در محضر علامه طباطبايى

محمد حسين رخشاد

- ۱۵ -


چگونگى علم حضرت حق به موجودات
سؤال 665: آيا اعيان در مرتبه ى علم حق ، وجوداتشان اجمالى ، و ماهياتشان تفصيلى است ؟
جواب : از راه بسيط الحقيقه ، كمالات موجودات در واجب به نحو اعلى و اتم و بدون تميز و بى آن كه موجب كثرت گردد، موجود است ؛ بنابراين واجب در مقام ذات هم علم اجمالى به كمالات موجودات دارد و هم علم تفصيلى ؛ زيرا مقام تفصيلى غير اين نيست كه شى ء تماما نزد عالم حاضر باشد.
اين در وجود، اما در ماهيت از اين راه مى توان اثبات كرد كه علم به علت مستلزم علم به معلول است ، و علم به علت ماهيت مستلزم علم به نفس ماهيت است ، زيرا ماهيات معلول عقولند، و علل عاليه آن چه دارند و نيز خودشان معلول و معلوم واجب تعالى هستند.(( و هذا علم فى مرتبه الفعل ، لا فى مرتبه الذات .)) ؛ (و اين علم در مرتبه فعل است ، نه در مرتبه ى ذات .)
سؤال 666: آيا مى توان گفت : علم به علت مستلزم علم به معلول است ، بنابراين علم واجب به عقولى و علل عاليه كه خود علل ماهياتند، مستلزم علم به ماهيت است ؟
جواب : علم به ماهيت با علم حصولى تناسب دارد.صورتى كه (( لا يترتب عليها الاثر )) ، (كه اثرى بر آن مترتب نمى گردد.) كه در مورد واجب فرض نمى شود، مگر اين كه آن را به علم حضورى برگردانيم .مشائين مى گويند: خداوند علم عنايى به اشياء دارد، و صورت علمى به شى ء علت صورت عينى شى ء است .
قضيه ى موجبه ى سالبه المحمول
سؤال 667: آيا حضرتعالى قضيه ى موجبه سالبه المحمول را قبول داريد؟
جواب : موجبه سالبه المحلمول را ما نفهميديم ، چگونه مى شود با اين كه در مرحله محمول نسبتى باشد كه حكم است ، دوباره محمول با موضوع حكم ايجابى يا سلبى داشته باشد.و اساسا درست نيست كه يك قضيه داراى دو سلب ، يا يك سلب و يك ايجاب باشد.
فصل : 15 - گوناگون
علم الحديث
سؤال 668: علم الحديث چيست ؟
جواب : همان فقه الحديث است ، از حيث دلالت متن و سند.
سؤال 669: آيا مى شود بدون استاد آن را به دست آورد؟
جواب : عجالتا بى استادش مشغول شويد.
سؤال 670: چگونه ؟
جواب : اگر مطالعه كنيد و اشباه و نظاير روايات را ببينيد، خواهيد ديد كه معلومات تازه اى به دست مى آيد.
لزم اظهار علم هنگام آشكار شدن بدعت ها
سؤال 671: درباره اين روايت كه مى فرمايد: (( اذا ظهرت البدع )) ؛ (هر گاه بدعت ها آشكار شد) و از عالم سؤال شد و او راهنمايى نكرد، (( فعليه لعنه الله )) ؟ (852) (لعنت خدا بر او باد!) چه مى فرماييد؟
جواب : سؤال كردن از عالم لازم نيست ، بلكه اگر بدعت ظاهر شود و او علمش را اظهار نكرد، مشمول لعنت خداوند سبحان خواهد بود.(853)
معناى من حفظ على امتى ...
سؤال 672: معناى اين روايت چيست كه مى فرمايد:
من حفظ على امتى اربعين حديثا، بعثه الله يوم القيامه فقيها.(854)
هر كس چهل حديث را به سود امت من حفظ كند، خداوند او را در روز قيامت ، فقيه محشور مى كند.
جواب : معناى ظاهرى و تحت اللفظى آن مراد است .
سؤال 673: اگر حفظ كننده عالم يا عامل نباشد و فقط مانند ضبط صوت حفظ كند، چه فضيلتى دارد؟!
جواب : فضيلت حفظ كردن همان است كه در ذيل روايت ذكر شده است .
سؤال 674: اگر حفظ كننده بى دين باشد، چه صورت دارد؟
جواب : اين عمل و فضيلت ، مربوط به مسلمانان است .
سؤال 675: آيا ثواب ها و فضيلت هايى كه در اين گونه احاديث ذكر شده ، مشروط به داشتن تقوى است ؟
جواب : خير، انجام دادن اين گونه اعمال (براى نمونه حفظ كردن چهل حديث براى امت و به نفع آنان ) خود يك نوع تقوى و از مراتب آن است .
عدم حجيت خبر واحد در غير احكام شرعى
سؤال 676: آيا خبر واحد و رواياتى كه در حد تواتر نيست ، در اعتقاديات حجت است ؟
جواب : حجيت خبر واحد مخصوص به احكام و براى اثبات حكم شرعى است ، و در غير احكام مانند امور اعتقادى حجيت ندارد هر چند صحيح السند باشد، بلكه بايد يا محفوف به قرائن قطعيه و يا متواتر باشد.
درباره ى مجسمه (855)
سؤال 677: آيا مجسمه كافرند؟
جواب : كسى كه شهادتين را به زبان جارى كند و منكر چيزى كه به عقيده ى خودش ضرورى دين است ، نباشد مسلمان است و كافر نيست .
سؤال 678: آيا از فرقه هاى اهل تسنن كنونى نيز مجسمه هستند؟
جواب : حنابله غالبا مجسمه هستند، و ابن تيميه موسس وهابيت از مجسمه است .روزى وى بر بالاى منبر نشسته بود، از او پرسيدند كه در روايات آمده است : (( خداوند متعال شب هاى جمعه به آسمان دنيا نازل مى شود.)) اين مطلب نزد شما چگونه است ؟
او در مقام جواب ، از پله هاى منبر يكى پس از ديگرى پايين آمد و گفت (( هكذا )) ؛ (به اين صورت ) خداوند به آسمان دنيا نازل مى گردد.
