الغدير جلد ۹

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه زين العابدين قرباني

- ۱ -


پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

خلافت و جانشينى پيامبر اكرم، از مسائلى است كه از دير باز، مورد بحث و گفتگو ميان مسلمين بوده، اظهار نظرهاى گونه گون، درباره آن ابراز مى شده است:

" شيعه" به پيروى از كتاب و سنت و عقل، آن را منصبى الهى دانسته معتقد است: خليفه رسول خدا بايد به فرمان خدا و ابلاغ پيامبر، به امت اسلام، معرفى گردد ز

اين طائفه معتقدند كه: اين كار، در زمان حيات رسول خدا انجام گرفته پيامبر اكرم، به اشكال مختلف و از آن جمله در داستان " غدير خم " كه محور مباحث اين كتاب است، جانشين خود را كه جز على بن ابى طالب و ائمه اهل بيت، كس ديگرى نيستند، معرفى فرموده است.

در برابر اين گروه " اهل سنت " كه اكثريت مسلمين را تشكيل مى دهند، اظهار مى دارند كه: امامت و جانشينى پيامبر، مانند ديگر مناصب اجتماعى، جنبه الهى ندارد و لازم نيست كه رسول خدا در زمان حياتش جانشينش را معرفى كند، اين وظيفه " اهل حل و عقد " يا عدول مومنين " و يا اكثريت جامعه اسلامى است كه مى بايد خليفه رسول خدا را انتخاب و تعيين نمايند

اين دو طرز تفكر، بعد وفات رسول خدا به اوج تجلى خود رسيد: جمعى از صحابه بزرگوار و پاكنهاد چون: سلمان، ابو ذر، مقداد، بلال، عمار و... به تبعيت از قرآن و گفتار پيامبر اكرم، جز على را شايسته اين مقام، نمى دانستند و لذا در برابر كسانى كه اين منصب را به روز اشغال نموده بودند به احتجاج برخاسته و تا حد فداكارى و شهادت از مقام ولايت دفاع نمودند.

در مقابل، گروهى جاه طلب و فراموشكار، در نيل به اين مقام، سر و دست شكستند و غوغا بپاكردند و پيش از دفن رسول خدا در سقيفه بنى ساعده " جمع شده در يك مبارزه شديد انتخاباتى رسوا ميان مهاجرين و انصار، فرد مورد نظرشان "= ابو بكر" را انتخاب كردند و بعدها براى آنكه از رقيب انصاريشان "سعد بن عباده" به طور كلى خاطر جمع باشند، با يك ترور سياسى مرموز، او را از پا در آورده آنگاه شايع كردند كه اين كار از ناحيه " جنيان " صورت گرفته و از قول آنها چنين سرودند:

قد قتلنا سيد الخزرج سعد بن عباده فرميناه بسهمين فلم نخطى فواده

أرى اين طرز تفكر ايجاب كرد كه: كشمكشهاى عظيمى در جهان اسلام پديد آيد و خونهاى پاكى روى زمين ريخته شود، جنايات ناگفتنى ببار آيد كه آثار شوم آن هنوز از بين نرفته كم و بيش باقى است.

اين كتاب "الغدير" متضمن اثبات حقانيت نظر شيعه در مورد خلافت، بر اساس كتاب و سنت و عقل است كه مولف عاليقدر آن " استاد علامه امينى " محصول يك عمر مطالعه و تحقيق را با بررسى هزاران جلد كتاب، به سبك بسيار جالب و بى نظير، به رشته تحرير در آورده چنان اين مساله را روشن كرده كه ديگر جاى گفتگو و نق زدن براى كسى باقى نمى ماند.

با اين حال، گاهى از برخى افراد سطحى و بدبين شنيده مى شود كه در مقام اعتراض از اين نوع كارها چنين مى گويند: چه حق با على باشد و چه با ابو بكر و عمر گذشته، گذشته است، احياء اين نوع مسائل، جز آنكه دشمنى ها را ميان برادران اسلامى زياد كند و حوادث سوء گذشته را تجديد نمايد، بالنتيجه دشمنان مشترك، از وضع موجود بهره بردارى كرده همه چير ما را غارت كنند، چه نتيجه ديگرى خواهد داشت؟

پس چه بهتر كه براى حفظ كيان و عزت اسلام و وحدت و يكپارچگى مسلمين، از تعقيب اين نوع مسائل صرف نظر شود تا چنانكه قرآن مجيد فرموده: و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم قدرت و آسايش ما از بين نرفته همانند گذشته محفوظه بماند؟

نقش مثبت اين كتاب

در پاسخ اين اعتراض بايد اعتراف كرد كه درست است حفظ وحدت اسلامى چنانكه قرآن مجيد مى گويد و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا امرى ضرورى است و هر بلائى كه بر اسلام و مسلمين آمده و مى آيد روى افتراق و عدم وحدت كلمه است واصلا روى همين جهت بوده كه على عليه السلام براى اخذ حق خويش قيام مسلحانه نفرمود و بر غصب خلافتش صبر نمود.

و نيز روشن است حساسيت و " آلرژى " خاصى كه در اين روزها نسبت به مساله " ولايت " نفيا و اثباتا پيدا شده تا جائى كه بزرگترين سرگرمى محافل مذهبى ما را تشكيل مى دهد، بى شك معلوم تحريكات مستقيم و يا غير مستقيم همان دستهاى نامرئى اهريمنانه اى است در طول تاريخ، مانع همبستگى مسلمين بوده با ايجاد اختلاف و نزاع در ميان آنان، عزتشان را متزلزل و افتخاراتشان را لگد كوب و منابع و سرمايه هايشان را به غارت مى بردند: اما با اين حال، نبايد حقائق زير را نيز در اين باره ناديده گرفت:

1- هيچ گاه نبايد اصل " ولايت " را كه زير بناى بسيارى از حقائق اسلامى است و ضامن اجراى اسلام راستين و نشان دهنده طرز تفكر اصيل اسلامى در موضوع حكومت است با اين بهانه ها ناگفته گذارد.

چه بسيارند كسانى كه با ديدن اعمال نابكارانه برخى از خلفاء بطور كلى نسبت به اسلام بد بين شده اند و براى رفع اين بدبينى چاره جز اين نيست كه طرز تفكر اصيل اسلامى در مورد حكومت و همچنين خلفاء راستين نشان داده شود تا معلوم شود كه: اسلام بذات خود ندارد عيبى - هر عيب كه هست از مسلمانى ما است.

2- وقتيكه نويسندگان مزدور و معتصب اهل سنت، ما را بت پرست و مشرك و مذهب شيعه را، ساخته ايرانيان و سياستهاى ضد اموى و صفوى معرفى كنند و افرادى از قبيل: ابن تيميه، قصيمى، موسى جار الله، احمد امين، نشاشيبى جبهان و.. در كتابهايشان "منهاج السنه، و الصراع بين الاسلام و الوثنيه، الوشيعه، فجر الاسلام، الاسلام الصحيح و..."ناجوانمردانه ترين تهمتها را به شيعه و امامانشان بزنند و مطالب دروغ و دور از حقيقت را به آنها نسبت دهند "چنانكه قسمتى از نوشتار اين گروه در اين كتاب مورد نقد و بررسى قرار گرفته است" آيا سكوت در برابر آنها خود جنايت بر حقيقت نيست؟

آيا مقتضاى حفظ " وحدت اسلامى " اين است كه همه گونه تهمتهاى ناروا را برخى از نويسندگان مزدور و متعصب آنان به شيعه كه تنها جرمشان اين است كه پير و اهل بيت رسول خدا كه " ادرى بما فى البيت " هستند بزنند، ولى آنان دم فرو بندند و حقيقت را آشكار نكنند؟

يا آنكه چنانكه مولف بزرگوار در مقدمه همين جلد از الغدير تحت عنوان " آزادى عقيده در عين وحدت اسلامى؟ مرقوم فرموده منافاتى بين وحدت اسلامى و دفاع منطقى از اصالت مذهبى نيست؟

بنابر اين ما در عين آنكه مى بايد همبستگى اسلامى را چون جان شيرين دوست بداريم، و در حفظ آن على واركوشا باشيم، حق داريم تهمتهاى ناروائى كه به ما زده مى شود رد كنيم و واقعيت مذهب شيعه را به طور منطقى طبق دستور قرآن كريم: ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن معرفى نمائيم.

3- هر گاه نويسندگان دانشمند، حقائق را بى پيرايه و به اتكاء منابع اصيل و مورد قبول عامه در اختيار مردم نگذارند، چه بسا افكار عمومى روى اصل تعصب و نا آگاهى از حقيقت، منحرف تر شده دست به اعمال تعصب آميز ديگرى بزنيد. در اين گونه موارد، بر نويسندگان محقق و متعهد فرض است كه براى رفع سوء تفاهمات و تقريب ميان مذاهب، قلم در دست گرفته حقائق را چنانكه هست آشكار نمايند.

روى همين جهات است كه در عصر ما نيز، شخصيت هاى عظيم شيعه مانند "سيد شرف الدين العاملى" "كاشف الغطاء" "علامه امينى" "علامه طباطبائى" و... قلم در دست گرفته با نوشتن كتاب هائى از قبيل: النص و الاجتهاد، المراجعات، اصل الشيعه و اصولها، شيعه در اسلام، الغدير، و.. كه نمايشگر سيماى واقعى مذهب شيعه است دين خود را نسبت به اسلام و مسلمين ادا نمودند.

البته زحمات دانشمندان بزرگ و آگاه اهل سنت و بنيانگذاران " دار التقريب اسلامى " و فتواى تاريخى شيخ محمود شلتوت، در مورد مذهب جعفرى و نظائر اين ها را در اين نبايد ناديده گرفت.

