كسى كه مى خواهد در اين ادعا
راستگو باشد، بايد معنى وصل شدن به خدا را - گرچه اجمالا - بداند تا
بتواند ادعا كند كه جدا شدن از اين نعمت و سرور براى او سخت تر از عذاب
خداست ؛ و نيز درباره ماهيت هر چيزى كه در دعا و مناجاتش از خدا مى
خواهد فكر كند تا دعايش مناجاتى واقعى باشد و طورى نباشد كه معنى
دعايى را كه مى خواند، نداند. و از اين جمله كه در اواخر دعايش مى
گويد، غافل نشود: ((و اجتمع فى جوارك مع المؤ
منين ؛ تا در همسايگى تو با مؤ منين باشم )) و
كسى كه در مناجات خود غافل باشد و فراموش كند كه چه مى خواهد و چه كسى
را صدا مى زند، خطر بزرگى او را تهديد مى كند.
(9-زيارت امام حسين (عليه السلام ) در بارگاه شريف يا از مكانهاى دور.
زيارت آن حضرت (عليه السلام ) نماز و عمل مخصوصى دارد كه در كتاب اقبال
آمده است . و كسى كه او را زيارت كند، مانند كسى است كه خدا را در عرش
او زيارت كرده باشد.
علاوه بر زيارت ، بنده مراقب بايد بينديشد كه چرا خداوند متعال اين همه
ثوابهاى بزرگ براى زيارت امام حسين (عليه السلام ) قرار داده است ،
بگونه اى كه اعلام نموده زيارت او بعد از شهادت او و در آرامگاهش
مانند زيارت خدا در عرش مى باشد. و همه نمى توانند به علت اين مطلب پى
ببرند. حتى سيد و دانشمند بزرگوار ((سيد مهدى
بحرالعلوم )) علت آن را از شيخ بزرگ و عارف
((شيخ حسين )) معروف به
((نجف )) مى پرسد. و سؤ
ال مى كند چرا در روايات اين همه ثواب براى زائر امام حسين (عليه
السلام ) و گريه كننده بر او وارد شده و عقل چگونه مى تواند اين همه
پاداش را براى اين اعمال كم و كوچك بپذيرد؟ شيخ جواب مى دهد: امام حسين
(عليه السلام ) با تمام مقامهايى كه داشت مخلوق و محتاج و بنده خدا بود
و با اين حال تمام وجود خود را اعم از مال ، مقام ، آبرو، برادران ،
فرزندان كوچك و بزرگ ، جان و حتى بدن خود را بعد از كشته شدن ، به خاطر
دوستى و رضايت خدا داد. و فكر مى كنى اگر خداوند تمام دارايى خود را به
امام حسين (عليه السلام ) بدهد زياد باشد. در اينجا سيد به اين جواب
قانع شده و گفت : جواب خوبى است . و نيز درباره حكمتهايى كه در قضا و
قدر خداوند در شهادت امام حسين (عليه السلام ) بوده انديشيده و بفهمد
كه مثلا شهادت او (عليه السلام ) سببى براى نجات امت و كفاره گناهانش
بوده و وسيله اى براى رسيدن به درجات عالى و راه نزديكى براى شناخت
مقام امامشان بوده است . صرف نظر از ثوابهايى كه به خود آن حضرت عنايت
فرمود و او را به برترين درجات رسانيد.
و نيز با تفكر خود به اين نتيجه برسد كه يكى از توابهاى عالى و مقامهاى
بزرگ ، كه براى دوستان خدا آماده شده زيارت خداست ، تا مشتاق آن شده و
آن را هدف قرار داده و براى بدست آوردن آن همت كرده و براى رسيدن به آن
اشتياق زيادى در او بوجود آيد تا در دعاى خود كه مى گويد:
وهبنى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك ؛ فرض كن عذابت را
تحمل كردم ، جدائيت را چگونه تحمل كنم ؟ راستگو باشد.
(10-سجده و گفتن ذكرهاى آن كه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم
) روايت شده همراه با حضور قلب و با توجه به معانى و دروغ نگفتن در
آنچه مى گويد. همچنين خواندن دعاهايى كه براى بين ركعتهاى نماز شب در
كتاب اقبال روايت شده . و نيز غفلت نكردن از دعاى گرانقدرى كه در نماز
وتر يا بعد از آن خوانده مى شود.
