صحيفه نور جلد ۱۸

امام خميني رحمه الله عليه

- ۲ -


بـايد ما بيدار باشيم و از اين فريب ها بازى نخوريم ، نه از فريب رئيس جمهور آمريكا و نه از فريب اينها. آن هم همين حرف را مى زند كه ما مى خواهيم كه ملت هاى در بند را آزاد كـنـيـم و از مـلت ها هم مى خواهد كه با او همراهى كنند. من نمى دانم ملت ايران با او همراهى كـنـد كـه از بـندهاى آنها آزاد بشوند، عراق چيز بكند، لبنان بكند، فلسطين بكند، و همه جـائى كـه شـمـا دسـت داريـد و هـمـه جـائى كـه شـمـا داريد فساد مى كنيد و همه را در بند كـشـيـديـد. از آن ور شـوروى نـشـسـتـه اسـت آن هـم نـظـيـر ايـن مسائل را مى گويد، ما براى صلح هست كه خودمان را مجهز مى كنيم . آن يكى هم مى گويد ما براى صلح هست . البته به يك معنا صحيح است براى اينكه هر يك از اينها چشمش را هم بـگـذارد ديـگـرى او را مـى بـلعـد، امـا نـبـايـد ديـگـر مـردم ديـگـرى ، مـلت هاى ديگرى را اغـفـال كـنـنـد و نـبـايـد مـا از ايـن حـرف هـا و فـريـب هـا اغفال بشويم .
ما امروز هم در راس تمام مسائل مان جنگ است
ما امروز هم در راس تمام مسائل مان جنگ است ، اگر يك روز غفلت
بـكـنـيـم حمله خواهد كرد بر ما و همه چيز ما را از بين خواهد برد. ما تا همان مسائلى كه در اول جـنـگ گـفـتيم ، تا آن مسائل تحقق پيدا نكند، ما در دفاع خودمان سر جاى خودمان ايستاده ايـم . اگر چنانچه ما از اين مسائل غفلت كنيم يا اينكه بعض از منحرفين و منافقين بين مردم بـيـفـتـنـد و بـگـويـنـد كـه خـوب جـنـگ ، او مـى گـويـد جـنـگ را تـمـام كـنـيـم ، شـمـا هـم قبول كنيد و بخواهند مردم را سست بكنند بدانيد كه اسلام در خطر كفر است . اگر چنانچه امـروز مـا يـك كـلمـه عـقب نشينى كنيم ، اگر ملت ما يك قدم سستى به خودش راه بدهد و عقب نشينى كند، نواميسش ، اموالش ، جان هاى جوان هايش همه اش به باد خواهند رفت .
بايد با قدرت به پيش برويم و با قدرت با همه كسانى كه به ما مى خواهند تجاوز و تـعـدى كنند مبارزه كنيم و زندگى آبرومند نداشتن و زندگى زير بار بودن هزار مرتبه از اينكه انسان بميرد، مردن بر او شرف دارد.
مـن بـه مـلت ايـران عـرض مـى كـنـم ، بـه همه ، به همه قشرها، به قواى مسلح ، به همه قـشـرهاى قواى مسلح ، به همه قشرهاى قواى مسلح عرض مى كنم كه مصمم باشيد و مجهز بـاشـيـد و هـر روز قـوى تر كنيد خودتان را و ملت هم هر روز براى پشتيبانى ، دفاع از اسـلام بـيـشتر مصمم بشود و براى جنگ بيشتر مهيا شود كه دفاع از اسلام است ، دفاع از نـوامـيـس مـسـلمين است ، دفاع از قرآن كريم است ، دفاع از ملت ايران است و ملت هاى ديگر است و ما بايد با قدرت بايستيم و هيچ عقب نشينى نكنيم .
در ماه مبارك رمضان اسلام را بيمه كنيد
و مـن امـيدوارم كه همه آقايان در اين ماه مبارك همت شان را صرف كنند به اينكه مردم را مهيا نـگـه دارنـد و مردم را مجهز نگه دارند و اسلام را با دست مردم نگه داريد و خودتان هم در مـسـاجـد، در مـنـابـر مـردم را دعـوت بـه صـلاح بـكـنـيـد و دعـوت بـه ايـنـكـه دنـبـال مسائل باشند و بگوييد به آنها كه (فاستقم كما امرت و من تاب معك ) آنى كه پـيـغـمبر را نگران كرده است . الان بدانيد كه اولياء خدا توجه دارند و نگرانند از اينكه خـداى نخواسته اين ملت ما از اين راهى كه رفته است يك وقت خداى نخواسته سستى كند. و بحمدالله تاكنون همه باهم بوديد و منسجم بوديد و همه روحانيون با هم ، با ديگران ، مـردم بـا هـم ، بـا روحانيون منسجم بودند و اميدوارم كه از اين به بعد هم منسجم باشند و منسجم تر.
و يـك كلمه اى كه اين نصيحتى است به اينهائى كه در روضه خوانى ها، در !!! عرض مى كـنـم !!! مـجـالسـى كـه دارنـد، در تـكيه ها، در اينطور چيزهايى كه دارند، كه توجه به ضـعـفـاى مـردم بـكـنـنـد. در بـيـن مـردم مـريـض هـسـت ، در بين مردم ضعيف هست ، در بين مردم اشخاصى هستند پيرمرد، اشخاصى هستند پيرزن و ضعيف ، صداها زياد نباشد كه مردم را منزجر كند. بلندگوها را بيرون نگذاريد كه فريادش ‍ همه مردم را منزجر كند. بلندگوها را در داخـل مـسجد بگذاريد و اينطور نباشد كه !!! بخواهيد معصيت !!! بخواهيد اطاعت خدا را بـكـنـيـد خداى نخواسته معصيت بشود و از آداب ماه رمضان همين است كه مردم را آرامش بدهيد. ايـنـهـا روزه مـى خـواهـنـد بـگـيـرنـد خـوب بـعـضـى شـان هـسـت مـى خـواهـنـد اول شـب بـخـوابـنـد و روزه بگيرند فردا، بعضى ها هستند كه كسالت دارند، مريض اند، مريضخانه ها پر است از اشخاص
مـعـلوليـن در آنـجـا هـسـتـنـد مـمكن است اينها ناراحت كند آنها را. در اين امور يك قدرى ملاحظه بـرادران ايـمـانـى خودتان را بكنيد. و من اميدوارم كه طبقات مختلف روحانيت در هر جا هستند هـمـه شـان بـا هـم باشند همچو نباشد امام جمعه اش عليحده يك بساطى داشته باشد و امام جماعتش هم عليحده و روحانيت ديگرش هم عليحده .
اجـتـماع داشته باشيد با هم ، برادريد شما. حافظ اسلام هستيد شما و حفظ اسلام تا همراه هـم نـبـاشـيد نمى شود. شما همه با هم باشيد، مجالس داشته باشيد، ماه رمضان است حالا، شـب هـا مـجـالس داشـتـه بـاشـيـد. مردم را دعوت كنيد به اينكه مجالس انس داشته باشند، مـجـالس احـكـام داشـتـه بـاشـنـد، مـجـالس دعـا داشـتـه بـاشـنـد. شـهـر دعـاسـت ، شـهـر تـوسـل به خداست . و انشاءالله همه موفق باشيد كه در اين ماه رمضان اين اسلام را بيمه كـنيد با دعاهاى خودتان و با گريه و زارى خودتان و از آن مسائلى كه هميشه داشتيد كه براى اسلام ، براى روضه هائى كه خوانده مى شد جانفشانى مى كرديد، آن روضه هاى سـنـتـى را سـرجـاى خـودش نـگـه داريـد و آن مـصـيـبت ها را نگه داريد زنده كه !!! آنها !!! بركاتى كه به ما مى رسد از آنهاست و از كربلا اين بركات به ما مى رسد. كربلا را زنـده نـگـه داريد و نام مبارك حضرت سيدالشهدا را زنده نگه داريد كه با زنده بودن او اسـلام زنـده نـگـه داشـتـه مـى شـود. و همه طوايفى كه در ايران هستند با هم اخوت داشته باشند، توجه كنند به اينكه الان كسانى كه مخالف با اسلام هستند و دارند پخش مى كنند مـطـالبـى را، مـى خـواهند بين برادرهاى شيعه و سنى اختلاف ايجاد كنند اينها نه خيرخواه شـيـعـه هستند، نه خيرخواه سنى و اينها با اسلام مخالفند. بيدار باشند همه برادرها، با هـم بـاشـنـد. دشمن مشترك ما داريم ، به اين دشمن مشترك بايد ما با هم حمله كنيم و آنها را نـگـذاريـم كـه خـداى نخواسته در صفوف ما يك رخوتى ايجاد بشود و يك اختلافى ايجاد بشود.
