صحيفه نور جلد ۱۴

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱۶ -


خروج شاه از ايران تنها راه علاج و دواى ناآرامى ها و اغتشاشات كشور
حـالا مـا قـبل از همه چيز اول از اين آقاى شاهدوست (و به اصطلاح سايرين آمريكا خواه ) ما بـه ايـشـان عـرض مـى كـنـيـم شـمـا كـه قـم تـشـريـف بـرديـد و بـا اتـومـيـبـل تـان سـوار شديد و از تهران هم عبور كرديد و رفتيد به قم ، توى تهران هم تـظـاهـرات را حـتـمـا ديديد (اگر نگويم در حسن آباد و در على آباد و در اين دهات هم ديده بـاشـيـد) مـى گـويـيـد قـم را ديـدم ، خـوب شما گوشتان كه الحمدلله گوش باز است ، هوشتان
هـم كـه الحـمـدلله هوش باز است نشنيديد مردم چه مى گويند؟ مردم چه مى گفتند؟ چه چيز مـى خـواسـتند؟ اين مردم كه جانشان را روى دست گرفته اند، جوان هايشان را مى فرستند جلو، اين مادرها كه بچه هاى جوانشان را مى فرستند به اين خيابان ها و فرياد آنها بلند اسـت ، چـه چـيـز مـى گويند؟ تا ما ببينيم درد ملت چيست ، دوايش چيست ؟ تا انسان نفهمد درد چيست نمى تواند دوا بدهد. اينها همه دارند مى گويند كه ما اين شاه را نمى خواهيم شما مى گـوئيـد كـه مـن ايـنـهـا را آرام شـان مـى كـنـم !! آرام مى كنم به اينكه باشد ايشان !! اين نـاآرامى شان اين است كه مى گويند اين شاه خيانت كرده به ما، ما نمى خواهيم اين را. شما دو تا مطلب مى گوئيد يكى اينكه من حرف هاى مردم را شنيده ام و اينها آرام نمى شوند تا مـا ايـن چـيـزهـائى كـه مـى خـواهـنـد خـوب بـه آنـهـا بـدهـيـم ، يـك قـدرى عـمل بكنيم . شما اگر مى خواهيد عمل بكنيد، يك كارى بكنيد كه اين آقا برود سراغ كارش تا يك قدرى آرام بشوند (يك قدرى البته ، نه همه )
طـرح (خـطر تجزيه ايران ) دسيسه اى براى دوام سلطه ابرقدرت ها بر منابع و امور كشور
يك مطلب ديگرى كه ايشان مى گويند اين است كه اين وضع جغرافيائى ايران جورى است كـه (كـانـه مـا ديـگـر هيچ اطلاعى نداريم از وضع جغرافيائى ايران كه چه جورى است ) اگـر ايـن انـقلابات باشد با اين وضع جغرافيائى خطر بزرگى براى ايران پيدا مى شود ولى اگر شاه باشد اين خطر نيست . مطلب ايشان اين است كه با بودن شاه اين خطر نيست لكن اگر چنانچه (به فرمايش ايشان ) خداى نخواسته اين شاه برود، اين مملكت به دسـت دو تـا قدرت مى افتد و وامصيبت مى شود. ما مى گوئيم كه اين چيزى كه اين مملكت را بـه دسـت ايـن قـدرت سپرده ، اين دو تا قدرت سپرده ، همين شاه است . آخر اينها تكليفشان بـر اين مملكت اين نيست كه بيايند حمل كنند خاك هائى از قم به اين سرحدات شوروى و از تـهـران بـه آن سرحدات آمريكا، ايشان هم قبول دارند كه مقصود اين نيست (مقصود اين است كه اينها مسلط مى شوند بر مملكت ما) حالا مسلط نيستند؟!
