صحيفه نور جلد ۱۹

امام خميني رحمه الله عليه

- ۵ -


آنـچه كه قرآن مى گويد، تنها جنگ جنگ تا پيروزى نيست بلكه جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم است
جـنـگ هـاى رسـول اكـرم ، رحـمتش كمتر از نصايح ايشان نبوده است . اينهايى كه گمان مى كـنند كه اسلام نگفته است جنگ جنگ تا پيروزى ، اگر مقصودشان اين است كه در قرآن اين عـبـارت نـيـسـت ، درسـت مى گويند و اگر مقصودشان اين است كه در اين بالاتر از اين با زبـان خـدا نيست ، اشتباه مى كنند. قرآن فرمايد: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه ، همه بشر را دعـوت مـى كـند به مقاتله براى رفع فتنه ، يعنى ، جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم ، اين غير از آنى است كه ما مى گوييم ، ما يك جزء كوچكش را گرفته ايم ، براى اين كه خوب ! مـا يـك دايـره خـيـلى كـوچـكـى از ايـن دايـره عـظـيـم واقع هستيم و مى گوييم كه : جنگ تا پـيـروزى . مـقـصـودمـان هـم پـيـروزى بـر كـفر صدامى است يا پيروزى بر، فرض كنيد بـالاتر از آنها. آنچه قرآن مى گويد، اين نيست ، او مى گويد: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم ، يعنى ، بايد كسانى كه تبعيت از قرآن مى كنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آن جـايـى كـه قـدرت دارنـد ادامـه بـه نـبردشان بدهند تا اين كه فتنه از عالم برداشته بشود. اين ، يك رحمتى است براى عالم و يك رحمتى است براى هر ملتى ، در آن محيطى كه هـسـت . جـنـگ هاى پيغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتى بر كفارى كه با آنـها جنگ مى كرده است . رحمت بر عالم است ، براى اين كه فتنه در عالم اگر نباشد، همه عـالم در آسـايـش انـد. اگـر چـنـانـچـه آنـهـايـى كه مستكبر هستند، با جنگ سرجاى خودشان بـنـشـينند، اين رحمت است بر آن امتى كه آن مستكبر بر او غلبه كرده است . برخورد مستكبر رحـمـت اسـت ، بـراى ايـن كـه اسـاس عـذاب الهـى بـر اعـمـال مـاست . هر عملى كه از ما صادر مى شود، در آن عالم يك صورت دارد، رد بر انسان مى شود. اين طور نيست كه عذاب آخرت شبيه عذاب هاى دنيايى باشد كه ماءمورين بيايند، بكشندش و ببرندش و از باطن خود ذات انسان آتش طلوع مى كند. اساس جهنم ، انسان است و هـر عـمـلى كـه از انـسـان صـادر مـى شـود، بـر شـدت و مـدت عمل ، بر شدت و مدت عذاب مى افزايد. اگر چنانچه يك كافرى را سر خود بگذارند تا آخـر عـمر فساد بكند، آن شدت آن عذابى كه براى او پيدا مى كند، بسيار بالاتر است از آن كـسـى كـه جـلويـش را بـگـيـرنـد و هـمـيـن حـال بـكـشـنـدش . اگـر يـك نـفـر فـاسـد كه مـشـغـول فساد است بگيرند و بكشند، به صلاح خودش است ، براى اين كه اين اگر زنده بـمـانـد فـسـاد زيـادتـر مـى كـنـد و فـسـاد كـه زيـادتـر كـرد، عمل چون ريشه عذاب است ، عذابش در آن جا زيادتر شود. اين يك جراحى است براى اصلاح . حـتـى اصـلاح آن كـسـى كـه كـشـتـه شـود، يـك كـسـى كـه دارد يـك زهـر كـشـنـده را بـه خيال اين كه يك شربت است ، مى خواهد بخورد. اگر چنانچه جلويش را شما بگيريد و با فـشـار و زور و كـتـك از دسـتـش بـگـيـريـد، يـك رحـمـتـى بـر او كـرديـد ولو او خيال مى كند كه طعمه او را از دستش گرفتيد و يك زحمتى برايش ايجاد كرديد. لكن خير، ايـن جور نيست . اگر امروز، اين سران استكبارى بميرند، براى خودشان بهتر است از اين كـه ده سـال ديـگـر بـميرند. اگر امروز، يك كسى كه فساد در ارض مى كند كشته بشود، بـراى خـودش ‍ رحـمـتى است ، به خيال اين كه به صورت يك تاديب ، نه اين است كه اين يـك چـيـزى باشد كه برخلاف رحمت باشد. پيغمبر، رحمه للعالمين است و تمام جنگ هايى كه او كرده است ، دعوت هايى كه او كرده است ، همه اش رحمت است . اين كه مى فرمايد كه : قـاتـلوهـم حـتـى لاتـكـون فـتـنـه بـزرگـتـريـن رحـمـت اسـت بـر بـشـر. آنـهـايـى كـه خيال مى كنند كه اين آسايش دنيايى رحمت است و بودن در دنيا و خوردن و خوابيدن حيوانى رحـمـت اسـت ، آنـهـا مـى گـويـند كه اسلام چون رحمت است ، نبايد حدود داشته باشد، نبايد قصاص داشته باشد، نبايد آدمكشى بكند. آنهايى كه ريشه عذاب را مى دانند، آنهايى كه مـعرفت دارند كه مسائل عذاب آخرت وضعش چى است ، آنها مى دانند كه حتى براى اين آدمى كـه دسـتـش را مـى بـرند براى اين كارى كه كرده است ، اين يك رحمتى است . رحمتش در آن طرف ظاهر مى شود. براى آن كسى كه فساد كن است ، اگر او را از بين ببرند يك رحمتى است بر او. اين طور نيست كه اين جنگ هاى پيغمبر مخالف با رحمه للعالمين داشته باشد، مـوكـد رحـمـه للعالمين است . الجنه تحت ظلال السيوف ، ممكن است يك معنايش هم اين باشد كـه اشـخـاصـى كـه در اين جنگ ها هم كشته مى شوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى كه بايد
برسند، نمى رسند و ممكن است كه يك مرتبه رحمتى براى آنها باشد.
بـنـابـرايـن ، قـرآن و كتاب الهى يك سفره گسترده اى است كه همه از آن استفاده مى كنند، مـنـتـها هركس به وضعى استفاده مى كند و عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه مـعـرفـت اسـت . تـمـام كـارهايى كه آنها مى كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقـعـى تـوسعه بدهند. جنگ ها براى اين است ، صلح ها براى اين است و عدالت اجتماعى ، غـايـتـش بـراى ايـن اسـت . ايـن طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى خواستند فـقـط دنيا اصلاح بشود. همه را خواهند اصلاح بكنند. آن مذهبى كه جنگ درش نيست ، ناقص اسـت اگـر بـاشـد. و مـن گـمـانم اين است كه حضرت عيسى سلام الله عليه ، اگر به او مـهـلت مـى دادنـد، هـمـيـن تـرتـيـبـى كـه حـضـرت مـوسـى سـلام الله عـليـه عـمـل مـى كـرد، هـمـان طـورى كـه حـضـرت نـوح سـلام الله عـليـه عـمـل مـى كـرد، آن هـم بـا كـفـار آن طـور عـمل مى كرد. اين اشخاصى كه گمان مى كنند كه حـضـرت عـيـسـى اصـلا سـر ايـن كـارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده ، اينها به نـبـوت حـضـرت عيسى (ع ) لطمه وارد مى كنند. معلوم شود !!!. اگر اين طور باشد، معلوم مـى شـود كـه يـك واعـظى بوده ، نه يك نبى اى بوده است . واعظ غيرنبى است . نبى ، همه چيز دارد، شمشير دارد، نبى جنگ دارد، نبى صلح دارد، يعنى ، جنگ اساسش نيست ، براى اين كـه اصلاح را در دنيا توسعه بدهد، براى اين كه مردم را نجات بدهد جنگ مى كند. براى اين كه مردم را از شرخودشان نجات بدهد، حدود را، تعزيرات را وضع كرده است ، براى اين كه هم تربيت بشود اين آدم و هم راحت بشود امت اگر امروز ما جنگ مى كنيم و جوان هاى ما گويند: جنگ تا پيروزى ، اين طور نيست كه اينها يك امرى برخلاف قرآن مى گويند. اين يـك ذره اى اسـت ، يـك رشـحـه اى اسـت از آنـچه قرآن مى گويد. آنى كه قرآن مى گويد، بـيـشتر از اين حرف هاست . اين كه ما گوييم ، به اندازه حدود خودمان مى گوييم . ما چون امـروز بـا فـرض كـنـيـد كه صدام يا با كسانى كه مؤ يد صدام هستند جنگ داريم ، در اين محيط ناقص مى گوييم كه جنگ جنگ تا پيروزى .
