تـمـام قـدرت
هـائى كـه ، تـقـريـبـا تـمـام قـدرت هاى بزرگ و كوچك همه مخالف بودند، شـوروى
مـخـالف بـود، انـگـلسـتـان مـخـالف بـود، در راس آنـهـا آمـريـكـا مـخـالف بـود،
دول غـربـى هـمه مخالف بودند، بعضى اظهار موافقت مى كردند، آنها براى اينكه كم كم
ديـده بودند كه دارد جلو مى رود، و الا مخالف ايران بودند. ملت ايران بود با همه
رژيم ها، مقابله ايران بود با تمام قدرت ها.
يـك هـمـچـو انـقلابى كه همه قدرت هائى كه چشم طمعشان به اين مملكت دوختند، دستشان
از منافع زيادى كه از اين مملكت مى بردند بريده شده است ، بازار از دستشان گرفته
شده اسـت ، نـفـت از دسـتـشـان گـرفـتـه شـده است ، گاز از دستشان گرفته شده است ،
منابع زيـرزمـيـنـى و روزمـيـنـى ازشـان گـرفـتـه شـده اسـت و ايـنـهـا الان هـمـه
در مقابل اينها ايستادند و همه توطئه مى كنند. شما در يك همچو انقلابى توقع داريد
كه به مـجـرد اينكه اين انقلاب واقع شد، مثل اينكه نخست وزيرى را تغيير دادند يا
رئيس جمهورى را تـغـيـير دادند. اينها، بايد همه اين امور درست باشد. يك نخست وزيرى
تغيير كرده ؟ اما تـوجـه نـمـى كـنـيـد كه قضيه اين حرف ها نبوده است ، قضيه مقابله
يك عده بى سلاح با تـمـام قـدرت هـائى كـه در عـالم روابـط داشـتـنـد بـا ايـنـجـا،
چشم داشتند به اينجا، همين دول عربى كه مى گوئيد، همين ها مخالف بودند، عراق مخالف
بود، كويت مخالف بود !!! عـرض مـى كـنـم كـه !!! يـمـن بود، مصر بود، چه ، چه ... و
آمريكا و انگليس و همه شان ، فـرانـسـه بود، همه مخالف بودند، آنوقت يك انقلاب و
همه اينها را عقب زده با اينكه اكثر اينها يا بيشتر از اينها و با بسيارى از اينها
منافع داشتند اينجا و حالا چشمشان را هم باز نـمـى تـوانند بپوشند از منافعشان .
آمريكا نمى تواند چشم از منافعش بپوشد، انگلستان هم نمى تواند، سايرين هم نمى
توانند، آنوقت شما مى فرمائيد كه هيچ قضيه اى تا حالا تـحـقـق پيدا نكرده است و هيچ
چيز درست نشده است ، عوض نشده است ، در صورتى كه اين چـيـزهـائى كـه شـمـرديـد،
بـسـيـاريـش درسـت شـده مـنـتـهـا عـرضه نشده است . شايد من هم خـيـال مى كردم گاهى
كه خوب ، چه مى كردند، گاهى وقتى عرضه مى كنند مى بينيد كه يـك دولت هـشـت ماهه با
اين ترتيب ، با اينكه وضع آشفته است از همه جهت ، يعنى بعد از اينكه ملت ما پيروزى
را تحصيل كرد، پشت ديوارى كه شكست ، يك خرابه اى هم گذاشته بـودنـد اسـمـش ايـران
بـود. سى و پنج ميليون جمعيت كه همه در حبس بودند، شما، براى حـتـى ايـن خـانـم هـا
هـمچو ساده نبود كه يك وقت اينجا جمع بشويد، براى ما امكان نداشت . اگر براى همچو
حرف هائى راجع به اجتماع خودمان ، راجع به سياست ، راجع به اجتماع ، راجـع بـه
مـمـلكت مى خواستيد بگوئيد، امكان نداشت برايتان كه بيائيد اينجا بنشينيد و آسـوده
و راحـت مـقـاله خـودتـان را بخوانيد و مقصد خودتان را طرح بكنيد. شما اينها را كم
نگيريد، كم حساب نكنيد.
شـمـا نـمـى دانـيـد كـه الان در چـه حـالى هـسـتـيـد، پـنـج سال پيش از اين در چه
حالى بوديد. شما نمى دانيد كه مملكت ما سى و پنج ميليون حبسى ، از حـبـس بـيـرون
رفـته . اگر صد نفر حبسى را، در حبس را باز كنند، يكدفعه بگوئيد بـيائيد بيرون ،
خراب مى كنند، براى اينكه ديگر يك آشفتگى اين است كه خرابكارى مى كنند.
سى و پنج ميليون جمعيت كه در همه جايش سازمان امنيت و ساير قواى انتظامى و دولتى در
هـمـه جا مردم را به سيخ كشيده بود، يا حبس ، يا نفس نكشيدن ، يك روزنامه نداشت كه
يك كـلمـه بتواند بنويسد، اگر بخواهد بنويسد يك كلمه ، در راديو تلويزيون امكان
نداشت كـه جـز مـدح آريـامـهـر چـيز ديگرى بگويند. تمام رسانه ها، رسانه بود كه
براى آنها داشـتند فرياد مى زدند و تبليغات مى كردند. امكان نداشت كه يك نفر بتواند
يك اجتماعى داشـتـه بـاشد، يك راهپمائى امكان نداشت . در تمام آن مدت امكان نداشت
براى كسى كه يك پـانـصـد نـفـر جـمـع كـنـد و راه بـرونـد، بـر فرضى كه بخواهند يك
مطلب صحيحى هم بـگـويـنـد، بـرسـد آنـجائى كه در مقابل دولت بخواهند يك مطلبى را
بگويند، هيچ امكان نـداشـت بـرايـشـان . ايـن مـطـلب را شـمـا هـم كـم حـسـاب مـى
كـنـيـد كـه در پـنـج سال پيش از اين نفس ها همه قطع شده بود، قدم ها و قلم ها همه
شكسته شده بود، مطبوعات هـمـه در اخـتـنـاق بـودنـد، مـردم هـمـه در گـرفتارى
بودند، جوان ها در حبس بودند، مردم ، سـيـاسـيـون نـفـس شـان قـطع شده بود،
روحانيون امكان نداشت برايشان يك مطلبى را در منابر بگويند، امكان نداشت برايشان يك
مساله مربوط به جامعه را بگويند. الان همه اين مسائل يكدفعه حل شد، يكدفعه همه سر
بلند كردند و ديدند و ديدند كه بيرون حبسند و آزاد، آزادى بعد از اختناق و حبس
پنجاه ساله ، امكان ندارد كه دنبالش آن تقاضاهاى سى و پـنـج مـيليونى نباشد، همه
تقاضاها هم اين است كه شما نمى كنيد، هى به من مى گويند. خـوب !!! مـن !!! مگر من
همه كاره ام ، من يك طلبه هستم ، هستم اينجا منتها من نصيحت مى كنم ، اينها هم كه
ملاحظه مى كنيد از دولت و از قواى مردمى كه اطراف هستند، همه مشغولند. شما نـمـى
دانـيـد كـه چـقـدر خـانـه درسـت شده است در اين دهات و در اين اطراف ، چقدر اسفالت
كردند، خود مردم يا دولت چند مدرسه درست كردند. همه اينها درست شده است .
