ملائكه
سلسله دروس معارف اسلامی (۱)

آيه الله محمد شجاعی

- ۷ -


گفتار چهاردهم

فرشتگان رحمت (3)

(أَلا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ • الَّذِینَ آمَنُوا وَ كانُوا یَتَّقُونَ • لَهُمُ الْبُشرَى فى الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فى الآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِكلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) (158).

وضعیت مؤمن گناهكار پس از مرگ

پیش تر (159) گذشت كه بنابر روایتی از امیرمؤمنان (علیه السلام) انسان ها در هنگام مرگ سه دسته اند: گروهی با بشارت به نعمت ابدی رو به رو می شوند، دسته ای با اعلام عذاب ابدی و برخی نیز سرنوشتشان ناشناخته و مبهم است.

دسته اوّل مطیع محض اوامر و نواهی معصومانند ودسته دوّم دشمنان اهل بیت و مخالف اوامر و نواهی آنان هستند و دسته سوّم در عین مؤمن بودن، گناه كارند.

گروه سوّم در هنگام مرگ ذره ذره اعمال، حركات، اوصاف، نیات، تمایلات و اخلاقی را كه كسب كرده اند، می بینند؛ ولی بلا تكلیف بوده سرنوشتشان مبهم است! اینان به رغم مؤمن بودن، در زندگی دنیوی گناه كرده و به نفس خویش اسراف نموده اند! در روایات و آیات، اسراف بر نفس همان گناه و تخطّی از اوامر و نواهی الهی است. اینان هر چند مخالف محض نبوده اند؛ ولی مطیع محض نیز نبوده و نفسانیّت خویش را ذبح نكرده اند و جنبه ی ملكی را بر جنبه حیوانی برتری نداده اند. به ظاهر وضعیت ما با این دسته ی سوّم سازگارتر است؛ چرا كه مطیع محض نیستیم و در زندگی مرتكب گناه می شویم! از این رو باید با تضرّع، توسّل و مجاهدت بكوشیم خویش را از زمره ی این دسته خارج كرده و به زمره ی دسته اوّل وارد شویم. در این امر نیز نباید لحظه ای غفلت كنیم یا آن را به تأخیر اندازیم، زیرا مرگ به سرعت می آید و پیامدهای آن بسیار سخت است! و لحظه ای كه ازعمر می گذرد، به ورود به برزخ و بزرخ ها نزدیك تر می شویم.

باید از دعاهای نقل شده از اهل بیت (علیهم السلام) این حقیقت را بیاموزیم كه ما نیازمند به نیایش و تضرّع هستیم. باید از سیدالشهدا (علیه السلام) در دعای عرفه اش بیاموزیم كه چطور دعا كرده و چگونه بگرییم؟ امام حسین (علیه السلام) - با آن همه عظمت و مرتبت وجودی - در قسمت های پایانی دعای عرفه، با اشك و آه و با صدای بلند پروردگار خویش را صدا می كرد: یا اسمع السامعین، یا ابصر الناظرین، و یا اسرع الحاسبین، و یا ارحم الراحمین» ؛ «ای شنواترین شنوندگان و ای بیناترین بینایان، و ای سریع ترین حسابگران و ای مهربان ترین مهربانان!». و می فرمود: «...اسئلك فكاك رقبتی من النار ...» ؛ «از تو می خواهم از آتش دوزخ رهایی بخشی». این دعاها كاملاً جدّی است و به ما می آموزد كه چگونه دعا كنیم و از خدا چه بخواهیم و... .

