مديريت در اسلام

على آقاپيروز، ابوطالب خدمتى ، عباس شفيعى و سيد محمود بهشتى نژاد

- ۲ -


قرآن كريم ، بندگانى كه گفتارها را مى شنوند و سپس بهترين سخن را تبعيت مى كنند، مورد تشويق قرار داده ، فرموده است :
فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ؛ (13)
پس بندگان مرا بشارت ده ؛ همان كسانى كه سخنان را مى شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى كنند.
دانش مديريت نيز از اين قاعده مستثنا نيست و مى بايست با فراگيرى آن ، نيازهاى جامعه اسلامى را بر طرف ساخت ؛ اما همان گونه كه گذشت ، فراگيرى منفعلانه و به كارگيرى مطلق آن ، توسط دين توصيه نمى شود. در رويكرد دينى نبايد آنچنان منفعلانه بر خورد نمود كه گويى آنچه از ديگران به عنوان معرفتى تجربى به دست مى آيد؛ همه به مثابه وحى منزل و قطعى است ؛ و نه آنكه به طور كلى همه محصولات فكرى صاحب نظران مديريت را طرد كرد؛ بلكه بايستى با بها دادن به فكر و انديشه بشر، از طريق نقد و بررسى ، راه ميانه اى را بر گزيد تا هم از نتايج سودمند و مفيد علم مديريت بهره گرفت ، و هم از خطاهاى نظريه پردازان اين رشته كه ريشه در درگاه مادى آنها به جهان هستى دارد و گاهى نيز متاءثر از ارزشهاى غير دينى است ، بر حذر ماند. گر چه اين نقد مى تواند تجربى باشد، ولى در اين مجموعه عمدتا نقد دينى مورد نظر است كه بر اساس آن ، ملاكات و ارزشهاى دينى ، محور پذيرش و يا رد نظريه ها قرار مى گيرد و تنها آنچه از داده هاى علمى مديريت كه با ارزشها و ملاكهاى دينى هماهنگ بوده و يا لااقل تعارضى نداشته باشد، پذيرفته مى گردد.
در يك نتيجه گيرى كلى مى توان اظهار داشت كه دين در مواجهه با نظريه هاى ارائه شده از سوى صاحب نظران مديريت ، نه نفى مطلق را توصيه مى كند، و نه تاءييد كلى را مى پذيرد؛ بلكه راه ميانه اى را بر مى گزيند كه حاصل آن طرد برخى از ديدگاههاى محدود در ارائه نظريه ها است .
اسلام ديدگاه محدود مادى حاكم بر تئوريها را در اصول مديريت و رفتار سازمانى رد مى كند و با طرح موضوع دو ساحتى بودن انسان ، بر ديدگاه الهى و نقش عوامل معنوى نيز تاءكيد دارد. در عين حال ، مباحث زيادى نيز به طور مشترك از سوى دانش مديريت و معرفت دينى مطرح مى باشد كه در صورت عمل به آنها با انگيزه هاى دينى ، مشمول اجر و پاداش الهى نيز واقع مى شود.
برخى مباحث نيز تنها برداشت مديريتى از متون دينى است و در دانش مديريت بدان پرداخت نشده و يا بسيار كم ، مورد توجه قرار گرفته است ؛ بحث از اطرافيان مدير و خود كنترلى در زمره اين مباحث است .
به اعتقاد مولفان اين مجموعه ، مديريت اسلامى ، هنوز در گامهاى اوليه تحقيق قرار دارد و ديدگاههاى اسلامى عرضه شده در اين كتاب ، آخرين سخن در اين باب نيست و ادعايى نيز بر جامعيت و تماميت آنها وجود ندارد.
اگر چه اساتيد محترمى بر اين مجموعه نظارت داشته و با نكته سنجيهاى عالمانه خود، راهنماى مولفان بوده اند، در عين حال مديريت اسلامى نياز به پژوهشهاى عميق بيشترى دارد كه اميدواريم با ادامه اين نوع تحقيقات گامهاى ديگرى در تبيين و تكميل اين مقوله برداشته شود.