همه بايد براى هم كار بكنند
امـا يـك مـمـلكـتـى ايـنـطـور دسـت شـمـا داده اسـت ، درسـت شـدنـش ، سـى و پـنـج
، پـنـجـاه سـال خـراب كـردنـد، اگـر در ايـن دو هـزار و پـانـصـد سـال ، پـنـجاه
سال ، تيشه برداشتند و بيل و كلنگ برداشتند و خراب كردند، مملكتى كه پـنـجـاه سـال
خـراب شـده اسـت نـمى شود هشت ماه ، شما هر چه دلتان بخواهد توى سينى بـگـذارنـد
جـلويـتـان و تـعـارفتان بكنند، خودتان بايد خدمت بكنيد، شما خودتان را كنار
نگذاريد و بگوئيد نكردند. بگوئيد نكرديم . ما بايد بگوئيم چه كرديم . مگر اين مملكت
مـال وزيـر اسـت ، مـگـر مـمـلكـت مـال امـيـر اسـت ، مـگـر مـمـلكـت مال روحانى
است ، مملكت مال همه است ، همه بايد بگوئيم چه كرديم ، ننشينيد هى بگوئيد چـه
كـردنـد، آنها هم مثل شما مى مانند مثل سابق نيست كه يك هياءت حاكمه اى باشد كه همه
چيز بايد دست او باشد و شما هم قدرت نداشته باشيد كه كارى بكنيد و هيچ حرفى
نـزنـيـد هـمـه مـنافع هم تو جيب او برود. سابق اينطور بود كه هر چه منفعت تو جيب
هياءت حـاكـمه مى رفت و بستگان او، وقتى اينطور بود خوب مردم بايد بگويند شما همه
منافع را مـى بـريـد و هـيـچ كـارى هـم بـراى مـا نـمـى كـنيد جز خرابى ، منتها
جرات نمى كردند بـگـويـنـد، مـسـاله ايـنـطـور بـود ولى جـرات نـمـى كـرد نـفـس
بـكـشـد. حالا كه اين مملكت مـال هـمـه شـده است ، يك هيات حاكمه بخواهد هر چه دست
مى آيد بگذارد جيبش ، ما نداريم ، شـمـا خيال كنيد اينها يك كدامشان يك شاهى
استفاده نامشروع داشته باشد، نيست در كار !!! كـارشـان هـسـت !!! خـودشـان مـردم
صـالحى هستند منتها نبايد ما بنشينيم همه مان ، خانم ها و آقـايـان !!! عرض كنم !!!
جوان ها، پيرمردها بنشينند بگويند كه براى ما چه كردند. مگر آنـها با شما فرقى
دارند كه براى شما، شما براى آنها چه كرديد. همه بايد براى هم كـار كـنـنـد.
هـمـانطورى كه آنها موظفند كه كار بكنند، شما هم موظفيد كه كار بكنيد براى مـردم ،
مـن هـم مـوظـفـم كـار بـكـنـم . يـك مـمـلكـتـى اسـت مـال هـمـه تـان ، مـال يـك
دسته خاصى نيست كه شما بگوئيد كه اين كه منافعش مى برد پس چرا كار نمى كـنـد.
مـنـافـع مـال هـمـه اسـت ، مـضـارش هـم مـال هـمـه اسـت ، مـمـلكـت هـم مال همه
است ، اما توقع نداشته باشيد كه يك بچه ششماهه ، هشتماهه ، ده ماهه اين بتواند
كـارهـاى فلاسفه را بكند. اين مملكت ما الان مثل يك بچه هفت هشتماهه مى ماند كه
تازه تولد شـده بـا هـمـه دردهـا، بـا هـمـه رنـج هـا، بـا هـمـه بـيـمـارى هـا يـك
هـمـچـو مـمـلكـتـى كـه مثل يك طفل هشتماهه مبتلا به تمام بيمارى ها خصوصا بيمارى
هاى بعد از انقلاب زياد است ، بـسـيار سخت است . شما يكى تان يك روز بيائيد اينجا
بنشينيد و ببينيد اين افرادى كه مـى آيند اينجا چه مى گويند، چه مى خواهند. فلان
مرد مى گويد كه من زن ندارم براى من يك زن ، فلان دختر مى نويسد كه من يك شوهر مى
خواهم . خيلى از كاغذها از اين سنخ حرف هاست ، از اين سنخ حرف ها كه اينهائى كه مى
آيند اينجا دست هاشان ، شما يك وقت بيائيد تـمـاشـا كنيد ببينيد كه خيلى از اينها
دست شان بلند است و يك پاكت دست شان است آنوقت شـمـا خـيـال مـى كـنـيـد كـه ايـن
يـك پـاكـت راجـع بـه يـك مـسـائل سـيـاسـى و يـك مسائل اساسى است و اينها را كه ما
نمى گيريم ، اطلاع بر جائى نـداريـم . الان تـو اين اطاقى كه من نشستم آن يك جاى
بزرگى است كه براى كاغذ است ، آن كـاغـذهائى كه آمده است و ما ديديم كه چه مى
خواهند، چه مى گويند اينها الان اينطورى هـسـت كـه هـر كـه هـر گـرفـتارى دارد،
خيال مى كند، خوب ما انقلاب كرديم كه زمين چطور بشود، ما انقلاب كرديم شوهر داشته
باشيم ، ما انقلاب كرديم چه بشود !!! نمى دانستيم !!! مـا انـقلاب كرديم ، حالا كه
انقلاب كرديم خودتان درست كنيد. به ما چه زحمت كشيدند، خـود مـلت زحـمـت كـشـيـده و
خودشان انقلاب كردند و خودشان اين جرثومه فساد را از اينجا بيرون كردند. الان
خودتان هستيد، خودتان چرا، به من چكار دارد كه به من مراجعه كنيد. من هم مثل يكى از
شما، من هم مثل شما هستم ، الحمدلله نعمت جوانى هم داريد و قدرت هم داريد من آنـش
را هـم نـدارم و دولت هـم مـثـل شـما مى ماند، شما دولت را !!! يك چيزى هست !!! يك
چيز ديـگـرى حـسـاب نـكنيد، آن هم يك قدرت محدود دارد، يك اشخاص محدود. اينها الان
وقتى كه كـار يـك نـفـر را مـى خـواهـنـد عـوض كـنند مدت ها بايد بگردند، فكر كنند
كه چه باشد، سابقه اش بايد چه باشد. مثل سابق نيست كه همه معلوم
بشود كه چه مردمى هستند، مردم جرارى هستند كه معلوم مى شود، آنها هم همان مردم جرار
مى خـواسـتـند سر كار بگذارند و مى گذاشتند. حالا مى خواهند يك آدمى باشد كه مسلم
باشد، مـتـديـن بـاشـد، امـيـن باشد، تمايل به راست و چپ نداشته باشد شرائط دارد
براى پيدا كـردن يـك نـفـرى كـه چـه بـكـنـد و نـدارنـد آن را مـن مـى دانـم كـه
الان در ادارات خيلى هست اشـخـاصـى كـه نـابـاب هستند، اين اداره بخواهند اين را
برش دارند، كسى نيست كه اينجا بـنـشـيـنـد ايـن كار را درست كند معذلك دارند تصفيه
مى كنند، مشغولند، بسيار هم از اينها بـيـرون كـردنـد، بسيار هم از اينها تغيير
داده شده است لكن شما توقع تان زياد نباشد. آقـا مـا بـه شما بگوئيم كه شما براى ما
چه كرديد، ما اينقدر زحمت كشيديم حبس رفتيم ، شـمـا هـم حبس رفتيد ما هم حبس رفتيم
، چرا شما به ما مى گوئيد كه براى ما چه شده ، ما بـه شـمـا مـى گـوئيـم چـه مـى
كنيد، براى ما چه كرديد. فرقى نمى كند، همه مان بايد بـگـوئيـم كـه مـا بايد چه
بكنيم (بايد چه بكنيم
) بگوئيد. اما بايد چه بكنيد شما، شـمـا بـايـد كـارى بـكـنـيد كه اين
صداها هى كم بشود. اگر بخواهيد مملكت تان را درست بـكـنـند، با آرامش بايد درست
كنند. اگر يكى جائى تظاهر و دعواست نمى شود اسفالتش كرد. اگر يك مدرسه اى كه صبح
وارد مى شويد مى بينيد كه يك دسته از آن ور ريخته ، يك دسته از آن ور ريخته ، تو سر
هم مى زنند نمى شود تو اين مدرسه درس خواند، نمى شود هم اصلاحش كرد. نمى شود
بگوئيد شما، آموزش و پرورش چرا كار نمى كند. خوب نمى گذارند.