خـداى تبارك و تعالى چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد مى گويد كه جنگ تـا رفع فتنه . غايت ، رفع فتنه است ، يعنى ، اگر ما پيروز هم بشويم يك كمى فتنه را كـم كـرديـم ، اگـر ما به جاى ديگر هم پيروز بشويم ، باز يك جاى كمى را پيروزى حـاصل شده است . اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم ، باز هـمـه دنـيـاى عـصر خودمان را پيروزى درست كرديم . و قرآن اين را نمى گويد، قرآن مى گويد: جنگ تا رفع فتنه ، بايد رفع فتنه از عالم بشود. بنابراين غلط فهمى است از قرآن كه كسى خيال كند كه قرآن نگفته است جنگ تا پيروزى . قرآن گفته است ، بالاتر از ايـن را گفته ، اسلام هم گفته است و بالاتر از اين را گفته است . و رحمت است اين ، نه اين است كه نقمتى بر مردم است ، يك رحمتى است بر تمام بشر، كه خداى تبارك و تعالى مـردم را دعـوت بـه مـقـاتـله كـرده است ، نه اين كه خداى تبارك و تعالى مى خواهد زحمتى بـراى مـردم ايـجـاد كـنـد، مـى خـواهـد رحـمـت درسـت كـند، توسعه رحمت مى خواهد عنايت كند. بـنابراين نبايد از قرآن سوء استفاده كرد و آنهايى كه با ما مخالف هستند، بگويند: اين مخالف قرآن است ، يا آخوندهاى دربارى بگويند: اين
مـخـالف قـرآن اسـت ، يـا آخوندهاى بدتر از آخوندهاى دربارى بگويند: اين مخالف قرآن اسـت . خـير! اين مؤ افق قرآن است ، و اگر كسى بگويد كه : با فاسد جنگ نكنيد، مخالف قـرآن اسـت ، اگـر كـسـى بـگـويـد: فـتـنـه را با جنگ رفع نكنيد، مخالف قرآن است . و ما بـحـمـدالله ، جـوان هـايمان الان مشغول هستند و همان دستورى كه خداى تبارك و تعالى در قـرآن داده اسـت به اندازه محيط خودشان ، به اندازه سعه وجود خودشان را دارند انجام مى دهند و اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى به آنها تؤ فيق بدهد كه هر چه بيشتر اين امور را انجام بدهند.
آنهايى كه بشر را پايمال مى كنند، دم از حقوق بشر مى زنند
و ديـروز يـا پريروز (كه مثل اين كه ديروز بوده است ، يا پريروز بوده است ) كه روز حـقـوق بـشـر بـوده ، حـرف هـايـى زده انـد. آنـهـايـى كـه بـشـر را پـايمال مى كنند، دم از حقوق بشر مى زنند! آنهايى كه از آن ور دنيا آمده اند و اين ور دنيا را بـه آتـش كـشـيـده اند، صحبت از حقوق بشر كنند. آنهايى كه قضيه اختلاف نژادى مبداء امـرشـان اسـت ، حـتـى نـژاد سـفـيـد را هم قبول ندارند، فقط يك نژاد و آن نژاد خودشان را قـبـول دارنـد، آنـهـا از وحدت نژاد صحبت مى كنند، آنها از اين كه نبايد نژاد مختلف باشد. دنيا، وضعش اين طور شده است كه ظالم بيشتر كانه داد رحمت مى دهد از مظلوم . آن كسى كه مـردم را پـايـمـال دارد مـى كند، بيشتر از حقوق بشر صحبت مى كند. شما ببينيد كه در اين هواپيماربايى كه همه دست اندركاران ايران محكوم كردند اين را، و بعد هم به اين وضع خـوب حـل قـضـيـه را كـردنـد، بـاز هـم مـى گـويـنـد كـه خـود ايـنـهـا دخـالت داشـتـنـد. اين دليـل بـر ايـن اسـت كـه اضـطـراب درشان پيدا شده ، مضطربند. كسانى كه مضطرب مى شوند در يك امرى ، دست و پايشان را گم كنند، نمى دانند چى چى بگويند. اگر چنانچه ايـن هـواپـيـمـاربـايـى از ايـران شـده بـود و در يـك جـاى ديـگـر بـود و ايـن طـورى حـل شده بود، حالا مى ديديد كه چه بساطى در دنيا درآمده بود و در تبليغات درآمد كه چه جـور خـوب درسـت شـد، چـه جـور خـوب عـمـل شد، چه جور شد، چه جور شد. لكن وقتى كه ايران اين كار را كرده است ، اصلا سكوت كردند در آن . گاهى يك چيزى مى گويند، لكن رئيـس آمـريـكـا مـى گـويـد كـه بـاز مـا شـواهـدى بـر ايـن كـه احـتـمـال ايـن را بـدهـيـم ايـران كـرده اسـت ، نـمـى دهـيـم . لكن از آن ور مى گويند كه همين آمـريـكـايـى هـا مى گويند خود ايران دخالت داشتند در اين امر، شواهد واضح است كه خود ايـران دخـالت داشـتـه ! ايـن ، بـراى اين است كه مضطربند. جمهورى اسلامى و اين نهضت هـمـگـانـى اسـلامـى ، ايـنـها را مضطرب كرده كه نمى دانند چى چى بگويند، هر وقتى يك چـيـزى مـى گـويـنـد. و ايـن براى اين است كه اين يك قدرت اسلامى است كه يك جلوه كمى كرده است و اينها را اين طور مضطرب كرده است ، والا چرا بايد اين طور فتنه بكنند و اين طـور افترا بزنند؟ دائما مشغول افترا زدنند به جمهورى اسلامى . دائما راجع به اين كه در جمهورى اسلامى حقوق بشر دارد از بين مى رود و جاهاى ديگر نه ! حقوق بشر سر جاى خودش سرجاى خودش هست . آمريكا سرجاى خودش هست و رؤ ساى استكبار حفظ مى كنند حقوق بشر را! فقط در ايران است كه حقوق بشر از بين مى رود! اين براى اين است كه
مـضـطـربـنـد ايـنـهـا. از اسـلام اضـطـراب دارنـد، از ايـن كه اسلام پيشبرد بكند، اينها مى تـرسـند. از اين جهت اين طور مى گويند و اين موجب تقويت شما بشود. هر چه آنها در بوق هـايـشـان بـر ضـد شـمـا صـحـبـت كـنـنـد، دليـل بـر قـوت شـمـاسـت و دليـل بـر عـظمت اسلام و عظمت جمهورى اسلامى است و اين بايد باعث تقويت ما بشود. آنها بـراى تـضـعيف ما اين طور بوق ها را به بار مى آورند و ما از اثر اين معنا چون ريشه را مـى دانـيـم كـه چـى هـسـت تقويت مى شويم . اگر ايران ، يك جايى بود كه سستى داشت و جـمـهـورى اسـلامـى ديـگـر از بين مى خواست برود، اين قدر سر و صدا نمى شد. چون مى بـيـنـنـد كـه استقرار پيدا كرده است ، همه چيزش مستقر شده است و دارد پيش ‍ مى رود، اينها دسـت و پـايـشان را گم كرده اند و شروع كرده اند به اين حرف ها زدن و اين موجب تقويت روحى شما و ملت ما بايد بشود و جنگنده هاى ما بشود.
انشاء الله خداوند تبارك و تعالى به بركت اين روز شريف كه هم ولادت مؤ سس اسلام و مـؤ سـس تـوحيد است (و توحيد به معناى اعلا) و هم ولادت ناشر احكام اسلام است ، به همه مسلمين و به همه مظلومان مبارك كند و خداوند همه شما را مؤ يد كند.
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 2/10/63
بيانات امام خمينى در ديدار با اعضاى شوراى عالى قضايى
احدى حق دخالت در امر قضا را ندارد و دخالت كردن ، خلاف شرع است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـطـلبـى كه من بايد به عموم مردم و بخصوص آنهايى كه در كارهاى كشور و مملكت دست دارنـد تـذكـر دهـم ، ايـن اسـت كـه قـوه قـضـائيـه قـوه اسـت مـسـتـقل و معناى استقلالش اين است كه در صورتى كه حكمى از قضات صادر شد، هيچ كس حـتـى مـجـتـهد، ديگر حق ندارد آن را نقض و يا در آن دخالت نمايد. و احدى حق دخالت در امر قـضـا را ندارد و دخالت كردن ، خلاف شرع و جلوگيرى از حكم قضات هم برخلاف شرع است .
و مـن بـه مـردم عـرض مـى كـنـم كـه افـراد ايـن شـورا را از سـال قـبـل مـى شناسم و براى اين مقام صلاحيت دارند و اگر دستور و حكمى از آنها صادر شـد، هـيـچ فردى حق جوسازى ، نه در روزنامه ها و نه در نطق و نه در بين مردم را ندارد. تضعيف قوه ى قضائيه صلاح نيست و بايد قوه ى قضائيه را تقويت نمود.