رويكرد حاكم در اين كتاب ، اصول و وظايف مديريت است . اين اصول كه از برنامه ريزى آغاز و به خود كنترلى ختم مى شود تقريبا ساختار متعارف و مقبولى نزد صاحب نظران اين رشته است و همه گرايشهاى رشته مديريت ، از اين وظايف عام مديريت بهره گرفته ، آن را اساس مباحث تخصصى خود قرار مى دهند.
گفتنى است اكنون كه چاپ مجدد اين كتاب تقديم علاقه مندان مى شود، مولفان ، با دقت كتاب را بررسى و بازنگرى كرده و قسمتهايى از آن را حذف و اصلاح نموده اند.
در پايان نويسندگان بر خود فرض مى دانند، مراتب تقدير و امتنان خود را از مساعدتهاى خالصانه و بى دريغ همراهان ابراز دارند:
- اساتيد محترم ، جناب آقاى دكتر سيد مهدى الوانى و حجه الاسلام والمسلمين آقاى محمود رجبى و حجة السلام والمسلمين آقاى محمد حسن نبوى ، كه با راهنماييهاى دقيق و ارزنده خويش بر غناى مباحث افزودند.
- مسئولان و همكاران محترم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، به ويژه رياست محترم ، جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى عليرضا اعرافى و معاونتهاى محترم پژوهشى ، اداره ويرايش و نشر، كه با پشتيبانيها و همكاريهاى صادقانه خويش در به ثمر رساندن اين اثر ما را يارى نمودند.
مولفان اميدوارند خوانندگان گرامى كاستيهاى كتاب را با ارائه پيشنهادها و نظريات سازنده خود گوشزد نموده ، زمينه كمال بيشتر آن را فراهم آورند.
مؤلفان
بخش اول : برنامه ريزى
فصل اول : مفاهيم و كليات
1. تعريف برنامه ريزى
دانشمندان و نويسندگان علم مديريت ، تعريفهاى مختلفى از برنامه ريزى ارائه كرده اند كه دو نمونه از آنها را ذكر مى كنيم :
برنامه ريزى فرايندى است كه طى آن ، مديران اهداف را تعيين مى كنند، آينده را پيش بينى مى نمايند و مسير فعاليتهاى طراحى شده براى به دست آوردن آن اهداف را نشان مى دهند. (14)
برنامه ريزى يعنى تعيين اهداف درست و سپس انتخاب روش و وسيله (( مناسب )) براى به دست آوردن آن اهداف . (15)
از اين دو تعريف و نيز تعريفهاى ديگرى كه در مورد برنامه ريزى بيان شده ، چنين استنباط مى شود كه گر چه عبارتها متفاوت است ، اما دو ركن اساسى در برنامه ريزى (16) پذيرفته شده است ؛ آن دو ركن عبارتند از: تعيين اهداف (17) و پيش بينى (18) راهها و امكانات لازم براى رسيدن به آن اهداف . بنابراين مى توان برنامه ريزى را به طور مختصر و گويا چنين تعريف كرد:
برنامه ريزى عبارت است از تعيين هدفها، و پيش بينى راهها و امكانات لازم براى دست يابى به آن اهداف .
2. اهميت برنامه ريزى
براى ارزيابى ميزان موفقيت مدير در سازمان (( بايد عملكرد مدير را با دو معيار اثر بخشى و كارآيى ، مورد ارزيابى قرار دارد. (( اثر بخشى )) (19) يعنى توانايى انجام دادن كارهاى درست ؛ و (( كارايى )) (20) يعنى توانايى انجام دادن كارها به صورت درست و مناسب )) . (21) اين دو معيار نظير دو ركن اصلى برنامه ريزى هستند؛ زيرا همان گونه كه در تعريف برنامه ريزى بيان شد - برنامه ريزى عبارت است از تعيين اهداف درست ، و سپس انتخاب راههاى درست و مناسب براى به دست آوردن آن اهداف .
بنابراين براى دست يابى اثر بخشى و كارآيى در يك سازمان ، ضرورى است كه برنامه هاى صحيح و دقيقى طراحى و اجرا شود؛ چرا كه اگر در سازمانى برنامه ريزى صورت نگيرد، اهداف سازمانى و نيز راهها و ابزار مناسب براى دست يابى به آنها مشخص نخواهد شد؛ و اگر اهداف سازمان و راهها و ابزار رسيدن به آنها مشخص نشود، اثر بخشى و كارآيى تحقق نخواهند يافت .
