ملائكه
سلسله دروس معارف اسلامی (۱)

آيه الله محمد شجاعی

- ۲ -


گفتار دوم

انواع فرشتگان

(إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقَامُوا تَتَنزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائكةُ أَلاّ تخَافُوا وَ لا تحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالجَْنَّةِ الَّتى كُنتُمْ تُوعَدُونَ • نحْنُ أَوْلِیَاؤُكُمْ فى الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فى الآخِرَةِ وَ لَكُمْ فِیهَا مَا تَشتَهِى أَنفُسكُمْ وَ لَكُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ). (22).

مجموع (23) آیات و روایات در خصوص فرشتگان، دلالت دارد بر اینكه واسطه ی فیض بودن ملائكه، تنها اختصاص به عالم مادی و دنیا ندارد؛ بلكه این وساطت در عالم برزخ و در قیامت نیز هست. خداوند متعال خواست و مشیّت خویش را در عوالم دیگر نیز به وساطت فرشتگان محقق می سازد. برای مثال در جهنم از وجود فرشتگان «غلاظ و شداد» (24) یاد شده در رأس آنان، ملكی به نام «مالك» وجود دارد كه دارای جناح های گوناگون و فراوانی است. در بهشت نیز فرشتگانی وجود دارند كه به مؤمنان درود می فرستند (26) و دسته ای به استقبال آنان می روند.(27) در رأس آنها فرشته ای به نام «رضوان» است كه او نیز جناح های مختلف و بسیاری دارد.

چنان كه در گفتار پیشین گذشت، انواع و افراد فرشتگان ازدیگر مخلوقات خداوند بیشتر است؛ هر چند بیان تفصیلی انواع گوناگون آنها از حوصله ی این نوشتار خارج است؛ ولی به فرمایش علامه طباطبایی(قدس سره) (27) در رساله ی «وسائط» خود فرشتگان بر سه دسته اند:

یك. وسایط فیض

دسته ی اول فرشتگان، به عنوان واسطه های فیض الهی در عوالم وجود مطرح اند؛ یعنی، ‌همان فرشتگان كارگزار كه به كار و تدبیر عالم گمارده شده و مشیت و اوامر الهی را در مراتب گوناگون و ابعاد مختلف آن محقّق می سازند. این دسته فرشتگانی اند كه ربوبیت الهی را در آسمان ها، كوه ها، دریاها، زمین، حیوانات، انسان ها، مرگ ها، برزخ ها، بهشت ها و جهنم ها و...اجرا می كنند.

دو. فرشتگان شیدا

این دسته از ملائكه واله، شیفته، شیدا و عاشق بی قرار حضرت حق اند. آنان در مقام حبّ و دوستی خدا، در كمال و در فرط عشق اند. اینان از همان آغاز آفرینش و خلقشان، والهین در جمال و جلال حق بوده اند؛ و نه به جایی توجه دارند و نه به كار دیگری كار. این نوع از ملائكه در حدی در عشق و عظمت خداوند سبحان غرق اند كه حتی به خویش توجه ندارند. قرآن این گروه از فرشتگان را چنین معرفی می كند:

(قَالَ یَإِ إبْلِیسُ مَا مَنَعَك أَن تَسجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَىَّ أَستَكْبرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِینَ)؛ (28).

«[خداوند متعال] فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را مانع شد كه برای چیزی كه به دستان قدرت خویش خلق كردم سجده آوری؟ آیا تكبر نمودی یا از بلند رتبه گان بودی؟»

برخی از مفسران گفته اند: «عالین» به ظاهر جمعی هستند كه مقامشان بالاتر از این است كه امر به سجده، متوجه آنها شود و از این رو خداوند متعال به ابلیس گفت: عدم سجده تو بر آدم، یا به دلیل تكبّر بوده است و یا اینكه تو از جمله بلند مرتبگانی كه امر به سجده متوجه آنها نیست! آنها فانی در حق و شیفته و شیدای او هستند و امر به آنها در آن مرتبه معنا ندارد. به بیان دیگر، اصلاً امر اقتضایی ندارد؛ چرا كه آنان نه شعور به خود دارند و نه شعور به غیر خود؛ بلكه محو عظمت خداوند سبحان اند.

