عرفان اسلامي جلد اول

استاد حسين انصاريان

- ۱ -


مقدّمه مؤلّف

كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة

بسم الله الرحمن الرحيم

مؤلّف كتاب « مصباح الشريعة » تاكنون ناشناخته مانده است . شايد علّت ناشناخته ماندنش از شدّت خلوص او بوده كه نخواسته نامش معلوم شود . اين كتاب داراى صد فصل است و در هر فصلى روايتى ، از قول امام جعفر صادق (عليه السلام) ، آن درياى حقايق كه حاوى عالى ترين مسائل عرفانى و اخلاقى است نقل شده است .يادگيرى مسائل مطرح شده در اين كتاب آسان و عمل به آن در خور قدرت هر مكلّفى است .

برخى از كتاب هايى كه تحت عنوان عرفان تنظيم شده است ، خالى از مسائل وارداتى ، يا قصّه هاى عجيب و غريبى كه به دور از منطق است ، يا برنامه هايى كه زمينه اى براى عمل ندارد ، نيست . كتاب هايى به عنوان عرفان موجود است كه مخلوطى از فرهنگ بشرى و الهى است و نمى توان به تمام مطالب آن تكيه كرد .

امّا كتاب « مصباح الشّريعه » كتابى است كه بيشتر مطالب آن با آيات قرآن و رواياتِ مستندِ وارده از رسول حق و امامان معصوم مطابقت دارد و به گونه اى نيست كه نتوان به آن اعتماد كرد .

اين كتاب همواره به عنوان منبعى عرفانى و اخلاقى كه مطالبش از سرچشمه ى حقيقى عرفان و اخلاق ; يعنى درياى بيكرانه اى دانش امام معصوم گرفته شده است ، مورد توجّه بسيارى از بزرگان دين بوده و بعضى از عاشقان سير و سلوك بر آن شرح نوشته ا ند . بعضى از شروح مبسوط و بعضى نيمه تمام و تعدادى هم به عنوان ترجمه كه در بعضى از فصول همراه با شرح مختصرى است به چاپ رسيده است .

پس از انقلاب اسلامى ايران ، گرايش مردم ، به ويژه نسل جوان ، از طريق سخنرانى هاى بنيان گذار نهضت ، به عرفان و اخلاق شديد شد .در مجالسى كه در ماه رمضان و محرّم و صفر منبر مى رفتم ، كراراً درباره ى كتاب هاى عرفانى و اخلاقى ، به خصوص مسائلى از قبيل ورد و ذكر ، عارف و عاشق ، خانقاه و صوفى ، قطب و مرشد ، مريد و مراد از طرف نسل جوان تشنه ى معارف ، مورد پرسش قرار گرفتم . بى ترديد هر مركزى را به نام مركز عرفان و هر كتابى را به نام كتاب عرفان و هر مدّعيى را به نام عارف ، به خصوص كسانى كه قبل از انقلاب با ساواك سروسرّى داشتند و به دست بوسى پهلوى افتخار مى كردند ، نمى توانستم به عنوان مراكز و منابع عرفان معرّفى كنم . چاره اى نديدم جز اين كه بر كتاب « مصباح الشّريعه » با كمك آيات قرآن و روايات و گوشه هايى از حيات پر فروغ اولياى حقيقى الهى ، شرح مفصّلى بزنم و از اين طريق در حد توان خود اداى تكليفى كنم .

اين كار را با عنايت خدا شروع كردم و قبل از آنكه قلم به دست بگيرم و سطرى از سطرهاى شرح را بنويسم وضو گرفته و رو به قبله مى نشستم و سپس وارد نوشتن مى شدم . سرانجام با خواست خدا اين شرح در دوازده جلد كه تمام آن با وضو و رو به قبله نوشته شده به پايان رسيد .

خدايم شاهد است كه عنوان كردن مسئله ى وضو و رو به قبله بودن كار ، جنبه ى تعريف از عمل ندارد ; بلكه مى خواهم به مؤلّفان كتابهاى مذهبى بگويم كه اوّلاً نوشتن با طهارت و رو به قبله بودن هنگام كار سخت نيست ، ثانياً اثر عجيبى در معنويّت كتاب دارد و چه نيكوست كه تمام امور تأليفى بدين صورت انجام بگيرد .روزى كه شروع به نوشتن شرح كردم از طرف زورگويان زمان به وسيله ى صدّام كافر جنگ سخت و خونينى به ايران اسلامى تحميل شده بود . گذشته ى از اين منافقانِ داخلى حمله هاى ناجوانمردانه اى خود را متوجّه روحانيّت شيعه كرده و در اندك مدّتى بسيارى از بزرگان دين را به شهادت رساندند .

