صحيفه نور جلد ۱

امام خميني رحمه الله عليه

- ۶ -


پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت تصويباصل ذلت بار كاپيتولاسيون
كاپيتولاسيون ، امضاى سند بردگى ملت ايران است .
بسم الله الرحمن الرحيم
(لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا)
آيا ملت ايران مى داند در اين روزها در مجلس چه گذشت ؟ مى داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنايتى واقع شد؟ مى داند مجلس به پيشنهاد دولت سند بردگى ملت ايران را امضاء كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ايران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به آمريكا داد، قلم سياه كشيد بر جميع مفاخر اسلامى و ملى ما، قلم سرخ كشيد بر تمام لاف و گزاف هاى چندين ساله سران قوم ، ايران را از عقب افتاده ترين ممالك دنيا پست تر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ايران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حيثيت دادگاه هاى ايران را پايمال كرد؟ به ننگين ترين تصويب نامه دولت سابق با پيشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبت هاى سرى ، راى مثبت داد؟ ملت ايران را در تحت اسارت آمريكائى ها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامى و غير نظامى امريكا با جميع خانواده و مستخدمين آنها آزادند هر جنايتى بكنند، هر خيانتى بكنند، پليس ايران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاه هاى ايران حق رسيدگى ندارند، چرا؟ براى آنكه آمريكا مملكت دلار است و دولت ايران محتاج به دلار.
به حسب اين راى ننگين ، اگر يك مستشار آمريكائى يا يك خادم مستشار آمريكائى به يكى از مراجع تقليد ايران ، به يكى از افراد محترم ملت ، به يكى از صاحب منصبان عالى رتبه ايران هر جسارتى بكند، هر خيانتى بنمايد، پليس حق بازداشت او را ندارد، محاكم ايران حق رسيدگى ندارد ولى اگر به يك سگ آنها تعرضى بشود، پليس بايد دخالت كند، دادگاه بايد رسيدگى نمايد.
امروز كه دولت هاى مستعمره يكى پس از ديگرى با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج مى كنند و زنجيرهاى اسارت را پاره مى كند، مجلس مترقى ايران با ادعاى سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله ، با لاف همرديف بودن با ممالك مترقيه به ننگين ترين و موهن ترين تصويب نامه غلط دولت هاى بى حيثيت راى مى دهد و ملت شريف ايران را پست ترين و عقب افتاده ترين ملل به عالم معرفى مى كند و با سرافرازى هر چه تمامتر، دولت ازتصويب نامه غلط دفاع مى كند و مجلس راى مى دهد.
از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند كه اين طرح مفتضح را به دولت پاكستان ، اندونزى ، تركيه آلمان غربى پيشنهاد كرده اند و هيچكدام زير بار اين اسارت نرفته اند، تنها دولت ايران است كه اينقدر با حيثيت ملت و اسلاميت ما بازى مى كند و آن را به باد فنا مى دهد.
خاموش نشستن وكلاءبه علت اتكا نداشتن به ملت است .
علماء و روحانيون كه مى گويند بايد قدرت سر نيزه در مقدرات كشور دخالت نكند، بايد وكلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند، بايد دولت ها ملى باشند، بايد اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمان ها نظارت در آنها نكنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمايند، براى آن است كه اين ننگ ها را بر ملت تحميل نكنند و ما را مواجه با اين مصيبت ها ننمايند.
چرا وكلاى پارلمان با آنكه به حسب قاعده انسانيت و مليت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمى كشند و جز دو سه نفر آنها كه معلوم است با اضطراب صحبت كرده اند، خاموش نشسته اند؟ براى آنكه اتكاء به ملت ندارند، دست نشانده هستند و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با يك اشاره بيرون مى ريزند، به زندان مى اندازند.
پافشارى رژيم شاه براى محو اسم قرآن .
آيا ملت ايران مى داند كه افسران ارتش به جاى سوگند به قرآن مجيد، (سوگند به كتاب آسمانى كه به آن اعتقاد دارم ) ياد كردند، اين همان خطرى است كه كرارا تذكر داده ام ، خطر براى قرآن مجيد، براى اسلام عزيز، خطر براى مملكت اسلام ، خطر براى استقلال كشور. من نمى دانم دستگاه جبار از قرآن كريم چه بديى ديده است ، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده است كه اينقدر پافشارى براى محو اسم آن مى كند. اگر پناه به قرآن و اسلام بياوريد، اجنبى به خود اجازه نمى دهد كه از شما سند بردگى بگيرد، اجازه نمى دهد كه مفاخر ملى واسلامى شما پايمال شود. جدا بودن ملت از هياءت حاكمه ، برخوردار نبودن آنها از پشتيبانى ملت ، اين مصيبت ها را پيش مى آورد.
كاپيتولاسيون مخالف اسلام و قرآن است .
اكنون من اعلام مى كنم كه اين راى ننگين مجلسين ، مخالف اسلام و قرآن است و قانونيت ندارد مخالف راى ملت مسلمان است . وكلاى مجلسين وكيل ملت نيستند، وكلاى سرنيزه هستند، راى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هيچ ارزشى ندارد و اگر اجنبى ها بخواهند از اين راى كثيف سوء استفاده كنند، تكليف ملت تعيين خواهد شد.
بدبختى دول اسلامى از دخالت اجانب است .
دنيا بداند كه هر گرفتاريى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است ، از آمريكاست .
ملل اسلام از اجانب عموما از آمريكا خصوصا متنفر است ، بدبختى دول اسلامى ، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست ، اجانبند كه مخازن پرقيمت زيرزمينى ما را به يغما برده و مى برند، انگليس است كه ساليان دراز طلاى سياه ما را با بهاى ناچيز برده و مى برد، اجانبند كه كشور عزيز ما را اشغال كرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله كرده و سربازان ما را از پا در آوردند.
ديروز ممالك اسلامى به چنگال انگليس و عمال آن مبتلا بودند امروز به چنگال آمريكا و عمال آن . آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مى كند، آمريكاست كه به اسرائيل قدرت مى دهد كه اعراب مسلم را آواره كند، آمريكاست كه وكلا را يا بيواسطه يا باواسطه بر ملت ايران تحميل مى كند، آمريكاست كه اسلام و قرآن مجيد را به حال خود مضر مى داند و مى خواهد آنها را از جلوى خود بردارد، آمريكاست كه روحانيون را خار راه استعمار مى داند و بايد آنها را به حبس و زجر و اهانت بكشد، آمريكاست كه به مجلس و دولت ايران فشار مى آورد كه چنين تصويب نامه مفتضحى را كه تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پايمال مى كند تصويب و اجرا كنند، آمريكاست كه با ملت اسلام معامله وحشيگرى و بدتر از آن مى نمايد.
بر تمام اقشار است كه با طرح ننگين احياى كاپيتولاسيون مخالفت كنند.
