صحيفه نور جلد ۲
امام خميني رحمه الله عليه
- ۱۱ -
به بهانه دفاع از مملكت بيت المال مسلمين را غارت كردند
درد ملت كه الان فريادش بلند است همه فرياد اين است كه ما آزادى مى خواهيم ، ما
استقلال مى خواهيم ، ما نمى خواهيم كه اين مخازن ما را به باد فنا بدهد، بعد از
بيست سال ديگر نه نفت داريم ، زراعتمان هم كه از بين بردند هيچ چيز نداريم . وقتى
هيچ چيز ندارد اين ملت ، آنوقت چطور زندگى كند؟ اين نسل آينده چطور زندگى بايد
بكند؟ ما مسؤ وليم نسبت به نسل آينده . مابايد الان هر چه قدرت داريم اعمال كنيم كه
دست اينها را كوتاه كنيم از اين مخازن خودمان و از اين مخازن ملت تا اينكه نفت يك
مقدارى بنيه و دوام داشته باشد. نفت زياد است منتهى زياد مى خورند، مى برند، نفت ها
را دارند مى برند و مجان مى برند، كاش مجان مى بردند، مى برند و براى خودشان عوضش
پايگاه درست مى كنند.
اسلحه به ما مى دهند! مگر اسلحه به ما مى دهند؟! اسلحه براى آمريكاست كه پايگاه در
ايران درست بكند. كوه هاى طرف چيز را، كردستان را، كجا را، تمام اينهارا پايگاه
براى آمريكا دارند درست كنند. اسلحه ، مااين اسلحه ها به دردمان نمى خورد، اسلحه اى
كه ما نمى توانيم بدانيم چطور اسلحه را به كار مى برند، به درد ما نمى خورد. از آن
طرف نفت مى برند، از آنطرف اسلحه براى خودشان مى فرستند در اينجا، به نفع خودشان
اسلحه را مى فرستند به ايران براى اينكه پايگاه دارند، با اين اسم كه عوض پول نفت
است كه صداى مثلا شوروى و اينها هم زياد در نيايد، به اسم اينكه ما محتاجيم به
اينكه مملكتمان چه باشد، بايد قدرتمان چه باشد.
چند سال پيش از اين ، خود اين شخص گفت ، خود اين شاه گفت كه ما اسلحه نمى خواهيم ،
ما احتياجى به اسلحه نداريم ، ما براى اداره امور خودمان اسلحه داريم به اندازه
كافى . راست مى گويد، براى كشتن مردم كه اين چيزها را نمى خواهد، همين مسلسل ها كه
دارند، كه دارند مى كشند، كار ديگرى ايشان ندارد جز آدمكشى ، جز اينكه ملت خودش را
بكشد. همين آدمى كه مى گفت ما اسلحه نمى خواهيم ، بعد از اينكه از طرف آمريكا امر
به او شد كه بايد اسلحه را ببرى و آنجا پايگاه بايد درست بكنى به اسم عوض نفت ، گفت
(ما بايد اسلحه داشته باشيم و قدرت هاى ديگرى كه همجوار ما هستند اسلحه زياد
دارند)، يك چيزهائى گفت : (عراق اسلحه اش عبارت از اسلحه ئى است كه در يك روز مى
تواند چه كند). همه اش دروغ ، اسلحه ما مى خريم ؟! اسلحه براى ما نيست ، اسلحه براى
خود آمريكاست . آنها مى خواستند پايگاه درست كنند، مى ديدند كه اگر همچو مستقيما
بيايند بگويند كه پايگاه مى خواهيم درست كنيم ، شوروى از آن طرف ايستاده و اسباب
نزاع مى شود، به اسم اينكه ما نفت مى گيريم و پول نفت را با كالا مى دهيم ، (كالايش
هم عبارت از اسلحه ست ) با اين اسم براى خود آمريكا در ايران پايگاه دارند درست مى
كنند. درد ملت ما اين است كه يك آدم خيانتكارى است ، خيانتكار، پسر خيانتكار، پدر
خيانتكار، خودش هم خيانتكار.
سرنگونى شاه و انحلال مجلس سرنيزه به حكم آراء ملت
و حالا ديگر ملت به تنگ آمده ، نمى خواهند الان بچه هاى مدرسه تا پير مردها مى
گويند ما نمى خواهيم اين را. رفراندم بالاتر از آنچه كه يك ملتى همه بگويند نمى
خواهيم ؟ خوب معنايش اين است كه اين شاه ، شاه نيست ديگر. شاه با آراى ملت بايد شاه
باشد، وقتى آراء ملت بر خلاف شد ديگر شاه نيست . مجلس وقتى آراى ملت نباشد مجلس
نيست . مجلس ما كه از اول هم مجلس نبود. خوب ما تاريخ اينها را داريم من خودم تاريخ
اينها هستم . من يادم هست از آنوقتى كه رضا شاه آمد و كودتا كرد تا حالا همه اين
مسائل من يادم هست ، مجلس موسسانشان را من يادم هست كه با سرنيزه درست شد، كى مجلس
ما داشتيم ؟ چه روزى ما مجلس داشتيم ؟ هيچ روزى از زمان رضاشاه تا حالا، ما هيچ
روزى يك مجلسى كه مردم با اختيار خودشان بروند صندوق راى بدهند، همچو مجلسى هيچوقت
ما نداشتيم تا الان . اين اعضائى كه در مجلس هستند، همه شان خيانتكارند براى اينكه
همه مى دانند
با امر شاه آمدند در مجلس و ملت اطلاع ندارند. اول اشكالى كه به تمام افراد مجلس
هست ، اينست كه شما مى دانيد، شما را نمى شود گفت داخل در مجارى امور نبوديد و از
ماوراى جو آمديد، شما توى اين مردم مطلعتر از خود اين ملت هستيد و مى دانيد كه آمدن
شما در مجلس به تصويب مردم ، انتخاب مردم نبوده است ، اين انتصاب شاه هست ، ماموريت
شاه هست ، از سفارت ليست آوردند، و تعيين كردند شما را. شما اين را مى دانيد و
رفتيد مجلس . اول اشكالى كه به آنهائى كه الان مى گويند ما ملى هستيم ، اول اشكال
اين است كه شما چرا تو اين مجلس رفتيد؟ مى گويند مجبور بوديم ؟ آخر كسى شما را
مجبور نكرد كه حتما بيائيد برويد تو مجلس ، خودتان هم داوطلب بوديد و رفتيد، با همه
كارها هم موافقت كرديد حالا مى گوييد كه ، ديديد يك ورقى خوب ، اين طرفى دارد مى
آيد، مى خواهيد براى خودتان جا درست كنيد. اشكال اين است كه براى چه شما تو مجلسى
كه انتصاب است و خلاف قانون اساسى است يك همچو مجلس مخالف قانون اساسى است ، قانون
اساسى مردم را به آنها اختيار داده است ، كسى حق ندارد دخالت بكند.
شاه خيانتكار به حسب قانون اساسى ، معزول است
شاه مجرم است به حسب قانون اساسى ، معزول است به حسب قانون اساسى ، شاه خيانتكار
است و خيانتكار معزول است به حسب قانون اساسى . نمى تواند يك شاهى كه بر خلاف مصالح
ملت عمل مى كند، بر خلاف آن چيزى كه براى آن قانون معين كرده است عمل مى كند، شاه
باشد. اين اصلش شاه نيست ، معزول است اين ، اين غاصب است ، اين آدم ، يك آدم ياغى
است ، نه اين است كه شاه ، ياغى است و آن عزل نمى خواهد ديگر، اين معزول است خودش ،
ياغى است اين آدم .
