الغدير جلد ۶

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه جمال الدين موسوى

- ۴ -


جسته، او را لعن ميكنند، ابن عباس گفت: خدا آنان رادر دنيا و آخرت لعن كند و عذاب خوار كننده اى براى آنها فراهم سازد. آيابخاطر فاصله اى كه از نظر انتساب با پيغمبر دارد؟ يا بخاطر اينكه او اولين مرد مسلمانى بود كه در جهان بخدا و پيامبرش گرويد؟ و يا او اول كس بود كه نماز گزارد و ركوع كرد و به كارهاى نيك پرداخت؟ مرد شامى گفت بخدا سوگند اينان قرابت و سابقه ى اورا انكار نميكنند چيزى كه هست مى پندارند او مردم را بكشتن داد... تا آخر حديث " المحاسن و المساوى بيهقى 30/1 ".

14- عفيف گويد: در زمان جاهليت بمكه آمدم ميخواستم براى خانواده ام از لباسها و عطريات مكه خريدارى كنم، نزد عباس بن عبد المطلب كه مرد بازرگانى بود نشسته بودم و به كعبه مينگريستم، درآنوقت خورشيد در وسط آسمان در نهايت اوج خود بود ناگاه جوانى پديدار شد، ديده بر آسمان گشود و در برابر كعبه ايستاد آنگاه ديرى نپائيد پسرى آمد پهلوى او قرار گرفت و سپس مدتى نگذشت، كه زنى آمد پشت سر آنها ايستاد. جوان ركوع كرد، پسر جوان و آن زن بااو به ركوع رفتند، جوان سر برداشت وآندو سر برداشتند، جوان سجده كرد، پسر و زن هم بسجده افتادند. گفتم: اى عباس امر عظيمى روى داده عباس گفت: آرى امر عظيمى روى داده است. آيا ميدانى اين جوان كيست؟ گفتم: نه، گفت: اين جوان محمد بن عبد اله پسر برادر من است. و آيا ميدانى اين پسركيست؟ اين پسر على، برادرزاده من است، و آيا ميدانى اين زن كيست؟ اين زن خديجه دخت خويلد همسر آن جوان است، اين برادر زاده من، بمن خبر داده است پروردگارش، پروردگار آسمان و زمين، او را به دينى كه اظهار ميكند، امر كرده است. بخدا سوگند در تمام روى زمين كسى جز اين سه تن بر اين دين نگرويده اند

" خصائص نسائى 3، تاريخ طبرى 21/2، رياض النضره 158/2 استيعاب 459/2 عيون الاثر 93/1، كامل ابن اثير 22/2، سره الحلبيه 288/1 "

15- سلمان فارسى گويد: اول كسى كه از اين امت بر پيامبرش در حوض كوثر وارد شود اولين اسلام آورنده، على بن ابيطالب رضى اله عنه خواهد بود " استيعاب 457/2، مجمع الزوائد 102/9 ".

و اشاره كرده كه رجالش همه مورد وثوق اند و اين راويان را در رديف كسانى كه اولين اسلام آورنده را على بن ابيطالب معرفى ميكنند، اين عده بر شمرده اند. " اسكافى در رساله اش بر عثمانيه، ابو عمر در استيعاب، عراقى در شرح التقريب 85/1، قسطلانى در مواهب 45/1 ".

16- ابو رافع گويد: پيامبر " ص " روز دوشنبه اى كه مبعوث شد، اول روز خودش نماز گزارد و آخر همان روز خديجه و روز شنبه فرداى آنروز على " ع ". اين روايت را طبرانى طبق اظهار شرح المواهب 240/1 و عيون الاثر 92/1 نقل كرده است و با روايت قبلى هر دو را در رياض النضره 158/2 و شرح ابن ابى الحديد 258/3 ميتوان يافت.

17- ابو رافع گويد: على " ع " تا مدت هفت سال و چند ماه مخفيانه پيش از آنكه ديگرى نماز گزارد بنماز مى پرداخت. " طبرانى، هيثمى در مجمع 103/9 و حمويى در فرائد باب 47 روايت فوق را نقل كرده اند".