بر ملت ايران است كه اين زنجيرها را پاره كنند. بر ارتش ايران است كه اجازه ندهند چنين كارهاى ننگينى در ايران واقع شود، از بالاترها به هر وسيله هست بخواهند اين سند استعمار را پاره كنند، اين دولت را ساقط كنند، وكلائى كه به اين امر مفتضح راى دادند از مجلس بيرون كنند. بر ملت است كه از علماى خود بخواهند در اين امر ساكت ننشينند. بر علماى اعلام است كه از مراجع اسلام بخواهند اين امر را نديده نگيرند. بر فضلا و مدرسين حوزه هاى علميه است كه از علماء اعلام بخواهند كه سكوت را بشكنند. بر طلاب علوم است كه از مدرسين بخواهند كه غافل از اين امر نباشند. بر ملت مسلمان است كه از وعاظ و خطباء بخواهند كه آنان را كه آگاه از اين مصيبت بزرگ نيستند آگاه كنند. بر خطباء و وعاظ است كه با بيان محكم ، بى هراس بر اين امر ننگين اعتراض كنند و ملت را بيدار كند. بر اساتيد دانشگاه است كه جوانان را از آنچه زير پرده است مطلع كنند. بر جوانان دانشگاهى است كه با حرارت با اين طرح مفتضح مخالفت كنند، با آرامش و با شعارهاى حساس مخالفت دانشگاه را به ملت هاى دنيا برسانند. بر دانشجويان ممالك خارجه است كه در اين امر حياتى كه آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته ساكت ننشينند. بر پيشوايان دول اسلامى است كه فرياد ما را به دنيا برسانند واز مراكز پخش آزاد، ناله جانسوز اين ملت بدبخت را به جهان گوشزد كنند. بر علماء و خطباى ملل اسلامى است كه با سيل اعتراض ، اين ننگ را از جبهه ملت معظم ايران ، برادران اسلامى خود بزدايند و بر جميع طبقات ملت است كه از مناقشات جزئى موسمى خود صرفنظر كرده و در راه هدف مقدس استقلال و بيرون رفتن از قيد اسارت كوشش كنند. بر رجال شريف سياسى است كه ما را از مطالب زير پرده كه در مجلس گفته شده ، آگاه نمايند. بر احزاب سياسى است
در اين امر مشترك با يكديگر توافق كنند.
وحدت كلمه علماى اعلام در پشتيبانى از قرآن و طرفدارى از مسلمين .
هدف مراجع عظام و روحانيون در هر جا باشند يكى است و آن پشتيبانى از ديانت مقدسه اسلام و قرآن مجيد و طرفدارى از مسلمين است ، اختلافى بين علماى اعلام و نگهبانان اسلام در اين هدف مقدس ‍ نيست .اگر فرضا"اختلاف اجتهاد و نظرى در امرى جزئى و ناچيز باشد مثل ساير اختلافات در امور فرعى ، مانع از وحدت نظر در امور اصولى نيست .اگر سازمان دولتى گمان كرده اند با سمپاشى ها مى توانند ما را از هدف مقدس خود منحرف كنند و به دست جهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا كرده اند .اينجانب كه يك نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم ، در موقع خطير و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى كوچكترين افراد، تواضع و كوچكى كنم ، تاچه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام - كثرالله امثالهم . لازم است جوان متعصب و طلاب تازه كاراز زبان و قلم خود جلوگيرى كنند و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى كه موجب تشتت و تفرقه است ، خوددارى نمايند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى نظمى ها در فكر اصلاح عمومى هستند، اگر دولت ها مجال فكر به ما بدهند، اگر گرفتارهائى كه از ناحيه هيئت حاكمه پيش مى آيد و ناراحتى روحى مجال تصفيه واصلاح داخلى به ما بدهد.اين نحو گرفتارى هاست كه ما را از مسير خود كه مسير تصفيه حوزه ها و اصلاح همه جانبه است باز مى دارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن كريم براى ملت و مليت مجال تفكر در امور ديگر باقى نمانده . اهميت اين موضوعات به قدرى است كه مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است .
كارهاى مخرب رژيم شاه .
آيا ملت مسلمان مى داند كه در حال حاضر عده اى از علماء و مبلغين و طلاب و بسيارى از مسلمين بيگناه در زندان ها به سر مى برند و بر خلاف قوانين ، آنها را بدون رسيدگى ، مدت هاى مديدى زندانى كرده اند و مرجعى نيست كه به اين وضع هرج و مرج ارتجاعى قرون وسطائى خاتمه دهد؟ اينها دنبال قتل عام پانزده خرداد، دوازده محرم است كه جراحت آن از قلب ملت پاك نخواهد شد. هياءت حاكمه به جاى اينكه براى اقتصاد ايران ، براى جلوگيرى از ورشكستگى هاى بازرگانان محترم ، براى نان و آب فقرا و مستمندان ، براى زمستان سياه بى خانمان ها، براى پيدا كردن كار براى جوانان فارغ التحصيل و ساير طبقات بيچاره فكرى بكند، به كارهاى مخرب مثل آنچه گفته شد و نظائر آن دست مى زند، از قبيل استخدام زن براى دبيرستان هاى پسرانه و مرد براى دبيرستان هاى دخترانه كه فساد آن بر همه روشن و اصرار به آنكه زن ها در دستگاه هاى دولتى وارد شوند كه فساد و بيهوده بودنش بر همه واضح است . امروز اقتصاد ايران به دست آمريكا و اسرائيل است و بازار ايران از دست ايرانى و مسلم خارج شده است و غبار ورشكستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است و
اصلاحات آقايان ، بازار سياه براى آمريكا و اسرائيل درست كرده است و كسنى نيست كه به داد ملت فقير برسد.
ملت بايد به فكر فقرا باشد.
من از فكر زمستان امسال رنج مى برم ، من شدت گرسنگى و خداى نخواسته هلاكت بسيارى از فقرا و مستمندان را پيش بينى مى كنم ، لازم است خود ملت به فكر فقرا باشند، لازم است از حالا براى زمستان آنها تهيه اى شود كه فجايع سال سابق تكرار نشود، لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را دعوت به اين امر ضرورى بفرمايند.
از خداى متعالى عظمت اسلام و مسلمين و رهائى دول اسلامى را از شر اجانب خذلهم الله تعالى خواستار است .
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ :دى ماه 1343
پاسخ امام خمينى به آيت الله نجفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى مى رساند: مرقوم محترم كه حاكى از سلامت وجود شريف و حاوى مراتب محبت و مودت بود، موجب تشكر گرديد. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند متعال خواستار است . بحمداله حال اين جانب خوب و هيچ نگرانى نيست . خداوند متعال هر چه مقدر فرموده صلاح ، اوست . از خداوند تعالى توفيق رضا به قضاى الهى را خواستار است . سلامتى و موفقيت آن جناب را از خداوند تعالى خواستار است .
روح الله الموسوى الخمينى
بيانات امام خمينى در مورد وظايف و مسؤ وليت هاى رؤ سا و سلاطيندول اسلامى و علماى اسلام .