شاه نوكر سر سپرده و منصب ابر قدرت هاست
حرف ما اين است كه اين ياغى را اينها بالاى سر ما گذاشتند، انگلستان از آنطرف
تائيدش مى كند و آمريكا از آنطرف تائيدش مى كند و چين از آنطرف تائيدش مى كند و
شوروى از آن طرف تاءييدش مى كند، همه هم براى منافع خودشان است .نوكرى از اين
احمقتر و بهتر براى آنها نيست كه همه چيز ملت خودش را به رايگان به آنها بدهد. گازش
را شوروى ببرد و نفتش را آمريكا و انگلستان ببرد و هر كس يك گوشه اش را گرفته دارد
مى برد، مراتعش را ملكه انگلستان ، مراتع سر سبز خوب ما را به ملكه انگلستان و چند
نفر ديگر واگذار كردند (به طورى كه به من نوشته بودند) جنگل هايش را به يك شركت
ديگر و هر چيزش الان ، هر يك طعمه اى است كه مثل اين سگ هاى لاشخور كه دور طعمه
اند، هر كس مى كشد طرف خودش . ايران الان اينطورى شده يك طعمه اى است براى اين
نفتخوارها و لاشخورها، آنها دارند از هر طرف مى كشند آن را و قوه مجريه اش هم عبارت
از محمدرضاخان پهلوى است . ما كه مى گوييم نمى خواهيم اين را، درد ما اين است ، نه
اينكه يك ملتى آزادى به او دادند، نمى خواهد، به قول كارتر آزادى خيلى تند به اينها
داده است ، شاه
آزادى تند داده به ملت ، آزادى تندش همين است كه الان در همدان چه كردند، در چند
روز پيش از اين در كرمان چه كردند، در شهرهاى ،(نزديك هاى ) كرمان چه كردند، آدمكشى
الان رواج دارد در ايران و اين آدم ديوانه شده ، عصبى است الان و خيلى خطرناك است
بايد ملت اين را زود كلكش را بكند تا فارغ بشود از اين .
ارتش شاهنشاهى ، حربه اى براى مقاصد استعمار
و من تعجب مى كنم از ارتش ، يك تعجب و از اين جوان هاى خودمان كه در ايران گاهى
اشتباهات دارند، اين هم يك تعجب .اما از ارتش براى اينكه يك ارتشى را ايشان ، اين
شاه براى مقاصد خودش و براى مقاصد ارباب هاى خودش بدنام كرده است الان در بين مردم
ارتش بدنام است براى اينكه هر كارى كه اين مى خواهد بكند، به وسيله اين است ، يا به
وسيله ارتش مى كند اگر يكقدرى دامنه دار بشود مثل 15 خرداد و امثالش ، يا به وسيله
يك دسته پايين تر، كماندوها و اينها. اينها همه خودشان را بدنام مى كنند براى خاطر
مصالح اين آدم و ارباب هاى او. اين تعجب دارد كه يك كسى كه اهل همين ملت است ، با
ملت خودش براى خاطر يك آدم كه خائن است بر اين وخودشان هم مى دانند كه اين آدم خائن
است ، يك ارتش خودش را ننگين كند، بدنام كند براى خاطر مقاصد يك آدم خائن كه مى
خواهد چند روز ديگر زندگى خيانتكار خودش را ادامه بدهد، اين تعجب دارد براى من .
عدم آشنايى با احكام اسلام ، عمل فريب خوردگى جوانان از تبليغات ساواك
يك تعجب هم از اين جوان هاى خودمان ، بعضى شان البته كه اينها گول خوردند از اين
دستگاه ، با صورت هاى مختلف اينها را گول زدند منجمله اينها را وادار كردند، آن
بزرگترهاشان وادار كردند اين كوچكترها را كه در دانشگاه يك شعارهائى بدهند كه اين
شعارها را شعارهاى غيراسلامى و غير ملى مى دانند كه مردم بترسند اگر اعليحضرت برود،
كمونيست خواهد شد. اينها آلت دست واقع شدند. يك دسته از جوان هاى ماالان آلت دست
واقع شدند، آلت بعضى بزرگترهايشان . آنهايى كه اينها را به كار وا مى دارند، آنها
از همان دستگاه سازمان امنيت و دستگاه اينها هستند. اينها كمونيست نيستند، اينها
كمونيست ساز هستند يعنى آنها اين جوان هاى ما را وادار مى كنند به يك مطالبى به نفع
شاه و به نفع آمريكا و اينها خيال مى كنند نه ، اين قضيه ، قضيه كمونيست است و قضيه
توده اى است و اينها. اين تعجب دارم كه در يك وقتى كه مسائل ديگر پيش بازارى و
- عرض مى كنم كه رعيت و بچه هاى كوچك روشن شده ، اينها چرا گول مى
خورند؟ اين يك غلطى است كه اينها مرتكب مى شوند و به نفع دستگاه هست و مسلمان ها
نمى گذارند كه آن هم نفعش را درست ببرد فقط رسوائيش براى جوان هاى ما مى ماند. اين
هم البته مورد تعجب من است و من از شما آقايانى كه محصل هستيد در خارج و طبقات روشن
هستيد در خارج ، اين توقع را دارم كه اين جوان هاى ما كه گول خوردند و از بالادستى
ها گول خوردند، اشتباه كردند نخواندند، اسلام را نديدند، احكام اسلام را نخواندند،
نديدند، زبان قرآن را آشنا به آن نيستند، نمى دانند كه قرآن يك دستگاه آدمساز است و
محرك
به طرف ترقى و به طرف تعالى و به طرف كوبيدن ظالم و دستگاه ظلم اينها اين مسائل را
نمى دانند و اقتصاد اسلام را اطلاع از آن ندارند. حالا وقتى كه آمدند اينجا همان
طور چشم و گوش بسته تقريبا آمدند، از اسلام بى اطلاع آمدند، يك چيزى به آنها يك كسى
كه خود او هم هيچ اعتقاد به اين مسائل ، خود آن دسته اولى دسته هاى اول خودشان هم
اعتقاد به اين مسايل ندارند و براى خاطر اينكه اين بچه ها را گول بزنند و به نفع آن
بزرگترها كه اينها را وادار به اين كار كردند، عمل بكنند، بچه هاى ما هم گول مى
خورند اينجا شما يك اشخاصى كه روشنفكر هستيد و مسلم هستيد و جهات عرض مى كنم ملى
تان محفوظ هست اين بچه هاى ما را نگه داريد آنجا، نگذاريد كه به دام اينها بيفتند.
اينها دام سازمان امنيت است ، نه دام چيز است كمونيست است ، دام سازمان امنيت است
منتهى آنها دارند يك چيزهائى كه اين جوان هاى ما را ببرند، از بين ببرند. آنها
ماءموريتى دارند كه آنها را از بين ببرند و به نفع آنها شعار بدهند. در اينجا اگر
پيدا بشود از آنها، دستگيرى كنيد، نگذاريد كه اين مسائل را اينطور به نفع شاه و به
نفع دستگاه دولتى و به نفع آمريكا و شوروى و ساير قدرت ها، نگذاريد كه اينها از دست
بروند.
دين ما در قبال خون شهدا و نهضت ، انعكاس مصائب مسلمين و اهداف انقلاب
و يك تكليف ديگرى كه همه ما كه در خارج هستيم داريم ، اين است كه اين ملت به ما حق
پيدا كرده . اين ملت ايران به همه ما كه در خارج هستيم حق دارد. حقش اين است كه
الان براى ما دارد خون مى دهد، الان دارد جوان مى دهد، الان هر جاى ايران كه برويد
يك آشوب و يك صدائى هست ، يك نهضتى هست و آنها دارند داد و فرياد مى زنند كه ما
آزادى مى خواهيم و ما اين خاندان را نمى خواهيم براى اينكه اينها آزادى را از ما
سلب كردند و اينها منافع ما را همه را غارت كردند به نفع خودشان و به نفع خارجى .