علامه طباطبایی (قدس سره) این روایت را در توصیف «عالین» نقل كرده است كه:

«ان العالین قوم من الملائكة لا یلتفتون الی غیر الله و لم یؤمروا بالسجود لآدم و لم یشعروا ان الله خلق العالم و لا آدم» (29).

«بلند رتبگان (عالین) گروهی از فرشتگان اند كه به غیر خداوند توجه ندارند و مأمور بر سجده ی برای آدم نبودند، ونمی دانند خداوند جهان و آدم را آفریده است».

علامه مجلسی (قدس سره) نیز از بصائر الدرجات روایتی را در مقام این گروه از فرشتگان از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده است:

«ان الكروبین قوم من شیعتنا من الخلق الاول، جعلهم الله خلق العرش، لو قسم نور واحد منهم علی اهل الارض لكفاهم، ثم قال (علیه السلام) ان موسی لما سأل ربه ما سأل، امر واحدا من الكروبین فتجلی للجبل فجعله دكا»؛ (30).

«كروبیان (همان عالین و فرشتگان مقرب) جمعی از پیروان ما از نخستین آفرینش اند كه خداوند آنان را پشت عرش قرار داد. اگر نور یكی از آنها بر تمام اهل زمین تقسیم شود، برای همه كفایت می كند. [آن گاه امام (علیه السلام) فرمود:] هنگامی كه موسی (علیه السلام) خواسته ی خود را به خداوند [مبنی بر رؤیت جمال و وجه حضرت حق] عرضه داشت، به یكی از آنان فرمان داد پس نور او بر كوه جلوه گر شد و آن را متلاشی ساخت».

در فهم این روایت نكاتی قابل تأمل است:

1.این جمله كه «آنان از پیروان نخستین آفرینش اند»، ناظر به مقام و منزلت رتبی آنان است، نه آنكه در آنجا مسأله تقدم زمانی مطرح باشد. در آن مراتب همه ی مسائل فراز زمانی اند.

2.تعبیر «خداوند آنان را در پشت عرش قرار داد»، نشانگر این حقیقت است كه مقام آنان از عرش و عالم تدبیر و قضا و قدر بالاتر است. عرش عالم تدبیر و مشیت حضرت حق است؛ چنان كه خداوند در قرآن فرمود:

(ثمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الأمْرَ) (31).

«سپس بر عرش استیلا یافت؛ كار [آفرینش] را تدبیر می كند».

3.این فرشتگان به دلیل آنكه فانی مطلق حضرت حق اند، طبعاً تجلّی خداوند متعال از طریق این فرشتگان خواهد بود و آنان، تجلی حضرت حق اند. از این رو، در برابر درخواست رؤیت جمال جلوه گری و وجه حق از سوی موسی (علیه السلام)، خداوند به یكی از فرشتگان دستور داد تا بر كوه جلوه گر شود.

4.هر چند این فرشتگان در مرتبتی هستند كه امر به سجده نشدند؛ ولی در عین حال بر اساس این حدیث، اگر خدا فعل و امر مخصوص و اراده ی خاصی در انجام كاری به وسیله این فرشتگان داشته باشد، هیچ ایرادی ندارد كه خواست ویژه ی خود را از طریق آنان عملی سازد.

