الغدير جلد ۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۴ -


جبرئيل امين فرود آمد و از خداى تعالى اين آيه را آورد : يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك... بايد دانست كه جحفه منزلگاهى است كه راه هاى متعدد "راه اهل مدينه و مصر و عراق" از آنجا منشعب و جدا ميشود.. و ورود پيغمبر صلى الله عليه و آله و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه هجدهم ذيحجه تحقق يافت امين وحى الهى آيه فوق الذكر را آورد و از طرف خداوند آنحضرت را امر كرد كه على عليه السلام را بولايت و امامت معرفى و منصوب فرمايد و آنچه درباره پيروى از او و اطاعت اوامر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده بهمگان ابلاغ فرمايد. در اين هنگام آنها كه از آنمكان گذشته بودند بامر پيغمبر بازگشتند و آنها هم كه در دنبال قافله بودند رسيدند و در همانجا متوقف شدند. در اين سرزمين درختان كهن و انبوه و سايه گستر وجود داشت كه پيغمبر صلى الله عليه و آله قدغن فرمود كسى زير درختان پنجگانه كه بهم پيوسته بودند فرود نيايد و خار و خاشاك آنجا را برطرف سازند. وقت ظهر حرارت هوا شدت يافت بطوريكه مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زير پا افكندند و براى آسايش پيغمبر صلى الله عليه و آله چادرى تهيه و روى درخت افكندند تا سايه كاملى براى پيغمبر صلى الله عليه و آله فراهم گشت. اذان ظهر گفته شد و آنحضرت در زير آندرختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود. پس از فراغ از نماز در ميان گروه حاضرين بر محل مرتفعى كه از جهاز شتران ترتيب داده بودند قرار گرفت و آغاز خطبه فرمود و با صداى بلند همگان را متوجه ساخت و چنين فرمود : حمد و ستايش مخصوص ذات خدا است.

يارى از او ميخواهيم و باو ايمان داريم و توكل ما باو است و از بديهاى خود و اعمال ناروا باو پناه ميبريم. گمراهان را جز او راهنمائى نيست و آنكس را كه او راهنمائى فرموده گمراه كننده نخواهد بود. و گواهى ميدهم كه معبودى "در خور پرستش" جز او نيست. و اينكه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او است. پس از ستايش خداوند و گواهى به يگانگى او. اى گروه مردم. همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگهى داده كه دوران عمرم سپرى گشته و قريبا دعوت خداوند را اجابت و بسراى باقى خواهم شتافت. من. و شماها هر كدام بر حسب آنچه بعهده داريم مسئوليم. اينك انديشه و گفتار شما چيست ؟. مردم گفتند : ما گواهى ميدهيم كه تو ابلاغ فرمودى و از پند ما و كوشش در راه وظيفه دريغ نفرمودى. خداى بتو پاداش نيكو عطا فرمايد : فرمود : ايا نه اينست كه شماها بيگانگى خداوند و اينكه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او است گواهى ميدهيد ؟ و باينكه بهشت و دوزخ و مرگ و قيامت ترديد ناپذير است و اينكه مردگان را خدا بر مى انگيزد و اينها همه راست و مورد اعتماد شما است ؟. همگان گفتند آرى، باين حقايق گواهى ميدهيم. پيغمبر صلى الله عليه و آله گفت : خداوندا گواه باش، و با تاكيد و مبالغه در توجه و شنوائى همگى و اقرار مجدد آنان باينكه سخنان آنحضرت را شنيده و توجه دارند فرمود : همانا من در انتقال بسراى ديگر و رسيدن بكنار حوض بر شما سبقت خواهم گرفت. و شما در كنار حوض بر من وارد ميشويد. پهناى حوض من بمانند مسافت بين صنعا و بصرى است و در آن بشماره ستارگان - قدحها و جامهاى سيمين هست.

