مبادى اخلاق در قرآن كريم

آيت الله عبدالله جوادى آملى

- ۱۹ -


فصل دوم: ابن سينا و اخلاق

جناب ابن سينا در علم اخلاق كتابهايى نگاشت. او بسيار مؤدب و بزرگوار بود و آثار عظمت و ادب در نوع نوشتارهاى او كاملا به چشم مى‏خورد. از همين رو عارف نامدار «ابو سعيد ابوالخير» از او مى‏خواهد تا رساله‏اى در زمينه تهذيب و تزكيه نفس، براى وى بنگارد. مرحوم بوعلى نيز رساله سودمند كوتاهى براى جناب ابوسعيد ابوالخير مى‏نگارد.

مرحوم شيخ رئيس رساله‏هاى فراوانى در بحث اخلاق دارد چنانكه رساله‏هاى متعددى در مسئله «عهد» دارد و اخلاق نويسى غير از تعهد اخلاقى است. تعهد اخلاقى هم ابتدا، از عهد با خدا شروع مى‏شود. قرآن كريم هم به ما آيين عهد با خدا را مى‏آموزد:

«لقد كانوا عاهدوا الله من قبل‏»

كه

«لا يولون الادبار» (1)

و خدا هم با ما تعهد مى‏كند كه:

«ا لم اعهد اليكم يا بنى ادم ان لا تعبدوا الشيطان‏» (2) .

اين عهد عبد و مولا را قرآن و عترت امضا كرده‏اند; يعنى خدا آن قدر به ما نزديك است كه ما مى‏توانيم با او عهد ببنديم:

«هو معكم اين ما كنتم‏» (3) .

كسانى كه سعى مى‏كنند به آنچه فراگرفته‏اند عمل كنند و علم را براى گفتن، شنيدن، نوشتن و تدريس نپندارند و اولين بهره‏اى كه از نوشته‏ها و خوانده‏هاى خود مى‏برند تعهد دينى و تخلق اخلاقى باشد، در حقيقت‏با خدا عهد مى‏بندند، قرار داد خاصى بين خود و مولا امضا مى‏كنند و مرحوم شيخ رئيس از كسانى بود كه رساله‏هايى در عهد نوشته است.

عهد عملى مرحوم بوعلى

رساله «عهد» شيخ رئيس گرچه در زمينه عهد است ولى بخش مهمى از آن، بحثهاى اخلاقى يعنى ارائه راههاى اخلاقى و فنى است. رساله عهد ديگرى نيز از شيخ‏رئيس در حاشيه «شرح الهداية الاثيريه‏» صدرالمتالهين (4) آمده است كه عهد عملى است. اولين ماده اين رساله دوم كه در حقيقت، رساله عمليه است اين است: «عهد كردم كه عالمى از عوالم عقلى بشوم‏». چون حكيمان در تعريف حكمت گفته‏اند: «صيرورة النفس عالما عقليا مضاهيا للعالم العيني‏» (5) بوعلى نيزمى‏گويد عهد كردم كه در تحقيق معارف، سخنى را بدون برهان نپذيرم; چون انسان تا حكيم نباشد، تخلقى هم ندارد; زيرا هر گونه گرايشى مسبوق به بينش و معرفت است.

بوعلى سپس مى‏گويد. براى اين كه نفسم بر بدنم مسلط باشد، بايد اين گونه فضايل را انجام بدهم تا نوبت‏به جزئيات زندگيم برسد. كسانى كه راه اخلاق را طى كرده‏اند، از اولين دستور العملهاى آنها كم خوردن، كم خوابيدن، كم حرف زدن، تنها بودن، ذكر دائم داشتن است:

صمت و جوع و سهر و خلوت و ذكرى به دوام

ناتمامان جهان را كند اين پنج تمام

مواظبت‏بر اين امور، خامهاى جهان را پخته مى‏كند. عصاره اين مطالب پنج‏گانه در مواد عهد نامه بوعلى آمده است. او در رساله خود مى‏گويد: «عهد بر اين است كه انسان متعهد لب به مشروب نزند»: «لا تلهيا ولا تشفيا و لا تقويا» (6) نه براى ميگسارى، نه براى تقويت و نه براى شفا يابى. اين جمله ناظر به آن است كه:

«ليس في حرام شفاء» (7) .

معجزه برخاسته از حوزه

ابن سينا طبيب معروفى بود. روزى كه در اروپا سخنى از پزشكى نبود، بوعلى از حوزه‏هاى علمى برخاست و طبيبانه كتابهاى مهم طب را نوشت. بهمنيار، كه از شاگردان ابن سيناست در كتاب خود «تحصيل‏» از هيچ كس حتى از بوعلى نام نمى‏برد; ولى مى‏گويد صاحب اين رشته (بوعلى) در زمانى زندگى مى‏كرد كه در آن، حوزه علميه، كتابخانه رسمى نبود و اساتيد فن نبودند و اگر صاحب اين صناعت در حوزه علميه‏اى رشد مى‏كرد كه اساتيد و معلمينى او راتربيت مى‏كردند و كتابخانه‏هاى فراوانى در اختيار مى‏داشت كه از مطالعه آنها طرفى مى‏بست، باز وجودش معجزه بود; ولى او بدون استاد و حوزه و كتابخانه به اين اوج عظيم علمى و فنى، بار يافته است. البته در هر هزار سال يا بيشتر چنين انسانهايى ظهور مى‏كنند (8) .

