1- به نقل
از كتاب ((مراحل اساسى انديشه در جامعه شناسى
)) ص 27.
2- جامعه و
تاريخ ، ص 29.
3- ص 143 و
142. سنت هاى تاريخ در قرآن ، ترجمه سيد جمال الدين موسوى اصفهانى .
4- همان ص
167 و 166.
5- نهج
البلاغه فيض السلام و صبحى صالح ، نامه 31.
6- دخان ،
37. در اين آيه ((ان ))
علت و سبب را مى رساند.
7- اعراف ،
136. اصل در ((فاء))
عطف ، ترتيب و تعقيب است ولى معناى سببى از آن منشعب شده است . (مبادى العربيه ، ج
4 ص 365.) لذا معناى معلوليت و نتيجه را از آن در آيات استفاده كرده ايم . ترجمه
((الاتقان فى علوم القرآن ))
ص 574 بحث فاء)).
8- سوره
سجده ، 22.
9- سنت هاى
تاريخ در قرآن ص 167و 166.
10- نهج
البلاغه صبحى صالح و فيض الاسلام كتاب 76.
11- تيز
كردن : سن السكين : چاقو را تيز كرد.
- گاز گرفتن : سن البعير الناقة : شتر، ناقه را گاز گرفت .
- ريختن : سن الماء: آب را ريخت .
- نقاشى و تصوير كشى : سن الشى : به تصوير در آوردن .
- نصب كردن : سن الرمح : سنان را بر سر نيزه نصب كرد.
- آراستن : سن القول : سخن را آراست .
- مسواك زدن : سن الاسنان : دندانها را مسواك زد.
- پيمودن : سن الطريق : راه را پيمود، در آن راه مى رفت .
- زمينى كه گياهان آن را خورده باشند: مسنونة .
- سرزمينى كه رمل مرتفع و بلندى داشته باشد: سنينة ، جمع آن سنائن .
- تيز شده : مسنون .
- نرم و لطيف و صيقلى شده : مسنون .
- مرد چهره بلند و بينى كشيده : رجل مسنون الوجه .
- دندان : سن ، جمع آن اسنان .
- عمر: سن ، جمع آن اسنان .
- (اقرب الموارد، مفردات ، راغب ، مقائيس اللغه ، المنجد. ماده س ن ن )
12- ج 3 ص
79.
13- الميزان
ج 9 ص 75.
14- الميزان
ج 4 ص 31.
15- تفسير
الكبير، ج 9 ص 11
16- مفردات
ماده سنن .
17- مجمع
البحرين ، ج 6، ماده سنن .
18- مقاييس
اللغه ، ج 3 ص 161.
19- اقرب
الموارد، ج 1 ص 550.
20- چند
كتاب درباره سنت هاى خداوند متعال به رشته تحرير در آمده كه در زمينه خود قابل
استفاده محققان مى باشد: ((سنت هااز ديدگاه قرآن
)) از مسيح مهاجرى .- ((سنت
هاى اجتماعى در قرآن )) از احمد حامد مقدم .-
((سنت هاى تاريخ در قرآن ))
از شهيد صدر، ترجمه دكتر سيد جمال موسوى اصفهانى .
21- مفردات
، ص 23.
22- مقاييس
اللغة ا. م . م .
23- سوره
بقره ، آيه 213.
24- رعد، 30
25- آل
عمران ، 104.
26- قصص ،
23.
27- هود،
48.
28- نحل ،
120.
29- انعام ،
38.
30- زخرف ،
23.
31- يوسف ،
45.
32- هود،8.
33- اشاره
به ياداشت مرحوم دكتر على شريعتى از امت است .
34- غافر،
5.
35- اعراف ،
160.
36- اعراف ،
168.
37- اعراف ،
159.
38- بطور
خلاصه اى از مجموع آيات مذكور و مانند آن امت را مفسران در معانى ذيل به كار برده
اند:
- دين يا روش
- برهه اى از زمان .
- گروهى كه در انجام كارى مشترك هستند يا در امرى اتحاد دارند.
- جمعيت و گروه و جامعه چه انسانى و چه غير انسانى .
همه نظرهايى كه ما آورده ايم در اين معانى مشتركند و در معانى ذيل فرق مى كنند.
- اتفاق بر مذهب فطرى .
- زمان طولانى .
- به تنهايى جماعتى بودن .
- گروهى از علما، اهل بيت پيامبر (ص )، بهترين دينداران .
- انسان بى بديل و بى نظير
با توجه به برداشت خود كه قبلا در بحث ((امت در قرآن
)) آورده ايم نيازى به برخورد با آراى عنوان شده در
اين بخث نيست . فقط نظرهاى آنان را در حاشيه بحث مى آوريم تا براى محققان بهتر قابل
دسترسى باشد و خود به برترين نظريه بنگرند.
علامه طباطبايى - الميزان -:
- 213 بقره در اولين اجتماع يك امت بوده است . (ج 2 ص 111)
- 38 انعام : جماعتى از مردم اند كه قصد واحدى آنان را به هم پيوند مى دهد مثل يك
دين يا يك سنت يا زمان واحد، مكان واحد. اصل در معناى ام ((قصد))
است در اينجا يك قصد اظطرارى يا اختيارى است كه افراد آن جمع مقصد را قصد مى كنند.
(ج 7 ص 73 - 72)
- 160 اعراف : فرقه و جماعت ، در آيه قبل آن ((من
قوم امة يهدون الى الحق ))را مى فرمايد
بعيد نيست منظور پيامبران بعد از موسى دربنى اسرائيل باشند (ج 8 ص 285).
- 48 هود: امت ها منظور امم درستكارى مى باشند كه اصحاب سفينه بوجود مى آيند و
همچنين از امم ساير جانداران همراه نوح . (ج 10 ص 241- 240).
- 45 يوسف : در اصل به جماعتى گويند كه هدفى را دنبال مى كنند و بيشتر براى جماعت
انسان كاربرد دارد ولى در اين آيه براى مجموعه اى از سالها آمده كه
((مدت نسيان )) را مى رساند. (ج 11 ص
188).
- 120 نخل : فرد قائم مقام جماعت در عبادت اعتقادست - يعنى همان نظر راغب را
برگزيده است . (ج 12 ص 368).
- 23 زخرف : مواد از امت ، دين است . روشى كه آهنگ آن مى كنند. (ج 18 ص 93).
- درباره آيه 23 قصص نظرى ارائه نفرموده است .
طبرسى - مجمع البيان -، - جوامع الجامع -:
- 213 بقره : در اينجا روش و دين معنا مى دهد ج 1 -2 ص 543.
در جوامع الجامع بر فطرت متفق بوده از ج 1 ص 116).
- 38 انعام : امم را اصناف گرفته است .
- 160 اعراف : بنى اسرائيل را 12 فرقه كه هر يك از اولاد يعقوب بوده اند (12پسر
يعقوب ). (ج 3- 4 ص 754).
(در جوامع الجامع 159 توبه كنندگان از از بنى اسرائيل گرفته و آيه 160 را جماعت
زياد گفته است . ج 1 ص 7 - 476).
- 48 هود: جماعت زيادى كه بر روش واحد هستند. (ج 5 - 6 ص 255).
(در جوامع الجامع جمعيت ها ج 2 ص 149).
- 45 يوسف : دوره از زمان ، زمان طولانى . (ج 5 ص 364).
(در جوامع الجامع همين نظر را آورده است ).
- 120 نخل : معناى آن اختلاف است بالفظ قيل : (گفته شد) اقوال ديگران را آورده است
.
- پيشوا و معلم براى خبر.
- چون قوام امت به ابراهيم است به او امت گفته شده .
- بر عمل امتش قيام كرده است .
- چون در زمان خودش تنها موحد بوده است . (ج 5-6 ص 603).
(در جوامع الجامع ، به تنهايى امتى از امت هاست چون در صفات خير به كمال رسيده بود
و نقل قول از مجاهد كه در عصر خود تنها موحد و مردم كافر بودند و قول قتاده ، او
پيشوا و هبرى است كه به او اقتدا مى شود. ج 2 ص 312).
- 23 قصص : جماعت . (ج 7-8 ص 387).
در جوامع الجامع ، جمعيت زياد، ج 3 ص 214).
- 22 زخرف (و 23 زخرف ): روش و طريقه . (ج 9 - 10 ص 68).
ابن كثير - تفسير القرآن العظيم -:
- 213 بقره : روش و شريعت با نقل قول از ابن جرير طبرى و تفسير ماءثور. (ج 1 ص
257).
- 38 انعام : از قول مجاهد: اصناف معنا كرده است .
- 160 اعراف : با ارجاع به آيه 136 بقره جماعت گرفته است . (ج 1 ص 193).
- 48 هود: امم با نوح را، مؤ منين معنا كرده است . (ج 2 ص 464).
- 45 يوسف :مدت . (ج 2 ص 498).
- 120 نحل : امامى كه به او اقتدا مى شود. (ج 2 ص 612).
- 23 قصص : جماعتى . (ج 3 ص 395).
- 23 زخرف : دين . (ج 4 ص 136).
جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى :
((طبرى درباره اين واژه مى گويد: امت در اصل به
جماعتى گفته مى شود كه داراى دين واحد باشند. گاهى براى دلالت بر معناى
((دين و شريعت ))
استفاده مى كنيم اين امر بخاطر آن است كه واژه امت بر دين دلالت مى نمايد همچنانكه
خداوند فرموده است : (( ولو شاء الله
لجعلكم امة واحدة ... ))كه مقصود
پيروان دين واحد مى باشد. ابن عباس نيز در تاويل كلام خداوند
((كان الناس واحدة امة واحدة ...))مردم
پيرو دين واحدى بودند تا اينكه فرقه فرقه شدند...
عده اى ديگر معتقدند كه تاءويل آيه چنين مى باشد: آدم عليه السلام در راه حق بعنوان
امام فرزند خود بود. سپس خداوند انبيا را از ميان فرزندان او مبعوث كرد. بنابراين
اين معناى امت را به اطاعت از خداوند دعوت به يكتا پرستى و پيروى از امر خداوند
توجيه كرده اند همانطور كه در كلام خداوند: ((ان
ابراهيم كان امة فانتا لله حنيفا، ))((منظور
از امت كه به ابراهيم اطلاق شده است ، به امامت و پيشوايى در خبر مى باشد و ديگران
به او اقتدا نمود، از او پيروى مى كنند...
فلانى يك امت است ...بخاطر آنكه شخص مذكور بدليل مردم به سوى اخلاق خير سبب اجتماع
آنها شده است ، به او امت گفته شده است ، بنابراين چون آدم عليه السلام سبب اجتماع
فرزندانش بر دين خويش تا زمان پراكنده شدن آنها بود به وى امت اطلاق شده است .))
(جامعه از ديدگاه نهج البلاغه ص 79- 78)
بحارالانوار علامه مجلسى قدس سره :
1- جماعت و گروه :
بحار در روايتى كه از پيامبر اكرم آورده مى فرمايد:
(( كل امة اربعماة امة ))هر
امتى 400 امت است . به عبارت ديگر يك امت به چهار صد امت تقسيم مى شود. يا رجوع و
ماءجوج كه دو طايفه هستند در روايت هر كدام را يك امت بحساب آورده است . (بحارنوار،
ج 6 ص 297).
2- دين :
درباره آيه زخرف : ((انا وجدنا اباءنا
على امة و انا على آثار هم مقتدرن ))از
نامه ماءمون آورده است كه امت در اين آيه يعنى : دين . (بحارا الانوار، ج 49 ص
214).
3- رايت و پرچم در امور خير:
درباره آيه 120 نحل : ((ان ابراهيم كان
امة ...))از ابن عباس آورده است معناى
امت در اينجا علم و پرچم در امور خير است يعنى ويژگى ابراهيم انجام امور خيريه مى
باشد و اين مطلب او را سر آمد قرار داده است به عبارت ديگر ويژگى برجسته حضرت
ابراهيم كه او را امت قرار داده امور خيرى است كه از او سر مى زد. و درباره آيه 181
اعراف : (( ممن خلقنا امة يهدون بالحق
...))از آنكه امتى آفريديم هدايت به حق
مى كنند. از ابو معاويه الضرير از اعمش از مجاهد، از ابن عباس آورده است .
((و ممن خلقنا امة ((يعنى
من امة محمد)) يعنى على بن ابى طالب
((يهدون بالحق )) يعنى بعد از تواى
پيامبر! على به حق دعوت مى كند و ((به يعدلون
)) بعد از تو در خلاف ، اءمة در اين آيه نيز بعنوان
علم پرچم و نشانه در خير استفاده شده است . مثل آنچه درباره ابراهيم گفته شد.
(بحارانوار، ج 35 ص 400).
4- اهل بيت پيامبر اسلام :
((كنتم خير اءمة ...))
از جابر، از امام محمد باقر عليه السلام : خير امه يعنى اهل بيت النيى (ص ) از ابو
حمزه از امام محمد باقر عليه السلام نحن هم امة ما هستيم . ((ان
هذه امتكم امة واحدة ...)) از ابى جارود از امام محمد
باقر عليه السلام قال آل محمد: امت شما امت واحده اى است منظور آل محمد صلى الله
عليه و اله مى باشد.
طبرسى گفته منظور از آيه مذكور. دين است . مجلسى مى گويد: تاءويل امت ، ائمه عليهم
السلام هستند. (بحار الانوار ج 24، ص 155.)
همانطور كه در اول بحث درباره امت نظر خود را عرضه كرديم نيازى به بررسى مجدد نيست
و با دقت در آن مطالب به اين نتيجه مى رسيم كه بغضى از مفسران در بيان مطالب خود در
مواردى متاءسفانه بطور سطحى اظهار نظر كرده اند و بعلاوه اگر مطلبى از ديگرى آورده
اند منبع خود را ذكر نكرده اند ولى از عبارت معلوم است كه نظر ديگران استفاده كرده
است .
39- جامعه
از ديدگاه نهج البلاغه ، ص 88
40- منبع
پيشين ، ص 89.
41- همان
منبع ، ص 90.
42- - گمان
نمى رود اينجا تواضع يعنى فروتنى باشد بلكه پذيرش حالت دشمنى با شياطين در اينجا
صحيح به نظر مى رسد يا خود را در وضعيت دشمنى با شيطان قرار دادن . ما به لحاظ
امانت در نقل قول عين نوشته كتاب را آورديم .
43- همان
منبع ، ص 93 و 94
44- نهج
السعاده فى مستدرك نهج البلاغه ج 3 ص 60 - 59، محمدباقر
محمودى ، چاپ بيروت .
45- سوره
حجرات آيه 11
46- مفردات
راغب لغت ((قوم )) همين
معانى را بسط داده است . نظر راغب كه آن را براى گروهى از مردان آورده درست نيست
بلكه ((قوم ))، زن و
مرد را شامل مى شود.
47- جامعه
از ديدگان نهج البلاغه ، ص 69 براى توضيح بيشتر به آن كتاب مراجعه شود.
48- سوره ص
آيه 13 - 12.
49- جامعه
از ديدگاه نهج البلاغه ، ص 73 - 70
50- نهج
البلاغه جامعه مدرسين نامه ، ص 28، ص 123
51- كم
اهلكنا من قرية ...قتلك مسكنهم ...چه بسا قريه اى را نابود كرديم اهل آن زندگى را
كامرانى گرفته بود پس آن است مساكن آنان كه پس از ايشان افراد اندكى آنجا ساكن
شدند.
52- مفردات
ماده ق ، ر، ى .
53- زخرف ،
31 تفسير ابن كثير ج 4 ص 137.
54- الميزان
ج 16 ذيل آيه 59 قصص .
55- كهف ،
59. مفردات راغب ماده ق ، ر، ى .
56- يوسف ،
82.
57- فرهنگ
جامع غربى فارسى احمد سياح و القرب الموارد ماده ق ، ر، ن ،
58- قاموس
قرآن ، ج 5 ماده ق ، ر، ن .
59- تفسير
القرآن الكريم جلد 4 ص 172 -171.
60- ج 1، ص
367.
61- همان ،
ج 3، ص 73.
62- فرقان ،
38.
63- نهج
البلاغه ، صبحى ، ص 263، خطبه 182.
64- نهج
البلاغه صبحى ، ص 290.
65- قاموس
قرآن ج 5 ماده ق ، ر، ص . فرهنگ لغات قرآن بااندك تفاوت و ادامه آمده ؛ مقراض آلت
بريدن است . مفردات راغب ماده فجو، قرض . صاحب قاموس مى توانست معناى بهترى براى
آيه بياورد. فجو يعنى جاى وسيع . در اينجا منظور: كف غار پهن و گسترده بود كه براى
خوابيدن و جا به جا شدن ياران غار مشكلى پيش نمى آمده است .
66- اقرب
الموارد، المنجد و المعجم الوسيط و...
67- مفردات
راغب ، ماده هلك
68- جاثيه ،
24
69- قصص ،
88.پ
70-
غافر(مومن )،34.
71- فرهنگ
لغات قرآن ، ماده هلك .
72- قاموس
قرآن . ماده هلك .
73- نهج
البلاغه ، صبحى صالح ، ص 436.
74- مفردات
راغب . ماده دمر.
75- ج 2 ص
321.
76- فرقان ،
36.
77- مؤ منون
، 48.
78- فرقان ،
39.
79- مفردات
ماده تبر، (ماده تبر، معناى هلاك و مردن را مى دهد كه در قرآن پنج بار بكار رفته
است ).
80- عظمت و
انحطاط اروپا، ص 24 ، مؤ لف : اى . جى . پى . تيلر، ترجمه هرمز عبداللهى . انتشارات
و آموزش انقلاب اسلامى . تهران 1370.
81- الديه
على موضوعات نهج البلاغه ، (نهج البلاغه موضوعى ) مولف : على انصاريان ، مترجم :
اسماعيل تاجبخش ص 1967 - 1966. نهج صبحى ص 299 - 298.
82- اشاره
به بيان امام على عليه السلام كه مى فرمايد: ((لابد
للناس من اءمير بر اءو فاجر ))- خ 40 ص
82 نهج البلاغه ، صبحى صالح .
83- غرر
الحكم .
84- شرح ابن
ابى الحديد ج 9 ص 96.ابن ابى الحديد در شرح بيان حضرت مى گويد: نخى كه دانه هاى گرد
نبند را جمع مى كند ((نظام ))آن
گويند و ((خرز)) دانه
هايى است كه وسط آنها سوراخ شده است .
85- اشاره
به روايت دهم از باب فرض طاعة الائمة اصول كافى جلد 1 چاپ انتشارات اسوه وزارت
اوقاف ص 209.
86- 1- سوره
نساء آيه 80.
87- سوره آل
عمران آيه 132.
88- 3- سوره
آل عمران آيه 31-
89- سوره
انفال آيه 46.
90- اشاره
به آيه 52 سوره نور و 71 سوره احزاب مى باشد.
91- آل
عمران ، 159.
92- سوره
مجادله آيه 21، 20، 5 ،
93- سوره
حشر آيه 7.
94- سوره
نساء آيه 59.
95- روايات
16، 7، باب فرض طاعه الائمه اصول كافى جلد اول ، انتشارات اسوه وزارت اوقاف چاپ
1376.
96- ولى اگر
دستور خلاف شرع از طرف نمايندگان و جانشينان ائمه عليهم السلام صادر شد، از طرف
مردم وزير مجموعه آنان زمينه اطاعت و فرمانبردارى معنا ندارد. امام على عليه السلام
فرمود: هيچ فرمانبردارى و اطاعتى در معصيت اعتقاد براى هيچ مخلوقى وجود ندارد؛ لا
طاعة لمخلوق فى معصية الخاتق . (نهج صبحى . ص 500 حكمت 165).
97- سوره
احزاب آيه 71 - 69.
98- سوره
مزمل آيه 16.
99- سوره
اعراف آيه 137.
100- - سوره
قصص آيه 40.
101- كتاب
موسى از ديدگاه قرآن ، محسن بينا ص 84 - 80.
بحث تكميلى مخالفت بنى اسرائيل با دستورهاى حضرت موسى و اثراتى كه از اين نافرمانى
نصيب آنها گرديد كتاب با ارزش ((عقايد اسلام در قرآن
كريم )) ج 2 صفحات 370 - 359، اثر حضرت علامه مرتضى
عسكرى دام ظله و كتاب ((موسى از ديدگاه قرآن
)) صفحات 187- 170 آمده است .
102- آيه 61
بقره در اين آيه ((بان ))
علت و سبب را مى رساند.
103- آيه 54
انفال .
104- نهج
البلاغه انتشارات جامعه مدرسين ص 81 (خطبه 180).
105- ترجمه
با بهره گيرى از نهج البلاغه موضوعى ص 129. به فرمايش امام دقت شود كه خشم و رنجش
مردم از حاكم باعث تجمع ضديت و مخالفت ها با او مى شود.
106- نهج
البلاغه انتشارات جامعه مدرسين ص 12 خطبه 25.
107- نهج
البلاغه انتشارات جامعه مدرسين ص 82 خطبه 182.
108- همان
منبع ص 75 خطبه 166.
109- سوره
جن آيه 17-16.
110- سوره
مائده آيه 66.
111- نهج
البلاغه انتشارات جامعه مدرسين خطبه 192 ص 94.نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 234 ص
775.
112- نهج
البلاغه موضوعى ص 602.
113- نهج
البلاغه فيض الاسلام ص 114 خطبه 34.
114- مفردات
راغب ، قاموس قرآن ماده نصح ، تفسير ابن كثير در ذيل آيه 12 قصص .
115- آيه 62
سوره اعراف .
116- آيه 12
سوره قصص .
117- سوره
تحريم آيه 8.
118- (1)
خطبه 34 ص 114 نهج البلاغه فيض الاسلام .
119- خطبه
34 ص 114 نهج البلاغه فيض الاسلام .
120- نهج
البلاغه موضوعى ص 616.
121- نهج
لبلاغه موضوعى 618.
122- نهج
البلاغه خطبه 35 (بعد از حكمت ) ترجمه دكتر شهيدى .
123- مفردات
راغب . مولوى هم مى گويد:
124- نهج
البلاغه صبحى صالح ص 23 كلمات قصار 477.
125- سوره
لقمان آيه 13.
126- سوره
بقره آيه 229.
127- الجور
مضاد العدل : جور و ظلم ضد عدالت است . امام على عليه السلام غرر الحكم ص 13.
128- آيه 59
سوره قصص .
129- آيه 47
سوره انعام .
130- آيه 45
سوره انعام .
131- آيه 31
سوره عنكبوت .
132- آيه 40
سوره قصص .
133- تحف
العقول با ترجمه ، چاپ اسلاميه ص 256 و 255.
134- آيه 13
سوره يونس
135- آيه 52
سوره نمل و 67 هود.
136- آيه 58
سوره نمل ، آيه 84 سوره اعراف .
137- آيه 19
-18سوره قمر.
138- آيه
78و91 سوره اعراف و37 عنكبوت .
139- آيه 94
سوره هود.
140- آيه
259 سوره بقره : در حالى كه فرو افتاده بر پى هاى ساختمانهايش - سقفشان بر زمين
افتاده -
141- آيه 40
سوره عنكبوت .
142- اعراف
آيه 136 - 130.
143-
غررالحكم ص 678 حديث 1078.
144- ميزان
الحكمه ج 5 ص 595 به نقل از غررالحكم .
145- غرر
الحكم ص 36 حديث 1110 .
146- ميزان
الحكمة ج 5 ص 597.
147- نهج
البلاغه صبحى صالح خطبه 224 ص 347.
148- غرر
الحكم ص 651 حديث 706.
149- نهج
البلاغه صبحى صالح ص 336 خطبه 224، نهج البلاغه انتشارات جامعه مدرسين ص 109 خطبه
224، در نهج الباغه فيض الاسلام خ 215 ص 713. بعد از مشهدا ((و
)) به جاى ((اءو
)) مى باشد.
150- نهج
البلاغه جامعه مدرسين ص 60، نهج البلاغه صبحى ص 194.
151- نهج
البلاغه صبحى صالح نامه 27 ص 383 در نامه 46 نيز اشاره به همين مطلب دارد ص 421.
152- ميزان
الحكمه ج 5 ماده ظلم (برگرفته از غررالحكم )
153- نهج
البلاغه صبحى صالح 559.
154- نهج
البلاغه صبحى صالح نامه به مالك اشتر ص 429.
155- نهج
البلاغه موضوعى ص 75 انصاريان مترجم تاجبخش .
156- همان
منبع ص 772.
157- همان
منبع ص 869.
158- ترجمه
مروج الذهب مسعودى ج 1 ص 677.
159-
غررالحكم ص 368 حديث 9.
160- نهج
البلاغه موضوعى ص 871، نهج البلاغه فيض الاسلام ص 996 شرح ابن ابى الحديد ج 4 ص 121
چاپ احياء التراث العربى بيروت .
161- نهج
البلاغه فيض الاسلام ص 996 و شرح ابن ابى الحديد 4 ص 121. نهج ، صبحى ، ص 429.
162- همان .
نهج البلاغه صبحى صالح ، ص 428.
163- گلستان
سعدى باب ((در سيرت پادشاهان ))ج
اول ص 69 بكوشش دكتر خليل خطيب رهبر.
164- غرر
الحكم ص 211 حديث 521. به نظر ما حكومت اسلامى بايد سازمانى به نام
((مبارزه با ظلم ))ايجاد كند در هر
گوشه كشور ظلمى اتفاق مى افتد، ريشه كن نمايد.
165- تفسير
صافى ذيل آيه الرحمن ،ص 638 چاپ قديم دو جلدى اثر فيض كاشانى (ره ).
166- سوره
شورى آيه 15
167- ايه 3
سوره نساء
168- ايه 58
سوره نساء
169- ايه
152 سوره انعام
170- سوره
مائده 8.
171- غر
رالحكم ص 222 حديث 88.
172-
غررالحكم ص 376 حديث 76.
173- صحيح
بخارى ج 5 ص 152. چاپ عامره استانبول ، دارالفكر. معارف اسلامى ج 2 ص 61.
174-
بحارالانوار باب وفات النبى .
175-
برگرفته از معارف اسلامى ح 2 جهاد دانشگاهى ص 62، 61.
176-
رواياتى كه تا اينجا درباره عدالت بدون مرجع آورده شد از ميزان الحكمه ج 6 بحث
عدالت .
177- نهج
البلاغه صبحى صالح ص 433.
178- شرح
غررالحكم و دررالكلم آمدى ، شرح جمال الدين محمد خوانسارى (به نقل از توسعه سياسى
از ديدگاه امام على : على اكبر عليخانى ص ).
179-
غررالحكم آمدى ترجمه انصارى ص 620 حديث 302.
180- همان ص
625 حديث 294.
181- همان ص
654 حديث 751.
182- همان ص
368 حديث 30.
183- همان ص
592 حديث 43.
184- همان ص
677 حديث 1060 و 1061.
185- (همان
110 حديث 62.
186- بيت
المال در نهج البلاغه اثر آية الله نورى همدانى از ص 42 الى 51 .
187- نهج
البلاغه صبحى صالح خطبه 224 ص 346 قبلا جمله هاى آغازين آنرا ذكر كرديم .
188-
((فروغ ولايت ))استاد
جعفر سبحانى ص 348 به بعد ((توسعه سياسى از ديدگاه
امام على عليه السلام ))على اكبر عليخانى ، متن آورده
شده از كتاب مذكور ص 83 الى 88
189- فوالله
ما اءنا و اءجيرى الا بمنزلة واحدة . (و اءوما بيده الى الاجير) جمعى از محققين
كاوشى در نهج البلاغه ،(تهران ، بنياد نهج البلاغه ، 1364) ص 224.
190- مطالب
نقل شده از كتاب مذكور از كتابهاى : ((قضاوتها و
حكومت عدالت خواهى على بن ابى طالب عليه السلام ))،
((الغارات ))،((الجمل
))شيخ مفيد و نهج البلاغه ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى
))آورده شده است .
191- استاد
مطهرى نيز با اشاره به ((آيه استضعاف
))- 2 قصص - با توجه به تبعيض در جامعه فرعونى ، بى عدالتى و اينگونه
مظالم اجتماعى را عامل ((از بيخ و بن بركندن جامعه مى
داند. ((جامعه و تاريخ ))ص
206.
192- لا
تقاتلوهم حتى يبدؤ وكم : با آنان بجنگيد تا ابتدا آنان شروع كنند. سفارش امام به
نيروهايش قبل جنگ . نهج البلاغه صبحى 373.
193- انفال
آيه 74و 72.
194- سوره
آل عمران آيه 142.
195- نهج
البلاغه خطبه 27.
196- فقط
يكجا براى غير مؤ منان كلمه ((جاهدت
))داريم كه باند مشرك بنى اميه به ظاهر مسلمانان با فرزند رسول
اعتقاد جنگيدند و متاءسفانه در زيارتنامه عاشورا بدون دقت بكار رفته است : اللهم
العن العصابة التى جاهدت الحسين عليه السلام . اين كلمه ((جاحدت
))بوده است كه منظور انكار و جحد دشمنان امام حسين را
نسبت به آن حضرت مى رساند نه مبارزه مسلحانه را اگر منظور قتال با آن حضرت بود بايد
بعد از ((شايعت و بايعت و تابعت ))
مى آمد. افزون بر آن انكار آن حضرت به مراتب بدتر از جنگيدن است . تاءكيد آن حضرت
در روز عاشورا بر اين بوده كه خود را معرفى نمايد. (موسوعه كلمات الامام الحسين ص
418 به بعد): اءن رسول الله قال لى و لاءخى : هذان سيدا شباب اهل الجنة ... و ان
كذبتمونى فان فيكم من ساءلتموه عن ذلك اخبركم . سلوا جابربن عبدالله الانصارى او
ابا سعيد الخدرى او سهل بن سعد الساعدى او زيد بن ارقم او انس بن مالك يخبرو نكم
انهم سمعوا هذه المقاله من رسول الله لى و لاءخى ، اءفما فى هذا حاجز لكم عن سفك
دمى ؟... رسول الله درباره من و برادرم فرموده : اين دو سروران جوانان بهشت هستند
اگر مرا انكار مى كنيد از جابر بن عبد الله و... بپرسيد آيا همين گفتار مانع از آن
نيست كه خونم را نريزيد؟ به نقل از تاريخ طبرى ج 3 ص 318. الكامل فى التاريخ ج 2 ص
561 و...
197- آيه
251 سوره بقره .
198- آيه 76
سوره نساء.
199- بلقيس
نيز با گفتن :((ملوك وقتى بر سرزمين وارد مى شوند آن
را به تباهى مى كشند و سران آن را به ذلت مى گشانند - و از قدرت بركنار مى كنند -
اشاره به همين نكته دارد. آيه 34 نمل .
200- نهج
البلاغة فيض ، خطبه 27. به نظر مى رسد ((شمله البلاء))باشد.
201- خطبه
27 نهج البلاغه .
202- خ 96
نهج البلاغه فيض الاسلام ص 285. خ 97 نهج صبحى .
203- (
ايادى سبا) همانطور كه گفته شد به عنوان مثل از آن استفاده مى شود، در اصل به معنى
قدرتمندان و مردان كشور سبا مى باشد كه در قرآن داستانشان در طى آيات سوره سبا نقل
شده است كه :((و مزقناهم كل ممزق
))اعتقادوند به عملكردشان نابودشان كرد و بزرگترين شاهكار تمدنشان كه سد
ماءرب بود با سيل عرم ويران گرديد و سلسله ملوك حمير و سبا منقرض گشت ، جز ويرانه
هائى از اين تمدن با شكوه كه هم اكنون در اطراف صنعاء پايتخت يمن كشف شده است ،
اثرى از آنها بر جاى نماند)). جهاد از ديدگاه ...ص
82.
204- فروغ
ولايت ص 689 - 687.
205- سوره
انفال آيه 28.
206- سوره
نساء آيه 95
207- سوره
توبه آيه 111.
208-
بيشترين علل اختلافها و تفرقه ها، به دنياگرايى و لاشخورى كفتار صفتانه انسان ها
برمى گردد كه حق و يكديگر مى ستيزند.
209- سوره
آل عمران آيه 103.
210- سوره
آل عمران آيه 105.
211- سوره
آل عمران آيه 200.
212- قاموس
قرآن قرشى ماده (ربط).
213- سوره
انعام آيه 153.
214-
الميزان ج 4 ص 129 (به نقل از علل انحطاط تمدنها. عز آبادى . ص 208.
215- سوره
انفال آيه 46 ((مفردات ))((ريح
))را استعارة به معناى غلبه و پيروزى و
((جوامع الجامع ))آنرا
دولة گرفته و گفته نفوذ امر دولت را به ((ريح
))تشبيه كرده است . چون دولت داراى قدرت است و قدرت
غلبه و پيروزى را در بردارد. ترجمه آيه استفاده كرديم .
216- سوره
انعام آيه 65، با استفاده از ترجمه ايه در ((جامعه و
تاريخ ))استاد شهيد مطهرى ص 207.
217- سوره
روم آيه 32.
218- نهج
البلاغه خطبه 27.
219- سوره
شورى آيه 42.
220- نهج
البلاغه موضوعى ص 1660 و 1738، نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 234 ص 802، نهج صبحى خ
192 ص 296.
221- نهج
البلاغه موضوعى ص 1660 و 1738، نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 234 ص 802، نهج صبحى خ
192 ص 296.
222- همان
منبع ص 1662 و 1740. نهج صبحى ص 297.
223- همان
منبع ص 1662 و 1740. نهج صبحى ص 297.
224- نهج
البلاغه فيض الاسلام خطتبه 25 ص 89. نهج صبحى ص 67.
225- فرهنگ
جامع ، قاموس اللغة ، اقرب الموارد، تاج العروس ، لسان العرب و مقاييس اللغة ابن
فارس ، بدرا ابن منظور صاحب لسان العرب به نقل از ابن دريد فارسى معرب مى داند كه
دراصل بت و صنم بوده كه پرستش مى شده است .
226- قصص
آيه 38. در سوره غافر آيه 29: ما اريكم الا ما ارى : به شما جز آنچه رامى بينيم
نشان نمى دهيم . روحيه مستبدانه هيچ كارى راكه بر خلاف انديشه اش باشد، اجازه انجام
نمى دهد. عمل فرعون در برخورد با ساحران گرونده به موسى گوياى اين مطلب است : قال
فرعون امنتم به قبل ان آذن لكم : آيا قبل ازاينكه به شما اجازه دهم به او ايمان
آورديد؟ (23اعراف ). قرآن از انسان مستبد به ((متكبر
جبار: برترى جوى گردن فراز))(35غافر).
227-
غررالحكم باب كثرة .
228- نهج
البلاغه حكم 347 جامعه مدرسين و صبحى صالح ، نهج البلاغه فيض الاسلام حكم 339.
229- غرر
الحكم ص 298 حديث 17.
230- كليله
و دمنه ص 375 ابوالمعالى نصر الله منشى ، قطع پالتويى ، شرح لغات حسين حداد.
231- غرر
الحكم ص 202 حديث 436.
232- غرر
الحكم ص 616 حديث 124.
233-
غررالحكم ص 713. شعر از نويسنده و مصرع دوم اشاره به : من ذم نفسه اصلحها: هر كس
خود را نكوهش كند نفس را اصلاح كرده است .
234- نقل مى
كنند كه او را تا آن روز در سپاه على عليه السلام نديده بودند، برخاست و با كمال
فصاحت ، به حمد و ثنا پرداخت و سپس امام على عليه السلام : را چنين ستود:((تو
پيشواى ما هستى و ما رعيت و ملت تو. اعتقادوند بوسيله تو ما را از ذلت به عزت
رهنمون ساخت و ساير بندگان را از زير يوغ دريوزگى نجات بخشيد ما در اختيار و تحت
فرمان تو هستيم ، تويى گوينده راستگو و حاكم موفق و مالك هوشمند، هيچگونه روا نيست
كه از تو اطاعت نشود ما علم و كمال تو را با علم هيچكس ،مقايسه نمى كنيم ، عظمت و
جلال تو در نزد ما بسيار بزرگ است ، و فضائل تو در نزد ما فوق تصور است
)). در اينكه اين شخص چه كسى بوده ؟ روشن نيست ،
علامه مجلسى مى گويد:((ظاهر اين است كه اين مرد، حضرت
خضر((ع ))بوده كه در
موارد متعدد آشكار شده و با امام على ((ع
))گفتگو نموده ، تا حجت بر مردم كامل گردد. (شرح نهج
البلاغه خوئى ج 14 ص 160 و 154.
235- نگاه
كنيد به خطبه 216 نهج البلاغه - دركتاب روضه كافى ، فوق بطور مفصلتر از امام باقر
((ع ))نقل شده است ، و
در اين روايت آمده كه شخص مدح كننده ، براى بار دوم برخاست و عرض كرد:((اى
امير مؤ منان ! تو بالاتر ازآن هستى كه من گفتم ...))على
((ع ))باز گفتارى
فرمود، او براى بار سوم نيز برخاست و مطالبى گفت ، و امام نيز سخنانى فرمود، و آن
شخص بعد از گفتار خود پس از سومين بار، ديگر ديده نشد (شرح نهج البلاغه خوئى ج 14 ص
159 تا 163).
236-
داستانهاى نهج البلاغه ص 210 - 208 محمد اشتهارى .
237- الحياة
ج 1 ص 157 استاد محمد رضا حكيمى .
238- اعراف
آيه 136.
239- يونس
آيه 92
240- نهج
البلاغه صبحى صالح حكمت 161 ص 500 .
241-
غررالحكم باب من .
242-
غررالحكم ص 618.
243-
غررالحكم ص 616.
244- الحياة
ج 1 ص 163
245- نهج
البلاغه صبحى صالح ص 500.
246- الحياة
ج 1 ص 163 به نقل از نهج البلاغه . در نور الثقلين ج 1 ص 404 اين حديث از پيامبر
اكرم نقل شده .
247- نهج
البلاغه فيض الاسلام حكمت 202.
248- ميزان
الحكمة ماده كبر ج 316 .
249- بقا و
زوال دولت در كلمات سياسى امير المومنين عليه السلام ص 40 عبدالكريم بن محمد يحيى
قزوينى - به كوشش رسول جعفريان قم انتشارات كتابخانه آية الله نجفى (ره ) 1371 .
250- همان ص
67 (به نقل از توسعه سياسى از ديدگاه امام على ص 31).
251- نهج
البلاغه - نامه حضرت به مالك اشتر - نامه 53 ص 138 چاپ انتشارات جامعه مدرسين .
252- الحياة
ج 1 ص 168.
253- ميزان
الحكمة ج 5 ص 214.
254- همان .
255- ميزان
الحكمة ج 5 ص 215.
256- الحياة
ج 1 ص 167.
257- همان .
258- همان .
259- همان .
260- همان .