از آنجا كه برنامه ريزى ، بر تمام بخشهاى سازمان و همه وظايف مديريت احاطه دارد و همه آنها را در بر مى گيرد، اگر برنامه ريزى صورت نگيرد، اهداف سازمانى در پرده اى از ابهام باقى مى ماند؛ و اين ابهام و سردرگمى ، به همه سازمان و فعاليتهاى آن سرايت مى كند؛ و در نتيجه سازمان را از رسيدن به سر منزل مقصود باز مى دارد. همچنين اگر براى رسيدن به اهداف سازمانى ، راهكارهاى درست و ابزار مناسبى تعيين نشود، مسير حركت سازمان روشن نمى شود و دست يابى به اهداف ممكن نخواهد شد.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) در يكى از سفارشهاى خود به ابن مسعود، اين موضوع را اين گونه يادآورى مى كند:
يابن مسعود اذا عملت عملا فاعمل بعلم و عقل ؛ و اياك اءن تعمل عملا بغير تدبير، فانه - جل جلاله - يقول : (و لا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثا)؛ (22)
اى پسر مسعود! آن گاه كه كارى انجام مى دهى ؛ با آگاهى و عقل انجام بده و مبادا كه كارى را بدون برنامه ريزى و آگاهى انجام دهى ؛ همانا خداوند متعال مى فرمايد: مانند زنى نباشيد كه رشته هاى خود را پس از محكم تابيدن ، واتابيد.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و اله و سلم ) در اين روايت ، پس از آن كه اهميت و ضرورت تدبير و برنامه ريزى را مورد توجه قرار دادند به آيه اى از قرآن كريم استشهاد نمودند. اين آيه اشاره به داستان زنى از قريش به نام "رايطه " دارد كه در زمان جاهليت ، از صبح تا ظهر، خود و كنيزش پشمها و موهايى را كه در اختيار داشتند، مى تابيدند؛ اما پس از آن همه را مى شكافتند؛ كه اين نمونه اى از يك كار بى هدف و بدون برنامه مى باشد و خداوند متعال دستور مى دهد كه انسانها از چنين كارى پرهيز كنند.
برنامه ريزى ، مديران را وادار مى كند كه همه قسمتهاى سازمان را از همه زوايا و نقطه نظرها بررسى و مطالعه كنند و ميان همه بخشهاى سازمان و فعاليتهاى مختلف آنها، هماهنگى و وحدت ايجاد نمايند. بنابراين اگر سازمانى داراى برنامه نباشد و نتواند مديران را وادار به ايجاد هماهنگى ميان بخشهاى مختلف سازمان و فعاليتهاى گوناگون آنها نمايد، انسجام سازمان از بين مى رود و ناهماهنگى و پراكنده كارى رواج پيدا مى كند.
اميرالمومنين (عليه السلام ) در اين مورد چنين مى فرمايد:
(( من قعد عن حيلته اءقامته الشدائد )) (23) ؛
هر كس دست از برنامه ريزى و چاره جويى بردارد، گرفتار مشكلات و سختيها مى شود و به خود خواهد آمد.
يعنى عدم توجه به برنامه ريزى و اقدام به كارها قبل از برنامه ريزى و چاره جويى مناسب ، باعث روى آوردن مشكلات و سختيها مى شود و فرد يا سازمان را در تنگنا قرار مى دهد. روشن است كه مقابله با چنين مشكلاتى چندان سهل و آسان نخواهد بود.
همچنين در اين روايت بر اين نكته تاءكيد شده است كه ناديده گرفتن برنامه ريزى ، پيامدهايى را در بر دارد كه به آسانى نمى توان بر آنها فايق آمد؛ بلكه نوعا اين مدير سازمان است كه بايد تسليم مشكلات شود و مسير خود را عوض كند.
البته اهميت و ضرورت برنامه ريزى قبل از دست زدن به هر كارى ، مقتضاى عقل انسانى است و به تبيين و استدلال چندانى نياز ندارد و اقدام به هر كارى بدون برنامه ريزى ، نشان نقصان عقل يا عدم بهره گيرى از آن است .
