قـواى مـسـلحـه
بايد خدمتگزار مردم و سركوب كننده توطئه گران باشد قواى انتظاميه ، قـواى مـسـلحـه
بـايـد خـودشـان را در خـدمـت مـردم قـرار قواى انتظاميه ، قواى مسلحه بايد
خـودشـان را در خـدمـت مـردم قـرار بـدهـنـد، آنـطـورى كـه عـنـاويـن خـودشان اقتضا
مى كند. ژاندارمرى ، پاسبان و امثال ذلك ، ارتش ، اينها بايد اين مملكت را حفظ
بكنند، اينها براى حـفـاظـت مـلت و مـمـلكـت آمـده انـد و بـراى پـاسـبـانـى از
مـمـلكـت خـودشـان متشكل شده اند. بايد اينها توجه به اين معنى داشته باشند كه همه
اين قواى مسلحه بايد در خـدمـت مـردم باشند. اينها از بودجه اى كه اينها را اداره
مى كند از جيب مردم است نبايد از جـيـب مـردم بـدهـنـد بـودجـه اش اداره بـشـود و
بـه سـر مـردم هـم تحميل بكنند و - عرض كنم كه - اذيت و آزار بكنند، چنانچه در عصر
اين دو غير انسان بود. شما بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه بايد خدمت به اين
كشور بكنيد و خدمت به ايـن مـلت بـكـنيد و اگر چنانچه خداى نخواسته در يك پادگانى
يك نفر آدمى پيدا شد كه خـلاف رويـه اسـلامـى و انسانى كرد، بايد رؤ سا توجه كنند،
جلويشان را بگيرند. مبادا يك وقتى باز همان مسائل سابق در پادگان هاى ژاندارمرى
يا در مراكزى كه ساير قواى مسلحه هستند، يك همچو مسائلى كه در سابق بود باز تكرار
بـشـود. بـايـد بـا كـمال دقت كسانى كه در راءس هستند اشخاص ناظر بفرستند همه جا را
تحت نظر بگيرند، براى اينكه اگر خداى نخواسته از چهار نفر يك امر خلاف قاعده اى ،
يك امرى كه در زمان سابق اتفاق مى افتاد، بست و بند با خان ها و كوبيدن مردم اتفاق
مى افتاد، اگر حالا در چهار جا اتفاق بيفتد همه تان بدنام مى شويد. براى اينكه مردم
ذائقه شـان تـلخ اسـت و اگـر ببينند كه در چهار جا يك فسادى ايجاد شده است و يكى از
كارهاى سـابق انجام گرفته است ، همه شما را مردم محكوم مى كنند. بنابراين همه شما
موظفيد كه از آن چيزهائى كه برخلاف واقع است هم خودتان را حفظ كنيد و هم ديگران را،
اگر كارى كـردنـد بـه سـران ژانـدارمرى اطلاع بدهيد كه آنها جلوگيرى بكنند، تا اين
ذائقه تغيير بـكـنـد. البته بسيار تغيير كرده است ، يعنى بسيار جلو رفته است اين
تغيير و لهذا شما الان وقـتى كه در جمعيت ها مى رويد مردم براى شما شعار مى دهند.
كى يك همچو مسائلى در سابق بود؟ مردم پشت به آنها مى كردند. اگر بازور هم مى
آوردندشان يك جائى كه يك فـرض كـنـيد كه اشخاصى بودند، آنها بازور بودند، جمع همراه
نبودند. در هر صورت الان ما و شما و همه ملت خدمتگزار به اسلام و خدمتگزار به كشور
هستيم و بايد همه مجتمعا بـا دسـت واحـد، هـمـه يـكدست خدمت به اين كشور بكنيم تا
اينكه انشاء الله اين كشور به قدرت كامله الهى به پيش برود و شما سرافراز باشيد و
كشور ما سرافراز باشد.
با نبودن نظم و انسجام در قواى مسلحه ، مملكت حفظ نمى شود
و نـكـتـه اى كـه مـى خواهم عرض بكنم و اين اختصاص به شما ندارد اين يك امر عامى
است نسبت به همه قواى مسلحه اينكه اينطور تو هم نشود كه حالا ما آزاد هستيم و ما
آزاد شديم و آن زد و خـوردهـائى كـه پيشتر بود نيست و آن كتك ها و حبس ها نيست و آن
اعدام ها نيست ، حالا بـايـد انـضـبـاط هـم نداشته باشيم . اگر چنانچه يك قواى
مسلحه اى بى انضباط باشد يـعـنى اگر چنانچه فرمانده حكم كرد، اجرا نكند، اگر چنانچه
آن طبقه بالائى كه صاحب مـنـصـبـنـد يـك امـرى را گـفتند، اينها اجرا نكنند، اگر
اينطور باشد انسجام از بين مى رود. آنـوقـت خـداى نخواسته اگر يك امرى پيش بيايد
نمى توانيد شما مقابله كنيد. شما قواى مـسـلحـه ، از ژانـدارمرى گرفته تا ارتش تا
شهربانى تا پاسدارها، همه اگر چنانچه مـنـظـم نباشيد و سلسله مراتب ملاحظه نشود اين
اسباب اين مى شود كه افرادى باشند يك يـك . ژانـدارمـرى وقـتـى مى تواند خدمت بكند،
ارتش وقتى مى تواند خدمت بكند كه اجتماع تـوى كـار بـاشـد يـك يـك افـراد كـه كـار
ازشـان نـمـى آيـد، ايـن يـك يـك هـا وقـتـى مـتـصـل بـه هـم شدند و يك نظمى داشت
مى توانند كار انجام بدهند، اما اگر يك يك ، يكى هـائى بـاشـنـد كه با هم منسجم
نيستند يا نظم ندارند، اينها علاوه بر اينكه كارى ازشان نمى آيد اخلال هم مى كنند.
بـايـد تـوجـه داشـتـه بـاشيد كه امروز شما خدمتگزار اسلام هستيد و بايد براى خدا
كار بـكـنـيد و امر خداست كه بايد اين مسائل را با دقت ملاحظه كنيد و نظم را حفظ
كنيد وسلسله مراتب
را حفظ بكنيد و اين يك مطلبى است كه مربوط به شما تنها نيست و مربوط به همه قواى
مـسلحه است ، چنانچه توجه به اينكه مبادا يكى خلاف بكند آن هم اختصاص به شما ندارد
هـمـه قواى مسلحه بايد در اين معنا باشند. امر به معروف و نهى از منكر بر همه ملت
واجب اسـت . اگـر يك خلاف يكى كرد بايد او را نهى بكنيد، بايد باز داريد او را از
اين كار و اگر چنانچه يك آدمى در يك پادگانى يك عملى كرد كه بر خلاف وظيفه بود بايد
اطلاع بـدهـيـد تـا اينكه اين را جلويش را بگيرند. و باز اين مطلب را بايد به ملت
عرض بكنم كـه سـربـاز بـودن بـراى ملت امروز جزء وظايف است ، نگذارد ملت كه اين
پادگان ها در ارتـش تـهى بشود. سرباز حالا سرباز وظيفه است ، در زمان سابق سرباز
اجبارى بود. به اجبار بردند، اسمش را وظيفه مى گذاشتند و اما الان اين اجبار در كار
نيست ، الان يك امر الهـى است . دفاع از مملكت اسلامى ، دفاع از نواميس مسلمين از
واجبات شرعيه الهيه اى است كـه بر همه ما واجب است و اين موقوف بر اين است كه نظامى
ها، هم منظم و منسجم باشند و هـم مـراتـب را حـفـظ بـكـنند و هم اشخاصى كه مى
توانند در نظام وارد بشوند خودشان را مـعـرفى كنند و اين پادگان ها را پر كنند از
جمعيت ها، و از قرارى كه بعضى از رؤ ساى ارتـش گفته اند، گفتند كه الان پادگان هاى
ما پر نيست براى اينكه نظام وظيفه را خيلى بـه آن عمل نمى كنند. لازم نيست كه نظام
وظيفه را با الزام بيايند شما را ببرند. شما مى خـواهـيـد يـك مـمـلكـتـى را حـفـظ
بـكـنـيـد، مـلت مـى خـواهـد كـه در مقابل اين قدرت هائى كه همه با هم منسجم شدند و
اطراف كشور ما هستند، ملت مى خواهد كه جلوى اينها را بگيرد اين تا اينكه نظام ،
نظام صحيح نباشد و منسجم نباشد و پادگان ها پـر از جـمـعـيـت نـباشد و مملكت يك
نظام بزرگ نداشته باشد و انشاء الله يك نظام بيست ميليونى شما داشته باشيد تا
بتوانيد از اين توطئه ها كه الان براى مملكت ما در كار است جلوگيرى بكنيد. خداوند
انشاء الله تعالى حامى شما باشد و حامى اين مملكت و انشاء الله شما پيروز باشيد و
با پيروزى اسلام را به پيروزى برسانيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 16/6/59
فرمان امام خمينى به كليه دادگاه هاى ارتش جمهورى اسلامى
به تمام دادگاه هاى ارتش اخطار مى شود
بسم الله الرحمن الرحيم
1ـ تـعـقـيب افراد ارتش بايد با اطلاع فرمانده شخص متهم باشد و دادگاه هاى ارتش خود
مـستقلا نبايد در بازداشت ارتشى ها اقدام نمايند و چنانچه مورد اتهام ، يكى از
فرماندهان ارتش باشد بايد به وسيله فرمانده كل قوا احضار شود.