عمال رژيم منحوس شاهنشاهى نمى گذارند براى كردها كارى انجام بگيرد
ايـن كـردسـتـانـى كـه الان مـى بـيـنـيـد كـه بـه ايـن خـرابـى اسـت ، يـك دسـتـه
از هـمـيـن انـگـل هـا و از هـمـين هائى كه مربوط به رژيم منحوس شاهنشاهى است يا
مربوط به چپ و راسـت ، يـا هـمـه راسـت (چـپـى هـا فـعـلا دخـالت و ايـنـهـا نـمى
توانند داشته باشند، الان آمـريـكـائى بـه صـورت چـپ و راسـت ) خوب اينها نمى
گذارند كه براى كردها يك كارى انـجام بگيرد. بودجه برايشان تعيين كردند اما خوب يك
مملكتى كه وقتى كه يك فوج از آنـجـا راه مـى رود و بـا تـفـنگ مى زنند، مى توانند
بروند آنجا آسفالت كنند، مثلا بروند مدرسه بسازند، مى توانند بروند آنجا حمام و
دبيرستان و آن چيزهائى كه احتياج دارند؟ خـوب نـمـى شـود ايـن . كـوشش كنيد كه اين
منحرف هائى كه هى تضعيف مى كنند شماها را
(هيچ كارى نشده ، هيچ كارى نشده
) الان تضعيف شماست . خيلى كار تاكنون شده ، يعنى من بايد بگويم به شما
كه اين هشت ماهى كه اينها كار كردند در يك همچو محيطى ...... كه كار تمام است در يك
همچو محيطى ، با همچو وضعى ، با همچو كارشكنى هائى ، خيلى كار شـده مـنـتـهـا اين
كارها عرضه نشد به مردم كه بگويند چقدر كار كرديم . همين ديروز كه آمدند اينجا يك
دسته اى كه مال قم بودند، اينجا وقتى كه خواندند راجع به كارهائى كه كـردنـد، راجـع
بـه حـمـام هـا، راجـع به !!! عرض مى كنم !!! اسفالت ها و راجع به خانه سـازى هـا و
امـثـال ذلك ، شـمـردنـد زيـادش صـفـحـه بـزرگـى بـود كـه نـوشـتـه و قـبـل از آن
هـم راجـع بـه هـمـيـن جـهـاد !!! چـيـز !!! بـنـيـاد مـسـتـضـعـفـيـن ، شـمـا خيال
مى كنيد بنياد مستضعفين چيزى در آن نشده ، نه چيز خيلى زياد شده منتها زيادتر از آن
بايد بشود. مستضعفين تقريبا جندين ميليونند، چندين ميليون اشخاصى
هـستند كه ضعيفند و همه هم از رژيم سابق به ارث برده شده . همه اينها كه مى بينيد
كه مـثلا خانه ندارند، زندگى شان درست نيست ، اسفالت ندارند، اينها كه در انقلاب
اينجور نشده ، اين در رژيم سابق اينها شده . در رژيم سابق جرات نمى كردند، آب
نداريم ، به حبس مى بردندشان اگر مى گفتيد اسفالت نداريم ، كتك شان مى زدند. حالا
ديگر نه كتك است ، نه حبس و نه زجر، هيچ اين حرف ها نيست در كار وقتى نيست همه
صداشان در مى آيد، تـمـام مـسـتضعفين صداشان در مى آيد كه نه آب داريم و نه برق
داريم . خوب از شما مى پرسم خوب شمائى كه نه آب داريد نه برق ، تازه اين كار شده ؟
مى گويند نه ، ما از سـى سـال چـهـل سـال ايـنـجـور بـوده . خـوب از اول ايـنـجور
بوده ، اينها هم كه دارند مى سـازنـد. اگـر بـگـويـنـد هـيـچ كـارى كردند، نخير!
خيلى كار كردند. اينقدرها لوله كشى كـردنـد آب بـردنـد و آب رسـانـدنـد، ايـنـقـدر
جـاده هـا را ساختند، در هر جا كه برويد اين مسائل هست ، خانه ها زياد ساخته شده ،
اما براى چند ميليون جمعيت به اين زودى درست نمى شود آنها هم قبول دارند، البته
خيلى از چيزها مانده است ، اما نه اين است كه كارى نكردند، تـا حـالا هـيـچ كـارى
نـشـده ، انـقـلاب شـده مـثـل اول . اگـر انـقـلاب نـشـده بـود و مـثـل اول بـود كه
شما اينجا ننشسته بوديد، اگر شما اينجا آمده بوديد، وقتى بيرون مى رفتيد جايتان حبس
بود. انقلاب شده مثل اول يعنى چه ؟ اينها تضعيف مى كنند روحيه شما را. شـمـا قـوى
باشيد، قدرتمند باشيد، با همان قدرتى كه همچو سد بزرگى را شكستيد، جـلو بـرويد،
درست مى شود مملكت تان ، نترسيد از اين حرف ها يك دسته اى ماندند از اين دسـتـه
هـائى كـه مـثل دزدها، دزدها هم هستند كه سر گردنه مى روند دزدى مى كنند، من خودم
اطـلاع دارم ، از آنـوقـت هـائى كـه در زمان احمد شاه يادم هست ما مبتلا بوديم به
دزدها، مبتلا بـوديـم بـه ايـن اشـخـاصـى كـه مـى آمـدنـد مـثـل رجـبـعـلى و مـثـل
نـايب حسين كاشى و مثل آن ميرزا علينقى ها و آنها كه شما حالا اسم شان را هم
نشنيديد، ايـنـهـا مـى رفـتـنـد غارت مى كردند، دهاتى كه ما در آن بوديم غارت مى
كردند. كاشان ، اصـل حـكومت در كاشان نمى توانست كارى بكند، همه اش اين غارتگرها
بودند، غارتگرها آنـجـا غـارت مـى كـردنـد، هـمـه كـارهـا را انجام مى دادند، تا
زمان رضاشاه همه غارت ها را مـنـحصر كردند به يك غارتگر، همه را سركوب مى كردند، يك
غارتگر جاى همه نشست و آن غـارت مـى كـرد. پـيشتر غارتگرها متعدد بودند بعدش همه
سركوبى شدند، آن هم به !!! چـيـزى !!! كه دستورى كه از خارج داشتند، همه را سركوبى
كردند و متمركز شد قوا در يـك نـفـر كـه آن هـم غـارتگر بود. شما خيال نكنيد كه
كارى نشده . نه خيلى كار شده ، مـعـجزه شده ، اعجاز شده . اين فريادى كه اينجا مى
بينيد امكان نداشت كه سابق يك كسى بـيـايـد و يـك صدائى بكند. مى بينيد آزادى ،
نعمت آزادى از همه چيزهاى دنيا بيشتر است . شـمـا الان طـورى هـسـتـيـد كه مى آئيد
منزلتان فكر اين نيستيد كه خوب اينجا هستيم ، مبادا سازمان امنيت بيايد مثلا برادرم
را بگيرد، پدرم را بگيرد، شوهرم را بگيرد !!! عرض مى كـنم !!! آنطور چيزها، اين
خوف ها را داشتيد. حالا راحت مى خوابيد نه سازمان امنيت مى آيد و كسى را بگيرد و نه
دولت مى فرستد كسى را بگيرد و نه چى و دزدها را دولت گرفته ، آن غـارتـگـرهـا را،
آنـهـائى كـه شـمـا را اذيـت كـردنـد در طـول تـاريخ ، آنها را دارند خوب يكى يكى
مى گيرند، بعضى شان را به جزايشان مى رسانند بعضى شان را نمى رسانند.
امـا شـما باورتان نيايد كه به شما مى گويند كه هى (چه
شد، چه شد، چه شد) اين حـرف هائى است كه
همين كسانى كه مربوط به رژيم سابق هستند اين حرف ها را مى زنند بـراى ايـنـكـه بـه
شـمـا بـگـويـنـد كـه اصـلا اسـلام هـم مـثـل آنـهـا. نـمـى دانند كه بركت اسلام
بود كه دزدها را از اين مملكت بيرون كرد، از بركت اسـلام اسـت كـه ايـن آزادى الان
هـست ، بركت اسلام بود كه بعد از انقلاب همچو آزاد كردند هـمـه را، تمام مطبوعات
آزاد شد، منتها بعدش ديدند كه ، پنج ، شش ماه كه گذشت ، ديدند كـه ايـن مـطـبوعات
وابسته به اسرائيل است بعضى شان ، بعضى شان دارند توطئه مى كـنـنـد بـر ضـد
مـمـلكـت ، خـوب روى يك قواعدى نباشد كه رسيدگى بشود و هر كدام كه ايـنـطـور
هـسـتـنـد جـلوشان گرفته بشود. كه هيچ انقلابى در دنيا نمى توانيد پيدا كنيد مـثـل
انـقـلاب ايـران كـه بـعـد از انـقـلاب ابـدا گرفتارى در كار نبود و آزادى مطلق
بود، اجـتـمـاعـات آزاد بود و حزب ها همه آزاد بود و مردم همه شان بطور آزادى
مسائلشان را مى گـفـتـنـد مـطـالبى كه داشتند مى كردند، انتقادات مى كردند. اين
معنا هم كه گفتيد كه به شـما مطالب را نمى رسانند، اين هم از جمله حرف هائى است كه
اينها مى زنند براى اينكه بـفـهـمـانند به مردم كه من يك آدم بى اطلاعى هستم ، وقتى
من يك آدم بى اطلاعى هستم نمى توانم حرفم يك حرف صحيحى باشد. من بى اطلاع نيستم .