نقطه ی مقابل اینها، ما هستیم كه خود را پیرو حضرت حق می دانیم، ‌ولی در مقام عمل و باطن، نه مطیع او هستیم و نه خود را در حضور او می یابیم! حتی در نماز كه مقطع كوتاهی از حیات مادی ما را اشغال می كند، نمی توانیم حضور قلب داشته باشیم و دائم فكر، خاطر و در پی آن خودمان در اینجا و آنجا و پراكنده ایم!؛ چه رسد به تمامی ساعات و لحظات زندگی مان!! آنها رهرو راه حق اند و فانی در او و ما فرمانبر شیطان و فانی در مكر او هستیم! شگفت آنكه شیطان با شیطنت خویش، ممكن است از ما شكایت كند كه گرچه من شماها را به شرك دعوت كرده ام؛ ولی خود از شرك بیزارم! حكایت معاویه و ابلیس در مثنوی خواندنی است. روزی ابلیس در صورت مردی بر معاویه ظاهر شد و او را برای اقامه ی نماز بیدار كرد! معاویه از این امر تعجب نمود كه چگونه ابلیس - كه باید آدمی را به راه شقاوت و گمراهی دعوت كند - او را برای خواندن نماز بیدار كرد:

گفت: نی نی این غرض نبود ترا

كه بخیری ره نما باشی مرا

دزد آید از نهان در مسكنم

گویدم كه پاسبانی می كنم

من كجا باور كنم آن دزد را

دزدكی داند ثواب و مزد را ؟

شیطان در پاسخ گفت: تو چه فكر كرده ای، من هر چند در پی گمراهی انسان ها هستم، ولی هیچ وقت آن مقام و مرتبت و آن عشق و حب خود را به حضرت حق فراموش نكرده و نخواهم كرد:

گفت: ما اول فرشته بوده ایم

راه طاعت را به جان پیموده ایم

سالكان راه را مَحرم بُدیم

ساكنان عرش را همدم بدیم

پیشه ی اوّل كجا از دل رود؟

مِهر اول كی ز دل بیرون شود؟

در سفر گر روم بینی یاختن

از دل تو كی رود حب الوطن؟

ما هم از مستان این می بوده ایم

عاشقان درگه وی بوده ایم

ناف ما بر مهر او ببریده اند

عشق او در جان ما كاریده اند

روز نیكو دیده ایم از روزگار

آب رحمت خورده ایم اندر بهار

و... (32).

سه. فرشتگان عبادت كننده

دسته ی سوّم فرشتگان، به طور مرتب و دائم - به حسب مراتب و منازل و تجلیاتی كه بر ایشان پیش می آید - در عبادت و تسبیح حضرت حق اند. جمعی از آنها از زمان آفرینش خود به تناسب منزلتشان و تجلّی حضرت ربوبی بر ایشان، در سجده بوده و خواهند بود. جمعی در ركوع، گروهی در قیام عبودی، برخی در قیام نماز و بعضی در تسبیح اند و...امیرمؤمنان (علیه السلام) در اولین خطبه ی نهج البلاغه این دسته را چنین توصیف فرموده است:

«ثم فتق ما بین السموات العلا، فملأهن اطواراً من ملائكته، منهم سجود لا یركعون، و ركوع لاینتصبون، و صافون لا یتزایلون، و مسبحون لا یسأمون، لا یغشاهم نوم العیون، و لا سهو العقول و لا فترة الا بدان، و لا غفلة النسیان»؛ (33).

«آن گاه آسمان های بالا را از هم گشود، و آكنده از فرشتگان گوناگون ساخت. گروهی از آنان همیشه به سجده اند و ركوع ندارد، و یا به ركوع اند و قیام نمی كنند، و یا در صفوفی كه هرگز از هم پراكنده نمی گردد، قرار دارند، و یا همواره تسبیح می گویند و هرگز خسته نمی شوند، هیچ گاه خواب چشمان آنها را نمی پوشاند، و عقول آنها گرفتار سهو نمی گردد. بدن آنها به سستی نمی گراید، و غفلت و نسیان بر آنها عارض نمی شود».