من كه فكر مى كردم به توسّط بمبارانهاى عراق و موشك اندازيهاى گرگى مانند صدّام ، يا گلوله هاى منافقين به عمرم خاتمه داده شود ، براى اتمام شرح عجله داشتم ، و با اينكه در ميان آن همه حوادث داخلى در اكثر عمليّات رزمى هم همگام با رزمندگان و بسيجيان دلاور در نبرد حق و باطل شركت كردم ولى توفيق رفيقم نشد و در عوض شهادت ، خداوند مهربان عنايتش را رفيق راهم كرد تا اين شرح به پايان برسانم . اكنون كه اين مقدّمه را مى نويسم دو سالى است كه جنگ خاتمه يافته و مصيبت عظيم ارتحال حضرت امام خمينى پشت مسلمانان را شكسته است . و اين نوشتار براى چاپ سوم آماده مى شود ، اميد است اين برنامه جامه اى عمل بپوشد ، و پس از آن با عنايت حضرت محبوب ده جلد ديار عاشقان شرح صحيفه ى حضرت زين العابدين (عليه السلام) به زينت چاپ آراسته شود .

مصباح الشريعه از ديدگاه بزرگان

شايان ذكر است اين كتاب از نظر علماى بزرگ شيعه مورد توجّه قرار گرفته است . در يك جمع بندى نظر بزرگان را در جهت گيرى به آن پنج دسته مى بينيم .

1 . گروهى كه در نفى و اثبات و ردّ و قبولش سكوت كرده اند .

2 . دانشمندان و بزرگانى كه عقيده دارند ، مؤلّف عارف اين كتاب ، از فرهنگ به جامانده ى حضرت صادق (عليه السلام) ، اين صد باب را تنظيم كرده و انشاى آن از خود مؤلّف است نه كلمات مستقيم امام (عليه السلام) .

3 . بيشتر بزرگان دين و پرچمداران تربيت و اخلاق و عرفان به اين كتاب به ديده ى احترام نگريسته و آن را قابل قبول و عمل دانسته و عقيده دارند كه مؤلّف كتاب از مجموع روايات حضرت صادق (عليه السلام) اين كتاب را تأليف كرده است ; چيزى كه هست از ده ها روايت جملاتى انتخاب كرده و آن جملات را به هم پيوسته تا براى هر فصلى روايتى تنظيم كرده باشد .

4 . عدّه اى كه به اين كتاب با نظر بدبينى نگريسته و آن را از ساخته هاى صوفيّه يا دست پخت فضيلِ عياض دانسته اند و به طور كلّى اين مجموعه را مردود شمرده اند .

5 . دسته اى از دانشمندان كه در قبول و ردّش جانب احتياط را مراعات كرده و فرموده اند : گرچه سند آن قطعى نيست ولى عمل به محتويّات آن ـ كه قسمت مهمّى از مطالبش موافق آيات و روايات مستند است ـ مانعى ندارد . علاّمه ى مجلسى (قدس سره) از اين گروه است و اين فقير بى مايه هم پس از بررسى هاى لازم اين نظر را انتخاب كرده ام .

از آنان كه اين كتاب را مردود دانسته اند شيخ حرّ عاملى صاحب وسائل در كتاب « هداية الامّه » و ديگر صاحب رياض « رياض العلماء » است . و از آنان كه به اين خزانه ى پر گوهر به ديده احترام نگريسته و آن را قابل اعتماد و عمل دانسته و در صدورش از سرچشمه ى ولايت ترديدى به خود راه نداده اند يكى سيّد رضى الدّين علىّ بن طاووس رضوان الله عليه است كه در فصل هفتم از باب ششم كتاب « امان الاخطار » اين چنين فرموده است :

« مسافر با خود بردارد كتاب « مصباح الشّريعه و مفتاح الحقيقه » را كه از حضرت صادق (عليه السلام) است ; زيرا آن كتابى است لطيف و شريف كه راه و رسم سير و سلوك به سوى خدا را براى سالكان آن راه معرّفى مى كند و روش اقبال به خدا را به انسان ياد مى دهد و اسرار مطويّه در خود را در اختيار و دسترس خواننده مى گذارد . خلاصه ى كلام آن كه فوايد اين كتاب بسيار و حجم آن كم است . به عبارت ديگر كثيرالمعنى و قليل اللفظ است » .