ما كه در اينجا هستيم اينها الان ما مديون آنها هستيم ، مسؤ وليم ما، هم پيش خداى
تبارك و تعالى و هم پيش ملت . ما بايد كمك كنيم به اينها، آن كمكى كه الان من و شما
مى توانيم بكنيم ، آن است كه شماهايى كه در دانشگاههاى اينجا در دانشسراهاى اينجا
رفقائى اينجا داريد، هر جا مى رسيد ده نفر را مى بينيد، بنشينيد صحبت بكنيد با
آنها. بايستى بگوييد مطالب ايران را كه مردم ايران الان همه نفوس متوجه اند به
ايران كه چيست چه خبراست ايران . شما خبرها را به ايشان بگوييد كه ايران وضعش
اينطور است و اين آدم با مردم اينطور دارد مى كند و درد مردم عبارت از اين است ،
درمانش هم اين است كه اين برود، درمان بالاترش هم اين است كه دست آقاى كارتر و آقاى
عرض مى كنم كه رهبرهاى چين و رهبرهاى كرملين و انگلستان و اينها از سر اين ملت
برداشته بشود و مردم كار خودشان را بكنند و مشغول كار خودشان بشوند و اداره امورشان
را خودشان بكنند. چه كار دارد مرده از آن طرف دنيا آمده دستش را دراز كرده اينجا
نفت هاى ما را دارد بيخود مى خورد، مجانى مى برد و از مجانى بدتر مى برد. اينها را
به اين اشخاصى كه با آنها ملاقات مى كنيد، چه در آمريكا چه در اينجا، با اين
دانشجوهائى كه ملاقات مى كنيد، مسائل خود را بگوييد
- وقتى بناشد كه شما پنجهزار نفر آدم هستيد هر كدام به ده نفر بگوييد،
يك عده زيادى مى شود و اين موجى پيدا مى شود
در اروپا- هم يا در آمريكا و اين مفيد
است براى ملت ايران و اين يك خدمتى است به ملت ايران و اين اداى دينى است از شما
براى ملت ايران . اين يك مطلبى است كه همه شما را من دعوت به آن ميكنم كه شما همه
تان دعوت كنيد مردم را و بخواهيد از اين قشرها به اينكه با ملت ايران همراهى بكنند،
ملت آمريكا با ملت ايران همراهى بكند و بفهمد كه دولت آمريكا نيز در ايران چه صورتى
دارد و چه صورت بدى دارد، كم كم مردم ، ملت آمريكا را اينطور به نظرشان مى آيد لكن
ملتش اينطور نيست . همين طور هر جائى را كه هستيد، شما هر جا كه هستيد مسائل خودتان
را بگوييد و هشدار بدهيد به ملت هائى كه شما در آن زندگى مى كنيد كه اين كارهائى كه
دولت هاى شما دارند مى كنند و با ايران اينطور رفتار مى كنند، با ملت ايران اينطور
رفتار مى كنند، براى ملت شما، براى همه چيز شما مضر است و شما كمك كنيد به ايرانى
ها در اين نهضتى كه دارند.
انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند، همه تان سالم باشيد و همه تان فداكار براى
اسلام و براى ملت خودتان و خودتان را بسازيد و انشاءالله ، مملكت خودتان به دست
خودتان بيايد و ديگران بيرون بروند و خودتان انشاءالله اداره كنيد مملكتتان را.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
مصاحبه امام خمينى با مخبر خبرگزارى فرانس پرس
تاريخ : 3/8/57
سؤ ال : درباره تحول در ايران امروز چه فكر مى كنيد؟ فكر نمى كنيد كه به يك بن بست
رسيده است و با خمش ظاهرى سياست شاه تجديد نظرى در استراتژى شما مؤ ثر خواهد بود؟
جواب : وضعيت رژيم است كه به بن بست كشيده شده است . رژيم خواهد راه حل خود را به
ملت تحميل كند. مردم در بن بست نيستند، مردم مى خواهند اين رژيم نباشد. هر راه حلى
كه منجر به بقاء اين رژيم گردد مواجه با بن بست مى شود زيرا مردم آن را نخواهند
پذيرفت .
سؤ ال : شما گفته نمى ترسيد كه رشته قيام عمومى به دست كمونيست ها و چپ هاى افراطى
بيفتد، با وجود اين ، يكشنبه (22 اكتبر) 1500 دانشجوى دانشگاه تهران با شعارهاى
كمونيستى تظاهرات كردند، امكان اين فرض را مى دهيد كه كمونيسم اسطوره نيست بلكه
وجود دارد و سازمان مى يابد؟
جواب اگر فرض كنيم تمام اين 1500 نفر و حتى چند برابر اين عده ماركسيست واقعى بوده
باشند، در برابر 35 ميليون نفر كه به نام اسلام قيام كرده اند، نيروئى به حساب نمى
آيند. اما مساءله مهم اين است كه با توجه به گذشته ، عده ماركسيست ها بسيار كمتر
شده است ، علت آن است كه اسلام در ابعاد سياسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى
نيازهاى مردم را براى ترقى واقعى بر مى آورد. وقتى ما با وجود اين رژيم كه عليه
اسلام است و كارش ناراضى تراشى است ، به اين كار بسيار با اهميت از راه اقناع
جوانان توانا شده ايم ، همين امر نشان مى دهد كه در صورت استقرار يك حكومت اسلامى و
بسط آزادى ها و افزايش امكانات واقعى براى مردم ، مى توان از راه بحث و اقناع با
عملى كردن اسلام آنها راكه خواهان حقيقت و عدالتند به دامن اسلام باز گرداند.
سؤ ال شما آقاى مهندس بازرگان را به حضور پذيرفتيد و آقاى كريم سنجابى نيز پاريس مى
آيد و گفته مى شود آيت الله شيرازى هم خواهد آمد، معروف است كه همه اينها هوادار
سياست آشتى
هستند، آيا شما به اين سياست ملحق مى شويد؟ آيا فكر مى كنيد در ميان مخالفان سياسى
، جبهه ملى و ديگران مردانى با وزن و اعتبار كافى براى جانشينى اين دولت وجود دارد؟
جواب : من با روش آشتى و بينا بينى مخالفم و از اول هم با اين روش مخالف بودم ، علت
هم آن است كه اين كار نه رژيم شاه را از بن بست خارج مى كند (چرا كه علت در بن بست
قرار گرفتنش برنامه هائى است كه ماءمور اجرايشان بوده است ) و نه از فشار و اختناق
و كشت و كشتار مى كاهد. اگر همه به طور روشن و قاطع اين موضع را اتخاذ كنند كه رژيم
شاه بايد برود، ديگر رژيم ناگزير مى شود سياست خسته كردن را از راه كشتارهاى مستعمر
و روش هاى تازه فشار و اختناق كنار بگذارد و پيروزى ملت نزدكتر مى شود. كسانى كه
لياقت سرنگون كردن اين رژيم را داشته باشند، البته با اين كار خود ثابت مى كنند كه
توانائى اداره كشور را نيز دارند.
سؤ ال شما اظهار كرديد كه مقامات روحانى شيعه قصد ندارند خود حكومت كنند. آيا فكر
مى كنيد كه مخالفان سياسى قادر به اين كار هستند، بدون آنكه خطر وخيمتر شدن جدى وضع
در بين باشد؟
جواب : در صورتى كه شرط فوق را به دست بياورند با حمايت مردم و روحانيت ، مخالفانى
كه وضعشان در سؤ ال بالا گذشت به اين كار قادر مى شوند.