شاگرد نماز

مرحوم بوعلى در زندگينامه خود مى‏گويد: من شاگرد نمازم; زيرا هر وقت مشكل عملى براى من پيش مى‏آمد وضو مى‏گرفتم و به جامع شهر (مسجد جامع) مى‏رفتم و در آن‏جا دو ركعت نماز مى‏خواندم و حل مشكلم را از خدا مى‏خواستم و حل مى‏شد! (9) .

از بهمنيار نيز نقل شده است كه گفت: روزى ابن سينا براى تدريس آمد. در همان ابتدا براى وى معلوم شد كه ما درس ديروز را نفهميده‏ايم. استاد ماهر از چهره و نگاه شاگرد، مى‏فهمد كه او مطلب قبلى را فهميده يا نفهميده است. و چون برايش معلوم شد كه ما شب گذشته را به مجلس انس گذرانده‏ايم و مطالعه‏اى نكرده‏ايم. متاثر شده اشك از چشمان شريفش جارى شد و به عنوان نصيحت، به ما گفت: طناب‏بازهاى شهر مى‏كوشند تا در رشته خود، متخصص شوند; چرا شما در علوم الهى اين شوق را نداريد؟ پس از پايان درس، موقع نماز فرا رسيد و شاگردان نماز جماعت را به امامت‏شيخ رئيس خواندند. واظبت‏بر نماز جماعت، نماز اول وقت و اينكه اگر انسان مشكلى داشت، نماز را به عنوان حلال مشكل خود تلقى كند، انسان را به كمال مى‏رساند و اگر به مقام شيخ رئيس نرسد، از سالكان اين كوى مى‏گرداند.

مرحوم شيخ رئيس در رساله عهد خود مى‏افزايد: «و المسموعات...» در مورد آهنگ و موسيقى و شنيدنيها، تعهد مى‏سپارم كه از آنچه در پرورش روح، مؤثر است استفاده كنم (10) ; ابن سينا در مبحث «مقامات عارفين‏» در «نمط نهم‏» كتاب «اشارات‏» به «نغمه رخيمه‏» (11) اشاره كرده‏اند كه سالك، احتياج به حسن صوت دارد (12) ; اما اگر نامحرمى صداى نامحرم ديگر را بشنود، انسان را از اوج ماوراى طبيعت‏به حضيض طبيعت، تنزل مى‏دهد، و آهنگى كه انسان را فرشته منش نكند، از تعهدات افرادى مانند بوعلى، دور است. حسن صوتى كه خواندن قرآن با آن توصيه شده، يا نغمه رخيمه‏اى كه گفته‏اند سالك، به آن نيازمند است، صوتى است كه نه در آن از نظر محتوا لهو و لعب باشد و نه آهنگش جنبه طبيعى را تقويت كند; بلكه نغمه‏اى است كه جنبه ماوراى طبيعى داشته باشد.

اين مطلب را حكماى ديگر مانند شيخ اشراق نيز در نوشته‏هايشان دارند. اين حكيمان و عالمان اخلاق، در باره مشروبات و مسموعات براى خود برنامه‏اى ذكر كرده‏اند. اينها كسانى بودند كه سعى كردند آن «دفائن عقول‏» را در سايه تعليم كتاب و عترت، شكوفا كنند و از اين رو از مرز حلال نگذشته‏اند.

ابن سينا همان طور كه در باره معاد مى‏گويد: معاد روحانى را عقل مى‏فهمد; ولى معاد جسمانى را شريعت‏خاتم انبيا صلى الله عليه و آله و سلم آورده و ما را بى نياز كرده است. در رساله عهد، در باره جزييات مسائل مى‏گويد: اين جزييات را بايد ريعت‏بگويد و عقل، پيرو محض است. نتيجه اين كه خطوط كلى را هم شرع مى‏گويد و هم عقل مى‏فهمد; ولى هيچ راهى براى تشخيص مسائل جزيى جز شرع وجود ندارد; مسائلى مانند جزييات نماز، روز، زكات و حج، هرگز در عقل راه ندارد. البته عقل مى‏فهمد كه بسيارى از احكام را نمى‏فهمد و سيره شرع را امضا مى‏كند و در پيشگاه آن خاضع است و از اين‏جا روشن مى‏شود كه عقل در برابر نقل است نه در برابر شرع; زيرا خود عقل نيز در محدوده منابع غنى و قوى شرع است و هرگز مقابل آن نيست.


پى‏نوشت‏ها:

1. سوره احزاب، آيه 15.

2. سوره يس، آيه 60.

3. سوره حديد، آيه 4.

4. شرح الهداية الاثيريه، حاشيه صفحه 336.

5. اسفار، ج 1، ص 20.

6. عبارت رساله اين است: «واما المشروب فانه يهجر شربه تلهيا بل تشفيا وتداويا وتقويا» (شرح الهداية الاثيرية، ص 337).

7. كافى، ج 8، ص 193، ح 229.

8. التحصيل، ص 817.

9. روضات الجنات، ج 3، ص 160.

10. عبارت رساله چنين است: «والمسموعات يديم استعمالها على الوجه الذي توجبه الحكمة لتقوية جوهر النفس وتاييد جمع القوى الباطنة لا لما يرتبط بهذه من الامور الشهوانية‏» (شرح الهداية الاثيرية، حاشيه صفحه 336).

11. نغمه رخيمه: صداى نرم و آرام.

12. «وواحد يرجع الى هيئة اللفظ وهو ان يكون بنغمة رخيمة فان لين الصوت يفيد هيئة ما نحو المسامحة في القول...» (خواجه طوسى، شرح اشارات، ج 3، ص 383).