خاطرات و حكايتها جلد ششم

گرد آورى و تدوين : مؤ سسه فرهنگى قدر ولايت

- ۱ -


مقدمه
تاريخ سازانى كه سر در آخور شرق يا غرب دارند، همچنان دست اندر كار تحريف تاريخ هستند. آنان در صددند تا با حذف عناصر ارزشى بخصوص ‍ ارزشهاى دينى و معنوى ، تاريخ را طبق اغراض سياسى خود بنگارند، آنچنان كه افكار مادى غرب تاءييد شود.
((امروز هم چون هميشه تاريخ انقلابها، عده اى بنوشتن تاريخ پر افتخار انقلاب اسلامى مشغولند كه سر در آخور غرب و شرق دارند.))(1)
شبهه افكنى ، دروغ نويسى ، تغيير و تحريف ، حق را ناحق جلوه دادن و ناحق را لباس حق پوشاندن ، حلقه هاى نگارش تاريخ براساس اهداف حقيرانه از پيش تعيين شده است ، امروز بنيادهايى كه در غرب ، با هدايت دلارهاى آمريكايى ، دست اندركار نگارش دائرة المعارفها و تاريخ معاصر ايران مى باشند، كم نيستند. اگر چه در داخل نيز عده اى فريب خورده يا معاند، بهمان كار مشغولند و پياده نظام غرب در تهاجم فرهنگى گسترده اش ‍ به ارزشها و هويت دينى ملت ايرانند.
امروز آمريكا، با بازسازى طرح فروپاشى شوروى ، در صدد تحميل همان سرنوشت بر ملت ايران است . اگر چه آمريكا، همچون گذشته ، در ارزيابيهاى خود دچار اشتباهات متعدد و فاحش شده است ، لكن آنچه او را بر اين عمل اميدوار و گستاخ ساخته است ، وجود همين عناصر بى هويت و مرغوب كه لحظه اى بر سفره عيش و نوش و هوسرانى نشستن را بر عزت يك ملت و هويت مستقل او ترجيح مى دهند. در طرح آمريكايى ، گسست نسل جوان از گذشته واقعى خويش ، تزيين و پيراستن رژيم فاسد گذشته ، زير سوال بردن و حذف درخشندگى ايثار و مقاومت نسل انقلاب به ويژه در دفاع مقدس هشت ساله ، تحقير ارزشها و عناصر معنوى و ايمانى عزت آفرين ، شبهه افكنى نسبت به مقدسات و اصول اساسى انقلاب اسلامى ، حلقه هاى پيوسته تهاجمند كه پيش قراولان آن ؛ تاريخ نگاران ، روزنامه نويسان و توليد كنندگان كتاب و فيلم و ديگر ابزارهاى هنرى هستند. ذهنيت سازى براى نسل جوان و تغيير جريان فرهنگى جامعه ، هدف اين طرح است كه رهبر بيدار و الهى انقلاب اسلامى از آن به تهاجم فرهنگى ياد نمودند كه امروز حتى براى ناباوران نيز، اين مقوله روشن و شناخته شده است .
بيان لحظه هاى تاريخ اين ملت از زبان گويا و صادق و مردمى است كه تاريخ ((امين )) را پديد مى آورد و چنين تاريخى است كه طرح آمريكايى تهاجم را عقيم مى گذارد و نسل جديد را صاحب هويتى حقيقى و مستقل و تشخيص قوى و شناخت صحيح مى نمايد.
بازگويى و بازنويسى تاريخ صحيح نمى گذارد يك ملت در چنبره سلطه تبليغاتى استكبار جهانى گرفتار آيد و ناخودآگاه بدست عناصرى سست ايمان و بريده از متن ملت ، داراييهاى انسانى و فرهنگى و مادى خود را به سلطه گران تقديم نمايد.
آگاهى صحيح و اتصال نسل جوان با هويت انقلاب و درخشندگى هاى آن ، استكبار را چون جنگهاى هشت ساله دفاع مقدس ، زمينگير مى سازد و اجازه نمى دهد يك وجب از زيباييهاى فرهنگى و دينى او باشغال دشمن در آيد و فرهنگ منحط غربى بتواند در رفتار و منش فردى و فضاى جامعه اسلامى رسوخ نمايد.
در اين ميان مسئووليت دست اندكاران فرهنگى و سياسى چندان زياد است كه غفلت و تعلل از آن بى گمان ؛ و اگر چه ارتباط مستقيم رهبرى با مردم و جوانان ، نقش عناصرى حزبى و گروهى و رسانه اى كم رنگ نموده ليكن در دراز مدت از تاثير تلاشهاى دشمن و عناصر غير خودى نبايد غفلت نمود.
امروز مقام عظماى ولايت ، اين حكيم زمانه و ديدبان هشيار و بيدار، حسين گونه ، در صحنه بيدار باش امت اسلامى به ايفاى نقش و مسئوليت و تكليف خود مشغول است و شعاع رحمت الهى را بر فضاى دل و جان اين امت مى تاباند و وسوسه ها و شيطنت هاى دشمنان و عناصر غير خودى را نقش ‍ بر آب مى سازد، بر ماست كه اين نعمت بزرگ الهى را شكر گذار باشيم و با حمايت و پشتيبانى عملى خويش در حفظ اين نعمت ، كه بفرموده امام راحل عظيم الشان ، از ساير فريضه هاى الهى چون نماز و حج ، برتر است و با اهميت است بكوشيم . بيش از همه ، جوانان وظيفه دارند كه از زبان صادق و الهى ولى خويش حقايق را بشنوند و درك كنند و با تحليل صحيح و دقيق از زمان و مكان و دوست و دشمن و خودى و غير خودى ، و تاريخ پرفراز و نشيب گذشته و دست آوردهاى اصيل و ماندگار و درخشان دوران حاكميت دين در انقلاب اسلامى ، رهرو راه سعادت دنيا و آخرت گردند و به انگشت اشاره هاى شياطين كوچك و بزرگ بى اعتنايى نمايند كه صراط مستقيم يكى است و آن راه ولايت است . انتشار ششمين جلد از مجموعه خاطرات و حكايتهاى مقام معظم رهبرى را در سال امام على (عليه السلام ) گرامى داشته و به تمسك عملى به سيره و راه آن امام همام تاكيد مى نماييم ، باشد كه تشخيص صحيح تكليف و انجام به موقع آن ، رضايت و شفاعت امير حقيقت و عدالت ، على (عليه السلام ) و فرزند صالح او، آيت اله العظمى سيد على خامنه اى ، رهبر معظم انقلاب اسلامى ، را براى همه ما به ارمغان آورد. برترين سود و بهترين عاقبت اين است و لاغير.