سؤ ال : در غرب فكر مى كنند كه رفتن شاه يك خلاء خطرناك بوجود مى آورد. آيا مى
توانيد سازش موقتى را با اين سلسله (شاه يا فرزندش ) به شرط آنكه واقعا سلطنت كند و
نه حكومت ، مورد توجه قرار دهيد؟ جواب اين خلاء كه شما از آن صحبت مى كنيد هم اكنون
وجود دارد، مشخصه رژيم هائى نظير رژيم شاه اين است كه كشور را ميان بن بست و خلاء
نگاه مى دارند و كشور را به خرابى و تباهى مى برند. براى خارج شدن از بن بست و خلاء
بايد اين رژيم جاى خود را به رژيمى بسپرد كه مبعوث ملت مسلمان باشد.
سؤ ال : مسلم است كه رژيم در پى آشتى است و جدا در آرزوى بازگشت شما به ايران است ،
آيا شما به طور قطعى اين امر را تا وقتى شاه در ايران است منتفى مى دانيد؟
جواب : تا وقتى شاه در ايران است ، من به ايران باز نمى گردم
سؤ ال : شما قدرت هاى بزرگ را محكوم مى كنيد. اين امر، اين احساس را برانگيخته است
كه شما سرسخت و آشتى ناپذيريد. آيا نمى توانيد در اين محكوميت ، محض اطمينان به
افكار عمومى غرب كه با قيام مردم كشور شما همدردى مى كنند، تخفيف قائل بشويد؟
جواب : من دولت هاى بزرگ را در تجاوزشان به حقوق مردم كشور محكوم مى كنم ، نه مردم
اين كشورها را. از مردم غرب كه با قيام مردم ايران حمايت مى كنند، اظهار سپاسگزارى
كرده و مى كنم .
سؤ ال : از قرار، ترجيح شما يك جمهورى اسلامى است ، از قول شما گفته اند كه كار
رژيم سلطنتى به استبداد مى كشد. با وجود اين هستند رژيم هاى جمهورى اسلامى كه از
بعضى رژيم هاى سلطنتى استبداى ترند، در اين باره چه نظرى داريد؟
جواب : دولت هاى استبداى كه وجود دارند را نمى توان حكومت اسلامى خواند تا شما
بتوانيد سلطنتى آن را با جمهورى آن مقايسه كنيد. رژيم اسلامى با استبداد جمع نمى
شود. آن رژيم هاى جمهورى هم كه استبدادى هستند در اسم جمهورى هستند، در محتوا
سلطنتى هستند.
سؤ ال : آيا شما به طور دائم از همكارى مشاوران لايق كه شما را در اتخاذ يك سياست
واقع بينانه در زمينه مسائل اقتصادى و سياسى كمك كنند برخور داريد؟
جواب : در كشور ايران افراد لايق بسيار وجود دارند. رژيم حاضر مانع از آن است كه
اين استعدادها در سازندگى كشور به كار دعوت شوند. اين استعدادها موافق وظيفه اسلامى
، اطلاعات و نظرهاى خود را به اطلاع من مى رسانند.
سؤ ال آيا شما مى پذيريد شرائط جديد و مشخصى را براى تشكيل يك دولت گذرا و انتقالى
پيشنهاد كنيد؟
جواب : اين حكومت انتقالى با سقوط شاه بايد تشكيل گردد و البته شرايط آن اعلام
خواهد شد.
بيانات امام خمنى در مودر عفو زندانياان سياسى رژيم شاه
3/8/57
بسم الله الرحمن الرحيم
اميد باطل شاه براى نجات از قيام عمومى مردم با عفو زندانيان سياسى
امروز اطلاع دادند كه زندانى هاى سياسى را يك مقدارى آزاد كردند و مقدارى را هم
حالا آزاد خواهند كرد. ببينيم كه اين آزاد كردن جبران كند اين مسائل را؟ امت هاى
اسلام را ده سال ، پنج سال يا كمتر يا بيشتر از همه جهات ساقط كنند، همه آزادى ها
را از او بگيرند، در حبس همه شكنجه ها و زجرها را به او بدهند بعدش بگويند كه
آزاديد!! خوب اين پنج سال تضييع عمر يك مسلمان ، يك انسان ، پنج سال ، ده سال زجر
دادن به يك انسان ، به يك مسلم ، اينها هيچ ؟! حالا آزاد، تمام شد قضيه ؟! همين كه
آزاد كردند يك عده اى از علما را و ساير طبقات را ما قانع هستيم ؟! حالا ديگر آرام
بايد بشود ملت ؟! آشتى كردند آنها با ملت ؟ با اينكه جو يك محيطى است كه برايشان
ديگر امكان نمانده است كه ادامه بدهند، دست و پا مى زنند براى اينكه خودشان را از
اين محيط جوى كه تمام نفوس بر ضد آنها توجه پيدا كردند، با اين دست و پاخواهند نجات
بدهند خودشان را، لكن آيا مى شود؟! قابل نجات هستند اينها؟! اين شاه كه حدود سى سال
بر ما حكومت كرده ، به مسلمان ها حكومت كرده ، اين حكومت چنگيزى اينهمه از مسلمان
ها را كشته ، اينهمه از مسلمان ها را از وطن آواره كرده ، اينهمه از انسان ها را از
حقوق بشرى جدا كرده است ، محروم كرده است ، حالا مى گويد كه خوب آزادشان كرديم ديگر
چى مى خواهيد از جان ما. ده سال عمرخواهند از جانتان ، شما ده سال عمر يك انسان را
در حبس ، در يك اتاق دو ذرعى هدر داديد. زندگى يك انسان كه بايد به اين مردم خدمت
كند، بايد با قلم و قدم در محيط آزاد به مردم خدمت كند تو گرفتى از او ده سال عمر
يك ملت را ضايع كرديد، حالا آزاد كرديد ديگر ما چه خواهيم ؟ ما جبران اين ده سال را
مى خواهيم ، مردم جبران اينكه بچه هايشان را، اولادشان را ده سال در زندان زجر دادى
جبران اين را مى خواهند و اين جبران در اين دنيا امكان ندارد. از ادله واضحه بر
اينكه بايد خداى تبارك و تعالى ، يك جاى ديگر باشد كه سزاى اين ظالم ها را بدهد،
اين است كه شما فرض كنيد كه جمع شديد و محمدرضا خان را تكه تكه اش كرديد، يك آدم را
كشتيد، يك آدم هم يك آدم پست ، خوب يك آدم در مقابل يك آدم ، ما فرض مى كنيم كه خير
ايشان هم يك آدم شريف اما همه در مقابل يك آدم شريف ؟! اينهمه آدم شريف را ايشان از
هستى ساقط كرده ، اينهمه جوان هاى ما را كشته است و از هستى ساقط كرده . حالا يك
نفر آدم را كه يك كسى كشت جزايش اين است كه خود او را عوض
او بكشند، ... اگر فوج فوج مردم را به كشتن داد و كشت ، مى شود مااينجا جبرانش را
بكنيم ؟! البته بايد اينجا جزا به او بدهيم به اشد جزا، اما مى شود كه جبران بشود
اين ؟! جبران يك عائله ، يك عائله را كه او از هستى ساقط كرده ، از هستى اگر او را
ساقط بكنيم جبران يك عائله است ، عائله هاى ديگر چى ؟ حالا ما دلمان را خوش كنيم كه
آقا عفو فرمودند؟! اينها مردانى بودند كه عفو شاه اعتنائى ندارند، قضيه عفو نيست ،
قضيه الزام است و الان ملزمى كه اينها را بيرون كنيد. بسيارى از حبسى ها بودند كه
آن حبس غير قانونى شان تمام شده بود وقتش . از اول حبس غير قانونى بوده ، اين حبس
غير قانونى هم وقتش تمام شده بوده و اينها را نگه داشتند همين طور بيخود اين عمال
ساواكى كه اينقدر جريمه مرتكب شده اند، حالا آمدند در حبس را باز كردند آنها را از
حبس بيرون كردند، تمام شد مطلب ؟! اول مطلب هست حالا. اين و تمام عمال اين بايد
محاكمه بشوند و بعد هم كه همه شان فرض كنيد كه اعدام بشوند باز جبران نشده است براى
اينكه صد نفر در مقابل صدها نفر، در مقابل هزارها نفر. در يك كشتارشان در تهران
چهار، پنج هزار نفر مى گويند كشته شده . همين كشتار آخرى همدان را مى گويند تا صد
نفر بود، من نمى دانم ديروز، پريروز. الان هم همدان باز متشنج است .همين ديروز و
امروز هم در قم تشنج ها بود و صداى تير مى آمد... زنجان هم همين مسائل بوده است ،
كرمان هم خونريزى همه جا بوده است . هر جا دست رويش بگذارى جنايت بوده است ، حالا
عفو فرمودند!! غلط كردند عفو فرمودند، اگر فشار عمومى ملت نبود و اين توجه همه طرفه
ملت نبود كه اينها عفو نمى كردند. اين عفو نيست ، اين ، اين الزام است . جبران نمى
شود جنايات اينها به اين مسائل . ماها نمى توانيم جبران كنيم براى اينكه چطور، چطور
ما كشتن چهار، پنج هزار نفر را جبران كنيم و يك نفر از بين برود آنهم يك نفر آدم
اينطور كه مى بيند. اين دليل بر اين است كه بايد يك عالمى باشد كه در آن عالم دائما
در عذاب باشد تا جبران بشود، دائما در آن عذاب هائى كه مهيا شده است براى آن
ستمكارها.