تاريخ بناى كعبه ى معظمه
سؤال 679: در جلسات قبل فرموديد: اصل بناى كعبه ى معظمه به دست حضرت ابراهيم - عليه السلام - بود؟
جواب : بله ، به كمك حضرت اسماعيل - عليه السلام -.خداوند متعال مى فرمايد:
و اذا يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسمعيل (856)
و هنگامى كه حضرت ابراهيم و اسماعيل - عليهما السلام - پايه هاى خانه ى كعبه را بالا مى بردند.
سؤال 680: از بعضى از روايات استفاده مى شود كه محل كعبه ى معظمه زيارت گاه بود، چنان كه در روايتى آمده است :
(( بيت يزار قبل آدم - عليه السلام - بالفى عام (857) ))
خانه اى كه پيش از دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم - عليه السلام - زيارت مى شده است .
چه كسانى آن را زيارت مى كردند؟
جواب : شايد طايفه ى جن بوده اند كه پيش از حضرت آدم - عليه السلام - خلق شده بودند و آن جا را زيارت مى كردند؛ ولى قطعا بناى فعلى نبوده ؛ زيرا خانه ى كعبه كنونى به دست حضرت ابراهيم و فرزندش حضرت اسماعيل - عليهما السلام - بنا شده و پيش از آن به اين صورت نبوده است ، چنان كه در بعضى از روايات آمده است كه پيش از آن به صورت فسطاط (خيمه ) بوده است .(858)
خط طول و عرض جغرافيايى
سؤال 681: مقصود از خط طول و عرض جغرافيايى چيست ؟
جواب : طول جغرافيايى در گذشته عبارت بود از فاصله ى هر شهر تا جزاير خالدات (كه اكنون زير آب رفته است ) و اكنون فاصله ى هر شهر با گرينويچ انگلستان را طول جغرافيايى آن شهر مى دانند، و عرض جغرافيايى هر شهر عبارت است از فاصله ى هر شهر از خط استوا به طرف جنوب يا شمال .
طريقه رسم دائره ى هنديه
سؤال 682: طريقه ى رسم دايره ى هنديه كه با آن قبله هر شهر معين مى شود چگونه است ؟
جواب : زمين را سطح قرار داده و دايره اى رسم مى كنيم ، و در وسط و مركز دايره ميله اى به طور عمودى قرار مى دهيم .وقتى كه آفتاب از طرف مشرق طلوع مى كند، سايه ى ميله از طرف مغرب پيدا شده و از دايره بيرون است .(شكل اول )

و هر گاه سايه به اندازه شعاع دايره شد و خواست داخل دايره شود، در نقطه ى تلاقى سر سايه ميله بر روى محيط دايره ، علامتى مى گذارند مانند نقطه ى (( الف )) در شكل دوم :

بعد كم كم هر چه آفتاب بالا مى آيد، سايه داخل دايره مى شود.وقتى كه سايه خواست بعد از ظهر (زوال ) به طرف مشرق رفته و از دايره بيرون شود، نقطه ى تلاقى سايه را با محيط دايره در اين طرف (مشرق ) نيز علامت مى گذارند.مانند نقطه ى (( ب )) در شكل سوم .

بعد بين دو نقطه ى تلاقى روى دايره را به هم متصل نموده و وترى در دايره مى كشند.مانند خط (( الف - ب )) در شكل چهارم .

بعد خط عمودى از مركز دايره كشيده ، و به آن وتر وصل مى كنند مانند خط (( ج - د )) در شكل پنجم ، اين خط، نصف النهار آن مركز است .

سؤال 683: آيا اختلاف سمت مشرق و مغرب در بلاد، موجب اختلاف در سايه ى ميله شاخص ، و در نتيجه اختلاف در خط طول را به وجود نمى آورد؟
جواب : خير، موجب هيچ اختلافى نمى شود، و تمام خطها و وترها موازى هم مى گردند، و يك خط عمودى از مركز دايره روى هر كدام قرار مى گيرد.و همان خط عمودى كه روى تمام خطهاى متوازى قرار مى گيرد، خط طول همان شهر مى باشد.
اما قطب نما اشتباه نشان مى دهد؛ زيرا:
اولا: قطب مغناطيسى كه در (( كانادا )) واقع است با قطب جغرافيايى شمالى فرق دارد؛ و هزار مايل يعنى تقريبا 250 فرسخ با آن فاصله دارد؛ زيرا هر چهار مايل يك فرسخ است .
ثانيا: به حسب علم روز، جاى مغناطيسى به مرور زمان تغيير مى كند و جهت ثانيه در تفسير (( الميزان )) ذكر شده است .(859)
و امروزه با ساعت و راديو اعلام مى شود.مانند اين كه در تهران ساعت 2 و در لندن مثلا ساعت 5/4 است ، و 5/2 ساعت از سير خورشيد گذشته است و با توجه به اين كه خورشيد در هر دقيقه 4 فرسخ سير مى كند، بعد و خط طولى شهرها معلوم مى شود كه در قديم با مثل خسوف و كسوف هم تعيين آن ممكن بود، به اين صورت كه مثلا در لندن و تهران ساعت شروع كسوف شمس ظبط مى شد، بعد حساب مى شد كه ساعت شروع كسوف در آن دو چند ساعت فرق داشته ، و بدين ترتيب با سرعت سير شمس ، مسافت و فاصله ى شهرها معلوم مى گرديدند.