موسسه فرهنگى قدر ولايت
من از خدا، سى مليون راى خواسته ام !
از ماههاى قبل ، بعضى از بزرگان و عزيزان و برجستگان كشور، مكرر به من مى گفتند كه اگر شما به شخص خاصى براى رياست جمهورى نظر داريد، آن را به ما بگوييد، تا اوضاع و احوال را همانطور كه مى خواهيد هموار كنيم و مردم را هدايت نماييم كه همان انجام بگيرد. من به آنها گفتم كه آنچه من از خدا خواسته ام ، سى ميليون راءى است . در طول اين چند ماه قبل از انتخابات ، هر چه اصرار شد، آقايان محترم مسؤ ولان برجسته ى كشور و ديگران ، غير از همين حرف ، چيزى از من نشنيدند. گفتم در اين انتخابات ، من آراى مردم را از خداى متعال خواسته ام ؛ آن براى ما و كشور مهم است . بالاخره هر كسى در راءس دولت و قوه ى مجريه قرار بگيرد، كارى مى كند، پيشرفتهايى دارد، مشكلاتى دارد. هيچ كس مطلق نيست ، هيچ كس كامل نيست ، تفاضلها هم خيلى زياد نيست . آنچه براى من مهم است ، اين قضيه است كه همه ى ملت احساس كنند كه در اين آزمايش شريكند. بحمدالله خداوند متعال اين دعا را مستجاب كرد، اين آرزو را برآورده نمود و اين هديه را به ملت ايران داد. ما اگر تا آخر عمرمان هم شكر كنيم ، كم است .
بعد از گذشت هجده ، نوزده سال از پيروزى انقلاب ، بعد از نه سال از رحلت امام بزرگوار - كه دشمن تصور مى كرد يك ماه هم اين نظام باقى نخواهد ماند - مردم در انتخابات رياست جمهورى شركت مى كنند و با حضور خود كه ياد آور روزهاى پرشور و هيجان اول پيروزى است ، چنين انتخابات شيرينى را سازماندهى مى كنند. اين ، نعمت بزرگى است كه بايد آن را شكرگزارى كرد.(2)
تنها چيزى كه به يادم ماند، همان حرف شما بود كه گفتيد توى دهن اينها بزنيد!
بد نيست همه اين چيزها را بدانند. دو سال قبل از اين در دوم خرداد و در انتخابات رياست جمهورى ، ملت ايران حماسه بزرگى درست كردند؛ سى ميليون نفر پاى صندوق ها آمدند، تا قبل از اين كه انتخابات بشود، راديوهاى بيگانه هرچه توانستند، عليه اين انتخابات حرف زدند؛ مرتب گفتند تقلب خواهد شد؛ مرتب گفتند چنين خواهد شد، مرتب گفتند چنان خواهد شد؛ براى آنكه مردم را دلسرد كنند؛ هدفشان اين بود. اگر شما به مجموعه ها و بولتنهايى كه اخبار راديوهاى بيگانه را در آن سه چهار ماه منتهى به انتخابات دوم خرداد پخش مى كردند، نگاه كنيد خيلى از حقايق روشن خواهد شد. به طورى حرف مى زدند كه مردم را دلسرد كنند تا پاى صندوقهاى راى نيايند؛ اما مردم به حرف دلسوزان خودشان گوش كردند و به وسط ميدان آمدند و با سى ميليون راى در انتخابات شركت كرده اند. واقعا حركت خيلى عظيمى بود و موفقيت بزرگى براى ملت و براى نظام جمهورى اسلامى ايران شد به مجرد اين كه انتخابات تمام شد و معلوم شد كه جمعيت زيادى آمده اند و رئيس جمهورى منتخب مشخص شد، راديوهاى بيگانه طورى لحنهايشان را برگرداندند كه انگارى دوم خرداد را آنها راه انداخته اند؛ انگارى كه دوم خرداد مال آنهاست ! تا حالا هم هنوز رها نكرده اند؛ تا الان هم تقريبا دو سال و نيم مى گذرد، همچنان همانطور دارند حركت مى كنند! تبليغات كردند و راجع به رئيس جمهورى محترممان حرف زدند و مطالبى گفتند. من اين خاطره را مى خواهم عرض كنم . در همان روزهاى اول ، دوم بعد از انتخابات بود كه جناب آقاى خاتمى - رئيس جمهور عزيزمان - از من وقت ملاقات خواستند و آمدند و با من ملاقات كردند. به ايشان گفتم كه من نمى دانم شما در اين چند روز كه گرفتار مسائل انتخابات بوده ايد، فرصت كرده ايد كه اين راديوها را گوش كنيد يا نه ؛ اما من گوش كرده ام . اين راديوها دارند اين طور وانمود مى كنند كه حركت دوم خرداد، حركتى بر ضد انقلاب ، بر ضد امام ، بر ضد اسلام بود! روشهاى تبليغات است ؛ دارند اين طور حركت مى كنند. من مايلم كه شما در همين اولين صحبتى كه خواهيد كرد، تو دهن اينها بزنيد و نشان دهيد كه نه ، قضيه اين طور نيست ؛ راه ، راه امام است ؛ راه ، انقلاب است . بعد از سه ، چهار روز ايشان يك مصاحبه اى مطبوعاتى داشتند. بعد كه ايشان با من مجددا ملاقات كردند، گفتند كه من در حال آن مصاحبه مطبوعاتى چيزهايى در ذهنم آماده كرده بودم كه بگويم ؛ اما همه اش از يادم رفت ؛ تنها چيز كه يادم بود، همان حرف شما بود كه بگويم ؛ تو دهن اينها بزنيد. ايشان در آن مصاحبه ، تو دهن آنها زد. تا امروز بحمدالله رئيس جمهور، رئيس مجلس ، رئيس قوه قضائيه ، مسؤ ولان كشور، موضع انقلاب را، موضع امام را، موضع اسلام را، پايبندى به ارزشهاى اسلامى را، هر روز تكرار مى كنند؛ اين مايه افتخار ما است ؛ اين خودش يكى از وسائل وحدت بخش است . يكى از چيزهايى كه مى تواند در سطح كشور دلها را به هم نزديك كند، همين است . اين است كه بنده مكرر عرض مى كنم كه دلها بايد با هم انس پيدا كند، وفاق پيدا بشود و جريانها به هم نزديك بشوند.(3)