آیات زیر شاهد بر وجود این گروه از ملائكه است:

1 - (وَ لَهُ مَن فى السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ وَ مَنْ عِندَهُ لا یَستَكْبرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لا یَستَحْسرُونَ • یُسبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ لا یَفْترُونَ) (34).

«و هر كه در آسمان ها و زمین است برای اوست، و كسانی كه نزد اویند [نزد رتبی نه نزد مكانی] از پرستش وی تكبر نمی‏ورزند و درمانده نمی‏شوند. شبانه روز، بی‏آنكه سستی ورزند نیایش می‏ كنند و خسته نمی شوند».

2 - (...فَالَّذینَ عِنْدَ رَبِّكَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا یَسْأمُونَ) (35).

«كسانی كه در پیشگاه پروردگار تواند، شبانه‏روز او را نیایش می‏كنند و خسته نمی‏شوند».

این دسته از فرشتگان به دلیل معرفتشان به حضرت حق، عاشق اویند و بر همین اساس هیچ گاه از عبادت و تقدیس او، خسته و ملول نمی شوند. ولی ما گاه از عبادت كردن لذت نمی بریم و گاهی از آن خسته می شویم و تكالیف اصلی خود را نیز به سختی انجام می دهیم؛ زیرا او را نشناخته ایم و وقتی چیزی را نشناسیم، او را تقدیس و عبادت نمی كنیم و به او عشق نمی ورزیم، اما اگر به معرفت صحیح بار یافتیم و مجاهدت كردیم و گناهان را به سویی نهادیم، به یقین دیگر از عبادت خسته نخواهیم شد.

گفتنی است اولاً، بر اساس آیات و روایات، ‌همه ی ملائكه الهی بالاترین و برترین عبادت و عشق را نسبت به خداوند متعال دارند؛ از این رو جدا كردن گروهی از فرشتگان تحت عنوان ملائكه ی شیدا و عاشق و دسته ای دیگر تحت نام فرشتگان عبادت كننده، بدین معنا نیست كه فرشتگان دیگر - حتی پایین تر و نازل ترین آنها در مراتب وجود - عابد و عاشق نیستند؛ بلكه مقصود آن است كه دسته ای از فرشتگان فقط به عشق و عبادت مشغول اند و كار دیگری ندارند. بخلاف گروه دیگری از فرشتگان كه در عین عبادت خداوند متعال، امر و مشیت الهی را اجرا می كنند.

ثانیاً، این عبادت فرشتگان، خسته كننده و ملال آور نبوده و به لطف و توجّه الهی است؛ چنان كه امیرمؤمنان (علیه السلام) به این مطلب اشاره فرموده است:

«...و لو لا تقوتیك لم یقووا و لو لا تثبیتك لم یثبتوا و لو لا رحمتك لم یطیعوا ولو لا انت لم یكونوا، اما انهم علی مكانتهم منك و طواعتیهم ایاك و منزلتهم عندك و قلة غفلتهم عن امرك لو عاینوا ما خفی عنهم منك لا حتقروا اعمالهم و لأزروا علی انفسهم و لعلموا انهم لم یعبدوك حق عبادتك سبحانك خالقا و معبوداً ما احسن بلائك عند خلقك»؛ (36).

«اگر نبود تقویت تو [ای خدای متعال] اینها (فرشتگان) این قوت را نداشتند. اگر تثبیت تو نبود اینها ثبوتی و ثباتی نداشتند و اگر رحمت تو نبود، این طاعت را نداشتند و اگر تو نبودی اینها نبودند. امّا خدایا! این همه فرشتگان با آن مرتبه ی بالا و طاعت های فراوان و منزلت والا در نزد تو و اینكه هیچ غفلتی از امر تو ندارند؛ اگر می دیدند [و شهود می كردند و می یافتند] آنچه را كه از تو بر اینها پوشیده مانده، اعمالشان را ناچیز می شمردند و بر خود عیب می گرفتند و می دانستند كه آن گونه كه در خور تو است، عبادتت نكرده اند! منزّه آفریدگار و معبودی هستی! شگفت آزمایش ها و ابتلاهای سختی برای آفریدگانت داری!».