انـشـاءالله خـداوند همه شما را توفيق بدهد و براى خدمت به اسلام مهياتر بكند و براى خدمت به جبهه مهياتر بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 28/3/62
پـيـام امـام خـمـيـنـى به مناسبت شهادت شش تن از اعضاى خانواده آيت الله العظمى حكيم
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
خـبـر بسيار اسف انگيز و حيرت بار شهادت شش شخصيت از بيت مرحوم آيت الله حكيم رحمت الله عـليـه بـه دسـت جـنـايـتـكـار ددمـنـش ‍ دهر، صدام عفلقى با كيفيتى كه توسط فرزند بـرومـند ايشان جناب حجت الاسلام سيد محمد باقر حكيم حفظه الله تعالى گزارش ‍ دادند، هـر انـسان باوجدانى را كه از فطرت انسانى منحرف نشده است متاسف و ناراحت مى كند. ما در عـصرى زندگى مى كنيم كه مقدرات ملت هاى در بند مظلوم ، به دست مشتى جنايت پيشه كـه خـوى سـبعيت بر آنان غالب است مى باشد. دنيا در عصر ما و عصرهايى نظير آن مبتلا بـه حكومت هايى بوده است كه جز قانون جنگل در آن حكومت نمى كند. ما در عصرى هستيم كه جـنـايـتكاران به جاى توبيخ و تاديب ، تحسين و تاءييد مى شوند. ما در عصرى بسر مى بـريـم كه سازمان هاى به اصطلاح حقوق بشر، نگهبان منافع ظالمانه ابرجنايتكاران و مـدافـع ستمكارى آنان و بستگان آنان هستند. ما در منطقه اى به زندگى مرگبار خود ادامه مـى دهـيـم كـه اكـثـر حـكـام آن چـشـم و گـوش بـسـتـه تـحـت فـرمـان امـريـكـا، بـه جنايات اسرائيل و حزب بعث عراق مشروعيت مى دهند و در هدم اسلام و قرآن كريم كوشش مى كنند. ما در مـحـيـطـى گـذران مـى كـنـيـم كـه مـظـلومـان كـه جرمى جز دفاع از حق ندارند زير چكمه سـتـمـگـران خـرد مـى شـونـد و آخـونـدهـاى كـثـيـف دربـارى بـه ايـن اعمال وجهه اسلامى مى دهند. ما و دنياى مسيحيت در عصرى هستيم كه پاپ ، رهبر كاتوليك ها بـه جـاى آنـكه امريكا را در جناياتى كه به بشريت مى كند، محكوم كند و پيروان خود را بـه مـقـابـله بـا ظـالمـان بـرانـگـيـزد، از امـريكا پشتيبانى مى كند و به ستمكاران ديگر تـوصـيـه هـمـكـارى بـا آن را مى كند. اكنون در اين دنياى مسموم كه نفس كشيدن در آن مرگ تـدريـجـى اسـت ، تـكـليـف مـلت هـاى در بـنـد ايـن ابـرقـدرت هـا و انـگـل هاى آنان چيست ؟ بايد بنشينند و اين صحنه هاى جنايتكار را تماشا كنند و با سكوت مجال دهند كه دنيا در آتش بسوزد؟ آيا روحانيون ، نويسندگان ، گويندگان ، روشنفكران ، مـتـفـكران از هر ملت و مذهب كه هستند، در اين زمان تكليفى انسانى ، مذهبى ، ملى و اخلاقى ندارند و بايد نقش تماشاگر را در كشورهاى خود ايفا كنند؟ و با آنكه بايد اين سران و سردمداران با گفتار و نوشتار خود ملت هاى مظلوم در بند را بسيج كنند تا ستمگران را از صحنه خارج نمايند و حكومت را به دست مستضعفان بسپارند، چونانكه در ايران با همت ملت بـزرگـوار شـد. آيـا در مـنـطـقـه قـدرتـى بـه پـايـه قـدرت رژيم ظالمانه شاهنشاهى و ستمشاهى
بـود و مـلتـى همچون اين ملت مظلوم در بند بود؟ و ديديد كه با دست خالى و ايثار جان و تـوان در مـدت كوتاهى از بندها رها و ستمگران و دزدان را يا در بند كشيدند و يا بيرون رانـدند. محرومان و ستمديدگان تاريخ بايد خود برخيزند و انتظار نكشند كه ستمكاران آنان را از بند نجات دهند.
ايـنـجانب اين مصيبت بزرگ را كه بر بيت معظم حكيم وارده شده است و شش تن از فرزندان پـيامبر عظيم الشان مظلومان را به دست دژخيمان صدام با آن وضع فجيع و رقت بار به شـهـادت رسـاندند، به اجداد بزرگ آنان و به اسلام بزرگ و مسلمانان متعهد جهان و به ملت ايران و عراق تسليت مى دهم .
بـايـد مـلت عـراق بـدانـنـد كـه قـضـيـه مربوط به بيت معظم حكيم نيست . اينان كه با آن شـكـنجه ها شهيد شدند، در راه اسلام عزيز و مصالح ملت عراق به شهادت رسيدند و به لقـاءالله در جـوار اجـداد مـعـظـمشان محشورند. لكن مساله مهم ، اسلام است كه اگر به اين ملحد مخالف با لذات با اسلام مهلت داده شود، اسلام بزرگ و ملت عزيز عراق را در زير چـكـمـه دژخـيـمـان جـنـايـتـكـارش خـرد خـواهـد كـرد و بـه حـرث و نـسـل مـلت عـراق بـس نخواهد كرد. ارتش عراق كه از همان ملت هستند و فرزندان همان آب و خـاك هـسـتـند تا كى تحمل اينگونه ننگ ها را كه اين جنايتكار مى كند، مى نمايند؟ و عجب آن اسـت كـه خـيـرخواهان منطقه به گمان خود براى اصلاح بين حزب بعث و دولت ايران دامن بـه كـمـر زده انـد و فـعـاليـت مـى نـمايند، غافل از آنكه اصلاح با اين پلنگ تيزدندان ، سـتـمـكـارى بـود بـر مـسـتـمـنـدان و اسـلام و مـسـلمـيـن و غافل از آنكه اين شخص كه به واسطه شكست در جنگ و از دست همه چيز خود آنچنان ديوانه شـده اسـت كـه بـه هـيچ قراردادى پايبند نيست و ملت ايران با آنهمه رنج و درد كه از اين دژخـيـم ديـده انـد به هيچ وجه به اصلاح تن در نمى دهند و اسلام عزيز اجازت نخواهد داد كـه بـا اسـم اصـلاح ، بـه مـلت هـاى مـظـلوم ، سـتـم هـاى فـوق طـاقـت تحميل شود.
بـار ديگر اين مصيبت بزرگ را به همه مسلمانان بخصوص خاندان معظم حكيم و جناب حجت الاسلام آقاى سيد محمدباقر حكيم تسليت عرض مى نمايم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 8/4/62
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام طاهرى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد حسن طاهرى دامت افاضاته
پيرو سفرى كه براى جنابعالى پيش آمد، جناب حجت الاسلام آقاى فاكر ايده الله تعالى بـراى رسـيـدگـى بـه وضـع سـپـاه پاسداران منصوب شدند. ضمن تشكر از جناب آقاى فـاكـر در تـحـمل زحمات در غياب شما، جنابعالى را به سمت سابق منصوب مى نمايم كه بـا كـمـال دقـت و ظـرافت به آنچه كه در اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامى براى نـمـايـنـده ايـنجانب آمده است عمل نمائيد. اميد است با يارى و صميميت جناب حجت الاسلام آقاى فـاكر و جناب حجت الاسلام آقاى محلاتى و جناب آقاى وزير محترم سپاه و جناب آقاى محسن رضـائى كـه مـورد علاقه و تاءييد اينجانب است ، هر چه بهتر به وضع سپاه رسيدگى نمائيد. لازم است جناب آقاى وزير سپاه و فرمانده محترم سپاه و ديگر فرماندهان و كسانى كـه در سـپـاه سـمـتى دارند، جناب آقاى طاهرى نماينده اينجانب را تاءييد و در مسائلى كه مـربـوط بـه ايشان است ، از ايشان تبعيت كنند تا انشاءالله تعالى امور سپاه كه بازوى تواناى جمهورى اسلامى است ، بر طبق مقررات شرعى و قانونى و مصالح عالى كشور و جمهورى اسلامى تمشيت يابد.