(11-محاسبه اعمال اين شب . گمان مى كنم اگر با آگاهى و خوب حساب كند -
بخصوص اگر از هدايت خدا در اين مورد كمك بگيرد - باندازه اى از عمل خود
استغفار مى كند كه اگر اين شب را خوابيده بود، اين مقدار استغفار نمى
كرد؛ چون فقط مخلصها از آفتهاى عمل مصون هستند و مخلصها را نيز خطر
بزرگى تهديد مى كند و اگر فرض شود عمل او بدون آفت است بايد قيمتى بر
آن گذاشته و آن را با يكى از كوچكترين نعمتهايى كه خدا به او داده ،
مقايسه كند، و ببيند، اگر با ترازوى عدل بسنجد، آيا با اين اعمال
توانسته است شكر خدا را بجا آورد. و اگر ببيند، در اعمالش ، كوتاهى
كرده يا آفتى دارد، با توسل به نگهبان شبش كه از معصومين (عليهم السلام
) مى باشد، آن را جبران كرده و با اهداى سلام به او عرض كند:
((اى كسى كه خداوند تو را از ميان بندگانش
انتخاب كرده ، و نگهبانى و حامى آنان نموده ، تو را به اين انتخاب
سوگند مى دهم كه با چشم رحمت به بدبختى من نگريسته و به سستى ، نادانى
، بى چيزى ، ورشكستگى ، ندارى و بلايم رحم كنى و از خدا بخواهى من را
قبول و از من خوشنود شود و مرا در اين شب در حاجت و دعايت ، و شفاعت و
شيعيانت ، وارد نمايى و نيز از خدا بخواهى خير و ارشاد خود را نصيبم
كند؛ مرا تقويت كرده و موفق كند و تمام خيرهاى دينى و دنيايى و آخرتى
را به من عنايت كند. بزرگوار هستى و بزرگوارى را دوست دارى و از جانب
خدا ماءمور به پناه دادن مى باشى . در پايان پذيراييت از من ، از خدا
بخواه شناخت ، دوستى ، نزديكى و خوشنودى خود را به من عطا كرده و مرا
در دنيا و آخرت به شما ملحق كند و از شيعيان نزديك و دوستان قديمى شما
بگرداند. تمام اين كارها بدست اوست . درود خدا بر شما. آنچه خدا بخواهد
(همان شود) و هيچ نيرويى بجز خدا نيست .))
و آنگاه اگر خواست ، مى تواند شبش را با سجده به پايان برساند.
آخرين جمعه شعبان
يكى ديگر از اوقات مهم ماه شعبان براى سالك الى الله آخرين جمعه
آن است . از كتاب ((عيون ))
از ((عبدالسلام بن صالح هروى ))
نقل شده كه مى گويد: در آخرين جمعه شعبان به ديدن ابى الحسن على بن
موسى الرضا (عليه السلام ) رفتم ، حضرت فرمودند: ((ابا
صلت ! بيشتر شعبان گذشت و اين آخرين جمعه آن است ؛ كوتاهى گذشته خود را
در اين ماه جبران كن بسيار دعا و استغفار كن و خيلى قرآن بخوان ؛ و از
گناهانت توبه كن ، تا وقتى ماه رمضان مى آيد مخلص براى خدا باشى و هيچ
كينه اى از مؤ منى در دلت نباشد مگر اين كه آن را از بين ببرى و از هر
گناهى كه انجام مى دهى ، دست بردار. تقواى خدا را پيشه كن و در نهان و
آشكارت به او توكل كن ((و كسى كه به خدا توكل
كند خدا براى او كافى خواهد بود.)) و در
باقيمانده اين شهر اين دعا را زياد تكرار كن :
اللهم ! ان لم تكن غفرت لنا فى ما مضى من شعبان ، فاغفر لنا فى ما بقى
منه ؛ خدايا اگر در اين مدت كه از شعبان گذشته ، ما را نبخشيده
اى ، در مدتى كه از آن مانده ما را بيامرز؛ زيرا خداوند متعال باحترام
ماه رمضان ، در اين ماه افراد زيادى را از آتش رها مى كند.))
اين فرمايشات حضرت (عليه السلام ) پيام و دستورالعملى براى اهلش در
اين مورد و تمام موارد مانند آن است . بنابراين آن را حفظ كرده ، غنيمت
بدان و به آن عمل كن .