حضرت على (عليه السلام ) در يكى از سخنان خود، برنامه ريزى خوب ، مناسب و صحيح را محكم ترين و روشن ترين دليل بر خردمندى انسان و كامل بودن عقل او مى داند و مى فرمايد:
اءدل شى ء على غزارة العقل حسن التدبير؛ (24)
بهترين دليل بر كمال عقل ، برنامه ريزى خوب و مناسب است .
3. فوايد برنامه ريزى
برنامه ريزى در هر سازمانى ، مديران را در دست يابى به هدفهاى سازمانى يارى مى كند و اين امكان را به مديران مى دهد كه از منابع سازمانى به صورتى مناسب استفاده كنند و با معيارهاى واقعى ، عملكرد سازمان را ارزيابى نمايند.
برنامه ريزى آثار مثبت و فوايد بسيارى براى سازمان دارد و در متون اسلامى نيز به تعداد زيادى از آنها اشاره شده است . چند نمونه از آثار و فوايد برنامه ريزى را مطرح مى نماييم .
1 - 3. كاستن از ميزان خطاپذيرى
سازمانها در راستاى رسالت و ماموريت اصلى خود، همواره دست به اقداماتى مى زنند كه اگر پيش از انجام اين اقدامات و فعاليتها در مورد آنها بينديشند و آثار و عواقب ناشى از انجام آنها را پيش بينى كنند، از لغزشها، اشتباهات و خطاها در امان خواهند بود؛ چرا كه لغزش و خطا زمانى رخ مى دهد كه سازمان نسبت به كارى كه مى خواهد انجام دهد، آگاهى و اطلاع كافى نداشته و عواقب و آثار آن كار را به خوبى پيش بينى نكرده باشد، برنامه ريزى اين امكان را به مديران سازمانها مى دهد كه در مورد كارهايى كه بايد در سازمان انجام شود، بررسى و مطالعه كافى نمايند و عواقب و آثار آن را پيش بينى كنند و بدون وسيله سازمان را از لغزش و اشتباه مصون بدارند. حضرت على (عليه السلام ) در اين مورد مى فرمايد:
(( التدبير قبل العمل يؤ من العثار )) (25) ؛ برنامه ريزى قبل از هر كارى ، باعث در امان ماندن از لغزش مى شود.
2 - 3. استفاده بهينه از منابع و امكانات
منابع و امكانات هيچ سازمانى ، بى نهايت و نامحدود نيست ؛ هر سازمانى به ميزانى با محدوديت منابع و امكانات مواجه است ؛ بنابراين بايد در استفاده و بهره بردارى از آنها نهايت دقت را به خرج داد تا بتوان به صورت مناسب و بهينه از آنها استفاده نمود. اين مسئله زمانى محقق مى شود كه سازمان براى استفاده از امكانات خود و تخصيص منابع به بخشهاى مختلف سازمان ، برنامه اى منسجم و دقيق داشته باشد، تا بتواند از هدر رفتن منابع و امكانات موجود جلوگيرى نمايد؛ چرا كه تنها با يك برنامه ريزى موثر و كار آمد است كه مى توان امكانات و تواناييهاى بالفعل و بالقوه سازمان را به درستى شناخت و براى استفاده بهينه از آنها تلاش كرد.
حضرت على (عليه السلام ) اين حقيقت را اين گونه متذكر شده اند:
(( لا فقر مع حسن تدبير )) (26) ؛
در صورتى كه برنامه ريزى خوبى وجود داشته باشد، هيچ گونه فقر و كمبود امكاناتى وجود نخواهد داشت .
از اين كلام نورانى به وضوح استفاده مى شود كه برنامه ريزى مانع گرفتار آمدن فرد و سازمان در چنگال فقر و كمبود امكانات خواهد شد. اما نكته ديگرى نيز مى توان استفاده كرد و آن اينكه برنامه ريزى ، نه تنها از هدر رفتن منابع و امكانات موجود و بالفعل سازمان جلوگيرى مى نمايد، بلكه باعث موفقيت سازمان در جذب امكانات و منابع ديگر نيز مى شود؛ زيرا سازمان علاوه بر منابع موجود و بالفعل خود، يك سرى منابع بالقوه دارد كه تنها با برنامه ريزى دقيق و اصولى مى توان آن منابع و امكانات را به دست آورد.