مـن بـاز عـرض مـى كـنـم كه استقلال قضايى معنايش اين است كه اگر قاضى حكمى كرد، احيانا رسيدگى به آن حكم مرجع دارد و غير از آن ، هيچ كس حق دخالت ندارد. من اميدوارم كه آقـايـان در قـوه ى قـضـائيـه مـؤ فـق بـاشـنـد كـه بـه طـور شـايـسـتـه و بـا قـدرت عـمـل كنند و اميدوارم ملت ، مجلس و دولت هم پشتيبان آنان باشند كه خداى نخواسته صدمه اى به آن وارد نشود.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
انتصاب حاج آقا امام جمارانى به نمايندگى اما خمينى در سازمان اوقاف
بسمه تعالى
جـنـاب حـجـت الاسـلام آقاى حاج مهدى امام جمارانى دامت افاضاته را، با حفظ نمايندگى از طرف اين جانب ، اجازه تصدى امورى كه مربوط به ولى فقيه هست را در آن سازمان دادم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 29/10/63
پيام تسليت امام خمينى به مناسبت رحلت آيت الله خوانسارى
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
خـبـر رحـلت مـرحـوم مـغـفـور آيـت الله خـوانـسـارى رحـمه الله عليه موجب تاءسف و تاءثر گـرديـد. ايـن عـالم جـليل بزرگوار و مرجع معظم كه پيوسته در حوزه هاى علميه و مجامع مـتـديـنـيـن مـقـام رفـيـع و بلندى داشت و عمر شريف خود را در راه تدريس و تربيت و علم و عـمـل بـه پـايـان رسـانـد، حـق بـزرگـى بـر حـوزه دارد، چـه كـه بـا رفـتـار و اعـمـال خـود و تـقوا و سيره خويش پيوسته در نفوس مستعده مؤ ثر و موجب تربيت بود. از خـداونـد تـعـالى براى ايشان رحمت و مغفرت و براى علماى اعلام و حوزه هاى علميه صبر و اجر خواستارم .
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 14/11/63
بـيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، اعضاى مجلس خبرگان و ائمه جمعه سراسر كشور به همراه مهمانان خارجى شركت كننده در سومين كنفرانس انديشه اسلامى به مناسبت دهه فجر
آنها از اسلام مى ترسند و حقيقتا حمله شان به اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از آقـايـانـى كـه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين جا، چه آقايانى كه مربوط به مـجـلس خـبـرگان است و چه آقايانى كه از ائمه جمعه كشور ما هستند و چه مهمانان عزيزى كـه در ايـن دهـه داريـم ، مـن امـيدوارم كه خداوند تبارك و تعالى همه ما را هدايت كند به آن راهـى كـه خـود مـى خـواهـد. دردهـا را هـمـه مى دانيد. مى دانيد كه امروز اسلام مبتلاى به چه چـيـزهـايـى هـست كه قدرت هاى بزرگ و دستگاه هاى مربوط به آنها و وابستگان به آنها فراهم مى آورند. آقايانى كه از خارج آمده اند، بايد توجه كنند به اين كه آيا تطبيق مى دهـد آن تـبـليـغـاتـى كـه در خارج به ضد جمهورى اسلامى و در حقيقت به ضد اسلام دارد انـجـام مى گيرد نسبت به ايران و نسبت به مردم ايران و حكومت ايران و روحانيون ايران ؟ آيا تطبيق مى كند يا نه ؟ اگر تطبيق مى كند ما را نصيحت كنند و اگر تطبيق نمى كند كه نـمـى كـند آقايان تكليف شرعى دارند به اين كه هر يك در كشورهاى خودشان ، در حضور جـمعيت هايى كه هستند، مسائل را به آن طورى كه مشاهده كردند، منعكس كنند. آنهايى كه اين مـسائل را پيش آوردند، ايران مورد نظرشان نيست ، آنها خوف اين را دارند كه اسلام به آن طـورى كـه هـسـت گـسترش پيدا كند و همه كشورهاى اسلامى را بگيرد و به همه مستضعفين جـهـان پـرتو بيفكند، آنها خوف اين را دارند، ولهذا از اسلام مى ترسند و حقيقتا حمله شان بـه اسـلام اسـت ، مـنـتـهـا به صورت اين كه ايران چطور است ، نمى توانند بگويند كه اسلام چطور است ، مى گويند ايران چطور است لكن واقع مطلب اين است كه اينها اسلام را نمى خواهند. اگر جمهورى اسلامى يك جمهورى دموكراتيك بود، آنها حرفى نداشتند، لكن جمهورى اسلامى است ، كه دستورات اسلام براى آنها در غارتگرى ها و در زورگويى ها، مـجـال نـمـى خـواهـد بـدهـد. تـمـام مـفـسـده هـايى كه در عالم پيدا مى شود از اين بيمارى خودبينى است
مـا آن طـورى را كـه خيال مى كنيم ، قرآن كريم در قصه آدم كه بايد گفت يك قصه رمزى اسـت ، لكـن بـسـيار آموزنده به ما يك دستوراتى داده است كه اگر به آن دستورات بشر عمل بكند، حل همه
مـشـكـلات مـى شـود. قبل از اين كه آدم را خلق بكند به ملايكه مى فرمايد كه مى خواهم يك همچو كارى بكنم . ملايكه جنبه تقدس ‍ خودشان را نظر مى كنند و جنبه فساد آدم را. از اين جـهـت مـى گـويند كه شما چرا خلق مى كنى يك جمعيتى را كه در زمين فساد كنند و سفك دماء كـنـند؟ ما تقديس تو را مى كنيم . خودشان را مى بينند در صورت تقدس و آدم را مى بينند در صورت فساد. جنبه خوبى خودشان را و جنبه بدى آدم را ملاحظه مى كنند. خداى تبارك و تـعـالى هـم بـهـشـان مـى فـرمـايـد كه : شما نمى دانيد، شما همان خودتان را مى بينيد، خـودبـيـن هـسـتـيـد و از آدم ، كمالات را نمى دانيد و بعد هم قصه را تمام مى كند كه به آدم اسـمـاء را كـه واقـعـش اسـمـاء الله اسـت هـمه چيز اسماءالله است تعليم مى كند و بعد مى گويد: عرضه كنيد! آنها مى بينند كه عاجزند. آنها، خوب ! عقب نشينى مى كنند. بعد از اين كـه خـلق مـى كـنـد آدم را، امـر مـى كند كه سجده كنند، ملائكه الله همه سجده مى كنند، لكن ابـليـس نـمـى كـنـد. نـكـتـه اى كه ابليس ‍ نمى كند، اين است كه خودبين است . مى گويد: خـلقـتنى من نار و خلقته من طين ، من از آتش خلق شدم ، او از خاك خلق شده است ، او پست تر از مـن اسـت ، مـن بـالاتر از او هستم . اين هم جنبه خودبينى دارد و روى اين زمينه سجده نمى كـنـد و مـطـرود مـى شود. بعد هم به خدا خدا را تهديد مى كند به اين كه ، بعد از اين كه انذار مى كند و مى گويد: به من مهلت بدهيد. بعد از آن كه مهلت را مى گيرد و خاطر جمع مـى شـود، آن وقـت خـدا را تـهديد مى كند به اين كه : به آن عزتت قسم به آن كه به آن اسـمـى كه من را اغوا كردى قسم كه اينها را نمى گذارم كه اكثرشان به تو توجه كنند. از بـيـن يـدشـان مـى آيـم ، از خـلفـشـان مـى آيـم ، از يـمـيـن شـان مـى آيـم ، از شمال شان مى آيم . و لا تجد اكثرهم شاكرين خدا هم جواب را مى دهد. ما از اين جا مى فهميم كـه قضيه خودبينى ، ارث شيطان است ، از صدر عالم اين قضيه بوده است . وقتى هم كه وسوسه مى كند به آدم ، باز آدم را اغوا
مـى كـنـد به اين كه تو را مى خواهند اين جا كانه حبس كنند. تو اگر حرف من را بشنوى ، بـيـشـتـر از ايـنـهـا دارى . آدم هـم بـه آن جـنـبـه ديـگـرى از او قـبـول مـى كـنـد. ايـن يـك تـعـليـم عـمـومـى اسـت كـه از قبل از خلقت آدم تا حالا بايد براى ما عبرت باشد، بدانيم كه ارث شيطان ، خودبينى است . تمام فسادهايى كه درعالم واقع مى شود چه فسادها از افراد و چه فسادها از حكومت ها و چـه در اجـتماع ، تمام فسادها زير سر همين ارث شيطان است و تمام مفسده هايى كه در عالم پـيـدا مـى شـود، از اين بيمارى خودبينى است . چه در كنج خانه كسى نشسته باشد و به عـبـادت مشغول باشد، اگر خودبينى بكند، ارث شيطان را دارد و چه در جامعه باشد و با مـردم تـمـاس داشـتـه بـاشـد، ايـن هـم اگـر فـسـادى از آن حـاصـل بشود، از خودخواهى و خودبينى خودش است و چه حكومت هايى كه در عالم حكومت مى كـنـنـد، از اولى كـه حـكـومت در دنيا تاءسيس شده است تا حالا، هر فسادى واقع شده از اين خصيصه است .
تزكيه مقدم است بر همه چيز
دردهـا دوا نـمـى شـود، الا با اين كه اين خصيصه شيطانى از بين برود. كسى بخواهد درد خـودش را شخصا دوا كند، بايد اين خصيصه را از بين ببرد. بايد رياضت بكشد و خودش را بزرگ حساب
نـكـنـد. نـگـويـد مـن عـالمـم ، نـگـويـد مـن خـودم مـقـدس هستم چنانچه ملايكه گفتند نگويد من ثـروتـمـندم ، نگويد من زاهدم ، نگويد من عارفم ، نگويد من موحدم . در هريك از اينها، ولو ايـن علم اعلايى كه علم فلسفه يا عرفان است ، اگر اين خصيصه شيطانى باشد، حجاب اسـت ، العلم حجاب الاكبر و اگر كسى بخواهد معالجه كند خودش را، بايد اين خصيصه را به آن توجه بكند و بسيار مشكل است معارضه با اين خصيصه . اگر بخواهد كسى تهذيب بـشـود، بـا عـلم تـهـذيب نمى شود، علم انسان را تهذيب نمى كند. گاهى علم انسان را به جـهـنـم مـى فـرسـتـد، گـاهـى علم توحيد انسان را به جهنم مى فرستد، گاهى علم عرفان انسان را به جهنم رساند، گاهى علم فقه انسان را به جهنم مى فرستد، گاهى علم اخلاق انـسـان را به جهنم مى فرستد. با علم درست نمى شود. تزكيه مى خواهد يزكيهم تزكيه مـقـدم است بر همه چيز. طلبه اى كه در مدرسه درس مى خواند، همدوش با درس ، همقدم با درس تـزكـيـه لازم دارد. امـام جـمـعـه اى كـه بـراى مـردم مى خواهد هدايت كند مردم را، بايد تزكيه خودش را كند تا بتواند هدايت كند. دولتى كه بخواهد مردم را وادار به كار خوب بكند بايد تزكيه بكند خودش را. عارفى كه بخواهد مردم را به معارف الهيه دعوت كند تـا خـودش را تـزكيه نكند اين قدرت را ندارد. فيلسوفى كه بخواهد توحيد را به مردم بـيـامـوزد، تـا ايـن خـصـيـصـه شـيـطـانـى در او هـسـت ، ايـن عـمـل را نـمـى تـوانـد انجام بدهد، يعنى ، زبان ، زبان شيطان است و توحيد مى گويد و دل ، دل شـيـطان است كه توحيد را دريافت كرده است و قلب ، قلب شيطان است كه فقه را آمـوخـتـه و فـقه را تعليم مى كند. تا اين خصيصه هست ، تمام امور لنگ است در اشخاصى كـه بـخواهند خودشان را تهذيب كنند، يا اشخاصى كه بخواهند جامعه را تهذيب كنند. بر عـهـده كـى اسـت كـه جـامـعـه را تـهـذيـب كـنـد؟ بـر عهده علما، بر عهده دانشمندان ، بر عهده انـديـشـمـنـدان ، بـر عـهـده ائمـه جمعه ، بر عهده مدرسين ، بر عهده علماى بلاد. همه بايد بكنند، اما آن كه خودش را به اين زى درآورده و خودش را به صورت معلم ، استاد، مدرس ، فـقـيـه ، دانـشـمـنـد و امـثـال ايـنـهـا نـمـايـش مـى دهد، اين اگر بخواهد تهذيب كند جامعه را، اول از خـودش بـايـد شـروع كـنـد و بـعدا تكليف دارد كه جامعه خودش را تهذيب كند. اگر خـودش تـهـذيـب نشود، نمى تواند جامعه را تهذيب كند. كسى كه خودش فاسد است ، نمى تـوانـد كـلامـش را يك طورى ادا كند كه مردم صحيح بشوند، تاءثير ندارد. آن وقتى كلام تـاءثـيـر دارد كه از قلب مهذب و پاك بيرون بيايد، اگر چنانچه از قلب ناپاك بيرون بـيـايـد و از قـلب شـيطانى بيرون بيايد، به زبان شيطانى گفته بشود، اين تاءثير نـمـى تـوانـد بـكند در قلب اشخاص . و اگر چنانچه قلب ، قلب رحمانى شد، الهى شد، توجه به خدا كرد، از خدا همه چيز را خواست ، همه چيز را به دست او دانست ، او مى تواند كه مردم را تهذيب كند. و اين به عهده علماى بلاد است در هر جا هستند، انديشمندان بلاد است در هر جا هستند، مدرسين است ، خبرگان است ، هر جا هر كس هست . اين تكليف ، ابتدائا متوجه به اينهاست و همه مردم تكليف دارند، لكن اينها خودشان را در اين معرض قرار دادند. اگر بـخـواهـيـد جـامـعـه را تـهـذيـب كنيد كه اين جامعه ، يك جاى دنيا اگر اسمى از اسلام برد، مـخـالفـت بـا آن نـكـنـد بـايـد تـهـذيـب شـان كـنـيـد، بـايـد آشـنـايـشـان كـنـيـد بـه مسائل .
شـمـا خـير و شر را با مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان شده به خير توجه كنند
آقـايـانـى كـه از خـارج آمـدند و در ايران مدتى ماندند، اى كاش در اين جبهه ها مى رفتند، جـوان هـاى مـا را ديـدنـد و جـنـايـت هـايى كه بر اين امت اسلامى شده است ، مى ديدند. كاش رفـتـنـد در ايـن زنـدان هـا، زنـدانى ها را مى ديدند و مى رفتند زندانى هاى آن جا را هم مى ديـدنـد كـه قـضـيـه چـى اسـت . آن وقـت مـى رفـتـنـد بـه بـلاد خـودشـان و مـسـائل را آن طـورى كـه هـسـت ، ما هيچ توقع نداريم كه يك كلمه اى خلاف گفته بشود، ما توقعمان اين است كه اين آقايانى كه آمده اند اين جا اين طور نباشد كه يك اجتماعى باشد و يـك صحبت هايى باشد و يك قطعنامه هايى باشد و تمام شد و رفت . هر كس وقتى رفت سرجاى خودش ، مشغول كارهاى خودش بشود اگر ائمه جمعه اجتماع كردند در يك مركزى ، يـا ائمـه جـمـعه خارج را خواستند و اجتماع كردند، اين جور نباشد كه چند تا نطق باشد و چـنـد تـا صحبت باشد و حرف هاى خوب هم خيلى بزنند و قطعنامه هم بعد درست كنند و يك جايى را محكوم كنند و يك جايى را هدايت كنند و درش را ببندند و بروند منزلشان بنشينند. اين ، انسان را ناكام مى كند. بايد آن كسى كه بخواهد يك جامعه را تهذيب كند، يك ملت را تـهـذيـب كـنـد، يـك جـمـعـيـت كـوچـك را تـهـذيـب كـنـد، دنـبـال كـنـد مـسـائل را، وقـتـى كـه در اين جا يك اجتماعى شد براى انديشمندان ، يك اجتماعى شد براى مـهـمـانان ، اجتماعى شد براى ائمه محترم جمعه بلاد و ساير بلاد خارج ، اينها بعد نقشه ايـن را داشـتـه بـاشـنـد كـه وقـتـى رفـتيم به محل خودمان ، چه بكنيم ؟ اگر شما صد تا اعلاميه صادر كنيد و صد تا نطق بكنيد و صد تا محكوم بكنيد، بعدش دنبالش را نگيريد، ايـن تـمـام مـى شود. يك صحبتى كرديد، يك زحمتى كشيديد، نتيجه اى هم نبرديد. اما اگر بـنـا باشد كه هر كدام در هر محلى هستيد، دنبال كنيد مساءله را، مفاسدى را كه ديديد واقع شـده اسـت بگوييد به مردم ، مفاسدى را كه قدرت هاى بزرگ بر بشريت دارند مى كنند، بـگـويـيـد بـه مـردم ، مسائلى را كه انگل هاى قدرت هاى بزرگ دارند به مسلمين مى كنند، بـگوييد به مردم ، آنچه كه در ايران ديديد، از بد و خوب هر دو را بگوييد به مردم تا آنـهـا بيدار بشوند. ملت ايران همين طور نخوابيد شب و صبح پا شود، بيدار شده باشد. ملت ايران علمايش سال هاى طولانى زحمت كشيدند، در همان اختناق زحمت كشيدند، در همان كتك خـوردن هـا زحـمـت كـشـيـدند، در همان حبس ها كه رفتند زحمت كشيدند. زحمت كشيدند، به مردم گـفـتـنـد، جنايات را گفتند هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان آگاه شد و وقتى آگاه شد، البـتـه خـوب را مـى خـواهـنـد مـردم . مـردم وقـتـى فـطـرت اين است كه وقتى خيرى را ديد، بخواهد. شما خير و شر را به مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان بـشـوند و به خير توجه كنند. اين طور نباشد كه تشريف آورديد و صحبت كرديد و احسنت هم شنيديد و درش را ببنديد و برويد در ولايتتان بخوابيد. نه ! اين درست نمى شود، اين بدتر مى كند مطلب را، براى اين كه دشمن هاى شما مى فهمند كه خبرى نيست ، حرف است ، عـمـلى نـيـسـت ، صـحـبـت اسـت ، قـطـعـنـامـه اسـت نـه عـمـل . دنـبـال قـطـعـنـامـه عـمـل مـى خـواهـد هـمـان طـور كـه در ايـران بـود. در ايـران عـمـل كـردنـد، جـوان هـاى ما كشته دادند، فداكارى كردند و الان دارند مى كنند. شما برويد ببينيد اين سنگرها
را، بـبينيد مساجد است اين سنگرها. اين سنگرها مراكز عرفان است ، مراكز توحيد است و در اين مراكز كه شب آن طور مشغول هستند، روز هم اين طور فداكارى مى كنند. اين ، براى اين اسـت كـه روى ايـن جـمـعـيـت ، مـدت هـاى زيـاد چـنـديـن سـال بـيـسـت سال تقريبا كار شده است ، علماى بلاد كار كرده اند، فضلا كار كرده اند، اينها را بيدار كـرده مـتـحـول كـردند. اگر نبودند اينها، اين جوان هايى كه از دست ما گرفته بودند، از دسـت اسـلام گرفته بودند و در مراكز فحشا برده بودند آنها را، اگر نبود اين نهضتى كـه در ايـران شـد، ايـن نـهضت اسلامى و انقلاب اسلامى كه در ايران شد، خدا مى داند كه آنـهـا بـنا داشتند چه بكنند. و اين امرى كه در ايران هست ، همه جا هست ، ما در ايران شاهدش هـستيم ، شما هم در بلاد خودتان الان شاهدش هستيد، ببينيد كه الان از احكام اسلام آن جا چه خـبـر اسـت و ايـن جـا چى است ؟ اينهايى كه هميشه تكذيب از ايران ، و هر راديويى را شما باز كنيد از ايران تكذيب مى كند، از اختناق ايران ، از جنايات ايران ، از زندان هاى ايران ، از شكنجه ايران ، از كشتار بدون محاكمه ، از اينها صحبت مى كنند. خوب ! شما ببينيد در خارج تحقيق كنيد الان اين مطلب را، شما آمديد، درها باز است . براى تحقيق برويد، ببينيد. شـمـا كـوچه و بازار را داريد مى بينيد، در كوچه و بازار مردم را دارند با چه تهديد مى كـنـنـد و اذيت مى كنند؟ در نماز جمعه اى كه شما رفتيد، كسى ايستاده بود با تفنگ مردم را تهديد مى كرد كه برويد نماز جمعه ؟ خوب ! اينهاست كه به ما مى گويند. اگر شما در خـارج ايـران ، در بـلاد خـودتـان ، ديديد كه مفاسد زياد است ، بدانيد كه اينها از اين مى تـرسـنـد كـه آن جـا بـرگـردد حـال مـفـسـده بـه حـال مـصـلحـت ، بـه حال اسلام . اينها مى خواهند جلوى اين را بگيرند، يك سدى درست كنند، جلوى اين موجى كه پـيـدا شـده است بگيرند و نگذارند كه صداى ايران برسد به كشورهاى ديگر. و اين هم يـك اشـتـبـاهـى اسـت كه آنها مى كنند. هرچه اين بوق ها بلندتر بشود ايران قوى تر مى شود. هر چه اينها ايران را متهم كنند به اين كه فساد دارد مى كند، نمى دانم استبداد هست ! فـاشـيـستى است (امثال اين عبارات ) و هر ترورى در عالم واقع مى شود دست ايران در كار اسـت ! ايـنها تقويت مى كند ايران را. وقتى ملت ها ديدند كه آمريكا دور قصر خودش و دور كـاخ سـفـيـد، سـد ايـجـاد مـى كند كه مبادا از ايران بروند آن جا را منفجر كنند، مردم قدرت ايـران را مـى فـهـمـند، مى فهمند كه اسلام همچو قدرتى دارد. يك دروغى آنها گويند به خـيـال ايـن كـه مـا را تـضـعـيـف كـنـنـد، آنـهـا دروغ مـى گـويـنـد. ايـران مـخالف با همه اين مسائل است . ايران حجت دارد، دليل دارد. ما با قرآن داريم پيش مى رويم . با نهج البلاغه داريـم پيش مى رويم . ما محتاج نيستيم به اين كه ترور كنيم ، آنهايى كه مخالف ما هستند الان دارنـد تـرور مـى كـنـنـد، الان هـم در ايران مشغولند، منتها نمى توانند فرض كنيد يك بقالى را مى زنند. خوب ! اين ترور كور.
قتال هم رحمت است براى اين كه مى خواهد آدم درست كند
ايـنـهـايـى كـه مخالف با ترور هستند، مركز ترور هستند. آمريكايى كه اين قدر از انسان دوستى صحبت مى كند و رئيس جمهورش آن طور از انسان دوستى ، انسان دوست است آمريكا! آمـريـكايى كه دنيا را به آتش كشيده است ، آمريكايى كه بشر را دارد به فنا مى رساند اينها انسان دوست اند؟ و اسلام اين
طـور نـيـسـت ؟! و ايـران اسـلامـى ايـن طـور نـيست ؟ برادران ! وقتى كه مى رويد بيرون ، مـسـائل را بگوييد. ننشينيد ديگر در خانه تا اين كه آنها براى شما هجوم كنند، شما هجمه كـنـيـد آنـهـا عقب مى نشينند. شما ننشينيد در خانه و هى ترس اين كه مبادا چه بشود. خوب ! همين چيزى بود كه در ايران بود و قدرت ايران از اكثر اين بلادى كه هستند زيادتر بود، لكـن ايـران عـلمـايـش رويـش كـار كـردنـد، مردم را بيدار كردند، به مردم مصلحت را گفتند، اسـلام را گفتند به مردم ، مردم هم اسلام را به ذات مى خواهند، مسلمانند. شما اسلام را به مـردم بـگـوييد، شما احكام اسلام را نرويد سراغ احكام فقط نماز و روزه ، آنها را هم بايد بگوييد، اما احكام اسلام كه منحصر در اين نيست . شما سوره برائت را براى مردم چرا نمى خـوانـيـد؟ و شـمـا آيـات قـتـال را چـرا نـمـى خـوانـيـد؟ هـى آيـات رحـمـت را مـى خـوانـيد! آن قتال هم رحمت است براى اين كه مى خواهد آدم درست كند. آدم گاهى درست نمى شود مگر اين كـه مـرض گـاهـى صـحـيح نمى شود، الا بالكى ، بايد ببرند، داغ كنند تا درست شود. جامعه ، بايد آنهايى كه فاسد هستند، از آن بيرون ريخته بشوند. جنبه رحمت است همه اش . مـنـتـهـا آقـايـان ، بعضى هاخيال مى كنند كه همان رحمت اين است كه به آن مهلت بدهند تا بـكـشـد آدم ها را. اين رحمت است ؟ از حبس ها بيرونشان كنيد تا بريزند مردم را بكشند، اين رحـمـت اسـت ؟ شما روى قرآن عمل كنيد. قرآن با اشخاصى كه مسلمند و معتقدند و ايمان به خـدا دارنـد، بـه بـرادرى رفـتار مى كند. با اشخاصى كه بر خلاف اين هستند آنها را مى گويد بكشيد، بزنيد، حبس ‍ كنيد، اشداء على الكفار. شما همان طرفش را گرفتيد، زمين هم مـى خـوريـد. مـا، اگـر بـنـا بـاشـد اسـلام را بـه يـك طـرفـش قبول داشته باشيم ، همين جنبه به اصطلاح شما رحمت ، من همه جنبه هايش را رحمت مى دانم ، امـا آنـى كـه شـمـا خـيـال مى كنيد كه آن جنبه اش رحمت است كه دزدها را بيرونشان كنيم ، مـفـسدها را بيرون كنيم ، آدمكش ها را بيرون كنيم ، دست برداريد از اين طور رحمت هايى كه شما توهم مى كنيد. اينها رحمت نيست ، اينها مخالف خداست ، مخالفت با خداست . شما آقايان ، بايد بگوييد مسائل را، براى در بلاد خودتان كه رفتيد، مسائلى كه خدا فرموده است ، بـگـويـيد. اشداء على الكفار رحماء بينهم ، اين را بايد به مردم حالى كنيد كه معنى اش ‍ چـى اسـت . مـا بـايـد چـه بـكـنيم با آنها؟ آنهايى كه هجمه كردند به همه بلاد اسلامى و دارند همه چيز بلاد اسلامى را از بين مى برند. از آن ور آخوندهاى درباريشان تبليغ مى كنند و افساد مى كنند و بر ضد اسلام حرف ها مى زنند، تفرقه مى اندازند بين مسلمين ، از آن طـرف هـم ، آنـهـا به جان مردم افتاده اند و همه چيزشان را دارند مى برند. و ما هم كنار بنشينيم ، تماشا كنيم ، ما تماشاچى هستيم ! ما چه كارى به اين كارها داريم ! ما مى رويم نمازمان را مى خوانيم و روزه مان را مى گيريم و تمام شد! تكليف همين است ؟! اميرالمؤ منين هـمـيـن بـود؟ سـيـدالشـهـدا، اگـر اين فكر را مى كرد كه نمى رفت به كربلا با يك عدد معدودى . اين فكر را نمى كرد، اين فكر غلط ما، در ذهن او نبود. اميرالمومنين ، اگر بنا بود كـه خـيـر، هـى مـسـامـحـه كـنـد خـوب ، ايـن خـلاف كرد، چه شمشير نمى كشيد هفتصد نفر را يكدفعه بكشد، تا آخر آن اشخاصى كه قيام كرده بودند به ضدش ، تا آخر ضد اسلام بـود ديـگـر، تـا آخـرشـان را كشت و چند نفر ديگر فرار كردند، بعد هم آمدند آن فساد را كردند، فرارى هايشان آن فساد را كردند. شما بدانيد كه از
حـبـس هـاى مـا هـمـيـن اشـخـاصـى هـسـتـنـد كه مفسدند. ما اشخاصى كه مفسد نيستند، يك آن هم مـيـل نـداريـم بـاشـنـد. اگـر از اينها هر چه بيرون برود هر يكشان بيرون بروند آدم مى كـشـنـد، آدم نـشده اند اينها. ما تا كى بايد خواب باشيم ؟ ما تا كى ساده انديش باشيم ؟ شما آقايان چرا ساده انديشى مى كنيد؟ در بلاد خودتان كه مى رويد، بگوييد به مردم ، بـگـويـيد به دنيا، كه با دنيا دارند چه مى كنند اين قدرتمندها، اينها با ضعفا دارند چه مـى كـنند. اينها، اتيوپى كه آن همه بيچاره ها دارند رنج مى برند، ميرند از گرسنگى ، گـنـدم هـايـشـان را مـى ريـزند در دريا خرج سلاح مى كنند كه همه عالم را از بين ببرند. ايـنـهـا انـسـانـدوسـتـنـد! ايـنـهـا بـا ايـن صـورت انـسـان دوسـتـى مـى خـواهـنـد هـمـه مـا را پايمال كنند، اينها با اين مجامع حقوق بشر مى خواهند حقوق بشر را از بين ببرند.
منطق انبياء اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بين خودشان رحيم باشند
مـن امـيـدوارم كـه خـداونـد بـه مـا مرحمت كند و ما را بيدار كند. ما را بر احكام اسلام به همه جـوامـعـش ، بـه هـمـه مـطـالبـش ، بـه هـمـه اطـرافـش ‍ بـيـدار كـنـد و مـتـوجـه كـنـد. خـيـال نـكنيد كه اسلام فقط اين تكه است ، نماز و روزه است فقط، نيست اين طور! اگر اين طـور بـود پـيـغـمـبـر هـم مـى نـشـسـت تـوى مـسـجـدش و نـمـاز مـى خـوانـد، چـرا از اول عـمـرش تـا آخـر زحـمـت كـشـيـد، جـنـگ كـرد، زد و خـورد كـرد، شكست خورد، شكست داد تا مـسـائل را آن قـدرى كـه تـوانـسـت عمل كرد. اميرالمؤ منين هم همين طور، ديگران هم همين طور، صـلحـا هـم همين طورند، اشخاص بيدار اين طورند. اين طور نيست كه بنشينند توى مسجد و كـار بـه ايـن كـارهـا نـداشته باشند. بنشينند توى خانه هايشان و كار به كسى نداشته بـاشـنـد. بـى طـرف بـاشـند. كارى ما به اين كارها نداريم ! اگر اين منطق انبيا بود كه فرعون نمى رفت سراغ موسى ، موسى نمى رفت سراغ فرعون . اگر منطق انبيا اين بود كه ابراهيم نمى رفت هجمه كند بر آنها، پيغمبر اين كار را نمى كرد. منطق انبيا اين نيست . مـنـطـق انـبـيـا ايـن اسـت كه اشداء بايد باشند بر كفار و بر كسانى كه بر ضد بشريت هـسـتـنـد، بـيـن خـودشـان هم رحيم باشند. و آن شدت هم رحمت است بر آنها. خداوند همه ما را بـيـدار كـنـد و بـه هـمه شما انشاء الله سلامتى و نصرت عنايت كند. اين بشر مظلوم را از گـرفـتـارى هـايـى كـه از دست اين قدرت هاى بزرگ دارند مى كشند، نجات بدهد و دين و دنياى همه ما را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 18/11/63
پيام امام خمينى در تجليل از شهداى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
درود و رحـمـت خـداونـد مـتـعـال بر شهداى ارجمند و جانبازان عزيز، اين مهاجران الى الله و رسوله كه بالاترين سرمايه اى كه خداوند به آنها امانت داده در راه پر ارزش والاترين ايـده در طـبـق اخـلاص گـذاشته و تقديم محضر مقدسش كردند و ارزشمندترين نظام را تا سـرحـد جـان و توان پاسدارى كردند و دشمنان خدا را از ميهن اسلامى بيرون راندند. كدام هجرت به سوى خدا و رسول بالاتر و والاتر از اين هجرت و كدام فداكارى ارزشمندتر از ايـن فـداكـارى و جـانبازى است . و چه كسى و چه شخصيت مى تواند ارزش اين سرمايه آمـيـخـتـه بـا مـعـنـويـت و اخلاص را ارزيابى كند و عوض و اجر دهد، جز صاحب اصلى آن و مـشـترى والاى آن كه فرموده : فقد وقع اجره على الله اى شهداى بزرگ واى شهداى زنده عـزيـز! اگـر نـبـود مـجاهدات شما و برادران و خواهران بزرگوار شما در جبهه ها و پشت جـبهه ها كه با اخلاص خاص خود عنايات خاص خداوند قادر را جلب نموديد، كدام قدرت و كدام ابزار جنگى توانست جمهورى اسلامى و كشور عزيز شما را از اين درياى مواج متلاطم كه شرق و غرب و وابستگان به آنان دست به دست هم و بازو به بازوى يكديگر داده و در پـى غـرق آن كـوشيدند و مى كوشند، نجات دهد. اين كوردلان از خدا بى خبر و عارى از معنويات نمى دانستند كه اين كشتى نوح است كه خدايش كشتيبان و پشتيبان است . اينان با ابـزار و سـاز و بـرگ مـادى بـه جـنـگ ايمان و معنويت و كشور صاحب الزمان ارواحنالمقدمه الفـداء آمـده انـد و اكـنـون نـيـز پـس از سـال هـا تجربه به خود نيامده اند و به حركات مذبوحانه ادامه مى دهند، ولى چه باك از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتيبان . خداوندا! مـا هـيـچيم ، هيچ و هر چه هست از تو و به سوى توست ، ما به قدرت مطلق تو اميدواريم و از تو استمداد مى كنيم ، اگر تو با مايى شكست و پيروزى را به پشيزى نمى شناسيم . تـو خـود يـار اين ملت و اين جوانان مخلص باش و رحمت خود را بر اين شهيدان جاويد نثار فـرمـا. و جـانبازان ، اين شهيدان زنده را شفا و اخلاص و اجر عنايت نما و به بازماندگان آنـان و خـانـدان و پـرسـتـاران ايـنان صبر و جزاى خير مرحمت فرما و اسرا و مفقودين ما را صحت و استقامت و نجات بده و رزمندگان عظيم الشان ، اين پشتوانه هاى جمهورى اسلامى را پـيـروزى و قـدرت و شـجـاعـت بـيـشـتـر لطف فرما و به ملت شريف ايران هرچه بيشتر اسـتـقـامـت و مـقـاومـت و صبر و بردبارى در راه پيشبرد مقاصد اسلام عنايت فرما و بين ملت اسلامى توحيد كلمه ايجاد فرما و دولت هاى اسلامى را از خواب گران بيدارنما و عظمت
اسـلام را بـه اوج خـود بـرسـان و دسـت سـتـمـكـاران و مـفسدان و ماجراجويان را از اسلام و جـمـهـورى اسـلامى ايران قطع فرما و طمع طمعكاران را به ناكامى برسان و كيد آنان را بـه خـودشـان بـرگـردان و صـلوات بـى پايان خود را به انبياء معظم بويژه اشرف و خاتم آنان صلى الله عليه و اله و عليهم نثار فرما و درود بى پايان به ائمه معصومين سـيـما خاتمهم و غائبهم بقيه الله عليهم السلام بفرست و ما را از شر شيطان و نفس اماره نجات مرحمت فرما.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 22/11/63
پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
و لاحول و لاقوه الابالله العلى العظيم
بـا حـول و قـوه خـداونـد مـتـعـال و عـنـايـات و رحـمـت خـاصـش كـه از اول انـقـلاب شـامـل حـال ايـن مـلت شـجـاع انـقـلابـى و در عـيـن حال مظلوم در طول تاريخ بوده و اميد است با ادعيه خاصه ولى الله اعظم ارواحنافداه اين نـعـمـت بـزرگ مـسـتـدام بـاشـد، يـك سـال ديـگـر از انـقـلاب مـتـكـى به خداوند تعالى با سـرافـرازى و بـلنـد قـامـتـى گـذشـت و بـيست و دوم بهمن 63، يوم الله ، با همه نشيب و فـرازهـا فـرا رسـيـد و تـوطـئه هـاى روزافـزون جـهـانـخـواران و انـگـل هـاى مـتـكـى بـه آنـان كـه در ايـن سال به اوج خود رسيد و هر يك براى سركوب و انزواى يك رژيم كافى بود، با دست تواناى خداوند قادر يكى پس از ديگرى خنثى شد و بحمدالله تعالى اين مولود نوپاى ابراهيمى محمدى صلى الله عليهما و آلهما به رشد و قـدرت و شـهـرت خـود ادامـه داده به پيش مى رود و انعكاس جهانى آن ملت هاى دربند را در سـراسـر جـهـان بـه خـود آورده و مـظلومان را بر ستمگران شورانده است و اميد است آفتاب درخـشـان اسـلام بـر جـهـانيان نور افشاند و مقدمات ظهور منجى بشريت را فراهم آورد و ما ذلك على الله بعزيز.
در طـول ايـن مـدت از ابـعـاد مـخـتلفه براى شكستن روحيه مقاوم ملت و قواى مسلحه ايران و تـقويت روحيه نظام نيمه جان عفلقى فعاليت هاى گسترده اى از سوى قدرت هاى شيطانى مـسـتـقـيـمـا و بـه وسـيـله عـمـال فـاسـد سـر سـپـرده و يـا جاهل بى اراده آنان در جريان بود و اكنون نيز به قوت خود باقى است بلكه روزافزون اسـت . ايـنان از هيچ وسيله اى گرچه مفتضح و واضح الفساد دريغ نكردند، از ترور كور اشـخـاص بـى گـنـاه كـوچـه و بـازار تـا انـفـجـارهـاى مـنـجـر بـه قـتـل خـردسـالان و كـهـنـسـالان ، از دزدى مـنـازل و مـغـازه هـا تـا ربودن هواپيماها و زجر يا قـتـل اشـخـاص و مـسـافـران عـادى ، بـا آنـكـه چـنـديـن سـال است تجربه كرده اند كه هيچ يك از اينها در اراده ملت بزرگ ايران كه براى احياء احـكـام اسـلام عـزيـز و خـداى بـزرگ بـپـا خاسته تاءثيرى ندارد و بحمدالله تعالى هر سـال بـر قـوت اراده و قـدرت نظامى و انسجام قشرهاى مختلف افزوده مى شود و در ضعف روحـى و بـدبـخـتـى و دريـوزگى مخالفان بويژه صداميان افزوده مى شود، در رسانه گروهى شان در سراسر جهان از هيچ افترا و تهمت و دروغ سازى ابا ندارند. آنان كه با خيال خام خود به هواى قادسيه افتاده بودند و آلت دست قدرت هاى شيطانى شده و خود را در سراشيبى هلاكت و فلاكت قرار دادند، امروز از خوف و هراس قدرت اسلام و قواى مسلح
متكى به خداى تبارك و تعالى خواب از چشمانشان و قرار از روحشان رخت بربسته است و بـراى ادامـه چـنـد روز تـبـهـكـارى و خـيـانت به هر درى مى زنند و به هر حشيشى متشبث مى شوند. جهانخواران كه با نام پرزرق و برق و شعارهاى طرفدارى از حقوق بشر و صلح دوسـتـى و آرامـش جـهـان و طرفدارى از توده هاى كارگر و كشاورز به جان جهانيان مظلوم افـتاده و فساد و ترور و قتل و غارت را در صحنه گيتى روزافزون مى كنند و از بيدارى مـظـلومـان و سـتـمـديـدگـان جـهـان در طـول تـاريـخ خطر را از نزديك مى بينند، به فكر اغـفال آنان افتاده اند و رفت و آمدها براى برچيدن سلاح هاى مخرب كه جهان را تهديد مى كـنـد جـز شـعـارى بـيـش نـتـوان بـود. كدام عاقل است كه باور كند كه اينان از اين گونه مسائل صرف نظر نمايند و به حال بشريت رحم كنند!
بـعـيـد نـيـسـت كـه آمـريـكـا از ايـن مـلاقـات هـا و مـذاكـره هـا دو مـقـصـود داشته باشد: يكى اغـفـال جـهـانـيـان و جـلب نـظـر آنـان و بـه خـامـوشـى كـشـانـدن شـعـله هـايـى كـه در دل مـظـلومـان جهان بر ضد منافع نامشروع اين ابرمتجاوز افروخته شده و روبه افزايش اسـت و ديـگـر اغفال شوروى و همدستان و همداستانانش تا برترى اتمى خود را حفظ كند. بـايـد مـظـلومـان جـهـان بـيـدار و هـشـيـار بـاشـنـد و از ايـن تـوطـئه هـا و حـيـله هـا گـول نـخـورنـد و بـه فـعـاليـت خـود در راه رسـيـدن بـه آزادى و خروج از قيد و بندهاى اسـتـعـمـارى و اسـتـثـمـارى ادامـه دهند و بدانند كه اينان با شعار طرفدارى از حقوق بشر بزرگترين پايمال كنندگان حقوق انسان ها هستند و در رسيدن به اهداف ظالمانه خود هيچ گـاه غـفـلت نـمـى كـنند و از هيچ جنايتى دريغ ندارند. امروز كه نسيم بيدارى در سراسر جـهان وزيدن گرفته و توطئه هاى فريباگر ستمكاران تا حدودى فاش ‍ شده است ، وقت آن است كه دلسوختگان واقعى مظلومان از هر قوم و قبيله و در هر مرز و بوم با قلم و بيان و انديشه و فكر از جنايات ستمگران در طول تاريخ سياه آنان پرده بردارند و پرونده هـاى تـجـاوز آنـان را بـه سـاكـنـين اين سياره ارائه دهند. و علما و دانشمندان سراسر جهان بـويـژه عـلمـا و مـتـفـكران اسلام بزرگ يكدل و يك جهت در راه نجات بشريت از تحت سلطه ظـالمـانـه ايـن اقـليـت حـيـله بـاز و تـوطـئه گـر كـه بـا دسـيـسـه هـا و جـنـجـال هـا سـلطـه ظـالمانه خود را بر جهانيان گسترده اند بپا خيزند و با بيان و قلم و عـمـل خـود خـوف و هراس ‍ كاذبى را كه بر مظلومان سايه افكنده است بزدايند و اين كتاب هـايى را كه اخيرا با دست استعمار كه از آستين كثيف اين بردگان شيطان منتشر شده و دامن بـه اخـتـلاف بـيـن طـوايـف مـسـلمـيـن مـى زنـنـد نـابود كند و ريشه خلاف كه سرچشمه همه گـرفـتـارى مـظـلومـان و مـسـلمـانـان اسـت را بـركـنـد و يـكـدل و يـكـسـو بـر ايـن رسـانـه هاى گروهى كه در بيشتر ساعات شب و روز به فتنه انـگـيـزى و نفاق افكنى و دروغ پردازى و شايعه سازى عمر خود را مى گذرانند پرخاش كـنـنـد و بـر سـرچـشـمه تروريزم كه از كاخ سفيد مى جوشد بشورند. چرا كه با ريشه يـابى معلوم مى شود اساس آنچه كه تفنگداران و سربازان آمريكا را در بيروت و ديگر جـاهـا بـا انـفـجـارهاى مهيب به هلاكت رسانده ورساند، همان كاخ ‌هاى ستم بويژه كاخ سفيد اسـت . ايـنـان تـوقـع دارند كه دست هاى ستم خود را از مراكز قدرت در سراسر جهان بر سـرنـوشـت بـشـريـت بـكـوبـنـد و مـظـلومـان سـتـمـديـده دست آنها را بفشارند و از آنها با پـايـكـوبـى و دسـت افـشـانـى اسـتـقـبـال كـنـنـد! ايـن انـفـجـارهـا و از ايـن قبيل مسائل از توده هاى مظلوم جهان ، عكس العمل
سـتـم هـا و تـجـاوزهاى طاقت فرساى شماست و اجتناب ناپذير است ، مگر آنكه در كارهاى ظـالمـانه خود تجديدنظر كنند. ايران در هيچ يك از اين انفجارها دخالت نداشته است و مسؤ ولين جمهورى اسلامى اين مطلب را بارها تذكر داده اند.
اكنون تذكراتى ولو تكرارى مى دهم فان الذكرى تنفع المؤ منين .
1 !!! امروز جنگ اصلى ترين مساءله كشور است . ملت عزيز بايد توجه داشته باشد كه در كـشـورى زنـدگى مى كند كه بيش از چهار سال است كه در جنگ بسر مى برد و شهداى بـزرگ تـقـديـم اسـلام و انـقـلاب نـمـوده اسـت و اكـثـر نـارسـايـى هـا بـه مـنـاسـبـت تـحـمـيـل جـنـگ از طـرف ابـرقـدرت هـا بـر مـاسـت . امـروز اسـلام در مقابل تمامى كفر است و با كوچكترين درنگ در اين امر حياتى چنان ضربه اى خواهيم خورد كـه جـبـرانش به اين زودى ها ميسر نمى شود. بايد شور و شوق دفاع از ميهن اسلامى و و اسـلام را در تـمـامـى قـلب هـا زنـده نـگـه داشت . امروز قواى محترم مسلح كه حافظ حدود و ثـغـور كـشور و حافظ نظم در داخل ، از شهرها و روستاها گرفته تا راه هاى مواصلاتى بـيـن آنـهـا و از دفـاع از كـشـور در جـبـهه ها تا دفاع از مظلومان و بالاخره قواى نظامى و انتظامى و مردمى كه تشكر و قدردانى از آنان در قدرت قلم قاصر نيست ، وظيفه هاى مهم و مـشـكـلى دارد و بـحـمـدالله تـعـالى بـا تـحولى كه با عنايات خاصه حق تعالى و دعاى صـالحـان بـويـژه عـبـدصـالح روحـى فـداه كـه بـراى قـاطبه ملت بويژه جوانان عزيز حـاصـل شـده ، امـيـد واثـق اسـت كـه كشور اسلامى را از آسيب متجاوزان قدرتمند و منحرفان سـرسـپـرده نـگـهـدارى و پـاسـدارى نـمايند. عزيزانى كه در جبهه ها در دفاع از اسلام و كشور اسلامى سر از پا نمى شناسند و جهات معنوى و عرفانى آنان را و عمق ارزش آن را جـز خـداى تـعـالى كـسـى نـمـى دانـد و راهـى بـراى امـثـال نـويـسـنـده بـر آن نيست ، بايد هر چه بيشتر به نصرت حق تعالى اعتماد كنند، كه قدرت هاى امكانى در مقابل نصرالهى ناچيز است . عزيزان من ! شما پيروز و منصوريد چه در راه حـق تـعـالى بـه نـصـرت ظـاهـرى بـرسـيـد و چـه شـهـيـد و مـعـلول و اسـيـر شـويـد. حـق تعالى با شماست و دست تواناى بقيه الله كه يد الله است دسـتـگـيـر شـمـا. آن كـس كـه براى خدا و عزت اسلام و نجات محرومان قيام كند چه باك از حوادث دهر دارد. شما پيروان رسول الله هستيد كه در راه دين خدا چه رنج هاى طاقت فرسا كـشـيـده وچـه زحـمت ها متحمل گرديده اند، در مكه با آنهمه فشارها و تهمت ها و اهانت ها و در مـديـنـه بـا آنـهـمـه جـنـگ ها و دفاع هاى خردكننده ، ولى آن حضرت و ياران وفادارش چون كـوهـى اسـتـوار ايـسـتـاده و بـراى اسـلام و مسلمانان خدمت مى كردند و شيعه اميرالمؤ منين و فـرزنـدان آن بـزرگـوار هـسـتـيـد كـه در راه خـداونـد هـر رنـج و تـعـبـى را اسـتـقبال كردند. برادران عزيزم ! از ياوه گويى هاو تهمت ها و برچسب هاى دشمنان خدا و اسـلام و مـيـهـن اسـلامـى نـهـراسـيـد كـه هـرچـه حـجـم دروغ پـردازى هـا كـه از عـقـده هـاى دل و رنـج هـاى شـكـسـت سـيـاسـى و نـظـامـى بـرمـى خـيـزد افـزون بـاشـد، دليـل عـجـز و ياءس آنهاست كه بايد بر حجم سكونت خاطر و طمانينه قلب و فعاليت هاى شـمـا افـزوده شـود. آنـان كـه بـه خـيـال خـود بـراى ايـران دل سـوزانـنـد و بـه ادعـاى واهـى بـراى ملت ايران غمناكند، ايرانى راخواهند كه مستشاران آمـريـكـا گردانندگان آن باشند، ايران وابسته و دلبسته به اجنبى را مى خواهند، ايران زمان پهلوى را كه غرق فساد اخلاقى و بر باد ده شرف
انـسـانـى بود را مى خواهند، ايرانى را كه سرپرستش مظلومان را غارت كند و جيب آنان را پركند و سرمايه هايش در خدمت طبقات مرفه و بالانشين باشد و مستمندان و كوخ ‌نشينان در فقر و محروميت بسوزند و هيچ كس به فكر آنان نباشد و بالاخره ايرانى را مى خواهند كه به اصطلاح شخص اولش در مقابل رئيس جمهور آمريكا چون دريوزگان گردن كج كند تا مظلومان را پايمال كند. آن روز ايران را مستقل و زنده مى دانند و امروز كه به بركت اسلام جـوانـان و كـودكـان و پـيـران و خـردسـالان از هـر طـبـقـه بـيـدار و مـتـحـول شـدنـد و همه قيد و بندهاى استعمارى و استثمارى را بريدند و با مشت گره كرده آمـريـكـا و اذنـاب او را از كـشـور رانـدنـد، ايـران را مرده و وابسته دانند. و شما ملت عظيم الشـاءن هـسـتـيـد كـه بـايـد چـون كـوه سـر بـه فـلك كـشـيـده در مـقـابـل هـمـه مشكلات بايستيد و خداوند تعالى با شماست . اينك به تمام متصديان امور و دسـت انـدركـاران كـشور هشدار مى دهم كه قدر اين جوانان حزب اللهى را بدانيد و از آنان قـدردانـى كـنـيـد و آنـان را تـشويق نماييد و در آغوش محبت خود حفظ كنيد. اينان بودند كه ايـران را نـجـات دادنـد و از ايـن پس همين ها هستند كه انقلاب را پاسدارى مى كنند و همين ها هـسـتـنـد كـه بـا هـزيـنه اى كم در ظرف مدت كوتاهى با روشن بينى خاص خويش كارهاى تـعـجـب آورى نـمودند كه گمان نمى شد در ايران بتوان انجام داد. اين مغزهاى متعهد بايد تـشـويـق شـونـد تـا شكوفا گردند. مسوولين ، صاحبان اصلى انقلاب را با بهانه هاى بـى اسـاس پس نزنند تا به جاى آنان كسانى را كه وارثان رژيم گذشته و وابستگان فـكـرى بـه آنـان هـسـتـنـد جـايـگـزيـن كـنـنـد. البـتـه بـايـد از مـتـخـصـصـان مـتـعـهد و يا لااقـل غـير معاند استفاده شود، لكن نه به قيمت كنار گذاشتن صاحبان اصلى انقلاب . چشم هـاو گـوش هـارا باز كنيد كه دشمنان ، حيله بازان كاركشته هستند و ممكن است از ساده دلى شـما استفاده كنند و مراكز حساس را كم كم به دست گيرند و انقلاب را به سوى غرب يا شـرق بـغـلتـانـنـد. خـداوند همه مسلمانان را از شر مخالفان اسلام و غارتگران كشورهاى اسلامى حفظ بفرمايد.
2 !!! پـس از جـنـگ ، از مـدارس عـلمـى و دانشگاه ها كه در حقيقت قلب تپنده و نبض زننده ملت هـستند شروع كنيم . مى دانيم كه اين دو مركز كه در حقيقت دو شاخه اند از يك شجره طيبه و دو بازو از يك مقام انسان روحانى كه اگر به صلاح گرايند و تعهد روحانى خود را حفظ كـنـنـد و دسـت در دسـت هـم در صـف واحـد و در خـدمـت بـه حـق و خـلق قـيـام كـنـنـد، ملت را به كـمـال خـود در دو بـعـد مـعـنـوى و مـادى مـى رسـانـنـد و آزادى و اسـتـقـلال را در كـشـور حـفـظ مـى كـنـنـد و چـون سدى محكم و صفى و بنيانى مرصوص در مـقـابـل تـهـاجـم اجـانـب و نـفـوذ فـسـاد ايـستاده و ملت و كشور را با قامتى راست و پرچمى افـراشـتـه بـه سـوى تـرقى و تعالى سوق مى دهند و خداى نخواسته اگر در هر يك از وظـايف الهى و ملى خود انحراف پيدا كنند به سر ملت آن مى آورند كه دانشگاه وابسته در رژيـم وابـسـتـه آورد، كـه اكنون نيز كشور و ملت اسلامى ما را از گرفتارى هاى آن خارج نـشـده و شـك نيست كه گرفتارى امروز ما در بعد اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى بلكه در جـنـگ تـحـميلى و شرارت وابستگان به دو قطب سله جو از آثار شوم دانشگاه هاى مبتلا به غرب و شرق زدگان ضد اسلامى و ضد ملى است .
هـجـوم مـغـولانـه رضا خان به حوزه هاى اسلامى و شعاير مذهبى كه اشخاصى كه آن روز سياه را

next page

fehrest page

back page