ايستادگى در برابر سلاطين جائر، سيره و روش انبياء و اولياء الله براى صيانت
اسلام
ما نمى دانيم واقعا چه بكنيم با اين وضع فعلى ايران . البته وضع اميد بخش است ،
اينطور نيست كه حالا ما نگران باشيم كه وضع چرا اينطور است اما خوب مى دانيد چه مى
كنند، چه ديوانگى راه انداختند لكن همه اين مسائل ارزش دارد كه يك ملتى را نجات
دهد. نبايد ما نگران باشيم از اينكه فدائى مى دهيم ، اين سيره انبياء بوده اين
كارها را مى كرده اند انبيا، اوليا در مقابل ظلمه ، در مقابل اشخاص كه ظلم به مردم
مى كردند، قيام مى كردند و كشته مى شدند و كشتار مى كردند و جوان هايشان را مى
دادند و اصحاب شان را مى دادند مساءله اى نيست كه ما حالا يك نگرانى داشته باشيم كه
مبادا خون راه بيفتد. بايد خون راه بيفتد، بايد يك ملتى كه مى خواهد خودش را نجات
بدهد از زير بار اينهمه جنايات و اينهمه خسارات كه بر او وارد شده است ،
همين طور مجانى نمى شود كه انسان به دست بياورد. يكى از اين مادرها ظاهرا در بهشت
زهرا ايستاده و صحبت كرده كه درخت آزادى محتاج به آبيارى است و خون پسر من يكى از
چيزهايى است كه آبيارى مى كند. ما يك چنين شير زنان داريم . احتياج دارد اسلام به
اينكه فدا بدهيم براى اين اسلام از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طيبه اى فدائى شدند.
حضرت امير كه جنگ كرد و در صفين هيجده ماه با معاويه جنگ كرد و چقدرها (بيشتراز ده
هزار نفر) كشته دادند و كشتند (خيلى بيشتر) معاويه يك مردى بود كه مى گفت كه من
مسلمانم و من خليفه پيغمبر بايد باشم و نماز جماعت مى خواند و امام جمعه بود و همه
كارها را او انجام مى داد همه اين ظواهر را انجام مى داد، معاويه ظواهر را خوب حفظ
مى كرد مثل يزيد نبود كه ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ مى كرد و اظهار اسلام
هم مى كرد، خوب چه شد كه حضرت امير به جنگ او پا شد؟ براى اينكه يك ظالم بود كه
مردم را استثمار كرده بود، رفته بود زمام را گرفته بود مقابل حكومت اسلام و مردم
راداشت به ظلم به تعدى وادار مى كرد، چپاول مى كرد مال مردم را، بيت المال را. حضرت
امير تكليف داشت به اينكه با او جنگ بكند، چه شكست بخورد چه شكست بدهد. حضرت امير
ديگر مبالات اين را نداشت كه حالا من كه مى روم ، لعل شكست بخورم . وقتى ديد كه مى
تواند حالا مقابل او بايستد، لشكر كشيد و جنگ شد و بالاخره حضرت امير در اينجا شكست
خورد. سيدالشهدا (سلام الله عليه ) وقتى مى بيند كه يك حاكم ظالمى ، جائرى در بين
مردم دارد حكومت مى كند، تصريح مى كند حضرت كه اگر كسى ببيند كه حاكم جائرى در بين
مردم حكومت مى كند، ظلم دارد به مردم مى كند بايد مقابلش بايستد و جلوگيرى كند هر
قدر كه مى تواند. با چند نفر، با چندين نفر كه در مقابل آن لشكر هيچ نبود لكن تكليف
بود آنجا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد تا اينكه اين ملت را اصلاح كند، تا
اينكه اين علم يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تمام شد. خونش را داد و خون
پسرهايش را داد و اولادش را داد و همه چيزهاى خودش را داد براى اسلام . مگر ما-
خون ما رنگين تر از خون سيدالشهداست ؟ ما چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم يا اينكه
جان مى دهيم ؟ آنها هم در ماجراى دفع سلطان جائرى كه مى گفت مسلمانم ، مسلمانى يزيد
هم مثل مسلمانى شاه بود اگر بهتر نبود بدتر نبود لكن چون با ملت اينطوركرد و مردى
بود متعدى و ظالم و ملت را مى خواست زير بار اطاعت خودش بى جهت ببرد، سيدالشهدا
لازم مى ديد كه سلطان جائر را سراغش برود ولو اينكه جان بدهد. خوب ما-
همين است سيره انبيا همين بوده است كه اگر چنانچه يك سلطان جائر بر مردم حكومت مى
خواهد بكند بايستيد در مقابلش و يا به هر جا مى خواهد منتهى بشود بايد برويم سراغش
و نهى از منكرش و امر به معروفش كنيم و بكشيم او را پائين از آن تخت باطل . پس ما
مبالاتى نداريم در اينكه كشته مى دهيم ، كشته بدهيم ، البته بايد هم بدهيم .
بكشيم و كشته شويم در راه حق ، پيروزيم
ما مى خواهيم يك ملت را آزاد كنيم ، ما مى خواهيم يك امت را آزاد كنيم ، ما مى
خواهيم يك امت را مستقل كنيم ، ما مى خواهيم از زير بار آمريكا و انگلستان و روسيه
بيرون برويم ،
البته فداكارى مى خواهد، جوان دادن مى خواهد، حبس مى خواهد، ده سال حبس مى خواهد.
لازم است اين امور، همه چيز لازم دارد و ما اصلا در اين معنا ناراحت نيستيم كه
داريم حبس مى رويم ، جوان هاى ما دارند از بين مى روند، براى اينكه در مقابل حق است
، براى خداست . وقتى يك امرى براى خدا شد و مقابل ظلم شد، ما چه غمى داريم ، ديگر
اين غمى ندارد كه ما براى خدا داريم كار مى كنيم و جوان هاى ما براى خدا دارند
فداكارى مى كنند. هيچ ابدا از اين هراسى به دلتان راه ندهيد. وسوسه هاى شياطين كه
خوب (ما چه كنيم ، چه مى شود كه ) يا از اين حرف هائى كه شياطين القاء مى كنند و
بعضى شياطين مى گويند به ماها و به شما، هيچ ابدا، خودتان محكم بايستيد و هيچ هراسى
به دلتان راه ندهيد كه شما پيروزيد ان شاءالله . چه كشته بشويم و چه بكشيم حق با
ماست . ما اگر كشته هم بشويم در راه حق كشته شديم و پيروزى است و اگر بكشيم هم در
راه حق است و پيروزى است .