بينديشيد و مواظب باشيد كه پس از درگذشتن من با دو چيز گرانبها و ارجمند كه در ميان شما ميگذارم چگونه رفتار نمائيد ؟ در اين موقع يكى در ميان مردم بانگ برآورد كه يا رسول الله آن دو چيز گرانبها و ارجمند چيست ؟ فرمود آنكه بزرگتر است كتاب خدا است كه يكطرف آن در دست خدا و طرف ديگر آن در دست شما است "كنايه از اينكه كتاب خدا وسيله ارتباط با خداوند است" بنابراين آنرا محكم بگيريد و از دست ندهيد تا گمراه نشويد. و آن ديگر كه كوچكتر است عترت من "اهل بيت من" ميباشد و همانا خداى مهربان و دانا مرا آگاه فرمود كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا كنار حوض بر من وارد شوند. و من اين امر را "عدم جدائى كتاب و عترت را" از پروردگار خود درخواست نموده ام. بنابراين. بر آندو پيشى نگيريد و از پيروى آن دو باز نايستيد و كوتاهى نكنيد كه هلاك خواهيد شد. سپس دست على عليه السلام را گرفت و او را بلند نمود تا بحدى كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و مردم او را ديدند و شناختند. و فرمود : اى مردم كيست كه بر اهل ايمان از خود آنها "سزاوارتر" ميباشد ؟ گفتند : خداى و رسولش داناترند. فرمود همانا خدا مولاى من است و من مولاى مومنين هستم و اولى و سزاوارترم به آنها از خودشان. پس هر كس كه من مولاى اويم على عليه السلام مولاى او خواهد بود و اين سخن را سه بار و بنا بگفته احمد بن حنبل پيشواى حنبلى ها چهار بار تكرار فرمود. سپس دست بدعا گشود و گفت : بار خدايا. دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد و يارى فرما ياران او را و خوار گردان خوار كنندگان او را، و او را معيار و ميزان و محور حق و راستى قرار ده. آنگاه فرمود. بايد آنان كه حاضرند اين امر را بغائبين برسانند و ابلاغ نمايند. هنوز جمعيت پراكنده نشده بود كه امين وحى الهى رسيد و اين آيه را آورد : اليوم " اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا " در اين موقع پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود الله اكبر، بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى خدا برسالت من و ولايت على عليه السلام بعد از من، سپس آن گروه شروع كردند به تهنيت اميرالمومنين عليه اسلام و از جمله آنان "پيش از ديگران" شيخين - "ابوبكر و عمر" بودند كه گفتند : به به براى تو اى پسر ابى طالب كه صبح و شام را درك نمودى در حاليكه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مومنى گشتى.

و ابن عباس گفت : بخدا سوگند كه اين امر "ولايت على عليه السلام" بر همه واجب گشت. سپس حسان ابن ثابت گفت : يا رسول الله اجازه فرما تا درباره على عليه السلام اشعارى بسرايم. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود بگو با ميمنت و بركت الهى. در اين هنگام حسان برخاست و چنين گفت : اى گروه بزرگان قريش. در محضر پيغمبر اسلام درباره ولايت كه مسلم گشت، گفتار و اشعار خود را بيان ميكنم و گفت : يناديهم، يوم الغدير نبيهم بخم فاسمع بالرسول مناديا اين بود اجمالى از واقعه غديرخم، و تفصيل اين اجمال قريبا بنظر شما ميرسد و امت اسلامى همگى بر وقوع اين امر اتفاق نموده اند و در تمام جهان و قرارگاه اين زمين واقعه و داستانى باين نام و نشان و خصوصيات رخ نداده جز آنچه كه ذكر شد و هر وقت نامى از اين روز برده شود جز باين واقعه بچيز ديگر منصرف نشود و چنانچه نامى از اين محل "غديرخم" برده شود منظور همين محل است كه در نزديكى جحفه است و هيچ سخندان و اهل تحقيقى. بنظر نرسيده كه جز اين اظهار نظر نمايد. بلى. از ميان نويسندگان و مورخين فقط يكتن : بنام دكتر ملحم - ابراهيم اسود - يافت شده كه در حاشيه اى كه بر ديوان ابى تمام نگاشته، از اين اصل مسلم منحرف گشته و پس از ذكر جمله "غديرخم" نوشته است : اين واقعه جنگ معروفى است و ما در پيرامون اين گفتار بحث كافى نموده ايم كه در ترجمه احوال ابى تمام در جلد دوم "الغدير" انشاء الله تعالى بنظر شما خواهد رسيد.