شرایط نزول فرشتگان رحمت

اگر بخواهیم اهل نجات باشیم و فرشتگان رحمت و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) در هنگام مرگ و پس از آن به یاری ما بیایند، باید پاك و پاكیزه باشیم و خویش را از رذایل تطهیر كنیم. باید ورع را پیشه ی خویش سازیم و اهل عمل صالح باشیم و...امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«والذی بعث محمدا بالنبوة و عمل روحه الی الجنة ما بین احدكم و بین ان یغتبط و یری سروراً او تبین له الندامة و الحسرة الا ان یعاین ما قال الله عز وجل فی كتابه (عن الیمین و عن الشمال قعید) و اتاه ملك الموت بقبض روحه فینادی روحه فتخرج من جسده فاما المؤمن فما یحسن بخروجها و ذلك قول الله سبحانه و تعالی: (یَا أیَّتُهَا النَّفْسُ الْمَطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّكِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی) ثم قال: ذلك لمن كان ورعا مواسیاً لاخوانه وصولاً لهم [ای كثیر الاعطاء لهم] و ان كان غیر ورع و لا وصول لاخوانه قیل له: ما منعك من الورع و المواساة لاخوانك؟ انت ممن انتحل المحبة بلسانه و لم یصدق ذلك بفعل و اذا لقی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) لقاهما معرضین، مقبطین فی وجهه، غیر شافعین له؛ قال سدیر: من جدع الله انفه، قال ابوعبدالله (علیه السلام): فهو ذاك»؛ (160).

«قسم به كسی كه حضرت محمد را به نبوت مبعوث داشت و روحش را به جنب رسانید! میان شما و بین [مرتبه ای] كه غبطه خورده شوید و [در آن مرحله] سرور [و ابتهاج و شادمانی] را ببینید و یا [میان شما و بین مقامی كه] پشیمانی و حسرت برای شما آشكار گردد فاصله ای نیست؛ مگر آنكه معاینه [و مرگ] بیاید [و مسأله برای هر دو گروه حلّ شود، گروهی به منزلتی كه مورد غبطه دیگران است و برخی به جایگاهی كه جز ندامت چیز دیگری نیست نایل شوند]. خداوند عز و جل در كتابش فرمود: «[آن گاه كه دو فرشته دریافت كننده] از راست و چپ، مراقب نشسته اند» (161) و ملك الموت برای قبض روح آن دو [گروه] می آید؛ پس روحش را ندا می كند و روح از جسدش خارج می گردد. پس چه نیكو است خروج روح مؤمن [یعنی چون ملك الموت با چهره ی رحمت بر او ظاهر می شود، مؤمن سنگینی مرگ را احساس نمی كند و روحش به آسانی قبض می شود] و این همان ندای خداوند سبحان است [كه فرمود:] «این نفس مطمئنه! خشنود و خدا پسند به سوی پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآی، و در بهشت من داخل شو...» (162) [این مقام و منزلت و حالت] برای كسی است كه دارای «ورع» بوده، نسبت به برادران دینی خویش مواسات كرده و به مشكلات آنان رسیدگی كند[؛ولی] اگر با ورع نبوده و به مشكلات برادران دینی خویش توجهی نكند، به او گفته می شود: چه چیزی تو را از ورع و مواسات نسبت به برادرانت باز داشت؟ تو از جمله كسانی بودی كه از محبت [خدا، رسول، مؤمنان و قرآن] در زبان دم می زدی؛ ولی در عمل این محبّت را تصدیق نمی كردی؟!هنگامی كه چنین فردی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان (علیه السلام) را ملاقات كند؛ آن دو بزرگوار از او روی برگردانیده، چهره اشان نسبت به وی گرفته می شود و او را شفاعت نمی كنند. سدیر [راوی حدیث] گفت: خداوند بینی [چنین افرادی] را به خاك می مالد؟! امام صادق (علیه السلام) فرمود: بله، [بینی آنان در آن روز به خاك مالیده خواهد شد]».

از این حدیث گران سنگ به خوبی استفاده می شود كه نزول ملائكه رحمت وآسان شدن مرگ و مدارا كردن ملك الموت و اعوان او، برای مؤمنی است كه دارای سه شرط باشد: 1.با ورع بودن؛ 2.مواسات با برادران دینی؛ 3.كوشش در رسیدگی به مشكلات برادران دینی. اگر این سه شرط نباشد، علاوه بر آنكه فرشتگان رحمت مددكار آدمی نخواهند بود؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز با غضب و روی گردانی و شفاعت نكردن، با او برخورد خواهند كرد و اثرات وضع و آثار زیانبار و جبران ناپذیر این روی گردانی، خارج از تصور و تصویر ما است.