از اين رو علامه امينى كه " الغدير " را مى نويسد به همه اين نكات توجه دارد و لذا در مقدمه جلد اول و سوم و پنجم و هشتم اين كتاب، متذكر مى شود كه: منظور از نگارش الغدير، رفع سوء تفاهم و نزديك كردن امت اسلام به يكديگر، و حفظ همبستگى و وحدت اسلامى است

و چون اين كتاب نفيس، به زبان عربى نوشته شده فارسى زبانان از آن بى بهره بودند از اين رو موسسه كتابخانه بزرگ اسلامى كه به همت والاى آقاى حاج شيخ عباس على اسلامى تاسيس شده تصميم به انتشار ترجمه آن گرفت و جلد پنجم آن را "كه جلد نهم و دهم فارسى مى شود" به عهده اينجانب گذاردند و از اينكه در يك شرائط غير عادى چنين توفيقى نصيبم گرديد، خداى را شكر گزارم.

لاهيجان: زين العابدين قربانى

13 جمادى الاول 1394

مطابق با 15 خرداد 1353

كتاب الغدير - جلد 9 -

آزادى عقيده با حفظ وحدت اسلامى

توجه خاصى كه اعلى حضرت ملك فاروق اول، پادشاه مصر، در باره اين كتاب "الغدير" مبذول فرمودند از راى محكمش در مورد " وحدت اسلامى " و تشجيع دعوت كنندگان به سوى آن، حكايت مى كند، و پرده از روى اين حقيقت بر مى دارد كه: داشتن آراء و عقائد خاص در باره مبادى و مذاهب اسلامى آزاد است و هرگز رشته برادرى محكم اسلامى كه قرآن مجيد آورده و با جمله " انما المومنون اخوه " بدان تصريح كرده از اين راه پاره نمى شود اگر چه كار مناظره و گفتگوى علمى در باره آن مسائل به اوج خود رسيده، جدال و مبارزه كلامى همچنان باقى باشد. و اين وضعى كه همواره در ميان امت اسلامى، و در راس آنها صحابه و تابعين رواج داشته هر طائفه اى عقائد و آراء خود دل خوش بوده " كل حزب بما لديهم فرحون "

بنابر اين كوشش و خدمات نويسنده آزاد اسلامى، پيش افراد با شخصيت و انديشمند و روشنفكر اين امت شايان كمال احترام و تقدير است و در اين امر، هيچ فرقه اى نسبت به فرقه ديگر، هيچ نويسنده اى نسبت به نويسنده ديگر، هيچ فارغ التحصيل مدرسه اى نسبت به فارغ التحصيل مدرسه ديگر، و هيچ اهل منطقه اى نسبت به اهل منطقه ديگر، امتياز و برترى خاصى ندارد و اين همان منطق قرآن است كه مى فرمايد: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا: " همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و از هم جدا نشويد، نعمت خدا را كه بر شما ارزانى داشته است، ياد بياوريد آنگاه كه دشمن يكديگر بوديد، او ميان دلهايتان پيوند استوار پديد آورد، و اينك به نعمت آن با هم برادريد.

ما نويسندگان، در نقاط مختلف جهان اسلام، با همه اختلافى كه در اصول و فروع، با يكديگر داريم، يك اصل مشترك عبارت از ايمان به خدا و پيامبر اوست ما را به هم پيوند مى دهد، و روح واحد، انگيزه دينى منزه از خواهشهاى نادرست، كلمه اخلاص و توحيد، اصل پيشرفت و ترقى، صداقت و عدالت، در يك مسير گردمان مى آورد: و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته: گفتار راستين و داد گرانه پروردگارت پايان پذيرفت، تبديل كننده اى براى كلماتش نيست ".

ما نويسندگان اسلامى، همه زير پرچم حق و اسلام، تحت رهبرى قرآن و رسالت پيامبر بزرگوار، زير قانون مجد و سعادت، زندگى مى كنيم و پيام همه ما اين است ان الدين عند الله الاسلام: " دين پيش خدا اسلام است " و شعار همه ما " لا اله الا الله " و محمد رسول الله است آرى ما حزب خدا و حاميان دينش هستيم كه حزب خدا رستگارانند: " الا ان حزب الله هم المفلحون "

ما مولفان دعوت كنندگان به سوى اسلاميم و غير از خدا و پيامبرش و مومنين را مورد اعتماد خود اخذ نكرده ايم، بلكه با كسانى كه با آنها در جنگ باشند مى جنگيم و با كسانى كه در صلح باشند در صلحيم و با كسانى كه با آنها دوست باشند دوستيم و با كسانى كه دشمن باشند دشمنيم، و روى همين اساس زندگى مى كنيم و مى ميريم و ديگربار زنده مى شويم و آخرين دعاى ما اين است كه: سپاس مخصوص آفريدگار جهان است و ما به خاطر اين عنايات شاهانه اين جلد كتاب را با نامه گراميش آغاز نموده براى حضرتش همه گونه خير و سعادت آرزو مى كنيم و معتقديم: " الناس على دين ملوكهم ".

" امينى "