرت
آريامهر چه فرمودند، عليا حضرت چه فرمودند، ملكه چه ، شهبانو چه فرموده . هر وقت
راديو را باز مى كرديد همين حرف ها بود، هر كس صحبت مى خواست بكند مى بايست همين
حرف ها را بزند، خودشان هـم دائمـا از اين حرف مى زدند كه (مملكت را ما چه وضعى
كرديم ، ما به تمدن بزرگ مى خـواهـيـم بـرسانيم ، ما چه مى خواهيم بكنيم ، ما چه مى
خواهيم بكنيم ) وقتى ردش كردند و رفت فهميديم كه هيچ كارى نكرده ، هيچ غلطى نكرده .
شما دست روى هر يك از مظاهر تمدن بگذاريد مى بينيد خراب است و اين خرابش كرد.
يادتان نرود محمدرضا را، همه بدبختى هـايـش مـال ايـن خبيث بود، اين را يادتان
نرود، ذكرش كنيد. اينطور نيست كه حالائى كه از ايران خارج شده حالا شما بگوئيد كه
ديگر گذشت ، او رفت ديگر حرفش را نزنيد. خير، ايـن بـايـد ذكـرش زنده بماند تا
آنوقتى كه خودش و اربابش و ديگران رفتند، آنوقتى كه مدفون شدند، ديگر بعد از دفنش
ما كارى نداريم .
مردم فريبى و غارتگرى تحت لواى مليت
تـا حـالا صـحـبـت از شـاهـنـشـاهـى و (مـردم ايـران ، مـلت ايـران شـاه دوسـتـنـد،
از اول اصلا شاهدوستند، بدون شاه زندگى نمى توانند بكنند). حالا ما بدون شاه چرا
زنده نشستيم ؟ آنها هم همه دارند زندگى مى كنند. همين آقا گفت كه اگر شاه نباشد
كمونيست مى شـود. خـوب حـالا شـاه نـيـست ، كمونيست شد؟ الان شاه هست ؟ كسى نيست .
رژيم شاهنشاهى ، كـمـونيستى را از بين برده است ؟ رژيمى هم دركار نيست ، نه رژيم
شاهنشاهى الان در كار اسـت ، نـه شـاهـنـشـاهـى در كـار اسـت ، نه شاهى در كار است
. شما مى گوئيد كه اگر من نـبـاشـم (مـحـمـدرضـاخان اينجور مى گفت كه اگر من نباشم
) تجزيه مى شود مملكت ، يك تـكـه اش را انـگـليـس هـا مـى بـرند، يك تكه اش را هم
روس ها مى برند، يك تكه اش هم امـريـكـا مـى برد. ما آنوقت هم مى گفتيم كه آقا تو
كه هستى اينطورى است ، تو برو اين حـرف هـا نـمـى شـود. الان هـم رفـتـه ، الان
مـملكت ما تجزيه شده است ؟! يكى از اين طرف رفـتـه ، يـكـى از آن طـرف رفـتـه ؟!
خوب رفت او تمام شد. تا حالا ما گرفتار لاف ها و گزاف هاى محمدرضاخان بوديم به صورت
شاهنشاهى ، اعليحضرتى ، آريامهرى ، حالا گرفتار مليت و آزادى و اين حرفها هستيم ،
سرقبر دكتر مصدق برويم و عرض كنم از اين حرف ها. ما نه آنها را باور كرديم ، نه
اينها را باور مى كنيم . ما خوش باور نيستيم ، چه كـنـيم . ما مى بينيم همان بساطى
كه در زمان محمدرضا خان ، شاه سابق بود حالا همان دارد اجرا مى شود، همان ها آنوقت
آدم مى كشتند، حالا هم آدم مى كشند، آنوقت غارت مى كردند، حالا هـم غـارت مـى
كـنـنـد، آنـوقـت از اجتماعات جلوگيرى مى كردند، حالا هم جلوگيرى مى كنند. زورشـان
نـمـى رسـد حـالا والا دو نـفـر آدم نـمـى گذاشتند با هم جمع بشوند، شاه كه مى
گـويـد بـيـش از دو نفر نبايد باشد، يك نفر هم شايد نمى گذاشتند. زورشان نمى رسد
حالا، ديگر مردم اعتنا به آنها نمى كنند. همان برنامه است ، همان بساط است . تحميلى
است مـنـتـهـى آن يكى اسمش شاهنشاهى ميشود، اين مليت و جمهورى دموكراتيك و اين حرف
ها. اينها با اسلام بد هستند، با جمهوريش خوبند، آن تكه دومش كه جمهورى اسلامى است
با اين بد هـسـتـنـد، آنـهـا دشـمـن اسـلامـند. اگر نيستيد، چرا وقتى برنامه تان را
مى دهيد مى گوئيد جـمهورى دموكراتيك ؟ اسلام چه گناهى كرده ، اسلام به شما چه كرده
؟ شما خوب نيستيد بـا اسـلام بـراى ايـنـكـه اسـلام اسـت كـه جلو منافع شخصى راگير،
اسلام است كه نمى گـذارد ايـن گـردن كـلفـت هـا زندگى اشرافى بكنند، يك زندگى آنجور
كه دلشان مى خواهد بكنند، اسلام تعديل مى كند، اسلام است كه نمى گذارد اجانب بر
مسلمين حكومت بكنند، اسـلام اسـت كـه جـلو زور را مـى گـيـرد، جـلو ديـكتاتورى را
مى گيرد. آن اسلامى كه جلو ديـكـتـاتـورى را مـى گـيرد، حالا آنها مى گويند كه ما
از ديكتاتورى محمدرضاخان فارغ شـديـم بـه ديكتاتورى آخوندى رسيديم ! آخر كدام
ديكتاتورى آخوندها دارند؟ چه كردند ايـنـهـا؟ مـا مـى گـوئيـم ديكتاتورى نكنيد، ما
مى گوئيم ديكتاتورى بكنيد؟ ما مى گوئيم ديـكـتـاتـورى نـكـنيد. ما جز از فساد،
جلوگيرى از هيچ چيز نمى كنيم . آزادند مردم ، شماها نمى گذاريد آزاد باشند.
