المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۲۵ -


هنگام خواندن دعاهايى كه وارد شده بفهم كه چه مى گويى و آنچه را مى گويى در خود شكل بده . مواظب باش و مبادا كه با سخنان دروغ و بدون داشتن حالات بندگى و مراسم تضرع و گريه و زارى و نياز با پروردگارت روبرو شوى . مثلا وقتى در دعا مى خوانى : ((پروردگارا! توانايى رفع هيچكدام از احتياجات خود را نداشته و نمى توانم به خودم سودى رسانده يا ضررى وارد نمايم . اميدى برايم نبوده و دوستى نمى يابم درها به رويم بسته شده و از همه نااميد شده و روزگار تنها تو را برايم باقى گذاشته است . با من چگونه رفتار مى نمايى ؟ نمى دانم و كاش ‍ مى دانستم كه درباره دعايم چه مى گويى ! جوابت ((آرى )) است يا ((نه )) واى واى واى بايد بحال خود بگريم ، بايد به حال خود بگريم ! چه بدبختى بزرگى چه بدبختى بزرگى چه بدبختى بزرگى ! چه ذلتى چه ذلتى چه ذلتى ! اگر جوابت نه باشد، به چه كسى ، چگونه ، با چه وسيله اى و به چه چيزى اميدوار باشم ! و اگر من را ترك كنى ، چه كسى از من حمايت خواهد كرد!)) درباره اين سخنانى كه به خداوند مى گويى بينديش . كسى كه از همه بريده و از همه مردم قطع اميد كرده باشد و با بيم و اميد در پيشگاه خدا ايستاده و از سرنوشت بد خود شكايت كند، قطعا خداوند او را اجابت كرده و مورد رحمت و بزرگداشت خود قرار مى دهد. و حتى او را دوست داشته و به خود نزديك مى سازد. ولى اگر كسى كه اين الفاظ را خوانده و اثر اجابت را نديده و پناه بر خداى او ثمره اى جز نااميدى و دورى نداشته باشد تنها علت اين امر دورويى و ادعاى دروغ اوست .
كسى كه به پول ، بيش از پروردگار جهانيان و به پدر و فرزند بيش از خداى آسمانها و زمين اميد داشته ، فريب مالش را خورده و به تدبير خود در زندگى اطمينان دارد و حتى در اين راه به كارهاى حرام دست مى زند - كارهايى كه خداوند به او فرموده است كه با انجام آنها به هدف خود نمى رسى - و بجاى اين كه بياد خدا باشد، دل او در دنيا سير مى كند، چنين كسى اگر اين دعا را بخواند و بخصوص در حال خواندن دعا ملتفت مطالب مذكور نيز باشد ولى از خود خجالت نكشيده و از سخنان دروغى كه بر زبان مى آورد ناراحت نشود، چنين شخصى بزرگى و عظمت بى پايان او را ناچيز شمرده و سزاوار رد، طرد و راندن و حتى خشم و دشمنى و مجازات مى شود. منشاء آن هم چيزى جز ضعف ايمان و نبودن معرفت نمى باشد. و البته فاسد شدن دل نيز كه ناشى از فرو رفتن در دوستى و ياد دنيا مى باشد در اين جهت بى اثر نيست .
كسى كه در چنين زمانى و با اين زبان و اينگونه به درگاه پروردگارش دعا كند ولى در مسير وزش نسيم فضل و قبول الهى قرار نگرفته و به خواسته و آرزوى خود نرسيده و علامت پذيرش دعا كه همان تغيير حال و تغيير انديشه هايى است كه به ذهن او وارد مى گردد، را در خود نبيند، بايد بخاطر هلاكت قلب و ضعف ايمان بر خود بگريد، زيرا معلوم مى شود بنده بيمار و پستى است .
شخص مراقب بايد در دعاى خود موفقيت براى انجام اعمال عيد بخصوص شركت در نماز عيد و قبول آن را از پروردگار خواسته و در ابتدا و انتهاى اين روز به نگهبانان اين روز مراجعه كند، همانگونه كه بطور مفصل پيرامون اين مطلب در روزهاى مانند آن گفتيم .