از كسانى كه در قبول اين كتاب به خود ترديد راه نداده شهيد ثانى است . او در كتاب « التّنبيهات العلّيه على اسرار الصّلاة » و در « كشف الرّبيه » و در « منية المريد » و همچنين در « مسكِّن الفؤاد » از « مصباح الشّريعه » مطالبى را نقل مى كند و به طورى كه از دقّت در موارد نقل برمى آيد ، فهميده مى شود كه وى بر اين كتاب اعتماد داشته و اخبار آن را از حضرت صادق (عليه السلام) مى دانسته و در صحّت آن كتاب و ثبوت انتساب اين گوهر به آن حضرت ترديد و اضطرابى نداشته است .

فيض كاشانى نيز از كسانى است كه در كتاب هاى اخلاقى و عرفانى خود از اين كتاب مطالبى را نقل كرده و از ملاحظه در موارد نقل استفاده مى شود كه آن مرحوم نيز كتاب را معتبر دانسته و نسبت آن را به امام ششم مسلّم و قطعى تلقّى مى نمايد و هيچ شك و شبهه اى در اين موضوع ندارد .

حاج ميرزا ابوالقاسم ذهبى شيرازى ، نظر عالم بزرگوار مرحوم مجلسى را نسبت به كتاب عرفانى و اخلاقى « مصباح الشّريعه » چنين نقل مى كند :

« بر تو باد كه بر كتاب « مصباح الشّريعه » ملازمت نمايى ، شهيد ثانى آن را به اِسناد خود از حضرت صادق (عليه السلام) نقل كرده و حاجت به نقل سند نيست ; زيرا متن آن دلالت بر صحّت اين كتاب دارد » .

گروه بسيارى از علماى شيعه و از معتبرترين و موثّق ترين دانشمندان بزرگوار و كم نظير از جمله : ابن فهد حلّى در « عدّة الدّاعى » ، كفعمى در « مجموع الغرائب » ، سيّد هاشم بحرانى در مقدّمه ى « برهان » ، نراقى در « جامع السّعادات » ، مرحوم سيّد حسين قزوينى در بحث پنجم « جامع الشّرايع » ، سيّد على خان در « شرح صحيفه ى سجّاديّه » ، عالم عارف شريف لاهيجى در تفسير نفيس خود ، و حضرت امام خمينى رضوان الله عليه در كتابهاى اخلاقى و عرفانى خويش احاديثى از اين خزانه ى پر مايه نقل كرده اند .

ذهبى شيرازى در ابتداى « مناهج انوار المعرفه » كه نام شرح او بر « مصباح » است مى فرمايد :

« پس از تفحّص در آثار حضرت سيّدالمرسلين ، و اخبار آل طه و يس عليهم سلام الله ربّ العالمين ، مجموعه اى جامع تر از رساله ى « مصباح الشّريعه و مفتاح الحقيقه » كه حاوى اسرار و بطون و حقايق شريعت مقدّسه باشد نيافتم و چون اين رساله منسوب و مستند به حضرت امام بحقّ ناطق جعفر بن محمّد الصّادق (عليه السلام)است ، لهذا بزرگان اهل دين و معرفت را بهترين سند است » .

از بزرگانى كه در صحّت و اعتبار اين كتاب ترديد نكرده است ، پرچمدار دانش حديث و درايت و روايت مرحوم حاج « ميرزا حسين نورى طبرسى »است .

اين مرد بزرگ در جلد سوّم « مستدرك » در خاتمه ى كتاب كه داراى فوايد عظيمه اى است از صفحه ى 328 تا صفحه ى 333 بحث گسترده و مبسوطى دارد و دلايل آنان كه كتاب را مردود دانسته يا در صحّت آن ترديد كرده اند نقل مى كند و با براهين آشكار و دليل هاى روشن و منطق محكم جواب داده و اين كتاب شريف را معتبر دانسته و اخبار آن را در كتاب با عظمت « مستدرك » روايت نموده است .

اين مرد بزرگ در پايان بحث خود درباره ى « مصباح الشّريعه » مى فرمايد :

« وَقَدْ أَطْنَبْنا الكلامَ في شرح حالِ المِصْباح ، مَع قِلّةِ ما فيه مِن الأَحْكامِ حِرْصاً عَلى نَثْرِ الآثِر الْجَعْفَريَّة وَالآدابِ الصّادِقيّة وَحِفْظاً لابنِ طاووسَ وَالشّهيْد وَالْكَفْعَمي (رحمهم الله) عَن نِسْبَةِ الوَهْمِ وَالإِشْتِباهِ إِلَيْهِمْ وَاللهُ الْعاصِمْ ».

قاطع و جازم مى گويم كه درباره ى كتاب « مصباح الشّريعه » با اينكه كتاب فقهى نيست ، سخن را گسترده كردم و تحقيقم را طولانى نمودم و اين به خاطر حرص و ولعى است كه به پخش آثار اهل بيت و آداب مكتب حضرت صادق دارم و براى اينكه بگويم بزرگانى چون سيّد بن طاووس و شهيد و كفعمى كه از طرف عدّه اى به خاطر اين كتاب ، متّهم به خيال و اشتباه شده اند ، دامن علم و عمل و آبرو و اعتبارشان منزّه و پاك از اين تهمت است . بزرگانى چون اينان در قبول صحّت اين كتاب به اشتباه نرفته و دچار اوهام غلط نشده اند .

از كسانى كه به اين كتاب اعتماد كرده ، عارف كم نظير ، صاحب اخلاق ملكوتى ، و دارنده ى ملكات فاضله و آراسته به محامد الهيّه مرحوم حاج « ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى » است .

وى در كتاب « اسرار الصّلاة » آن قسمت از روايت « مصباح » را كه متناسب با كتاب خود ديده آورده و بر آنها اعتماد كرده است .

عالم پرهيزكار حاج « شيخ حسن مصطفوى » در مقدّمه ى شرح مختصرش بر اين كتاب مى نويسد :

« اين كتاب به طور مسلّم از مراكز وحى و الهام گرفته شده و به وسيله ى شخصيّتى كه ارتباط با عالم غيب داشته تأليف شده است .

در اين كتاب دقايق معارف و اسرار حقايق و لطايف اخلاقيّات ، مراحل سير و سلوك و خصوصيّات مراتب ايمان ، به اندازه اى دقيق و تحقيقى و عميق ذكر شده است كه كم ترين نقطه ى ضعف و انحراف و سستى در خلال جملات و مطالب آن ديده نمى شود و آن چه مسلّم است اين كتاب در مرتبه ى فوق كتب مؤلّفه ى متداوله ى علما و محقّقين و عرفا است » .

اين بود بخشى از نظريّات محقّقين و بزرگان شيعه درباره ى كتاب « مصباح الشّريعه » كه من آن را به عنوان يك منبع اصيل عرفانى و اخلاقى انتخاب كرده و به وسيله ى مطالب آن ، عارف و عرفان را شناسانده و ثابت كرده ام كه عرفان ; حالى الهى و احوالى ملكوتى بارقه اى آسمانى در عمق جان انسان است كه رشد و ظهور آن در گرو معرفت ، ايمان ، تبعيّت از انبيا و امامان و عبادت خالصانه است و نبايد براى اهل ايمان اصطلاح عارف و عرفان موجب وحشت و ترس باشد ، تا بدون تحقيق و بررسى از آن فرار كرده و اهلش را مورد تهمت قرار داده و خداى ناخواسته آنچه خدا راضى نيست در حق آنان بگويند .

به آنان كه كتاب را مردود دانسته اند ، بايد گفت اگر به دقّت در تمام مطالب آن توجّه مى كردند ، حدّاقل مانند علاّمه ى مجلسى نظر مى دادند ، و از مردود دانستن تمام آن يا نسبت دادنش به صوفيّه امتناع مىورزيدند .

خلاصه مى توان گفت عمده ى مطالب كتاب « مصباح الشّريعه » از چشمه ى جوشان ولايت مطلقه و درياى علوم اوّلين و آخرين ، حضرت صادق (عليه السلام) است و جاى هيچ گونه ترديد و شك نيست و لازم است هر مؤمن متعهّدى و هر عاشق سالكى ، براى رشد حال عرفانى خود به اين مجموعه مراجعه كند و تا جايى كه در قدرت اوست به آن عمل كند .

برنامه اى كه اين فقير در شرح اين درياى با عظمت دارد اين است :

نقل تمام روايت هر فصل در ابتد ، شرح جمله به جمله اى آن با كمك قرآن ، روايات ، كتاب هاى اخلاقى ، اشعار حكيمانه اى كه با متن مطالب تناسب دارد . البتّه در ضمن تفسير و شرح ، آن چه از جانب حق به قلبم اشراق شود و از سوى حضرت محبوب ملهَم گردم متذكّر مى شوم و از حضرت ربّ العزّه مى خواهم كه مرا از لغزش و خطا مصون بدارد و خوانندگان را جهت تأمين خير دنيا و آخرتشان توفيق عمل دهد و آنان را در حدّ اعلا از اين معارف ملكوتى بهره مند سازد .

حسين انصاريان

15/7/1370