حقیقت ورع

«ورع» مرحله بالاتر تقوا است. پرهیزگاران و متقیان، واجبات را انجام می دهند و گناهان و نواهی الهی را ترك می كنند؛ ولی اهل ورع علاوه بر این، یك احتیاط و دقت بیشتر هم دارند؛ یعنی، از ترس اینكه مبادا به حرام و گناهی بیفتند، از انجام دادن امور بسیاری خودداری می ورزند. برای مثال علاوه بر اجتناب از مال حرام، از مالی كه احتمال دارد او را به حرام نزدیك كند، می پرهیزند، مجاهدت و سلوك عملی بدون ورع، به جایی كه باید برسد، نخواهد رسید! اجتهاد با ورع، روزه ی با ورع، نماز با ورع و ترك معاصی با ورع، آدمی را به مدارج عالی نایل می گرداند. اهل باطن و معنا و سالكان حقیقی با این ویژگی به مراتب بالاتر و والاتر و برتر بار یافته اند. اگر مجاهدت بدون ورع باشد، سودی نخواهد داشت و بابی از ابواب سلوك باز نخواهد شد، آنچه خوبان می فهمند، دانسته نخواهد شد و آنچه نیكان می رسند، به دست نخواهد آمد و این حقیقتی است كه در روایت زیر به آن اشاره شده است:

«علی بن ابراهیم، عن ابیه، علی ابن ابی عمیر، عن ابی المغرا، عن زید الشحام، عن عمرو بن سعید بن هلال الثقفی، عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: قلت له، انی لا القاك الا فی السنین فاخبرنی بشیء آخذبه، فقال: اوصیك بتقوی الله و الورع و الاجتهاد و اعلم انه لا ینفع اجتهاد لا ورع فیه» (163).

«عمر بن سعید بن هلال ثقفی بر اساس روایتی که علی بن ابراهیم نقل فرموده، گوید: به امام صادق (ع ) عرض كردم: من به جز چند سال یك بار شما را ملاقات نمی كنم، به من چیزى بگویید كه آن را داشته باشم. آن حضرت فرمود: تو را سفارش می كنم به تقواى خدا و ورع و كوشش و بدان كه كوششى كه در آن ورع نباشد، سود ندهد».

ما نیز باید از همه ی گناهان اجتناب كنیم و از جمله افرادی باشیم كه به برخی از گناهان اهمیت نمی دهند و بعضی دیگر را ترك می كنند! مراقب باشیم تا هیچ گناهی را مرتكب نشویم، از نامحرم بپرهیزیم، از حسادت دوری جوییم و از خودخواهی تهی شویم و...در این میان از گناهان قلبی غفلت نكنیم كه قبل از ظاهر به باطن ما نظر می شود. از جمله افرادی نباشیم كه با گرفتاری دیگران خوشحال و خرسند می شوند و با موفقیت و كامیابی دوستان و نزدیكان، دلگیر و غم زده و رنجور می گردند! اگر چنین هستیم، باید به معالجه ی خویش بپردازیم كه گناه قلبی خطرناك و خانمان براندازتر از گناهان غیر قلبی است؛ هر چند آن گناهان نیز در جای خویش، آدمی را به ورطه ی هلاكت می كشاند. از طرفی به توجیه گناه گرفتار نشویم كه این كار بدتر و شوم تر از خود گناه است.

كمك به برادران ایمانی

مؤمن علاوه بر «ورع»، باید به فكر مشكلات دیگران باشد و به اندازه ی توان و وسعش، در رفع گرفتاری برادران دینی خود بكوشد. اگر در میان وابستگان، دوستان و همسایگان نیازمندی یافت، لحظه ای در كمك تردید نكند؛ اگر تمكن مالی داشته باشد، مورد اغوای شیطان قرار نگیرد كه مدام وسوسه می كند...باید از خدا خواست كه باب چنین توجیهاتی را ببندد كه جز محرومیت و خسران در دنیا و آخرت، نتیجه دیگری نخواهد داشت. خداوند متعال پرهیزگاران را این گونه توصیف می فرماید: حق و قسمتی از اموال خویش برای محرومان و نیازمندان قرار می دهند و آن را به اهلش رسانیده و این بخش معین را از مال خویش خارج می سازند:

(إِنَّ الْمُتَّقِینَ فى جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ • آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك محْسِنِینَ • كانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ مَا یهْجَعُونَ • وَ بِالأسحَارِ هُمْ یَستَغْفِرُونَ• وَ فى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائلِ وَ المَْحْرُومِ) (164).