در خصوص این روایت توجه به دو نكته بایسته است:

1.حضرت با عبارت «آنچه را كه از تو بر اینها پوشیده مانده» این حقیقت را می فهماند كه مرتبت وجودی آن امام، بسی برتر و بالاتر از فرشتگان است؛ به صورتی كه او حقایقی را می داند كه برترین ملائكه و فرشتگان از آن بی خبرند. باید قدر ولایت را دانست و به بهترین وجه از این نعمت الهی استفاده كرد.

2.ناچیز شمردن اعمال و عیب گیری بر خویش و به جا نیاوردن حق عبادت از سوی فرشتگان، بدین معنا نیست كه آنها برای افعال و اعمال خویش در برابر ذات حق، اعتبار و محملی باز كرده و آن را به رخ بكشند؛ بلكه فرشتگان اگر حقایق پوشیده را در می یافتند، اعمالشان را ناچیز تر از قبل تلقّی می كردند و بهتر می فهمیدند كه عبادتی در خور خداوند به جا نیاورده اند! البته ملائكه مستغرق حق اند و از این رو هیچ گاه بر اعمال، طاعات و عبادات و تسبیح های خویش وقعی نمی نهند. حال اگر فرشتگان به آن حقایق دست یابند، بیشتر و شدیدتر از گذشته اعمال و عبادات خود را كوچك و حقیر می شمارند.

گفتار سوّم

فرشتگان حفظ كننده 1

(وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْكُمْ حَفَظةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسلُنَا وَ هُمْ لا یُفَرِّطونَ) (37).

فرشتگان «حفیظ» در امور دنیوی

ملائكه (38) در خصوص انسان ها، موظف و مأمور به انجام دادن اموری هستند؛ یكی از آنها حفظ انسان ها در جهات مختلف و شئون گوناگون است. گروهی از فرشتگان مأمورند تا انسان را از مهلكه ها، بلاها، حوادث، خطرات و تهدیدها برای حیات دنیوی حفظ كنند. البته نوع انسانها بدین امر توجه ندارند؛ مگر آنكه اهلیّت فهم این حقیقت را بیابند. این گروه از فرشتگان، «ملائكه حفظه» نامیده می شوند.

آنها در واقع از مظاهر اسم «حفیظ» خداوندی هستند؛ چنان كه ملائكه قبض كننده ی روح از جلوه های اسم «قابض» حق و فرشتگان تصویرگر موجودات از تجلّی های اسم «مصوّر» خداوند سبحان اند. او با هر اسمش، در همه ی جهان هستی حضور و به همه جا احاطه دارد «و باسمائك التی ملأت اركان كل شیء» (39) و در خصوص حفظ موجودات و از جمله انسان ها از بلایا و خطرات دنیوی، با اسم حفیظ خویش از طریق ملائكه ی حفظه حضور دارد.

آیات گوناگون بر حفیظ بودن خداوند دلالت دارد؛ از جمله:

1.(...وَ رَبُّكَ عَلى كلِّ شىْءٍ حَفِیظٌ) (40).

«و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است».

2. (...إنَّ رَبِّى عَلى كُلِّ شَىْءٍ حَفِیظٌ) (41).

«[از قول حضرت هود] در حقیقت، پروردگارم بر هر چیزی نگاهبان است».

3.(الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ اللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیهِمْ وَ مَا أَنتَ عَلَیهِم بِوَكِیلٍ) (42).

«و كسانی كه به جای او برای خود اولیا گرفتند، خدا برایشان نگهبان است و تو بر آنان گمارده و وكیل نیستی».