2ـ فـرمـانـده شـخص متهم مؤ ظف است در مهلتى كه دادگاه هاى ارتش معين مى نمايند
متهم را به دادگاه تسليم نمايد.
3ـ در صورتى كه شخص متهم در مدت مقرر در دادگاه حاضر نشد دادگاه خود مستقيما اقدام
مى نمايد.
4ـ بـراى خـدشـه دار نـشـدن حـيـثـيـت افـراد متهم ، قبل از اثبات جرم اقدام دادگاه
بايد به صورت غير علنى باشد و نشر و پخش آن از طرف دادگاه و غير و ممنوع اعلام مى
گردد.
5ـ دادگـاه هـاى غـيـر ارتـشـى عـمـومـا و افـراد غـيـر مسوول به هيچ وجه حق دخالت
در اين امور را ندارند و دخالت كنندگان تعقيب خواهند شد.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 17/6/59
پيام امام خمينى به مناسبت دومين سالگرد 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
17 شـهـريـور 57 از ايام الله است كه ملت شريف ايران ياد آن را زنده نگه مى دارد.
ملت بـزرگ ايـران ، روزهـايـى چـون هـفـده شـهـريور در نهضت خود داشت و بحمدالله با
تمام مـشـكلات و تقديم شهداى ارجمند به اسلام عزيز و كشور و با فداكارى هاى طاقت
فرسا از مـيـدان جـهـاد سـرافـراز و پيروزمند بيرون آمد و آن كار، جهانيان را به
خود جلب نمود. دشـمـنـان مـا گـمان ميكردند با توطئه هاى فرسايشى مى توانند نهضت
اسلامى و انقلاب شـكـوهـمـنـد ايـن مـلت شـهـيـد پـرور را بـه سـردى و سـسـتـى سـوق
دهـنـد، غـافـل از آنـكـه قـيـامـى كه براى خداست و نهضتى كه بر اساس معنويت و
عقيده است ، عقب نشينى نخواهد كرد. ملت ما اكنون به شهادت و فداكارى خوگرفته است و
از هيچ دشمنى و هيچ قدرتى و هيچ توطئه اى هراس ندارد. هراس آن دارد كه شهادت ، مكتب
او نيست .
مـلتـى كـه تازه عروس و تازه دامادش براى شهادت داوطلبند و خود را براى هر پيشامدى
در راه خـدا مـهيا كرده اند از چه مى ترسند؟ ملتى كه شهادت براى او سعادت است پيروز
اسـت . مـلتـى كـه خود و همه چيز خود را براى اسلام مى خواهد، پيروزمند است . ما در
كشته شـدن و كـشتن پيروزيم . دشمنان ملت هاى مستضعف و پيروان قدرتمندان ستمگر كه
براى ايـجـاد تفرقه مسلمين ، شياطين خود را فرا خوانده اند، وقتى به خطاى خود واقف
مى شوند كـه توده هاى ميليونى مسلمين بر اساس تعاليم عاليه اسلام آنان را مفتضحانه
سركوب كـنند و دست آنان را از توطئه هاى خائنانه قطع نمايند. بگذار اين تفاله هاى
تاريخ به اسـم اسـلام بـر ضـد اسلام قيام كنند و به اسم قرآن كريم به قرآن خيانت
نمايند و اين تازگى ندارد.
اسـلام عـزيـز از ايـن قـماش خيانتكاران بسيار ديده و همگان را به مستقر شياطين
فرستاده اسـت . مـلت عزيز ما آن روز كه جز مشت خالى و خون پاك هيچ نداشت ، بر قدرت
هاى عظيم شـيـطـانـى بـا فـريـاد الله اكـبـر غلبه كرد و امروز بحمد الله تعالى
جوانانى رزمنده خـواهـران و بـرادران دارد كـه بـا تعليمات نظامى در سرتاسر كشور
قدرت تفكر را از دشـمـنان ايران و اسلام سلب و با اعتماد به قدرت الهى و فداكارى در
راه اسلام بر همه مـشـكـلات و هـمـه قدرت هاى شيطانى غلبه خواهد كرد. ملتى كه 15
خرداد روز خون و 17 شهريور روز نويد پيروزى خون ، جمعه سياه روزى رژيم را با افتخار
و پيروزى پشت سـر گـذاشـتـه اسـت ، از اين محاصرات اقتصادى و نظامى باك ندارد. آنان
باك دارند كه اقتصاد را زير
بنا و شكم را قبله گاه و دنيا را مقصد و مقصود مى دانند.
هـان اى مـلت سـلحـشور! براى مقابله با قدرت هاى نظامى ابر قدرتان آماده باشيد! و
اى قـواى مـسـلح كـه سربازان اسلام و پيشمرگان هدف و نگهبانان كشوريد مجهز باشيد هم
بـه صلاح و هم به سلاح ، و هراس و خوف به خود راه ندهيد كه خداوند تعالى پشتيبان و
ملت بزرگ ، هوادار شماست . شما نصرت كنيد از دين خدا و كشور توحيد تا خداوند قادر
نـصـرت دهـد شـمـارا. از خـداوند متعال عظمت براى اسلام و ملت مجاهد و رحمت براى
شهداى انقلاب و خصوص شهداى 17 شهريور و صبر و بركت براى بازماندگان شهداى انقلاب و
خـصـوص شهداى 17 شهريور و خذلان و تباهى براى دشمنان اسلام و خصوص تفرقه اندازان
بين صفوف مسلمين را خواستارم .
والسلام على عبادالله الصالحين و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
يـك سـال از رحـلت شـخـصـيـتـى ارجـمـنـد و عـزيـزى ارزشـمـنـد گـذشـت . يـك سـال
از فـقـدان مـردى گـذشـت كـه مى توانست به انقلاب اسلامى و پيشرفت اهداف مقدس اسلام
خدمت هاى ارزنده اى كند. او توانست با رفتار و گفتارش به اعصاب ناآرام كه موجب
نـگـرانى ها و تفرق ها مى شود آرامش بخشد. مجاهد بزرگوار و عالم هشيارى كه از
عنفوان جـوانـى تـا آخـريـن لحـظـات زنـدگـانـى در خـدمـت بـه اسـلام و كـشـورهـاى
اسـلامـى مـتـحمل رنج ها و حبس ها و فشارها بود و هيچ از اين زحمت ارجمند و خدمت
سودمند كناره گيرى نكرد و به كوشش خود در راه هدف و انقلاب ادامه داد. مرحوم مجاهد
متعهد و مبارز عظيم الشان طـالقـانى به جوار اجداد عاليقدرش شتافت و ما نيز انشاء
الله تعالى همان راه را خواهيم رفـت . مـلت عـزيـز بـايد دراين وقتى كه قدرت هاى
جهانى در پيكار با اسلام و كشور ما بـسـيـج شـده انـد و مـفـتـيـان دربارى به كمك
صهيونيسم جهانى و قدرت هاى شيطانى در تـفـرقـه افـكـنـى بـيـن مـسـلمـانـان بـپـا
خـاسـتـه انـد، بـا اتـكـال بـه قدرت بى پايان حق تعالى و هوشيارى ، و حدت خود را
حفظ كنند و با شور انـقـلابـى بـه پـيـش رونـد و مـلت مـستضعف و پيروان مكتب اسلام
ازاين شياطين به صورت انـسـان ، گول نخورند و خود و اسلام عزيز را با وحدت كلمه و
قدرت الله اكبر، از دست قدرت هاى شيطانى نجات دهند و از اين جنود ابليس نهراسند كه
خداوند تعالى با ماست ما دامى كه ما براى رضاى او نهضت را به پيش بريم . از خداوند
تعالى رحمت براى مجاهد محترم و صبر براى خاندان محترم ايشان خواستار است و اميد است
ملت عظيم ايران قدردانى از خدمتگزاران به اسلام و ملت ، و سالروز معظم له را احترام
نمايد. والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ 19/6/59
بـــيـــانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع شركت كنندگان
ايرانى در كنفرانس نيمه دهه زن در
كپنهاك
سازمان ملل در خدمت ابر قدرت ها و براى بازى دادن ساير كشورهاست
بسم الله الرحمن الرحيم
اسـاسـا هـر تـشـكـيـلاتى كه اين ابر قدرت هاى بزرگ در آن دست دارند، اين تشكيلات ،
تـشـكـيـلاتـى اسـت كـه بـايـد بـه نـفـع آنـهـا تـمـام شـود. هـمـيـن سـازمـان ملل
، همين جلساتى كه در خارج هست ، شوراى امنيت ، همه اينها در خدمت ابر قدرت ها هستند
و براى بازى دادن ساير كشورهاست و لهذا براى خودشان و تو قرار مى دهند و هر مطلبى
مـخـالف بـا راى خـودشـان اسـت كـنـار مى گذارند و اصلا خود آنها هم اساسا در خدمت
ابر قـدرت هـا هـسـتند. سازمان هائى هم كه به هر اسمى اينها درست مى كنند، مى
خواهند بكشند هـمـه رابه طرف منافع خودشان . و ما به ابر قدرت ها آنقدر سوء ظن
داريم كه اگر يك مطلب راستى هم بگويند، ما اعتقادمان طورى مى شود كه براى اين
مصلحتى گفتند كه مردم را اغفال كنند.