18- از كسانى كه روايت كرده اند على بن ابيطالب " ع " اولين مسلمان بود يكى ابوذر غفارى را نقل كرده اند " استيعاب 452/2، التقريب و شرح آن 85/1 مواهب اللدنيه 45/1 ".

19- خباب بن الارت گويد: ديدم على " ع " را كه پيش از ديگر مردم با پيغمبر " ص " نماز ميگزارد، او در آنروز بطور كامل بالغ شده بود. رساله اسكافى، و در استيعاب خباب را در رديف كسانى كه اولين مسلمان راعلى روايت كرده اند برشمرده 452/2، و المواهب اللدنيه 45/1.

20- مقداد بن عمرو كندى، يكى از كسانى است كه روايت اولين مسلمان بودن على " ع " را نقل كرده. " استيعاب 456/2، تقريب و شرح آن 85/1، مواهب اللدنيه 45/1 ". 21- جابربن عبد اله انصارى گويد: پيامبر " ص" روز دوشنبه مبعوث گرديد و على " ع " روز سه شنبه نماز گزارد.

طبرى 211/2، كامل ابن اثير 22/2، شرح ابن ابى الحديد 258/3 و ابو عمرو، عراقى، قسطلانى جابر را از كسانى كه اولين اسلام آورنده على بن ابيطالب را معرفى كرده است، نام برده اند.

22- ابو سعيد خدرى روايت كرده كه على بن ابيطالب اولين اسلام آورنده است " استيعاب 456/2، شرح تقريب 85/1، مواهب اللدنيه 45/1 ".

23- حذيفه بن اليمان گويد: روزى كه ما سنگ را پرستش ميكرديم و مشروب مى نوشيديم، على " ع " چهارده ساله فرزندى بود كه ايستاده شب و روزبا پيامبر " ص " نماز ميگزارد. در آنروز قريش پيامبر " ص " را نابخرد ميخواندند و هيچكس جز على " ع " از او دفاع نميكرد. " شرح نهج ابن ابى الحديد 360/3 ".

24- عمر بن الخطاب يكى ديگر از اين راويان است. عبد اله بن عباس گويد: شنيدم وقتى گروهى نزد عمر بودند، سخن از سابقين در اسلام بميان آمد، عمر گفت: اما درباره على شنيدم رسول خدا " ص " سه خصلت درباره او مى گفت، كه بسيار آرزو ميكردم يكى از آن خصلتها براى من بود. رسيدن به اين آرزو از هر چه خورشيد بر آن بتابد براى من محبوبتر است. من و ابو عبيده و ابوبكر و گروهى از اصحاب پيغمبر " ص " در نزد آنحضرت بوديم كه دست به پشت على رضى اله عنه ميزد، و بدو ميگفت: يا على تو اول مومنى هستى كه ايمان آورده و اول مسلمانى كه به اسلام گرويده و نسبت تو به من، مانند هارون به موسى است. " رساله اسكافى، مناقب خوارزمى، و شرح ابن ابى الحديد 258/3 ".

25- عبد اله بن مسعود گويد: اول حديثى كه در امر پيامبر خدا " ص " دانستيم اين بود كه با بنى اعمام به مكه آمديم... آنگاه حديث عفيف را كه در صفحه قبل متذكر شديم نقل كرده است. " مراجعه كنيد به رساله اسكافى ".

26- از ابو ايوب انصارى، طبرانى روايت كرده كه گفت: اول الناس اسلاما على بن ابيطالب " ع " " شرح تقريب 85/1، شرح زرقانى 242/1 ".

27- ابو مرازم يعلى بن مره كسى است كه زرقانى در شرح المواهب 242/1، او را يكى از آنان كه على را نخستين مسلمان ميداندنامبرده است.

28- هاشم بن عتبه مر قال به على گفت: شما اى امير مومنان از همه مردم نسبت به رسول خدا " ص " نزديكتر و سابقه ات از همه برتر و مقدم تر است. " كتاب نصر 125جمهره الخطب 151/1 ".