این آیه در واقع در مقام تهدید است و می فرماید: خداوند انسان رادر همه ی آنچه كه باید حفظ شود، حفظ می كند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط وظیفه ی ابلاغ دارد و خداوند بر آنان وكیل است و اگر او بخواهد، با اسم حفیظ خویش آنان را از شرك - كه یكی از مخاطرات بزرگ است - حفظ می كند.

پس ملائكه حفظه، فرشتگانی اند كه مظهر اسم «حفیظ» الهی بوده، دارای مراتب، آمر و مأمور، و جناح های بسیار می باشند. خداوند حفیظ، كسانی را كه باید حفظ كند، از طریق این ملائكه حفظ می كند و او امر و مشیت های او در آنچه كه باید حفظ شود، از طریق این ملائكه صورت می پذیرد.

اصل «حفظ» از خداوند متعال است و فرشتگان حفظ كننده، مجرا و اسباب و علل میانی این وظیفه ی مهم اند.

آیا شما در این حقیقت اندیشیده اید كه در عالم «حفظه» های ناپیدایی وجود دارد كه آدی را از خطرات گوناگون دنیوی حفظ می كند؟ آیا احساس كرده اید كه گاهی در معرض خطر جدی قرار گرفته اید و بدون آنكه متوجه شوید شخصی یا نیرویی شما را از آن خطر مصون نگه داشته است؟! با دقت و تامل در این امور، در می یابید كه فرشتگان الهی به امر خداوند، همواره آدمی را از تهدیدها، حوادث و بلایا حفظ می كنند. این مسأله در خصوص كودكان در اوان طفولیت و در مقطع سنی خاص، قابل درك است. طفل كوچكی كه تازه راه افتاده و شیطنت و جنب و جوش دارد و پدر و مادر او نیز به دلیل كارهای گوناگون نوعاً از وی غافل اند، با چه نیروی مرموزی از این همه خطرات حفظ می شود و آسیبی نمی بیند؟ این نیرو همان فرشتگان حفظ كننده اند.

آیا هیچ اندیشیده اید كه برخی از انسان ها، به دلیل وضعیت شغلی شان، در مكان هایی زندگی می كنند كه حیوانات موذی و خطرناكی چون مار و عقرب وجود دارند، ولی در عین حال آنان كمترین آسیبی از این ناحیه می بینند! چه نیرویی با وجود این خطرات، بلا گردانی می كند؟! اگر خداشناس باشیم، در می یابیم كه خداوند متعال از طریق «ملائكه حفظه» خود، آنها را از این مصایب حفظ می كند.

دلایل این انگاره عبارت است از:

1.(وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْكُمْ حَفَظَةً حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ ) (43).

«و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانی بر شما می ‏فرستد تا هنگامی كه یكی از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالی كه كوتاهی نمی‏ كنند».

این آیه به خوبی بیانگر این حقیقت است كه فرشتگان حفظ كننده، به دستور و مشیت الهی حافظ انسان از تهدیدات حیات دنیوی اند تا زمانی كه هنگام مرگ فرا رسد كه در آن وقت مأموریت آنان به پایان می رسد.

2.امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید:

«لیس احد من الناس الا و معه ملائكة حفظة یحفظونه من ان لتردی فی بئر، او یقع علیه حائط او یصیبه سوء فاذا حان اجله خلوا بینه و بین ما یصیبه» (44).

«احدی از مردم نیست، مگر اینكه با او ملائكه ای است كه او را حفظ می كنند؛ از اینكه پایش بلغزد [و] در چاه [بیفتد]، یا اینكه دیواری رویش بیاید و یا اینكه بدی به او برسد. پس هنگامی كه مرگ او فرا رسید، میان او و آنچه را به او [از بدی ها و خطرات و حوادث] می رسد، خالی می كنند».

بر این اساس تا زمان مرگ انسان، این ملائكه به وظیفه ی خویش عمل می كنند؛ امّا پس از آن او را به حال خو واگذار كرده و مأموریتشان خاتمه می یابد.