سه روز آخر شعبان
روزه اين سه روز براى كسى كه تمام اين ماه را روزه نگرفته ،
فضيلتى دارد كه سزاوار نيست مراقب آن را ترك كند. صدوق از امام صادق
(عليه السلام ) روايت نموده است : ((كسى كه سه
روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به ماه رمضان وصل كند، خداوند
روزه دو ماه پى در پى براى او مى نويسد.))
اعمال و مراقبات آخر ماهها بجهت اصلاح آنچه كه در تمام ماه از بين برده
غير از اعمالى است كه در اينجا گفتيم ؛ چنانچه در تمام ماهها به اعمال
آخر ماه اشاره كرديم .
يكى از اعمال مهم ماه رمضان در شب آخر شعبان است و آن دعايى است كه در
كتاب اقبال براى اين شب و شب اول ماه رمضان ، روايت نموده است . و اهل
آن تكليف آمادگى براى وارد شدن در ميهمانى خداوند متعال را بتفصيل از
اين دعا مى فهمند.
فصل دهم : مراقبات ماه مبارك رمضان
از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روايت شده است :
((نگوييد رمضان ؛ زيرا نمى دانيد رمضان چيست ؛ و
اگر كسى گفت ، بايد صدقه داده و روزه بگيرد. بلكه همانطور كه خداوند
فرموده است بگوييد ماه رمضان .))
از اعمال مهم سالك در اين ماه بزرگ شناخت حقيقت اين ماه - در اين ماه
خداوند رهروان اين ماه را با دعوت به ميهمانى اين ماه گرامى داشته و
اين ماه ماه ميهمانى خداست - و سپس فهميدن معنى روزه و مناسبت آن با
ميهمانى خداست . آنگاه تلاش و كوشش براى بدست آوردن اخلاص در كردار و
رفتارهايى است كه مطابق با رضايت صاحبخانه است .
فوايد گرسنگى
گرسنگى فوايد بيشمارى در جهت تكميل نفس و شناخت خداوند براى
سالك دارد. روايات زيادى در فضايل گرسنگى وارد شده است كه بد نيست در
اينجا اشاره اى به آنها و سپس به فلسفه و حكمت گرسنگى داشته باشيم .
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است :
((با تشنگى و گرسنگى با نفسهايتان مبارزه كنيد
همانا پاداش اين كار همانند پاداش مبارزه در راه خداست . و عملى دوست
داشتنى تر از گرسنگى و تشنگى در نزد خدا كسى است كه گرسنگى بيشترى
كشيده باشد و در خداوند متعال تفكر بيشترى نموده باشد.))
و به اسامه فرمودند: ((اگر مى توانى در حال
گرسنگى و تشنگى ملك الموت را ملاقات كن تا به بالاترين مقامها و جاها
رسيده و با پيامبران هم منزل شوى و ملائكه از ديدن روحت شادمان شوند و
خداوند بر تو درود فرستد.)) نيز فرمودند: گرسنگى
بكشيد و بر بدنهايتان سخت بگيرد شايد دلهايتان خداوند متعال را ببيند.
در حديث معراج خداوند پرسيد: اى احمد! آيا آثار روزه را مى دانى ؟ پاسخ
داد: خير. خداوند فرمودند: نتيجه روزه كم خورى و كم گويى است . و آن
حكمت را به ارمغان مى آورد و حكمت معرفت را در پى دارد و معرفت يقين
را. و وقتى كه بنده اى به يقين رسيد باكى ندارد كه چگونه روزگار را
سپرى كند. در سختى يا آسانى و اين مقام خوشنودهاست . و هر كس طبق
خوشنودى من رفتار كند، سه خصلت را به او مى دهم : شكرى كه نادانى همراه
آن نباشد، يادى كه فراموشى نداشته باشد و دوستيى كه دوستى من را بر
دوستى آفريدگانم ترجيح ندهد. هنگامى كه او من را دوست داشت ، من هم او
را دوست خواهم داشت ؛ دوستى او را در دل بندگانم انداخته و چشم قلب او
را به عظمت جلالم مى گشايم و علم آفريدگانم را از او پنهان نمى دارم ؛
در تاريكى شب و روشنايى روز با او مناجات مى كنم تا آنجا كه سخن گفتن و
همنشينى او با بندگانم قطع شود و كلام خود و فرشتگانم را به گوش او مى
رسانم و اسرارى را كه از بندگانم پنهان كرده ام براى او آشكار مى كنم
...؛ عقل او را غرق در شناخت خود كرده و درك او را بالا مى برم ؛ مرگ
را بر او آسان مى كنم تا وارد بهشت شود و وقتى كه ملك الموت او را
ملاقات كند، به او مى گويد: آفرين بر تو و خوشا به حالت ! خوشا به حالت
! خداوند مشتاق تو است ... خداوند مى گويد: اين بهشت من است ، در آن
بخرام و خوش باش و در همسايگيم ساكن شو. روح انسان مى گويد: خدا يا
خود را به من شناساندى و با اين شناخت از جميع آفريدگانت بى نياز شدم .