خانم ها بايد روى آن عفت عمومى كارهاى اجتماعى و سياسى را انجام دهند
ايـن كـارى كه شما كرديد بسيار ارزنده است و انشاء الله كه بسيار شما موفق باشيد. و
مـى دانـيـد كـه هـمـه ، انـقـلاب مـا را در خـارج بـر خلاف آنچه كه هست منعكس كرده
اند. به تـدريج بايد ما انقلاب خودمان را به خارج به نحوى كه هست صادر كنيم ، به آن
نحوى كـه هـسـت مـنـعكس كنيم . قضيه تنها زن ها نيستند كه در ايران الان وضعشان به
طور آزادى بـوده است و شدند زن ، يك موجود متعهد، شايد بهتر از مردان تعهد داشته
باشند، لكن در خارج اينها را منعكس كرده اند كه يك دسته مردم ، چطور گفته اند يك
دسته ، از زمان رضا شاه اين مسائل مطرح شد، قضيه كشف حجاب يك مطلبى نبود كه اينها
مى خواستند زنها را، مـثـلا"ده مـيـليـون زن را بياورند در جامعه وارد كنند. اينها
يك دستوراتى بود كه اينها مى گرفتند از خارج و براى اسارت ما اجرا مى كردند.
قضيه ها شايد شما هيچ كدامتان يادتان نباشد اگر آن وقت چى كرديد، كوچك بوديد،
اما من تلخى اين
كـشـف حـجـابـى كـه ايـنها كردند و اسمشان را بعدا آزاد زنان و آزاد مردان ، پسر
رضاخان گذاشت من تلخى اش باز در ذائقه ام هست . شما نمى دانيد چه كردند با اين زن
هاى محترمه و چـه كـردنـد با همه قشرها. الزام مى كردند هم تجار را، هم كسبه جزء
را، هم روحانيت را، هر
جا زورشان مى رسيد به اينكه مجلس بگيريد و زن هاتان را بياوريد در مجلس ، بياوريد
در مـجـلس عـمـومـى ، آنـوقـت اگر اينها تخلف مى كردند، كتك دنبالش بود، حرف دنبالش
بود، همه چيزها و حرف ها بود و اينها مى خواستند زن را وسيله قرار بدهند از براى
اينكه سرگرمى حاصل شود براى جوان ها و در كارهاى اساسى اصلا وارد نشود. طريق مختلفى
ايـنـهـا داشـتـنـد بـراى اينكه اين جوان هاى ما را، اين دانشگاهى هاى ما را، همه
اين قشرها را نگذارند به فكر خودشان بيفتند و به فكر مملكتشان بيفتند. از آن طرف
همين مساءله كشف حجاب با آن فضاحتى كه اينها كردند و با آن رفتارى كه بازن هاى
محترمه كردند و با آن رفـتـارى كـه با روحانيون كردند در اين مسائل كه حتى به مرحوم
آقاى كاشانى آمدند تـكـليـف كـردنـد كـه شـما بايد وارد بشويد در اين مجلس ،
فرمودند كه شما بايد مجلس بـگـيـريـد، ايـشـان گفته بودند... را كه فرمودند: گفته
بودند آن مامورها، كه از بالاها گفته اند. گفته بودند من هم همان را مى گويم حتى به
اينها هم آمده بودند پيشنهاد كرده بـودنـد. ديـگر در شهرستان در دهات و همه جا حتى
در قم ، يك فضاحتى در قم در آوردند كـه قـابـل ذكـر نـيـسـت و ايـن هـم بـراى ايـن
بـود كـه ايـن جـوان هـا را، جـوان غـافـل ، زن و مـرد را وارد كـنـنـد در مـيـدان
و سـرگـرمـشـان كـنـنـد بـه هـم و از اسـاس مسائل اينها غافل باشند. همچو مراكز
فحشائى كه اينها درست كردند كه از تهران تا آخر تـجـريـش صـدهـا مـراكـزى بـود كـه
مـال عـشـرتـكـده و امـثـال ذلك بـود، هـمـه ايـنـهـا ديـديد كه زنانه بود لهذا،
جوان هاى ما، ملت ما اصلا ديگر تـوجـه بـه مـسـائل اسـاسـى كـه بايد بكنند نداشت .
نه مردش ، نه زنش ، نه مردها آزاد بـودنـد و نـه زن هـا آزاد بـودنـد، اسـمـش را
گـذاشـته بودند آزاد مردان و آزاد زنان . اين اسـاسـى بـود كـه از اول رضـاخـان كـه
انـگـليـس هـا خـدا لعـنـتـشـان كـنـد، اول انـگـليـس هـا او را آوردنـد بـه ايـران
و او را وادار كـردنـد بـه ايـن مـسـائل و بـعدش هم دنبالش شعراشان و نمى دانم
نويسندگانشان و رسانه هاى گروهى شـان را، همه اينها در خدمت اين بود كه اين ملت را
نهى كنند از آن چيزى كه خودش دارد، آن را توجهش را به همين عشرت ها و به همين بساط
لهو و لعب بكنند. اينها را آزاد قرار دادند، ايـن مـراكـز لهو و لعب را، اما در
تمام تهران شايد يك مركزى كه بتواند تعليمات دينى ... نـه از نـظـر مردان و نه از
نظر زنان كه آزاد باشند در تعليماتشان ، معلوم نبود كه بـاشـد. در هـر صـورت
ايـنـهـا مسائلى است كه ابرقدرت ها با نقشه هاى بسيار دقيق كه كـارشناسانشان كردند،
هم مجالس درست مى كنند از اين چيزها و ما بايد بيدار باشيم همه مـان ، هـمـه مـلت
ايـران بـيـدار بـاشـنـد كـه به دام اينها نيفتند و هر جا فرض كنيد در اين مجالس
رفتند، همان حيثيت خودشان را حفظ كنند، تحت تاثير آنهائى كه در آنجا هستند و زن
هـائى كـه در آنـجـا هـسـتـند يا مردهائى كه در آنجا هستند و تحت تاثير اينها واقع
نشوند. همانطورى كه شما گفتيد كه انجام داديد، همين طور باشد كه اگر رفتند و شركت
كردند آنـطـور نباشد كه شركتشان يك وقت به نفع آنها تمام بشود، غالبا غافلند،
اينطور مى شـود. بـنـابراين اين كارهائى كه شما گفتيد كرديد، كارهاى ارزشمندى بوده
است و باز اگر چنانچه مجالسى باشد، مردها هم بروند اما با تعهد، نه آنهائى كه مى
روند و بر خـلاف مـصـالح خـود مـمـلكـت مـان عمل مى كنند. انشاء الله اميدوارم كه
همه تان موفق و مويد بـاشـيـد و امـروز غـيـر روزهـاى سـابق ، امروز غير زمان هاى
سابق است . امروز بايد خانم وظـائف اجـتـمـاعـى خـودشـان را و وظـائف ديـنـى
خـودشـان را بـايـد عمل
بـكـنـند و عفت عمومى را حفظ بكنند و روى آن عفت عمومى كارهاى اجتماعى و سياسى را
انجام بـدهـنـد، نـه مـثل سابق كه فرض كنيد اينها يك زنى را هم وارد مى كردند در
مجلس اما چه زنى بود و چكار مى خواست بكند. حالا هم وارد شدند بعضى خانم ها در مجلس
اين ورود غير آن ورود اسـت . آن يـك ورودى بـود، ايـن هـم يـك ورود آنـهـا مـجالس
داشتند. روز زن داشتند، روزى كـه بـراى كـشـف حـجـاب بـود، مـى خـواسـتـنـد،
هـمـيـن در سـال هـاى آخـر مـن در قـم بودم شايد همان سال آخرى بود كه 15 خرداد
بعدش پيش آمد من شـنـيـدم كـه زن هـا مى خواهند بروند سر قبر رضا شاه و راجع به
همين قضيه كشف حجاب نـظـاهـرات بـكـنـند. من رؤ ساى ، رؤ ساى اداراتى كه در قم بود،
پيش من آمدند، گفتم كه شما هر كدام به وزارتخانه خودتان اطلاع بدهيد كه اگر اين كار
را بكنيد من به ملت مى گـويـم كـه عـزا بـگـيرند براى روزى كه قتل عام كرديد در
مسجد گوهرشاد. اينها اطلاع دادنـد و از ايـن مـنـصرف شدند. در هر صورت آن وضعى كه
آنها درست كرده بودند درست بـر خـلاف مـوازينى بود كه ملت ما بايد انجام بدهد و زن
هاى ما بايد انجام بدهند و حالا بـحـمـد الله آن مـسـائل گـذشـتـه اسـت و بـايـد
هـمـه زن هـا و هـم مـردهـا در مـسـائل اجـتـماعى مسائل سياسى وارد باشند و ناظر
باشند، هم به مجلس ناظر باشند، هم به كارهاى دولت ناظر باشند، اظهار نظر بكنند.
