الحياة ، جلد ۴

محمد رضا حكيمى ، محمد حكيمى ، على حكيمى
ترجمه : احمد آرام

- ۱۶ -


بدانيد كه ارزشهاى اسلامى فقر را تاءييد نمى كند و آن را نمى پذيرد، بلكه بر آن است كه فقر و ناكامى را براندازد، تا در اجتماع اسلامى نيازمند و ناكامى ، خواه مسلمان يا اقليت - چنانكه در حديث منقول از امام اميرالمؤ منين على بن ابيطالب (ع ) آمده است (802)- باقى نماند.
و اينها ارزشهايى است كه ((زندگى حق ، در طبايع همه چيز، و مظاهر همه سنتها، به آنها بستگى دارد))، و براى تمدن انسان چيزى فاجعه آميزتر از فراموش كردن آنها نيست .
و ما با حركت از موضع اين مبادى و اصول قرآنى محمدى و اسلامى علوى ، در اينجا ايستارى استوار اختيار كرديم ، و اين مبادى و اصول را محور اصلى حركت آگاهانه خويش قرار داديم ، ((تا حق ارزشهايى كه در شرف از دست رفتن است ادا شود، زيرا كه چون اين ارزشها از دست رفت و باعث از دست رفتن ارزشهايى ديگر گشت ، زندگى ، ((برترين آرمان ))، خود را از كف خواهد داد، و سپس بى مقدار و ناچيز خواهد شد، چه در آن صورت از حق و خير و و زيبايى تهى مى شود، يعنى چيزهايى تهى مى شود كه زندگى را دوست داشتنى مى كنند و به آن رفعت مى بخشند، و دليل ارج و قدر آنند)).
فصل سى و دوم : اسلام و فقر، مبارزه اى فراگستر (3)
- نزديكى فقر به كفر (سستى در باور دينى يا اعمال دينى )
اء - رابطه فقر با كفر
حديث :
1 النبى (ص ) - فيما رواه الامام الصادق (ع )، عن آبائه (ع ): كاد الفقر اءن يكون كفرا...(803)
پيامبر (ص ) - به روايت امام صادق (ع )، از پدرانش : فقر به آن نزديك است كه به كفر انجامد...
2 النبى (ص )- فيما رواه الامام الصادق (ع ):...فنادى (ص ): الصلاة جامعه ! و امر المهاجرين و الانصار بالسلاح ، فاجتمع الناس ، فصعد النبى المنبر فنعى اليهم نفسه ، فقال : ((اذكر الله الوالى من بعدى على امتى ...و لم يفقرهم فيكفرهم )).(804 )
پيامبر (ص )- به روايت امام صادق (ع ):...آنگاه به دستور پيامبر (ص ) فرياد زدند: ((الصلاة جامعة ))(تا همه مردم گرد آيند)، و خود به مهاجران و انصار فرمان داد كه سلاح برگيرند، پس مردمان جمع شدند، پيامبر بر منبر بالا رفت و خبر نزديك شدن مرگ خويش را به ايشان داد و فرمود: ((خدا را به ياد هر حاكم اسلامى پس از خود مى آورم ...(درباره عمل به وظايفش ، از جمله اينكه )، مردمان را فقير نكند كه در نتيجه كافرشان خواهد كرد)).
3 النبى (ص ): اعوذ بالله من الكفر و الدين ، قيل : يا رسول الله ! اتعدل الدين بالكفر؟ قال : نعم .(805)
پيامبر (ص ): پناه مى برم به خدا از كفر و بدهكارى ، گفتند: اى رسول خدا! آيا قرض را با كفر برابر مى دانى ؟ فرمود: آرى .
4 النبى (ص ): لو لا رحمة ربى على فقراء امتى ، كاد الفقر ان يكون كفرا.(806 )
پيامبر (ص ): اگر رحمت خدا شامل حال فقراى امتم نمى شد، نزديك بود كه فقر به كفر بينجامد.
5 الامام على (ع ): الفقر طرف من الكفر.(807)
امام على (ع ): فقر در كنار كفر است .
6 الامام الصادق (ع ): كاد الفقر ان يكون كفرا.(808)
امام صادق (ع ): فقر به آن نزديك است كه به كفر انجامد.
ب - فقر، ميراندن و كشتن
قرآن :
1 يا ايها الذين آمنوا، لاتاكلوا اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجاره عن تراض منكم ، و لاتقتلوا انفسكم ...(809)
اى اهل ايمان ! اموالتان را در ميان خود به باطل مخوريد، مگر اينكه تجارتى باشد با رضايت هر دو طرف ، و خود را مكشيد...
در تفسير، در ضمن معانى آيه چنين آمده است : ((خودهاتان را مكشيد، يعنى با مرتكب شدن گناهان و تعدى و تجاوز در خوردن مال به ناحق و جز آن ، خويشتن را هلاك نكنيد.))(810)
حديث :
1 النبى (ص ): الفقر اشد من القتل .(811)
پيامبر (ص ): فقر سخت تر از كشته شدن است .
2 النبى (ص ): يا على ! ان الله جعل الفقر امانه عند خلقه ، فمن ستره اعطاه الله مثل اجر الصائم القائم . و من افشاه الى من يقدر على قضاء حاجته فلم يفعل فقد قتله ، اما انه ما قتله بسيف و لارمح ، و لكنه قتله بما نكى من قلبه (812)
پيامبر (ص ): اى على ! خدا فقر را امانتى نزد آفريدگان خود قرار داده است ، پس هر كس آن را بپوشاند (و هيچ كس از فقر او مطلع نشود) پاداش نمازگزار روزه دار به او مى دهد؛ و هر كس آن را نزد كسى كه مى تواند وى را از فقر برهاند آشكار سازد، و او چنين نكند، فقير را كشته است ؛ البته او را به شمشير و نيزه نكشته ، بلكه با جريحه دار كردن قلبش كشته است .