29- در گفتارى از هاشم بن عتبه، در روز صفين آمده است كه گفت: همانا امير ما اول كسى است كه با رسول خدا نماز خواند و داناترين فرد در دين خدا و مقدم از ديگران نسبت به رسول خدا است. " كتاب نصر 403، تاريخ طبرى 24/6، كامل ابن اثير 135/3 "

و اين هاشم بن عتبه در روز صفين گفته است:

پسر عم احمد بزرگوار كه پيامبر از راه هدايت در او تجلى كرده است، او اولين تصديق كننده اش، و اولين نمازگزارى است كه تا حد درگيرى سخت با كفار جنگيده است.

30- مالك بن حارث اشتر، در يكى از سخنرانى هايش گويد: با ما است پسر عم رسول خدا " ص " وشمشيرى از شمشيرهاى او، على بن ابيطالب. او كه با پيامبر " ص " نماز گزارد و هيچ مردى در نماز گزاران با پيامبر بر او پيشى نگرفت. در همه دوران زندگى، از كودكى تا كهولت هيچگونه اثرى از حالات كودكى وكوتاهى ها و لغزش هاى جوانى در او ديده نشده، او هميشه در دين خدا دانا و بحدود الهى عالم بوده است. "كتاب نصر 268، شرح ابن ابى الحديد 484/1، جمهره الخطب 183/1 ".

31- عدى بن حاتم در سخنرانى اش خطاب به معاويه گويد: ما تو را ميخوانيم به مردى كه برترين اين امت از نظر سابقه و بهترين آنان از لحاظ تاثير در اسلام است بپيوندى. " كتاب نصر 221، تاريخ طبرى 2/6، شرح ابن ابى الحديد 344/1 " و در تعبير ابن اثير در كامل: پسر عم تو، سرور مسلمانان و از لحاظ سابقه از همه برتر است.

32- عدى بن حاتم در سخن ديگرش گويد: اگر او را بر شما فضيلت است، شما را ياراى همانندى بااو نيست بنابراين يا تسليم او گرديد ويا در مقابلش پيكار كنيد، بخدا سوگند اگر از لحاظ علم به كتاب و سنت بنگريد، او داناترين افراد به كتاب و سنت است، و اگر از لحاظ اسلام بررسى كنيد، او برادر پيامبر خدا " ص " و سر سلسله اسلام است. " الامامه و السياسه 103/1 ".

33- محمد بن الحنفيه، سالم بن ابى الجعدگويد به محمد گفتم: آيا ابوبكر اسلامش از همه مقدم بود؟ گفت: نه. " استيعاب 458/2 ".

و وقتى ثابت شد ابوبكر اولين مسلمان نبوده بى ترديد اول مسلمان على " ع " بوده است.

34- طارق بن شهاب احمسى در سخنانش آمده: آنگاه گفتم على را، كه اول مومنان در ايمان بخدا و پسرعم پيامبرش و وصى اوست، فرا خوانيد، اين برتر است... تا آخر " شرح ابن ابى الحديد 76/1 ".

35- عبد اله بن هاشم مرقال در سخنرانى اش گويد: ايها الناس همانا هاشم در راه اطاعت پسر عم رسول خدا و اولين مومن به او، و داناترين مردم در دين خدا، به جهاد پرداخت. " كتاب نصر 405 ".

36- عبد اله بن حجل گفت: اى امير مومنان شما در ميان ما اولين ايمان آورنده و آخرين كسى هستى كه تادم آخر با پيامبر " ص " همدم بوده اى" الامامه و السياسه 103/1 كتاب نصر "

37- ابو عمره بشير بن محصن در اجتماعى از اصحاب على و معاويه گفت: سرور ما " على " ع " " از همه خلق از لحاظ فضيلت، و ديندارى، و سابقه در اسلام، و نزديكى با پيامبربه امر خلافت شايسته تر است " كتاب نصر 210 ". 38- عبد اله خباب بن الارت- ابن قتيبه درباره اش گويد: گروهى از خوارج كه بر على " ع " خروج كرده بودند در حال حركت به مرديكه زنش را بر الاغى سوار كرده و آنرا هدايت ميكرد، رسيدند در آنوقت او، رود فرات را عبور ميكرد به او گفتند: كيستى تو؟ گفت: مردى از مومنانم، گفتند: درباره على بن ابيطالب " ع " چه ميگوئى؟ گفت ميگويم او امير مومنان بود و نخستين كسى است كه بخدا و رسولش ايمان آورد، گفتند: نامت چيست؟ گفت: من عبد الله بن خباب بن الارت يكى از صحابه رسول خدا ام " الامامه و السياسه 122/1 "