مـلت بـايـد الان هـمـه نـاظـر امـور بـاشـنـد، اظـهـار نـظـر بـكـنـنـد در مـسـائل
سـيـاسـى ، در مـسـائل اجـتـمـاعـى ، در مـسـائلى كـه عـمـل مـى كـند دولت ،
استفاده بكنند، اگر يك كار خلاف ديدند. و من اميدوارم كه انشاء الله ايـن نـهـضـت
بـه پـيـروزى مـنتهى باشد و شما انشاءالله همه تان موفق باشيد و مويد و مجالس خود
را باز هر چه شكوهمندتر در همه جا توسعه بدهيد كه زن ها بيدار بشوند و آن مـسـائل
سابق را، آن ملعب هائى كه بود و آن آرايش هائى كه بود آن مسائلى كه شما مى دانيد
چقدر به اقتصاد ما صدمه وارد مى كرد و چقدر به عفت عمومى ضرر مى رساند. زن ها
امـروز بـايد همانطورى كه مردها وارد، يعنى مردهاى درست ، نه مردهائى كه ... ديدند،
در مـسـائل واردنـد، آنها در مسائل وارد باشند و تعليم و تعلم صحيح داشته باشند و
دخالت صحيح در امور بكنند و انشاءالله موفق و مويد باشند.
تاريخ 20/6/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هياءت دولت برادر محمد
على رجائى
حب نفس و غفلت از خدا بزرگترين خطر براى هر انسانى است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن اول دعـا مـى كـنـم كه خداى تبارك و تعالى شما آقايان را از عنايت خودش محروم
نكند و شـما را به راهى كه رضاى اوست هدايت بفرمايد و شما به مقصدى كه مقصد اسلام
است و آرزوى مـلت اسـت بـرسـيـد. آنـچه كه خطر براى هر انسانى و هر متصدى امرى هست
حب نفس است . راءس همه خطاهائى كه انسان مى كند، حب نفس است . هر بلائى سر انسان
خودش مى آيـد يـا جـامـعـه از دسـت قـدرتـمـنـدان مى بيند اين در اثر هواى نفس و
خود خواهى است . در روايـات ائمـه مـا فـرموده اند: (راءس
كل خطيئه ، حب النفس ) يعنى همه خطاهائى
كه از انـسـان صـادر مـى شود در اثر همين خود خواهى و غفلت از خداست . انسان بايد
كوشش كند كـه ايـن حـب نـفـس را اگر نمى تواند تمام كند كم كند، البته مساءله بسيار
مشكلى است و مـحـتـاج بـه ريـاضـت اسـت ، لكـن مـسـاءله نـشـدنـى نـيـسـت ، مشكل
است ، لكن نشدنى نيست . اگر انسان در هر امرى كه وارد مى شود در آن امر خودخواهى را
كـنـار بـگـذارد و مصلحت را ملاحظه بكند و خدا را ملاحظه بكند، هم موفق مى شود و هم
از خـطـراتى كه بر اين خودخواهى است در امان مى ماند. شما كه الان از وزراى محترم
هستيد و مـمـلكـت اسـلامـى بـه شـمـا سپرده مى شود و پست هاى شما پست هائى است كه
بايد در آن اعمال بسيار شايسته انجام بگيرد، كوشش كنيد كه اولا گمان نكنيد كه رياست
، از رياست درجـه اول تا آخر، يك چيزى باشد، يك امر اعتبارى است ، يك دسته اى جمع
مى شوند يكى را مـى گـويـنـد تو كارها را انجام بده . در نظر داشته باشيد كه حضرت
امير سلام الله عليه در حالى كه به حسب فهم جامعه ، رياست يك كشور بسيار بزرگى را
داشت از حجاز تـا مصر، عراق ، ايران ، همه را داشت ، آنوقت چه جور بود وضعش ، چه
جور بود سلوكش با مردم و چه بود سفارش هايى كه به عمالش يا به حكومت هائى كه از طرف
او بودند، چـه سـفـارش هـاى ارزشـمندى فرموده است . البته ما نمى توانيم خود او
باشيم ، لكن مى توانيم كه شيعه او باشيم ، پير و او باشيم ، تا آن حدودى كه بتوانيم
بايد پيروى از او بـكـنـيم . او تمام مقصدش خدا بود، اصلش اين دنيا و اين رياست
دنيا و اينها در نظر او چـيـزى نـبـود مـگـر اينكه بتواند يك عدلى را در يك دنيا
برقرار كند، والا پيش آنها مطرح نـبـود كـه يـك ريـاسـتـى داشـته باشند يا خلافتى
داشته باشند، مگر اينكه بتوانند يك عـدلى را اقامه كنند و يك حدى را جارى كنند. ما
بايد از آنها درس بگيريم و پند بگيريم و بـه شـيـوه آنـهـا تـا آن انـدازه اى كـه
مـى تـوانـيـم عمل كنيم و از آن چيزهائى
كـه دام شـيـطان است كه بزرگترين دام همان خودخواهى انسان است ، از اين دام رهائى
پيدا بـكـنـيـم و بـه صـراط مـسـتقيم الهى راه برويم تا بتوانيم هم خودمان رااصلاح
كنيم و هم جامعه مان را.
ما هر چه داريم از اين ملت اسلامى است كه با فرياد الله اكبر پيروز شد
شما ببينيد كه چه حكومتى در دست شما آمده و از چه راهى آمده است و كى به شما اين
حكومت را مـحـول كـرده . اگـر چـنـانـچـه پـنـج سـال پـيـش از ايـن ، ده سـال پـيش
از اين را شما در نظر بياوريد، وضع آنوقت را در نظر بياوريد، حكومت آنوقت را در
نـظـر بـيـاوريد، ملت را نسبت به حكومت و حكومت را نسبت به ملت در نظر بياوريد و
حـبـس هـا و زجرها و تبعيدها و قتل ها را كه در آن حكومت واقع مى شد به نظر بياوريد
و از خـودتان سؤ ال كنيد كه چه شد كه اين شد؟ چه شد كه يك روز آنطور جنايتكارى ها
واقع مى شد واختناق ها و آن مسائل و مصائب براى كشور ما بود و حالا چه شده است كه
ما آزادانه ايـنجا باهم نشستيم و شما آزادانه مسائلتان را با مردم مطرح مى كنيد و
مردم هم آزادانه يا انـتـقـاد مـى كنند يا تعريف مى كنند از شما، اين آزادى را كى
به ما داد؟ و اين استقلالى كه الان مـا داريـم و كـسـى نـمـى تـوانـد دخـالت كـنـد
در كشور ما، اين را كى به ما داد؟ و اين استقلالى كه الان ما داريم و كسى نمى تواند
دخالت كند در كشور ما، اين راكى به ما داد؟ جـز ايـن بـود كه اين پا برهنه ها و اين
زاغه نشين ها و اين دانشگاهى هاى محروم و اين مردم كـوچـه و بـازار بـا هـم جـمع
شدند و براى خدا قيام كردند و نهضت كردند و ما را به اين آزادى رسـانـدنـد و آن
سـدهـاى بـزرگـى كـه در تصور كسى نمى آمد كه شكسته بشود، شـكـسـتـنـد و مـا را بـه
آنـجـا رسـانـدنـد كـه وزيـر بـشـويـم و رئيـس جـمـهـور بـشويم و وكيل بشويم و همه
اينها را داشته باشيم و همه از اين ملت است . ما هر چه داريم از اين ملت است ،
البته ملت اسلامى كه با فرياد الله اكبر اين كار را انجام دادند.
ما بايد ببينيم اين ملتى كه ما را به اين مقام ها رسانده اند از ما چه مى خواهند
مـا بـايـد بـبـيـنـيـم كـه ايـن ملتى كه ماها را به اين مقام رسانده اند، از ما چه
مى خواهند و مـابـايد براى آنها چه بكنيم از ما مى خواهند كه تمام اين ارگان هائى
كه هستند، تمام اين رؤ سـايـى كـه هستند از رئيس جمهور گرفته و نخست وزير و وزرا را
تا وكلاو عرض مى كـنـم كه وزارتخانه ها و هرچه در آنها هست ، اينها مى خواهند كه
اينها همه در راه اسلام كه خواست ملت بود و همه كوشش شان براى اسلام بود و اسلام
آنها را موفق كرد، اينها هم در هـمـان طـريق اسلامى راه بروند. طريق اسلامى اين است
كه مستضعفين را حمايت كنند، بيشتر توجه شان به آنها باشد. در طول تاريخ ، حمايت
حكومت ها از قلدرها بوده است . شما هر حـكـومـتـى را كـه در ايـن 2500 سـال دوران
ظـلمـت در نـظـر بـگـيـريد، هر حكومتى ، هر چه عـادل بـوده ، هـر چه جنت مكان بوده
در نظر بگيريد، آنوقت برويد سراغ وزراى او كه از چـه طـايـفـه اى بـوده انـد،
آنـهـائى كـه بـهـره بـر مـى داشتند از اين ملت هاى ضعيف ، چه اشخاصى بودند، پيدا
نمى كنيد يك حكومتى كه براى مستضعفان باشد، براى اين كوچه و بازارى ها باشد، براى
همين پابرهنه ها
باشد. هر چه بودند، براى ملك دارها بودند و براى قدرت دارها و براى سرمايه دارها و
بـراى رؤ سـا و خـان هـا و هـر چـه بـود بـراى آنـهـا بـود. يـك وقـت در بـعضى از
حكومتها تـيـول مـى كـردنـد، خـراسـان را مـى دادنـد دسـت يـك عـده تـيـول ، او
چـقـدر مـى داد بـراى ايـن ، فـرض كـنـيـد كـه در پـول آنـوقـت پـنجاه هزار تومان ،
پول پنجاه هزار تومان آنوقت ، پنجاه ميليون هم بيشتر بـود و بـه او خراسان را مى
دادند، برو سراغ خراسان ، يعنى ديگر هم ما هر چه صدا از خـراسـان بـلنـد بـشـود و
هر چه از ظلم تو گفته بشود ما اعتنا نمى كنيم ، تو برو، آنجا مـال تـو. آنـجـا هـم
مـردمـش و عـرض بـكـنـم ـ نـاحـيـه اش و در آمـدش مال اين بود، اين بايد اين پنجاه
هزار تومانى كه اينجا به نخست وزيرش داده است يا به صدر اعظم داده است ، بايد اين
پنجاه هزار تومان را در آورد و چندين پنجاه هزار تومان هم بـراى خـودش در آورد،
بـراى ايـنـكـه يـك تـجـارتـى بـود، فروخته بودند اينجا را، اين پول او را بايد
بدهد، بايد به نفع هم ببرد. اين با مردم چه مى كرد، با كدخداهاى ده يا بـسـت و
بـنـد مـى كـرد و ده را مـى چـاپيد يا اگر كد خدايى بود كه يك تخلفى مى كرد،
آنـطـور مـى كـرد كه شاه مخلوع به مردم . اين وضع حكومت جبار است . حكومت اسلام كه
الان شـما مدعى هستيد كه نخست وزير اسلام هستيد، دولت اسلامى هستيد و آقايان ،
وزراى اسلام هـسـتـنـد و آقـاى رئيـس جـمـهـور، رئيس جمهور يك كشور اسلامى هستند و
وكلا، وكلاى كشور اسـلامـى هـسـتند بايد از آنچه كه در سابق گذشته نسيان كنند او
را، دفن كنند آنها را، از ديـكـتاتورى ها، از چپاولگرى ها، از خودخواهى ها و خود
پسندى ها، همه اينها را بايد دفن كـنـنـد و وارد بـشـوند در يك مملكت تازه اى كه از
صدر اسلام كه بگذريم ديگر يك همچو چيزى نبوده است . در صدراسلام هم براى ايران نبود
اينها حتى آنوقت هم كه ايران را فتح كردند باز سپردند به دست همان هايى كه اداره مى
كردند و جنايات هم همان جنايات بود، نتوانستند اين كار را بكنند.
هر كه گفت بايد به من اطاعت كنيد، اين شيطان است
شـمـا امـروز بايد فكر اين را بكنيد كه از يك چاه عميقى اين مردم شما را نجات
دادند. شما حبس ها را ديديد و زجرها را چشيديد و الان هم آزادى را و شهد آزادى را
داريد مى چشيد. براى شـكـر اين نعمت ، شماها خدمتگزار باشيد. براى شكر اين نعمت همه
باهم در يك راه باشيد. ايـن را من كرارا گفتم اگر همه انبيا جمع بشوند در تهران و
بخواهند كار بكنند، بخواهند دخـالت در امـور بـكـنـنـد، هيچ با هم اختلاف پيدا نمى
كنند، امكان ندارد، براى چه ؟ براى ايـنـكـه آنـهـا نفس خودشان را كشته بودند و
مبداء خلاف ، نفس انسان است . مبداء همه خلاف هـايـى كـه پـيدا مى شود، انسان خيال
مى كند كه نه ، من براى مصلحت اين كار را مى كنم ، عـمـر خـودش را انـسـان نـمـى
فـهمد، وضع خودش را انسان نمى فهمد. شما اگر بخواهيد مقايسه كنيد، شمايى كه مى
گوئيد كه من براى مصحلت مسلمين فلان كار را مى كنم ، شما فـكـر اين را در خلوت
بكنيد كه اگر يك كسى ديگر به جاى شما بود و بهتر هم مصالح مـسلمين را انجام مى داد،
شما باز همانطور بوديد؟ خواستيد خودتان نباشيد و او باشد؟ يا نـه مى خواهيد كه اين
مصلحت مسلمين به اصطلاحتان به دست شما انجام بگيرد؟ منم كه اين مصلحت را دارم
ايجاد مى كنم ، اين همان شيطان است ، همان شيطانى كه اغوا مى كند آدم را، اكثر
اغوائاتش ايـن اسـت كـه انـسـان را بازى مى دهد وسوسه مى كند در انسان ، وسوسه هاى
دامنه دار از هـمـه طـرف ، وسـوسه مى كند كه تو حالا صاحب قدرت هستى ، تو حالا صاحب
كذا هستى ، ديگران چكاره اند؟ شما حالا وزير هستيد ديگران بايد اطاعت بكنند، چشم
بسته بايد اطاعت بكنند، شما وكيل هستيد ديگران بايد از شما اطاعت بكنند و چشم بسته
هم باشند. اين ، همه بـراى ايـن اسـت كه انسان خودش را نساخته ، اگر انسان خودش را
ساخته بود، هيچ بدش نـمـى آمـد كـه يك رعيتى هم به او انتقاد كند، اصلا بدش نمى
آمد، از انتقاد بدش نمى آمد اين چرا انسان اگر انتقاد دو انسان را فرض كنيد يكى
خودتان يكى ديگرى ، هر دو داراى يك صفت متوازى هستيد، اگر يك كسى از آن رفيقتان
تكذيب كند براى خاطر آن صفتش ، شما خـوشـتـان مـى آيـد براى اينكه آن را مقابل
خودتان مى دانيد، از اين جهت همان صفتى كه در شما هست در ديگرى اگر باشد و انتقاد
بكنند، شما خوشتان مى آيد، او بدش مى آيد، او هم وقتى ببيند همان را در شما هست در
ديگرى اگر باشد و انتقاد بكنند، شما خوشتان مى آيد او بـدش مى آيد، او هم وقتى
ببيند همان را در شما عيبجوئى مى كنند خوشش مى آيد و اگر خـودش ، از خـودش
عـيـبـجـوئى كـنـنـد، بـدش مى آيد. اينها همه از حيله هاى شيطان است كه شيطان ،
بزرگتر از همه شيطان حتى از اين شيطان بزرگ معروف ، اين شيطان نفس اماره خـود آدم
اسـت . مـا كـه الان يـك مـمـلكـت اسـلامـى بـه مـا سـپـرده شـده است يعنى اين مردم
با فـريـادهايشان سدها را شكستند و راى به همه شماها دادند و به وكلا و به عرض مى
كنم كه به رئيس جمهور و بعد هم وكلاى آنها به شما و اينها، اين مردمى كه با اين
زحمت راى بـه شـمـا دادنـد و شما را برسر مسند نشاندند، حالا شما بخواهيد سر مسند