قسم به عزت و جلالت اگر خوشنودى تو در اين است كه قطعه قطعه شده يا
هفتاد بار به بدترين شكل كشته شوم خوشنودى تو براى من دوست داشتنى تر
است ... آنگاه خداى متعال مى فرمايد: به عزت و جلالم سوگند، هيچگاه
مانعى بين خود و تو قرار نمى دهم ؛ تا هر وقت خواسته باشى بر من وارد
شوى ؛ كه با دوستان خود چنين كنم .
در اين روايت به فلسفه و فضيلت گرسنگى اشاره شده است . براى توضيح
بيشتر مى توان به سخنان علماى اخلاق كه برگرفته از روايات مى باشد،
مراجعه نمود. آنان براى گرسنگى فوايد زيادى گفته اند از قبيل :
(الف- صفاى قلب : زيرا سيرى باعث ازدياد بخار در مغز شده و مغز حالتى
شبيه مستى پيدا مى كند و نمى تواند خوب فكر كند؛ سرعت انتقال او كم شده
و قلب او كور مى شود. برخلاف گرسنگى كه باعث رقت و صفاى قلب مى شود. و
قلب را آماده تفكرى كه باعث شناخت مى شود، مى كند. و نورى آشكار پيدا
مى كند. از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است :
((كسى كه شكم خود را گرسنه نگه دارد انديشه اش
تربيت مى شود.)) و قبلا نيز ثمرات شناخت و معرفت
را شنيدى .
(ب- تواضع و از بين رفتن سرمستى و ناسپاسى كه منشاء سركشى است ؛ وقتى
نفس خوار شد، در مقابل پروردگارش خاضع شده و از سركشى دست بر مى دارد.
(ج- شكستن شدت شهوات و نيروهايى است كه باعث انجام گناهان كبيره شده و
سبب هلاكت انسان مى شوند. چون بيشتر گناهان كبيره از شهوت سخن گفتن و
شهوت جنسى بوجود مى آيد و كم كردن اين دو شهوت باعث مصون ماندن از
خطرها مى شود.
(د- آمادگى براى انجام تمام عبادتها از چند جهت است ؛ كه كمترين آنها
كم احتياجى به تخلى و بدست آوردن غذا و كمتر بيمار شدن به بيماريهاى
گوناگون است - زيرا معده خانه بيمارى و پرهيز سرِ هر دارويى است . و
نيز مانع بوجود آمدن مشكلاتى كه از غذا خوردن بوجود آمده و انسان را
محتاج مال و مقام دنيا مى كند مى گردد؛ مال و مقامى كه عده بسيارى را
هلاك كرده است .
(ه- توانايى براى دادن مال ، ميهمانى دادن ، هديه دادن ، احسان و نيكى
، رفتن به حج و زيارت و بالاخره انجام تمام عبادتهاى مالى است .
انسان نمى تواند اين فايده ها را بروشنى درك كند مخصوصا فايده اول را.
تفكر در عمل مانند نتيجه است و غير آن مانند مقدمات است چون فكر حركت
است و غير فكر مقدمه و آمادگى براى حركت .
بهمين جهت درباره تفكر روايت شده است : ((يك
ساعت تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت است .))
با اين مقدمات مى توانيم به نتايج بزرگى برسيم كه بعضى از آنها عبارتند
از:
(الف مى فهميم كه چرا خداوند براى ميهمانش گرسنگى را انتخاب كرده است .