«پرهیزگاران در باغ ها و چشمه سارانند• آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مى‏گیرند، زیرا كه آنها پیش از این نیكوكار بودند، و از شب اندكى را مى‏خوابیدند و در سحرگاهان [از خدا] آمرزش می طلبیدند و در اموالشان براى سائل و محروم حقى [معیّن‏] بود».

عواقب شوم كمك نكردن به برادران ایمانی

اگر دل نیازمندی به دلیل نیازش شكسته شود و در برابر همسر و فرزندان خویش - به جهت عدم پاسخ گویی به احتیاجات اولیه آنان - شرمنده و سرافکنده باشد؛ چه کسی این شکستگی را باید جواب دهد؟! چه فردی مسؤول شرمساری است؟! در روایات برای شخصی كه تمكن مالی دارد، ولی به دلیل وسوسه های شیطانی، انفاق نمی كند و به مشكلات معیشتی دیگران توجهی ندارد؛ عواقب شومی مطرح شده است؛ به عنوان نمونه:

1.امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«ایما مؤمن منع مؤمنا شیئا مما یحتاج الیه و هو یقدر علیه من عنده او من عند غیره اقامه الله یوم القیامة مسودا وجهه مرزقة عیناه مغلولة یداه الی عنقه فیقال: هذا الخائن الذی خان الله و رسوله ثم یؤمر به الی النار» (165).

«هر مؤمنی كه مؤمن دیگری را از چیز خود یا دیگری كه قدرت بر آن دارد، منع كند و آن مؤمن نیز نیازمند آن چیز است؛ روز قیامت خداوند او را با روی سیاه و چشم كبود و دست های بسته به گردن، روی پا نگه دارد. پس گفته شود: این است آن خیانت كاری كه به خدا و رسولش خیانت كرده! سپس فرمان دهند كه او را به دوزخ برند».

2.امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«یا یونس! من حبس حق المؤمن اقامه الله عز وجل یوم القیامة خمسمائة عام علی رجلیه حتی یسیل عرقه او دمه و ینادی مناد من عندالله: هذا الظالم الذی حبس عن الله حقه قال: فیوبخ اربعین یوما ثم یؤمر به الی النار» (166).

«ای یونس [بن ظبیان] هر كه حق مؤمنی را حبس كند، خدای عز و جل در روز قیامت پانصد سال او را روی دو پا نگه دارد تا عرقش یا خونش [تردید از راوی حدیث است] جاری شود، و منادی از جانب خداوند ندا كند: این است آن ستمكاری كه حق خدا را از او حبس كرده است...پس چهل روز سرزنش شود، سپس فرمان داده شود اورا به دوزخ برند».

3.امام صادق (علیه السلام) فرموده است:

«من كانت له دار فاحتاج مؤمن الی سكناها فمنعه ایاها قال الله عز و جل: یا ملائكتی ابخل عبدی علی عبدی بسكنی الدار الدنیا؟ و عزتی و جلالی لایسكن جنانی ابدا» (167)

«هر كه خانه داشته باشد و مؤمنی به نشستن در آن نیازمند است و از او جلوگیری كند[یا دریغ كند]، خدای عز و جل [به فرشتگانش] خطاب می كند: ای فرشتگان من! بنده ی مؤمن به بنده ی دیگرم از نشستن در خانه ی دنیا بخل ورزید؛ به عزت و جلال خودم سوگند! او هرگز ساكن بهشت من نگردد».

«عن علی بن جعفر قال: سمعت ابا الحسن (علیه السلام)...یقول: من قصد الیه رجل من اخوانه مستجیراً به فی بعض احواله فلم یجره بعد ان یقدر علیه فقد قطع ولایة الله تبارك و تعالی» (168).