3 النبى (ص )- فيما رواه الامام الصادق (ع ): يا على ! الحاجة امانة الله عند خلقه ، فمن كتمها على نفسه اعطاه الله ثواب من صلى ؛ و من كشفها الى من يقدر ان يفرج عنه و لم يفعل فقد قتله ، اما انه لم يقتله بسيف و لاسنان و لا سهم ، و لكن قتله بما نكى من قلبه .(813)
پيامبر (ص )- به روايت امام صادق (ع ): اى على ! نيازمندى امانتى است از خدا در نزد بندگان او، پس هر كس آن را در نزد خود پوشيده نگاه دارد، خدا به او پاداش ((نمازگزار))مى دهد؛ و هر كس آن را نزد كسى آشكار سازد كه مى تواند سبب گشايش كار او شود و او چنين نكند، نيازمند را كشته است ، نه با شمشير و نيزه و پيكان ، بلكه با جريحه دار كردن قلب نيازمند.
توضيح (1)
علامه مجلسى ، در شرح جمله ((من صلى ))، در اين حديث چنين مى گويد: ((يعنى كسى كه تمام شب را در نماز باشد، يا بر نماز خواندن مواظبت داشته باشد (و بسيار نماز بخواند)).
توضيح (2)
اين دو حديث و احاديثى همانند، دليل بر آن نيست كه اسلام فقر را بعنوان روشى براى زندگى و اجتماع پذيرفته است ، كه مردمانى در جامعه هاى اسلامى بايد با فقر زندگى كنند؛ زيرا ظاهر اين تعبيرها به ما مى فهماند كه فقر و نيازمندى همچون امانتى ميان انسان و خداست . و اين انگيزشى اخلاقى است بر بى نيازى جان و نفس ، نه تصويب فقر اجتماعى و پذيرش حضور آن در ميان توده ها، و واجب نبودن مبارزه براى برانداختن آن . تعاليم اسلامى كه همگان را به طرد فقر مى خواند و به مبارزه با آن و كندن ريشه هاى گوناگون آن بر مى انگيزد - هم در تراز فردى و هم به توسط جامعه و دولت - به اندازه اى است كه هيچ مجالى براى اين توهم باقى نمى گذارد كه سكوت بر فقر فقيران و تكاثر ثروتمندان امرى است كه اسلام آن را مى پسندد. آيات فراوانى كه در قرآن كريم آمده است و مردمان را به انفاق و بخشيدن مال به صور و اشكال گوناگون فراخوانده است ، براى اثبات اين امر كافى است كه اسلام تنها مبارز در برابر فقر است ، كه همگان را سخت به مبارزه اى فراگستر با فقر و برانداختن آن واداشته است .
و احاديثى - چنانكه خوانندگان كتاب خوانده اند - وجود دارد حاكى از آنكه فقر و نيازمندى از گناهان ثروتمندان است و جلوگيرى آنان از رسيدن ناكامان به حقوق خود و دزديدن زاد و توشه ايشان به توسط توانگران ؛ و اينها چيزهايى است كه اسلام هرگز آنها را نمى پذيرد، و در احاديثى گفته شده است كه در جامعه اسلامى ...فقير و نيازمندى وجود نخواهد داشت ؛ پس مقتضاى جمع ميان اين احاديث و آيات و تعاليم ، همان است كه پيش از اين گفتيم .(814)
4 الامام على (ع ): الفقر مع الدين ، الموت الاحمر.(815)
امام على (ع ): فقر با بدهكارى مرگ سرخ (كشته شدن ) است .
5 الامام الصادق (ع ): لاطعام مؤ من احب الى من عتق عشر رقاب و عشر حجج . قال (نصر بن قابوس ، راوى الحديث ): قلت : عشر رقاب و عشر حجج ؟ قال : فقال : يا نصر! ان لم تطعموه مات ، او تذلونه فيجى الى ناصب فيساله . و الموت خير له من مساله ناصب . يا نصر! من احيا مؤ منا فكانما احيا الناس جميعا. فان لم تطعموه ، فقد امتموه ، فان اطعمتموه فقد احييتموه .(816)
امام صادق (ع ): خوراك دادن به يك مؤ من در نزد من دوست داشتنى تر است از آزاد كردن ده برده و ده بار به زيارت خانه خدا رفتن . (نصر بن قابوس راوى حديث ) مى گويد: گفتم : ده برده و ده حج ؟ فرمود: اى نصر! اگر به او خوراك ندهيد مى ميرد. يا به خواريش مى افكنيد، آنگاه به نزديك ناصبى (دشمن خاندان على (ع )) مى رود و از او چيزى طلب مى كند. در حالى كه مرگ براى او بهتر است از رو انداختن به ناصبى . اى نصر! هر كس مؤ منى را احيا كند. چنان است كه گويى همه مردم را احيا كرده است ، اگر به او (انسان گرسنه ) خوراك ندهيد، او را ميرانده ايد، و اگر خوراكش دهيد زنده اش كرده ايد.
6 الامام الصادق (ع ): ثلاث من ابتلى بواحده منهن تمنى الموت : فقر متتابع ، و حرمه فاضحه ، و عدو غالب .(817)
امام صادق (ع ): سه چيز است كه چون شخصى به يكى از آنها مبتلا شود، آرزوى مرگ خواهد كرد: فقر پيوسته ، و آبروى ريخته ، و دشمن پيروز.
7 الامام الصادق (ع )- اسماعيل بن عبدالله القرشى قال : اتى الى ابى عبدالله (ع )، رجل فقال له : يا ابن رسول الله ، رايت فى منامى كانى خارج من مدينه الكوفه فى موضع اعرفه ، و كان شبحا من خشب او رجلا منحوتا من خشب ، على فرس من خشب . يلوح بسيفه و انا (اء) شاهده فزعا مرعوبا، فقال له : انت رجل تريد اغتيال رجل فى معيشته ، فاتق الله الذى خلقك ثم يميتك ...(818)
امام صادق (ع )- اسماعيل بن عبدالله قرشى مى گويد: مردى نزد امام صادق (ع ) آمد و گفت : اى پسر رسول خدا، در خواب ديدم كه گويى از شهر كوفه ، از جايى كه آن را مى شناسم ، بيرون آمده ام ، و شبحى از چوب ، يا مردى تراشيده از چوب - سوار بر اسبى چوبين ، با شمشيرش مرا تهديد مى كند، و من ترسان و هراسان به او چشم دوخته ام ؟ (امام ) به او فرمود: تو در نظر دارى مردى را - با سختگيرى در معيشت - ناجوانمردانه بكشى ؛ از خدايى كه تو را آفريده است و سپس تو را مى ميراند. بترس .
به تعبير ((در نظر دارى مردى را - با سختگيرى در معيشت - ناجوانمردانه بكشى ))، توجه كنيد كه امام معصوم (ع )، زيان رساندن مالى و اخلال كردن در معيشت مردم را همچون كشتن ناجوانمردانه (كشتن غافلگيرانه ، با فريب دادن )، دانسته است .
8 الامام الرضا (ع )- فيما كتبه الى محمد بن سنان فى جواب مسائله : حرم (الله ) اكل مال اليتيم ظلما لعلل كثيره من وجوه الفساد، اول ذلك : اذا اكل مال اليتيم ظلما فقد اعان على قته ، اذا اليتيم غير مستغن و محتمل لنفسه و لاقائم بشانه ، و لا له من يقوم عليه و يكفيه ، كقيام و الديه ، فاذا اكل ماله ، فكانه قد قتله و صيره الى الفقر و الفاقه ...(819)
امام رضا (ع ) در نامه اى به محمد بن سنان ، در پاسخ پرسشهاى او: خدا خوردن مال يتيم را به ستم به چندين علت فسادانگيز حرام كرده است ، نخستين آنها: اگر كسى مال يتيم را به ستم بخورد، به كشتن او كمك كرده است ، زيرا يتيم خود بسنده نيست و نمى تواند از خويشتن نگاهدارى كند و كارهاى خود را سامان بخشد، نيز كسى به كار او رسيدگى نمى كند، و همچون پدر و مادر مراقب او نيست ، پس چون كسى مال او را بخورد، بدان مى ماند كه او را بحتم كشته است ، و گرفتار فقر و فاقه اش ساخته است .
نگاهى به سراسر فصل
فقر، ميراندن و كشتن :
فقر سبب چند كشته شدن براى آدمى مى شود:
1 - كشته شدن شخصيت :
امام على (ع ) مى فرمايد: الفقير حقير لايسمع كلامه (820) انسان فقير حقير است ، و كسى به سخن او گوش نمى دهد. اين كشته شدن براى آدمى سخت تر از كشته شدن جسدى است ، زيرا كه پايگاه اصلى براى هر كس شخصيت اجتماعى و مقام انسانى او است . و احساس عقده حقارت ناشى از فقر، اين پايگاه و مقام را ويران مى كند و از ميان مى برد.
2 - كشته شدن جسم و نيروى آن :
اين كشته شدن بر دو گونه است : فورى و تدريجى ؛ فورى آن است كه بينوايان به دليل نبودن غذا و دوا، يا ناتوانى گرم كردن خود در برابر سرما يا نداشتن امكانات بهداشتى و پزشكى بميرند.
و اما تدريجى ، بيشتر از كشته شدن فورى مصداق پيدا مى كند، و بيشتر فقيران از همين راه مى ميرند. و سبب آن دست نيافتن ايشان به خوراك كافى ، يا بدى تغذيه ، يا گرسنگى مرئى و نامرئى ، و كمبود مواد و عناصر غذايى لازم براى بدن است ... و اين عوارض به لاغرى و از بين رفتن نيروهاى بدنى منجر مى شود و بدن را براى هجوم بيماريهاى هلاك كننده و سپس مرگ آماده مى سازد. آمار مرگ و مير و ميانگين ايام زندگى - در سرزمينهاى مستضعف - دليلى آشكار است بر اين دو شكل از كشته شدن و از ميان رفتن بينوايان .
3 - كشته شدن مواهب و استعدادها:
امام على (ع ) مى فرمايد: ...و ان افتقر قنط و وهن (821) چون انسان فقير شود، نوميد و موهون خواهد شد. و اين واضح است . چه انسان بينوا فكرى جز آن ندارد كه چيزى براى حفظ جان خود و سير كردن شكم خويش به چنگ آورد، و ساده ترين نيازهاى فورى و ضرورى خويش را تاءمين كند، پس ديگر فرصتى براى او باقى نمى ماند تا به مواهب و استعدادهاى خود فعليت بخشد، زيرا كه پريشانى و اضطراب در همه اوقات گريبانگير او است . و اگر فرصتى براى وى باقى بماند و خواستار پرورش دادن موهبتهاى خويش و بهره مندى از نيروهاى روحى خود شود، به آنچه براى اين كار ضرورت دارد دسترسى پيدا نمى كند. چه همه اينگونه كارها - بويژه پرورش و آموزش - نيازمند به وسعت مالى است . پس فقر مواهب و استعدادهاى آدمى را عجيب مى كشد، و معنويات خلاق و شايستگيهاى اخلاقى و ذوق فنى و نظاير اينها را از آدمى سلب مى كند. و اينگونه بدبختيها را بوضوح در تاريخ انسان - پس از گذشت قرنها و دوره ها - و در زندگى انسان معاصر در بسيارى از جاهاى زمين مشاهده مى كنيم و مى بينيم كه چگونه مواهب و انديشه ها و آمادگيها كشته مى شود، و در گورستانهاى فقر و مسكنت و بدبختى مدفون مى گردد.
4 - كشته شدن فضايل و اخلاق :
امام على (ع ) مى فرمايد: لو كان الفقير صادقا يسمونه كاذبا، و لو كان زاهدا يسمونه جاهلا(822) اگر فقير راستگو باشد او را دروغگو مى خوانند، و اگر زاهد باشد نادان مى نامند؛ و آيا كشتن فضايل انسانى بدتر از آن است كه راستگو را دروغگو و زاهد را نادان بخوانند؟ پس بدينگونه فضايل انسان محروم با فقر كشته مى شود و بر آنها با قلمى پهن خط بطلان كشيده مى شود.
5- كشته شدن ايمان و عقيده :
پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد: كاد الفقر ان يكون كفرا(823) و امام على بن ابيطالب (ع ) مى فرمايد: الفقر طرف من الكفر(824) و امام صادق (ع ) مى فرمايد: كاد الفقر ان يكون كفرا(825)؛ پس فقر و نادارى - در بيشتر موارد - نمى گذارد كه شخص معتقد، در عمل نيز معتقد بماند و در انجام دادن تكليفهاى گوناگون شرعى خود دقيق و مواظب باشد، و براى اداى درست آنها فرصت و توان يابد، مگر آنكه توفيق خدا دستگير او شود. محرومان و بينوايان چه بسا نتوانند وظايف ابتدايى دينى خود را - از واجب و مستحب و حلال و حرام و طهارت و نجاست - انجام دهند تا چه رسد به بيش از آنها.
و اين امر كه فقر و نادارى - يا كمبود دارى - مردمى را از دين و تعهدات دينى و جريان اسلامى بيرون برد، و در پايبندى به اسلام و عمل به احكام آن سست كند، در دنياى معاصر ما؛ از عوامل و امورى ديگر نيز مايه مى گيرد و تبليغ مى شود، پس لازم است كه عالمان آگاه و حاكمان صاحب قدرت و مومنان معتقد بسختى نگران باشند و غفلت نورزند، و با كسانى كه به دفاع از حقوق فقيران و مستضعفان پرداخته اند همكارى كنند، و اينگونه تعاليم آل محمد (ص ) را با كوشايى نشر دهند.
تذييل
مال ، به هر اندازه ، در زندگى گروهى از مردم اهميت بيشترى پيدا كند، و نقش آن در بقاى حيات و برخوردارى از مواهب آن و رسيدن به تربيت و كمال ، محسوستر گردد، حرمت آن و ضرورت رعايت اين ((حرمت ))، افزونتر مى شود.(826) براى همين بر ((حرمت مال يتيم )) و لزوم نگاهدارى آن - به صورتى بسيار قاطع - تاءكيد شده است و لاتقربوا مال اليتيم (827) به مال يتيم نزديك مشويد... .
درباره اين امر مهم حياتى در جامعه انسانى ، امام على بن موسى الرضا (ع ) - به نقل فضل بن شاذان نيشابورى - تعليمى عظيم مى دهد، از اين دست : ..و لاله من يقوم عليه و يكفيه ، كقيام و الديه ، فاذا اكل ماله ، فكانه قد قتله ، و صيره الى الفقر و الفاقه (828) يتيم كسى ندارد كه همچون پدر و مادر به كار او برخيزند و زندگى او را سامان دهد (و اموال او را به ثمر رساند)، پس چون كسى مال او را بخورد چنان است كه گويى او را كشته و به فقر و نادارى گرفتارش كرده است )).
نيازمندى يتيم به مال بيشتر و ضرورت آن براى وى شديدتر است ، و مال براى او يك سرمايه حياتبخش است كه بدلى ندارد؛ بنابراين ، حفظ كردن مال او مساوى است با مجهز كردن او با سپرى در برابر فقر، و محافظت وى از صدمات هلاك كننده و كشنده آن .
و شايد بيان مؤ كد و قاطعى كه در اين تعليم آمده است و خدشه بردار نيست ، هيچگاه از نظر خوانندگان نرود، ليكن بارى ديگر به آن اشاره مى كنيم و مى گوييم : فقر را همچون قتل دانستن - با تاءكيد بر آن با واژه تاءكيدى ((قد)) - و راندن كسى را به سوى فقر برابر با كشتن او شمردن ، تعبيرى است كه توجه را بخوبى جلب مى كند، و آدمى را به ژرفنگرى و تاءمل ورزى بر مى انگيزد، و تاءكيدى شديد بر حرمت مال اشخاص دارد و بر نقش آن در زندگى آدمى ، به صورتى كه فقدان يا كم شدن آن ، به نابودى ارواح و نفوس ، يا از بين رفتن مواهب و استعدادها، يا فناى معنويت و اعتقاد مى انجامد.(#)
نكته
مقدم آمدن جمله ((فكاءنه قد قتله بدان ماند كه او را بحتم كشته است ))، بر جمله ((و صيره الى الفقر و الفاقه ، و گرفتار فقر و فاقه اش ساخته است ))، در كلام امام ابوالحسن على بن موسى الرضا (ع )، مى تواند تاءكيدى باشد بر علت بودن فقر براى مرگ ناگهانى (يا تدريجى ).
اصل
چون نسبت ميان ((حرمت مال يتيم )) و ((فقر)) را مورد ملاحظه قرار دهيم ، به يك اصل اساسى مى رسيم ، و آن اصل ، علت بودن ((ترس از فقر)) براى ((حرمت مال يتيم )) است (يكى از علتهاى مهم آن ). پس حرمت مال ، فرع بر ترس از فقر و معلول آن است ، و ترس از فقر و در پرتگاههاى آن سقوط كردن ، يكى از علتهاى حرمت مال .
بنابراين ، حرمت مال مى تواند سببى دفع فقر و طرد كردن آن به شمار آيد، چه به سبب آن (حرمت مال )، اموال و حقوق مردم محفوظ مى ماند، و به سبب آن حقوق حقداران داده مى شود، زيرا اين حقوق ، مال آنان است . و مال محرومان نيز حرمت دارد و بايد به دست خود آنان رسانده شود. با توجه به اين موضوع ، ديگر درست نيست كه حرمت مال - تنها و تنها - سببى براى دفاع از برخى غاصبان اموال بينوايان و حفظ اموال و غصبى ايشان شود؛ و در نتيجه ، عامل قوى زداينده فقر و محروميت ، به صورت عاملى براى بقاى فقر و شيوع آن ميان توده هاى مردم در آيد.
توضيح
در حديث رضوى (ع )، تعبير ((لعلل كثيره ، به علتهايى فراوان )) آمده است ، و بدينگونه به ديگر علتهاى اساسى حرمت مال ، و به غايات حكيمانه مصالح فردى و اجتماعى ، و خيرات و سعادتهاى زندگى و پيشرفت آن اشاره شده است . و از آن جمله است جلوگيرى از هرج و مرج در اموال ، و ايجاد امنيت اقتصادى ، و استحكام بخشيدن به ساختارهاى اجتماعى ؛ با همه اينها موضوع اقتصادى مهمى كه - در حديث شريف مذكور - درباره آن تاءكيد شده است و از مهمترين علتها براى حرمت مال به شمار آمده است ، حفظ زندگى فرد با دور كردن فقر از آن است . بنابراين ، حرمت مال در نظام اسلامى - چنانكه هم اكنون اشاره كرديم - حكم وسيله اى را پيدا نخواهد كرد كه توانگران براى بازبودن دستشان در داشتن و انباشتن مال و مصرف كردن آن بدان متمسك شوند، بلكه اين خود دليلى قاطع خواهد بود بر مبارزه اسلام با فقر و طرد آن - به همه اشكال - و محكوم كردن و برانداختن آن از آغاز و منشاء آن تا انگيزه ها و علل ، و پيدايش و شيوع يافتن آن .
و براستى مايه دهشت است كه در ميان مردم كسانى يافت شوند كه براى اموال انباشته در نزد توانگران حرمت قائل باشند، و هيچ حرمتى براى مال كارگر بدبختى قائل نباشند كه شب و روز در كارخانه و كارگاه جان مى كند و از صاحب آن جز اندكى از حق خود نمى گيرد. آيا براى اين كارگر و حق مغصوب و تلاشهاى روحى و بدنى او، و ضايعاتى كه نصيب او مى شود، هيچ اهميت و حرمتى وجود ندارد، و همه حرمت به اموال سرسام آور و توانگران گوناگون اختصاص پيدا مى كند، كسانى كه اموالشان با ارقام عادى به شمارش در نمى آيد!؟ و از اين دلخراش تر آن است كه امثال اينگونه موضعگيرى را به دين حنيف خدا نسبت دهند؟!
فصل سى و سوم : اسلام و فقر، مبارزه اى فراگستر (4)
- خاستگاههاى فقر و علتهاى آن (1) پاره اى از خاستگاههاى فردى
حديث :
اء - دنبال كار نرفتن
1 الامام على (ع ): من لم يصبر على كده ، صبر على الافلاس .(829)
امام على (ع ): هر كس رنج كار كردن نخواهد به رنج افلاس گرفتار آيد.
2 الامام الباقر (ع ): انى اجدنى امقت الرجل متعذر المكاسب ، فيستلقى على قفاه و يقول : اللهم ارزقنى . و يدع ان ينتشر فى الارض و يلتمس من فضل الله ، فالذره تخرج من جحرها تلتمس ‍ رزقها.(830)
امام باقر (ع ): من چنانم كه از مردى متنفرم كه دنبال كار نمى رود، و بر پشت دراز مى كشد و مى گويد: خدايا روزى مرا برسان . و بر نمى خيزند تا در اين سوى و آن سوى دنبال كارى بگردد و خواستار فضل خدا شود، با اينكه مورچه خرد از لانه خويش بيرون مى آيد تا روزى خود به دست آرد.
3 الامام الصادق (ع ): ايعجز احد كم ان يكون مثل النمله ؟ فان النمله تجر الى جحرها.(831)
امام صادق (ع ): آيا هر يك از شما از مورچه ناتوانتر است ؟ مورچه (مى كوشد و روزى خود را) به لانه اش مى كشد.
ب - تنبلى و بيحوصلگى
4 الامام على (ع ): ان الاشياء لما ازدوجت ، ازدوج الكسل و العجز، فنتج منهما الفقر.(832)
امام على (ع ): چيزها چون با هم جفت شدند، تنبلى و ناتوانى نيز جفت شدند و از آن ها فقر پديد آمد.
5 الامام الصادق (ع ): عدو العمل الكسل .(833)
امام صادق (ع ): تنبلى دشمن كار كردن است .
6 الامام الصادق (ع ): لاتكسل عن معيشتك فتكون كلا على غيرك .(834)
امام صادق (ع ): در فراهم آوردن معيشت خود تنبل مباش ، كه بار دوش ديگرى خواهى شد.