با سرنيزه نمى شود حق را ساقط كرد
هيچ باكى از اين مسائل نداريم هر چه مى خواهند حمله كنند لكن خواهند به خاك غلطيد و
خواهند آنها از بين رفت . هر چه هم مى خواهند اين ممالك بزرگ اعلام پشتيبانى كنند
از ايشان ، هر كس مى خواهد اين كار را بكند لكن يك ملت ايستاده و (نه ) دارد مى
گويد. در مقابل (نه ) يك ملت هيچ توپ و تانكى اثر ندارد و لهذا ديديم كه حكومت
نظامى ، الان قم حكومت نظامى است ، ديروز با تظاهرات زياد بوده است و امروز هم
گفتند بوده اعتنا نمى كنند مردم ديگر به اين ، نمى شود ديگر، با سرنيزه نمى شود حق
را ساقط كرد، قابل نيست . انشاءالله خداوند همه ما را حفظ كند و توفيق بدهد كه خدمت
بكنيم همه مان به اين ملت و به اسلام و به تكليف مان كه به عهده ماست عمل بكنيم
انشاءالله .
تاريخ 4/8/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به
مناسبت چهارم آبان روز عزا و مبداء بدبختى هاى
ملتايران
بسم الله الرحمن الرحيم
اوضاع جارى در ايران موجب نگرانى شديد اينجانب است ، خوف آن دارم كه شدت فشار عصبى
در شاه و بستگانش حمله هاى جنون آميز آنان را تشديد كرده است و ملت ايران را بيش از
پيش به خاك و خون كشد. كشتار دسته جمعى كرمان و آتش زدن مسجد و مقدسات مسلمين و ضرب
و شتم مرد و زن بى دفاع در آن و كشتار بيرحمانه همدان و بعضى از شهرستان هاى ديگر
در شرق و غرب ، شمال و جنوب ايران كه نام بردن يكايك شهرها از عهده خارج است ،
نمونه اى از اين جنون است ، اين نحو جنايات از كسانى كه از ادامه حكومت ظالمانه خود
مايوس هستند و نفس هاى آخر خود را مى كشند، امرى است كه قبلا پيش بينى آنرا كرده
بودم .
بايد ملت شريف مظلوم و جناح هاى علاقمند به اسلام و كشور، قدرت تفكر را از دشمن سلب
كرده و به حكومت غاصبانه آن هر چه زودتر خاتمه دهند، چرا كه اين نقشه شيطانى سياست
هاى خارجى است كه با كشتارهاى پياپى و آتش زدن مغازه هاى مومنين مبارز، مى خواهند
ملت غيور ايران را خسته كنند تا دست از نهضت اسلامى خود بردارند و ميدان را براى
چپاول ها و خيانت ها باز گذارند، غافل از آنكه ملت شجاع و بيدار و به پا خاسته ، تا
سرنگونى اين رژيم فاسد و قطع اجانب غارتگر از خزائن ملت ، آرام شدنى نيست .
بر حسب اطلاع ، اخيرا شاه دست به جنايت ديگرى زده است و آن خارج نمودن جواهرات
سلطنتى است كه از مال اين ملت فقير تهيه كرده اند و نيز خود و وابستگانش مشغول فروش
مستغلات و موسساتى هستند كه از پول ملت تهيه شده است .
بايد به مبارزات مثبت و منفى ادامه داد و اين ياغى را هر چه زودتر از مملكت خارج
نمود. پيش كشيدن شعار عمل به قانون اساسى كه اخيرا ايادى در مجلسين عنوان كرده اند،
خيانت به اسلام و كشور است . نغمه بقاى رژيم و رفتن شاه ، كشتن افعى و پروراندن بچه
اوست .
ملت عزيز ما با قيام دلاورانه خود و نثار خون فرزندان عزيز خود، نام ارجمند خود را
در تاريخ و در صف اول مجاهدان اسلام ثبت نمود. امروز عقب نشينى ننگ آور و انتحار
است . مخالفين شاه از هر گروه و دسته اى كه باشند بايد بدانند كه اگر به اين مار
زخمى مهلت دهند، چنان ضربه اى مى خورند كه تا آخر در زير سلطه اجانب و نوكران آنان
دست و پا زنند. ما مسؤ ول خداوند تعالى و نسل هاى آينده
هستيم . عزيزان من ! از فدائى دادن و نثار جان و مال در راه خدا و اسلام و ملت
مسلمان نهراسيد كه اين شيوه پيغمبر عظيم الشان و اوصيا و اولياء آنان بوده و خون ما
رنگين تر از خون شهداى كربلا نيست كه با مخالفت با سلطان جائر كه متمسك به اسلام
بود و خود را خليفه اسلام معرفى مى كرد، ريخته شد. شما كه براى اسلام به پا خاسته
ايد و جان و مال نثار مى كنيد، در صف شهداى كربلا هستيد. چرا كه پيرو مكتب آنانيد.
اكنون بايد مطالبى را تذكر دهم :
1 - بايد ملت ما از روحانى و سياسى تا
دانشگاهى و بازارى و دهقان و كارگر و كارمند از موضع قاطعى كه تاكنون داشته اند كه
آن برچيده شدن رژيم منحط پهلوى و به دست آوردن استقلال و آزادى در سايه حكومت عدل
اسلامى است ، يك قدم عقب نشينى نكنند كه عقب نشينى ، كشتار سفاكانه شاه را افزايش
مى دهد و سستى در اين راه ، خون پاك جوانان ما را پايمال مى گرداند و مسؤ وليت به
عهده همه ماست .
2 - از اظهارات پوچ دولت آمريكا و
انگليس و شوروى مبنى بر پشتيبانى از شاه براى حفظ منافع خودشان نهراسيد كه نمى
هراسيد. به شهادت تاريخ هيچ قدرتى نمى تواند آتش قلب ملت مظلومى را كه براى رسيدن
به آزادى و استقلال قيام كرده است ، فرو نشاند. ملت ما تحمل شاه و جنايت هاى او و
دارو دسته را نمى كند و پشتيبانان شاه از ضررى عظيم برخوردار خواهند شد. ما طالب حق
خود هستيم و بحقيم و دست خدا با ماست و بالاتر از دست ابرقدرت هاى شرق و غرب است .
(يدالله فوق ايديهم ).
3 - سلام اينجانب را به رؤ ساى مختلف
ارتش برسانيد و به نيروهاى زمينى دريائى و هوايى پس از تحيت و سلام بگوئيد ايران
كشور شماست و ملت ايران ملت شماست ، به ملت بپيونديد. من مى دانم بسيارى از شما به
ملت و كشور اسلام وفادار هستيد و از اين كشتارها و غارتگرى هاى شاه خائن و بستگانش
و جنايتكاران بين المللى ناراحت هستيد، گاهى مطالب شما به من مى رسد. ملت شما لحظات
حساسى را مى گذراند و شما بيشتر از ديگران پيش خداى بزرگ و ملت شجاع و نسل هاى آتيه
مسؤ ول هستيد، همتى دلاورانه كنيد و زنجيرهاى اسارت را پاره كنيد و مجال به اين
خائن به اسلام ندهيد و سرافرازى را براى خود و ملت خود بيمه كنيد. خداوند تعالى
مددكار خدمتگزاران به اسلام و كشور است .