پيروزى بزرگ ، هم شكر دارد هم پرهيز از خطر
اين كسانى كه در دنيا دم از حقوق مردم و دموكراسى و آزادى مى زنند و آن را به رخ اين و آن مى كشند و همه را متهم مى كنند و هر كسى كه با آنها همسو نباشد، به آنها انتقاد داشته باشد، به خود راءيى متهم مى كنند، مگر در انتخاباتشان چه قدر از مردم شركت مى كنند؟
من گفتم ، آمار مقايسه يى آوردند و انتخابات ما را با انتخابات دو دوره اى رياست جمهورى آمريكا و نيز با انتخابات انگليس و ديگر كشورهاى اروپايى مقايسه كردند؛ ديدم كه هيچكدام اين طورى نيست ؛ نه اين كه به اين اندازه نيست ، نزديك به اين هم نيست ؛ يعنى چهل و نه درصد، پنجاه درصد، پنجاه و چهار درصد، شصت درصد بودند. اينها كجا و هشتاد و هشت درصد يا هشت و نه درصد در كشور ما كجا؟ عده زيادى از كسانى كه مى توانستند در اين انتخابات شركت كنند، شركت كرده اند و راى دادند. همه هم به كورى چشم دشمنان به نظام راى دادند.
البته در تبليغات رسانه يى ، دشمنان سعى كردند كه شايد بتوانند همين پيروزى را هم طبق معمولشان - كه هر خيرى هم كه در ايران اسلامى باشد، از آن يك عيب درست كنند - اين را عيبى درست كنند و بگويند بله ، مردم اعتراض و انتقاد داشتند؛ كه بحمدالله در مصاحبه اى ديروز رئيس جمهور منتخب محترم ، جواب دندان شكنى به همه اينها داده شد. در عين حال ، اينها كه دست بردار نيستند؛ اما من براى مردم خودمان عرض مى كنم كه اين رسانه هاى جهانى را بشناسيد - اگر چه بحمدالله مى شناسيد - اين تحليل گران به اصطلاح سياسى دنيا را كه مى نشينند براى تمام مسائل دنيا تكليف معين مى كنند اظهار نظر و فتوا صادر مى كنند، بشناسيد و ببينند كه اينها چگونه اند.
گفتند كه اين انتخابات ، اعتراض است ! چه اعتراضى ! اكثريت بيست ميليونى مردم به چه كسانى راى دادند؟ شعارهاى رئيس جمهور منتخب مگر چيست ؟ شعارهاى رئيس جمهور منتخب ، نظم و قانون و رفع تبعيض ‍ و گسترش عدالت اجتماعى و بر طرف كردن اهداف اسلامى و انقلابى رفتن و پيروى كردن از وصاياى امام بزرگوار است . آيا اينها مخالفت با نظام اسلامى است ؟ اينها شعارهاى نظام اسلامى است . مردم اينها را دوست مى دارند. دشمن منتظر نشسته است كه ببيند در جمهورى اسلامى چه حادثه ى كوچكى ممكن است اتفاق بيافتد، تا بشود با صد من سريشم ، چيز بدى را به آن چسباند و براى مردم ما تلخ كرد و چهره ملت ايران را در دنيا مشوه نمود.
خدا را شكر مى كنم كه ربنا ما بنا من نعمته فمنك لا اله الا انت وحدك لا شريك لك تو جواب دشمنان ملت ايران را دادى . تو دلها را به سوى صندوقهاى راى و به سوى شركت در اين آزمايش بزرگ هدايت كردى . تو مردم را نسبت به اين نظام الهى ، اين قدر با محبت و وفادار قرار دادى . اينها از توست ؛ از ما نيست . ما مغرور نمى شويم و بحمدالله آزمايش بسيار خوب و شيرينى بود، همانطور كه عرض كرديم ، در اين آزمايش بازنده اى هم وجود ندارد؛ همه برنده اند. من اصرار دارم كه اين تعبيرات به كار نرود. متاءسفانه بعضى از مطبوعات هنوز نتوانسته اند تمرين كنند كه اين قدر خودت را تحت تاثير تغييرات غلط فرهنگى غربى قرار ندهند. شركت در ميدان انجام وظيفه ، بازنده يى ندارند؛ همه برنده اند.
من در همين جا به مردم گفتم هر كسى پاى صندوق راى برود و از روى احساس مسئوليت و طبق تشخيص خود راى را بيندازد، بايد احساس كند كه تكليف خود را انجام داده است . الان هم قضيه همين است . آقايان نامزدهاى مختلف كه در صحنه هاى انتخابات وارد شدند و نيز طرفداران آنها بايد خوشحال باشند. از خداوند متعال شاكر باشيم كه به شما توفيق داد، تا در اين صحنه وارد شويد، اين عرصه را براى حضور ملت عظيم الشان ايران هموار كنيد و آنان را در اين آزمايشى كه اين قدر شيرين آغاز گرديد و شيرين تمام شد، درگير نماييد. اين برايتان افتخار است و همه شما پيش خداى متعال ماءجوريد.