هـر روزى در يـك اسـمـى ، هـمـان هـائى كه از محمدرضاخان تقويت مى كردند، حالا از
اينها دارند تقويت مى كنند. (اسم تغيير كرده ، محمدرضا رفته يكى بدتر آمده ، والا
مطلب همان است ) ملت بايد
مـلتفت باشند، توجه داشته باشند، خيال نكنند كه ما غلبه كرديم تمام شد. محمدرضا را
بـيـرونـش كـرديـم ، بـسـيـار خوب ، اين صحنه عوض شد، حالا صحنه دوم پيش آمده ،
يك وقتى با اسلحه زور و قلدرى ، ديكتاتورى ، يك وقتى با اسلحه آشتى و با روى خوش و
مـلايـمـت ، يـك وقـتـى ، هم آشتى و هم قلدرى ، حالا (دموكراتيك اسلامى ) دموكراتيك
، از آن طرف (دين مبين اسلام ). همان است و همان بساط كه آن مردك داشت ، او هم مى
گفت دين اسلام ، آن كـه اصـلا نـمـى داند كه دين اسلام چه چيز هست ، مى گويد دين
مبين اسلام . از آن طرف مى گويند دين مبين اسلام ، از آن طرف اساسش را دارد از بين
مى برد، از بين برده . اسلام مـى گـويـد كـه تـو بـرو كـنـار، اسـلام حـكـومـت
جـائر را قـبـول نـدارد، شـمـا جـائريـد. اسـلام بـا ظـلم مـخـالف اسـت .
پـيـغـمـبر اسلام بيست و سه سـال جـنـگيده با ظلم ، يك وقت با موعظه يا خطابه و
اينها در مكه ، يك وقت با شمشير در مـديـنـه . شـمـا داريـد ظـلم را تـرويـج مـى
كنيد، شما پريروز جوان هاى ما را كشتيد، شما خونريزيد، شما خونخواريد.
مـا مـى خـواهـيم شما را از زير بار استعمار بيرون كنيم ، شما مى گوئيد كه ما مى
خواهيم زيـر بـار اسـتـعـمار باشيم !! عقلتان نمى رسد، ما بايد تو سرتان بزنيم تا
بيرون بـيـائيـد، مـا زنجيرتان بايد بكنيم تا از ذلت بيرونتان بكشيم ، دستتان را
بگيريم با زور بـيـرونتان بكشيم ، شما عقلتان نمى رسد. ارتشى هاى ما بدانند ما مى
خواهيم آنها را مستقل شان كنيم ، اين دوسه نفرى كه در راس واقع شدند نمى گذارند،
اين دو سه نفر را بـگـيـريـد، آنـهـا را بـيـرونـشـان كـنـيـد. دولتـى مـا
بـدانـنـد مـا مـى خـواهـيـم دولت مـسـتـقـل ايـجـاد كـنـيـم ، ايـن نـوكرها نمى
گذارند، بيرونشان كنيد، الزمشان كنيد كه كنار بروند.
تاسيس دولت مبتنى بر احكام اسلام و راى ملت
مـن در اول فـرصـتـى كـه پـيـدا كـنـم بـه خـواسـت خـدا مـى روم ايـران و اول
قـدمـى كـه بـرمى دارم تاسيس مى كنم يك دولت اسلامى مبتنى بر احكام اسلام ، مبتنى
بـر راى مـردم ، پـيـشـنـهاد مى كنيم به مردم و راى از اينها مى گيريم و يك حكومت
اسلامى تاسيس مى كنيم .
هـمـه ايـران مـسـلمـنـد و مـن گـمـان نـدارم جـز چـنـد نـفـرى كـه خيال مى كنند كه
اسلام مخالف با ظلم آنها هست و تشخيص اين را داده اند، مردم ايران مخالف بـاشـنـد.
ما مى بينيم كه مردم ايران ، ديروز در تهران چه اجتماعى بوده است ، تبريز هم بوده .