اسلام با زحمات فراوان پيامبر و ائمه حفظ و به دست ما رسيده است .
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا! ما را از غير خودت منصرف بفرما، حب دنيا را از قلب ما بيرون كن ، اخلاق نيك را در ما پا برجا كن ما را در پناه اميرالمومنين سلام الله عليه از هر بدى نگه دار، ما را نسبت به اسلام و مسلمين خدمتگزار قرار بده ، ما را نسبت به علماى اسلام قدردان قرار بده ، علماى اسلام را در هر جا هستند حفظ بفرما، ديانت اسلام را سرمشق و مقدم بر همه كلمات قرار بده ... اللهم عظم كلمة الاسلام .
آقايان مى دانند كه پيغمبر اسلام (ص ) تنها قيام فرمود و در يك محيطى كه همه با او مخالف بودند قيام فرمود و زحمت زياد، مذمت هاى زياد، رنج هاى فراوان برد تا اين كه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود، دعوت كرد مردم را به هدايت دعوت كرد به توحيد، آن قدر مشقت ايشان تحمل فرمود كه گمان ندارم كسى طاقت آن را داشته باشد. بعد از رسول اكرم (ص ) مسلمين به وظايف خودشان تا حدودى عمل كردند،اسلام را تقويت كردند، توسعه دادند اسلام را تا اينكه يك مملكت بزرگ اسلامى در دنيا تشكيل شد كه بر همه ممالك مقدم بود. خود رسول اكرم به طورى كه مكتوبشان در صحيح بخارى مضبوط است ، مكتوبى را كه به ... نوشتند و آن طورى كه تاريخ ضبط كرده است ايشان چهار تا مكتوب مرقوم فرمودند به چهار تا امپراطور: يكى ايران ، يكى روم ، يكى مصر، يكى حبشه و عين مكتوب ايشان آن طورى كه در ذهنم است ، مضبوط است . عين مكتوب ايشان را به طورى كه در ذهن من است در موزه تركيه زيارت كرده ام . آن چهار مكتوبى كه مرقوم فرموده اند به مضمون واحد است به چهار امپراطور و آنها را دعوت به اسلام كرده اند و اين مقدمه بوده است ، شالوده بوده است از براى اين كه حقايق اسلام را به تمام دنيا، به تمام امپرطورى هاى دنيا ابلاغ بفرمايند و اسلام به آن نحوى كه هست معرفى بشود به مردم . مع الاسف آنها جواب مثبت (الا پادشاه حبشه ) نداده اند و لهذا متوقف شده است آن دعوتى كه رسول اكرم مى خواستند بفرمايند و مى خواستند اسلام را معرفى كنند. على اى حال با رنج هاى فراوان ، چه خود رسول اكرم و چه بعد از رسول اكرم كسانى كه متكفل بوده اند رياست اسلام را، اسلام را تقويت كرده اند و دست به دست ، اين اسلام آمد تا الان كه به ما محول شده است ، به اين طبقه اى كه الان موجودند محول شده است . اين طبقه موجودند كه الان مسوول اسلام و مسؤ ول احكام
اسلام هستند و اين مسؤ وليت بر حسب اختلاف مراتب اشخاص فرق مى كند. بعضى ها مسؤ وليتشان خيلى زياد است و بعضى هم مسؤ وليت دارند لكن به اندازه آنها نيست .
اسلام برنامه زندگى و حكومت دارد
كسانى كه مسؤ وليتشان خيلى زياد است ، دولت هاى اسلامى است روساى جمهور اسلام ، سلاطين اسلام ، اينها مسؤ وليتشان خيلى زياد است ، شايد بيشتر از همه طبقات باشد. اسلام الان به دست اين طبقه است ، به حسب اراده خداى تبارك و تعالى تكوينا سپرده شده است و آنها مسؤ ولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت كلمه اسلام و حفظ احكام اسلام و معرفى كردن اسلام را به دنياى متمدن كه گمان نشود اسلام مثل مسيحيت است ، فقط يك رابطه معنوى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى است و بس . اسلام برنامه زندگى دارد. اسلام برنامه حكومت دارد. اسلام قريب پانصد سال تقريبا يا بيشتر حكومت كرده است ، سلطنت كرده است با اينكه احكام اسلام در آن وقت باز آن طور اجرا نشده است كه بايد اجرا بشود لكن همان مقداراجراشده اش ممالك بزرگى را، وسيعى را اداره كرده است با عزت و شوكت از همه جهات ، از همه كيفيات . اسلام مثل ساير اديانى كه حالا در دست هست (شايد آنها هم در وقت خودش اين طور بوده اند لكن ساير اديانى كه حالا در دست هست ) خصوصا مسيحيت كه هيچ ندارد جز چند كلمه اخلاقى و راجع به تدبير نظام و راجع به سياست مدن و راجع به كشورها و راجع به اداره كشورها برنامه ندارد، گمان نشود كه اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد. اسلام از قبل تولد انسان شالوده حيات فردى را ريخته است تا آنوقت كه در عائله زندگى مى كند شالوده اجتماع عائله اى را ريخته است و تكليف معين فرموده است ، تا آن وقت كه در تعليم وارد مى شود، تا آن وقت كه در اجتماع وارد مى شود، تاآن وقت كه روابطش با ساير ممالك و ساير دول و ساير ملل هست ، تمام اينها برنامه دارد، تمام اينها تكليف دارد در شرع مطهر. اين طور نيست كه فقط دعا و زيارت است . فقط نماز و دعا و زيارت ، احكام اسلام نيست ، يك باب از احكام اسلام است . دعا و زيارت يك باب از ابواب اسلام است لكن سياست دارد اسلام ، اداره مملكتى دارد اسلام ، ممالك بزرگ را اداره مى كند اسلام . بر روساى جمهور اسلام ، بر سلاطين اسلام ، بر دول اسلامى است كه اسلام را معرفى كنند به عالم .
مسجد، مركز سياست اسلام
مسيحيون خيال نكنند كه اسلام هم ، مسجد هم مثل كليساست . مسجد وقتى نماز در آن بر پا مى شده است تكليف معين مى كرده اند، جنگ از آن جا شالوده اش ريخته مى شده است ، تدبير ممالك از از مسجد شالوده اش ريخته مى شده است . مسجد مثل كليسا نيست . كليسا يك رابطه فردى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى (على زعمهم ) است لكن مسجد مسلمين در زمان رسول خدا (ص ) و در زمان خلفايى كه بودند ...، مسجد مركز سياست اسلام بوده است . در روز جمعه با خطبه جمعه مطالب سياسى ، مطالب مربوط به جنگ ها، مربوط به سياست مدن ، اينها همه در مسجد درست مى شده است ،
شالوده اش در مسجد ريخته مى شده است در زمان رسول خدا و در زمان ديگران و در زمان حضرت امير سلام الله عليه .
معرفى اسلام به عالم ، از وظايف مهم روساى دول اسلامى .