با هم اختلاف كنيد، ببينيد پيش خدا چه هست . يك دسته زحمت كشيدند و جوان هايشان را
دادند و الان هم شما كردستان را مى دانيد چه جور هست و اين پاسدارها در كردستان و
اين ارتشى ها در آنجا هر روز دارنـد جـان مـى دهـنـد، هـر روز دارند خون مى دهند،
مردم آنجا دارند بمباران مى شوند، دشـمـن هـاى مـا مشغول فعاليت زياد هستند، در اين
حالى كه همه جوانب بر ضد ما هست ، همه قـدرت هـاى بـزرگ و كـوچك بر ضد ما هست و اين
ملتى كه با اين زحمت به دست شما اين مـمـلكـت را داده است شما حالا بنشينيد سر
اينكه من چطور، شما چطور و همه اش هم از شيطان است . هيچ شكى در اين نكنيد كه هر كه
گفت من ، اين من ، شيطان است . هر كه گفت كه بايد بـه مـن اطاعت كنيد، اين شيطان
است . ما بنشينيم سر اين معنا كه شما بگوييد كه من ، آن هم بـگـويـد مـن ، آن هـم
بـگـويد من ، اين سرسفره شيطان بنشينيم و با هم تسابق بكنيم به ايـنـكـه آن طـعمه
شيطان را كه خودخواهى است هى تقويت كنيم . شما ببينيد كه در بارگاه خدا اين چه جور،
چه صورتى دارد و در پيش ملت كه بشنود يك همچو چيزهائى هست ، ببيند يك همچو مسائلى
طرح است ، خوب ، اين ملت بر فرض اينكه حالا صحبت هم نكند اما اين زن داغـدار كه بچه
اش را براى اين جمهورى داده و براى اسلام داده ، حالا در ذهنش چه مى آيد، چـه
نـاراحـتـى در اين زن هاى داغدار و در اين پدرهاى جوان مرده ، چه وضعيتى در قلب
آنها پيدا مى شود ولو حرفى نزنند، ولو هيچ صحبت نكنند، براى خدا آنها صحبت نكنند،
براى آنها، آنها قيام بر ضد نكنند اما ببينيد چطور داغدارها چه حالى پيدا مى كنند
كه ببينند كه جـوان هـايـشـان را بـراى جـمـهـورى اسـلامـى دادنـد و حـالا در
جـمـهـورى اسـلامـى داد و قال است سر اينكه من جلو باشم يا
شـمـا جـلو بـاشيد. اين روزنامه هائى كه من امروز ديدم و بعضى شان را هم ديروز ديدم
، ايـن روزنـامـه ها ببينيد كه در آن چه مسائلى هست كه مردم وقتى اين روزنامه ها را
بخوانند چه خواهند گفت . يك قدرى توجه داشته باشند همه كسانى كه متصدى امرند.
اگر براى مصالح خودمان دعوا كنيم نه براى مصالح ملت ، ما هم طاغوتيم
اينها خيال نكنند كه ما حكومت هستيم و ماراءس هستيم و ما وزير هستيم و ما نخست وزير
هستيم و ما رئيس جمهور هستيم و ما بايد هر كارى دلمان بخواهد بكنيم . نه ، مملكت
اسلامى است ، نه طاغوتى . مملكت اسلامى را به طاغوت نكشيد. من خوف اين را دارم كه
خداى نخواسته اگر چـنانچه اين امور زياد انباشته بشود، يك وقت همان مسائلى پيش
بيايد كه مردم با طاغوت عـمـل كـردنـد. طـاغـوت بـراى خـاطـر ايـنكه پسر كى بود و
نوه كى بود كه نبود، براى اعمالش بود. اگر اعمال ما هم يك اعمال طاغوتى باشد، براى
خود باشد، نه براى ملت ، دعوا بكنيم سر خودمان ، نه براى مصالح ملت ، اين همان
طاغوت است منتها به يك صورت ديـگـرى درآمـده امـا طـاغـوت اسـت ، طـاغـوت هـم
مـراتـب دارد، يـك طـاغـوت مـثـل رضـاخـان و مـحـمـدرضـا خـانـمـان و يـك طـاغـوت
هـم مثل كارتر و امثال آنهاست ، يك طاغوت هم مثل ماهاست . همه از جند ابليس مى شويم
شما فكر ايـن مـلت ، فـكـر ايـن زاغه نشين ها، فكر اين مردمى كه همه چيزشان را
دادند و شما را به مسند نشاندند، فكر آنها را بكنيد. شب وقتى خلوت مى كنيد فكر
بكنيد كه من امروز كه كار كـردم بـراى خودم كردم يا براى مردم ،امروز كه صحبت مى
كنم براى خودم صحبت مى كنم يا براى مصالح كشور.
جنگ و نزاع بين شما و غافل شدن از ملت خواست اجانب است
اگر اينها را فكر بكنيد، توجه بكنيد و خطراتى كه در كشور ما الان در موجود است فعلا
و در... مـوجـوديـت اسـت ، خـطـراتـى كـه از خـارج و از داخـل بـراى مـا دارد پـيـش
مـى آيـد، اگـر اينها را ما توجه به آن بكنيم و يك ملتى كه يك مملكت را به شما
سپرده است براى اينكه حفظش را بكنيد و مصالحش را ايجاد بكنيد و متحقق بـكنيد، اگر
بنا باشد كه شما با هم شروع كنيد به جنگ و نزاع و آن هم نه براى خاطر ايـنـكـه يكى
مصلحت را اين مى داند يكى نمى داند، اينها شعر است ، همه خودمان را خواهيم ، اگـر
من يك دفعه گفتم به اينكه بيائيد فلان كار را بكنيد براى مصلحت و انتقاد از شما
كـردم بـراى اينكه شما چنين مى كنيد، اين از نفس اماره است كه بروز مى كند و لهذا
مقايسه اش همين است كه اگر آن ديگرى همين كار را بكند، اين آقايى كه مثلا حالا
اعتراض كرده او، ديـگـرى هـمـيـن كـار او را بـكـنـد، اگـر او هـمـيـن اعـتـراض را
بـكـنـد، اشـكـال مـى كـنند به او. اين حيله هاى نفسانى ، حيله هاى شيطانى بسيار
دقيق است و بسيار مـشـكـل اسـت شـناختنش كه ما بتوانيم بفهميم ، لكن خوب ، حالا اين
چيزهاى واضح ترش كه انسان مى تواند بفهمد. خوب ، شما انصاف مى دهيد كه يك مملكتى كه
خونش را داده و شما را بـه مـسـند نشانده ، سر مسند جنگ بكنيد، دعوا بكنيد، هر روز
صحبت بكنيد، هر روز انتقاد بكنيد، روزنامه ها هر روز انتقاد بكنند، هم را
بـكـوبـند، به هم تهمت بزنند، به هم افترا بزنند، آخر اين انصاف است پيش خدا چه مى
خـواهـد شـد ايـن ؟ پـيش ملت چه انعكاسى دارد خارجى ها چه استفاده از آن مى كنند؟
آنها همه دلشـان مـى خـواهـد كـه شـمـا سـروكـله هـم بـزنـنـد و از مـصـالح
مـمـلكـت غـافـل بـاشـيـد و آنـهـا يـك وقـتـى كـار خـودشـان را، ضـربـه خودشان را
بزنند. آنها در طـول تـاريـخ و خـصـوصـا در ايـن پـنـجـاه سال كوشش كردند كه جوان
هاى ما و ملت ما را غافل كنند و احيانا به جان هم بريزند و خدا خواست كه آن خدعه
آنها تا اين حد باشد و از بـيـن بـرونـد و رفـتـنـد. اگـر حالا همان مسائل را ما
تكرار كنيم ، يعنى مسائلى كه امريكا بـراى مـا پـيـش مـى آورد كـه مـارا از مـسـائل
اصـلى غافل كند، به مسائل ديگر متوجه كند، به هروئين متوجه كند، به فحشا متوجه كند،
براى ايـنـكـه از آن راهـى كـه بـايـد بـرود مـنـحـرف بـشـود، بـرود دنبال عشرتخانه
ها، امريكا در يا ابرقدرت هاى ديگر، آنهائى كه مى خواستند ما را غارت كـنـنـد، در
طـول تـاريـخ و در طـول ايـن پـنـجـاه و چـنـد سـال كـوشـش كردند كه جوان هاى ما را
بى تفاوت بار بياورند. آن روز آنها مى كردند، حالا دست شما افتاد. اگر حالا هم شما
كارهايى بكنيد كه توجه مردم را از مصالح و توجه خـودتـان را از مـصـالح بـه چـيـز
ديـگـر مـتـوجـه بـشـود، عـوض ايـنـكـه فـكـر حل مشكل كردستان را بكنيد بنشينيد و
با هم دعوا بكنيد، عوض اينكه براى اين پابرهنه ها، بـراى ايـن ضـعفا، براى اينهايى
كه زحمت كشيدند و شما را به اينجا رساندند و حالا هم توقع از شما خيلى ندارند براى
اينكه يك آب و نانى ، يك آبى ، يك نانى ، يك برقى ، آن چـيـزهاى اوليه را به اينها
برسانيد،از اين غفلت كنيد و برويد سراغ جنگ ـ نمى دانم اعصاب و بساط، خوب ، اين
همان است كه آنوقت امريكا مى كرد، حالا شما مى كنيد، آنوقت آن طـاغـوت مـى كـرد،
حالا شما مى كنيد. شما هم طاغوتيد، آنها هم طاغوتند، فرقى نمى كند، يـكـى شـيـطـان
است ، يكى شيطان كوچكتر. اگر بناباشد كه شما به جاى اينكه اقتصاد مردم را درست
كنيد، به جاى اينكه اين كشور را بررسى كنيد ببينيد كجاهاست كه مخروبه است و مردم از
همه چيز ساقط هستند، به جاى اين اگر چنانچه بنشينيد سر مسند و با حرف و بـا
فـحـاشـى به هم مسائل را غفلت از آن بكنيد، اين همان است كه قدرت هاى بزرگ مى
خـواهـنـد تـا ايـن مـمـلكـت خـرابـه بـمـانـد و صـداى مـردم در آيـد، ايـن هـمـان
اسـت . شما هم عـمـال امـريكائيد منتها ملتفت نيستيد. يك عاملى داريم كه مستقيما از
سفارت امريكا دستور مى گـيـرد، يـك عـامـلى داريم كه براى او كار كند و خودش نمى
فهمد، خود آدم نمى فهمد كه براى كى دارد كار مى كند. اگر شما به مردم كار نداشته
باشيد، به مصالح مردم ، به مـصـالح كـشـور كـار نـداشته باشيد، فقط مشغول اين باشيد
كه من چطور، شما چطور، من چـطـورم ، شـمـا چـطوريد، مردم با من هستند، مردم با شما
هستند، اگر فكر اين باشيد، اين هـمـان اسـت كـه امـريـكـا مـى خـواهد و شما از عمال
امريكا هستيد و در عذاب با آنهائى كه از عمال امريكا بودند با توجه ، مشترك هستيد
با كم و زيادش .
خودتان را حاكم مردم ندانيد، خدمتگزار بدانيد
ملتفت باشيد كه شمايى كه الان به حكومت رسيديد، حكومت نيست ،
خـدمتگزار هستيد. اسلام حكومت به آن معنا ندارد، اسلام خدمتگزار دارد، منتها قواى
انتظامى هم دارد براى سركوبى آنهايى كه مى خواهند خيانت بكنند والا نه اين است كه
اگر خيانتكار نـبـاشـد ديـگر چيزى نمى خواهند، آنها نمى خواهند كه حكومت كنند به
مردم و خود فروشى كـنـنـد بـه مـردم و مـردم را از خـودشـان بـتـرسـانـنـد. شـمـا
خـيـال مـى كـنـيـد آنـطـور كـه مـحـمـد رضا در خيابان ها مى آمد، حضرت امير هم با
اينكه ده مـقـابـل او سـعـه مـملكتش بود، در خيابان ها آنطورى ، در كوچه و بازار
آنطور، خوب ، در كـوچـه و بـازار مـثـل يـك آدمى مى آمد كه نمى شناختندش بعضى ها.
مالك اشتر كه يكى از سـردارهـاى بـزرگ اسـلام بـود، خـيـال مـى كـنـيـد كـه مـثـل
يكى از درجه دارهاى زمان طاغوت بود؟ نه ، اين توى مردم مى آمد نمى شناختندش . آن
روز يـك كـسـى نشناخت و به او فحش داد و بعد هم ببينيد كرامت او را، رفت مسجد به او
دعا كـرد. ايـن اخـلاق را، اين تاريخ اسلام را بايد مطالعه كرد و خصوصا حكومت هائى
كه در اسـلام بـوده است مطالعه كرد و از آن پند گرفت . شما خودتان را حاكم مردم
ندانيد، شما خـودتـان را خـدمـتگزار مردم بدانيد. اين پيش خدا ثوابش بيشتر از اين
است كه خودتان را حكومت بدانيد. حكومت هم همان خدمتگزار است ، ارتش هم بايد
خدمتگزار مردم باشد. اگر همه شماها خدمتگزار، خودتان را حساب بكنيد، نخواهيد كه هى
به شما مدح بگويند و ثنا كنند و نـمى دانم فرياد بكشند و با هم دعوا بكنيد، اگر اين
چيزها را كنار بگذاريد و خودتان بـاهـم تـفـاهم كنيد و دوستى داشته باشيد، اين براى
ملت چه لذتى دارد. آن كه ديده است بچه هايش از بين رفته ، حالا اين حكومتى پيش آمده
است كه همه شان باهم برادرند و همه كـوشـش مى كنند كه براى مردم يك كارى بكنند، تا
توان دارند براى مردم مى خواهند كار بـكـنـنـد، اگـر بـه جاى اين ببينند كه حالا كه
اينها رسيدند به يك چيزى و آمدند سر يك سـفـره اى نـشـستند، اينها باهم سر اينكه
بيشتر اين طعام سفره را ببرد يا آن يكى بيشتر بـبـرد دارنـد جنگ مى كنند، خوب ،
ببينيد چه تلخ است در ذائقه اين ملت و در ذائقه اسلام و پيش خداى تبارك و تعالى ،
به ما چه مى گويد.
بدون اختلاف هم تان را صرف خدمت به ملت كنيد تا پيش خدا آبرومند باشيد
ايـن عـنـايـت خـدا بـود كـه هـمـه رابـه ايـن آزادى و بـه ايـن عـرض كـنـم ـ
اسـتـقلال و به اين مقام رسانده است . حالا ما عوض اينكه شكر نعمت خدا را بجا
بياوريم و بـراى خـاطـر خـدا قـيـام كـنـيـم و بـراى مـلت كار بكنيم تمام هم مان را
صرف كنيم كه اين بـيـچـاره هائى كه توى اين زاغه ها باز هم نشسته اند اينها را از
اينجا بيرون بياوريم ، جائى برايشان درست بكنيم ، آب و برق اين مملكت را درست بكنيم
و الان شما مى دانيد كه در بعضى از جاها هيچ ندارند، هيچ . بعضى از جاهائى كه ،
ديروز يكى از آقايان كه آمده بـود از طـرف بـخـتـيـارى و آنجاها، مى گفت مردم همه
اخلاص دارند اما هيچ ندارند. بعضى جـاهـا هـيـچ نـدارنـد، بـراى ايـن هيچ ندارها يك
فكرى بكنيد، هى ننشينيد دعوا بكنيد، هى هم دنـبـال ايـن نرويد كه همانطورى كه در
طاغوت مى كرد شهرها را خيلى مزين كنيد و شهرها را خـيـلى بـزرگ بـكـنـيـد و هـمـه
هـم دولت و هـمـه بودجه مملكت خرج شهرها بشود و خرج شمال شهر بشود كه باز همان
طاغوتى ها از آن استفاده بكنند. براى اين پايين شهرى ها، براى اين بيچاره ها اسلام
است ، حكومت اسلام است ، براى اينها فكر بكنيد، هم تان
را صرف اين بكنيد، نه صرف اينكه دعوا كنيد. وقت ، وقتى بنا شد كه به دعوا بگذرد،
ديگر نمى رسد انسان ، مجال ندارد ديگر بنشيند يك كارى بكند، يك طرحى بريزد براى
ايـن مـلت ، بـراى ايـن بيچاره ها. من تقاضا مى كنم از همه آقايانى كه متصدى يك
امرى از امـور هـسـتـنـد، چـه آنـهـايـى كـه در وزارتـخـانـه هـا و در طـبـقـه
پـايـيـن تـر مـشـغول كارند و چه خود وزرا و چه نخست وزير و چه رئيس جمهور و چه همه
كسانى كه در امور هستند، در شوراى انقلاب بودند و حالا هستند، در عرض مى كنم كه
جاهاى ديگر بودند من از همه شان تقاضا دارم كه از اين چيزى كه برخلاف رضاى خداست و
برخلاف رضاى اوليـاى اسـلام اسـت و بـرخـلاف رضـاى ملت است اجتناب كنيد اين دنيا
چند روزش آمده پيش شـمـا، ايـن را خـدمـت كـنـيـد تا آبرومند باشيد پيش خدا، اين را
با دعوا نگذرانيد، با صلح بـرويـد سراغ مردم . اگر برويد سراغ مردم ، ديگر دعوا پيش
نمى آيد براى اينكه وقت دعـوا نـمـى مـانـد. امـا افـسـوس ايـن اسـت كـه شـمـا
مـشـغـول دعـوا هـسـتـيـد و از مـردم غـافـل ، نـه اقتصاد را توانستيد درست كنيد و
نه امنيت را توانستيد درست كنيد و نه هيچى ، همه اش دعوا و همه اش با هم دعوا،
همه توى تهران نشستند دعوا مى كنند اين صحيح نيست ، اين خلاف اسلام است ، خلاف
اخلاق اسلامى .