4 - نويسندگان امين ما كه ساليان دراز
در انزوا بسر مى بردند و حكومت اختناق و ترور، مجال بيان را از آنان سلب كرده بود
اكنون كه مختصر آزادى خود را به بهاى خون هاى پاك فرزندان رشيد اسلام به دست آورده
اند از آرمان الهى آنان غفلت نورزند و به كار مهم و اساسى افشاگرى و روشن كردن نقطه
اصلى جنايات اخير كه شخص شاه است بپردازند و جرائمى كه زير پرده است و مردم نمى
دانند، با كمال خلوص بيان كنند و با اين خدمت ارجمند، دين خود را به اسلام و ملت
ادا كنند. امروز كه همه اقشار براى رسيدن به استقلال و آزادى به پا خاسته اند، مسؤ
وليت نويسندگان محترم و مسؤ ول به مرحله بسيار حساسى رسيده است ملت بر سر دو راهى
حيات و مرگ ، استقلال هميشگى و بردگى دائمى است ، انحراف از راه ملت اگر چه يك قدم
باشد، كمك به تباهى و نيستى ملت شجاع و خيانت به اسلام و مسلمين است . نويسندگان
محترم به طور شايسته خواسته هاى ملت را منعكس كنند و به جنبش بزرگ اسلامى كمك
نمايند.
5 - گاهى شنيده مى شود كه در دانشگاه
شعارهائى داده مى شود كه مورد استفاده رژيم است ، بايد جوانان ما بدانند كه چين و
شوروى ، چون آمريكا و انگليس از خون ملت ما تغذيه مى كنند. تقاضاى من از شما كه از
شعارهائى كه شخص شاه از آن استفاده مى كند بپرهيزيد و روى پاى خود بايستيد و به شرق
و غرب گرايش نداشته باشيد، فريب غارتگران بين المللى را نخوريد، آنان كه شما را در
جريان اين قبيل شعارها قرار مى دهند از وابستگان رژيم هستند، از آنان احتراز كنيد و
به دوستان ديگر بپيونديد و با شعار توحيد و اسلام ، دست دودمان پهلوى و گروه
نفتخوار را از كشور خود قطع كنيد و به آغوش اسلام برگرديد كه اسلام برخلاف ادعاهاى
كاذب مكاتب ديگر كه سران آن هميشه گفته اند و عمل نكرده اند و با بردن منابع ايران
، ما را در فقر و وابستگى قرار داده اند، به خواست تمام مردم محروم جامه عمل مى
پوشاند. ما با آغوش باز از شما استقبال مى كنيم و به شما خدمت مى كنيم اسلام براى
نجات مستضعفين آمده است .
6- آزادى تعدادى از زندانيان سياسى پس
از چندين سال شكنجه و رنج و محروميت از حقوق اوليه ، آزادى از زندانى است به زندانى
بزرگتر.
آيا ملت ايران از جنايت ها و شكنجه هاى قرون وسطائى كه شاه در سياهچال هاى زندان بر
فرزندان آنان روا داشته است ، مى گذرد؟ آيا سلب همه حقوق در ساليان متوالى از
مردمانى كه براى نجات وطنشان از شر شاه و اجانب ، حاضر به همه گونه فداكارى شده
اند، جرم قابل تعقيب نيست ؟ آيا مجرم اصلى در تمام جرايم وارده بر ملت خصوصا
زندانيان سياسى ، شخص شاه نيست ؟ آيا نبايد اين مجرم بزرگ به خاطر به زنجير كشيدن
گروهى مظلوم محاكمه شود و به مجازات برسد؟ گرچه مجازات تبهكارى هاى او، جز در روز
جزا ممكن نيست .
زندانيان سياسى ما مى دانند كه آزادى هاى خود را در اثر جانبازى هاى شجاعانه ملت
مسلمان ايران به دست آورده اند و سپاس و تقدير آنان در برابر اين فداكارى ها آن است
كه مبارزات بى امان خود را تا واژگونى رژيم و آزادى ديگر برادران و خواهران خود
ادامه دهند.
اكنون كه مشغول نوشتن اين تذكرات هستم نمى دانم به خواهران و برادران و مادران
ايران چه مى گذرد. روز چهارم آبان روز عزاى ملى و مبداء بدبختى هاى ايران مظلوم است
.
عزيزان من ! صبور باشيد كه خدا با صابران است . وسوسه شياطين در شما مؤ ثر نشود كه
قيام هاى مكرر شما نشان داده است كه هرگز نمى شود. آنان كه آيه ياس براى شما مى
خوانند، عمال اجانب و شاه هستند كه با وسوسه شيطانى مى خواهند شاه و منافع غارتگران
را حفظ كنند، اينان را به
صراط مستقيم الهى بخوانيد و اگر تسليم نيستند، از خود برانيد و آنان را ماءيوس
كنيد.
قيام شما براى خدا و رهائى امت اسلامى مى باشد و تحمل و رنج در راه آن از بزرگترين
عبادات است و به فضل الهى ، براى شما ثواب مجاهدين صدر اسلام را دارد. طولانى بودن
راه خدا شما را استوارتر گرداند، چنانچه رنج هاى بيست و چند ساله ، رسول اكرم (صلى
الله عليه و اله و سلم ) را استوار و استوارتر مى كرد. از خداوند متعال نصرت اسلام
و رهائى مسلمين را خواستارم .
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ 4 / 8 / 57
بيانات امام خمينى در مورد چهارم آبان
ولادت ناميمون شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز كه چهارم آبان بود، در ايران اينطورى كه حتى راديوى خود ايران اطلاع داد
بسيارى از شهرها را ذكر كرد كه تظاهرات و ناراحتى ها بوده و از قرارى كه نقل شد
مردم در قم و در - شمال
- شمال تهران و در بعضى جاهاى ديگر لباس سياه پوشيده بودند، علم هاى
سياه در بعضى جاهاى ديگر حمل مى كرده اند.
ولادت پر بركت رسول اكرم مبداء شكست پايه هاى ظلم و شرك
ولادت ها مختلف است ، يك تولدى است كه مبداء خيرات است ، مبداء بركات است ، مبداء
كوبيدن ظالم است ، مبداء خاموش شدن آن بتكده ها و آتشكده هاست مثل ولادت رسول اكرم
(ص ) كه گفته شده است كه آتشكده پارس خاموش شد و گنگره هاى طاق كسرى ريخته شد (حالا
ريخته شدن و خاموش شدنش را تاريخ گفته است ) لكن مطلب اين است كه دو قوه بوده است
آنوقت كه يكى قوه حكومت جائر بوده است و يكى هم قواى روحانى آتش پرست و آمدن رسول
اكرم (ص ) تولد ايشان مبداء شكست اين دو قوه است . يكى طاق كسرى كه كنگره هايش ،
كنگره هاى ظالمانه ريخت . اينكه مى گويند (انوشيروان عادل ) اين از اساطير است . يك
مرد ظالم سفاكى بوده است منتهى شايد پيش سلاطين ديگر وقتى گذاشتند، به او گفتند
عادل ! والا كجايش انوشيروان عادل بوده است تولد رسول اكرم (ص )
- اين پايه ها يعنى - مبداء
ريختن پايه هاى ظلم و خاموش شدن آتش هاى دو گانه پرستى و شرك و آتش پرستى شد. آن دو
قوه اى كه در آنوقت بوده است با آمدن ايشان هر دو مبداء شكست اين دو اصل يعنى توحيد
و عدل در عالم واسطه رسول اكرم (ص ) بسط پيدا كرد و انشاءالله كند و نبوت اصلا آمده
است ، نبى اصلش مبعوث است براى اينكه قدرتمندهائى كه به مردم ظلم مى كنند پايه هاى
ظلم آنها را بشكند و اين كنگره هاى ظلم كه با زحمت اين بيچاره ها، به خون دل اين
بيچاره ها، به استثمار گرفتن اين مردم ضعيف اين پايه هاى قصر بالا رفته و كنگره
هايش ، كنگره ئى بوده است كه بوده است ، آمدن پيغمبر اكرم (ص ) براى شكستن اين
كنگره ها و فروريختن اين پايه هاى ظلم بوده است ، و از آن طرف چون بسط توحيد است ،
اين جاهائى كه مبداء ستايش غير خدا بود و آتش پرستى بوده است ، آنها را منهدم كرده
است و آتش ها را خاموش كرده است .