همه ى كسانى كه به نحوى در اين انتخابات شركت نمودند، دخالت كردند، تبليغات انجام دادند و از كسى كه مورد علاقه آنهاست و به نظرشان اصلح بوده است ، حمايت كردند، پيش خداوند متعال ماءجورند. همه ى ميليونها انسانى هم كه به پاى صندوقهاى راءى رفتند و از روى احساس مسئوليت راءى خود را نوشتند، در آن سهيم و شريكند. اين شرط اصلى قضيه است . انما يتقبل الله من المتقين . اين ، دستور قرآنى ماست .
همه كسانى كه از روى احساس مسئوليت راى نوشته اند و در صندوق انداختند چه آن آرائى كه آنها نوشتند و با اين رئيس جمهور منتخب محترمى كه بحمدالله امروز مشغول مقدمات انجام تكليف و وظيفه بزرگ خود است ، منطبق شد و چه منطبق نشد؛ فرقى نمى كند، همه در اين جهت يكسانند - بايد بدانند كه براى آنها حسنات الهى نوشته شد اين آموزش ‍ قرآنى ماست كه هر كس براى خدا كار كند، خداى متعال اجر او را ضايع نمى كند ولو يك مثقال ذره يى باشد. اين ، صحنه امتحانى بود كه مردم وارد شدند.
البته پيروزى بزرگ ، هم شكر دارد و هم پرهيز از خطر دارد. بعد از همه پيروزيها، يك احتمال خطر وجود دارد. ملت ايران كه در اين حادثه پيروز شده است ، بايد خدا را شكر كند. احتمال خطر چيست ؟ احتمال خطر اين است كه يك وقت خداى نكرده بعضى از افراد كوتاهيهايى در رفتارشان نشان بدهند، نسبت به ديگران بگو مگوهايى بين مردم انجام بگيرد. هم شما آقايان و خانمها محترمى كه نمايندگان مردميد و جز برگزيدگان ملت هستند، نگذاريد، و هم آحاد ملت نگذارند كه دشمن خوشحال بشود.
دشمن منتظر است كه بين شما بگو مگو باشد. دشمن منتظر است كه صفوف متحد شما به هم بخورد. دشمن منتظر است كه نمايش راى ميليونى را - كه نمايش اتحاد ملت ايران در دفاع مقدس از نظام اسلامى است - به يك دعوا و تنازع و تناقض و بگو مگو تبديل كند و اين شيرينى ها را از شما بگيرد؛ نگذاريد. اين جا، جاى هوشيارى شماست همه نامزدها متعلق به جمهورى اسلامى هستند، همه از نظام اسلامى دفاع كردند، همه براى نظام اسلامى و براى خطوط آن و آنچه كه جزو بينات انقلاب است ، شعار دادند. بنابراين ، حركت متحدى به نفع نظام اسلامى اتفاق افتاده است . بايد هوشيار بود؛ بخصوص شما نمايندگان مردم بايستى متوجه باشيد. هم در مجلس و هم در حوزه ى انتخابيه كه مى رويد، به خاطر موفقيت سى ميليونى ، به مردم تبريك بگوييد، اين ، بزرگترين مساءله است .(4)
خصوصيات حضرت امام (رحمة الله عليه )
غير از همه اين خصوصياتى كه در اين بزرگوار بود، سه خصوصيت ممتاز در او شكل بسيار پيچيده و درهم تنيده يى ، جذابيت و تاءثير عجيبى در اين مرد بزرگ به وجود آورده بود.
خردمندى و دانايى
خصوصيت اول ، عبارت از خردمندى و دانايى بود. او مردى دانا، خردمند، عاقل و عميق بود. در او، به معناى حقيقى كلمه ، جوهر دانايى وجود داشت ؛ ((هر كه در او جوهر دانايى است ، بر همه كارش توانايى است )). لذا در هر جايى كه از وجود او چيزى بروز كرد، نشانه اين دانايى و خرمندى در آن ديده مى شود. در ميدان دانشهاى تخصصى خود او - يعنى فلسفه ، فقه - عرفان ، اصول ، اخلاق - همه جا اين دانايى و عمق و اين گوهر درخشان خردمندى بروز كرد؛ حرف نو و سخن تازه به ميدان آورد و به تكرار سخن گذشتگان اكتفا نكرد.
ديندارى و ايمان روشن بينانه
خصوصيت دوم ، ديندارى و ايمان روشن بينانه بود. او متعبد بود؛ اما تعبدى دور از تحجر و توقف . او روشن بين تر و روشنفكر و نوآور در مباحث دينى بود؛ اما نوآورى دور از لاقيديهاى نوآوران . خيلى ها در زمينه مسائل دينى ، سخن نويى را به ميدان مى آورند؛ اما اين سخن نو نشانه لاقيدى و لااباليگرى آنها در وفادارى به متون اسلامى است ؛ سخن آنهاست نه سخن دين ، روشن بينى و نوآورى امام متكى به دين و مبانى دينى بود؛ لذا آنچه را كه در زمينه مسائل اعتقادى و اخلاقى و فقهى و دانشها ورود داشتند؛ در مقابل آن اظهار تسليم كردند و آن را به عنوان يك سخن با بنياد پذيرفتند؛ نه به عنوان سخنى كه متكى به مبانى و اصول نيست . بنابراين ، او متدين و متعبد، اما در عين حال روشن بين و آگاه و بكار گيرنده خرد، با آفاق عظيم در مسائل اعتقادى و علمى بود؛ ديندارى كه به ياد آورنده ديندارى هاى عصر نبوت يا جلوه هايى از عصر معصومين (عليهم السلام ) بود.