«علی بن جعفر گوید: از حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) شنیدم كه می فرمود: هر كه از برادران [دینی اش] آهنگ او كند تا به او، درباره ی برخی از گرفتاری هایش پناهنده شود و او پناهش ندهد - با این كه توانایی بر آن دارد - ‌ولایت و دوستی خدا را از خود بریده است».

به هر حال باید به این حقیقت واقف شد كه فرشتگان رحمت، بر هر مؤمنی نازل نمی شوند. ملك الموت و اعوان او از سویی و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) از سوی دیگر و ملائكه رحمت از جانب دیگر، به یاری مؤمنی می آیند كه اهل ورع بوده، نسبت به برادران ایمانی خود مواسات داشته باشد و به مشكلات آنان رسیدگی كند.

گفتار پانزدهم

فرشتگان رحمت (4)

(اِنَّ الَّذِینَ سبَقَت لَهُم مِنَّا الْحُسنى أُولَئك عَنهَا مُبْعَدُونَ • لا یَسمَعُونَ حَسِیسَهَا وَ هُمْ فى مَا اشتَهَت أَنفُسَهُمْ خالِدُونَ • لا یحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأكبرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائكةُ هَذَا یَوْمُكُمُ الَّذِى كنتُمْ تُوعَدُونَ) (169).

قیام قیامت و فرشتگان رحمت

فرشتگان (170) رحمت، وسایط فیض الهی اند و رحمت واسعه ی خداوند متعال را در تمامی شئون، مراحل و عوالم به اهلش می رسانند! این رحمت صرف لفظ و مفهوم نیست؛ بلكه هر خیر و خوبی و نعمتی در همه ی عوالم هستی، ظهور و مظاهر رحمت حق است. چنان كه گذشت گروهی از فرشتگان رحمت، مأمورند تا رحمت الهی را از زمان مرگ به بعد به انسان های شایسته و سزاوار برسانند. در گفتارهای پیشین در حد اجمال و اختصار، در خصوص نزول فرشتگان رحمت در هنگام مرگ و برزخ، مطالبی بر اساس آیات و روایات بیان شد. در این گفتار پایانی، به توضیخ فشرده ی مددرسانی فرشتگان رحمت از هنگام برپایی قیامت و مواقف و مراحل عالم حشر تا ورود به بهشت و بهشت ها می پردازیم.

یكی از سخت ترین، دلهره آورترین و ترسناك ترین مراحل برای انسان، آغاز حشر یا قیام قیامت است؛ همان موقفی كه با نفخ صور اوّل آغاز می شود. چنانكه خداوند متعال در قرآن این گونه بدان اشاره كرده است:

1.(وَ یَوْمَ یُنفَخُ فى الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فى السَّمَاوَاتِ وَ مَن فى الأرْضِ إِلاّ مَن شاءَ اللَّهُ ...) (171).

و روزى كه در صور دمیده شود، پس هر كه در آسمان ها و هر كه در زمین است، به هراس افتد؛ مگر آن كس كه خدا بخواهد».

2.(وَ نُفِخَ فى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فى السَّمَاوَاتِ وَ مَن فى الأرْضِ إِلاّ مَن شاءَ اللَّهُ ...) (172).

«و در صور دمیده مى‏شود، پس هر كه در آسمان ها و هر كه در زمین است، بیهوش درمى‏افتد؛ مگر كسى كه خدا بخواهد».

این آیات سختی و سهمگین بودن قیام قیامت و نفخ صور اوّل را بیان می كند و به این حقیقت نیز اشاره دارد كه تنها عده ای از این هراس و وحشت و دهشت ایمن اند. این گروه بنابر آیات و روایات، پیامبران و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) هستند؛ (173) هر چند در خصوص همه ی پیامبران یا برخی از آنان، اختلاف نظر وجود دارد. در روایتی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) شیعیان علی (علیه السلام) را در قلمرو استثنا شدگان از نفخ صور اوّل تلقی فرموده است؛ ولی نباید فكر كنیم كه شیعه ی علی (علیه السلام) هستیم و از این رو، وحشت قیام قیامت برای ما وجود ندارد!! شیعه كسی است كه قدم جای قدم امیرمؤمنان (علیه السلام) بگذارد؛ ما دوستدار اوییم، نه شیعه ی او. اگر به كتاب های روایی (مانند اصول كافی، فروع كافی، بحارالانوار و خصال صدوق) مراجعه و خصایص شیعه را مطالعه كنیم، اذعان خواهیم كرد كه ما تنها دوستدار حضرت هستیم، نه شیعه ی او. به هر روی اوّل حشر و هنگام ورود به قیامت و مواقف پس از آن، مراحل بسیار ترسناكی است؛ چنان كه امیرمؤمنان از آن، به روز «خوف اكبر»(بیم بزرگ) یاد كرده است. (174)

شاهد قرآنی

در این مرحله و مراحل پس از آن (مواقف حشر) فرشتگان رحمت، به امر خداوند متعال نازل شده و ترس، و اندوه، و اضطراب،‌ نگرانی و تهدیدها را از میان برده و آرامش و ابتهاج را جایگزین آن می سازند و نعمت های الهی را كه در تصور ما نمی گنجد، به اهلش می رسانند در این خصوص آیات متعددی وجود دارد كه به دلیل اختصار تنها به یك نمونه اشاره می شود:

(إِنَّ الَّذِینَ سبَقَت لَهُم مِنَّا الْحُسنى أُولَئك عَنهَا مُبْعَدُونَ • لا یَسمَعُونَ حَسِیسهَا وَ هُمْ فى مَا اشتَهَت أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ • لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأكبرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائكةُ هَذَا یَوْمُكُمُ الَّذِى كنتُمْ تُوعَدُونَ) (175).

«بى‏ گمان كسانى كه قبلاً از جانب ما به آنان [به دلیل ایمان و عمل صالحشان] وعده ی نیكو داده شده است از آن [آتش‏] دور داشته خواهند شد. صداى آن را نمى‏شنوند، و آنان در میان آنچه دل هایشان بخواهد، جاودانه اند. دلهره ی بزرگ، آنان را غمگین نمى‏ كند و فرشتگان از آنها استقبال مى ‏كنند [و به آنان مى‏گویند:] این همان روزى است كه به شما وعده مى ‏دادند».

این آیات بیانگر نزول ملائكه رحمت، برای مؤمنان در قیام قیامت است كه با رسیدن حقیقت رحمت الهی، دلهره و اندوه از آنان رخت بر می بندد و نعمت های الهی، جایگزین آن می شود؛ نعمت هایی كه فطرت انسان به آن عشق دارد و آنها را می خواهد. این نزول رحمت الهی، از آغاز قیامت تا ورود به بهشت ها علی الاتصال وجود دارد و در آنجا نیز باز گروه دیگری از فرشتگان رحمت نعمت های الهی را به بهشتیان می رسانند و این رحمت ها انقطاعی نخواهد داشت.

نزول فرشتگان رحمت در بهشت و بهشت ها

در خصوص نزول ملائكه رحمت در بهشت و بهشت ها آیات ذیل قابل تأمل و تدبر است:

(أَفَمَن یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیْك مِن رَبِّك الحْقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا یَتَذَكَّرُ أُولُوا الألْبَابِ• الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنقُضونَ الْمِیثَاقَ• وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یخَافُونَ سُوءَ الحِْسابِ• وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقناهُمْ سِرًّاً وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَءُونَ بِالحَْسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولَئك لهَُمْ عُقْبى الدَّارِ• جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونهَا وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائكَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیهِم مِن كُلِّ بَابٍ• سلامٌ عَلَیْكم بِمَا صَبرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبى الدَّارِ) (176).

«پس، آیا كسى كه مى ‏داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده، حقیقت دارد، مانند كسى است كه كوردل است؟ تنها صاحبان دل اند كه عبرت مى ‏گیرند؛ همانان كه به پیمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمى ‏شكنند، و آنان كه آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده، مى ‏پیوندند و از پروردگارشان مى ‏ترسند و از سختى حساب بیم دارند. و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان، شكیبایى كردند و نماز برپا داشتند و آنچه روزیشان دادیم، نهان و آشكارا انفاق كردند، و بدى را با نیكى مى‏ زدایند، ایشان راست فرجامی خوش [در] سراى باقى است.[همان‏] بهشت هاى عدن كه آنان با پدران و همسران و فرزندان شان كه درست كارند در آن داخل مى ‏شوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى ‏آیند.[و به آنان مى ‏گویند:] «درود بر شما بر [پاداش‏] آنچه [در دنیا] صبر كردید به راستى چه نیكوست فرجام آن سراى!».