برخى تصور مى كنند كه هر چه سازمان از لحاظ منابع و امكانات غنى ترى باشد، ميزان كارآيى و اثر بخشى آن بالاتر خواهد رفت .
ما نيز تاءثير ميزان منابع و امكانات سازمان را بر كارآيى و اثر بخشى آن انكار نمى كنيم و امكانات را يكى از عوامل مهم در موفقيت سازمان مى دانيم ؛ اما به نظر مى رسد آنچه كه بيش از وجود منابع و امكانات اهميت دارد، استفاده مناسب و بهينه از امكانات موجود سازمان است ؛ زيرا ممكن است سازمان امكانات و منابع زيادى در اختيار داشته باشد، اما نتواند به صورت مناسب و صحيحى از آنها استفاده كند؛ در نتيجه ، نه تنها ميزان كارآيى و اثر بخشى سازمان بالاتر نخواهد رفت ، بلكه احتمالا نتيجه معكوس نيز خواهد داشت .
اميرالمومنين على (عليه السلام ) در اين باره چنين مى فرمايد:
حسن التدبير مع الكفاف اءكفى من الكثير مع الاسراف ؛ (27)
برنامه ريزى خوب به همراه امكانات به مقدار نياز، كار سازتر از امكانات زياد به همراه اسراف مى باشد.
يعنى اگر فرد يا سازمان ، امكانات مورد نياز خود را در حد كفاف داشته باشد و براى استفاده مناسب از آنها به طور صحيح و خوب برنامه ريزى كند، بهتر از اين است كه منابع و امكانات زيادى در اختيار داشته باشد ولى براى استفاده بهينه از آنها، برنامه مناسبى نداشته باشد و در استفاده از آنها اسراف و زياده روى نمايد.
حضرت على (عليه السلام ) در يكى ديگر از بيانات نورانى خود، مى فرمايد:
التلطف فى الحيلة اءجدى من الوسيلة (28) ؛ ظرافت و دقت در برنامه ريزى ، بهتر از امكانات و ابزار است .
3 - 3. ايمنى از ندامت و پشيمانى
هر فرد يا سازمانى كه بدون تفكر در ابعاد مختلف فعاليتهاى خود، خويش را مشغول انجام كارى نمايد، بى گمان دچار سردرگمى مى شود و درصد خطا و اشتباه او زياد مى شود و طبيعتا چنين كارى ، موجب پشيمانى و ندامت خواهد بود.
اما اگر پيش از انجام هر كارى ، جوانب و زواياى آن كار بررسى شود، براى انجام دادن درست و منطقى آن برنامه ريزى مناسبى صورت پذيرد، مقصد نهايى مشخص شود، و راههاى مناسب براى رسيدن به هدف و نيز امكانات و منابع لازم براى اين كار پيش بينى شود، در اين شرايط احتمال موفقيت و دست يابى به اهداف و مقاصد افزايش مى يابد و ميزان خطا و اشتباه كاهش مى پذيرد؛ بنابراين فرد يا سازمان دچار ندامت و پشيمانى نخواهد شد. حضرت على (عليه السلام ) در اين مورد مى فرمايد:
التدبير قبل العمل يومنك من الندم ؛ (29) برنامه ريزى قبل از كار، تو را از پشيمانى در امان نگه مى دارد.
فصل دوم : انواع برنامه ريزى
در يك تقسيم بندى كلى مى توان برنامه ريزى را به دو نوع عمده تقسيم كرد:
1. برنامه ريزى جامع يا استراتژيك (30)
برنامه ريزى جامع يا استراتژيك فرايندى است كه اهداف كلان و اصلى سازمان را تعيين و مسير كلى حركت سازمان و فعاليتهاى آن را مشخص مى كند. (( برنامه ريزى استراتژيك فرايند تعيين اهداف سازمان ، و خط مشيها و استراتژيهايى است كه براى به دست آوردن آن اهداف برگزيده شده اند )) . (31)
2. برنامه ريزى عملياتى يا اجرايى (32)
برنامه ريزى عملياتى با توجه به برنامه ريزى جامع و بر مبناى استراتژيهايى كه در آنجا تعيين شده ، انجام مى شود؛ يعنى هدف يا اهداف كلى سازمان كه در برنامه ريزى جامع مشخص شده ، در برنامه ريزى عملياتى ، به صورت اهداف جزئى تقسيم مى شود. در برنامه ريزى عملياتى سعى مى شود فعاليتها و عمليات لازم براى دست يابى به هدف مذكور، به صورت دقيق پيش بينى شود.