شجاعت و جان نثارى
خصوصيت سوم ، شجاعت و دليرى و جان نثارى او بود؛ آماده بود كه در آن جايى كه او حق مى گويد و دنيا باطل مى گويد، با آن دنيا مواجه بشود. اين كه در يكى از بيانيه هاى خود فرمود كه اگر استكبار جهانى دين ما را تهديد كند، ما هم دنياى او را تهديد مى كنيم ، راست مى گفت ؛ مى توانست در مقابل دنيايى بايستد هم چنان كه آن روزى كه اين فرياد را در سال 1341 در قم بلند كرد، اول كار كسى با او نبود. البته فورا بى فاصله گروه گروه مردم مومن و دلهاى پاك در همه جا به او گرويدند اما اولى كه وارد ميدان شد تنها وارد بشود؛ تنها بود و احساس تنهايى هم مى كرد ولى اين دليرى را داشت كه وارد ميدان بشود. انسان وارد ميدانى بشود كه آن طرف اين ميدان قدرتها و نيروهاى نظامى و نيروهاى امنيتى و داغ و درفش باشد، وجدان و دين و ملاحظه نباشد، پشتشان هم به سياسيتهاى جهانى و استكبارى گرم باشد وارد شدن در چنين ميدانى ، اولين شرطش اين است كه انسان از جان خود بگذرد؛ و او از جان خود گذشته بود و براى پذيرفتن همه خطرها حاضر بود؛ يعنى براى او جان و ديگر خصوصياتش اهميت نداشت ، بعضيها مى گويند ما از جانمان گذشتيم ؛ اما در مقام عمل كه نگاه مى كنيد، از يك احترام خشك و خالى نمى گذرند؛ چه طور از جان گذشته اند؟! از يك پول و از يك لذت و شهوت نمى گذرند؛ چه طور از جان گذشته اند؟! اما او راست مى گفت ؛ او حقيقتا جان را كف دست داشت و آماده بود و به ميدان آمد.
 

بسا باشد كه مردى آسمانى   به جانى فتح فرازد لشكرى را
نهد جان در يكى تير و رهاند   ز ننگ تير روزى كشورى را
با اين سه خصوصيت كه اين گونه در وجود او در هم تنيده بود، وارد ميدان شد البته نقاط مثبت امام يك فهرست طولانى دارد؛ اما چون اين سه خصوصيات به هم ارتباط دارند و تاثير بارز و هماهنگ با يكديگر دارند، لذا من اين سه خصوصيت را انتخاب كردم .(5)
انس با قرآن
در آن دوران طاغوت ، من در مشهد جلسات تفسير و درس قرآن داشتم ، به جوانانى كه مى آمدند، مى گفتم كه هر كدام از شماها يك نسخه قرآن در جيب بغلتان داشته باشيد، اگر در جايى منتظر كارى مى ايستيد و فراغتى پيدا مى كنيد - يك دقيقه ، دو دقيقه ، پنج دقيقه ، نيم ساعت - قرآن را باز كنيد و به تلاوت آن مشغول شويد، تا با اين كتاب انس پيدا كنيد، تعدادى كه اين طور عمل كرده بودند، هر چند بسيار اندك بودند، ليكن احساس ‍ مى كردم كه اينها با اين كه غالبا هم عربى نمى دانستند، اما از لحاظ فهم معارف ، از ديگران برجسته تر بودند و به طور ممتازى با آنها تفاوت داشتند.
انس با قرآن ، معرفت عمومى يك كشور را بالا مى برد، قرآن همه چيز ماست نور است . اين جوانان ما از وقتى كه با قرآن مانوس شدند، وضعيت خيلى فرق كرد، ما در طول هشت سال دفاع مقدس ، زير آتش توپ و تفنگ ، جوانانى را از دست داده ايم كه به مجردى كه بر زمين مى نشستند و اندك فراغتى پيدا مى كردند، قرانشان را باز مى كردند و مشغول تلاوت قرآن مى شدند. يا مثلا اگر در اتوبوس و يا كاميون نشسته بودند و داشتند مى رفتند، قراغنشان را در مى آورند و بنا مى كردند به خواندن آن . اين است كه ما مى گوييم قرآن همه چيز ما بوده است . الان هم به بركت قرآن كشور رو به پيشرفت است .(6)
هميشه من تعجب مى كردم
ما در مشهد يك انجمن ادبى داشتيم كه در منزل مرحوم نگارنده (7) تشكيل مى شد. عبدالعلى نگارنده ، سرگرد بازنشسته و پير مرد خيلى نازنينى بود. چيزى كه به او نمى آمد، اين بود كه يك روز سرگرد بوده باشد! مرد بسيار لطيفى بود. خانه ى او مركز انجمن ادبى فردوسى بود، كه من هم هر وقت از قم به مشهد مى آمدم ، حتما در آن شركت مى كردم . يكى از كارهايى كه آن جا انجام مى گرفت ، اين بود كه وقتى كسى غزلى يا قصيده اى مى خواند، آن را ويراستارى طولى مى كردند؛ يعنى مى گفتند كه جاى اين بيت اين جا نيست ؛ جايش قبل از اين بيت قبلى است . اين نكته مهمى است .(8)
بايد به دانشگاههاى اسلامى در آندلس برود
از رحلت پيامبر هنوز دو قرن نگذشته بود كه پرچم علم در دنياى اسلام با مركزيت منطقه ى عربى برافراشته شد. علم متعلق به آنها نبود؛ آنها از علم خبرى نداشتند. منطقه ى عربى كجا، علم كجا؛ اما علم را جذب كردند؛ چون پيامبر فرموده بود اطلبوا العلم و لو بالصين . ... در قرنهاى چهارم و پنجم ، حكومت اسلامى در جنوب اروپا - يعنى در اسپانياى امروزى - تشكيل شد. برترين دانشگاهها در اروپاى آن روز، در آندلس بود، در كتاب ((تاريخ علوم ))، ((پيرروسو)) مى گويد: تاجرى مى خواست پسر خودش ‍ را در دانشگاهى بگذارد تا تحصيل كند؛ با استادى مشورت كرد، استاد گفت اگر مى خواهى پسر تو چهار عمل اصلى را خوب ياد بگيرد همه اين دانشگاههايى كه در فرانسه و در منطقه ميانى اروپاست ، جوابش را مى دهند؛ اما اگر مى خواهى بالاتر از چهار فصل اصلى چيزى ياد بگيرد، بايد به دنشگاههاى اسلامى در آندلس بروى .(9)
اين يك فريب سياسى است ، اگر چه زير نام انجمن اسلامى باشد
اگر ديديم يك تشكل دانشجويى وجود دارد، ولو اسم دينى بر روى خودش ‍ گذاشته ، اما حركت او در جهت كيفيت بخشيدن به ارزشهاى دين و انقلاب نيست ، مطلقا جزو مخاطبان ما نيست و در اين مجموعه هم جا نمى گيرد؛ ولو اسمش انجمن اسلامى باشد؛ دروغ است ، انجمن اسلامى نيست .
فلان آقا به عنوان قلمزنى روشنفكرى بر مى دارد فرضا راجع به دموكراسى مطلب مى نويسد و آه و حسرت دموكراسى آمريكايى و غربى را در اين كشور مى كشد! اين يك فريب سياسى و يك غلط فكرى است . حال اگر فرض كنيم كه يك نفر با نام اسلامى زير نام فلان مجموعه اى اسلامى دانشجويى يا غير دانشجويى ، چنين جهتگيرى اى پيدا كرده است اين كه ديگر نمى شود به آن انجمن اسلامى گفت . اين حركت ، حركت غلطى است .(10)
سوابق داغى نداشت ، تحت تاثير جو قرار گرفته بود.
من كسانى را ديده ام كه بر خلاف عقيده شان ، همصدا با بچه هاى دانشجو در دانشگاهها، راءيها و نظراتى داده اند، من يكى از مسؤ ولان دانشگاه ها را - كه مرد مسنى هم بود - ديدم و از كارش تعجب كردم . ديدم او اين قدر نسبت به افراد حاد قضاوت مى كند، كه گويى جوان بيست و دو ساله يى است كه الان به تظاهرات رفته و بر گشته است ! در باره او تحقيق كردم تا ببينم آيا سوابق داغى نداشته ؛ بلكه تحت تاثير جو قرار گرفته است ... چنين مساءله يى را شما مواظب باشيد و مو را از ماست بكشيد. بگذاريد به شما ليبرال بگويند، حجتيه بگويند؛ اشكالى ندارد؛ حق مهمتر از همه است . انسان بايد حق را ملاحظه كند.(11)
طلبكارند كه چرا آنها را به بازى نمى گيريم
احزاب و گروههاى مبارزى كه سالها مبارزه ى سياسى كرده بودند و عاقبت مبارزه ى سياسى بايد چنين چيزى مى شد، حالا كه آن چيز را به چشم خودشان ديدند، تخطئه كردند و كنار كشيدند بعضى ها گوش خواباندند ببينند چه مى شود؛ بعضيها تخطئه هم كردند. در همان اوقات غوغاى سالهاى 56 و 57، به نظرم در همين دانشگاه تهران يا شايد در دانشگاه كنونى شريف بود كه چند نفر از آقايان روشنفكر سخنرانى كردند؛ روشنفكرانى كه الان از همه زمين و زمان طلبكارند، بعضيهايشان فرارى اند، بعضيهايشان هم كه در ايران هستند، از جناب عالى و بنده و همه اين ملت طلبكارند كه چرا همه آنها را به بازى نمى گيريم ! صريحا گفتند مشت است و درفش . يعنى حرفى را كه ما از پدران پيرمان شنيده ايم و آنها را تخطئه مى كرديم و برايشان استدلال مى آورديم تا ذهن پدر پير و مادر پير را برگردانيم كه نه ، مشت و درفش نيست ، و بعلاوه مشت و درفش مى تواند پيروز بشود، و اگر آن پيرمردان و پيرزنان قبول نمى كردند، رويمان را از آنها بر مى گردانديم و در دوران مبارزه ، بى اعتنا كار خودمان را ادامه مى داديم ، اين حرف را جوانان مدعى ، روشنفكران حرفه اى و قلم به دستان پرگو و ياوه گو صريحا گفتند!(12)
در مقابل امام چه كشورى قرار داشت و امام چگونه آنرا ساخت
او اين ميدان را طى كرد، تا به منطقه ى نزديك پيروزى - يعنى سال 1375 - رسيد. اما حالا در مقابل حادثه ى عجيبى قرار گرفته است و آن پيروزى ، نهضت اسلامى به پشتيبانى يك ملت با همه ى وجودش است . آن پيروزى ، نه فقط پيروزى بر يك رژيم فاسد و ارتجاعى بود، بلكه آن رژيم فاسد چون از پشتيبانى تقريبا همه ى قدرتهاى استكبارى آن روز برخوردار بود، اين پيروزى ، پيروزى بر همه ى آن قدرتهاى استكبارى به حساب مى آمد. او مى خواهد اين مملكت را با سليقه و نظر و نسخه اسلام اداره كند. در مقابل او چيست ؟ كشورى كه نزديك به دويست سال است از جوانب گوناگون بر آن فشار آورده اند، تا همه خصوصيات ممتاز يك ملت بزرگ را در آن بكوبند و ضعيف و سركوبش كنند. اگر به تاريخ اين دويست سال اخير توجه كنيد عظمت كار امام را بهتر در مى يابيد من تاكيد مى كنم كه جوانان اين مقطع تاريخى را بخوانند. دستگاههاى تبليغى هم حقايقى را كه در اين مدت بر سر اين كشور آمده است ، براى مردم تبيين كنند؛ به نظر من در اين خصوص ‍ كار كمى شده است .
از اوايل قرن نوزدهم ميلادى كه مامور انگليسى - ((سرجان ملكم )) - از مرز هندوستان وارد ايران شد؛ يعنى از زمان حكومت فتحعلى شاه قاجار كه با هداياى اغوا كننده و گران قيمت براى رجال دربارى و سياستمداران فاسد وارد ايران شدند و استعمار انگليسى و به عبارت ديگر نفوذ ويرانگر انگليس - چون استعمار به معناى متداولش در ايران پيش نيامد؛ اما بدتر از استعمار پيش آمد - حكومتهاى ايرانى را به شدت در مشت گرفتند و هر كار كه خواستند كردند و به وسيله آنها انجام دادند، از آن روز تا روزى كه انقلاب پيروز شد، در حدود صدوهفتاد، هشتاد سال طول كشيده است . در تمام اين مدت همه عوامل قدرت - قدرتهاى بزرگ جهانى ، عوامل قدرت نظامى ، سياسى ، اقتصادى ، فرهنگى ، اخلاقى - كار كرده بودند، براى اين كه اين ملت ريشه دار تاريخى و بافرهنگ شجاع بزرگ را آن چنان ضعيف و خرد و نااميد و ماءيوس كنند كه هيچ خطرى از ناحيه او، قدرتهاى بزرگ را تهديد نكند، امام در مقابل چنين واقعيتى قرار گرفتند. البته از اين صدوهفتاد، هشتاد سال ، عمده ى مدتش دولت انگليس ، از سال 32 به بعد به دولت امريكا، در اواسط هم نفوذ دولت روس و انگليس در ايران بود؛ در دوران قاجاريه يك طور، در دوران رژيم پهلوى به مراتب خطرناك تر و سخت تر.
وابسته و تابع سياسى
هر كارى كه توانسته بودند، با اين ملت كرده بودند نتيجه اين شد كه در مقابل امام كشورى وجود داشت كه از لحاظ سياسى وابسته و تابع بود. هر كارى كه دولت آمريكا در آن برهه اراده مى كرد در ايران انجام مى شد، هر كارى كه مى خواستند، مى توانستند بكنند؛ در زمينه اقتصادى ، در زمينه نفت ، در زمينه اقتصابات ، در زمينه دولتها - فلان دولت برود، فلان دولت بيايد - در زمينه ارتباطات بين الملل در زمينه عادات و رفتارى كه بر مردم تحميل مى شد، در زمينه ى دانشگاهها؛ بنابراين ، هر كار مى خواستند در ايران بكنند، مى توانستند.
کنفرانس تهران : روزولت - استالين - چرچيل

مصرف كننده و فقير
ما كاملا تابع و وابسته شده بوديم . از لحاظ اقتصادى كاملا مصرف كننده و فقير بوديم ؛ همه چيز را بايد وارد مى كرديم من يك وقتى گفتم ، اما بعضى ها باور نمى كردند اما باور كنيد در كشور ما دسته بيل وارد مى كردند؛ سوزن وارد مى كردند؛ انواع و اقسام خوراكى ها را وارد مى كردند؛ انواع و اقسام محصولات صنعتى وارد مى كردند! همه چيز مصرفى بود؛ يعنى اين ملت ، اين استعدادها، اين مغزها و اين جوانان قدرت و يا فرصت اين را نداشتند كه بتوانند بگويند ما به خارج احتياجى نداريم و بخشى از نيازهاى خودشان را خودشان توليد كنند. اگر صنعتى را هم به داخل كشور مى آوردند - مثل صنعت اتومبيل سازى ، يا ذوب آهن و امثال اينها كه به شكل بسيار ناقصى وارد كشور شده بود - سر تا پاى آن صنعت وابستگى بود. وسائل پيشرفته و مدرنى را هم كه مى فروختند - مثل هواپيماهاى جنگى - اجازه تعمير آنها را حتى به داخل نمى دادند؛ تعميرش هم بايد در خارج انجام مى شد، از لحاظ اقتصادى صددرصد وابسته و مصرف كننده ؛ از لحاظ علمى ، تقريبا صفر؛ اين ملت هيچ حرف تازه اى در بازار علم و دانش نوى جهانى نداشت . در دانشگاهها - كه البته از لحاظ كميت بسيار كم بودند؛ كه در آخرين سالهاى رژيم پهلوى در حدود يك دهم وضع فعلى دانشجو در كشور بود - اگر درسى در كلاسى گفته مى شد - در هر زمينه اى ؛ چه علوم انسانى ؛ چه علوم فنى و صنعتى ؛ چه علوم طبيعى - همان حرفهاى ديگران بود؛ نفت را مى بردند، معادن را مى بردند، همه چيز را مى بردند؛ با هر قيمتى كه خودشان مى خواستند از لحاظ اجتماعى و وضعيت فقير و غنى ، كشور به شدت مفلوك بود. هزاران ، بلكه دهها هزار روستا در اين كشور بود كه برق و آب تصفيه شده و امثال اينها را نديده بودند، نه اميدش را داشتند! فقط به تهران و چند شهر بزرگ مى رسيدند؛ آن هم به آن شكلى كه همان روز تهران يكى از كثيف ترين و زشت ترين پايتخت هاى دنيا محسوب مى شد! فقط به خودشان مى رسيدند؛ هر جا خودشان جا پايى داشتند، آن جا فرودگاه هم بود، وسائل راحتى هم بود؛ اما آنجايى كه مربوط به خودشان نبود، بكلى رها شده بود! شكاف طبقاتى در اعلى درجه ى خود بود.
گرفتار انواع و اقسام آسيبهاى اخلاقى
از لحاظ اخلاقى ، ترويج فساد بود. در دوره پيش از انقلاب - همان سالهاى اوليه دهه چهل و اوايل دهه پنجاه - بارها در سخنرانى هايى كه براى جوانان تشكيل مى شد، از روى شواهد و قرائن مى گفتم اين وضعيتى كه ما از لحاظ بى بند و بارى و بى حجابى و فحشا در كشورمان داريم ، در كشورهاى اروپايى نيست ؛ واقعا هم نبود؛ من اطلاع داشتم . البته در كشورهاى اروپايى ممكن بود فلان مركز فسادى وجود داشته باشد؛ اما عرف زندگى مردم در آن جا - مثلا وضع و پوشش و رفتار زنان - بهتر از آن چيزى بود كه انسان به خصوص در بعضى از شهرهاى ما ملاحظه مى كرد و مى ديد. از لحاظ اخلاقى ، مردم دچار انواع و اقسام آسيبهاى اخلاقى بودند؛ نه فقط اخلاق شهوانى . توسط آنها، ارتباطات مردم ، مراودات مردم ، تكيه و اعتماد مردم ، همه اش آفت زده شده بود؛ اين طورى پيش برده بودند و اداره كرده بودند؛ بحث تعمد بود.
مردم را بى حال و حوصله و نااميد مى خواستند. اخلاقهاى پيشبرنده ى يك ملت ، اميد و تحرك و جديت است ، ملتى كه نا اميد باشد، ملتى كه از آينده خود مايوس باشد، ملتى كه خود را تحقير كند، پيشرفت نخواهد كرد. هر جنسى كه گفته مى شود در داخل توليد شده است ، خود اين داخلى بودن ، معنايش اين بود كه ارزشى ندارد! خود افراد، تحصيل كرده ها، ديگران ، به هم مى گفتند كه ايرانى يك لولهنگ - آن آفتابه هاى گلى قديمى - را نمى تواند بسازد! يعنى نسل پيشرفته علمى هم نسبت به آينده علمى اين كشور نااميد بود؛ اين ، آن مشكل اخلاقى است .
داراى مرتجع ترين حكومتها
ما از قافله علم و تمدن دنيا عقب بوديم . از لحاظ نظام حكومتى و حكامى كه بر اين كشور حكومت مى كردند، يكى از مرتجع ترين حكومتها را داشتيم ، سلطنت موروثى بود؛ يك نفر بميرد، مردم مجبور باشند فرزند او را در هر سنى ، با هر شرايطى و با هر خصوصياتى ، به حاكميت مطلق خودشان قبول كنند؛ نه معيارى و نه علمى ، نه تقوايى ، نه عقلى هيچ چيز ملاك نباشد! چنين رژيمى را در ايران و در قانون اساسى اى كه زير چكمه هاى رضاخان و زير برق نگاههاى ماموران رضاخانى در همين تهران تصويب شده بود. ايران در دنيا ذليل شده بود در مجامع جهانى نامى از ايران به عنوان صاحب يك نظر، صاحب يك راى ، صاحب يك شخصيت وجود نداشت . صدقه بگير و محل آزمايش ديگران شده بود! تا ببينند چگونه جواب مى دهند از لحاظ معنوى ، فقير؛ از لحاظ مادى ، فقير؛ از لحاظ سياسى ، فقير، از لحاظ شخصيتى ، فقير! امام در مقابل چنين جامعه و كشورى قرار گرفته بود.
البته نكته بسيار مهمى در اين جا وجود داشت ، و آن هم اين بود كه ملت ايران ، ملت بزرگ و با استعدادى است . آن حالتى كه به وجود آورده بودند، يك حالت عارضى بود وقتى فرياد امام بلند شد، ملت خود را تكان داد. البته از روزى كه امام شروع كرد تا روزى كه اين اقيانوس عظيم تموج پيدا كرد و به خروش افتاد، پانزده سال طول كشيد - پانزده سال پر رنج - اما ملت ، ملتى اصيل ، ريشه دار، با استعداد، با فرهنگ ، با غيرت و با دين بود و توانست خود را از آن حالت تخديرى و خواب آلودگى نجات بدهد و بلند شود؛ توانست شخصيت خود را در دوران مبارزه - بخصوص در يكى دو سال اخير - نشان بدهد، اين ، آن نقطه ى قوت بود؛ اما آن واقعيت ها كه در طول سالهاى متمادى بر اين كشور تحميل شده بود و آثارش را در زندگى گذاشته بود، در مقابل امام بود.
امام براى ساختن اين جامعه ، چه كرد؟
حالا امام مى خواهد اين جامعه را به شكل مطلوب و آرمانى بسازد؛ چه كار بايد بكند؟ ببينيد چه قدر اين مهم است ؛ شوخى نيست . مثلا شما به نقطه اى رفته ايد كه مصالح هست ، امكانات هست ، فضا هست ، اما ساختمان ويرانه و درهم ريخته است ؛ مى خواهيد از اين مصالح و از اين فضا يك بناى شامخ و با عظمت و ماندگار درست كنيد؛ هر مهندسى نمى تواند اين كار را انجام دهد امام به اين ملت و به اين كشور و به اين صحنه و به اين مصالح نگاه كرد. او اسلام را مى شناخت ، آرمانهاى اسلامى و احكام اسلامى را هم مى دانست و مى خواست با مصالح اسلامى و به دست اين مردم بناى شامخ يك حكومت عظيم اسلامى ، مستقل ، سربلند، خوشبخت كننده ، پيشرونده و جبران كننده ضعفهاى گذشته را به وجود آورد در اين مردم چه چيز را بايد بيش از همه چيز دنبال بكند؟ اولويت چيست ؟
امام اولويت ها را تشخيص داد و انتخاب و دنبال كرد به نظر من اين اولويت ها در درجه اول دو چيز بود. ما كه از روزهاى اول خيلى از فرمايشها و افكار و قضاوتها و نحوه برخورد امام با قضايا را از نزديك شاهد بوديم ، مى توانستيم درست بفهميم . امروز شما هم اگر به بيانات امام نگاه كنيد رفتار امام را مى بينيد و آنچه را كه از امام مى دانيد، جلويتان بگذاريد، همين دو چيز را به طور برجسته مشاهده مى كنيد: