مراحل اخلاق در قرآن كريم

آيت الله عبدالله جوادى آملى

- ۲۲ -


هفتم: خلوت (1)

از امورى كه «سالك الى الله‏» بايد آن را تحصيل كند، «خلوت‏» و تنهايى است.

خلوت كه يكى از مراحل سير و سلوك عرفانى و از مقامات عارفان است‏بايد به خوبى تبيين شود تا اين امر مثبت‏با انزواى مذموم، مشتبه نشود; گاهى انسان به اين خيال كه در حال سير و سلوك و رياضت است از جامعه، جدا مى‏شود و از انجام فرايض و نوافل اجتماعى دور مى‏ماند و تنها به عبادتهاى فردى اعم از فرايض و نوافل مى‏پردازد و اين كار روا نيست; زيرا قرآن كريم كه خود را «شفا» مى‏داند، راه درمان را ارائه كرده، به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى‏فرمايد:

«و لا تكن كصاحب الحوت اذ نادى و هو مكظوم لولا ان تداركه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم‏» (2)

مانند يونس نباش كه از قوم خود جدا شد. اين كه ذات اقدس اله در آيات گوناگون مى‏فرمايد:

«و اذكر فى الكتاب ابراهيم‏» (3)

«و اذكر فى الكتاب موسى‏» (4)

«واذكر...»;

يعنى به ياد اين رهبران الهى و ادامه دهنده راه آنان باش; ولى در آيه مورد بحث مى‏فرمايد: مانند يونس نباش كه مسئوليت‏خود را ترك كرد و خدا را ندا داد، و اگر نعمت ولايت، شامل حال او نمى‏شد، او از دل ماهى و درياى تاريك نجات نمى‏يافت، ولى از آن جا كه نعمت الهى شامل حالش شد او ديگر مذموم نيست; بلكه ممدوح و محمود است. بنابراين، خلوت به معناى اعراض از جامعه و انزواى از وظيفه اجتماعى، مذموم است، نه ممدوح.

خلوت و شب زنده دارى

خداى سبحان مى‏فرمايد: شب زنده دارى را فراموش نكنيد; زيرا شما در روز، كار فراوان داريد و مشاغل زياد، شما را به خود جذب مى‏كند و در نتيجه تنهايى و خلوت نداريد:

«ان ناشئة اليل هى اشد وطا و اقوم قيلا ان لك فى النهار سبحا طويلا» (5)

انسان در كارهاى فراوان روزانه، شناور است و تو، به منزله سباح و غواصى هستى كه در مسائل اجتماعى، شنا مى‏كنى و شناورى در كثرت، با تنهايى سازگار نيست. براى شناورى كه خود در حال عبور از اين درياى ناپيدا كرانه است و همراهانى را نيز به همراه خود مى‏برد و «جهد مى‏كند كه بگيرد غريق را»، طبيعى است كه اين سباحت و شناورى شاغل فكرى است. حاصل آن كه معناى آيه شريفه اين است كه تو در روز كارهاى فراوانى دارى، ولى شب‏هنگام، مزاحمى ندارى و كسب پايگاه محكم و سخن مستحكم تنها در سحر ميسر است.

انسان وقتى سخن متكلم را خوب دريافت مى‏كند كه خود حرف نزند و آرام بوده، مستمع خوبى باشد، و وقتى مستمع خوبى است كه در برابر كلام خدا،حرفى از غير او، خواه از درون و خواه از بيرون، نشنود. بنابراين، قرآن كريم،سكوت و تنهايى را به عنوان مرحله‏اى از مراحل سير و سلوك، لازم مى‏داند.

اگر چه بدن در شب بهتر مى‏آرمد و خوابيدن بدن، نعمت است و خداوند آن را به عنوان يت‏خود، ذكر مى‏كند:

«و جعلنا نومكم سباتا و جعلنا اليل لباسا» (6)

اما «سبات‏»، آرامش و خواب، براى عقل و فكر، نقمت است و از اين رو حضرت على (صلوات الله عليه) مى‏فرمايد:

«نعوذ بالله من سبات العقل‏» (7)

از خواب عقل به خدا پناه مى‏بريم.

بنابراين، شب براى خوابيدن و آرامش بدن و بيدار شدن عقل است. از اين رو رؤياهاى صادق و صالح در خواب، نصيب كسانى مى‏شود كه بدنشان مى‏خوابد، نه جانشان و همين گروه هستند كه در سحرها برمى‏خيزند و شب زنده‏دارى و عبادت مى‏كنند.

از آيه كريمه

«ان لك فى النهار سبحا طويلا»

دو مطلب استفاده مى‏شود: يكى لزوم شركت در مجامع و كارهاى اجتماعى و ديگر لزوم شركت در آن به صورت شناگرى. كسى كه وارد استخرى مى‏شود گاهى در گوشه‏اى از آن مى‏آرمد و در اين صورت او تنها خودش را خنك مى‏كند; ولى اگر شنا كند، ديگران را هم از غرق نجات مى‏دهد.

ذات اقدس خداوند به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى‏فرمايد: تو در روز كارهاى فراوان دارى; زيرا آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم، مامور است‏به پرسشهاى مردم پاسخ دهد و به مشكلاتشان رسيدگى كند; همان گونه كه قرآن كريم مى‏فرمايد:

«يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة‏» (8)

يا مى‏فرمايد:

«فاحكم بين الناس بالحق‏» (9)

و همه اينها جزو برنامه‏هاى رسمى و روزانه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود; اما شب، آن هم آخر شب، مناسبترين فرصت‏براى خلوت با خداست; زيرا انسان متهجد در آن حال، بدون مزاحمت مى‏تواند فيض را از خدا دريافت كند.

در سوره مباركه «اسراء» از شب زنده‏دارى به عظمت‏ياد شده است; چنانكه مى‏فرمايد:

«و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا» (10) .

انسان وقتى به «مقام محمود» مى‏رسد كه در كمال آرامش با خدا سخن بگويد. بنابراين، اثر شب زنده دارى كه در حقيقت، خلوت با خداست نيل به مقام محمود است.

خلوت در متن جامعه

قرآن كريم خلوت را چنين تبيين مى‏كند كه در عين حال كه با ديگران هستى و در كارهاى روز مره شناورى، در كار باطل مردم شركت نكن; و اين شناورى در مسائل اجتماعى و شئون جامعه تو را به خود مشغول نكند تا كوله بارى از «خاطرات‏» را به همراه داشته باشى و شب، هنگام نماز مزاحم تو باشند. بنابراين، همواره صبغه الهى و فراطبيعى به مردم بده ولى از مردم صبغه طبيعى نپذير.

ممكن است انسان در متن جامعه به سر ببرد; اما در عين حال كه رنگ مى‏دهد رنگ هم بپذيرد و در نتيجه خاطرات روز، چنان او را مشغول كند كه هنگام سحر با تلى از خاطرات با خدا سخن بگويد كه قهرا نماز شب او نيز مانند نماز روز، «پر خاطره‏» مى‏شود، ولى وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كه مامور بود در متن جامعه زندگى كند، موظف بود به مردم «صبغه الهى‏» بدهد كه بهترين صبغه‏هاست:

«صبغة الله و من احسن من الله صبغة‏» (11)

و از مردم رنگى نپذيرد و «ز هرچه رنگ تعلق پذيرد» آزاد باشد. از اين رو ذات اقدس خداوند ضمن اين كه شناورى روز پيامبر را تشريح كرد و فرمود با مردم باش، در آياتى چند از آن حضرت خواست تا از مردم رنگ نپذيرد; مانند:

1. «و اهجرهم هجرا جميلا» (12)

از خلق و خوى اين مردم فاصله بگير.

2. «و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحيوة الدنيا» (13)

كسانى را كه دينشان را به بازيچه گرفته‏اند و دنياى نيرنگ باز، آنها را به فريب سرگرم كرده است رها كن;

زيرا سخن در آنان اثر نمى‏كند و هم‏نشينى آنان زيانبار است; يعنى، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در عين حال كه در متن جامعه به سر مى‏برد، امور دنيايى را به دل راه نمى‏دهد.

3. «قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون‏» (14)

بگو خدا، و ديگران را در كارشان رها كن; زيرا آنان دارند در گرداب طبيعت غرق مى‏شوند; يعنى، تا آخرين لحظه به فكر درمان و نجات آنها باش، ولى اگر آنها به پيام تو كه منادى غيب و نجات انسانها هستى گوش ندادند، آنان را رها كن. اين در حقيقت، خلوت كردن يعنى در بين مردم بودن ولى با مردم نبودن و با خواسته‏هاى نامعقول آنان هماهنگ نشدن است.

4. «و اذا رايت الذين يخوضون فى اياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره‏» (15)

گروهى را كه در باره آيات الهى به ياوه سرايى و بيهوده گويى سرگرمند، رها كن تا وارد مطلب ديگر شوند.

اين آيات نشان مى‏دهد كه وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كه اسوه سالكان كوى حق است موظف است در متن جامعه به سر ببرد و از خلق خدا و خدمت‏به آنان انزوا حاصل نكند، اما از رذايل اخلاقى و دنيا منزوى باشد; زيرا انزوا از چيزى كه انسان را از خدا باز مى‏دارد فضيلت است; اما خدمت‏به خلق خدا براى تامين رضاى الهى، عبادت محسوب مى‏شود.

راز خلوت

خلوت از نظر قرآن كريم، ممدوح است; اما چرا خلوت، ممدوح است؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: چند «ندا» هست كه به طرق گوناگون به بشر ابلاغ مى‏شود.

اول: نداى خدا; خدا مستقيما ندا دارد و اين ندا گاهى «يا ايها الناس‏»، گاهى «يا ايها الذين آمنوا» و گاهى «يا بنى آدم‏» است. البته نداى الهى نظير نداى مناديان عادى نيست كه لحظه‏اى حاصل و بعد تمام شده باشد; بلكه دائما اين صدا به گوش مى‏رسد:

موسى‏اى نيست كه تا صوت «انا الحق‏» شنود

ورنه اين زمزمه اندر شجرى نيست، كه نيست

اين نداها نيز در يك سطح نيست; زيرا برخى خيلى عام است، مانند: «يا ايها الناس‏» و «يا بنى‏آدم‏» و بعضى مخصوص اهل كتاب است مانند: «يا اهل الكتاب‏» و برخى ويژه مؤمنان است مانند: «يا ايها الذين آمنوا» و بعضى از نداها هم‏از نداهاى گذشته محدودتر است مانند تذكره و تبصره‏هايى كه متوجه، «اولى الالباب‏» و «اولى الابصار» است و بالاخره آخرين ندا كه از همه نداها و خطابها محدودتر است همان نداى به انبياست مانند: «يا ايها الرسل‏».

دوم: نداى فرشتگان; در بعضى از نصوص آمده است كه خداوند فرشتگانى را مامور كرده است تا هر روز به بنى‏آدم بگويند: زاد و ولد داشته باشيد ولى بدانيد كه پايان زندگى، مرگ است و مال بيندوزيد ولى بدانيد كه پايانش فناست و ساختمانها بسازيد ولى آگاه باشيد كه نهايتش ويرانى است‏بنابراين، شما چيزى بسازيد كه ويران شدنى نباشد:

«ان لله ملكا ينادي في كل يوم: لدوا للموت و اجمعوا للنفاء و ابنوا للخراب‏» (16) .

اين نداى فرشته‏هاست. بسيارى از نداها در روايات به فرشته‏ها نسبت داده شده است.

سوم: نداى انبيا و اولياست; خداوند به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى‏فرمايد «به مردم بگو»:

«تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم‏» (17)

مانند اين كه، به ابراهيم خليل مى‏فرمايد:

«و اذن فى الناس بالحج‏ياتوك رجالا» (18)

يا مى‏فرمايد:

«و اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر ان الله برى‏ء من المشركين و رسوله‏» (19) .

اين نداها و همچنين نداى فطرت از يك سو و نداى عقل از سوى ديگر، نداهايى است كه به طور مستقيم و غير مستقيم به «الله‏» ارتباط دارد و همواره هست; اما گوشى كه بخواهد مستمع اين نداها باشد بايد در جاى آرامى قرار گيرد كه در آن جا هياهو نباشد; زيرا هنگام ازدحام و پيدايش امواج و اصوات گوناگون، شنيدن نداى حق دشوار است، مگر براى كسانى كه صداى آشنا را خوب بفهمند و چون در روز، صداها زياد است، شنيدن اين نداها دشوار است و از اين رو گفته‏اند آرام بگيريد و خلوت كنيد تا اين نداها را بشنويد. بنابراين، معناى خلوت كردن برطرف كردن مزاحمتهاست و اگر اين مزاحمتها برطرف شود، فيض خدا يقينا ظهور و حضور دارد.

خلوت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم قبل از بعثت و پيش از مسئوليت سالت‏سالى چند روز از جامعه فاصله مى‏گرفت و در غار حرا، واقع در «جبل النور» به عبادت مى‏پرداخت. كوه نور تقريبا از بلندترين كوههاى اطراف مكه است كه بر مكه اشراف دارد و اگر برجها حايل نباشد كعبه كاملا تحت اشراف كسى است كه بر بالاى آن قرار مى‏گيرد. وجود مبارك اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه) مى‏فرمايد:

«و لقد كان يجاور فى كل سنة بحراء فاراه و لا يراه غيرى‏» (20)

هر ساله نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در غار حرا مجاور بود و تنها من او را مى‏ديدم و ديگران او را نمى‏ديدند.

بعضى نقل كرده‏اند كه رفتن پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم به غار حرا از سال ولادت على بن ابى طالب (عليه‏السلام) شروع شد و قبل از آن، حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم براى عبادت به حرا نمى‏رفت.

بنابراين، همان طور كه ميلاد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در «عام الفيل‏» نقشى داشت و كعبه را از گزند «ابرهه‏» حفظ كرد، ميلاد على ابن ابى طالب (سلام الله عليه) نيز بركتى بود كه از آن مى‏توان رفتن پيغمبر به كوه حرا را تبيين كرد; يا بركت رفتن پيغمبر به كوه حرا باعث‏شد كه در آن سال، على ابن ابى طالب به دنيا بيايد يا بركت هر دو معلول يك سبب نهايى است و آن عامل فائق، باعث‏شد كه پيغمبر به حرا برود و در همان سال، على بن ابى طالب به دنيا بيايد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بعد از رسالت هم سالى چند روز در پايان ماه مبارك رمضان، به اعتكاف مى‏پرداختند و برخى از شئون اجتماعى را ترك مى‏كردند و سحرها نيز موظف بودند به نماز شب برخيزند.

گرچه تلاوت بخش پايانى سوره آل عمران براى همه انسانها در همه شرايط، قابل عمل است، ولى نقل شده است كه وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم هنگام برخاستن از خواب، سحرگاه به آسمان، نگاه مى‏كرد و اين آيات را قرائت مى‏كرد:

«ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف اليل و النهار لايات لاولى الالباب الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار ربنا انك من تدخل النار فقد اخزيته و ما للظالمين من انصار ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان ان امنوا بربكم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار ربنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيامة انك لا تخلف الميعاد» (21)

و شايسته است كسانى كه به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم تاسى مى‏كنند و شب زنده دارند نيز اين چند آيه را قبل از نماز شب، قرائت كنند. انسان شب زنده‏دار كه در سحر مى‏گويد:

«ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان...»

بايد به گونه‏اى باشد كه صداى نداى الله، ملائكة الله و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را بشنود. چنين انسانى در اين مواقع خلوت مى‏كند.

خلوت و شاغل زدايى

خلوت كردن «شاغل زدايى‏» است و شواغل، متعدد است، ولى مى‏توان آنها را در چهار بخش خلاصه كرد:

بخش اول، شواغل حسى است، مانند ديدنيها، نغمه‏ها و آهنگها، بوييدنيها، نرمى فرش و لباس و گوارايى غذا كه انسان را به خود جذب مى‏كند و بنابراين، انسان از راه ذائقه، شامه، لامسه، باصره و سامعه، مجذوب محسوسات خود مى‏شود، و اين شواغل حسى در خلوت شبانه، بسيار كم و محدود است.

بخش دوم، شواغل خيالى و وهمى است كه امور ادراكى است نه تحريكى. خاطرات فراوانى از خيال انسان مى‏گذرد كه تصورات است و احيانا تصديقاتى را نيز به همراه دارد. خيالات، مجموعه تصورات است كه قضيه نيست ولى به صورت قضيه ظهور مى‏كند; اما تصديق آن را همراهى نمى‏كند، و همين قسم از تصورهاى متراكم و تصديق‏نما، زمينه تشكيل قياس شعرى را فراهم مى‏كنند.

بخش سوم، كارهاى تحريكى است كه قواى شهوى و غضبى آن را بر عهده دارد; مثل اين كه، انسان مى‏خواهد از راه صحيح به چيزهايى حلال دست‏يابد يا از راه ناصحيح به امور باطل راه پيدا كند و يا اين كه نسبت‏به دشمن، قهر و كينه توزى دارد و سعى مى‏كند كه در محدوده قوه شهوت و غضب، نسبت‏به دشمن خودش‏تمنى زوال داشته باشد و حسد بورزد و يا اميدوار است در مسائل اجتماعى به درجات برتر برسد:

«ان تكون امة هى اربى من امة‏» (22)

يا رقبا را از صحنه بيرون كند.

اگر كسى توانست از شواغل حسى برهد و نه تنها نسبت‏به رقيب خود، برترى جويى نداشته باشد، بلكه براى او طلب خير و مغفرت كند، آنگاه نوبت‏به بخش چهارم از شواغل مى‏رسد.

بخش چهارم، اين است كه انسان مثلا در حين نماز، قرائت قرآن يا ذكر و...سرگرم انديشه‏ها و افكارى مى‏شود كه از خود يا ساير دانشمندان فراهم كرده است.

اگر انسان از اين شواغل چهارگانه رهايى يابد، آنگاه قدرت فكر كردن پيدا مى‏كند و ذات اقدس خداوند كه هر لحظه به دل بنده خود مى‏نگرد وقتى صحنه قلب را مستعد ببيند به آن فيض مى‏رساند و سالك كوى الهى از اين فيض بهره مى‏برد، چيزى را مى‏فهمد كه او را آرام مى‏كند، از چيزى كه مايه اضطراب است نجات پيدا مى‏كند، به چيزى دل مى‏بندد كه ماندنى است و چيزى را كه رفتنى است رها مى‏كند. چون چيز رفتنى، انسان را رها مى‏كند و تنها مى‏گذارد و او را به اندوه فراقش مبتلا مى‏كند; پس اگر قبل از اين كه آن چيز انسان را ترك كند انسان آن را ترك كند بهتر است; زيرا دوست نگرفتن، بهتر از آن است كه انسان، دوست‏بى وفا بگيرد كه روزى او را ترك كند و به غم فراقش مبتلا سازد.

از اين رو درخطبه‏هاى اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده است:

«اوصيكم عباد الله بتقوى الله... و آمركم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم الزائلة عنكم و ان لم تكونوا تحبون تركها» (23)

قبل از اين كه اين دنيا شما را ترك كند شما آن را ترك كنيد; چون اگر انسان به چيزى كه رفتنى است دل ببندد او آن چيز را كه متعلق علاقه اوست از دست‏خواهد داد و در نتيجه فقط علاقه با فقدان متعلق آن خواهد ماند و مايه رنجورى او خواهد شد. بنابراين، چون خداوند

«دائم الفضل على البرية‏» (24)

و

«نور السماوات والارض‏» (25)

است و دائما نور مى‏دهد، اگر كسى قلب خود را غبار روبى كند، نور بر دل او مى‏تابد و بهترين نور، همان فكرى است كه ذكر و شكر را به همراه داشته‏باشد.

رابطه سحر خيزى با كار روزانه

براى اين كه انسان هم حضور خود را در متن جامعه حفظ كند و هم سرگرمى فراهم نكند تا موفق به سحر خيزى شود توصيه كرده‏اند كه انسان كار را در حد ضرورت و لزوم، انجام دهد و كارى كه مى‏كند واجب و يا مستحب باشد و وقتى هم در كارى وارد مى‏شود بگويد:

«رب ادخلنى مدخل صدق واخرجنى مخرج صدق‏» (26)

انسان بايد طورى باشد كه در هر كارى وارد مى‏شود بگويد: خدايا! به نام تو صادقانه وارد مى‏شوم، و از هر كارى كه بيرون مى‏آيد بگويد: خدايا! به نام تو خالصانه از اين كار رخت‏بر مى‏بندم; يعنى با دست پر و نتيجه درست از اين كار بيرون مى‏آيم. روشن است كه انسان در مورد كار حرام يا مكروه نمى‏تواند بگويد: «رب ادخلنى مدخل صدق‏»; چنانكه كار حرام و مكروه، پايان صادق و خالصى ندارد تا در باره آن «واخرجنى مخرج صدق‏» گفته شود. هر كارى كه انسان شروع مى‏كند بايد به گونه‏اى باشد كه در آغاز آن بتواند بگويد:

«بسم الله الرحمن الرحيم‏»

و آن كار، واجب يا مستحب است. اين كه گفتند هنگام ورود در كار و آغاز عمل، نام خدا را فراموش نكنيد; يعنى نام خدا كليد واجب و مستحب است; زيرا كار حرام و مكروه را نمى‏شود به نام خدا انجام داد.


پى‏نوشت‏ها:

1. محقق طوسى سومين باب از كتاب «اوصاف الاشراف‏» را به مباحث: خلوت، تفكر، خوف و حزن، رجاء، صبر و شكر اختصاص داده است و از اينها به عنوان «مراحل سير و سلوك و احوال سالك‏» ياد كرده است. (ص 95) اما عناوين باب دوم از كتاب مزبور، چون به بحث «مانع‏زدايى از سير و سلوك‏» اختصاص يافته بود و از امورى مانند: توبه، زهد و رياضت‏سخن مى‏گفت، در بخش دوم اين كتاب كه در باره مراحل مانع‏زدايى از سير و سلوك است مورد بحث قرار گرفت.

تذكر: خلوت كه از وظايف سائران و سالكان كوى حق است از قبيل «رفع مانع‏» است، ولى مرحوم محقق طوسى آن را در شمار مراحل سير سالكان و مقامات آنان ذكر كرده است.

2. سوره قلم، آيات 48-49.

3. سوره مريم، آيه 41.

4. سوره مريم، آيه 51.

5. سوره مزمل، آيات 6-7.

6. سوره نبا، آيات 9-10.

7. نهج‏البلاغه، خطبه 224، بند 12.

8. سوره آل عمران، آيه 164.

9. سوره ص، آيه 26.

10. سوره اسراء، آيه 79.

11. سوره بقره، آيه 138.

12. سوره مزمل، آيه 10.

13. سوره انعام، آيه 70.

14. سوره انعام، آيه 91.

15. سوره انعام، آيه 68.

16. نهج‏البلاغه، حكمت 132.

17. سوره انعام، آيه 151.

18. سوره حج، آيه 27.

19. سوره توبه، آيه 3.

20. نهج‏البلاغه، خطبه 192، بند 119.

21. سوره آل عمران، آيات 190-194.

22. سوره نحل، آيه 92.

23. بحار، ج 86، ص 237.

24. مفاتيح‏الجنان، اعمال شب جمعه و شب عيد فطر.

25. سوره نور، آيه 35.

26. سوره اسراء، آيه 80.