بايد اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند، مكلفند اينها. اين روسايى كه خداى تبارك و تعالى به آنها رياست داده است مسؤ وليت دارند در مقابل رياست شان ، بايد اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند، بايد يك برنامه راديويى براى معرفى اسلام تهيه كنند، بايد به علماى اسلام رجوع كنند تا اين كه آنها حقايق اسلام را برايشان تشريح كنند و آنها در راديوها و در ساير مطبوعات نشر بدهند.
توحيد كلمه ممالك دنيا، خواسته پيامبر اسلام .
پيغمبر اسلام مى خواست در تمام دنيا وحدت كلمه ايجاد كند. مى خواست تمام ممالك دنيا را در تحت يك كلمه توحيد، در تحت كلمه توحيد تمام ربع مسكون را قرار بدهد منتهى اغراض سلاطين آن وقت از يك طرف ، اغراض علماى نصارى و يهود و امثال ذلك از طرف ديگر سد شد، مانع شد از اين كه ايشان بتوانند آن كار را انجام بدهند. الان هم سدند، الان هم آنها مانع هستند، الان هم گرفتارى ما براى خاطر آنهاست ، الان هم يهود مانع هستند كه اسلام ترويج بشود، الان هم نصارى مانع هستند كه اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند.
بر دول اسلامى است كه با وحدت كلمه دست استعمار و صهيونيسم را قطع كنند.
الان بر روساى اسلام ، بر سلاطين اسلام ، بر روساى جمهور اسلام تكليف است كه اين اختلافات جزئى موسمى را كه گاهى دارند، اين اختلافات را كنار بگذارند. عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد، اسلام ، كلمه اسلام . پيغمبر اسلام همان طورى كه خودشان طريقه مبارزه شان بوده است بايد اينها هم تبع باشند، تبع اسلام باشند. اگر وحدت كلمه خودشان را حفظ كنند، اگر اين اختلافات جزئى موسمى را كنار بگذارند، اگر همه با هم همدست بشوند، هفتصد ميليون مى گويند اين جمعيت هست اما هفتصد ميليون متفرق به قدر يك ميليون هم نيستند. هفتصد ميليون متفرق به درد نمى خورد، هزارها ميليون متفرق هم به درد نمى خورد اما اگر اين هفتصد ميليون ، دويست ميليونش ، چهار صد ميليونش با هم دست بدهند، دست برادرى بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ كنند، حدود خودشان را حفظ كنند لكن در جامعه اسلامى كه مشترك مابين همه است ، در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است ، در مصالح اسلامى كه مشترك بين همه است با هم توحيد كلمه كنند، اگر اينها توحيد كلمه كنند ديگر يهود به فلسطين طمع نمى كند، ديگر هند به كشمير طمع نمى كند. اين براى اين است كه نمى گذارند شما متحد بشويد. بدانند اينها (مى دانند هم ) دست هايى كه مى خواهند منابع شما را از دست شما بگيرند، مى خواهند ثروت شما را به رايگان ببرند، مى خواهند بهاء تحت الارضى و فوق الارضى
شما را به يغما ببرند، اينها نمى گذارند كه عراق و ايران با هم متحد بشوند، ايران و مصر با هم متحد بشوند، تركيه و ايران با هم متحد بشوند، همه شان با هم وحدت كلمه پيدا بكنند، نخواهند گذاشت ولى شما تكليف تان اين نيست ، روسا تكليف شان اين است كه بنشينند با هم تفاهم كنند، حدود و ثغور خودشان را حفظ كنند، هر كدام حدود و ثغورشان محفوظ لكن دشمن خارجى كه به شما اين قدر ضرر وارد مى كند در مقابل او توحيد كلمه كنيد - اگر توحيد كلمه بكنيد - يك مشت يهودى دزد در فلسطين است ، بيش از يك ميليون از مسلمين را ده سال ، بيشتر از ده سال است كه متفرق كرده اند و ممالك اسلامى نشسته اند با هم عزا گرفته اند. اگر توحيد كلمه باشد چطور مى توانند اينها، اين يك مشت يهود دزد چطور مى توانند فلسطين شما را از دست شما بگيرند و مسلمين را از فلسطين بيرون كنند و نتوانيد هيچ كارى بكنيد؟ اگر توحيد كلمه كنيد چطور هندوى بدبخت مى تواند كشمير عزيز را از ما بگيرد و از مسلمين بگيرد و هيچ كارى از آنها برنيايد؟ اينها مطالبى است كه جزو واضحات است منتهى تذكر لازم است . خود آنها هم مى دانند اين مطلب را لكن بايد فكر كنند، بايد بنشينند جلسه كنند، اجتماع كنند، فكر كنند، اين اختلافات جزئى را كنار بگذارند. الان اسلام در دست شمااست . الان روساى اسلام بدانند، سلاطين اسلام بدانند، روساى جمهور بدانند، شيوخ بدانند، اينهائى كه رياست دارند در اسلام بدانند كه خداى تبارك و تعالى اين رياست را كه به آنها داده است مسووليت دارد. رئيس يك قوم شدن ، رئيس يك ملت شدن مسؤ وليت دارد نسبت به آن ملت نسبت به آن قوم ، نسبت به زندگى آن قوم ، نسبت به حوادثى كه براى آن قوم پيش مى آيد. مسؤ ول هستند اينها، ديگران محتاج به اينها هستند.
از عجايب است اين مطلب ، از عجايب است كه ثروت در دست شرق است ، اين ثروت مهم نفت در دست شرق است ، در دست مسلمين است ، در ممالك اسلامى است . اين معادن بسيار مهمى كه در دنيا هر مملكتى پيشرفت كرده است به واسطه اين مخازن پيشرفت كرده است . - هر جنگى مقدم شده است - هر مملكتى در جنگ مقدم شده است به واسطه نفت مقدم شده است ، اينها در دست شماست . عراق بحمدالله نفت دارد، ايران بحمدالله نفت دارد، كويت نفت دارد، حجاز نفت دارد، نفت دست مسلمين است . آنها بايد بيايند به شما تملق بگويند، دست شما را ببوسند، پاى شما را ببوسند و اين ذخاير را به قيمت ارزشمند هم بخرند. شما نبايد با آنها، از آنها يك تملقى بگوئيد، ان شاء الله نمى گوئيد. آنها بايد تملق شما را بگويند، ثروت دست شماست . مع ذلك انسان مى بيند كه مطلب اين طور نيست . مستعمرين جورى اين مطلب را درست كردند كه بعضى ممالك را بازى دادند و خيال مى كنند كه نه ، بايد از آنها هم يك تملقى بگويند، به آنها هم يك تعارفى بدهند تا اين كه ثروت آنها را ببرند، اين تاسف دارد. تا وحدت كلمه نباشد، تا رؤ ساى اسلام وحدت كلمه در خودشان ايجاد نكنند، تا فكر نكنند بر بدبختى هاى ملت اسلام ، بدبختى هاى اسلام ، بدبختى هاى احكام اسلام ، غربت اسلام و قرآن كريم ، سيادت نمى توانند بكنند. بايد فكر كنند، عمل كنند تا سيادت كنند و اگر اين مطلب را انجام بدهند سيد دنيا خواهند شد. اگر اسلام را آن طورى كه هست به دنيا معرفى كنند و آن طورى كه هست عمل بكنند سيادت با شماست ، بزرگى با شماست . (العزه لله و لرسوله وللمومنين .)
بر علماى اسلام است كه اسلام را آنطور كه هست به عالم معرفى كنند.
اين راجع به آن دسته كه رؤ ساى سياسى ما هستند. دسته ديگر كه علماى اسلام هستند و مراجع عالى مقام هستند، آنها هم مسؤ وليتشان خيلى زياد است ، خيلى زياد. شايد به يك معنا مسؤ وليت علماى اسلام از همه كس زيادتر است ، بر اينهاست كه اسلام را آن طور كه مى دانند معرفى كنند بر دنيا. البته ما وسايل نداريم ، اين هم از بى عرضگى ما، ما وسايل نداريم ، همه وسائل دست ديگران است . مسلمين به راه مسلمين ، علما به راه علما. ندارند يك دستگاهى كه اسلام را ابلاغ كنند و به دنيا بگويند اسلام اين است . يك كالاى به اين خوبى ، يك كالاى به اين خوبى دست شما هست و نمى توانيد عرضه كنيد به عالم كه ما اين را داريم . آنها انجيل خودشان را كه تويش آن مسائلى كه ملاحظه فرموديد (هر كس ديده ) آن انجيل دروغى را، آن انجيل اصلى كه نيست ، آن انجيل دروغى را آنها به تمام دنيا عرضه داشته اند و مبلغانشان در همه دنيا رفته اند و از قرارى كه گفتند همين اخيرا كه اين ممالك اسلامى ، اين ممالكى كه در تحت اسارت بودند، اينها يكى يكى از اسارت بيرون آمدند،اصلا دنبال اين نبودند كه ببينند پاپ رفت و آنها را به صورت مسيحيت درآورد. ما در محيط خودمان نمى توانيم احكام اسلام را آن طورى كه هست عرضه بداريم . ما مباحثاتمان از حدود كتاب طهارت و كتاب - عرض مى كنم كه - آنطوركه كتاب - چه و چه از اين حد تجاوز نمى كند. سياست اسلام را بحث ديگر نمى كنيم از آن ، حدود اسلامى ديگر بحث از آن نمى شود. اجرا نشدن غير از آن است كه نبايد عرضه داشت به دنيا، بايد عرضه داشت به دنيا آقا،اين يك مطلبى است كه بايد دنيا بفهمد كه اسلام برنامه دارد. اسلام براى همه چيز، براى همه زندگى ها برنامه دارد. ديگر كى بايد معرفى بكند به جز علماى اسلام ؟ علماى اسلام كثرالله امثالهم با همه زحمت هايى كه مى كشند، با همه رنج هائى كه مى برند لكن مسووليت شان زيادتر از اين معانى است . خداى تبارك و تعالى به آنها عزت داده است ، به آنها عظمت داده است ديگران را تبع آنها قرار داده است ، ملت را تابع آنها قرار داده است ، اينها همه مسؤ وليت مى آورد. همان طورى كه رسول اكرم (ص ) مسؤ وليت داشت و قيام كرد بر مسؤ وليت خودش ، قيام كرد به مسئوليت خودش ، بايد قيام كرد به مسؤ وليت خود. بايد اسلام را آن طورى كه هست ، نه آن طورى كه حالا در دست مثلا چهار تا فرض كنيد مقدس مآب و فقط كتاب مفاتيح هست - و عرض بكنم كه - اينها بايد آن طورى كه هست احكام اسلام را معرفى كرد، گفت به دنيا كه ما يك چنين كالاى بزرگى داريم ، يك چنين قوانين مترقى داريم ، محتاج نيستيم به اين كه در قوانينى به كس ديگر مراجعه كنيم ، در هر بابى از ابواب ، قانون داريم ما. اسلام تكليف معين كرده است ، قانون معين كرده است ، مسلمين محتاج نيستند كه در قوانين تبعيت از غير بكنند. الان جوان هاى ما، اين جوان هاى دانشگاه ها چه در اينجا، چه در ايران ، چه در ساير ممالكى كه هستند اينها نمى دانند كه اصل اسلام چه چيز است ، وقتى مطلع مى شوند كه اسلام يعنى چه . اسلام را غير از يك نمازى و غير از يك - عرض مى كنم كه - طهارت و امثال ذلك چيز ديگرى ادراك نكردند و استدلالشان اين است كه خوب ما اگر چنانچه بخواهيم مسلم بشويم و به اسلام عمل كنيم چيزى ندارد كه عمل كنيم . مى گويند اين را، براى اين كه اسلام معرفى نشده است ،اين مطلب را
مى گويند كه چه برنامه اى اسلام دارد كه ما عمل كنيم ؟ خوب ، فلان طايفه برنامه دارد، فلان طريقه برنامه دارد، برنامه زندگى دارد، ما زندگى مى خواهيم ، اسلام يك مطلبى است فردى مابين انسان و بالا، بنابراين برنامه اى ندارد كه ما عمل بكنيم .اين براى آن است كه مطلع نيستند از اسلام ، اطلاعى از احكام اسلام ندارند تا اين كه خيال مى كنند كه برنامه ندارد اسلام . بر علماى اسلام است كه اين مطلب را تثبيتا، البته خودشان با مسائلى كه دارند نمى توانند اما تثبيت اين مطلب بر علماى اسلام است كه تثبيت كنند اين مطلب را، اسلام را، همه شؤ ون اسلام را همه فنون اسلام را، همه احكام اسلام را بنويسند، بيان كنند، عرضه بدارند به دنيا، قوانين اسلام را در هر رشته اى كه هست بنويسند، منتشر كنند، اگر موفق بشوند دستگاه فرستنده پيدا بكنند كه به دنيا ابلاغ بكنند، اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند به دنيا، بفهمند دنيا كه ما چه داريم و با اين كه اين را داريم اين طور زندگى مى كنيم . اين مسؤ وليت بزرگى است كه به دوش علماى اعلام اعلى الله كلمتهم ، به دوش آنهاست و شما آقايان ، شما فضلاى اعلام و علماى جوان هم مسؤ وليت داريد. آتيه اسلام به دوش شماست مسؤ وليت آن ، الان هم مسؤ وليت داريد و بسيار مسؤ وليت سنگينى است .
تا جوانيد مهذب شويد به آداب و سنن الله .
بايد از همين حالا، همين جوان شانزده ساله ، همين جوان بيست ساله كه در مدارس علمى هست از حالا بايد آنطورى كه رضاى خداست ، آن طورى كه دستورات الهى است خودش را عادت بدهد به اين كه آن طور باشد. يك قدم كه براى تحصيل علم بر مى دارد، يك قدم براى تحصيل اخلاق خوب و تهذيب بردارد. اگر خداى نخواسته آقايان مهذب نباشند، اگر خداى نخواسته آقايان آن طورى كه اسلام مى خواهد نباشند، اين ضررش از نفعش بيشتر است . تمام اديانى كه مخترع است و تمام اديانى كه اختراع شده است و كذب است ، اين اشخاص تحصيلكرده مؤ سسش هستند، اشخاصى كه در حوزه هاى علميه تحصيل كرده اند لكن مهذب نبودند. شما ملاحظه بفرمائيد رؤ ساى مذاهب باطله را، مى بينيد كه روساى مذاهب باطله تمامشان از اشخاصى هستند كه درس خواندند، ملا! لكن مهذب نبودند.
بودن آقايان در ارض مقدس نجف در پناه حضرت امير سلام الله عليه هم يك تكليف زياد براى انسان مى آورد. اصل خود بودن در نجف فرق دارد بااين كه كسى فرض كنيد در كويت باشد، يا كسى در تهران باشد، ياكسى در بغداد باشد. بودن در نجف خود يك مساءله اى است يك مسؤ وليتى دارد.
انسان ببيند كه حضرت امير سلام الله عليه در زندگيش چه وضعى داشته است ، چه خلوصى در زندگى داشته است ، چه در زندگى انفرادى ، چه در زندگى اجتماعى ، انسان تفكر كند بر احوال حضرت امير سلام الله عليه ، ملاحظه كند كه چه زحماتى براى اسلام كشيده است ، چقدر زخم خورده است ، چقدر رنج برده است ، چقدر جنگ كرده است ، چقدر تشنگى خورده است ، اينها را ملاحظه كند انسان . يك همچنين اسلامى كه به دست ما سپرده شده است ، به دست شما آقايان سپرده شده است ،مسئوليت داريد
اگر خداى نخواسته در خلال تحصيل علم ، همان فكر اين باشيد كه حقايق علمى را ادراك بكنيد لكن فكر تهذيب نباشيد. مهذب كنيد خودتان را، مهذب بشويد به آداب الله ، به سنن الله ، اگر چنانچه اين نباشيد علم اثرى ندارد. آن نورى كه خداى تبارك و تعالى (يقذفه فى قلب من يشاء) اگر مهذب نباشد كسب نخواهد شد. يك فنى است ، يك فنى است ، آن علمى كه نورانيت مى آورد و نور است و خداى تبارك و تعالى آن را عنايت مى فرمايد، آن به هر قلبى عنايت نمى شود، هر قلبى لايق آن نيست ، تا مهذب نباشد، تا خودش را خالى نكند از اخلاق زشت ، خالى نكند از اعمال زشت ، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسليم نكند خداى تبارك و تعالى قلب نمى فرمايد. گزاف نيست اين مطلب ، اين طور نيست كه هى دقايق علوم را مى دانم . غزالى هم خيلى خوب مى دانست ، ابوحنيفه هم خوب مى دانست ، خيلى ها هم مى دانستند، خيلى از اشخاص هستند كه دقايق علوم را از همه بهتر مى دانند و آن نورى كه خداى تبارك و تعالى به آنها بايد عنايت بكند نمى فرمايد. آن تهذيب مى خواهد، آن زحمت مى خواهد، آن رياضت مى خواهد. آقا شما كه آمديد وارد شده ايد دراين قوم بايد رياضت بكشيد، بايد زحمت بكشيد، بايد مراعات كنيد، محاكمه كنيد نفس خودتان را، شب كه از مطالعه خارج مى شويد آخر شب محاسبه كنيد امروز چند تا كار خلاف (نعوذ بالله ان شاء الله كه نيست ) امروز چند تا (نعوذبالله ) غيبت كردم ، به چند تا عالم جسارت كردم .
مى دانيد كه اگر يك كلمه ، يك كلمه به يكى از مراجع اسلام اهانت بشود، آنها اولياء خدا هستند. بايد هر قدمى كه در راه تحصيل برداشته مى شود اگر عرض نكنم دو قدم ، لااقل يك قدم هم در باب تهذيب اخلاق ، در باب تحكيم عقايد، در باب استقرار ايمان در قلب برداشته شود. اينها تفكر لازم دارد، محاسبه لازم دارد، مراقبه لازم دارد. آقايان بايد مراقبه كنند، بايد مراقبت كنند خودشان را، از صبح تا عصر بايد مراقب خودشان باشند. نفس انسان سركش است ، يك آن از آن غافل بشويم (نعوذ بالله ) انسان را به كفر مى كشد اگر غافل بشود انسان . شيطان راضى نيست به فكر ما، او كفر ما را مى خواهد، او مى خواهد همه را منتهى كند به كفر، منتها از معاصى كوچك مى گيرد و كم كم وارد مى كند در بزرگتر و كم كم در بزرگتر و كم كم بالاتر تا برسد به آن جا كه خداى نخواسته انسان را منحرف كند اصلا از اسلام . بايد مراقبت كنيد آقا از خودتان ، بايد از اول صبح كه از خواب پا مى شويد، يا اول اذان يا عشا يا قبل از اذان كه پا مى شويد از خواب طويل بايد مراقب خودتان باشيد. در اين مجتمع بايد مراقبت كرد، در اين اجتماعات ، در اين اجتماعات دو تايى ، چهار تايى ، پنج تايى ، ده تايى بايد مراقبت كرد، احترام كرد از بزرگان ، احترام كرد از رفقا، احترام كرد از مؤ منين لسان .... (نعوذ بالله ) نداد، اشكال مناقشه بيجاانسان نكند. اگر فرض بفرمائيد شما در نظرتان يك كسى يك كارى انجام مى دهد يا انجام نمى دهند و ناگوار است در نظر شما .... است . نبايد انسان همين طور بدون اين كه توجه كند به مطلبى ، يك وقت خداى نخواسته جسارت كند به يك مومنى ، به يك مسلمى ، به يك طلبه اى ، به يك اهل علمى ، فرضا از اين كه به يك عالمى ، فرضا از اين كه به يك مرجعى . اينها بايد مواظبت كرد، انسان بايد خودش را مواظبت كند، حفظ كند اين جهات را تا موفق بشود.
ايام كهولت ، زمان غلبه جنود ابليس در باطن و دشوارى تهذيب نفس .