توسعه ى مسجدالنبى - صلى الله عليه و آله و سلم -
سؤال 684: آيا مسجدالنبى - صلى الله عليه و آله و سلم - نسبت به وضعيت قبلى آن توسعه يافته است ؟
جواب : بسيار زياد.بخشى از آن كه ستون هايش از سنگ مرمر است اصلى است ، و قسمتى از آن كه ستون هايش قرمز است اصلى نيست .و محراب و منبر نيز جزو مسجد اصلى است .تقريبا مى توان گفت : مسجد اصلى هزار متر مربع بود و فعلا تقريبا هشت هزار متر مربع است (860) ؟
كتاب عبدالله بن سبا و خمسون
سؤال 685: كتاب (( عبدالله بن سبا و خمسون و ماه صحابى مختلق )) و نيز كتاب (( الرواه المختلقون )) تاءليف آقاى سيد مرتضى عسكرى به نظر حضرت عالى چه طور است ؟
جواب : كتاب هاى پر قيمت و در فن خود بى سابقه اند.براى نمونه ايشان يكى از راويان را كه عامه در رجال خود از او به (( زنديق كذاب )) ؛ (كافر و دروغگو) تعبير مى كنند، ذكر نموده بعد روايتى از كتاب هاى عامه را كه همين شخص در سند آن روايات واقع شده نقل مى كند، بلكه عده اى را ذكر مى كند كه اين شخص در نقل از آن ها منحصر به فرد است و تنها وى از آنان روايت كرده است .
تعداد روايات اهل تسنن از رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم -
سؤال 686: تعدا روايات اهل تسنن از رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - چه قدر است ؟
جواب : عامه تقريبا 250 روايت در تفسير، و 500 روايت در فقه از رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل كرده اند.البته 100 روايت از اين 500 حديث فقهى يا از جهت متن و دلالت غير قابل قبول است ، و يا از حيث سند ضعيف است و تنها 400 روايت مورد قبول دارند.
و سند بقيه روايات عامه به صحابه يا تابعين بر مى گردد، و بعد از آن ها معلوم نيست از چه كسى نقل مى كنند.
اجماع بر خلاف شيخين حجت نيست ؟
سؤال 687: آيا اجماع بر خلافت كه عامه (اهل تسنن ) ادعا مى كنند، حجت است ؟
جواب : استدلالى است به مذاق آنان ، و گرنه جايى كه خداوند متعال و رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - خليفه نصب كرده اند، اجماع چه ارزشى دارد؟!
اسلام حق را مى خواهد و اتفاق بر خلاف حق فايده ندارد، قرآن نيز به حق نازل شده است ، و حكومت اسلام ، دموكراسى نيست كه با راءى اكثريت ، احكام آن امضاء و ثابت شود، هيچ يك از احكام الهى چنين نيست .
چگونگى اسلام شيخين
سؤال 688: آيا شيخين ، اسلام داشتند؟
جواب : اسلام ظاهرى بله ، ولى در دو روايت مى فرمايد: (( اگر كسى خيال كند كه (( اءن لهما قدما فى الاسلام لن ينال شفاعتنا.))
سؤال 689: آيا اسلام ظاهرى آن دو نفعى براى آن ها داشت ؟
جواب : نفعى كه خدا و رسولى باشد خير، ولى از وجود آن ها بعضى استفاده ها مى شد مانند اين كه در جنگ بدر (ظاهرا) عده اى از جمله ابوبكر، براى محافظت حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - آن حضرت را در خيمه اى قرار دادند.يا اين كه در جنگ تبوك ، عثمان از پول خود عده اى را براى جنگ مجهز نمود؛ اما منفعتى كه خدا و رسول بپسندد، نداشتند؛ لذا نديده و نشنيده ايم كه در 84 جنگى كه پيش آمد، براى يك بار، شمشير به كسى زده يا كسى را كشته ، يا مجروح كرده باشند.
مقام حضرت ابوطالب - عليه السلام -
سؤال 690: گويا مقام حضرت ابوطالب - عليه السلام - بسيار بلند است ، در كنزالفوائد آمده است (( آن حضرت شفاعت مى كند و نور او عرصه ى قيامت را فرا مى گيرد، و غير از نور محمد و آل محمد - عليهم السلام - نور ابوطالب معلوم مى شود، و اين كه نور او از نور اهل بيت - عليهم السلام - و دو هزار سال پيش از خلقت حضرت آدم - عليه السلام - خلق شده است .(861) )) آيا اين مطلب درباره ايشان درست است ؟
جواب : روى هم رفته در روايات از ايشان ذكر خير شده است ، و اين گونه روايات داريم .
سؤال 691: آيا اين روايات صحيح هستند؟
جواب : چه عرض كنم ؟
مرحله ى ايمان مقداد بالاتر است يا سلمان ؟
سؤال 692: در روايت آمد است : (( در وقت بردن اميرالمومنين - عليه السلام - به مسجد براى گرفتن بيعت ، در دل سلمان - رضوان الله تعالى عليه - چيزى خطور كرد، ولى در قلب مقداد - رضوان الله تعالى عليه - حتى اين مقدار هم خطور نكرد.(862) )) با توجه به ارتقاى مرتبه ى ايمان سلمان از مقداد، اين مطلب را چگونه مى توان توجيه نمود؟ و گرنه بايد مرحله ى ايمان مقداد بالاتر از سلمان باشد؟
جواب : در روايت وارد شده است .
سؤال 693: وجهش چيست ؟
جواب : وجهش خطور قلبى بوده ، و اين خطور نفسانى شايد از ناحيه محبت و علاقه ى سلمان به اهل بيت - عليهم السلام - بود، زيرا او هم از اهل بيت خوانده شده است .والله اعلم .
ضمانت اجرايى احكام اسلام
سؤال 694: مى گويند: (( احكام اسلام جالب است ، ولى ضمانت اجرايى ندارد. زيرا مسير حكومت عوض شده است .)) آيا اين سخن درست است ؟
جواب : آرى با تغيير دادن مسير حكومت اسلامى ، ضمانت اجرايى احكام را از بين بردند.
خداوند متعال مى فرمايد:
و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افاين مات او قتل انقلبتم على اعقبكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله الشكرين (863)
و حضرت محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - جز فرستاده اى كه پيش از او هم پيامبرانى آمده و گذشتند، نمى باشد، آيا اگر او از دنيا برود يا كشته شود، از عقيده ى خود برمى گرديد؟! و هر كس از عقيده ى خود باز گردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند.و خداوند به زودى سپاسگذاران را پاداش مى دهد.
از اين آيه ى شريفه استفاده مى شود كه مسلمانان بعد از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نبايد بگذارند حكومت اسلامى از بين برود.
سؤال 695: آيا حكومت اسلامى ، ضمانت اجرايى احكام و قوانين اسلام است ؟
جواب : بله ، تنظيم اسلام با احكامى كه دارد ضمانت اجرايى آن ، حكومت اسلامى است .و از آيه شريفه استفاده مى شود كه مسلمانان بعد از حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - نبايد بگذارند دين و احكام اسلام از بين برود.
آيه در جنگ احد نازل شد كه بيشتر سپاهيان اسلام فرار كردند، (864) ولى شيطان به حضرت امير المومنين - عليه السلام - راه نداشت ، لذا آن حضرت نهراسيد و هزيمت ننمود و دست از جنگ نكشيد و نيز عده اى معدودى با حضرت باقى ماندند، و ذيل آيه ى گذشته كه مى فرمايد: (و سيجزى الله الشكرين ) اشاره به ايشان است .(865)
و آنگهى مكتب هاى ديگر نيز ضمانت اجرايى ندارد؛ زيرا آنها نيز ظهور پيدا كرده و بعد از بين رفته اند.
آيا حكومت اسلامى ، انتخابى است ؟
سؤال 696: آيا حكومت اسلامى ، انتخابى است ؟
جواب : راجع به ائمه اطهار - عليه السلام - انتصابى است ، توسط خداوند متعال .
سؤال 697: پس چرا اميرالمومنين - عليه السلام - در نهج البلاغه مى فرمايد: (( توسط شورى منتصب شدم (866) ))
جواب : به صورت ظاهر چنين فرموده اند، وگرنه آن حضرت از سوى خدا توسط رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - در روز غدير خم منصوب شد، و از (اولى الامر (867) ) است ، و (( اولوالامر )) مى توانند امر ونهى كنند وبراى تمام افراد بشر مفترض الطاعه هستند.خواه مردم آنان را به امامت و ولايت امر بشناسند يا نشناسند، هر چند مانند امام جواد - عليه السلام - كودك باشند.
نحوه ى حكومت اسلامى در زمان غيبت
سؤال 698: حكومت اسلامى ، بعد از ائمه - عليهم السلام - براى ديگران چگونه است ؟
جواب : مصلحتى است .
نظام برده دارى در اسلام
سؤال 699: آيا نظام برده دارى مورد پذيرش است ؟
جواب : از اول خلقت تا كنون ، تا جنگى برپا بوده ، اسير جنگى گرفتن وجود داشته ، و بناى عقلا بر اين بوده و هست و خواهد بود كه دشمنى را كه مى خواهد انسان را از بن بركند اسير نمايند،تا از لحاظ اراده و عمل محدود شده و آزاد نباشد.و اين همان برده گيرى به معناى اسير گرفتن است كه مورد پذيرش اسلام نيز مى باشد و آن را بر نداشته ، و برداشتن آن امكان ندارد.
به غير از اين دو مورد (اسير جنگى )، دوگونه برده دارى ديگر رواج داشته است :
1- در آفريقا، مرد خانه فرزندان و زن خود را مى فروخت .
2- پادشاهان هر كسى را مى خواستند به بردگى مى گرفتند.
اسلام اين دو قسم برده گرفتن را الغاء فرمود و از بين برد؛ ولى چنان كه اشاره شد برده گرفتن به معناى اسير جنگى را الغاء نكرده و نمى شود آن را الغاء نمود، و هم اينك در اروپا بردگى وجود دارد، هر چند به ظاهر با آن مبارزه مى كند، ولى به صورت ديگر موجود است .و آخر وصيت پيامبر اكرم سفارش اكيد به مراعات حال زنان و بردگان بود كه فرمود:
(( اياكم و الضعيفين (868) ))
بر شما باد به مراعات دو گروه ضعيف .
افزون بر اين ، اسلام به برده داران دستور مى دهد كه با بردگان بخورند، با بردگان بنشينند، و به هر حال آنان را جزء اعضاى خانواده قرار دهند و از مزاياى زندگى مرحوم نكنند.
اميرالمومنين - عليه السلام - وقتى دو پيراهن مى خريد، پيراهن خوب را به غلام خود قنبر مى داد و بد را براى خود نگه مى داشت (869) آيا قنبر در تحت اين تربيت ، برده بودن خود را ننگ مى بيند و مى خواهد كه آزاد شود؟! (870)
انسان مدنى بالطبع نيست
سؤال 700: در تفسير الميزان فرموده ايد: (( انسان مدنى بالطبع نيست ، بلكه مضطر به مدنيت و زندگى اجتماعى است .(871) )) آيا مى توان از آيه ى شريفه زير استفاده نمود كه انسان طالب راحتى مطلق است ، و آن (( تنها در آخرت تحقق مى يابد، و انسان همواره در پى آن است .خداوند متعال مى فرمايد:
يايها الانسن انك كادح الى ربك كدحا فملقيه (872)
اى انسان ، حقا كه تو به سوى پروردگارت به سختى در تلاشى ، و او را ملاقات خواهى كرد.
جواب : آيه ى شريفه ى فوق معناى ديگرى دارد، اما دليل اين كه انسان مدنى بالطبع نيست ، آن است كه به مقتضاى گفتار خداوند سبحان كه مى فرمايد: (ان الانسن لظلوم كفار (873) )؛ (قطعا انسان بسيار ستم پيشه و ناسپاس است ) انسان همواره مى خواهد براى رسيدن به مقاصد خود هر چيز اعم از حيوان و نبات و جماد و حتى انسان هاى ديگر را كه سر راه او قرار دارند، مسخر گرداند.و از ان ها بهره ورى نمايد.و تك تك افراد بشر اين حالت را دارند، ولى از آن جا كه اين نحوه تسخير براى هر فرد ممكن نيست ، به ناچار زندگى دسته جمعى را بر اساس رعايت قوانين مدنى اجتماعى و مراعات حقوق يكديگر و احترام متقابل ، مى پذيرد.
دليل بر اين كه به زير بار قانون رفتن انسان ، به ناچار است نه با ميل و رغبت باطنى و قلبى ، آن است كه هر گاه انسان ، قدرت و سلطه و رياستى پيدا مى كند، يا وقتى كه كسى از حالش با خبر نيست ، زير بار قانون نمى رود و از شانه خالى كرده و تخلف مى نمايد.
و دليل احتياج افراد به همديگر آيه ى شريفه اى است كه مى فرمايد:
نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوه الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجت ليتخذ بعضهم بعضا سخريا (874)
ما معاش آنان را در زندگى ميانشان تقسيم كرده ايم ، و برخى از آنان را از نظر درجات ، بالاتر از بعضى ديگر قرار داده ايم ، تا بعضى از آن ها بعضى ديگر را در خدمت گيرند و در روايتى از امام هادى - عليه السلام - وارد شده : زندگانى اجتماعى مردم وقتى اداره مى شود كه آن ها از حيث مراتب مختلف باشند، (( فاذا استووا هلكوا (875) )) ؛ (و اگر يكسان بودند، هلاك مى شدند)
حكمت و مصلحت حجاب
سؤال 701: آيا از (( آيه حجاب )) مى توان وجوب حجاب را استفاده نمود، آن جا كه مى فرمايد:
و اذا ساءلتموهن متعا فسئلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن (876)
و هر گاه از زنان پيامبر چيزى خواستيد، از پشت پرده از آنان بخواهيد؛ اين براى دل هاى شما و آنان پاكيزه تر است .
جواب : از اين تعبير وجوب استفاده نمى شود، بلكه بيان حكمت و مصلحت حجاب است نظير آيه ى شريفه (و ان تصوموا خير لكم (877) )؛ (و روزه گرفتن براى شما بهتر است ) در ذيل آيه ى (( كتب عليكم الصيام )) ، (روزه بر شما مقرر شده است ).
سؤال 702: آيا از آيه شريفه ذيل وجوب حجاب استفاده مى شود؟ خداوند متعال مى فرمايد:
يايها النبى قل لازوجك و بناتك و نساء المومنين يدنين عليهن من جلبيهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤ ذين (878)
اى پيامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مومنان بگو: پوشش هاى خود را بر خود فروتر گيرند، اين براى آن كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، (به احتياط) نزديك تر است .
جواب : (( جلابيت )) جمع (( جلبات )) به معناى پارچه اى است نظير چادر كه تمام بدن زن را بپوشاند، و (يدنين عليهن من جلبيبهن ) يعنى خود را با چادرهايشان بپوشانند، تا مواضع زنيت آن ها از قبيل سينه هايشان آشكار و پيدا نباشد، مبادا فاسقان چشم چران از آن ها سوء استفاده نموده و به آن ها تعرض نمايند (879) .
سؤال 703: پس وجوب حجاب ، از چه آيه اى از آيات قرآن كريم استفاده مى شود؟
جواب : در مورد حجاب آياتى ذكر شده است :
الف - خداوند متعال مى فرمايد:
(و لا يبدين زينتهن (880) )
و زنان مواضع زينت خود را آشكار نكنند.
منظور از (زينتهن ) مواضع زينت است .يعنى مواضع زينت خود را بپوشانند، و آن ها را ظاهر و آشكار ننمايند.
ب - هم چنين مى فرمايد:
قل للمومنين يغضوا من ابصرهم و يحفظوا فروجهم (881)
به مردان با ايمان بگو: ديده فرو نهند، و پاكدامنى ورزند.
يعنى چشم هاى خود را از آن چه كه نظر كردن به آن حرام است (چه مرد اجنبى و چه زن اجنبيه ) بپوشانند و نگاه نكنند.و عورت هاى خود را بپوشانند و آن را از نظر ديگران حفظ كنند.
ج - نيز مى فرمايد:
و قل للمومنت يغضضن من ابصرهن و يحفظن فروجهن ...(882)
و به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را (از هر نامحرمى ) فرو ببندند و عورت هاى خود را از نظر ديگران نگهدارند...در روايتى از امام صادق - عليه السلام - آمده است :
كل شى فى القرآن من حفظ الفرج ، فهو من الزنا، الا هذه الايه فانها من النظر.(883)
از تمام آياتى كه در قرآن پيرامون حفظ فرج ذكر شده است ، زنا اراده شده است ؛ مگر اين آيه كه در رابطه با نظر و نگاه كردن است .
يعنى : (( هر جا در قرآن حفظ فرج ذكر شده ، منظور حفظ آن از زنا است ، مگر اين آيه كه منظور حفظ آن از نظر است .
پوشش ، ملاك حجاب اسلامى
سؤال 704: نظر حضرت عالى درباره ى حجاب اسلامى چيست ؟
جواب : ظاهرا در اسلام ستر منظور است .
سؤال 705: آيا ستر (پوشش ) موضوعيت دارد و يا مقدمه اى است براى جلوگيرى از تحريك شهوت و چشم چرانى و نگاه نامحرمان به مواضع زينت و زيبايى آنان ؟
جواب : بله ، ستر موضوعيت دارد و لازم است بانوان مسلمان با حجاب و ستر بيرون آيند و تنها به منظور حفظ زينت آنان از چشم چرانى و نگاه نامحرم و تحريك شهوت آنها نيست .
حكم لباس هاى كيپ بدن
سؤال 706: آيا با پوشيدن لباس هاى كيپ بدن به نام (( اسموكيت )) بدون اين كه نازك و بدن نما باشد، حجاب اسلامى رعايت مى شود؟
جواب : به لباس هايى كه بدن را بهتر نشان دهد و مزيد بر جمال باشد، ستر و پوشش نمى گويند و حجاب اسلامى نخواهد بود، بنابراين ، لباس هايى كه حجم و اندام بدن زن در آن نمايان باشد، از نظر شرع ساتر محسوب نمى گردد.
سؤال 707: اگر زنان مواضع زينت خود را با اين گونه لباس هاى كيپ بدن بپوشاند بر آن (لا يبدين زينتهن ) صدق مى كند؟
جواب : جمال زن خودش زيباست ، و تجمل او نيز لازمه ى خودش است ، و (و لا يبدين ) يعنى زنان بايد مواضع زينت (زيبايى اندام ) خود را بپوشانند و جمال خود را نشان ندهند؛ بنابراين ، پوشيدن اين گونه لباس هاى كيپ كه اسكلت و بر آمدگى هاى بدن را از پس و پيش نشان داده ، و بيشتر موجب تحريك شهوت مى شود، ستر و حجاب اسلامى نيست .
پوشيدن چادر
سؤال 708: آيا پوشيدن چادر براى حجاب اسلامى موضعيت دارد؟
جواب : مقصود از حجاب آن است كه زن ، جمال خلقت خود را نشان ندهد و به هر نحو كه باشد آن را بپوشاند، و خصوص چادر موضوعيت ندارد، بلكه ستر و ساتر معتبر است .
سؤال 709: آيا از اين كه فرموديد: (( چادر موضوعيت ندارد )) مى توان استفاده كرد كه ستر طريقيت دارد و راهى است براى حفظ تحريك شهوت در مرد.لذا بر زنان پير كه موجب تحريك شهوت نمى شوند، حجاب نبايد واجب باشد؟
جواب : براى آنان حجاب واحب نيست ؛ البته تحريك شهوت حكمت است نه علت است نه علت حكم .
عدم اثبات حقانيت با كارهاى خارق العاده
سؤال 710: عده اى از دراويش سنى خود را اهل حق دانسته و كارهاى خارق العاده اى از قبيل خوردن آتش يا شيشه چراغ بجا مى آورند و آن را دليل بر حقانيت مذهب خود مى دانند، آيا اين كارها نشانه ى بر حق بودن آنها است ؟
جواب : خوردن آتش ، يا شيشه چراغ ، و يا شمشير به شكم داخل نمودن و از پشت بيرون آوردن آن ، هيچ كدام دليل بر حقانيت نيست .نقل مى كنند در فرانسه شخصى تيغ ريش تراشى مى خورد، در آزمايشگاه او را با دستگاه معاينه كردند و تيغهايى را كه خورده بود، در جهاز هاضميه ى او ديدند، اين ها دليل بر حقانيت نيست .
در خيابان خاكى واقع در گنبد سبز مشهد مقدس يكى از دراويش نزد من آمد، سخنانى داشت . از جمله گفت : سى سال است آب به بدنم نخورده است .گفتم : مگر وضو نمى گيرى ؟ گفت ؟ ما از اين ها گذشته ايم .
آيا اين ها تقوا است ؟ هر معصيت كه فناى فى الله نيست و نمى تواند باشد.امور خارق العاده هم از راه سحر و علوم غريبه ، و از راه رياضت نفس حاصل مى شود، و هم از راه عبادت .و انبياء - عليهم السلام - نيز مى توانستند اين امور را ظهور دهند؛ ولى در موارد احقاق حق ، باطل قدرت ايستادگى در مقابل حق را ندارد.شخصى سنى آتش روشن مى كرد و در آن مى رفت و اين را دليل بر حقانيت مذهب خود مى دانست ، يكى از داش مشتى هاى شيعه كه مذهب خود را بر حق مى دانست براى اثبات حقانيت خود دنبال او در آتش مى رود و سالم بيرون مى آيد، و شخص سنى مى سوزد.
سحر چيست ؟
سؤال 711: معناى سحر چيست ؟
جواب : خداوند متعال مى فرمايد:
سحروا عين الناس و استرهبوهم و جاء و بسحر عظيم (884)
چشمان مردم را افسون كردند و آنان را ترساندند و واقعا سحر عظيمى نمودند.
از اين آيه شريفه بر مى آيد كه سحر يك نوع چشم بندى است .همچنين در قضيه ى هاروت و ماروت مى فرمايد:
فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه (885)
و از آن دو (هاروت و ماروت ) چيزهايى را فرا مى گرفتند كه بين مرد و زن جدايى اندازند.
از اين آيه ى شريفه نيز استفاده مى شود كه سحر در واقع يك تصرف روحى است .
سؤال 712: آيا شعبده نيز از سحر است ؟
جواب : خير، سحر نيست .
سؤال 713: آيا تسخير جن از سحر است ؟
جواب : خير سحر نيست .
سؤال 714: آيا تنويم و خواب مغناطيسى از سحر است ؟
جواب : خير: سحر نيست ، يك نوع تصرف ديگر در روح است .
سؤال 715: آيا كارهايى كه مرتاض ها و صوفيه ى سنندج انجام مى دهند و آن را دليل بر حقانيت خود مى دانند (از قبيل خوردن شيشه و فرو بردن شمشير به شكم و بيرون آوردن آن از پشت ) سحر است ؟
جواب : خير، سحر نيست .
فلسفه ى تاءثير سحر
سؤال 716: بنده از يكى از آن ها پرسيدم كه چگونه اين كارها را انجام مى دهيد؟ وى پاسخ گفت : (( شيخ ما در سنندج ، اثر آن را مى گيرد.)) آيا اين سخن درست است ؟
جواب : يا اين كه حال و نفس خودش و در اثر گفتن (( لا اله الا الله )) كه مى گويند، تاءثير آن را خنثى مى كند.شخصى كه در مجلس آن ها شركت كرده بود گفت : ديدم كه مشغول ذكر ظاهرا (( لا اله الا الله )) شدند، بعد يك نفر بلند شد و شيشه ى چراغ گردسوز را كه در وسط مجلس روى ميز بود برداشت و با دندانش خرد كرد و همه را خورد.بعد شيشه چراغ دوم ، بعد سوم ، سپس شمشيرى را به صورت عمودى روى زمين گذاشت و شكم خود را روى آن انداخت و از پشت ، سر شمشير ظاهر شد، بعد در حالى كه سالم بود بلند شد.