ملت اين را مى خواهد، آنها نمى خواهند كه زير بار حكومت هاى جائر باشند، آنها مى
خواهند يك حكومت عادل داشته باشند. شما خيال نكنيد كه (جمهورى اسلامى يك چيزى است
كه ما نمى فهميم ) اينها خودشان را به نفهمى مى زنند. چرا نمى فهميد؟ جمهوريش را كه
همه مـى دانـيد، اگر نمى توانيد، ياد بگيريد، اسلاميش هم محتواى اسلام . با اسلام
مخالفيد؟ بـا احكام اسلام مخالفيد؟ اسلام احكام دارد، در سياست احكام دارد، در
اجتماعات احكام دارد، در هـمـه چـيـز احـكام دارد. قانون اساسى نه ، قانون اسلام .
با جمهوريش مخالف نيستيد، با اسلامش مخالفيد؟ اگر اينطور است ، باطن ذاتتان ايمان
ندارد، اسلام ندارد، مسلم نيستيد.
ارتشيان جوان ،ارتش و مملكت را از دست سران وابسته نجات
بدهند
ما مى خواهيم كه اين ارتش ما يك ارتش مستقلى باشد كه يك سرهنگى از امريكا نيايد
اينجا ارتـشـبـد را بكوبد. ارتشبد! ما مى خواهيم تو را نجاتت بدهيم ، تو اينجور نمى
خواهى ؟ عقلت نمى رسد، به زور بايد نجاتت بدهيم .
جـوان هـاى مـا در نـظـام حـيثيت شان باقى مانده ، مثل بعضى از اين بزرگ هايشان
نيست كه فـطـرت را از دسـت دادنـد از بـس آدم كـشـتـنـد، از بـس ظـلم كـردند ديگر
به صورت سبع درآمـدنـد، جـوان هـا ايـنـجور نيستند. جوان ها! به داد مملكت تان
برسيد، به داد ارتش تان برسيد، نگذاريد اين چهار تا پيرمردى كه پول ما را جمع كردند
و فرستادند به خارج ، اينها باز بگذارند اين وضع باقى باشد، اين وضع را بزنيد به هم
.
مصلحت شما در توبه و اعلام استعفاست .
مـن گـفـتـم كـه اگـر دولت بـيـايـد ايـنـجـا، يـعـنـى رئيـس دولت بـه قـول
خـودشـان بيايد اينجا، تا استعفايش را قبلا ننويسد و اعلام نكند، با من ملاقات نمى
تـوانـد بـكـند. اين هم كه من مى گويم استعفا، نه اينكه اين معناى قانونى استعفا را
دارد، ايـن نيست ، اين نخست وزير نيست ، نه اينكه نخست وزير است و استعفا كند، لكن
براى حفظ ظـاهـرى است كه حالا كلمه استعفا را ما هم ذكر مى كنيم ، و الا استعفا
يعنى چه ، اصلا نخست وزيـر كـه تـو نـيـسـتـى . اعـلام بـكـنـد مـن نـخـسـت وزيـر
نـيـسـتم . اگر اين را كرد و چون مـثـل بـعـضـى از ايـنها كه بودند كه خيلى جنايت
شان فوق العاده بود و نمى توانستم من حـتـى بـا اسـتـعـفـا يا با چيز هم قبولشان
بكنم ، خوب به آن اندازه هنوز نرسيده ، اگر عـاقـل بـاشـد اسـتـعـفـا مـى كـنـد و
مـى آيـد ايـنـجـا تـوبـه مـى كـنـد، شـود مثل ساير مردم . اگر صفتش را آن هم از
دست داده ، آن ديگر با خودش است . ما اگر چنانچه بـيايد توبه كند، ما مى پذيريم از
او و اگر سرسختى كند همين است كه بود و پشيمان خواهد شد. من به او الان مى گويم كه
پشيمان مى شوى ، ديدى چطور اربابت پشيمان شد آمد التماس كرد و مردم نپذيرفتند. نرسى
به اينجا كه التماس كنى و نپذيرند. شرافت ... را، آبروى خودت را از دست نده ، خراب
نكن خودت را...تو خراب خواهى شد.
مـا صلاح جامعه را مى خواهيم ، ما تبع پيغمبرهائى هستيم كه آمده اند براى اصلاح
جامعه ، آمده اند براى اينكه جامعه را به سعادت برسانند، آنهائى كه كورند و نمى
فهمند، آنها را با زور مى خواهد به سلامتى و سعادت برساند، آنها كه بينا هستند مى
روند دنبالش . مـا بـه تـبـع اينها مى خواهيم جامعه خودمان را سعادتمند كنيم ، ما
از اين گرفتارهائى كه ايران دارد و جامعه ما دارد متاثريم ، متاسفيم . جامعه
روحانيت مى خواهد نجات بدهد شما را، شـمـا را بـا مـوعـظـه مـى گـويـد كـه
تـبـعـيـت كنيد از اسلام و قواعد اسلام . اگر چنانچه پـذيـرفـتـيـد، آنـهـائى كـه
جـنايت تان زياد نيست ، از ما هستيد توبه اگر كرديد و اگر چـنانچه نپذيرفتيد، با
زور به شما تحميل مى كنيم كه بپذيريد، يعنى حق را بپذيريد، يعنى از جنايت دست
برداريد. به زور، به فشار ملت ، به فشار فرياد ملت ، همانطورى كه فرياد ملت اين
انگل را بيرونش كرد،
فـريـاد ملت شما (ريشه او) را(كه چيزى هم نيستيد) بيرونتان مى كند. آدم بشويد،
زودتر تـوبـه كـنـيد، مصلحت تان اين است ، من مصلحت شما را مى خواهم . بر ملت ايران
است ، بر مـلت ايـران در ايـن زمـان كـه حساس است لازم است كه پافشارى كنند و دست
از نهضت شان برندارند كه پيروزى آنها انشاءالله نزديك است .