تفاوت برنامه ريزى جامع با برنامه ريزى عملياتى
برنامه ريزى جامع و عملياتى تفاوتهايى با هم دارند كه عبارتند از:
1. برنامه ريزى جامع و استراتژيك در سطوح عالى سازمان انجام مى شود؛ در حالى كه برنامه ريزى عملياتى در سطوح ميانى پايين سازمان انجام مى گيرد.
2. تاءكيد برنامه ريزى جامع يا استراتژيك بر اثر بخشى است ؛ در حالى كه برنامه ريزى عملياتى به كار آيى و بازدهى نظر دارد. در اثر بخشى غرض آن است كه هدفهاى اصلى و مهم انتخاب و تعيين شوند؛ اما در كارآيى غرض ، دست يابى به هدفهاى تعيين شده با حداقل هزينه و زمان ، و حداكثر بازدهى است . به عبارت ديگر، در برنامه ريزى جامع با هدف اثر بخشى ، تلاش بر اين است كه هدفهاى صحيح ، انتخاب و كارهاى درست و منطقى انجام شود؛ در حالى كه در برنامه ريزى عملياتى با هدف كارآيى ، تلاش مى شود كارها به درستى انجام شوند.
3. در برنامه ريزى جامع و استراتژيك ، بيشتر به منافع آتى سازمان توجه مى شود؛ اما در برنامه ريزى عملياتى توجه به منافع فعلى است . به عبارت ديگر، ديد برنامه ريزى جامع ، بلند مدت و ديد برنامه ريزى عملياتى كوتاه مدت است .
4. در برنامه ريزى عملياتى ، تنها منابع و امكانات موجود سازمان در نظر گرفته مى شود؛ در حالى كه در برنامه ريزى جامع ، امكانات بالقوه و آتى سازمان نيز مدنظر قرار مى گيرد.
5. برنامه ريزى عملياتى در مقايسه با برنامه ريزى جامع ، مخاطره كمترى را در بردارد.
البته بايد در نظر داشت كه اين دو نوع برنامه ريزى ، در مرحله عمل و اجرا از يكديگر تفكيك ناپذير مى باشند، و مرزبندى دقيق بين آنها عملا ميسر نيست ؛ زيرا آنچه در برنامه ريزى جامع به عنوان هدف و خطوط كلى تعيين مى شود، در برنامه ريزى عملياتى اجرا مى گردد. پس اين دو نوع برنامه ريزى ، در عمل با هم پيوسته و جدايى ناپذير هستند. اينك به توضيح هر كدام از آنها مى پردازيم .
برنامه ريزى جامع در قرآن
برنامه ريزى جامع يا استراتژيك كه سرتاسر سازمان را تحت پوشش قرار مى دهد نوعى تفكر دورنگر و جامع بين براى سازمان ايجاد مى كند و با به وجود آمدن چنين نگرشى ، رشد و توسعه سازمان را تسهيل مى بخشد و آن را از سقوط نجات مى دهد.
يكى از نمونه هاى بارز اين برنامه ريزى جامع و استراتژيك در متون اسلامى ، برنامه ريزى پانزده ساله حضرت يوسف (عليه السلام ) است كه در قرآن كريم به آن اشاره شده است .
پادشاه مصر، براى تعبير خواب خود، اطرافيان را حاضر كرد و چنين گفت :
من در خواب ديدم كه هفت گاو لاغر به هفت گاو چاق حمله كرده و آنها را خوردند و نيز هفت خوشه خشكيده به دور هفت خوشه سبز پيچيده و آنها را از ميان بردند.
سپس رو به آنها كرد و گفت :
اى سران قوم ! اگر قادر به تعبير خواب هستيد، درباره خواب من نظر دهيد.
