چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام
جلد اول
شامل : ۲۴۰ كرامت از آن حضرت نسبت به : شيعيان ، اهل سنت ، مسيحيان ، كليميان و زرتشتيان

على ربانى خلخالى

- ۲۹ -


4. بايد به قم بيايى ، به بارگاه من ! 
چهاردهم شعبان سال 1415 هجرى قمرى است نيمه شعبان . روز عيد است و عاشقان به طواف آمده اند. مردى است از مشهد مقدس . اميرمحمد كوهى نام دارد و بسان ديگر عاشقان مشتاق ، به زيارت دوست آمده است : حضرت معصومه عليهاالسلام ، دخت امام موسى كاظم عليه السلام .
سه سال است كه به بيمارى فلج گرفتار آمده و زمينگير شده است . كارمند امور اقتصاد و دارايى است و تمام داراييش را خرج بيمارى خويش نموده است . بارها در بيمارستانهاى مشهد مقدس و تهران بسترى شده ، دهها پزشك به بالينش آمده ، ليكن از شفابخشى اش ‍ ناتوان بوده اند.
سى تى اسكن ، نوار، دوا و قرص ، مؤ ثر نشده است . بارگاه امام رضا عليه السلام را انتخاب كرده و از وى استمداد كرده است ، ليك امام صابر عليه السلام ، به پاس ‍ مصلحت بلكه خفى و پنهان ، صبر پيشه نموده و او شكايت خويش را به محضر حضرت معصومه عليهاالسلام برده است :
زائر حرمش هستم ، با هشت سر عائله . خيانت نكرده ام و درستكار بوده ام ؛ چرا شفا نمى دهد؟!
او، كه حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام را در خانه اش به خواب ديده ، مى گويد:
گفتم : بى بى پول ندارم ، خجالت مى كشم .
تو كه به خانه ام آمده اى ، ميهمان منى ، شفابخش و آنگاه برو.
فرمود: بايد به قم بيايى به بارگاه من .
دست خالى است . تمام داراييش را از كف داده ، هيچ ندارد. فرزندش چهار جعبه نوشابه اى كه در خانه بوده مى فروشد به دو هزار تومان و پدر را راهى قم مى كند.
اينك در بارگاه ملكوتى حضرت معصومه عليهاالسلام است ؛ بارگاه نور، دار سرور، ميعادگاه عاشقان و دلباختگان .
خواب فرا مى گيردش . حضرت معصومه عليهاالسلام به خوابش ، با چادرى سياه و روبندى سبز.
پياله چاى در دست دارد، مى دهدش تا بخورد و مى فرمايد:
تو هيچ بيمارى يى ندارى !
از خواب بيدار مى شود. خودش را به طرف ضريح مى كشد. او شفا يافته است . اطرافيان خبردار مى شوند. او ناباور است ، به پاهايش نگاه مى كند. او راه مى رود. امير محمدى عيدى اش را گرفته ؛ عيدى نيمه شعبان .
5. گر با دلى سوخته قدم بنهى ، حاجت روا مى گردى ! 
در آستانه سال 1375 هجرى شمسى ، كه مقارن با اول ذيعقده 1416 هجرى قمرى برابر با سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام مى باشد، كريمه اهل بيت نور اميد در دل زائرين با صفاى خود تابانيد و براى زائر دلخسته و دلشكسته خود كه دختركى 11 ساله از اهالى مازندران بود از خداى متعال طلب شفا نمود.
زائرى در نهايت پاكدلى و خلوص كه مدتها در حال گلودرد و حالت تهوع به سر مى برد و نهايتا مبتلا به فلج در ناحيه پاى راست گرديده بود پس از معالجات مكرر نزد اطباى متعدد ماءيوس گرديد و در حاليكه در هاله اى از غم فرو رفته و به آينده تاريك خود فكر مى كند به زيارت اين بانوى مكرمه دعوت مى شود.
در شب جمعه 3/12/1374 به همراه خانواده خود به حرم مطهر مشرف مى شوند و در حاليكه مادر مهربان و دلسوخته او از سرشب تا به صبح در كنار فرزند دردمند خود بيدار مى ماند و با خداى بزرگ راز و نياز مى نمايد و حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام دخت گرامى امام هفتم موسى بن جعفر عليه السلام را به شفاعت مى خواند نزديك صبح مشاهده مى كند بيمار او كه مدتها توان ايستادن و حركت نداشت از خواب برخاسته و روى پا مى ايستد! مادر با تعجب از حال او مى پرسد و او را راه مى برد و متوجه مى شود كه سلامت فرزندش بازگشته و مورد لطف و كرامت كريمه اهل بيت عليهم السلام قرار گرفته است . پس از دو روز از اين واقعه كه سلامتى اين طفل تحقيق و تثبيت شد در دفتر كرامات حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام ثبت گرديد.
آرى اينجاست كه جايگاه بلند لطف و مهربانى خداوند است . اينجاست كه چنانچه با اخلاص و دلى سوخته قدم بنهى بنا بر مصلحت الهى حاجت روا مى گردى و اين نمونه اى از هزاران عنايتى است كه از جانب خدا و از آستين محدثه آل طه ، مريم آل رسول ، كريمه اهل بيت فاطمه معصومه عليهاالسلام صادر گرديده ، اميد كه اين عنايات خاصه شامل حال كليه زائرين مخلص و با صفاى اين بارگاه نورانى قرار گيرد.(368)
شعر صغير اصفهانى كه بر در حرم مطهر كريمهاهل بيت عليهم السلام نوشته شده است
مزار دختر موسى ز بس فشاند نور
به جلوه ، عرصه قم گشته رشك وادى طور
تبارك الله از اين صحن و بارگاه و حرم
كه مى زند ز صفا طعنه بر بهشت و قصور
اگر بناى فلك رو نهد به ويرانى
هميشه اين حرم و بارگه بود معمور
چه سالها كه به عزم زيارت از هر سوى
كنند روى بدين كوى در سنين و شهور
ز خاندان ولايت در اين مكان گنجى است
كه نفس شاه ولايت بود ورا گنجور
ز دودمان كريمان كريمه اى اينجاست
كه لحظه لحظه كرامت از او رسد به ظهور
شوند مورد اكرام وى فقير و غنى
برند بهره ز انعام وى اناث و ذكور
به حكم محكم لولاك از مهيمن پاك
بود ز خلقت افلاك جد او منظور
به عزم طوس سفر كرد و شد به قم مدفون
وليك با دلى از حسرت رضا مهجور
در آرزوى برادر چو شمع سوخت ولى
دريغ و درد كه نايل نشد به درك حضور
به مرگ كرد علاج فراق را كه نبود
دگر تحمل هجر برادرش مقدور
مزار حضرت صديقه در مدينه اگر
براى مصلحت از ديده ها بود مستور
مزار دختر او را به قم زيارت كن
كه هست بى سخن ايجاد هر دو از يك نور
بسى زيارت معصومه را فضيلت و قدر
بود ز گفته معصوم در كتب مسطور
در اين مقام مودت درآ كه در قرآن
بود مودت قربى ز قول حق مذكور

fehrest page

back page