عنايت و توجه مخصوص به حديث غدير

خداى متعال نسبت بنشر و اشتهار كامل اين واقعه مهمه، عنايت بسيار فرموده كه اين حديث پيوسته زبان زد همگان باشد و راويان در هر عصر و زمان اين داستان را دهان بدهان بگويند و بيان كنند و اين موضوع برهان پابرجائى باشد براى طرفداران و حاميان اين پيشواى عالميقام صلوات الله عليه، و بهمين جهه امر بتبليغ اين سمت و مقام براى اميرالمومنين على عليه السلام مقرون با تاكيد و تسريع فرمود، تا در چنين موقع حساس كه پيغمبر عاليقدر صلى الله عليه و آله از حج اكبر بازگشت فرموده و در هنگامى كه گروه عظيمى از طبقات مختلفه و طوايف عديده از مسلمين بمناسبت آموختن و انجام حج بيت الله مجتمع گشته اند، پيغمبر گراميش صلى الله عليه و آله را مامور ابلاغ امر ولايت على عليه السلام فرمود و آنحضرت نيز قيام فورى باجراء اين امر نمود. در چنين موقع بى نظير كه جمعيت فشرده از اقوام و قبايل مختلفه از مسلمين گرد آمده اند در يك نقطه غير عادى امر بتوقف فرمايد و آنان كه از آنمحل گذشته اند بامر پيغمبر صلى الله عليه و آله باز گردانده شوند و آنان كه در دنبال اين كاروان بزرگ ميايند بان نقطه برسند و آنجناب با صداى رسا و بانك بلند آن خطبه حساس را ايراد و صداى خود را بهمه آنها برساند و پس از آن مقدمات بشناساندن على عليه السلام بكيفيت مخصوص مبادرت فرمايد و پس از ابلاغ ولايت و امامت او بحاضرين امر كند كه بغائبين نيز ابلاغ نمايند تا همه آن افراد كه بيش از يكصد هزار تن بوده اند تماما مامور ابلاغ و راويان اين حديث و قضيه مهمه باشند و خداى منان باين مقدار هم اكتفاء نفرمود و بلكه آيات كريمه در اين خصوص فرو فرستاد كه در هر صبح و شام تلاوت شود و مسلمانان عالم با تلاوت مداوم آن آيات در همه وقت و همه جا متذكر و متوجه اين امر باشند و تنها طريق رشد و سعادت خود را بشناسند و مرجع واقعى و پيشواى حقيقى خود را براى دريافت معالم دين و احكام آئين منزه اسلام بدون ترديد تشخيص دهند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله كانه قبلا پيش بينى فرموده بود كه در اين مسافرت، نباء عظيم "خبر بزرگ و مهم" در پيش است كه اعلام عمومى داد - تا همه افراد و طبقات مسلمين براى آموختن و عمل باداب و مناسك حج از منازل و اوطان خويش بيرون شوند و دسته دسته و گروه گروه بانجناب ملحق گردند تا با تحقق اين امر خطير پايه هاى دين حنيف و بنيان آئين مقدس اسلام استوار گردد و مظاهر و شرفه هاى دين بلند و نمايان شود و در زير اين پرچم افراشته الهى امت اسلامى بر ساير امم جهان سرورى نمايند و برترى يابند و جنبش پيروزانه و سلطنت اين دين شرق و غرب جهان را فرا گيرد. آرى. با سازمان اساسى و متقن الهى زمينه اين اعتلا و سيادت جهانى از هر حيث فراهم آمد و بر صلحا و عقلاى قوم لازم و واجب بوده كه براى وصول باين نتيجه آئين عقل و دين و فضيلت را پيش گيرند و با كلمه توحيد و توحيد كلمه مراحل سيادت و عظمت را طى كنند تا بسر منزل رشد و رستگارى نايل شوند... اما ؟ و براى تامين همين منظور پيشوايان دين سلام الله عليهم اجمعين پيوسته واقعه غدير خم را در هر موقع و در هر مناسبت بازگو و بان استدلال و احتجاج ميفرمودند و با اين مبناى راسخ و نص صريح امامت و وصايت پدران خود را آشكار و مدلل ميداشتند. همانطور كه شخص اميرالمومنين صلوات الله عليه نيز در طول دوران زندگى گرامى و شريف خود پيوسته باين امر احتجاج ميفرمود و شنوندگان اين حديث را از افراد صحابه كه در حجه الوداع حضور داشته اند در مجامع عمومى سوگند ميداد و از آنها بر اين امر گواهى ميطلبيد.