مـن از خـداى تـبـارك و تعالى سلامتى همه شما را خواستارم ، خداوند همه شما را حفظ
كند، موفق باشيد. ايدكم الله انشاء الله .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ 9/11/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران خارجى
سؤ ال : آيا بختيار را قبل از استعفا خواهيد پذيرفت ؟
جـواب : مـن مـكـرر گـفـتـه ام كـه اصـولا شـاه سابق قانونى نبود، مجلسين قانونى
نيست ، بختيار قانونى نيست ، پس كسى را كه قانونى نيست نخواهم پذيرفت . من به ملت
ايران تـوصـيـه مـى كنم كه در اين وقت حساس درست بيدار باشند، متوجه باشند كه توطئه
اى بـايـد در كـار بـاشد. من مى بينم كه همان كسانى كه از شاه سابق طرفدارى مى
كردند، حالا از بختيار پشتيبانى مى كنند. هم دولت انگلستان و هم دولت آمريكا از او
پشتيبانى مى كـنـنـد. اگـر چنانچه اين شخص ملى است ، همانطور كه خودش اظهار مى كند،
چرا آنها از او پـشـتـيـبـانـى مـى كـنـنـد؟ اگـر مـلى اسـت چـرا بـدون مـجـوز
قـانـونـى و بـرخـلاف ميل ملت پست نخست وزيرى را اشغال كرده است ؟ اگر احترام به
آراى عمومى مى گذارد چرا كنار نمى رود؟
مـلت ايـران بـايـد بـدانـد كـه مـن در كـنـار آنـان تا آخرين نفس براى حفظ قوانين
اسلام و مـصـالح مـمـلكت به مبارزه خود ادامه مى دهم و بر همه ملت واجب است تا در
اين امر پايدارى كنند و سستى و سردى به خود راه ندهند. مطمئن باشيد كه ما پيروزيم و
مطالب ما مطالب حق است و حق لاجرم پيروز است .
سـؤ ال : در صـورتى كه بختيار استعفا بدهد يا ندهد و كودتاى نظامى بشود چه خواهيد
كرد؟
جواب : ما از كودتاى نظامى ترسى نداريم . ملت ايران به كودتاهاى نظامى عادت كرده
است . ما پنجاه سال است زير بار كودتا هستيم ، كودتاى رضاخان ، كودتاى محمدرضا. ما
با فشارهاى اينها عادت كرده ايم . ما از كودتا هيچ ترسى نداريم . من تعجب مى كنم كه
ما مـى خـواهـيـم ارتـشـى را از شـر استعمار خارج كنيم و آنها خودشان نمى خواهند.
بعضى از بـلنـدرتـبـه هـا مـى خـواهـنـد نوكر باشند. اصولا ارتش با ماست . خلاصه ما
از كودتاى نـظامى هيچ ترسى نداريم براى اينكه ملت ايران مهياست تا آخرين نفس به
قيام و نهضت خـود ادامـه دهـد. مـلت ايـران تـا پيروزى نهائى را به دست نياورد، دست
از نهضت خود بر نمى دارد.
سؤ ال : چرا تصميم رفتن به ايران را به تاخير انداختيد؟
جـواب : تـصميم من همانطور كه بوده است ، هست ولى دولت غيرقانونى براى حفظ منافع
اجـانب مانع ورود من به ايران شده است و من در اولين فرصت به ايرن خواهم رفت و حقوق
ملت ايران را خواهم گرفت . آنهائى كه به ملت ايران خيانت مى كنند، بايد كنار بروند
و مـن چـون گـذشـتـه در تـصـمـيـم خـود باقى هستم و ملت ايران بايد در تصميم خود
باقى بـاشـد. بـراحدى از افراد ملت جايز نيست كه در اين موقع حساس كه امر بين موت و
حيات است بنشيند و ساكت باشد.
مـلت ايـران ! به نهضت خود ادامه دهيد كه قدرت با شماست . از قدرت ها نترسيد. شما
مى تـوانـيـد بـا قـدرت مـلى خـود كشور خود را نجات دهيد و سرنوشت خود را خودتان در
دست بگيريد. به هياهوى اين و آن گوش ندهيد. به توطئه هاى زير پرده توجه كنيد.
خداوند شما را حفظ كند. انشاءالله تعالى .
تاريخ 9/11/57
پيام امام خمينى به ملت شريف ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
بـاز كـشـتـارهـا و قـتـل عـام هـاى دستجمعى را در تهران و شهرستان ها شروع كردند،
باز دژخـيـمـان مـحـمـدرضـا بـا مـسـلح شـدن بـه ادعـاى قـانـون و استقلال كشور و
سرپوش مليت به جان مردم بى پناه افتاده اند. باز دست ناپاك خيانتكار عـمـال
بـيـگـانه از آستين نوكرهاى محمدرضا پهلوى درآمد و ملت را به جرم آزاديخواهى و
استقلال طلبى به عزا نشاند.
تا ديروز محمدرضاى خائن ، ارتش را با آتش گشودن روى ملت و برادران و خواهران خود
ننگين كرد، اكنون نوكر يا نوكران خائنش ، اين خدمت به استعمار را به عهده گرفتند.
هر روز مـواجـه بـا يـك دسته نيرنگ باز هستيم كه مى خواهند منافع اجنبى را تامين
كنند، اگر چـه به كشتار هزاران نفر از اين ملت رنجديده شجاع بيانجامد. ملت دلير با
خون جوانان عزيز خود محمدرضا را از صحنه خارج كرد، لكن اجانب يك مهره ديگر را با
نقاب مليت به صـحـنـه آوردنـد. ايـنـان از ايـن مـهره ها فراوان دارند كه سالها با
ماسك فريبنده در خدمت هـسـتند و به مجرد رفتن مهره اى ، مهره ديگرى را مورد تائيد
قرار داده اند و نمى دانم پس از ايـن چـه خـواهـنـد كـرد ولى بـايـد بـدانـنـد كـه
مـلت هـوشـيـار، از ايـن نـيـرنـگ هـا غافل نيست و يكى پس از ديگرى را مدفون خواهد
كرد.
مـلت عـزيزم ! دوستان من ! نه به وعده هاى پوچ دولت هاى غيرقانونى اعتنا كنيد و نه
از هياهوى دژخيمان بهراسيد. نهضت مقدس را به پيش برانيد و به آخر رسانيد و دست
اجانب و نـوكـرهـاى از خدا بى خبرشان را از كشور عزيز قطع كنيد. خائن اصلى را با
خفت بيرون كـرديـد، هـمـت كـنـيد و اين تتمه كه حاشيه اى بيش نيستند از صحنه خارج
كنيد. خداوند با شماست .
اكـنون بر جميع جناح هاى ملى و دولتى است كه چون گذشته دولت غيرقانونى را محكوم
كـنـنـد و اطاعت از آن نكنند كه اطاعت طاغوت حرام و مخالف رضاى خداست . من از طبقه
شريف ارتش كه دستشان به خون جوانان آلوده نشده است مى خواهم كه ننگ اطاعت از
جنايتكاران را تـحـمـل نـكـنند و با قاطعيت آنان را از مقابل با ملت باز دارند. ملت
از خود شماست ، براى مـنافع اجانب برادركشى نكنيد و با پشتيبانى از اسلام و ملت نام
خود را در تاريخ جاويد كنيد.
من از كارمندان وزارتخانه ها مى خواهم كه زير بار ننگ اطاعت از غاصبان حقوق ملت
نروند، كـمـك بـه ايـن يـاغـيـان و اطـاعـت از آنـان حـرام و مـخـالف شـرع و عقل
است .
من از ملت ايران كه تحمل اينهمه مصيبت و زحمت را كرده و مى كنند، تشكر صميمانه مى
كنم و از خـداوند تعالى سلامت آنان را خواهانم . من در اولين فرصت خودم را نزد شما
مى بينم تـا در شـادى و غـم بـا شـمـا سـهـيـم بـاشـم و بـا هـم در صـف واحـد بـه
اعـمـال عـمـال اجـانـب خـاتـمـه دهـيـم . مـن امـيـدوارم بـه فـوز احـدى
الحـسـنـيـيـن نـائل شـوم . يـا پـيشرفت مقصود و اقامه عدل و حق ، يا شهادت در راه
آنكه راه حق است . از خداوند تعالى غلبه حق بر باطل را خواهان و پيروزى ملت شريف
ايران را خواستارم .
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ 12/11/57
بيانات امام خمينى در فرودگاه مهرآباد
من از عواطف طبقات مختلف ملت تشكر مى كنم . عواطف ملت ايران به دوش من بارگرانى است
كـه نـمـى تـوانم جبران كنم . من از طبقه روحانيون كه در اين قضاياى گذشته جانفشانى
كـردنـد، تـحـمـل زحـمـات كـردنـد، از طـبـقـه دانـشـجـويـان كـه در ايـن مـسـائل
مـصـائب ديـدنـد، از طـبـقـه بازرگانان و كسبه كه در زحمت واقع شدند، از جوانان
بـازار و دانـشـگـاه و مـدارس عـلمـى كـه در ايـن مـسـائل خـون دادنـد، از اسـاتيد
دانشگاه ، از دادگـسـتـرى ، قـضـات دادگـسـتـرى ، وكـلاى دادگـسـتـرى از هـمه طبقات
، از كارمندان ، از كـارگران ، از دهقانان ،از همه طبقات ملت تشكر مى كنم . آن زحمت
هاى فوق العاده شماست كـه بـا وحـدت كـلمـه پـيـروز شـديـد، البـتـه در قـدم اول .
پـيـروزى شـمـا يـك قدم است الان و آن اينكه خائن اصلى را كه محمدرضا نام دارد، از
صحنه كنار زده ايد. گرچه گفته مى شود كه در خارج از كشور به دست و پا افتاده است و
حـالا كـه اربـاب هـا هـم دسـت رد بـر سـيـنـه او زده انـد و او را راه نـمـى
دهـنـد حـالا مـتـوسـل شـده بـه بـعـضـى هـم جـنس هاى خودش شايد بتواند باز راهى
پيدا كند و اين يك خـيـال خـامـى اسـت كـه بـعـد از پـنـجـاه سـال خـيـانـتـهـاى
ايـن سـلسله و بعد از سى و چند سال جنايات و خيانات اين شخص خائن به اين مملكت كه
مملكت ما را به عقب راند، مملكت ما را فـرهنگش را فرهنگ استثمارى كرد، زراعتش را به
باد فنا داد، خزائنش را به باد فنا داد، مملكت را ويران كرد، جندى او و ارتش او را
تابع ارتش غير كرد، تابع مستشاران غير كرد و ايـنـهـا تاسفاتى است كه ما داريم و
ملت ما دارند. ما پيروزى مان وقتى است كه دست اين اجـانـب از مـملكت مان كوتاه شود
و تمام ريشه هاى رژيم سلطنتى از اين مرز و بوم بيرون بـرود و هـمـه رانده بشوند و
اين كارها و چيزهايى كه اخيرا واقع مى شود و دست و پا مى زنند عمال اجانب كه يا شاه
را برگردانند يعنى شاه سابق و يا رژيم ديگرى و يا رژيم سـلطـنـتـى را حـفـظ
كـنـنـد، ايـن مـطـلب را بـايـد بـدانـند كه گذشته است مطلب و اينطور مـسـائل را
كـه شـمـا پـيـش مـى آوريـد دسـت و پـايى بيش نيست و اگر چنانچه تسليم ملت نـشويد،
ملت ، شما را به جاى خودش مى نشاند. ما بايد از همه طبقات ملت تشكر كنيم كه ايـن
پيروزى تا اينجا به واسطه وحدت كلمه بوده است ، وحدت كلمه مسلمين ، همه ، وحدت
كـلمـه اقـليـت مـذهبى با مسلمين ، وحدت دانشگاه و مدرسه علمى ، وحدت طبقه روحانى و
جناح سـيـاسـى . بـايـد مـا هـمـه ايـن رمـز را بفهميم كه وحدت كلمه رمز پيروزى است
و اين رمز پيروزى را از دست ندهيم و خداى نخواسته شياطين بين صفوف شما تفرقه
نيندازند. من از هـمـه شـمـا تـشكر مى كنم و از خداى تبارك و تعالى سلامت و عزت همه
شما را طالب و از خداى تبارك و تعالى قطع دست اجانب و ايادى بسته به آنها را خواهان
هستم .
تاريخ 12/11/57
بيانات امام خمينى در بهشت زهرا
بسم الله الرحمن الرحيم
تسليت و تشكر از ملت مصيبت ديده
مـا در ايـن مـدت مـصـيـبـت هـا ديـده ايـم ، مـصـيـبـت هـاى بـسـيـار بـزرگ و
بـعـضـى پيروزها حـاصـل شـد كـه البـته آن هم بزرگ بوده ، مصيبت هاى زن هاى جوان
مرده ، مردهاى اولاد از دست داده ، طفل هاى پدر از دست داده .
من وقتى چشمم به بعضى از اينها كه اولاد خودشان را از دست داده اند مى افتد، سنگينى
در دوشـم پـيـدا مى شود كه نمى توانم تاب بياورم . من نمى توانم از عهده اين خسارات
كه بر ملت ما وارد شده است برآيم ، من نمى توانم تشكر از اين ملت بكنم كه همه چيز
خودش را در راه خدا داد، خداى تبارك و تعالى بايد به آنها اجر عنايت فرمايد.
مـن بـه مـادرهاى فرزند از دست داده تسليت عرض مى كنم و در غم آنها شريك هستم . من
به پـدرهـاى جوان داده ، من به آنها تسليت عرض مى كنم . من به جوان هائى كه
پدرانشان را در اين مدت از دست داده اند تسليت عرض مى كنم .
اصل رژيم سلطنتى ، خلاف قانون ، قواعد عقلى و حقوق بشر
خوب ، ما حساب بكنيم كه اين مصيبت ها براى چه به اين ملت وارد شد، مگر اين ملت چه
مى گـفـت و چـه مـى گـويـد كـه از آنـوقـتـى كـه صـداى مـلت در آمـده اسـت تـا
حـالا قتل و ظلم و غارت و همه اينها ادامه دارد؟ ملت ما چه مى گفتند كه مستحق اين
عقوبات شدند؟ مـلت مـا يـك مـطـلبـش ايـن بـود كـه ايـن سـلطـنـت پـهـلوى از اول
كـه پـايـه گـذارى شـد برخلاف قوانين بود. آنهائى كه در سن من هستند، مى دانند و
ديـده انـد كـه مـجـلس مـوسـسـان كـه تاسيس شد، با سرنيزه تاسيس شد، ملت هيچ دخالت
نـداشـت در مـجـلس مـوسسان ، مجلس موسسان را با زور سرنيزه تاسيس كردند و با زور،
وكـلاى آن را وادار كـردنـد بـه ايـنـكـه بـه رضاشاه راى سلطنت بدهند. پس اين سلطنت
از اول يـك امـر بـاطـلى بـود، بـلكـه اصـل رژيـم سـلطـنـتـى از اول خلاف قانون و
خلاف قواعد عقلى است و خلاف حقوق بشر است . براى اينكه ما فرض مى كنيم كه يك ملتى
تمامشان راى داند. كه يك نفرى سلطان باشد، بسيار خوب ، اينها از بـاب ايـنـكه مسلط
بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، راى آنها براى آنها قابل
عمل
اسـت لكـن اگـر چنانچه يك ملتى راى دادند (ولو تمامشان ) به اينكه اعقاب اين سلطان
هم سلطان باشد، اين به چه حقى ملت پنجاه سال از اين ، سرنوشت ملت بعد را معين مى
كند؟ سـرنـوشـت هـر مـلتـى بـه دست خودش است . ما در زمان سابق ، فرض بفرمائيد كه
زمان اول قـاجـاريـه نـبوديم ، اگر فرض كنيم كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك رفراندمى
تـحـقـق پـيـدا كـرد و هـمـه مـلت هـم مـا فـرض كنيم كه راى مثبت دادند، اما راى
مثبت دادند بر آقـامـحـمـدخان قجر و آن سلاطينى كه بعدها مى آيند. در زمانى كه ما
بوديم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هيچ يك از ما زمان آقامحمدخان را ادراك نكرده ، آن
اجداد ما كه راى دادند براى سـلطنت قاجاريه ، به چه حقى راى دادند كه زمان ما احمد
شاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر مـلت دسـت خـودش اسـت . مـلت در صـد سـال پـيـش از ايـن
، صـدوپـنـجـاه سـال پـيـش از ايـن ، يـك مـلتى بوده ، يك سرنوشتى داشته است و
اختيارى داشته ولى او اخـتـيـار مـاهـا را نـداشته است كه يك سلطانى را بر ما مسلط
كند. ما فرض مى كنيم كه اين سـلطـنت پهلوى ، اول كه تاسيس شد به اختيار مردم بود و
مجلس موسسان را هم به اختيار مـردم تـاسـيـس كـردنـد و ايـن اسـبـاب ايـن مـى شـود
كـه بـر فـرض ايـنـكـه ايـن امـر بـاطـل صـحـيح باشد، فقط رضاخان سلطان باشد آن هم
بر آن اشخاصى كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر اين جمعيتى كه الان
بيشتر شان ، بلكه الا بعض قـليـلى از آنها ادارك آنوقت را نكرده اند، چه حقى داشتند
ملت در آن زمان سرنوشت ما را در ايـن زمـان مـعـين كنند؟ بنابر اين سلطنت محمدرضا
اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بـود و بـا زور و بـا سـرنـيـزه تـاسـيس شده بود
مجلس ، غير قانونى است ، پس سلطنت مـحـمدرضا هم غير قانونى است و اگر چنانچه سلطنت
رضاشاه فرض بكنيم كه قانونى بوده ، چه حقى آنها داشتند كه براى ما سرنوشت معين
كنند؟ هر كسى سرنوشتش با خودش اسـت ، مـگـر پـدرهـاى مـا ولى مـا هـسـتـنـد؟ مـگـر
آن اشـخـاصـى كـه درصـد سـال پـيـش از ايـن ، هـشتاد سال پيش از اين بودند، مى
توانند سرنوشت يك ملتى را كه بـعـدهـا وجـود پـيـداكـنـنـد، آنـهـا تـعـيـيـن
بـكـنـنـد؟ ايـن هـم يـك دليل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونى نيست . علاوه بر اين ،
اين سلطنتى كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنيم كه صحيح بوده
است ، اين ملتى كه سـرنـوشـت خـودش بـا خـودش بـايـد بـاشد، در اين زمان مى گويد كه
ما نمى خواهيم اين سـلطان را. وقتى كه اينها راى دادند به اينكه ما سلطنت رضاشاه
را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژيـم سـلطنتى را نمى خواهيم ، سرنوشت اينها با خودشان
است . اين هم يك راه است از براى اينكه سلطنت او باطل است .