خداوند در این آیات، صاحبان دل را؛ به بهشت و بهشت ها وعده داده است؛ بهشتی كه فرشتگان رحمت از هر دری علی الاتصال به اینها وارد می شوند و مظاهر گوناگون رحمت حق را به آنان می رسانند. و در واقع آنها را مشمول افاضات، ابتهاج ها، بهجت ها و نعمت های خداوند متعال می گردانند. این تفضلات و رحمت ها، تكراری نبوده و همه اش جدید و تازه است. ملائكه با القای سلام بر صاحبان دل، آثار تكوینی، حقیقی و عینی الهی را شامل حالشان كرده و عنایات خاص او را در بهشت و بهشت ها به آنان می رسانند.

گروهی از ملائكه رحمت، وسایطی اند كه از سوی خداوند متعال، از مهمانان او در بهشت و بهشت ها پذیرایی كرده و مأمور خدمت گذاری به مشمولان ضیافت الهی اند. البته كسانی كه مقامشان از اصحاب دل بالاتر و برتر است (حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام))؛ از آنجایی كه مرتبت وجودی شان از ملائكه بالاتر است، در بهشت و بهشت ها خداوند متعال، میزبان آنان خواهد بود و در این میان واسطه ای وجود ندارد.

ویژگی های اصحاب دل

امّا اصحاب دل چه كسانی اند و چه ویژگی هایی دارند كه در بهشت و بهشت ها، فرشتگان رحمت بر آنان وارد شده و با القای سلام و تحیّت، عنایات خاص الهی را به آنان می رسانند؟ آیات یاد شده خصایص در خور توجهی برای این گروه ذكر كرده اند:

1.وفادار به عهد خداوند متعال؛ همان عهدی كه در عالم ذر و میثاق از ما گرفته اند! (الست بربكم) (177) گفته اند و ما «بلی» گفته ایم؛ اعتراف برای ربوبیّت گرفته اند و ما اعتراف كرده ایم؛ اعتراف برای نبوت و ولایت گرفته اند و ما اعتراف كرده ایم و بر حقایق توحید، نبوت و ولایت اقرار گرفته اند و ما اقرار كرده ایم. این عالم اكنون نیز هست و بعداً هم خواهد بود. آن عالم قبل از آمدن ما به این جا بوده و با بودن ما در این جا نیز هست و خواهد بود. اگر درست شویم و اصلاح گردیم، در عالم «ذر» قرار می گیریم و مقام خود را آن جا «بلی گوی» خواهیم دید. صاحبان دل، كسانی اند كه بر عهد و پیمانی كه در آن عالم با خداوند متعال بسته اند، پایدار بوده و هم اكنون اعتراف قلبی و عملی نسبت به آن عهدها دارند و آن را نقض نمی كنند؛ بلكه مدام در مقام طاعت و عبودیت «بلی» می گویند.

2.پیوند دهنده ی آنچه خدا به پیوندش دستور داده است؛ صاحبان دل به هر چه كه خداوند به وصل و پیوندش دستور داده، عمل می كنند. اگر به پیوند با ولایت امر فرموده، خود را به آن متصل می كنند؛ اگر به پیوند با اقوام و بستگان سفارش كرده، صله رحم را به جا می آورند؛ اگر به پیوند با والدین توصیه نموده، احترام و منزلت پدر و مادر را پاس می دارند و ...به هر آنچه كه خدا دستور به پیوند داده، می پیوندند و از آنچه كه خداوند متعال دستور به انقطاع فرموده، منقطع می گردند.

گفتنی است این خصیصه و خصایص بعدی صاحبان دل، از باب ذكر عام بعد از خاص است؛ زیرا نسبت به همه ی این خصایص در عالم ذر، از صاحبان دل پیمان گرفته شده و آنان بر آن پیمان استوارند و آن را نقض نمی كنند.