تا شما الان آمديد چقدر حرف زديد پيش من نشستيد حرفتان را زديد، آن هم يك كسى او را
نمى بيند. صبح و ظهر و شب و هـمـه وقـت هـسـتـم ، مـنتها از صبح تا ظهرش بنا بود كه
اجتماعات باشد و بعدش من را يك قـدرى آزاد بگذارند. اين وقت آزادى من است كه الان
شما داريد مى بينيد. انشاءالله كه همه تان موفق باشيد. من به همه دعا مى كنم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 11/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با دانشجويان دانشكده علوم و
ادبيات
تبليغات دامنه دار اجانب در وابسته نمودن شرق به كشورهاى غربى
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن يك جمله با آقايان صحبت كنم ، بعد هم ، ما بايد زحمت بكشيم تا در همه جناح ها
خودكفا بـاشـيـم . امـكـان نـدارد كـه اسـتـقـلال بـه دسـت بـيـايـد، قـبـل از
ايـنـكـه اسـتـقـلال اقتصادى داشته باشيم . اگر ما بنا باشد كه در اقتصاد احتياج
داشـتـه بـاشـيـم ، در چـيـزهـاى ديـگـر هـم وابسته خواهيم شد و همين طور اگر در
فرهنگ ما وابستگى داشته باشيم ، در اساس مسائل وابستگى پيدا مى كنيم .
مع الاسف تبليغاتى كه در طول تاريخ بايد بگوئيم شده است از آنوقتى كه اين خارجى ها
راه پيدا كردند به كشورهاى شرقى ، تبليغاتى كه شده است اسباب اين شده است كه شرقى
ها اين گمان را پيدا كردند كه هر چه كمال است در غرب است و اين اسباب اين شده اسـت
كـه خـودشـان را بـكـلى در مـقـابـل غـرب و در مـقـابـل شـرقـى كـه نـظـيـر اوست و
در مقابل آمريكا و اينها باختند خودشان را شرقيين . در هر جناحى كه مى رويد مى
بينيد كه در آن جناح صحبت هى از غرب است ، صحبت هى از خارج است .
اگـر يـك دوائى در ايـنجا، در خود ايران هم پيدا بشود، باز به عشق دواى خارج به
خورد ايرانى ها مى دهند. اگر يك پارچه خوبى هم ايران خودش تهيه كند و ببافد، باز
بايد بـا اسـم فـاستونى انگليسى به مردم بفروشند. هر چيزى را كه شما برويد سراغش مى
بـيـنـيـد كـه هـى صـحـبـت از ايـن اسـت كـه !!! بـايـد مـا از آنـها !!! بايد از
آنجا بيايد. از گـويـنـدگـان سـابـق كه حالا مرده است و آنوقت يا بعضى وقت ها رئيس
مجلس بود يا در مـجـلس سـنـا بـود گفته بود كه نه ، ما اصلش بايد همه چيزمان را
انگليسى كنيم . آن از خـدمـتـگـزارهـاى انگليس بود. اين معنا كه با تبليغات دامنه
دار وابسته هاى به آنها و خود آنـهـا در ايـران مـنتشر شده است ، اسباب اين شده است
كه ما ديگر به خودمان اعتماد نكنيم ، استنادمان به خارج باشد، استقلال فكرى و مغزى
نداشته باشيم .
اگـر شـما بخواهيد استقلال و آزادى واقعى پيدا بكنيد، بايد كارى كنيد كه در همه
چيز خودكفا باشيد
اگـر مـا بـخـواهـيـم مـسـتـقـل باشيم ، بايد از همه جهات خودمان را مستغنى كنيم و
از حالا در صـددش بـرآئيـم از حـالا بـايـد، حـالائى كـه مـمـلكـت شـده اسـت مال
خودتان و دست اجانب كوتاه شده است و اميد
اسـت تـا آخـر كـوتـاه باشد و اين خيانتكارها هم رفتند و اين ريشه هاى گنديده شان
مانده است .
مـا بـايـد ايـن مـمـلكـت كـه مـال خـومـان شـده اسـت حـالا، مثل خانه خودمان بايد
خدمت كنيم و از الان در صدد اين برآييم كه خودمان را مستغنى كنيم از ايـن غـرب و
شـرق . شما اين را بدانيد كه غرب و شرق به ما بلكه به غرب و شرق آن بالاها و به اين
شرقى كه ما در آن زندگى مى كنيم ، به ممالك اسلامى ، اينها هيچ ابدا يـك مـنـفـعـت
صـحـيـحى نمى دهند، هر چه به ما بدهند چيزهائى است كه يا به درد خودشان ديگر نمى
خورد و به ما مى دهند و يا اينكه به صورت ، يك چيزى را مى دهند كه به درد ما ديگر
نخورد.
اگـر چـنانچه به ما از علوم خودشان فرض كنيد يك چيزى بدهند، يك چيزى كه به درد ما
درسـت نـخـورد مـى دهـنـد. اگـر ايـن جـوان هـاى مـا بـرونـد در آنـجـا، در مـدارس
آنـجـا تحصيل كنند، آن تحصيلى را !!! كه به جوان هاى !!! و آن علمى را كه به جوان
هاى ما ياد مـى دهند، اين در آن مدارس استعمارى است . مدارس خودشان ، آن مدارسى كه
براى خودشان است ، غير آن مدارسى است كه براى دنياى سوم است . آنها دنياى سوم را يك
چيز ديگر مى دانـنـد، بـراى انـسـان دنـيـاى سـوم اصـلش چـيـزى قـائل نـيـسـتـنـد،
اصـلش بـراى انـسـان هـاى دنـيـاى سـوم هـيـچ حـيـثـيـتـى قائل نيستند بلكه شايد
حيواناتى كه در آنجا زندگى مى كنند عنايت آنها به آنها بيشتر از انـسـانـى است كه
در اينجا زندگى مى كند، دوائى كه در آنجا استعمالش ممنوع است در ايـنـجا استعمالش
مجاز است ، مى فرستند در دنياى سوم ، طبيبى كه در آنجا طبابتش ممنوع است ، مى
فرستند او را اينجا و اينجا طبابتش مجاز.
اين طبيب هائى كه آنجا درس مى خوانند، آنها را !!! اجازه !!! بسيارى شان را اجازه
اين نمى دهـنـد كـه در آنـجائى كه تصديق هم به او دادند و ديپلم هم به او دادند،
همه تصديق ها را دادنـد بـه او امـا مـشـروط بـه ايـن اسـت كـه تـو بـروى در مـحـل
خـودت طـبـابت بكنى ، اينجا حق ندارى طبابت بكنى ، براى اينكه وضع آن چيزى كه بـراى
مـمـالك بـه نـظـر آنـهـا اسـتـعـمـارى ، بـراى دنـيـاى سـوم كـه بـرايـش هـيـچ
حيثيت قائل نيستند، همه چيزهائى كه آنها براى خودشان مى خواهند براى ما نمى خواهند،
براى ما يـك چـيـز ديگر مى دهند. اين را من سابق هم گفتم كه ما در پاريس كه بوديم ،
از اين جوان هـائى كـه در آلمـان مـشـغـول تـحـصـيـل بـودنـد آمـدنـد پـيـش ما و
گفتند كه ما در اينجا كه تـحـصيل مى كنيم ، نمى گذارند ما بالا برويم ، در يك حد
معينى ما را نگاه مى دارند نمى گـذارنـد كـه مـا مـرتـبـه بـالا بـرويـم . مع الاسف
در همين دانشگاه هاى ما هم راه پيدا كرده بـودنـد و نـمـى گـذاشـتـنـد آن رشدى كه
بايد جوان هاى ما ببينند بكنند و بعضى از اين اسـاتـيـد دانـشـگاه و اينها وابسته
بودند و مامور بودند به اينكه نگذارند اينها يك رشد صـحـيـحـى بكنند. اگر شما
بخواهيد استقلال پيدا بكنيد و آزادى حقيقى پيدا بكنيد، بايد كـارى بـكنيد كه در همه
چيز خودكفا باشيد، مستغنى باشيد. كشاورز بايد كارى بكند كه ديـگـر مـا احـتـياج
گندمى به خارج نداشته باشيم ، دانشگاهى بايد كارى بكند كه ما در طبابت ديگر احتياج
به خارج نداشته باشيم ، در مهندسى احتياج به خارج نداشته باشيم .