اگر كسى قلم كه دستش گرفت انتقاد كند براى انتقامجوئى ، اين همان شيطان است
به همه آقايان من مى گويم با هم جنگ نكنيد، روزنامه هارا پر نكنيد دوباره از بدگويى
از هـم و از انـتـقـاد از هـم . انتقاد غير انتقامجوئى است . انتقاد، انتقاد صحيح
بايد بشود. هر كـس از هر كس مى تواند انتقاد صحيح بكند اما اگر قلم كه دستش گرفت
انتقاد كند براى انـتـقـام جـوئى ، ايـن هـمـان قـلم شـيـطـان اسـت . اگـر روى
مصالح عامه يك كسى به كسى اشكال مى كند و همچون است كه اگر خودش را بردارند يك كسى
ديگر را اينجا بنشانند و هـمين حرف ها را بزند خودش ناراحت نشود، اين ميزان دستش
باشد كه قلم دست شيطان است مى نويسد يا دست رحمان است ، زبان ، زبان شيطان است يا
زبان رحمان است .
سعى كنيد كارهايتان ضربتى و براى مردم باشد
ايـن را بـايد انسان توجه بكند به اينكه اين چند روز مى گذرد، اين رياست ها مى
گذرد، شـمـا هـر چه هم بخواهيد چيز بكنيد از محمد رضا توانيد بالاتر برويد، هر چه
هم دست و پا بكنيد، آنها را پيدا نمى كنيد و انشاء الله نخواهيد پيدا كرد و نخواهيد
كه بخواهيد. او رفـت تمام شد، حالا پيش خداست . چه خواهد شد، خدا مى داند. ما هم
اين روز را داريم ، ما هم فردا يكى مثل من ديرتر و زودتر و آن هم كه معلوم نيست كه
كى زودتر ولى خوب ، ما آخر اسـت و بـايـد بـرويـم ، شـمـا كـه الان جـوان هـستيد،
به فكر اين باشيد كه اصلاح كنيد خـودتـان را، بـه فـكـر ايـن بـاشـيـد كـه بـراى
ايـن مـمـلكـت كـار بـكنيد، ننشينيد بازتو وزارتـخـانه ها و هى همان حرف هاى سابق
باشد و همان كاغذبازى ها و يك بودجه اى كه براى يك جائى مى خواهند، اينقدر، اين طرف
و آن طرف برود كه منسى بشود. اينها را به طور ضربتى كار بكنيد. براى مردم
كار بكنيد. اين غائله كردستان را هم جمع بشويد با هم طرح بدهيد كار بكنيد تا اين
غائله رفـع بـشـود نـه ايـنـكـه وقـتـى در كـردسـتـان فـرض كـنيد كه يك جوان هايى
مى خواهند فـداكـارى كـنـنـد، يـك هـليكوپتر هم به آنها ندهند كه اين كار را بكنند.
امروز نظارت مى خـواهـد، بـايـد ايـن كـار بـشـود، ايـنـها بايد نظارت بشود، بايد
توبيخ بشوند، بايد مـحاكمه بشوند آنهايى كه نمى گذارند كارها انجام بگيرد. در هر
صورت من از همه شما خـواهـان ايـن بـرادرى اى كـه سـفـارش خـداى تـبـارك و تعالى
است و خدا شما را، مومنين را برادر قرار داده و با هم برادر باشيد، برابر باشيد و
با هم براى اين مملكت كار بكنيد و در راءس بـرنـامـه تـان براى اين بيچاره ها و اين
مستضعفينى كه هستند براى اينها كار بكنيد، امنيت كشور را ايجاد بكنيد.
خـداونـد انـشـاء الله هـمه شمارا موفق كند و همه شما را سلامت و رفاه بدهد كه براى
ملت كار بكنيد و پيش خداى تبارك و تعالى آبرومند برويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 21/6/59
پيام امام خمينى به زائرين بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
سـلام بـر زائريـن بـيـت الله الحـرام ، سـلام بـر زائريـنـى كـه در مـركـز وحـى
الهـى و محل هبوط ملائكه الله اجتماع نمودند، سلام بر مومنينى كه از خانه خود به
سوى خانه خدا هجرت نمودند.
سـلام بر همه مسلمين جهان كه پيامبر عظيم الشان و خاتم نبيين (ص )، پيامبر آنان و
قرآن كريم كتاب آنان و كعبه معظمه قبله آنان است . سلام بر آنان كه از همه اقسام
شرك روبر گـردانـدنـد و بـه سوى مركز توحيد رو آوردند و از قيد عبوديت و اطاعت همه
بت هاى جهان مـراكـز اسـتـكـبـار و اسـتـعـمـار و قـدرت شـيـطـانـى رهـا و بـه
قـدرت مـطـلقـه الهـى و حبل المتين توحيد پيوستند و سلام بر آنان كه رمز دعوت حق
تعالى را در وفود به سوى خانه خدا دريافتند و لبيك گفتند.
اكـنـون بـه شـمـا مسلمانان وارسته كه در محل وحى براى اداء اين فريضه عبادى سياسى
اجـتماع نموديد لازم است تذكراتى داده شود تا بدانيد در كشورهاى اسلامى چه مى گذرد
و بـراى اسـتـعـمـار و استثمار مسلمين و تحت سلطه قرار دادن آنان چه نقشه ها در كار
و چه دست هاى خبيثى آتش افروزان آنند:
1ـ در آسـتـانه به هم نزديك شدن جميع مسلمانان جهان و تفاهم همه مذاهب اسلامى براى
رها شـدن كـشورهايشان از چنگال پليد ابرقدرت ها و در آستانه قطع ايادى ستمگران غرب
و شرق از ايران با رمز وحدت كلمه و اتكال به خداى بزرگ و اجتماع در زير پرچم اسلام
و تـوحـيـد، شيطان بزرگ جوجه خود را فرا خوانده است تا با هر حيله متصور، بين
مسلمين تفرقه افكند و امت توحيدى و برادران ايمانى را به اختلاف و دشمنى كشاند و
راه سلطه گـرى و چـپاول را براى خويش هرچه بيشتر باز كند. شيطان بزرگ كه خوف آن
دارد كه انـقلاب اسلامى ايران به ساير كشورهاى اسلامى و غير اسلامى صادر شود و دست
پليد او را از كـشـورهـاى تـحـت سـلطـه قـطـع كند. در حالى كه از حصر اقتصادى و
حمله نظامى طـرفـى نـبـسـت بـه حـيله ديگرى دست زده است تا انقلاب اسلامى ما را در
پيشگاه مسلمانان جـهـان خـدشـه دار كـنـد و مـسـلمـانـان را بـه جـان هـم انـدازد و
خـود بـه سـتـمـگـرى هـا و چـپـاول هـايـش در كـشـورهـاى اسلامى ادامه دهد و آن
اينكه درست در آستانه كوشش بى امان ايران براى وحدت كلمه و