39- عبد اله بن بريده گويد: از مردان اولين كسيكه اسلام آورد على بن ابيطالب است و آنگاه گروه سه نفرى: ابوذر، بريده و يكى از پسر عموهاى ابوذر ميباشند.

اين حديث را محمد بن اسحاق مدنى در جلد اول مغازى نقل كرده است.

40- محمد بن ابى بكر- در قسمتى از نامه اى كه به معاويه نوشت، چنين آمده است:

نخستين كسى كه اسلام را پذيرفت و بدرگاه خدا رو آورد و تصديق و موافقت رسول خدا " ص " را نموده و اسلام آورده و تسليم او گرديد، برادر و پسر عمش على بن ابيطالب بود.... تا آنجا كه گويد:

او از ميان همه مردم، در اسلام مقدم و در انديشه راستگوتر بود.... تا آنجاكه گويد:

واى بر تو " اى معاويه " تو خود را با على همطراز و حال آنكه او وارث پيامبر " ص " و وصى او، و پدر فرزندانش، و اولين پيروانش بود، و او آخرين كسى است كه با پيامبر "ص " ملاقات داشت، پيامبر اسرار خود را با او در ميان نهاد و در كار خود تنها او را شريك گردانيد. " كتاب صفين 0 115 جمهره الخطب 149/1 " 41- عمرو بن حمق بن على " ع " گفت: من براى پنج خصلت بشما ارادت ميورزم و شما را دوست دارم: شما پسرعم رسول خدا " ص "، و اول مومن به او، " و در تعبير ديگر اولين اسلام آورنده " و پدر فرزندان پيامبر " ص "، در ميان ما هستى و از نظر جهاد بزرگترين مردان مهاجر ميباشى " كتاب صفين 115، جمهره الخطب 149/1 "

اشعار پيرامون اولين مسلمان

42- سعيد بن قيس همدانى در صفين با اين سخنش رجز ميخواند: اينست على، پسر عم مصطفى، اول احابت كننده دعوت او، اين امامى است كه راهش از ضلالت جدا است.

43- عبد الله بن ابى سفيان در پاسخ وليد اين دو بيت را خواند: صاحب اختيار امت بعد از محمدعلى است كه در همه احوال ملازم او بود.

او حقا وصى رسول خدا، داماد او و اول كسى است كه نماز خواند و روى موافق نشان دهد " مراجعه كنيد رساله اسكافى " و نيز حافظ كنجى در كفايه 48 از فضل بن عباس آنرا نقل كرده است.

44- خزيمه بن ثابت انصارى يكى ديگر از اين شعرا است، عراقى او را در شرح التقريب 85/1 و زرقانى در شرح المواهب 242/1 از كسانى كه على " ع " را اول الناس اسلاما ميداند، برشمرده و گفته اند شعر زير را " مرزبان " از او درباره على انشاد كرده است:

آيا او اول كس نبود كه به قبله شما نماز گزارده و آيا او داناترين مردم به كتاب و سنت نيست؟

اسكافى در رساله اش اشعارى از خزيمه بن ثابت بنابر آنچه در شرح ابن- ابى الحديد259/3 آمده است، نقل كرده كه در زير آورده ميشود:

" او در ميان خاندانش تنها وصى پيامبر و از روز نخست يكه سوار اين ميدان بوده است "

" بخداى ذو المنن سوگند جز نخبه زنان" خديجه "، او اول كسى است كه بين همه مردم، نماز گزارده است "

اين دوبيت شعر را حاكم در مستدرك 114/3 با دو بيت قبلى اش باين مضمون ذكر كرده:

" وقتى ما با على بيعت كرديم ديگر ابو الحسن ما را از فتن و حوادثى كه بيم آنها را داريم، كافى است "

"او را برترين مردم، نسبت بمردم و حاذقترين آنان نسبت به كتاب و سنت يافتيم. "

45- كعب بن زهير يكى ديگر از اين شاعران است. زرقانى در شرح المواهب 242/1 از قصيده او در مدح امير المومنين اين ابيات را آورده است.