غير قانونى بودن شاه ، مجلس و دولت منبعث از آن
حـالا مـى آئيـم سـراغ دولت هـائى كـه ناشى شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائى كه ما
داريـم . در تـمـام طـول مـشـروطـيت الا بعضى از زمان ها آن هم نسبت به بعض از
وكلا، مردم دخـالت نـداشـتـند در تعيين وكلا. شما الان اطلاع داريد كه در اين مجلسى
كه حالا هست ، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ايران هستيد، شما ملتى هستيد
كه در تهران سكنى داريـد، من از شما مردم تهران سؤ ال مى كنم كه آيا اين وكلائى كه
در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه
در مجلس شورا شما اطلاع داشتيد كه اينها را خودتان تعيين كنيد؟ اكثر اين مردم مى
شناسند ايـن افـرادى را كـه بـه عـنـوان مـجـلس و بـه عـنـوان وكـيـل مـجـلس سنا يا
مجلس شورا در مجلس هستند؟ يا اين هم با زور تعيين شده بدون اطلاع مـردم ؟ مـجـلسـى
كـه بـدون اطـلاع مـردم است و بدون رضايت مردم است ، اين مجلس ، مجلس
غـيـرقـانـونـى اسـت . بـنـابـر ايـن ايـنـهـائى كـه در مـجـلس نـشـسـتـه انـد و
مـال مـلت را گـرفته اند به عنوان اينكه حقوق هر فرض كنيد كه وكيلى اينقدر است ،
اين حـقـوق را حق نداشتند بگيرند و ضامن هستند. آنهائى هم كه در مجلس سنا هستند، آن
ها هم حق نـداشـتـنـد و ضامن هستند. و اما دولتى كه ناشى مى شود از يك شاهى كه خودش
و پدرش غـيـر قـانـونـى اسـت ، خـودش عـلاوه بر او غيرقانونى است ، وكلائى كه تعيين
كرده است غـيـرقـانـونـى است ، دولتى كه از همچو مجلسى و همچو سلطانى انشاء بشود،
اين دولت غـيـرقـانـونـى اسـت . اين ملت حرفى را كه داشتند در زمان محمدرضاخان مى
گفتند كه اين سـلطنت را ما نمى خواهيم و سرنوشت ما با خود ماست . در حالا هم مى
گويند كه ما اين وكلا را غيرقانونى مى دانيم ، اين مجلس سنا را غيرقانونى مى دانيم
، اين دولت را غيرقانونى مـى دانـيـم . آيا كسى كه خودش از ناحيه مجلس ،از ناحيه
مجلس سنا، از ناحيه شاه منصوب است و همه آنها غير قانونى هستند، مى شود كه قانونى
باشد؟ ما مى گوئيم كه شما غير قـانونى هستيد بايد برويد. ما اعلام مى كنيم كه الان
دولتى كه به اسم دولت قانونى خـودش را مـعـرفـى مـى كـنـد، حـتـى خـودش قـبـول
نـدارد كـه قانونى است ، خودش تا چند سـال پـيـش از ايـن ، تـا آنـوقـتـى كـه
دسـتـش نـيـامـده بـود ايـن وزارت ، قـبـول داشـت كـه غـيرقانونى است ، حالا چه شده
است كه مى گويد من قانونى هستم ؟ اين مجلس غيرقانونى است ، از خود وكلا بپرسيد كه
آيا شما را ملت تعيين كرده است ؟ هر كدام ادعـا كـردنـد كـه ملت تعيين كرده است ،
ما دستشان را مى دهيم دست يك نفر آدم ببرد او را در حـوزه انـتـخـابـيـه اش ، در
حـوزه انـتـخـابـيـه اش از مـردم سـؤ ال مـى كـنـيـم كه اين آقا آيا وكيل شما هست ،
شما او را تعيين كرديد؟ حتما بدانيد كه جواب آنـهـا نـفى است . بنابر اين آيا يك
ملتى كه فرياد مى كند كه ما اين دولت مان ، اين شاه مـان ، اين مجلس مان برخلاف
قوانين است و حق شرعى و حق قانونى و حق بشرى ما اين است كـه سرنوشت مان دست خودمان
باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براى ما درست بكنند، در تهران ،
يك قبرستان هم در جاهاى ديگر؟
اصلاحات شاه ، افساد مملكت
من بايد عرض كنم كه محمد رضاى پهلوى ، اين خائن خبيث براى ما رفت ، فرار كرد و همه
چـيـز مـا را بـه بـاد داد. مـملكت ما را خراب كرد، قبرستان هاى ما را آباد كرد.
مملكت ما را از نـاحـيـه اقـتـصـاد خـراب كـرد. تـمـام اقتصاد ما الان خراب است و
از هم ريخته است كه اگر چـنـانـچـه بـخـواهـيـم مـا ايـن اقـتـصـاد را بـه حـال اول
بـرگـردانـيـم ، سال هاى طولانى با همت همه مردم ، نه يك دولت اين كار را مى تواند
بكند و نه يك قشر از اقـشـار مـردم ايـن كـار را مـى تـوانـنـد بـكنند، تا تمام
مردم دست به دست هم ندهند نمى تـوانـند اين به هم ريختگى اقتصاد را از بين ببرند.
شما ملاحظه كنيد، به اسم اينكه ما مى خواهيم زراعت را، دهقان ها را دهقان كنيم ، تا
حالا رعيت بودند و ما مى خواهيم حالا دهقانشان
كـنيم ،اصلاحات ارضى درست كردند، اصلاحات ارضى شان بعد از اين مدت طولانى به
ايـنـجـا مـنتهى شد كه بكلى دهقانى از بين رفت ، بكلى زراعت ما از بين رفت و الان
شما در هـمـه چـيـز مـحتاجيد به خارج يعنى محمدرضا اين كار را كرد تا بازار درست
كند از براى امريكا و ما محتاج به او باشيم در اينكه گندم از او بياوريم ، برنج از
او بياوريم ، همه چيز را، تخم مرغ از او بياوريم يا از اسرائيل كه دست نشانده
امريكاست بياوريم .