ثمره ناميمون تولد شاه ، تحكيم و گسترش پايه هاى ظلم و شرك
و بعضى از تولدها هم مبداء عكس اين مطالب است مثل تولد چهارم آبان . البته من از
رسول اكرم (ص ) عذر مى خواهم كه ذكر تولد ايشان را مى كنم و ذكر تولد اين شقى را
لكن مقابله نور و ظلمت است ، مقابله انسان و لا انسان است . اين تولد ناميمون كه
منتهى شد به اينكه شما مى بينيد، هر دوى اين قضيه ها را كه رسول اكرم (ص ) تشريف
آوردند و منهدم كردند آثار شرك را و ظلم را، اين هر دو قضيه در تولد اين آدم به عكس
شد يعنى منتهى شد به اينكه هم ترويج از آتش پرستى و آتش پرست ها شد و هم پايه هاى
ظلم مستحكم شد. خصوصا در ايران ، در ايران ما از آن طرف اين آتش پرست هاى اطراف يزد
و اين حدود تقويت شدند به طورى كه همين گبرهاى آمريكا به شاه كاغذ نوشتند (به حسب
آن چيزى كه در روزنامه بود) و از ايشان تشكر كردند و نوشتند كه :
(تاكنون كسى پيدا نشده است كه به اندازه شما از مذهب ما تجليل كند و
پشتيبانى كند.) خدا خواست كه ملت ما زود
بيدار شد، ولو دير بود ولى باز زود بيدار شد كه نگذاشت دنبال كند اين آدم اين
مقاصدى را كه داشت و گبرهاى آمريكا و ثروتمندان آنها به ايشان خواستند تحميل كنند،
يا خودش هم موافق بود والا بيشتر از اين مسائل بود در باب و مطالب خيلى دقيق تر و
بيشتر بود.
بالاترين خيانت شاه ، تقويت آتشكده ها و تعويض تاريخ اسلام
ابتداى كار اين بود كه بعض آتشكده ها را تقويت كرد و تاريخ اسلام را عوض كرد به
تاريخ گبرها و خدا داند كه اين خيانت كه اين به اسلام كرد و اين اهانت كه به پيغمبر
اكرم (ص ) كرد، اين خيلى جنايتش بالاتر از اين كشتارهائى است كه كرده است . اين
كشتارها را موازنه اگر بكنيم با اين يك كارى كه تغيير تاريخ رسمى اسلام را، نشانه
توحيد را، نشانه انسانيت را اين تبديل كرد به اين تاريخ آتش پرست ها، گبرها، از همه
خيانت هائى كه به ما كرده است اين بالاتر است . اين حيثيت اسلام را مى خواست از بين
ببرد، اين علامت اسلام را مى خواست از بين ببرد. قضيه نفت هاى ما را فرستاده و برده
و داده به آنها، اينها امور مادى است ، البته خيانت است و خيانت به يك ملت است كه
ذخائر را به اجانب بدهد لكن قضيه تغيير تاريخ يك اهانت به حيثيت اسلام است و اين
آدم اين كار را كرد و اگر اين مشتى كه ملت در دهن اين زد كه ملزم شد به اينكه تاريخ
را دوباره برگرداند از آن طرف ، تاريخ اسلام كند و تاريخ گبرها را كنار بگذارد، اگر
اين كار نشده بود، دنباله داشت اين مسائل . اينها مى خواستند كه اصل ورق را
برگردانند به همان زمان قبل از پيغمبراكرم (ص )، به همان زمان سلاطين گبر متعدى
آدمكش قهار و آنطور رفتار كنند و بساط هم همان معنا باشد،
(پان ايرانيسم
) ايران بايد همان شؤ ون ايرانيتش را، حفظ
بكنيد، حساب بكنيد، شؤ ون ايرانيت !!) شما همه چيزهايتان شاهان باستان بوده است ؟!.
شما ببينيد اينها چه كردند با مردم . يك دسته هم آن مغان و امثال ذالك بودند،
ببينيد اينها چه جور رفتار مى كردند با مردم ايران .
رفتار حاكمان صدر اسلام با مسلمين واغيار
از آن طرف وقتى كه پيغمبر اكرم (ص ) آمد و ملت خودش را دعوت به توحيد كرد، چه جور
رفتارى كرد با مردم ، حتى با ذمى ها، حتى با آنهائى كه خلاف مذهب بودند چطور رفتار
مى كرد. حضرت امير سلام الله عليه مى فرمايد كه : (شنيدم
كه يك لشكرى آمدند (ظاهرا لشكر معاويه بوده است ) آمدند در كجا و يك خلخال از پاى
يك ذميه ربودند، چه كردند.) يك خلخال از
پاى يك زن يهودى يا نصرانى خلخال را ربودند و نقل است كه ايشان فرمودند:
(اگر انسان بميرد براى اين ، چيزى نيست .)
يك چنين انسانى ، ما يك چنين حاكمى مى خواهيم . ما دنبال يك چنين رژيمى مى گرديم كه
حاكم آن ، سلطانش - وقتى كه
- (من جسارت مى كنم كه حضرت امير(ع ) را بگويم سلطان ) حاكمش ، امامش ،
آن كه سلطه اش بر مملكت ها از حجاز گرفته تا ايران ، تا مصر، تا كجا بوده است ،
نسبت به رعيت ، آن هم آن كسى كه خارج از مذهبش بوده اينطور عواطف داشته است و خودش
وقتى همان روزى كه با او بيعت كردند به سلطنت به اصطلاح و به امامت و خلافت ، همان
روز، بعد از اين كه اين كار را كردند، آن كلنگش را برداشت رفت سراغ كارش كه كار مى
كرد، خودش با دست خودش . آن وقت مى كرد براى چى ؟ آن قنات را وقتى كه در آورد، يك
كسى گفت كه مثلا مبارك است ، چه است . فرمود كه : (مبارك
براى ورثه است .) بعد گفت بياوريد. وقف
كرد آن جا را براى مستمندان . ما يك همچو حاكمى ، طالب يك همچنين حاكمى هستيم كه
وقتى كه محاسبه حساب بيت المال را نشسته است و مى كند، يك چراغ (آن چراغ هاى آن وقت
نفتى بوده است يا چه بوده يا پيه بوده است ، هر چه بوده است ) روشن بود و حضرت داشت
حساب كرد بيت المال را، يك كسى آمد آن جا با حضرت خواست بنشيند صحبت ديگرى بكند،
حضرت آن چراغ را خاموش كرد فرمود كه : (تا
حالا من حساب بيت المال را مى كردم اين چراغ مال بيت المال است از مال بيت المال
براى خودش صرف مى كردم ، حالا مى خواهى با من صحبت كنى و صحبت ديگرى است ربطى به
بيت المال ندارد، خوب چراغش را چرا ما روشن كنيم ؟)
البته كسى قدرت ندارد مثل حضرت امير (ع ) عمل كند، هيچ كس در عالم نمى تواند اين
طور، لكن ما يك حاكمى مى خواهيم كه دزد نباشد. ما اين قدر حالا راضى شده ايم كه
لااقل اين قدر دزدى نكنند، اين قدر مال اين ملت را چپاول نكنند، اين قدر ظلم به اين
ملت نكند.
|