پندهاى حكيمانه جلد ۳

علامه حسن حسن زاده آملى

- ۱۱ -


و همچنين انسان كه در رحم از منى به اين مقام مى رسد دفعه از حالت جماد محض انسان نمى شود، بلكه مراحل بسيار نزديك به هم طى مى كند كه انسان به جهت كمال قرب فرق بين حالت سابق و لا حق نمى گذارد بعينه مثل رشد طفل است كه هر روز بلكه هر ساعت بزرگ تر از ساعت پيش است ، وليكن به جهت كمى تفاوت انسان گمان مى كند تفاوت حاصل نكرده و بلندى قامت او ثابت است بعد از مدتى كه زيادات متراكم گرديده محسوس مى شود.
بين حالت نباتى و حيوانى كه در جنين هست نيز هر روز تغيير حاصل مى شود به طورى كه نبات هر روز ترقى مى كند و وقتى ترقى هاى او متراكم گرديد و به صورت حيوان شد محسوس مى شود و هكذا در ساير امور طبيعت ثابت نيست يا رو به زوال و انحطاط است يا رو به ترقى . (486)
386- احسان به مادر
(( زنان شما مزرعه شمايند. )) (( آيا ديده ايد كه دانه مى كاريد، آيا شما مى رويانيد يا ما مى رويانيم )) . (( او است كه در رحم هاى زنان آن گونه كه مى خواهد شما را صورتگرى مى كند )) . (( ما به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش احسان كند؛ زيرا مادرش وى را به سختى حمل كرده است و او را به رنج بر زمين گذاشته است (487) )) .
387- اصل امام قائم و نسل امام دائم است
الهى ، شكرت كه به سر من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه رسيدم و امام شناس شدم و فهميدم كه امام ، اصل او قائم و نسل او دائم است .
388- از فاخر شرم دارم
الهى ، به كبريايى ات سوگند كه از ثياب فقر فخر دارم و از فاخر شرم ، كه در آن هم رنگ بينواى دل شكسته ام و در اين ، بيم دل شكستن است ؛ چه كنم كه در اين اوان بى اساس (( لو لا اللباس لالتبس الامر على اكثر الناس )) .
389- فرحتان للصائم
الهى ، ماه مبارك 1390 ه .ش را حرام كردم ، كه نه قدر روزه را دانستم و نه قدر قدر را؛ نه قرآن خواندم و نه سحر داشتم و نه سهر. در ليله الحوائز جز شرمسارى چه مى برم . خوشا به حال صائم كه (( له فرحتان حين يفطر و حين يلقى ربه )) ، بدا به حالم كه (( لى حزنتان )) بار الها، آهم جهنم سوز است .
390- راز دل
الهى ، راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.