الغدير جلد ۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۱ -


يك نامه و يك مقاله

يكى از رادمردان مصر و شخصيت هاى بارز آنديار، استاد بزرگوار و شاعر زبردست و عاليمقدار. " الاهرام " آقاى محمد عبد الغنى حسن مصرى كه در عداد شعراى " الغدير " نيز نامبردار است كتاب " الغدير " را با سخنان نغز خود آرايش داده.

مقاله مزبور نمودارى از مراتب دانش و ادب اين استاد گرانمايه است كه مقام ارجمند علمى و شخصيت بزرگ او را نشان ميدهد.

اين مقاله مشعر باين نكته است كه اديب ارجمند مذكور داراى روحى حساس و نيروى دراكه بسيار و متصف بازادى فكر است، و هدف او پيوسته كوشش در راه سربلندى امت اسلاى و توحيد كلمه و نشر و اشاعه علوم حقيقى "كه سرمايه ايست بى نياز كننده" و فراهم ساختن موجبات گردن نهادن اقوام و ملل جهان در مقابل حقايق منزه اسلام است.

ما عين نامه و مقاله معظم له را توام با سپاسگزارى و تقدير از قلم توانا و سخن متين او درج و زندگى سعادتمندانه و موفقيت ايشان را از خداى متعال مسئلت مينمائيم.

اينك ترجمه عين نامه

قاهره 7 ربيع الاول 1372 و 25 نوامبر 1952

دانشمند بزرگوار و استاد جليل القدر آقاى عبد الحسين احمد امينى

السلام عليكم و رحمه الله و بركاته - بعد از اداى سلام و احترام. لحظات كوتاهى دست داد كه سلامتى موقتى و ناپايدار خود را در آن احساس و بررسى مختصرى در قسمتى از كتاب شما " الغدير " برايم ميسر شد. با مطالعه ناچيز خود اذعان ميكنم كه سخن هر قدر هم بزرگ شود در برابر اين كتاب ناچيز است

چقدر دوست داشتم كه عافيت و تندرستى كه از من رو گردانده مرا يارى ميكرد تا بررسى بيشترى در اين كتاب مينمودم و بغدير شما وقوف بيشترى مى يافتم : تا بتوانم در قبال اين عمل بزرگ شما در خور آن مطالعه و تحليل نمايم. چكنم ؟ عذرم همان عدم استقامت مزاج است كه همعنان من است، و بالاتر از معذرت من بخشش آنجناب است كه با پذيرش سخنى چند تحت عنوان "در سايه هاى غدير" هر نوع مقتضى ميدانيد امر بنشر آن فرمائيد.

بهترين پاداش و توفيق شما را در انجام اين خدمت مهم كه موجب نيرومندى ملت مسلمان است از خداى متعال درخواست مينمايم.

محمد عبد الغنى حسن

در سايه هاى غدير

سايه ها اين تعبير از قبيل پاره احساسات شاعرانه يا تمايل عواطف ناشيه از تخيلات نيست. اين كلمه از ميان پراكندگى هاى خيالى و يا از خاطرات يك روح ناتوان ناشى نشده اين يك حقيقت بارزى است كه در جبهه حقايق با چهره روشن و واقعيت نمايان است. آرى، سايه هاى روح پرور غدير براى خواننده اين كتاب فرح بخش و دلنشين است. شما در نظر خود اين معنى را مجسم و تصور كنيد : يك مسافر كه در دشتى پهناور و بى انتها سرگردان گشته باشد و اشعه سوزان آفتاب و گردبادهاى شديد و سهمناك او را بتنك آورده باشد. در آنهنگامى كه از رنج بسيار سستى و ناتوانى بر او مستولى شده بناگاه منظره مصفائى توجه او را جلب كند و پس از گامى چند خود را در يك باغ خرم و زيبا و در زير سايه درختان سر سبز و طرب انگيز به بيند. چقدر لذت بخش است ؟ و از يك چنين آسايش و آرامش غير منتظر تا چه حد شاداب و خوشحال ميشود ؟ اين داستان خواب و خيال نيست، اين حقيقت دارد. براستى. هنگامى كه بر اين درياچه با صفا و فروزان ميگذرم، زمانيكه منظره روشن و حساس " الغدير " كه برانگيزنده افكار و متضمن مطالب دلپسند و سخنان شيوا است در برابرم نمايان ميشود، و گوهرهاى گرانبهائى را كه در اعماق آن ميدرخشد در دسترش خود مى بينم. اذعان ميكنم كه ادامه تفكر در آنحقايق و دست يافتن بر آن ذخاير و دقايق چشم و دل را فروغ مى بخشد و اعضاء و جوارح را نيرو مى دهد و هر بيننده را بى اختيار دچار اعجاب و شگفتى ميكند، مانند سياح و جهان گردى كه باثار و ابنيه هائى برخورد نمايد كه گذشت زمان و مرور قرن ها و روزگاران در آن تاثير نكرده و قوائم و بنيان آن استوار و پابرجا مانده

با مطالعه نخستين قسمت از " الغدير " بايد اذعان كرد كه جهد و كوشش فراوانى در گرد آوردن آن بكار رفته و ضمن بررسى صفحات حساس آن كه معادل تعداد روزهاى سال است مشاهده ميشود كه عاليترين مرتبه كمال و آراستگى را احراز نموده. آرى دانشمند بزرگوار و استاد زبردست" عبد الحسين امينى" در آغاز امر ضمن تدوين اولين محصول افكار خود حق داستان غدير را در حدود وسع و توانائى ادا نموده و نسبت براويان حديث غدير از صحابه پيغمبر صلى الله عليه و آله و تابعين و طبقات علماء تا اين زمان بطور كافى و مستوفى سخن رانده و باين مقدار از استدلال بحديث - غدير خم و تحقيق در سند و روايت آن و دلالت آنها بر استوار بودن مقام شامخ ولايت براى پيشواى گرامى على عليه السلام اعم از آنچه كه از نص حديث بدست آيد و يا آيات قرآن كريم كه ضمن حديث از لسان رسول اكرم صلى الله عليه و آله در برابر اصحاب بيان و اعلان شده حق سخن را ادا نموده. ولى : استاد بزرگوار. پس از ورود در وادى استدلال و تحقيق روايات و سند آنها. توسن همت والاى خود را در اين ميدان پيش رانده و نسبت به بررسى اقوال و مذاهب مختلف و كاوش در حقايق امر پاى انديشه را از سر حد معمول ديگر نويسندگان فراتر نهاده و با نيروى شگرف خود بر همگان سبقت گرفته. بلى : رادمرد ارجمند "امينى" در بررسى اين امر خطير در دشوارترين راهها قدم نهاده و تمام زواياى مسائل مربوط بانرا با نيروى آهنين و بينش نافذ و عجيب خود از زير نظر گذرانده و هر چه در اين راه پيشروى نموده وسعت دامنه مسيرش بيشتر نمايان گشته و چهره معانى و دقايق حقايق منظره هاى زيباترى را باو نشان داده، مانند چهره ماه كه هر قدر بيشتر بدان بنگريم زيبائى بيشترى در نظر جلوه گر ميشود.

اينست كه مى بينيم. اجزاء اين كتاب " الغدير " تاكنون به نه جزء رسيده و هزاران صفحه شامل حقايق روشن و مطالب جالب در برابر چشم جلوه گر گشته و پيوسته اين رشته از بحث تحت ممارست مولف بزرگوار و نيروى شكيبائى و پشت كار و عزم خستگى ناپذيرش ادامه خواهد داشت تا آنجا كه هدف عالى نويسنده عاليمقام كه جز خشنودى حق و حقيقت و دانش و وجدان چيز ديگرى نيست بدست آيد. و انديشه سالم و علم و منطق صحيح از آن بهره مند و بدان كامياب گردد. دانشمند بزرگوار ما "امينى" از جام محبت پيشوائى چون على عليه السلام و پيروان او سيراب و سر خوش گشته و اين عشق جاودانى او را بر آن داشته كه براى بدست آوردن وسيله قرب به پيشگاه خاندان بزرگ علوى از بذل عزيزترين نيروهاى روحى و جسمى خود دريغ ننموده و از فروغ دانش و بينش خود حداكثر استفاده را بنمايد تا بتواند با اين فداكارى بى نظير بنداى مذهب و كيش خود پاسخ داده و وظيفه نهائى خود را بانجام برساند. آرى، آئين دوستى و شيفتگى چنين است. و اين چنين دوستى و فداكارى در خور ملامت نيست. زيرا. بايد با صراحت اذعان نموده كه اين دانشمند بزرگوار و متتبع در عين محبت سرشار و شيفتگى كه سراسر وجود او را فرا گرفته. از عصبيت و هواى نفسانى بدور است. او دانشمندى است كه نتيجه دانش اندوزى خود را در راه محبت بى منتهائى كه بعلى عليه السلام و پيروان او دارد بكار بسته و در عين حال عواطف نفسانى خود را تحت نظام علم و درستى و آراستگى بحث هاى مستدل و حساس و متين خود از ياوه و سركشى باز داشته و اين چنين پايدارى در وادى محبت است كه در خور ملامت نيست. آنكس در خور ملامت است كه علاقه و محبت بشخص يا چيزى او را از مسير حق و راستى منحرف سازد و اسير دلخواه و عصبيت باطل گردد، و استاد بزرگوار ما "امينى" از اين صفت منزه و مبرا است زيرا : تمام كوشش او در راه كشف حقيقت و برافكندن نقاب از چهره مقصود است. ما. در نخستين جزء " الغدير " مشاهده ميكنيم كه مولف بزرگوار. راويان اين حديث را از طبقه صحابه پيغمبر صلى الله عليه و آله بترتيب حروف تهجى نام برده كه تعداد آنها به يكصد و ده تن بالغ گرديده و همه از بزرگان صحابه پيغمبرند. اين گروه از راويان را از ابى هريره آغاز نموده و به ابى مرازم. يعلى بن مره ابن وهب ثقفى پايان داده است.

مولف بزرگوار در اين رشته از مطلب تنها بذكر نام راويان اكتفا نكرده. بلكه كتب و مداركى را نيز كه راويان مذكور حديث غدير را ذكر نموده اند. آنهم با تعيين خصوصيات هر يك از كتب مذكوره و تصريح بذكر شماره صفحات آن بيان داشته و باين كيفيت " الغدير " در نظر خواننده آن بمانند دريائى بى كران نمايان ميشود كه كتب معتبره در آن چون سيل خروشان جلوه گر است : مانند : اسد الغابه - الاصابه - تهذيب التهذيب - تاريخ خطيب بغدادى - تهذيب الكمال - تاريخ الخلفاء سيوطى - البدايه و النهايه ابن كثير - نخب المناقب - مسند احمد بن حنبل - سنن ابن ماجه - و ده ها كتب حديث و تفسير و تاريخ كه بموجب آنها صحابه پيغمبر صلى الله عليه و آله داستان غدير را روايت نموده اند. مولف بزرگوار و ارجمند. بعد از ذكر صحابه ذكر تابعين پرداخته سپس ديگر دانشمندان و ائمه حديث و تاريخ و تفسير را با رعايت ترتيب عصر و زمان هر يك و حتى با ذكر تاريخ وفات آنان در هر قرنى پس از قرنى نام برده و اين گروه را از ابن دينار جمحى آغاز و براويان عصر حاضر پايان داده است. نكته جالب تر آنكه : داستان غدير خم از اين جهت كه از فرط شهرت از جمله حقايق مسلمه و غير قابل ترديد شناخته شده محلى براى جدل باقى نگذارده و بحد اجماع امت اسلامى از اهل سنت و شيعه رسيده است تا آنجا كه مطرح انظار صحابه و تابعين و مورد احتجاج و مبادله سوگند "مناشده" قرار گرفته است. دانشمند ارجمند. اين موضوع را نيز از نظر دور نداشته و فصلى مستقل مبنى بر احتجاجات فيما بين صحابه و تابعين و استدلال و مناشده آنان تشكيل داده. و از شخصيت هاى بنام نخست بذكر احتجاجات فاطمه "سلام الله عليها" دختر پيغمبر صلى الله عليه و آله و امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و عبد الله بن جعفر پرداخته تا ميرسد بعمر بن عبد العزيز و مامون خليفه عباسى.

و نيز با وصف اينكه اين داستان از نظر ثبوت و استوارى سند و صحت و تواتخر آن طورى است كه نيازى باثبات و تاييد آن نيست و مولف ارجمند نيز با اينكه خود را بى نياز يافته از اينكه فصلى هم بطور مستقل شامل بيان صحت اسناد اين حديث تشكيل دهد. چه اين امر چون روشنى روز آشكار و مشهور است و اگر براى اثبات روشنى روز نيازى باقامه دليل باشد، ديگر هيچ امرى بر مدار ثبوت و وضح باقى نمى ماند. مع الوصف بنا بروش علمى و بمنظور رعايت سنن و آداب تاليف و استقامت در مقصود از صفحه 266 و ما بعد آن سخنان راويان و حافظان سند حديث را براى مزيد كمال ذكر نموده. از جمله گفتار ترمذى را از صحيح او نقل نموده كه مينگارد : همانا اين حديث نيكو و صحيح است. و حافظ ابن عبد البر قرطبى بعد از ذكر حديث مربوط به اجراء مراسم اخوت "بين افراد مسلمين" و دو حديث ديگر مربوط باعطاء پرچم و مربوط بغديرخم. تصريح نموده كه : اينها همه آثار ثابت و مسلم است. و بهمين منوال در اين فصل از كتاب خود سخنان حفاظ و راويان را داير بصحت سند غدير ذكر نموده است.

شگفت آنكه با اين كيفيت كه داستان غدير بر حد تواتر و اجماع رسيده بر خلاف چنين اجماعى نسبت بان بعضى از اشخاص نظرات و سخنانى ايراد نموده اند : در اين مورد صاحب كتاب " الغدير " قيافه دوست خشمگين را در برابر مخالف بخود گرفته و اين قبيل مخالفين را مورد محاكمه قرار داده و در يك فصل مستقل حساسى از كتاب خود ابن حزم اندلسى را كه ترديد و انكار نسبت باين امر محقق را فتح باب كرده محاكمه و دادرسى مينمايد. اگر كتاب " الغدير " بر مبناى استدلال براى صحت اين داستان تدوين شده بود آنچه استاد دانشمند " امينى " در اين باره از ذكر راويان در طول زمان تاريخ بيان داشته و آن بذل و جهد و سعى بليغى را كه در اثبات معنى حقيقى ولايت بكار برده كافى و رسا و جامع بود. ولى اين مولف دانشمند با مهارت بى نظير و تسلط كامل خود خواسته از اين وادى غدير، درياى بيكرانى تشكيل دهد كه امواج خروشان و بر هم انباشته آن بهر جانب دست يافته و از آنميان محورى بوجود آيد كه سخنان صريح و تصريحات مليح پيغمبر عظيم الشان صلى الله عليه و آله را كه درباره پيشواى گرامى چون على عليه السلام صادر شده از هر سو نمايان گردد : و براى تامين اين منظور. نام ادبا و شعرا را بميان آورده كه در قصائد و منظومه هاى خود از داستان غدير ياد كرده اند و با شميم روح پرور و مشك فام نام على عليه السلام و سخنان رسول اكرم صلى الله عليه و آله آثار و اشعار خود را آرايش داده اند. اينست كه مى بينيم : مولف آزموده و زبر دست " الغدير " با اولين كاروان از شعرا كه از آغاز اين داستان يعنى عهد پيغمبر گرامى صلى الله عليه و آله اين فخر و شرف را احراز نموده اند همگام شده و بترتيب قرون متواليه اين رشته از تاريخ تابناك اسلامى را در قصايد و اشعار ادباى هر قرن جستجو و غديريه هاى هر قرن را نقل و درج نموده

در اين مبحث زيبا و شيواى ادبى نيز باين مقدار اكتفاء ننموده و بلكه ضمن درج و ثبت اشعار مزبور شرح احوال و هويت سرايندگان هر قرن را هم بمعرض استفاده علاقمندان بادب و تاريخ و جويندگان حقايق گذارده و نوابغ شعر و ادب را نيز بدين وسيله شناسانده است. مضافا بر آنچه ذكر شد. بذكر مصادر و معرفى ديوانهائى كه قبلا شرح حال شعرا را ثبت و ضبط نموده اند پرداخته و اين نحو از تذكره خاصه در عصر حاضر بى نظير است من در اينجا نسبت بابتكار "الغدير" در تدوين شرح حال شعرا بترتيبى كه ذكر شد گزاف گوئى و مبالغه ننموده ام، بلكه عين حقيقت را بيان كرده ام. ملاحظه نمائيد : مثلا شرح حال و بيان هويت - كميت - از شعراى غدير در قرن دوم اسلامى در جلد دوم " الغدير " بالغ بر سى صفحه از اين كتاب را اشغال نموده كه ميتوان آنرا يك مجموعه ادبى مستقل بنام "كميت" بحساب آورد. همچنين در مورد سيد حميرى شاعر شهير ديگر شصت صفحه از همان مجلد مشتمل شرح حال او است و ضمن آن خصوصيات اين شاعر بطورى مورد بررسى قرار گرفته كه او را در قرن مزبور در ميان اقرانش ممتاز نشان ميدهد، و نيز شرح حال ابن رومى در جلد سوم ضمن بيست و شش صفحه درج گرديده، بقيه شعرا و ادبا در هر قرن نيز بدين منوال قياس شود.