3.امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«...و ان الله برأفته و لطفه ایضا وكلهم بعباده یذبون عنهم مردة الشیاطین و هو امّ الارض و آفات كثیرة من حیث لا یرون باذن الله الی ان یجئی امر الله عزوجل» (45)

«و حقیقت آن است كه خداوند به واسطه ی رأفت و لطفش، [فرشتگانی را] موكل بندان خویش كرده است [تا بدین طریق] متمردین از شیاطین و حشرات موذی زمینی و آفات فراوانی را - از جایی كه انسان ها نمی بینند - به اذن خداوند بر می گردانند تا اینكه امر خداوند عزوجل بیاید [مبنی بر اینكه دیگر امر حفظ دنبال نشود]».

در این روایت به این نكته نیز اشاره شده كه فرشتگان حفظ كننده، آدمی را از خطرات متمردین شیاطین - كه كارشان طغیان گری است - حفظ می كنند. در گفتار نخست بیان شد كه ملائكه نوری و شیاطین همچون، جن ناری اند؛ و از این رو اگر نور حافظ انسان گشت، به دلیل غالبیّت و قاهریتش بر نار موجب می شود موجودات ناری - و ازجمله شیطان و انصارش - نتوانند به انسان نزدیك شوند. اگر ما مؤمن باشیم، حقیقت ما نیز از «نور» است، و به دلیل نزدیكی ما با حقیقت خویش (روح كه از نور (46) است) از خطرات شیاطین ایمن خواهیم بود، اگر اراده و عمل كنیم و از خدای نوری به سوی خدای نوری برگردیم، راه نفوذ شیاطین مسدود می شود. هر چه در این بازگشت جدی تر باشیم، راه یافتن، لطمه زدن، اغواگری و گمراه ساختن كمتر خواهد بود تا جایی كه به بارگاه مخلصان بار می یابیم و راه شیطان به كل بر انسان بسته می گردد.

اینكه بر اساس برخی از روایات، عده ای در محضر رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) حال خوش و پاكی داشتند و در وقت فراق حال دیگری و نیز سفارش شده كه با اولیا و صالحان همنشین شوید و...اینها بدان جهت است كه هر چه ما به كسانی نزدیك شویم كه حقیقت نوری شان بر اساس ایمان و عمل صالح بیشتر و بالاتر است شعاع نوری آنها ما را نیز می گیرد و در پرتو آن، از خطرات شیاطین ایمن خواهیم بود. در روایتی آمده است:

«عن سلام بن المستنیر قال: كنت عند ابی جعفر (علیه السلام) فدخل علیه حمران بن اعین و سأله عن أشیاء فلما هم حمران بالقیام قال لابی جعفر (علیه السلام) اخبرك - اطال الله بقائك لنا و امتعنا بك - انا ناتیك فما نخرج من عندك حتى ترق قلوبنا و تسلو انفسنا عن الدنیا و یهون علینا ما فی ایدی الناس من هذه الاموال: ثم نخرج من عندك فاذا صرنا مع الناس و التجار احببنا الدنیا قال: فقال ابو جعفر (علیه السلام) انما هی القلوب مرة تصعب و مرة تسهل.

ثم قال ابو جعفر (علیه السلام) اما ان اصحاب محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قالوا یا رسول اللَّه نخاف علینا النفاق. قال: فقال و لم تخافون ذلك؟ قالوا اذا كنا عندك فذكرتنا و رغبتنا، وجلنا و نسینا الدنیا و زهدنا حتى كانا نعاین الآخرة و الجنة و النار و نحن عندك فاذا اخرجنا من عندك و دخلنا هذه البیوت و شممنا الاولاد و رأینا العیال و الاهل یكاد ان نحول عن الحال التی كنا علیها عندك و حتى كانا لم نكن على شیء أفتخاف علینا ان یكون ذلك نفاقاً؟ فقال لهم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): كلا ان هذه خطوات الشیطان فیرغبكم فی الدنیا و اللَّه لو تدومون على الحالة التی وصفم انفسكم بها لصافحتكم الملائكة ...»؛ (47).

«سلام بن مستنیر گوید: من در خدمت حضرت باقر (علیه السلام) بودم كه حمران بن اعین (یكى از اصحاب آنحضرت) وارد شد، و از چیزهایى پرسید. پس همین كه خواست برخیزد، به امام باقر(علیه السلام) عرض كرد: من شما را آگاه كنم - خداوند عمر شما را دراز كند و ما را به وجود شما بهره مند سازد - كه ما خدمت شما می رسیم و از نزد شما بیرون نمی رویم تا اینكه دل هاى ما نرم شود، و جان هاى ما از [نداشتن] این دنیا تسلى یابد، و آن چه از این اموال و دارایى كه در دست مردم است، بر ما خوار و پست شود، سپس از نزد شما بیرون رویم و همین كه [دوباره] پیش مردم و تاجران رویم، دنیا را دوست بداریم؟ [این چگونه است؟] آن حضرت (علیه السلام) فرمود: همانا اینها دل هاست كه گاهى سخت و گاهى هموار و آسان شود.

سپس فرمود: هر آینه یاران حضرت محمد عرض كردند: ای رسول خدا! ما بر نفاق از خودمان ترسناكیم؟ فرمود: چرا از آن مى ترسید؟ عرض كردند: هنگامی كه نزد شما هستیم و شما ما را تذكّر می دهید و به آخرت تشویق می كنید، از خدا مى ترسیم و دنیا را یكسره فراموش می كنیم و در آن بى رغبت می شویم تا آنجا كه گویا آخرت را به چشم خود ببینیم و بهشت و دوزخ را [می نگریم] و چون از خدمت شما می رویم و داخل این خانه ها می گردیم، و بوى فرزندان را استشمام می کنیم و زنان و خاندان را می نگریم، از آن حالى كه نزد شما داشتیم برمی گردیم؛ به حدى كه گویا ما هیچ نداشته ایم [و شما را ندیده و خدمت شما نبوده ایم و آن حال قبلى را نداشته ایم!] آیا شما از این كه این تغییر حالت نفاق باشد، بر ما می ترسید؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: هرگز [این نفاق نیست]، اینها وسوسه هاى شیطان است كه شما را به دنبال تشویق می كند، به خدا سوگند! اگر شما به همان [حالى كه بآن خودتان] را توصیف كردید، مى ماندید هر آینه فرشتگان دست در دست شما مى گذاشتند...».

حدیث یاد شده بیانگر این حقیقت است كه در هنگام حضور در پیشگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، به دلیل انعكاس حقیقت نوری آن وجود مقدس بر وجود آدمی، راه نفوذ شیطان مسدود گشته او در نور است و در وقت عدم حضور، به دلیل گناهان باطنی و كمی یا ضعیف بودن نور،‌ نار شیطانی بر انسان مسلط می گردد و حقایق را فراموش كرده یا از آن غافل می شود. امّا اگر وجود خود را به حقیقت اصلی اش (نور)، نزدیك كند، ملائكه حفظه علاوه بر آن كه وجود ظاهری وی را از خطرات نگه می دارد؛ وجود باطنی انسان را نیز از تهدیدات شیطان ها حفظ می كند. با بیان این حقیقت روشن می شود كه چرا ائمه (علیهم السلام) برای ملائكه و فرشتگان دعا می كردند، و چرا امام سجاد (علیه السلام) در دعای سوم صحیفه سجادیه، صلوات خاصی برای فرشتگان می فرستد. حقیقت آن است كه خدمتی كه ملائكه به دستور خداوند متعال، برای انسان ها می كنند، بسیار والا و ارزشمند است؛ ولی افسوس كه ازآن غافلیم!