اصول و مبانى مداحى

ابوالفضل هادى منش

- ۵ -


اصل واقعيت و تعقل 
((بناى ما بر اين نيست كه هر چه را در آن شك داريم يا قبول نداريم ، بگوييم نخوانند. اگر ما بخواهيم بگوييم : آقا اين دقيق نيست ، نخوانيد، مى ترسم برادران ، در خواندن خيلى محدود بشوند. توجه داشته باشيد آن چيزى را بخوانيد كه معقول باشد. البته نه اينكه انسان هر چه معقول است از خودش بسازد و بخواند، بلكه چيزهاى معقول را متكى به اصول و واقعيت ها كنيد. البته گزاره هر حديثى وقتى هنرى باشد با پيرايه هايى همراه خواهد بود و آن پيرايه ها ايرادى ندارد. منتها مشروط بر اين كه پيرايه ها اصل نشود. اصل را بايستى از واقعيت ها گرفت و به آن ، بيان هنرى و پيرايه هايى كه لازم است بخشيد)).
اصل ذكر مصيبت  
((ذكر مصيبت يك چيز قهرى است كه حتماً بايد انجام بشود... بنده گاهى مى بينم در مصيبت حضرت على اكبر و على اصغر و مسائل گوناگون كربلا، كلمات و تعبيراتى ، چه از طرف روضه خوان چه از طرف مداح كه احساسات خودش را بيان مى كند، گفته مى شود. گاهى احساسات را از زبان خودش بيان مى كند و گاهى از زبان آن بزرگواران بيان مى كند. اينها ذكر مصيبت نيست . آنچه را در كربلا گذشت بايستى بيان كرد و اين حادثه نبايد فراموش و مرده شود. اين حادثه بايد زنده بماند. ريز حادثه را بگوئيد. هر شبى در هر جلسه اى كه روضه بزرگوارى خوانده مى شود، ماجراى او بايد گفته شود، حالا يا به زبان شعر و يا به زبان نثر. اين يك بحث مفصلى است كه بايد با روضه خوان ها و منبرى هايى كه روضه مى خوانند، بيشتر در ميان گذاشته شود و الا برادران مداح طبعاً تا حدود زيادى مراعات مى كنند. اين امر هم از جهت محتوى و مضمون و هم از نظر شعر سرايى هرچه بهتر و هنرى تر باشد، تاءثيرش بيشتر است و دل مستمع را بيشتر جذب مى كند)).
اصل تفهيم 
((يكى از اصول مهم در مداحى اصل تفهيم است . هر آهنگى و هر آوازى به درد شما نمى خورد. آهنگ و آواز خاصى به درد شما مى خورد، آن هم با شيوه بيان خاص ‍ مداحى ... مردم زبان شعر را بيشتر مى خواهند اما مثل زبان نثر نمى فهمند. بخصوص اگر شعر بالايى باشد. شما بايد اين را بفهمانيد و فهماندنش هم فقط به اين نيست كه آدم با صداى خوب بخواند. چون خيلى ها شعر را با صداى خوب مى خوانند ولى مستمع نمى فهمد كه چه مى گويند. پس بايد بفهمانيد و اين فهماندن همان هنر مداحى است . اگر شعر را با هنر خواندن براى تفهيم كه البته غالباً با صداى خوب هم همراه است و اگر صداى خوب هم نباشد همان كيفيت خواندن ، جبران صدا را هم مى كند ارائه دهيد، گاهى از خيلى از خوش صداها ممكن است بهتر و جاافتاده تر و شيرين تر تلقى بشود)).
((اگر فرض كنيم ما ابياتى را در مقامات معنوى فاطمه زهرا بگوييم كه مستمعمان چيزى از آن نفهمد و سر در نياورد، معلوم نيست كه او را به فاطمه زهرا نزديك كند. ما لازم است به اين خانواده روز به روز نزديك و نزديك تر بشويم و ملت ما از اين طريق خواهد توانست به رسالت خودش عمل كند. اين ملت اين چنين مى تواند آن پيام بزرگ را به دنيا برساند)).
اصل زمان 
((من خيلى خوشحالم از اينكه الحمدالله مى بينم شعر شما، سرود شما، آهنگ شما و اقدام شما با پيشرفت ها و نيازهاى زمان هماهنگ شده است . اين را بايد ادامه دهيم ... در گذشته مداحان قبل از اين كه شروع به خواندن روضه كنند، معمولاً يك چيز اخلاقى مى خواندند؛ اخلاقياتى كه فرضاً سى و پنج سال قبل از اين من يادم مى آيد و كوچك بودم و مى شنيدم . درست است كه آن اخلاقيات خوب بود اما اخلاق امروز نيست . آن روز گفته مى شد مثلاً سلام را بلند بگوييد و به همسايگان تان نيكى كنيد، امروز بايد شما به مردم بياموزيد كه مردم ايثار و فداكارى كنند و از تجمل پرستى و زياده روى در مصرف ، خوددارى نمايند و قناعت كنند... آن روز قناعت يك معنى داشت و امروز با توجه به مسائلى كه نظام جمهورى اسلامى با آن روبروست قناعت ، معناى ديگرى دارد)).
ويژگى هاى روحى و رفتارى يك مداح واقعى 
قبل از آنكه به شيوه مداحى بپردازيم بايد بدانيم كه يك مداح بايد از چه شخصيت و جايگاهى برخوردار باشد. چرا كه مداحى يك كار والا و عرفانى است پس بايد كسى كه در راءس اين كار قرار مى گيرد، بى رابطه با عرفان و معنويات نباشد. در كشور اسلامى ما، مردم براى افرادى كه با ذكر و مدح اهل بيت عليهم السّلام سروكار دارند، احترام خاص و ويژه اى قائلند و اصولا مداحى كردن باعث محبوبيت نزد سايرين مى شود. بنابراين كسى كه داراى احترام والا و محبوبيت است بايد داراى ويژگى هائى نيز باشد كه جايگاه خود را نزد خداوند و اهل بيت عليهم السّلام و همچنين نزد خلق خدا حفظ كند.
الف ) اخلاص  
اولين خصوصيت و ويژگى يك مداح واقعى ، اخلاص در عمل است . او بايد واقعا براى رضاى خدا اين كار را انجام دهد. ((عمل )) بحر موّاج و اقيانوس خطرناكى است كه عدم خلوص ، خيلى ها را در آن غرق كرده و از بين برده است و مطمئنا اين خلوص نيت است كه به كار يك مداح ارزش مى دهد و به نفَس و حنجره او بركت مى بخشد. در حديثى از رسول مكرم اسلام صلّى اللّه عليه و آله مده است كه : ((عمل را از براى خداوند خالص كن تا اندك آن تو را كفايت كند))(65) . همچنين در حديث ديگرى از مولاى متقيان اميرالمؤ منين عليه السّلام وارد شده كه : ((چندان در قيد بسيارى عمل نباشيد و در قيد آن باشيد كه عملتان به درجه قبول برسد))(66) .
طاعت آن نيست كه بر خاك نهى پيشانى
صدق پيش آر كه اخلاص به پيشانى نيست
پايين ترين مرتبه اخلاص آن است كه انسان به همان اندازه كه در وسع اوست عملى را به جا آورد و به وسيله خلوص نيت ، ارزش آن عمل كم و كوچك را بالا ببرد. چنانچه در آيه شريفه قرآن دارد كه ؛ (( لايُكَلِّفُ اللَّه نَفسا اِلاّ وُسعَهَا)) (67) . خداوند بيشتر از آن چيزى كه توان شخص هست از او نمى خواهد و تكليفى كه بيشتر از توانايى كسى باشد بر دوش او نمى گذارد. پس چه لزومى دارد كه يك ذاكر پا بر اخلاص خود نهاده و عملى را انجام دهد كه كمترين ارزشى ندارد و بقيه اعمال او را نيز ضايع مى سازد. يكى از آفات بسيار مهلك در اين كار، ((ريا)) است . چرا كه شخص ذاكر هميشه در معرض نگاه هاى سايرين قرار دارد، بايد خيلى مواظب باشد كه اخلاصش به اين گناه آلوده نشود. چنانچه اميرالمؤ منين عليه السّلام مى فرمايد:
((خداى تعالى در روز قيامت به قرآن خوانان مى فرمايد كه آيا در دنيا چيزها را به شما ارزان نفروختند؟ (بخاطر صوت خوبتان ) آيا ابتدا به شما سلام نكردند؟ آيا حوائج شما را بر نياوردند؟ امروز شما ثوابى نداريد و در دنيا به ثواب خود رسيده ايد))(68) .
كليد در دوزخ است آن نماز
كه در چشم مردم گزارى دراز
اگر جز به حق مى رود جاده ات
در آتش كشانند سجاده ات
پس ذاكر اهل بيت عليهم السّلام نبايد اجازه دهد كه ميل به خواندن و هنرنمايى كردن در جمع ، خدايى ناكرده به رياكارى بيانجامد يا اينكه حق همكارش ضايع شود. انصافاً اگر مداح با اخلاص بخواند خودش بيشتر حال معنوى پيدا مى كند و مردم هم وقتى ببيند كه او در بند صدا نيست و مخلصانه مى خواند، بيشتر با خواندن او حال پيدا مى كنند.
از ديگر آفات خانمان سوز مداحى ((حسادت )) است كه كسى نتواند ببيند كه برادر ذاكرش بهتر از او مجلس دارى مى كند و يا مثلاً شعرى كه او خواند، خوب جا افتاد و بهتر اشك گرفت . به قول يكى از اساتيد بزرگوار بنده : ((اگر خواننده قبل از تو خوب خواند، تو كمكش كن بهتر بخواند و اگر بد خواند تو جبران نما)). اگر اين طور نباشد مداح بايد يك گوشه بنشيند و مدام حرص بخورد كه چرا ديگرى بهتر از او انجام وظيفه مى كند در حالى كه مردم مشغول فيض بردن و استفاده كردن هستند. بنابراين بايد بت ريا، خودپرستى و حسادت را در خود شكست چرا كه همگى براى يك هدف مشترك دور هم جمع شده ايم ، چه مداح و چه مستمع ، كه آن هدف هم چيزى جز عزادارى و تقرب پيدا كردن نمى باشد؛ نه هنرنمايى كردن و آواز خواندن .
محدث نورى ؛ در رابطه با اخلاص مداح مى فرمايد:
((مادحين مانند طالبين علوم دينى كارشان مردد بين دو چيز است يا خير عظيم ، اگر داراى اخلاص و قصد قربت باشد و يا خسران عظيم ، اگر فاقد اين دو باشد)).
اگر مداح مى بيند كه اخلاص در عمل او نيست نبايد به طرف تريبون رود و هميشه مراقب اين مسئله باشد و اين سئوال را از خود بكند كه خواندن او از روى چه خواسته و انگيزه اى نشاءت گرفته است . اگر خداى ناكرده از روى ريا و يا ميل خواندن و امثال اين هاست كلاً خود را از خواندن در آن مجلس معاف كند زيرا ضرر آن بيشتر خواهد بود و اثر مخرب آن در روحيه شخص باقى خواهد ماند به طورى كه در اثر عدم مواظبت ، نفْس او سركش شده و فكر مى كند هر جا كه در مجلسى شركت نمود، بايد حتماً بخواند!
ب ) مراقبت و تداوم بر اذكار و ادعيه  
يك ذاكر اهل بيت عليهم السّلام بايد روى نفس خود هميشه مراقبت و مواظبت داشته باشد و نفس خود را مورد بررسى و تزكيه قرار دهد و به خاطر داشته باشد كه او در راءس يك كار معنوى واقع شده و وقتى كه پشت تريبون مى رود، رهبرى يك جمع را براى يك پرواز معنوى به عهده مى گيرد و دلها را براى تقرب به درگاه خدا و گريه بر مصائب اهل بيت عليهم السّلام آماده مى كند. اگر مداح ، انسان كاركرده اى در مسائل اخلاقى نباشد، گيرايى نفَس او كم مى شود و فقط مردم به صداى او مى نگرند نه به دل او. مداحى كه روى نفْس خود كار نكرده است ، نمى تواند مردم را نصيحت كند، امر و نهى نمايد، دعاى كميل بخواند و با على عليه السّلام همنوا شود. نمى تواند در شب هاى ماه مبارك رمضان ، حال توبه و انابه را به مردم بدهد و آنان را تشويق به توبه كند. چون مناجات كردن با خدا، زبان توبه و انابه مى خواهد و هر كس روى آن زبان كار نكرده باشد، موقع خواندن دعاى ابو حمزه ثمالى زبانش ‍ مى گيرد چرا كه بى رابطه است . مجبور است دعا را روخوانى كند و براى اشك گرفتن از مردم مدام روضه بخواند و يا ترجمه دعا را براى مردم روخوانى كند. البته درست است كه روضه وسيله تقرب و نزديك شدن به اهل بيت عليهم السّلام است اما در اثناى دعا در يك مجلس مناجاتى خيلى جا ندارد. هر مجلسى ، زبان مخصوص خود را دارد و زبان مجلس دعا، مناجات و زارى به درگاه خداست و اين زبان را كسى مى يابد كه اهل مراقبت نفس و مداومت بر ادعيه و اذكار باشد؛ نه كسى كه روضه اهل بيت عليهم السّلام را مى خواند اما سخنان اهل بيت عليهم السّلام را نمى خواند و با دعاهاى آنها بى رابطه است .
ذاكر اهل بيت عليهم السّلام بايد آن قدر مداومت بر عبادات و ادعيه داشته باشد كه مستمعين خود را تا عرش بالا كشد. اين طور مى شود كه مردم براى مجالس ‍ دعاى كميل او سر و دست مى شكنند. چون مردم مى آيند كه كسى آنها را راه بياندازد، چون خودشان آن زبان مناجاتى را ندارند و يا اگر دارند مى آيند تا با بقيه هم نوايى كنند پس بايد در اين زمينه ، قوى تر از مستمع بود تا حرفى براى گفتن داشت .
او بايد بداند كه مسئوليت بسيار خطير و بزرگى را بر دوش خود مى كشد و تمام رفتار و حركات و سكناتش همان گونه باشد كه به ما سفارش كرده اند. او بايد يك الگوى رفتارى كامل براى تمام مستمعانش ، بلكه براى همه افراد جامعه باشد. شاءنيت و منزلت خود را همه جا حفظ نمايد و به خاطر اين وظيفه سنگين از خيلى كارهاى لغو و حتى لذت هاى مباح ، چشم پوشى كند و هميشه داراى وقار و طماءنينه اى بوده كه رفتارش نيز مانند مداحى اش ، هدايت گر و روشنى بخش همه باشد. او بايد وجهه شرعى و مذهبى خود را حفظ نمايد چرا كه رسالت خواص بسيار سنگين تر از مردم معمولى است و او نيز در زمره خواص جامعه مى باشد و اگر خدايى ناكرده از او اشتباهى سر زد، اين اشتباه و خطاى او سبب گمراهى بقيه نشود زيرا تمام حركات او زير ذره بين مردم ، در مجلس و خارج از آن مى باشد و به او به چشم يك فرد متخلّق و پرهيزگار مى نگرند.
مداح اهل بيت عليهم السّلام بايد سعى داشته باشد به وسيله تقرب هر چه بيشتر و تزكيه نفس ، امانتى را كه به او داده اند؛ به او آبرو داده و محبوب بقيه ساخته اند را حفظ و حراست نمايد و هميشه شاكر اين نعمت الهى باشد. بايد از شوخى ، حرفهاى لغو، حركات ناشايست ، رفتن به مجالس و مهمانى هايى كه در شاءن او نيست ، بپرهيزد. بايد اخلاق اسلامى را در محل كار با دوستان و همكاران خود رعايت كند و بهانه به دست كسانى كه با اين مجالس و محافل بيگانه اند، ندهد تا به يك معلم اخلاق تبديل شود كه در درجه اول ، خود از اين صفات پسنديده لذت ببرد و بعد مايه هدايت جمعى شود.
ج ) عشق به ائمه اطهارعليهم السّلام  
اگر چه مداحى ، ظاهرى ساده و سنتى دارد اما داراى ابعاد روحى و باطنى بسيار ژرف مى باشد. مداح دلها را مهيا مى سازد تا به سفرى معنوى ببرد و در اين سفر، خود از همه پيشى گرفته و جلوتر از سايرين مى رود و خود بيشتر از هر كسى از اشعارى كه در مجلس مى خواند بهره برده و چون پروانه گرد شمع وجود اهل بيت عليهم السّلام مى گردد و مى سوزد.
اين كه مى بينيد اساتيد بزرگوار و پيش كسوتان مداحى وقتى در مجلسى ، شعرى مى خوانند، همه را به تلاطم در مى آورند، به خاطر اين است كه خود از همه بيشتر سوخته اند و با آن شعر، ساعت ها گريسته اند. اين كه مى بينيد آنها زواياى پنهان و غيرآشكارى را از مصائب ائمه اطهارعليهم السّلام در اثناى روضه ، آشكار مى سازند اين است كه به خوبى مصائب آنها را درك كرده اند. اين كه مى بينيد نوار آنها پيوسته بعد از چند سال گوش كردن ، هنوز براى شما جذاب و سوزناك است به خاطر اين است كه نفَس شان متبرك شده و به آن گيرايى عنايت كرده اند.
مداح كسى است كه به قول امروزى ها ((سيم ارتباطش را وصل كرده است )). اين حقير زندگى بعضى از اين عاشقان و دلسوختگان را از نزديك ديده ام . ديده ام كه با عشق مولاى شان حسين عليه السّلام سر بر بالين مى گذارند و به اميد وصل او از خواب بر مى خيزند. به نيكى هويداست كه اگر اين خصوصيات را نداشته باشند، اصلاً نمى توانند بخوانند. اين عزيزان ، مصائب را با گدازه هاى دل خونين شان تحويل من و شما مى دهند و تا وقتى كه اين عشق آتشين از دل كسى زبانه نكشد، نفَس او اين همه سوز پيدا نمى كند. لذا شخص ذاكر بايد با به كمال رساندن اين عشق در سينه خود، پرده از مصائب آنها بردارد و محبت آنان را با بندبند وجود خود، عجين سازد تا مَحرم اسرارشان شود و دل خويش را آن قدر در كوره مصائب آنها غوطه ور سازد تا گدازه هاى آن ، اشك چشمش شود. كه احتياج به زحمت زياد دارد زيرا؛
گوهر اشك عزاى تو به هر كس ندهند
اهرمن را شرف داشتن خاتم نيست
سخن را كوتاه و رشته كلام را به دست استاد دلسوخته ، و پيرغلام اهل بيت عليهم السّلام غلامعلى رنجبر))(69) مى سپارم ؛
((سفارش حقير اين است كه اى عزيز، (اينكه مى بينيد) بزرگان ما به كجاها رسيده اند از انس با زيارت عاشورا بوده است . به راستى اگر طالب وصلت هستى هر صبح را با زيارت عاشورا آغاز كن و هر شام با زيارت عاشورا به بستر برو و اگر حال شريف تو به انجام چنين كارى مقدور نيست ، پس همه روزه بعد از نماز صبح به اين عبادت بپرداز ولى اگر تو هم مانند اين حقير ره گم كرده و خسته ، مداحى را به نامى و شهرتى مى خواهى ، لااقل هفته اى يك روز، آن هم صبح هاى جمعه درِ اين بارگاه را بزن و بدان تداوم در خواندن زيارت عاشورا، جوانانى را در جبهه به مقاماتى رسانده است كه باورش براى حتى ما كه با چشم خود آنان را ديده ايم بسى مشكل بود. سفارش اين پيرمرد ره گم كرده را بشنو و اگر در اين راه به جايى رسيدى دست ما را بگير)).
و اين توصيه مقام معظم رهبرى (حفظه الله ) را در نظر داشته باشيم كه ؛
((بحمد الله جان مردم و وجودشان به عشق و محبت اهل بيت آميخته است و براى شما بلبلان گلزار اهل بيت اين فرصت هست كه عواطف و احساسات مردم را سيراب كنيد))(70) .
د) تواضع  
از ديگر اوصاف پسنديده و قابل توجه براى كسى كه قدم در اين راه گذاشته ، خصلت حسنه ((تواضع )) است . به قول امروزى ها ((مداح بايد خاكى باشد)) و نعمت و استعدادى كه خدا به او داده است ، نبايد موجب خودبزرگ بينى و تفاخر او بشود. به طور كلى مداحى با فروتنى و ادب ، عجين شده . كسى كه احساس غرور و تكبر دارد، زود به زمين مى خورد اما كسى كه متواضع بوده و هميشه ادب را رعايت مى كند، در دلها محبوب تر مى شود، چنانچه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: ((هيچ كس تواضع نكرد مگر اينكه خداوند او را بلند گردانيد))(71) .
كه بزرگان نيز گفته اند:
ز خاك آفريدت خداوند پاك
پس اى بنده افتادگى كن چو خاك
تواضع سر رفعت افرازدت
تكبر به خاك اندر اندازدت
به عزت هر آن كو فروتر نشست
به خوارى نيفتد ز بالا و پست
ذاكر اهل بيت عليهم السّلام بايد هميشه ادب و تواضع را در مجلس و بيرون آن رعايت كند؛ ادب پيش كسوت را، ادب بزرگان مجلس را، ادب روحانى را، ادب كوچك ترها را،... توشه مداح بايد پر باشد از فروتنى تا به خودش در وظيفه اى كه بر عهده دارد، بيشتر كمك شود. خداوند متعال نيز در قرآن مى فرمايد: (( وَ اخفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤ مِنِينَ)) (72) و نيز امام عسگرى عليه السّلام در حديثى فرموده اند: ((هر كس تواضع كند در دنيا از براى برادر مؤ من خود، پس او نزد خدا از جمله صديقان است و حقاً كه او از شيعيان على بن ابيطالب است ))(73) و به قول پير غلام اهل بيت عليهم السّلام غلامعلى رنجبر))؛
((تمام بزرگان اين فن (مداحى )، براى فراگرفتن هر يك از اين فنون زحمت ها كشيده اند و شاگردى كرده اند، شاگردى بايد كرد. اين خيلى مهم است ؛ شاگردى ! شاگردى ! شاگردى ! غرور را بايد كنار گذاشت . غرور و تكبر، بزرگ ترين سد راه انسان است . از محضر اساتيد بزرگى كه هم اكنون در قيد حيات هستند بايد استفاده كنيم . در برابرشان زانوى ادب بزنيم و هنر عشق ورزى را ياد بگيريم وگرنه از كاروان كوى دوست چون خاكسترى در بيابان حسرت و افسوس بر جاى خواهيم ماند. اين كه مى گويند فلانى نخوانده ملا شده ، افسانه اى بيش نيست . تنها موجود نخوانده ملاى عالم ، تنها و تنها وجود ذى جود حق تعالى (جل جلاله ) است و بس . حضرت على عليه السّلام هم معلم داشتند. حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله هم معلم داشتند. ما ((امّى )) را با درس نخوانده و بى سواد اشتباه مى گيريم در حالى كه امّى يعنى اهل ((ام القراء)) كه مكه باشد. اين كه خواجه شيراز مى گويد:
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئلت آموز صد مدرس شد
منظور همين مكتب هايى است كه مردم رفته اند وگرنه آن بزرگواران علوم هستى را از ازل تا به ابد از منبع وحى دريافت كرده اند. بنده نيز به طور مستقيم و غير مستقيم شاگردى كرده ام و هنوز هم ، خود را شاگرد كوچكى از شاگردان اين مكتب مى دانم و لاغير. مستقيم يعنى نشستن در محضر استاد و غير مستقيم يعنى نشستن در مجالس ‍ مختلف ))(74) .
پس خاطرمان باشد، پيش كسوتان ما نيز شاگردى كرده اند و از فروتنى و افتادگى به مقام استادى در آمده اند. لذا بايد بگوييم :
افتادگى آموز اگر طالب فيضى
هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است
و اين بحث را با اين شعر به پايان مى بريم كه ؛
مداح دارد ريشه در آب و گل عشق
مداح يعنى چلچراغ محفل عشق
مداح يعنى عاشقى و بى ريايى
يعنى خلوص و اعتقاد و پارسايى
مداح يعنى عيب كار خويش ديدن
يعنى خدا را در كنار خويش ديدن
مداح يعنى عارف وارسته بودن
تنها به اولاد على دل بسته بودن
نقش مداح 
الف ) زنده نگه داشتن روحيه انقلابى  
از آنجايى كه مداح را از جمله خواص جامعه برشمرديم ، يكى از وظايف بسيار خطير امر مداحى را بايد احياى روحيه انقلابى و ظلم ستيزى معرفى نمود كه حول دو شاخصه و محور اصلى گردش مى كند كه بايد هر دوى آنها به نمايش گذاشته شود. ابتدا احياى روحيه ظلم ستيزى و يارى مظلوم در هر زمان و مكان و سپس داشتن روحيه انقلابى و ولايت پذيرى .
شخص مداح بايد خودش اهل ولايت باشد تا بتواند حق و باطل را بشناسد و وظيفه خود را در قبال مردم به اجرا در آورد تا قيام حق و حقيقت را زينب گونه به گوش همگان برساند. چنانچه مقام معظم رهبرى در ديدار با جامعه مداحان فرموده اند:
((شما برادران عزيز بايد پيامى را كه آن پيام هميشه به مداحان اهل بيت ارزش مى داده ، همواره حفظ كنيد و آن پيام ، پيام حفظ دين حق الهى در سايه ولايت اهل بيت و مبارزه با دشمنان اهل بيت و مبارزه با دشمنان حق در تمامى طواغيت و عصيانگرانى است كه در مقابل حق قرار دارند. اين پيام بايد حفظ شود))(75) .
همچنين ايشان اضافه كردند:
((... من انتظار دارم برادران ، پيام را هيچ وقت فراموش نكنند. شما كه بحمدالله برگزيدگان هستيد در سراسر كشور، بايد به مداحان و همه كسانى كه در اين رشته و در اين ميدان وارد هستند، اين مطلب را توجيه كنيد و به صورت قطعى در آوريد... در شعرى كه مى خوانيد حتماً پيام را رعايت كنيد... اولين چيزى كه بايد مورد توجه قرار گيرد پيام است و پيام بايد هم در مصيبت و هم در مدح و هم در اخلاقيات وجود داشته باشد))(76) .
بنابراين يك مداح واقعى بايد توصيه هاى رهبر انقلاب را مبنى بر پيام داشتن اشعار و روضه ها و همچنين داشتن روحيه انقلابى و ولايى را سرلوحه كار خود قرار داده و اين روحيه را در كار خود تقويت بخشد تا مستمعى كه پاى منبر او مى آيد و اشك مى ريزد، با دست پر بيرون رود و دلش آكنده از محبت محمد و آل محمدعليهم السّلام و بغض دشمنان آنها در هر لباس و مقامى كه هستند، شود.
ذاكر بايد عزم و اراده خود را در اين قرار دهد كه در لابلاى برنامه خود مسائل اجتماعى ، محروميت ها، تضادها و همچنين مظلوميت ها را به تصوير بكشد و مردم را هميشه بيدار نگه دارد تا منبر او به كلاس درس تبديل شده و همه استفاده ببرند؛ نه اينكه بر حسين بن على عليه السّلام اشك بريزيم اما حسين زمانه خويش و يزيديان زمان خود را نشناسيم . منبر مداحى بايد درس ولايت اهل بيت عليهم السّلام و درس ولايت نائب بر حق آنها باشد، چه آنكه چشم اميد رهبر و همه مردم و مستضعفان به همين محافل و مجالس است و به همين خاطر مى باشد كه ايشان به يكى از مادحين طراز اول تهران در يك مجلس خصوصى مى فرمايند كه ايشان و اين نظام احتياج به دعاى شما در اين گونه مجالس و محافل دارند و به قول استاد بنده :
((يكى از اهداف اين كار قطعاً زنده نگه داشتن روح شهادت و فرهنگ اهل بيت براى مردم است چون ذاكر اهل بيت بعد از مدتى به بركت ائمه اطهار يك محبوبيتى پيدا مى كند، بايد از اين محبوبيت استفاده بكند تا در مواقع ضرورت بتواند در راستاى ولايت و دفاع از انقلاب ، مردم را به كوچه و خيابان بكشد و در مقابل دسيسه هاى دشمنان اين نظام مقدس ، قد برافرازد كه لازمه اش اين است كه مداح هميشه در مردم وجهه دار باشد)).
ب )احياى فرهنگ شهادت طلبى 
يكى ديگر از وظايف مهم مداح ، زنده نگه داشتن روحيه شهادت طلبى و احياى اين فرهنگ مى باشد. مادحين عزيز در هشت سال جنگ تحميلى ، نقش خود را به خوبى ايفا نمودند و با برپايى مجالس و محافل مذهبى ، حال و هوايى ديگر به سنگرها مى دادند و به قدرى بسيجى ها را با برپايى اين مجالس ، ارادتمند به اهل بيت عليهم السّلام و عاشق شهادت مى نمودند كه هر يك از ديگرى در رسيدن به اين مقام محمود و سماع خونين پيشى مى گرفتند. صداى گرم و سوزناك خيلى از اين عزيزان چون برادر حاج منصور ارضى ، حاج صادق آهنگران ، حاج سعيد حداديان ، برادر كويتى پور و بسيارى ديگر از اين عزيزان دلهاى ما را روانه بيابان هاى تفتيده جنوب و كربلاى ايران مى كند. اين عزيزان بودند كه شور حسينى را لحظه به لحظه در دلهاى رزمندگان ما مى افزودند و هميشه حال و هوايى كربلايى به سنگرها مى دادند و اكنون نيز بعد از گذشت سال ها از حماسه هاى جنگ تحميلى و دفاع مقدس ، هنوز هم اين عزيزان به احياى اين روحيه در مجالس و محافلى كه دارند مى پردازد. يعنى :
عشاق را به تيغ زبان گرم مى كنيم
چون شمع تازيانه پروانه ايم ما
چرا كه مداحى اهل بيت عليهم السّلام رابطه مستقيمى با عشق به شهادت و فدا شدن در راه ولايت دارد. عشق اباعبدالله الحسين عليه السّلام بود كه آنها را بى تاب براى جان فشانى كرده كه در ميدان نبرد سر از پا نمى شناختند. وصيتنامه هاى شان حاكى از اين عشق مفرط و محبت واقعى بود كه مى گفتند هر وقت خواستيد براى ما گريه كنيد، بر مصائب سالار شهيدان اشك بريزيد.
آرى برادر! مداح اهل بيت عليهم السّلام كه قصه شهادت امام حسين عليه السّلام و هفتاد و دو تن از بهترين عزيزانش را نقد مى كند بايد خود، بيشتر از همه تشنه اين شراب طهور باشد و به آقا و مولاى خود تاءسى كند و لذا ذاكر اهل بيت عليهم السّلام ايستى در اين مقطع از زمان كه در رفاه و امنيت به سر مى بريم ، معنويت هاى جنگ و عرفان شهادت را مدام به تصوير بكشد و نگذارد كه اين فرهنگ به دست فراموشى سپرده شود. ذاكر بايد جامعه را به سمت و سويى سوق دهد كه شهادت طلبى در جامعه ، رنگى پايدار به خود بگيرد چرا كه عشق به شهادت ، عشق به همه خوبى هاست و دفاع از اين فرهنگ ، دفاع از تمام ارزش ها و دستاوردهاى نظام مقدس اسلامى ما خواهد بود.
صدا سازى 
همان طورى كه مى دانيد يكى از مهمترين ابزار مداحى ، سخنرانى ، خطابه و... داشتن صداى خوب است كه در رسيدن به هدف ، شخص را يارى مى نمايد. صداى خوب در مداحى دلها را بيشتر آماده مى كند و باعث اشك گرفتن و انس پيدا كردن مى شود. البته ناگفته نماند كه صوت زيبا يك استعداد خدادادى است كه خيلى ها از آن برخوردار و بعضى بى بهره هستند اما بحث پرورش صدا، ربطى به استعداد ندارد. گرچه كسى كه مستعد است ، طبيعتاً پيشرفت بيشترى در اين زمينه خواهد داشت اما حتى افراد مستعد هم بايد براى بهتر شدن صدا، روى آن كار كنند.
در اين بخش به انجام بعضى از تمرينات كه در بالا رفتن كيفيت صداى شخص بى تاءثير نيست مى پردازيم .
الف ) تمرين قوى كردن حنجره  
منظور از حنجره قوى و صداى قوى ، صداى بلند و يا فرياد نيست بلكه منظور حنجره و صدايى مى باشد كه داراى بنيه اى بالا و قدرتى است كه بعد از اجراى يك برنامه ، توانايى خود را به طور كامل از دست نداده باشد و به اصطلاح ((زود نگيرد)). بعضى از اشخاص ‍ هستند كه صداى آنها بسيار پرطنين و پرحجم و بلند است اما بعد از مدتى كار كشيدن از حنجره ، تارهاى صوتى آنها از كار مى افتد و زود خسته شده و توان انجام فعاليت بيشتر از آن سلب مى شود؛ برعكس افرادى نيز هستند كه صداى كم حجم و نازكى دارند اما حنجره آنها از قدرت خوبى برخوردار است و تارهاى صوتى او به زودى از كار نمى افتند. آنچه مهم است اين است كه يك خواننده بتواند از ابتداى يك مجلس تا انتهاى آن را به تنهايى عهده دار شود و قدرت انجام يك برنامه كامل را داشته باشد، اگر چه اين خصوصيت بعد از سال ها مجلس دارى و اجراى برنامه براى شخص حاصل مى شود و به خصوصيات فردى از قبيل بنيه جسمانى ، حالت جمجمه ، بزرگى قفسه سينه ، بزرگى حفره هاى بينى و دهان و... نيز بستگى دارد.
خاطر نشان شدن اين مطلب لازم است كه بالا رفتن كيفيت صدا، رابطه مستقيم با كيفيت تنفس دارد. تنفس صحيح صدا را دلنشين تر مى نمايد. نكته ديگر اينكه تارهاى صوتى كه صدا را توليد مى كنند، در واقع چند عضله ضعيف و كوچك بيشتر نيستند. چون عضلات را مى توان با ورزش قوى تر كرد، بايد با ورزش دادن عضلات گلو و حنجره ، صدا را قوى تر نمود تا ديرتر توان خود را از دست بدهند. دقيقاً مثل يك بدنساز كه با استفاده از دمبل هاى سبك و سنگين عضلات شانه و بازوى خود را قوى مى كند تا بعد از مدتى بتواند يك وزنه سنگين را بلند نمايد. پس تنفس صحيح باعث پرطنين شدن صدا مى گردد و ورزش دادن عضلات باعث قوى شدن آن خواهد شد. در واقع ورزش عضلات بازو، دمبل زدن و ورزش عضلات حنجره ، خواندن مى باشد. تمرين قوى شدن صدا به اين ترتيب است كه ؛ ابتدا با آرامش در محلى ساكت و آرام بنشينيد و عضلات را شُل كنيد سپس نفس عميقى كشيده و در پايين ترين پرده ، حرف ((آ)) را به صورت ممتد و كشيده ادا نماييد و آن قدر ادامه دهيد تا بازدم شما تمام گردد. دوباره ريه ها را تا جايى كه امكان دارد، از هوا پر كنيد و در حالت بازدم به صورت كشيده بگوييد ((آ)). اين كار را تا پنج دقيقه به طور مداوم تكرار نماييد. در اين كار عجله نكنيد و از پايين ترين حالت ممكن آغاز نماييد. وقتى كه حس كرديد كه حنجره شما خوب گرم شده است ، حرف ((آ)) را در يك پرده بالاتر، با همان كيفيت اجرا كنيد. اين كار را همين طور پرده به پرده ادامه داده و بالا رويد و اين نكته را كسانى كه مبتدى هستند بايد توجه داشته باشند كه به هيچ وجه نبايد عجله نمايند. بايد با حوصله اين كار را به انجام رساند چون تمام پختگى صدا و قوت آن بستگى به تمرين در پرده هاى پايين دارد. اين كار را كه انجام داديد و به پرده آخر صداى خود در حرف ((آ)) رسيديد، حنجره شما به خوبى گرم شده است و بعد از اين يك ربع تمرين ، حالا مى توانيد با تمام قدرت ، يك بيت شعر را با آواز بلند (در اصطلاح شش دانگ صدا) بخوانيد، بدون اينكه آسيبى به حنجره شما برسد.
اگر در بين تمرين ، هنگام بالا بردن پرده بعدى احساس خارش يا سوزش و يا سرفه نموديد، بدانيد كه عجله كرده ايد و به توصيه اين حقير گوش نداده ايد. در اين حالت به پرده قبلى بازگشته و دقايقى آن را ادامه دهيد و يا اينكه تمرين را براى مدتى قطع نماييد همچنين در پركردن ريه ها هم نبايد عجله كرد. ابتدا آهسته آهسته شكم را پر نموده و سپس سينه را پر نماييد تا جايى كه شكم و سينه شما كاملاً متورم و مملوّ از هوا باشد. اگر پرده هاى پايين را در يك فضاى بسته و پرده هاى بالا و شش دانگ را در يك محيط باز مانند كوه يا بيابان تمرين نماييد، بهتر خواهد بود و پيشرفت خود را مشاهده خواهيد كرد و اگر بتوانيد تمرين شش دانگ صدا را بعد از يك برنامه كوه نوردى قرار بدهيد، بسيار بهتر و ثمر بخش تر خواهد بود چرا كه كوه نوردى باعث افزايش ظرفيت هوايى شش ها مى شود.
تمرينات فوق بايد حداقل يك تا دو ماه به طور مستمر و همه روزه صورت گيرد تا صدا براى آغاز كار، صيقل پيدا نمايد و از حالت ((نخراشيدگى )) بيرون آيد.