لازم بـه تـذكـر اسـت كـه تـبـعـيـت از جـنـاب آقـاى مـحـسـن رضـايـى فـرمـانـده كـل سـپـاه و از فـرماندهان ديگر به حسب سلسله مراتب و مقررات سپاه در جمهورى اسلامى ايران يك وظيفه شرعى !!! الهى است كه تخلف از آن علاوه بر تعقيب قانونى ، مسووليت شرعى دارد.
از خداوند تعالى توفيق همگان را در خدمت به اسلام و كشور اسلامى خواستار است .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 11/4/62
فرمان امام خمينى به آيت الله محمدى گيلانى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد محمدى گيلانى دامت افاضاته
طبق اصل 91 (نود و يك ) قانون اساسى جمهورى اسلامى كه به منظور پاسدارى از احكام اسـلام و قـانـون اسـاسـى از نـظـر عـدم مـغـايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها شورائى تشكيل مى شود و انتخاب اعضاى فقهاى آن شورا بر طبق شرايط تعيين شده به عهده اينجانب مى باشد، بدين وسيله جنابعالى را به عنوان يكى از شش فقيه به عضويت شوراى نگهبان منصوب مى نمايم . از خداى تعالى موفقيت هر چه بيشتر شما را خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 11/4/62
فرمان امام خمينى به آيت الله مؤ من
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد مؤ من دامت افاضاته
طبق اصل 91 (نود و يك ) قانون اساسى جمهورى اسلامى كه به منظور پاسدارى از احكام اسـلام و قـانـون اسـاسـى از نـظـر عـدم مـغـايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها شورائى تشكيل مى شود و انتخاب اعضاى فقهاى آن شورا بر طبق شرايط تعيين شده به عهده اينجانب مى باشد، بدين وسيله جنابعالى را به عنوان يكى از شش فقيه به عضويت شوراى نگهبان منصوب مى نمايم . از خداى تعالى موفقيت هر چه بيشتر شما را خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 11/4/62
فرمان امام خمينى به آيت الله امامى كاشانى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد امامى كاشانى دامت افاضاته
طبق اصل 91 (نود و يك ) قانون اساسى جمهورى اسلامى كه به منظور پاسدارى از احكام اسـلام و قـانـون اسـاسـى از نـظـر عـدم مـغـايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها شـورائى تـشـكـيـل مى شود و انتخاب اعضاى فقهاى شورا بر طبق شرايط تعيين شده به عـهـده ايـنـجـانـب مـى بـاشـد، بـدين وسيله جنابعالى را به عنوان يكى از شش فقيه ، به عـضـويـت شـوراى نگهبان منصوب مى نمايم . از خداى تعالى موفقيت هر چه بيشتر شما را خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 21/4/62
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع اعـضـاى هـيـاءت دولت ، شـوراى نگهبان ، شورايعالى قضائى، جـامـعـه روحـانـيـت مـبارز تهران ، جامعه مدرسين حوزه علميه قم ؛ فرماندهان نـيـروهـاى سـه گـــانـه ارتـش ، ژانـدارمـرى و سـپـاه پـاسـداران انـقـلاب اسـلامى و گـروهـى از مـسـؤ وليـنلشـكـرى و كـشـورى (به مناسبت عيد سعيد فطر)
انسان عاجز از تمجيد و تحميد خداست لكن ملزم به اين امر است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـتـقـابـلا اين عيد سعيد را به همه آقايانى كه حاضر هستند و به همه ملت هاى مظلوم جهان تـبـريـك عرض مى كنم . من بعيد نمى دانم كه بعد از ماه مبارك كه مسلمين به ضيافت الله دعـوت شـده انـد و دوره ضـيافت را گذراندند، عيد براى همين مساله باشد، براى ضيافت الله باشد.
از سـيـد ابـن طـاووس رضـوان الله عـليـه نـقل شده است كه ايشان روز بلوغشان كه اجازه يـافـتـنـد بـه مـحـضر خداى تبارك و تعالى عبادت كنند، جشن گرفتند. و ما اگر نبود امر خـداى تبارك و تعالى نمى دانم كه چطور به خودمان جرات مى داديم كه مدح كنيم خدا را، ستايش كنيم .
شما ملاحظه بفرمائيد كه نماز كه در راس همه عبادات واقع است ، وضع نماز چطور است ، با تكبير شروع مى شود و بعد هم با سه دفعه تكبير به آخر مى رسد و محتواى نماز هم تـكـبـيـر است و تسبيح است و تحميد. اين براى اين است كه شايد به ما بفهماند، به همه بـشـر بـفـهـمـاند كه در همان اولى كه مى خواهيد در بزرگترين عبادات خدا واقع بشويد، وارد بـشـويـد، تـوجـه كـنـيـد كه خداى تبارك و تعالى ، اكبر از اين است كه شما عبادتش بـكـنـيـد. در هر بندى از بندها يا تسبيح شده يا تكبير. تسبيح براى اين است كه خدا منزه تـر است از اينكه شما او را عبادت كنيد، در عين حالى كه تحميد مى كنيد و اجازه تحميد داده اسـت مـعـذلك تـسـبـيـح مـى كـنـد او را و تـكبير مى كند او را. وارد نماز مى شويد تكبير مى گـوئيـد، وارد حـمـد مـى شـويد، حمد را مختص به خدا مى دانيد و ادراك اين مطلب و ذوق اين مـطلب كه حمد مختص به خداست ، گمان نكنم براى كسى جز اينكه خدا مقرر فرموده است ، واضـح شـده بـاشـد كـه اصـل تـحـميد براى غير خدا واقع نمى شود. حتى شما كه از يك گل تعريف مى كنيد، از يك سيب تمجيد مى كنيد، اين تمجيد خداست . سيب خودش چيزى نيست و شما كه از يك انسان كامل تعريف مى كنيد اين حمد خداست .