رژيم منحوس پهلوى عامل عقب ماندگى كشور
اين بى انصاف ها در آن رژيم سابق آنطور مى خواستند ما را عقب مانده
نـمايش بدهند و به خودمان حالى كنند كه اسفالت هم وقتى مى خواستند بكنند از خارج مى
آوردند، اگر مى خواستند جاده سازى بكنند، يك اسفالت بكنند، يك بنائى درست كنند، يك
راهـى درسـت كـنـند، هر چه ، مى گفتند متخصص بايد از خارج باشد. نه اينكه اينجا
نبود، هـسـت ايـنجا، لكن اينها مى خواستند جورى بكنند كه ما همه چيزمان را ببازيم و
وابسته به غير باشيم . هر چيزى را اينها مى گفتند بايد ما از خارج وارد كنيم . هى
با فلان شركت ، با فلان شركت خارجى ، با فلان شركت خارجى پيمان و چيز مى بستند و
راهسازى را به آنـهـا مـى دادنـد و راهـسـازهـا يـا كـنـار بـايـد بنشينند، عمله ها
بايد يك چيز جزئى بكنند و مـهندسين آنها با حقوق هاى فلان و فلان آقائى و
فرمانفرمائى بر ما حكومت بكنند و ما را يـك دسته ، مملكت ما را يك دسته وابسته
بكنند و عمله و پائين و اينطور نمايش مى دادند و هـر چـه از خـارج مـى آمـد، يـك
مـهـندسى از خارج مى آمد، يك مهندسى از خارج مى آوردند كه مـهـنـدسـين خود شما بهتر
از آنها بود لكن او را مى آوردند با صد هزار تومان يا كمتر يا بيشتر مى آوردند به
او مى دادند و اينهائى كه از او هم بهتر بودند زير دست او قرار مى گرفتند.
وضـع مـمـلكـت مـا در ايـن مـدت و خـصـوصـا در ايـن پـنـجـاه سـال اخـيـر يـك
هـمـچـو وضـعـى شـده بود و ما بايد از اين ، خارج كنيم خودمان را. ما اگر
بـخـواهـيـم كـه يـك مـملكت مستقل باشيم بايد همه چيز، در همه چيزمان جديت كنيم كه
خودكفا بـاشيم ، مريض ما ديگر خارج نرود، چيزهائى كه ما خودمان مى توانيم درست كنيم
خودمان درسـت كـنـيـم و هر چيز را مى توانيد در صدد برآئيد. وقتى انسان باشد مى
تواند درست كـنـد، مـى تـوانـد هـمچو كارى را بكند لكن وضع را اينطورى به بار آورده
بودند كه ما بـاورمان آمده بود كه چيزى نداريم ، ما چيزى نمى دانيم بايد ما از خارج
بگيريم ، بايد همه چيز از خارج بگيريم . و اگر واقعا اينطورى است كه يك مصيبتى است
و اگر اينطور نيست و ما را اينطور تربيت كردند كه باورمان بيايد، اين هم يك مصيبت
ديگرى است .
بايد دانشگاه افرادى را تربيت كند كه احتياج را از خارج سلب كند
بايد دانشگاه جديت كند به اينكه افرادى را همچو بار بياورد كه ، همچو تربيت و تعليم
بكند كه احتياج را از خارج سلب كند، طبيبش طبيب خودمان باشد و ما احتياج نداشته
باشيم بـه طـبـيـب خـارج يـا رفـتـن بـه خـارج ، وقـتـى مـى خـواهـد يـك لوزه اى
عـمـل كـنـد، در رژيـم سـابـق لوزه يـكـى از بچه هايش !!! نمى دانم !!! يا از
بستگانش مى خـواسـت عـمـل كـنـد از اروپـا مـى آورد كـه لوزه اش را عمل كنند.
يك همچو وضعى را مى خواستند به ما و به دنيا اينطور نمايش بدهند كه ما يك طبيب لوزه
عـمـل كـن نـداريـم ، ايـنـطـور مـى خـواسـتند ما را در خارج نمايش بدهند يا مامور
بودند كه اينطور بكنند كه ما را يك مردمى كه اصلا هيچ از هيچ چيز اطلاع نداريم ،
مملكت ما اسفالت هم نمى تواند درست كند، يك راهسازى هم نمى تواند بكند، مملكت ما يك
بنا هم نمى تواند درسـت كـنـد. بـنـاهـاى شـهـر، هـمين مدرسه فيضيه كه ملاحظه مى
كنيد و در اين درى كه از مـدرسه فيضيه وارد مى شوند به صحن ، يك حاشيه اى آن بالا
دارد با يك نقشى (آنوقت ها كه من ديدم ، حالا كه مدت هاست من نديده ام ) تا آخر
كـاشـيـكـارى ، آنـوقـت كـه مـا قـم بـوديـم در سـى سـال ، چـهـل سـال پـيـش كـه
مـا ايـنجا بوديم و نرفته بوديم بيرون ، اين بساط نبود. براى من نـقـل كـرده
بـودنـد كـه يـكـى از مـتـخـصـصـين خارجى آمدند و اين را ديدند گفتند اين ديگر قابل
اين نيست كه كسى بتواند مثل اين درست كند براى اينكه اين رنگ آميزى كه در آن شده ،
هـر يـك از اين رنگ ها يك مقدار حرارت خاصى مى خواست و چون اين مقدار حرارت خاص مى
خـواهـد كه زياديش مى برد و كمى اش نمى رساند او را و اينها پهلوى هم كه اينها را
كه گـذاشـتـنـد، ايـنـهـا ايـنـطـورى هـست ، نمى توانيم ديگر ما درست كنيم . اساتيد
ما اينطور بـودنـد، بـنـاهـاى مـا، كاشيكارى ما اينطور بوده كه آنها تصديق مى كردند
كه ما نداريم مـثـل ايـن را. طـب مـا را در اروپـا تـا حـالا هـم شـايـد طب ابوعلى
را و رازى را، حالا هم شايد تدريس بكنند. مع الاسف ما آنها را كنار گذاشتيم ، مفاخر
خودمان را كنار گذاشتيم چسبيديم بـه آنـهـا. تـا مـا از ايـن وابـسـتـگـى
درنـيـائيـم ، امـيـد ايـنـكـه بـراى مـا يـك اسـتـقـلال صـحـيـحـى ، يـك
مـمـلكـتـى كـه بـتـوانـيـم بـه آن بـگـوئيـم كـه يـك مـمـلكـت مستقل است نبايد
داشته باشيم .
شـما جوان ها، شمايى كه جوان ها را تربيت كنيد در صدد اين باشيد كه اولا مغزهاى ما
را، آنـهـا را از ايـن چـيـزى كـه پـر كـردند از آنها، اين مغزهائى كه پر شده است
از اينكه مغز شـرقـى را بـرداشـتـند جايش مغز غربى گذاشتند، شستشو كنيد و به آنها
حالى كنيد كه شـمـا خـودتان مفاخر داشتيد، خودتان فرهنگ داريد، خودتان همه چيز
داريد. به آنها حالى كـنـيـد كـه بـايد خودتان هر كارى بكنيد. ما اگر خودمان يك امر
ناقص هم داشته باشيم ، بـهـتـر از ايـن اسـت كـه پـيـش دشـمـن مـان دسـت دراز
كـنـيـم و يـك امـر كـامـل از آنها بگيريم . من متاءسفم از اينكه ما پيش دشمن هامان
بايد برويم و اظهار احتياج بـكـنـيـم . اگـر بـاز احـتـيـاج به يك ممالكى بود كه
دوست بودند به ما، خوب ، روابط دوستانه بود اما ممالكى كه امروز الان ملاحظه مى
كنيد در انگلستان بختيار دشمن ايران را آنـجـا بـردنـد و زير پرچم خودشان حفظ كردند
و !!! پليس !!! آنجا در حمايت پليس آنجا حـفـظ مى شود و بر ضد ايران مقاله مى نويسد
و حرف مى زند و اجتماعات درست مى كند و اينها و اگر جوان هاى ما بخواهند يك چيزى
بگويند، پليس آنجا جلوشان را مى گيرد و آن دشـمـن شـمـاره يـك مـا را بـردنـد در
امريكا به اسم اينكه معالجه كنند (حالا يا معالجه مى خـواهـنـد بكنند يا به اسم
معالجه ) بردند براى اينكه توطئه كنند. ما باز دست مان دراز كنيم پيش آمريكا بگوئيم
گندم بده ، يا پيش انگلستان بگوئيم چه بده ؟!.