شما بعدها مسؤ وليت بزرگى به عهده شما است . عالم يك شهر بشويد مسؤ وليت يك شهر را داريد. ان شاء الله عالم يك مملكت بشويد مسؤ وليت آن مملكت را داريد. مرجع يك امت بشويد مسووليت آن امت را داريد. از حالا شالوده اين معنا را كه بتوانيد در اين وقت مسووليت خودتان را و دين خودتان را ادا كنيد، از حالا بايد به فكر اين مطلب باشيد. بخواهيد كه خوب حالا درسمان را مى خوانيم و بعدها ان شاء الله بعد از اين كه پير شديم ان شاء الله وارد مى شويم در تهذيب اخلاق ، اين امكان ندارد، امكان ندارد كه بتوانيد. هر قدر در جوانى انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانى خداى نخواسته مهذب نشد بسيار مشكل است كه در زمان كهولت و پيرى كه اراده ضعيف است و دشمن قوى ، اراده انسان ضعيف مى شود و جنود ابليس در باطن انسان قوى ، ممكن نيست ديگر آن وقت ، اگر هم ممكن باشد بسيار مشكل است . از حالا به فكر باشيد، از جوانى به فكر باشيد. الان هر قدمى كه شما بر مى داريد رو به قبر است . هيچ ، هيچ مطلبى ندارد، هيچ اشكالى ندارد. هر دقيقه اى كه از عمر شريف شما مى گذرد يك مقدارى به قبر و آن جايى كه از شما سؤ الات خواهند كرد و همه مسؤ ول خواهيم بود، داريد نزديك مى شويد. فكر اين مطلب را بكنيد كه قضيه نزديك شدن به مرگ است و هيچ كس هم سند به شما نداده است كه 120 سال عمر بكنيد، 120 ساله نداريم ، ممكن است 25 ساله انسان بميرد، ممكن است 50 ساله بميرد يا 60 ساله بميرد، هيچ سندى ندارد، ممكن است همين حالا خداى نخواسته ، سندى نيست ، بايد فكر كنيد، بايد در اين مطالب تاءمل كنيد، مراقبه كنيد. اخلاق خودتان را مهذب كنيد، مهذب تر كنيد ان شاء الله ، اعمال خودتان را منطبق با اسلام كنيد، با احكام اسلام كنيد تا ان شاء الله موفق بشويد و در تحت بقعه مطهره مولى سلام الله عليه - انوار علم به شما آن علمى كه رضاى خدا در آن است ، آن علمى كه نور است ، آن علمى كه شما را نزديك مى كند به خداى تبارك و تعالى به شما عنايت بشود.آن خودش يك رياضت است و شما هم كه داريد رياضت مى كشيد، اين رياضت هم روى آن رياضت .
از خداوند تعالى توفيق همه آقايان را مسالت مى كنم . از خداوند تعالى عزت و عظمت اسلام و مسلمين را مساءلت مى كنم . از خداوند تعالى عزت و عظمت مراجع اسلام را مساءلت مى كنم . از خداوند تعالى طول عمر مراجع اسلام را مساءلت مى كنم . از خداى تبارك و تعالى تهذيب اخلاق محصلين را مساءلت مى كنم .
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 1343
تلگراف امام خمينى به اقاى منتظرى
بسم الله ارحمن الرحيم
حال اينجانب بحمدالله بد نيست لكن براى حوزه علميه قم نگران هستم خوف آن است كه اگر غيبت اينجانب طولانى شود آقايان فضلا تزلزل پيدا كنند. از خداوند اصلاح امور را خواستارم . جنابعالى به حضرات افاضل ايدهم الله تذكر دهيد كه اينجانب كمال ميل را دارم كه در بين آنها باشم و در شادى و غم آنها شريك باشم فضلاى اعلام قم كه حقا وفادارى خود را اثبات فرمودند مايه اميد اينجانب مى باشند و چشم من به وجود آنها روشن است در اول وقت رفع منع به خواست خداوند تعالى خود را در بين آنها خواهم ديد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 3 / 8 / 44
پاسخ امام خمينى به نانمه حضرت آيت العظمى نجفى مرعشى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى مى رساند مرقوم محترم به وسيله آقازاده محترم ايده الله تعالى واصل و موجب تشكر گرديد، سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است . حقا بايد از مساعى جميله ملت محترم ايران و حضرات مراجع و علماء اعلام و افاضل گرام حوزه هاى مقدسه علميه ، خصوصا حوزه مقدسه قم تشكر كنم و از خداوند تعالى عظمت و عزت همه را خواستار شوم .
تشرف حقير به اعتاب مقدسه ، گر چه فوزى است عظيم ، چه از لحاظ زيارت اعتاب مقدسه ائمه اسلام عليهم الصلوة والسلام وچه از لحاظ تشرف به حضور حضرات مراجع عظام و علماء اعلام و افاضل گرام حوزه علميه نجف اشرف و كربلاى معلا و ديگر اعتاب مقدسه لكن اهميت موقف در ايران ايجاب مى كند كه در صورت رفع منع از خدمتگزار به ملت محترم و استقلال مملكت به اسرع وقت مراجعت نموده ، در غم و شادى ملت محترم ايران عموما و حضرات اعلام خصوصا شريك باشم . اميد است كه حضرات فضلاء عظام و مشتغلين حوزه هاى مقدسه علميه ، خصوصا حوزه قم كما فى السابق به تحصيل علوم دينيه و ترويج ديانت مقدسه ادامه دهند و هيچ گونه تزلزلى به خود راه ندهند. از خداوند تعالى توفيق و تاءييد آنها و عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم . از جناب عالى در مظان استجابت دعوات ، اميد دعاى خير براى حسن عاقبت خواستار است .
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
پيام امام خمينى در رابطه با شايعه اختلاف بين امام و قشر دانشجو
اخيرا در ايران شايع كرده بودند كه اينجانب اجازه ندادم نماينده دانشجويان مقيم اروپا را كه براى ملاقات من آمده بودند، ملاقات حاصل شود و نيز جمعى كه به نمايندگى از مسلمين مقيم اروپا آمده اند، بدون ملاقات برگشته اند و از اين قبيل مطالب ، با آنكه مطلب خلاف واقع بوده است و ممكن است اين نحو شايعات از دستگاه باشد براى نگران نمودن جوانان دانشگاهى و ايجاد شكاف بين اينجانب و آنها، خوب است رفع اين سوء تفاهم را خود آقايان دانشجويان مقيم اروپا بنمايند، چون دستگاه از اين نحو امور استفاده مى كند
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى

تاريخ : 1346
پاسخ امام خمينى به نامه اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا
با وجود تمام بليات ، بيدارى ملت از خواب چند صدساله مايه سربلندى است .
بسم الله الرحمن الرحيم
اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا
مرقوم آقايان محترم ايدهم الله تعالى از گزارش دهمين جلسه سالانه اتحاديه و رونوشت مكتوب به طلاب محترم علوم دينيه ايدهم الله تعالى واصل و موجب مزيد تقدير و اميد گرديد.