اعمال شب عيد قربان

از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه از پدرانش (عليهم السلام ) نقل نموده است ((امام على (عليه السلام ) دوست داشت چهار شب در سال خود را فارغ نمايد: شب اول رجب ، شب نيمه شعبان ، شب عيد فطر و شب عيد قربان )) ممكن است منظور از فراغت ، فراغت براى عبادت در آن با زنده نگهداشتن آن باشد. بلكه بقرينه احاديث مشابه ظاهرا منظور همين است . زنده نگهداشتن آن عبارت از فارغ ساختن نفس ، قلب و اعضاى بدن در خدمت به خداوند متعال است ، به اين صورت كه دل او در ياد خدا بوده ، بدنش مشغول فرمانبردارى و عبادت خدا بوده و در طول شب هيچ چيزى حتى مناجات او را از خداوند غافل ننمايد مگر اين كه مشغول شدن به اين مناجات نيز براى خدا و بخاطر او باشد، كه اين مطلب اولين درجه مراقبت مى باشد.
در شب و روز آن زيارت امام حسين (عليه السلام ) مستحب است . از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است : ((كسى كه امام حسين (عليه السلام ) را در يكى از سه شب زيارت كند، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى آمرزد.
راوى پرسيد كدام شبها؟ فرمودند: شبهاى عيد قربان .))
عيد از اوقات مهمى است كه سزاوار است انسان ، در اين شب و هميشه براى توفيق انجام اعمال خداپسندانه در آن دعا نمايد. و روز عيد - همانگونه كه در عيد فطر اشاره كرديم - روزى است كه خداى بزرگ به بندگان خود اجازه عمومى براى حضور در پيشگاه خود داده و آنان را از بخشش خاص ، آمرزش گناهان ، اصلاح عيوب ، رسيدن به حاجات و آرزوها، جوايز و ايمنى خود از فتنه ها و آشوبها بهره مند مى سازد.
اى بيچاره ! خداى بزرگ به تو روى آورده و پيش از آفرينش تو با قرار دادن اين عيد به يادت بوده است . پس اين فرصت را غنيمت شمرده و درباره خوبيها، مهربانيها و نعمتهاى او بينديش . قبل از اينكه تو و سستى تو را بوجود آورد، اسباب قدرت تو را بوجود آورده و قبل از آفرينش تو، نعمتها را براى تو آفريد. پيش از اين كه پدرانت خلق شوند، دوستان و عزيزانش ‍ را براى راهنمانى تو فرستاده و دستورشان داده كه براى هدايت و تربيت تو از نثار خون و غرق شدن در درياها كوتاهى نكرده ، با كفار جنگيده و بدكاران را از بين بردند تا دين تو سالم مانده و با آسايش مشغول عبادت پروردگار و شناختن مولايت شده و با خدمت به پروردگار جهانيان به سلطنت سراى آخرت رسيده و براى هميشه در نعمتهاى جاويد بسر برى .
اى بسا پيامبران كه در راه ترويج دين جان باختند. چه تعداد از دوستان خدا كه در راه اعتلاى اسلام مبين كشته نشدند! چه حرمتهايى كه هتك نشد، چه اموالى كه غارت نشد، چه دخترانى كه اسير نشدند تا دين خدا ثابت شده و دستورات الهى حاكم گشت . و تو در زمانى متولد شدى كه احتياجى به چنين مجاهدات و مبارزاتى نيست .
دين ، روشن ، واضح و استوار بوده و تو در كمال آرامش ، راحتى ، عزت و نعمت بسر مى برى . راه درك معارف بسيار آسان است و بدون اين كه زحمت انديشيدن ، گرسنگى و شب زنده دارى را به خود داده يا در اين راه جانت به خطر افتاده يا رنج هجران را تحمل كنى ، مى توانى در اين راه قدم گذاشته و از كتابهاى پيشينيان استفاده كنى . ولى گذشتگان در اين امور گرفتار انواع تلخيها و سختيها شدند.
انصاف بده كه اگر بعد از آماده شدن اين زمينه ها و در زمانى كه اين گونه گرفتاريها و سختيها وجود ندارد باز هم سستى كنى ، سزاوار چه رفتار و گفتارى خواهى بود؟ و چه مقدار از نعمتهاى خدا را از بين برده و در چه تجارت پر سودى ضرر كرده اى ؟ روزى را بياد آورد كه حقيقت اين حالات ناشايست و كارهاى زيانبار برايت آشكار شده و ببينى كه چه نعمت و كرامتهايى را به ذلت و پستى تبديل نموده و آنگاه قلبت از حسرت تكه تكه شده ، افسوس خورده و شيون نمايى . در وقت مهلت به حال خود رحم كرده ، فرصت را از دست نداده ، از امروز براى فردا آماده شده ، بحال خود گريسته و دستگيره اين موسم بزرگ و گرانقدر را بگير. در محل كرامت خدا، همراه پاكان و اولياى خدا به ميهمانى خداوند دعوت شده اى و اگر موفق به رعايت ادب اين مجلس بزرگ و شريف شوى به بالاترين درجه كرامت و سعادت و بالاترين مقامات خواهى رسيد.

اعمال روز عيد قربان

با شروع روز عيد مواظب باش تمامى كارهايى كه باعث رضايت و جلب عطوفت پروردگار است را انجام دهى . و مانند كسى باش كه براى مولايش چاپلوسى نموده و مى خواهد خدمتى براى او انجام دهد حال آنكه آن مولا حق زيادى بر بنده اش نداشته - ولى خداى متعال مالك وجود، دنيا، آخرت ، زندگى و مرگ تو مى باشد - و نبايد از پروردگار و بزرگى چنين عطوف و مهربان غافل شد. زيرا ممكن است باعث محروميت از عطاياى او گردد.
فقر و ذلت خود و عزت و بى نيازى او را نگريسته و خجالت بكش از اينكه در مقابل روى آوردن او، از او روى گردانده و بر سر سفره ميهمانى و در حالى كه خود او نيز حضور دارد، بجاى توجه به او در ياد دشمنش بوده و سرشار از دوستى كسى باشى كه تو را از دوستى و پناه او دور مى سازد، در حالى كه براى دعوت به اين مهمانى سرور آفريدگانش را فرستاده است . چه نادانى بزرگ ، چه عقل بيمارى ، و چه عذاب دردناكى كه در پى آن وجود دارد. و اگر اين لطف را درك مى كردى ، جان خود را فداى مقدم دعوت كننده بزرگ و رسول بزرگوار مى نمودى ، همان كسى كه خداوند درباره او فرموده است : ((ديدن تنگناهاى شما بر او سخت ، براى نجات شما حريص و با مؤ منين رؤ وف و مهربان است .))
در ابتداى روز بنيت پاك نمودن قلب از اشتغال به غير خدا غسل كن . آنگاه ((الله اكبر))ى واقعى گفته و با اين تكبير تمام موجودات ، جز شكوه و بزرگى او را كوچك شمار. و بنيت پوشش و آرايش با لباس تقوى و اخلاص نيكو، تميزترين لباسهاى خود را پوشيده و در اين هنگام بگو: ((بسم الله الرحمن الرحيم ... تا آخر دعايى كه در اقبال روايت شده است .)) آنگاه بطرف مصلا حركت كرده و در راه بگو: ((بسم الله و بالله الله اكبر...)) و وقتى كه به مصلا رسيده و در جاى نمازت نشستى ، بگو: ((الله اكبر...)) همانگونه كه در كتاب اقبال آمده است .
سعى كن معانى چيزهايى را كه در اين دعا، ادعا مى كنى در خود بوجود آورى كه ايجاد آن كار آسانى نبوده و با راحت طلبى نمى توان به آن رسيد. در اين دعا، ادعا مى كنى كه به حال عالى و صفات برجسته و نيكوئى رسيده اى ، از قبيل ترس ، پناه جستن ، حياى زياد، يارى طلبيدن ، فقر، اعتراف ، فرار بسوى خدا و بريدن از غير او، تمامى اين صفات حالتهاى نفسانى راسخ در نفس است كه بايد حال انسان نمايانگر آن باشد، و الا خطر دروغ و دورويى پيش مى آيد كه از اين مطالب بايد به خدا پناه برد.
بهتر است نماز عيد بر روى زمين غير مفروش بجا آورده شود تا تواضع در آن بيشتر باشد علماى بزرگ ما از كتاب فضل دعا روايت كرده اند كه نماز عيد قربان دوازده تكبير دارد هفت تكبير در ركعت اول و هفت تكبير در ركعت دوم و ظاهر كلام آنان اين است كه اين نماز پس از سر برداشتن از سجده و ركوع تكبير ندارد. و مستحب است بعد از نماز دعايى كه روايت شده و در ((اقبال )) آمده است خوانده شود، كه يكى از آنها دعاى ندبه است . دعايى كه به ما مى گويد چگونه در اين روز به ياد امام و حاكم زمان خود بوده و چه كسى سزاوارتر از ما به ما مى باشد. و اين كه چگونه براى از دست دادن امام خود گريان و اندوهناك باشيم .
مطلب ديگرى كه لازم به ذكر است اين است كه اگر بتوانى بايد سعى كنى در تمام اين روز به ياد مولايت بوده و نگذارى مراسم عيد، تو را از اين مهم باز دارد. و اگر بخاطر اين كه در جمع مردم هستى نتوانى اين مهم را بخوبى انجام دهى ، تا آنجا كه مى توانى اين مطلب را در اين زمان مبارك و ميمون رعايت نموده ، در باطن با پروردگار ماءنوس بوده و حتى ارتباط و دل مشغولى تو با مردم نيز با اجازه و رضايت او باشد.

قربانى

از كارهاى مهم در اين روز قربانى است . اين عمل همانگونه كه در روايات آمده واجب است ؛ گر چه مراد از وجوب در اينجا استحبابى است كه بر آن تاءكيد شده است . بنده ، بايد در اين كار ادب بندگى را رعايت نموده و از عمل فرزندان حضرت آدم (عليه السلام ) پند بگيرد. آنجا كه ((هر دو قربانى كردند ولى از يكى پذيرفته و از ديگرى قبول نشد.))
درباره پذيرفته نشدن قربانى قابيل روايت شده است كه او متاع پست خود را براى قربانى انتخاب كرد. و در پى آن به هلاكت هميشگى و خوارى جاويد گرفتار شده . و بعلت اينكه هابيل بهترين متاع خود را براى قربانى انتخاب كرد، پذيرفته شده و در پى آن به سعادت شهادت در راه خدا و كرامت جاويد رسيد؛ تا جايى كه خداوند او را در كتاب خويش ‍ ستايش نمود. خوددارى از بذل اندكى مال در چنين موردى ، و در جهت خدمت به مولا و مالك دين ، دنيا و آخرت و آفريننده انسان و اموال و نعمتهاى بى پايان و كسى كه در آينده براى برآوردن تمام نيازهاى خود به او محتاج باشد، از پستى نفس سرچشمه مى گيرد.
هنگام ذبح آنچه را اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى گفت : بگويد: بسم الله ، وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنيفا مسلما و ما اءنا من المشركين ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين ، اللهم منك و لك و از اين نكته نبايد غافل شد كه اين ، گفتار كسى است كه در وجود، جز خدا كس ديگرى را مؤ ثر ندانسته ، خود را فراموش ‍ نموده و با ياد او زندگى مى كند. و اگر انسان ديگرى را براى ذبح كردن انتخاب كرده است مى تواند هنگام ذبح دستش را بر دست ذبح كننده گذاشته ، دعا را خوانده و خودش هم بسم الله بگويد.
بايد اولين چيزى كه در روز عيد مى خورد از گوشت قربانى بوده و گوشت آن را سه قسمت كند: يك قسمت براى همسايه ها، قسمت ديگر براى كسانى كه درخواست كرده و قسمت سوم را براى خانواده خود نگهدارد. پوست آن را صدقه داده و به قصاب از گوشت قربانى ندهد. در پايان روز بايد به بررسى حالات خود در طول روز پرداخته ، كوتاهى خود در خدمت مولايش را ديده و آنگاه به سراغ نگهبان و ميهماندار خود كه از معصومين مى باشد رفته و با توسل به آنها و شفاعت آنان به درگاه خداوند براى تبديل گناهان به چند برابر اعمال نيك ، كوتاهى خود را جبران نمايد. زيرا آنان درخواست او را قبول نموده و خداوند نيز شفاعت آنان را براى پذيرش او و اعمالش مى پذيرد.
هنگام تضرع به درگاه آنان بخوبى رحمت و عطوفت آنان را برانگيخته و در هنگام مناجات با آنان بگويد: سروران من ! گناهانم رويم را نزد خدا سياه كرده است . پس بحق كسى كه شما را از گناه نگاه داشته و با دادن نگهبانى بندگان خود به شما، بزرگتان داشته است ، شما را سوگند مى دهم كه با رويهاى درخشان خود مرا نزد پروردگارتان شفاعت نماييد. زيرا خداوند شما را رد ننموده و شما را براى شفاعت و نگهبانى انتخاب كرده است . او بزرگداشت بندگان مخلص خود را دوست داشته و از اين كه آنان نيز بندگان پايينتر از خود را بزرگ بدارند خوشنود مى گردد.

عيد غدير
پيوند بعثت و غدير و يگانگى نورى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤ منين عليه السلام

در روز مبعث پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفتيم كه اين روز بجهت شرافت بعثت بهترين روز و بهترين زمان مى باشد و رواياتى در اين زمينه ذكر كرديم . و روز غدير نسبت به اين روز بمنزله آخرين جزء از علت تامه ، بلكه بمنزله باطن يك چيز ظاهر و بمنزله روح نسبت به انسان است . زيرا تمام خيرها و سعادتهايى كه در مبعث وجود دارد مشروط به ولايت اميرالمؤ منين و فرزندان امامش مى باشد. روايات زيادى از طريق شيعه و اهل سنت وارد شده است كه نورهاى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) يكى بود تا اينكه در صلب عبدالله و ابوطالب از هم جدا گشتند. و خداوند ولايت آنان را بر همه مردم واجب نموده و اين ولايت در روز غدير آشكار شد. و بهمين جهت درباره آن در قرآن آمده است : ((امروز دينتان را برايتان كامل و نعمتم را بر شما تكميل و دين اسلام را براى شما انتخاب نمودم .))

گوشه اى از فضايلرسول اكرم ، اميرالمؤ منين و اهل بيت (عليهم السلام )

شيخ صدوق در ((علل الشرايع )) از مفضل بن عمر، روايت مفصلى را نقل كرده كه در آن آمده است : ((خداوند پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را براى تمام پيامبران و رسولان فرستاده و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) جانشين او در ميان آنان مى باشد. و همانگونه كه فرمانبردارى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر آنان واجب مى باشد، فرمانبردارى از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نيز بر آنان واجب بوده ، ماءمورين بهشت و دوزخ از او دستور گرفته ، و فرشتگان ماءمور به آمرزش خواستن براى شيعيانش مى باشد، همانگونه كه ماءمور به پذيرش توحيد، نبوت و ولايت هستند. خداوند متعال مى فرمايد: ((كسانى كه عرش و اطراف آن را حمل مى كنند، با ستايش خدا او را منزه داشته و براى كسانى كه ايمان آورده اند، آمرزش مى خواهند.)) از اين مطالب روشن مى شود كه تمام هدايتها و سعادتها منسوب به اين دو نفر و جانشينان آنها مى باشد. و بهمين جهت از طريق عامه و خاصه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند: اگر گلزارها قلم ، درياها مركب ، جنيان حسابدار شده و انسانها بنويسند نمى توانند فضايل اميرالمؤ منين را بشمارند.
روايات قطعى داريم كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) و همچنين جانشينان آنها سرچشمه و منشاء همه خيرات هستند. پيش از اين ، از پيشوايان اهل سنت ، مانند ((احمد بن حنبل )) در مسند خود و ((ابى يعلى )) در كتاب ((فردوس )) و از ((ابن خالويه )) در كتاب ((منهج التحقيق )) روايت صريحى نقل كرديم كه شيعه ، تسبيح ، تقديس ، ثنا كردن ، لا اله الا الله گفتن و يكتا شمردن خدا را از آنان و فرشتگان نيز از شيعيان آنان آموختند.
زيارت جامعه كبيره كه شيخ صدوق آن را در ((الفقيه )) روايت كرده و تمام علماى شيعه آن را پذيرفته و به آن عمل كرده اند، بعضى از فرازهاى آن گوياى اين مطلب است كه آنان سرچشمه هر خير و سعادتى بوده ، حساب خلق با آنان و بازگشتشان نيز بطرف آنان است .
و هر شريفى در مقابل آنان پايين آمده است . آنان معادن رحمت بوده و هر كسى كه خدا را يگانه بداند بايد آنان اين مطلب را از او بپذيرند. خدا با آنان شروع و با آنان كار را پايان داده ، بخاطر آنان باران فرو فرستاده و بخاطر آنان آسمان را نگه داشته است ؛ جسم آنان در ميان اجسام ديگران ، روح آنان در ميان روحهاى ديگران و وجود آنان در ميان مردم است ولى جايگاه و منزلت آنان نزد خدا بگونه اى است كه كسى به آن نرسيده و توقع رسيدن به آن را هم ندارد.
شيعه و سنى روايت كرده اند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به على (عليه السلام ) فرمودند: ((اگر عده اى از امت من درباره تو سخنانى شبيه به آنچه مسيحيان در مورد عيسى بن مريم گفتند، بر زبان نمى آوردند، امروز درباره تو سخنى مى گفتم كه از كنار هر جمع مسلمانى كه مى گذشتى ، از خاك پا و باقيمانده آب شستشويت برداشته و براى شفا پيدا كردن از آن استفاده كنند. ولى همين مقدار براى تو كافى است كه تو از من و من نيز از تو بوده ، تو از من ارث برده و من نيز از تو ارث مى برم .
اين روايت تصريح دارد به اين كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فقط از ترس از دين برگشتن مردم فضايل او را كتمان كرده است . در عين حال مى بينيم كه فضايل او آشكار و دنيا را پر كرده است . نيز در احاديث زيادى آمده است كه آنان علت ايجاد عالم بوده و حديث ((اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم .)) معروف و مشهور است .
و كسى كه از چگونگى و حكمت خداوند در آفرينش عالم آگاه شود، يقين مى كند كه يكى از مخلوقات ، اولين آفريده او، نزديكترينشان به او، واسطه فيض او، اسم اعظم او، ((حجاب نزديكتر)) و ((نمونه برتر)) مى باشد. طبق روايات زيادى كه وارد شده تمامى اين موارد در پيامبر ما (صلى الله عليه و آله و سلم ) وجود دارد. و اگر كسى اين مطلب را قبول كند در مورد فضايلى كه درباره پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت او آمده است ترديد نخواهد نمود. و با تمام وجود باور مى كند كه عقل ما قدرت شناخت كامل آنان را ندارد. گرچه در اين راه تمام عمر خود را صرف كنيم . ((اگر آب دريا براى نوشتن كلمات پروردگارم مركب شوند پيش از اين كه كلمات پروردگارم تمام شود، آب دريا تمام خواهد شد.))
((و اگر چشمانم اجازه يابد، با يك نگاه كه در آرزوى آن بودم ، معروف و مشهور خواهم گرديد، در حالى كه ناشناخته بوده ام .
و من در ميان جلال و جمالش مدهوش شدم ، و زبان حال ، وضع مرا بازگو مى كند.
نگاه هايت را به زيبايى هاى چهره اش بيفكن ، خواهى ديد كه تمام زيبايى ها در چهره اش فراهم آمده است .
اگر بنا باشد همه زيباييها چهره اى را به حد كمال برساند، خواهى ديد كه زيباييش او را وادار به تهليل و تكبير مى كند.))
آنان منشاء، سرچشمه و پايان تمام فضايلى هستند كه در كلمات خداست . و اين آيه كلمات خدا را غير قابل شمارش اعلام كرده بود.
پس بدون هيچ شكى به اين نتيجه مى رسيم كه فضايل على (عليه السلام ) باندازه اى زياد است كه قابل شمارش نيست .
در اينجا بد نيست نوشته اى از امام حسن عسكرى (عليه السلام ) كه در آن گوشه اى از فضايل اهل بيت (عليهم السلام ) آمده است را نقل كنيم : ((ماييم كه با گامهاى نبوت و ولايت قله هاى حقيقت را فتح نموده و هفت طبقه كوههاى بلند فتوى را با هدايت روشن نموديم . ماييم شيران درنده نبرد و كسانى كه دشمن را از پا مى اندازند. امروز شمشير و قلم از آن ماست و فردا پرچم ستايش و علم از ما. نوه هاى ما هم پيمانان دين ، جانشينان پيامبران ، چراغهاى مردم و كليدهاى كرم هستند. ((همسخن )) خدا بخاطر گواهى ما به وفاى او لباس برگزيدگى را پوشيده و ((روح القدس )) از ميوه نوبر باغهاى ما چشيد. شيعيان ما اهل نجات ، پاك ، ياور و محافظ ما و دشمن ستمكاران مى باشند. و بعد از سختى ها چشمه هاى زندگى براى آنها مى جوشد، تا ((الم )) و ((طه )) و ((طواسين )) را تمام نمايند. (امضا) حسن بن على العسكرى . سال دويست و پنجاه و چهار.

فضايل پيامبر اكرم و اهل بيت (عليهم السلام ) در قرآن

در ميان مسلمانان دليلى قويتر از كتاب خداى متعال نمى باشد. در اين كتاب آيه هايى وجود دارد كه بروشنى فضايل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را بيان مى كند و مى گويد كه آن حضرت براى تمام مردم فرستاده شده ، رحمتى براى جهانيان بوده ، به بالاترين درجه نزديكى به خداوند رسيده ، محبوب خدا و آخرين پيامبران بوده ، از تمام پيامبران براى او پيمان گرفته شده و خداوند خير زياد و مقامى پسنديده به او عنايت فرموده است . خداوند به پيامبرى با چنين اوصافى ، در آيه ((مباهله )) دستور مى دهد كه اعلام كند: على مانند خود او مى باشد. با اين مقدمات نتيجه مى گيريم كه على (عليه السلام ) بعد از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) برترين مخلوقات است .

فضايل پيامبر اكرم و اهل بيت در ساير كتب آسمانى

اين مطلب بطور مشروحتر از كتابهاى آسمانى نيز نقل شده است : (الف در كتابى كه ((شيث )) از پدرش ((آدم )) به ارث برده آمده است : ((آدم )) به نورى كه پرتو افشانى مى نمود و تمام فضا را روشن كرده بود نگريست كه از مشرق آمده و تا مغرب را پوشانيد آنگاه بالا رفت تا به ملكوت آسمان رسيد، سپس رو به من كرد. و من فهميدم نورى كه همه جا را بخوبى روشن كرده نور محمد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى باشد. چهار نور نيز از سمت راست ، چپ ، پس و پيش او را در بر گرفته بودند كه در روشنايى و خوبى خيلى شبيه آن بودند. به من گفتند: آدم ! اين نور و نورهاى اطراف آن وسيله تو و وسيله مخلوقاتم هستند كه رستگار مى شوند... اين يكى ، احمد و سرور آنان و سرور مردمان است كه با علم خود آن را انتخاب كرده و اسم او را از اسم خود گرفته ام و من محمود هستم و او محمد. و اين ، برادر تنى و وصى او مى باشد كه او را بوسيله او يارى مى كنم ... دلهاى پيامبران برگزيده خود را نگاه كردم و نديدم كسى مانند محمد برگزيده مخصوصم فرمانبردارم بوده و خيرخواه خلقم باشد. او را با آگاهى انتخاب كرده و نام او را در كنار نام خود قرار دهم . آنگاه ديدم قلب خواص او كه بعد از او هستند، مانند قلب او مى باشد. آنان را نيز با او پيوند داده ، وارثان كتاب ، وحى و آشيانه هاى حكمت و نور خود قرار داده و به نام خود سوگند ياد كرده ام هيچگاه كسى را كه مرا ديدار كند و به يكتا دانستن من و رشته دوستى آنان چنگ زده باشد، با آتش خود عذاب نكنم .