استقلال با وابستگى جمع نمى شود
من متاءسفم واقعا و همه متاءسفند كه ما بايد احتياج داشته باشيم به دشمن هاى خودمان
. ما بـايـد خـودكـفـا باشيم . اين را بايد كشاورزى مان را همچو درست بكنيم ، همه
دست به هم بـدهـنـد، كـشـاورزهـا، دولت ، اشـخـاصـى ديـگـر كه اين كشاورزى به حدى
برسد كه ما بتوانيم صادر بكنيم مملكت ما صادر كننده بوده است و حالا ما گرفتار اين
معنا شديم .
مـمـلكـت مـا يـك آذربـايجانش اگر چنانچه درست كشاورزى بشود، يك خراسانش اگر درست
كـشـاورزى بـشـود برايمان كافى است ، مابقى اش بايد صادر بكنيم . مع الاسف با اسم
اصـلاحـات ارضيه ما را به اين روز نشاندند كه مى بينيد و چيزهاى ديگر ما هم همين
طور. همه چيزمان بايد مستقل بشود. استقلال با وابستگى جمع نمى شود. و ما فرهنگمان
وابسته بـشـود اسـتـقـلال نـداريـم ، اقـتـصـادمـان وابـسـتـه بـشـود اسـتـقـلال
نـداريـم . اول بـايـد آن مـطـلب را درسـتـش كـرد، استقلال فرهنگى ، استقلال
اقتصادى اول بايد او را درستش كرد تا ما بتوانيم اسم خودمان را يك مملكت بگذاريم ،
يك مملكت مستقل بگذاريم .
اصـلاح و اداره امـور مـمـلكـت بـا تـعـليـم و تـربـيـت صـحـيـح نسل آينده
و مـن امـيـدوارم كـه جـوان هـاى مـا، اسـاتـيـد مـا، اسـاتـيـد دانـشـگـاه مـا،
همه نويسندگان ما، روشـنـفـكـرهـاى مـا هـمـه بـيـدار بـشـونـد، مـتـوجـه بـشـوند
كه غفلت ها شده است ، تا حالا اغفال ها ما را كردند، مغزهاى ما را عوض كردند. بايد
همه دست به هم بدهيم ، نويسنده كمك كند به اين نهضت ، گوينده كمك كند به اين نهضت ،
روزنامه ها كمك كنند به اين نهضت ، نـه ايـنـكـه روزنـامـه هـا را آدم بـبيند، بعض
روزنامه ها را گاهى من مى بينم (به غير اين مـعـروف هـا) بـعـضـى از آنـهـا سـر تـا
تـه آن چـيـزهـائى اسـت كـه بـه حـال ايـن مـلت مـضـر اسـت . در بين همين روزنامه
ها هم باز پيدا مى شود اگر بخواهد يك ، البـتـه يـك دسته اى هستند نمى خواهند، يك
دسته منافعشان را به اين ديدند كه غربى ها به اينجا حكومت بكنند يا امثال اين خائن
ها بيايند سر كار، آنها نمى خواهند.
اما آنهائى كه اينطور نيستند، آن دسته از نويسنده ها و روشنفكرها، از اساتيد
دانشگاه ، از مـعـلمـيـن ، از سـايـريـن كـه ايـنـطـور نـيـسـتـنـد و جـوان هـا كـه
بـاز ايـنـطـور بـلا اشـكـال نـيـسـتند، براى اينكه آنها در رژيم سابق كارى نداشتند
تا آنطور بشوند، بايد فـكر اين معنا باشند كه ما خودمان انسانيم ، ما خودمان فرهنگ
داريم ، ما خودمان مى توانيم تـربـيـت و تـعـليـم كـنـيـم و مـى تـوانـيـم كـار
انـجـام بـدهـيـم و مـشـغـول بـشويم . حالا اول وقت است ، اولى است كه دست اين
جنايتكارها كوتاه شده است از مملكت ما، آنها هم كه ما را چاپيدند آنها هم حالا
دستشان كوتاه شده ، ما به فكر اين باشيم كـه خـودمـان را درسـت بـكـنـيم . اول مطلب
اين است كه جوان هاى ما درست بشوند، اين جوان هـائى كـه در آتـيه بايد اين مملكت را
حفظ كنند، اين مملكت را اداره بكنند، اينها بايد درست تربيت بشوند و اصلاح بشوند.
خـداونـد هـمـه شـمـا را انـشـاءالله توفيق بدهد و همه ما را، خواهرها را، برادرها
را توفيق بدهد كه خدمتگزار اين مملكت باشيم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 11/8/58
پيام امام خمينى به مناسبت آيت الله قاضى طباطبايى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
بـا كـمـال تاسف ضايعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج
سيد محمد على قاضى طباطبائى رحمه الله عليه را به عموم مسلمانان متعهد و علماى
اعلام مجاهد و مـردم غـيـور مـجاهد آذربايجان و خصوص بازماندگان اين شهيد سعيد
تسليت عرض و از خداوند متعال صبر انقلابى براى مجاهدين راه حق و اسلام خواستارم .
مـلت عـزيـز بـرومند ايران و آذربايجانيان غيرتمند عزيز بايد در اين مصيبت هاى بزرگ
كه نشانه شكست حتمى دشمنان اسلام و كشور و عجز و ناتوانى و خود باختگى آنان است ،
هـر چـه بـيـشتر مصمم و در راه هدف اعلاى اسلام و قرآن مجيد بر مجاهدات خود افزوده
و از پاى ننشينيد تا احقاق حق مستضعفين از جباران زمان بنمايند. عزيزان من در
انقلابى كه ابر قـدرت هـا را بـه عـقـب رانـده و راه چـپـاولگـرى آنـان را از كـشور
بزرگ بسته است ، اين ضايعات و ضايعات بالاتر اجتناب ناپذير است . ما بايد از كنار
اين وقايع با تصميم و عـزم و خـونـسـردى بـگـذريـم و بـه راه خـود كـه راه جـهـاد
فـى سبيل الله است ، ادامه دهيم . شهادت در راه خداوند، زندگى افتخار آميز ابدى و
چراغ هدايت براى ملت هاست .
مـلت هـاى مـسـلمـان از فـداكـارى مـجـاهـدين ما در راه استقلال و آزادى و اهداف
توسعه اسلام بـزرگ الگـو بـگـيرند و با پيوستن به هم سد استعمار و استثمار را
بشكنند، به پيش بـه سـوى آزادگـى و زنـدگـى انـسـانـى بـرونـد. از خـداونـد
مـتـعـال عـظـمـت اسـلام و مسلمين و رحمت و مغفرت براى شهداى راه حق و شهيد سعيد
طباطبائى خواستارم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 11/8/58
بيانات امام خمينى در گروهى از زندانيان سياسى رژيم
گذشته
سعادت از آن كسانى است كه تكليف خويش را ادا كردند
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه بود گذشت و سعادت را آنها بردند كه تكليف خودشان را ادا كردند، چه در حبس چه
در زيـر شـكـنـجـه و چـه بـيـرون از حـبـس . بايد مهيا باشيد براى مصيبت ها، يكى
بعد از ديـگـرى . شـمـا يك انقلابى كرديد و يك سدى را شكستيد كه در دنيا نظيرش كم
يا نبوده اسـت ، مـنـتـظر نباشيد كه بعد از شكستن اين سد و كوتاه شدن دست ابرقدرت
ها از خزائن شما و رفتن خائنين از اين كشور و كوتاه شدن دست استفاده جوها همين طور
به اين سادگى مطلب بگذرد.
به دنبال شهادت مردان بزرگ بايد اراده ها مصمم تر گردد
ما بايد مهيا باشيم كه باز شهيد بدهيم . چنانچه ديروز، ديشب يكى را داديم ، مرحوم
آقاى قـاضـى رحـمـه الله به شهادت رسيد و قبل از او هم بوده است و بعد از او هم
خواهد بود، لكـن ايـن شـهـادت هـا اراده هـاى شماها را بايد مصمم تر كند. شما در يك
راهى قدم بر مى داريد كه در اين راه شهادت هاى بسيار از مردان بزرگ واقع شده . راه
اسلام است ، براى اسـلام قيام كرديد و براى حق قيام كرديد و كسى كه براى حق قيام
كند، براى اسلام قيام كـنـد، هـمـه چـيـز بـايـد پيش او سهل و آسان باشد. شهادت يك
هديه اى است از جانب خداى تـبـارك و تـعـالى بـراى آن كـسـانـى كـه لايـق هـسـتـنـد
و دنـبـال هـر شـهـادتى بايد تصميم ها قوى تر بشود و بفهمانيد به اينهائى كه اينطور
كـارهـاى نـاجـوانـمـردانـه كـنند كه ديگر نمى توانند با يك همچو كارهائى اعاده
بدهند آن مـسـائل سـابـق را، بـلكـه ايـن نـحـو كـشـتـن كـه بـه طور ناگهانى و
دزدكى مى كشند اين دليل بر شكست آنها است . اگر اينها قدرتى داشتند در ميدان مى
آمدند، تا آن وقتى كه يك قدرتى داشتند در ميدان بودند و شما هم در ميدان و ملت ما
آنها را عقب زد، ديگر اين آشفتگى هاى جزئى و اين دست و پازدن هائى كه گاهى يك كسى
را به شهادت مى رسانند، گاهى يـك دزدى كـنـنـد، سـرگـردنـه هـا دزدى مـى كـنـنـد،
ايـن دغـلبـازى هـا دليل بر اين است كه اينها ديگر مايوس هستند و شكست خورده هستند.
براى پياده كردن محتواى مترقى اسلام ، مردانه در ميدان باقى بمانيد
شـمـا هـم قـويـدل بـاشـيـد و از ايـن شـهـادت هـا هـيـچ ابدا باكى نداشته باشيد و
مردانه هـمـانـطـورى كـه تا حالا قيام كرديد و نهضت كرديد و اين سد عظيم را شكستيد،
مردانه در مـيـدان بـاقـى بـاشـيـد و جلو ببريد اين نهضت را تا اينكه انشاءالله
اسلام با آن محتواى مـتـرقـى اش پـيـاده بـشـود و مـمـلكـت مـا يـك مـمـلكت اسلامى
به تمام معنا بشود يعنى تمام قـشـرهـايـش اسـلامـى بـشـود يعنى هم دولت يك دولت
اسلامى باشد هم وزارتخانه ها يك وزارتـخـانـه هـاى اسـلامـى بـاشـد، هـم ادارات ،
ادارات اسـلامـى بـاشـد هـم استاندارى ها اسـتـانـدارى هـاى اسـلامـى بـاشـد، هـم
بـازار و دانـشـگـاه و امثال ذلك .
بـايـد مـا كـوشـش كـنـيـم بـراى ايـن مـقـصـد بـزرگ يـعـنـى ايـن مـقـصـدى كـه
انـبـيـا دنبال اين مقصد بودند و تا آخر هم دنبال اين مقصد بودند و به پيش رفتند،
ماها بايد به تبعيت از انبياء خدا، به تبعيت اولياء خدا اين مكتب را به پيش ببريم و
انشاءالله اين مملكت را يـك الگـوئى قرار بدهيم از براى ساير كشورهاى اسلامى و بلكه
ساير كشورهائى كه مستضعفين گرفتار مستكبرين هستند و اميدوارم كه موفق بشويد.
در انـجـام كـارهـا تـوجـه تـان بـه خـدا بـاشـد كـه عمل براى خدا باخت ندارد
شـما در اين كارهائى كه انجام مى دهيد، چه در جهاد سازندگى ، چه در پاسدارى و چه در
دادگـاه ها و هر جا هستيد، ادارات ، توجه تان به خدا باشد.
(كى كمك به من مى كند كى نـمـى كـنـد)
خـيـلى مـطـرح نـبـاشـد پـشـتـيـبـان . شـمـا داريـد يـك عمل انسانى !!! اسلامى
براى خدا انجام مى دهيد، توانستيد انجام بدهيد كه به آن نتيجه هم رسـيـديـد، اگر
نتوانستيد هم انجام بدهيد باز شما برد داريد، براى اينكه پيش خداست ، مـطـلب الهى
است . كسانى كه براى خدا كار مى كنند هيچ وقت باخت در آن نيست آنهائى كه بـراى
دنـيـا كـار مـى كـنند باخت دارند كه اگر نرسيدند خوب ، باختند و عمرشان هم هدر
دادند، اگر برسند هم باخت دارند لكن آنهايى كه براى خدا قيام مى كنند، اطاعت امر
خدا را مـى خـواهـنـد بـكـنـنـد، نـهـضـت بـراى خـدا، قـيـام بـراى خـدا، عـمـل
بـراى خـدا، ايـن هـيـچ وقـت شـكـسـت نـدارد. در ظـاهـر هـم اگـر خـيـال بـشـود كـه
مـا نـتـوانـستيم عمل بدهيم پس شكست خورده ايم ، به حسب واقعش شكستى نـخـورديم ،
براى اينكه ما براى خدا كار كرديم و كسى كه براى خدا كار بكند همين دنيا نـيـسـت
قضيه ، جاهاى ديگر ما داريم ، برد آنجا است . البته دولت مكلف است ، استاندارها
مـكـلف هـسـتـنـد كـه هـمـراهـى كـنـنـد و ايـن جـهـاد سـازنـدگـى كـه جـوان هـا
مـشـغـول هـسـتـنـد يـا سـايـر كـارهـائى را كـه جـوان هـا مشغول هستند، به قدر
احتياجى دارند، احتياجات آنان را برآورند به مقدارى كه مى توانند. دولت مـسـامـحه
نشود و آنها هم بايد عمل بكنند. يعنى همه ما موظفيم به اينكه يك كشوررى كه از گلوى
استعمار بيرون كشيديم ، حالا خودمان اداره اش كنيم به طورى كه ديگر محتاج بـه
آنـهـا نـبـاشـيم . اين احتياج به دشمن تلخترين چيزهائى است كه در ذائقه انسان بايد
باشد يك وقت انسان احتياج دارد به برادرهاى خودش ، اينهم خوب نيست لكن يك وقت
احتياج داشـتـه بـاشـد بـه دشـمـن خـودش ، يـعـنـى آنـى كـه در طـول تـاريـخ ما را
استضعاف كرده ، در طول تاريخ به ما خيانت كرده ، جنايت كرده است ، حالا ما محتاج به
او باشيم در ارزاقمان ، دستمان را پيشش دراز
كـنـيـم كـه گـندم بده ، دستمان را پيشش دراز كرديم كه مستشار بده ، اين به نظر
انسان تـلخـتـريـن چـيزهائى است كه در ذائقه انسان بايد باشد كه پيش دشمنش ، پيش
آنكه همه چـيـزش را از بـيـن بـرده ، دسـت دراز كـنـد كـه بـه مـن ارزاق مـا را
بـده . بـايـد ملت ما اين تحول را پيدا كند كه عارش بيايد كه به آمريكا بگويد گندم
به ما بده يا مستشار به مـا بـده ، خـودش بـايـد دنـبـال كـار خودش باشد، خودش بايد
قيام كند و حوائج خودش را برآورد.
همه اقشار ملت قيام كنند براى رسيدن به خودكفائى و رفع حوائج خويشتن
هـمـه بـايـد با هم كمك بكنيم ، يعنى ملت ، همه قشرهاى ملت بايد در صدد اين باشند
كه خود كفا باشند، محتاج نباشند. آنوقت قشر كشاورز، كشاورزيش بايد توسعه بدهد و
زياد تـوسـعـه بـدهـد. الحـمـدلله در اين سال توسعه پيدا كرده بود بلكه در جائى
ديدم كه راجـع بـه قـم و اطـراف قـم بـود كـه چـهـار مـقـابـل قـم و اطـراف قـم
زيـاد شـده اسـت امـسـال از سـال هـاى سـابـق . ما اميدواريم كه سال هاى بعد زياد
جورى بشود كه ما صادر كـنـنـده بـاشـيـم و آنها محتاج به ما باشند، نه جورى باشد كه
ما پيش كسانى كه به ما آنـطـور رنج دادند برويم و بگوئيم شما به ما گندم بدهيد.
بعدش هم بايد در همه امور اينطور باشد.
اگـر يـك مملكتى بخواهد مستقل باشد، اول شرط اين است كه احتياج نداشته باشد به غير
اگـر احـتـيـاج داشت كه نمى تواند مستقل باشد، احتياج خودش يك وابستگى است . اگر يك
روزى آن كسى كه ما به او محتاج فرض كنيد باشيم ، يك روزى جلويش را بگيرد، خوب ما
بـايـد تـسـليـمـش بـشـويـم . مـا بـايـد كـارى بـكـنـيـم كـه مستقل بخواهيم بشويم
، كارى بكنيم كه محتاج نباشيم . اين هم به اينكه دانشگاهى بنايش را بـر ايـن
بـگذارد در دانشگاه خودش كارى بكند كه آن مقدارى كه مملكت خودش محتاج است بـتـوانـد
آن مـقدار را درست بكند. اطبا، عار است براى يك مملكتى كه خارج از طب او استفاده
كـرده ، حـالا هـم هر كس هر چيز مى شود از اينجا پا شود و برود به لندن پيش دشمن
هاى مـا، پيش آن كه الان دشمن ما را در آنجا دارد حفاظت مى كند، آمريكا، پيش آن كه
دشمن بزرگ ما را دارد حمايت مى كند و پشتيبانى از او مى كند و توطئه گرى مى كند.
عار است براى ما كـه مـريـض هـاى مـا بروند در يك چنين مملكتى كه آنطور هستند. ما
بايد اطباءمان هم در خود مـمـلكـت مـا تـربـيـت بـشـوند هى مايوس نباشند از اينكه
ما نمى توانيم اينقدر خودشان را نـبـازند. خوب پيش هم هى مى گفتند:
(خوب نمى شود با اين قدرت ها، نمى شود با اين قدرت ها در افتاد، بيائيد
بسازيم ، بيائيد بسازيم ) لكن شما ديديد
وقتى ملت خواست شـد. وقـتـى يك ملتى يك چيزى را مى خواهد بشود، خدا همراهش است .
همانطورى كه آن وقت مـى گـفـتـنـد نـمـى شـود ايـن قـدرت را بـه هـم زد و شـمـا
عـمـل كـرديـد و شـد، حـالا هـم كـه مى گويند ما نمى توانيم مثلا خود كفا بشويم
راجع به چـيـزهـا، خـير مى توانيم و بايد همت كنيم و بشويم . بايد طبيب از خود ما
باشد، مهندس از خـود مـا باشد، همه چيز از خود ما باشد، احتياج به اين نداشته باشيم
كه ما از خارج وارد كـنـيـم ، مغز از خارج وارد كنيم ، ما خودمان بايد داراى مغز
صحيح باشيم . اين مغزهائى هم كـه مـى گـذارنـد مـى رونـد، ايـنـهـا هـم بـه درد مـا
نـمـى خـورنـد. خـودتـان بـايد حالا از اول بسازيدخودتان را براى
ايـنـكـه كـشـور خـودتـان را خـودتـان اداره بـكـنـيـد خـيـلى هـم دنـبـال ايـن
نباشيد كه حالائى كه داريد كار مى كنيد خير بايد حتما همه ادارات هم با شما
هـمـراهـى كـنـند، شما براى خدا كار بكنيد البته آنها بايد اين كار را بكنند لكن
اگر يك وقـتـى يـك لنـگـى پـيـدا شد هيچ ابدا خوف به خودتان راه ندهيد و ياس به
خودتان راه نـدهـيـد. خـودتـان قـدرتـمـنـديـد، خـودتـان مـى تـوانـيـد عمل بكنيد.
كوشش كنيد كه كارتان براى خدا باشد
مـن اميدوارم كه خداوند همه شما را توفيق بدهد و همه ما را توفيق بدهد كه براى خدا
كار بكنيم تا شكست در آن نباشد. اين از همه توفيق ها بالاتر است كه ما خودمان طورى
بكنيم كه كارهايمان براى او باشد. خدمت به ملت خدمت به او است . خدمت به مملكت خود
شما خدمت بـه خـداست . مملكت ، مملكت خداست . خدمت كردن براى اينكه ما محتاج به
اجانب نباشيم ، اين خدمت بزرگى است ، خدمت الهى است ، براى خداست اين . كوشش كنيد
كه كارتان براى خدا باشد وقتى براى خدا باشد از هيچ چيز باك نداشته باشيد، خدا
همراه شماست و كسى كه خدا همراهش است از هيچ نبايد باك داشته باشد.
امـيـدوارم كه خداوند همه شما را تاييد كند و موفق باشيد و اگر مطالبى هم هست ممكن
است بنويسيد چون من وقت اينكه حالا بنشينم يك مدتى صحبت كنم ندارم .
تاريخ : 11/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان عربستان
سعودى مقيم ايران
نهضت اسلام نمى تواند محصور در يك كشور باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
مـع الاسـف آقـايـان وقـتى آمدند كه ظهر است و من وقتى ندارم لكن چند كلمه عرض كنم
. اين نـهـضـت ايـران نـهـضـت مـخـصـوص بـه خـودش نـبـوده و نـيـسـت ، بـراى
ايـنـكـه اسـلام مال طائفه خاصى نيست ، اسلام براى بشر آمده است ، نه براى مسلمين و
نه براى ايران . انـبـيـاء مـبعوثند بر انسان ها و پيغمبر اسلام مبعوث بود بر انسان
ها، خطاب به ناس يا
(ايـهـا النـاس
) و مـا كـه نـهضت كرديم براى اسلام نهضت كرديم . جمهورى ، جمهورى
اسلامى است . نهضت براى اسلام نمى تواند محصور باشد در يك كشور و تواند محصور
بـاشـد در حـتـى كـشوررهاى اسلامى نهضت براى اسلام همان دنباله نهضت انبياست . نهضت
انـبـيـا بـراى يـك مـحـل نـبـوده اسـت ، پـيـغـمـبـر اكـرم اهـل عـربـسـتـان اسـت
لكـن دعـوتـش مـال عـربـسـتـان نـبـوده ، مـحـصـور نـبـوده بـه عـربـسـتـان ،
دعـوتـش مال همه عالم است .
براى مناديان حقوق بشر سياست و موجوديت شان مطرح است ، نه جان انسان ها
انـبـيـا آمـدنـد كـه انـسـان را بـسـازنـد. انـسـان يـك مـوجـودى اسـت در ابـتـدا
مثل ساير حيوانات است ، اگر رشد بكند يك موجود روحانى مى شود كه بالاتر از ملائكه
الله مـى شـود و اگر طرف فساد برود يك موجودى است كه از همه حيوانات پست تر است
الان شـمـا در اين انسان هائى كه در دنيا هستند و ادعاى انسانيت مى كنند، ادعاى
طرفدارى از بـشـر مـى كـنـنـد، ادعـاى حـمايت از حيوانات مى كنند، شما الان اين
اشخاص را كه بك همچو ادعـاهـايـى دارنـد مـلاحـظـه مـى كـنـيـد، كـه گـمـان نـدارم
در تمام حيوانات يك حيوانى به درنـدگـى ايـنـهـا پيدا بشود، يك حيوانى كه ، يك
موجودى كه تمام اين بشر و بشريت را بـراى نفع خودش مى خواهد، ميليون ها آدم را مى
كشد براى اينكه يك نفعى ببرد. حيوانات اگر چنانچه حيوانخوار باشند، به اندازه شكم
شان وقتى سير شدند رها مى كنند، و عده ديـگـر سـراغ كـار، امـا ايـن انـسـانـى كه
انسان كه از حيوانات است و بدترين حيوان است براى يك منفعت جزئى حاضر است كه فوج
فوج اين انسان ها را بكشد، انسان هاى ديگرى ، آنـهـائى كـه سـر راه نـفـع او
ايـسـتـاده انـد يـا لااقـل بـه نـفـع او عـمـل نـمـى كنند، اين انسان ها پيش آنها
اصلا موجوديت شان مطرح نيست . آنها حاضرند كه چند صد هزار، چند صد ميليون جمعيت را
بكشند تا اينكه يك جائى را براى سياست خودشان
تصاحب كنند. جنگ هائى كه الان در دنيا هست و بوده است و سابق بوده است شما ملاحظه
كنيد كـه چـه مـى كـنـنـد ايـنـها با اين بشرى كه ادعا مى كنند كه ما براى حقوق بشر
مثلا طرح داريـم ، مـجـله داريم . همين ها وقتى كه چهار نفر در ايران به واسطه
جنايات پنجاه ساله شـان كـشـتـه شـونـد، در محاكمه اينجا محكوم به اعدام مى شوند.
همين هائى كه در آنجا در روزنامه هايشان شروع مى كنند به نوحه سرائى كردن و انتقاد
از محاكم اينجا، همين هائى كه الان در ميدان هاى جنگ براى سركوبى و كشتن آدم ها
براى رسيدن به يك چيزى كه مثلا فرض كنيد براى او يك به حسب تو هم يك نفعى دارد.