ماجراى سرمه ى خفا
سؤال 717: آورده اند كه در زمان شيخ بهايى - رحمة الله - كسى ادعاى نبوت نمود.شيخ وى را به بالاى بلندى اى برد و سحر نمود، دريا و كشتى اى بر لب ساحل ظاهر شد.ايشان به پيغمبر ساختگى تعارف نمود كه اول او سوار شود، وى تا خواست پاى خود را در كشتى بگذارد، از بالاى بلندى به زير افتاد و مرد! )) آيا اين جريان واقعيت دارد؟
جواب : حضرت استاد - رحمة الله - با تبسم و تعجب ، فرمودند: (( اين مطلب در كجا نوشته شده است ؟! )) سپس ‍ قصه ى (( سرمه ى خفا )) را نقل فرمودند كه روزى شاه عباس در وقت صرف غذا ديد غذاى ظرف كم مى شود بدون اين كه كسى نزد او باشد.اين مطلب را به عرض شيخ بهايى - رحمه الله - رسانيد، ايشان دستور داد كه در آن اتاق كاه بسوزانند بعد از پر شدن اطاق از دود، شخصى پيدا شد كه نشسته بود و چشم هاى خود را با دست هايش ‍ مى ماليد!
دعاى بند آمدن باران و بستن دهان گرگ
سؤال 718: بعضى دعا مى كنند باران مى ايستد يا دهان گرگ را مى بندند، آيا اين واقعيت دارد؟
جواب : راجع به بستن دهان گرگ يكى از سوره هاى كوچك قرآن بر چاقويى خوانده مى شود، بعد چاقو را روى هم مى گذارند، دهان گرگ با اين كار بسته مى شود. و گفته شده اين عمل را انجام داده اند و ديده اند گرگ آمده و پوزه خود را به گوسفندها ماليده ، ولى چون دهانش بسته بوده ، رفته و آسيبى به آن ها نرسانده است .
آيا قول منجمين اعتبار دارد؟
سؤال 719: آيا قول منجمين اعتبار دارد؟
جواب : بعضى از مطالب آن ها از قبيل نحوست و سعد بودن ايام كه با ظاهر شرع موافق نيست ، اعتبار ندارد، در ديوان منسوب به اميرالمومنين - عليه السلام - آمده است : (( هنگامى كه حضرت از صفين بر مى گشتند، و مى خواستند عازم نهروان شوند، منجمى حضرت را از خروج در آن روز منع نمود.حضرت ابياتى سرودند و به سخن او اعتنا ننمودند؛ (886) با اين همه منجمين از روى تجاربى كه دارند مطالبى را ذكر مى كنند، چنان كه حكاياتى تاريخى نيز از آنان نقل نموده اند.
از آن جمله آوده اند: مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى در يكى از سفرهاى خود به آسيابانى رسيد و شب در آن جا ماندگار شد.و چون هوا صاف بود، دستور داد كه جاى ايشان را بيرون آسياب بيندازند.آسيابان به ايشان عرض كرد: امشب باران مى بارد، خوب است داخل آسياب بخوابيد؟
خواجه فرمود: از كجا مى گويى ؟
آسيابان عرض كرد: سگى دارم كه هر شب كه مى خواهد باران ببارد، داخل آسياب مى خوابد.امشب نيز داخل خوابيده است .
خواجه بر اساس علم نجوم ، حسابى نمود، و فرمود: خير امشب باران نمى بارد.و بيرون آسياب خوابيد.
پاسى از شب گذشت و ابرهايى نمايان شد و باران باريد، و خواجه مجبور شد به داخل آسياب تشريف ببرد.در اين هنگام فرمود:
شكر خدا كه به اندازه ى يك سگ هم علم نداريم .
قمر در عقرب
سؤال 720: در روايات متعدد آمده است : (( قمر در عقرب نحس است (887) )) آيا اين حالت بر هر كارى كه در آن هنگام انجام مى گيرد، تاءثير دارد؟
جواب : اگر كار باءذن الله به جا آورده شود، و سر خود نباشد، چون استقلال ندارد معلوم نيست تاءثير داشته باشد.
چشم زدن
سؤال 721: آيا چشم زدن واقعيت دارد و در موجودات اثر مى گذارد؟
جواب : در روايات داريم كه مى فرمايد:
(( العين حق (888) ))
چشم زدن واقعيت دارد.
ولى تاءثير آن نيز باءذن الله است .
چگونگى تاءثير چشم
سؤال 722: چشم چگونه تاءثير مى گذارد؟
جواب : نفس نگاه كننده اثر مى گذارد، نه خود چشم . نقل مى كنند: عده اى مشغول كندن چاهى بودند، به سنگى رسيدند و نتوانستند آن را بر طرف كنند، فرستادند كسى كه به اصطلاح چشمش شور بود آمد و نگاهى به سنگ كرد و گفت : (( عجب سنگى است ! )) فورا سنگ خرد شد.
در اين هنگام سؤال كننده نقل كرد كه عتيقه فروشى مى گفت : ظرف عتيقه اى داشتم كه روى ميز در معرض فروش ‍ گذاشته بودم .شخصى از مقابل مغازه گذشت و نظرش به ظرف افتاد.بلافاصله ديدم كه ظرف بى جهت به زمين افتاد و خرد شد.آن شخص فورا برگشت و قيمت ظرف را داد و اعتراف كرد كه چشمم شور است و افتادن و شكستن ظرف در اثر چشم زدن من بود.
حضرت استاد - رحمة الله - فرمودند: دو درخت (( آكاليبتوس )) در منزل ما يا منزل شخص ديگر (889) وجود داشت مهمانى وارد شد و گفت : (( عجب درخت هايى ! )) هر دو درخت خشك شدند و از بين رفتند، با اين كه ميهمان آدم خوبى بود.(890)
آيا در شرع ، ايام نحس و سعد وجود دارد؟
سؤال 723: آيا در شرع ، ايام نحس و سعد وجود دارد؟
جواب : در روايات قابل اعتماد آمده است : (( روز وفات حضرت سيدالشهدا - عليه السلام - يا پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نحس ، (891) و مواليد ائمه - عليه السلام - سعد است .)) و اين نسبت به شرع دارد، اما صرف روشنايى بين دو تاريكى نه نحوست دارد و نه سعادت ، البته تطير و فال بد زدن نيز باب ديگرى است كه آن نيز از تاءثيرات نفس است .