اطرافيان سلطان اظهار داشتند كه اينها خوابهاى پريشان است و ما به تعبير خوابهاى پريشان آشنا نيستيم . در اين هنگام ، ساقى سلطان كه سالها قبل ، از زندان آزاد شده بود، به ياد خاطره زندان و تعبير خوابش توسط حضرت يوسف (عليه السلام ) افتاد كه بسيار دقيق و صحيح تعبير شده بود؛ ساقى با اجازه پادشاه ، نزد حضرت يوسف (عليه السلام ) در زندان رفت و ماجراى خواب پادشاه را براى آن حضرت شرح داد. آن گاه حضرت يوسف چنين جواب داد:
تزرعون سبع سنين داءبا فما حصدتم فذروه فى سنبله الا قليلا مما تاكلون . ثم ياتى . من بهد ذلك سبع شداد ياكلن ماقدمتم لهن الا قليلا مما تحصنون . ثم ياءتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس و فيه يعصرون (33)
هفت سال پى در پى مى كاريد و آنچه را كه درو كرديد، جز اندكى كه مى خوريد، در خوشه هاى خود باقى بگذاريد. پس از آن ، هفت سال سخت مى آيد كه (مردم ) آنچه را براى آن سالها ذخيره كرده ايد مى خورند، جز اندكى كه (براى بذر) نگه مى داريد. پس از آن ، سالى فرا مى رسد كه به مردم در آن (سال ) باران مى رسد و در آن ، آب ميوه مى گيرند.
با دقت در مفاد اين آيات ، مى توان چنين برداشت كرد كه آن پيامبر بزرگ الهى ، علاوه بر تعبير خواب آن سلطان ، به خوبى مسائل و مشكلات آينده را پيش بينى كرد و برنامه اقتصادى جامع و بلندمدتى را براى پانزده سال كشور مصر طراحى نمود و بدين وسيله ، كشور از بحران بزرگ اقتصادى و خطر قحطى و خشك سالى ، نجات يافت .
حضرت يوسف (عليه السلام ) با در نظر گرفتن توالى كارها و زمان بندى دقيق آنها، دستور مى دهد تا هفت سال اول كه بارندگى زياد بود، مردم با جديت و تلاش ، و با استفاده از تمامى توان و امكانات ، به زراعت بپردازند؛ ولى همه محصولى را كه به دست مى آورند، استفاده نكنند، بلكه به مقدار نياز ضرورى خود از آن استفاده كنند و بقيه را ذخيره و انبار نمايند؛ تا در هفت سال دوم - كه دوران سختى و قحطى و خشك سالى خواهد بود - گرفتار گرسنگى نشوند و از ذخيره هاى خود استفاده كنند. البته در اين قسمت ، تاءكيد مى كند كه در هفت سال دوم ، تمام ذخيره هاى خود را استفاده نكنند، بلكه مقدارى هم به عنوان بذر نگه دارند تا در سال بعد - يعنى سال پانزدهم - براى كشت ، از آن استفاده كنند.
مطلب ديگرى كه آن حضرت به آن توجه داشت و با ظرافت كامل آن را متذكر شده اند، نحوه نگه دارى محصولات است ، ايشان به منظور جلوگيرى از فاسد شدن محصول ، دستور دادند كه محصولات به صورت خوشه نگه دارى و ذخيره شوند؛ اين روش بهترين راه براى نگه دارى محصولات كشاورزى در آن زمان بود.
فرايند برنامه ريزى جامع
براى دست يابى به برنامه جامع و استراتژيكى كه از دقت لازم برخوردار باشد، طى نمودن مراحل زير ضرورى است :
الف ) تعيين اهداف كلان و اصلى سازمان
نخستين قدم در طراحى يك برنامه جامع براى سازمان اين است كه اهداف اصلى و كلى سازمان تعيين شوند؛ يعنى مقاصد اساسى و نتايج مورد انتظار به وضوح بيان شوند، تا مسير اصلى حركت سازمان مشخص شود و مديران بدانند كه براى رسيدن به چه هدفى بايد برنامه ريزى كنند و تلاش و كوشش نمايند. در برنامه جامعى كه توسط حضرت يوسف (عليه السلام ) طراحى شده ، هدف اصلى و مقصد نهايى آن ، نجات كشور مصر آن زمان از خطر و تهديد بزرگ اقتصادى بود.