3.خشیت از خدا؛ یكی دیگر از ویژگی های صاحبان دل، وجود خشیت از خداوند متعال است. باید دانست كه «خوف» و «خشیت»- در عین قرابت و نزدیی مفهومشان - با هم فرق دارند. حالت ترسی كه در دل و بر آن حاكم می شود و انسان را وادار می كند كه از منهیات بپرهیزد، خشیت است و اینكه وادار كرد، خوف است. از این رو ممكن است كسی خائف باشد؛ ولی در دل خشیت نداشته باشد. برای مثال ممكن است شخصی به جهت ترس از جهنم، گناه نكند، در اینجا عامل دوری از گناه، ترس از جهنم است؛ نه ترسی كه بر دل و در دل او حاكم باشد. از این رو این شخص خوف دارد؛ ولی خشیت ندارد. امّا اگر این فرد از معرفت بالایی برخوردار باشد و عامل دوری او از گناه، ترسی باشد كه بر دل و در دل هست - نه صرف ترس از جهنم - ، در این هنگام خشیت هم دارد. صاحبان دل، در عین حال كه از امور ناشایست می پرهیزند و از این جهت خوف دارند؛ ولی یك خشیت نیز دارند كه از معرفت بر دقایق و اسرار بر می آید. بر همین اساس قرآن خشیت را به اهل علم نسبت داده است: (إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ) (178) اینان از فهم بالاتر و برتر برخوردارند مانند امیرمؤمنان (علیه السلام) كه بسیاری از ناله هایش از سر خشیت بود.

4.بیمناك از سختی حسابرسی در قیامت؛ صاحبان دل در عین مجاهدت، از سوء حساب و حسابرسی خداوند متعال در موقف حساب (یكی از مواقف حشر) می ترسند. در اینجا خداوند متعال تعبیر «خوف» كرده است - نه خشیت - ولی با توجه به ویژگی های اصحاب دل، ترس از سوء حساب، ناشی از خشیت آنان است كه از معرفت بالا و والایشان می باشد. بر اساس روایات نقل شده از امام صادق (علیه السلام) (179) اینان از دو جهت بیمناك اند: از یك سو از حسابرسی گناهان، خطاها و تقصیرات خویش می ترسند؛ از سوی دیگر از حسابرسی دقیق خداوند متعال نسبت به اعمال خیر و صالح خویش می هراسند؛ زیرا هنگامی كه علوّ جانب حضرت حق را نسبت به حقایق مسائل عبودی حساب می كنند، هیچ كدام از اعمال خیر و صالح خویش را بدون خلل و نقص نمی بینند. یك نماز بدون ایراد، یك روزه بدون اشكال، یك عمل صالح بدون نقصان و مبرّا از هر عیب پیدا نمی كنند؛ و از این رو در مقام محاسبه، از این حقیقت می ترسند كه اگر خداوند متعال خواست دقت در حساب كند،‌ این اعمال ردّ شود! اهل دل از این گونه حسابرسی نگران اند و به همین جهت، همواره به دامن فضل خداوند چنگ می زنند تا كوتاهی و قصورات را ببخشاید.

5.شكیبا برای طلب خشنودی پروردگار؛ اهل دل چون وجه الله را می خواهند، بر مصایب، سختی طاعات و ترك معصیت صبر می كنند. البته صبر بر ترك معصیت، از دو صبر دیگر سخت تر و اجرش بیشتر است. (180)

6.اقامه كننده ی نماز؛

7.انفاق كننده در نهان و آشكار؛

8.دفع كننده بدی به نیكی؛ این ویژگی امكان دارد به دو معنا باشد:

1.اهل دل در برابر هر عمل بد، یك عمل خوب انجام می دهند؛

2.صاحبان دل در مسائل شخصی خود، هر برخورد بدی را با برخورد خوب پاسخ می دهند و به هر كسی كه به آنان در مسائل فردی آزار و اذیت رساند، خوبی می كنند.

والحمدلله اوّلاً و آخراً و ظاهراً و باطناً