اين جديت ها و اهتمام ها همه براى اين بوده كه اين تاريخ روشن و خاطره مقدس پيوسته تازه و شاداب بماند و گذشت زمان بتدريج اين واقعه را متروك و مخفى نسازد. و باز بهمين منظور پيروان و علاقمندان خود را پيوسته وادار ميفرمودند كه روز غدير خم را عيد بگيرند و مجامع تهنيت و تبريك تشكيل دهند و با ادامه اين روش و اعاده مستمر ساليانه آن اين واقعه بزرگ را هميشه زنده و آشكار نگاه دارند كه تفصيل كامل اين مطالب قريبا در اين كتاب بنظر خوانندگان ارجمند خواهد رسيد انشاء الله تعالى - باميد آينده. علاوه بر مجامع و محافل باشكوهى كه بمناسبت عيد غديرخم در ميان مسلمين وجود دارد در آستان مقدس و مرقد مبارك علوى عليه السلام نيز همه ساله بهمين مناسبت اجتماعات با عظمتى تشكيل ميشود كه وجوه خلق از بلاد مختلفه دور و نزديك بطرف آستان قدس علوى ارواحنا فداه رهسپار و در اين مجتمع اصلى شركت نموده اين يادبود مقدس را دنبال و اين علم نورانى را بلند ميكنند و زيارات طولانى كه براى اين روز بخصوص از طرف پيشوايان دين سلام الله عليهم اجمعين تعليم و تلقين شده ميخوانند كه در ضمن آن زيارات مخصوصه نشانه هاى امامت و براهين قاطعه خلافت الهيه از كتاب و سنت پيغمبر صلى الله عليه و آله و خصوصيات داستان روز غدير خم توضيح و تصريح گشته و مشاهده ميشود كه هر فردى از افراد اين جمعيت كه از هزارها نفر تشكيل گشته با صداى رسا آنزيارات را ميخوانند و آن كلمات نورانى را بر زبان جارى ميكنند و در عين حال آثار سرور و افتخار از وجنات زائرين هويداست كه باين هدايت الهيه در صراط مستقيم ولايت راه يافته و مباهات ميكنند كه با خواندن آن زيارات هر يك خود فردى از راويان اين حديث پر فضيلت گرديده ولايت اميرالمومنين را مبناى واقعى دين خدائى دانسته و بمفاد آن در راه آئين مقدس گام بر ميدارند و عمل ميكنند آن افراد علاقمند هم كه بعزيمت بطرف مرقد مقدس علوى عليه السلام توفيق نيافته اند، در دورترين مناطق از جايگاه خود مرقد منور على عليه السلام را بنظر آورده و با اشاره بان آستان مقدس زيارت مخصوصه را ميخوانند.

و از همان جايگاه خود اشاره بساحت قدس ولايت مينمايند. و نيز وظائف و عباداتى از روزه و نماز و دعا كه متضمن يادآورى اين روز تاريخى "غدير" است وارد و مقرر گشته كه پيروان آنجناب در شهرها و قراء و اماكن خود قيام بان مينمايند و بدين وسائل و عناوين مقدسه مليونها نفوس "كه يكسوم و حتى بطور تقريب نيمى از مسلمين جهان را تشكيل ميدهند" خاطره غدير خم را پيوسته تجديد و با حكايت نمودن اين واقعه قلوب خود را متوجه مركز ولايت نموده و او را اصل و اساس دين و آئين خود دانسته و وابسته آن ميباشند. و اما كتب و آثار اماميه در حديث و تفسير و تاريخ و كلام - بهر يك از اين آثار توجه و بررسى شود ملاحظه خواهد شد كه مشحون و پر است از اين واقعه و اثبات قضيه غدير و استدلال و احتجاج بمدلول و محصل آن - از روايات مسند كه نام سلسله روات متعاقب يكديگر ثبت گشته تا منتهى ميشود بمركز انوار نبوت صلى الله عليه و آله و روايات بيشمار ديگر كه من باب ارسال مسلم با حذف سلسله سند ضبط گرديده و حاكى از اين است كه اين موضوع مورد اتفاق عموم فرق مسلمين است، و گمان نميكنم كه دانشمندان اهل سنت نيز در ثبت و ضبط و روايت اين حديث از اماميه دست كمى داشته باشند : چه آنان نيز اين واقعه را محقق دانسته و بصحت آن معترف و بتواتر آن اذعان دارند. مگر فرد يا افراد قليل و ناچيزى كه از راه و رسم درايت منحرف گشته، و از روى عصبيت باطله كوركورانه نسبت باين واقعه سخنى بياوه گفته اند اين اقليت ناچيز جز خود كسى را نديده و بعلت خودخواهى توجه ننموده اند كه اكثريت كامل دانشمندان و مطلعين از اهل فن حديث و تاريخ و غيرها اين حديث را مسلم و ترديد ناپذير دانسته اند ؟ خلاصه آنكه اين موضوع "غديرخم" در نظر علماى اهل سنت نيز ثابت و محقق است و از متواترات و مسلميات است و ما اينك نام راويان حديث غدير خم را از صحابه و تابعين تا آنجا كه بطرق منتهيه بانها وقوف يافته ايم بترتيب حروف - الفبا - ذكر مينمائيم :

راويان حديث غديرخم از صحابه پيغمبر

صحابه پيغمبر كه ابتداي نام آنها با "حرف الف" شروع مي شود

1 - ابو هريره دوسى "كه در سن هفتاد و هشت سالگى در يكى از سالهاى 59 - 58 - 57 درگذشته" - روايت او بطور مسند در جلد 8 تاريخ خطيب بغدادى صفحه 290 بدو طريق از مطر وراق از شهر بن جوشب از ابوهريره بلفظ او كه بعدا ذكر ميشود موجود است و در " تهذيب الكمال فى اسماء الرجال " تاليف ابى الحجاج مزى و در جلد 7 از " تهذيب التهذيب " ص 327، و در مناقب خوارزمى ص 130 ذكر شده و خوارزمى در كتاب مقتل امام سبط شهيد "حسين بن على عليه السلام" او را از جمله راويان حديث غدير از صحابه بشمار آورده است. و جزرى - در ص 3 از " اسنى المطالب " و سيوطى در " در المنثور " جلد 2 ص 259 از ابن مردويه و خطيب و ابن عساكر هر يك بسلسله سند خود از او "ابو هريره" روايت نموده اند، و در ص 114 " تاريخ الخلفاء " نقل از ابى يعلى موصلى بسلسله سند خود از نامبرده روايت نموده و در " فرائد السمطين " تاليف حموينى باسنادش از شهر بن جوشب او نامبرده روايت شده و در جلد 6 از " كنز العمال " تاليف متقى هندى ص 154 بطريق ابن ابى شيبه از او و از دوازده تن ديگر از صحابه و در همان جلد ص 403 از عميره بن سعد از او، و در جلد 2 " الاستيعاب " تاليف ابن عبد البر ص 473 و در جلد 5 " البدايه و النهايه " تاليف ابن كثير دمشقى ص 214 نقل از حافظ ابى يعلى و حافظ ابن جرير باسناد آندو از ادريس و داود از پدر آنها "يزيد" از او، و همچنين از شهر بن جوشب از او و همچنين از عميره بن سعد از او، و در كتاب " حديث الولايه " تاليف ابن عقده و " نخب المناقب " تاليف ابوبكر جعابى و در " نزل الابرار " ص 20 از طريق ابى يعلى موصلى و ابن ابى شيبه از او روايت شده، آنچه فوقا از سلسله هاى متعدد نقل شده همه منتهى به ابى هريره ميشود.