وضـع جـغـرافـيـائى كـه هـست و روى آن وضع جغرافيائى يك جهت و مهم هم روى وضع آن چـيـزهـائى كـه تـوى مـمـلكـت مـا هـسـت و ايـنـهـا لازمـش دارنـد، ايـنـهـا الان مـسـلط بـر اموال ملت ما نيستند؟! اينها الان نفت ما را دارند نمى خورند؟! در ازايش هم براى خودشان يك پـايـگـاه درسـت مى كنند، پول نفت به ما مى دهند يعنى اسلحه مى دهند كه خودشان پايگاه درسـت كـنـنـد ايـنـجـا. ايـنـهـا مـسـلط بـر مـا نـيـسـتـنـد كـه گـاز را دارنـد مـى بـرنـد؟! اموال اين ملت دارد از دستش مى رود. تسلط آمريكا نيست كه اصلاحات ارضى و انقلاب سفيد را آورد در كـار؟! ايـن انـقـلاب سـفـيد، انقلاب شاه و ملت است ؟! ملتى است كه خودتان ملت هستيد!! به ملت كارى ندارد، شاهش هم به شاه كارى ندارد، انقلاب آمريكا بود يك طرفه . ايـن انقلاب براى اين بود كه اين مملكت را از اين مقدار زراعتى كه دارد كه به واسطه اين مـقـدار زراعـت اسـتـغناى از مملكت هاى ديگر دارد، اين هم از دستش بگيرند. مگر تسلط آمريكا بـر مـا غـيـر از ايـن اسـت كـه مـنـافعى كه ما داريم ، مخازنى را كه ما داريم ، چيزهاى زير زمينى را كه ما داريم ، روى زمينى
را كـه مـا داريـم ، اينها سلطه پيدا كنند و ببرند؟ اينها الان سلطه ندارند بر ما؟! و اگر شاه برود سلطه پيدا مى كنند؟
اگـر يـك حـكـومـت اسـلامـى پيدا بشود كه نص قرآنش اين است كه نبايد غير مسلم بر مسلم مسلط باشد، آنوقت مسلط مى شوند اينها؟! يا اينكه يا وضع جغرافيائى اقتضا مى كند كه يـك قـدرت مستقلى متكى بر ملت ، يك رژيمى متكى بر ملت و بر قدرت ملت در اينجا پيدا بـشـود كـه نـه او بـتـوانـد تـجـاوز كـنـد به او و نه او بتواند تجاوز كند به او. وضع جغرافيائى مملكت ما اقتضاى اين را دارد كه براى جلوگيرى از هر دو قدرت و تامين صلح در ايـنـجـاى دنـيـا يـك قـدرتـى در كار باشد، نه يك انگلى . الان وضع نظامى ما و وضع ارتـش مـا يـك وضع ارتش انگلى است . ارتشى است كه تحت نظام آمريكا و به نفع آمريكا دارد اداره مـى شـود. 45 هـزار، 50 هـزار، بـعـضـى گـويـند 60 هزار از مستشاران آمريكا و مـفـتـخـوارهـاى آمـريـكـا ريـخـتـه انـد بـه جان ما و در مملكت ما هستند، آنهمه پايگاه ها براى خـودشـان در ايـنـجـا درسـت كـرده انـد، اشـغـال نـظـامـى اسـت مـمـلكـت مـا، اشـغال آمريكائى است مملكت ما. اين آقا مى گويند كه (به خطر مى افتد)!! از اين خطر بـيـشـتـر؟! زراعـت مـا بكلى از بين رفت ، اين خطر نبود؟! حالا شما مى خواهيد خطر را رفع كـنـيـد؟! شـمـا هـمـان بـوديـد كـه در حـكـومـت شـمـا ايـن قـضـيـه پـيـدا شـد و آمـريكا به ما تـحـميل كرد و من همان بودم كه به شما پيغام دادم كه آقا نكنيد اين كار را، اين زراعت ما را بـه زمـيـن مـى زنـد. خـدا مى داند به فرستاده ايشان گفتم كه كنيد اين كار را، شما ملتفت هستيد خودتان داراى ملك هستيد، ملتفت هستيد كه نمى توانند اينها اداره بكنند، به زمين خواهد خـورد اين زراعت مملكت . تو بودى كه زراعت مملكت را به زمين زدى براى خاطر آمريكا، حالا شـمـا خـواهـيـد اصـلاح بـكـنيد كه مبادا يك وقتى تسلط بر ما پيدا كنند؟! الان ما مستقليم ؟! قـدرت ، يـك قـدرت مـسـتـقـله اى ايـسـتـاده و هـمـه را جـلوگـيـرى كـرده اسـت و مـا يـك مـمـلكت مـسـتـقل و متمدن و آزاد مردان و آزاد زنان داريم ؟ ما خواهيم كه يك مملكت قدرتمند كه قدرتش مـتـكـى بـه مـلت بـاشـد، الهـام از مـلت بگيرد، اگر يك ارتش متكى بر ملت باشد، نه آن قدرت تواند كارى بكند نه آن قدرت كار بكند.