نحوه ى ارتباط روح با مثال در روياى صادقه
سؤال 724: آيا ارتباط روح با مثال در رؤ ياى صادقه ، با مثال سعودى است يا نزولى ؟
جواب : با مثال نزولى است .روح ، علل حوادث را در عالم مثال مشاهده مى كند و حوادث براى او متمثل مى گردد.
تمسك به حليت و طهارت اشيا در شبهات موضوعيه
سؤال 725: آيا در موارد تمسك به حليت و طهارت اشيا - بر اساس ادله ى شرعيه دال بر حليت و طهارت ظاهرى اشيا - در شبهات موضوعيه ، اگر در واقع غذا حرام يا نجس باشد، آيا اثر وضعى و تيرگى باطنى براى انسان حاصل مى شود، يا خير؟ جواب : چنان چه انسان به تكليف ظاهرى شرعى خود عمل نمايد و چيزى بر اساس ادله ى حليت و طهارت ، مباح و حلال و طاهر باشد و حرمت تكليفى نداشته باشد و مثلا انسان آن را تناول كند، به هيچ گونه تيرگى باطنى و يا بعد از حضرت حق باشد دچار نخواهد شد؛ زيرا امكان ندارد براى مثل شارع حكيم اجازه خوردن چيزى را بدهد و يا تكليف به خوردن چيزى و يا ارتكاب عملى بكند كه در واقع موجب بعد از حق و دورى از ثواب و يا استحقاق عقاب و يا سبب تيرگى مى گردد و يا اثر سوء بر نفس مى گذارد.و اين به دليل آن است كه اساسا ملاك ميزان در قرب و بعد از حق و يا تنوير و كدورت نفس به واسطه ى اعمال همان اطاعت و عصيان است ، و اطاعت و عصيان از تكليف شرعى انتزاع مى گردد.
تفاوت قرآن و حديث
سؤال 726: فرق قرآن و حديث چيست ؟
جواب : قرآن كتابى است كه الفاظ و معانى آن هر دو به توسط وحى است ، چنان كه خداوند مى فرمايد:
(و كذلك انزلنه قرانا عربيا (892) )
و اين چنين است كه قرآن عربى و روشن و واضح به تو نازل نموديم .و نيز مى فرمايد:
و ما كان لبشر اءن يكلمه الله الا وحيا اءو من ورآى حجاب او يرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء (893)
و به بشر نرسد كه خداوند با او سخن بگويد، جز اين كه با او وحى كند، يا از پشت حجابى با او سخن بگويد و يا رسولى را بفرستد و به اذن خدا هر چه مى خواهد به او وحى كند.
و قرآن از قبيل قسم سوم وحى : (اءو يرسل رسولا فيوحى باذنه ) است كه توسط رسول و فرستاده ى حق كه همان فرشته وحى و جبرئيل است ، بر قلب پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نازل شده است ؛ ولى حديث فقط از لحاظ متن و معنا وحى است ، ولى لفظ آن از حضرت رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - و ديگر معصومين - عليهم السلام - و به بيان و زبان خود آن بزرگواران است ، البته نطق و سخن و لفظ خود پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - و ديگر معصومان - عليهم السلام - است ولى از روى هوا و دل به خواه نيست ، بلكه تابع و گرفته شده از وحى و به توسط وحى است ، چنان كه خداوند مى فرمايد:
(و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى (894) )
و او از روى هوا و هوس سخن نمى گويد، بلكه سخن او وحى است كه به او وحى مى شود.
پرسش پايانى
سؤال 727: معناى اين مصرع حافظ چيست كه مى گويد: (( به ياد رخ مه رخان باده نوش ))
جواب : باده نوشى كنايه از ذكر قلبى و توجه باطنى و مشاهده است .
يعنى به هنگام دعا و ذكر و توجه به حضرت حق سبحانه ، ماه رويان و زيبايان عالم كه همان حضرات معصومين - عليها السلام - هستند - را ياد كن و- آن انوار الهى نيز توجه داشته باشد و با نام و ياد آن عزيزان خدا را بخوان و از او بخواه و او را ياد كن ؛ زيرا آن حضرات مظهر اتم حسناى حق تعالى هستند و فرموده اند:
(( نحن الاسماء الحسنى (895) ))
ما اسماى حسناى خداييم .
و خداوند هم مى فرمايد:
قل ادعوا الله و ادعوا الرحمن ايا ما تدعوا فله الاسماء الحسنى (896)
بگو: خدا را بخوانيد و يا رحمان را، هر كدام را بخوانيد، اسماى حسنى منحصرا از آن اوست .
و نيز مى فرمايد:
(و لله الاءسماء الحسنى فادعوه بها (897) )
و اسماء حسنى منحصرا از آن اوست ، پس او را به آنان بخوانيد.
بنابراين ، در حال ذكر و تقرب به خداوند متعال آن وجيهان و مقربان درگاه الهى را وسيله ى خود قرار ده و به آنان متوسل شو.خداوند مى فرمايد:
(و ابتغوا اليه الوسيله (898) )
و وسيله اى به سوى او بجوييد.

يا سادتى و موالى ، انى توجهت بكم ائمتى و عدتى ليوم فقرى و حاجتى الى الله ، و توسلت بكم الى الله واستشفعف بكم الى الله فاشفعوا لى عندالله ، واستنقذونى من ذنوبى عندالله ، فانكم وسيلتى الى الله ، و بحبكم و بقربكم ارجو نجاه من الله ، فكونوا عندالله رجائى .يا سادتى يا اولياءالله ، صلى الله عليهم اجمعين و لعن الله اعداء الله ظالميهم من الاولين و الاخرين .امين رب العالمين !

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين
محمد حسين رخشاد