مزار دختر موسى ز بس فشاند نور
|
به جلوه ، عرصه قم گشته رشك وادى طور
|
تبارك الله از اين صحن و بارگاه و حرم
|
كه مى زند ز صفا طعنه بر بهشت و قصور
|
اگر بناى فلك رو نهد به ويرانى
|
هميشه اين حرم و بارگه بود معمور
|
چه سالها كه به عزم زيارت از هر سوى
|
كنند روى بدين كوى در سنين و شهور
|
ز خاندان ولايت در اين مكان گنجى است
|
كه نفس شاه ولايت بود ورا گنجور
|
ز دودمان كريمان كريمه اى اينجاست
|
كه لحظه لحظه كرامت از او رسد به ظهور
|
شوند مورد اكرام وى فقير و غنى
|
برند بهره ز انعام وى اناث و ذكور
|
به حكم محكم لولاك از مهيمن پاك
|
بود ز خلقت افلاك جد او منظور
|
به عزم طوس سفر كرد و شد به قم مدفون
|
وليك با دلى از حسرت رضا مهجور
|
در آرزوى برادر چو شمع سوخت ولى
|
دريغ و درد كه نايل نشد به درك حضور
|
به مرگ كرد علاج فراق را كه نبود
|
دگر تحمل هجر برادرش مقدور
|
مزار حضرت صديقه در مدينه اگر
|
براى مصلحت از ديده ها بود مستور
|
مزار دختر او را به قم زيارت كن
|
كه هست بى سخن ايجاد هر دو از يك نور
|
بسى زيارت معصومه را فضيلت و قدر
|
بود ز گفته معصوم در كتب مسطور
|
در اين مقام مودت درآ كه در قرآن
|
بود مودت قربى ز قول حق مذكور
|