7 الامام الصادق (ع ): لاتكسلوا فى طلب معايشكم ، فان آباءنا كانوا يركضون فيها و يطلبونها.(835)
امام صادق (ع ): در طلب معاش خود تنبل مباشيد، پدران ما براى به دست آوردن معاش خود مى پوييدند.
8 الامام الكاظم (ع )- فيما رواه عن ابيه : اياك و الكسل و الضجر! فانهما يمنعانك من حظك من الدنيا و الآخره .(836)
امام كاظم (ع )- به روايت از پدرش امام صادق (ع ): از تنبلى و بيحوصلگى بپرهيز! چه اين دو تو را از دست يافتن به نصيبت ، از دنيا و آخرت ، باز مى دارند.
9 الامام الكاظم (ع ): اياك و الكسل و الضجر! فانك ان كسلت لم تعمل ، و ان ضجرت لم تعط الحق .(837)
امام كاظم (ع ): از تنبلى و بيحوصلگى بپرهيز! چه اگر تنبل باشى به كار بر نمى خيزى ، و اگر بيحوصله باشى به حق خود نمى رسى .
10 النبى (ص ): من تفاقر افتقر.(838)
پيامبر (ص ): هر كه خود را فقير نشان دهد، فقير خواهد شد.
11 الامام على (ع ): اظهار التباؤ س يجلب الفقر(839)
امام على (ع ): بيچاره نمايى ، فقر مى آورد.
د - خيانت
12 النبى (ص ): الامانة تجلب الرزق ، و الخيانه تجلب الفقر.(840)
پيامبر (ص ): امانت روزى مى آورد، و خيانت فقر.
13 الامام الكاظم (ع ):...الخيانه و الكذب ، يجلبان الفقر و النفاق .(841)
امام كاظم (ع ): خيانت و دروغگويى ، فقر و نفاق مى آورند.
ه‍ اسراف كردن
14 النبى (ص ): من بذر افقره الله .(842)
پيامبر (ص ): هر كس تبذير كند، خدا او را به فقر مبتلا مى كند.
15 الامام على (ع ): سبب الفقر الاسراف .(843)
امام على (ع ): اسراف سبب فقر است .
16 الامام الصادق (ع ): ان السرف يورث الفقر.(844)
امام صادق (ع ): اسراف فقر مى آورد.
17 الامام الكاظم (ع ): من بذر و اسرف زالت عنه النعمة .(845)
امام كاظم (ع ): هر كس اسراف و تبذير كند، نعمتش از دست مى رود.
و - اندازه نداشتن در معيشت
18 الامام على (ع ): ترك التقدير فى المعيشه ، يورث الفقر.(846)
امام على (ع ): اندازه نداشتن در معيشت فقر مى آورد.
19 الامام الصادق (ع ): ضمنت لمن اقتصد ان لايفتقر.(847)
امام صادق (ع ): من ضمانت مى كنم كه هر كس ميانه رو باشد (صرفه جويى كند و اندازه نگاه دارد)، فقير نشود.
ز - تحرك نداشتن در طلب روزى
20 الامام الصادق (ع ): ان الله - تبارك و تعالى - ليحب الاغتراب فى طلب الرزق .(848)
امام صادق (ع ): خداوند متعال رفتن به غربت را براى طلب روزى دوست مى دارد.
21 الامام الصادق (ع ): ...رجل يقعد فى بيته و يقول : يا رب ارزقنى ! و لا يخرج و لايطلب الرزق ، فيقول الله عزوجل له : عبدى ! الم اجعل لك السبيل الى الطلب و التصرف فى الارض ، بجوارح صحيحه ، فتكون قد اعذرت فيما بينى و بينك فى الطلب ، لاتباع امرى ، و لكيلاتكون كلا على اهلك ...(849)
امام صادق (ع ): ...مردى در خانه مى نشيند و مى گويد: ((پروردگارا به من روزى ده !))، و در طلب روزى از خانه بيرون نمى رود. خداى بزرگ مى فرمايد: ((اى بنده من ! آيا تن درست به تو ندادم ، كه به كسب روزى بپردازى و سفر كنى ، تا ميان من و تو عذرى در طلب روزى نباشد، چون (در آن صورت ) هم امر مرا اطاعت كرده اى ، و هم بارى بر دوش كسانت نشده اى ...
22 الامام الرضا (ع ): ليسس للناس بد من طلب معاشهم ، فلا تدع الطلب .(850 )
امام رضا (ع ): مردمان ناگزير بايد براى طلب معاش خود بكوشند، پس طلب معاش را ترك مكن .
در اين باره به فصلهاى چهارم و ششم ، از اين باب ،(851) و فصلهاى چهارم تا ششم ، از باب دوازدهم ،(852) رجوع كنيد.
ح - خود را به مردم محتاج ساختن
23 النبى (ص ): يا على ! قله طلب الحوائج من الناس هو الغنى الحاضر. و كثره الحوائج الى الناس مذله ، و هو الفقر الحاضر.(853)
پيامبر (ص ): اى على ! از مردم كمتر چيز خواستن ، خود ثروتى است موجود، و بيشتر خواستن (و اظهار حاجت كردن )، مايه ذلت است ، و فقرى است موجود.
ط - در سوال بر خود گشودن (و از اين و آن چيز خواستن )
24 النبى (ص ): من فتح على نفسه باب مساله ، فتح الله عليه سبعين بابا من الفقر، لايسد ادناها شى ء.(854)
پيامبر (ص ): هر كس در سوال (از ديگران خواستن ) را بر خود بگشايد، خدا هفتاد در فقر بر روى او خواهد گشود، كه هيچ چيز كوچكترين آنها را نمى بندد.
25 الامام على (ع ): من فتح على نفسه باب مساله ، فتح الله عليه باب فقر.(855 )
امام على (ع ): هر كس در سوالى (در خواستى ) بر روى خود بگشايد، خدا در فقرى بر روى او خواهد گشود.
26 الامام الباقر (ع ): اقسم بالله (و) لهو حق ، ما فتح رجل على نفسه باب مساله ، الا فتح الله عليه باب فقر.(856)
امام باقر (ع ): سوگند به خداى ، سوگندى به حق ، كه هيچ كس در سوالى برخود نمى گشايد، مرگ اينكه خدا در فقرى بر روى او بگشايد.
آگاهى
از امام موساى كاظم (ع ) منقول است كه : لاتصلح المساله الا فى ثلاثه : فى دم منقطع ، او غرم مثقل ، او حاجه مدقعه (857) در خواست كردن جز در سه چيز روا نيست ، در (پرداخت ) ديه خونى كه قاتل نمى تواند بپردازد، يا پرداختن تاوانى سنگين ، يا نيازى خوارى آور.
ى - درخواست كردن بدون نيازمندى
27 الامام السجاد (ع )- فيما رواه الامام الصادق (ع ): ضمنت على ربى انه لايسال احد من غير حاجه ، الا اضطرته المسالة يوما الى ان يسال من حاجه .(858)
امام سجاد (ع )- به روايت امام صادق (ع ): من در برابر پروردگارم ضامن آنم كه هر كس بدون نيازى دست طلب نزد ديگران دراز كند، ناگزير روزى با نيازمندى دست طلب دراز خواهد كرد.
28 الامام صادق (ع ): ما من عبد يساءل من غير حاجة فيموت ، حتى يحوجه الله اليها، و يثبت الله له بها النار.
امام صادق (ع ): هيچ بنده اى نيست كه بدون نيازمندى سؤ ال كند، مگر اينكه پيش از مرگ خدا او را به سؤ ال نيازمند سازد، و از اين راه آتش دوزخ را براى او مقرر دارد.
تذييل (1)
نهى قاطع از گدايى و دريوزگى
29 النبى (ص ): ...استعفوا عن السؤ ال ما استطعتم ...(859)
پيامبر (ص ): ...تا آنجا كه مى توانيد از سؤ ال كردن خود را دور نگاه داريد...
30 الامام باقر (ع )- مما قاله لمحمد بن مسلم : يا محمد! لو يعلم السائل ما فى المساءلة ، ما ساءل احدا احدا... يا محمد! انه من ساءل و هو بظهر غنى ، لقى الله مخموشا وجهه يوم القيامة .(860)
امام باقر (ع ) - به محمد بن مسلم فرمود: اى محمد! اگر سؤ ال كننده از زيان سؤ ال كردن با خبر بود، هرگز كسى از كس ديگر سؤ ال نمى كرد... اى محمد! هر كس با وجود داشتن ، دست سؤ ال و گدايى پيش ‍ كسى دراز كند، به هنگام ديدار خدا در روز قيامت چهره اى خراشيده (زشت ) خواهد داشت .
31 الامام صادق (ع ): اياكم و السؤ ال ! فانه ذل فى الدنيا، و فقر تستعجلونه ، و حساب طويل يوم القيامة .(861)
امام صادق (ع ): بپرهيزيد از سؤ ال ! زيرا سؤ ال كردن (و از كسى چيزى خواستن )، مايه خوارى در دنياست ، و به استقبال فقر رفتن است ؛ و در روز قيامت حساب پس دادن را طولانى مى كند.
يعنى همواره خود نياز خود را برطرف سازيد، و از كسى در خواست نكنيد، كه اين چگونگى ، تن به ذلت دادن است ، و به استقبال فقر رفتن ، و به سؤ ال از ديگران عادت كردن ، و قبح آن را فراموش ‍ كردن .
تذييل (2)
منع از ناگزير ساختن نيازمندان به سؤ ال كردن
32 الامام على (ع ): - باع على (ع ) حديقته التى غرسها له النبى (ص ) و سقاها هوبيده باثنى عشر الف درهم ، وراح الى عياله و قد تصدق باءجمعها. فقالت له فاطمة (ع ): تعلم ان لنا اياما لم نذق فيها طعاما، قد بلغ بنا الجو(ع ) و ما اظنك الا كاحدنا، فهلا تركت لنا من ذلك قوتا؟ فقال : منعنى من ذلك وجوه اشفقت ان ارى عليها ذل السؤ ال .(862)
امام على (ع ): - على (ع ) باغى را كه پيامبر (ص ) درختانش را براى او كاشته و خود به دست خويش آن را آب داده بود، به دوازده هزار درهم فروخت ، و هنگامى به خانه بازگشت كه همه آن پول را در راه خدا انفاق كرده بود.
فاطمه (س ) گفت : تو مى دانى كه چند روز است ما مزه خوراك را نچشيديم و سخت گرسنه ايم ، تو خود نيز چون مايى ، پس چرا از آن پول به اندازه قوتى براى روزى ما نگاه نداشتى ؟ گفت : چهره هايى مرا از نگاه داشتن باز داشت كه دلم نيامد خوارى سؤ ال را بر آنها ببينم .
33 الامام صادق (ع ): - قال معلى بن خنيس : قلت له (لابى عبدالله (ع )): ما حق المسلم على المسلم ؟ قال : له سبع حقوق واجبات ... و الحق السابع ان تبر قسمه ، و تجيب دعوته ، و تعود مريضه ، و تشهد جنازته ؛ و اذا علمت ان له حاجة تبادره الى قضائها، و لا تلجئه ان يسالكها و لكن تبادره مبادرة ؛ فاذا فعلت ذلك وصلت و لا يتك بولايته و ولايته بولايتك .(863)
امام صادق (ع ): - معلى بن خنيس مى گويد: به امام صادق (ع ) گفتم : حق مسلمان بر مسلمان چيست ؟ فرمود: هفت حق واجب دارد... حق هفتم آن است كه سوگند او را بپذيرى ، و دعوت او را اجابت كنى ، و به عيادت بيمارى او بروى ، و در تشيع جنازه او حاضر شوى ؛ و چون بدانى كه نيازى دارد، هر چه زودتر آن را برآوده سازى ، و وادارش نكنى تا از تو درخواست كند؛ پس چون چنين كنى ، ((ولايت ايمانى )) خود را با او محكم كرده اى .
نيز رجوع كنيد به فصل چهل و پنجم ، از اين باب ، بنده ((ه‍))(864) و فصل چهل و ششم ، سخن يحيى بن ام الطويل ، در تذييل دهم ، از تذييلهاى همان فصل (865).
تذييل (3)
اهميت تقديم داشتن پيش از سؤ ال
34 الامام حسن (ع ): ...و الاعطاه قبل السؤ ال من اكبر السؤ دد.(866)
امام حسن (ع )... بخشيدن پيش از سؤ ال ، از بزرگترين بزرگواريهاست .
35 الامام سجاد (ع ) - فى دعائه لجيرانه و اوليائه : ...و فقهم ... للاءخذ بمحاسن ادبك ... والعود عليهم (على المعوزين و المحرومين ) بالجدة و الافضال ، و اعطاء ما يجب لهم قبل السؤ ال .(867)
امام سجاد (ع )- در دعا براى همسايگان و دوستان : (خداوندا!)... آنان را توفيق آن ده ... كه به آداب نيكوى تو خويگر شوند... و (به نيازمندان و ناكامان )، همه گونه كمك رسانند، و آنچه را كه لازم دارند پيش از سؤ ال در اختيارشان قرار دهند...
شايد اهميت بخشيدن مال به فقيران و نيازمندان ، پيش از اينكه درخواست كنند و بر چهره شان خوارى سؤ ال مشاهده شود، امر پوشيده اى نباشد، چه از طريق ، كرامت انسانى و شخصيت اجتماعى آنان محفوظ مى ماند، و اعتماد به نفسشان از ميان نمى رود، و بر مبانى اعتقادى خويش پايدار مى مانند.
تذييل (4)
فضيلت اظهار بى نيازى
36 امام على (ع ): استغن عمن شئت و كن نظيره ...(868)
امام على (ع ): از هر كه خواهى (هر كس )، بى نياز شو و همتاى او باش ...
37 الامام على (ع ) - فيما رواه الامام صادق (ع ): كان اميرالمؤ منين (ع ) يقول : ليجتمع فى قلبك الافتقار الى الناس و الاستغناء عنهم ، فيكون افتقارك اليهم فى لين كلامك و حسن بشرك . و يكون استغناوك عنهم فى نزاهة عرضك و بقاء عزك .(869)
امام على (ع ) - به روايت امام جعفر صادق (ع ): اميرالمؤ منين مى فرمود: بايد در قلب تو نيازمندى به مردم و بى نيازى از ايشان هر دو با هم جمع باشد: نيازمندى به اين معنى كه با آنان سخن گويى و گشاده رو باشى ، و بى نيازى به اين معنى كه عرض خويش نبرى و عزت خود را پاس دارى (و از هيچ كس هيچ چيز نخواهى ).
38 الامام باقر (ع ): الياس مما فى ايدى الناس ، عزالمؤ من فى دينه . اوما سمعت قول حاتم :

اذا ما عزمت الياس الفيته الغنى  
  اذا عرفته النفس ، والطمع الفقر.(870)
امام باقر (ع ): بى توجهى به آنچه در دست مردمان است ، مايه عزت مؤ من در دين او است . آيا اين گفته حاتم (طائى ) را نشنيده اى :
اذا ما عزمت الياءس الفيته الغنى  
  اذا عرفته النفس ، و الطمع الفقر
هرگاه تصميم گرفتم از مردم (و مال مردم ) نااميد باشم و جانم آن را پذيرفت ، ديدم بى نياز و توانگرم ، و طمع داشتن (به مال مردم )، عين فقر است .
39 الامام صادق (ع ): شرف المؤ من قيام الليل ، و عزه استغناؤ ه عن الناس .(871)
امام صادق (ع ): شرف مؤ من به قيام (براى نماز) در شب است ، و عزت او به بى نيازى از مردم .
40 الامام صادق (ع ): طلب الحوائج الى الناس استلاب للعز، مذهبة للحياء؛ و الياءس مما فى ايدى الناس عز للمؤ من فى دينه . و الطمع هو الفقر الحاضر.
امام صادق (ع ): نيازهاى خود را از مردم خواستن ، سبب از دست رفتن عزت و نابود گشتن شرم و حياست ؛ و نوميدى از آنچه در دست مردمان است ، مايه عزت مؤ من در دين او است . و آزمندى يعنى همان فقر (و نيازمند بودن به ديگران ).
نگاهى به سراسر فصل
پاره اى از خاستگاههاى فردى فقر:
اسلام به قضاياى بشرى و مسائل زندگى نظرى سطحى نمى افكند، بلكه به صورتى ريشه دار و ژرف به آنها مى نگرد، تا بتواند پاسخگوى آنها باشد؛ به همين جهت است كه چون بخواهد در برابر فسادى و بى بند وبارى و نقصى بايستد و با آن مبارزه كند، به جستجوى علتهاى ظاهرى و باطنى ، و عوامل مرئى و نامرئى آنها مى پردازد، تا بتواند آنها را ريشه كن سازد و از شالوده درمان كند.

 

next page

fehrest page

back page