انـسـان چـيـزى نـيـسـت حـتى انبيا. غايت كمال انسان ها بر اين بوده است كه بفهمند عاجزند، ادراك كنند كه عاجزند كه عبادت خدا بكنند. آن كه در راس سلسله انبيا
و اوليـا بـوده اسـت اقـرار مـى كـنـد كـه مـا نـشناختيم تو را (و صحيح هم هست ) و عبادت هم نـكـرديـم (آن هـم صـحـيـح اسـت ) بـراى ايـنـكـه عبادت فرع معرفت است اين معرفت به حد انسانى است ، آنقدرى كه حد انسانيت است اينها معرفت دارند و بزرگترين شان هم پيغمبر اكرم است . اما معرفت الله زايد بر اين مقدار است كه حد انسانى باشد، او خودش فقط مى تـوانـد بـفهمد، بشناسد خود را و خود تحميد كند خود را. و اگر اجازه نبود كه انسان وارد بـشـود بـر عـبـادات ، هـمـه عـبـادات ، انـسـان خـجـالت مـى كـشـيـد كـه بـايـسـتـد در مـقابل خدا و بخواهد در مقابل خدا او را تمجيد كند. انسان كوچكتر از اين است كه بايستد در مـقـابل خدا و خدا را تحميد كند، تمجيد كند. اين ادعاست . تحميد و تمجيد، ادعاى اين است كه من شناختم و انسان عاجز است از اينكه بشناسد، لكن چاره نيست چون خود گفته است ، خود او امر فرموده است و چون او امر فرموده است ، همه بايد اطاعت كنند ولو اينكه قاصر هستند از اينكه تحميد كنند خدا را، تنزيه كنند خدا را. هر جا تكبير آمده ، دنبالش تنزيه هم در نماز ايـنـطـور اسـت ، سـبـحـان الله مـى گـويـد بـعـد الله اكـبـر. اول تـنـزيـه مـى كـنـد خدا را بعد تحميد مى كند بعد تكبير مى كند كه حمد خدا در بين يك تـنـزيـه و يـك تـكـبـيـر واقع مى شود. مى خواهيد ركوع برويد تكبير مى كنيد، تكبير مى گـوئيـد. از ركـوع بر مى خيزيد تكبير مى گوئيد، در ركوع تنزيه مى كنيد. وقتى وارد بـه سـجـود مـى خـواهيد بشويد باز تكبير مى گوئيد، در سجود تنزيه مى كنيد، بعد از سجود تكبير مى گوئيد، باز تكبير مى گوئيد و وارد سجود مى شويد و تنزيه مى كنيد هـمـه اش بـراى ايـن اسـت كـه بـفـهـمـانـد كـه مـسـاله بـالاتـر از ايـن مـسائل است . منزه است از اينكه تو تكبير كنى ، تكبير مى گوئيد، تنزيه مى كند او را از ايـنـكـه تكبير بگوئيد برايش . تنزيه مى كنيد، تكبير مى كند او را كه تنزيه اش كنيد. نـمـاز وضـعـش ايـنـطـورى است و عبادات ديگر و اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا، بايد بگويم انسان آن كه حظ ضعيفى از معرفت دارد جرات به اينكه بايستد و عبادت كند خـدا را نـداشـت . لكـن او جـرات داده اسـت ، هـمـانـطـورى كـه مـتـنـزل كـرده اسـت هـمـه معارف را تا رسانده است به اينجا. قرآن را نازلش ‍ كرده ، پشت سـتـاره هـائى ، اسـتـارى پـشـت سـر هـم هـى وارد كـرده ، نـازل كـرده ، نازل كرده تا رسانده اش به يك الفاظى كه موافق با فهم بشر باشد و آن هـم ايـن الفـاظ بـاز موافق با فهم بشر نيست . همان اولى كه شروع مى كند قرآن به فـاتـحـه الكـتـاب ، هـمـان اول كـه حـمـد را مـخـتـصـر بـه او مـى كـنـد، هـمـان اول بـه انـسـان مـى فـهـمـانـد كـه عـاجـزى از ايـنـكـه بـفـهـمـى هـمـه مـحـامـد مـال اوسـت . كـسـى لايـق حـمد نيست ، كسى تحميد نمى شود. اصلش بعضى عقيده دارند كه (وقـضـى ربـك الا تـعبدوا الا اياه ) قضاى تكوينى است ، قضاى خداست بر اينكه غير خدا عبادت نشود. گمان مى كنند بت را سجده مى كنند، گمان مى كنند انسان را مدح مى كنند، گمان مى كنند كه خورشيد را مدح مى كنند. همه مدح ها از اوست ، تمام مدح او مى كنند و خود نـمـى فـهـمـنـد. و گـرفـتارى هاى انسان در آن عالم هم براى همين نفهمى است ، براى همين سـتارى است كه بين انسان و حقايق هست و اگر انسان يك قدرى نظر كند ولو به همين عالم مـادى ، بـه هـمـيـن دسـتـگـاهى كه در عالم ماده هست ، تا آن اندازه اى كه انسان دستش به آن رسيده است و آنقدرى كه دست نرسيده است ، ميلياردها اندازه هست كه دستش به او نرسيده .
لسان قرآن را ببينيد كه (زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب ) بعكس هياءت بطلميوس ، سماء دنيا، يعنى همين كهكشانى هم
كه شما مى دانيد، همه اينها آسمان پائين است ، سماء دنيا است . آن پائين ترها، آسمان ها و ايـن كـهـكـشـان هـا آنقدرى است كه پيدا شده است يعنى زينت شده است . آنها داراى ميليون ها شـمـس و بالاتر است و فوق اينها ميلياردها كهكشان ، ميلياردها چيز و ماوراء آنها هم خدا مى دانـد. ايـن عـالم ماده است كه تاكنون بشر دستش به آن نرسيده نه در طرف اوجش ، نه در طـرف حـضـيضش ، راجع به ذرات ، آن مقدار كمى كه دستش رسيده اين است كه با اين آلات مـى تـوانـد ذرات كـوچـك را بـبيند. اما آن كوچكترها را ديگر باز نفهميده است و انسان چقدر ضعيف است كه خيال مى كند در اين دنيا كه هست و در اين شهر كه هست و در اين كشور كه هست حـالا بـايـد خودنمائى كند. چقدر انسان بايد جاهل باشد كه اين چيزها را مقام بداند و چقدر ضـعـيـف النـفـس بـاشـد كه اين حكومت را، حكومت ها را يك مقام بداند و اين مقامات ، چه مقامات روحـانى ، چه مقامات غير روحانى ، آنهايى كه داراى مقام ها بودند، آنها وقتى كه ما ادعيه شان را ملاحظه مى كنيم مى بينيم كه بيشتر از ما عجز دارند، براى اينكه آنها فهميده اند. شما وقتى دعاى كميل را بخوانيد، مناجات شعبانيه را بخوانيد و ادعيه ديگرى كه وارد شده اسـت از مـعـصـومـين عليهم السلام مطالعه كنيد، مى بينيد كه لسان آنها غير لسان معمولى مـاهـاسـت كـه اگـر چـنـانـچـه يـك مـسـاله فـقـهـى را بـدانـيـم خـيـال مـى كـنـيـم كـارى شـده اسـت ، اگـر يـك كـشـورى را در تـحـت سـلطـه بـيـاوريـم خـيـال كـنـيـم يـك مـطـلبـى شـده اسـت ، اگـر يـك مـقـام مـعـنـوى را بـه دسـت بـيـاوريـم خيال كنيم به مقامى رسيده ايم . آنهائى كه به آن مقام هايى كه دست ديگران از آن كوتاه اسـت رسـيده اند، وقتى انسان گفتارشان را ملاحظه مى كند مى بيند كه از سر تا ته اش عـجـز مـى ريـزد، عـاجـزند و بايد هم باشند. نرسيده اند و هرگز نخواهند رسيد لكن ملزم ايـنـكـه دعـا بـكـنـيـم ، امـر كرده است دعا بكنيم ، امر كرده است تحميد بكنيم ، امر كرده است تسبيح بكنيد، امر كرده است نماز بخوانيد.
انـبـيا براى اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را شكوفا كنند و ضعفا را از تحت سلطه استكبار بيرون بياورند
انـبـيـا هـم كـه مـبـعوث شدند، براى اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را و آن استعدادها را شـكـوفـا كـنـنـد كـه در آن استعدادها بفهمند به اينكه چيزى نيستيم و علاوه بر آن مردم را، ضـعـفـا را از تـحـت سـلطـه اسـتـكـبـار بـيـرون بـيـاورنـد. از اول انـبـيـا ايـن دو شـغـل را داشته اند، شغل معنوى كه مردم را از اسارت نفس خارج كنند، از اسـارت خـودش خـارج كـنـند (كه شيطان بزرگ است ) و مردم و ضعفا را از گير ستمگران نـجات بدهند. اين دو شغل ، شغل انبياست . وقتى انسان حضرت موسى را، حضرت ابراهيم را مـلاحـظـه مـى كـنـد و چـيـزهـايـى كـه از ايـنـهـا در قـرآن نقل شده است ، مى بيند كه اينها همين دو سمت را داشتند، يكى دعوت مردم به توحيد و يكى نجات بيچاره ها از تحت ستم . اگر در تعليمات حضرت عيسى سلام الله عليه در اين امر كـم اسـت حـضـرت عـيـسى كم عمر كرد و كم تماس پيدا كرد با مردم ، والا شيوه او هم همان شـيـوه حـضـرت مـوسـى اسـت و هـمـه انـبـيـا. و بـالاتـريـن آنـهـا كـه رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله و سلم است اين دو شيوه را به عيان در قرآن و سنت در عمل خود رسول الله مى بينيم . قرآن دعوت به معنويات الى حدى كه بشر مى تواند به او برسد و
فـوق او و بـعـد هـم اقامه عدل . پيغمبر هم و ساير كسانى كه لسان وحى بودند، آنها هم ايـن دو رويـه را داشـتـنـد. خـود پـيـغـمـبـر هـم عـمـلش ‍ اينطور بود، تا آن روزى كه حكومت تـشـكـيـل نـداده بـود، مـعـنـويـات را تـقـويـت مـى كـرد. بـه مـجـرد ايـنـكـه تـوانـسـت حكومت تـشـكـيـل بـدهـد عـلاوه بـر مـعـنـويـات اقـامـه عـدل كـرد، حـكـومـت تشكيل داد و اين مستمندان را از زير بار ستمگران تا آنقدر كه اقتضا داشت وقت ، نجات داد. و اين سيره مستمره انبيا بايد كسانى كه خودشان را تابع انبيا مى دانند اين سيره مستمره بـاقى باشد. هم جهات معنوى كه اشخاصى كه با معنويات آشنا هستند، آنها بايد تقويت بـكـنـنـد و همه مردم را، خود مردم هم همين طور، جهات معنويات را تقويت بكنند و هم آن مساله دوم كـه اقـامـه عـدل اسـت . حـكـومـت اسـلام بـايـد اقـامـه عدل بكند در عين حالى كه معنويات را تصحيح مى كند و ترويج مى كند. و ما اگر تابع اسـلام هـستيم و تابع انبيا هستيم اين سيره مستمره انبيا بوده است و اگر تا ابد هم فرض كـنيد انبيا بيايند باز همين است ، باز جهات معنوى بشر تا آن اندازه اى كه بشر لايق است ، ادامـه اقـامـه عـدل در بـيـن بـشـر و كـوتـاه كردن دست ستمكاران . و ما بايد اين دو امر را تقويت كنيم .
هـمـه مـردم بـايـد دولت اسـلامـى را تـقـويـت كـنـنـد تـا بـتـوانـد اقـامـه عدل بكند
ما بايد دولت اسلامى را، همه مردم ، همه انسان ها دولت اسلامى را تقويت كنند تا بتواند اقـامـه عدل بكند و دولت بايد جهات معنوى را هم در نظر بگيرد، يعنى چون تابع اسلام اسـت بـايـد روى رو يه اسلام باشد. روى رويه اسلام به همان دو معنا، به همان دو راهى كـه اسـلام دارد، حـفـظ مـعـنـويـات و تـقـويـت مـعـنـويـات مـردم و اقـامـه عـدل بـيـن شـان و نـجـات دادن مظلومان از دست ظالمان حالا اين فرق نمى كند چه مظلومانى بـاشـنـد كـه از دولت هـا ظـلم مـى كشند يا مظلومانى باشند كه از ارباب ها ظلم مى كشند. اسـلام براى اين دو جهت آمده است و ما تابع اسلاميم و بايد اين دو جهت را حفظ كنيم مقررات اسـلامـى را بـه حد اعلاى خودش كه اگر مقررات اسلامى به حد اعلاى خودش حفظ بشود، ايـن دو مـقـصـد كـه مـقصد همه انبيا است تحقق پيدا مى كند، مقصد روحانيت مردم و مقصد اقامه عـدل در بـيـن جـامـعـه . و بايد از آن كسى كه در راس واقع هست تا آن اشخاصى كه قواى ثـلاثـه را تـشـكـيـل مـى دهـند و چه آن اشخاصى كه در خارج از اينها هستند لكن تعهد به اسـلام دارنـد، بـايـد ايـنها همه با هم اين بار را بردارند، اختلاف بين شان نبايد باشد. مـقـصـد واحـد اسـت و هـمه بايد در اين مقصد واحد شركت كنند. ملت بايد در اين مقصد شركت كـنـد، دولت بـايـد در ايـن مـقـصـد شركت كند، مجلس و قوه قضائيه در اين مقصد بايد همه شركت كنند، علماى بلاد هر جا هستند در اين مقصد بايد شركت كنند.
بـاطـن ذات انـسـان تـهـذيـب شـده كـه عـدل را بـراى عدل بخواهد، نه براى خود
مـقـصد اين است كه اسلام جريان پيدا بكند، مقصد اين نيست كه من اجرايش كنم . از چيزهائى كه انسان مبتلاء به آن هست اين شيطنت هاى باطنى اى كه انسان به آن مبتلا هست اين است كه دلش
مى خواهد خودش متصدى امر باشد. جريان امر اگر به دست ديگرى بهتر واقع بشود. اين ناراحت است مى گويد من خوب است باشم . اين از شيطنت هاى باطنى انسان است . انسان به صـورت مـقـدس مـابـى طرحش مى كند، من مى خواهم به اين ثواب برسم . اگر حساب كند پيش خودش كه همان ثواب را، بالاترش را به شما مى دهند و شما كمك كنيد به اين كسى كه متصدى است و از شما بهتر مى تواند، راضى نمى شود. مساله اين نيست كه ثواب مى خـواهـم ، مـسـاله ايـن اسـت كه دنيا مى خواهم . اختلاف اگر بين افراد پيدا مى شود، جستجو كـنـنـد در بـاطـن ذات خـودشان ببينند كه مساله ، مساله مصلحت اسلام و مصلحت مسلمين است يا مـساله ، مساله مصلحت خودش هست ؟ پاى نفس در كار است يا خدا در كار است ؟ اگر يك كسى يـك مـطـلبـى را بـهتر از من مى تواند انجام بدهد آيا من خوشحالم به اينكه او متصدى امر بـشود يا من ناراحتم ؟ اگر يك وزير بتواند بهتر كار وزير ديگرى را انجام بدهد و كمك كند به او آيا نفس او اجازه به او مى دهد؟ اگر براى خداست اجازه بايد بدهد. اگر براى خـداسـت نـبـايـد بـيـن قـشـرهـاى مـخـتـلف اخـتـلافى واقع بشود و بحمدالله نيست اختلاف ، انشاءالله . ما بايد يد واحده باشيم ، همان كه تعبير اسلام است ، يد واحده باشيم على من سوى . يد واحده دو تا هم نه ، يك دست ، يك كار بكنيم ، باز اگر دو دست گفته بود، اين دسـت ، گـاهـى يـك كارى موافق بود نمى كند. ما بايد يد واحده باشيم ، يد واحده اين است كـه سـركـوب كـنـيـد نـفـس خـودتـان را، سـركـوب كـنـيـد آمـالى كـه خيال مى كنيد يك چيزى است . حساب كنيد كه ما چى هستيم و اين منظومه شمسى چى هست و اين كـهـكشان ها چى هستند در مقابل عظمت خدا تا بفهميد كه ما درگير يك شيطنت كثيف هستيم ، نه يـك شـيـطـنـتـى كـه بـاز يـك چـيـزى هـسـت . مـا گـرفـتار شيطنت هايى در خودمان هستيم كه كـثـافتكارى است و پستى است ، و خودتان را نجات بدهيد و خودمان را نجات بدهيم . اگر از اين بند نجات پيدا بكنيد، آن بعدش آسان مى شود، وحدت آسان مى شود، اما از اين بند بايد نجات پيدا بكنيم ، از اين بند خودخواهى ، هر چه هست براى خودم . خود محورى ، من ، نـه غـيـر. ايـن در همه نفوس ‍ هست مگر اينكه تهذيب بشود، همه نفوس در آنها اين مساله هست كـه بـراى ايـنـكـه فـطـرت الله هـسـت ، فـطـرت الله تـوجـه بـه كـمـال مـطـلق اسـت و كـمـال مـطلق را تا ناقص است براى خودش مى خواهد. قدرت را براى خـودش مـى خـواهـد چـون ناقص است لكن دنبال قدرت الله است و نمى داند فطرتش توجه بـه خـدا دارد. فـطـرت تـوحـيـد اسـت كه تمام مردم بر اين فطرت هستند، بر اين فطرت توحيد تمام مردم . و شايد يكى از بزرگترين ادله بر توحيد همين فطرت باشد. انسان مـحـال اسـت كـه بـرسـد بـه يـك جـايـى از قـدرت و بـالايـش را نـخـواهـد، هـمـيـشـه دنبال آنى است كه ندارد.
سـرمـايـه دار هـر چـه زيـادتـر سـرمـايـه تـهـيـه كـنـد دنـبـال ايـن اسـت كـه اضـافـه كـنـد و حـكـومـت هـر چـه سـعـه داشـتـه بـاشـد حـكـومـتـش دنـبـال ايـن اسـت كـه تـوسـعـه بـدهد. و شما مى بينيد كه اين قدرت هاى بزرگ همين طور هـسـتند، همه اينطورند. منتها آنها يك دامنه وسيعى دارد، ديگران يك دامنه كوچكترى دارد. والا در هـمـه ايـن فـطـرت هـسـت كه تمام اين عالم را اگر تحت سلطه شما بياورند يعنى تمام قـواى عـالم خـاضـع شـمـا بـشـونـد و بعد به شما گفته بشود كه يك قواى ديگر هم در مـاوراى ايـنـجـا هـسـت آيـا مـى خـواهـى آن هـم داشـتـه بـاشـى ؟ محال است
بـگـوئيـد نـه ، مـى گـويـيـد بـله . مـگـر آن كـه رسـيـده بـاشـد بـه مـعـدن كـمـال ، حـجـاب هـا را دريـده بـاشـد و رسـيـده بـاشـد بـه مـعـدن كمال و او بسيار كم است . بايد ما كوشش كنيم كه اين معنويت را تقويت كنيم و اين نفسانيت را هـر چـه مـى تـوانـيـم سـركـوب كـنـيـم . اگـر ايـن حـل بـشـود همه چيز حل است . اختلافات روى همين معنا است . هيچ اختلافى در عالم واقع نمى شـود الا ايـنـكـه مـبـنـايـش ايـن اسـت . شـيـطـان هـم روز اول گـفـت (خـلقـتـنـى مـن نـار و خلقته من طين ) من از او بهترم ، تخلف خدا را كرد گفت ، حـاصـل ، بـه خدا گفت من بهترم !!! چرا من !!! و اين ارث شيطانى ، ارث است براى همه ما. هـمـه آن چـيزى را كه در خود مى بينند، آن را بالاتر از ديگران مى بينند. اگر همان مطلب در ديـگـرى بـاشد كوچك مى بينند وقتى در خودشان هست بزرگ مى بينند، عيب خودشان را نـاديـده مـى گـيـرنـد، عيب كوچك ديگران را بزرگ مى شمارند. اينها همان فطرتى است ، فـطـرت الهـى اسـت كـه مـا بـه راه كـج كـشـيـده ايـم او را (كـل مـولود يـولد عـلى الفـطرة ) مگر اينكه (الا ان ابواه )، شايد هم (ابويه ) بـاشـد لكـن حـديـث ايـنطورى است (يهودانه او ينصرانه او يمجسانه ) و همين طور همه چـيز، فطرت بر توحيد است ، لكن وقتى كه دست شيطان به انسان مى رسد منحرفش مى كند.
اگـر اين حكومت اسلامى دست مثلا يك دسته ديگرى بود مى گفتند خيلى خوب است ، حالا كه نيست دست آنها مى گويند خيلى بد است . اگر اين قوه قضائى كه اينقدر خدمت كرده است ، دسـت يـك دسـتـه ديـگـرى بـود مـى گـفتند خيلى ما خدمت كرديم ، حالا كه دست آنها نيست مى گـويـنـد ايـن قـوه قـضـائى نـيـسـت ، ايـن ظـلم اسـت ، نـه عـدل . ايـن بـراى هـمـان اسـت كـه بـاطـن ذات انـسـان تـهـذيـب نـشـده كـه عـدل را بـراى عـدل بـخـواهـد، نـه بـراى خـود. و مـا اگـر عـدل هـم بـخـواهـيـم ، بـراى خودمان مى خواهيم خودمان را نبايد بازى بدهيم . ما هر چى مى خـواهـيـم بـراى خـودمـان مـى خـواهـيـم . مـا عـدل را بـراى عـدلش دوسـت نـداريـم ، اگر اين عـدل بـراى مـا جـارى بـشـود و خـلاف مـا بـاشـد دشـمـن بـا آن عـدل هـسـتـيـم . اگر يك ظلمى به نفع ما باشد دوست آن ظلم هستيم . همه اينها ريشه در خود انـسـان اسـت ، اگـر ايـن ريـشـه كـنـده بـشـود و لااقـل تـضـعـيـف بـشـود، كـارهـا حـل مـى شـود، همه با هم دوست مى شوند، ايراد به هم نمى گيرند، كمك هم مى كنند. اگر يـك كـسـى قـيـام بـه يك امرى كرد، ديگران زير بغلش را مى گيرند، وقتى مى بينند مى خواهد يك كارى بكند. اگر يك ارگانى يك تصميم مثبتى بگيرد، ديگران كه مى بينند اين خـوب اسـت مى روند دنبالش . و اگر آن ريشه فاسد در قلب انسان باشد صد در صد هم عدل بداند مى گويد اين درست نيست . آن ريشه فاسد منحرف مى كند انسان را.
آن كه خير همه را مى خواهد اسلام است
مـلت ايـران بـايـد تـوجـه كند به اينكه واقع شده است در يك عصرى كه انحراف در همه عـالم هـسـت . انحراف هميشه هم بوده است لكن اينطورى كه الان انحراف افزايش پيدا كرده است ، در ساير عصرها به اين افزايش نبوده ، براى اينكه آلات اينقدر نبوده ، ابزار كار ايـنـقـدر نـبـوده . الان ابـزار كار به اندازه اى رسيده است كه قدرت ها مى توانند اگر از ترس ديگرى نباشد دنيا را به آتش
بـزنـنـد و ايـن آتـشـى است كه افروخته شده است و بايد به بركت ملت ها اين آتش فرو بنشيند. بايد توجه بكنند به اينكه قدرت هاى بزرگ آنها را براى خودشان مى خواهند. قـدرت هـاى بـزرگ ايـن كسانى كه همه چيزشان را تقديم به آنها مى كنند به نظر سنگ اسـتنجاء نگاه مى كنند كه بعد كه مطلب تمام شد دورش مى اندازند. اينها نمى فهمند به اينكه خير آنها را آنها نمى خواهند، آنها خير خودشان مى خواهند. آن كه خير همه را مى خواهد اسلام است . آن كه مى خواهد خير در دنيا تحقق پيدا كند آن اسلام است و آن مكتب صحيح انبيا، مـكتبى كه منحرف نشده باشد. از اين جهت بازى مى خورند يا براى هواى نفسى كه دارند، بـراى ايـن چـنـد روزى كـه مى خواهند سلطنت كنند، اين چند روزى كه مى خواهند امارت كنند، بـراى ايـن چـند روز همه چيز خودشان را از دست مى دهند. نوكرى بى شرافت يك كسى مى كـنـنـد تـا به ملت هاى خودشان تحميل كنند و زورگويى كنند و اين اشتباهى است كه اينها دارنـد. اگـر هـمـه ايـنـها به آغوش اسلام برگردند، اسلام براى همه شان خوب است . و اسـلام ، هـم تـربـيـت باطنى مى كند و هم حفظ مصالح دنيوى را مى كند. اگر اينها همه با مـلت هـايـشـان آشـتى كنند، اين دشمنى اى كه اينها با ملت ها دارند هيچ كس با كسى ندارد. بـالاتـر دشـمـنـى ايـن اسـت كـه ذخـاير آنها را به دشمن هاى آنها مى دهند و ابزار كوبنده مـخـرب را بـا نفت آنها به اختيار دشمن ها قرار مى دهند. اين بالاترين دشمنى است كه الان بـشـر مـبـتـلا بـه آن هـست و ملت هاى مظلوم مبتلاى به اين هستند و تا ملت ها بيدار نشوند و هشيار نشوند كار انجام نمى گيرد.
برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست
لكـن مـا بـايد از خودمان شروع كنيم ، اگر ما خودمان را اصلاح كنيم قهرا آن مقصدى كه ما داريـم ، در دنـيـا هـم صـدور پـيدا مى كند، چنانچه پيدا كرده است . اگر خداى نخواسته ما هـواهـاى نـفـسـانـى مـان اسباب اين بشود كه گله ها به شكايت ها، شكايت ها به مخالفت ها بـرسـد، آن روزى اسـت كـه عـزاى هـمـه كـشور را بايد بگيريم و گناهش گردن ماست كه نـفسانيت خودمان را زير پا نگذاشتيم . همه با هم باشيد، همه دنيا بر خلاف شما هستند الا بـسـيـار كـم . اگـر همه شما با هم نباشيد و از باطن بپوسيد، شك نكنيد كه بعد از چندى همان مسائل سابق به يك صورت بدترى پيش خواهد آمد. همان اسلام شاهنشاهى دوباره بر مـى گردد. آنها مى دانند كه بايد بگويند اسلام ، امريكا هم براى اسلام دلش مى سوزد، امـا اسـلام امريكايى در زمان شاه هم بود، اسلام امريكايى بود، كسى حق نداشت دخالت در هـيچ امرى بكند. اسلام امريكايى اين بود كه ملاها بايد بروند درسشان را بخوانند چكار دارنـد بـه سـيـاسـت . بـا صـراحـت لهجه مى گفتند. از بس ‍ تزريق شده بود در اين مغزها بـاورشـان آمـده بـود كـه بايد برويم توى مدرسه درس بخوانيم چكار داريم به اينكه بـه مـلت چـه مى گذرد. آن امر مردم ، امر حكومت با قيصر است به ما چه ربطى دارد. و يك دسـته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بـيـايـد. حضرت صاحب مگر براى چى مى آيد؟ حضرت صاحب مى آيد معصيت را بردارد، ما معصيت كنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد، اين دسته بندى ها را براى
خـاطـر خـدا اگـر مـسـلمـيـد و بـراى خـاطـر كشورتان اگر ملى هستيد، اين دسته بندى ها را بـرداريـد و در اين موجى كه الان اين ملت را به پيش دارد مى برد، در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست .
بحمدالله كشور ايران در عين حالى كه آنهمه مواجه با مخالفت است ، چه در سطح خارج و چـه گـاهـى در داخـل ، دارد راه خودش را قويا طى مى كند. دولت با تمام قدرت دارد كارى كـه براى خداست طى مى كند. قوه قضايى با تمام قدرت دارد دستگاه قضايى را اصلاح مـى كـند. مجلس با تمام قدرت دارد كارهائى كه به عهده اوست انجام مى دهد. ملت هم بايد همه اينها را تقويت كند.
كمك كنيد به اين كشور و به اين اسلامى كه پاى مباركش را در كشور شما گذاشت
پـشتيبان مجلس ، پشتيبان قوه قضائى ، پشتيبان دولت يعنى پشتيبان اسلام ، اينها براى اسـلام دارنـد خدمت مى كنند. در زمان حضرت امير سلام الله عليه هم انحرافات بوده است ، انـحـرافـات جزئى بوده است . زمان خود پيغمبر اكرم هم انحرافات بوده است ، شما اگر قـرآن را تـوجـه بكنيد مى بينيد كه چقدر از همان مردم شكايت شده است . اختلافات ، يعنى انـحـرافـات يـك چـيـزى نـيـسـت كـه مـال حـالا باشد لكن مقايسه بايد كرد بين انحرافات قـبـل از ايـن جـمـهـورى اسـلامـى و انحرافات حالا. مى گويند خوب است كه به اسم اسلام نـبـاشـد. بـه اسـم اسـلام نـباشد كه وقتى اسلام نباشد با يك اردنگى همه را بيرون مى كـنـنـد. چـرا بـه اسـم اسلام نباشد؟ مگر اسلام جز اين مى خواهد كه قوه قضايى اش خوب بـاشـد، قـوانـيـن اسـلامـى اش هـم عمل بشود. اينها دارند زحمت مى كشند براى اين . حالا يك جـايـى هم خلاف واقع مى شود كجاست كه ، زمان پيغمبر مگر واقع نمى شد؟ زمان حضرت امـيـر واقـع نمى شد؟ مگر مردم با حضرت امام حسن چه كردند؟ همان اصحاب چه كردند با او؟ مـلت ايـران بهترند يا آنها؟ اسلام در حالا بهتر است يا آنوقتى كه آنها با اسم اسلام پـيغمبر را آنطور اذيت مى كردند و اولاد پيغمبر را آنطور كشتند با اسم اسلام ؟ چرا بايد عـقـده هـاى قـلبـى انـسـان را مـنحرف كند و هواهاى نفسانى همه چيز را كنار بگذارد و فقط عـيـوب را نـگـاه كـنـد؟ آن هم يك عيب را كه ببيند بگويد اصلا عالم به هم خورد، تمام شد اسـلام تـمـام شـد. اگـر يـك قـاضـى يـك جـايـى انـحـراف پـيدا كرد بگويند نخير ديگر اصـل اسـلام تـمـام شـد، ايـن اسـلام بـه درد نـمـى خـورد. آن اسـلامى به درد مى خورد كه سرتاسر خيابان هايش فحشا بود، فحشاى علنى ؟! به او راضى هستند، به اين راضى نيستند. اگر مهلت داده بود خدا به اينها، خدا مى داند كه با اسلام مى خواستند چه بكنند. اسـم اسـلام ، امـا اسلام را چه جورى معرفى كنند. اسلامى كه با مشروبات مخالف نيست ، اسلامى كه با حدود شرعيه هم سر و كار ندارد، نبايد جارى بشود، اسلامى كه با مراكز فـحـشا هم نبايد دخالت بكند، اسلام شاهنشاهى اين بود ديگر. اسلام بود اما مراكز فحشا سـرتـاسـر ايـران پر بود، اسلام بود اما مراكز فساد سرتاسر ايران پر بود، اسلام بـود امـا فـحش به اسلام مى دادند، فحش به پيغمبر اسلام دادند و كسى آنوقت نگفت چرا، زمـان رضـاشـاه مـلعـون و ايـن زمـان بدتر از او شده بود. اينها شيطان تر بودند از او و اگـر چـنـانـچـه مـهـلت پـيـدا كـرده بـودنـد ايـنـهـا، خدا مى داند كه اين ملت را به كجا مى رساندند و اين جوان هاى ما را به كجا
مى رساندند.
امـروز بـحمدالله همه چيز صحيح است . دولت دارد زحمت مى كشد، كمبود هست اما كمبودى كه اينجا هست همه جاى دنيا هست . با اينهمه فشارى كه به اين ملت هست و به اين دولت هست و بـا اينهمه كارشكنى هايى كه از همه جا نسبت به ايران هست معذلك ايران سر پاى خودش ايـسـتـاده اسـت و دارد بـا قـدرت پـيـش مـى بـرد و مـسـائل را حـل مـى كـنـد و مـلت بـدانـنـد كـه بـايـد صـبـر بـكـنـنـد در مـسـائل مـشـكـل و كـمـك كـنند. بخواهيد عزيز باشيد، بخواهيد زيردست نباشيد، بخواهيد يك امريكايى نيايد به شما حكومت كند و بخواهيد عزت خودتان را و اسلام را حفظ كنيد، بايد يـك مـقـدار از آن زحـمـت هـايـى كـه پـيـغـمـبـر اسـلام تـحـمـل كـرد شـمـا هـم تـحـمـل كـنـيـد. يـك مـقـدار از آن زحـمـت هـايـى كـه عـلى بـن ابـيـطـالب سـلام الله عـليـه تحمل كرد شما هم تحمل كنيد. شما هم شيعه او و امت او هستيد. كمك كنيد به اين دولت و كمك كنيد به اين كشور و به اين اسلامى كه در كشور شما پاى مباركش را گذاشت .
خـداونـد بـه هـمـه شـمـا تـوفـيـق عنايت كند و همه ما به خواست هاى خداى تبارك و تعالى خاضع باشيم و عمل به دستوراتشان بكنيم .
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 22/4/62
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام حسن صانعى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ حسن صانعى دامت افاضاته
جـنـابعالى را به سرپرستى بنياد 15 خرداد منصوب مى نمايم . اين بنياد موظف است به وضـع مـستضعفين و محرومين رسيدگى نمايد. بديهى است خانواده شهداى محترم و معلولين عـزيـز مـورد تـوجـه بـيـشـتـر آن بـنياد قرار گيرد. اميد است با اطمينان و اعتمادى كه به آنجناب دارم ، امور آن بنياد را به بهترين وجه اداره بنماييد.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 23/4/62
پيام امام خمينى به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
بـا تـاءيـيـد خـداونـد مـتـعـال جـل و عـلى و پـشـتـيـبانى حضرت ولى الله اعظم بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفدا، بر حسب اصـل يـكـصـد و هفتم قانون اساسى جمهورى اسلامى ، مجلس مبارك خبرگان كه به وسيله آراء مـلت عـظـيم الشان ايران ، شمارى از علماى اعلام و حجج اسلام ادام الله بقائهم براى تـعيين رهبر يا شوراى رهبرى انتخاب شده اند مفتوح گرديد، مجلسى كه براى ادامه نظام جمهورى اسلامى و شرعيت بخشيدن به آن ، نقش اساسى دارد. مجلسى كه علاقه مندان به اسـلام و جـمـهـورى اسـلامى دل بدان بسته و مخالفان و دشمنان آن چشم به آن دوخته اند. آنـان دل بسته اند كه منتخبين آنها كه از علماء متعهد و آگاه به مصالح و مفاسدند، با راى مـبـارك خود شايسته ترين و آگاه ترين و متعهدترين فقيه يا فقهار را براى اين مقام كه صـيـانـت نـظـام جـمـهـورى اسـلامـى و هدايت آن به طور شايسته و موافق با شريعت مطهره بـسـتـگـى بـه آن دارد، بـا اعـتـقـاد بـه حـضـور خـداونـد مـتـعـال و نـظـارت او جـل و عـلى بـر آراء و اعـمـال و احـوال آنـان تعيين نمايند و رضاى او را بر رضاى خود و ديگران مقدم دارند. و اينان چشم طمع دوخته اند كه شايد به وسيله ايادى خود بتوانند لغزشى خداى نخواسته ايجاد كنند كـه در آتـيـه اى ولو دراز مـدت نـظـام اسـلامـى را بـه انـحـراف كـشـانـند. ما مى دانيم كه ابـرقـدرت هـا و حـكـومـت هـاى وابسته به آنان با اسلام شاهنشاهى و ملكى مخالف نيستند، بـلكـه بـى شـك آن را تـاءيـيـد نيز مى كنند. اسلامى كه به وسيله ايادى ابليسى خود و جـهال به صورت عالم ، عرضه شود كه علماى اسلام و مسلمانان نبايد در امور سياسى و اجـتـمـاعـى مـسـلمـيـن دخـالت كـنـنـد و نـبـايـد در امـور مـسـلمـانـان اهـتمام نمايند و حكم واضح عـقـل موافق با قرآن را ناديده گرفته و حديث مجارى الامور بيد العلماء بالله را ضعيف و سـخـن شـريـف وامـا الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى رواه احاديثنا و ديگر احاديث از اين قـبـيـل را بـى مبنا يا به تاويل كشانند، صد در صد مورد تاءييد آنان است . چه بهتر كه دسـت عـلمـاى مـتـعـهـد و مـسـلمـانـان بـيـدار را ايـن دربـاريان روحانى نما و بازيخوردگان غـافـل از سـيـاسـت بـازى شـيـاطـيـن بـبـنـدنـد و راه را بـراى چـپـاول و سـلطـه قـدرت هـا بـاز كنند. آنان از اسلامى كه مؤ يد آنهاست چه باك دارند؟ از اسـلام عـلى ابـن ابـيطالب عليه صلواه الله و سلامه مى ترسند. اگر آن شهيد دلباخته اسـلام و اسـلام شـنـاس حـقـيـقى مثل اينان فكر مى كرد و به گوشه عزلت به عبادت خدا مشغول مى شد و راهى جز بين مسجد و منزل نمى پيمود، نه جنگ صفين و نهروان پيش مى آمد و نه جنگ جمل و نه مسلمانان فوج فوج به قتل مى رسيدند و شهيد مى شدند و
اگـر سـيـدالشـهـدا عـليـه السـلام مـثـل ايـنان فكر مى كرد و در كنار قبر جدش به ذكر و دعاپرداخت ، فاجعه بزرگ كربلا پيش نمى آمد و دوستان ارجمند خداوند قطعه قطعه نمى شـدنـد و آل الله بـه اسـارت نـمـى رفـتـنـد و از آنـهـا بـالاتـر اگـر رسـول اكـرم صـلى الله عـليه و آله و سلم مانند اينان فكر مى كرد و به نصحيت و بيان احـكـام عـبادات مى پرداخت ، آنهمه رنج و مصيبت نمى ديد و آنهمه مسلمانان به شهادت نمى رسـيـدنـد و در علماى معاصر اگر مرحوم آيت الله عظيم الشان آقا ميرزامحمدتقى شيرازى با آن مقام بزرگ در علم و ورع و تقوا همانند اينان فكر مى كرد در عراق جنگ بين مسلمانان و انـگـليـسـى هـاى مـتـجـاوز غـاصـب پـيـش نـمـى آمـد و آنـهـمـه مسلمانان شهيد نمى شدند و اسـتـقـلال عـراق تـاءمـيـن نـمـى شـد. حـكـومـت هـايـى كـه در عـصـر حـاضـر بـا دل و جـان و اسـم اسـلام در خـدمـت ابـرقـدرت هـا بـويـژه آمـريـكـا هـسـتـنـد و عـامـل تـاءمـين منافع آنان در جهان مى باشند و آخوندهاى دربارى از خدا بى خبر كه مؤ يد آنـان و مخالف با رژيم اسلامى هستند و كوشش در هدم اسلام پرخاشگر بر ستمگران به سـيـره رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم و علم كردن اسلام شاهنشاهى و ملوكى هستند كـه مـسـلمـانـان مـتـعـهـد را بـه جـرم شـكـايـت از ظـلم آمـريـكـا و اسـرائيـل مـى خـواهـنـد از فـريـضه حج محروم كنند، بايد مورد تاءييد شوروى و آمريكا و اسرائيل باشند.
و اكـنـون شـمـا اى فـقـهـاى شـوراى خـبـرگـان و اى بـرگـزيـدگـان مـلت سـتـمـديـده در طـول تـاريـخ شـاهـنـشـاهـى و سـتـمـشـاهـى ! مـسـؤ وليـتـى را قـبـول فـرمـوديـد كـه در راس هـمـه مسؤ وليت هاست و آغاز به كارى كرديد كه سرنوشت اسـلام و مـلت رنـجـديـده و شـهـيـد داده و داغـديـده گـرو آن اسـت . تـاريـخ و نـسـل هـاى آيـنـده دربـاره شـمـا قـضـاوت خـواهـنـد كـرد و اوليـاء بـزرگ خـدا نـاظر آراء و اعـمـال شـمـا بـاشـنـد و الله مـن ورائهـم مـحـيـط و رقـيـب كـوچـكـتـريـن سـهـل انـگـارى و مـسـامـحـه و كـوچـكترين اعمال نظرهاى شخصى و خداى نخواسته تبعيت از هـواهـاى نـفـسـانـى كـه مـمـكـن است اين عمل شريف الهى را به انحراف كشاند، بزرگترين فـاجـعـه تـاريـخ را بـوجـود خـواهـد آورد. اگر اسلام عزيز و جمهورى اسلامى نو پا به انـحـراف كشيده شود و سيلى بخورد و به شكست منتهى شود، خداى نخواسته اسلام براى قـرن هـا به طاق نسيان سپرده مى شود و به جاى آن ، اسلام شاهنشاهى و ملوكى جايگزين آن خـواهـد شـد. شما برگزيدگان مستضعفان مى دانيد كه با كوتاه شدن دست ابرقدرت هـاى چـپاولگر از كشور اسلامى شما، آنان و وابستگان به آنها ماهيت اسلام و قدرت الهى آن را لمس ‍ نمودند و چون افعى زخم خورده در كمين نشسته اند كه از هر راهى بتوانند خود يـا بـه وسـيله پيروان از خدا بى خبر خود اين نظام الهى را از مسير خود منحرف نمايند. و بـالاترين انحراف كه منجر به انحراف تمام ارگان ها مى شود، انحراف رهبرى است كه امـروز شـمـا نـقـش اول آن را داريـد. شـمـا ديـديـد و شـنـيـديـد كـه بـا اصـل پـنـجـم قـانـون اسـاسـى چـه مـخـالفـت هـا شـد و چـه جـار و جـنـجـال بپا كردند و بحمدالله تعالى موفق نشدند ماءموريت خود را انجام دهند و اخيرا با هـمـيـن تـعـيين خبرگان نيز مخالفت كردند و سمپاشى نمودند و بحمدالله با شكست مواجه شـدنـد. و امـروز هـم شـمـا نـبـايـد از كـيـد سـاحـران و وسـوسـه خـنـاسـان غافل باشيد. راه خود را با قدرت الهى و تعهد به اسلام بزرگ و قوت ايمانى و روحى ادامـه دهـيـد و بـه هـيـچ چـيـز الا مـصـالح اسلام و مسلمين فكر نكنيد و در اين صورت خداوند تعالى پشت و پناه شماست
لازم اسـت بـه رهـبـر مـحـتـرم آيته يا شوراى رهبرى تذكرى برادرانه و مخلصانه بدهم : رهـبـر و رهبرى در اديان آسمانى و اسلام بزرگ چيزى نيست كه خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خداى نخواسته به غرور و بزرگ انديشى خود وادارد. آن است كه مولاى مـا عـلى ابـن ابـيـطـالب دربـاره آن گوشزد فرموده است . اساسا انبياء خدا صلواه الله و سـلامـه عـليـهـم مـبـعوث شدند براى خدمت به بندگان خدا، خدمت معنوى و ارشادى و اخراج بـشـر از ظـلمـات بـه نـور و خـدمـت بـه مـظـلومـان و سـتـمـديـدگـان و اقـامـه عدل ، عدل فردى و اجتماعى .

next page

fehrest page

back page