اينجانب در اين لحظات آخر عمر و دست به گريبان بودن با مشقت ها و بليات فراوان همه جانبه و نگرانى هاى جانفرسا از اخبار ناگوار ايران و روزافزون بودن رنج ها و بليات وارده بر ملت نجيب مسلمان و برادران دانشجوى قديم و جديد و وضع رقت بار عمومى و فقدان وسايل اوليه زندگى در بسيارى از نقاط و طغيان فساد و بى فرهنگ در دستگاه جبار و اشاعه فحشا و بى عفتى خصوصا در مركز كشور و عقب افتادگى فرهنگى و اجتماعى و سياسى با لاف هاى پوچ فريبكار و مهار كردن منحرفان و استعمارطلبان ، مراكز علم و مساجد و محافل مسلمين و مراسم حج بيت الله الحرام را و سست كردن عقايد اسلامى به واسطه سپاه هاى معلوم الحال و صرف بيت المال بر ضد مصالح اسلام و ملت و تاراج درآمدها و ذخاير ملى و از همه بالاتر سلطه بى چون و چراى دول استعمارگر راست و چپ و عمال خبيث صهيونيستى آنها بر جان و مال ملت و ناامنى عمومى ناشى از سازمان به اصطلاح امنيت و حبس ها و تبعيدها و اعدام هاى بدون مجوز و غير قانونى جابرانه و شكنجه ها و تعزيرهاى وحشيانه غير انسانى و ديگر مصيبت ها، از اينكه احساس مى كنم طبقات جوانان غيور دانشجوى قديم و جديد داخلى كشور و خارج و روشن ضميران ساير طبقات ملت شريف مسلمان ايدهم الله تعالى از خواب گران چند صد ساله كه به نغمه هاى خواب آور عمال خبيث استعمار بر ملت ها غلبه كرده بود، بيدار شده اند و در فكر چاره هستند و از پيوستگى دانشجويان مدارس قديم و دانشگاه ها و همكارى آنها و ساير طبقات بيدار در اين نهضت مقدس اسلامى كه به خواست خداوند متعال منتهى به قطع ايادى اجانب و استعمارخواهان و غربزدگان خواهد شد، احساس مسرت و سربلندى مى كنم .
پيوستگى ملت اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران .
اين پيوستگى ، قدم اول است كه به رغم اجانب و نوكران چشم و زبان بسته آنها، در راه آزادى ملت هاى زيردست برداشته شده و اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران و عمال خبيث كسانى است كه با تبليغات مسمومه ساليان دراز شما برادران و فرزندان ملت را مانند دشمنان ستمگر ملت هاى ضعيف ، بر مركب آمال به تاخت و تاز و بند كشيدن ملل اسلامى و مكيدن خون آنها با كمال امنيت و آرامش خاطر اشتغال داشتند.
گرايش ملت به اسلام ، آتيه درخشانى را نويد مى دهد.
اكنون كه مى بينم شما فرزندان عزيز شاهراه اساس را يافته و بر پايه وحدت اسلامى به هم پيوسته ايد و نور تابناك قرآن مجيد (دستور آزادى ملل ضعيف و راهنماى چگونگى نهضت مردان تاريخ و پيمبران پاك در هر عصرى بر ضد ستمگران و استثمار و استعمار پيشگان ) بر قلب شما پرتو افكنده است ، به خود نويد مى دهم كه به خواست خداى بزرگ آتيه درخشان زندگى نزديكى در انتظار ملل مظلوم است .
از پا ننشينيد تا خفتگان را بيدار سازيد.
بر شما جوانان روشنفكر است كه از پا ننشينيد تا خواب رفته ها را از اين خواب مرگبار برانگيزانيد و با فاش كردن خيانت ها و جنايت هاى استعمارگران و پيروان بى فرهنگ آنها غفلت زده ها را آگاه نمائيد و از اختلاف كلمه و تفرقه و هواهاى نفسانى كه راس همه فسادهاست احتراز كنيد و به خداوند تبارك و تعالى روى نياز آوريد كه شما را در اين راه هدايت فرمايد و با جنود فوق طبيعت كمك كند. (انه قال ولى قد ير قال الله تعالى و قدس والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله مع المحسنين ).
از خداوند متعال قطع ايادى اجانب و عمال آنها و توفيق و تاييد كسانى كه در راه اهداف عاليه قرآن كريم و اسلام عزيز همت گماشته و مردانه قيام كرده اند خواستارم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 27 / 1 / 46
نامه سرگشاده امام خمينى به هويدا
بسم الله الرحمن الرحيم
لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم
جناب آقاى هويدا لازم است نصايحى به شما بكنم و بعضى از گفتنى ها را تذكر دهم ، چه مختار در پذيرش آن باشيد يا نه . در اين مدت طولانى كه به جرم مخالفت با مصونيت امريكائى ها كه اساس استقلال كشور را در هم شكست ، از وطن دور هستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسى در تبعيد به سر مى برم ، مراقب مصيبت هائى كه به ملت مظلوم و بى پناه ايران واردشود، بوده ام و از آنچه به اين ملت اصيل از ظلم دستگاه جبار مى گذرد كم و بيش مطلع شده و رنج برده ام .
موجب كمال تاسف است كه نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقريبا از حدود تبليغات راديو و روزنامه هاى غير آزاد و بعضى نوشته هاى مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بيچارگى ملت افزوده مى شود و ورشكستگى بازار و بازرگانان محترم روزافزون است . نتيجه اين همه هياهو و تبليغات سر تا پا گزاف ، بازار سياه براى اجانب است و ملت را به حالت فقر و عقب افتادگى به اسم ملت مترقى ، نگهداشتن است . حكومت پليسى شما و اسلاف شما به خواست آنان كه مى خواهند ملل شرق به حال عقب افتادگى باشند، حكومت قرون وسطائى ، حكومت سرنيزه و زجر و حبس ، حكومت اختناق و سلب آزادى ، حكومت وحشت و قلدرى است . به اسم مشروطيت ، بدترين شكل حكومت استبداد و خودسرى و با نام اسلام ، بزرگترين ضربه به پيكر قرآن كريم و احكام آسمانى است . با اسم تعاليم عاليه اسلام ، يك يك احكام اسلام را زير پاى گذاشته و اگر خداى نخواسته فرصت يابيد، خواهيد گذاشت و با گزافه دعوى تعالى و ترقى ، كشور را به حال عقب افتادگى نگه داشته ايد. اينها حقائق تلخى است كه بايد دنيا را مطلع كنم و انگشت روى بعضى بگذارم تا آنها كه غافل هستند يا تغافل مى كنند، احساس وظيفه كنند و از رياكارى ها و سالوس بازى هاى شما گول نخورند.
جشن هاى غير ملى كه به نفع شخصى در هر سال چندين مرتبه تشكيل مى شود و در هر مرتبه مصيبت هاى جانگداز براى اسلام و مسلمين و ملت فقير پاى برهنه ايران به بار مى آورد، يكى ازآنهاست . با سرنيزه پليس از مردم بيچاره بى پناه ، خرج هاى گزاف آنها گرفته مى شود. يكى از جشن ها كه من نمى توانم اسم روى آن بگذارم جز هوس و شهوت ، بازى با احساسات ملت ، گفته مى شود چهارهزار ميليون ريال خرج شده است كه نصف آن از خزانه ملت و نصف ديگر بى واسطه از بازار و

next page

fehrest page

back page