نعمتى بالاتر و بهتر از نعمت شناخت ، نزديكى و ديدار خداوند نيست و
گرسنگى از راههاى نزديك رسيدن به آن است . پس مى بينى كه روزه تكليف
نيست بلكه خداوند به وسيله آن تو را بزرگ داشته و به خاطر واجب نمودن
آن بر ما منت دارد. و بهمين جهت شكر آن واجب است . و ارزش دعوت خداوند
به روزه را در كتابش ، در آيه روزه ، مى فهمى و اگر بدانى كه اين خطاب
، دعوت تو به سراى پيوستن به خداست ، از آن لذت برده ؛ و مى فهمى كه
علت واجب كردن آن كم خوردن و ضعيف كردن نيروهاست . بهمين جهت حيف مى
آيد كه حتى در شب نيز غذا بخورى . و ممكن است علت هاى ديگر تشريع روزه
را نيز درك كنى .
(ب وقتى ارزش كارى را كه از تو خواسته شده ، فهميدى ، براى رسيدن به
نتيجه خوب ، در جهت انجام درست و اخلاص در آن ، تلاش مى كنى .
(ج هنگامى كه هدف از واجب شدن روزه را دانستى ، مى فهمى كه چه چيزى
باعث صفا و روشنى يا تيرگى آن مى شود؛ و معنى اين حديث را مى فهمى كه
((روزه فقط خوددارى از خوردنى و آشاميدنى نيست ؛
و هنگامى كه روزه گرفتى ، گوش ، چشم و زبانت نيز بايد روزه بگيرد.))
حتى در بعضى روايات پوست و مو نيز گفته شده .
(د مى فهمى كه شايسته نيست نيت و هدف روزه ، فقط مجازات نشدن يا بدست
آوردن پاداش و بهشت و ناز و نعمت باشد؛ گرچه با روزه اين دو نيز بدست
مى آيد بلكه سزاوار است هدف و نيت روزه نزديكى انسان به خداوند و
همسايگى و خوشنودى او باشد. و حتى از اين حد نيز بالاتر آمده و خود اين
عمل را بخاطر اين كه انسان را از صفات حيوانى خارج و به صفات روحانى
نزديك مى گرداند، نزديك شدن به خدا بداند، نه وسيله اى براى نزديك شدن
به او.
بعد از درك اين مطالب با كمى تاءمل مى توانى بفهمى كه هر كار يا حال يا
سخنى كه تو را از مقامهاى بلند حضور در درگاه خدا دور سازد، مخالف مراد
مولايت از مشرف نمودن تو به اين دعوت و ميهمانى است . و راضى نمى شوى
در خانه ميهمانى اين پادشاه بزرگ - كه تو را با اين نزديكى و مشرف
نمودن نزديك گردانده است و عالم به نهانى هاى تو و آنچه در قلب تو مى
گذرد، مى باشد - در حالى كه به تو توجه دارد، از او غافل باشى . و راضى
نمى شوى كه از او روى بگردانى در حالى كه به تو روى كرده است . عقل
انسان اين را از كارهاى بسيار زشت مى داند كه حتى دوست حاضر نيست با
دوستش چنين عملى انجام دهد؛ ولى خداوند به خاطر مداراى با بندگان آسان
گرفته و تكليف آنان را كمتر از توانائيشان قرار داده است .
بندگان خوب از اين هم بالاتر رفته و با آقاى خود در مورد واجب و حرام
آن گونه عمل مى كنند كه شايسته حق آقايى و بندگى است ؛ و كسى را كه در
اين مورد كوتاهى كند، پست و حقير مى دانند.
و خلاصه اين كه در روزه خود به سفارشات امام صادق (عليه السلام ) عمل
مى كنند: ((يكى از آنها اين است كه موقعى كه
روزه مى گيرى خود را نزديك به آخرت ببين ؛ و با خضوع و خشوع و شكستگى و
خوارى باش ؛ و مانند بنده اى كه از مولاى خود ترسان است ، بوده ؛ دلت
از عيوب ، و باطنت از حيله ها و مكرها پاك باشد؛ و خدا از هر چه غير
اوست بيزارى جوى و در روزه خود تنها خدا را سرپرست خود بدان و آنگونه
كه شايسته است از خداوندى كه بر همه غالب است بترس ؛ و در روزهايى كه
روزه مى گيرى روح و بدنت را براى عمل به دستورات او و چيزهايى كه از تو
خواسته ، فارغ كن .)) حضرت (عليه السلام )
سفارشات ديگرى نيز نمودند مثل حفظ اعضاى بدن از كارهايى كه خداوند
ممنوع كرده و مخالف خواسته اوست ، بخصوص زبان ، حتى از مجادله و سوگند
راست . سپس در آخر روايت فرمود: ((اگر به تمام
آنچه گفتم عمل كردى ، به تمام آنچه شايسته روزه دار است ، عمل كرده اى
؛ و هر اندازه از چيزهايى كه گفتم كم كنى ، همان مقدار فضيلت و ثواب
روزه ات كمتر مى شود.))
اين سفارشها را در مورد وظايف روزه دار ببين ، و درباره اثرات آن تاءمل
نما. كسى كه خود را نزديك به آخرت ببيند، قلب او از دنيا خارج شده و
براى او چيزى جز تهيه توشه براى آخرت مهم نخواهد بود. همينطور اگر قلب
او شكسته و خاضع و خوار باشد ميلى به غير خدا نداشته و مايه دلخوشى او
كسى جز خدا نيست . و كسى كه روح و بدن او غرق در ياد، محبت و عبادت خدا
شده و روزه او روزه مقربين مى گردد. خداوند به حق دوستانش چنين روزه اى
را نصيب ما بفرمايد؛ گرچه يك روز در عمرمان باشد.
درجات روزه
(1-روزه عوام . اين روزه با خوددارى از مبطلات روزه كه فقهاء در
رساله هاى خود نوشته اند، تحقق مى يابد.
(2-روزه خواص . با انجام امورى كه در روزه عوام گفتيم و جلوگيرى اعضاى
بدن از مخالفت با خداوند، روزه خواص تحقق پيدا مى كند.
(3-روزه خواص خواص . اين روزه با خوددارى از امور حلال يا حرامى كه
انسان را از ياد خدا باز مى دارد تحقق مى يابد.
هر كدام از دو درجه دوم و سوم نيز انواع زيادى دارد. بويژه درجه دوم كه
انواع بيشمار آن بتعداد مؤ منين اصحاب يمين است . و حتى هر كدام از
خواص ، روزه اش به گونه اى است كه با روزه ديگرى فرق مى كند و ممكن است
عمل بعضى از افراد درجاتى كه گفتيم ، به عمل درجه بالاتر از خود نزديك
باشد.
اقسام روزه داران
تقسيم بالا از حيث چيزهايى بود كه از انجام آن خوددارى مى شود.
ولى از حيث نيت روزه نيز، روزه داران به چند نوع تقسيم مى شوند:
(1-عده اى براى غير خدا روزه مى گيرند؛ مثلا به خاطر ترس از مردم ، يا
براى رسيدن به نفع آنان ، يا فقط به خاطر اين كه عادت مسلمين است .
(2-بعضى نيز در نيت خود موارد فوق را با ترس كمى از مجازات خدا و اميد
به پاداش آميخته اند.
(3-عده اى فقط به خاطر ترس از مجازات يا رسيدن به پاداش روزه مى گيرند.
(4-گروهى علاوه بر نيت رهايى از مجازات و رسيدن به پاداش با روزه خود
قصد رسيدن به نزديكى و رضايت الهى را دارند.
(5-دسته فقط براى رسيدن به رضايت و نزديكى به خداوند روزه مى گيرند.
بحثى پيرامون عبادت بنيت
شايستگى خداوند براى عبادت
بعضى مى گويند: كسانى كه به كمال رسيده اند، حتى نبايد به نيت
شوق يا ترس ، يا پيوستن به خدا و كسب مقام نزد او، يا بنيت خوشنودى او،
عملى را انجام دهند، و بايد نيت آنان فقط شايستگى خداوند براى عبادت
باشد. و عملى را كه بخاطر شوق به وصال خداوند انجام شود ناقص مى دانند
و بعضى اين را عبادت نفس دانسته اند.
ولى گمان نمى كنم هيچ يك از پيامبران و اولياى خدا و فرشتگان نزديك ،
اعمال خود را از آنچه آنان مى گويند خالص كنند. اين افراط است كه عملى
را كه بخاطر رسيدن به رضاى خدا و نزديكى و همسايگى او انجام شود، عبادت
نفس بدانيم چنانچه در سخنان بعضى از اهل معرفت مى باشد. بله اشكالى
ندارد كه بگوييم اولياى خدا در بعضى از حالتها و جلوه گر شدن نامهاى
خداوند بر آنان عملى را فقط بخاطر شايستگى خداوند متعال و براى عبادت
او انجام مى داده و نيت نزديك شدن به خدا و رضايت او را فراموش مى كرده
اند؛ ولى نمى گوييم : پيامبران (عليهم السلام ) هميشه در اين حالت بوده
اند چه رسد به اين كه ديگران هميشه ، يا گاهى با اين نيت عملى را انجام
دهند. و من عمل به نيت شايستگى خداوند را، برتر از عمل بنيت رسيدن به
همسايگى خداوند نمى دانم ؛ باين جهت كه ما بالاتر از عبادت رسول خدا
(صلى الله عليه و آله و سلم ) و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نداريم و
از روايات معلوم مى شود كه بعض يا بيشتر اعمال آنها فقط بخاطر بدست
آوردن رضاى خدا و نزديكى به او بوده است .
چه اشكالى دارد گاهى اوقات ترس از مجازات نيز جزيى از نيت آنها باشد.
براى كسى كه از ترس مجازات خدا غش مى كند، امكان ندارد يا خيلى مشكل
است كه اين ترس در نيت او هيچ تاءثيرى نداشته باشد.
به نظر مى رسد حالتهاى پيامبران (عليه السلام ) و اولياى خدا حتى سرور
آنان پيامبر ما (صلى الله عليه و آله و سلم ) مختلف بوده و علت آن
اختلاف جلوه هاى اسمهاى خداوند متعال براى آنان بوده و خداوند به اين
طريق آنان را تربيت و درجات آنان را بالا برده و آنان را به خود
نزديكتر مى نموده است . خداوند متعال براى كمال آنان قلبهاى آنان را
تربيت مى كرده است ؛ چنانچه در بعضى از فرازهاى آن زيارت مى خوانيم :
موالى ! لكم قلوب تولى الله رياضتها بالخوف و
الرجاء؛ آقايان من ! خداوند اختيار قلوب شما را داشته و با ترس
و اميد آن را تربيت مى كند. گاهى با نامهاى جمالى خود براى آنان جلوه
مى كند، آنان نيز با پروردگار خود انس گرفته و براى او ناز مى كنند. و
گاهى با نامهايى كه نشانه غلبه و جلال اوست در مقابل آنان جلوه گر شده
كه در اين حالت آنان به تضرع ، استغفار و گريه پرداخته ؛ و با مناجاتى
كه بيشتر آن استغفار و پناه بردن به خدا و درخواست نجات از جهنم و آتش
است ، با او مناجات مى كنند. و اين مطلب بر كسى كه كمى با احاديث آنان
سر و كار داشته باشد، پوشيده نيست .
درباره رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه بعضى
اوقات خطاب به عايشه مى فرمودند: برايم بگو، حميرا! و در عين حال در
انتظار وقت نماز بود و به بلال مى فرمود: راحتم كن بلال ! گاهى نيز
هنگام فرود آمدن وحى رنگ و حالش تغيير مى كرد؛ و گاهى موقع وزش باد از
نزول بلا مى ترسيد؛ تمام اينها نشان دهنده مختلف بودن حالتهاست . و اين
مطلب با انجام تمام اعمال بنيت شايستگى خداوند براى پرستش سازگارى
ندارد. البته بعيد نيست منظور اين علماى بزرگ از نيت شايستگى خداوند
متعال براى عبادت معنايى باشد كه با نيت نزديك شدن و رضايت او سازگارى
داشته باشد، زيرا گاهى انگيزه نزديك شدن به دوست ، برخوردارى از بخشش و
نعمتها يا فرار از مجازات او نمى باشد، بلكه باين جهت است كه شايسته
نزديك شدن مى باشد. و اين كار يكى از معانى عمل كردن بخاطر شايستگى او
براى پرستش است ، همانگونه كه از سرور اولياء اميرالمؤ منين (عليه
السلام ) بر مى آيد، آنجا كه مى فرمايد: ((تو را
به خاطر ترس از آتش يا آرزوى بهشت عبادت نكردم ؛ بلكه تو را شايسته
بندگى ديدم آنگاه تو را پرستيدم .)) زيرا آن
حضرت (عليه السلام )، نيت شايستگى براى عبادت را در مقابل نيت عبادت از
ترس آتش يا خواهش بهشت قرار داده ، نه در مقابل رسيدن به رضايت و
نزديكى او.