آنـهـا مـى خواهند تامين اين بشود كه او نپرد به او، او نپرد به او، وقتى يك قدرت مستقلى شـد نـمى شود اين كار را كرد. شما مى خواهيد كه با اين دوز و كلك ها اين دو تا قدرت را بـر مـا مـسـلط كنيد، نمى خواهيد مملكت را رها كنيد، مى خواهيد مملكت را بيشتر از اين به باد بدهيد. ما مى خواهيم نجات بدهيم اين مملكت را از اين دو قدرت . شما مى خواهيد كه اين مملكت تـحـت هـمـيـن قـدرت و سـلطـه بـاشـد تـا آخـر، بـا چه صورت ؟ با اين صورت كه اگر اعـليـحـضـرت بروند، اين مملكت به هم مى خورد!! اين اعليحضرت بايد باشند تا اين دو قدرت را جلويشان را بگيرند!!
اساس مخالفت ما با رژيم شاه مصائب وارده بر ملت است ، نه اغراض شخصيه
آقا اين اعليحضرت اين قدرت ها را بر ما مسلط كرده و آن پدرش ، آنوقت يك كلمه اى ايشان دارد (باز عين كلمه شاه ) كه ايشان زجر كشيده است (من را مى گويد)
(خـوب ، ايـشـان يك زجرى كشيده است ، چى كشيده است ). عين حرفى است كه شاه گفته اسـت كـه (او غـرض شـخـصـى بـا من دارد، او دارد حساب ها را (عين عبارت اوست ) پاك مى كـنـد). پـس شـمـا الان بلندگوى اعليحضرت هستى در اينكه او گفت مملكت ما مى خواهيم و اگـر مـن بـروم مـملكتى نيست . شما هم مى گوئيد كه اگر شاه برود مملكتى نيست (اين يك تـكـه عـيـن حـرف اوست كه زديد) او مى گويد كه مملكت ما وضعى دارد كه اگر چنانچه ما بـرويـم ، آنـها از آن طرف مى آيند و اينها از اين طرف ، و شما بلندگوى او هستيد. او مى گويد كه فلان آدم غرض شخصى با من دارد، حساب هايش را دارد حالا پاك مى كند يعنى من او را بـه حـبـس انـداخـتـم ، مـن او را تـبـعـيـد كـردم حـالا دارد حـسـاب پـاك مى كند. ايشان هم بلندگوى اوست همان عين او را مى گويد.
من خيال مى كردم براى شاه ديكته مى كنند و حرف ها را مى زند (و همين طور هم هست ، ديكته است ، ديكته بالاترهاست ) معلوم شد كه ديكته بيشتر را ايشان مى كند.
بـايـد حـسـاب كـرد آقـا من كه يك نخست وزير نبودم و يك بارگاه و قبه و بارگاه داشته بـاشـم . مـن آنـم كـه حالا هم كه اينجا آمده ام ، منزلم را ديديد كه شما نمى توانيد تويش بنشينيد و بيشتر ازاين هم نمى خواهم اصلا. من توى حبس هم وقتى وارد شدم به آن باشگاه افـسران (كه اول من را بردند تو باشگاه افسران ) من وقتى وارد شدم ديدم يك جاى خيلى خـوبـى اسـت كـه هـمـه چـيز آماده است كه منزل هاى ما خواب نديده اند، به آن مامورها گفتم خوب ، اين كه از منزل ما بهتر است (و بهتر هم بود) بعد هم ما را بردند در يك جاى ديگر، هـمـان مـثـل مـنـزل خـودمـان يك خرده بهتر، وقتى هم كه از حبس ما بيرون آمديم ، حبسش هم يك حـبـسـى نبود كه به ما يك بدى بگذرد، يك سختى كه ما به واسطه آن بدى حالا با شاه !!! مثلا !!! به هم زديم !! حبسشان هم يك حبسى نبود كه براى ما، توى اين حبس آنهائى كه همراه ما بودند و مامورين حبس ‍ بودند با ما محبت مى كردند، به ما ارادت داشتند !!! و عرض مـى كـنـم !!! كـه وقتى هم كه از آنجا آمديم در يك باغ بزرگ و در يك عمارت عالى كه ما بـه خـواب هـم شـايـد نـديـده بـوديـم و مـا هـم آنـجـا بـوديـم . بـعـد هـم كـه رفـتـيـم مـنـزل خـودمـان ، مـنـزل خـودمان بود ديگر آنجا. ما اينقدر هم عادت نكرده بوديم كه بيرون بيائيم و گردش برويم حالا كه توى حياط، توى خانه هستيم به ما بد بگذرد. وقتى هم كـه مـا را تركيه بردند، تركيه خيلى هم بهتر از ايران براى ما بود (براى شخص من ). مـا زجـرى نديديم و بعد هم رفتيم ، نجف هم كه منزلمان بود. حالا هم آمديم اينجا، اينجا هم بـهـتـر از مـنـزل خـودمـان اسـت بـاغ دارد و هـمـه چـيـز. مـا زجـرى نـديـديـم كـه در مـقـابـل ايـن زجـر (ايـن را براى خودم مى گويم ) زجرى نديديم كه مخالفتمان با اين آدم بـراى زجـر بـاشـد. مـا زجرمان زجر اين ملت است . من وقتى صورت اين مردهائى كه بچه هايشان ، پسرهايشان را كشتند در ذهنم مى آيد زجر مى برم ، من وقتى اين مادرى كه يقه اش را پاره مى كند در مقابل اين چيزها كه بيائيد من را بكشيد، شما كه جوان من را كشتيد بيائيد مرا هم بكشيد، اين زجر مى دهد ما را، نه اينكه به من يك چيزى بد گذشته است ، زجر ديده ام نـه خـيلى هم خوش گذشته است اينكه ما را زجر مى دهد اين مصيبتى است كه بر ما ملت ما وارد شـده اسـت . مـسلمان اگر بر ملت خودش زجر نبرد مسلمان نيست . آن كسى كه مى خواهد اين آدم باشد، من
نـمـى توانم به او بگويم مسلمان هست . آن كسى كه دست مى دهد به يك دست جانى ، او را ديـگر ما آدم نمى دانيم . اگر مسلمان هم باشد آدم نيست و مسلمان هم نمى تواند باشد. زجر مـا ايـن است ، نه اينكه زجر ما اين است كه ما را حبس كردند يا زندان بردند. يا زجر ما اين اسـت كـه پـاى عـلمـا را اره كـردنـد آقـا، تـوى روغـن سـوزانـدنـد. زجـر مـا ايـن اسـت كه ده سال ، پانزده سال ، هشت سال ، هفت سال علماى ما در حبس ‍ بودند، پدر اين آقا (اشاره به يـكـى از حـضـار) چـنـد سـال در حـبـس بـوده اسـت ، اين زجر ماست . حالا از حبس اينها آمده اند بـيـرون بـله (زنـدانـيـان سياسى را ما رها كرديم ) (يا به اصطلاح خودشان ) (عفو كـرديـم ). تـمـام شـد؟! زنـدانـيـان سـيـاسـى ، زنـدانـى كـه ده سـال در آنـجـا زجـر ديده ، عالم بزرگوار را توى صورتش همچنان زدند كه گوشش عيب كـرده حـالا آمـده بيرون ، حالا بيايد تشكر كند از شاه كه شاه بماند حالا؟! آخر نمى شود، ايـن مـلت را هـم نمى شود خاموش كرد با اين حرف ها. نه نخست وزير توانست خاموش كند، نه منتظر الوزاره نمى توانيد و نظامى و نه حكومت نظامى و نه هيچ چيز، نمى شود.
نجات مملكت در گرو خلع و مجازات شاه جنايتكار
بـبـيـنـيـد مـردم چـه مـى خواهند، آن را بدهيد به مردم ، بچه و بزرگ مى گويد (آزادى و اسـتـقـلال ) شـمـا آزادى و اسـتـقـلال را بـدهيد و حكومت پهلوى نه . اين لسان ملت ماست ، بـزرگ و كـوچـگـش ، آن كـه تـوى خـارج اسـت و آن كـه در داخـل اسـت هـمـه ايـن را دارنـد مـى گـويـنـد. شـمـا ايـن را عمل بكنيد اين ملت از شما راضى مى شوند و آرام مى شوند اما شما مى خواهيد آن كه جانى اصـلى اسـت نگاهش داريد !!! بگوئيد كه شهربانى قم ، آذربايجان را به آتش مى كشند بـعـد شـهـربـانـيـش را مـى خـواهـنـد، شـهـربـانـى را خـواسـتـنـد بـراى ايـنـكـه تـسـليـت حـال مردم باشد. اين آقاى منتظر الوزاره مى گويد كه بايد آنهائى كه به ملت ظلم كرده انـد مـجـازات شـونـد. مـن از ايـن آقـا مـى پرسم كه كى به ملت ظلم كرده است ؟ بگو، بيا بـنـشـيـن بـبـيـنـم كى . شهربانى آدم كشته است بى اذن ؟! پاسبان آدم مى كشد بى اذن ؟! استاندار امر مى كند بى اذن ؟! رئيس قوا امر مى كند بى اذن شاه ؟! بى اذن شاه اين چيزها نـمـى شـود. در نظام نمى شود، بزرگ ارتشداران ايشان هستند، تا ايشان اذن ندهد كه آدم كشى نمى شود.
مـجـازات ايـن را بـكـنـيـد ما دست شما را مى بوسيم . بسم الله ، مجازات كنيد ايشان را، در شـرع اگـر نـكشته باشد آدم هم حبس ابد است . مجازات ابد است كسى كه امر بكند كسى ، كـسـى را بـكـشـد، در شـرع مقدس حبس ابد است و، در حكومت اسلامى بايد حبس ابد بشود و ايشان با دست خودشان مى گويند كه جنايت كرده است . اين را اگر ثابت بشود، قصاص اسـت !!! مـا نـمـى خـواهـيـم تـمـام جـنـاياتى كه شده است !!! شما يك جانى را كه مبداء همه جنايات است و همه مردم دارند به اين نظر مى كنند به عنوان اينكه جنايت مستند به اوست و هـمـه نـاراحتى ها زير سر اوست ، شما او را مجازات كنيد تا اين ملت تا حدودى آرام بشود. دنبالش قضيه استقلال است كه اين هم بايد بشود و الا آرام نمى شود اين ملت .
اين نيرنگ هائى است كه از اول تا حالا براى اينكه اين نهضت اسلامى متكى به همه اقشار مـلت را اينها آرام كنند و سركوب كنند، به نظامى سركوب كنند، نمى شود به كرد و لر سركوب كنند،
نمى شود، به حيله و حكومت آشتى نمى شود، به اينكه مملكت ما الان در خطر است . يا الله از خطر نجاتش بدهيد، شاه باشد؟ همه خطر زير سر اين آدم است ، ما اين را نگهداريم كه خطر نداشته باشد؟
وظـيـفـه ايـرانـيـان مـقـيـم خـارج هـمـگـامى و همصدائى با ملت و انعكاس وقايع ايران در مطبوعات
آقـايـان ! هـمـه بـا هـم بـايـد بـاشـيـد، ايـن اخـتـلافـات بـيـرون را و ايـن اخـتـلافـات داخل را دور بريزند، شعارهاى غير اسلامى را كنار بگذاريد. همه يك شعار، شعار اسلامى . از ايـران تـلفـن كـرده بـودنـد (از قـرارى كـه آقـايـان نـوشـتـه بودند) كه بعضى از دانـشـجـويـان چـيـز كـردنـد كه مااختلافات را رفع كرديم ، اختلافات دانشجوها را رفعش كرديم و همه و همه يك جبهه هستيم . خداوند انشاءالله حفظشان كند. همه تان ، همه بايد يك جـبـهـه بـاشـيـد، اگـر هـر كـدام يـك طـرف بـرويـد، بدانيد تا آخر زير اين چكمه خارج و داخل خواهيد خرد شد، نسل هاى آتيه از شما مؤ اخذه مى كند. امروز كه اين نهضت هست اگر از اين نهضت استفاده نشود تا ابد زير چكمه هاى خارجى و داخلى هستيد. كمك بايد بكنيد همه ، يـعـنـى هـمـه شـمـا كه اينجا هستيد، آنهائى كه تو هستند، اختلافات داخلى خودتان را كنار بـگـذاريـد و مـطـالب خـودتان را به اين روزنامه نويس ها، به اين دانشگاهى ها، به اين معلمين ، به همه بگوئيد مطالب ايران را. بد منعكس كرده اند اينجا مطالب ايران را و حالا شما بايد جبران كنيد و بگوييد. اين خدمتى است شما مى توانيد بكنيد به اين ملت . بايد هـمـه اخـتـلافـات را كـنـار بـگـذاريـد و يـكـدل و يـكـجـهـت با ملت ايران ، با ملتى كه در داخـل اسـت مـتـحـد بـشـويـد و مـطـالبـتـان را (هـمان مطلبى ) كه عامه مردم دارند مى گويند بـگـوئيـد و در دانـشـگـاه هـا و دانـشـكـده ها بايد همه همصدا باشند و يك شعار و اين شعار تـوحـيـدى اسـلام اسـت . ايـن اسـت كـه مـى تواند شما را نجات بدهد. ديگران نمى توانند نجات بدهند، شما را به دام مى اندازند.
انشاءالله خداوند همه را توفيق بدهد، مويد باشيد انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ 13/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو !!! تلويزيون سوئد
سـؤ ال : شـاه بـا دكتر امينى وارد مذاكراتى شده است كه نشان مى دهد شاه حاضر به عقب نشينى ها و نرمش هائى مى باشد، او زندانيان سياسى را آزاد ساخته است . آيا حضرت آيت الله مى توانند نقشى را براى شاه در يك دولت با آزادى هاى بيشتر بپذيرند؟
جواب : شاه مدتى است كه مشغول اجراى نقشه اى است كه ملت را فريب دهد، با اشخاصى مـذاكـره و عـقـب نـشـيـنـى هـائى كـرده كه براى فريب ملت است اما ملت حاضر نيست كه شاه بـاشد، هر قدر هم عقب نشينى كند. حرف قاطع با پشتيبانى ملت اين است كه شاه با جنايت هـائى كـه نـسـبـت بـه مـلت و كـشـور و خـيـانـت هـائى كـه تـاكـنـون كـرده اسـت قـابـل پـذيـرش نـيـسـت ، نه خودش و نه سلسله اش ، بايد اين سلسله منقرض شود. طرز حكومت با رفراندم تعيين مى شود.
سؤ ال : گفته ايد كه اگر لازم باشد به جنگ مسلحانه دعوت خواهيد كرد، آيا هنوز هم اين نظر را داريد؟
جـواب : ما حتى الامكان از جنگ مسلحانه پرهيز داريم و معتقديم به همين ترتيب كه ملت پيش مى رود، كار را حل كنيم اما اگر سرسختى نشان دهد و ابرقدرت ها هم به او كمك كنند ممكن است در اين مطلب تجديد نظر كنيم .

fehrest page

back page