على مردى است آزموده و در كارهاى شايسته معروف.

او داماد پيغمبر و بهترين همه مردم است و هر كس بدو افتخار كند مفتخر است.

او وقتى همه مردم كافر بودند قبل از ديگران با پيامبر امى نماز گزارد.

46- ربيعه بن حارث بن عبد المطلب. گروهى از بزرگان ابياتى به او نسبت داده و عده اى اين ابيات را ذكر كرده و به ديگران نسبت داده اند و ابيات اينست: من به فكرم نميرسيد اين امر " امر خلافت " از بنى هاشم و آنگاه از شخص ابى الحسن، عدول كند.

آيا او اول كسى نبود كه به قبله آنان نماز گزارد و آيا او ازهمه به كتاب و سنت داناتر نيست؟

و آيا او آخرين فردى نبود كه از پيغمبرمفارقت كرد؟ و آيا او نبود كه جبرئيل در غسل و كفن پيامبر او را مدد كرد؟

" بى شك او همه آنچه خوبان دارند را يك جا دارد در عين حال هيچكدام از مزاياى او را ديگران ندارند "

" ما نميدانيم اين چه گرفتارى است كه شما را از او باز داشته همانا بيعت شما روز سقيفه آغازفتنه و فساد بود "

اسكافى در رساله اش تنها بيت نخست را آورده و آنرا به ابى سليمان بن حرب بن اميه بن عبد شمس، در وقت بيعت ابى بكر، نسبت داده است. " شرح ابن ابى الحديد 259/3 "

47- فضل بن ابى لهب در قصيده وليد بن عقبه چنين سروده است:

" بهترين مردم بعد از محمد، مراقب و همكار او در امر بمعروف و نهى از منكر "

" فرد برگزيده او در خيبر، و نماينده اش در اعلام آيات برائت از مشركان برتر از ابوبكر "

" اول كسى كه نماز گزارد، داماد پيامبر و اول كسيكه گمراهان را دربدربجاى خود نشانيد. "

" اين شخص نيك سيرت على است و كيست كه بر او فائق آيد، ابو الحسن صاحب عهد و قرابت و دامادى پيامبر "

48- مالك بن عباده الغافقى هم پيمان حمزه بن عبد المطلب در اشعارش گويد: " على " ع "را ديدم كه چون او را فرا خوانند، فرصت لباس پوشيدن و عمامه سر نهادن بخود نميدهد "

" او اول مسلمان و اول كسى است كه در اسلام نماز خوانده، روزه گرفته و لا اله الا الله گفته است. "

49- ابو الاسود دولى، در حاليكه طلحه و زبير را تهديد ميكند گويد:

" همانا على " ع " شير مردى است كه شيران معركه به اومانند. "

" آخر نه او اول عبادت پيشگان مكه بود، در روزى كه احدى خدا را نمى پرستيد؟ "

50- جندب بن زهير در روز صفين در رجز خود چنين ميگفت:

" اين على است كه در حقيقت مشعل هدايت است پروردگارا نگهدارش و تباهش مساز. "

اوست كه تنها از تو مى ترسد تو هم او را بر افراز و ما اورا عليه دشمنانش مدد كرديم. "

" او داماد پيامبر مصطفى و اول پيرو اوست و اول كسى كه با او بيعت كرد و از اوتبعيت نمود "

51- زفر بن يزيد بن حذيفه الاسدى گويد:

اطراف على " ع "را داشته باشيد و بيارى اش برخيزيد، او وصى است و در اسلام نخستين نخستين. "

" اگر از يارى اش در ميان حوادث دست بداريد در زمين خود ديگر حق حركت نخواهد داشت".

52- نجاشى فرزند حارث بن كعب گويد: